بایگانی برچسب: متن دلتنگی – 09

دلتنگی – 09

. شغلش این بود بیاید، عاشق کند… تنها بگذارد و برود…! نامرد… نمی‌دانم! شاید ! مامور بود و‌ معذور.. صبر کردن گاهی معجزه میکند تنهایی هایتان را پیش ‌فروش نکنید فصل ‌اش که برسد به قیمت میخرند…. طعمی تلخ تر از دوری نچشیدم.. اما حرف تو که باشد،فاصله سم است.. …

ادامه نوشته »