بایگانی برچسب: متن دلتنگی – 02

دلتنگی – 02

چیزی نمیخواهم شاید فقط سهمم را… از آغوش تو ک روزها ب جنونم میکشد شبها عاشق…چیست دلچسبترین نعمت این شهرالله؟ یک سحر، وقت اذان، صحن اباعبدالله…کآش… هیچ وقت آرزو نمے کرد ґ، کفش هاے مادر ґ اندازه ا ґ شﮧ!!کارنیکی که برای دیگران انجام می دهید، وظیفه نیست بلکه یک …

ادامه نوشته »