بایگانی برچسب: پیامک عاشقانه

ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻛﺮﺩﻡ . ﺣﺎﻻ ﻧﻔﺲ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﻣﻨﺖ ﺳﺮﻡ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﺩ ! ﺣﺲ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ … ﻫﻮﺍﻱ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺳﺮﺩ ﻭ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﺯﻧﻴﻨﻢ ! ﺩﻳﮕﺮ ﻧﮕﻮ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ! ﺍﮔﺮ ﻣﻲ ﺭﻭﻱ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺩﺍﻉ ﺑﺮﻭ … ﮔﻠﻪ ﺍﻱ ﻧﻴﺴﺖ !!!!!ﺷﮑﺴﺘﻢ ﻧﻪ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﯽ .. ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ …

ازبرگی زرد وسرخ درپاییزی زیبا؛
به تواى”دوست”سلام
حالت آيا خوبست؟
روزگارت آبي ست؟
همه اينجا خوبند
باز پاییزآمد،مهرتان پرمهرباد،
مدرسه باز شده! 
آب،بابا،نان،… عشق!?!?
قاصدك مى رقصد
بادهم عاشق شده است
تومرايادكني يانكني من به يادت هستم
روزگارت آرام ،پاییزت بهار …ديدي بازهم غافلكيرت كردم!درست لحظه اي كه بيادم نبؤدي بيادت بؤدمآرزویم اینست: تو به باور برسی که در این …

بـه آمـار مـشـکـوکـم … جـمـعـیـت دنـیـای مـن دو نـفـر اسـت . . .تـــو نباید ” دعای مـن ” باشی ! از خـدا خواستم ، مـوافق بود ! مـیـتوانی خــدای من باشی …بی نهایت با تو ام از اینجا تا همین جا من فقط یک نقطه امتنها ستاره ی آسمان قلبم …

بزرگ ترين ظلمي که ميتوان به خود کرد چيست!؟ ” تنها ” ماندن در اين دنيا..! خب چه بايد کرد!؟ همانا ” عشق ” يکيست ,، ولي ” تنهايي ” هميشه گيست..!✔ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﺑـــﺎﺷﺪ ﺟُـــﻤﻌـــﻪ ﻫﻢ ﺑـــــﺎﺷﺪ ﺗَـــﻨـــﻬﺎ ﻫَــــﻢ ﺑــــﺎﺷﯽ ﻣَــــﮕَــــﺮ ﮔَــــﻨﺪ ﺗَـــﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫَــــﻢ ﻣﯿﺸَـــــﻮﺩ ؟لعنت به بعضی …

اگر سر خاکم امدی و دیدی,به احترامت بلند نشدم از سکوتم بفهم که خاک پایت شدممعنی سکوتم بخشیدن تو نیست … ضربه ات لالم کرد…سکوت یک دوست معجزه میکند،و به تو می آموزد که همیشه بودن در فریاد نیس!اگر دلت گرفت سکوت کن 
این روز ها هیچکس معنای دلتنگی را …

ﺍﺯ ﻭﻗﺘﻲ ﺭﻓﺘﻲ ،ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﻛﻨﺞ ﻛﺎﻓﻪ ﺍﻱ ﺩﻟﮕﻴﺮ،ﻟﻢ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﺑﺠﺎﻱ ﻟﺐ ﻫﺎﻱ ﮔﺮﻣﺖ، ﻛﺎﻡ ﺑﺮ ﻛﺎﻡ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﭼﺸﻤﺎﻧﻲ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﺴﺖ ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ ﺣﺎﻻ ﺷﺮﺍﺏ ﻫﻢ ﭘﺎ ﺩﺭ ﻛﻔﺶ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﻲ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻱ ﺩﻝ ﺷﻜﺴﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﭘﺮﻛﺸﻴﺪ ﺍﺷﻚ،ﺳﻴﻼﺏ …

تسلیم نشو توروخدا یه کم دیگه فقط یه کم نباز نباز که آبروت میره عشقم فقط کمی طاقت بیار …بى تو دنىا بر سرم اوار شد .بىن ما هر پنجره دىوار شد. درد ما در بودن ما رىشه داشت. رفتن و مردن علاج کار شد. هر که روزى نوش دارو …

موهايم نــــوازش دستــــی را می خواهــد با طعـــــم نـــــاز … نه نیـــاز . . .ﺣﺎل و روزی دارم و دوراﻧﯽ از درد و ﻧﯿﺎز .ﭼﻮن ﺧﻤﺎری ﮐﻪ ﺗﻮاﻧﺶ در ﻧﯿﺎزش ﺳﺮ ﺷﺪﻩ آﺧﺮ ﮐﺎر ﻣﻦ و اﻓﮑﺎر ﻣﻦ ﻣﻌﻠﻮم ﻧﯿﺴﺖ آﻧﭽﻪ ﻣﻌﻠﻮم اﺳﺖ ﭘﺎﯾﺎن ﻫﻤﯿﻦ اﻣﺮوز ﺑﻮد .ﻣﺜﻞ ﻫﺮ ﺷﺐ …

میدانم که راه خانه هایمان ازشمال آسمان تاجنوب زمین ادامه دارد اما وقتی من تورا دوست دارم دیگرچه فرقی میکند که تواهل حوالی آسمان باشی یا حدود رویاهای من.ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟ ﻧﻪ ﺩﺳﺘﻢ …ﻧﻪ ﭘﺎﯾﻢ … ﻧﻪ ﺳﺮﻡ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﭘﯿﺶ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺘﺨﺼﺺ …

ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ : ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ؟ ﮔﻔﺖ : ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﺴﺖ ؟ ﮔﻔﺖ : ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺩﺭﺩ ؟ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻏﺼﻪ ؟ ﮔﻔﺖ : ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻥ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ …