پر معنی

ﺍَﮔــــَﺮ ﻣﯿﺪﺁﻧﯽ ﺩَﺭ ﺩُﻧﯿـﺂ ﮐــَﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑـﺂ ﺩﯾﺪَﻧــَﺶ ﺭَﻧﮓ ﺭُﺧﺴــﺂﺭَﺕ ﺗﻐﯿـــﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨــَﺪ، ﻭ ﺻــِﺪﺍﯼ
ﻗــَﻠﺒـَﺖ ﺍَﺑﺮﻭﯾــَﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗــﺂﺭﺍﺝ ﻣﯿﺒــَﺮﺩ،.. ﻣــﻬـﻢ ﻧﯿــﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻣـﺂﻝ ﺗــﻮ ﺑــﺂﺷــَﺪ… ﻣــﻬــِﻢ ﺍﯾﻦ
ﺍﺳﺘــ ﮐﻪ ﻓـــَﻘــَﻂ ﺑــــﺂﺷـَﺪ، ﺯِﻧﺪﮔﯿـــ ﮐــُﻨﺪ ، ﻟــِﺬَﺕ ﺑﺒﺮَﺩ ﻭ ﻧــَﻔــَﺲ ﺑـــﮑﺸــَﺪ

ﺧﺪا را دوﺳﺖ ﺑﺪارﯾﺪ ﺣﺪاﻗﻠﺶ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ را دوﺳﺖ دارﯾﺪ ﮐﻪ روزی ﺑﻪ او …ﻣﯽ رﺳﯿﺪ
شما ميدانيد؟

“بعدا” کدام روز تقويم است؟!

قرار دارم…

منتظرم…

منتظر آمدنش…

او به من قول داده مي آيد…

پس اين “بعدا” کي ميرسد؟

بي همگان به سرشود…

ومن خيلي نگران شده ام…

چون

ديگرداردبي توهم به سرمي شودانگار…

زندگى شوق رسىدن به همان فرداىست که نخواهد آمد
تو نه در دىروزى ونه در فرداىى
ظرف امروز پر از بودن توست زندگى را درىاب
نابينا به ماه گفت : دوستت دارم . ــ ماه گفت : چه طوري ؟ تو که نمي بيني.
ــ نابينا گفت : چون نمي بينمت دوستت دارم . ــ ماه گفت : چرا ؟
– نابينا گفت : اگر مي ديدمت عاشق زيباييت مي شدم ولي حالا که نمي بينمت عاشق خودت هستم.
درجهان غصه کوتاهی دیوار مخور.حسرت کاخ رفیقو زر بسیار مخور.گردش چرخ نگردد به مراد دل کس.غم بی مهریه ,مردم بی عارمخور.
هر کس زخم دست هایم را دید پرسید که چرا با خود چنین کرده ای اما هیچ کس زخم های بزرگ دلم را ندید تا بگوید چرا با تو چنین کردند؟؟
بـادبـاکـــ را دريغ کن از آسمان شهري که ،،

در آن مغازه هايش بـــال ِ کـبـابـي مي فروشند !

گـاهـے اوقـاتـــ بـایـد بـگـذرے

بــگــذارے

و

بــروے …!

وقـتـے مےمـانے

و

تـحـمـل مـےکنــے

از خــودتـــ یــکــ احــمق مــے سـازے…!

سالهاست پای لرز خربزه هایی نشستم که نمیدانم کی و کجا خورده ام!!…
شمع، اين مسأله را بر همه کس روشن کرد/ که توان تا به سحر، گريه بي شيون کرد…
آرامش آن است كه بدانی در هر گام، دست تو در دست خداست.لحظه هایت آرام
آسوده دلان راغم شوريده سران نيست /اين طايفه راغصه رنج دگران نيست /اى همسفران بارى اگرهست ببنديد /اين ملک اقامتگه مارهگذران نيست
ترجیح میدم حقیقتی آزارم بده تادروغی آرومم کنه.
در گذر واژه ها ب دنبال توصيفى در وصف حالم ميگشتم…
چيزى نبود جز اينکه….
هنوز در حاشيه ى روزگار خوش,
ودر اصله روزگار نامردم…
دست تقدير مرا اينگونه نگه داشته. نميچرخد….
تلنگر کوچکي است باران وقتي فراموش مي کنيم آسمان کجاست!!!
اگر روزی بین رفتن و ماندن شک کردی حتما برو، بی معطلی چون نمی بایست کار به شک می کشید که بیاندیشی یا نیاندیشی . . .
اگر سوت داور دست من بود
همين الان بازي دنيا را تمام ميكردم
سالهاي باتووتحمل همه سختيها را در يک دستم گذاشتم و روزهاي آخرک بهانه رفتن داري در دست ديگر …
هرچند نميخواهم اما رفتنت سنگيني ميکند.
بعضی چیزها به دست اوردنی نیست
بیخیال شدنیه…!
بدون اعتماد با خدا هم نميشه رفاقت كرد چ برسه به خلق خدا

بيچاره من كه هيچوقت بهم اعتماد نداشتي…

امشب شده ام مست که مستانه بگریم
بگذار شبی گوشه ی میخانه بگریم
ز آن آمده ام مست در این میکده کامشب
بر قهقه ی ساغر و پیمانه بگریم
افسانه ی دل ، قصه ی پر رنج و ملالی است
بگذار بر این قصه و افسانه بگریم
امشب ز چه رو در وطن خویش غریبم
خواهم که در این شهر غریبانه بگریم
طفل دل من باز تو را می طلبد باز
بگذار بر این طفل ، یتیمانه بگریم
ای عقل تو بر عاشق دیوانه بخندی
من نیز به هر عاقل و فرزانه بگریم
آن طایر زیبای مرا بال ببستند
شب ها به پَر افشانی پروانه بگریم
ای خدای بزرگ
تویی که به کوه فرمان ایستادن داده ای و به رود فرمان رفتن به پرندگان فرمان پرواز و به ستارگان فرمان درخشیدن داده ای .
به من نیز بیاموز ایستادن و رهایی را ..
دلم میخواهد زانوهایم را بغل کنم و پشتم را به دنیا بکنم و زار زار گریه کنم…بگویم:من دیگر بازی نمیکنم.تو همش جر زنی میکنی..
احساسم را همین امروز گم کردم

میان راهم زانو زدم و با تمام وجود زار زدم

امیدی داشتم به اندازه ی دنیا

امیدم را از دست دادم

تمام دنیا بر سرم فرود آمد

باور کنید،بالاتر از سیاهی هم رنگی هست…

وقتی کسی با شما مانند یک گزینه رفتار میکند!
با خارج کردن خودتان از معادله به او کمک کنید تا انتخاب هایش را محدود کند.
به همین سادگی است.
امــروز را بــه بــاد سپــردم!
امشــب کنــار پنجــره بيــدار مــانــده‌ام!

دانــم کــه بــامــداد،
امــروز ديگــري را بــا خــود مــي‌آورد
تــا مــن دوبــاره آن را
بسپــارمــش بــه بــاد . . .

شاعر: فریدون مشیری
★★

اینجا دنیاست.. هیچ چیز جای ِخودش نیست!
زندگی آدم ها قلب ها یا یکی بی دل است، یا دو دل!
یکی هم اینجا… بی تو…… دل توی ِ دلش نیست…
هميشه عاشق دلى باش كه اگه زندونى دلت شد وقتى درقفس را بازكردى پروازنكنه…
درد میکــند بـــغـضم وقــتی اشــک هم آرامـش نمیکــند …
دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است

شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است

کوه را با آن بزرگی میتوان هموار کرد

حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است.

زﻣﯿﻦ زﺧﻤﯽ از ﺧﯿﺶ و ﻣﻦ زﺧﻤﯽ از ﺧﻮﯾﺶ

ﺑﻪ ﮐﺪام دادﮔﺎه و ﻣﺤﮑﻤﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺑﺮد

و ﺣﮑﻢ ﭼﻪ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد…

وﻗﺘﯽ ﺿﺎرب و ﻣﻀﺮوب ﯾﮑﯿﺴﺖ…

ﺳﺎﻝ ﻫﺎ پﯽش وقتی ﻣﯿ ﺸﻨﯿﺪم : ﻗﺎﺗﻞ ﻫﻤﻮن ﻣﻘﺘﻮﻟﻪ ؛ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪم

امروز اما ؛ می گریم.. .

ذره ذره، آنچه داد از من گرفت
دير دانستم كه گيتي رهزن‌ست
دركجاي اين دنياپلي شكسته كه هيچكس به مقصدش نميرسد….دكترشريعتي
به تو بيش از تو مي انديشم وخوشحال از آنم
كه بينديشي
شايد
كــــَـمــَــكي راست بگويم…
از دیدن بعضی صحنه ها
نه حق داری داد بزنی
نه حق داری گله کنی !
چون دیگه به تو “هیچ ربطی” نداره .
بادیدن بعضی صحنه ها فقط خرد می شی!
یه صحنه مثلِ این
اگه پسر باشی موهات می ریزه
اگه دختر باشی قطره قطره ی اشکات✘♡
عازم یک سفرم، سفری دور به جایی نزدیک، سفری از خود من تا به خودم، مدتی هست نگاهم به تماشای خداست و امیدم به خداوندی او.
ﺑﯿﺨﻮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺯﺣﻤﺖ ﻧﺪﻩ!ﺍﯾﻦ ﺑَﺬﺭﻫﺎﯼ ﺗﻨﻔــﺮﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﯼﻫﺮﮔــــﺰ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺯﺩ !
وقتی خوب خوب بگردی…وقتی خوب خوب فک کنی…وقتی خوب خوب دلت شکست…اون وقت میفهمی خدایی باتوبوده که بااین که بدبودی هیچ وقت ناراحتت نکرد…هیچ وقت دلتونشکست…عاشقاته توروخواست…عاشقانه دوستت داشت..ولی توعاشقانه یه نامرد دوست داشتی که بخاطرش ازخدا گذاشتی…این ینی بزرگ ترین حماقت زندگی…
ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ

نه مثل جبر…

نه مثل هندسه …

نه ﻣﺜﻞ 1 منهای1 ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ 0 ﻣﯿﺸﻮﺩ

ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ

مثل نیمکت آخر…

زنگ آخر…

ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ

ﻣﺪﺍﻡ ﺭﻭﯼ ﭼﻮﺏ ﺣﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩ

مرا یاد بگیر…

دریک روستا عالم بزرگی زندگی میکرد یک روز جوانی پیش او رفت و گفت هیچکس من رو دوست نداره !!عالم بزرگ به جوان گفت تا بحال کسی به تو گفت مواظب خودت باش ؟ جوان گفت بله من هرروز صبح که میرم سرکار مادرم میگه مواظب خودت باش ,دختر همسایه وقتی ازجلو خانه اونها رد بشم بهم میگه ,وبا دوستانم خداحافظی میکنم بهم میگن که مواظب خودت باش یعنی که چی؟؟ عالم بزرگ لبخندی زد و گفت اینها که گفتی براشون مهم بودی که گفتن مواظب خودت باش و تو رو دست خودت میسپارن که لحظه هایی که نیستن تودمواظب باشی!!!!
ﻣﺎﻳﻪﺍﺻﻞﻭنصب در گردش دوران زر است دود اگر بالا نشيند كسر شأن شعله نيست جاي چشم ابرو نگيرد گرچه او بالاتر است شصت وشاهد هردو دعوي بزرگي ميكنند پس چرا انگشت كوچك لايق انگشتر است آهن و فولاد از يك كوره مي آيند برون آن يكي شمشير گردد ديگري نعل خر است گرببيني ناكسان بالا نشينند صبر كن : روي دريا كف نشیند ، قعر دريا گوهر است
سیلی واقعیت رو درست اون وقتی میخوری که
در وسط زیبا ترین رویا هستی
بخواب که بگذرد, زجر امروز کمتر ميشود
ديشب گرسنه بود دختري که مرد! چه آسان به خاک پس داديمش.. و چه دردناکتر از مرگ او داستان مادرش که براي خريدن قرص ناني تن به هرزگي داد آنهم نه از روي هوس بلکه از اجبار همسايه اش زيارتش قبول.. حج رفته بود! “تــنـــــــهاي دوم”
کسی که بهت بگه” دوستت دارم”
سخت نیست..!
پیدا کردن
کسی که بهت ثابت كنه”دوستت دارم”سخته…
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ{ﺍﻟﻒ}ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻭ.ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ{ﺏ}ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎ ﺍﻭ.ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ{ﭖ}ﮔﻔﺘﻢ ﭘﯿﺶ ﺍﻭ.ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ{ﺝ}ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﮔﻔﺖ ﻧﮕﻮ
شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر
شخصیت من چیزیه که من هستم٬اما برخورد من بستگی داره به اینکه
“تو” کی باشی!
بعد مرگم میکشان گویند در میخانه ها
آن سیه مستی که خمها را تهی می کرد کو؟
گاﻫﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﻻﺯﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺒﺮﯾﻢ…
ﯾﺎﺩِ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺸﺎﻥ…
ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ✔
مترسك گفت اى گندم توگواه باش مرابراى ترساندن ساختن
ولى من عاشق اون پرنده اى بودم كه ازگرسنگى مرد.،
به روزگار بگویید
دست از سرم بردارد
دلم از سنگینی این همه آوارخسته است
از آتشی که هر روز
در من متولد می شودو ابرهایی
که درونم چکه می کنند
آنقدر که غرقشان می شوم
از خوابهایی که روی تنهاییم لم داده و
درونم هورا می کشند
خوش به حال آدمها
ما که آدم نیستیم…
زندگى قصه مرد ىخ فروشىست که از او پرسىدند :فروختى؟
گفت : نخرىدند ,تمام شد
سخت ترين دو راهي، دوراهي بين فراموش كردن و انتظار است.
گاهي كامل فراموش ميكني و بعد مي بيني كه بايد منتظر مي ماندي، و گاهي آن قدر منتظر مي ماني كه مي فهمي زودتر از اينها بايد فراموش ميكردي.
ﺳﻼﻡ ! ﺍﯾﻦ ﺳﻼﻡ ﯾﻪ ﺿﺪﺣﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻬ ﺑﯿ ﻭﻓﺎﯾﯽ ; ﺳﺮ ﺷﻠﻮﻏﯽ ; ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻭ ﻫﺭ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﯾﺎﺩ ﺗﻮﺭﻭ ﮐﻤﺮﻧﮓ بکنه
من يک دختـــــــرم
تنهاييم را با کسي قسمت نـــمي کنم که روزي تنهايم بگذارد..
روح خـــداست که در مــــــن دميـــده شده و “احســـــاس” نام گرفته ؛ ارزان نمي فروشمش …

دستــــــهايم بــاليـــن کـــودک فـــردايـــم خـــواهـــد شــــد ..

بـــي حـــرمتـــش نمي کنم و به هــر کس نمي سپارمش …

بــــــــدان “حــــــواي” کسي نـــــمي شــوم که به “هــــــواي” ديگري برود ….

اول بغلم کرد بعد نوازشم کرد بعد بوسید بعد آروم منو خوابوند
آدم چقد خوبن ولی حیف که من عمرست عروسک دست توام…
درعجبم کدامین قاضی حکم قفس به بلبلها داد وچه کسی ضامن آزادی کرکسها شد؟؟؟
اى دوست
تو همان شقایق معروف شعر خوب سهرابى
تا تو هستى زندگى باید کرد
این روزا هر کی غمگین تر باشه با کلاس تره، من میخوام بی کلاس باشم چون دیگه خسته شدم…
احمقانه تر از این نمیشد که نخندد سالها…
به خاطره دندانهای ریخته اش !
این روزهای پاییزی
چه دیر می گذرند
دیگر نمی دانم چه کنم
تا باز فردا شروع شود…
بلکه تو را دیدم!
ازآجيل سفره عيد
چند پسته لال مانده است
آنها كه لب گشودند؛خورده شدند
آنها كه لال مانده اند ؛مي شكنند
دندانساز راست مي گفت:
پسته لال ؛سكوت دندان شكن است✔
درزندگي اخم نكن چون ممكنه اونيكه برات ميميره فقط به خنده تو زنده باشه…
درشهري كه خورشیدرا به قیمت شمعی نمیخرندپروانه شدن یعنی تباهی..
فقط خوب باش این روزها خوب بودن ب اندازه کافى متفاوت است. این روزها همه ادعا دارند ک طعم خیانت را چشیده!!
ادعا دارند بدى را ب چشم دیده اند،
ادعا دارند تنهایى را کشیده اند…
پس کیست ک دنیا را ب گند کشیده است؟؟؟؟
یوسف از مجلس اومد بیرون همه زنها دستهای خودرا از اوج جمال وزیبایی یوسف بریده بودند
ولی کمی آن بالاتر چه فرشته ها که به خاطرش به آتش سوخته بودند
جرم یکیست دوستداشتن ولی فهمیدنش برایمان فرق میکند
زندگی یعنی بازی. سه ، دو ، یک … سوت داور………… بازی شروع شد!!! دویدی ، دست و پا زدی ، غرق شدی ، دل شکستی ، عاشق شدی ، بی رحم شدی ، مهربان شدی… بچه بودی ، بزرگ شدی ، پیر شدی سوت داورــــــ0?ــــــــــ بازی تمام شد… زندگی را باختی
گاهی دور بودن به معنای فراموش کردن نیست.گاهی فرصتیست برای دلتنگ شدن.
بعضی آدمهــــــا یهـو میــان . . . !

یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن . . . !

یهـو میشن همــــــه ی دلخـوشیت . . . !

یهـو میشن دلیـل خنــــــده هات . . . !

یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت . . . !

… … … بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــرن . . . !

یهـو گنـــــــــــد میـزنن بـه آرزوهــــات . . . !

یهـو میشن دلیل همــــــــه ی غصــه هات و همـــــــه ی اشکات . . . !

یهـو میشن سبب بالا نیـــومدن نفسـت . . . !

نمیدونم چرا یهو دلم گرفـــت….

سارا هشت ساله بود که از صحبت پدر و مادرش فهمید که برادر کوچکش سخت مریض است و پولی هم برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی‌توانست هزینه‌ی جراحی پرخرج برادرش را بپردازد. سارا شنید که پدر به آهستگی به مادر گفت: فقط معجزه می‌تواند پسرمان را نجات دهد.

سارا با ناراحتی به اتاقش رفت و از زیر تخت قلک کوچکش را درآورد، قلک را شکست. سکه‌ها را روی تخت ریخت و آن‌ها را شمرد، فقط پنج دلار بود. سپس به آهستگی از در عقب خارج شد چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش به مشتریان گرم بود. بالاخره سارا حوصله‌اش سر رفت و سکه‌ها را محکم روی پیشخوان ریخت.

داروساز با تعجب پرسید: چی می‌خواهی عزیزم؟
دخترک توضیح داد که برادر کوچکش چیزی تو سرش رفته و بابام میگه که فقط معجزه می‌تونه او را نجات دهد. من هم می‌خواهم معجزه بخرم، قیمتش چقدر است؟
داروساز گفت: متاسفم دختر جان ولی ما این‌جا معجزه نمی‌فروشیم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما رو به خدا برادرم خیلی مریضه و بابام پول نداره و این همه‌ی پول منه. من از کجا می‌تونم معجزه بخرم؟

مردی که در گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت از دخترک پرسید: چقدر پول داری؟
دخترک پول‌‌ها را کف دستش ریخت و به مرد نشان داد.
مرد لبخندی زد و گفت: آه چه جالب! فکر کنم این پول برای خرید معجزه کافی باشد. سپس به آرامی‌دست او را گرفت و گفت: من می‌خواهم برادر و والدینت را ببینم، فکر کنم معجزه برادرت پیش من باشه. آن مرد دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شیکاگو بود..
فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرک با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت. پس از جراحی پدر نزد دکتر رفت و گفت: از شما متشکرم، نجات پسرم یک معجزه واقعی بود، می‌خواهم بدانم بابت هزینه عمل جراحی چقدر باید پرداخت کنم؟
دکتر لبخندی زد و گفت: فقط پنج دلار!

باز پاییز است, اندکی از مهر پیداست ؛ حتا در این دوران بی‌مهری , باز هم پاییز زیباست.
این روزها حس بی تفاوتی تنها دلیل خوشحالیم شده…!!! خیلی خوشحالم و ساکت … اما در عین حال خشمگین و عصبی…! آروم و پر قدرت … درست مثل یه زلزله…!
وقتی زندگی رو از یخ ساختی،
برای آب شدنش گریه نکن!
ﺧـــــﺴﺘﻪ ﺍَﻡ !
ﺍﺯ ﺍـــﯿﻦ ﺩﻟـــــﺪﺍﺭﯼ ﻫـ ـﺂﯼِ ﻣـــــﺠﺂﺯﯼ
ﺩﻟـــﻢ ﺷــــﺂﻧﻪ ﻫـــــﺂﯼِ ﺣــــﻘﯿﻘﯽ ﻣﯽ ﺧــــﻮﺁﻫﺪ!
برای تنوع هم که شده

گاهی

باش!!

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺴﺘﯽ و دﯾﻮاﻧﮕﯽ ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎ ﺟﻬﺎن ﺑﯿﮕﺎﻧﮕﯽ ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﺐ ﻧﺨﻔﺘﻦ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺠﺪﻩ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎن ﺗﺮ ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺮ ﺑﻪ دار آوﯾﺨﺘﻦ ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ اﺷﮏ ﺣﺴﺮت رﯾﺨﺘﻦ ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ در ﺟﻬﺎن رﺳﻮا ﺷﺪن ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺴﺖ و ﺑﯽ ﭘﺮوا ﺷﺪن ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺑﺎ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ زﻧﺪﮔﯽ را ﺑﺎﺧﺘﻦ
برای من نه
اما برای دیگری رخ دادی
پرسیدند، راستی نامش چه بود؟
گفتم معجزه!
این گونه است: پایــــان.اورا به خودش میرسانی وخودت سرگردان خودت میمانی.
درساحل دریای زندگی قدم میزدم همه جا2ردپادیدم،به سخت ترین لحظه هاکه رسیدم،فقط یک ردپادیدم گفتم خدایامرادرسخت ترین لحظات رهاکردی؟نداامد:توررادر سخت ترین لحظات به دوش کشیدم.
بدترین دو راهی این است که:
“نمیدانی بروی و قلبت را زیر پا بگذاری، یا بمانی و غرورت را”
اگر من بزرگ نمی شدم ، پدر بزرگ هنوز زنده بود
اگر من بزرگ نمی شدم ، موهای مادرم سفید نمی شد
اگر من بزرگ نمی شدم ، مادر بزرگ در ایوان خانه باز می خندید
اگر من بزرگ نمی شدم ، تنهایی معنایش همان تنها بودن در اتاقم بود
اگر من بزرگ نمی شدم ، غروب جمعه برایم دلگیر نبود
اگر من بزرگ نمی شدم ، هیچ وقت نمی دیدمت و دلم برایت تنگ نمی شد
ای کاش من همیشه کودک می ماندم
چقدر گران تمام شد بزرگ شدن من…
این روزها میگذرند، ولی من از این روزا نمیگذرم….✔
ارامم…ارامشم را مديون همين انتظاري هستم كه ديگر از كسي ندارم…
ادم ها لالت میکنند
بعد هم میبرسند :چرا حرف نمیزنی؟ این خنده دار ترین نمایشنامه دنیاست…!!
باید یک بار به خاطرهمه چیز گریه کرد…آنقدرکه اشکها خشک شوند…باید این تن اندوهگین راچلاندوبعد دفتر زندگی را ورق زد…به چیز دیگری فکر کرد….
باید پاهاراحرکت دادو همه چیز را از نوع شروع کرد
آناگاوالدا
من کسی را که مرا بخاطر خوبی هایم می خواهد نمی خواهم،کسی را می خواهم که با دانستن بدی هایم بازهم مرا می خواهد
گرم ترین احساسات را نصیب کسی کن که در سردترین لحظه ها به یاد توست.
بعضی وقتا یه موقعیتایی هست که،
دل میگه ….. آره.
تجربه میگه ….. خفه.
رابطه اي كه توش اعتماد نيست
مثل ماشينيه كه توش بنزين نيست
تا هر وقت بخواي مي توني توش بموني
ولي تو رو به جايي نمي رسونه
با خطى زيبا در آخرين صفحه اش نوشته بود…

مراقب باش…

دست روزگار هلت ميده…
ولى قرار نيست تو بيفتى اگر بى تاب نباشى و خودت را به آسمان گره زده باشى اوج مى گيرى….
به همين سادگى…✔

بـا تـمام وجـود گـناه کـردیم امـا نـه نـعمت هـایش را ازمـا گـرفت نـه گـناهانمان را فاش کـرد بـیندیش اگـر اطاعتش کـنیم چـه مـیکند او … خدایا به خداوندی خودت قسم دوست دارم بمیرم برات که رو زمین خیلی غریبی خدا جونم دوست دارم
وقتی که تکیه گاه کسی باشی
نباید بلرزی
نباید پایت سُر بخورد….
نه اینکه بترسی که خودت زمین می خوری،
نه
بترسی از اینکه کسی که به تو تکیه کرده زمین بخورد و بشکند
ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ
ﻫﺮ ﮐﯽ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻟﺰﻭﻣﺎً ﺩﻭﺳﺘﺖ
ﻧﯿﺴﺖ
ﺷﺎﯾﺪ ﺗﻮ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻌﺪﯼ ﭘﺎﺷﻮ ﮔﺬﺍﺷﺖ
ﺭﻭ ﺷﻮﻧﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺎﻻ ….
يادمان باشدشايدشبي آنچنان آرام گرفتيم كه ديدارصبح فرداممكن نشود، پس به اميدفرداها محبت هايمان راذخيره نكنيم.
اینجا زمین است
رسم آدم هایش عجیب است
اینجا گم که میشوى به جاى اینکه دنبالت بگردند! فراموشت مى کنند…
با شیطان هم داستان شدم

تادربرابر هیچ ادمی

سرتسلیم فرودنیاورم ✔

ﻫﮯ ﻣﺮﺩ!!!!!
ﺣﺴﮕﺮﻫﺎﮮ ﺷﻬﻮﺗﺘﻮ ﺧﺎﻣﻮﺵ ڪـטּ
ڪﻤﮯ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺯﯾﺒﺎﺋﯿﻬﺎﮮ ﺑﺎﻃـטּ ﯾڪ ﺯטּ ﻓڪﺮ ڪـטּ
ﻫﺮ ﺯטּ ﺯﯾﺒﺎﯾﮯ ﻓﺎﺣﺸـﮧ ﻧﯿﺴﺖ!!!!
امشب که سقف بی ستاره اتاقم برسرم سنگینی میکند!مانده ام که ازچه بنویسم آنهایی که دیروزبامن بوده اند وامروز رفته اند/یاتوکه همیشه حرفهای مرامی خوانی.
عاشقی را از قلیان بیاموز که در سرش آتشی و در دامنش اشکی و در سـیـنـه اش آهی است…
فراموش نکن…
دردها فراموش ميشوند…
اما همدرد ها هرگز
انقد به ادم هايه روى زمين بىاعتماد شده ام كه مىترسم وقتى از خوشحالى به هوا بپرم، زمين را از زير پايم بكشند
شبیه دندانم شده زندگی!

با هر سردی و گرمی

درد می گیرد…!!

همیشه عاشق دلی باش که اگرزندونی دلت شدوقتی درقفسو بازکردی پرواز نکنه..
بسـاط کـرده ام …. و تمــام نــداشتــه هایـم بــه حــراج گذاشتـه ام ! بـی انصـــاف چــانـه نــزن ؛ حـســرتهــایــم بـه قیمــت عمـــرم تمــام شـــده …
ﻫﺮﮔﺰ ﻫﯿﭻ ﺣﺴﺮﺗﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﮏﯾ ﺟﺎ ﺟﻤﻊ ﻧﻤﯽ
ﺷﻮﺩ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﺍﮊﻩ ﮐﻮﺗﺎﻩ :
ﺍﻭ ،
ﺩﻭﺳﺘﻢ ،
ﻧﺪﺍﺭﺩ
دستان کسی را میخوام که روح مرا لمس کند نه جسم مرا!
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند
ساعت3 نصفه شب بود،صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد،پشت خط مادرش بود،پسربا عصبانیت گفت چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کرده ای مادر گفت 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی فقط خواستم بگویم تولدت مبارک پسرم. پسر ازاینکه دل مادرش را شکسته بود تاصبح خوابش نبرد، صبح سراغ مادر رفت وقتی داخل خانه شد مادرش راپشت میزتلفن باشمعی نیمه سوخته یافت ولی مادر دیگردر این دنیا نبود…
(هرگز دل کسی را نشکن)
بیهوده می خندم شاید شاید مسخره بودنم کسی را بخنداند
مشکل ما آدما این نیست که یه سری دوسمون ندارن، مشکل اینه قدر اونایی رو که دوسمون دارند رو نمیدونیم…
ﻣﺎﻫﻬﺎ ﺍﺯ ﻧﺪﯾﺪﻧﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ …
ﻫﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻧﺸﻨﯿﺪﻧﺖ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ …
ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺋﯿﺪﻥ ﻋﻄﺮﺕ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ …
ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺍﺯ ﻟﻤﺲ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ …
ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺖ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ …
ﻭ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ…
بعضی ها ازدور می درخشند!
نزدیک که می شوی یک تکه شیشه ی شکسته ای بیشتر نیستند!
که باید لگدی بهش زد تا از مسیر نور آفتاب دور شوند و چشمان دیگری را خیره نکند و گول نزنند
ديروز آدمها ميمردند، بعد فراموش ميشدند ، اما امروزچه زود ازياد رفته ايم بی آنكه بميريم.
ترجیح میدهم در زندگیم

همه را غریبه صدا کنم

که وقتی از پشت خنجر میزنند

با خودبگویم:

بیخیال از غریبه بیش از این انتظار
نیست!!✔

عزيزي كه دورت جديدا شلوغ شده فقط خواستم بدوني مگس فقط دور شيريني جمع نميشه!

اگـه یــه روز تـکـیه گـاه شـدی!
مـواظــب بــــاش کـه آوار نـشی
روی ِ سر ِ کـسی کـه ، اعتــماد کـــرده بــه آغـــوشــت!!!
مرا دوست داشته باش اما ؛ تجربه ام نکن برای آموختن ، ابزار مناسبی نیستم .
گفت عاشقی مــــــــُـــــــــرد…!

بیا برایش ســــــکـــــــــــوت کنیم…

گفتم اگر بخواهیم برای عاشقان سکوت کنیم…

باید عـــــــمـــــــری را ساکت باشیم.

ای دل دهاتی یه کشک شور بساب که قند شهر دروغی پیش نیست
دندانم شکست برای سنگریزه ای که در غذایم بود… دردم گرفت نه برای دندانم، برای کم شدن سوی چشم مادرم!
همیشه به کسی فکر کن که تو رو دوست دارد، نه کسی که تو دوستش داری.
بی شمارند آنهایی که نامشان آدم است
ادعایشان آدمیت!
کلامشان انسانیت
رفتارشان صمیمیت…
حال…
من دنبال یکی میگردم که….
نه آدم باشد…
نه انسان!
نه دوست و رفیق صمیمی…
تنها صاف باشد و صادق
هیچ نگوید
فقط همان باشد که سایه اش می گوید
صاف و یکرنگ….!!
ﺗـﺮﺍﮊﺩﯼ ﻏﻤﻨﺎﻛﯽ ﺍﺳﺖ
ﺑـﺮﺍﯼ ﻛـﺴﯽ ﻛﻪ ﻫـﻤﻪ ﻛـَﺲ ﺗﻮﺳﺖ
ﻫﻴﭽﻜـﺲ ﻧﺒﺎﺷﯽ
سالها بود که شیر عاشق آهوی خوش سیماشده بود… خبر آوردند که سلطان، آهویت با کرکسان میخندد!
سلطان لحظه ای سکوت کرد.. آه سردی کشید و گفت :بی غیرتی من رابه جنگل اعلام کنید.. چشمان آهوی مست، مرا اسیر خودش کرد
عشق مانند نواختن پیانو است …ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری …سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی .
شانس اسم مستعار خداوند است.
همان جایی که نمیخواهد امضایش پای نامه هایش باشد.
دردها فراموش می شود اما….

همدردها هرگز!!!!!

ما فکـر میکنیـم بدتـرین درد ؛
از دسـت دادن ِ کسـیه که دوستـش داریم !
امـا …. حقیقـت این که :
از دست دادن ِ خــودمـون ،
و از یــاد بردن ِ اینکه کـی هستیـم ! و چقدر ارزش داریم ….
گـاهی وقتــها خیلــی دردنــاک تـره
باختيم آخر بازى همگى دست زدند …
سلام …… خداحافظ
چیز تازه ای اگر یافتید ، بر این دو اضافه کنید تا بلکه باز شود این در گمشده بر دیوار …
اگر ازگناه،مطهری، رجایی هست که بهشتی باشی،اگر با هنر شهادت آشنایی،مفتح درهای بهشت میشوی،واگر با همت تقوا بیشه کنی صیاد دلها میشوی
لبیک یاخامنه ای
هر كس دو بار مي ميرد : يكبار آنگاه كه عشق از دلش مي رود و بار ديگر آنگاه كه زندگي را بدرود مي گويد. اما مرگ زندگي در برابر مرگ عشق ناچيز است. )
بامش که نه…اما برفش از همه بيشتر است… کارتن خواب کنار خيابان را ميگویم . امروز با هم برایش دعا کنيم :
خداوندا آرامشی ….
برای آخرین سیب درخت کوچه تنها همین یک آرزو بس که به دستان تو مدیونم اگربا دست خود دست مرا گیری نه با سنگ غرور بی روحت
تادیروز آرزو داشتم کاش میتوانستم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد، اما امروز فهمیدم اتفاق هم که بیفتد باز من زندگی خواهم کرد.
برخى از احساسها را بــایــد ،
مرد باشى تا بفهمى
زن باشى تا درک کنى
عجب دنيايي است،درشكه را اسب مي كشد انعام را درشكه چي مي گيرد!
بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید،
شاید آنجا جز رنج و پریشانی نباشد
اما ….
کوری را به خاطر آرامش آن تحمل نکن…!!!
شده ای انقلاب زندگی من.
حالا هر آنچه در زندگی من است تاریخ دار شده،
قبل از “تو”….
بعد از “تو”
آن هنگام که روحم عاشق جسمم شد و جفت گیری این دو سر گرفت من بار دیگر متولد شدم. * ویکتور هوگو *
کسانی که قدر دستان نوازشگر را ندانند عاقبت پاهای لگد کوب را می بوسند…
این آرامش ظاهرم گمراهت نکند. . . .

من از درون خانه به دوشم. . . .
!

سر مشق های آب بابا یادمان رفت
رسم نوشتن با قلم یادمان رفت
شعر خدای مهربان را حفظ کردیم
اما خدای مهربان یادمان رفت
باز صدا می زنم تو را
امشب بازم می سپارمت به اون کسی که تو دیار بی کسی
بین همه دلواپسی مونس و همدمم بوده تو رو به من هدیه داده
شب به خیر بهانه زندگی
“او رفت……..”

و این خود شعر بلندیست…….

اندیشه خداوند بالاتراز فکر کوتاه ماست، به اندیشه قشنگ خدا میسپارمت. /
زیبا رویی که می داند زیبایی ماندنی نیست
پرستیدنی است…
ﻋﺸﻖ ﭘﺴﺖ ﺗﺮﯾﻦ اﺣﺴﺎس ﻗﺸﻨﮓ دﻧﯿﺎﺳﺖ, وﻗﺘﯽ ﻣﻮرﭼﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﺎی ﺧﺸﮏ ﻣﯿﺸﻪ, دور اﺳﺘﮑﺎن ﻣﯿﮕﺮده
دستم به آرزوهایم نمی رسدآرزوهایم بسیار دورند…ولی درخت سبز صبرم می گوید:امیدی هست…خدایی هست…این بار برای رسیدن به آرزوهایم یک صندلی زیر پایم می گذارمشاید این بار دستم به آرزوهایم برسد..
زندگی شطرنج دنیا و دل است/قصه پر رنج صد ها مشکل است /شاه دل کیش دنیا میشود /پای اسب آرزوها در گل است فیل بخت ما عجب کج میرود /در سر ما بس خیال باطل است/ما نسنجیده پی سرباز او /غافل اینکه او حریفی قابل است /,مهره های عمر من نیمش برفت/مهره های و تمامش کامل است
ﻟﻌﻨﺘﯽ ..
ﺑﻨﺪ ﺑﻨﺪ ﺗﻨﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﺸﺪ …
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﻫﺎ ﻣﯿﺸﻨﯿﺪﻡ …
ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﻨﺪ ﺑﻨﺪ ﻟﺒﺎﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ
ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩﯼ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ِ ﻋــــــﺸﻖ ﺗﻦ ﺩﺍﺩﻡ ..
ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ِ ﺗﻦ ﻋــــــــﺸﻖ ﺩﺍﺩﯼ،
ﻫﺮ ﺩﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻤﺎﻥ ﺭﺳﯿـــﺪﯾﻢ
ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺗﻨﯽ ﺑﺪﻭﻧﻪ
ﻋـــــﺸﻖ ..!!
ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺷﺮﻭﻋﻪ ﻫـــﺮﺯﮔــﯽ !!!
ﺩﺭﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﻘﺪﯾﺮﺧﺪﺍ ﻣﺜﻞ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﯾﮑﺴﺎﻟﻪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮬﻮﺍ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﺩ،ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﮬﯽ ﮔﺮﻓﺖ…..
این چه سرزمینیست که مدام باسر زمینیم
مقصر خود ماییم عشق را ب کسانی ارزانی میکنیم ک از زندگی،جز آب و علف روزانه،نه می فهمند،نه میخواهند
تظاهر به خوشبختی دردناکتراز تحمل بدبختی است…
وقتی عشقت رو از دست دادی دیگه سعی نکن به دستش بیاری، درست مثل چینی شکسته می مونه که حتی اگه بندش هم بزنی دیگه به زیبایی گذشته نیست
باران که میبارد همه پرندها به دنبال سر پناهند اماعقاب برای اجتناب از خیس شدن بالاتراز ابرهاپرواز میکند این دیدگاه است که تفاوت را خلق میکند…
ﮔﻔﺖ : ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﺧﺖ ﺩﺍﺭﺩ!!!
ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﮑﺮﺩﻡ؛ ﻣﻦ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﮐﺮﺩﻡ …
“اگر تو عاشق من نباشی”
…لمس تن تو,شهوت است و گناه,
..حتی اگر خدا عقدمان را ببندد
…داغی لبت, 
جهنم من است 
..حتی اگرفرشتگان سرود نیکبختی بخوانند
هم اغوشی باتو
..همخوابگی چرک الودی است حتی اگر خانه خدا
..خوابگاهمان باشد
حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس…..شاملو/
عشق یعنی :بی تو هرگز…. پس بمان
تا سحر از عاشقی با او بخوان
عشق یعنی :هرچه داری نیم کن
از برایش قلب خود تقدیم کن
فاصله با آرزوهای ما چه کرد
کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد
ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﯿﺎﺑﻢ…
به خدا بكوييد ترك تحصيل كردم,,ديكر امتحان نكير
ا
کسی روبرای دوست داشتن انتخاب کن که قلب بزرگی داشته باشه تامجبورنشی به خاطراینکه توقلبش واردبشی خودت رو کوچیک کنی
از کسانیکه از من متنفرن ممنونم

آنان مرا قوی تر میکنند

از کسانیکه مرا دوست دارند ممنونم

آنان قلب من را بزرگتر میکنند

از کسانیکه مرا ترک میکنند ممنونم

آنان به من می آموزند که هیچ کس تا ابد ماندنی نیست

از کسانیکه با من میمانند ممنونم

آنان مفهوم دوست داشتن واقعی را به من می دهند!

اینقدر بغض هایم را فرو دادم و خندیدم که خدا هم باورش شد،
چیزی نیست..
عزیزدلم…
تو با ہمہ فرق دارے
ما در مقابل افتاب خشک شدہ ایم….
اما..
من یقین دارم کہ خداوند خود در گِلِ تو دمیدہ است ..
اصلاکاش گرگی می آمد دستهای سفید کرده اش را نشانمان می داد و در را برایش باز میکردیم …لعنتی ، دراین خانه را گرگها هم نمیزنند دیگر
دل !
دلم !
خدا سوال
روزای بی تو چه سخته. میخوام توبه کنم. یکی هی میگه تو گوشم تو یه رویایی زیبایی همه حرفامو زد. بهت نگفتم که دنیای منی امروز و آخر منی اخه دنیای منی مرهم دردامی. خدا تنهای منو. شکستی قربونت برم
اینبار “اعتراف” نمیکنم “افتخار” میکنم به داشتن فرشته بنام
مادر…
,,,,,

خدایا کفر میگویم پریشانم پریشانم
چه می خواهی تو از جانم نمی دانم نمیدانم
مرا بی آن که خود خواهم اسیر زندگی کردی
تو مسوولی خداوندا به این اغاز وپایانم
من آن بازیچه ای هستم که می رقصم به هر سازت
تو می خندی از آن اول به این چشمان گریانم
نه در مسجد نه میخانه نه در دیری نه در کعبه
من آن بیدم که می لرزم دگر بر مرگ پایانم
خدایی نا خدایی هرچه هستی غافلی یارب
که من آن کشتی بشکسته ای در کام طوفانم
تویی قادر تویی مطلق نسوزان خشک وتر

در نهايت آنچه در ذهن ما خواهد ماند حرفاي دشمنانمان نيست بلکه سکوت دوستانمان است(مارتين لوترکينگ)شارمان لي
تابستان گرم دارد می آید! …

ترسَم امّا

از نرفتنِ زمستان ا!✔

تنگ میپوشند، تا دلتنگی هایشان را فریاد کنند، مو سیخ میکنند تا اضطرابشان را نشان دهند، لنز میگذارند، تا دنیا را رنگی دیگر ببینند، کاش مثل دیروز بود که توپ پلاستیکی بچه‌ها شیشه را خرد میکرد نه امروز که شیشه بچه‌هایمان را خرد میکند!
عشق هم عشقای قدیم دختر هم دخترای قدیم مرد هم مردای قدیم دیگه عشقا خیابونی شده دیگه غیرت گم شده و…
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﯼ ؛
ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺩﻟﯿﻠﯽ ،
ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻨﺎﺭﺷﯽ ! ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ….
ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﮎ ﮐﻪ ﺑﻘﯿﻪ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻦ !
ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ … !!!
ﺣﺎﻝ ﺁﺩﻡ ﺧﺮﺍﺏ ﭘﺮﺳﯿﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺍﻣﺎ
ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺍﺭﺩ ,,,
گاهی باید پیامکها و شماره تلفنها رو پاک کنی
و به زندگی ادامه بدی
مجبور نیستی فراموش کنی
که چقدر او براتون عزیز بوده
فقط باید بپذیرید
دیگه او آدم گذشته نیست…..!
ﻫﺮﮔﺰ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﺪﯼ ﻭ
ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ ﻭ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺮﻩ
ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﻩ ٬ ﻭﻟﯽ ﺣﯿﻒ ﻣﺎ ﺁﺩﻣﺎ
ﺩﯾﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽ ﺷﯿﻢ ‌ ﺧﯿﻠــــــــﯽ ﺩﯾــــــــــــــﺮ
ادمابازي كردنو دوست دارن!مواظب باش همبازيشون بشي نه اسباب بازيشون…
دلم می خواست لای آدم ها، چون ورق های بازی جوری بر بخورم که کسی نفهمد چه خالی هستم…
زخمی که میزنید
دلی را که میشکنید
“ارزان نیست”
یک جایی باید بهایش را بپردازید
یک وقتی “شاید همین نزدیکی ها”
گرگ هم که باشی ، عاشق بره ای خواهی شد که تو را به علف خوردن وا می دارد و رسالت عشق این است ، شدن آنچه نیستی !
بس که چون منصور بر ما زندگانی تلخ شد/دار خون آشام را دار الامان پنداشتیم.
به من مجوز چاپ نمي دهند، مي گويند: داستاني كه نوشته اي قابل باور نيست! اما من فقط خاطراتم را نوشته ام
دروغ ميگويند خواستن توانستن است. گاهی خواستن داغ بزرگی است که تا ابد بر دلت ميماند…
عجـــــــــیب است …
یــــک جای کــار اشکال دارد ،
نه به پدرم رفته ام ؛ نه به مادرم !
مــــــــن بر باد رفته ام …
تا حرف از “صداقت”شد
صدا قط شد.!!
به هر دري که زدم سري شکسته شد / به هرجا که سر زدم دري بسته شد
نه دگر در زنم به سر نه دگر سر زنم به دري / که روح در به درم از سر و در زدنش خسته شد.✔
اهاى سرنوشت!!!اسكار حق توست!!!
سالهاست كه مرا فيلم كرده اى…..
بعضی وقتا باید بزاری ادما همینطوری برن…
نه برای اینکه اونا واسه تو باارزش نیستن..
بلکه برای اینکه تو دیگه برای اونا باارزش نیستی..
امان ازاین بوي پاییزي وآسمان ابري كه آدم نه خودش میدانددردش چیست ونه هيچ كس دیگر،فقط ميداندهرچه هوا سردتر میشود،دلش نگاهي گرمترمیخواهد
یـــآدَت بـآشَـــد …
دِلـَــت کــــﮧ شِکَـســـت…
سَــــرَت را بـــــآلا بـگـیـــرےتَـلافــــے نَکــُــטּ …
فَـریــــــــآد نــَـــزَטּ …
شَرمـگیـــــــטּ نَـبـــــآش …!!
دِل ِ شِکَستـــﮧ گوشـه هآیــَـش تیــــز اَســــت…
مَبــــآدآ دِل و دَســـتِ آدَمـــے کــــﮧ روزے…
دِلــــدآرَت بــــود رآ زَخمــــے کُنـــے بــــﮧ کیــــטּ !!
مَبــــآدا کــــﮧ فَرامــــوش کُنــــے روزے شآدیــَــش آرِزویــــت بــُـود…
صَبــــور بــــآش و سـ ـ ـ ـآکــِــت …
سودای تو در سر داشتن لیاقت میخواهد عشق من
.
.
.
لیاقت داشتم ولی قبل از تو با خنجری از زهر آن را از من حدا کردند!
gahi anghadar az zendgi sir mishavam ke delam mikhahad ta saghfe aseman parvaz konam….
va rosh deraz bekesham…
aram va asode….mesle mahiye hozeman ke chand rozist roye ab ast…..
این روزها به طرز عجیبی با خـودم می جنگم
که دیـده ها را نادیده بگیــرم و شنیــده ها را نشنیــــده …
ﺷﺒﯿـــﻪ ﻣـﻪ ﺷـﺪﻩ ﺑـﻮﺩﮮ(!)
ﻧـﻪ ﻣﮯ‌ﺷــﺪ ﺩﺭ ﺁﻏــﻮﺷﺖ ﮔـﺮﻓﺖ
ﻭ ﻧـﻪ ﺁﻥ‌ﺳــﻮﮮ ﺗـﻮ ﺭﺍ ﺩﯾـﺪ /.
ﺗﻨﻬــﺎ ﻣــﮯ‌ﺷﺪ
ﺩﺭ ﺗــﻮ ﮔـﻢ ﺷـﺪ
ﮔــﻢ ﺷـﺪﻡ(!)
عشق را بر زبان نیاور تو تنها قلبم را برای هوس هایت خواستی قلب که تن خواستی و نوای شهوانی آن را نه قلب را وآن آوای زندگی بخشش
آه ای هوس لعنت به تو که جای خواستنی هارا عوض کرده ایی
لعنت به توهوس که تنها از عشق آغوشش رامیپسندی لعنت لعنت لعنت به تو…..
سر که ندر پاي عزيزان بود
بار گرانيست کشيدن به دوش
وقتي دل کسي رو بشکنيد…
هر کاري هم که بعد از اون براش انجام بدين…
اون ديگه هيچوقت براتون همون “آدم سابق” نمي شه
هيچوقت.
کاش همه می فهمیدن ک دل بستن ب کلاغی ک دل دارد بهتر از دل بستن ب طاووسی ست ک تنها زیبایی دارد
ارام باش رفيق!
هيچ گرسنه اى باقى نميماند…
شک ندارم
همين روزها همه سير مى شوند از”زندگى”
بازروزامدبه پایان,شام دلگیراست ومن
تاسحرسودای ان زلف چوزنجیراست ومن,….
ﻣــﯽ ﺧـــﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﮐﻪ : ﭘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ .*
* ﻋﺸــﻖ، ﺗﻨـــﻬﺎ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻼﺻﻪ ﻣﯿﺸﺪ *
*ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﻧــﻘﻄﻪ ﻯ ﺯﻣﯿﻦ، ﺷــﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﭘـﺪﺭ ﺑــﻮﺩ … *
*ﺑﺪﺗـﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﻢ، ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ . *
*ﺗﻨــﻬﺎ ﺩﺭﺩﻡ، ﺯﺍﻧﻮ ﻫﺎﯼ ﺯﺧﻤـﯽ ﺍﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ. *
*ﺗﻨـﻬﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﮑﺴﺖ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑـﺎﺯﯾﻬﺎﯾﻢ ﺑـﻮﺩ *
*ﻭ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓـﻆ، ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﻮﺩ…!*
زندگی اسم نیست،در واقع زیستن است،عشق نیست،عشق ورزیدن است.آواز نیست،آواز خواندن است.
نگاهت را به کسی دوز که قلبش برای تو بتپه چشمانت را با نگاه کسی اشنا کن که زندگی را درک کرده باشه سرت را روی شانه های کسی بگذار که از صدای تپشهای قلبت تو را بشناسه آرامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین نداده باشه رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن که زیبایی را احساس کرده باشه چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشه اما عاشق کسی باش که تک تک سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کند
نمیتوان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد 
می توان محبوب دیگران شد.
اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است، غمی نیست…
همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست…
جار زنم ، جار زنم
بار دگر جار زنم
بر همه کس، در همه جا
حتی به یار بی وفا
که در خفا میکرد جفا
جار زنم
آتش به جان آن جفاکار زنم
***
جار زنم،جار زنم
بار دگر جار زنم
در کوه و دشت با صفا
از دل خاک تا در هوا
تا آسمان،تا کهکشان،تا بیکران،تا آن نهان
جار زنم
آتش به جان آن جفاکار زنم
***
جار زنم،جار زنم
بار دگر جار زنم
میلیونها…
میلیاردها…
تا در بدن باشد توان
بر مرده ها،بر زنده ها
بر آن مریض بی شفا
بر تک تک سیاره ها، ستاره ها
بر ابرها،بر بادها
بر برگها،برغنچه ها
بر آن گل و آن میوه ها
جار زنم
آتش بجان آن جفاکار زنم
***
جار زنم،جار زنم
بار دگر جار زنم
تا که بامن باشد خدا
تا در گلو باشد صدا
با آخرین حد توان
دیوار صوتی بشکنم
جارزنم:
»یار دگر یافته ام!!«
ســراســر ســرمــا را

هميــن‌جــا مــي‌مــانــم،

کنــار تــو و دستــان‌ات!

پاييــز هــم کــه بشــود؛

گنجشــک‌هــا،

بــه هيــچ‌ فصــل ديگــري،

کــوچ نمــي‌کننــد . . .

به دنیا دلبستگی نداشته باشید که ارزشش را ندارد
عاشق بهترین ها نباش؛
بهترین باش
تا بهترین ها عاشق تو باشند!
برسرمزرعه سبزفلک،باغباني به مترسک ميگفت:دل توچوبين است وندانست که بازخم زبان زدن دل چوب هم ميشکند
زندگى چىدن سىبى است که باىد چىد و رفت
زندگى تکرار پاىىزىست که باىد دىدو رفت
زندگى رودىست جارى هر که آمد
کوزه اى شادمان پر کردو مشتى آب نوشىدو رفت
قادصک؟اىن کولى خانه بدوش روزگار
کوچه گردى خود را زندگى نامىدو رفت…..
با هر طپشي كه در دل آگاه است
يك نغمه ي لا اله الا ا… است
هر جا كه بلند است نداي توحيد
گلبانگ محمد رسول ا… است
توحيد و نبوت و امامت هر سه
در گفتن يك علي ولي ا… است
هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد هیچگاه باعث اشک ریختن تو نمی شود.
روزي مجنون پاي سگي را بوسيد … مردم گفتند: چرااين کار را کردي ؟ گفت: چون گاه گاهي کوي ليلي مي رفت …..
از روزی که فهمیــدم دو زوج پرچمــدار و پیشتـــاز قصـه ی عشــق ؛

” لیلـی و مجنـون ”

و

” شیریـن و فرهـاد ”

در عشق خود ناکام ماندند ،

از عشــــق هم دلسرد شده ام……

بریدن جواب حل این معما نمیباشد واز خود گذشتن اتفاق دیرین است تلاش بیهوده ایست تو را از خود داشتن ولی من ایستاده ام
به کدامین وفایت تو را یاد کنم
آنقدر بار ندامت به دلم آمده جمع
که اگر پای از این محلکه آرم به برون
لنگ لنگان در دروازه ی هستی گیرم
نگذارم که کسی از عدم آید به برون
با احترام
به اعتصاب کلاغ هادر دموکراسی سیم های برق
دلگیری غروب جمعه که سر می زندکفش و کلاه می کنم..،می دانم یک جای این غروب کلاغی باید دل پریدن داشته باشد وقتی هنوز به ریش سفیدی خدا میان شکرآب کلاغ ها و آسمان دلگیر جمعه معتقدم ..
آنقدر آرزو به گور برده ایم که جایی برای جسدمان در قبر نمانده.
زن :دوستت دارم
شوهر :منم دوستت دارم
زن :ثابتش کن، داد بزن تا همه دنیا بفهمن
شوهر :کنار گوشش زمزمه میکنددوستت دارم.
زن :چرا آروم برام زمزمه میکنی؟
شوهر :چون تو همه دنیای منی!!!
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﻡ
ﻋﺎﺷﻖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﻤﺖ ﺩﺭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ
ﺁﺭﺍﻡ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﻭﯼ ﮐﻪ ﺳﺮ ﻧﺨﻮﺭﯼ
ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﺳﺮﺥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺣﺪ ﻣﻤﮑﻦ ﺩﺭ ﯾﻘﻪ ﺍﺕ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩﯼ
ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﭽﺎﻟﻪ ﺷﺪﻩ
ﻣﻌﺼﻮﻣﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﺍﯼ
ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ
ﺣﺮﻓﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﺍﻡ
شک دارم به ترانه ی که زندانی وزندان بان باهم می سرایند
دنیا نمیگذرد ٬این ماییم که رهگذریم٬پس در هر طللوع و غروب زندگی را احساس کن٬مهربان باش٬محبت کن٬شاید فردایی نباشد٬شاید فردایی باشد و ما نباشیم
آری ازپشت کوه آمده ام چه میدانستم اینطرف کوه بایدبرای ثروت،حرام خورد
برای عشق خیانت کرد
برای خوب دیده شدن دیگری رابدنشان داد
برای به عرش رسیدن دیگری رابه فرش کشاند
وقتی هم باتمام سادگی دلیلش رامیپرسم میگویندازپشت کوه آمده،
ترجیح میدهم به پشت کوه برگردم وتنهادغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان ازدست گرگهاباشدتااینکه اینطرف کوه باشم وگرگ.
یادمان باشد تا هستیم به یاد هم باشیم،
موقع رفتن فریاد صدایی ندارد.
سخن عاشقانه گفتن دلیل عشق نیست…عاشق کم است سخن عاشقانه فراوان… عشق عادت نیست، عادت همه چیز را ویران می کند از جمله عظمت دوست داشتن را…از شباهت به تکرار می رسیم، از تکرار به عادت، از عادت به بیهودگی از بیهودگی به خستگی و نفرت
همیشه به اندازه ظرفیت آدمها بایددر ظرف شان ” عشق ” ریخت.
اجازه نامه نیاز نیست….

برای سکونت در زمین بی ننگی….!

فقط یک پلک زدن از شما فاصله دارد….!

كسي را براي دوستي انتخاب كن كه قلب بزرگي داشته باشه، تا مجبور نباشي براي اينكه در قلبش جا بگيري، خودتو كوچيك كني
اشکها آهسته میلغزند به رخسار زردم
آرزو دارم روم جایی که دیگر برنگردم
شاه مرغان چمن بودم ولی بیدل
ناله ای گر داشتم در گوشه ی ویرانه کردم
روز و شبها رهسپر گشتند و افزودند دائم
شامها داغی به داغم,روزها دردی به دردم
عهد کردم کین پریشانی دگر با کس نگویم
گفت آخر با تو دردم,اشک گرم و آه سردم
میروی و میروم پیمانه گیرم تا ندانم
من که بودم,یا چه بودم,یا چه هستم,یا چه کردم..!
آهای تویی که به بهشت و جهنم تو آخرت اعتقاد داری…..
.
.
.
.
.
.
خواهشا به انسانیت تو این دنیا هم معتقد باش…..!!!!!
ســـــاعت ها دیگـــر برایـــم معنا نــــدارند
مــن بـــی تـــــــو . . .
بــــا ســـال نوری لحظــــه هایم را می گـــــــذرانم !
باﯾﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻡ ﺧﺎﻧﻪ !

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺒﺮﻡ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﯾﻢ…

ﺑﺒﺮﻡ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸﺪ …

ﺩﻟﺪﺍﺭﯾﺶ ﺑﺪﻫﻢ ، ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﺪ …

ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ ، ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ…

ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ…
“ﻣــــﻦ” ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ !…

امروزخم شدم و درگوش نوزادی که مرده به دنیا اومده بود آهسته گفتم:
بخواب که چیزی رو از دست ندادی،،،
ارتـفــــــاع ِ هـــیچ حـــرفـی
عـمـق ِ زخــــم هــایـــم را
معلــوم نمــی کــــند !!
وقتی کسی ارزش بودنت رو لمس نمیکنه ، باید ترکش کنی ، نمیشه به زور واسه خودت ارزش بخری.
اینــــجا تا پیراهنت راســـیاه نبینند
باور نمـــی کنند چیزی از دســــت داده باشـی …
پیدا کــــــــردن کسے که بهت بگه دوســــــــت دارم سخت نیست پیدا کــــــــردن کسے که واقعا بهت ثابت کنه دوست داره سختــــــــه …
يادت باشه وقتى واسه كسى همه كس شدى اون كس بعد ازتوخيلى بى كسه يا براى كسى همه كس نشو يا اگه شدى به فكر بى كسى هاش هم باش
بگذار بی تو راه بروم
بی تو بر صندلی ها بنشینم
در قهوه خانه هایی که تو را به یاد ندارند
بگذار..
به یاد بیاورم نام زنانی را که
به خاطرتو، رها کردم و کشتم
بگذار زندگی کنم.
شنیدید میگن:اونی که گریه میکنه ،1درد داره
اما اونی که میخنده هزارتا؟
من میگم اونی ک میخنده هزار تا درد داره
ولی اونی که گریه می کنه،به هزار تا درداش خندیده ،
اما جلو یکیشون کم آورده؟
بچه ها شعر خودمه نظر بدین..لحظه بارش یک تکه ابر
دیرگاهیست تمنای دل مردم این آبادیست
شوق یک کودک مو خرمایی
بوییدن پروانه و یک باغچه بارانیست
آه باران بارید
وقت تنگ است بیا باز شو ای پیله پروانه بجنب
زندگی اجباریست
شوق پروانه شدن
آرزوی دل یک کودک مو خرمایی ست
دل یک کودک را
بارش باران کشت
غم پیدا شدن پیله و پروانه در آب
دل یک آبادی
دل ما را هم کشت
آه از بارش باران چه بدم می آید
شمع سوزان توام اينك خاموشم نكن گرچه دورم از تو اما فراموشم نكن
عشق کلمه ای ست که بارها شنیده می شود ولی شناخته نمی شود

عشق صدایی ست که هیچ گاه به گوش نمی رسد ولی گوش را کر می کند
عشق نغمه ی بلبلیست که تا سحر می خواند ولی تمام نمی شود

عشق رنگی ست از هزاران رنگ اما بی رنگ است
عشق نوایی ست پر شکوه اما جلالی ندارد

عشق شروعی ست از تمام پایان ها اما بی پایان است
عشق نسیمی ست از بهار اما خزان از آن می تراود

عشق کوششی ست از تمام وجود هستی اما بی نتیجه است
عشق کلمه ای ست بی معنی ولی هزاران معنی دارد

چهار چیز را هیچگاه نشکنید:
اعتماد،
قول،
رابطه
و قلب!
زیرا اینها وقتی می شکنند، صدایی ندارند ولی درد زیادی دارند! …..
اين که نامش زندگي است مرا کشت…
مانده ام آنکه نامش مرگ است با من چه ميکند…!!!
به انتظار نشستن در این زمانه ی یأس . . .

برای منتظران چاره نیست . . . ناچاری است . . .

روی کارت برایش نوشتم “به امید فردای بهتر” …
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرده ؛ تازه فهمیدم آن روز “الف” فردا را یادم رفته بود …
سگ چو بی صاحب شود سنگش زنند . من سگی هستم که باشد صاحبم مولا علی
هرگز نیندیشید که ایا با هم بودن درست است یا نه!
تنها بخواهید که با هم باشید
همین کافی است

همیشه غمگین ترین و رنج آور ترین لحظات زندگی آدم توسط همون کسی ساخته میشه که شیرین ترین و به یاد موندنی ترین لحظات رو برای آدم ساختن.
قلبهادريچه نفوذندوآنکه صادقانه نفوذ کندپايدارترين است
ﺭﻭﺯﯼ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﮔﻔﺖ : ﺩﯾﺪﯼ؟ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺗﻮ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﻋﺸﻖ ﭘﺎﺳﺨﯽ ﻧﺪﺍﺩ. ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ. ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﭘﺎﺳﺨﯽ ﻧﺸﻨﯿﺪ. ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﯽ؟ ﺳﭙﺲ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﮔﻔﺖ : ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﺎﺭ ﺷﮑﺴﺖ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺗﻮ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﯼ . ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮔﻔﺖ : ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ؟ ﻋﺸﻖ ﮔﻔﺖ: ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻄﺎﺑﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺑﻮﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﻐﻠﻮﺏ ﻋﺸﻖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ
بدنبال خدانگرد! خدادربیابانهای خالی ازانسان نیست،خدادرجاده های بی انتهانیست، بدنبالش نگرد
خدادر نگاه منتظرکسیست که بانگاه مهربان توجانی دوباره میگیرد.خداآنجاست،خدادر دستیست که به یاری میگیری،درقلبیست که شادمیکنی،درلبخند یست که به لب مینشاني…
یک قطره عشق والا تر از یک اقیانوس عقل است
تنها به یوم مرگ ما
این قصه میماند به جا
هجرت سرابی بود وبس
خوابی که تعبیری نداشت
هرکس که روزی یار بود
*اینجا مرا تنها گذاشت*
شبي دركنج ميخانه گرفتم تيغ بردستم ، بگفتم خالقا ؛ يارب توفكر كردي كه من مستم؟كجايي تو؟چه هستي تو؟چه ميخواهي توازقلبم؟توازمستي چه ميداني؟توازقلبم چه ميجويي؟
توفرعون را خداكردي ، توشيرين را زفرهادش جدا كردي ، سپردي تيغ برظالم ، به مظلومان جفاكردي ، به آن شيطان خونخوارت توظلمت را عطا كردي ، سپس گفتي مشوكافر ..! توفكركردي كه من مستم؟
به یک زن احترام میگذارم چون:
میتوانم معصومیتش را درشکل یک دختر,علاقه اش رادرشکل یک خواهر,گرمایش را درشکل یک دوست,اشتیاقش رادر شکل یک معشوقه,فداکاریش را در شکل یک همسر,روحانیتش را در شکل یک مادر,برکتش را در شکل یک مادربزرگ حس کنم.

با این حال او محکم واستوار است.قلبش بسیار لطیف ,فریبنده ,ملیح,بخشنده وسرکش است……اویک زن است……..ویک زندگی!!!!!!!!!!!

برخاک بخواب نازنین تختی نیست/آواره شدن حکایت تلخی نیست/ ازپاکی اشکهای خود فهمیدم/ لبخندهمیشه راز خوشبختی نیست.
اگه زندگیم در یه کاسه آب خلاصه می شد
اونو بدرقه راهت می کردم . . .
فكرتنهايي نباش،تنهايي خودش تنهاست،تنها به فكركسي باش كه بي توتنهاست.
احساسم را به دار آویختم
منطقم را به گلوله بستم
لعنت به هر دو که عمری بازیم دادند
دیگر بس است، میخواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم!
آدمخوارها گونه‌هاي مختلفي دارند
بعضي‌هاشان گوشت و پوست آدم را مي ‌خورند
بعضي‌هاشان روح و روان آدم را
ولی بعضی های دیگر کاری میکنند
که خودتون خودتون را میخورید بغضتون را می خورید .
جیکتون هم در نمیاد
بیا دوراز واهمه زشت مردم این روزگار چون یاران کهف بخوابیم اینجا روزگارش بد است میرویم قرن دیگری می آییم شاید عشق رنگ دیگری گیرد!!!
اندازه رفتگری که فصل پاییز خیابان راجارومیزنداز زندگی خستم…
به آن باش که ازتوسیرشوند،نه آن باش که برتوشیرشوند
بین من وتو فاصله زیاد نیست
اون چه که کمه عمره….
شانه ات كو؟
.
.
.
دنيايم باز به هم ريخته…
هيچوقت عاشق متفاوت ترين ها نشو چون همين متفاوت ترين ادمها به متفاوت ترين شيوه قلبت را ميشکنند!!
برای به زانو در اوردنم ، تو از مرگ حتی جلو میزنی
اگر شبى از زمستان مسافرى به امىد گرماى نگاهت به تو پناه آورد تنهاىش نگذار,شاىد در گرمترىن روزهاى تابستان به خنکى لبخندش محتاج شوى
همه ی کسانی که الان بر عشق لعنت میفرستند ،روزگاری

عــــــــاشــــــق تـــــریـــــن
انسان این شهر بودند…

از نخل برهنه سایبانی نطلب. از مردم این زمانه یاری نطلب. عزت به قناعت است و خاری به
طمع. با عزت خود بساز و خاری نطلب.
اگه عاشقی، سعی کن به عشقت برسی چون وقتی بره دیگه رفته.

اگه عاشق نیستی پس تلاش نکن که طعمش رو بچشی.

چون تلخترین شیرینی روزگاره

هیچوقت بیش از حد عاشق نشو…

بیش از حد به کسی محبت نکن….

بیش از حد به کسی اعتماد نکن…

چون همین بیش از حد به تو بیش از حد آسیب میرسونه…!

تقدیم به چشم هایی که در راه ماندند و دل هایی که آنها را ندیدند

تقدیم به اشک هایی که غرورشان شکست و عهدی که هیچکس با آنها نبست . . .

سرزنشت نمی کنم…
تو هم از جنس همان آدم هایی ….
که زنده را می کشند ….
تامرده ای برای پرستش داشته باشند……
همیشه دور بودن معنای فراموش شدن نیست،گاهی فرصتی است برای دلتنگ شدن…
آموخته ام که وقتی عاشقم، عشق در ظاهرم نیز نمایان شود.

آموخته ام که عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت.

آموخته ام که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشقش شویم .

آموخته ام که این عشق است که زخم ها را شفا میدهد، نه زمان.

آموخته ام که تنها کسی مرا شاد میکند، که به من می گوید، تو مرا شاد کردی.

آموخته ام که گاهی مهربان بودن بسیار مهمتر از درست بودن است .

آموخته ام که مهم بودن خوبست ولی خوب بودن مهمتر است .

آموخته ام که هرگز نباید به هدیه ای که از طرف کودکی داده می شود “نه” گفت .

آموخته ام که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمکش نیستم، دعا کنم .

آموخته ام که زندگی جدیست ولی ما نیاز به «دوستی» داریم که لحظه ای با او از جدی بودن دور باشیم .

آموخته ام که تنها چیزی که یک شخص می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست او و قلبی برای فهمیدنش است.

آموخته ام که زیر پوست سخت همه ، کسی وجود دارد که خوشحال میشود و میتواند دوست داشته باشد.

آموخته ام که خدا همه چیز را در یک روز نیافرید،پس من چگونه می توانم همه چیز را در یک روز بدست آورم.

آموخته ام که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد.

آموخته ام که وقتی با کسی روبرو میشویم،انتظار لبخــ:)ــندی از سوی ما دارد.

آموخته ام که لبخـ:)ـــند ارزانترین راهی است که می توان با آن نگاه را عمق بخشید .

آموخته ام که باد با چراغ خاموش کاری ندارد.

آموخته ام که به چیزی که دل ندارد نباید دل بست .

آموخته ام که خوشبختی جستن آن است نه پیدا کردن آن .

آموخته ام که قطره دریاست، اگر با دریا باشد.

و آموخته ام که عشق ، مهربانی ، گذشت ،صداقت و بلند نظری خصلت انسان های انسان است.

این نیز بگذرد!
فقط خدا کنه ایندفعه از جای دیگه بگذرد،باز از روی ما نگذرد!
بهشت هم خشک سالیست !!!
.
.
.
.
.
.
این را دیشب از کف پای مادرم که ترک خورده بود فهمیدم!!!
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
برای خاطر تنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان
هزاران لیلی نازآفرین را
کوه ب کوه اواره
و دیوانه میکردم…
اونایى که الآن دست تو دست عشقتون خوشبخت زندگى مى کنین
اونایى که الآن با عشقتون خوشین
اونایى که هرلحظه به عشقتون اس ام اس مى دید و شادید…
همش گوشیتون زنگ میخوره و اس ام اس دارید…
واسه اونایى که الآن تنهان دعا کنید
در عرض یک دقیقه می شه یک نفر رو خرد کرد… در یک ساعت می شه یک نفر رو دوست داشت و در یک روز فقط یک روز می شه عاشق شد ولی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد
اینجا به مرز بی تفاوتی ها رسیده ام….
این روزها بی خیال خیالم شده ام….
منتظرم دنیا تمام شود….
برای بهترین بودن نگاهت را خدایی کن خیال
خیال سبز جانت بسوی حق تو جاری کن
نمیگویم مرا دریاب برایم بی قراری کن
فقط یکشب کنارم باش خداوندا تو یاری کن …
*دنیا دنیای خیالیست پس عشق من زندگی پس از مرگ@
ميگن درد راازهرطرف بخوني ميشه دردولي درمان راازاخر بخوني ميشه نامرد مواظب باش واسه دردت به هردرماني تن ندي.
این روزها همه ناقص الخلقه اند،هیچ کس دل و دماغ ندارد.
از مکافات عمل غافل نشو
گندم از گندم بروید،جو زه دجو
به خاموشي ما منكر كه ما معدن رازيم،
فلك بشكست بال مارا و گرنه اهل پروازيم…
ای روزگاربامارآه شایدتنهاییمان واگیردارنباشه ریسکه ولی راه بیا،بیاتاازدوست داشتن بهت بگیم ازسرکنجکاویم شایدعاشق بشی اینطوردیگه به دوری عاشقاراضی نمیشی..ازخودم بودشایدنپسنیدین ولی حرف دلم بود
امروز
بي حضور تو
قلک سفالي را
شکستم
قرارمان اين بود
نصف-نصف
سهم من ميشود اندوه و چند شاخه گل، بر سنگ سياه نبودنت
و سهم تو را پنهان مي کنم پشت لبخند هاي کودک گل فروش
بیهوده اورادرآینده می جستم،زیرااودرگذشته من مرده بودو من هرچه رو به آینده به جستجوی او راه میسپردم ازمن دورتر میشد…
ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ
ﺑﺎ “ﭘﻮﻝ ﭘﺪﺭ” ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﺧﺮﯾﺪ !…
ﻣﺜﻞ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﺮﯾﻦ…
ﮔـﺎﻫــﯽ ﺍﻭﻗـﺎﺕ ﭘـﺎﯾـﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ
ﺑـﻪ ﯾـﮏ ﺭﺍﺑﻄـﻪ ﯼ ﻋـﺎﺷﻘـﺎﻧﻪ ﯼ
ﺑـﯽ ﺳﺮﺍﻧﺠــﺎﻡ ﻭ ﺑــﺪﻭﻥ ﻧﺘﯿﺠـــﻪ
ﺑﻬﺘـﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ …
ﻧـﮕﻬﺪﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍﺑﻄـﻪ ﺍﯾـﯽ ﮐـﻪ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻋﺸﻖ ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﺑـﻪ ﺑـﯽ ﺗﻔـﺎﻭﺗـﯽ
ﻭ ﮔﺎﻫـﯽ ﺗﻨﻔـﺮ ﺗﺒـﺪﯾﻞ ﺑﺸـﻮﺩ !…..
بی اراده متولد شدم
اما
نمیخام با حسرت بمیرم…
روزهایی که دلم شکسته بود یاد حرفای پدرژوپیتر به پینوکیو میافتادم که میگفت:پینوکیو چوبی بمان آدمها ازسنگند دنیایشان زیبا نیست.
امشب همه…… دارایی هایشان را قربانی می دهند.
و من چه دارم؟؟؟ متاسفم که مالم لیاقت خرج شدن ندارد
و حالا فقط یک دل برایم مانده است….. خدایا قبول میکنی؟؟؟
دلم میخواد قربانت شود…
ﻫـﮯ … ﯾﺎﺭﻭ !…
ﻣـﮯ בﺍﻧـﮯ ﻫﺮﺯﻩ ﺑﻮבטּﭼـﮧ ﺷﮑﻠـﮯ ﺍﺳﺖ … ؟
ﻣـﮯ ﺩﺍﻧـﮯ בﺧﺘﺮ ﻓﺎﺣﺸـﮧ ﭼـﮧ ﺟﻮﺭ בﺧﺘﺮﯾﺴﺖ؟
ﻣﯿﺪﺍﻧـﮯ ؟
ﺍﺻﻼ ﻣـﮯ ﻓﻬﻤـﮯ ﻫﺮﺯﮔـﮯ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﻧـﮧ ﻧﻤـﮯ בﺍﻧـﮯ …
ﻫﺮﺯﮔـﮯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﺁﻏﻮﺵ ﻫﺎـﮯ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﺷﻮـﮯ !…
ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐـﮧ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸـﮯ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸـﮯ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸـﮯ !..
ﻣـﮯ ﻓﻬﻤـﮯ … ؟
ﻫﺮﺯﻩ ﺑﻮבטּ ﺑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻗﯿﺎﻓـﮧ ﻭ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮﺯﻩ ﺑﻮבטּ ﺑـﮧ ﻓﮑﺮﻫﺎﮯ ﺧﺮﺍﺏ ﻭ ﻓﺎﺣﺸـﮧ ـﮯ ﺗﻮﺳﺖ !…
ﻫـﮯ ﯾﺎﺭﻭ
ﻣـﮯ בﺍﻧﺴﺘـﮯ
ﺗﻮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻫﺮﺯﻩ ﺍـﮯ!
دیروز رفته بودم کتاب فروشی که یکدفعه یه کتاب صورتی رنگ توجهمو جلب کرد اسمش “عشق” بود. بازش کردم دیدم نوشته: بخش نخست: *صداقت*
به فریادم رس ای پیره خرابات .به یک جرعه جوانم کن که پیرم .
به گیسویه تو خوردم دوش سوگند.که من از پایه تو سر بر نگیرم.
بسوز این خرقه ی تقوی تو مژگان .که گر آتش شوم در وی نگیرم
سوت و کورم ،شوق و شورم مرده است/غم نشاطم را به یغما برده است/عمر ما در کوچه های شب گذشت/زندگی یک دم به کام ما نگشت/بی تفاوت،بی هدف ،بی آرزو/می روم در چاه تاریکی فرو/عاقبت یک شب نفس گوید که بس!؟
درد و دل که مى کنى ….
ضعف هايت …
دردهايت…را مى گذارى توى سينى…
تعارف مى کنى که هر کدامش را که مى خواهند بردارند…
تيز کنند…تيغ کنند…
و بزنند به روحت…
اکنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت ، فرق تو با من این است که من شاهد رفتنت بودم ولی تو … !
هرکى بهت گفت دوست دارم باور نکن…
خيلى ها ميگن بارون رو دوست داريم
ولى باچتر ميرن زير بارون…✔
دوست داشتن یک نوع باوره ؛
خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد … !
باز دل آسمان گرفته…
بغضش را با تمام وجود حس میکنم
از ان بغضهاست که اگر بشکند ویران می کند
خوش به حال اسمان که گهگاه بغض دارد و گهگاه ویران میکند
اسمان نمی داند که دل من تا ابد بغضی دارد که یارای شکستن ندارد
خدایا کمکم کن برای یه پایان ساده…
برای فکر نکردن به خیلی چیزها …
برای فکر نکردن به خیلی آدم ها که آزارشون رو در لفافه ی محبت به وجودم وصله زدند…
و دور شدن …
سرم با دیگران گرم است ، دلم با تو
دلم را استوار کرده ام،که دل نبندم
نه به چشمهای بیگانه ای
نه به حرفهای بیگانه ای
می خواهم آزاد باشم
از قید تملک خود و دیگران …
عشق یعنی بیخری،عشق یعنی دیوانگی عشق یعنی معجزه ،عشق یعنی مرگ خاموش.
قشنگترین صبر توی دنیا، صبر برای دیدن شخصیه که باهمه ی قلبت دوستش داری. البته به شرطی که اون لیاقت دوست داشتن روداشته باشه واین دوست داشتن دوطرفه باشه!
دیروز خوشبختی را به حراج گذاشتند ولی حیف که من زاده ی امروزم…
خدایا مگر جهنم مال فردا نیست پس چرا من امروز میسوزم…
بــــاشیران گشتیم،باپلنگ هانشستیم،باگرگ هاخوردیم،ولی اسیرآهــوشدیم.
كم باش,ازكم بودنت نترس,اونى كه اگه كم باشى ولت ميكنه,همونه كه اگه زيادباشى حيفوميلت ميكنه…
دلا نزد کسی بنشین که او از جان خبر دارد

به سایه آن درختی رو, که او گلهای تر دارد

در این بازار عطاران مرو, هرسو چو بیکاران

به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

سردرد، حالت تهوع، دلپیچه…
کسی چه میداند!!!؟؟؟
شاید”باردارم” از غصه هایی که هرشب با من
نزدیکی میکنند….
هرگز به گذشته بر نگرد…
اگه سيندرلا براي برداشتن کفشش برميگشت هيچ وقت “پرنسس” نمي شد!
بعضى اتّفاق هاى خوب اونقدر دیر می افُتن که باید رو به آسمون کرد و گفت:
وقتِش گذشت، مالِ خودت…
درد دلهایم رابرای رودخانه گفتم!
چه صیدی کردصیادازماهیهای دق کرده…!
اين روزها به هر کي “پر و بال” میدي… بجاي اينکه باهات “پرواز” کنه…. واست “دم” در مياره!!
عجب رسمي ست رسم آدميزاد / که دور افتاده را کم ميکنند ياد

که دور افتاده حکم مرده دارد / که خاک مرده را کي ميبرد باد . . .

انگار صبورتر كه ميشوي دنيا پر روتر ميشود…!
تنهاکسی که مرادرک میکند
یک روززادگاه مراترک میکند…
دلم مي خواهدزندگي ام را موقتآ بـدهـم دست يک آدم ديگربـگويــــم “تـو بـازي کن تــا من برگـــردم” فقط…..نسوزي ها.!!
امروز میگذرد و تو هیچگاه مرا نمیخواهی ، دیروز گذشت و من تو را فردا هم نخواهم دید
پس چه فایده دارد با نفسها رفتن ، با آه کشیدن ماندن !
به اندازه ی تمام گناهان دیگران وگناهان خودم تاوان پس داده ام، تودیگر…
بعضی وقتا هم هست
چیزی که واقعاً تو دلته رو تایپ میکنی
اما بعد پاکش میکنی
واسه اینکه از جوابی که میدونی برات میفرسته میترسی…..!✔
///////نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز / دانش‌آموزان عالم را همه دانا کندابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین / بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند . . .
تقـــدیــــر ِ مّــــن خــط خــــوردگــــی داردکـــاتــب دودل بـــوده انگـــار …
شب جمعه ست و دوباره رفته بي حوصلگي
وقت خوبي يه كه ميشه غزلي تازه بگي
بگي از چشماي خيس و دوري دستاي يار
بگي از روياي وصل و آرزوهاي محال‌
این روزهـــــــــــا شیشه شدم . . .
زود می شکنم ……. اما . . . . نا جور می بُرم !!!!✔
زیر بال وپر کسی رو نگیر از خیر وفا داری بگذر .چون اگر بال وپر پیدا کند تنهایت میگذارد.بگذار بال وپرشان رابشکنند تاحرمت آشیانه ات بیشتر شود…
دوست داشتن هميشه گفتن نيست،گاه سكوت است وگاه نگاه…اين درد است كه گاهي از نگاه يكديگر نمي فهميم كه چقدر به هم محتاجيم.
روزي به مورچه اي ميخنديدم كه عاشقه يه توفاله چايي بود ولي نميدونستم كه خودم روزي عاشقه يه اشغالم
اخطار!
با تو ام اي پرنده!
با من از عشق نكو سعي نكن هواييم كني,
قبل از تو هم مرا هوايي كردند و از آن بالا رهايم كردند!
دستتان رو شده!
محبت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن بر نمیدارد.
موسولینی،هیتلر،اسکندر،چنیگزخان.. توهمه جنگاشون پیروز شدن ولی درمقابل یک چیز شکست خوردن واون عشقه
وتو حتی اگه از اونها مستبدترم باشی باز هم درمقابل عشق شکست خواهی خورد!
اهل پنهان کارى نيستم…
اعتــــــــــراف ميکنم….
زمانى دل يکى را به حـــــق سوزانده ام….
حالا…
يکى يکى دلم را مى سوزانند…✔
مهربانی ات رانصیب کسی کن که لایق آن باشد نه تشنه آن زیرا هر تشنه ای روزی سیراب میشود!
یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفععه رهاش کنیم چون خورد میشه و میشکنه و اهسته میمیره .یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره .یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم.یادمون باشه هیچ کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره
آدم هایی که این جمله رو میشنون
خوشبخت ترین
آدمها هستند
“عیب نداره باهم درستش میکنیم”
هر چقدر مغرور!
هرچقدر صادق!
هر چقدر ساده!
هرچقدر جذاب!
درست…

اما گاهی برای فتح یک وجب از جغرافیای اونی که دوسش داری باید به زانو بیفتی…

برایم یاد آور ســــــــوره ی “توبه”ای
بـــــی بـــــــــــسم الله
آمدی

و به “تـــــــوبه” کردنم
انداخـتـــــــــی. . .

دوباره دلم شکست…از همان جای قبلی… کاش میشد آخر اسمت نقطه گذاشت تا.! دیگر شروع نشوی…..کاش میشد فریاد بزنم: “پایان”… دلم خیلی گرفته….. اینجا نمیتوان به کسی نزدیک شد! … آدمها از دور دوست داشتنی ترند……..
عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار،از تنفر متنفر باش،به مهربانی مهر بورز،با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش
چنین گفت:زرتشت
برای حفظ پادشاهیم لباس های دوران چوپانی را نگه داشته ام…
افسوس تکیه کلام کسانی است که درزندگی بانسخه دیگران زندگی میکنند
عزیزا کاسه چشمم سرایت
میون هر دو چشمم جای پایت
ازآن ترسم که غافل پانهی تو
نشیند خار مژگانم به پایت
مسافر ، مسافر است …وقت استقبال هم می دانی که یک روزباید بدرقه اش کنی … پس دل نبند
بخدای احدو واحد نفهمیدم اصلا رفاقت یعنی چی؟؟؟؟ بیاد همه دوروبرا بشناسن میفهمن خط روی رووحت میندازه همچیتو میزاری بپاش هرکاری ازدستت برمیاد برای خوشحال کردنو خوشحال دیدنشو فقط لبخندش انجام میدی و میره؟؟ بعدم هی دورو بریا سراغشو میگیرن!! چس بگی؟؟ کجاست کو؟؟؟
اگر کسی رانداشتی به ان بیندیشی به اسمان بیندیبش دران بالا کسی هست که به تو می اندیشد
عاشقم ؛ عاشق اون بالا سری.اون که تنها با ما پرید و هرزگی نکرد.واسه منی که بندگی نکرد……
تقصير ما نيست بعضی ها خودشان دلشان ميخواهد ” يادگار ” باشند نه” ماندگار ” ….!!!
سخته از همون اول آشنایی بهش بگی ””داداشی”” بعد یهو ببینی عاشقش شدی اما دیگه نمیتونی بهش بگی
بساط كرده ام!!!
و تمام نداشته هايم را به حراج كذاشته ام…
بىانصاف جانه نزن…
حسرت هايم به قيمت عمرم تمام شده…
برای کشتن يک پرنده يک قيچی کافيست
لازم نيست آن را در قلبش فرو کنی يا گلويش را با آن بشکافی
پرهايش را بزن …
خاطره پريدن با او کاری ميکند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند !
مطمئن باش
وقتی ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﻣﻬﻢ ﺑﺎشی
ﺍﻭ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺭﺍﻫﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﻗﺖ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﺮﺍﻳت ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻳﺎﻓت
ﻧـــﻩ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﻱ برای فرار و ﻧــــﻩ ﺩﺭﻭغی برای توجیه
هرکی رفت دیگه منتظرش نباش
چون اگر برگشت دیگه
راهه رفتنو یاد گرفته……
اي كاش جواني المثني داشت….♥♥♥
ﺁﻫﺎﻯ ﺗﻮﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻯ ﺟﺎﻯ ﻣﻨﻮ ﻣﻴﮕﻴﺮﻯ ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ :
ﻛﻢ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﺳﺖ …
ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺟﺪﻯ ﺑﺎﺷﻪ ﻭﻟﻰ ﻗﻠﺐ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻰ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺑﺪ ﻗﻮﻝ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﻣﺎ ﮔﺎﻫﻰ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺍﺳﺖ …
ﺗﻮ ﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ …
ﺧﺴﺘﻪ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺘﺮﻩ ﺗﻨﻬﺎﺵ ﺑﺰﺍﺭﻯ …
ﺍﮔﻪ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻴﮕﻪ …
ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰِ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻯ ﺍﺫﻳﺘﺶ ﻛﻨﯽ !…
رابطه ی سالم رابطه ای است که دعوا هم تویش باشد…
اگر نباشد یعنی یکی دارد زیادی کوتاه می آید
ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺎﻫﺎﯾﺖ
ﯾﺎﺭﯼ ﻧﮑﻨﻨﺪ
ﺑﻦ ﺑﺴﺖ
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯾﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﯼ ….
تـقصـير خـودم بــود…
چـشمـامو بـسـتـه بـودم؛ گـوشـهامـم گـرفتـه بــودم…
فـقط حـس لامـسه کــار مي کـرد لـعنـتي√
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
دربیکران آرزوهای گمشده ام
چشمهایی رایافتم که
بانم سلامی دوباره
بی گداربه آب میزنند…
این روزها مینویسم اما…، با خودکاری که دیگر رنگی نمیدهد…

برای همین است شاید،

نمیتوانی بخوانی حرف های دلم را…

با يكي بود يكي نبود،شروع ميشود اين قصه،،،
با يكي ماند،يكي نماند تمام!
يكي من بودم ياتو،مهم نيست،،،
مهم قصه ايست كه تمام ميشود!
اگه یه روز تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون كرده تا فقط تو باشی و خودش
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ايوان مي روم و انگشتانم را
بر پوست كشيده شب مي كشم
چراغهاي رابطه تاريكند
كسي مرا به آفتاب
معرفي نخواهد كرد
كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردني است.
راز عشق در چیست؟
۱٫ راز عشق در تواضع است .این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبتآنها را تازه و با طراوت نگه میدارد.…۲٫ راز عشق در احترام متقابل است.احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند .اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است ،با احترام به نظریاتش گوش کن .احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد ..۳٫ راز عشق در این است کهبه یکدیگر سخت نگیرید .عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است ..۴٫ راز عشق در این است کههر روز کاری کنی که شریک زندگی ات راخوشحال کند ،کاری مثل دادن هدیه ای کوچک ،تحسین ،لبخندی از روی محبت .نگذار که جویبار محبت از کمی باران ، بخشکد..۵٫ راز عشق در این است کهرابطه تان را مانند یک باغ ، با محبت تزئین کنید .بذر علاقه ها و عقیده های تازه رابکار که زیبایی بروید .ضمنا فراموش نکن که باغ را باید هرس کرد ، مباداغنچه های گل پوشیده از علف های هرز عادت شود .برای اینکه عشق همواره با طراوت بماند فباید به آنمثل هنر خلاقانه نگاه کرد ..۶٫ راز عشق در خوش مشربی است .شوخی با دیگران را فراموش نکن ، در ضمنمراقب شوخی هایت هم باش .شوخی نا پسند نکن . شوخی باید از روی حسننیت باشد ،نه نیشدار ..۷٫ راز عشق در این است کهحقیقت اصلی عشق ، یعنی تفکر را از یاد نبری .آیا یک رابطه دراز مدت ، مهم تر از اختلافاتکوچک و زود گذر نیست ؟.۸٫ راز عشق در این است کهمانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی ،و صبر کنی تا خون سردی را دوباره به دست آوری .با این که احساس جلوه الهام است ، اما شخصعصبانی نمی تواند چیز ها را با وضوح درک کند .قلبت را آرام کن .تنها به این وسیله است که می توانی چیز هارا آنگونه که هستند ، در یابی ..۹٫ راز عشق در این است کهطرف مقابلت را تحسین کنی .هر گز با فرض این که خودش این چیز ها رامی داند ،از تحسین غافل نشو .مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بار ها با خلوص نیتبگویی : دوستت دارم .گر چه احساسات بشری به قدمت نسل بشراست ، اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند ..۱۰٫ راز عشق در این است کهدر سکوت دست یکدیگر را بگیرید .کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید ..۱۱٫ راز عشق در توجه کردن به لحن صدا استبرای تقویت گیرایی صدا ، باید آنرا از قلب برآورید ،سپس رهایش کنید تا بلند بشود وبه سمت پیشانی برودتار های صوتی را آرام و رها نگه دار .اگر احساسات قلبی ات را به وسیله صدا بیان کنی ،آنصدا باعث ایجاد شادی در دیگری خواهد شد ..۱۲٫ راز عشق در این است که بیشتر با نگاه حرف بزنی ،زیرا چشم ها پنجره های روح هستند .اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی ،مثل آن است کهپنجره ها را با پرده های زیبایی بیاراییو به خانه گرما و جذابیت ببخشی..۱۳٫ راز عشق دراین است کهاز یکدیگر انتظارات بیجا نداشته باشید ،زیرانقص همواره جزء لا ینفک انسان استذهنت را بر ارزشهایی متمرکز کنکه شما را به یکدیگر نزدیک تر میکندنه بر مسائلی که بین شما فاصله می اندازد ..۱۴٫ راز عشق در این است کهحس تملک را از خود دور کنی .در حقیقت هیچ کس نمی تواند مال کسی شود .شریک زندگی ات را با طناب نیاز مبند .گیاه هنگامی رشد میکند که آزادانه از هوا و نور آفتاباستفاده کند…
ﭼﻪ ﺭﺳﻢ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﭘﺎﯼ ﺍﺣﺘﯿﺎﺟﺖ،ﺻﺪﺍﻗﺘﺖ ﺭا ﭘﺎﯼ ﺳﺎﺩﮔيت،ﺳﮑﻮﺗﺖ ﺭﺍ ﭘﺎﯼ ﻧﻔﻬﻤﯿﺖ،ﻧﮕﺮﺍﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﭘﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﻭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﺖ ﺭﺍ ﭘﺎﯼ ﺑﯽ ﮐﺴﯿﺖ،ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﻭﺭﺕ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ تنهاﯾﯽ ﻭ ﺑﯿﮑﺲ ﻭ ﻣﺤﺘﺎﺝ!!!
یادت باشد فرقی نمیکند تو دل ببری یا من دل ببازم،اگر حکم،حکم دل نباشد،دیر یا زود یک نفر خواهد برید…
عشق با عشق زندگی بی عشق عشق با مرگ زندگی بی مرگ عشق باش ولی زندگی پس از مرگ
امروزخم شدم وآرام درگوش بچه ای که مرده بدنياآمدگفتم:چيزي راازدست ندادی
ازتقدیرسرنوشت غمگین نیستم.
چ بساسگهایی بر روی اجسادشیرا رقصیدن وشادی کردندوخودرابزرگ پنداشتند
ولی نمیدانستندشیر همان شیرمیماندوسگ همان
زمستان چه سخت محاکمه میشود که برای جان دادن به درخت جان میدهد و چه ناعادلانه در آخر همه چیز به اسم بهار تمام میشود…
ﮔﻔﺘﻢ : ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ !
ﻣﺸﮑﻠﻢ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !؟
ﮔﻔﺖ : ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ,,,,,
زيباترين جمله اي ک تو زندگيم خوندم اين بود”
آن که بي سوگند عهدش بشکند
گر خورد سوگند هم آن بشکند”
تفسير قرآن بوود از مولوي
از آجیل سفره عید، چند پسته ی لال مانده است!آنها که لب گشودند، خورده شدند!آن…ها که لال ماندند، میشکنند!دندانساز راست میگفت: پسته ی لال، سکوتش دندان شکن است…!« حسین پناهی »
به باورهایم شک ندارم و شکهایم را باور نمیکنم. همچنان تصور میکنم که بن بست معنا ندارد و اگر راهی نیست، میتوان راهی ساخت
وقتی دلتنگی به یاد کسی باش که دوستت داره !
وقتی سکوت کردی یاد کسی باش که محتاج صداته!
وقتی غمگینی به یاد کسی باش که عاشق خنده هاته!
وقتی نا امیدی به یاد کسی باش که تنها امیدش تویی …
ﻳﻚ ﻣﻴﻠﻴﺎﺭﺩ ﻭ ﻳﻚ
ﻳﻚ ﻣﻴﻠﻴﺎﺭﺩ ﻭ ﺩﻭ
ﻳﻚ ﻣﻴﻠﻴﺎﺭﺩ ﻭ ﺳﻪ
.
.
.
ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﺍﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ …
ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﻗﺎﻳﻢ ﺑﺎﺷﻚ ِ ﻣﺎ ﺧﻴﻠﻲ ﻭﻗﺖ ﭘﻴﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ..
ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺸﻤﺎﺭﻡ ﻭ ﺧﻴﺎﻝ ﻛﻨﻢ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺯﻱ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ …
ﻣﻦ …
ﺗﺎﺏ ِ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩﻥ ﻭ ﻧﻴﺎﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ … !
سالها رفت و هنوز يك نفر نيست بپرسد از من؟كه تو از پنجره ع.ش.ق چه ها مي خواهي؟
صبح تا نيمه شب منتظري.همه جا مي نگري گاه با ماه سخن مي گويي .گاه با رهگذران…..خبر گمشده اي مي جويي؟ راستي گمشده ات كيست؟؟كجاست؟؟صدفي در درياست؟نوري از روزنه فرداهاست؟يا خدايي ست كه از روز ازل نا پيداست…؟
تنهایک دسته ازمردم هستندکه هیچ مشکلی ندارندانهادرگورستان خوابیده اند.
ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻧﻔﺮﺕ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻗﯿﻤﺖ
ﺩﺍﺭﺩ ! ﺗﻨﻔﺮ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺧﺮﺝ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﮐﺮﺩ
ﻧﻤـﯿـﺬﺍﺷـــﺘـﻡ ﺩﻟـــﻢ ﺭﻭ ﺑــﺒــﺮﯼ !!!
ﺍﮔــﺮ ﻣـﯿﺪﻭﻧﺴﺘــﻢ ﺯﻧــﺪﮔــﯽ ﺑﻌـــﺪ ﺍﺯ ﺗـــﻮ ﭼـﻘـــﺪﺭ “ﺩِﻝ”
ﻣـﯿﺨـﻮﺍﻫـﺪ !!!
از خدا پرسیدم:خدایا چه چیزی تو را ناراحت میکند؟خداوند فرمود:هر وقت بنده ای با من سخن میگوید چنان به حرف های او گوش میدهم که گویی به جز او بنده دیگری ندارم ولی او چنان سخن میگوید که گویی من خدای همه هستم جز او
رسم زمونه اینه …

هر چي مهربونتر باشي بيشتر بهت ظلم ميکنن

هر چي صادق‌تر باشي بيشتر بهت دروغ ميگن،

هر چي دلسوزتر باشي بيشتر سرت کلاه ميذارن،

هر چي قلبتو آسونتر در اختيار بذاري راحت تر لهش ميکنن،

هر چي بيشتر به فکر ديگران باشي بيشتر حقتو مي‌خورن،

هر چي خودتو خاکي تر نشون بدي واست کمتر ارزش قائلن

ﺑــــــــــــــــــــــﺮﺍﯼِ ﻋﺎﺷﻖِ ﺗﻮ ﺷﺪﻥ
ﻫﯿــــﭻ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ !
ﻫـــــــــﺮﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻣﯿــــــــــــــﺎﻥِ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺍﻟﻔﺒﺎ،
ﺗﻨـــــــــﻬﺎ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻧﺪﺍﺭﯼ !…
باز در کلبه تنهایی خویش
عکس روی تو مرا ابری کرد
عکس تو خنده به لب داشت
ولی،
اشک چشمان مرا جاری
کرد..
تابه حال از من کسی شعربدی نشنیده است
اخرش ازاین نظر هم بی نظیرم میکنی…
واژه هایم درمیان ظرف دل ترشیده است
باهمین تک بیت هایت سربزیرم میکنی….
اي كاش ميشد گوشه اي نوشت خداياخسته ام فردابيدارم نكن@
می دانی فرق هنرعشق وهنرشمشیرچیست؟

شمشیر یکی رادوتا میکند ولی عشق دوتارا يکي

ﻳـــﺎﺩﺕ ﺑــﺎﺷــﺪ
ﺑﻌــﻀـﻲ ﺍﺯ ﺁﺩﻣــﻬـﺎ
ﺍﺭﺯﺵ ﺧــﺎﻃﺮﻩ ﺷﺪﻥ ﻫــﻢ ﻧــﺪﺍﺭﻥ …
چقد حقىرند مردمانى که نه جرأت دوست داشتن دارند, نه اراده ى دوست نداشتن, نه لىاقت دوست داشته شدن, ونه متانت دوست داشته نشدن, با اىن حال مدام حرف عاشقانه مى زنند….
راهى که تو رفته اى اگر سر مى شد
مرداب زمين بهشت ديگر مى شد
گر چرخ و فلک به کام آدم مى بود
گوساله ى سامرى پىمبر مى شد!
هـــــیـــــچ وقــــت اشــــک اونــــی رو که دوســـــش داری رو درنــــــیار…
.
.
.
.
.
چـــــون ممــــکنه هـــــــمراه اشــــــکاش از چشـــــــمش بیوفــــــتی!
آه عزيز فراموش شده ، اي عشق بي همتاي من ، دنيا براي اين پست و حقير شد كه تورا نخواست ، اي آشناي غريب ، اي مهدي جان …
گاهي بايد ديواري از تنهايي دور خود كشيد…
نه واس اينكه از ديگران دور باشي
بلكه واس اينكه بدوني…
واسه كي ارزش داري ك اونو بشكنه…
بعضی صبح هاکه از خواب پا می شی
با خودت فکر می کنی
””””نمیتونم از پسش بر بیام””””و بعدتو دلت می خندی
چون یاد تمام صبح هایی می افتی

که این فکر رو داشتی…!
باتوام ای سنگرتسکین!
ای تکان های دل!
ای آرامش ساحل!
باتوام ای نور!ای منشور!ای تمام طیف های آبی!
ای کبودارغوانی!ای بنفشابی!
با توام ای شور!ای دلشوره شیرین!
باتوام ای شادی غمگین!
باتوام ای غم!ای غم مبهم!
ای نمیدانم!
هرچه هستی باش!
اماکاش…
نه جزاینم آرزویی نیست,
هرچه هستی باش!
اماباش!
برایم تعریف کن ، هرگز فراموش نشدن چه حالی دارد ؟.
دراين دنياديوانه بودن گهي بهترازهشياربودنست زيراحريمي كه درهوشياريست درديوانگي نيست
برای قرصــهایم لالایی می خــــوانم،
تـا به خواب روند و فراموش نکنند
که خــــــــــواب آورند نــــه یــــــــــــاد آور…!

ﺑﺎ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﭼﺮﻭﮐﯿﺪﻩ
ﺍﺯ ﺭﺧﺖ ﻫﺎﯼ ﮐﺎﺭ،
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﮐﺎﺭ،
ﻣﻮﻫﺎﯼ ﮐﺎﺭ،
ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﯼ ﮐﺎﺭ،
ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ
ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﺩﺭ
ﻣﯿﺪﺍﻥ
ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺨﺖِ ﺑﺪ
ﻗﻠﺐ ﺩﺍﺭﺩ
تنها کسانی ما را می رنجانند که همیشه کوشیدیم از ما نرنجند . . .
اگه دیدی دنیا برایت مفهوم نداره تحمل کن ،شاید خودت دنیا کسی باشی
امروز هم … نشد… !شاید …فردا ..شایدم پس فردا ..یه لحظه هایی هست تو زندگی که کم میاری… از همه جا و همه کس دلزده میشی و به استقبال مرگ میری درست تو لحظه ی آخر .. یه خاطره .. یه تصویر .. یه نگاه.. نجوای یه دوستت دارم ساده .. زمزمه ی یه آوازقدیمی …تجسم کسانی که دوستت دارن بعد مواجه شدن با خبر مرگت .. قدم هات رو آهسته میکنه فقط قدمهاتو آهسته میکنه …چند قدم مونده .. ۱۰ ، ۹ ، ۸ ،.. ۷ ..شمارش معکوس شروع شدهگاهی باید برای بودن …..رفت
هر وقت دیدید نمیتوانید از شر کسی خلاص شوید، وانمود کنید که عاشقش شده اید خودش ولتان میکند.
اندوهگین سختی وفشارنباش شایدخدا درآغوش می فشاردت;-)
امـــروز یــآدمـ افــتآد بـــ ه
دفتـــــر خـآطِراتی کـ ه خیــلی وقت اســـت چیــــزی در آن ننوشــــتـ ه امـ
بــــآ خودمـ می گــــویمـ:
“فکــرَش را بــکن!یکـ روز می میـــری
او مــیمآندُ این دفتـــَر”
دلمـ می سـوزد برایِ تــو
کــــ ه میشکنی روزی کـه من نیستمـُ
تــو این دفتـــر را می خــــوآنی
خــــُرد می شوی وقتــی میفهـــمی
چــــقدر دوستت دـآشتمـ
هیچ وقت به کسی دل نده که تشنه ی عشقته.چون هر تشنه ای یه روزی سیراب میشه و میره…
برای زن بــودن نیـــازی بــه نــاز کــــردن نـــداری …!!
حتــی خــورشیـــد هـــم میـــدانـــد تـــو معــجـــزه میــکنـــی …!!
زندگی را شیرین دانستم چون نیمه گم شده ی خود را پیداکرده بودم. ولی از یاد برده که شیرین هم نیمه ی گم شده ی فرهادبود ولی زندگی به کامشان تلخ شد
هنگامی که دل می شکنی :صدای شکستنش رابه خاطربسپار……تاهنگامی که دلت راشکستند….روبه آسمان فریادنزنی …..خدایابه کدامین گناه!!
به تعظیم مردم این زمانه اعتماد نکن!..تعظیم آنان همانند خم شدن دوسر کمان است که هرچه بهم نزدیکتر شوند تیرش کشنده تر است.
دل شکسته به تار شکسته می ماند…
که با نوازش دستی برآورد فریاد…
روزگار !
بد زدی
اما این دفه با دفعه های قبل فرق داره !
میترسم باز بیخیالی طی کنم بدتر بزنی !
بیا جلو مشکلاتمون رو حل کنیم
یا من میبرم یا تو
بالاخره یه روز

تمام شناسنامه های دنیا رو پاره میکنم.

وقتی اسم اونی که دوسش داری تو شناسنامت نیست.پس به کارت نمیاد.

شناسنامه بی رحم ترین سند دنیاست…

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

در وجـــود هـر زن،

دخـــتربـچــه ای چهــارســـالـه بـبـیـن…

که از تــو فـــقــط مـهـــربــانـی و تـوجــه میـــخـــواهــد!

در آغـــوشــش بگیـــر!

نــوآزشــش کن !

خــیــالــش را راحــت کن که ” هــســتی ” ، جــایــی نـمـی روی…

طـوری رفـتـار کــن کـه اطــمــیــنــان حــاصـل کــند :

” زن هـای دیـگـر بـرایــت مــهـم نــیــســتـند !!! ”

وقـــتـی بـا نـگــرانـی مســیر نگــاهــت را دنبــال میکنــد؛ بــرگــرد و

به لـبخــندی مـهمــانش کن . بگــو :

” مـن فـقـط تـو را می بــیـنــم … !!! “

ای لعنت به این حافظه…!!!
هرچیزیوکه بسپری بهش که مراقب باش یادت نره…
لحظه ای بعدفراموش میکنه…
ولی هراتفاقی روکه میخای بزورفراموش کنی
باوضوح وشفاف میاره توخاطر…!!!
آااااااای حرصت میگیره!!!!!
هر موقع خواستی از کسی جدا بشی یادت نره بهترین راه اینه که بهش بگی:
برای همیشه خدانگهدار شاید که طرف مقابل ناراحت بشه و قبلش بشکنه ولی بهتر از اینه که منتظر بمونه.
سخت است ، حرفت را نفهمند … سخت تر اين است که حرفت را اشتباهى بفهمند … حالا مى فهمم که خدا ، چه زجرى مى کشد ! وقتى اين همه آدم ، حرفش را که نفهميده اند هيچ ، اشتباهى هم فهميده اند …!
کسی که بهشت را بر زمین نیافته است
آن را در آسمان نیز نخواهد یافت
خانه ی خدا نزدیک ماست
و تنها اثاث آن ، عشق است . . .
هيچگاه عشق به همدم را پاينده مپندار و از روزى كه دل ميبندى اين نيرو را نيز در خويش بيافرين كه اگر تنهايت گذاشت نشكنى و اگر شكستى نا اميد نشو,چرا كه آرام جان ديگرى در راه است.
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ!
ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ،
ﭼﺸﻢ ﺩﯾﺪﻥ ﻋﺸﻖ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻥ!
زندگی”،بایدکرد؛
گاه بایک “گل سرخ”
گاه بایک “دل تنگ”
گاه بایدرویید درپس این باران؛
گاه بایدخندیدبرغمی بی پایان…
بعضی آدما هستن
خیلی تنهان
تنها ی تنها فقط عشقشون سیگارِ
وقتی یه معجزه میشه یکی میاد تو زندگیشون
اونقد از خود بی خود میشن
که گم میشن
این آدما از شدتِ تنهایی دوست داشتن رو بلد نیستن
هر کاری میکنن دیگه تنها نشن
اگه اینجور آدما به پستتون خورد
درکش کنید
دوست داشتن رو یادش بدین
اگر اشتباه کرد بذارین پای نا بلد بودنش . . .✔
بگذار ببينمش اکنون که مي رود ، اي اشک از چه راه تماشا بسته اي !
بـــراي اثبات مردانـــگيت بـــجاي افـــتادن روي دخـــتر مـَــردم ، روي پـــاي خودت بايـــست…!!!
اگر از درون زندگی دیگران باخبر میشدی،
شاید زندگی خود را عالی میدانستی.
براي نبودن كه . . . هميشه لازم نيستــــــــــ راه دوري رفته باشي ميتواني همين جا … پشت تمـــــــــام ِبغضهايت،گمشده باشي
زیرسایه ات هرآن کس
که نشست افتاب شد

حاتم گدای تو
شدوعالی جناب شد…
سختــــــــــــــ ترین کــــــــــــــار دنیــــــــــــاســــــــ ـت

که باشــــــــــــــی ……….

و مــــــــــــن تظـــــــــــــاهــــــر به ندیدنــــــــــت کنـم

فرهاد برای شیرین
مجنون برای لیلی
و…ولی آیا معشوقی برای عشق افتخاری آفرید؟
وقتي کسي نيست که به او فکر کني به آسمان بينديش چون در آنجا هميشه کسي هست که به تو فکر ميکند
هیچ وقت اخلاق گند کسی رو به خاطر قیافه ی خوبش تحمل نکن..
کلاغ مهربون به از گربه ی وحشی
ﻫﻤﯿﺸﻪ از ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ ﮔﻠﻪ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﺎدﻣﺎن رﻓﺘﻪ ﮐﻪ در ﻣﺸﻖ ﻫﺎی ﮐﻮدﮐﯽ ﺑﺮای !ﻓﻬﻤﯿﺪن ﮐﻠﻤﺎت ﮐﻤﯽ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﻢ ﻻزم ﺑﻮد
دور که می شوم
“نزدیکتر میآئی”…!!
نزدیک که می شوم
“دورتر می روی”…!!
انگار که این “فاصله”
همیشه باید به شکلی رعایت شود …
اینجا هر آرزویی که میکنم میرود….!
حیران آرزویت کنم یا نه؟!!!
تمامه افکارم را به او دادم و او تمامه من را به شک های اشتباهش…
h7sky
ﮐﻢ ﺑــﺎش…
از ﮐﻢ ﺑﻮدﻧﺖ ﻧﺘــــــــﺮس…
اوﻧﯽ ﮐﻪ اﮔـﻪ ﮐﻢ ﺑﺎﺷﯽ وﻟــــــــﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻫﻤﻮﻧﻪ ﮐﻪ اﮔﻪ زﯾـــﺎد ﺑﺎﺷﯽ ﺣﯿﻔﻮ ﻣﯿﻠﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ…!
اندیشه ی خداوند بالاتر از تفکرکوتاه ماست،به اندیشه قشنگ خدا می سپارمت…. بااميد استجابت دنيايی از آرزوهای خوب برايت….
ﮐﺴــــﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳـــــــــــﺘ ﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ …
ﺣﺘــــــﯽ ﺗﻮﯼ ﺍﻭﺝِ ﺍﺧـــــــﺘﻼﻑ …
ﻧﻪ ﻣــــــــﯿﺮﻩ
ﻧﻪ ﻣﯿـــــــــــــ ـﺬﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﺑـــــــــــــــــﺮﯼ …..
ﺑﻌﻀﯽ ﻭقت ها
شاید ﻗﻴــﺪ ﻃﺮفتو بزﻧﯽ
ﺍﻣﺎ ﻭﺍﻗــﻌﺎ ﺩﻝ ﺍﻳﻨﻮ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﮐﻪ
ﺍﻭﻧﻮ ﺑﺎ ﻳـﮑﯽ ﺩﻳﮕــــــﻪ ﺑﺒﻴﻨــﯽ
دوســـــــت داشتن به حــــرف نیـســــت !! به وقتــــیه که برات میذاره به ارزشیه که برات قائل میشه به دلگرمیه که بهت میده اما وقتی طرفت همش نیست !! وقتی تو توی لحظه لحظه زندگیت تنهایی این دوست داشتن نیست !! “دوست داشتن ” این نیست که جا خالی هاشون رو با تو پر کنند ! اینه که بخاطر تــــــــــو .. جا خالی کنــند …
افسانه حیات چیزی جز این نبود
یا مرگ آرزو ، یا آرزوی مرگ…
اخلاق بد مثل یک لاستیک پنچر است تا عوضش نکنی راه را به جایی نخواهد برد
دلم به حال پسرك سوخت كه وقتي گفتم كفش هايم را خوب واكس بزن گفت:خاطرت جمع،مثل سرنوشتم برايت سياهش ميكنم…
سالهاست كه برچوبه تيرباران زندگي آويزانم، و از شليك خبري نيست..
دستت که بلرزد اشتباه مینویسی..

پایت که بلرزد اشتباه میروی…

دلت که بلرزد وامصيبتا

برای تونمی دانم چگونه می گذرداما انگاربر گلوی من خنجرگذاشته اندونمی برد..
سال ها در تاریکی چنان رفتم که نور در روز
با رویایی که به قلبم دروغ میگفت
حالا دلم خوش است به ارزوهای بر جا مانده و رویاهای سرکوب کرده
تو ای باران
هر چه میخواهی بر این شب مغرور ببار که شکستست شیشه پنجره سامانم
حالا مسافری تنهایم و میدانم
عشق
تسلسل حروفی بی رنگ است
زندگی هنر نقاشی کردن است بدون استفاده از پاک کن سعی کن همیشه طوری زندگی کنی که وقتی به گذشته برمیگردی نیازی به پاک کن نداشته باشی
امدنش راحيران بمانم يارفتنش راماتم بكيرم؟باداورده راباد ميبرد !قبول دلم راكه بادنياورده بود
ای روزگارلعنتی یه باربه سازمن برقص¤یه باربزار رهابشم ازشراین طلسم نحس¤چرا همیشه بادلم اینجوری بدتامی کنی؟¤یه روزخوش تامی بینم اشکمودریامی کنی؟¤.
ساده هستم
ساده می بینم
ساده می پندارم زندگی را
نمیدانستم جرم می دانند سادگی را
سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم
ساده می مانم…
ساده میمرم…
اما…
ترک نمی گویم پاکی این سادگی را
به بودن ها دير عادت كن وبه نبودن ها زود,
آدمها “نبودن”را بهتر بلدن.
آرزو بدل دارم تو در یک شب بارانی زیر یک چتر تو از آن سوی خیابان بادو درحال فرار از باران زیر چتر عاشقانه من محکم بغلم کنی و باحالت نفس نفس بگویی بلاخره بتو رسیدم عشق من ………..
چه زیبا میشود بگویی :دنیای من تو را دوست دارم ………
که دیگر آرزویی بدلم نمیماند و من ببهشت خود رسیدم ………..
چه زیباشود آن شب چه لحظه قشنگی چه خیال بزرگی چه ………….. چه ….
زيادي عاشق نشو!
زيادي اعتماد نكن!
چون همون “زيادي” بعدا “زيادي” داغونت ميكنه..
دو کلمه هم قافيه …
” سيب “و “فريب ” همان سيبي ک فريب داد آدم و حوا را
وحالا ” فريب ” ميدهيم دوربين عکاسي را وقتي با يک “سيب “گفتن تمام غمها را پشت ان پنهان ميکنيم.
بازندگی قهــــــرنکن. دنیا منت هیچکس را نمی کشد.
زمانی که جلوی تلفن های عمومی صف می کشیدند

عشق ها با ارزشتر بود از این روز ها که

پشت خطی ها صف می کشند

بعضی از اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر عاشق شوند ،
به خود بیشتر عشق می ورزند تا به معشوق . . .
شنیدستم غمم را میخوری این هم غم دیگر
دلت بر ماتمم میسوزد این هم ماتم دیگر
به دل هر راز گفتم به لب آوردش دم دیگر
چه سازم تا بدست آرم جز این دل محرم دیگر
آدم نمیشوم من! لبخندت خرم میکند و دوریت سگم…!
لازمه عشق و خوشبختی جذب کردن چیزهای تازه نیست
بلکه حذف کردن افکار کهنه و پوچ است
عشق آمدوشدچونم اندررگ وپوست/تاکردمراتهی وپرکردز دوست اجزای وجودم همگی دوست گرفت/نامی است زمن برمن وباقی همه اوست….
تلفنـ ے که زنگ نمـ ے خورد که نیاز ے به اختراع نداشت!
حوصله ات سر رفته بود ؟
” چسب ِ قلب ” اختراع مـ ـے کردے
مـے چسباندیم رو ے این ترک ها ے
قلب ِصاحب مرده مان✔
گر روزی عاشق شدی … قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن … این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده ……!
عشق بیشتر از غریزه آب مے خورد و هر چہ از غریزه ے سرزند بے ارزش است ,دوست داشتن ازروح طلوع مے کند وتاهر جا کہ روح ارتفاع دارد همگام با ان اوج مے گیرد.
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺭﻓﺘﻦ ِ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻣﺎﺭﻭ ﺁﺯﺍﺭ ﻧﻤﯿﺪﻩ
ﺁﻧﻬﺎ ﺗﮑﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ِ ﻣﺎﺭﺍ ﺑﺎﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ
ﺗﮑﻪ ﺍﯼ ﻏﺮﻭﺭ
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ
ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ …
” ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ِﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﻧﺞ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ “…
بعضی چیزا تموم نمیشن ، از اول تموم شده هستن✘♡
هرگز عشق را گدايی نكن، زيرا هيچ گاه چيز با ارزشي به گدا داده نمي شود
عاشق هر کس شدم او شد نصىب دىگرى/دل به هر کس دادم او زد به قلبم خنجري/من سخاوت دىده ام دل را به هركس مي دهم/شرم دارم پس بگىرم آنچه را بخشىده ام
ﻫﺰﺍﺭ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﺮ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺕ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﭘﺮ ﻧﺸﺪ ، ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺘﯽ .
ﻟﻴﺎﻗﺖ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ …
ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺩﺧﺘﺮﻛﻲ ﻙ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﻴﺎﻳﺶ،ﺣﺮﻑ ﻫﺎﻱ
ﻧﺰﺩﻩ ﺍﺵ ﺍﺳﺖ !..
ادمی که بی صدا قهر می کند…!

می خواهد که بماند…!

که دوباره بخواهد…!

که دوباره خواسته شود…!

وگرنه رفتن را که بلد نیست…..

ترامن زهر شیرین خوانم ای عشق که نامی خوشتر از اینت ندانم.
از خدا نخواه دنیا مال تو باشه .
دعا کن اونی که دنیای تو مال کسی نباشه…
بیـــــا دوســـــــــتـــــــ معمـــــــولــــــــے بــــــاشــــــم ”
ترجمـــــه پـــــس خــــــداحـــــافـــــظ٪
كسي كه بهشت رادرزمين نيافته است،درآسمان نيز نخواهديافت،خانه خدا نزديك ماست وتنها اثاث آن عشق است…
تقدیم بکسیکه مهربونیش پایان ندارد, خاطرش فراموشی ندادرد.»مادر نازنین«
عشق…

یافتن یك فرد كامل نیست

بلكه شناخت كامل یك انسان معمولی است….

این روزهاگریه نمیکنم!
اما وجودم دارد…چکه…چکه آب میشود…
باید برسم به جایی که …
نفس هایم را شمرده , شمرده بکشم …!
باید حسابشان را نگه دارم!
تا ارزشمند بشوند …
بعد یک روز به قیمت روز ارز … بفروشمشان … به خودِ خدا!
ﺑـــﻪ ﺯِﻧــــﺪﮔـــﯿـــﻢ ﭘــــﻮﺯ ﺧـــــﻨـــﺪ ﻧـــﺰﻥ ؛
ﺭﻭﺯﯼ ﮐــﺴـــﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺷــﺘـــﻢ
ﮐــﻪ ﺑـــﺎ ﺗـَـﻤــﺎﻡِ ﻭﺟــﻮﺩ ﺻِــﺪﺍﯾــﻢ ﻣــﯿــﮑــﺮﺩ …
” … ﻋﺸﻘﻢ “
به دنبال ویلچری هستم برای روزگار
انگار برای راه رفتن با من پا ندارد!!!
قلب سرزمین عجیبی است زیرا هم زادگاه عشق است و هم ارامگاه عشق
ﺑﺪﻧﻢ ﻣﻮﺝ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﺩ ﺭﻭﯼ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺧﯿﺎﻟﺖ
ﮐﻮﺑﺎﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺑﻪ ﺳﺎﺣﻞ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﺷﻦ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭﺧﻮﺩ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﻭ ﮐﻔﻢ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺷﻮﻕ
ﺷﯿﺪﺍﯾﯽ !
همیشه از خوبیهای دوستت واسه خودت یک دیوار بساز تا اگه ازش بدی دیدی فقط یک اجر کم کنی،بی انصافیه که دیوار رو خراب کنی.
مىگن غمتو به هىچکس نگو,حتى به چشات
چون اونم اشک مىرىزه رسوات مىکنه
تغییر نکنید؛ بخاطر اینکه آدمها دوستتان داشته باشند!
خودتان باشید….
و بدانید آدمهایی که لیاقتتان را دارند،
خودِ واقعی شما را دوست خواهند داشت…!!!
ﮐـــــﺎﺵ ﺑــــﻪ ﺧـــــــﻮﺩﻣــــﺍﻥ ﻗـــــــــﻮﻝ ﺑــــﺪﻫــﯿــﻢ :
ﻭﻗــــــﺘــــﯽ ﻋــــــــــﺎﺷـــــﻖ ﺷـــــــﻮﯾـــــــﻢ ﮐـــــــﻪ ” ﺁﻣــــــﺎﺩﻩ
ﺍﯾـــﻢ . “ .
ﻧـــﻪ ﻭﻗـــــــﺘــــﯽ ﮐـــﻪ ” ﺗــــــﻨـﻬــﺎﺋـﯾــﻢ . . ” ! .
شما که غریبه نیستین . . . .
همه ی زندگیم بود …
ولی هیچ جای زندگیم نبود …….!!!
هرگز زندگیت راذب خاطر کسی که در دوری از تو
شادترین لحظات زندگیش را میگذراند
تلخ نکن
ﯾــ ــﺎﺩ ﮔــ ــــﺮﻓــ ــــﺘﻢ

 ﺩﺳــ ـﺘﺎﻧـ ـﻢ ﺍﯾﻨـ ـﺒﺎﺭ ﮐـ ـﻪ ﯾـ ــﺦ ﮐــ ـﺮﺩ

 ﺩﯾﮕــ ـﺮ ﺩﺳﺘـ ـﺎﻧـ ـﺖ ﺭﺍ ﻧﮕــ ــﯿﺮﻡ

 ﺁﺳﺘــ ـﯿﻦ ﻫﺎﯾــ ـﻢ ﺍﺯ ﺗـ ـﻮ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷـ ـﺘﺮ ﻭ ﻣﺎﻧﺪﻧـ ـﯽ ﺗﺮﻧــ ـﺪ.

به دنبال خدا نگرد,خدا در بیابان های خالی از انسان نیست
خدا در بتکده و مسجد هم نیست
خدا در دستی است که به یاری می گیری و در قلبی است که شاد می کنی به عشق او
خدا در جاییست که قلب شکسته ای باقی نمانده است
خدایا افتخار می کنم که چون تویی را دارم,,,
هرگزگنجشگی روکه توی دستت داری به امیدگرفتن کبوتری که توی هواست رها نکن?
ادم ها برای کوهی که همه فتحش میکنن که جشن صعود نمیگیرن!!!خب این جورداشت تو چه فایده؟!!
وقتی کسی اندازه ات نیست.دست به اندازه ی خودت نزن
ﺍﻓﺘﺎﺏ ﻣﯿﺘﺎﺑﺪ…. ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ…. ﻧﺴﯿﻢ ﻣﯿﻮﺯﺩ…
ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻢ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺷﻌﺮ ﻋﺎﺷﻘﯿﻤﺎﻥ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯿﺪﻫﺪ
کاش آدم ها میفهمیدن هدف از ایجاد رابطه
بدست آوردن آرامشه نه بر هم زدن آرامش……
به لب هایی که تاول داشت گفت : اما چه باید کرد ؟
در این صحرا که آبی نیست
به جانم هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم هرگز دوایی نیست
و از این گل که جایی نیست
خودش هم تشنه بود اما نمی فهمید حالش را
چنان میرفت و من در دست او بودم
و حالا من تمام هست او بودم
دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه روی زانوهای خود خم شد
دگر از صبر او کم شد دلش لبریز ماتم شد
کمی اندیشه کرد آنگه مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ سپرد
به خاطر بسپار آنچه سرنوشت زندگي مارا تعيين ميکند تصميم ماست نه شرايط
آدما گاهی اوقات گریه میکنن،
نه به خاطر اینکه ضعیف هستند…
بلکه به این خاطر که:
برای مدت طولانی قوی بوده اند..
تنها کس و یاور تویی خداجون ازت خواهش میکنم هیچ وقت تنهام نذار
از آدمها بت نسازيد….!
اين خيانت است…..
هم به خودتان….هم به خودشان….!
خدايى ميشوند که خداى کردن نمى دانند….!

وشما در آخر ميشويد سر تا پا کافر خداى خود ساخته…..

بعضی وقتها چند نقطــــــــه هم که میگذاری سبــــــک نمیشوی!

اما باز ازهیچ بهتراست!!

پس ……!

فصل رسیــــــــــــــدن گذشته باشد
و هنوز کــــــــــــــــــــال باشی
فرقی ندارد !
فاتــــــــــــــحه خودت را بخوان
خودت هم سیــــــــــــاه به تن کن
و در خـــــــــــــاک بیفت …
پاییز بعد
کسی تو را آبـــــــــــــ نخواهد داد!
و طــــــــــــــعم تو را دوست نخواهد داشت !
به فرزندانمان در كودكي
وقت بيشتري براي عروسك بازي بدهيم
تا وقتي بزرگ شدند با آدمها بازي نكنن‌.!
آهای آقا پسری که میگی دختر ها آهن پرست هستن …این چیزایی که میگم رو گوش کن …شاید بعضی از قسمت هاش خاطرات تو باشن !…. … … … .آهن پرست بودن دختر ها یه خصلت ۱۰۰٪ نسبیهاین خاصیت دختر ها خلاصه میشه تو چشمهای تو !..دختر ها دقیقا همون قدر آهن پرست هستن که :تو به جای دیدن یه دختر یا یه زن یاحتی گاهی یه مادر !فقط چند تا برجستگی میبینی …و این خیلی جالبه که چشمت انقدر قوی هست که تمام اعضای بدن رو از زیر گشاد ترین لباس ها اِسکَن میکنی و سه بعدی میبینی !..دختر ها دقیقا همون قدر آهن پرست هستن که :تو به جای این که تو برخورد با اونا بهشون بگی ببخشید خانم محترممیگی جووووووون عجب چیزییییییههههه !!!..دختر ها دقیقا همون قدر آهن پرست هستن که :تو وقتی توی تاکسی میشینی ؛ با هر بارپیچیدن فرمون ماشینتو هم میوفتی روی اون دختر ساده که چسبیده به در ماشین !..دختر ها دقیقا همون قدر آهن پرست هستن که :وقتی با یه دختر همراه هستی ؛ همش بهش تعارف میکنی که خانوم ها مقدم تر هستن تا جلو تر از تو راه برن …ولی خودت خوب میدونی نیتت واسه این کار چیه !!!..دختر ها دقیقا همون قدر آهن پرست هستن که :وقتی تو با زَنت میری بیرون حتی رنگ… دیگران رو تشخیص میدی !اما حس نمیکنی که زنت چند متر عقب تر ؛ از درد لگد های بچه ی توی شکمش گوشه خیابون داره به خودش میپیچه !!!..دختر ها دقیقا همون قدر آهن پرست هستن که :تو وقتی میخوای باهاشون آشنا بشی ؛به جای اینکه دلشون رو به دست بیاری…مخشون رو به دست میاریبه جای اینکه ببینی از نظر اخلاق و روحیه به هم میخورید …همون اول میگی جا داری یا جور کنم ؟!!!( آخه لامصب … هم اولش آمادگی ِ روحی روانی میخواد )..دختر ها دقیقا همون قدر آهن پرست هستن که :وقتی میخورن زمین و تو میری دستشون رو میگیری و بلند میکنی ؛به جای اینکه سرت رو بندازی پایین و راهت رو ادامه بدی …سریع بهش شماره میدی و میگی از آشناییتون خوشبختم !اونوقت اگه یه مرد مثل خودت یا یه بچه یا حتی یه پیر مرد /پیر زنمی خورد زمین بازم همینجوری شیرجهمیزدی سمتش که کمکش کنی؟دِ نگو آره … چون اگه این کاره بودی توی اتوبوس جاتو میدادی به اونپیر مردی که بالا سرت با عصا وایساده !..خلاصه که آقا پسر …هر وقت تونستی از کنار یه دختر یا زن رد بشی و به جای این که بگیبخورمت عزیزم !بگی سلام بانو …اونوقت میتونی اسم خودت رو بذاری مرد …و مطمئن باش که هنوز هستن دختر هاییکه مرد بودن براشونمهمه و آهن پرست نیستن .به سلامتی پسرها و دخترایی که قلب همو میخوان…
عشق یعنی نتونم بخوابم
چراکه واقعیتم بهتراز رویاس…
باید باغ ﺧﻮﺩﺕرا پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشد تا برایت گل ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ
دُنـبـال ِ کَـلاغـیْ می گـردَم ،
تا قـآرقـآرَش رآ بـه فـال ِ نـیـکْ بـگیـرَم ،
وقـتـی…
قآصـِدَکـْ ـهـا هـمـه لال انـد
.
“عاشق” که میشوی،
همه چیز “بی علت” می شود…
و تمام دنیا “علت” میشود،
تا “عشق” را از تو بگیرد..
__________________
دیــگر بـوی آدمـیزاد نـمی دهـیم

گـرگ ها هــم بـرای خـوردنـمان نــاز مـیکنند …!

دیدن لبخند آنهایی که رنج می کشند،از اشک هایشان دردناک تر است..
عشق مثل ساعت شنی است ؛ مغزرو خالی می کنه قلبو پر ! ! !
بيشعورترين موجود دنيا اين دل منه !

روزي هزارتا دليل و منطق براش ميارم آروم ميشه ، بازم دم دماي شب که ميشه هي ازم ميپرسه چرا …

آدمـــهــا ، نــمـی فـهمـنـت . . .تـرجـمـه ات مـیـکـنـنـد ؛آن هـم بـه زبـان خـودشـان . . . !
شمعی روشن کردم حوالی همین روزها،که زودتر بیایی،میگویند،دعای دیوانگان هم مستجاب می شود…
آن زمان که زندگی سرشار است،فقط عشق است و آن زمان که آگاهی سرشار است،فقط عشق به بار می آورد…هر تکانه ای از شعور در آگاهی ها ما سفر خود را از منبع حیات در قالب”عشق”می آغازد و نه چیز دیگر…
آری گلم، دلم
حرمت نگه دار…
که این اشکها خونبهای عمر رفته من است.
“حسین پناهی”
بعضی “ضربه ها” نمی بـُــره

زخم نمیکنه

حتّی خراش هم نمیندازه !

فقط “دردت” میاد

اونقدر که نــــــــــــفست رو “بند” میاره !

دروغ میگفتن که
دردها را بزرگ که شوید فراموش می کنید
درست این است:
زندگی، آنقدر درد دارد که از درد نو، درد کهنه فراموش می شود…
با کسی دردودل نکن،
یاد میگیرند چطور دلت را به درد بیاورند…..
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ
ﻗﺒﻞ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﻪ ﺳﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ; ﻫﺮﭼﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩ…
انان که بودنت را قدر نمی دانند ٬رفتنت را نامردی میخوانند…!
می دانی ، فلانی جان !
زندگی شاید همین باشد
یک فریبِ ساده کوچک
آنهم از دست عزیزی که برایت هیچ کس چون او گرامی نیست
من که باور کرده ام ، باید همین باشد …✔
باران که مي بارد

گام بر مي دارم و قدم زنان مي روم

زير باران رفتن را دوست دارم

اشکهايم را کسي نميبيند.

براي قضاوت در مورد موفقيت خودت ببين چه بدست آورده اي و در قبال آن چه از دست داده اي.
دکتر شریعتی
دهان ات را می بویند
مبادا که گفته باشی دوست ات می دارم.
دل ات را می بویند
روزگار غریبی ست؛نازنین
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند.
“عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد”
بیچاره سنگ که از دست کودکی رها میشود به سوی قناری .نمیداند دل کودک را بشکند یا سر قناری!!!!!
اینو بدون اونی که نمی خوادت لیاقت تو رو نداره
ای كاش نگاهها حرف دلها راميخواندتابرای اثبات علاقه نيازی به سوگند نبود
تراژدی غم انگیزیست،توکناراو جاگرفتی ومن،کنار قاب،وای به حالم اگرنیایی ومن بی هوا،کم بیاورم تورا.
سالهاست که از چوبه تیرباران زندگی اویزانم اما افسوس که از شلیک خبری نیست
کاش کسی بود که دوست داشتن را معنا می کرد برای انسان…همه ما به خطا میرویم از پی اش
بعضی خاطرات مثل مینهای عمل نکرده توی روحت کاشته شده اند …با یک حرف می ترکانندت !
اگر از انگشت شصت خود معیوس شدی بدان تعادل بدنت برا انگشتیست که کاری به کارت ندارد
با یک عینک سه بعدی نگاه می کنم دنیا را .
ناگهان …
صحنه های آزاردهنده اش چقدر به من نزدیک می شود !
عینک را بر میدارم . چشمانم باز هم تمام آن صحنه ها را سه بعدی می بیند.
دیگر سخت میشود باورها را باور کرد

وقتی انسان,انسانیت را می کشد

وجدان به خواب اصحاب کهف فرو میرود

تنِ زن , نان آور سفرۀ خالی میشود

مرد شرافت را پای منقل دود میکند

و گلهای زندگی, گل فروش چهارراهها میگردند

آه خدا ببخش که فراموش میکنم دستم را گرفتی که زمین نخورم…
اي كاش عبور لحظه هاي من، در امتداد آيينه بود…
تا تمام با تو بودن را دوباره تكرار ميكردم…
ای خدا جهنمتر این دنیایت سراغ ندارم…
بعضی از ادما مث اسباب بازیای دوران کودکیمونن باهاشون زندگی رو تمرین کردیم ازشون زندگیرو یاد گرفتیم باهاشون یک دنیا خاطره داریم اما یه روز میزاریمشون تو گنجه و دیگه نمیریم سراغشون فقط به دیگران سفارش میکنیم اینارو خیلی دوست دارم تو رو خدا کسی نره سراغشون باسم یه دنیا خاطرست.!!!
دير امدي
باران را مي گويم
تك درخت زندگيم سوخت
بگذار جنگل بسوزد
ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﮐﻦ
ﺁﺏ ﻫﺎﯼ ﺯﻭﺩﮔﺬﺭ
ﻫﯿﭻ ﻓﺼﻠﯽ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﯾﺪ …
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ
ﺍﺯ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﺎﻩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ
ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ
ﺑﺴﻨﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ …
ﺣﺎﻻ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
در کاخ مجلل خبر از عشق مجو / که سعادت همه در کلبه درویشان است.
عشق با غرور زيباست ولي اگر عشق را به قيمت فرو ريختن ديوار غرور گدايي كني… آن وقت است كه ديگر عشق نيست صدقه است.
ایینه هم شکایت دارد از من!!!
روی خوش میخواهد…
ایینه جان ندارم،ندارم،ندارم….
این روزا همه چی چینی شده…
.
.
حتی اونایی که فابریک بودن!
♥ عشق مثل يک ساعت شني مي ماند همزمان که قلب را پر مي کند مغز را خالي مي کند!!
درزندگى دنبال كسى نباش كه بتوانى بااوزندگى كنى دنباله كسى باش كه نتوانى بدون اوزندگي كنى
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﻢ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ ﺑﺎﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺑﻢ

“ﺳﺎﻳﻪ” ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻴﮑﺮﺩﻡ

ﺍﻣﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻮﺍ ﺍﺑﺮﻳﺴﺖ…….!!!!

وقتی کسی گفت دوستت داره…

تحقیق کن …

شاید تکه کلامش باشه !!!

شکستن دل
به شکستن استخوان دنده می ماند
از بیرون همه چیز روبه راه است
“حـــوا” را ديــدم..
کـولي شــده بــود..
بـه هــر گوشـه از ايـن دنـيـا سـرک مـي کــشيـد و
بـه دنـبـال “آدم” مـي گشـت..!!
ﭼـــﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺪﯾﺴﺖ !!..
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﻭ ………
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﻗﻠﺒﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﮐﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﻟﺒﺎﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ !!!…. ؟
تقصیر از ما نیست …
بعضیا خودشون دلشون میخواد “یادگاری” باشن پشت در مستراح عمومی !
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺒﻮﺗﺮﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﺳﺖِ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ .
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺳﺮﻭﺩ
ﺑﻮﺳﻪ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﺑﺮﺍﺩﺭﯼﺳﺖ .
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ
ﻗﻔﻞ
ﺍﻓﺴﺎﻧﻪﯾﯽﺳﺖ
ﻭ ﻗﻠﺐ
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ .
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻫﺮ ﺳﺨﻦ ﺩﻭﺳﺖﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮِ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺩﻧﺒﺎﻝِ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﺮﺩﯼ .
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺁﻫﻨﮓِ ﻫﺮ ﺣﺮﻑ، ﺯﻧﺪﮔﯽﺳﺖ
ﺗﺎ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮِ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﻧﺞِ ﺟُﺴﺖﻭﺟﻮﯼ ﻗﺎﻓﯿﻪ
ﻧﺒﺮﻡ .
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻟﺐ ﺗﺮﺍﻧﻪﯾﯽﺳﺖ
ﺗﺎ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺳﺮﻭﺩ، ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﯾﯽ، ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺷﻮﺩ .
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺒﻮﺗﺮﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﺮﯾﺰﯾﻢ …
ﻭ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﯽﮐﺸﻢ
ﺣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ
ﻧﺒﺎﺷﻢ
در گفتن و شنیدن جمله ی “دوستت دارم”چه هست؟که کسی که می گوید عاشق تر می شود و کسی که میشنود بی تفاوت تر!
– مي خواستم زندگي كنم، راهم را بستند .ستايش كردم ،گفتند خرافات است .عاشق شدم ،گفتند دروغ است .گريستم ،گفتند بهانه است .خنديدم ،گفتند ديوانه است .دنيا را نگه داريد ،مي خواهم پياده شوم
دموکراسی می گوید : رفیق، حرفت را خودت بزن، نانت را من می خورم مارکسیسم می گوید : رفیق، نانت را خودت بخور، حرفت را من می زنم فاشیسم می گوید : رفیق، نانت را من می خورم، حرفت را هم من می زنم و تو فقط برای من کف بزن اسلام حقیقی می گوید : نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی اسلام دروغین می گوید : تو نانت را بیاور به ما بده و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم، و حرف بزن، امّا آن حرفی را که ما می گوییم.
“دکتر شریعتی”.
بیا مثل کودکیمان شویم همه چیزمان واقعی شود نه فیلم برای کسان دیگر
بیا یادگیریم رسم دوست داشتن را
بیا… بیا برویم جلو در این بازی؛ بدون تقلب
بیا دستت را بده تا من بگویم کدام طرف پابگذاریم و برویم جلو
زود بیا ک منتظرمان هستند….
با گرگها كه زندگي ميكني زوزه كشيدن را بياموز…
آدم ها می آیند
زندگی میکنند
می میرند و می روند…
اما،فاجعه ی زندگی تو،آن هنگام آغاز میشود که
آدمی میرود اما نمی میرد!
می ماند
و نبودنش دربودن تو،چنان ته نشین میشود
که تو میمیری
در حالی که زنده ای…
ﭘﺪﺭﺍﻥ ﻣﺎ
ﺟﻤﻠﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪﺍﻱ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﻧﮕﻔﺘﻨﺪ ؛
ﺷﻌﺮﻱ ﺍﺯ ﻧﻴﻤﺎ ﻭ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ؛
ﺷﻌﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ؛
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ …؟؟
ﻭ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻲﺭﺳﻴﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ
ﺁﻥ ﻣﻲﮔﺬﺭﻳﻢ ؟!!
ﺣﺘﻲ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﯼ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﻫﻢ
ب “من” چه ک بعد از “تو”
“او” می آید؟؟
مشکل از قواعد دستوری است!!
بسته مرد کوبیدن مشت به دیوار کسی نمیشنوه صداتو انگار،سیمه گیتاره زیره دستایه من ملودیه اشکا ورفتن من،این دل اصلا ارزش نداشت؟کس دیگه ای رو اوردی بجاش ای کاش من مرده بودم یا که از اول اخرو خونده بودم،نمیخام کسی کنه دخالتی نمیزارم بری به راحتی چه راحتی وقتی با اون هستیو وقتی خاب بودم اروم رفتیو.دیگه کابوسام همه تعبیرشد وااای آغوش تو تقسیم شده و با کسی دیگه هستی نیستی دیگه برای من نکنه وقتی با اونی میفتی به یاد من؟خوش باش و خوش بگذرون عشق من بشکن این قلبمو باز دل بکن الان دیگه داره بارون میاد اره گلهای باغچمون بارون میخاد اره کم کم صبح میشه شب گم میشه تو هم کناراون اروم بخاب اروم بخاب..
ﺑﺎران كه ﻣے ﺑﺎرد ﻫمه ﭼﯿﺰ ﺗﺎزﻩ ﻣے ﺷﻮد
ﺣﺘي داغِ ﻧﺒﻮدن ﺗﻮ. . .
این روزا که از هم دوریم من به تو فکر میکنم و نمیدونم تو هم حواست به من هست یا نه….
بیا برای هم دعا کنیم…
انشاءالله همه ی عاشقا به عشقشون برسن!شما هم دعا کنید
سحر
انکه انتقام میگیره چند روز خوشحال است و انکه میبخشد بک عمر خوشحالیش ادامه دارد.
عاشق که میشی

همه چیز بی علت میشه!!

و تمام دنیا علت

تا عشقتو ازت بگیرن….

انسانهاي بامعرفت دلهاي آسماني دارن، شك نكن آسمان دل شما بي انتهاست!
همیشه شیرین نباش !
فرهاد گاهی باید طعم دیگری را تجربه کند .
دو کهن سال وقتی از عشق دور ميشوند هيچ وقت باهم بودن را فراموش نميکنن ،اما وقتی دو جوان ب عشق نزديک ميشوند تنهايی را بيشتر حس ميکنند
بودن من مثل باریدن باران است…
پاک میبارد…
دردها را می شوید…
و
گل الوداز دنیا می رود…
به فقر احساس ” انسانيت ” دچار شديم …
نسلى که دردش را
کيبوردها ، پيامک ها ، و تلفن هاى پى در پى ميفهمند …
تمام زندگی ام را حراج کردم ولی او رفت و گفت:هیچ ارزانی بی علت نیست!
بر خلاف تو که تنها بر روی< خط> پیشرونده ی زمان در حال جستجوی شادیهای تقویم هستی ، من در یک دایره ی مدام تکرار شونده تاریخ را درد می کشم !
آنقدر برای تو بوده ام که دیگر من ؛ برایم غریبه است …
ای کاش به جای دستانت ،دو بال داشتی …..
تا همه میدانستند که مادران فرشتگان روی زمینند .
فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست؛
دوست داشتن،امری لحظه ایست
ولی داشتن دوست،
استمرار لحظه های دوست داشتن است…
شقيقت سفيده…! داري پیر میشی.
چقدر اینه حرفاشو ساده ميگه!
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮﺣﺎﻝ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﻣﻴﭙﺮﺳﻢ،ﺳﻨﮓ ﺻﺒﻮﺭ ﻏﻢ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﻴﺸﻢ،ﺍﺷﮏ ﻫﺎﻱ ﺭﻭﻱ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﭘﺎﮎ ﻣﻴﮑﻨﻢ،ﺍﻣﺎ ﻳﮏ ﻧﻔﺮﭘﻴﺪﺍ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺯﻳﺮ ﭼﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ،ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﮕﻮﻳﺪ:ﺣﺎﻻ ﺗﻮﺑﺮﺍﻳﻢ ﺑﮕﻮ
همیشه انقدرساده نرو و مگذرلااقل نگاهی به پشت سرت کن؛شایدکسی در پی تو میدود ونامت رابا صدای بی صدایی فریاد میزند…! و تو… هیچ وقت او را ندیده ای
بارانی مورب
در نیمروزی آفتابی…
هیچ اتفاقی نیفتاده است
تنها تو رفته ای
اما من
قسم می خورم که این باران
بارانی معمولی نیست
حتما جایی دور
دریایی را به باد داده اند…
این روزا …….آدم جرات نمیکنه با کسی درد دل کنه!یارو تا ثابت نکنه ……ازت بدبختتره ولت نمیکنه…
درد دلي بين خدا و بنده گنهکارش

خدايا با من قهري …!!!

بنده ي من نماز شب بخوان که يازده رکعت است…

– خدايا! خستـه ام، نمـيتوانم نيمه شب يازده رکعت بخوانم!

– بنده ي من! قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان…

– خدايا! سه رکعت زياد است!

– بنده ي من! قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو

– خدايا! من در رختخواب هستم و اگر بلند شوم، خواب از سرم ميپرد!

– بنده ي من! همان جا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله…

– خدايا! هوا سرد است و نمـيتوانم دستانم را از زير پتو بيرون بياورم!

– بنده ي من! در دلت بگو يا الله، ما نماز شب برايت حساب ميکنيم…..

بنده اعتنايي نميکند و مـيخوابد…..

– ملائکه ي من! ببينيد من اين قدر ساده گرفته ام، اما بنده ي من خوابيده است. چيزي به اذان صبح نمانده است، او را بيدار کنيد، دلم برايش تنگ شده است،امشب با من حرف نزده است…

– خداوندا! دو بار او را بيدار کرديم، اما باز هم خوابيد…

– ملائکه ي من! در گوشش بگوييد پروردگارت، منتظر توست…

– پروردگارا! باز هم بيدار نمـيشود!

اذان صبح را مـيگويند، هنگام طلوع آفتاب است…

– اي بنده! بيدار شو، نماز صبحت قضا مـيشود…

خورشيد از مشرق سر برمـي آورد. خداوند رويش را برمـيگرداند.

ملائکه ي من! آيا حق ندارم که با اين بنده قهر کنم؟

واي نه … !

خداي مهربونم….. با منم قهري…..؟؟!

ولي باز هم خدا من رو مي بخشد

و باز هم … !

به اندازه باور هاي هر كسى با او حرف بزن ، بيشتر كه بگويي تو را احمق فرض خواهد كرد به همين سادگى !!!
باور میکنم دروغ هایت را…
و این به آن معنا نیست که دروغ گوی خوبی هستی… من ماهرم در ساده بودن…
چاره چیست؟ تنهاکه باشی محال ترین ها هم باورت میشوند…
شیرین که باشند کافی ست…
از آدم ها دلگیرم!!!
گرم میبوسند و دعوت میکنند.
اما
سرد دست میدهند و چمدان برگشتت را نگاه میکنند♥♥
دوستی با مردم دانا نکوست……دشمن دانا به از نادان دوست
دیشب که نمی دانستم برای کدامیک از دردهایم گریه کنم
کلی خندیدم….
صادق هدایت
بی گناه بالای چوبه دار می خندید…
انگار نمیدانست دوره ضرب المثلها به پایان رسیده
بعضیا از خنده سیرن
بعضیا از غم میمیرن
بعضیا از بس عزیزن
هرگز از دلها نمیرن
عشق یعنی خاطرات بی غبار
دفتری از شعرو از عطر بهار
عشق یعنی یک تمنا،یک نیاز
زمزمه از عاشقی با سوزو ساز
عشق یعنی چشم خیس مست او
زیر باران دست تو در دست او
برای آدم برفی چشم نگذار، وگرنه اب که نمیشود، هیچ… تایک عمرخیره به ردپاهایت می ماند.
تابستان داغی خواهد بود ،

اما

من دیگر دلم به این ””زندگی”” گرم نمی شود. . . ! (︶︿︶)

آرامم …

آرامتر از نبــضـِــ یـــه مــُــرده …!

كاش دوستي آدم ، مثل رفاقت چشم و دست بود . وقتي دست زخم مي شه ، چشم گريه مي كنه . وقتي چشم گريه مي كنه ، دست اشكاشو پاك مي كنه .
دلـگیـــر مباش ، دلت کہ گیـر باشد ،

رهـــــا نمے شوی !

خـداونـد ،

بندگــاטּ ِ خود را ،

با آنچہ بہ آטּ « دل » بســته اند مے آزمــاید !!

زندگى تکرارجان فرسودن است/رنج من تاوان انسان بودن است
عاقبت خانه خراب دل دیوانه شدم/محرم یک دل و باهمه بیگانه شدم/من که افسونگر افسانه ی دلها بودم/آتشی ریخت به جانم که خود افسانه شدم…
ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ..
ﻫﻤﻪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻦ…
ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺧﻮﺩﺗﻢ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺷﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ
عاشقی هم فصلی بودودیگربازنخاهدگشت.وتواى دوست نخاهی دانست که چه سنگین وچه جانسوزاست طرح تنهایی یک زن که دردی دارد دردل..دریک عشق غریب که دلش را.آرام آرام میخراشد.باناخن..باناخن رنج…
دنیا راه برای کسی که میداند به کجا میرود باز ﻣﻴﮑﻨﺪ
امروز باز هم دیدمش…
نه اینکه بغض کنم!
نه!
فقط به اندازه دو هزار سال”پیر” شدم…
دل . . .

اتفاقی ترین اشتباه دنیاست !

بسته میشود آنـــــجا کـه نباید؛

کنــــــ ـــده میشود از جایی که نباید …

گرگی تیرخورده جان میداد،گرگی دگر درکنار او ماندو با هم مردنند،چه زیبابود،نه آن روباه که تنها رفت وتنهامرد
این روزا غم برای خوردن زیاد دارم
دیگه تو برام لقمه نگیر….
میدونی چیه؟
اگه عاشقشی برو دنبالش
براش بجنگ
توی این دنیا آدمی که خوب باشه کم پیدا میشه
مهم نیست که چند نفر دوسش دارن
مهم اینه که تو برای اون بهترین باشی
برای همه خوب باش
آنکه فهمید، همیشه کنارت خواهد بود
و آنکس که نفهمید، روزی دلش برای خوبیهایت تنگ میشود
در مسیر زندگیت یافته هایت را با باخته هایت مقایسه کن اگر خدا را یافته ای هر چه باخته ای مهم نیست
همیشه اشک اونایی که به فکرمون هستن رو در میاریم… وهمیشه واسه کسایی که به فکرمون نیستن اشک میریزیم…همیشه به کسایی که اصلا به یادمون نیستن فکر میکنیم…و همیشه کسایی که اصلا فکرشو نمیکنیم به یادمونن..
زيباترين قسم سهراب سپهري. . .
نه تومي ماني ونه اندوه
ونه هيچ يك ازمردم اين آبادي…

به حباب نگران لب يك رودقسم،
وبه كوتاهي آن لحظه شادي كه گذشت،
غصه هم مي گذرد،
آنچناني كه فقط خاطره اي
خواهدماند…

لحظه هاعريانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه
مپوشان هرگز…

ساده که باشی زود حل میشوی؛آنوقت میروند سر مساله بعدی!!
تاشقایق هست زندگی باید کرد،،،خدا را شاکرباش و امیدوار،امیدوار،امیدوار
برادری به تعداد نیست,به وفاداریه؛
یوسف یازده برادر داشت و حسین(ع)تنها عباس(ع) را…
به تومی اندیشم 
وبه غمبارترین لحظه ی خویش
که شکستی درمن وشکستم درخویش…
تا توانی رفع غم از خاطری غمناک کن،
در جهان گریاندن آسان است،اشکی پاک کن.
من نمیگویم که با نگاه اول عاشق شوید ولی میگویم نگاه دوم را هم بیندازید.
بــه خودت مدیونــے اگـه بــیشـتـر از ایــن بـهش فــکــر كــنـے..
به یاد خوبان که اسیر خاک اند…..
سختیها نمک زندگی است؛
اما چرا کسی نفهمید “نمک” برای من که خاطراتم زخمی است
شور نیست!!
مزه ی درد میدهد…
ایستادگی کن تـــــــــــــا روشن بمانی…

شمع های افتــــــــــــاده خاموش می شوند…

**********
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دل را باید تکاند!مثل یک پتو
و حرف ها را باید دید!…مثل غبار های پتوی تکانیده
ومن…آن قدر غبار مانده در دل دارم …که باده کهن آورده ام
صدات میکنم تا همه بشنون
اما صدایم را نه تو نه هیچ کس دیگه
در این شلوغی نمی شنود
اما تو یادت رفته
آنروز که هیچ کس کنارت نبود
من ماندم
من بودم
و عاشقانه سرودم
حال تویی و این همه آدم که به اشتیاقت آمده اند
کدامشان جای مرا برایت پر می کند
آن سالها کسی نمی‌دانست
خوشه‌ی انگور
در فرصتِ کدام پاييزِ نيامده … شراب خواهد شد!
ما پياله‌شکستگانِ ترس‌خورده‌ی خاموش
از وحشتِ وزيدنِ باد حتی
به کوچه نمی‌آمديم.
می‌گفتند تمامِ پنجره‌های رو به رويا را
يکی‌يکی به احتياط و بهانه بسته‌اند،
همه جا را بوی بَدِ سنگپاره وُ
صدای شکستن گرفته بود.
از پشت پنجره ی خیال به تک درخت آرزوهایم خیره شده ام آه چه غریبانه می خشکد
یادمان باشد که عشق ومحبت دختر،پسر،کوچیک،بزرگ،نزدیکی،دوری نمیشناسدعشق فقط دل می خواهدوانتظار
اگر چه در پی آهو دویده ام چون شیر
به من اهالی جنگل شکار می گویند
قربون خدا بشم
که تو ته گرفتاری با اینکه فراموشش کردی
باز اگه یه موقع ازش چیزی بخوای
روتو زمین نمیندازه
راز دوست داشتن هرچيز چنين است:روزي شايد از دست برود…
باران باش که درباریدنش علف هرزوگل سرخ ازبرایش یک معناست
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند///گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را…
ﻣُــﺮﺗـﺐ ﻣـﯽ * ﮔـﻮﯾﻨـﺪ ﻣِﺜـــﻞ ﺑَﭽــﻪ ﺁﺩﻣـ ﺭَﻓﺘــــﺎﺭ ﮐُــﻦ
ﻭ ﻣَــﻦ ﻣـــﺎﻧـﺪﻩ ﺍﻣـ ﮐِــﻪ ﺑﯿــﻦ ﻫـــــــﺎﺑﯿـــــﻞ ﻭ ﻗـــــــــﺎﺑﯿـــﻞ
ﮐُــﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺍِﻧﺘﺨــﺎﺏ ﮐُﻨــﻤـ …
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺭﻭﻏﻬﺎﺕ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﺍﺩﯼ
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﮕﯽ
ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺣﻤﻖ ﺑﻮﺩ
ﺯﻳﺮ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮ
ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻦ ﺁﺷﻐﺎﻟﻢ!!!
به قول سهراب:
کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود…
مانند انار…
صد سال ره مسجد و میخانه بگیری / عمرت به هدر رفته اگر دست نگیری
بشنو از پیر خرابات تو این پند / هر دست که دادی به همان دست بگیری
احســـآس مــی کنــــــم
وقتـــی مـــی نویســـم
خــدآ چشمهـــآیش را مـــی گیـــرد
وقتـــی مـــی خـــــوآنــــم

گوشهـــآیش را…
صـــادقـــانـــه بگــــویـــم
فکــــر مـــی کنـــم
خــــداهــــم از ســـادگـــی مـــن
و حــرفهـــای تکـــرآری ام
خستـــه شــــده اسـت…!!

ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺳﺎﺧﺘﻢ ! ﺗﺎ ﭘﺎﺳﺒﺎﻥ ﺧﺮﻣﻨﻢ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻩ ﺩﺷﻤﻨﻢ ﺑﺎﺷﺪ!
ﻟﺒﺎﺳﻢ ﺭﺍ ﺗﻨﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻼﻫﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻡ
ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻗﺪﺭ ﺩﺍﻥ ﺯﺣﻤﺖ ﮔﺎﻭ ﺁﻫﻨﻢ ﺑﺎﺷﺪ
ﮔﻤﺎﻥ ﺣﺘﯽ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﺷﺎﯾﺪ ﺁﻥ ﺍﻫﺮﯾﻤﻦ ﺑﺪﺧﻮ
ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﮐﻤﻪ ﯼ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ ﺑﺎﺷﺪ !
ﺧﻮﺩﻡ ﮐﺮﺩﻡ ! ﮐﻪ ﺑﺮﺩﻭﺷﺶ ﮐﻼﻏﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ !
ﮐﻪ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮔﻨﺎﻫﺶ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻧﻢ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﺁﺳﺎﻧﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ
ﮐﻪ ﻋﻤﺮﯼ ﻟﮑﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﻧﻨﮓ ﻧﻘﺶ ﺩﺍﻣﻨﻢ ﺑﺎﺷﺪ!
ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺳﺎﺧﺘﻢ ! ﺩﺭ ﺩﺭﺩﺳﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﺍﻣﺎ
ﮔﻤﺎﻧﻢ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﺩﺳﺖ ﺍﺟﺎﻕ ﺭﻭﺷﻨﻢ ﺑﺎﺷﺪ
وقتی کسی رو واقعا دوست داشته باشی…فاصله،سن،قد و وزن فقط وفقط یه عدد لعنتیه!!
برای خندیدن منتظر خوشبختی نباش؛شاید خوشبختی منتظر خنده توست.
عاشق روی توام، ای گل بی مثل و مثال
به خدا، غیر تو هرگز هوسی نیست مرا
با تو هستم، ز تو هرگز نشدم دور؛ ولی
چه توان کرد که بانگ جرسی نیست مرا
دنیادنیای خوبی نیست، اما بیایید ارزانی محبت داشته باشیم کسی رامیشناسی نباشد محتاجش؟!
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ….
ﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﻧﺎﻣﺶ ﭼﯿﺴﺖ…
ﻭ ﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ…
ﺣﺘﯽ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺭﻧﮓ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺶ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ….
ﺭﻧﮓ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ…
ﻟﺒﺨﻨﺪﺵ ﺭﺍ …
ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻧﯿﺴﺖ
یک همسر فقط همراه آدم نیست.او کل تقدر ماست . . .
ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﻣﺠﺎﺯﺍﺗﺖ ﮐﻨﻢ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ……
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﻣﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ
برايم تعريف كن تا من هم بدانم…
”هرگز فراموش نشدن”
 چه حالی دارد؟!
ﻭﻗﺘﯽ 2 ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﻣﯿﺸﻦ
ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻦ ﻣﺜﻞ ﻗﺒﻞ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺎﺷﻦ
ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺯﺧﻢ ﺯﺩﻥ
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺑﺎﺷﻦ
ﭼﻮﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻥ
ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯿﺘﻮﻧﻦ ﺁﺷﻨﺎﺗﺮﯾﻦ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺑﺮﺍﯼ
ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺑﺎﺷﻦ
به یک جایی اززندگی که رسیدی، میفهمی رنج رانباید امتداد داد، باید مثل چاقوکه چیزهارا می برد واز میانشان میگذرد، ازبعضی ازادم ها بگذری وبرای همیشه تمامشان کنی…
ﻫﺮ وﻗﺖ درﻓﺮﯾﺐ دادن ﮐﺴﯽ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪی ﺑﻪ اﯾﻦ ﻓﮑﺮﻧﺒﺎش ﮐﻪ اون ﭼﻘﺪراﺣﻤﻖ ﺑﻮدﻩ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻓﮑﺮﺑﺎش ﮐﻪ اون ﭼﻘﺪر ﺑﻪ ﺗﻮ اﻋﺘﻤﺎد داﺷﺖ
ﭘﺎﮎ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ
ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ
ﻗﻘﻨﻮﺱ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﮔﻨﺠﺸﮑﯽ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ
ﮐﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺶ ﮐﻨﻨﺪ
ﻫﻤﯿﻦ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﮔﻤﻨﺎﻣﯽ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﺑﺮﺍﯾﺶ
ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺨﺖ !
ﺗﯿﺮ ﺧﻼﺹ
ﮐﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ
ﮐﺘﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ
در شهر من *بکارت*…!!همان کاغذ نقره ای رنگ داخل پاکت سیگار است…!!پاره که شود…!!هرکسی هوس میکند به تو دست درازی کند…!!باید برای سوختن و تمام شدن آماده باشی…!!و به زودی دور می اندازنت…!!حتی…!!همان کسی که بسته را خودش باز کرده…!!۱
عشق یعنی وقتی هزار دلیل برای رفتـن هست
هنوز دنبال یه بهــــونه ای…..
که بمـونـی !
هی فلانی..
گوش کن…!!
با شروع هر صبح فکرنکن که تازه به دنیا اومدی…،مهربون باش و دوست بدار..،،شاید فردایی نباشه؛،،،و شاید باشه اما عزیزی نباشه تا دوستش بداری….
قدر لحظه ها را بدان.زماني ميرسد كه تو ديگر قادر نيستي بگي جبران ميكنم

می بینی

گاهی حــــرف ها وزن ندارد

ریتم ندارد

آهنگ ندارد

اما خوب گوش كن

درد دارند . . .

آنچه می خواهيم نيستيم، آنچه هستيم نمیخواهيم، آنچه دوست داريم نداريم، آنچه داريم دوست نداريم،اماعجيب است زنده ايم واميدوار!! به چه چیز؟ نمیدانیم..
ای دلـــــــــم کجایی؟؟؟
حواست کجاســــت؟؟؟
نکند هوایی شده ای؟؟؟
باز که شروع کردی به خیال بافی چند بار بگویم او مــــــــــال تو نیست بس کن دل ساده ی مــــــــــــن.♥
تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد …

از عاشقی تباهی

از زندگی مصیبت

از دوستی شکست و

از سادگی خیانت

باز گل امید در قلبم جوانه زد اما افسوس از بس شکسته جای ریشه کردن ندارد
انکه میرود نمی فهمد اما انکه بدرقه میکند خوب میداند که کاسه ی اب معجزه نمیکند …
از درد و دلت فقط درد سهم من شد و دلت سهم دیگری
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺷﺒﯿﻪ ﺳﮑﻮﺗﻢ…
ﺑﺎ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﺣﺮﻓﯽ ﻣﯿﺸﮑﻨﻢ…
هیچگاه نگذاردرکوهپایه های عشق کسی دستت رابگیردکه احساس کنی درارتفاعات ان رارهاخواهدکرد
ﺷﺶ ﻣﺎﻩ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ، ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺎﻫﺎﺵ، ﻫﺮ ﻛﺎﺭﯼ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻮﻧﯽ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ …
ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺳﮓ ﻣﻴﺸﯽ، ﻣﻴﮕﻪ: ﺣﺎﻻ ﺷﻨﺎﺧﺘﻤﺖ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮﻩ
ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺑﺪﯼ ﭼﺮﺍ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ …
اشـک ها قطـره نیستنـد ، بلکه کلماتى هستنـد که مى افتند فقط به خاطـر اینکه پیـدا نمی کنند کسى را که معنى کلمات را بفهمـد …
من و خدا هر صبح فراموش ميکنيم

خدا خطاهاي مرا و من لطف او را

چنين رابطه اي يه طرفه اي را فقط خدا تحمل ميکند

چقدر بزرگي خداي من

شماره عوضی نبود،
صدااشتباه نبود،
صداهمان صدابود،
چیزدیگری عوض شده بود،

چیزی شبیه یک دل!

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاستسلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماستتو یه رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهیشدم خواب عشقت چون مرا اینگونه میخواهیشدم خواب عشقت چون مرا اینگونه میخواهیمن آن خاموش خاموشم که با شادی نمیجوشمندارم هیچ گناهی جز کهاز تو چشم نمی پوشمتو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازینداری هیچ گناهی جز کهبر من دل نمی بازینداری هیچ گناهی جز کهبر من دل نمی بازیمرا دیوانه میخواهی ز خود بیگانه میخواهیمرا دلباخته چون مجنون ز من افسانه میخواهیشدم بیگانه با هستی زخود بیخود تر از مستینگاهم کن نگاهم کن شدم هر آنچه میخواستیسلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاستسلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماستبکش دل را شهامت کن مرا از غصه راحت کنشدم انگشت نمای خلقمرا تو درس عبرت کنبکن حرف مرا باور نیابی از من عاشق ترنمیترسم من از اقرار گذشت آب از سرم دیگرسلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاستسلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماستسلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاستسلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست
در کودکی از تکلیف می ترسیدیم و اکنون از بلاتکلیفی…
کتاب زندگی چاپ دوم ندارد، پس تا می شود عاشقانه زندگی کنيم…
تن من زخمي است…

يک خراش کمتر يا بيشتر

چه فرقي دارد…؟!

راحت باش!

هیچ وقت رو دل کسی یادگاری ننویس چون بعداز رفتنت پاک کردنش خیلی سخته.
ﻫــَــﻨــــﻮﺯ ﻣـَـــﺮﺍ ﮔــــﺎﻫﮯ . .

ﺑﻪ ﻧــــﺎﻣـــَـﺘــــ ﻗـــَــﺴــَـﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ . .

ﻧــــِﮕﺎﻩ ﮐُــــﻦ . . . ؛
ﻫَﻤــــﻪ ﻣﮯ ﺩﺍﻧَﻨﺪ ڪـــِــﮧ ﺑـــَـﺮﺍﯾﻢ ﻫَﻤﯿﺸـِـــﮕﮯ
ﺗــَــﺮﯾﻨــــﮯ . . .

هر روز پسرکی فقیر برای سیر کردن قلبش سر کوچه ای به گدایی نگاهی می نشست و دختری نجیب برای رفع هفتاد بلا صدقه ای می انداخت در کاسه ی چشمانش !
آذارم میدهد دیدن آن منظره که مادری کودکش را میزند ولی کودک بازهم دامان مادر را رها نمیکندکجاست قاضی تا حکم کند که مادر منبع محبت است یا کودک؟
از خدا بخواه کسى رو بهت بده ک تورو به تمام دنيا نده
بچه که بودیم،شبها موقع خواب به این فکر میکردیم که فردا چه بازی کنیم.
ام حالا با این فکر بیداریم که فردا روزگار با ما چه بازی میکند♥♥
شاعر از کوچه ی مهتاب گذشت
لیک شعری نسرود
نه که سرگشته نبود
نه که معشوقه نداشت
سالها بود دگر کوچه ی مهتاب خیابان شده بود. . . . .
رهگذر شاخه نوری ک به لب داشت
به تاریکی شن ها بخشید
برایت آرزوی مرگ نمیکنم چون باید بمانی و خوشبختی من و بد بختی خود را ببینی .
کاش عشق را از پلک های خود می اموختیم
پلکهایی که تا وقتی خون در رگهایشان جاریست، هر دم بر هم بوسه میزنند…
اونی که بیشتر عاشقه ، کمتر وفا می بینه ، اونی که کمتر وفا داره ، بیشتر محبت می بینه ، اینه اون دنیایی که همه عاشقشن…..!
از ظهر تا دم غروب طول کشید 
دشتی را شخم زدم تا دفنش کنم 
بد عادت شده بود. 
جلوتر از من راه می رفت تا زودتر به تو برسد 
سایه ام را می گویم 
که خواب دیده بود تو به دیدارش امده ای…
هیچ چیز این بیکران را جدی نگیر حتی عشق را…
ﮔﻮﺭ ﭘﺪﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﺎﺗﻲ ﮐﻪ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﺴﺘﻲ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﮔﻮﺭ ﭘﺪﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﺎﺗﻲ ﮐﻪ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﺴﺘﻲ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﻢ ،
ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﯼ؟
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﻣﭽﺎﻟﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺩﺭﻭﻥ ِ ﺧﻮﺩﻡ
ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻲ ﺯﻧﻢ
ﺗﺎ ﺧــــــــــــــ ﯾﺎﻝ ﮐﻨﻲ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ زن دنیایی..✘
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﭘﺸﺖ ﺟﻤﻠﻪ

“ﻋﯿﺐ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ “

ﯾﻪ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ . . .

پایان عشق واقعی گریه نخواهد بود ، چون عشق واقعی پایانی نخواهد داشت
شنیده بودم “پــــا” “قــلب دوم” است… امّا باور نداشتم…

تا آن زمان كه فهمیدم،

وقتی دل مانـــدن ندارم، پای رفتـــن هم نیست…

ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﻍ ﻋﺸﻖ …
ﻓﺨﺮ ﻧﻔﺮﻭﺵ
ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﻗﻔﺲ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ
تا حالا به کلمه family دقت کرید؟
Father And Mother بزن لایکو به افتخار پدر و مادرا…Love You….
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﻣﻬﻢ ﺑﺎﺷﯽ …
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺭﺍﻫﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﻗﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍ
ﻣﯿﮑﻨﻪ …
ﻧـــﻩ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ ﻧــــﻩ ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺑﺮﺍﯼ
ﺗﻮﺟﯿﺢ !.!.
گریه نشانه ضعف نیست گاه نشانه یک بخشش است گاهی یک فداکاری گاهی یک ظلم گاهی هم نمایانگر عظمت یک عشق
تا آخر عمرت هم اگه تنها موندی مهم نیست . فقط نذار به جایی برسی که تو آغوش کسی با یاد کس دیگه ای بخوابی .
در قهوه خانه ساده بالای کوه، سفارش املت دادیم.

کنار دست فروشنده نوشته بود: ما را در فیــسبـــوک ملاقات کنید.

بازفکر کردم در کجای دنیا میشود اینچنین املت خوشمزه و نان لواشی پیدا کرد

که فروشنده اش هم تا این حد به روز باشد؟

چون من تا حدی دنیا دیده هستم ، به تجربه میگویم : هیچ کجا …

هنگام برگشتن خانمی با مانتو و روسری و ظاهری مرتب در حال فروختن گل بود.
آنقدر ظاهر با کلاسی داشت که برای خرید گل پنجره را باز کردیم.
شخصیت با وقاری داشت.
وقتی گفتیم به شما نمی آید گل بفروشید، با کلامی تکان دهنده گفت:
بی کس هستم، اما ناکس نیستم.. زندگی را باید با شرافت گذروند.
کجای دنیا میتوان این سطح از فلسفه و حکمت را، در کلام یک گلفروش یافت؟

به خانه که رسیدیم همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است.
به سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیفم همراهم نیست.
گفتم ببخشید پول نیاوردم، میروم بیاورم و در حالیکه مبلغ کالایی که خریده بودم کم نبود،
مغازه دار با اصرار گفت نه آقا قابل شما رو نداره ببرید و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد.
تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟
تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: آخه چه عجله ای بود؟

شب در حالیکه پشت لپ تاپم داشتم کار میکردم، یکباره صدای آکاردئون یکی از ترانه های خاطره انگیز را سر داد.
در کوچه نوازنده ای با زیباترین حالت و مهارتی خاص مینواخت.
به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم.
یکی آمد و به او نزدیک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پایین فقط بخاطر این ملودی قشنگی که میزنی.
با رضایت پولی به زو داد و رفت…حساب کردم دیدم پولی که در این کوچه گرفت را اگر در ده کوچه گرفته باشد، درآمد ماهانه خوبی دارد.
در کجای دنیا کسی میتواند در کوچه ای سرودی را سر دهد؟ من جایی ندیده ام.

میتوان همه رخدادهای بالا را منفی دید.
چرا باید خانمی با وقار گل بفروشد..؟
چرا فردی که به کامپیوتر وارد است باید بالای کوه املت درست کند..؟
چرا باید نوازنده ای ماهر در کوچه بنوازد…؟؟ و از این دست نگاههای منفی که خیلی ها دارند..
اما هیچ راه حلی هم ندارند که مثلا این مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلی حل خواهد شد؟
و آیا نگاههای منفی ما کمکی به حل مشکلات دنیا میکند؟
من هر چه را دیدم مثبت میدیدم.

بعضی از ما چیزهایی را برای خودمان ذهنی کرده ایم در حالیکه در عمل وجود ندارند..
و آنچه را نیز که وجود دارد، چشم ما نمی بیند و ذهن ما درک نمیکند.
مثلا آدمها را به دو گروه “باکلاس” و” بی کلاس” تقسیم کرده ایم..!
ماکسیما، پرادو و بنز با کلاس، و پیکان و پراید بی کلاسند.

حالا در جاده گیر کنید، به هردلیل…، چه تمام شدن بنزین، چه خرابی ماشین…
امتحان کنید حتی یک ماکسیما و پرادو و بنز بخاطر کمک به شما توقف نمیکند
و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت… کدام با کلاس ترند؟

میتوانید به رخدادهای یکروز عادی از زندگی فکر کنید، در آن تلخ و شیرین بسیار وجود دارد.

احساسي که با باز كردن دكمه شروع شود ،
با بستن همان دكمه تمام ميشود …..!
تا به حال دست و پایت را گم کرده ای
دستت در جیبت است و پایت در کفشت اما تو دنبالشان میگردی
واین یعنی حالت خیلی خراب است
ومن عاشق این حال خرابم
دوستت دارم هایی هستند که میگویی تادیگری راخوشحال کنی…
ودوستت دارم هایی هستند که گفتنش دیگری را خوشحال میکند…
وچقدر فرق دارند این دو باهم!!!
وقتی به یکی زیادی تو زندگیت اهمیت بدی؛ اهمیتتو تو زندگیش از دست میدی… به همین راحتی …
بزرگى روحت راميان دستانت پنهان كن.كه سخت است،بزرگ بودن ميان مردم كوچك
رفیق از من به تو نصیحت….!

درد داری….تحمل کن…
روی هم تلنبار که شد،کم کم بی حس میشود….
دیگر نمیفهمی کدام درد از کجاست. . . . .

قشنكترین لحظه رو کسی بهت میده که بتونه غمكین ترین لحظه رو ازت بكیره
ﻫﻤﯿﺸـــﻪ ﻧﻤـــﮯ ﺷﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑـــﮯ ﺧﯿـــﺎﻟـــﮯ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔــــﺖ :
ﺗﻨﻬــــﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ؛ ﺗﻨﻬـــﺎ ﻣـــﯿﺮﻭﻡ …
ﯾڪــ ﻭﻗـــﺖ ﻫــﺎﯾـــﮯ , ﺷﺎﯾـــﺪ ﺣﺘـــــﮯ ﺑﺮﺍﮮ ﺳﺎﻋﺘـــﮯ ﯾﺎ ﺩﻗﯿــﻘﻪ ﺍﮮ ؛
ڪــﻢ ﻣــﯽ ﺁﻭﺭﮮ …
ﺩﻝ ﻭﺍﻣﺎﻧـــﺪﻩ ﺍﺕ ﯾــڪــ ﻧﻔـــﺮ ﺭﺍ ﻣـــــﮯ ﺧﻮﺍﻫــﺪ
ڪـــــﮧ ﺗـــﺎ ﺑﯿﻨﻬـــــ ـﺎﯾـــﺖ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘـــَﺶ ﺑﺪﺍﺭﮮ …
ﺍﻭﻟـﯿﻦ ﻫﺎ ﻭ ﺁﺧــﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﻫﺮﮔــــــﺰ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﻤـــﯿﺮﻭﻧﺪ
ﭘﺲ ﺑﯿﻬـــﻮﺩﻩ ﺗﻼﺵ ﻧﮑـــﻦ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﺩﮔــﯽ ﻫﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ
ﻓﺮﺍﻣــﻮﺵ ﮐﻨﯽ
ﮐﻪ ﻫــــــــــﻢ ﺍﻭﻟــﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ، ﻫـــــــــﻢ ﺁﺧــــــــﺮﯾﻦ
تمام آنچه از زندگی می خواهم..
یک غروب پنجشنبه ی پاییزیست…
با پنجره ای رو به درختان و کلاغها..
و هوای ملس و مرموز مهر…
با یک فنجان چای تازه دم و یک موسیقی آرام..
و خیالی که از بابت تو سخت سخت آسوده ♥باشد.
بیچاره مادرم …
که برایم اسفند دود کرد و ندانست من سالهاست،مرده ام….
مترسك را دار زدند ب جرم دوستي با پرنده!
كه مبادا تاراج مزرعه را به بوسه اي فروخته باشد،
اينجا قحطي عاطفه هاست..
درشهری که مردمانش عصا از کور میدزدند من از خوش باوری امشب محبت آرزو دارم
می دونی چرا وقتی می خوای بری توی رویا چشهاتو می بندی؟

وقتی می خوای گریه کنی چشهاتو می بندی
وقتی می خوای خدا رو صدا کنی چشهاتو می بندی

وقتی می خوای کسی رو ببوسی چشهات و می بندی

چون قشنگترین لحظات این دنیا قابل دیدن نستن

آهای سرنوشت ؛

اسکار حق واقعی توست … !!

سالهاست که مرا فیلم کرده ای . . .

برايم سنگ تمام ميگذارند،امانه وقتي که درکنارشان هستم،نه!آنجاکه درميان خاک خوابيدم سنگ.تمام.راميگذارندوميروند.
تمام روزه هايم باطلند!
وقتى هنوز چوب سادگى ام را مى خورم…!
بوی دود می آید…….
به گمانم یک نفر پای دنیای مجازیش می سوزاند عمر خویش را…..
از بزرگی پرسیدن خوش می گذره؟؟
-گفت خوش میگذره مال قدیم بود ، الان دیگه فقط خوشیم که می گذره…
شب است در به در کوچه های پر دردم , فقیر و خسته به دنبال دوست میگردم,اسیر ظلمتم رفیق من کجا ماندی؟!!به اعتبار تپ فانوس را نیاوردم!!!!
ﻣﻐﺮﻭﺭﺍﻧﻪ ﺍﺷﻚ ﺭﯾﺨﺘﯿﻢ ﭼﻪ ﻣﻐﺮﻭﺭﺍﻧﻪ ﺳﻜﻮﺕ
ﻛﺮﺩﯾﻢ ﭼﻪ ﻣﻐﺮﻭﺭﺍﻧﻪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﭼﻪ ﻣﻐﺮﻭﺭﺍﻧﻪ
ﺍﺯ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﺨﺘﯿﻢ ﻏﺮﻭﺭ ﻫﺪﯾﻪ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺸﻖ
ﻫﺪﯾﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﺪﯾﻪ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﻘﺪﯾﻢ
ﻛﺮﺩﯾﻢ ﻫﺪﯾﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻢ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻛﺮﺩﯾﻢ…
آرزو کن دست های خدا معجزه است…
آرزو کن شاید بزرگترین آرزوی تو….
کوچک ترین معجزه او باشد…
گـــوش کــــن.دل‌ اگـــر بســتی، محکــم نــبند.مــراقب بـــاش، گــره کور نزنـــی‌.او مـــی‌‌رود، تو مــیمــانــی و یک گـــره کــور
چه امیدی… کبوتری که مال تو نیست ،صد قفس هم بسازی باز هم میپرد …!
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺑﺎﺑﻮﻧﻪ ﻧﺒﺎﺵ،ﮔﺎﻫﯽ
ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺧﺎﺭﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﮐﺎﮐﺘﻮﺱ ﺑﻪ ﻏﻨﭽﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﺮﺳﯽ ﮐﻪ
ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﮑﻨﺪ…
صداي عشق ديگر صداي قلب و صداي فاصله ها نيست عشق يعني صداي فنر تخت …
اينجا زمين است ، ساعت به وقت انسانيت خواب است ، دل عجب موجود سخت جاني است !هزار بار تنگ ميشودميشكند ميسوزد ، ميميرد ! و باز هم ميتپد
بــه آفتــــاب مـی مـانـی و مـن در بَنـــد ِ اُفـت و خیــــزهـای مُــدام ِ تــواَم…

ای شیـــریـن تـریـن گنــــــاه!

بمـــــــــان!

کـــه اینگــــونـه تـا اَبـَـد تکــــرار مـی شـویـــم

صداي باران زيباترين ترانه خداست،که زندگي را براي ما تکرار ميکند،نکند که فقط به گل آلودگي کفشهايمان بيانديشيم
+ تردیدها به ماخیانت میکنندتابه آنچه لیاقتش راداریم نرسیم +
اگه هیچوقت بعد از هر لبخندی خدا رو شکر نمیکنی
حقی نداری بعد از
هر اشکی اون رو سرزنش کنی

*****

ﺍﻣﺸﺐ
ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ ﺳﯿﺎﻩ ﺍﻧﺪ
ﺑﺎﺩ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮔﺮ ﺳﯿﺎﻩ ﺍﺳﺖ
ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻭ ﮔﯿﻼﺱ ﻫﺎ ﺳﯿﺎﻩ ﺍﻧﺪ
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺁﻣﺪ
سفر من آغاز شد

روی طولانی ترین خطِ دستِ تو

دیگر هیچ فالگیری

مرا

از سرنوشتِ تو

نخواهد دزدید…!

آی کسانی که فکر می کنید ما دل نداریم حق با شماست ما آینه ای داریم که اگر عکس خود را در آن نبینی می توانی با کوچکترین ضربه ای خوردش کنی✔
برو قاصدک …
برو …
من چه کاری می تونم باهات داشته باشم آخه ??
من که کسی رو ندارم !
برو عذابم نده … برو !
درد را از هر طرف بخواني درد خوانده مي شود
اما درمان را از آخر بخواني نامرد خوانده مي شود
مواظب باش براي درمان دردت به هر درماني تن ندي
این شانه ها یعنی اینقدر مردانه نیستند

که تو عاشقشان باشی!؟

این روزها زیادى ساکــت شده ام نمى دانم چــرا حرف هایم به جای گلـــواز چشـــم هایم بیرون مى آیند……!!!!
آدما رسمشونه پا بند دلدار نمیشن

خوب گرفتار می کنن اما گرفتار نمیشن

آدما رسمشونه شاخه به شاخه می پرن

دل رو بیمار می کنن اما پرستار نمیشن

” روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید

همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد

مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید

مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید

بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ

پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ

جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد

شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید

روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد

اندرون دل مــن یک قـلم تـاک زنـیـــــــد

روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت

آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت”

آهـــــــــــــــــــــــ ـــــای / زندگی /

کمی درنگ کن …

تا آبی به صورتم بزنم …

نفسی تازه کنم…

دیگر نمی توانم … هم پایت بـــــــــدوم…!!!

محبوب همه باش
معشوق یکی
مهرات را به همه هدیه کن
عشقت را فقط و فقط به یکی
ادمها براى هم سنگ تمام ميگذارند اما نه وقتى که در ميانشان هستى نه…
وقتى که در ميان خاک هستى سنگ تمام را ميگذارند و ميروند
روزی میرسه که بچه هامون میگن شما وقتی جوون بودین چیکار برای آینده ماکردین با افتخار سرمون میاریم بالا و میگیم: کلیک کلیک کلیک کلیک کلیک …
هوا داره سرد میشه ، مواظب باش کسی از سردی هوا به گرمی قلبت پناه نبره !
اه اى ادم برفى من….. نمى خواهد خون گرم باشى.تاب اب شدنت را ندارم. سرد باش اما با من بمان….!
ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﺷﺐ ﻫﻢ ﺭﺍﺿﯽ ﺷﺪﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﻢ
ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
هر داغی یک روز سرد میشود ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود عشق انسان را داغ میکند و دوست داشتن انسان را پخته
بیایید کمتر خطوط قلبمان را اشغال کنیم
شاید خدا پشت خط باشد..
تا حالا فک کردی
با اینکه سگ به وفاداری معروفه
اما چرا میگن
مثه سگ پشیمون میشی
چون ته وفاداری پشیمونیه
باهام دعوا کن

باهام قـــهر کن

حرصم و در بیار

بهــــونه بگیـــــر

خرم کن

تازه. . . . . .

اجازه داری اشکموبعضی وقت ها در بیاری. . .

اما. . .

حق نداری هیچــــوقت برى. . .

هیچــــــــــوقت. . .✔

ﻟــﺬﺗﻲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔــﺮﻓﺘﻦ ﺳــﺮﻣﺎ ﺧــﻮﺭﺩﮔــﻲ ﺍﺯ ﻣﻌــﺸﻮﻕ
ﻫﺴــﺖ ،
ﺩﺭ ﻫﻴــﭻ ﻣــﺪﻝ ﺳــﺮﻣﺎ ﺧــﻮﺭﺩﮔﻲ ﻧﻴــﺴﺖ !!!!…
شما یادتون نیست…
منم یادم نمیاد…
ولی میگن آدمها یه زمانی مهربون بودن!
عجب این ثانیه ها نامردند
گفته بودندکه برمی گردند/
بر نگشتندو پس از رفتنشان 
بی جهت عقربه ها میچرخند/
 نه به روحم افقی بخشیدند
نه زبغضم گره ای واکردند /
ازچه رو سبز بنالم به دروغ
لحظه هایی که یکایک زردند/
آه بگذار زپیشم بروند
لحظه هایی که یکایک دردند/
آرام آرام پوچ شدم…..
در پس مرور مداوم خاطره ها…
خدایا!! به کدام واژه ” غلط کردن”
مرا بر میگردانی به گذشته؟؟!!!!:,(
بر بالشی که از مرگ پرندگان پر شده؛نمی توان خواب پرواز دید…!
آرزو دارم بمیرم…..!
تا آرزو هایم بمیرند!!!!
به روز مرگ به تابوت من نماز نکن!
تو ایستاده ومن خفته؟
نیست شرط ادب…
بنده ای بخدا گفت:
تو که سرنوشت مرانوشته ای پس چرا آرزو کنم؟
خداگفت:شاید درتقدیرتو نوشته باشم هرچه آرزو کنی
بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود،
بیخودی حرص زدیم سهممان کم نشود،
مابه هم بد گفتیم،مابه هم بدکردیم،
ماحقیقت هارازیرپاله کردیم،
ماخداراباخودسردعوابردیم،
روی هرحادثه،حرفی ازمهرزدیم،
وچقدرحظ کردیم که زندگی کرده ایم.
ازتو،من می پرسم ماکه را گول زدیم؟!
دِلـَـــــمــ ؛
گـ ـاهے ميــگيـــ ـرَد !
گـ ـاهے ميــ ـسوزَد !
و حَتے گــ ـاهے ،
گــ ـاهے نـَ ـه _خِيــلے وَقتـــ هـ ـا_
ميـــ ـشِکَند !
امــ ـا هَنـــــ ـوز مے تَپـــَـ ـد …
“حسرتهایم”
را امشب میگذارم پشت در..
بیچاره رفتگر،
چه بار سنگینی دارد!
ﺁﺩﻡ ﺧﻮﺏ ﻗﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ،
ﺍﮔﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺐ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﻭﺭﯼ
ﺍﯾﻦ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ … ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﺩﺭﯾﻐﺶ ﻧﮑﻦ…✘
ای خداوند آسمانت متری چند؟؟؟ دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد.
وقتی یکی غصه داره سوال نکن فقط آغوش باز کن !
وقتی خوب شد سوال نکن بذار فراموش کنه……….
شهر خالیست از بودنت
و جای جای کوچه ،
به دنبال پاهایت ،
معصومانه میگردد…
قلبم به انتظار می ماند
شاید ، چشم به راهت ،
تپیدن را دیگر بیاد نیاورد
انگار شهر هم به انتظارت نشسته
چون ساعتی که از تیک تاک ،
ایستاده است…
با آن چشمان رنگی ات
چرا ماندنت را سیاه و سفید دیدی؟؟؟…
سودای شعله شدن سرزد تا از خاکستر من
می ریزد دست جنون هردم باده در ساغر من
ای ساقی ما سرمستان جامی بده جانم بستان
زهمه گریرزان ناله خیزان در تو رو کردم
ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﮐﻤﮑﺎﺭﯼ ﺍﺧﺮﺍﺟﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺭﻓﺘﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻗﺪﻡ ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ﺟﺎﺭﻭ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ
هوس یک فریب بزرگ و قوی است
,ولی دوست داشتن و عشق یک صداقت
هوس در دریا غرق شدن است
,عشق در دریا شنا کردن
تبادل هوس بینایی را میگیرد
,تبادل عشق به آدمی بینایی میبخشد
هوس لذت جستن است
,عشق و دوست داشتن پناه جستن
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺁﺩﻣﺎ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ:
ﻧﯿﻤﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﯾﻢ ,
ﯾﮏ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﻢ،
ﻫﯿﭽﯽ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ ؛
ﻭ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﯾﻢ
بت ها شكستني بود و باورها ماندگار چه ساده دل بود ابراهيم.
ای یادگار از تو غرور زخمی ام
ای فارغ از غم فارغ از یاد نییم
بر من رقیبم را پسندیدی ولی
شادم که میدانی و میدانم کی ام
امروز

قصه ای

برای

فرداست. . .

ﻫﹷـﻤﻴﺸﻪ ﺑـﺂﻳﺪ ﮐﹷﺴـﻲ ﺑﺎﺷﺪ
ﮐـــﮧ ﻣــﹷﻌﻨﻲ ﺳﻪ ﻧﻘﻄﻪ‌ﻫﺎﮮ ﺍﻧﺘﻬﺎﮮ ﺟﻤﻠﻪ‌ﻫﺎﻳﹷﺘـــ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ
ﻫﹷـﻤﻴﺸﻪ ﺑـﺂﻳﺪ ﮐﺴـﻲ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﺎ ﺑﹹﻐﺾ‌ﻫﺎﻳﺘــ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻟﺮﺯﻳﺪﻥ ﭼـﺂﻧﻪ‌ﺍﺕ ﺑﻔﻬﻤﺪ
ﺑـﺂﻳﺪ ﮐﺴﻲ ﺑﺎﺷﺪ
ﮐـــﮧ ﻭﻗﺘﻲ ﺻﺪﺍﻳﹷﺘــ ﻟﺮﺯﻳﺪ ﺑﻔﻬﻤﺪ
ﮐـــﮧ ﺍﮔﺮ ﺳﮑﻮﺗـــ ﮐﺮﺩﮮ، ﺑﻔﻬﻤﺪ…
ﮐﺴﻲ ﺑـﺂﺷﺪ
ﮐـــﮧ ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪ‌ﮔﻴـﺮ ﺷﺪﮮ ﺑﻔﻬﻤﺪ
ﮐﺴﻲ ﺑـﺂﺷﺪ
ﮐـــﮧ ﺍﮔﺮ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﺭﺍ ﺑﻬـﺂﻧﻪ ﺁﻭﺭﺩﮮ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻓﺘـﻦ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﻥ
ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺑﻪ ﺗﻮﺟﹽﻬﺶ ﺍﺣﺘﻴﺂﺝ ﺩﺍﺭﻱ
ﺑﻔﻬﻤﺪ ﮐـــﮧ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﮮ
ﮐـــﮧ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﻔﻬﻤﺪ ﮐـــﮧ ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻴﺰﻫﺎﮮ ﮐﻮﭼﮑﺶ ﺗﻨﮕــ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺘــ
ﺑﻔﻬﻤﺪ ﮐـــﮧ ﺩﹺﻠﺘــ ﺑﺮﺍﮮ ﻗﹷﺪﻣــ ﺯﺩﻥ ﺯﻳﺮﹺ ﺑﺎﺭﺍﻥ…
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﮐﺴﻲ ﺑﺎﺷﺪ
ﻫﻤﻴﺸﻪ…
تا زمانی که

محبت الله مانند یک معشوق واقعی تو قلبت نباشه

ادعای بنده بودن وبندگی کردن بی فایده فاقد تأثیر است…

بنگربه چرخ زمان که کمرشکن است،منگربه مدلباس که آخرش کفن است،هنوزروی خاکیم و یادمان نمیکنندوای به حال روزی که زيرخاکمان کنند!
چقدر کثیفن اون آدمایی که وقتی عشقشون ازشون میپرسه منو بیشتر دوسداری یا مادرتو میگه
معلومه خوب تورو…
عاشقی پیداست از زاری دل/نیست بیماری چوبیماری دل
ای کاش درروزگاربچه گی بودم که بزرگ ترین شیطنتم
نوشتن روی دیوار
وبازی کردن بادختر همسایه بود
آنچه ویرانمان میکند روزگار نیست حوصله های کوچک و آرزوهای بزرگ است!
باران تلنگر کوچکیست وقتی فراموش میکنی اسمان کجاست!
ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ” ﺭﺍﺣﺖ ” ﺑﻮﺩ
ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ” ﻧﺎ ” ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﻨﻢ ﻭ
” ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ” ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﻏﻤﮕﯿﻦ
ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﮐﻼﻡ ﮐﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﻬﺘﺮ
ﺍﺳﺖ ….
مجنون كجايى!!
بيا…..
اينجا ليلى زياد شده است
شهر بر از بيمارستانهايست كه بر شده اند از ليلىهاى شكست خورده…
ليلىهاى كه خسته اند از نبود مجنونشان….
فكرش را هم ميكردى!!!!
در غروب سخت دنيا ياد ياران مى کنم…
در کوير خشک و سوزان رقص باران مى کنم…
زندگى مرگ است و مرگ هم زندگى…
پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگى…
غرور در عشق و عاشقی جایز نیست
اگه میدونی دوست داره و تو هم دوستش داری وقتو تلف نکن….
عشق من…
صدایی بود که تو نشنیدی
آنقدر فریاد زدم
که صدایم گرفت
خاموش وکور شد
حالا صدایی نیس
چون عشقی نیس
یه بزرگی میگفت :شکست عشقی وجود نداره چون عشق اگه عشق باشه هیچوقت شکست نمیخوره…
شرمنده جوانى !
ك چ تلخ تو را گذراندم
ب خاطر كى
يك الف بچه
آیا در این دنیاکسی هست بفهمد که در این لحظه چه می کشم؟چه حالی دارم؟
چقدر زنده نبودن خوب است،خوب خوب خوب
شریعتی
اینو بنویس تو وب 
پرسید
بخاطرکی زنده ای
با اینکه دلم میخواست با تموم وجودم داد بزنم//به خاطر تو//بهش گفتم به خاطر هیچ کس
پرسید
به خاطر چی زنده ای
با اینکه دلم فریاد میزد//به خاطر تو//با یک بغض غمگین گفتم به خاطر هیچ چیز 
ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده ای
در حالیکه که اشک تو چشماش جمع شده بود گفت به خاطر کسی که به خاطر هیچ زندست
بارون مي باريد،بچه پنجره رو بازكرد وگفت: خداگريه نكن،همه چى درست ميشه!
ـ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
از زخم زبان هاي مردم ناراحت نباش! اينها همانهايي هستند كه به هواي باراني میگويند…خراب!
زندگي شطرنج دنيا و دل است
قصه پررنج صدها مشكل است
شاه دل كيش هوسها ميشود
پاي اسب آرزوها در گل است
فيل بخت ما عجب كج ميرود
در سر ما بس خيالي باطل است
ما نسنجيده پي سرباز او
غافل اينكه او حريفي قابل است
مهره هاي عمر من نيمش برفت
مهره هاي او تمامش كامل است
ببخش باران ببخش
این همه باریدی و ما
شسته نشدیم
به تو نفرين به تو نفرين
که فصل مرگ ما بودى
که مااهل بهاريم وتو پاييزى و نابودى✔
ای آرامش پر استرس

چنان جهنم و بهشتی برایم درست کردی

که هر عارفی را گمراه

و هر فیلسوفی را دیوانه میکند…

و اکنون من

چون سربازی

روی زانوهای شکسته ام

در جادوی تو

ایستاده ام …

*******

اىن زندگى غم زده غىر از قفسى نىست”تنها نفسى هست ولى هم نفسى نىست”اىنقدر نپرسىد که کجا رفت وکى آمد”اشعار پراکنده ى من مال کسى نىست
از خدا پرسیدم چرا وقتی شادم همه با من میخندن ولی هر وقت غمگینم کسی با من گریه نمیکند?
گفت خنده را افریدم که دوست پیدا کنی و غم را افریدم که بهترین دوست را پیدا کنی…
شايد در ميان اين همه نامردي بايد شيطان راستود كه دروغ نگفت و جهنم را بجان خريد اما تظاهر به دوست داشتن آدم نكرد.
لانه ات روبرحباب حوصله مردمان نساز.. تا اواره بی حوصلگیشان نشی…
اي کاش وقتی کودکی در سرزمین من از گرسنگی رنج میکشد تمام خوشه های گندم تیر می شدند و به قلب من می خوردند (كوروش پادشاه پارسيان)
از ﺗﮏ ﺗﮏ ﻟﺤﻈﺎت زﻧﺪﮔﯿﺘﻮن ﻟﺬت ﺑﺒﺮﯾﺪ ♥
زﻧﺪﮔﯽ دنده عقب نداره……
یک مرد کودن، سعی می کنه؛
حسادت همسرش رو نسبت به زن های دیگه تحریک کنه؛
اما یک جنتلمن واقعی، سعی می کنه؛
حسادت زن های دیگه رو نسبت به همسرش تحریک کنه …!
ﮔﺮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﮐﻒ ﺍﻗﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ
ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺧﻭﺍﻫﺎﻥ ﺗﻮ باشد
به دنیایی که مردانش عصای کور می دزدند/
من خوش باور نادان محبت جستجو کردم***
وقتی که کسی میگه حالش بده،
بهش نگید ای بابا اینم میگذره!

شما جای اون آدم نبودید….جای اون آدم راه نرفتید…..

فقط دستش را بگیرید،در آغوشش بکشید
و
سکوت. . .!

ﭼﻪ ﺧﻮب اﺳﺖ آدﻣﻬﺎ ﯾﻚ ﻧﻔﺮ رو ﻫﺮ روز دوﺳﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ …..ﻧﻪ !…ﻫﺮ روز ﯾﻚ ﻧﻔﺮ را
این روزها. . . .

موهایم را طوری شانه میزنم که مادرم سفیدی هایش را نبیند. . . .!

هيچوقت بى خداحافظى
كسى را ترك نكن
نمى دانى
چه درد بدى است…
پيرشدن درخم كوچه هاى
☆★انتظار…
ﺑﻌﻀﯽ ﺩﮐﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﯿﺒﻮﺭﺩ ﺷﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ
ﺍﻧﺪ !!!
ﺩﮐﻤﻪ ﻫﺎﯼ : ﮎ ﺍ ﺵ ﺏ ﻭ ﺩ ﯼ …
.
ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﻌﻀﯽ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﯽ‌ﺣﺲ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ
سپردمت به خدا خدایی که هیچ وقت نخواست تورابه من بسپارد
گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی دیگر نفس برای ماندن در کنار او برایت باقی نخواهد ماند
سخت ترين فعلي كه برايت به سادگي صرف كردم
عمرم بود
بعضي آدما مثل ليوان ميمونن…

زيادترازظرفيت که بهشون بهابدي سرريز ميکنن،

اول خودشونو به گندميکشن بعد دوروبرشون رو!!!

آینه!!
محض رضای خدا برای یک بار هم شده،به جای چشمانم
“دلم”را نشان بده♥♥
ایـــن روزهــــا خــوابــــم نمـی آیــد …
فـقــط مـــی خـــوابـــــم
کــــه بیـــــدارنبــــاشــــم!
تقــ ـــــصیر داوری نیــ ــــــست!!!!
تقصیـ ـــر خودم اســـت!!! خیــــلــ ــــی بـــــــد بـــــــازی کــ ـــــردم…
داور کـ ــارت قـــرمز را درســت داده اسـت….
مـ ــن از بـــازی زندگی تـــــــا ابـ ــد اخــراجــم!
گـــل هایــ ــم همیشه افســایــــــد…
و عـ ــــــشقم همیشه اوت اســــــــت!!
اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است. * دکتر علی شریعتی *
به صلیب هم اگر کشیده شدی!
مسیح باش…
نه مترسک شالیزار!!!
دیگر به همه چیز شکـــ کرده امـــ
می گویند : آب نطلبیده ، مُـــــراد استـــ .
هر چهــــ بالا پایین می کنمــــ ، نمیـــ فهممــــ
اینـــ چشمانمــــ پس کـــِـــی مراد میگیرند ؟!
بچه که بودیم دختراعاشق عروسک بودن!! پسرا عاشق مردای قوی!!بزرگ که شدیم دخترا دنبال مردای قوی هستن ، پسرا دنبال عروسک!
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﺴﺎﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ !
ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﺩﻡ ﻣﯽﺗﻮﻧﻪ ﺩﻟﯿﻞِ ﺧﻮﺑﯽ ؛
ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦِ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺑﺸﻪ
در مقابل تقدیر خداوند همانند کودکی یک ساله باش که وقتی او را به هوا می اندازی ، می خندد ، چرا که اطمینان دارد او را خواهی گرفت .
تراژدی این است :

تو برای ””همه کست”” ،

””هیچکس”” نباشی . . . .

(︶︿︶)

بچه جان !
بنویس … تخته ، سیاه است
نوشتی؟ نقطه .
گفتنش نیز گناه است
نوشتی؟ نقطه.
بنویس : پدر خسته که از راه آمد
دست خالیش پر آه است
نوشتی؟ نقطه .
باز باران زد و آن مرد نیامد
بنویس : اشک یخ بسته گواه است
نوشتی؟ نقطه .
بچه جان !!
بنویس: رنگ انار است دل همسایه
خوشی اش گاه به گاه است
نوشتی؟ نقطه .
گریه و خنده ی ما سوته دلان وارونه است
فرق در نوع نگاه است
نوشتی ؟ نقطه .
درس امروز تو ، نامردیه این زندگی است
رنگ این تخته ، سیاه است
نوشتی ؟ نقطه …
برایت آرزو می کنم آرزوی کسی باشی که آرزویش راداری….
افسوس,افسوس

که هنوز هم

چشمان ساده ی من

بیزارند از دروغ و نیرنگ

و هنوز هم

راستی را پیشه کرده اند

حتی اگر به قیمت بسته شدن

دائمی پلک ها

و حتی ایست دائمی قلبم

تمام شود

آه

تو,

چه ناباورانه نیستی در کنارم

و من چه احمقانه

برای اثبات آمدن دوباره ی تو

با چشمانم میجنگم

میدانم پیروز نم اما

نمیدانم

این جنگ تا کی ادامه خواهد داشت

اذارم میدهد دیدن ان منظره که مادری کودکش رامیزندولی کودک بازهم دامان مادررا رهانمیکند ،کجاست قاضی تاحکم کند .که مادر منبع محبت است یا کودک.
عاشقى را باور نكن دروغى بيش نيست زندگيت را مىشكند درهم ولى باز عاشق مىشوى چه رسميست كه مىدانيم پرتگاست انجا ولى باز مىرويم
زندگی بی تو سرابیست

که خطر هیجان دیدنت

در مقابل سنگینی دروغ

که نزدیک شدنم

برملایش میکند

صفر است

ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﻡ …
ﻣﻀﻤﻮﻧﻲ ﮐﻪ ﺟﺬﺍﺑﻴﺘﺶ ﻧﻔﺲ ﮔﻴﺮ ﺍﺳﺖ .
ﺩﻧﻴﺎﻱ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﻊ ﻭ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻣﻌﻨﺎ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﻥ ﺍﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﺮﺩ .
ﻣﻦ ﻧﻪ ﺿﻌﻴﻔﻢ ﻭ ﻧﻪ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻭ ﺯﻭﺭ ﻭ ﺑﺎﺯﻭ ﻣﻲ ﭘﺴﻨﺪﺩ.
ﺍﺷﮏ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ ، ﻗﺪﺭﺕ ﺭﻭﺡ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ .
ﺍﺷﮏ ﻧﻤﻲ ﺭﻳﺰﻡ ﺗﺎ ﺗﻮﺟﻬﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻡ ﺟﻠﺐ ﮐﻨﻢ ، ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﺭﻭﺣﻢ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺷﻮﻳﻢ .
ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻲ ﻣﻦ ﺳﺮﺩ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻭ ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ
ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺗﺮﻧﻢ ﻻﻻﻳﻲ ﺍﺭﺍﻣﺶ ﺑﺨﺸﻲ ﺭﺍ ﻣﻲ ﻃﻠﺒﺪ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻭﻱ ﺻﺪﺍﻱ ﻣﻦ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ .
ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺪﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻡ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﻌﻨﺎ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻋﻤﻴﻘﻲ
ﺩﺭ ﻭﺍﮊﻩ ﻱ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩﻥ …
ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﻠﻂ ﻭ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻧﻈﺮﻱ ﻣﺮﺍ ﺿﻌﻴﻔﻪ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻗﻮﻱ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻫﻤﻴﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﺳﺮ ﺑﻠﻨﺪ
ﻣﻲ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻲ ﺯﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺩﺧﺘﺮ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﮐﺎ ﻓﻲ ﺍﺳﺖ…
ﻣﺘــــــــﺎﺳﻔﻢ
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺮﺍﯾــــﺖ ﺧـــﻮﺩ
ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ …
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺗﻨﻬـــﺎ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ
ﺯﻧﺪﮔﯿـــﺴﺘــــ ﺑـــﺮﺍﯾﻢ …
ﻣﺘﺎﺳﻔﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﺰﻩ ﮮ ﻋﺸـــــــﻖ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺩﺳﺘـــــــــ ﺗــــــﻮ
ﭼﺸﯿــــﺪﻡ
ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺷﮑـــــــــــ ﺩﺭﻭﻍ
ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺑﻤـــﺎﻧﻢ
کسانی که شما را دوست دارند حتی اگر هزار دلیل برای رفتن وجود داشته باشد هرگز رهایتان نخواهند کرد،انها یک دلیل برای ماندن خواهند یافت!
انسان همانندرودخانه ایست که هرچه عمیق تر باشه,ارام تراست.بگذارید چنین باوری درشما ایجادکه شمادارای روح الهی هستید.
انسان باید سرنوشت خود را انتخاب کند، نه اینکه آن را بپذیرد
يك تجربه ::::
گرخواهي جهان در كف اقبال تو باشد ,,خواهان كسي باش كه خواهان تو باشد…
بی بی!
این سربازان، خاجند. آس پیک هم نشدند بیایند بالای ورق‌ها بمانند لااقل!
حکم از همان اول ” دل “ بود.
بازی کن!
آه ای ابر بهاری مویه کن
روح تبدار مرا پاشویه کن
این گران باری که بر دل می برم
هم تو می دانی چه مشکل می بریم
هستی ام در پای آن سرمست رفت
آه ای یاران دلم از دست رفت
انتهای هرچه رسوایی منم
عاشق شب های تنهایی منم
بارهابا لاله صحبت کرده ام
بارها با ماه خلوت کرده ام
Yadam bashad ke:
Labkhandam ra tuye ayene ja nagozaram.
Yadam bashad ke:
Sahme hichkas ra hichkoja nagozashteand, har kasi sahme khodash ra miafarinad.
بعضي اشک‌ها هستند، بي‌دليل، بي‌بهانه، يک‌دفعه‌اي، نصف‌ شبي عجيب، آدم را آرام مي‌کنند …
مي گويند اين اشک هاي بي بهانه سندشان به نام خـــــداست…♥
زهر است وفای خلق

هرچند روا باشد

حاجت ز که میخواهی

جایی که “خدا” باشد. . .

:
ﺭﻧﮓ ﭘﺲ ﺯﻣﯿﻨﻪ :
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺰ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﻧﻤﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻢ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺧﻴﺎﻝ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﻮ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻛﺒﻮﺩ
ﮔﻠﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻱ ﻳﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻫﺮﮔﺰ
ﮔﻠﻪ ﺍﺯ ﻏﺮﺑﺖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺩﻡ
ﮔﻠﻪ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺍﻧﻲ ﻗﻴﻤﺖ ﻋﺸﻖ
ﮔﻠﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﻡ
ﭼﻪ ﮔﺮﺍﻥ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﺩﺍﺩﻡ
ﭼﻪ ﺳﺒﻚ ﺗﻴﺮ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻢ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﺧﻨﺠﺮ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻢ ﻛﻪ ﻧﺸﺴﺖ
ﺩﻝ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺸﻜﺴﺖ
ﺍﺷﻚ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻡ ﺟﺎﺭﻱ ﮔﺸﺖ
ﺭﻧﮓ ﺍﺯ ﺭﺥ ﻣﻦ ﻛﻮﭺ ﻛﻪ ﻛﺮﺩ
ﻏﻢ
ﺑﺮ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﻢ ﺑﻨﺸﺴﺖ
ﻭ ﺩﻟﻲ ﺑﺎﺯ ﺷﻜﺴﺖ
ﺑﺎﺯ ﺷﻜﺴﺖ
ﺑﺎﺯ ﺷﻜﺴﺖ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺰ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﻧﻤﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻢ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﻭﺻﺎﻝ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺳﺎﺩﮔﻲ ﺑﻲ ﻣﻘﺪﺍﺭ
ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ ﺩﻝ ﻣﻦ ﻗﻴﻤﺖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻭ ﭼﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ
ﻭ ﭼﻪ ﺑﻲ ﻣﻘﺪﺍﺭ
ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺍﺷﻚ ﻭ ﭘﺮﻳﺸﺎﻥ ﺍﺣﻮﺍﻝ
ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﻲ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﺳﺖ
ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﺒﻬﻢ ﺷﺪ
ﻭﺳﺮ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﺷﺐ
ﻛﻮﭺ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻴﺎﻝ
ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺮﮒ
ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻲ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﻡ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺰ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﻧﻤﻴﺎﻧﺪﻳﺸﻢ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﭘﻮﭼﻲ
ﺑﻪ ﺳﻜﻮﺕ
ﻭ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﺭﺍﺯ
ﺑﻪ ﻳﻚ ﺁﻏﻮﺵ ﺍﻣﻦ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ
ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﻤﻴﻖ ﺑﺎﻃﻦ
ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺮﮒ ﺧﻴﺎﻝ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﭘﺮﺳﺘﻮ ﺗﻮ ﻗﻔﺲ
ﻭ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻗﻨﺎﺭﻱ ﺗﻮ ﻫﻮﺍ
ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻢ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺰ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﻧﻤﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻢ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﻐﻀﻲ ﻛﻪ ﺟﺎ ﺧﺸﻚ ﻛﺮﺩﻩ ﺗﻮ ﮔﻠﻮ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻗﺎﺻﺪﻙ ﭘﮋﻣﺮﺩﻩ
ﺑﻪ ﻟﮕﺪ ﻣﺎﻝ ﺷﺪﻥ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ
ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻓﺎ
ﺑﻪ ﻋﺒﺚ
ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺰ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﻧﻤﻴﺎﻧﺪﻳﺸﻢ
سیـب از درخت افتاد…

ستــاره از آسمـان…

تــو از دماغ فیــل…

من از پل صـراط…

گاهی فرقی نمیکند از کجا…

سرنوشت مشترکی ست…

ســـقــــوط…!!!

در ﺗﻨﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﻨﻤﯿﺴﺖ

روی زﻧﺒﻖ ﺗﻨﻢ

ﺑﺮ ﺟﺪار ﮐﻠﺒﻪ ام ﮐﻪ زﻧﺪﮔﯿﺴﺖ

ﯾﺎدﮔﺎرﻫﺎ ﮐﺸﯿﺪﻩ اﻧﺪ

:ﻣﺮدﻣﺎن رﻫﮕﺬر

ﻗﻠﺐ ﺗﯿﺮﺧﻮردﻩ

ﺷﻤﻊ واژﮔﻮن

ﻧﻘﻄﻪ ﻫﺎی ﺳﺎﮐﺖ ﭘﺮﯾﺪﻩ رﻧﮓ

ﺑﺮ ﺣﺮوف درﻫﻢ ﺟﻨﻮن.(فروغ فرخزاد)

تنها تا زمانی جذابیم كه فردی باشیم

كه دیگران دوست دارند

بعد كه خودمان شویم

تاریخ مصرفمان سرمیرود

یكی دیگر را جایگزین مان میكنند

دیگر برایشان فرقی نمیكند

چه لحظاتی را كنارهم گذرانده ایم…

چه خاطراتی داشته ایم…

فقط

تمام یادگاری هایمان را درون بقچه ای میگذارند

و به زبانی كاملا مودبانه میگویند:

هری…

به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبیست نازنین….
آن که به در می کوبد شباهنگام،
برای کشتن چراغ آمده است…
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد…
“شاملو”
درد آدما رو

از رو آهنگایی که

هی با ریپیت گوش میدن …

تشخیص بدین !

زندگی یعنی یه عمر تلاش کنی شاه بشی بعد بفهمی بی بی دلت عاشق یه سربازه!
بایک استکان چای هم میشود مست شد،اگر آن که باید باشد!..باشد…
ﺻﻔﺮ ﺑﺎﺵ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺍﯾﺮﻩ ﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭﺵ
ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﻫﺮ ﻋﺪﺩﯼ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺩﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺻﺪﻫﺎ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺭﺯﺵ
ﻣﯿﺒﺨﺸﺪ
ﻣﮕﻪ ﻗﻠــﺒـــــ ﻣـــﻦ ﺑـــﺘـــــــ ﺑــﻮﺩ… ؟
ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺗـــﻮ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﯼ ﺷـﮑـﺴﺘــﻨـــﺶ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ…
به این لحظه به این حالت..نزار عشقم کنیم عادت..که ما تسلیم تقدیریم…
باید به تماشای ندیدن برسی..
بی بال به اوج پركشيدن برسی..
رازیست میان جاده و مردسفر..
ازخود بگذرتا به رسیدن برسی.،;!
شايد دل من عروسكي از چوب است..
مثل قصه ي پينو كيو محبوب است..
اما چه دماغي داره اين بيچاره..
ازبس كه نوشته حال من هم خوب است…
باران باش وببار اما نپرس پياله هاى خالى ازان كيست
“فــــاصـلـــــــــــــه”

خط عابــــــر پــیاده نــــــدارد ؛

دست مــــــرا بگیر و از آن رد کـُُــن . . . .

قرار دیدار ما هر نیمه شب . . .!!

“خیالـــــــت” که نمی گذارد بخوابم. . . .

دو جا به خودت شک میکنی!
یه جا وقتی همه دوست دارن، یه جا وقتی هیچکس دوست نداره…

زندگى مثل بازي شطرنج اگر بلد نباشي همه مي خوان يادت بدن .وقتى هم که ياد گرفتي ،همه ميخوان که شکستت بدن.
امروز بهترین مرده شور را دیدم!

خیلی با دقت همه جا را میشست و

هیچ جارا کثیف باقی نمیگذاشت،

اما نمیدانم چرا پدرم از او خوشش نمی آید و چشمهایش از گریه سرخ شده

و مادرم با اشک و آه نفرینش میکند. . .

او که مرد خوبی ست؟؟!

فقط کاش ناخن هایش را کوتاه میکرد!

با چنگهایش تمام بدنم زخمی شده. . .
(·_·)

این دل بیچاره را دادند فریب
آشنا با دیگران با او غریب
آب از جوب پر جلبک باغ همسایه میخوردیم و نان از تنور گرم زنان مهربان روستا شب طاق باز میخوابیدیم در حیاط بی دیوارمان صاف چشم در چهره ی جادویی ما میدوختیم مجذوب همنشینیش با شکوهش در میان ستاره های بازیگوش و اواز هزاران قورباغه برکه وهم ناک پر نی خوابمان می برد در پناه امن یک پتوی پر سوراخ که گاه از ترس موجودات خیالی سخت بخود میپیچیدیمش و خیالمان بشدت راحت میشد .این حقیقت من است این گونه مرا بشناس
بعضی وقتا چیزی مینویسی ففط برای 1نفر…
امادلت میگیره وقتی یادت می افته که هرکس ممکنه بخونه جزاون 1نفر…
بانــــوی آتـَـــش نشینم…زخـــم ناســـوز زمینـَـــم
بســـکه درد وســــوز آهـَـــم…مـَـــرگ گوید آفرینــــم. . .
مــن همینـــم,بانــــوی آتَــش نشینـــم
تـا دلــــم گـــوید که تنگــم….
میـــزند دنیــا به سـَـنگــــم. . .
از خـــود و بیـــگانه یـــکجا….
هر دو می آیـــد بجـَــنگـَــم. . .
بـــــــــانوی آتش نشینــــَـــم !
این روزها خوابم نمی آید … فقط می خوابم که بیدار نباشم!
ساعت ها به ساعت می نگرم
مسابقه گذاشته اند عقربه ها
هرچه غمت بیشتر باشد
از سرعت خود می کاهند. . .
اینکه من چه سرسختم ،یا رفتن چقدر سخت است،،،
فرقی نمیکند…
حلزون هم که باشی بلاخره میروی..
از جنگیدن برای به تو رسیدن خسته شدم….. من کنار میکشم به نفع حریف …. طلا مبارکش باد
هر وقت در خیانت و فریب دادن کسى موفق شدى

به این فکرنکن که اون چقدر احمق بوده

به این فکرکن که اون چقدر به تواعتماد داشته …. !

برای من از دور دست تکان نده
من تورا همین نزدیکی ها گم کرده ام…
.ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ!
ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﺳﯿﺎﻩﭼﺎﻝِ ﺗﮑﻠّﻒ ﺳﻘﻮﻁ ﻣﯽﮐﻨﻢ!
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﻧﯿﭽﻪ ﻭ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﻡ ﭘﺲ ﻣﯽﮔﯿﺮﻡ
ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﺶ ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽﮐﻨﻢ!
ﺗﻮ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﭘﺴﺘﻪ ﺑﺸﮑﻦ،
ﯾﺎ ﺁﺏ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﺑﻨﻮﺵ ﺗﺎ ﺳﺎﻟﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯽ !
ﺑﺎﻟﺸﻢ ﺑﻮﯼ ﻣﺮﻍِ ﻣﺮﺩﺍﺭ ﻣﯽﺩﻫﺪ،
ﺑﺎﻟﺶِ ﺗﻮ ﭼﻄﻮﺭ؟
ﺟﻤﻠﻪﯼ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﻭ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ
ﮔُﻞِ ﺑﺎﺑﻮﻧﻪ ﻭ ﻗﺒﺮِ ﻧﯿﭽﻪ ﻭ ﺣﺮﻑﻫﺎﯼ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺭﺍ ﺧﻂ ﺑﺰﻥ …
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﻋﺎ ﮐﻦ !
ﭼﺸﻤﺎﻥِ ﺗﻮ ﮔﻞ ﺁﻓﺘﺎﺏﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ!
ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ،
ﺧﺪﺍ ﺁﻥﺟﺎﺳﺖ !
ﻫﺰﺍﺭﻣﯿﻦ ﺳﯿﮕﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽﮐﻨﻢ …
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺳﮑﺘﻪ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ؟
ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ …..
اتل متل يه مورچه
قدم ميزد تو كوچه
اومد یه کفش ولگردپاي اونو لگد كرد
مورچه پا شكسته
راه نميره نشسته
با برگي پاشو بسته
نميتونه كار كنه 
دونه هارو بار كنه تو لونه انبار كنه 
مورچه جونم تو ماهي عيب نداره سياهي خوب بشه پات الهي.. .
تمام می شود
تمام ناگفته های من
فقط چند نقطه چین باقی می ماند
تا حرف های سادگی هایم را
دوباره تکرار کنی…
راز دل با كس نگفتم چون ندارم محرمي، هر كه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم
راز دل با آب گفتم تا نگويد با كسي، عاقبت ورد زبان ماهي دريا شدم
سالهاست این ترازوی دو کفه ای تعادل ندارد…
دست خالی ودل پر…
اگر می خواهی در زندگی خوشبخت باشی ، هرگز به بدبختی کسی نخند
ﺧﯿﺎﻝ ﺧﺎﻣﯿﺴﺖ … ﺧﯿﺎﻝِ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎ !
ﯾﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﺪ …
ﯾﺎ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻧﺸﻮﯾﺪ … !
این روزها فقط تورا میخواهم!!

هی فلانی به دل نگیر…

مرگ را میگویم!

دل هاي پاک خطا نميکنند ، سادگي ميکنندو امروز سادگي ، پاک ترين خطاي دنياست . . .
همیشه دلتنگی به خاطر نبودن شخصی نیست !
گاهی به علت حضور کسی در کنارت است ؛
که حواسش به تو نیست … !!
دردنيايی كه براي يك تكه سيب تمام بهشتيان زمين گير شده اند چه انتظار غريبي است عدالت !
چه خوب است آدمها
یک نفر را هر روز
دوست داشته باشند
نه هر روز یک نفر را
اموري که باعث قساوت قلب مي شود

سستي در اداي نمازها در اول وقت

ترک سنت ها و نوافل ترک کردن قران، تلاوت نکردن، عدم تدبر در معاني

چشم چراني

ضايع کردن وقت، با شنيدن موسيقي حرام، ديدن فيلم هاي مبتذل

آزاد گذاشتن زبان در غيبت، سخن چيني …

رباخواري و به ناحق خوردن مال مردم

فراموش کردن گناه

بي حجابي

تعلق قلب به غير الله

حريص بودن به جمع آوري دنيا

غفلت

دوستان بد

خنده ي زياد

خوردن زياد

قتل به ناحق

فراموش شدن از قبر

بزن قدش
ونابود شد
چه احمقانه درخت گفتو چه بی رحمانه تبر شنید….
دو چیز را همیشه از هم جدا نگه دار:
عشق و هوس
چون اولی مقدس است و دومی شیطانی، اولی تو را به پاکی میبرد و دومی به پلیدی.
برايت يک بغل گندم،دلى خشنودازمردم.برايت يک بغل مريم،كه مست مى شوى هردم.برايت قدرت آرش،كه دشمن رازنى آتش.برايت سفره اى ساده،حلال وپاک وآماده. برايت يک غزل احساس،دوبيتى
هاى عطرياس.برايت هرچه خوبى هست صميمانه دعاكردم…®
عشق مادر

مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود
اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت.یک روز اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره،خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟
به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا از اونجا دور شدم.
روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخر
ه کرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یک چشم داره
فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم . کاش زمین دهن وا میکرد و منو کاش مادرم یه جوری گم و گور میشد
روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی میری ؟
اون هیچ جوابی نداد
حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم ، چون خیلی عصبانی بودم .
احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت.دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم.
سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم،اونجا ازدواج کردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی…
از زندگی ، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من.اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو،وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا ، اونم بی خبر.
سرش داد زدم “: چطور جرات کردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!” گم شو از اینجا! همین حالا…
اون به آرامی جواب داد : ” اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم ” و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد .
یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه،ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم .
بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی کنجکاوی .
همسایه ها گفتن که اون مرده ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم
اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن :ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فکر تو بوده ام ، منو ببخش که به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم ، خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا ،ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم .وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو می شدم خیلی متاسف بودم، آخه میدونی … وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی. به عنوان یک مادر نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری با یک چشم بزرگ میشی ، بنابراین چشم خودم رو به تو دادم .برای من افتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه …. با خوندن نامه …؟!!!

((عشق)) یک حرف دروغ است که ((مجنون)) زد و رفت….
تند نرو هانی اگه یه نگا کنی میبینی ادامه ندادیم چون یه نفر دیگه اعتراض کرد ماهم گفتیم چشم.
انچه نادیدنی بود از مردم دنیا,دیدم
انوقت دانستم آرامش نابینا ز چیست
عزيزم اگه خيانت ميكني جلو چشمم و چيزي نميگم
دليلش اين نيست فكر كني خيلي شاخي و ميخوام باهات بمونم
تــو مثل “آدامس PK” جاي بقيه پولــم هستي…!!!
آدم يادش رفت به حوا محبت كند
زن است ديگر هيچ چيز نمي خواهد جز عشق حتي اگر از جانب شيطان باشد..!
سهم من کجاست؟کجا بايد قدم بگذارم که کسي را لخت نکنم!سهم من کجاست؟کجا بايد دل ببندم که دير نکرده باشم!سهم من کجاست؟مگر ديگر ستاره اي باقي مانده است که سهم شبهاي تاريک من باشد!کجاي اين زمين خاکي کوله بارم را پايين بگذارم که توقف ممنوع نداشته باشد؟بگو کجا خستگيهايم را بدر کنم،که کسي نگويد ببخشيد اينجا،جاي من است!!!
ریاضی احساس را خوب فهمیدم
وقتی که ساده کسر شدم…
و تو،
تمام مخرج های مشرکمان را
نادیده گرفتی… !
بجز حضور تو هيچ چيزه اين جهانه بيکرانه را جدي نکرفتم

حتي عشق را…

حسين پناهي

اخر هق هق های شبانه که از عمق وجود یک مرد بلند میشه و خدا میبینه چیه؟
چرا خدا برا شکسته شدن غرورش کاری نمیکنه؟
یعنی گناه عشق مجازاتش از خوردن میوه حرام ادم و حوا بیشتره؟
اصلا قبول خدا…
حداقل خواهش اخرمو جواب بده
بذار بیام پیشت؟
از ادما میترسم
خوردم کردن.
چند شب دیگه باید این حرفارو با هق هق زیر لب بگم.
پس تو کجایی ابدی.
آدم های اطرافم مثل جمعه میمانند!معلوم نمیکنند فردهستند یازوج..
پراز ابهام اند . . .
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ
..ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺸﻮﯼ …ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﻮﯼ … ﺩﻝ
ﻣﯿﺒﻨﺪﯼ …. ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺯﺩﯼ . ﻣﯿﺮﻭﺩ ..
ﺗﻮ ﻣﯿﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ ..
ﺍﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﯾﮏ ﻫﺮﺯﻩ ﺍﯼ ﻭ ﺍﻭ ﻓﻘﻂ ﮐﻤﯽ ﺩﺧﺘﺮﺑﺎﺯﯼ
ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
“”!!!!
ﺑﻪ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺭﺳﯽ ، ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :
ﺁﺩﻡ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ..
ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺳﺖ …
ﺗﻮ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻦ …
ﻣﺜﻼً ﺧﻮﺩ ﻣﻦ ، ﻫﺮﺭﻭﺯ ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ..
ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ
هرجنسيتى هستى……
مرد باش!!!!
قبل از اينکه به کسى که ميدونى
بااحساس وسادس بگى:
دوستت دارم;
قبل ازاينکه بهش محبت کنى;
قبل ازاينکه به خودت عادتش بدى;
قبل ازاينکه تنش رابه آغوش بکشى;
قبل ازاينکه احساسش را
بيدار کنى;
قبل از اينکه تنهاييش رو پرکنى;
قبل از اينکه عاشقش کنى;
خوب فکراتا بکن،از حرفت
مطمئن باش،نه اينکه تا ديدى
طرف عاشقت شده وهيچ جور
رفتنى نيست،شروع کنى
به پيدا کردن ،يکى ديگه و با
بهونه گيرى هاى الکيت وبا دروغاى
الکى به خودت عادتش بدى،
اميدوارش کنى،طرفت را داغون کنى،
تو دارى ازبازى دادن اون لذت ميبرى
ولى اون داره بافکرت ;
زندگى ميکنه،
يک کلام؛ ختم کلام ”
هر جنسيتى هستى…..
<<....مردباش.....>>
از دردهاى كوچك است كه انسان مى نالد،ضربه كه سنگين باشد لال مى شوي
براي جشمانم نمازباران بخوان، بغض كرده،
باراني است،
امانمي بارد…
اینجا یکی ازحس شب احساس وحشت میکنه
هرروز ازفکر سقوط با کوه صحبت می‌کنه
ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺍﺯ ﺻَﺒﺮِ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩ . . .

ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﮮ ﺟﻨﮕﻴﺪﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤـے ﮐﺮﺩ . . .

به یک اتفاق محتاجم…
اتفاقی که محبتت رادردلم هم بزند…
احساسم داردته نشین میشود!
من به این حالت سرگردانی عادت کرده ام…تشنه اتشفشانم…
شیطان را میستایم!
دروغ نگفت!
جهنم را به جان خرید ولی تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد.!.!.!
ﺑﻬﺘـــﺮﯾﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻤﺎ، ﺁﻧﻬﺎﯾــﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺎﯼﺗــﺎﻥ
ﭘﯿﺶ ﻫﻢ ﯾـــــــــﺦ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ …
از بزرگي پرسيدم:خيلي سخت ميگذرد!
چه بايد كرد؟
گفت:خودت كه مي گويي سخت مي گذرد،سخت كه نمي ماند
پس خدا را سپاس كه مي گذرد و نمي ماند….
ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ
ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ!
ﺍﮔﺮ…
ﺗﻮ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﺑﺎﺷﯽ
ﻭ ﻣﻦ ﺑﺮﮐﻪ ﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﺏ !
تو آن باران تند بیقراری که راهی غیر باریدن نداری
نمی ماند نشانی از بدی ها اگر بر تک تک دلها بباری
“عشق” از “دوستی” پرسید :
تفاوت من و تو در چیست؟
“دوستی” گفت: من افراد را به سلامی آشنا می کنم ولی تو با نگاهی… و من آنان را با دروغی جدا می کنم ولی تو با مرگ!!!!
عشق
مثل نماز خوندن می مونه
بعد از اینکه نیت کردی دیگه نباید به اطرافت نگاه کنی.
ﺧﻴﻠﻲ ﺍﺯ ﻣﺎﻫﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﮕﻔﺘﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻱ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﻮﭼﻴﮑﻲ : ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ

ﮔﺎﻫﻲ ﻳﮏ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻳﻢ

ای خدا…..بهت چی بگم ? بگم عشقمو برگردون وقتی میدونم با دیگری خوشه?….
اح

قرص هایم الزایمر دارند
لعنتی ها……
یادشان می رود خواب. اور باشند نه یاد اور

بِنگَربه چَرخ زمان که کَمَرشِکَن است،مَنگَر به مُدلباس که آخَرَشْ کَفَن است،هَنوز رویِ خاکیم ویادمان نمی کنند وای به حال روزی که خاکمان کنند.
هرگز کسی را از رفتنتان نترسانید..
عادی میشود…
تا حـــدی که در را برایتــــــان باز کنند . .
انقدر رنج کشیدم در این زندگانی، که پژمرد غنچه شاداب جوانی
بدنبال شراب سرخوشي بيهوده مي گردي ندارد ساغر هستي بجز زهر پشيماني
رنگين كمان سهم كساني است كه تا پايان زير باران بايستند.
پس براي رسيدن به رنگين كمونت تا اخرش زيربارون وايسا.
وقتی قلبت کوه آتشفشان است ، چگونه انتظار داری در دستانت گل بروید . . . ؟
هیچگاه از روی وابستگی خودرا مجبور به ماندن نکن
روزی میرسد که آرامشت رافدای وابستگیت میکنی واو راحت میگوید توآنی نیستی که فکرمیکردم برو به زندگیت برس
خدافظ…
شعر
قربانی تمام دردهایم
دل
آوردگاه شعرهایم
چقدر غریبه بودم؟
که امروز،
یه سلام گفتی،
بارها خداحافظ
بهترین لحظه ی خوشبختی این هست که احساس کنی خدا کنارت نشسته وتو گناه نکنی
عشق مثل ساندویچه که اونو از دو طرف شروع میکنند به خوردن
وقتی بهم می رسن که تمام شده…
چند تا جمله که تو زندگيت هميشه اونها رو بکار ببند .
♥تمام محبتت را به پاي دوستت بريز اما نه تمام اعتمادت را …
همیشه توی دنیاکسی هست که آنقدری که دوستت داره دوستش نداری شاید دل شکسته اونه که باعث میشه یکی آنقدری که دوستش داری دوستت نداشته باشه..
ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺩﺭﺩﻭﺭ ﺩﺳﺘﻬﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﻭﺭﻕ ﻣﯿﺰﻧﺪ
شده ام معادله ی چند مجهولی،این روزها هیچکس ازهیچ راهی مرا نمی فهمد….
زبانت کوک نمی شود ، به آنچه گوش من ، محتاج شنیدنش است …!
تجربه،معلم سختگیری است که نخست امتحان میگیرد،بعد درس میدهد.
سخت میگذرد این روز ها که می دانم در ان باید تمام ارزوهای زندگیم را به خاک فراموشی بسپارم و لبخند بر لب داشته باشم تا کسی از درد دلم خبر دار نشود
سخت است…
سخت…
بعضی وقتا انقدر بدل میزنند که دوست دارم بگویم آخخخخ دلم
به سرنوشت بگویید اسباب بازیهایت بیجان نیستند،آدمند،میشکنند،آرامتر!
عذابم بده
بگو بدون تو من کیم؟
ببین منو فقط
یک عذاب از تو راضیم
هجوم عشق تو
که رو به من کم نمیکنی
عذابم بده
تو که خلاصم نمیکنی؟
بخواب باصدای من تا بنویسم از فرداهای دور دست زندگی،تو این دنیا اگه پسر باشی پدرمیگه این عصای دستمه اگه دخترم باشی میگن باید بمونی تو فضای بسته،اصلأ تولد منو تو فقط واسه بقای نسله،دیگه جز اینه؟ ن دلی ب درد میخوره ن دلدار
عاشق بهترینها نباش بهترین باش تا همه عاشق تو باشن. رودی که راه دریا را نشناسد در بیابان گم میشود
در ﺳﺮزﻣﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﯾﻪ آدم ﻫﺎی ﮐﻮﭼﮏ ، ﺑﺰرگ ﺷﺪ ، در آن ﺳﺮزﻣﯿﻦ آﻓﺘﺎب در ﺣﺎل ﻏﺮوب اﺳﺖ !

تاوان کدام کارم را میدهم خدا… یعنی دوست داشتن جرم است که بهترین هایم را از من میگیری؟
قليون يه درس خوب به آدم ميده:به پاي کسي بسوز،که نفسش رو خرجت کنه….
اگر با دلت صادق باشی،عذاب کمتری تحمل میکنی و دیرتر پیر میشوی.
رودی میرود جویباری میماند

ادمی میرود یادگارش میماند

باران . . .

احساس خطر می کند . . .

باران . . .

برای “پاک” کردن زمین می بارد . . .

همیشه بترسید از آدمهایی که زودتر از موعد ابراز عشق میکنن… چون همونا هستن؛ که زودتر از موعد ترکتون میکنن…!!
اگر یادتان ماند و باران گرفت دعایی بحال باران کنید….
ﻫﻤﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﺴﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﻧﺮﺳﻪ
ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﺴﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﻪ ﻫﻤﭽﯽ ﺑﺮﺳﻪ . . .
شماره عوضی نبود.
صدا اشتباه نبود.
صدا همان صدا بود.
چیزی دیگر انگار عوض شده بود.
چیزی شبیه دل!
رو میکنم ب آینه
رو به خودم داد میزنم
ببین چقدر حقیر شده
اوج بلند بودنم
رومیکنم ب آینه
من جای آینه میشکنم
رو به خودم داد میزنم
این آینست یا که منم…
عشق یک چرخه است:
وقتی عاشق می شوید، صدمه می بینید.
وقتی صدمه می بینید، متنفر می شوید.
… … وقتی متنفر می شوید، سعی می کنید فراموش کنید.
وقتی سعی می کنید فراموش کنید، دل تنگ می شوید.
وقتی دل تنگ می شوید…
در نهایت دوباره عاشق می شوید
ﺩﻟﻘــﮏ ﻣﻴــﺸﻮﻡ ﺗﺎ ﻫﻤﻴــﺸﻪ ﻟﺒﺨــﻨﺪﺕ ﺭﺍ ﺑﺒﻴــﻨﻢ ,
ﺑﺨــــﻨﺪ
ﺑﺨــــﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﺳــﺖ ﻭ ﭘــﺎﻱ ﺧﺴﺘــــﻪ ﺍﻡ
ﮐــﻪ ﻓﻘــﻂ ﺑــﺮﺍﻱ ﺗــﻮ ﻣﻴﺮﻗــﺼﺪ !!!..
وسعت دوست داشتن هميشه گفتني نيست؛ گاه نگاه است وگاه سكوتي أبدي
دل مَسوزان که می سوزانند تو را . .
اگر زندگی اینست من از مردن هراسم نیست
شاید من مرده ام هواسم نیست
اسماعیل شمسی
شک نکن…!
آینده ای خواهم ساخت که…!
گذشته ام جلو اش زانو بزند،قرار نیست من هم دل دیگری را بسوزانم…!
برعکس،کسی را که وارد زندگیم میشود آنقدر خوشبخت میکنم،که به هر روزی که جای او نیستی به خودت لعنت بفرستی!
روزی هزار بار بایدبرای دوستانم توضیح بدهم ،که در دنیای بیرون از شعر هایمپای هیچ عشقی وسط نیستباور که نمی کنندجان تو را قسم می خورم..!
مراقب باش…اون احساس رو که در لحظه اول با دیدن یک نفر بهسراغت میاد عشق نیس،هوسه
یه دارو تو دنیا هست که بیشتر آدمای مریض رو خوب میکنه؛نام دارو:دوستت دارم، فقط میشه از داروخانه‌های محبت تهیه کرد.
شوهر كردن بخاطر پول و بي عشق بدترين نوع فاحشگي است . . .
ﺗﻨﻬﺎﻳﻰ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﻪ ﭼﻮﻥ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﻯ ﺑﻰ ﺍﺭﺯﺷﻪ . .
ﻫﺮﺷﺐ ﺷﺎﻧﻪ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﻣﻮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﻣﻮﻫﺎﯾﻢ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺳﺮِﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ !
.
ﻋﺸــــﻖ ،
ﻧﻪ ﺩﺍﺩﻧـــﯽ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﮔﺮﻓﺘﻨــــﯽ ،
ﻋﺸـــﻖ ﺷﺮﯾﮏ ﺷﺪﻧـــــﯽ ﺍﺳﺖ
تمام گلها به دست انسانها ازشاخه ها جدا شدند،اماگل خشخاش به نمایندگی ازتمام گلها ازانسانها انتقام گرفت…
عشق واقعی یعنی با خدا بودن………….
همیشه منتظر کسی باش که تو رو با همه دیوونگیت قبول داشته باشه و تو رو به همه نشون بده و بگه :

این دیـــــــوونه عشق منه…!

یادمون باشه روشیشه دلمون حک کنیم که دوستی تاریخ مصرف نداره
عزیزم حتی دیگر نمیخواهم

آرزویت باشم

آرزو میکنم

“او”

آرزوی تو باشد

و

آرزوی او

“دیگرے”. . .

برای بودن
گاهی لازم است که نباشی..
شاید نبودنت،
بودنت را به خاطر آورد….
رفیقان یک به یک در خاک رفتند/یکی شاد و یکی غمناک. رفتند/چو باید رفت یک روزی در این خاک/خوشا آنان که چون گل پاک رفتند
ﻣﻴﺪﻭﻧﯽ ﭼﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻫﻤه ﺩﻭﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﺩﻭﺗﺎ ﮔﻮﺵ و ﺩﻭﺗﺎ ﭘﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﻗﻠﺐ ﺩﺍﺩﻩ…..

ﺑﺮﺍ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺑﮕﺮﺩﯼ ﺍﻭﻥ ﻳﮑﻴﺸﻮ ﭘﻴﺪﺍ ﮐﻨﯽ

امشب که نمیدانم برای کدام یک از درد هایم گریه کنم کلی میخندم
ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ؟؟؟
ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﻗﻄﺎﺭ ,ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ, ﮐﺶﺗﯽ
ﺗﺎ ﯾﮏ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﻮﺭﻡ …
ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ !!!ﺷﺪﯼ ﺧﻠﺒﺎﻥ ,ﻣﻠﻮﺍﻥ , ﻟﻮﮎﻭﻣﻮﺗﯿﻮ ﺭﺍﻥ …
ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﺑﺨﻮﺭ ﺗﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﯽ ﺁﻗﺎ ﺷﯿﺮﻩ …
ﻭ ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﻗﻮﺭﺕ ﺑﺪﻫﻢ
ﺣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﯼ ﻧﺘﺮﮐﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ..
هیچ وقط به دوست دخترت دروغ نگو و راجبش با کسی حرف نزن چون امکان داره یک روز عاشقش بشی ولی به خاطر دوروغای که گفتی دیگه نمیتونی بهش برسی چون بهت اعتماد نمیکنه…
تجربه همانند شانه ایست که طبیعت، هرگاه کچل میشویم به ما میدهد!
دلگیر نباش!

دلت که گیر باشد؛

رها نمی شوی…..!

یادت باشد؛

خداوند، بندگان خود را؛

با آنچه بدان دل بسته اند

می آزماید

هیچوقت سعی نکن ک یک مرد رو برای خودت داشته باشی…
عشق یک مرد رو داشته باش…
و وقتی از عشقش مطمئن شدی بذار هر جا میخواد بره…
چون اون دیگه غیر از تو کسی رو نمیبینه…
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺷﻬــﺎﻣﺖ ﻭ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺑﮕﻮﯾﯽ : ﺧـــــﺪﺍﻧﮕﻬﺪﺍﺭ ……
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺭﯾﺴﻤﺎﻥ ﺑﺎﻓﺘﻦ ﻧﺪﺍﺷﺖ !!
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺣﺘﺮﻡ ﺗﺮ ﺑﻮﺩﯼ ..
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ :
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺩﺭﻭﺩ ، ﺑـــﺪﺭﻭﺩ ﮔﻔﺖ ………..!!
کاش شعور یک عده برسد،
نر بودن یک جنسیت است
و مرد بودن یک هویت!
زیادند دخترانی که نر نیستند ولی خیلی مرد هستند…
گاهی،حذف کردن برخی ادمهااز زندگیتان،جارابرای امدن ادم های بهتربازمیکند
شايد…
سعادت حادثه اى باشد..
از روى اشتباه…!؟
دوستيها را از دلها بپرسيد؛ كه دلها گواهانى رشوه ناپذيرند. امام على(ع)
ﯾــﮏ ﻟﺒﺨﻨـــﺪﻡ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺗـــﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ …
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻤـــــــــﯿﺰ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘــــﯽ ﺍﻡ ﺣﺴــــﺎﺩﺕ ﮐﻨـــﯽ …
ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺟﯿﺐ ﻫـــﺎﯾــــﻢ
ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟـــﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫـــﻢ
ﮐﻪ ﺍﻣﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﺩﻧﯿـــﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧــﺪ …
ﮔﻠﻮﯼ ﻣﻦ،ﺍﺑﺮﯼ ﺗﺮﯾﻦ ﺗﮑﻪ ﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ …
ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ،
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ !…
آنقدر شكست خوردن را تجربه كنید تا راه شكست دادن را بیاموزید.
خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا رسیده ای، درست در نقطه آغاز هستی! 
از تمام داشته هایت که به آن می بالى خدا را جدا کن بعد ببین چه دارى؟ به همه کمبودهایت که از آن می نالى خدا را بیفزا و ببین دیگر چه کم دارى؟
باران نباش که خودت راباالتماس به شيشه بکوبي ابرباش تاهمه منت باريدنت رابکشند.
رفتم نشستم کنارش گفتم: برای چی نمیری

گلات رو بفروشی؟ گفت:بفروشم که چی؟ تا دیروز میفروختم که با پولش
ابجیمو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟
گفتم:بخرم که چی؟ تا دیروز میخریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم…!
اشکاشو که پاک کرد, یه گل بهم داد با مردونگی گفت: بگیر باید از نو شروع کرد
تو بدون عشقت,من بدون خواهرم…

اي آرزوي گمشده ي من مهمان کيستي؟
تو درد مني بگو که درمان کيستي؟
تن تو نازک و نرمه، مثه برگ
تن من جون میده پرپربزنه زیر تگرگ
دست باد پر میده برگو تو هوا
اما من موندنیم تا برسه دستای مرگ
نفسم این خاکه
خون گرمم پاکه
من از تبار پاک آریایی
قشنگ ترین قصیده رهایی
هوای عشق تازه نیست تو رگهام
تن نمیدم به رنگ کهربایی
نفسم این خاکه
خون گرمم پاکه
واسه رفتن دیگه دیره
تن من اینجا اسیره
خاک اینجا چه عزیزه
عاشق قدیمی پیره
نفسم این خاکه
خون گرمم پاکه
قصه عشقت را …
به بیگانگان نگو
چرا که این کلاغهای غریب
بر کلاه حصیری مترسک نیز
آشیانه می سازند…
صبر کردن دردناک است وفراموش کردن دردناکتر*ولی از این دو دردناکتر این است ک نمیدونی باید صبرکنی یا فراموش
شب..نه بذار بهتر بگویم روزهای من بعد تو شب شد..شب های سرد که بغض همراه بود .نمیدانم.کدامین حکمت خدا بود یا تقدر که تو از من جدا شدی..کفتی تقدیر این است..کدام تقدیر .تقدیری که خود نوشتی.امضا کردی .و مهر فراموشی من را برروی این تقدیر زدی.لعنت به این تقدیر
shayad ghame nadashtane kasi ke mikhaysh kamtar az ghame az dast raftane khodet baraye uni ke mikhadet bashe
ﯾﮏ ﺯﻥ ﻧﻤﯽ ﺷﮑﻨﺪ
ﻫﺰﺍﺭ ﺗﮑﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﻋﻤﻖ ﺻﺒﻮﺭﯼ
ﺩﺭﻭﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺟﺎ ﺭﺧﺘﯽ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﻣﯽ ﺁﻭﯾﺰﺩ
… ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺗﻮ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ
ﺗﺎ ﺷﮑﻞ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺷﻮﺩ
ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻧﻮ …
ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺪ ﻗﻮﺍﺭﻩ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺗﻦ ﺯﺍﺭ ﻣﯿﺰﻧﺪ
ﻭ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻫﯿﭻ ﺧﯿﺎﻃﯽ ﻫﻢ
ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ …
ﻭ ﺗﻮ !
” ﻣﺮﺩ ﺭﻭﯾﺎﯼ ﯾﮏ ﺯﻥ ”
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺳﺎﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﮑﻪ
ﺷﻮﻕ ﺷﻨﯿﺪﻥ
ﺁﻭﺍﯾﯽ ﺧﻮﺵ ﺩﺍﺭﯼ ؟ ..✘
آنجـــــــــــا که دلت گرفت
و هیچکــــــس حـــــــــرف تـــو را نفـــهمیــــد
و از هـــــمه جــــــا و هـــمــه کــــــس نا امیــــــد شـــــــدی
بـــــدان ایـــن یـــــک دعـــــوت اســـــــت
از کــــسی که از رگ گـــــــردن به تـــــــو نزدیــــک تـــر اســــــت
و از همــــــه مـهــربــــان تــــر و با مــعــرفـــت تــــــر اســـــــــت…
خــــــــــــــــــــــــــــــدا✔
سفراز فاصله دور حكايت دارد.
گله از رفتن احساس رفاقت دارد.
چه صميمانه به درگاه خدا میگويم.
دلم از دوري رويت شكايت دارد.
بزرگترین بازنده زندگی کسی است که نمیداند قلب چه کسی برایش می تپد.
ﯾﺎﺩ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ
ﮐﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺭﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ . .
اى كاش ميدانستم بعد از مركم اولين كسى كه اشك ميريزد و اخرين كسى كه فراموشم ميكند كيست…
باور کن که نیازی
به یاد کسی که نیست ……
اولش ترسناک ، بعد دردناک ، و بعد آزاد و رها و شاد …
فراموش می کنم!✔
باران هم باشی….
این روزها همه دلواپس عمر کوتاه رنگین کمانند…
وفا را باید از نیلوفری آموخت که به دور هر شاخه ای که میپیچد دور همان شاخه میمیرد
معذرت خواهی؛
همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی،
و حق با یکی دیگه است….
معذرت خواهی؛
یعنی اون رابطه شاید بیشتر از غرورت برات ارزش داشته.
این نیز بگذرد…
اما ای کاش از جای دیگری بگذرد و همش از روی ما نگذرد..
شعله گفت كاش روزي به شمعدان ميرسيدم
شمع بدون آنكه حرفي بزند ذره ذره آب شد تا شعله به آرزويش برسد
هميشه ادمها وقتي به همديگه فکر مي کنن که تنها مي شن، کسي واقعا عاشقه که وقتي همه پيششن، به اوني فکر مي کنه که رفيق تنهايي هاشه
زندگانی با همین غمها خوش است باهمین بیش و همین کم ها خوش است، زندگی کردیم و شاکی نیستم ، بر زمین خوردیم و خاکی نیستیم.
بعضی حرفا شاید از ذهنت پاک بشه و دیگه بهش فکر نکنی، ولی از دلت هرگز،،،
شاید بیادت نباشه اما چه غوغایی میشه دلت وقتی چیزی یا کسی یا حرفی به یاد دلت بیاره… اونوقته که شک میکنی… فرو میریزی
ﺍﺳﻤﻬﺎﯼ , ﻣﺠﺎﺯﯼ …
دردو دل کردن , ﻣﺠﺎﺯﯼ …
ﻣﺸﺨﺼﺎﺕ , ﻣﺠﺎﺯﯼ …
ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ … ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﺣﻘﯿﻘﺖ
ﺩﺍﺭﺩ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ . .
این روزها می گذرند . . .
ولی من به این سادگی از این روزهای تلخ نمی گذرم…
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
این حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی منو تو
چو پرده برافتد نه تو مانی و نه من
به خدا بعضی ها هستن نام نامرد رو هم لکه دار می کنن…اونایی که حاضرن فرشته ی زمینیشونو که جونیشو داد تا اینا به اینجا برسن رو ببرن بذارن خانه ی سالمندان…..
خدایا اگه قراره منم یه روزی بخوام این کارو با مادرم انجام بدم،خدا کنه همین حالا جونمو بگیری که زیر بار این ننگ نرم……آمین
بعضیا کاری باهات میکنن که یادآوری تمام لطف هایی که در حقشون کردی …
به شدت از خودت متنفرت میکنن !
تملق کسي ميکند که يا سرتان کلاه کذاشته است و يا اميدوار است که کلاه بکذارد…
زیبایی بازی زندگی تاس خوب آوردن نیست تاس بد را خوب بازی کردن است
به آينده بگوييد نيايد…

حال من آينده اى که در گذشته انتظار داشتم نيست…

يک جاى کار مى لنگد…✔

اهاي روزكار برايم مشخص كن اينبار كدام سازت را كوك كرده ايي تابرايم بزني ميخواهم رقصم را با سازت هماهنك كنم!!
آه… آری… این منم…
اما چه سود «او» که در من بود، دیگر، نیست، نیست می‌خروشم زیر لب دیوانه‌وار «او» که در من بود، آخر کیست، کیست ؟
شکسپیرمیگه:وقتی کسی رودوست داری،هرچند وقت یکباربهش یاداوری کن تافراموش نکنه قلبی براش میتپه. این یک یادآوریست.
بعضيا قيمتشون خيلي کمه! حواستون باشه گرون باهاتون نيفته!
بـزرگ که میشــــوی….
غُصـه هایت زودتـر از خـودت،قـَد می کِشــند،
دَرد هـایت نــیز!
غــافل از آنکه لبخــندهـایت را،
در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــُذاشتــی…
کاش دوستی ادمامثل دست چشم بوداگه دقتت کرده باشیدهرعضوی ازبدنمون که دردمیکنه بجاش چشممون که گریه میکنه یاوقتی چشم گریه میکنه اون دسته که چشم رو پاک میکنه
عشق قشنگ نيست عاشقا قشنگش میکنن دل آدماتنگ
نيست بهتريناتنگش ميکنن!
انگار خدا هم آکاردعونی بدست دارد ومینوازد ما نمیفهمیم چگونه اما او زیبا مینوازد…
بودونبودمن به کسی برنمیخورد،من احتمال وشایدم!
اماتو…
بایدی!
پس بمان.
“زمان”
ساز سفر ميزند،
بى هيچ پاداشى،حراج محبت كنيم،كه همه خاطره ايم!
صدام كن این دم آخر؛آخه فردا دیگه دیره

آخه فردا دیگه نیستم؛كسی جامو….

خداحافظ كه دلگیرم؛سراغتو نه نمیگیرم

ببین گفتم خداحافظ؛یكاری كن دارم میرم

یكاری كن بزارحتی؛بمونم تو بهم بدکن

پشیمون میشم از رفتن؛بیاراه منو سدكن

واسه رفتن بگودیره؛بگوشب دستو پا گیره

دارم راهی میشم جونم؛چراگریت نمیگیره

کسی را نرنجانید،شاید رنجاندن کسی که دوستش دارید یک ثانیه طول بکشد اما جبرانش سالها♥♥
اینجــا جاییـــ استـــ کهــ حرمتــــ نانــ از قلبـــ بیشتـر استـــ آنـرا از زمینــ بـر میدارنـد و میـــبوسند..!اینــ را میشکنـند و بهـ زمینــ میزننـد ..
براي داشتن چيزي كه تاحالا نداشتي، كسي باش كه تا حالا نبودي
ﺍﯼ ﻛﺎﺵ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯼ “ﺣﺮﻣﺘﻢ ” ﺯﯾﺮ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﻓﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻧﻤﺎﻧﻢ ….
این چراغ قرمز رابارها و بارها رد کرده ام،فقط بخاطر او، فقط بخاطر تو، فقط بخاطر آن هزاران نفری کهبرای سپیدی ِ برگه های جریمه شان غمگین اند …بنویس! تمامش را به نام من بنویس!به نام ِ راننده ی سرکشی که میان بوق هایِ ممتدِ انتظار،بغضش را فرومی خورد!
اشکِ زن دل را میسوزاند،
ولی…
اشکِ مَرد کوه را آب میکند…
در مسیر سقوط،گنجشک به گلوله گفت دلت خیلی گرم است تو هم عاشقی.
نه اسمش عشق است , نه علاقه و نه حتی عادت !
حماقت محض است … !
دلتنگ کسی باشی که دلش با تــــــو نیست !
در کوچه پس کوچه ها …سگی, با نگاهی پر از درد …
از من پرسید : غریبه ای ؟
گفتم : آری ….
گفت : فرار کن …. این جا جای تو نیست …

جایی که مرا با سنگ میزنند ، تو را گردن میزنند..!!✔

از مرگ نمی ترسم،من فقط نگرانم که در شلوغی آن دنیا مادرم را پیدا نکنم
ازروزگارپرسيدم زندگي غم است ياشادي انكشت برلبانم گذاشت گفت
فقط انتظار.
شَبــــ کـہ میرسَـــב کتابــــ בلمـ را وَرق مـے زَنــمـ و روزهـا بـــے تـُــو بوבטּ را شُمــارہ مــے کــُـنمـ اے کآش مـثل قـاصـבکــــ عـاشــِـــق بوבے و احــوال בلمـ را مـــے پُرسیــــدے…..
برای من که روزها وشبهای زیادی را گریستم
برای من که جاده ها و بیابانهای غربت را گریستم
برای من که ماه را در خلوتهایم به صحبت نشستم
این،آغازین کلام نیست
و یقینا آخرین ان هم نخواهد بود
آنچه ماه مرا به محاق برد
ومنِ مرا مبدّل کرد
صادقانه هایم بود
هيچ گاه نبايد مجبور شويد كسي را متقاعدكنيد كه دوستتان بدارد وبخواهد با شما باشد كسي كه لايق شماست بايد به راحتي خاص بودن شما را بفهمد…
صفرم بی تو چه سودی دارد
تو که از سنگ دلت سختر است
بارها گفتم از این سنگ دلیت
تو نگفتی که دلم از همه بد بخت تر است
سوخته چون لاله عمرى در فراق لاله رويي
بر لب آمد جان و ما را بر نيامد آرزويي
اگه به تو زل نميزنم ، رازي است که با نگاه فاش ميشود . . .
باد مي آمد
کلاه کهنه اش را با خود برد
مترسک از ميان چشم هاي دکمه يک کت
نگاه مادرش را ديد
تواي بي کلاس بي رحم بدان
دختر دهقان ، آري دختر دهقان کلاهش را به او بخشيد.
هميشه ماندن دليل عاشقي نيست خيلي هارفتند تاثابت کنندکه هنوزم عاشقند!!
بگذار آنچه از دست رفتنیست از دست برود…!!

من آنچه را میخواهم که به رنگ التماس آلوده نباشد…!!

به مرگ ارزوهامون چه ساده داری تن میدی ومن از دست میرم…
بعضی ها رو باید از تو رویات بکشی بیرون و محکم بغلش کنی…
بعد اروم در گوشش بگی:
آخه تو چرا واقعی نیستی لا مصب…؟؟؟
ﺑﻌﻀﮯ ﻫﺎ رُو ﺑﺎﯾَﺪ اَز ﺗﻮ رُوﯾﺎتْ ﺑــِِكﺸﮯ ﺑﯿﺮونْ و ،ﻣُﺤَكﻢْ ﺑَﻐَﻠِﺶْ ُكﻨﮯ ﺑَﻌﺪ آروم دَرِ ﮔﻮﺷِﺶ ﺑــِﮕﮯ: آﺧِــﮧ ﺗُﻮ ﭼــِﺮا واﻗِﻌﮯ ﻧﯿﺴﺘﮯ ﻻﻣَّﺼَﺒـْ . . . ؟
دیگران را آزاد بگذار
آزاد در پذیرفتن تو
آزاد در روی گردانیدن از تو
از دختر و پسر تو رفاقت کم نارو نخوردم
هر کدوم یه جور حالمو گرفت
دختر از سرحسادت..
پسر از سر رقابت..
الهی شکر…
چقد خوب بود اگه اندازه اعتبارعشق روهم میشد با #۱*۱۴۱* فهمید..
نیچه به لوآندره سالومه نوشت:” تو چه معشوقه‌ای هستی که شب ها کنار من نیستی؟” سالومه در پاسخ گفت:”تو چه فیلسوفی هستی که عشق رو معادل تختخواب میدانی”
و برای اولین بار نیچه گریه کرد….
.
انسان اگر انسان دیگری را بکشد، آدم می ماند، هر چند قاتل!لیکن آدمی که در مقابل آدمی دیگر خم می شود، یا چاپلوسی می کند، دیگر آدم نیست
بن بست زندگی جاییست که
نه حق خواستن داری
ن فراموش کردن. . .
با تو آسان می شد از دست سیاهی ها گریخت
رو به سوی ظلمت شبهای بی پروا گریخت
بی تو ای جان من ای والا کلام
گر نباشی در میان باید که از دنیا گریخت
عشــــق مثل کشیدن دو سر یه کِـــش میمونه؛
که ۲ نفر دارن میکِـشنش
اگه یکی ولش کنه
دردش واسه کسی میمونه که هنوز سفــت نگهش داشته…
آسمــــان ، از تو خبر داشت

ولی مــا از تــــو

سهم مان بی خبری بود، نمی دانستیم

آب و جاروی در خانه ما شاهد بود

از تو بر ما گذری بود ،نمی دانستیم

این همه چشم به راهی نگرانم کرده

خــود ایــن هم نظـــری بــود

نــمی دانستیـــم …

به تو بدهکارم
دست کم یک جان ، برای هر لبخند . . .
اینجاقفس باآسمان فرقی ندارد,امروز وفردا بی گمان فرقی ندارد! وقتی غروری نیست تاآتش بگیرد!خاموش یاآتشفشان فرقی ندارد! وقتی که این کشتی نداردناخدایی,با بادبان بی بادبان فرقی ندارد!وقتی برای مرده بودن زنده هستیم,گهواره باتابوتمان فرقی ندارد!
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
تا ساغرت پر است بنوشان و نوش کن
در راه عشق وسوسه اهرمن بسی است
پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن
ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺖ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﻋﺼﺎﯾﯽ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯿﺰﻡ
ﻭ ﺷﻮﺭ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻭ ﺷﻮﻕ ﺁﻟﻮﺩ ﺑﺪﺍﻣﺎﻥ ﺷﻘﺎﯾﻘﻬﺎ ﺑﯿﺎﻭﯾﺰﻡ

ﺑﺪﺯﺩﻡ ﺗﯿﺸﻪ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﻭ ﺑﯽ ﭘﺮﻭﺍ ﭼﻨﺎﻥ ﺭﻋﺪﯼ ﺑﻨﺎﯼ ﺳﻨﮕﯽ ﻏﻢ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺰﻡ

ﺑﺴﺎﺯﻡ ﮐﻠﺒﻪ ﻋﺸﻘﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﺎﻍ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﻭﺍﺭ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﻓﻠﮏ ﻃﺮﺣﯽ ﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ ﻭ ﻧﻘﺶ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﯾﺰﻡ
ﺑﯿﺎ ﻭﺍﮐﻦ ﻟﺒﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺳﺮﻭﺩ ﻋﺸﻖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺁﻥ ﻣﺮﻍ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺷﺒﺎﻭﯾﺰﻡ

ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺗﻮ ﺳﻔﺮﻩ ﻣﻮﻥ

ﯾﻪ ﻟﻘﻤﻪ ﻧﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﭘﺮ ﻋﺸﻖ

ﻭﺳﻂ ﺑﺮﮐﺘﺶ ﻣﯿﺸﺪ

ﻫﺮ ﭼﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻋﺸﻖ

ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﻣﻮﻥ ﻣﯽ ﮐﺎﺷﺘﻤﺖ

ﮔﻞ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﯼ

ﺭﻧﮓ ﻭ ﻭﺍﺭﻧﮓ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺭﻧﮓ ﻧﺮﮔﺲ ﻭ ﺳﻨﺒﻞ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﯼ

ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﯿﺸﺪ ﻭﺍﺳﺖ

ﺩﺷﺖ ﺭﻭ ﭼﺮﺍﻏﻮﻧﺶ ﮐﻨﻢ

ﻣﺎﻩ ﺭﻭ ﺑﺰﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺕ

ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺑﺎﺭﻭﻧﺶ ﮐﻨﻢ

ﻭﺳﻂ ﻣﯿﺪﻭﻥ ﺑﺒﺮﻡ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺭﻭ ﺍﺭﺯﻭﻧﺶ ﮐﻨﻢ

ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻢ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮﺍﺗﻢ ﻋﺸﻖ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻭﻭﻧﺶ ﮐﻨﻢ

ﮔﻼ‌ﺏ ﻗﻤﺼﺮ ﻣﯿﺸﺪﯼ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﮔﻞ ﺟﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﯼ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﺮﮒ ﺑﻪ ﺑﺮﮒ ﺑﻪ ﻟﭙﺸﻮﻥ ﺧﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﯼ

ﮔﺮﯾﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﺪﯼ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﺷﺎﻋﺮﺍﯼ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﻓﺮﺍﻭﻭﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﯼ

بــادکنـــک من

تــاب نفســی را کــه به آن داده ام نــدارد

ببیــن چگــونــه ســر بــه هــر کجــا مــی زنــد

کــه تهــی شــود از انــدوه !

معنای دنیا را درکسی ببین که دنیا برایش بدون تو معنایی ندارد…!
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻗﻮﻝ ﻣﯽ ﺩﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﺟﻮﺍﺑﺸﻮ ﻧﺪﯼ …
ﺑﻬﺶ ﻣﺤﻞ ﻧﺬﺍﺭﯼ …
ﺻﺪﺍﺷﻮ ﻧﺸﻨﻮﯼ ﺗﺎ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﺵ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﻨﯽ !!!!
ﻭﻟﯽ ﺗﺎ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻧﻔﺴﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ …
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺯﻧﮓ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﯼ ..
ﺣﺘﯽ ﻣﯿﮕﯽ ” ﺟﺎﻧــــــــــــــــــﻢ !”
ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺑﮕﯿــﺮﯼ ..
دلخوش از آنیم که حج میرویم. _ غافل از آنیم که کج میرویم _ کعبه به دیدار خدا میر یم _ کعبه همینجاست کجا میرویم. _ حج به خدا جز به دل پاک نیست _ شستن غم از دل غمناک نیست
دنیای غریبی است
وقتی انسانی
از تو یک فرشته می خواهند
فرشته که شدی؛
آرزوهایشان را که برآورده کردی دیگر پیر شده ای
آنگاه دورت می ریزند
غافل از اینکه
فرشته ها هرگز پیر نمی شوند
فرشته ها جوان می میرند
ﻭﻟﻢ ﮐﻨﻴﺪ! !ﺗﺐ ﻧﮑﺮﺩﻡ !! ﻫﻮﺍﺳﺮﺩﺷﺪﻩ…. ﻣﻦ ﭘﻴﺸﺎﻧﻴﻢ ﺭﺍﺑﺮﺍﻱ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻱ ﻳﺦ ﺍﻭ….ﺩﺍﻍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ…….!!
بـــــارالهــــــــــا …

تــــــــــو که خدایی . .” زَخم ” ها “رحم” میخواهند …
فقط این دو نقطه را بردار ….! آمــیــن

لالالالا نخواب دنیا خسیسه. واسه کم آدمی خوب می نویسه. یکی لبهاش تو خوابم غرق خندست. یکی پلکش تو خوابم خیس خیسه….
كوچك باش وعاشق… كه عشق خودميداند
آيين بزرگ كردنت را‎ ‎!‎!‎! ‎ ‎
به آتش نگاهش اعتماد نكن
لمس نكن
به جهتي بگريز كه بادها خالي از عطر اويند
به سرزميني بي رنگ
بي بو ، ساكت
آري
بگريز و پشت ابديت مرگ پنهان شو
اگر خواستار جاودانگي عشقي✔
اندیشه دودلم
به دل خواه نسیم این سو و آن سو میرود
جویباری از عسل
در من راه می یابد
آه!ندیدن،آه!نشنیدن
مگر از بین پرده خواب
از میان پلکهایم
روشنی ات را میشوم پذیرا،
ای آفتابی که مینوازیم
ببخشای بر تن آسائیم…
بنوش دل بی دفاع مرا.
ای آفتاب سرشار از مدارا.
عجب دنیائیه شدیم مثل شبکه 4 ! هیچکس نگامون نمیکنه
وفا رو از ماهى بياموز كه وقتى از آب جداست ميميرد نه از زنبور كه وقتى از گلى سير ميشود سراغ گلى ديگر ميرود…..!!!
هـــمــیــشــه نــــه ولــــی گـــاهـــی مــیــان بـــودن و خـــواســتـن … فـ ـاصـلــه مـــی اُفــتــد وقـ ـتــهــایـــی هـــســت کـــه کــســی را بـــا تــمـــام وجــــود میخواهــــی ولــــــی نــــبـــــــايــــد کــنـــارش بــــاشـــی
سردی احساس من از سرمای قطب یخی دل توست.
ای شب به پاس صحبت دیرین ,خدای را با او بگو حکایت شب زنده داریم با او بگو چه میکشم از درد اشتیاق شاید وفا کند بشتابد به یاریم
ای دل چنان بنال که ان ماه نازنین اگاه شود ز رنج من و عشق پاک من
با او بگو که مهر تو از دل نمی رود
هر چند بسته مرگ کمر به هلاک من
ای شعر من بگو که
وقتي سگها در بيابان از گرگها رشوه مي گيرند و مترسكها در مزارع با كلاغها تباني ميكنند از وفاداري ادمها چه انتظاريست…
با خودمان می گوییم ، عادت می کنیم و با صراحت زیادی، این جمله را تکرار می کنیم،
آن چیزی که هیچ کس نمی پرسد، این است که: به چه قیمتی عادت می کنیم؟!
“انسانیت” را فریفته اند.
“صداقت” را در شیشه ی ناباوری ریخته اند.
“عشق” را به تمسخر گرفته اند.
“وفا” را در دره ی مرگ انداخته اند.
*از آدمها چی مونده!!!*
عشق

بزرگ ترین غم عالمو تو یه وجب دل عاشق جا میکنه
و
با یه نیم نگاه معشوق
از دل بیرونش میکنه

ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐـﺴﯽ ﺑـﻪ ﺧـﻮﺩﺵ ﺯﺣـﻤـﺖ ﻧـﻤـﯿﺪﻫـﺪ
ﯾـﮏ ﻧـﻔـﺮ ﺭﺍ ﮐـﺸـﻒ ﮐـﻨـﺪ
ﺯﯾـﺒـﺎﯾـﯽ ﻫـﺎﯾـﺶ ﺭﺍ ﺑـﯿـﺮﻭﻥ ﺑــِﮑـﺸـﺪ
ﺗـﻠـﺨـﯽ ﻫـﺎﯾـﺶ ﺭﺍ ﺻـﺒﺮ ﮐـﻨـﺪ ..
ﺁﺩﻡ ﻫـﺎﯼ ﺍﻣــﺮﻭﺯ
ﻋـﺸـﻖ ﻫـﺎﯼِ ﮐـﻨـﺴـﺮﻭﯼ ﻣـﯽ ﺧـﻮﺍﻫـﻨـﺪ
ﯾـﮏ ﮐـﻨـﺴـﺮﻭ ﮐـﻪ ﻓـﻘـﻂ ﺩَﺭﺵ ﺭﺍ ﺑـﺎﺯ ﮐـﻨـﻨـﺪ
ﺑـﻌـﺪ ﯾـﮏ ﻧـﻔـﺮ ﺷـﯿـﺮﯾـﻦ ﻭ ﻣـﻬـﺮﺑـﺎﻥ ﻭ ﺯﯾـﺒـﺎ
ﺍﺯ ﺩﺍﺧـﻞِ ﮐـﻨـﺴـﺮﻭ ﺑـﭙـﺮﺩ ﺑـﯿـﺮﻭﻥ …
ﻭﻫـﯽ ﻟـﺒـﺨـﻨـﺪ ﺑـﺰﻧـﺪ ﻭ ﺑـﮕـﻮﯾـﺪ:
ﺣـﻖ ﺑــﺎ ﺗــﻮﺳـــﺖ…
این روزها
اینگونه ام:
فرهادو اره ای که تیشه خود را گم کرده است
آغاز انهدام چنین است
اینگونه بود آغاز انقراض سلسله مردان
یاران
وقتی صدای حادثه خوابید
بر سنگ گور من بنویسید:
– یک جنگجو که نجنگید
اما …، شکست خورد
دوستى را از زنبور ياد نگرفتم كه وقتى از گلى جدا ميشه ميره سراغ گلى ديگه، دوستى را از ماهى ياد گرفتم كه وقتى ازآب جدا ميشه ميميره.
انسان هاي نابينا بيشتر از ما قابل احترامند! و يک پله از ما جلو ترند . . . چون ديگران را بر اساس شخصيت مي سنجند ، نه ظاهر !
این روزها هر کسی مرا میبیند از حال و روز من میپرسد! شک نکن که اگر هم از حالم بگوییم هیچکس نمیفهمد، همین قدر بدان که به طرز خیلی خیلی خیلی تلخی (( آرامم ))
گاهی دوست داشتن پنهان بماند قشنگ تر است دوست داشتن را باید کشف کرد درک کرد و از آن لذت برد
این روزا همه ترس ازدست دادن آبروی خوددارند،امابه سادگی آبروی دیگران رامیبرند.
یادت باشه : کسی رو برای دوستی انتخاب کنی که
دلش اونقدر بزرگ باشه که برای جاشدن توش
مجبور نشی خودتو کوچیک کنی !
یک بار ، یک بار و فقط یک بار می توان عاشق شد …
عاشق زن ، عاشق مرد ، عاشق اندیشه ، عاشق وطن ، عاشق خدا ، عاشق عشق …
یک بار و فقط یک بار … بار دوم دیگر خبری از جنس اصل نیست
ﮔﺁﮬﻰ ﻧَﺑﺁﻳَﺩ ﻧﺁﺯ ﻛﺷﻳﺩ
ﻧَﺑﺁﻳَﺩ ﺁﮦ ﻛﺷﻳﺩ
ﻧَﺑﺁﻳَﺩ اِﻧﺗﻅﺁﺭ ﻛﺷﻳﺩ
ﻧَﺑﺁﻳَﺩ ﺩَﺭﺩ ﻛﺷﻳﺩ
ﻧَﺑﺁﻳَﺩ ﻓَﺭﻳﺁﺩ ﻛﺷﻳﺩ
ﺗَﻧﮬﺁ ﺑﺁﻳَﺩ دَﺳﺕ ﻛﺷﻳﺩﻭ رَﻓت
تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو ، تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری
.همیشه سخت ترین نمایش به بهترین بازیگر تعلق دارد،شاكی سختی های دنیا نباش شاید توبهترین بازیگر خدا باشی
حالم بد نیست غم کم می خورم کم که نه! هر روز کم کم می خورم
آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند
خود نمی دانم کجا رفتم به خواب ✔
شايد اين جهان مكث قصه گو باشد در میان يكي بود؛؛؛ يكي نبود
عشق شاید تنها جایزه ی این روزگار نامهربان است كه برای بردنش نیازی به پارتی نیست !!
برایش مهم
نیست كه تو “شاهی یا گدا” ! مردی یا زن ! هر چه كه هستی ، باش ! فقط تنها
شرطش این است كه ارزش آن را بشناسی و حرمتش را نگه داری
سلام
“هست” را اگرقدر ندانی میشود”بود”
وچه تلخ “هست”ی که”بود” شود!
هميشه باش
ببین چه صبوری میکنم امدنت را………. مرگ
ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ … .. ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮑﻠﺤﻈﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮد ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﯾﺪ ﭼﻮﻥ ﻣﻄﻤﯿﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﺟﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻧﯽ ﺳﺖ !! ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺖ ﻗﻠﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﻮﺷﮑﻠﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻧﺪ : ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﻫﻤﺎﻥ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﺕ ﺣﺎﮐﻢ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﯽ …. ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﻟﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ؛ﮐﻪ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ﺗﻮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﺎﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻫﺘﻪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺶ ﺗﻮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺑﺲ…
روی قبرم بنویسید مسافر بوده ست

بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده ست

بنویسید زمین کوچه ی سرگردانی ست

و در این معبر پر حادثه عابر بوده ست

اگر انسانها بدانند فرصت با هم بودنشان چقدر محدود است ، محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.
ﮔﺎﻫﻲ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻥِ
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ
ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪ
ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ
ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ
ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺍ ﻭ ﺑﭽﻪ ﺑﺎﺯﻱ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ
ﺑﻪ ﺑﻲ ﺣﻮﺻﻠﮕﻲ ﻫﺎ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ
ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻫﺎﻱِ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺗﺎﻥ
ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ
ﻓﮑﺮ ﮐﻦ !
ﺍﮔﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺭﻭﻱِ ﻟﺒﻬﺎﻳﺖ ﺁﻣﺪ
ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺑﻲ ﺗﺎﺑﻲ ﮐﺮﺩ
ﺍﮔﺮ ﻓﮑﺮِ ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﺶ ﻣﺠﻨﻮﻧﺖ ﮐﺮﺩ
ﻳﮏ ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺑﺮﺩﺍﺭ
ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻦ !
ﺑﮕﻮ :
ﺭﺍﺳﺘﻲ . . . ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﻪ ﻱ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﺮﻭﻳﻢ ؟
در شکست ها
کنارم باش
در پیروزی ها
همه هستند!
همیشه خوب خداحافظی کنید..گاهی همه چیز آنقدر سریع اتفاق می افتد که فرصتی برای یک خداحافظی خوب پیدا نمی کنید.گاهی جای بوسه ای که هنگام خداحافظی نکرده اید،تا ابد درد میکند باورکنید…..!
تا دیروز آدما میمردند وآرام آرام فراموش میشدند.ولى امروز چه زود از یاد رفته ايم بی انکه بمیریم..!
من خدا را در قلب کسانی دیدم که بدون هیچ توقعی مهربانند …
این روزها ، …
هر جایی را که نگاه می کنم
پــــــــــر است از وجود آدمهای
” بی وجــــــود ”
غرور هدیه شیطان و دوست داشتن هدیه خداست .
هدیه شیطان را به رخ هم میکشیم و هدیه خدا را از هم پنهان می کنیم
بی آشیانه را شوق ماندن نیست سنگ بر زمین انداز من خود پریده ام
برای بعضـــی دردها نه میتوان گریــــــه کَــرد
نه میتوان فریــــــآد زد
برای بعضـــی دردها
فقـــط میتوان
نگــــاه کَرد
و
بی صـــــدا شکست ….
عجب روزگاریست بچه که بودیم ازتکلیف میترسیدیم بزرگ که شدیم ازبلاتکلیفی.
از لبخندت برای تغییردنیا استفاده کن…مگذار دنیا لبخندت را تغییر دهد..
راه که بيراهه شد
دل را به درياهم که نزده باشي خيس ميشوي…
ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﭘﺲ ﻧﺰﻥ
ﮐﻪ
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻩ … ﻣﺮﺍﻗﺒﺘﻪ …

ﻧﮕﺮﺍﻧﺖ ﻣﯿﺸﻪ !…
ﭼﻮﻥ
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﯽ ﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ …
ﻣﺎﻩ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﯼ …
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ
ﺩﺍﺷﺘﯽ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺷﻤﺮﺩﯼ !!…..
بار زندگی انقدر بردوشم سنگینی میکند که هرشب ارزوی مرگ میکنم غافل ازاینکه او هم من را باور نداردوبهانه می اورد
درخودنگاه میکنیم که ببینیم خطاکجاست؟بعدازکمی تامل،قدری سکوت،پی میبریم انجاکه خالی ازخداست،خطاست
ﺑﺎﻭﻓﺎﺑﺎﺷﯽ،ﺟﻔﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ،ﺑﯽ ﻭﻓﺎﯾﯽ ﮐﻦ،ﻭﻓﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﮔﺮﭼﻪ ﺁﯾﯿﻨﯽ ﺧﻮﺵ ﺍﺳﺖ…ﺍﻣﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ،ﺭﻫﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ… /
ساکتم… صبــورم… مثلِ هر شــــب… مثلِ هر بار…
غم نه! از بلاتکلیفی زخــم دارم!
دیگر خواستنت را حتی خواب نمی بینم
عجیـــــب تنـــم درد می کند
از روزی که به خودم قول دادم نخواهمت چند روزی می گذرد
و من…
در تمام تنـــم… !
در تمــآمِ وجودم… !
درد حسّ می کنم!!!
یکــــی بیــاید من را ببندد به تخــت…!!
یکــــی بیاید درکــم کند…
غــم نه! از بلاتکلیــفی زخــــم دارم…
زندگی آب روان است و روان میگذرد، هر چه تقدیر من و توست همان میگذرد!!!
ســ ــه نقطہ را براے تـــو گذاشتہ ام
همیشـــہ اینهـــآ نشآنہ ے ســ ــانســـ ــور نیستـــــ
هزار حرفـــ و تصویـــ ــر و خآطره در آن خــــوابیده
مثـــل من کہ وقتــــ ے نگـــآهت کنم سہ نقطـــہ بیشــ ــتر نمے بینم ;
تـــــو , مــــن و خـــ ـــدا !…
به عاشقان بگوییدخودساخته شوند نه خودباخته وعاشق کمال معشوق شوند نه جمالش که جمال به مویی بند است و کمال به خداوند
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯽ …
ﺗﻮ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﭼﻪ ﻃﻮﻓﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ … !
فکر میکنم که او رفته و من در سکوت عشق مانده ام،
.
.
.
به قول شریعتی
بادها میوزند و شن ها جابجا میشود اما صحرا همچنان صحرا باقی میماند
به خدا گفتم :
بیا جهان را قسمت کنیم !
آسمون واسه من ؛
ابراش مال تو ….
دریا مال من ؛
موجش مال تو ….
ماه مال من ؛
خورشید مال تو .**

خدا خندید و گفت :
تو انسان باش ….
همه دنیا مال تو … !!!

چاره دلتنگی همیشه به ماندن نیست
باورکن…هرکسی لیاقت بودنت راندارد.
زندگی به من آموخت تنها یه قلب برای من می طپد و آن قلب خودم است.
عشق صدای سازگار است بلای ماندگار…
“جواني” ام بربادرفت.هواكه خوب بوداين “باد”ازكجاآمد!!!
روزی ز مستی تورا تشبیه ماه کردم.لامپ 60 هم نبودی اشتباه کردم..
ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ
ﻧﺸﺪﻩ،
ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﮎ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ
ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﮔﺬﺷﺘﺘﻮﻥ ﻫﺴﺘﻦ ﻧﻪ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ
ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﺘﻮﻥ
دوستت دارم
هديه اى ست
که هر قلبى فهم گرفتنش راندارد
قيمتى دارد
که کسى توان پرداختش را ندارد
جمله کوتاهى ست
اماهرکسى
لياقت شنيدنش را ندارد….!
گاهی باید گذشت… با یک چمدون پر از خاطره…حتی اگر دلت یه جایی میون همین آب و خاک به زمین افتاده باشه…
انسان ها ناگهان شکسته و پیر نمی شوند،

این ماییم که دیر به دیر نگاهشان میکنیم….

تا حالا به آپارتمان فکر کردید؟
سقف زندگی یکی، کف زندگی دیگریست.
زندگی ما به طرز ناجموان مردانه ای آپارتمانی شده.
سقف آرزو های ما، کف آرزوهای دیگریست.
مهم این نیست که در عشق شکست بخوری،مهم اینه که در عشق که به خدا داری شکست نخوری.
ساقيا در ساغر هستي،شراب ناب نيست
وآنچه در جام شفق بيني بجز خوناب نيست
زندگي خوشتر بود در پرده وهم و خيال
صبح روشن را،صفاي سايه مهتاب نيست
مردم چشمم فروماندست در درياي اشك
مور را پاي رهايي از دل گرداب نيست
خاطر دانا ز طوفان حوادث،فارغ است
كوه پا بر جاي را ، انديشه سيلاب نيست
ما به آن گل ازوفاي خويشتن دل بسته ايم
ورنه اين صحرا تهي از لاله سيراب نيست
آنچه ناياب است در عالم،وفاومهر ماست
ورنه درگلزار هستي سرو و گل ناياب نيست
گرتو را با ما تعلق نيست،ما را شوق هست
ورتورا بي ما صبوري هست ما را تاب نيست
گفتي اندر خواب بيني بعد از اين روي مرا
ماه من،در چشم عاشق،آب هست و خواب نيست
جاي آسايش چه ميجويي “رهي”در ملك عشق؟
موج را آسودگي در بحر بي پاياب نيست
آسان نوشتیم بابا نان داد…بی آنکه بدانیم بابا چه سخت برای نان ،همه جوانیش را داد
ﺑﺎﺭﺍﻥـــ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖـــ . . .

ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡــ . . .

.عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست
،بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی
بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است.
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است.
ﻣﺮﺩ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻏﺮﻭﺭ ﻟﻌﻨﺘﯽ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻢ ﮐﺎﺫﺏ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﯾﺪﮎ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﯿﺪ
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺵ
ﺍﺯ ﻫﺮ ﺯﻧﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ
ﻣﺸﺘﺎﻕ ﯾﮏ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻭ ﯾﮏ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﻮﺩ . . . .
گاهی باید رد شد باید گذشت
گاهی باید در اوج نیاز، نخواست
گاهی باید کویر شد با همه ی تشنگی منت هیچ ابری را نکشید
گاهی برای بودن باید محو شد،باید نیست شد
گاهی برای بودن باید نبود
گاهی باید نباشی
تا لااقل یه جایی توی گوشه کنار این شهر دلی برات تنگ بشه…
ز مرده، کودک بیدل چنان نمی ترسد که من از دیدن این زندگانم هراسانم
ســــوختــه قلـــبي کــه , تــوش نوشتـه شـــده بود
اســـــــمـــت…
الان ديــگه المثناســت
پي نوشت: مثل شناسنامه هايي کــه صفحه آخرش
نــه مهر داره نه امضا پــاکم از انتخاب
زندگى ادامه داره…حتى وقتى تو نباشى…
اگه آشنا بمونى يا مثل,غريبه ها شى…
زندگى ادامه داره…به جلو,قصه تکرار…حتى وقتى نبض ساعت بخوابه رو بغض ديوار
زندگى ادامه داره…خوب و بد سفيد و مشکى…
کسى لحظه اى عمرش به عقب برنميگرده…ولى ميتونه ببينه که گذشتشو چه کرده…
زندگى ادامه داره…حتى بى من…حتى بى تو…
سنگ میزنم به احساس پنجره تان بر نمیخورد گل می آورم دیدن تو پژمرده تر میشود باور کرده ام برای همیشه زمستان هم ک پنچرشود آدم برفی ها هیچ گاه آدم نمیشوند
شیشه و آیینه ترک خورده اند
در ره عشق آن دو محک خورده اند
آخر این قصه همان ماجراست
باز هم از سنگ کلک خورده اند.
عاشقی کردم نصیبم یاد شد
خاکستر شدم و قسمتم باد شد
همیشه دختری رو تو قلبتون راه بدین که وقتی بهش میگی دوست دارم بگه عزیزم منم دوست دارم نه دختری که وقتی بهش میگی دوست دارم بخاطره غرورش بگه *منم همینطور*
اگه این زندگی باشه

اگه این سهمم از دنیاست

من از مردن هراسم نیست!

یه حسی دارم این روزا

که گاهی با خودم میگم

شاید مردم حواسم نیست
(·_·)

شیطان هم که شوی برای دنیای دلم جرمت فقط این نیست که سجده ات بر من نیست جرم تو فرشته بودن با همه کس غیر من است…
زندگی مثل بازی حکمه! مهم نیست که دست خوبی نداری، مهم اینه که یارخوبی داشته باشی، اینطوری شاید حتی بتونی باخته رو ببری….
همیشه ماندن دلیلی برای عاشق بودن نیست خیلی ها میرن تا ثابت کنن عاشقند
به ائین اسمان ببار

نازنین…
نمازت دارد قضا میشودبرتن این بهارمتروک
توکه میدانی هیچ گلی زیبا نمیشود…

آنقدر بار ندامت به وجودم جمع است
که اگر پای نهم زین در هستی بیرون
لنگ لنگان در دروازه هستی بندم
نگذارم که کسی از عدم آید به وجود
کاش بودنها را قدر بدانیم
به خـــــدا قسم
نبودنها
همین نزدیکیهاست . . .
از قلبم ميترسم
به رسوایی نوستالژی یک ملودی و خیرگی نگاهی کهنه، نشسته در قاب عکسی قدیمی تن دهد..تا من مجبور شوم به عقد محضری سایه ای در آیم که جنازه ی یک شهر را روی دوش می کشد..از نگاهم می ترسم مسیر نگاهت را جدی بگیرد..
،از غرورم می ترسم با بوسه ای شکسته شود..
و از دست هایم می هراسم که به یک دست تو قانع نشوند..
وقتی می دانم مازوخیسم درون من مستعد نوستالژی هفت تیر و شقاست..
از خودم می ترسم که روزی تسویه حسابم با گیلاس و سیگار تمام شودو دست به جیب زندگی شوم به وقت ترجمه ان لحظه لحظه ام با زخم هادر توهین بی وقفه سوء ظن ها تا تمامش را یکجا خرج کنم..
از لبخند تو هم می ترسم مبادا یک شهر جدی اش گیرد..
که می دانم چه لذتی داردمخاطب خاص یک ملودی غمگین و معشوق عام تمام شهر باشی که سهم تو غرورش می شود وسهم یک شهر تحقیرش..
—من به انزوای زیر پوستی سه نفره مان به اندازه کوره های آدم سوزی آشویتس ایمان دارم..
گفتن دوستت دارم سه ثانیه طول
میکشه ..
توضیح دادنش سه ساعت و
ثابت کردنش یه عمررررررررررر
دیگه ازت بدم میاد…!ولی…..
با دست دیگر موهات را نوازش میکنم و این است تقابل عشق و نفرت…
از درد های کوچک است
که آدم می نالد
وقتی ضربه
سهمگین باشد،
لال می شوی ..
ما آدما می گیم عاشق بارونیم ولی با چتر می ریم بیرون
می گیم عاشق برفیم ولی طاقت یه گلوله برف نداریم
می گیم پرنده ها رو دوست داریم ولی می زاریمشون تو قفس
می گیم گل ها رو دوست داریم ولی از شاخه جداشون می کنیم
چرا نترسیم از کسی که میگه عاشقتم……
باور کن خيلى حرف است
….وفادار…..
دست هايى باشى
که يک بار هم لمس شان نکرده اى
ﺷﺪﻡ ﻣﺜﻞ ﯾﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﺩﻭ ﺩﻟﺶ ﺭﻭ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﮔﻔﺘﻪ ، ﺣﻀﺎﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﮐﻠﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺘﻦ
ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ، ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ
تلخ است
باور نبودن آن ها که می توانستند باشند
و تلخ تر است
امروز باور آن ها که ادعای ماندن می کنند..✔
دوسته من که مثله بدل میمونی هر بدلی تاریخ انقضایی داره اونم وقتیه که رنگ قشنگش از بین میره ….رنگ هات از امشب از بین رفت….دیگه جات سطله زبالس
– آقا ؟!
– ساعت ؟؟؟
– نه ببخشید ، آینه دارید ؟ . . .
– ؟؟؟؟!!!
– من خودم را گم کرده ام. . . . .
در نگاه کسانى که پرواز را نمى فهمند «هر چه بىشتر اوج بگىرى , کوچکتر خواهى شد»
به روزها دل مبند،
روزها به فصل که می رسند
رنگ عوض می کنند،
– با شب بمان –
شب گرچه تاریک است،
اما همیشه یک رنگ است!
به كلاغهابگوييد:
قصه ى من اينجاتمام شد…
“يكى”بودونبود،مراباخودبرد…
بیچاره تر از عالم و آدم هستیم
ماتم زده ای مثل محرم هستیم
نه گندمی و، نه یار گندم گونی
ما هم دلمان خوشست آدم هستیم؟
ﺁﺗﺶ ﺩﻭﺯﺥ ﺑﺎﺷﺪ!
   ﺷﺮﺍﺏ ﺑﺎﺷﺪ
   ﺗﻮ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﯽ‌
   ﻭ ﺷﯿﻄﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﻮﻟﻤﺎﻥ ﺑﺰﻧﺪ …..
   ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ
   ﺍﺯ ﺑﺎﻡ ﺟﻬﻨﻢ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ
   ﺑﻬﺸﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ‌‌ﺑﯿﻨﯿﻢ…
اینجا منم و شب و درونی خالی*ای کاش که در بساط ما آهی بود
به یاد داشته باش که امروز طلوع دیگری ندارد…
“عذاب” یعنی…
تب کردن برای دست هایی که به پیشانی ات نمیرسند…!!!
همیشه میگن اون کسی رو که از همه سخت تر به دست میاری از همه آسون تر از دست میدی. پس سعی کن اونی رو که به سختی به دست آوردی به راحتی از دست ندی…
لازم است گاهی در زندگی بعضی آدم ها را گم کنید تا خودتان را پیدا کنید
اینــــجـا ،
جــایـی بـــرای ِ کسی ، خـــالی ست…
حجـــم ِ خـسته ی چــشم هـــا ،
خبـــرش را آورده انـــد …!
دلمان خوش است که مینویسم

و دیگــران می خـواننــد

و عــده ای می گـوینــد

آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند

و بعضــی مـی خنــدنـد

دلمــان خـوش اســت

به لــذت هــای کــوتـاه

به دروغ هــایی که از راســت

بـودن قشنــگ تـرند

به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند

یـا کســی عاشقمــان شــود

با شــاخه گلی دل می بنــدیـم

دلمــان خـوش می شــود

به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی

و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود

چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم

و چــه ســــاده می شـکــنیم

همــــه چیـــز را

میگوید : بودن با کسی که دوستش نداری و نبودن با کسی که دوستش داری همه اش درد است.پس اگر چون خود نیافتی مثل خدا تنها باش…؟
زندكي جيست?!خون ودل خوردن است,اولش رنج واخرمردن است.
به درویشی قناعت کن که سلطانی خطر دارد
باران میبارد به حرمت کداممان نمیدانم! من همین قدر میدانم باران صدای پای اجابت است.خدا با همه جبروتش دارد ناز میخرد،نیاز کن
عشق تصادف را دوست داره وسرنوشت جدايى را,مابه هردو اعتقاد داريم …؟
تا حالا دقت كردين وقتي يه آهنگ قديمي گوش ميديم

به جاي اينكه به خود آهنگ گوش بديم

بـه خـاطـره هـايـي كـه بـا آهـنـگ داشتـيـم فكــر مـي كـنـيـم . . . !

دیروزآرزوداشتم دست اتفاق رابگیرم تانیفتد، اماامروزفهمیدم اتفاق هم که بیفتد بازمن زندگی خواهم کرد…
راستی یه چیز جالب دقت کردید خیلی وقت ها خدا می تونسته مچمونو بگیره ولی دستمونو گرفته!!!! پس لحظه هاتون پر از یاد خدا
هر انسانی یک بار
برای رسیدن به یک نفر، دیر می کند. و پس از آن،
برای رسیدن به کَسان دیگر، عجله ای، نمی کند . .
دوس داشتن اشتباه نیس ولی زیاد ازحد وابسته شدن و بااون تو رویا وآینده زندگی کردن اشتباهه
تمام عمر بستيم وشكستيم،
به جز بار پشيماني نبستيم،
جواني راسفر كرديم تامرگ، نفهمیدیم دنبال چه هستیم. عجب اشفته بازاری است دنیا،عجب بیهوده تکراریست دنیا،میان انچه بایدباشدونیست، عجب فرسوده دیواریست دنیا
زنـده کــردن خـآطراتـــ بــایــگــآنـی شـده ؛ مـثـل پـاکـــ کــردن گــرد و غـبــآر از رو آیـنـه ست . . .
هــرچـقـد بـیـشـتــر پــآکـــ مـیـکـنـی ، تـصـویـر وآضـح تــر مـیـشـه . .
بـیـشـتــر مـیـبـیـنـی ؛ بـیـشـتــر زجــر مـیـکـشـی

گاهي انسان آنقدر از واقعيت دوره كه تحمل شنيدن حقيقت رو نداره، گاهي هم انسان آنقدر از عشقش فاصله گرفته ،كه تحمل ديدنش با ديگران را نداره
در که بسته شد،
دیگه فرقی نداره فاصله ات با من صد متر یا صد قرن!
وقتی نمی بینمت،
چشام باشن، یا نباشن!
وقتی نیستی دیگه،
برام هیچی با هیچی فرق نمی کنه
حسین پناهی
ﻟﻌﻨﺘــــــــــــﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﻧﺰﺩﯼ ﮐﻪ
.
.
.
ﺁﻥ “ﺟﺎﻧﻢ” ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﮔﻨﺪﯾﺪ
زن ها…تا حالا به زن ها فکر کردی؟کی خلقشون کرده؟خدا باید یه نابغه بوده باشه!میگن موی زن همه چیزه، تا حالا بینیت رو توی خرمن موهای یک زن فرو بردی؟دوست داری تا ابد بخوابی!
صــداقت یک هدیه بسیار گران قیمت است

آن را از انسان هاے ارزان انتظار نــداشته باش . . .
اگر روزی بین ماندن و رفتن شک کردی، حتما برو، بی معطلی! چون نمیبایست کار به شک می کشید، که بیاندیشی یا نیاندیشی. همان لحظه شک کار تمام است!
عادت اين قبيله است…. ميرقصند دورآتشي که تودرآن ميسوزي!!!!
عشق …
گالری جذّابیست که در آن
برخی
یکدیگر را می بوسند
بعضی ها
از آن بوسه ها نقّاشی می کشند
و سایرین
در حسرت لمس یک بوسه
تابلوها را
آرام آرام قدم می زنند
افسار دلم دست خدا بود چنین شد،
ای وای اگر دست خودم بود چه می شد؟؟
مقصود دلم مهر و وفا بود چنین شد،
گر قصد دلم جور و جفا بود چه می شد؟؟
اگر عده ای چیزی بخوان جا برای همه تنگ میشودجز خداوند که اگه همه عالم بخواهندش جایی برای همه است وچیزی هم از او کم نمیشود واین از معجزات بزرگی اوست والحمدالله که تو خدای منی ای پروردگار
صبرت که تمام شد رفتی…
خبر نداری…
معرفت تازه شروعش از همانجا بود…
دلم گرفته…دلم میخواهد یک سبد ترانه بچینم از باغ آسمان…
برقصم با نور…
دست در دست شقایق بنوازم موسیقی دلنواز نسیم را…
وآنجا که سهراب با واژه های ناب خود در پی خانه دوست می گشت…
بگویم…هرکجا که جام بلورین احساست از باران دوست داشتن پر بود…
خانه دوست آنجاست.
تاکه بودیم نبودیم کسی،کشت ماراغم بی هم نفسی،تاکه خفتیم همه بیدارشدند،تاکه مردیم همگی یارشدند،قدرآن شیشه بدانیدکه هست،نه درآن موقع که افتادوشکست
ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺴﺖ
ﭼﺮﺗﮑـﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺗـــﻮ ﺑﺎﯾﺪ
ﺗــــﺎﻭﺍﻥ ﺁﻥ ‌ ﭼﻪ ‌ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﯽ
ﻓﻘﻂ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ..
ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺗـــﻮ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ …
ببار برایم
تو که هزاران چشمه ی جوشان پشت پلک هایت پنهان کرده ای
ببار برایم
اشک هایت همان آب حیاتی ست که خزر نوشیدو
دربه در جاودانگی ست
بباربرایم
ساعت اشک هایم عجیب باساعت ابرها کوک است
عقربه های خلاف مسیر زندگی که به هم نمی رسند
فقط جفت هم می شوند
ببار برایم
توجه اشک ها یت برف آب شده ی کوهستان است
بگرو جاریست
ببار. ببار
سیلاب درد هایت رادوست دارم
Loveless
ﺩﺭ ﻣﻦ
ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ …
ﺳﻔﺮ ﻫﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ …
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﺗﻮ …
ﺷﺒﻬﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ …
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﺗﻮ …
ﻧﮕﺸﺘﻪ ﺍﻡ
ﻧﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﺳﺮ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﺁﺭﺍﻡ ﻧﯿﺎﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﻡ
ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎ ﺗﻮ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ؟
ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﯿﺎ !…
به بعضی رابطه‌ها باید زمان داد، ادامۀ بعضی رابطه‌ها را نباید امان داد…
ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﮐﻠﻤﻪ ﯼ ” ﻋﺰﯾﺰﻡ ” ﻭ ” ﻋﺸﻘﻢ ” ﺑﻬﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩ . . .
ﻣﻦ ﺭﻭ ﻫﻤﻮﻥ “ ﺑﺒﯿﻦ” ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ، ﺑﯽ ﺭﯾﺎﯾﯽ ﺷﺮﻑ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺭﯾﺎ ﮐﺎﺭﯼ .
ای چشم خمارین تو و افسانه نازت
وی زلف کمندین من و شبهای درازت

شبها منم و چشمک محزون ثریا
با اشک غم و زمزمه راز و نیازت

بازآمدی ای شمع که با جمع نسازی
بنشین و به پروانه بده سوز و گدازت

شهریار

شازده کوچولو می گفت:
گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود
اما ماندنی بود
همین بودنش بود که او را تبدیل به گل من کرده بود…
کسى که واسه رفتن از زندگيت منتظره يه تلنگرهست بايد با”لگد” از زندگيت بندازيش بيرون؟!:
مهر آدما به وسعتشون نیست به وفاشونه
ببینم مردمو کی تلویزیون تو جیبشه
ولی گوشیشون همیشه همراهشونه….
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
همیشه وقتی که گریه می کنی اونی که آرومت می کنه دوستت داره اما اونی که با تو داره گریه می کنه عاشقته
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ ﮐﻪ ﻗﻠﺒﺘﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻧﻪ
ﭼﺸﻤﺘﺎﻥ!
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺣﺮﻑ ﯾﺎ ﻓﮑﺮ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ
ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻘﻪ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ميگويند كلمات ميتوانند دردناكترين لحظات را تو صيف كنند، اما هر گز شكستن يك قلب قابل توصيف نيست
هیچـــــوقت کــــسی که دوســــش دارے رو
خــدای خودت نکن..
بعدأ عــذابی نــازل میکنه
بــدتر ازعـذاب الـہے …
از اینکه امروز مورد توجه هستی خوشحال نباش

تیتر اول روزنامه امروز کاغذ باطله فرداست…

بــه جــرمـ وســوسـه…

چــه طعنـــه هــا کـــه نشنیــدی حــــوا….!

پـــس از تـــو…

همـــه تـــا تـــوانستنــد آدم شـــدنــد…!!!

چـــه صــادقـــانهــ حــوا بـــودی..

و چـــه ریـــاکـــارانـــه آدمیــــم…

اگر بخواهم صادق باشم دیگر به دنبال کسی نیستم که بخواهد درکم کند،من از ابتدای کودکی روروکم را شکستم تا روی پای خود بایستم!
از بخت بدم آیینه فروش شهر کوران شدم…!
دلت را جایی…
حوالی خدا…
چهار میخ کن
که با رفتن این و آن نرود…
ﺗﻮ ﺁﺩﻡ
ﻣﻦ ﺣﻮﺍ
ﺑﯿﺎ ﺟﻬﺎﻧﻰ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﻨﯿﻢ
ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯ
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﺗﺎﺯﻩ ﺳﯿﺐ ﭼﯿﺪﻩ ﺍﻡ
در میان گرگها خود را به موش مردگی زدم نه اینکه از ترس خورده شدن است، طاقت زخم دیگری را ندارم…
آسمان می بارد گل میمیرد.تو نه گل باش نه آسمان .زمین باش تاآسمان برای تو بگرید و گل برای تو بمیرد
محال است آدمي چيزي رابدست آورد که خودهرگزآنرانبخشيده باشد،پس عشقي درحدکمأل ببخش تاعشقي درحدمحال بدست آوري…
عبورت
بر ساحل دریا،
دلیل خود کشی دسته جمعی نهنگ هاست..
دنیای بیرحمی ست !

همیشه همینطور است

دیر فهمیده ایم کدام بوسه مهربان ، بر کدام گونه معصوم باید می نشست .

دیگر حتی خوابی هم از من نخواهی دید …

اصلاً نام اینجا دنیاست

گفتگوی بی زبان بوسه و زخم کجا بود !

اینجا سالهای سال است ، که از جامه های جوانی باغبان پیر ، برای کلاغهای گرسنه ، مترسکهای سیاه می سازیم ،

اما از لالایی تکراری باد و قوطی های حلبی ، خوابش می بَرد .

چه کلمه دوری بوده است : پرنده !

هيچ وقت رو ديوار دل كسي يادگاري ننويس , چون بعد از رفتنت پاك كردنش خيلي سخته
برای ازدست دادن کسی فقط کافیه دوستش داشته باشی!
درود بر انسان هاي خوب.
آنان كه در انديشه ديگران تصوير زيبا مي نگارند تا آنجا كه يادشان زيبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند.
بانوی شهر من
بعید میدانم مقابل نگاه مردم شهر، و کوچه پ بازار و محله هایش
کسی با پوشیدن ””ساپورت””
در روز رستاخیز نیز
””support””شود.
انتخاب با توست…
“عشق”…
همان مودبی است که ورود خودش را با ضربان قلبش اعلام ميکند
ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺯﻧﺎﻧﮕﻴﺖ ﺭﺍ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﯽ !
ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﻴﺖ ﺭﺍ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﯽ !
ﻧــﻪ ﺩﺭ ﺗــﺨــﺖ ﺧــﻮﺍﺏ !…
ﺩﺭ ﻣــﺸﮑﻼﺕ …
ﺩﺭ ﺑـﺎ ﻫـﻢ ﺑـﻮﺩﻥ ﻫﺎ …
ﺩﺭ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺁﻣﺪﻥ ﻫﺎ …
ﺩﺭ ﺳﺮﺩﯼ ﻭ ﮔﺮﻣﯽ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ …
ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺭﺍﻩ، ﺣﺘﯽ ﭘﻴﺎﺩﻩ …
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻧﮕﻴﺖ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﮐﻨﯽ
ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﻴﺖ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﮐﻨﯽ …
قله اي كه يه بار فتح شد تفريحگاه عمومي ميشه!
پس مواظب قله ي دلت باش.
بعضی از ادم ها را نباید بالا برد،باید بالا اورد …
بدترین موقع زمانیه که با یکی خداحافظی کنی و بعد باهم هم مسیر بشید!!
دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم
وقتی محبت کردم و تنها شدم ،
وقتی دوست داشتم و تنها ماندم
دانستم
باید تنها شد و تنها ماند تا ” خدا ” را فهمید . . .
كسی که بيشتر از همه دوسِت داره
بدون دليل شايد هر روز باهات دعواش بشه
اما وقتی که ناراحتی ، با “همه ی دنــيـا” می جنگه
تا به ناراحـتــيت پايان بده
بافنده خوبی نیستی
واسم قصه نباف…
زندگی یک قرار داد یک جانبه است ، نه تولد، و نه مرگ در دست توست ، ولی خوب زیستن تا لحظه ی پایان حیات در دست توست .
هروقت به کسی علاقه داشتی …نترس …برو جلو و حرف دلتو بگو،بگو دوستت دارم …زود بگو .نترس .نذار دیر بشه .جرات داشته باش .اگه نه ،فقط یه پشیمونی میمونه که جرات میخواد هربار بهش فکر کنی..
اینجا شهر آدم هــایی ست که هم خواب ِ هم می شوند و خواب ِ هم را نمی بینند ..!
بیچاره پنجره

هر روز صبح آغوش می گشاید در برابر خورشید

اما دریغ ،
اسیر پنجه ی دیوار است…

**********************

تـیـر مـے کـشـد در مـن … جـاے ِ خـالـے ِ حـسـے نـاتـمـام!
از ترس فاسد شدن دلت را حراج نکن!
خشک کردن هنوز هم جواب میدهد…
زندگی رو زیاد جدی نگیر…چون هیچوقت از اون زنده بیرون نمیری…
سخت است… سرد باشی و گرم لبخند بزنی… و گرم باشی و بخواهی سرد رفتار کنی…
در کدامین غروب پرپر شدی؟؟؟
در کدامین شب اندوه سر بر بالینت گذاشتی؟؟؟
کدام کوچه برفی زمزمه های دلتنگی ات را شنید؟؟؟
و صدای آخرین قدم هایت را به یاد سپرد؟؟؟
کدام ستاره شاهد شکستنت بود؟؟؟
هیچ کس عروج عاشقانه ات را ندید؟؟؟
صدای اواز بالت را نشنید؟؟؟
آدم هـا كه عوض مي شونـد
از “سلام” و “شب بخيـر” گفتن شـان مي شـود فهميـد !
از بـوسه هـا و نـگاه هـا !
از گودال هـاي عميقـي كه بيـن تـو و خودشـان مي كـَنند !
و تويش را پـُر از دليـل مي كُـنند !
و بعضـي هـا را بي خيـالَش مي شونـد !
يك گودال هم ، تـوي دل تـو مي كـَنند !
كه اين يكـي را ، خـودت بايـد پـُر كُـني …
ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ، ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﭼﻨﺪﺗﺎ ؟ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺭﻭ ﺑﺎﻻ‌ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﻧﺸﻮﻧﺶ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﮐﻒ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ .
در ﺟﺴﺘﺠﻮی ﻗﻠﺐِ زﯾﺒﺎ ﺑﺎش ﻧﻪ ﺻﻮرتِ زﯾﺒﺎ زﯾﺮا ﻫﺮ آﻧﭽﻪ زﯾﺒﺎﺳﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮب ﻧﻤﯿﻤﺎﻧﺪ . . . اﻣـﺎ آﻧﭽﻪ ﺧﻮب اﺳﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ زﯾﺒﺎﺳﺖ
شناسنامه زندگی
نام:رنج
نام پدر:مشقت
شهرت:اواره
شغل:ولگردی
محل صدور:دنیای فراموش شدگان
شماره شناسنامه:نامعلوم
نام مادر:سلطان غم
نام همسر:گریه
محل کار:شرکت نا امیدی
محل سکونت:شهر مکافات
محکومیت:زندگی کردن
جرم:به دنیا امدن
هدف:دنیای اخرت
تاریخ تولد:هزاروسیصدوهیچ
گروه خونی:نفت سیاه
ادرس:خیابان بدبختی
چهارراه تنهایی
کوچه دربدری
بلوک بی نهایت
.
دست از شعر های من بردار!
نمی بینی
دست به دست میچرخند
بین این همه دست های نامحرم؟…
بمان بانو…..
بگذار ابرهای خشم و کینه بگذرد
بارانیِ ی صبوریم را نپوشیده ام هنوز….
بزرگترکه شديم مدادهايمان هم تکامل يافتند،تبديل به خودکارهايي بي رحم شدندتا يادمان بدهند

” هراشتباهي پاک شدني نيست”

اکنون اينجاييم باپاکني يادگارازکودکي،

ميخواهم پاک کنم اين مشق کهنه ي اشتباه را ولي نمي توانم…

ديروز كودكي در امتداد كوچه هاي پر از بي كسي اين شهر شلوغ
دست تمنايي به سويم دراز كرد
خالي تر از تمامي آرزوهاي كودكانه
دنيا عوض شده است
كودكان به دنبال نان اند و ما به دنبال عشق
بیداری؟
آری بیدارم… چرا که اگر”دار”ی داشتم، یا قالی زندگیم را خودم میبافتم، یا زندگیم را به”دار”می آویختم وخلاص… پس بی”دار” بی”دار”م.
درآن باغ بلندسبزه زاریست پرازیادخدا.گرخداهست دگرقصه چرا؟
آرزودارم:خورشیدرهایت نکند.غم صدایت نکند.ظلمت شب سیاهت نکند.دل آنکس که دلت درتن اوست حضرت دوست هرگزجدایت نکند.
بعضـــی وقـــت هـــا …

چنـــان کیشـــت مـــی کننــــد …

کــــه سالهــــای ســـال مـــــــــــــات مـی مـــانی …

اگر به اونی که میخوای نمیرسی
آهسته تر برو تا اونی که تورو میخواد به تو برسه..
بعضی وقتا ….بعضی خاطرات گوشه ذهنمون میمونن تایادمون بیارن یه زمانی خریتمون تاچه حدبوده….
ﻣﻮﻧﺪﻡ ﭼﺮﺍ ﺍﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﻫﻮﺱ ﺑﺎﺯ ؛ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ
ﺭﻭ ﺍﺩﻣﺎﯼ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ؟! ﺧﺐ ﺑﺮﻥ ﯾﻪ ﻋﻮﺿﯽ ﻣﺜﻞ
ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﻛﻨﻦ … !
سكوتم از رضايت تهيست،،،،،،،،،،،،دلم اهل( شكايت ) نيست…..
ببین… دلخوری، باش… عصبانی هستی، باش… قهری، باش… هر چی می خوای باشی باش… ولی حق نداری با من حرف نزنی… فهمیدی…؟
صدایت را که شنیدم دلم لرزیددلتنگت شده بودم میدونی عاشق تو بودن چقدر سخت است دوری….نیستی…انگار رویایی…میفهمی دل ظریف راچه بهشتی ساختم با تواما مگر میشددلت عشقم را باور کند,,مگر میشدسادگی مرا قبول کند,,,نبودنم این نیست که دوستت ندارم ,این نیست که عاشقت نیستم ,فقط دیگر دنیایم با تو بهشت نمیشود ,امشب دلم شکست باور نمیکنم لحظاتی پیش رابا چه شوری به سویت آمدم حس کرده بودم آنقدرها که میگویی عاشقم نیستی اما با دلم چه میکردم باور نمیکرد این چیزها راعاشق تو شده بودد,یوانه شده بود,و تو را بیشتر از خودش دوست میداشت ,گریه کردم آنقدر که چشمانم می سوخت ,امشب بالشم را عوض کردم تحمل اشکهایم را نداشت چقدر سخت است….نمیگذرد امشب همه خوابیده اندآرام است اینجاصدای تیک تاک ساعت روحم را تکه تکه میکندنگاهش میکنم 01:36 را نشان میدهدهمه جا تاریک است امشب دلم تاریک میشود عشق تازه نمی خواستم کسی را دوست داشته باشم بیهوده دیوانه اش شومو دلم بشکند,اما توتو را نمیدانم نمیدانم چگونه آمدی ,اما آمدی دلم را به تسخیرت در آوردیو مرا دیوانه ات کردی ,چه مهربانانه لبخندی بر لبانم گذاشتیو با خنده هایت مرا به پرواز در آوردیو این را میدانم تو را از ته دل دوست میدارم,, وصدایت را می شنیدم پر از عشق حتی در خوابهایم ,,

ای کاش دور نبودی تا فراقت اینقدر سخت نبودای,,

کاش ساده بوددیدن تو هر روزاما سخت است,,

گذراندن این لحظات ندیدنت تمنای در آغوش گرفتنت ,,

تمنای تکیه کردن بر شانه هایت تمنای نوازش کردن موهایت با دستهای مردانه ام,,

.سخت است باور کنم که دیگر نیستی ,باور کنم که دیگر صدایت را نشنوم ,لبخندهایت را نبینم ,سخت است باور کنم که دیگر تو را حس نمیکنم ,باور کنم که هرگز کنارم نمانی ,برایت سخت بود یا نخواستی عاشق شوی ,,میدانستم محال است دلت را به من دهیو گفته بودی این راو من چه ساده عاشقت شدم ,

مگر میشد عاشقت نشوم ,تو را ببینم و دلم نلرزد,مهربانی ات را ببینم و محبتت نکنم ,و حالا نیستیو من سرگردان به دنبال تو…

چگونه به چشهایم بگویم دیگر اشک نریزند,,
به دستهایم بگویم سرد نشوند,,

به قلبم بگویم با یادت نتپد,,

باور کرده بودم همیشه میمانی ,,

اما اکنون چه چیز را باور کنم,نمی دانم…

آه از این دل،آه از این جام امید عاقبت بشکست و کس رازش نخواند چنگ شد در دست هر بیگانه ای ای دریغا،کس به آوازش نخواند..
به زندگیت قانع باش تا آنچه داری برایت شیرین باشد.
درست است که چتر ها را برای خیس نشدن درست کرده اند اما گاهی همین چترها مارا خیس از باران عشق میکنند.
دل های بزرگ احساس های بلند,عشق های زیبا وپر شکوه می آفرینند ,اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن وچه زشت است زیبای ها را تنها دیدن وچه بدبختی آزار دهنده ای ایست تنها خوشبخت بودن ,در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است,
دلامون رو پلاستیکی کردیم به خیال نشکستن… یادمون رفت که پلاستیک ها زودتر می سوزند…
زندگي تلخترين خواب من است،خسته ام،خسته از اين خواب بلند….
امروز دلتنگم ولی دلتنگ باران
می آیدم از دور گاهی زنگ باران
اینجا كویر سالـــ ـهای آتش و سوز
انگار می آید نوای چنگ باران
دل خسته از صدها سوال بی جواب است
دل را جوابــی ده خدا ! هم رنگ بــــاران
این پنجره احساس تلخی داردازهجر
بشكن سر این درد را با سنگ باران
آهنگ دل در خشكسالی سوخت آری
رحمی كن و امشب بزن آهنگ باران
-ﻣﺎﯾﻪ اﺻﻞ وﻧﺼﺐ درﮔﺮدش دوران زر اﺳﺖ،داﺋﻤﺄﺧﻮن ﻣﯿﺨﻮردﺗﯿﻐﻲ ﻛﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﺟﻮﻫﺮاﺳﺖ،دود اﮔﺮﺑﺎﻻ ﻧﺸﯿﻨﺪﻛﺴﺮﺷﺄن ﺷﻌﻠﻪ ﻧﯿﺴﺖ،ﺟﺎي ﭼﺸﻢ اﺑﺮو ﻧﮕﯿﺮدﮔﺮﭼﻪ او ﺑﺎﻻﺗﺮ اﺳﺖ،ﺷﺼﺖ وﺷﺎﻫﺪ ﻫﺮ دو دﻋﻮاي ﺑﺰرﮔﻲ ﻣﯿﻜﻨﻨﺪﭘﺲ ﭼﺮااﻧﮕﺸﺖ ﻛﻮﭼﻚ ﻻﯾﻖ اﻧﮕﺸﺘﺮاﺳﺖ،آﻫﻦ وﻓﻮﻻدازﯾﻚ ﻛﻮرﻩ ﻣﯿﺎﯾﻨﺪﺑﺮون آن ﯾﻜﻲ ﺷﻤﺸﯿﺮﮔﺮدددﯾﮕﺮي ﻧﻌﻞ ﺧﺮاﺳﺖ،ﮔﺮﺑﺒﯿﻨﻲ ﻧﺎﻛﺴﺎن ﺑﺎﻻﻧﺸﯿﻨﻨﺪﺻﺒﺮﻛﻦ روي درﯾﺎﻛﻒ ﻧﺸﯿﻨﺪ .ﻗﻌﺮدرﯾﺎﮔﻮﻫﺮاﺳﺖ
روز مرگم
درآخربن نفسم..
فقط یه چیز به او خواهم گفت…
اونطوری نه!
اینطوری میرن..!!
بگذار قلبم برای همیشه یخ بزند…
نمیخواهم کسی شال گردن اضافی اش

را دور گردن احساسم بیاندازد…

گاهی هرچه بیشترمیجویید،کمترمیابید،اگرکسی متعلق به شماباشد،درزمان و مکانی که انتظارش راندارید به زندگیتان واردخواهدشد وخواهد ماند، صبورباشید…
اشتباه اصلی ما در زندگی.
هزاران کار غلطی نیست که انجام میدهیم،
بلکه هزاران کار درستی است که برای اشخاص غلط انجام میدهیم…
صدای تو کیلومترها سیم را به آتش می کشد ازگوش تا سینه ی من یک ونیم وجب که بیشترفاصــ ــله نیست.
امروز شاید سرشار از خوشی های بزرگ نباشد ولی سرشار از لذت های کوچک است کافی است که چشمانتان را باز کنید و آنها را ببینید
تا حالا فکرشو کردي : …

از له کردن سوسک مي ترسيم، از له کردن شخصيت ديگران نمي ترسيم ؛

………………………………….

از لکه دار شدن لباسامون

مي ترسيم، ازلکه دار کردن آبروي

ديگران نمي ترسيم ؛

………………………………….

از گم کردن راه مي ترسيم، از اين که هيچ وقت به هيچ جايي نرسيم

نمي ترسيم ؛

………………………………….

از خستگي سفر مي ترسيم، از اين که دست خالي بريم و برگرديم

نمي ترسيم ؛

………………………………….

از اينکه ناديده گرفته بشيم

مي ترسيم، ازاينکه ناديدني ها رو

نمي بينيم نمي ترسيم ؛

………………………………….

از اينکه يه روز تموم بشيم

مي ترسيم، ازاينکه تموم نشده

بي مصرف بشيم نمي ترسيم ؛

………………………………….

از اينکه آدما فراموشمون کنند

مي ترسيم، ازاينکه خدا از يادمون ببره نمي ترسيم.

برگت پروردگار مثل باران است اگر میبینی خیس نمیشوی جایت را عوض کن
ساعت ها ,دقیقه ها,ثانیه ها

چه سود عبورشان؟!

چه سود نشستنشان بر اعداد و ارقام؟!

دلم در یک نقطه خاموش شده است

آن نقطه

لحظه هایی است که متوقف از حضور تو شده اند

آری

حال زمان است که با تو فراموش شده

نه تو در زمان

به بهشت هیج وقت نمیرم اگر مادرم به آنجا نرود
روحيه ات رابالا نگه دار،
ازته دل شادباش وبگذار
روحيه ات،هركارىرا كه انجام ميدهى منعكس كند
ﻧﻘــﺎﺵ ﺑـﺎﺷـﯽ!
ﭼـﻘــﺪﺭ ﻣﯽ ﮔﯿـﺮﯼ
ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﺧﺎﻧﻪﯼﺳﯿﺎﻩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺭﻧـﮓ ﮐﻨﯽ؟
ﺑـﻌـــﺪ ﺭﻭﯼ ﺩﯾــﻮﺍﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﻟـــﻢ
ﯾــــﮏ ﺭﻭﺯ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺑﮑﺸﯽ ﮐﻪ ﻧــــﻮﺭ ﺁﻓﺘـــﺎﺏ ﺗﺎ
ﻣﯿـﺎﻧﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺁﻣــــﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ !
ﺭﺍﺳﺘـــــﯽ ﻣـــﻦ ﺭﻭﯼ ﺻـــﻮﺭﺗــﻢ ﯾـــﮏ
ﺧﻨــــــﺪﻩ ﻣﯽ ﺧـــﻮﺍﻫـــﻢ،
ﻧــﺮﺥ ﺧـﻨـــــﺪﻩ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﮔـــــﺮﺍﻥ ﮐﻪ
ﻧﯿﺴــــﺖ؟
عشق تنها حسي هست که دليلي براي ثابت کردنش وجود نداره
سيب هنوز شيرين است. هنوز هم ادم بهشت را به يك لبخند حوا مى فروشد. شيطان بهانه بود
برایِ قد کشیدنم،
خیلی ها..
کوتاه آمدند…!
شمع بودن ذره ذره آب گشتن تا به کی

راه پُر خاشاک را آرام رفتن تا به کی

دلت رو به باد نسپار
باد که خشمگین شود دل تو با رخت های همسایه برایش فرق ندارد
همه را می برد
دلت را به نسیمی بسپار که بدانی برای شاد کردن تو می وزد
اشتباه من این بودهرجارنجیدم ،لبخندزدم…
فکرکردنددردندارد…محکمترزدند!!!
دلم یک آمدن میخواهد…
بی هیچ رفتنی!!!
باز هم وقت کم آورده ام …
ای کاش هفته ها ،هشت روز بودند…
شده بعضي وقتا يهو ديگه دوستشنداشته باشي؟به خودت مي گي اصلاً واسه چي دوستش دارم؟مگه کيه؟مگه واسم چيکار کرده؟مگه چي داره که از همه بهتر باشه؟اصلاً من که خيلي از اون بهترم….بعد به خودت مي خندي که اصلاً واسه چي اينقدر خودتو اذيت کردي؟يهو، يه چيزي يادت مياد….يه چيز ِ خيلي کوچيک….يه خاطره….يه حرف….يه لبخند….يه نگاه….و بعد….همين….همين کافيه تا به خودت بياي و مطمئن بشي که نمي توني فراموشش کنی…..
اینکه در آن ، جا خوش کرده ای دل است نه شهرِ بازی !
باور کن تابِ بازی ندارد …
با تمام وجود درک کرده ام …
نیاز به هیچ دستی ندارم تا وقتی پای خدا در میان باشد …
برای تو و خویش
چشمانی آرزو میکنم
که چراغ ها و نشانه ها را
در ظلمت مان ببیند
گوشی
که صداها و شناسه ها را
در بیهوشی مان بشنود
برای تو و خویش
روحی
که این همه را
دربر گیرد و بپذیرد
و زبانی
که در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش
بیرون کشد
و بگذارد
از آن چیزها که در
بندمان کشیده است
سخن بگوئیم…
روزی مخاطب خاص من مخاطب خاص خیلی ها بود.اما الان مخاطب خاصی دارم که فقط مخاطب خاص من است.
سلام نميدانم بگويم عزيزم يا عزيزش ولى حرفهاي پدرم يادم نرفته که به من هشدار داد: هروقت دلت را شکست،خودت تکه هاشوجمع کن تاکسی منت دستای زخمیشو روسرت نذاره!
به محضِ اينكه احساس كردين ؛
غرورتوون بازيچه ی كسی شده !
كوله بارآرزوهاتونو بردارين ،
و بزنين به چاك ….

… داغِ زانو زدنتون رو ؛
به دل هر كی كه با غرورتون بازی می كنه بذارين … !!!

دنیـ ـا دوروزاست: یک روز بـ ـا تــــو یک روز علیه تـــــو
روزی که با توست مغــــرور نباش وروزی که علیه توست صبـــــورباش.هردو پایان پذیرنـــــد.
اگه به جای خود سیب درخت سیب میفتاد رو نیوتون الان نصف مشکلات زندگیم حل شده بود…
ﺗــﻠﺨــﺘــﺮﯾــﻦ ﺟــﻤــﻠــﻪ ﺍﯼ ﮐــﻪ ﻣــﻦ ﺷــﻨــﯿــﺪﻡ! ﻭ ﻣــﻤـﮑــﻦ ﺍﺳــﺖ ﺍﺯ ﺯﺑــﺎﻥ ﻣــﻌــﺸـﻮﻗــﺖ ﺑــﺸــﻨــﻮﯼ: ﻣــﺎ ﻣــﯽ ﺗــﻮﻧــﯿــﻢ ﺩﻭﺳــﺘـــﺎﯼ ﺧــﻮﺑــﯽ ﺑــﺮﺍﯼ ﻫــﻢ ﺑــﺎﺷــﯿــﻢ
بعضی آدم ها هستن با چیز های کوچیک…
مثلا دوستی ک موقع دست دادن برای خداحافظی ،توی اون لحظه ی قبل رها کردن دست ،با نوک انگشت هاش به دست هات یه فشار کوچیک میده …چیزی شبیه یک بوسه مثلا …
راننده تاکسی ای که حتی اگر هم در ماشینش رو محکم ببندی بلند میگه :روز خوبی داشته باشی !
آدم هایی ک توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم تو چشم شون میشی ،دستپاچه رو بر نمیگردونن ،لبخند میزنن و هنوز نگاهت میکنن …
اون هایی ک دستی رو که برای تراکت دادن جلوشون دراز شد رد نمیکنن ،هرچی باشه با لبخند میگیرن و یادشون نمیره که همیشه چند متر جلوتر سطلی هست ،سطلی هم نبود کاعذ رو میشه تا کرد و گذاشت تو کیف .
دوست هایی که بدون مناسبت کادو میخرن ،مثلا میگت این شال پشت ویترین. انگار مال تو بود .یا گاهی دفترچه یادداشتی ،نشان کتابی…
آدمایی ک سر چهار راه نرگس میخرن و با گل میرن خونه .
آدم های اس ام اس های آخر شب …ک یادشون نمیره گاهی قبل از خواب ،به دوستاشون یادآوری کنن که چقد عزیزن ،آدم های اس ام اس های پر مهر و بی بهانه ،حتی اگه با اون ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی …
آدم هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پر محبتی میزنن که مثلا تو را میخوانم
و بعد از هر یاداشت غمگین ،جوابی برات مینویسن که یعنی در کنارت هستم؛
کسانی که غم هیچکس رو تاب نمیارن …
آدم هایی ک اگه تو کلاس تازه وارد بشی ،زود صندلی کنارشون رو با لبخند تعارف میکنن ک غریبگی نکنی .
آدم هایی ک خنده رو از دنیا دریغ نمیکنن …توی پیاده رو بستنی چوبی لیس میزنن و روی جدول لی لی میکنن.
همین آدم ها با همین کارهای کوچیکشون …
همین ها هستن که دنیا رو جای بهتری میکنن برای زندگی …
باز گشته ام از سفر سفر از من باز نمي گردد
دلبسته به سکه هاي قلک بوديم،دنبال بهانه هاي کوچک بوديم،روياي بزرگتر شدن خوب نبود،اي کاش تمام عمر کودک بوديم…
همیشه بترسید از ادمایی که عاشق نیستند ولی عاشقی رو خوب بلدند
آدم بدبین، سختی را در هر فرصتی می بیند، آدم خوش بین فرصت را در هر سختی. * وینستون چرچیل *
معیارفاصله”متر”نیست..
”اشتیاق”است…
مشتاقش ک باشی یک قدم هم دور است!
وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم !در برابرش مسئولیم …در برابر اشکهایش ؛شکستن غرورش ،لحظه های شکستنش در تنهایی و لحظه های بی قراریش ……. واگر یادمان برود !در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهدآورد ،واین بار ما خود فراموش خواهیم شد … !!!
امواج زندگی را
با آغوش باز پذیرا باش
حتی اگر گاهی
تو را به قعر دریا ببرد
آن ماهی که همیشه بر سطح آب میبینیم, مُرده است… !!
دیدی تو بازی فوتبال کسی زمین میخوره داور سریع میدوه میگه میتونی ادامه بدی?
کاش زندگی مثل بازی فوتبال بودتا زمین میخوردیم یکی میومد میگفت میتونی ادامه بدی?
با پول در هر عشقی می توان نفوذ کرد.
جـــــز عشــــق مــــــادر…
ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ :
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﻭﺭﻭﺋﯽ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﯼ ﻫﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﺭﻭﺗﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ
آينه هاي اتاق به شوق در آغوش كشيدن تو قد كشيده اند حق دارند كه تصوير من بي تو را هر چه پيرتر از پيش به رخم مي كشند
اگر”ضربه فنی”شدی دوباره شروع کن “ضربه مغزی”که نشدی
عشق.
در يک لحظه به. وجود می ايد
و دوست داشتن
پس از مدت دراز وباعث همبستگی ميشود
پس اگر کسی عاشق تو شد فکر نکن دوستت دارد چون ممکن است ترکت کند
اجازه ندهید چیزهای پیش پا افتاده و کم اهمیت زندگی شما را متلآشی کند…
یادتون باشه ” از اومدن یکی تو زندگیتون ذوق مرگ نشین…
تا وقتی که تنهاتون گذاشت و رفت…. دق مرگ نشین……!
درياباش تابعضي هاازباتو بودن لذت ببرند وبعضي ها كه لياقت تو راندارنددرتوغرق شوند
امـــروز نــه چـایـــ م دارچیــن داشـت نـه قهـــوه ام شکــر نــه اینکــه نــخواهـم حـــوصله اش را نــداشتــم یعنـــی مــی دانـــی.. امـــروز نــبـودم نــه! امـــروز اصــلا نـبـــودم مــن کـه خیلــی وقـــت اسـت نـ.یـ.سـ.تـ.مـ.. امـــروز آفتــاب بـــود..بهــــار بــــود… راحـــت بگویــمــت امـــروز تــــو بایـــد مــی بـــودی همـــه ی روزهـا بـه کنــار تــو امــروز را عجیــب بـه مــــــن وبه چشمهای منتظرم بـ.د.هـ.کـ.ا.ر.ی. . . !
ای ک بی تو دنیا برایم اواری بیش نیست کنارم باش جزتو اوارا نمیخوام
آدمك آخر دنياست بخند آدمك مرگ همين جاست بخند!
آن خدايي كه بزرگش خواندي به خدا مثل تو تناست”بخند!

دستخطي كه تو را عاشق كرد شوخي كاغزي ماست”بخند!

فكر كن درد تو ارزشمند است فكر كن گريه چه زيباست بخند!

راستي آنچه به يادت داديم پر زدن نيست كه درجاست بخند!

کسایی ک امروزبهت میگن بی احساس همون لعنتی های هستن ک وقتی وابسته شدی میگن یکم منطقی باش
این روزها قرآن هم بخوانیم پشت سرمان حرف میزنند…..
میگویندبا خدا رابطه دارد
چنان قوی باشید که از آدم های نالایق بگذرید…
و آن قدر صبور که برای آدم های لایق به انتظار بنشینید…
.هرچه “بادا باد” ؛
“تاس دل” می ریزم …
یا “بـر بـاد” می روم ، یـا “از یـاد”
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ” ﺑﻐﺾ” ﺩﺍﺭﻡ
” ﮔﺮﻳﻪ ” ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﺎ ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ
” ﺁﻩ ” ﺩﺍﺭﻡ…
ﻭﻟﻰ ﺑﺎﺯﻳﮕﺮ ﺧﻮﺑﻰ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
” ﻣﻰ ﺧﻨﺪﻡ
اين دنيا عجيبه!
تا مريض نشی،گل واست نميارن…
تا گريه نكنی،نوازشت نمي كنن…
تا فرياد نكشی،به طرفت برنمی گردن..
تا نميری،نمی بخشنت…
عشــــــــــق ِ مــــــن!
بیـــــــــا!
قول مـــــــــی دهم کــــــه :قایقت شـــــــوم ؛ تو فقط بادبــــــــانم بــــــــــــآش…
بگـــــــــذار هر چــــــــه حـــــــرف پشــــــــت سرمــــــــــان می زنــــند ،
بـــــــــاد ِ هـــــــوا شـــــود ؛
و دورمـــــــــان کــــــند
از ایـــــــــن آدم هـــــــــا…
بهتره دیگه تو تقسیم لیاقت ساقی نشیم.. چون دست آخر چیزی که برا خود آدم میمونه یا تهشه یا هیچی
چه دوستی پاکی دارند کفش ها…

هر کدام که گم شود ان یکی را آواره خودش میکند…

انسان،بمیرد
امابه
گدایی عشق نکند
ای سروپای بسته به آزادیت مناز آزاده من که از همه عالم بریده ام!!!!
اگر سرابی دیدی تظاهر کن سیرابی،
نگذار به دروغش افتخار کند
آدمايي که ساکت سوار تاکسي ميشن

تا مقصد از پنجره بيرون رو نگاه ميکنن،

آخرشم ،

بدون ِ هيچ حرفي

کرايه رو ميدن و ميرن

آدماي خسته‌ايَن،

سر به سرشون نذارين…

ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﻣﻲ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﻤﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺸﻪ ﻭ ” ﺑﮕﻪ ” ﻛﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ … ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﻋﻬﺪﻩ ﻱ ﻳﻪ ﺷﺨﺺ ﺧﺎﺹ ﺑﺮ ﻣﻴﺎﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﻤﺎ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﻭ ” ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻩ ” ﻛﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ !
دوست بدار کسی را که دوستت دارد حتی اگر غلام درگاهت باشد
دوست مدار کسی را که دوستت ندارد حتی اگر سلطان قلبت باشد!
” ﺍِﺣﺴـ ـ ـ ـ ـﺎﺱ ” ﺭﺍ ﻓـَﻠـَـﮏ ﻧــﮑﻨﯿﻢ
ﺍﯾﻦ ﻃﻔﻞ ﻣَﻌـﺼـﻮﻡ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ
” ﻣَـﻨـﻄـﻖ ” ﭼﯿﺴﺖ …
يه هيزم شكن وقتي خسته ميشه كه تبرش كند شه نه وقتي كه هيزمش زياد شه،تبر ما انسان ها هم باورهامونه،نه آرزوهامون…
می دانی..؟آدم های ِ ساده..ساده هم عاشق می شوند..ساده صبوری می کنند..ساده عشق می وَرزَند..ساده می مانند..اما سَخت دِل می کنند..آن وقت که دل ِ می کنند..جان می دَهند..سخت میشکنند..سخت فراموش میکنند..آدم های ِ ساده…..
به من هم گفته بودی درد مردم صفای بقچه های نان گندم به قلبم یاد دادی عاشقی را به چشمم بارش فصل چهارم
سـکـــــــه ی زنـدگـیم

شـیـــــــر نـدارد

امــــــــا

هـمـیـن خـطـی

کـه مـــــــرا بـه تــــــو

وصـــــــــــــــــل

نـگـه مـی دارد را

بسیـــــار دوســـــــت مـی دارمـــ …

زندگي مثل غباره پرنده اي نداره پس ديگه اين همه غوغا واسه جي بهره جه كاره?
صفحه ی آخر شناسنامه زیاد مهم نیست …

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
گاهی باید تو آیینه خوب نگاه کنی ببینی هنوز زنده ای یا نه !

ﻧــﻪ ﺗﻨﻬـــﺎ ﺗﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ …
ﺣﺘـﯽ ﻭﻗﺖ ﺭﻓـﺘﻦ ﺑــﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﭘـــﺮ ﺭﻭﯾﯽ ﺩﺳﺘــﻮﺭ ﻫﻢ
ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ :
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑــﺎﺵ !! …
از دريا پرسيدم:که اين امواج ديوانه ي تو از کرانه ها چه ميخواهند؟
چرا اينان پريشان و در به در سر بر کرانه هاي از همه جا بي خبر مي زنند؟
دريا در مفابل سوالم گريست! امواج هم گريستند…
آن وقت دريا گفت: که طعمه ي مرگ تنها آدمها نيستند امواج هم مانند آدمها مي ميرند و
اين امواج زنده هستند که لاشه ي امواج مرده را شيون کنان به گورستان سواحل
خاموش مي سپارند!
هروقت داشتی یه آدمی رو تو ذهنت بزرگ میکردی. . .
جا واسه پشیمونی هم بزار
ﻣﻦ ﺯﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ
ﻣﺮﺍ ﻛﻪ ﺑﭙﯿﭽﯿﺪ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﻭ ﭼﺎﺩﺭ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﭼﻪ ﻣﯽ ﻛﻨﯿﺪ
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ.
ﻣﺮﺍ ﻛﻪ ﺑﭙﯿﭽﯿﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﻗﻊ ﺑﺎ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﻢ ﭼﻪ ﻣﯽ ﻛﻨﯿﺪ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻛﻪ
ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺭﻗﺺ.
ﻣﻦ ﺯﻧﻢ
ﻣﻦ ﺯﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﺎﻧﺪ
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﻧﺪﭼﺸﻢ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺗﻤﺎﺷﺎﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﻧﺪ
ﯾﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ

ﺩﺭ ﺍﻭﻥ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻫﺎﯾﻰ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻢ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩﻥُ ﯾﮑﻰ ﯾﮑﻰ ﻣﯿﺸﻤﺎﺭﻥ

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﺑﻖ ﻧﻤﯿﺸﻪ . . .

الهي ! نه من آنم كه زفیض نگهت چشم بپوشم، نه تو آنی كه گدا را ننوازي به نگاهی.دراگر باز نگردد، نروم بازبه جایی.پشت دیوارنشینم، چوگدا برسر راهی.كس به غیرازتونخواهم, چه بخواهی چه نخواهی.باز كن در،بازكن در,كه جزاین خانه مرا نیست
بي خيال عطرهاي گران قيمت… آدمها بايد مثل تو بوي معرفت بدهند.
ﺁﻟـــــــــــــــــــﻴﺲ ﮐﺠــــــﺎﻳﻰ…

ﺑﻴـــــــــــــــا…

خيلى دور رفته اى…
اينجا عجيب ترين سرزمين دنياست….✔

عشق یعنی مرا جغرافیا درکار نباشد
یعنی ترا تاریخ درکار نباشد
یعنی تو با صدای من سخن گویی
با چشمان من ببینی
و جهان را با انگشتان من کشف کنی…
به سلام ها دل نمی بندم از خداحافظی ها غمگین نمی شوم دیگر عادت کرده ام به تکرار یکنواخت دوری و دوستی خورشید و ماه
ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﻣﻔﺮﻁ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻧﻤﯽ ﺩﺭﻧﺪ
ﺑﻪ ﻧﯽ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺳﭙﺎﺭﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش ” علف هرز ” و ” گل سرخ ” یکیست.
اگه توباشی ودنیا نباشه میشه باتو همه دنیارو حس کرد اگه دنیا بیاد وتو نباشی نمیشه بی تو این دنیارو سرکرد.
خنده هایم شکلاتی شده اند…
زیادی خالص…
تلخ…
تلخ.
هميشه نگاهي را باوركن كه گرچه ازتو دور است! ولي چشم انتظار ديدن توست!
بودیم و کسی پاس نداشت … هستیم باشد نباشیم … بدانند بودیم
ببــــــــــار بــــــــاران. . .

مـــــــــــــن ســـــــــــــفرکـــــــر ده ای دارمــــ. . .

کــــــــه یــــــــادم رفــــته. . .

آبـــــــــــــ پشتــــــــــ پـــــــــایش بـریــــــــزمــــ. . .✔

از‎ ‎یک طرف جسم پوشالی ام را‎ ‎کلاغها‎ ‎ویران می کنند..
وبدترازآن تهمت همدست شدن با کلاغ ها برای تاراج مزرعه،و آخروقتی نمیتوان رفت همین یک پا هم زیاداست..
شاید! باید باورکنم مترسکی بیش نیستم …!.¡.!
ابر بارنده با غرور به دریا میگفت؛
من نبارم تو کجا دریایی…
دریا لبخندزنان پاسخ داد؛
ابر بارنده تو خود از مایی!!!
ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟‎\‎من که خود راضی برین خلقت نبودم زور بود‎\‎من که باشم یا نباشم کار‎ ‎گردون لنگ نیست‎\‎من بمیرم یا بمانم که کسی دلتنگ نیست‎ \‎ /✔
وقتی زیادی به کسی بگی دوست دارم
خیال میکنه احساستو به حراج گذاشتی
تو حراجی هم چیز خوبی گیر آدم نمیاد
پس یکم جلو اون زبونتو بگیر !!!
ﻫــﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑــَﺮﺍﯼ ﺑﺪﺳـﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻣــُﺤــَﺒﺖ ﮐﺴــﯽ “ﺗــَﻨــَﺖ ”
ﺭﺍ ﺑــﻪ ﺍﻭ ﻧــَﺴﭙـﺎﺭ ﻫـﯿﭻ ﺗــَﻀﻤﯿﻨﯽ
ﻧﯿــﺴﺖ ﮐـﻪ ﻓــَﺮﺩﺍ ﺗﻮﺭﺍ “ﻓﺎﺣــﺸﻪ ” ﻧﺨﻮﺍﻧـَﺪ…
عشق مثل تخته پاككن خيس ميمونه
اولش ك ميكشي رو رابطت, فك ميكني خيلي تميز و شفاف شده
اما خيلي نميگذره ك ميفهمي چه گندي زدي ب دوستيتون….
اگه گوهر عشقو توی دلت داشته باشی نیازی نیست بیرون از خودت دنبالش بگردی…
ﯾﻪ ﺳﺮﯾﺎﻡ ﺑﻮﺩﻥ ﻗﺒﻼ ”””” ﭼﺸﻢ ﭼﺸﻢ ﺩﻭ ﺍﺑﺮﻭ ””””
ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻥ …
ﺍﻻﻥ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ”””” ﺧﻂ ﻭ ﻧﺸﻮﻥ ”””” ﻣﯽ ﮐﺸﻦ…
تمام عکاسخانه های این شهر را
بدنبال یک عکس قدی
شاید هم تمام رخ از عشـــق گشته ام !!
فتوشاپـــــــــــــــــ بیداد میکند این روزها
آدم اگه یه روزازمرغی که بایدبخورتش خوشش اومد،شب گرسنه می مونه….!!!
مهــم نیسـت بـزرگ باشــی یـا کوچـــک ؛
مهــم ایـن اسـت کـه مــرد بــاشــی و پــای حــرفــت بــایستــــی
وگــرنــه دهــان هـر نـامــردی بــوی گنــد دوستــت دارم میــدهـــد
ﻳﺎﺩﻡ ﻧﺮﻭﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﻨــــــﻬﺎ ﻫﺴﺘﻢ

ﺍﻣـــــــﺎ…

ﺗﻨﻬﺎ ﻣـــــــﻦ ﻧﻴﺴﺘﻢ…

بي خبر از حال هم خوابيدن چه سود؟ بر مزار مردگان خويش ناليدن چه سود؟ زنده را تا زنده است بايد به فريادش رسيد ورنه بر سنگ مزارش آب پاشيدن چه سود؟ گر نرفتي خانه اش تا زنده بود خانه صاحب عزا تا صبح خوابيدن چه سود؟ گر نپرسي حال من تا زنده ام بعد مرگم اشك و ناليدن چه سود؟ زنده را در زندگي قدرش بدان ورنه مشکي از براي مرده پوشيدن چه سود؟ 🙂
اینجا آدمهای اطرافم مثل جمعه هستند!
نه زوجند نه فرد..
پراز ابهامند…!
آرزویت را بر آورده می کند، آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی می گریاند
هر چه بیشتر عشق بورزید ، عشق و شور زندگی بیشتری به شما روی خواهد آورد .
تلخ وشيرين جهان چيزي بجزيک خواب نيست؛مرگ پايان ميدهديک روزاين کابوس را
ازمیان کسانى که براى دعاى باران به تپه ها مى روند تنها کسانى که چتر با خود مى برند به کارشان ایمان دارند
از دفتر خاطرات یک روباه :
داستان فریب ، قصه ی باور است ، خروس نادان نیاز به نیرنگ ندارد ؛
امروز برای سیر شدن باید راست بگویم گرسنه ام !
زمانی که همه بدنبال چشمان زیبا هستند ، تو بدنبال نگاه زیبا باش !
سرم درد میکند . . . . . !!
و ””دردم””سر میکند با من . . . . ؟؟
كور باش بانو،نگاه كه ميكنى ميگويند؛نخ داد!عبوس باش بانو،لبخندكه ميزنى ميگويند؛پا داد!لال باش بانو،حرف که ميزنى ميگويند؛جلوه فروخت!شايددست ازسرمان بردارند،شايد…!!!
راندي ز برت مرا و خارم کردي از درگه خويش برکنارم کردي چون برگ گلي که در کف باد افتد بازيچه دست روزگارم کردي..
شمع سوزان توام اینگونه خاموشم مکن ،از کنارت رفته ام اما فراموشم مکن.
ب تعظیم مردم این زمانه اعتمادنکن…
تعظیم آنان همانند خم شدن دوسر کمان است ک هرچه ب هم نزدیکتر میشوند تیرش کشنده تر است!!!
آهای دل خوش باورم
چقدر هنرمندانه زجر میکشی….
از کمال الملک زیباتر…
بسته ام

مثل چشمان سياهت

چترم را


ديگر باران است

كه آبرويم را مي خرد !

درزندگي يادگرفتم دوست شوم،بخندم،ببخشم،امايادنگرفتم کسي روفراموش کنم.
بگذار گوشهایم سنگین بمانند، سمعک رامی خواهم برای چه؟ وقتی شنیدنی های این دنیا، یا “دروغ اند” یا “گناه”…
ﺑــــﻰ ﺗﻔــــــــﺎﻭﺕ ﻧـــــﻴﺴﺘـﻢ
ﻓﻘــــــﻂ
ﺩﯾﮕـﺮ ﻛﺴـﻰ ﺑﺮﺍﻳـــــﻢ ﻣﺘـﻔــﺎﻭﺕ ﻧـــــﻴﺴﺖ !…
دریا باش.. تا اگر سنگی به سویت پرتاب شد،سنگ غرق شود نه اینکه تو متلاشی شوی…!!!
باران باشیم …
کسی که به باران عادت نمیکند هروقت بیایددوست داشتنی است…
وقـتــی کســی بــرای نـداشــته هــایــت بـــهـانــه مـیـگــیــرد

بـهتـر اســـت او را هـــم نــداشــته بـاشـــی تــا بــه نـــداشـــتـه هــایــت اضــافــه شــود

عزيز من…
تمام تنت آغشته به من است.
سوزاندن دل من، خودسوزى در ملأ عام است…!
گر گرد کسی بسیار بگردی گرچه عزیزی خوار گردی
برای همه خوب باش
اونکه فهمید همیشه کنارته و بیادت
اونکه نفهمید
یه روز میفهمه که ديگه دیره و فقط دلش برای خوبیات تنگ میشه !!✔
هیچوقت از دوست داشتن انصراف نده،حتی اگر کسی بهت دروغ گفت بازم بهش فرصت بده.عشق رو تجربه کن حتی اگه توش شکست بخوری.اینو بدون که اگه کسی وارد زندگیت شد و گذاشت رفت،علاوه بر اینکه یه خاطره به جا میزاره میتونه یه تجربه هم به جا بزاره
عاشقانه هایم را میخوانند و میگویند: “تا حالا عاشق شدی ؟”
میگویم: نه !
و بیخیال آن سنگینی میان گلو میشوم…
ﺍﺯ ﺳﻮﺳﮏ ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﻢ …
ﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﻟﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﺳﻮﺳﮏ ﻧﻤﻲ
ﺗﺮﺳﻴﻢ.
ﺍﺯ ﻋﻨﮑﺒﻮﺕ ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﻢ …
ﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﻮﻥ ﺗﺎﺭ ﻋﻨﮑﺒﻮﺕ ﺑﺒﻨﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﺗﺮﺳﻴﻢ .
ﺍﺯ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻟﻴﻮﺍﻥ ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﻢ …
ﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﺎ ﻧﻤﻲ ﺗﺮﺳﻴﻢ .
ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﮐﻨﻦ ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﻢ …
ﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺗﻤﻲ ﺗﺮﺳﻴﻢ …
هميشه عمق درد را مىگويد: در زندگي زخمهايي است، كه مثل خوره روح را در انزوا مىتراشد و مىخورد…
امابایدجلوی آنهاایستاد و جنگید تاآخرین نفس
درون دنيا عشق ازآن كسانيست كه،يكديگر رابا هر فاصله درک مى كنند…
ای جان ز جان گذر کن تا جان جان ببینی بگذر این جهان را تا آن جهان ببینی
ﺍﻳـﻦ ﺭﻭﺯﻫــــــﺎ … ﺧﻴـﻠــــــﻲ ﻫـﺎ

ﺧﻴﻠــــــﻲ ﻛـﺎﺭﻫـﺎ ﺩﺭ ﺣﻖ ِ ﺁﺩﻡ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﺧﺮﺵ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨـﺪ” ﺣﻼﻝ ﻛﻦ”!✔

دل نده
به آدمها
تو که ازخدایشان عاشقتر نیستى!
آنها خداى خود را به نیمه نانی میفروشند وتورابه نیمه شبی
یکطرفه بودن همه چیز را نابود میکند
از خیابانش گرفته
تا رابطه اش !
Be 2nbale vilcheri hastam baray rozegar …

Zaheran ! Paee baray rah Amadan ba ma ra nadarad !!!

شبیه شماره ای تنها روی گوشی تلفن همراه.نه نامی،نه نشانی….مدتهاست من یک تماس ازدست رفته ام.
ﯾﻪ ﻣﯿﺰ ﻫﺮﭼﻘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﮔﺮﻭﻥ ﻗﯿﻤﺖ ﻭ ﺷﯿﮏ ﻭ ﺳﻠﻄﻨﺘﯽ ﺑﺎﺷﻪ
ﺍﮔﻪ ۴ﺗﺎ ﭘﺎﯾﻪ ﺵ ﻣﺜﻞ ﻫﻢ ﻭ ﯾﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﺒﺎﺷﻦ ﻣﯿﺰ ﻧﻤﯿﺸﻪ …
ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻦ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﻪ ﺕ ﺑﺎﺷﻪ
زمین
خمیازه ای بکش به زیر پای من…
فقط همین…
اگر با گرگها زندگى میكنی زوزه كشیدن رابیاموز،ما در روزگارى زندگى مىكنيم كه تنها خدایش از پشت خنجر نمى زند…
هر وقت کسی دلترو شکست یکمیخ تو دیوار بزن و هروقت دلت رو به دست اورد اون میخ رو از دیوار در بیار,ولی,جای اون میخ همیشه تو دیوار میمونه
یادت باشه
موندنی با لگدم نمیره
رفتنی هم با خواهش نمی مونه..
به دنیا دل نبنده هرکی مرده.
که دنیا سر تا سر اندوه و درد.
به قبرستان سفر کن تا ببینی.
که دنیا با عزیزانم چه کرده.
اينقدرنگو اگه ببخشم كوچك ميشوم
اگه با گذشت كسي كوچك ميشد
خــــــــــــدا اينقدر بزرگ نبود…✔
بدنبال ویلچری هستم برای روزگار!!ظاهرأپایی برای راه آمدن بامن ندارد!
انقدر ..ورق هاي زندگيم را…بهم نريز…حكم همان دل است.
طاقت . . . میگویند قسمت نیست ، حکمت است . . . ! خدایا من معنی قسمت و حکمت را نمیدانم اما تو معنی طاقت را میدانی !!! مگه نه ؟؟؟
ای روزگار
چه سخت معلمی هستی.
عجیب است این همه امتحان.
آن هم امتحانهای که یک به یک رد میشویم.
عجیب است روزگار.عجیب
همه روباه را مکار میدانند ی جایی خوندم روباه اگه جفتش بمیره تا اخر عمر بپاش میمونه کاش انسان ها فقط مکر روباه را یاد نمیگرفتند…
ﺣﺮﻓـــــــ ﺗﻮ ﮎ ﻣﯽ ﺷـــــــﻮﺩ
ﻣـــﻦ
ﭼﻪ ﻧﺎﺷــــــﯿﺎﻧـــﻩ
ﺍﺩﻋـــــــــــــﺎﯼ ﺑﯿـــــــــــــــ ﺗﻔــــﺎﻭﺗﯽ ﻣﯿــــــ ﮐــﻨﻢ
وقتی با کسی که دوسش داشتی بهم زدی،
به نفر بعدی که رسیدی،
نگو رابطمون در حد چندتا مسیج بود!
مثل مرد وایسا بگو:اون لعنتی عشقم بود…
تموم زندگیم بود…

دوسش داشتم…
ولی رفت!!

سلام ميشه كمي درد و دل كرد؟
جرا دنياي ما آدما اينطوريه،جرا تا به كسي ميكي كه دوست دارم همه دنيا رو بهم ميزنه تا غرورت رو له كنه قافل از اينكه تو براي كفتن همين كلمه دوستت دارم هزار بار غرورت رو بيش خودت شكستي، جرا حاضر نيست قبول كنه كه اكه يكي با خودش هميس كار رو كنه از تمام عالم و آدم شاكي ميشن،جرا داشتن يه عشق باك بدون كناه و دغدغه بايد به يه آرزو تبديل شه جرا براي ثابت كردن اينكه كسي رو دوست داري بايد هزاران بار لعن و نفرين از طرف مقابل بشنوي و آخرش با اين جمله كه من از شما درباره خواسته تون مطمئن نيستم من قصد دوستي ندارم من قصد … ندارم
جرا بايد به جرم دوست داشتن كسي تحقير شد؟
بعضی ها گریه میکنند
نه به این خاطر که ضعیف هستند…
خیر…
به این علت که مدتی طولانی قوی بوده اند
تمام جیزی که باید ازندگی آموخت تنها یک کلمه است.میگذرد ولی دق می دهد تا بگذرد…!

بعضی‌ آهنگ ‌ها هستن که گوش میدی میگی‌ “من کی‌ زندگیمو واسه این تعریف کردم که این از روش آهنگ ساخته”،
ﻋﺠـﺐ ﺭﻭﺯﮔـﺎﺭﯾـﯿﻪ !…
ﺩﻗﯿـﻘﺎ ﻫﻤـﻮﻥ ﺑﻼﯾـﯽ ﺳـﺮﺕ ﻣﯿـﺎﺩ ﮐـﻪ ﯾـﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑـﺎ ﻏــﺮﻭﺭ ﻭ
ﺍﻓﺘـﺨﺎﺭ ﺳـﺮ ﯾﮑـﯽ ﺩﯾــﮕﻪ ﺁﻭﺭﺩﯼ !
ﺩﻗﯿﻘـﺎ ﻫﻤـﻮﻧﺠﻮﺭﯼ ﺧـﻮﺭﺩ ﻣﯿﺸﯽ ﮐـﻪ ﯾـﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕـﻪ
ﺭﻭ ﺧـﻮﺭﺩ ﮐـﺮﺩﯼ!
ﻫﻤــﻮﻥ ﺻﺤﻨـﻪ ﻫـﺎ ، ﻫﻤـﻮﻥ ﻟﺤﻈـﻪ ﻫـﺎ ﻭ ﻫﻤـﻮﻥ ﺣـﺮﻓﺎ …!
هميشه عاشقانه زندگي کن تااگر يک روز رازهايت فاش شد بغض دنيا باشد.
ﻫﻤﻴﺸﻪ ˝ﺩﻳﺮ ﺭﺳﻴﺪﻥ ، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺮﺳﻴﺪﻥ˝ ﻧﻴﺴﺖ . . .

ﮔﺎﻩ . . .

ﺩﻳﺮ ﺭﺳﻴﺪﻥ . . .

ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺮﺳﻴﺪﻥ ﺍﺳﺖ . . .

بیرحمی را بلد نیستم…
امّا حواست رو جمع کن:
استعدادم در یادگیری فوق العاده است…
بعضی هام مخاطب خاص نیستن، اما مخاطب قابل توجه ان
از بین تمام دردها ، سوختنِ بدون شعله دردناکترین است !!!
دست طبيعت در هر دل پاك اين احساس شريف را گذاشته است كه به تنهايي نمي تواند خوشبخت شود و بايد سعادت خود را در خوشبختي ديگران بجويد. (گوته)
اگر دیگران را با زیباترین منشها و صفات بخوانیم چیزی از ارزش ما نمی کاهد بلکه او را دلگرم ساخته ایم آنگونه باشد که ما می گوییم.
ای که از کوچه تنهای ما می گذری گوش کن ناله من از سر دیوار کذشت
شمع میسوخت پروانه به دورش نگران,….ماکه میسوزیمو پروانه نداریم چه کنیم.
هرگِِــز تمــــــٰٰـامت را بـََــراے کسی رو نکــــــن. . . .!

بگــــــذار کمی دســـت نیـــــٰٰـافتنی بــــــــٰٰـاشی. . . .!

آدم هـــــــٰٰــــــــــــــا. . . .؛

تمـٰٰامََـت که کننــد. . . . ؛

رهــــٰٰـایت می کننــد . . . .!

ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺷﻤﻦ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻱ، ﺑﺪﺍﻥ ﺩﺭ
ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﺪﻓﺖ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻮﺩﻱ ! ﺍﮔﺮ
ﺭﻭﺯﻱ ﺗﻬﺪﻳﺪﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺑﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺕ
ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ! ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﻱ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺩﻳﺪﻱ، ﺑﺪﺍﻥ
ﻗﻴﻤﺘﺖ ﺑﺎﻻﺳﺖ ! ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﻱ ﺗﺮﻛﺖ
ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺑﺪﺍﻥ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﻟﻴﺎﻗﺖ ﻣﻲ
ﺧﻮﺍﻫﺪ
دوس داشتن نه دلیل داره نه عمر
مهم اون دله که علاقه ی هر کسی نره توش که زود پشیمون میشه
وقتی پروانه ی عشق در تاری بیفتد که عنکبوتش سیر باشد ، تازه قصه ی زندگی شروع می شود ، زیرا دیگر نه می تواند پرواز کند نه بمیرد .
با خودم میگم اگه زمین گرد نبود باید میرفتم تا آخر دنیا را پیدا کنم
اما حالا هر جایی میتونه آخر دنیا باشه
حتی همین خیابون که کودکی ام در آن رفت و برنگشت!
به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اونی که زود میرنجه
زود میره، زود هم برمیگرده.
اما اونی که دیر میرنجه
دیر میره، اما دیگه برنمیگرده . . .
.
باكلاس ترين sms سال:

Lim (x) = love
x —->u
باشرط : x=i باكلاس ترين sms سال:

Lim (x) = love
x —->u
باشرط : x=i باكلاس ترين sms سال:

Lim (x) = love
x —->u
باشرط : x=i باكلاس ترين sms سال:

Lim (x) = love
x —->u
باشرط : x=i

ب را از ابتدای برنج هایمان برداشتیم ! اینک فقط رنج میخوریم…
بگذار سرنوشت هر راهی که میخواهد برود ، ما راهمان جداست 

 این باران تا می تواند ببارد ما چترمان خداست.
ﺍﮔﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺷﮕﻠﯿﺶ ….

ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ؛ ﺑﻠﮑﻪ ﻫﻮﺳﻪ !

ﺍﮔﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﭘﺮ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺑﻮﺩﻧﺶ ،

ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺲ ﺗﺤﺴﯿﻨﻪ ….

ﺍﮔﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻤﮑﺖ ﻣﯽﮐﻨﻪ !

ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺲ ﺗﺸﮑﺮﻩ ….

ﻭﻟﯽ ….

ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ؟!

ﻋﺎﺷﻘﺸﯽ …

ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﯿﻪ … !!

به سلامتي اونيکه عاشق عشقشه !!

بینهایت باران باش وببار از سر خشم که همه چتر به دست منتظر آمدنت نه که با عشق بباری سرشان بلکه باقهر بیایند به جنگ
بگذار دیگران نام تو را ندانند ، همین زلال بی کران چشمانت برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست
بدترین سرنوشتی که ممکن است کسی داشته باشد
تنها زیستن و تنها مردن است
بدون عاشق شدن و بی معشوق بودن.
یه وقتایی باید رفت!
اونم با پای خودت!
باید جاتو تو زندگی بعضی ها خالی کنی!
درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی میشه!
ولی بدون یه روز یه جایی…
بد جوری یادت می افتن که دیگه خیلی دیر شده خیلی
بعضی آدمـــا ؛ مثـل دیـــوارای تـازه رنــگ شـده هستن …. نــباید بــهشون نـــزدیک بـشی ، چه بــرسه کـه بخــوای بهشــون تکــیه کـــنی …
در شهری که خورشید را به قیمت شمعی نمیخرند
پروانه شدن یعنی تباهی…
مورد اطمینان کسی بودن خیلی لذت بخش تر ازمعشوق کسی بودنه…
ﺑﯿـــــﺎ ﻫــــﺮ ﺩﻭ ﺑﺎﺷﯿــــــــﻢ…
ﺗــــﺎ ﻧﻘــــﺾ ﮐﻨﯿـــــﻢ ﺑــــﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸــــﻪ . . .
ﯾـﮑــــﯽ ﺑــــﻮﺩ ﻭ ﯾـﮑــــﯽ ﻧﺒــــﻮﺩ ﻗـﺼــــﻪ ﻫــــﺎ ﺭﺍ . . .
گاهي آنقدر غرق درآرزوهايت هستي ،كه نميداني خودت آرزوي كسي هستي
لیلی زیر درخت انار نشست
درخت انار عاشق شد
گل داد ، سرخ سرخ
گل ها انار شدند ، داغ داغ
هر اناری هزار تا دانه داشت
دانه ها عاشق بودند
تووی انار جا نمی شدند
انار کوچک بود …
انار ترک برداشت
خون انار روی دست لیلی چکید
لیلی انار ترک خورده را از روی شاخه چید
مجنون به لیلی اش رسید
خدا گفت : راز رسیدن همین بود
کافیست انار دلت ترک بخورد …
ذره ذره های وجودم را به تارهای نازک حس گنگی پیوند می زدم تا امید جوانه زند.
اما…
دریغ که جوانه
بی حضور دل خشکید!
تمام پل های پشت سرم را خراب کردم از عمد , راه اشتباه را نباید برگشت….
بچه که باشی
از “نقاشی”هایت هم
می‌ توانند به روحیات و درونیاتت پی ببرند،
بزرگ که می‌ شوی
از حرفهایت هم نمی‌ فهمند توی دلت چه خبر است!
تــو اوج قصــه ترسیدے
تو اوج ماجــرا مــردم…
کے برگشــته! که انقــد زود
از احســاست ورق خــوردم
تمــاشاے تو چند لحــظه تو
رویــا هم شیـــرینه…
تو آیــنه دیدے چشمــاتو؟
چقـــدر جـــذاب” غمگـــنه “
بودن هم بودن های قدیم …!!
نه اینترنت بود، نه تلفن …
فقط نگاه بود،
روبرو،
چشم در چشم …
به همین خلوص،
به همین کیفیت،
به همین سادگـــــــــی!!!
عزیزم من نمیگم تو عوضی هستی…
ولی شک ندارم اگه قلب ادما هم پسورد داشت…
مال تو یا۱۲۳۴بود…
یا۴تا صفر….
باتوبدرودای مسافر؛هجرت توبی خطرباد؛پرتپش باشه دلی که خون به رگهای تنم داد
شيرين بهانه بود
فرهاد تيشه ميزد
تاباور كند صداي مردماني راكه در گوشش ميخواندند:
دوستت ندارد
سخت است ؛ خیلی سخت وقتی بدانی او کجای زندگی توست !
ولی ندانی تو کجای زندگی او هستی … !!!
آغوشت اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مردن و گریز از شهری که با هزاران انگشت به وقاهت پاکی آسمان را متهم می کنند(:””( .
ﮐﻮر ﺑﺎش ﺑﺎﻧﻮ …ﻧﮕﺎﻩ ک ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ: ﻧﺦ داد !..ﻋﺒﻮس ﺑﺎش ﺑﺎﻧﻮ …ﻟﺒﺨﻨﺪ ک ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ: ﭘﺎ داد !..ﻻل ﺑﺎش ﺑﺎﻧﻮ …ﺣﺮف ک ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ: ﺟﻠﻮﻩ ﻓﺮوﺧﺖ !.ﺷﺎﯾﺪ دﺳﺖ از ﺳﺮﻣﺎن ﺑﺮدارﻧﺪ .…ﺷﺎﯾﺪ
شمعي روشن کردم

حوالي ِ هميــــن روزها

که زودتـــــر بيايــــي

ميگـــــويند

دعـــــايٍ ديوانــــگان هم، مستــــجاب ميشود

!

وقتی کسی درکنارت هست خوب
نگاهش کن…!
به تمام جزئیاتش…
به لبخند بین حرفهایش…
به سبک ادای کلماتش…
به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش…
به چشم هایش خیره شو…
دستهایش رابه حافظه ات بسپار…
گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که حسرت یک نگاه سرسری راهم به دلت می گزارند
دیروز خم شدم ودر گوش بچه ای که مرده به دنیا آمده بود گفتم:دلگیر نشو چیزی را از دست نداده ای!!!
ای دل عبث مخور غم دنیا را**فکرت مکن نیامده فردا را
کنج قفس چو نیک بیندیشی**چون گلشن است مرغ شکیبا را
بشکاف خاک را و ببین آنگه**بی مهری زمانهٔ رسوا را
این دشت، خوابگاه شهیدانست**فرصت شمار وقت تماشا را
از عمر رفته نیز شماری کن**مشمار جدی و عقرب و جوزا را
دور است کاروان سحر زینجا**شمعی بباید این شب یلدا را
در پرده صد هزار سیه کاریست**این تند سیر گنبد خضرا را
پیوند او مجوی که گم کرد است**نوشیروان و هرمز و دارا را
این جویبار خرد که می‌بینی**از جای کنده صخرهٔ صما را
آرامشی ببخش توانی گر**این دردمند خاطر شیدا را
افسون فسای افعی شهوت را**افسار بند مرکب سودا را
پیوند بایدت زدن ای عارف**در باغ دهر حنظل و خرما را
زاتش بغیر آب فرو ننشاند**سوز و گداز و تندی و گرما را
پنهان هرگز می‌نتوان کردن**از چشم عقل قصهٔ پیدا را
دیدار تیره روزی نابینا**عبرت بس است مردم بینا را
ای دوست، تا که دسترسی داری**حاجت بر آر اهل تمنا را
زیراک جستن دل مسکینان**شایان سعادتی است توانا را
از بس بخفتی، این تن آلوده**آلود این روان مصفا را
از رفعت از چه با تو سخن گویند**نشناختی تو پستی و بالا را
مریم بسی بنام بود لکن**رتبت یکی است مریم عذرا را
بشناس ایکه راهنوردستی**پیش از روش، درازی و پهنا را
خود رای می‌نباش که خودرایی**راند از بهشت، آدم و حوا را
پاکی گزین که راستی و پاکی**بر چرخ بر فراشت مسیحا را
آنکس ببرد سود که بی انده**آماج گشت فتنهٔ دریا را
اول بدیده روشنئی آموز**زان پس بپوی این ره ظلما را
پروانه پیش از آنکه بسوزندش**خرمن بسوخت وحشت و پروا را
شیرینی آنکه خورد فزون از حد**مستوجب است تلخی صفرا را
ای باغبان، سپاه خزان آمد**بس دیر کشتی این گل رعنا را
بیمار مرد بسکه طبیب او**بیگاه کار بست مداوا را
علم است میوه، شاخهٔ هستی را**فضل است پایه، مقصد والا را
نیکو نکوست، غازه و گلگونه**نبود ضرور چهرهٔ زیبا را
عاقل بوعدهٔ برهٔ بریان**ندهد ز دست نزل مهنا را
ای نیک، با بدان منشین هرگز**خوش نیست وصله جامهٔ دیبا را
گردی چو پاکباز، فلک بندد**بر گردن تو عقد ثریا را
صیاد را بگوی که پر مشکن**این صید تیره روز بی آوا را
ای آنکه راستی بمن آموزی**خود در ره کج از چه نهی پا را
خون یتیم در کشی و خواهی**باغ بهشت و سایهٔ طوبی را
نیکی چه کرده ایم که تا روزی**نیکو دهند مزد عمل ما را
انباز ساختیم و شریکی چند**پروردگار صانع یکتا را
برد
هیچ وقت ازخدانخواه که دنیاروبهت بده،فقط بخواه کسی روبهت بده که توروبه تمام دنیانده،…!!!
اتا بودنت در وجودم رغم میخورد احتیاجی به التیام زخمهایی که هرروز خاطرات به من میزنند ندارم
بر آنچه گذشت آنچه شکست، انچه نشد، آنچه ریخت حسرت مخور! زندگی اگر آسان بود با گریه شروع نمیشد!
درشهرعشق قدم میزدم, گذرم افتادبه قبرستان قلب ها, خیلی تعجب کردم!!! تا چشم کارمیکردقبربود!!! پیش خودم گفتم یعنی اینقدرقلب شکسته وجودداره؟؟! یکدفعه متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بود! جلو رفتم برگهای روی قبررا کنارزدم تا برایش دعا کنم….واااای چه میدیدم؟! باورم نمیشد….این قلب همان کسی بود که چندوقت پیش قلب مرا شکسته بود.
دردمانده ، كلاغي ست كه بعداز داستانهاي خوب هم…
به خانه اش نمي رسد
درد دوری کسی داندکه عزیز از دست رفته ای دارد خدایا این درد را قسمت کسی نکن خدایا….
آمین
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﮐﺠﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ
ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ
ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻌﺮ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﻡ
ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ
بر سنگ قبر من بنویسید خسته بود/پاک بود چشمان او که شسته از گریه بود/بر سنگ قبر من بنویسید که این درخت عمری/برای هر تبر و تیشه دسته بود/بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر/بر سر قبری گریست که خالی ز مرده بود
انها از دنياي من رفتند و من با تخيل دنيايم را وارونه ميكنم
و انها برميگردند
این روزا حس برگیو دارم که براش فرقی نمیکنه باد از کدوم جهت بوزه….
می دونه باد از هر طرفی که بوزه سرانجامش افتادنه…
شنيده ام چنين روزي روز ميلاد من است.اما گويا سپري شد بي آنكه بدانم آتش شمع چندمين سال زندگي ام را به خاموشي سپردم……
برقص عزیزم
این بار دنیا را کنار زده ام
من ساز خواهم زد
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ …
ﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎ ﯾﮏ ﺩﺭﻭﻍ ﺗﺎﺭﯾﺨﯿﺴﺖ !
نگه داشتن شخصی درقلبمون خیلی راحته ولی این که توقلب کسی خودتونگه داری خیلی مشکله پس قدرقلبی که توروتوخودش نگه داشته بدون.
در قفس را باز بگذار
پرنده
اگر عاشقت باشد
برشانه ات مینشیند.
تادریانشوی موج اسیرت نشود. . .رازدریارا غرق شدگان میدانند
در عجبم از سیب خوردنمان………..
که از آن فقط چوبش میماند…
مگر این همه چوب که خوردیم
از یک سیب شروع نشد؟؟؟؟؟؟؟؟
تلخ ترین قسمت زندگی اونجاست که آدم به خودش میگه “چی فکر میکردیم و چی شد !”
عشق های این زمان ان عشق های قصه نیست

این زمان فرهاد کو؟مجنون چه شد؟افسانه کیست؟
عاشقی راگفتم اگر محبوبه خواهد،کوه از جا میکنی؟
گفت عاشق بودن اری،کوه کندن بهر چیست؟
گفتم او را عاشقان اواره در دامان صحرا بوده اند
گفت:سرگردان به صحرا در شدن از ابلهی است
گفتمش در راه جانان،دست از جان می نهی؟
گفت باید شادمان با دلبر جانانه زیست!!!
گفتم اما عاشقان قصه این ره رفته اند
گفت:اما این زمان ،این کارها دیوانگیست
گفتم:ای عاشق،اگر محبوبه بر عهدی نموند؟
گفت:دنیا بزرگ است وپر از حور وپری….

زيباترين عكسها درتاريكي ظاهرميشوند هروقت درقسمت تاريك زندگي قرارگرفتي بدان كه خداوند ميخواهد ازتوتصويري زيبا بسازد
ﻣﯿﺪﺍﻧــﯽ ؟ !
ﺑﻌﻀـﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺑـﺨﻮﺍﻧﯽ … ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯿﺸﻮﯼ !
ﺑﻌﻀـﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﮔﻮﺵ ﺩﻫﯽ … ﻋﺎﺩﺕ ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ !
ﺑﻌﻀـﯽ ﻫﺎ ﻫﺮﭼﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ … ﺑﺎﺯ ﺑﮑﺮ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ
ﻧـﺨﻮﺭﺩﻩ !
ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ؟ !
ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯼ ؟ !
ﺑﻌﻀـــﯽ ﻫﺎ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺍﻧﺪ …
این روزهاشدم معادله چند مجهولی هیچ کس از هیچ راهی مرانمی فهمد
زندگی رادرک کن چون آخرجاده ی زندگی تابلوى هست بااین نوشته دورزدن ممنوع
باز هم از چشمه لبهاى من,تشنه اى سىراب شد سىراب شد
باز هم در بستر آغوش من, رهروىى در خواب شد در خواب شد (فروغ)
بعضی آدما هستن که وقتی گرفتارشون میشی دیگه از آزادی بدت میاد !
بعضی آدم ها باران را احساس می کنند . . .
بقیه فقط خیس می شوند!
راز عشق در احترام متقابل است.
احساسات متغییرند، اما احترام دو طرف ثابت
می ماند. اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو
متفاوت است، با احترام به نظریاتش گوش کن.
احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد
به فلک می رسد از چهره زیبای تو نور
قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور
از اتاق خاطراتم بوی حلوا بلند شده است…آرام فاتحه ای بخوان…شاید خدا گذشته ام را بیامرزد!!!
گاهي مجبوريد بگذاريد كساني از زندگيتان بروند
تا فضا براي آمدن آدمهاي بهتر به زندگيتان باز شود .
تااشارات نظرنامه رسان من وتوست
نشودفاش کسی آنچه میان من وتوست
شعبده باز میتونه از تو کلاش خرگوش در بیاره ولی من هنوز نتونستم توئه گوسالرو از تو قلبم دربیارم
کسی را که دوست داری آزادش بگذار ،اگر قسمت تو باشد برمی گردد وگرنه بدان که از اول مال تو نبوده است.
این است دنیای امروز:
نگاه کودک پر از آرزوست
نگاه جوان پر از حسرت
ونگاه سالمند پر از افسوس.
انصاف نیست دنیا آنقدر کوچک باشد که آدمهای تکراری را روزی صد بار ببینیم
سرمايه بدتر از سرماي زمستان است
به لرزه انداخته چهارستون دلم را……
وقتی دل کسیو شکستی همون لحظه یه میخ بزن روی دیوار،بعدش سعی کن دلشو بدست بیاری اونوقت میخو از دیوار بکش بیرون…نگاه کن با اینکه میخو درآوردی اما جاش رو دیوار هست
سلام ای بعد ما آیندگان رفتنی بر شما خوش باد این غم خانه ناماندنی
همیشه اشکتو عشقتو احساستو قلبتو قربونی کسی کن که تو تنهائیات یه دقیقه از عمرشو قربونیت کنه نه تو اوج خوشی آویزون دل بی غمت باشه.
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻧﯽ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ !!
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﺣﺮﺹ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﻧﻪ ﻫﺮﺍﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ …..
ﻫﺮﮐﺲ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ …
ﻫﻤﯿﻦ
هر کس می تواند چشم شما را بگیرد اما این فقط از عهده یک نفر بر میآید که بتواند قلب شما را تسخیر کند
یادمان باشد قصه کودکمان را با یکی بود یکی نبود شروع نکنیم از همان اول بیاموزیم اگر یکی نباشد دیگری هم نیست
شکوه بیا بریم روی کوه،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،.،،
تمام دروغهایی که بافته بودی !
کنار هم گذاشتم
درج به درج
شال گردنی شد و
به گردن روزگار انداختم
حالا تمام لحظه هایم را گرم خواهد کرد
سراغ عشق را میگیری زعابرهای نابینا
که میدانند نوری نیست نه اینجا ونه آنجا
…کورباشیم ونبینم نوری بهتر از آنکه بدانی وبفهمی عاشقی بی خردو مسروری
همیشه تو زندگیت جسارت عاشقانه از دست دادنو داشته باش نه حقارت به هر قیمتی نگه داشتنو…
دیگه نمیخام نگرانه هیچ چیزباشم میخام فقط به یاده اونی باشم که همیشه کنارمه وهیچوقت تنهام نمیذاره “باخداباش وپادشاهی کن بی خداباش وهرچه خواهی کن…..
بدنبال ردى از بوسه اش ,
تمام مهرهاى مسجد را بوسيدم . . .
زندگی را مثل تکه های پیازی دیدم که هر تکه آن را باز کردم اشکم را دراورد
مهم نیست که کی باشیم،کجاباشیم، چراباشیم،چطور باشیم، مهم اینکه; خودمون باشیم،باهم باشیم، برای هم باشیم،به یاد هم باشیم.
ﻭﻗـﺘﯽ ﺗــــــﻮ ﺑـﺎ ﻣـﻨﯽ ….
ﺗـﺮﺍﻓﯿـــﮏ !
ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﮑــــــﺚ ﻋﺎﻟـﻢ ﺑﺎﺷــﻪ … !!
تاوقتی باهام حرف میزنه آرومم ولی امون ازوقتی خداحافظی میکنه، دلم داغون میشه. میلرزه. آره عاشقش شدم ولی میدونم این عشق یه عشق ممنوعه ست. خدایا چراحالا اونوسرراهم قراردادی؟! حکمتشونمیدونم ولی امیدوارم خودت یه روزاونومال من کنی♥
وقتی کسی گفت :نمی‌تونم بی تو زندگی کنم ، یعنی به نبودنت فکر کرده
به کوتاهی لحطات شادی من که گذشت قسم !
ریزش برگ های شادی ام تمام فصل های دنیایشان را پاییزی خواهد کرد…
اینجا در دنیای من گرگها هم افسردگی مفرط گرفته اند.دیگر گوسفند نمی دزدند به نی چوپان دل میسپارند و گریه میکنند.
درمان ندارد!

نزن

درد دارد…

دادِ نگاهت !!!

تمام لطافت زنانگی ات…
در انزوای یک شب پر هیاهو
گم می شود بانو…
این باردلت را می خواستم
نه دستت را …ای یار
تجربه،مدرسه خوبیست اما افســـــــوس خرجش سنگین است…
آنکه تندرستی دارد امید دارد و آنکه امید دارد همه چیز دارد.
“همه چيز بازيچه نيست”
اين جمله را پروانه اى گفت كه بالهايش در دست کودک بازيگوش جا مانده بود
كسانی كه به بیداري
“خداوند”
اعتماد دارندآسوده ترمیخوابند
ﮔﻮﯾﻨﺪ ﮔﻨﺞ ﺩﺭ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﺳﺖ ;ﭼﻪ ﮔﻨﺠﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮ ﻭ ﭼﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ویرانتر
به نام آنکه سرنوشت ها را می پیچاند بر صلاح “من” و “تو” و “او”…
با گل گفتم :ابر چرا می گرید

ماتمزده نیست بر کجا میگرید

گل گفت :که گر راست همی باید گفت

بر عمر منو ، عهد شما می گرید

…..خدای مهربانم…..
مرگ هم تلخ نیست،وقتی تو در کنار باشی…..
كوچه هاى قديمى را باریک
مى ساختند تا آدم ها به هم نزديكتر شوند حتى در یک گذر. . .
اكنون چقدر آواره ايم….
در اين همه اتوبان سرد!….
ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ی ﻗﺎﻧﻮن ﻫﺎی دﻧﯿﺎ ﮐﻪ در آن ﺷﮑﺴﺘﻦ دل ﭘﯿﮕﺮد ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻧﺪارد
به دنبال واژه نباش کلمات فریبمان میدهند
وقتی اولین حرف الفباه کلاه سرش برود…
فاتحه کلمات را باید خواند…
ای بد گمان طعنه زن تو فتنه انگیزی نه من/ بشگست جام و باده ریخت از بزم من شادی گریخت/من تشنه سر مستیم بیمار درد هستیم/من نقش معنی میزنم خون میخورم جان میکنم/ آزرده شد جان و تنم زین پیش آزارم مکن/ بیزاری از خلق ام بس است/ از خویش بیزارم مکن
تا پدر و مادرامون هستن قدرشون رو بدونیم ..آخه هیچکی مثل پدر و مادر غمخوارمون نیست…..به خدا همیشه خیلی زود دیر میشود.پس به سلامتی پدر و مادری که غم میخوره ،حسرت میخوره تا ما غم و حسرت نخوریم…..
آخرین جمله ی باران:
زمین را شستم،دوباره آغاز کنید…
اﯾﻦ روزﻫﺎ ﻛﻪ از دﺳﺖ ﻣﺸﻜﻼت زﻧﺪﮔﻲ ﺑﻲ ﻫﻮاس راﻩ ﻣﯿﺮوي ﻣﻮاﻇﺐ ﺑﺎش ﺧﻮدت را در دل ﻛﺴﻲ ﻧﯿﻨﺪازي ﯾﺎرﻫﺎي اﻣﺮوز …ﻓﻘﻂ ﻫﻤـــﺰﺑﺎن ﻣﯿﺨﻮاﻫﻨﺪ ﻧﻪ ﻫﻤـــﺪرد
با آدمها همان لحظه ای که هستند باش,آنها را به خیال خود نبر,عادت میکنی به بودنشان.در این دنیا آدم ها پیش هم نمی مانند، برای تا ابد ماندن باید رفت گاهی به قلب کسی…گاهی از قلب کسی.
ازخداپرسيد:اگردرسرنوشت ماهمه چيزرا ازقبل نوشته اي آرزوکردن چه سوددارد؟
خداوندخنديدوگفت:شايد درسرنوشتت نوشته باشم:هرچه آرزوکرد!
پس نااميد نباش.
ino bekhon bahale

Mental Feng Shui

This is without a doubt one of the nicest good luck forwards I have received .. Hope it works for you — and me!
Lotus Touts: You have 6 minutes
این نامه بدون شک برای هر کسی که فورواردش کنه خوش شانسی می آورد
و امیدوارم برای شما هم اینگونه باشد

و فقط 6 دقیقه وقت دارید

There””s some mighty fine advice in these words, even if you””re not superstitious .. This Lotus Touts has been sent to you for good luck from the Anthony Robbins organization . It has been sent around the world ten times so far .

یک سری نصیحت داخل جملات زیر هست
لطفآ این نامه را خرافات ندانید
این نامه بیش از 10 بار در سراسر دنیا چرخیده
Do not keep this message .
این نامه را نزد خود نگه ندارید

The Lotus Touts must leave your hands in 6 MINUTES . Otherwise you will get a very unpleasant surprise . This is true, even if you are not superstitious, agnostic, or otherwise faith impaired .

این نامه باید در مدت 6 دقیقه از دست شما خارج شود

ONE . Give people more than they expect and do it
cheerfully .

توقع مردم را بیشتر از آنچه که هست بر آورده کرده و آنها را خوشحال کنید

TWO . Marry a man/woman you love to talk to . As you get older, their conversational skills will be as
important as any other .

با کسی ازدواج کنید که همیشه برای صحبت با او مشتاق هستید زیرا در کهنسالی

صحبت کردن مهمترین مهارتی است که به آن نیاز خواهید داشت

THREE . Don””t believe all you hear, spend all you have or sleep all you want .

هر آنچه را که می شنوید باور نکنید

هر طور که دوست دارید زندگی کنید

FOUR .
When you say, ””I love you,”” mean it .

وقتی میگویید ” دوستت دارم ” واقعآ دوست بدارید

FIVE . When you say, ””I””m sorry,”” look the person in the eye .

وقتی از کسی “معذرت خواهی” می کنید در چشمانش نگاه کنید

SIX . Be engaged at least six months before you get married .

قبل از ازدواج شش ماه نامزد بمانید

SEVEN .
Believe in love at first sight .

به عشق در یک نگاه اعتقاد داشته باشید

EIGHT . Never laugh at anyone””s dreams . People who don””t have dreams don””t have much .

هیچ گاه به آرزوهای کسی نخندید
انسانی که آرزو نداشته باشد هیچ چیز ندارد

NINE . Love deeply and passionately . You might get hurt but it””s the only way to live life completely .

عمیق و عاشقانه عشق بورزید
شاید لطمه بخورید , ولی این تنها راه برای کامل زیستن است

TEN . . In disagreements, fight fairly . No name
calling .

در اختلافات منصف باشید
هیچ گاه اسم کسی را در دعواهایتان نیاورید

ELEVEN . Don””t judge people by their relatives .

هیچ گاه کسی را با بستگانش نسنجید

TWELVE . Talk slowly but think quickly .

آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید

THIRTEEN! . . . When someone asks you a question you don””t want to answer, smile and ask, ””Why do you want to know?””
هرگاه کسی از شما سوالی پرسید که مایل به پاسخ دادن آن نبودید
لبخندی بزنید و بپرسید که برای چه می خواهی بدانی

FOURTEEN . Remember that great love and great achievements involve great risk .

به خاطر داشته باشید که عشق و دستاورد های بزرگ
فقط با ریسک ممکن است

FIFTEEN . Say ””bless you”” when you hear someone sneeze .

وقتی کسی عطسه میکند به او بگویید عافیت باشد

SIXTEEN . . When you lose, don””t lose the lesson .

از هر شکستی درس بگیرید

SEVENTEEN . Remember the three R””s: Respect for self; Respect for others; and Responsibility for all your actions .

سه چیز را به یاد داشته باشید: احترام به خود
احترام به دیگران
و مسئولیت کارهای خود را به عهده بگیرید

EIGHTEEN . Don””t let a little dispute injure a great friendship .
اجازه ندهید یک اختلاف کوچک دوستیتان را خدشه دار کند

NINETEEN .
When you realize you””ve made a mistake, take immediate steps to correct it .

وقتی متوجه اشتباه خود شدید با قاطعیت برای اصلاح آن قدم بردارید

TWENTY . . Smile when picking up the phone . The caller will hear it in your voice .

وقتی تلفن را برمیدارید لبخند بزنید . مخاطب شما لبخند را حس میکند

TWENTY- ONE . Spend some time alone .

مدتی را تنها سپری کنید
Now, here””s the FUN part!
و حالا قسمت جالب موضوع

Send this to at least 5 people and your life will improve .

این نامه را برای 5 نفر بفرستید تا زندگیتان بهبود پیدا کند

1-4 people: Your life will improve slightly .
اگر به یک تا چهار نفر ارسال کنید : زندگیتان کمی بهتر میشود

5-9 people: Your life will improve to your liking .

پنج تا نه نفر : زندگی آنگونه که دوست دارید میشود

9-14 people: You will have at least 5 surprises in the next 3 weeks

نه تا چهارده نفر : تا سه هفته ی آینده بیش از پنج سورپرایز دریافت میکنید

15 and above: Your life will improve drastically and everything you ever dreamed of will begin to take shape …

و بیش از چهارده نفر : زندگیتان به شدت بهبود پیدا میکند و
هر آنچه که آرزویش را دارید به واقعیت می پیوندد

A true friend is someone who reaches for your hand and touches your heart

دوست واقعی کسی است که دستت را بگیرد و قلبت را احساس کند

Do not keep this message .

این نامه را نزد خود نگه ندارید

بــرخـی از احـساس هــا را بــایــد ،

مــرد بــاشی ، تــا بـفهمـی !

زن بــاشی تــا ، درک کـنی !✔

عاشقانه هايى که برات مى نويسم مثل آن چايى هايى هستند که خورده نمى شوند …يخ مى زنند…وبايد دور ريخته شود….
فنجانت را بده دوباره پر کنم…
با همه آری،ولی با من نه!
با همه یاری،ولی با من نه!
تو چه پاکی و نجیبی …..
از ديوانه اي پرسيدند پدر و مادرت را بيشتر دوست داري يا خدا را؟ديوانه گفت:عشقم را.گفتند:عشقت کيست؟گفت:عشقي ندارم.خنديدند و گفتند:براي عشقت حاضري چه کني؟گفت:مانند عاقلان و سالمان نميشوم,نامردي نميکنم,دوستش خواهم داشت,تنهايش نميگذارم,ميپرستمش,بي وفايي نميکنم,با او مهربان خواهم بود.گفتند:اگر تنهايت گذاشت,اگر دوستت نداشت,اگر نامردي کرد,اگر بي وفا بود چه؟گفت:اگر اينگونه نبود که من ديوانه نميشدم..
با چشمان خمارت

به من خیره شو…

خوابم کن…
خسته ام از بیداری….

هرگـــ ـز برای عـــاشق شدن دنبال بـــ ـاران و بـــ ـابونه نبـــاش،
گـــ ـاهی در انتـــ ـهای خارهای یک کاکتـــ ـوس به غنچـــ ـه ای می رسی
کـــ ـه زندگیت را روشن می کنـــ ـد….
ﻫﻤـﻪ ﯼ ﺁﺩﻣـﻬــﺎ / ﺩﺭﺩ / ﺩﺍﺭﻧــﺪ …
ﺣﺘـﻤـﺎً ﮐـﻪ ﻧـﺒـﺎﯾـﺪ ﺟـﺎﯼ ِ ﺯﺧـﻢ ﻫـﺎﯾـﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﺑـﻪ ﺷﻤـﺎ ﻧـﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨــﺪ
/ ﺗــﺎ ﺑـﺎﻭﺭﺗـﺎﻥ ﺷﻮﺩ /
بہ حساب خیالبافی ام نگذار..
اماستارہ اے دارم درتیرہ ترین شبھا!فقط خواستم بدانی کہ میشوددل خوش کردبہ چراغھاے کوچک یک ھواپیما…
گفتی چرا غمگینی؟
گفتم غم تنها کسی است که از اولین لحظه ی آشنایی، تا به حال مرا ترک نکرده است، باوفا تر از او نیافته ام و به او تا ابد بی وفایی نخواهم کرد!
“” شما “”
گرچه واژه محترمي است….
ولي
“” تو “”
شدن لياقت ميخواهد♥♥
شب بود
هوا گرفته بود وباران ميباريد…
کودکي آهسته زير لب زمزمه کرد:
خدايا گريه نکن.درست ميشه…
ﺗــــﻨﻬـﺎﯾـــﯽ ﺍﻡ ،
ﻓــــﻘـﻂ ﺍﺩّﻋــــﺎ ﺩﺍﺭﺩ !
ﺑــﺎ ﺍﯾــﻨﻬـﻤﻪ ﺑـــﺰﺭﮔـﯽ ﺍﺵ ..
ﺟــــﺎﯼ ِ ﺧــــﺎﻟــﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ..
ﭘُـــــﺮ ﻧــــﻤﯽ ﮐـــــــﻨــــﺪ
باد می وزد …
میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی 
تصمیم با توست !
ﺣﺘﯽ
ﺍﮔﺮ ﻧﺒﺎﺷﯽ
ﻣﯽ ﺁﻓــﺮﯾﻨَــﻤَــﺖ
ﭼﻮﻧﺎﻧﮑﻪ
ﺍﻟﺘﻬﺎﺏِ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺳـــــــــــــــﺮﺍﺏ ﺭﺍ
رد پای کسی که آرامشم را گرفته بود دنبال کردم،به خودم رسیدم….
این را بدان در زندگی ارام بشتاب
ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﻧﻪ !…….
ﺑﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺴﭙﺎﺭ …..
ﻣﻦ ﺍﺯ ﮔﻢ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ..
ﻧَــﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﮏ ﺟﻨﺴﯿﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣَﺮﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﮏ ﻫــﻮﯾﺖ !!

ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻧَﺮ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺧـــﯿﻠﯽ ﻣَﺮﺩﻥ

دوستت دارم !
گفتنش ساده است
شنیدنش هم
اما فهمیدنش
دشوارترین کارِ دنیاست این روزها
اما همین دشواری زیباست !
زیباست برایِ خاطرِ اطمینانِ دلت
که بفهمد
هر آواره ای عاشق نیست
هر رهگذری مجنون
و تو لیلیِ خاطره هایِ هرکس نخواهی بود !
دوستت دارم ساده ترین دشوارِ دنیاست
برایش باید از
من
گذشت
باید به
ما رسید
باید به
عشق
رسید…
 
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند
ز هر در بگذرد تابوت من فریاد برخیزد
چه سنگین میرود این مرده از بس آرزو دارد
ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺮﻭﺩ
ﻫﻮﺍﯼ ﺳﺮﺩ ﺑﻬـــﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ !
ﻫــﻮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺳــﺮ ﺩﺍﺭﺩ …
کتاب زندگی چاپ دوم ندارد پس تامیشود عاشقانه زندگی کنید
وقتی کسی به عشقش میگه نفسمی…
یعنی نمیشه نفسم رو با کسی قسمت کنم,
یعنی آدم باش و فقط مال من باش!
یعنی چشمات باید فقط منو ببینه
شكفتن گل سرخي است به نام تولد
دفتر سبزي است به نام خاطرات
آيينه شكستي است به نام دل
مرواريد قلتاني است به نام اشك
رودخانه ي پر پيچ و خمي است به نام سرنوشت
آتش سوزاني است به نام عشق
گل زردي است به نام غم
فرياد دلسوزي است به نام آه
لحظات بيقراري است به نام انتظار
نگاه عميقي است به نام حسرت
و عاقبت كارمان محبتي است به نام مرگ
کاش ماه میدانست از این همه ستاره و سیاره فقط یکی مشتریست…..
گاهی هیچ کس را نداشته باشی بهتر است داشتن ِ بعضی ها تنهاترت می کند .
سرانجام یک عشق نافرجام یکــی بــــــــــــــــــــــــــــود و یکـــی . . . . . . نابـــــــــــود…!
عاشق شدی ای ول
خریت کردی
بروبابا عاشقی چیه
اشکال نداره خودت میفهمی عشق نیست
و…..
حق با کیست !؟تخصیر من است که عاشقم یا تفسیر همه دنیا اینگونه است؟
با من اكنون چه نشستن ها
خاموشي ها
با تو اكنون چه فراموشي هاست
چه كسي مي خواهد
من و تو ما نشوي
مخانه اش ويران باد !
من اگر ما نشوم، تنهايم
تو اگر ما نشوي،خويشتني
از كجا كه من و تو
شور يكپارچگي را در شرق
باز بر پا نكنيم 
ز كجا كه من و تو
مشت رسوايان را وا نكنيم
من اگر برخيزم
تو اگر برخيزي
همه بر مي خيزند
من اگر بنشينم
تو اگر بنشيني
چه كسي برخيزد ؟
چه كسي با دشمن بستيزد ؟
چه كسي
پنجه در پنجه هر دشمن دون آويزد
حمید مصدق
بعضیا دلشان کاه است و با یک آه هم می رود، بعضیا دلشان کوه است وبا صدطوفان هم تکان نمیخورد، نه کاه باش و نه کوه ….آدم…. باش!!!!
بــه بـــــودن هـــا
دیـــر عـــادت کن
و بــه نبــودن هـا
زود
آدم هــا ؛
نـبودن را بهـتر بلـدنـــد
زندگی ام در تو خلاصه میشود
تویی که یک عمر همنفسم بودی
همدمم بودی
خلاصه ای که از هر کتابی بیشتر بود
خلاصه ای که تمام عمر مرا فرا گرفت
گذشته ام را خاطره حالم را بی صدا آینده ام را ویران کرد
ﻣﺰﺧﺮﻑ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻭﻗﺘﯿﻪ ﮐﻪ ﻃﺒﻖ ﻣﯿﻞ ﮐﺴﯽ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ” ﺣﺎﻻ ﺷﻨﺎﺧﺘﻤﺖ” ﯾﺎ “ﺧﻮﺩﺗﻮ
ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩﯼ ” ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻞ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻃﺮﻑ ﺭﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﻣﯿﭽﺴﺒﯽ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻋﻤﻞ . ﯾﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ .ﯾﻪ
ﺭﻭﺯ .ﯾﻪ ﺣﺮﮐﺖ
هرگز به دیگران اجازه ندهید
قلم خودخواهی به دست گیرند
سرنوشت رارقم زنند ودر اخر بگویند قسمت نبود
موطن آدمی را بر هیچ نقشه ای نشانی نیست،موطن آدمی تنها در قلب کسانی است که دوستش دارند…
دیـــــــــــــروز:
ســآدگی زیباتـرین رنگــــــــــ دنیـا بود..
امـــــــــــــــروز:
ســـــــــادگی بزرگــ ترین خــــطای آدمــــــــــهاست…
عروس رفته گل بچینه!
ازدواج هم با یک دروغ بزرگ شروع میشه
آنچه از روزگار بدست می آید،
با خنده نمی ماند و آنچه از دست برود با گریه جبران نمی شود.
خورشید فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر ما نباشیم.
به نام آنکه وجودم زوجودش شده موجود
دلگیر می شوی . . .

جایی که دل گیر شوی . . .

ای اشک دوباره در دلم درد شدی
تا دیده ی من رسیدی و سرد شدی
از کودکی ام هر آنزمان خواستمت
گفتند دگر گریه نکن مرد شدی
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ
ﮐﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﺎ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺑﻐﺾ ﺁﻟﻮﺩ
ﺑﺮ ﺩﯾﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻪ
ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ …
نگذار هرکسی از راه رسیدبا ساز دلت تمرین نوازندگی کند.
بیـــــــزارم از هر دردی
که درمانش
“زمــان” اســـت. . .

زمـــانی که دق
مـــﮯ دهد

تا بگذرد…

به هر کسی که مینگرم در شکایت است؛در حیرتم که گردش گردون به کام کیست؟
درد من حصاد برکه نیست،بلکه زیستن با ماهیانی است،که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده
به جای پاک کردن اشک هایتان آن هایی که باعث گریه تان می شوند را پاک کنید.
دل قصر عاطفه است،اگر مهر خوبان زینتش نباشد ویران ای است،تاریک.
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد
 به من گفت:نرو که بن بسته! 
گوش نکردم،رفتم. 
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ 
پیر شده بود
اگه عشقت داره ناراحتت میکنه حتما یه نفر سومی هست که عشقت داره واسه خوشحالی اون تلاش میکنه.
میگویند کلمات میتوانند سخت ترین لحظه ها را توصیف کنند!!!!!!!
اما هرگز شکستن قلب قابل توصیف نیست……..
آدمهایی هستند که مهربانی نگاهشان در چشم هیچ انسانی پیدا نیست….
شده ام خارپشتی که تیغ هایش،دنیای امنی برایش ساخته،اما حسرت نوازشی را بر دلش گذاشته است…!
ﺑﯽ ﺳﺒﺐ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ
.
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻗﺪﻡ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ
.
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻭﺭ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ !
.
.
.
.
.
ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺗﻮﻟﺪ ﻣﻨﯽ . . .
شورش بعضی ها در آوردن مگه اینجا جای عشق او عشق بازیه برنامه را هم خراب مرید
هر آدمي …

بايد يه نفر و داشته باشه …

که هر جایی نا امید شد و کم آورد …

بخاطر همون یه نفر بتونه بلند شه و دوباره شروع کنه .. !!

امتداد بازوانت می شود
انتهای دلدادگی
می شود همان گوشه دنجی که راحت
می توان جان داد…
ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻥِ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺁﺩﺍﺑﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﮔﺮ ﺁﺩﺍﺏِ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ
ﺣﺪِﺍﻗﻞ ﺩﺭﺳﺖ ﺗﺮﮐﺸﺎﻥ ﮐﻨﯿﺪ
ﺗﺎ ﺗﺮَﮎ ﺑﺮ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ … !
شفای همه مریضا:
اللهم صلی علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
یادت باشد که هر کی بهت گفت”عاشقتم”ازش بپرسی تا ساعت چند؟؟
تلخی این روزهایم را ببخش، دیگر قندی در دلم آب نمی شود
عشق طعم نعناع ای هست که درقلیون عاشقی میسوزد.وهردم ازدودعشق وجودعاشق راسردمی کند.
شعله ی انتـــــــــــظار تــــا ابَد نمی ســـــوزد هــــیزم ها خیـسَ ند و آتـــــش های دیگر سَخت وســـوسه انگیـــز
بی تو

میان جمع نیستم.
اما
جمعیتی در من است

که به تو فکر می کند….

♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡

آدم هایی که زیادمیخندن خنده هایشان دروغیست….نقابیست برغم هایشان
هر که را دیدیم از مجنون و عشقش قصه گفت کاش می گفتند در این ره، چه بر لیلا گذشت
این روزها میترسم حتی سری به دلم بزنم… میترسم باز، دلش تنگ شود برای یک آغوش محکم!!!
ﺭﻓﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ ﻧﻤﯿﺮﯼ ﮔـُﻼﺕ ﺭﻭ
ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ ؟
ﮔﻔﺖ : ﺑﻔﺮﻭﺷﻢ ﮐﻪ ﭼﯽ ؟ ﺗﺎ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺧﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ
ﺁﺑﺠﯽ ﻣﻮ ﺑﺒﺮﻡ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﯾﺸﺐ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻣُﺮﺩ ، ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ
ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﮔـُﻞ ﺑﺨﺮﯼ ؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺨﺮﻡ ﮐﻪ ﭼﯽ ؟ ﺗﺎ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻘﻢ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺶ ﮐﻨﻢ !… ﺍﺷﮑﺎﺷﻮ ﮐﻪ ﭘﺎﮎ
ﮐﺮﺩ ، ﯾﻪ ﮔـﻞ ﺑﻬﻢ ﺩﺍﺩ ﮔﻔﺖ :ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ.
اين نيز بُگذرد … .اما بعضى از چيزها هست هر چقدر هم بگذرد… .” نمى گذرد … . “داغِش هميشه بر دل آدم مى مان ـَـد … .
در چهره مسیح روی صلیب

و

برلبان چاپلین به روی صحنه

لبخندی بود!

كه تداعی می كرد

دردهای بزرگ را

نمی توان گریست…!!!

همیشه برای کسی بخندکه میدونی بخاطرتوشادمیشه،واسه کسی گریه کن که میدونی وقتی غصه داری و اشک میریزی برات اشک میریزه،برای کسی غمگین باش که درغمت شریکه،عاشق کسی باش که دوستت داشته باشد
به حساب خيالبافى ام مگذار
اما ستاره اى دارم در تاريک ترين شبها
فقطخواستم بدونى که ميتوان دلخوش کرد
به “چراغ هاى کوچک يک هواپيما”…..✔
از برای غم ما سینه دنیا تنگ است/ بهر نالیدن من دامن دنیا تنگ است/
خاطرت هست میگریستیم تا به سحر/ دل برآن شب های احیا تنگ است/
تازه معنای بازی های کودکی را میفهمم؛زووووووو تمرین این روزهای نفس گیر بود…!
ای کاش میدانستم بعدازمرگم اولین اشک ازچشمان چه کسی جاری میشودواخرین سیاه پوش که مرابه فراموشی میسپاردکیست
اي كساني كه ماموردفن من هستيد دستم را بازگذاريد تا همه بدانند كه با دست خالي از اين دنيا رفته ام و چشمانم را باز گذاريد تا همه بدانند كه با چشم باز ازاين دنيا رفته ام و پارچه سياهي بروي من بكشيد تا همه بدانند كه چقدر بختم سياه بوده است و درآخر تكه يخي بروي قبرم بگذاريد تا صبح بجاي مادرم برايم اشك بريزد..
همه ی قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند ، بعضی از عهدها را روی قلب هم می نویسیم ، حواست به این عهدهای غیر کاغذی باشد ، شکستنشان یک آدم را میشکند .
درد دلـــ نــمی کـــــنـــم. . .

زخـ ـ ـ ـ ـم کـــه از عَـــصَــبــ بـــگـــذرد

دیــگـــر درد ندارد…

هميشه يه گوشه دلتو بزار واسه خلوت اونيكه خلوتشو با خاطراتت پركرده.
عشق يعنى به کسى اختيار بدى که نابودت کنه
اما…
اعتماد کنى که اين کارو نميکنه…
دريا براى مرغابى تفريحى بيش نيست،اما براى ماهى زندگيست پس براى اونى كه عاشقته ماهى باش نه مرغابى
بعضی حرفها را میشود نوشت
بعضی ها را میشود گفت
اما بعضی حرف ها را باید مثل درد کشید
و مثل لذت عشق چشید!!!!
گرگ ها همیشه زوزه نمیکشند
گاهی میگویند دوستت دارم…
و تا عمق دوست داشتنشان را بفهمی تو را میدرند_!
زمانی به خود میایی که دیگر از تو چیزی نمانده جز تنی که بوی گرگ گرفته…
“روزگارا…!
که چنین سخت به من میگیری،
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،،،
”گرچه دلگیرتر از دیروزم،
گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند،،،
”لیک باوردارم دلخوشیها کم نیست زندگی بایدکرد…
درهيچ کس همت ودين وثبات نيست
جان کندن است زندگى ما ,حيات نيست
تقصیر تشابه اسمی بود… نفهمید که خودش را میگویم!!!!
این روزها آنقدر زمین خورده ام
که رنگ آسمان را فراموش کرده ام
بوی خاک می دهد تمام آرزوهایم.
سرزنشم مکن اگر از همه پا کشیده ام ، تبع لطیف آدمی ، با همه سر نمیکند . . .
این همه سوزن
کجا می‌فرستی؟
تکه‌تکه‌های زمین را که به هم بدوزی
باز ما خوشبخت نخواهیم بود
باران…

ﺩﻭ ﺧﻂ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ
آدم به خدا خيانت کرد! خدا درد آفريد!غم آفريد! تنهايي آفريد!بغض آفريد!…اما راضي نشد!کمي فکر کرد! و آنگاه عشق آفريد!نفس راحتي کشيد!… انتقامش را گرفته بود از آدم.
دلم ميخواست مثل گلم بال پرواز داشتم ولى افسوس که زمونه بالى براى پرواز کردن به من نداد
درزندگی زوزه کشیدن رابیاموز،زیرامن درروزگاری زندگی میکنم که تنهاخدایش ازپشت خنجرنمیزند…
عشقی فراتر از انسان و فروتر از خدا نیز و آن دوست داشتن است….دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود راتا سطح بلند ترین قله عشق های بلند ، پایین نخواهم آورد…
ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﯿﺪﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﮒ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺍﻡ ﺗﻨﺒﯿﻬﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ.ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺭﺍﮐﺸﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ.ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﺴﭙﺎﺭﻡ
زمانی در خواب گریه میکردم زیرا در خواب میدیدم که ترکم کرده ای از خواب می پریدم وبه شدت گریه میکردم. زمانی بعد دوباره در خواب گریه میکردم زیرا در آن زمان میدیدم که تو همچنان با منی و دوباره از خواب می پریدم و به شدت گریه میکردم
بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق یوسف از دامان پاک خود به زندان میرود….
بعضییا دوست دارن ادای عاشقا رو در بیارن وقتیم از شکلک در اوردن خسته میشن با شخصیت واقعی شون ادمو له میکنن
قطره ؛ ﺩﻟﺶ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ
ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : “ ﺍﺯ ﻗﻄﺮﻩ ﺗﺎ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍﻫﯿﺴﺖ ﻃﻮﻻﻧﯽ، ﺭﺍﻫﯽ ﺍﺯ
ﺭﻧﺞ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺻﺒﻮﺭﯼ، ﻫﺮ ﻗﻄﺮﻩ ﺭﺍ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺩﺭﯾﺎ ﻧﯿﺴﺖ ! “
ﻗﻄﺮﻩ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ
ﻗﻄﺮﻩ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﮔﺬﺍﺷﺖ
ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﻨﺠﻤﺪ ﺷﺪ
ﻗﻄﺮﻩ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﻓﺖ
ﻭ ﻗﻄﺮﻩ؛ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺭﻧﺞ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﺁﻣﻮﺧﺖ
ﺗﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ، ﺭﻭﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﺷﺪﻥ !
ﺧﺪﺍ ﻗﻄﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺳﺎﻧﺪ
ﻗﻄﺮﻩ ﻃﻌﻢ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﭼﺸﯿﺪ
ﻃﻌﻢ ﺩﺭﯾﺎ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ
ﺍﻣﺎ؛ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ؟
ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ :ﻫﺴﺖ!
ﻗﻄﺮﻩ ﮔﻔﺖ :ﭘﺲ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﺍ، ﻭ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ !
ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﻗﻄﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺁﺩﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﯽ
ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ !
ﻭ ﺁﺩﻡ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ، ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺸﺖ ﺗﺎ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ
ﺑﺮﯾﺰﺩ
ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﺗﻮﺍﻥ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﺁﺩﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻋﺸﻘﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺭﯾﺨﺖ
ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺯ ﻗﻠﺐ ﻋﺎﺷﻖ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩ!
ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﮑﯿﺪ . ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ :
“ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺘﯽ، ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﺷــﮏ ﻋــﺎﺷﻖ ﺍﺳﺖ ! “
شایدبچه بودی
که نمیدانستی قلبی که که در دستت است اسباب بازی نیس
شکستی وخرد کردی
بی انکه قیمتش را بدانی
قدرت کلماتتو بالا ببر نه صدای کلماتتو. گیاهان با باران رشد میکنن نه با صدای رعد وبرق
طبیبان بر سر بالین من آهسته میگفتند،که امشب تا سحر این عاشق دل خسته میمیرد
ز هر جا بگذرد تابوت من غوغا به پا خیزد،چه سنگین میرود این مرده از بس آرزو دارد!
تا گریه طلسم درد را میشکند
دل حرمت آه سرد را میشکند
دریای هزار موج طوفان خیز است
اشکی ک غرور مرد را میشکند

“ایرج زبردست”

بچه بوديم يکي صدازد،داداشي مياي بازي کنيم بعدبازي گفت توبهترين داداش دنياي،دانشگاه رفتيم گفت،توبهترين داداش دنياي،ازدواج کردو رفت بازم بهترين داداش دنياشدم،اومردزيرتابوتشوگرفتم به خودم گفتم اگه زبون داشتي بازم ميگفتي بهترين داداش دنياي،امابعد دفترخاطراتشو نگاه کردم،نوشته بود،عشقم بودي هستي اماازترسم ميگفتم بهترين داداش دنياي!
ان روزهاصدای تودرگوشم می پیچد
وخوابم می کرد
این شبهاصدای تودرقلبم می پیچد
وبیدارم می کند
مي دونستي اشک گاهي از لبخند با ارزش تره؟ چون لبخند رو به هر کسي مي توني هديه کني اما اشک رو فقط براي کسي مي ريزي که نمي خواي از دستش بدي !
کسی که دستش خالی است گیر است !کسی که قلبش خالی است! زمین گیر
به جرم وسوسه
چه طعنه ها که نشنیدی حوا!
پس از تو همه تا توانستند
آدم شدند…
چه صادقانه حوا بودی…
بی قرارم…..مثل مزرعه ای که تمام محصولش راملخ ها خورده اند دیگرنگران تیزی تیغ داس هانیستم.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻋﯿﺐ ﺁﺩﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ …
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺍﺑﻄﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﻪ
ﮔﻨﺪ ﻣﯿﮑﺸـــﻨﺪ !!!
بعضی وقتادرعرض چندثانیه دل اون کسی که دوسش دارمامی شکنم منابخاطراون چندثانیه ببخش…..
تا ابدهم تنهابمانم،به سادگی بازش نمیکنم….دروازه ی آهنی احساساتم رامیگویم…..زنگ بزندبهتراز آنست که هرزبرود……
گاهى “بايد نبخشيد” كسى را كه بارها او را “بخشيدى و نفهميد” تا اين بار در آرزوى بخشش تو باشد!
گاهى “نبايد صبر كرد” بايد رها كرد و رفت تا بدانند “اگر ماندى” رفتن را بلد بوده اى…..!
منتظرنباش کسی بیاد دنیارو بهت بده…. دعا کن کسی پیدا بشه که تورو به یه دنیا نده…
گاهی رفتن بد نیست…
گاهی رفتن خوبه…
اگه بری ممکنه با دل پر بری!!!
ولی اگه بمونی حتما دست خالی میمونی…
مرا باور کن …
همانطور که هستم… رنگ خودم !
و مرا آنگونه بخواه که ترسیم شده ام …ساده ساده !
این دل کوچکم می شکند وقتی …
از باورهای غلط جامه می بافی و به زور بر تنم می کنی
آهسته فرو می ریزم …
با صدایی بلند …
طوروبه خدابرامن مواظب خودت باش/گریه نکن آروم بگیروبفکرزندگیت باش/غوسم میشه اگه به فهمم داری غوصه میخوری/شکایت ازکسی نکن بروکه خیلی دلخوری/دلت نگیره مهربون عاشقتم اینوبدون/دلم گرفته میدونی ازهم جداکردنمون/دلنگرونتم همش اگه خطاکردم ببخش/بازم منوبخواطرتمام خوبیات ببخش
منوببخش منوببخش
اصلافراموشم کن فکرکن منونداشتی/اینجوری خیلی بهتر بگومنونخواستی/بروبگوتنهای روخیلی زیاددوستش داری/اگه تنهابمونی باکسی کاری نداری/دلت نگیره مهربون عاشقتم اینوبدون/دلم گرفته میدونی ازهم جداکردنمون/دل نگرونتم همش اگه خطاکردم ببخش/بازم منوبخواطرتمام خوبیات ببخش
منوببخش؛منوببخش
زندگي مثل پيانو است ، دكمه سياه براي غم ها و دكمه هاي سفيد براي شادي ها . اما زماني ميتوان آهنگ زيبايي نواخت كه دكمه هاي سفيد و سياه را با هم فشار دهید
در نگاه ات همه ی مهربانی هاست:قاصدی که زندگی را خبر می دهد.ودر سکوت ات همه ی صداها:فریادی که بودن را تجربه می کند…
شاید لطافت باران بود که گول زمین خاکی را خوردم.
این شـــــــــــب ها

چقدر دلـــــــم می خواهد کســی آرامــــــــــــــ بــهم بگویـد:

”” بـمیــــــــــری انشاالله ””

و من فـریــــاد بـــزنم

:”” آمـــــــــــیـن

دلم شكسته باز از همان جاي هميشگي…كاش ميشد اخر اسمت نقطه اي گذاشت تاديگر شروع نشود…كاش ميشد فرياد بزنم پايان…
اينجانميتوان به كسي نزديك شد ادم ها از دور دوست داشتني ترند..
شيطان نيستم,فرشته هم نيستم,خدا هم نيستم,فقط دخترم از نوع ساده اش,حوا گونه فکر ميکنم فقط به خاطر يه سيب تا کجا بايد تاوان داد؟
دو نفر که همدیگرو خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی تونستند از هم جدا باشند، با خوندن یک جمله معروف از هم جدا می شوند تا یکدیگر رو امتحان کنند و هر کدام در انتظار دیگری، همدیگرو نمی بینند. چون هر دو به صورت اتفاقی به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال توست و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده »
ﺍﯾﻨﺠــﺎ ﺻـﺪﺍﯼ ﭘـﺎ ﺯﯾــﺎﺩ ﻣﯽ ﺷﻨــﻮﻡ !…
ﺍﻣــﺎ ﻫﯿﭽﮑــﺪﺍﻡ ﺗــﻮ ﻧﯿﺴﺘــﯽ !…
ﺩﻟــــــﻢ ؛ ﺧـﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺧــﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑــﻪ ﺍﯾـﻦ ﻓﮑــﺮ ؛
ﮐﻪ ﺷﺎﯾــﺪ ؛ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ …
یه رابطه از اونجایی خراب میشه که تو ناراحتش میکنی یکی دیگه آرومش…
در کوچه های سرد و تاریک ،
به دنبال صدایی می روم …
صدایی که آواز تنهایی هاست ،
ردپایی که حقیقت ندارد،
رؤیائی که مثل سفریست در عمق تاریکی.
کوله بارم را می بندم و به این سفر می روم ،
(( سفری به اعماق آینه ها ))…
رابطه ها در دو حالت قشنگ ميشن ، اول پيدا کردن شباهت ها ، دوم احترام گذاشتن به تفـاوت ها……
به انتظار چه کسی نشسته ای؟ باز هم هوس عاشقی کرده ای؟ آغوشت را به همه کس دادی و در آغوش همه کس خوابیدی … گرمای تنت برای همه شد و سردی اش برای خودت، نجابتت را فدا کردی در راه دلت… باز هم باید بشنوی حرفای تکراری ، باور کنی و فکر کنی دلت اینبار نخواهد شکست !
بعضى وقتا آدما الماسى ت ودستشون دارن بعد چشمشون به 1 گردو که ميفته خم ميشن تا گردورو بردارن،الماس ميفته زمين،قل ميخوره میره تو عمق چاه گم میشه.ميدونى چى ميمونه؟1آدمو،1دهن باز و يه گردوى پوک و 1دنياحسرت..
عاشقی یعنی این..
من بودم واو..
او رفت و من ماندم..
سالها گذشت..
ولی من مانده بودم..
تا اینکه آمدو من رفته بودم..
آمده بود ولی خیلی دیر..
حیف که این سنگ نمیگذارد به استقبال بیایم..
توببخش گلم..
آنقدر ندیدمت که میترسم…
میترسم که دیگر مرا نشناسی،
با این موهای سفید و چهره شکسته ام!
میدانی؟ هرلحظه ندیدنت به درازای سال است…!!!
ﺩﺭ ﺍﯾــــﻦ ﺩﻧﯿﺎﮮ ﻣﺠﺎﺯﮮ ﺗــــﻼﺷﻢ ﺑﮯ ﻓـــﺎﯾﺪﻩ ﺍﺳـــﺖ …
ﻫﺮﭼــــﮧ ڪﻠﯿــــڪ ﻣﮯ ڪــــﻨﻢ ﻟــــﻤﺲ ﺩﺳــــﺘﺎﻥ ﺗـــــﻮ
ﻧﻤﮯﺷﻮﺩ ……
آدمي درآغوش خدا،غمي نداشت،
پيش خدا حسرت هيچ بيش وكمي نداشت،
دل ازخدا بريد و در زمين نشست،
صد بار عاشق شد و دلش شكست،
به هرطرف نگاه كرد راهش بسته بود، يادش آمد يك روز دل خدا را شكسته بود،،،،،.
وقتی که سرت شلوغه
وقتی که داری خوش میگذرونی
اون موقعه اگه به یادش بودی
دوســــت داشتنت رو نشــــون دادی
وگرنـــه همــــــــــــه توو تنهاییشون
دنبال یه همدم میگردن…
اینجا تبدیل به چت روم شده و دیگه اصلا به درد نمیخوره. .
گـاهـی بــاید رفـت و بعضـی چیــزهای بردنـی را بـا خـود بــرد ،
مـثل یـــــاد ،مـثل غــرور ،
و آنچــه ماندنـیست را جــا گــذاشت ،
مـثل خــاطره ،مـثل لبـخند ،
رفـتنت ماندنــی مــی شود ، وقتــی کـه نبــاید بـروی ،
و ماندنــت رفـتنــی مــی شود ، وقتـی کـه نبــاید بمـانــی …!
بعضی ادمارو نمیشه داشت فقط میشه ی جوره خاصی دوسشون داشت بعضی آدما اصلا برای تو نیستند که برای تو باشه آنها برای اونند که دوسشون داشته باشی اونم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیس این آدما حتی وقتی ک نیستن هم در کنج دلت تا ابد یک جور خاصی دوست داشته خواهند شد
گاهی باید کسانی را از گذشته مان فراموش کنیم به یک دلیل ساده:
آنها به آینده مان تعلق ندارند…
دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ دﻟﯿﻞ ﻧﻤﯽﺧﻮاﻫﺪ وﻟﯽ ﻧﻤﯽداﻧﻢ ﭼﺮا ﺧﯿﻠﯽﻫﺎ و ﺣﺘﯽ ﺧﯿﻠﯽﻫﺎی دﯾﮕﺮ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ اﯾﻦ روزﻫﺎ دوﺳﺖ داﺷﺘﻦ دﻟﯿﻞ ﻣﯽﺧﻮاﻫﺪ و ﭘﺸﺖ ﯾﮏ ﺳﻼم و ﻟﺒﺨﻨﺪی ﺳﺎدﻩ دﻧﺒﺎل ﯾﮏ ﺳﻼم و ﻟﺒﺨﻨﺪی ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ و دﻧﺒﺎل ﮔﻮداﻟﯽ از ﺗﻌﻔﻦ ﻣﯽﮔﺮدﻧﺪ

دﯾﺸﺐ ﮐﻪ ﺑﻐﺾ ﮐﺮدﻩ ﺑﻮدم ﺑﺎز ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮدم ﻗﻮل دادم ﻣﻦ ﺳﻼم ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ و ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽزﻧﻢ و ﻗﺴﻢ ﻣﯽﺧﻮرم و ﻣﯽداﻧﻢ ﻋﺸﻖ ﻫﻤﯿﻦ اﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎد ﮔﯽ

ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺎﯾﻪای ﮐﻪ ﻧﺎن ﻣﺮا رﺑﻮد، ﻧﺎن ﺑﺮای دوﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﻗﻠﺐ ﻣﺮا ﺷﮑﺴﺖ ، ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﺮای آﻧﮑﻪ روح ﻣﺮا آزرد ، ﺑﺨﺸﺎﯾﺶ و ﺑﺮای ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺧﻮﯾﺶ آﮔﺎﻫﯽ و ﻋﺸﻖ آرزو دارم

ﻭﻗﺘﯽ ﮐــﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺷﮑـــــ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﯾــــﯽ
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﯿﺴﺘـــــــﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﻤﺎﻧﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﻫــــﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﯼ
… … … ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﯼ ﯾﺎ ﻧــﻪ
ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺩﻟــــــــﯽ ﻫﺎ
ﺩﻭﺭﺍﻫـــــــﯽ ﻫﺎ
ﺩﻭﮔﺎﻧﮕـــــﯽ ﻫﺎ
ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺸﺖ ..
ﺑﯿـــــــــــﺎ. ..
ﻭ ﯾﺎ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﯿـــــــــــﺎ. !!.
بی عصا به آب خواهم زد،موسی اگرایمان داشت،من امید دارم
باخودمان مي گوييم عادت مي كنيم و با صراحت زيادي تكرارش مي كنيم،آن چيزي كه هيچ كس نمي پرسد اين است”به چه قيمتي عادت ميكنيم؟”
تصميم كرفته ام ادم باشم ديكر….
يك بار حوا شدم براى هفت جدم بس است….
بیتابم!
دلم تاب می خواهد
و یک هُل محکم!
که دلم هُری بریزد پایین
هرچه را در خودش تلنبار کرده…
باران يعنى:
.
.
.
.
.
.
نقطه چين تا خدا…
ای دل، دل سودا زده، سامانم کـو؟ ای کالبد تهی شده،جـــــــانم کـو؟
امـــروز که از همیشه مشتاق ترم ،ای خانه ی سوت و کور مهمانم کو؟
وقــــتی کـــه صــــبرت تـــمام شــــد…..نـــــــــرو!
وفـــــــا از آن مــــوقع آغــــاز می شـــــود…
هیچوقت دلت رو به کسی نده که فقط با زبون بگه دوستت دارم، از وجودش بفهم که دوستت داره، چون خیلی حرفها از روی زبون میان و میرن.
هیچ وقت دل به کسی نبند چون این دنیا اینقدر کوچیکه که توش دوتا دل کنارهم جا نمیشه…ولی اگه دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو…چون این دنیا اینقدر بزرگه که دیگه پیداش نمیکنی.
هنوز حرف پیرمرد عصا بدستی را یادم نرفته که گفت:مثل عصا باش هزار بار زمین بخور اما اجازه نده اونی که بهت تکیه داده حتی یه بار هم زمین بخوره!
اي کاش پرده ميفهميد تا پنجره باز است فرست رقصيدن دارد،اي کاش ميفهميد باد همه ي فرصت اوست
سخت ترین ثانیه ها وقتیه که داغون باشی
و نتونی با هیچکی حرفاتو بزنی و خودت رو خالی کنی
هی پر میشی و با گریه مجبوری خالی کنی خودتو…..!
بچرخ دنیا…

باید هم خوشحال باشی…

آخر تو که بازیچه ی یکی مثل خودت نیستی!✔

عجیب است!
“دوست داشتن” را چگونه معنا میکنی؟

دوستت دارم هایت “اثبــــــــــــــــات” میشد

اگر

زمانی که میرفتم
سرت را بر میگرداندی

فقط

“نگـــــــــــــاهم”
میکردی. . . . .

کسي راپيداکنيدکه:هيچگاه ازبوسيدن شماخسته نشود،وقتي احساس حسادت ميکنيدشمارادراغوش بگيرد،وقتي عصباني هستيدشمارادرک کندوساکت بماند،وقتي حالتان خوب نيست دستتان رابگيرد،اينده خودراباشماتصورکندوبرايش برنامه ريزي نمايد،وقتي چنين کسي رايافتيد…هرگزرهايش نکنيد.
شیده باهم یجوریم دردامون یکی,خیلی مطالبت بازندگی من یکیه
دىروز ما زندگى را به بازى گرفتىم…..
امروز او ما را……
فردا؟……
سیب از درخت افتاد

ستاره از آسمان

تو از چشم من

گاهی فرقی نمی کند از کجا ؟

سرنوشت مشترکی است سقوط

آدم های ساده…
ساده هم عاشق میشوند
ساده عشق می ورزند
ساده صبوری می کنند
اما سخت دل می کنند و آنگاه. که دل می کنند جان میدهند…
ﺍﺯﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪﻣﻨﻮﺑﯿﺸﺘﺮﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻮ؟ﮔﻔﺘﻢ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮ!ﻧﭙﺮﺳﯿﺪﭼﺮﺍ؟ﺑﻐﺾ ﮐﺮﺩ،ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ …..ﺭﻓﺖ!ﺍﻣﺎﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻮﺩ.!
ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩ ، ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻫﺴﺖ !!!
ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ، ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺩﺍﺭﻡ !
.
.
.
ﺁﻫـــــــــﺎﯼ ” ﯾﮑﯽ ” ، ﻫﻨﻮﺯﻡ ” ﺗﮑﯽ “
سطر سطر نوشته هایم
بر طاقچه احساسم خاک خوردند..
تازه فهمیدم چقدر جزیره رنج میکشد..
که روی دست دریا باد کرده است…..
باران:تب هر طرف ببارم دارم…دهقان غم تا به کی بکارم دارم…درویش نگاهی به خود انداخت و گفت…من هر چه که دارم از ندارم دارم.!!!
درزندگى بارون نباش که فکرکنن بامنت دارى خودتوبه شيشه ميکوبى
ابرباش که منتظرت باشن که ببارى
فضاﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻭﺍﺳـــﻪ ﺑﻌﻀــــﯿﺎ ﻣﺜﻞ ﺑﻬﺸﺖ
ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ …
ﻭﺍﺳﻪ ﺳﺮ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻟﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﺪﺍﺭﻧﺶ !…
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺭﻭﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﻝ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻣﯿﺮﻥ ﺗﻮﯼ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺶ
ﺑﺎ ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻦ
ﻭ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺩﻭﺳﺘﺎﯼ ﺗﺎﺯﺷﻮ ﻣﯿﺨﻮﻧﻦ …….
ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺗﺮﻧﺪ
گوهر دل را نزن برسنگ هر نا قابلی، صبر کن پیدا شود گوهر شناسه قابلی…
زمان را به انتظارکشیدن مشکل است!لحظه هانیگذرد…باتوبودن آرام وبی صدا…بیتوبودن تلخ ومشکل!ماندن ونماندن بودن ونبودن..سخت است
اگر درد داری تحمل کن
روی هم که تلنبار شد
دیگر نمیفهمی کدام درد از کجاست
کم کم خودش بی حس میشود !

دل شکسته که دیگه کسی تو جا نمیشه چرا یه بارم همون شکستشو به خدا نمیدین و از اون نمیخواین پرش کنه دلی که توش خدا باشه هرکسی نمیتونه واردش بشه
احساس پیری میکنم گاهی
گاهی مثل همین روزهای پاییزی
مثل همین روزهای دل دل کردنم برای فرار
مثل وقتی عزم رفتن میکنم اماجسمم یاری رسان نیست
اینچنین حس پیری در بند بند وجودم رخنه میکند در اوج جوانیم ریشه میزند وشاخو برگ میگیرد…L.A
مهم نیست که چه اندازه می بخشیم ، بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد
اینقدر خرابتم که هر كي از كنارم رد ميشه میگه اين خراب شده مال كيه!؟
پول زبان افراد عاقل است
ومعجزه افراد ابله
تا افراد ابله پول میبینند هم عاشق میشوند هم عاقل…
این آدم ها نمیدانند
نوشتن برای کسی که
خواننده ی این نوشته ها نیست
چقدر طاقت فرسا ست…
یادمان باشد
وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم ،
در برابرش مسئولیم !!
در برابر اشکهایش ..
شکستن غرورش …
لحظه های شكستنش در تنهایی ولحظه های بی قراریش ….
واگر یادمان برود
در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد
واین بار ما خود فراموش خواهیم شد
آیا میدانید چرا خوشبخت بودن مشکل است؟
چون از رها کردن چیزهایی ک باعث غمگینی ما میشور سر باز میزنیم
ساعت شنی را برعکس کنید میخواهم دوباره زندگی کنم………..
نترس از آغوش سردی که با آغوش تو گرم میشود…
از آغوش گرمی بترس که گرمیش از دیگریست.☆
عاشق بودن یکی از بدترین دردهای دنیاست.چرا که انسان هرگز فراموش نمیکند
قرن هاست جستجوگر آدم هستم
تا لذت خوردن یک سیب را با او تجربه کنم
قرنهاست..!
مشکل از من نیست
نه من
نه سیب سرخ
نه شیطان
تونایاب شده ای آدم…!
وقتی عشق ازدرواردمیشود
منطق ودلیل ازپنجره بیرون میرود
تانهایت بینهایت باعشق زندگی کن
تاج از فرق فلک برداشتن ،
جاودان آن تاج را بر سر داشتن ،
در بهشت آرزو ره یافتن ،
هر نفس شهدی به ساغر داشتن ،
روز ، در انواع نعمتها و ناز ،
شب ، بتی چون ماه در بر داشتن ،
صبح ، از بام جهان چون آفتاب،
روی گیتی را منور داشتن ،
شامگه ، چون ماه رؤیا آفرین ،
ناز بر افلاک و اختر داشتن ،
چون صبا در ((مزرع سبز فلک)) ،
بال در بال کبوتر داشتن ،
حشمت و جاه سلیمان یافتن ،
شوکت و فر سکندر داشتن ،
تا ابد در اوج قدرت زیستن ،
ملک هستی را مسخر داشتن ،

بر تو ارزانی ، که ما را خوشتر است ،
[[ لذت یک لحظه ; مادر داشتن]]…
تقدیم به همه ی مادرای خوب دنیا

تمام لحظات زندگیم. رو به گرفتن عکس از خاطراتمان میگذرانم
من به دنبال محبت بودم
تو دشمنی را یادم دادی
کینه و نفرت یادم دادی
لعنت به تو
مجنون هزارباره بمیر که اینجا لیلی ها هزار مجنون در دل دارند….
شیشه.. بدترین اختراع انسان است !

وقتی از پشت ِ پنجره ، <رفتنت> را می بینم…

اما صدایم به گوش ات نمی رسد …!

به ســـرنوشـت بگـــــویــــــیداسباب بازی هایـــــش بی جان نیستــــند ؛آدمنــد ، می شکـــــنــــنـد….
آرام تـــــــــر … !
برای کسی که به مرگ فکر می کند درختها
تابوتهای ایستاده اند

از شما چه پنهان چند روزی ست که در پارک ها و پیاده روهای شهر تابوتهایی باوقار نگاهم می کنند…✔

آدم ها را باید دید…
زمانی که از تو خسته اند
بهانه های رنگارنگ می آورند
،
طوری که خودشان هم باور میکنند…
انجماد قلب ها را از خشک سالى چشم ها مى توان فهمىد
چشمى که گرىستن نمى داند,زىستن نمى تواند…..
سلام عزیز مهربون، اجازه هست بشم فدات؟اجازه هست تو شعر من، اثر بذاره خنده هات؟شب که می شه یواش یواش، با چشمک ستاره هاشاجازه هست از آسمون، ستاره کش برم برات؟اجازه هست بیای پیشم یه کم بگم دوست دارم؟تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارمبریم تو باغ اطلسی بی رنج و درد بی کسیبهت بگم اجازه هست گل روی موهات بذارماجازه هست خیال کنم، تا آخرش مال منی؟خیال کنم دل منو، با رفتنت نمی شکنی؟اجازه هست خیال کنم، بازم میای می بینمت؟با اون چشای مهربون، دوباره چشمک می زنی؟طپش طپش با چشمکت، غزل بگمبرای توبا اتکا بهعشقتو، تو زندگی برم جلو؟هر چی بگی نه نمی گم، جونم بخوای برات می دمهر چی می خوای بهم بگو، فقط بهم نگو برواجازه هست بازم تو خواب، بوس بکارم کنج لباتیه شعر تازه تر بگم، به یاد شرم گونه هاتنشونیتو بهم می دی؟ تا پنهون از چشم همهورق ورق نامه بدم بازم براتهمیشه مهربون من! نامه رسید به انتهافقط یه چیز یادت باشه: بازم به خواب من بی
گاهى شايد لازم باشد، از ياد ببريم ياد همه ى انهايى را که بانبودشان،
…..بودنمان…..
را به بازى گرفتند
بعضی از اداما یک مدت کنارت هستند بعد از اون از کنارت به روی اعصابت نقل مکان میکنند …
بزرگتر که شدم داستانی خواهم نوشت…
که کلاغ هایش قصه ببافند و آدم ها را به هم برسانند…
ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻟﺐ ﺗﺮ ﮐﻨﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ، ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻟﺒﻬﺎﯾﺖ ﺑﺎ
ﻟﺒﻬﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﺮ ﺷﻮﻧﺪ …
سالها پیش…
انگار همین دیروز بود دوستی داشتم از جنس آسمان ، از جنس فردا …
با او بودم در تمام دلتنگی ها و با من بود کنار تمام دردهای عاشقانه ام
عشقی که نمیدانست به سوی اوست
در گذر روزها و بی تفاوتیها پشت شب چراغی جا گذاشتمش ! ندیدمش
سرد رد شد از من و صدای گامهایش را نشنیدم
دیریست که دلتنگم و افسوس بودنش را اما ! نمی خورم
افسوس ِ عشقی که ندانست از سالها قبل از دیدارش روییده بود
عشق من ! اینگونه که هستی نخواستمت هرگز ، سرد و خاموشی و این چنین توان دیدنت نیست
تنها بدان
تو را دارم هنوز . در کنج خاک گرفته ای از هر تپش قلبم
عجیب است انسان نه میتواندبرای تولدش شادی کندنه برای مرگش عزاداری
عشق يک جوشش کور است و پيوندي از سر نابينايي دوست داشتن پيوندي خود آگاه و از روي بصيرت روشن و زلال عشق بيشتر از غريزه آب مي خورد و هرچه از غريزه سر زند بي ارزش است دوست داشتن از روح طلوع مي کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج مي گيرد و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مي گذارد.

دوست داشتن در وراي سن و زمان و مزاج زندگي مي کند، عشق طوفاني و متلاطم است، دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت. عشق جنون است و جنون چيزي جز خرابي و پريشاني “فهميدن و انديشيدن “ نيست. دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر ميرود و فهميدن و انديشيدن را از زمين مي کند و باخود به قله ي بلند اشراق مي برد.

عشق زيبايي هاي دلخواه را در معشوق مي آفريند. دوست داشتن زيبايي هاي دلخواه را در دوست مي بيند و مي يابد. عشق يک فريب بزرگ و قوي است. دوست داشتن يک صداقت راستين و صميمي، بي انتها و مطلق

عاشق تر از همه ما موش کوری است
که زیبایی جفتش را چشم بسته باور دارد
برنده می گوید مشکل است، اما ممکنو بازنده می گوید ممکن است، اما مشکل
اگر عالم شود کودک،همه مردم دبستانی..
چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل!!!!!
دوباره میشوم رها
از این سرای کینه ها
از این هوای نا امید
صدای خشک سینه ها

کسی که بیشتر از همه دوست داره بدون دلیل شاید هروز باهات دعواش بشه اما وقتی که ناراحتی،با همه دنیا میجنگه که به ناراحتیت پایان بده
به دلم زیادی آزادی بیان دادم حرفش را زد ولی هم خودش سرکوب شد هم من!
ازین به بعد خودم سرکوبش میکنم…
اینطور بهتر است…
تا اینکه دیگران برای حرف زدنش، هردویمان را بشکنند..
بدترین وخطرناکترین کلمات این است: همه این جورند….
تنها دختری که بخواهم جلویش زانو بزنم
دخترم خواهد بود. . . .
آن هم برای بستن بند کفشهایش…..
شکستن دل …به شکستن استخوان دنده میماند..ازبیرون همه چیز روبراه است..
اما..
هرنفس درد است که میکشی..
آنقدر برای او بوده ام که دیگر “من” برایم غریبه است! اینگونه است كه وقتی میرود میمیرم! چون نه اورا دارم و نه خودم را…
از زندگي دو چيز آموختم … آرزوي مرگ و مرگ آرزو
عجیب نیست که هیزم شکن بیاشوب
درخت اگرکه توباشی دل از تبر ببری
هميشه يادت باشه،
خودتو بنداز تا بگیرنت؛چون اگه خودتو بگیری میندازنت.
عشقي كه هر روز تازه تر نشود اندك اندك به عادت تبديل مي شود و رنگ بردگي به خود ميگيرد. مگذار كه حتي آب دادن به گلهاي باغچه به عادت آب دادن به گلهاي باغچه تبديل شود.
تمام مردها را
جلوی گلوله‌ها فرستادی
فرمانده!
حالا بگو
برای پس گرفتنِ آغوشی که
تمام وطنم بود
به کجا لشگر بکشم؟
ما آدمهای تنهایی هستیم.. آدمهایی که هیچ جای زمین نمیتوانند آرام بگیرند… ولی دوست دارند سرزمینی داشته باشند…و در نهایت… به آغوش هم پناه میبرند
دستم را به خونى آلوده كرده ام كه ارزش نداشت … وجودم مرا رسوا ميكند … خيالهاى پريشان مرا به هرزگى … هرزگى فكرى …
آنانکه رنگ پریدگی پاییز را باور ندارند…نمیدانتد پاییز همان بهاریست که عاشق شده…
تنت قدمگاه آغاز بودنم شد …آﻏﻮﺷﺖ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻦ اﺳﺖ “ﻣﺎدر” …
دوباره تب .. دوباره حرف …
جنون واژه های خیس …
سکوت جاده های شرق..!
یک ” من” دوباره گم شده …
و یک تیمارستان … پر از مجنون های غریب…
چه انتظار عجیبی دارم از ابرها…
که مدام ببارند برایم…
نیمه شب هایی که پر میشود از ناخود آگاه من…
نیمه شب هایی پر از حرف های نا گفته…
حرف هایی که … نیمه ی آگاهم… هرگز نخواهد فهمید…
دو تکه شدم…
میان خودم و خود امـــ…!
حالا پر شده ام از روزهایی که دوست دارم … قد بکشم ..
تا سیب …!
وسوسه کنم …
آدم… را!
خودم را …
و درگیر یک شعورِ ساده ی همیشگی بشوم…
خودم… ادم…
و تمام تیمارستان های دنیا…
….
یک قشون حرف های عمیق ….
یک خودکارِ سفید….
یک کاغذِ … تمام سیاه…
… یک دنیا حسِ نداشته… برای نوشتن!

شاید …به سبک خودمـــ…
یک روز…
تمام کاغذ های سیاهِ دنیا را .. سفید کردم…!
مهربانيت رابه دستي ببخش كه ميداني بااوخواهي ماند وگرنه حسرتي ميگذاري بردلي كه دوستت دارد.
او نمی داند دلی که دادم هوش و عقل از سرم برد . . .

حالا به من می گوید عاقل باش . . . !!

“دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست*گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست”

کاش دل آدمها،
بدون تجربه ، می فهمید که دلبستن به کلاغی که دل دارد
بهتر از دل باختن به طاووسی است که فقط ظاهر خوشگل دارد…
شو ساعت یازه کردم خیاله. روم و بغل سوزتیه کاله.وریسام رتم هام و قد حونش.دیدم چن نفر بین و مهمونش. اقبال بیار وی مهمونو نسان.پایام د هوس و زمی نسان.مهمونو رتن بیار اقبال. و همرام زدم تکه و چش کال.هشت تیر ماکارف و سر کمرم.چیه و نوم ترس نوی د ورم.محافظ جونم هشت تیر ماکارف.د راسی کردمش و سوزشل تعارف.
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻦ ﮐﻪ
ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺑﻮﺳﯿﺪﻧﺖ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﺪ ﻭﺳﺎﮐﺖ ﺑﻤﺎﻧﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ
ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺷﻤﺎ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﺪ ﻭﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺑﺮﯾﺰﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﯾﺎﻓﺘﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﻫﺎﯾﺶ ﻧﮑﻦ
مهر به ژرفاى خود پى نمى برد،
تا آنگاه که ساعت فراق فرامى رسد…
ﻣﺮﺍ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﺼﻮﺭ ﻧﮑﻦ

ﻣﻦ ﺳﻮﮊﻩ ﮔﺎﻟﺮﯼ ﭘﺮﺗﺮﻩ ﻋﮑﺲ ﻫﺎﯾﺖ ﻧﯿﺴﺘﻢ

ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻨﻢ،ﺑﺪﻭﻥ ﻓﺘﻮﺷﺎﭖ..

شاید نتونم اولین عشقت باشم ولی کاش بتونم آخرین عشقت باشم!
ﻣﻲ ﺩﻭﻧﻲ ﻓﺮﻕ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻋﺰﺭﺍﻳﻴﻞ ﭼﻴﻪ؟ ﺍﮔﻪ ﻋﺰﺭﺍﻳﻴﻞ ﻭ ﺑﺒﻴﻨﻢ
ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ ﻭﻟﻲ ﺍﮔﻪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻧﺒﻴﻨﻢ ﻣﻲ ﻣﻴﺮﻡ
آدمي که رفتنش را داد مي زند ؛
نميخواهد که برود
داد ميزند که نگذارند برود …✔
ساده بودم که فکر میکردم
با دلم هم مسیر خواهی شد
آخرش می کُشد مرا این فکر
تو به پای که پیر خواهی شد…
ب دنبال ویلچری هستم برای روزگار!
ظاهرا پایی برای امدن ندارد
در شهر خرابات کسی پیر نشد
از خوردن ادمی زمین سیر نشد
گفتیم جوانیم به پیری برسیم توبه کنیم
از بس که جوان مرد کسی پیر نشد
عشق هم مارو سرکار گذاشته ؛آدمهاييکه دل پاک دارند بي کس هستن ؛اما آدمهاي بي احساس دوروبرشون رو آدمهاي عاشق پيدا ميشه.
به که مي انديشي?

کيست در زاويه ديد دو چشمان چنان جنگل تو , که عميق است و فسون ?

به که مي انديشي !

از تو بيزارم و از آنکه در اعماق خيال تو کند رقص وجود ,,, از تو بيزارم و از بود و نبود ….

آه … زمستان چقدر زیباست….
میپسندم زمستان را که معافم می کند؛
از پنهان کردن دردی که در صدایم میپیچد
و اشکی که در نگاهم میچرخد،
وبه همه می گوییم سرما خوره ام…
از گناه تنفر داشته باش ، نه از گناه کار

اگر روزي دشمن پيدا کردي بدان که در رسيدن به هدفت موفق بوده ايي

اگر روزي تهديدت نمودند بدان که در برابرت ناتوانند

اگر روزي خيانت ديدي بدان قيمتت بالاست

اگر روزي ترکت کردند بدان با تو بودن لياقت مي خواهد. ماهاتما گاندي

مهم نیست کف پات رو شسته باشی یا نه، حتی مهم نیست کف پات نرم باشه یا زبر، مهم اینه که وقتی پا تو زندگیه کسی میزاری واز زندگیش عبور میکنی، وقتی مهلتت تموم شد وفقط یه ردپا ازت جاموند، اونقدر اون ردپا خواستنی باشه که به کسی اجازه نده پاروی رد پات بزاره…
دلم آواز این قلب پاک است.
ز رسوایی همیشه در فرار است
بیا ای هستی ای شمع شب افروز
ببین چشمان بیدارم ، چه خواب است . . .
سلام مادر بزرگ کاش زنده بودی و میدیدی … که بالاخره بزرگترین آرزوی دوران کودکی ام برآورده شده است … بدترین آرزویی را میگویم که یک کودک میتواند آرزو کند : ” بزرگ شدن”…
بگذار آدمها تا ميتوانند سنگ باشند تو از نژاد چشمه باش .
 “زرتشت”
بر آی ای صبح روشن دل خدارا .که بس تاریک میبینم شب هجر .
دلم رفتو ندیوم روی دلدار .فغان از این تطاول آه از این زجر
اينكه هر سو ميكشم با خود نه پنداري تن است
گور گردان است و در او آرزوهاي من است
بی نمک ترین مکان جهان احتمالا “دست من” است !
:
زندگی سخت است تو آسان بگیر
زندگی درد است تو درمان بگیر
زندگی مار است تو جانش بگیر
زندگی جام است تو کامش بگیر . . .
:
فرق مرد و نامرد میدونی چیه?
.
.
.
مرد کنارته و عاشقت هست
نامرد کنارته ولی عاشقت نیست
فرق نداره دختر باشه یا پسر.
– به شانه ام زدی تا شاید تنهاییم را تکانده باشی به چه دل خوش کرده ای تکاندن برف از شانه های آدم برفی!!!
به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانه هایم
از توان سنگین بال
خمیده بود… (شاملو ()
دﺳﺖ ﺧﻮدﻣﺎن ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ روی ﺣﺮﻓﻤﺎن ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﯿﻢ …
ﻣﺎ روی زﻣﯿﻨﯽ اﯾﺴﺘﺎدﻩ اﯾﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ روز ﺧﻮدش را دورﻣﯽ زﻧﺪ!!
همیشه یادت باشه
قلبت مال یک نفر است
به او فکر کن
و از تمام وجود دوستش بدار
از این یک باز زندگیت یاد بگیر یاد بگیر
فقط نامهربانی نکنی
بر سنگ مزارم بنویسید : دختری بودم با خود ارزوها داشتم ولی….اجل امانم نداد
تقدیر است ما تقصیری اگر داشته باشیم زنده بودن است !
ﻧﻮﺷﺘـــــــﻪ ﻫـ ـﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﻭ
ﻣﯽ ﮔـــــﻮﯾﯽ ﭼﻪ ﺯﯾﺒــــــﺎ ….
ﺭﺍﺳـــــــــــــــــــــﺘﯽ !!!
ﺩﺭﺩ ﻫﺎﯼ ﺁﺩﻡ ﻫــــــــــﺎ ﺯﯾــﺒﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟
وقتی چیزی رو دوست داری نباید اونقدر بهش نزدیک بشی و بهش فشار بیاری که راه نفس کشیدنش روببندی!چون ممکنه برای همیشه ازدستش بدی…
با درودی به خانه می آیی و
با بدرودی
خانه را ترک می گویی
ای سازنده!
لحظه ی ِ عمر ِ من
به جز فاصله یِ میان این درود و بدرود نیست:
این آن لحظه ی ِ واقعی ست
که لحظه ی ِ دیگر را انتظار می کشد.
نوسانی در لنگر ساعت است
که لنگر را با نوسانی دیگر به کار می کشد.
گامی است پیش از گامی دیگر
که جاده را بیدار می کند.
تداومی است که زمان مرا می سازد
لحظه ای است که عمر ِ مرا سرشار می کند.
تقويم من پر از ديروز و فرداست
افسوس که امروزي ندارم!
در عجبم راننده نیستم……….!!!ا
اما هر کسی که به من میرسد…..
مسافر است….!!
آقـای ِ شهـردار! بـگوییـد ایـن قـدرعـوض نکـننـد رنـگ و روی ِ ایـن شـهرِ لـعنتـی را … ایـن پیـاده رو هـا … میـدان هـا … رنـگ و روی ِ دیـوار هـا … /خـاطراتـم/ دارنـد از بیـن می رونـد…….
تمرین کنم نبودنم را تمرین کن چون دیگر به پایانم نزدیک شده ام….
به هم رسیدن شروع است،باهم ماندن پیشرفت است، باهم کارکردن موفقیت است.
ساعت های نبودنت روی مچم بسته نمی شود، حلقه می شوند دور گردنم!
عشق من لکهء آفتابی ست ، که بر فرشی افتاده باشد …
با شست و شو نمیرود …
فرش را برداری ، نمیرود …
پنجره را ببندی ، نمیرود …
پرده را کلفت تر بگیری ، نمیرود …
این لکه وقتی میرود ، که خورشیدم رفته باشد !!!…
دستانم بوی گل میداد … مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند … اما کسی ندانست که شاید گلی کاشته باشم
بعضی ها از دور قشنگن.اگه نزدیک بشن،گند میزنن به احساس آدم، باید بهشون گفت،کمی دور تر،اینجا تابلوی ورود ممنوعه
عشق را مجال آن نیست…
حتی آنقدر که بگوید برای چه دوستت میدارد
ای خدا تو اجازه بده کا ما با هم باشیم، منم قول میدم که خودت بیشتر از همه لذت ببری!
هیچوقت برای نگه داشتن کسی که تفاوتت رو با بقیه نمی فهمه … تلاش نکن …
از جنگ بدتر زمانیست که چیزی وجود نداشته باشد تا برایش بجنگی…
قبل از اینکه به کسی بگی : ” دوستت دارم …”
خوب فکراتو بکن…
چون شاید چراغی رو تو دلش روشن کنی…
که خاموش کردنش به خاموش شدن اون بیانجامه
روزي مجنون از سجاده شخصي عبور كرد،مرد نماز را شكست و گفت :اي مردك من درحال رازونياز باخدابودم ؛توچگونه اين رشته رابريدي؟مجنون لبخندزد وگفت:
من عاشق بنده اي هستم وتورا نديدم؛توعاشق خدايي و مرا ديدي!!!
دل مي گيرد و ميميرد و هيچ کس سراغي از ان نمي گيرد … ادعاي خدا پرستيمان دنيا را سياه کرده ولي ياد نداريم چرا خلق شديم … غرورمان را بيش از ايمان باور داريم حتي بيش از عشق …
بهم گفتند “پدرت ” را در یک جمله توصیف کن

هرچه فکر کردم نتوانستم.
نوشتن خوبی هایت جمله ای نیست
دفتر هزار برگ میخواهد.

فقط در یک جمله گفتم
” خدارا شـــــــکــر که دارمت”

زندگی گر هزار بار بود….. بار دیگر تو بار دیگر تو
باتمام وجودگناه کردیم اما نه نعمت هایش راازماگرفت ونه گناهانمان رافاش کرداگراطاعتش کنیم چه می کند!
ای چرخ و فلک دوندگی ما را کشت / بر درگاه خالق بندگی ما را کشت
این زحمت روزگار ، این منت خلق ، ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت . . .
روزگار من و تو رنگی بود
قلم عشق را نفهمیدی
هر چه گفتم انارها سرخند
تو سیاه و سفید میدیدی
ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﯿﺴﺖ …
ﮔﺎﻫﯽ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮﮐﯽ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻟﯿﻠﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ
بیا با پنجه راه برویم
روی تن این دنیا
بگذار خواب بماند
نفهمد از قانونش گریخته ایم و
دل باخته ایم✔
ﺍﯼ ﮐــﺎﺵ ﯾﺎ ﺑـــــــــــﻮﺩﯼ ،
ﯾـــــﺎ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻧﺒﻮﺩﯼ !!!
ﺍﯾـــــﻦ ﮐﻪ ﻫﺴـــﺘﯽ
ﻭ ﮐﻨــــﺎﺭﻡ ﻧﯿﺴــــﺘﯽ …
” ﺩﯾـــــــــﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨــــــــــﺪ ”
ﺑﻔــــــﻬﻢ ﺑﯽ ﺍﻧﺼــــــﺎﻑ . . . !
“خوشبخت”اگر خار بکارد،از بخت خوشش لاله و ریحانه در آید…

“بد بخت”اگر مسجدی از آیینه بسازد،یا سقف فرو ریزد و یا قبله کج آید…

ﺁﺭﺍﻣـــﺶ ﯾﻌﻨــــﯽ :
ﻫـﺮ ﻭﻗﺖ ﻗﻬـــﺮ ﮐــــﺮﺩﯼ
ﻣﻄﻤﺌــــﻦ ﺑـــﺎﺷـﯽ ﮐـــﻪ ﺗـــﺎ ﺁﺷﺘـــﯽ ﮐﻨـــﯽ
” ﻫﯿـــﭻ ﮐﺴﯽ ” ﺟـــﺎﺕ ﺭﻭ ﻧﻤﯽ ﮔﯿــــــﺮﻩ
نبودن های هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند !
کسانی هستند که هرگز تکرار نمیشوند . . . !
و حرفهایی که معنیشان را خیلی دیر می فهمیم !!! . . .
مجنون از روی سجاده شخصي عبورکرد مرد نمازرا شکست و گفت: مردک درحال رازونياز باخدا بودم برای چه اين رشته را بريدي؟ مجنون لبخندي زد وگفت: عاشق بنده اي بودم و تورا نديدم، تو عاشق خدابودی چگونه مرا ديدي؟!
آزادی که در پس آن هزاران شکارچی در کمین باشد…
زنده باد قفس…
تمام “امن يجيب” هاے دلم را
گره زده ام به کلماتت
و روانــہ ے آسمان کرده ام
من مطمئنم
خدا تو را براي دلم نگــہ مےدارد
.
یه وقتا اینقد آدم زندگی ایش غمناک میشه
که دوس داره یکی یوهو بگه…کاااااات…عالی بود عالی…
خسته نباشین بچه ها…واسه امروز بسه!
تقديم به چشم هايى كه در راه ماندند
و دل هايى كه آنها را نديدند
تقديم به اشك هايى كه غرورشان شكست
و عهدى كه هيچكس با آنها نبست
عشق رازی ست به اندازه ی آغوش خدا عشق آنچه میدانم و می دانی نیست
به نسیمی همه راه به هم می‌ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می‌ریزد
سنگ در برکه می‌اندازم و می‌‌پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می‌ریزد
هر قلبی دردی دارد. فقط نحوه ی ابراز آن متفاوت است.
برخی آن را با اشک ابراز میکنند و برخی با لبخند
راز دل با یار محرم هم نباید باز گفت / روزی آن محرم اگر بیگانه شد تکلیف چیست ؟
تمام تلاش دنیا همین است که بدانی با دستان بسته به دنیا می آیی ولی با دستانی باز وخالی از دنیا میروی…
آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست
عالمی دیگر بباید ساخت، وز نو آدمی
بسیارند کسانی که چون دریا سخن میگویند اما زندگی ای چون مرداب دارند
صفا و صلح و یکرنگی در این عالم قدیمی شد/توقع از رفیق و مونس و همدم قدیمی شد/به جان حضرت آدم که آدم هم قدیمی شد/بخند ای یار،بزن لبخند،/که میترسم از آن روزی که گویند :خنده هم کم کم قدیمی شد
از بخت بدم ﺭﻭﺯﻫـﺎﯼ ﺧـﻮﺑـﯽ ﮐـﻪ قرار بود در ﺭﺍﻩ ﺑـاشن، ﻳــﺎ ﺳـﻘﻂ ﺷﺪﻧﺪ ﻳﺎ
ﻣﺮﺩﻩ ﺑــﻪ ﺩﻧـﻴـﺎ ﺁﻣـﺪﻧــﺪ….
بیزارم از آدمایی که در اوج خواستن،
تنهات میذارنو
موقع رفتن میگن : مواظب خودت باش !
یکی بهشون بگه دیگه بسه هرچی نقش بازی کردین…
قسمت فقط بهانه هست ……
ناتوانی انسان باید جوابی داشته باشد .پس قسمت بهانه هست ….
اينجا همان جاست که نبايد باشى،
غم انگيز است،اگر تورا نخواهد،
مسخره است،اگر نفهمى
احمقانه است،اگر اصرار کنى.
ترسم ازآن است که شبي سردوباراني بردري درميزنم که ازجنس چوب آب خورده باشد که حتي نتواند صداي تق تق دستم رابه گوش خفته صاحب خانه برساند.
عاشقی شور نمی خواهد….شعور می خواهد
از غیر محال ترین آرزوی کودکیم سخت پشیمانم…
“بزرگ شدن”
همیشه قلبی را دوست داشته باش که برای وارد شدن به اون نخواهی خودت را کوچک کنی
ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺍﺭﻡ ﺳﻌـﮯ ﻣـﮯﮐﻨﻢ ﻫﻤﺮﻧﮓ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺷــﻮﻡ
ﺍﻣﺎ ﻣـﮯﺷﻮﺩ ﮐﻤﮯ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻨـﮯـﺪ ….
ﺁﮮ ﺟﻤﺎﻋﺘــــ !….
ﺷﻤﺎ ﺩﻗﯿﻘﺂ ﭼـﮧ ﺭﻧﮕـﮯ ﻫﺴﺘـﮯـﺪ … ؟؟
ادما گاهی اوقات گریه میکنن نه به خاطر اینکه ضعیف هستند بلکه به خاطر اینکه برای مدت طولانی قوی بوده اند.
تا این لحظه نگرانش بودم … الان ازش می ترسم … «آینده» رو میگم.
میگن اگه یکی رو دوس داری آزادش بزار اگه مال تو بود خودش برمیگرده……
. .
بگذارروزگارهرچه خواست بگويد..بگذارفلك ازحرصش شهاب سنگ برسرمان ببارد..تمام روياي من است…انگشتانت..انگشتانم..ك درهم گره ي كورميخورند..
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮏﯾ ﺭﻭﺯ ﻣﻐﺮﺏ ﻣﺤﻮ ﻣﺸﺮﻕ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻏﺮﺑﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻝ ﻧﯿﺰ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺷﺮﻁ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺯﻭﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺩﯾﺮ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺣﺎﮐﻢ ﮐﻞ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
روبه روم ایستاده بود، سرشو انداخته بود پایین.
آروم گفت: “اومدم که با هم باشیم. شروع کنیم…”
گفتم: اختلاف سنیمون زیاده
شوکه شد. گفت: ینی منو نمیشناسی؟!
خندیدم و گفتم:
“نه اینکه تو بچه باشی، نه! من پیرم….
دیر برگشتی… پیر شدم از نبودنت…”
تمام “خوبی” ها را برایت آرزو می كنم، نه “خوشی”ها را. خوشی آن است که “تو” دوست داري و خوبی آنكه ” خدا” براي تو دوست دارد.
اگر زندگی مرگ است ومرگ زندگی پس مرگ بر زندگی و زنده باد مرگ
قلب منطقه عملیاتی عشق است،ازسیم خاردارهوس بایدگذشت تابه این وسعت آتش خیزقدم گذاشت.
تقدير، تقويم انسانهاى عاديست!
و تغيير، تدبير انسانهاى عاليست!
زندگيتان پرازتغييرات عالى کنین
روی قلبم نوشتم ورود ممنوع اما عشق امد و گفت من بی سوادم
آدمی ست دیگر یک روز حوصله ی هیچ چیز و هیچ کسی را ندارد حتی نمیداند چه مرگش هست ، دوست دارد خودش را بردارد و بریزد دور …
دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،
  دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
  این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!
  باید آدمش پیدا شود!
 باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
 سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!
 فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…
 شروع می‌کنی به خرج کردنشان!
 توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
 توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
 توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
 در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد
 برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟
 بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!
 سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…
 اما بگذار به سن تو برسند!
 بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند
 غریب است دوست داشتن.
 و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن…
 وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد …
 و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
 به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.
 تقصیر از ما نیست؛
 تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند
با شيطان هم قسم شدم تا جلوى هيچ انسانى سر تسليم فرود نياورم،
تو
نه ببخشید، شما…
خب من
نه ببخشید، منی در کار نیست…
حداقل دست تکان بده
نه…
دستت در دست دیگری ست…
مشغول باش
خدا نگهدارت…
نه!
“او” نگهدارت
ازمن بريد وگفت كارخداست؛ميخواهم بپرسم كه خداى او مگر خداى من هم نبود!؟،،
سرنوشت ننوشت گرنوشت بدنوشت …باورکن سرنوشت رانمیتوان ازسر،نوشت.ٔ……
عاشقى آنست كه بلبل با رخ گل مىكند “صد جفا مي بيندو بازهم تحمل مى كند
شاید انتخاب اول کسی نباشم
اما انتخابی بزرگم
شاید ثروتمند نباشم اما ارزشمندم
تظاهر به کسی که نیستم نمیکنم
چون از اینکه خودم باشم راضیم
شاید به برخی از کارهای گذشته ام افتخار نکنم
اما به آنچه که امروز هستم میبالم
شاید کامل نباشم اما نیازی هم به کامل بودن ندارم
چون کامل واقعی خداست
مرا همانطور که هستم بپذیر یا همانطور که از پیشت میروم تماشایم کن
نامرد
عابریست که خیابان عشقش 2طرفه است
همین که با تو ازنیمه خیابان گذشت ناگاه عشق دیگری روی پل میبیند وتو…باید ادامه راه را تنها بدوی
بیچاره گل ها ….
که هم در عروسی و عزا پیشکش می شوند …
مفهوم عشق درک این جمله است:
شایدازدست برود..
در کتاب گناهان کبيره براي انسان چه گناهي را سراغ
داريد که بزرگتر از تکرار تجربه هايش باشد؟
مرحوم حسين پناهي
شک میکنم به همه چیز
وقتی ملاک خوب بودن
منم
چرا که
تو
ازمن بهتری

پس من میمانم وسئوالی
که جوابش دردستان من است
اما کسی آن را نمی بیند

مغرورانه اشک ریختیم چه مغرورانه سکوت کردیم
چه مغرورانه التماس کردیم چه مغرورانه از هم گریختیم
غرور هدیه شیطان بود و عشق هدیه خداوند
هدیه شیطان را به هم تقدیم کردیم
هدیه خداوند را از هم پنهان کردیم
اين نيز…
نه!
بزرگوارانه دروغ نخواهم گفت..؛
اين نيز نميگذرد…!
دیگر دیر است،از من گذشت…
آنقدر آرام و بی صدا،
که هیچ وجدانی بیدار نشد…
برای کشتن پروانه اورا له نکن،بالهایش رابچین خاطرات پروازاوراخواهدکشت.
سالهاست که دیگر فرهاد چایش را تلخ مینوشد…
از اسب که بیفتی
اسیرسرزنش خاک می شوی
در این سرزمین ،
سقوط آزاد هم ممکن نیست …
این روزها….. شیشه شده ام
زود می شکنم…. اما بد می برم
همه عاشق شدن را بلدند، اما فقط افراد کمی هستند که بلدند چگونه در عشق با یک نفر برای مدت طولانی بمانند.
اين روزها آدم‌ها “به دست هم” پير مى‌شوند نه “به پاى هم”…
از كــــودكي پـــرســيـدن عــشق چــيـست ؟ گــفـت : بـــازي
از نــــوجـواني پــرسـيـدن عــشق چــيست ؟ گــفـت : كـــيـنـه
از جـــوانـي پـــرســيـدن عــشق چــيـست ؟ گــفـت : پــــول و ثـــروت
از پــــيـري پـــرســيـدن عـــشق چــيـست ؟ گــفـت : عـــــمـر
از گـــل پـــرســيـدن عـــشق چــيـست ؟ گــفـت : از مــن خــوشـبـوتـر
از پـــروانـه پـــرســيـدن عـــشق چــيـست ؟ گــفـت : از مــن زيــبـاتـر
از خورشيد پرسيدن عشق چيست؟ گفت : از مــن ســـوزانــتـر
و در آخـــر از خــــود عـــشـق پـــرســـيـدن :
اي عـــشق تـــو كـــيـستي . . ؟
گـــفـت : بـه خـــدا قــــسـم ، نـــگاهـي بـــيـش نـــيـستـم . . !
عشق یعنی اشک توبه در قنوت
خواندنش با نام غفارالذنوب
عشق یعنی سر سجود و دل سجود
ذکر یارب یارب از عمق وجود
امروز کسی از من پرسید چند سال داری؟
گفتم روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم…
کودکی چند ساله ام!!!
بفهم…
مـــن،
محتـاج درک شــدن نـیستــم…
فقـط دردم مـی آیـد
خــر فـرض شـوم!!!
باز باران، بی ترانه، بی هوای عاشقانه، بی نوای عارفانه، در سکوتی ظالمانه، خسته از مکر زمانه، غافل از حتی رفاقت، حاله ای از عشق و نفرت، اشکهایی طبق عادت، قطره های بی طراوت، دیدن مرگ صداقت، روی دوش آدمیت… میخورد بر بام خانه…
دیوارها اگر چه متهم به ایجاد فاصله هستند ، اما این دستان دیوار ساز ما است که تبرئه میشوند . . .
بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داري؟

گفت: آره ! خيلي دوسش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره يا نه؟

گفت: آره!

گفتم : پس چرا کاري که آقا دوست داره انجام نميدي؟

گفت: خب چيزه!…. ولي دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نيست ، به دله

گفتم: از اين حرف که ميگن به ظاهر نيست ، به دله بدم مياد

گفت: چرا؟

براش يه مثال زدم:

گفتم: فرض کن يه نفر بهت خبر بده که شوهرت با يه دختر خانوم

دوست شده و الان توي يه رستوران داره باهاش شام مي خوره.

تو هم سراسيمه ميري و مي بيني بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره

دل ميده و قلوه مي گيره.عصباني ميشي و بهش ميگي: اي نامرد!

بهم خيانت کردي؟

بعد شوهرت بلند ميشه و بهت ميگه : عزيزم! من فقط تو رو دوست دارم.

بعد تو بهش ميگي: اگه منو دوست داري اين دختره کيه؟ چرا باهاش

دوست شدي؟ چرا آورديش رستوران؟ اونم بر مي گرده ميگه: عزيزم

ظاهر رو نبين! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

ديدم حالتش عوض شده

بهش گفتم: تو اين لحظه به شوهرت نميگي: مرده شور دلت رو ببرن؟

تو نشستي با يه دختره عشقبازي مي کني بعد ميگي من تو دلم تو

رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور مي کني؟

گفت: معلومه که نه! دارم مي بينم که خيانت مي کنه ، چطور باور کنم؟

معلومه که دروغ ميگه

گفتم: پس حجابت….

اشک تو چشاش جمع شده بود

روسري اش رو کشيد جلو

با صداي لرزونش گفت: من جونم رو فداي امام زمانم مي کنم ،

حجاب که قابلش رو نداره

از فردا ديدم با چادر اومده

گفتم: با يه مانتو مناسب هم ميشد حجاب رو رعايت کرد!

خنديد و گفت: مي دونم ! ولي امام زمانم چــــــادر رو بيشتر دوست داره

مي گفت: احساس مي کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد مي زنه

سر سری رد شو و زندگی کن
دقت دق ت میدهد!!
صندوق صدقات نیست دل من که گاهی سکه ای محبت درآن بیندازی وپیش خدای دلت فخربفروشی که مستحقی راشادکرده ای!
ببین چه عشق بازیه باشکوهیست میان من،سکوت و موریانه های گورستان
هرزگی مختص به تن فروختن نیست…
همین که به خاطر پول عاشقی … هرزه ای !
همین که خیانت می کنی… هرزه ای !
همین که از اعتماد یکی،سو استفاده می کنی… هرزه ای !
زندگی رودی است جاری،،که هر که آمد شادمان ،کوزه ای پر کرد و رفت…..
هوای 2 نفره داشتن
نه ابر میخواهد نه باران
نه یک بعد از ظهر پاییزی
کافیست
“حوا” سمان به هم باشد
سه چيزرابااحتياط بردار: قدم،قلم،قسم، سه چيزراپاكيزه نگهدار: جسم،افكار،لباس، سه چيزراهميشه بكاربگير: عقل،همت،صبر، سه چيز را آلوده نكن: چشم،قلب،زبان، سه چيزراهيچگاه فراموش نكن: خدا،مرگ،دوست وفادار،
دیروز چک باطله است،فردا چک وعده ای است، امروز است که تنها نقدینه شماست،آنرا عاقلانه هزینه کنید.
دل من چه خرد سال است

ساده می نگرد

ساده می خندد

ساده می پوشد

دل من از تبار دیوارهای کاهگلیست

ساده می افتد

ساده میشکند

ساده میمیرد…

ﻫﯿـــــــﭻ ﻓــــــَﺮﺩﯼ ﺳَﺮَﺵ ﺷُﻠــــــــــﻮﻍ ﻧﯿﺴﺘــــــ
ﻫَﻤــــــِﻪ ﭼﯿــــــﺰ ﺑﺴﺘِﮕــــــﯽ ﺑــﻪ ” ﺍُﻟَـــــــﻮﯾَﺖ
ﻫﺎﯾَــــــﺶ ” ﺩﺍﺭﺩ ….
ﺷﺎﯾَــــــﺪ ﺩﺭ ﺍﻭﻟَﻮﯾــــــﺖ ﺍﻭﻟــــــﺶ ﻧﯿﺴﺘــــــﯽ ﮐــــﻪ ﺑﺎ
ﺑﻬﺎﻧـــــﻬـ ﻣﺸﻐـــــﻮﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔـــــﯽ،
ﺑﻬــــﺘــــــ ﻗـــــــﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻣـــــــﺎﻥ ﺩﯾﮕــــــــﺮﯼ
ﻣﯿﺪﻫﺪ …
بعد از اينكه با زيتون با احساسات من تموم شد,بذارينش سر جاش,لطفا!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﮐﻼﻡ ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻩ

ﺍﯼ ، ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺍﻭﻟﯿﻨﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ

ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ

ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ .…

همیشه به آدما به اندازه ای محبت کن ؛ که بعدش مجبور نشی بهشون ثابت کنی خــــــر نیستی … !!!
گاهی دونفر باید از هم فاصله بگیرند تا بفهمند چقدر نیاز مند برگشتن به یکدیگرند
*ﺣﻮﺍﺱ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ
ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ …
ﺑﮕﻮ ﮐﺴﯽ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﺪ ..
ﺑﮕﺬﺍﺭ
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﮕﯿﺮﻡ …

*ﺑﻌﻀــﯽ ﻫــﺎ ،ﺑﻬﺘـــﺮ ﺍﺳـﺖ ﺩﺭ ﺣــﺪّ ِ ﯾـﮏ ﺁﺭﺯﻭ ﺑــﻤﺎﻧـﻨﺪ !
ﺑـــﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷـﺪﻧﺸــﺎﻥ ،
ﺑﻪ ﺑﻬــﺎﯼ ِ ﺷﮑـﺴﺘﻦ ِ ﺩﻟــﺖ ﺗﻤــﺎﻡ ﻣﯽ ﺷـﻮﺩ !!*

*ﻓﻘﻂ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﺭﺯﺵ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺨﻨﺪﻧﺪ.
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺳﺎﻥ ﺍﺳﺖ ،ﺍﻣﺎ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺨﺖ.
ﺍﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ!
ﻧﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺯﺍﺩﻩ ﻧﺸﺪ*

*ﺩﻟـــﺖ ﮐـﻪ ﮔـﺮﻓــﺖ، ﺩﯾﮕﺮ ﻣـﻨـﺖِ
ﺯﻣﯿـــﻦ ﺭﺍ ﻧــﮑـﺶ!
ﺭﺍﻩِ ﺁﺳﻤـﺎﻥ ﺑـﺎﺯ ﺍﺳﺖ…
ﭘﺮﺑﮑﺶ!
ﺍﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ…*

*ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ…
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺖ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ…*

*ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﻣﯽ‌ﺁﻳﺪ
ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﻠﺒﻢ ؛
ﻣﺎ ﭼﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣُﺮﺩﻩ‌ﺍﻳﻢ !*

*ﺧــــــﺪﺍﯾــــــﺎ :
ﺩﻟــــــﻢ ﺭﺍ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸــــــﮑﻨﻨﺪ
ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﻟــــــﻢ ﺑﻪ ﺷﮑﺴﺘــــــﻦ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍﺿــــــﯽ نمیشود…

عشقي که تنها با يک نگاه آغاز ميشود، با شناخت سست و سست تر ميشود ولي عشقي که با شناخت آغاز ميشود با هر نگاهي عميق و عميق تر ميشود …
بنویس مهلت بودن یه نفس بود…
سهم من از بودن تو یه قفس بود…
ب.راي مردن افتادن از هيچ ارتفاعي لازم نيست-كافيست از چشم توبيفت
روزگار آیینه را محتاج خاکستر کند.
ﮔﺎﻫﻰ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﻴﺪﻯ
ﻭ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪ، ﻧﺒﺨﺸﯽ، ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﻯ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﻤﺎﻧﺪ!
ﮔﺎﻫﻰ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺻﺒﺮ ﻛﺮﺩ
ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻫﺎ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ
ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﻣﺎ ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪﯼ!

ﮔﺎﻫﻰ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲ ﺩﻫﻰ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻨﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﺁﻧﺮﺍ
ﻛﻢ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ.
ﮔﺎﻫﻰ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﺪ!
ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﻛﺮ ﺷﺪ …
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﺮ ﻗﺪﺭ ﻫﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﻨﺪ
ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺻﺒﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ …
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻳﻚ ﺟﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﻲ ﺭﻭﻧﺪ .
ﻟﯿﻠﯽ ﻗﺼﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻮﺍﻧﺪ . ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺰﺍﺭﻣﯿﻦ ﺑﺎﺭ…. ﻭﻣﺜﻞ ﻫﺮﺑﺎﺭ ﻟﯿﻠﯽ ﻗﺼﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ 

ﻟﯿﻠﯽ ﮔﺮﯾﺴﺖ ﻭﮔﻔﺖ :ﮐﺎﺵ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩ 

ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ :ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺟﺰﺗﻮ ﻗﺼﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ !! 

ﻟﯿﻠﯽ! ﻗﺼﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ… 

ﻟﯿﻠﯽ ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪ . ﻟﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ . 

ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻥ ﻟﯿﻠﯽ ﺧﻮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.. 

ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﻟﯿﻠﯽ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﻮﺭﺯﺩ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ . ﺩﻧﯿﺎ ﻟﯿﻠﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ 

ﻟﯿﻠﯽ ﺁﻩ ﻧﯿﺴﺖ . ﻟﯿﻠﯽ ﺍﺷﮏ ﻧﯿﺴﺖ . ﻟﯿﻠﯽ ﻣﻌﺸﻮﻗﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻧﯿﺴﺖ .. 

ﻟﯿﻠﯽ ! ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ… 

ﺍﮔﺮ ﻟﯿﻠﯽ ﺑﻤﯿﺮﺩ ، ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻟﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ؟ 

ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﮔﯿﺴﻮﺍﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﺑﺒﺎﻓﺪ؟… 

ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻃﻌﺎﻡ ﻧﻮﺭ ﺩﺭ ﺳﻔﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺑﭽﯿﻨﺪ؟ 

ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻏﺒﺎﺭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﻭﺑﺪ؟ ؟.. 

ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﺯﺩ ؟ ؟ … 

ﻟﯿﻠﯽ ﻗﺼﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻨﻮﯾﺲ .. 

ﻟﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻗﺼﻪ ﺍﺵ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ…. 

ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﻣﺮﺩﻥ . 

ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ . 

ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﭘﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﻟﯿﻠﯽ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﮔﻤﻨﺎﻡ …….

امواج زندگی رابپذیر، حتی اگر گاهی تورا به عمق دریا ببرند.
آن ماهی آسوده که همیشه بر سطح آبها میبینی مرده است…!
بعضی وقتهاجواب ی حرفایی فقط ی “نفس عمیقه”…
مرا برای آنچه که هستم دوست داشته باش نه برای آنچه که می خواهی باشم….
بﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺻﺪاﯾﺸﺎن ﺿﻌﯿﻒ اﺳﺖ و ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﮔﻮش ﻫﺎﯾﺸﺎن ﮐﺜﯿﻒ . . .

درساحل قلبها این جای مهربانان است که میماند!وگرنه موج روزگار هر ردپایی را پاک می کند…..
سعی کن مثل خورشید زیاد نور ندی، چون همخ از نورت استفاده میکنن ولی اصلا نگات نمیکنن، سعی کن مثل ستاره کم نور لدی
درجهان هرگزمشومدیون احساس کسی/تانباشدرایگان مهرت گروگان کسی/شیشه خودرامزن برسنگ هر ناقابلی/ صبرکن پیداشودگوهر شناس قابلی
با بالهاي مقوايي

به اوج گرفتنم مي بالم

اما اين نخ……

آه اين نخ…..

روياي پرنده شدنم را

به زمين گره زده است.

برو و بدون که بد بودی اما خدایی
روزا خیلی ام پر رنگ, شبا کجایی¿ :- (
ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻫﻴﭻ ﺁﺩﻣﻲ ﻧﭽﭙﺎﻧﻴﺪ
ﺟﺎ ﻧﻤﻴﺸﻮﻳﺪ؛
ﭼﺮﻭﮎ ﻣﻴﺸﻮﻳﺪ ﻓﻘﻂ…

دلت از سن و سالت می گیـــرد…

می خواهی کودکـــــــ باشی

کودکی که به هـــر بهانه ایــــ

به آغوش غــم خواری پناه می برد

و آســـوده اشکـــ می ریزد …

بزرگـــ که باشی ٫

بـــاید بغض های زیادی را بیــ صدا دفــن کنی .

زبان هيچ استخواني ندارد…اما انقدر قوي هست كه بتواند قلبي را بشكند…پس مراقب حرفهايتان باشيد.
دوست داشتن مثل معامله ی کالا ب کالاست
عشق میدی عشق میگیری
اگه فقط بدی و نگیری یه روزی تموم میشه…
بنده گفت:خدا چرا آرزوهایم را برآورده نمیکنی؟؟ مدت هاست که به درگاهت دست اجابت بلند کرده ام.خدایا همین یکبار..همین یک آرزو…واین آخرین آرزوی من است….
فرشته خندید و با خود گفت:چه دروغ بزرگی آخرین آرزو!!!تا جایی که به یاد دارم آرزوهای آدمیان بی نهایت بوده…
خدا خندید و گفت:دوبار از کار انسان ها خنده ام میگیرد؛یکبار زمانی که برای چیزی که به صلاحشان نیست دعا میکنند و هزاران هزار رو به سویم می آورند و طلبش می کنند و بار دیگر زمانی که برای چیزی که به صلاحشان است و ما بر آنان فرو میفرستیم ناشکری می کنند و طلب از بین رفتنش را میکنند!!حال آنکه برای آنها بهتر است…..
فرشته گفت: و آنها نمیدانند آن هنگام که آرزویی میکنند و خداوند همان زمان به آرزو و دعایشان پاسخ نمیدهد سه حالت دارد:اول آنکه به صلاحشان نیست؛ دوم آنکه میداند در صورت استجابت آن دیری نمی پاید که پشیمان می شوندوسوم آنکه دارد بهترین چیز را برای آنها مهیا میکند…….
عسل گیسوی من!!!
دلم برای بهارین گیسوان شرابیت تنگ شده است!?!
به جامی ازشراب گیسوانت مرامیهمان نمیکنی???
شيرينى كه ” عـشـقـش ” را از فرهاد بگيرد و ” ديـنـارهايـش ” را از خسرو؛
ارزشِ تـيـشـه زدن نـدارد…!
اینجـــا جـــایی سـت

کـه پشت ِ دوسـتت دارمــها هــم ،

نـــوشــتـه شـــده :

ســاخــت ِ چــین !!!

درد دارد …..

وقتی همه چیز را میدانی،
و
فکرمیکنند نمیدانی…
و غصه میخوری که میدانی،
و میخندند که نمیدانی…
آنقدر دوستش داشتم…
که حتی فکر هم نمیکردم که دوستم نداشته باشد…
دوست داشتن رو باید از برگ درخت اموخت…
وقتی زرد میشه،وقتی میمیره،وقتی از درخت جدا میشه باز هم پای همون درخت میمونه…
شماره عوضی نبود، صدااشتباه نبود،صداهمان صدابود،چیزدیگری عوض شده بود، چیزی شبیه یک دل!
شمع می سوزد و پروانه به دورش همه شب/ من که می سوزم و پروانه ندارم چه کنم.
ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻧﯿﺎﯾﻢ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟؟؟

ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ …

ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻨﯽ ،

ﻣﻦ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻡ ؟؟؟

ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ! ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺖ , ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ , ﺑﻪ ﻧﺪﯾﺪﻧﺖ , ﻋﺎﺩﺕ
ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ♡
راسـت اسـت،
كـه صـاحـبـان دلـهـاي حـسـاس نـمـي‌ مـيــرنــد !
بـلـكـه بـي‌ هــنگـام نـاپـديـد مـي‌شـــوند
ای دل دیوانه ، بشنو این مرام زندگی است / او که گریان کرد چشمی را نصیبش خنده نیست✔
درزندگی زخم هایی هست که روح انسان را در انزوا مثل خوره میتراشد این دردهارا نمیتوان به کسی گفت,اگر بگویی باور نمیکنند و میگویند عجیب و استثنایی است…
عشق یعــنی :
سـرت را بگــیـرد در آغــوش ..
و موهـای ِ سپـیدت را ، بشمـارد دانـه دانـه !
و تـــو حـــــیرت کنــی !
کـه از کـی ، اینــقدر پـــیرشــده ای !!
هر سن و سالی که داشته باشی اگر کسی نباشد ،
مرده یا زنده که با یادش ،
چشمانت ، از شادی یا غم پر اشک شودهرگز زندگی نکرده ای . .
چه ساده قلبمان را دو دستی چسبیدیم که مبادا کسی آن را بدزدد و عاشقمان کند غافل از اینکه برای عاشق کردنمان عقلمان را می دزدند و حالا ما ماندیم و قلبی که اندیشیدن بلد نیست.
به سیم آخر. . .
ساز میزنم امشب. . .!
به کوری چشم دنیا. . .
که ساز مخالف میزند. . .
با من. . .!!!!!
به گریه عاشقانه ات قسم
که هزار سال دیگر هم به تو نمیرسم
به خلوت عبور جادها بگو
که مقصد نمی خواندم مراکه من بدون همسفر نمیرسم
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد. . . .

در دام امانده باشد،صیاد رفته باشد. . .

ﯾﺎﺩﺕ …
ﭘﺮﭼﻢ ﺻﻠﺤﯿﺴﺖ،
ﻣﯿﺎﻥ ِ ﺷﻮﺭﺵ ِ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﮑﺮ …
امــروز يـکــمــردهـ شـور را ديـــدمـ

آنچنانـ زيبا ميـ شستـ کهـ لکهـ ايـ همـ باقيـ نميـ ماند

اما نمي دانمـ چرا پدرمـ از او خوششـ نميـ آيد

ومدامـ گريهـ ميـ کند و مادرمـ نيز نفرينشـ

او کهـ زنـ خوبيـ استـ منـ دوستشـ دارمـ

فقط کاشـ ناخنـ هايشـ را ميگرفتـ

تمامـ بدنمـ را زخمـ کرد…

زرتشت:بگذارآدمها تا ميتوانند سنگ باشند
”توازنژادچشمه باش”
بعضی از ما فراموش می‌شویم… نه برای اینکه آدم خوبی نیستیم… بلکه بخاطر اینکه خیلی بی سر و صداییم.
ﺑﺪ ﺗﺎ ﮐﺮﺩﯼ …
ﺑﺒﯿﻦ ﭼﺮﻭﮎ ﺷﺪﻡ ﺑﯽ ﻣﻌﺮﻓﺖ !
روزگار میخندی؟

کمی حرمت نگه دار!

مگر نمیبینی ، سیاه پوش آرزوهایم هستم…

هروقت تونستی به کسی آرامش ببخشی بدون عشقت واقعیه !وگرنه دوست داشتنی که آرامش معشوقو بگیره خودخواهیه !
ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﮐﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻧﻈﺎﺭﺕ ﻭ ﺑﺮﺳﯽ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺑﺪﻥ
ﻗﻠب
ﭼﺸﻢ
ﮔﻮﺵ…
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺫﺭﻩ ﺍﯼﺍﺯ عاﺷﻖ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ!
ب من دست نزن..
نمی بینی؟
شکسته ام..
فرومیریزم
ﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻣﺎﺗﻢ ﺯﺩﻩ
ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ
ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻡ ﺷﺪﻧﺶ
ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ
ﻭ ﺩﯾﮕﺮ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ
ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻧﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ
ﺧﺎﮎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﯼ
ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ
ﺩﺳﺘﯽ
ﻏﺒﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ
ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺑﺎ ﺧﺎﮎ
ﺩﺭ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺍﻡ
ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ
ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﺩ
ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﻧﮕﺎﺭ
ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ
ﺧﺎﮎ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﻭ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻡ
ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ
ﺧﺎﮎ ﺳﺮﺩ ﺍﺳﺖ
ﻣﻦ …
ﺩﺭ ﺩﻟﺖ ﺧﺎﮎ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﺗﻮ
ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ
ﻭ ﻣﻦ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ
ﻫﺮﮔﺰ
” ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻡ ”
امروز رفتنم را آرزو می کنی
هر لحظه در تکاپوی شکستن دلم هستی
گاه می اندیشم انهمه خرده دل
چطور همه را کنار هم خواهی چید
امروز رفتنم را تمنا می کنی و انگشتت راه را اشاره می کند و چشمانت فریاد می زند برووو
من میروم تو می مانی با اینهمه خرده دل

آه ای ثانیه های بیرحم
تند و تند در پی هم
تا به کی تا به کجا؟
اندکی صبر کنید
پیر کردید مرا
در هیاهوی زندگی دریافتم:
چه دویدنهایی که فقط پاهایم را از من گرفت ، درحالی که گویی ایستاده بودم!
چه غصه هایی که فقط سپیدی گیسم را حاصل شد ، درحالی که قصه ای کودکانه بیش نبود!
دریافتم:
کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نه ، نمیشود …. به همین سادگی…!
عاشق پسرخاله کلاه قرمزیم!!
دیدی رفته بود يك کیک مسموم رو تنهایی خورده بود تا بقیه مریض نشن! بهش گفتن: خب چرا ننداختیش دور؟ گفت: خب مورچه ها میخوردن، به مورچه که نمیشه سرم وصل کرد.
اين يعني آخر معرفت…
از دفتر خاطرات یک عقرب :
از خودم منزجرم ، حتی موقع قدم زدن هم مرتکب قتل می شوم ، سرنوشت نفرین شده ام مثل عاقبت هولناک حاکمان ترس ، پایان شومی دارد ؛ امروز اعتراف می کنم رقت انگیزترین واقعیت زندگی ام ، ناتوانی در برابر یک حشره ی کوچک است که رمز پرواز را می داند ؛ چقدر دلم می خواست یک کرم شب تاب بودم نه یک قاتل بالفطره !
فهمیده‌ام که نفرت هم مثل دیگر احساسات
مثل عشق، قیمت دارد
تنفر را هم نباید خرج هر کسی کرد…
ضربه اخر را خدايم زد
وقتى تو براى رفتن
استخاره گرفتى
و خوب آمد ….
رابطه آدم ها یخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد. یک روز هست و یک روز نیست و اگر کسی تضمینی بدهد دروغ گفته است…!
دلم خسته است ازاین دنیاکه نامش زندگی باشد،
اگر این زندگی باشد دگر زندان کجاباشد،
جوانی گرچه خوش باشد دو روز زندگانی را،ولی ازبس ستم دیدم نمیخواهم”جوانی”را!
همه فکر میکنند تنها بودن شما را غریب میکند؛ اما این صحیح نیست….! گرفتار فردی بی لیاقت بودن غریبانه ترین حس دنیاست……
ﭼﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻧﺎﻋﺎﺩﻻ‌ﻧﻪ ﺍﯼ !
ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺮﻭﻉ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻧﺶ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ … !
دوست داشتن انسانها به معنای دوست داشتن دیگری به اندازه دوست داشتن خود است .. اسکات پک
ایــــن زخــم هــا
نمـک کــــــــــــــــــم داشــت
کــــــــــــــــــه
پــاشیــــد
عشق مث پنیرمیمونه..،ﻧﺮﻣﺎﻟﺶ ﻓﻘﻂﺗﺎﯾﮏﺳﺎﻋﺖ ﺁﺩﻣﻮ ﺳﯿﺮ ﻧﮕﻪﻣﯿﺪﺍﺭﻩ، ﺯﯾﺎﺩﺵﺁﺩﻣﻮ ﺧﻨﮓ ﻣﯿﮑﻨﻪ،کسی أم بدون پنیرنمرده..
آرام باش
هیـــچ گرســنه ای باقـــی نمی مانــد
شـــــک نــــدارم هـــمــین روزها
همه ســـــیر می شـــوند از زنــــــدگـــــی !✔
درىا پس از مدتی صدای امواج را نمیشنود.چه تلخست قصه عادت…
اين سرزمين کلمات معکوس است؛جايي که گنج جنگ ميشود”درمان نامردميشود”قهقه هق هق ميشودامادزد همان دزداست ودردهمان درد
به راستي *خانواده* يعني چه ؟

با مردي که در حال عبور بود برخورد کردم…اوه ببخشيد معذرت ميخوام..دقت نکردم

ما خيلي مودب بوديم،من و اين غريبه خداحافظي کرديم و به راهمان ادامه داديم..

اما در خانه با آنهايي که دوستشان داريم چطور برخورد ميکنيم

کمي بعد از آن روز در حال پختن شام بودم،دخترم آرام کنارم ايستاد،همين که برگشتم به او خوردم و انداختمش و با اخم گفتم : اَه ،از سر راه برو کنار.

قلب کوچکش شکست و رفت

نفهميدم چقدر تند صحبت کردم

وقتي درون رختخواب دراز کشيده بودم،نداي درونم گفت با يک غريبه برخورد ميکني،آداب مهمول را رعايت ميکني ولي با دخترت که دوستش داري تند صحبت ميکني

برو به کف آشپزخانه نگاه کن،همان جا کنار در،چند گل مي بيني…آن گلها را او برايت آورده بود.

خودش آنها را چيده،صورتي،آبي و زرد

آرام ايستاده بود که سورپرايزت کند…هرگز اشکهايي که چشماي کوچيکشو پر کرده بود رو نديدي

در اين لحضه احساس حقارت کردم،اشک چشمانم را گرفت…به کنار تختش رفتم و زانو زدم…بيدار شو کوچولو،بيدار شو عزيزم،اينا رو برا من چيدي؟

گفتم:دخترم ،متاسفم از رفتاري که امروز باهات داشتم،معذرت ميخوام نبايد اونجوري باهات حرف ميزدم

گفت: اشکال نداره ،من دوستت دارم ،گلها رو کنار درخت چيدم

گفتم : منم دوسشون دارم،مخصوصا آبيه رو

*

*

*

آيا ميدانيد اگر فردا بميريد،شرکتي که در آن کار مي کنيد به راحتي شخص ديگري را جايگزين شما مي کند

اما خانواده اي که به جا ميگذاريد تا آخر عمر فقدان شما را حس خواهند کرد.

و به اين فکر کرديد که خود را وقف کار کرده ايد نه خانواده….چه سرمايه گذاري ناعاقلانه اي…

به راستي کلمه *خانواده* يعني چه ؟

” ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻡ ”
ﺧﯿﺎﻟﺖ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﮐﻤﯽ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺍﻡ….
ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﻏﻤﻲ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﻴﺮ
ﺯﻳﺮﺍ ﻧﻴﺰ ﺧﻮﺩ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺍﻧﺪ
ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻨﺪ ﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﮔﺮﻳﺰﻧﺪ
ﺯﻳﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻋﺸﻖ ﺧﻮﺩ
ﻭ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺧﻮﺩ ﺷﻚ ﺩﺍﺭﻧﺪ
سفر مرگ می آورد و زندگی میبخشد….
ببین چه کلان فرق میکند…
رفتنت با آمدنت…
مرداب براي بدست آوردن نيلوفر سالها ميخوابد تا آرامش نيلوفرش بهم نخورد پس:براي داشتن دوست داشتني ها بايد صبور بود…
سنگ ها شاید…
اما…
گنجشک ها مفت نیستند…!!!
قلبشان میزند!!!
این جسم من از خاک است هم خاک شود روزی این خطه من از کاغذ هم پاک شود روزی هرکس که مرا خواهد این خطه مرا خواند شاید که کند یادم افسرده شود روزی
انسان تنها موجودیست که خودش با دستان خودش قفس میسازد
ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﻪ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺍﺳﺖ؟ ﺩﺍﻧﺎ ﮔﻔﺖ: ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﺨﺺ ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺷﻮﺩ! ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺯ
ﻟﺤﺎﻅ ﻣﺎﻟﯽ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻧﻪ ! ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺟﺴﻤﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ! ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺗﻮﺍﻧﺎ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻓﮑﺮﯼ؟ …
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻧﻪ ! ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺧﻮﺩ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ! ﺩﺍﻧﺎ ﮔﻔﺖ : ﺯﻣﺎﻧﯽ ﯾﮏ ﺷﺨﺺ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ
ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺗﺎ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻧﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺼﻒ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺍﺯ
ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮔﺮﺩﺩ
بزرگترین درد دنیا اینه که

ببینی اونی که تا دیروز

درداتو به جون میخرید

داره درد می کشه.

اون یه نفر مـادره….

MoTaZzade Eshgh ,NefraT NiST Bi TafavoTiSt …
غمگین نباش
وقتی تشنه محبتی …
خنده لبهای خشکیده ات را….
به خون خواهد کشید
عشق رابه کسانی بدهید که لایق آن هستندنه تشنه آن زیراتشنه روزی سیراب خواهدشد
براي تاابد@ ماندن بايدرفت…
گاهي به قلب کسي…
گاهي از‎ ‎قلب کسي…
انسان ، حرفیست
زده می شود
خوانده می شود
ترانه می شود ، به یاد می ماند …
گاهی
ناله ایست
تنها
خاک خوب می فهمدش ….
زندگی کن حتی اگر بهترین هایت را از دست دادی…. چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر برایت می سازد.
عاشقی با هوس همراهه،ولی چقدر با شکوهه وقتی روحت هوس کنه نه جسمت….
من از چشمان آموختم رسم محبت را،
که هر عضوی بدرد آید،
بجایش دیده میگرید،.
به راستی ،،،در جستجوی چه جوابی هستی ؟وقتی عشقت را می آزاری ،و بعد از او می پرسی :هنوز هم دوستـــــــــــــــم داری ؟
“به نام کسی که جدایی رو آفریدتاقدرباهم بودن رو بدونیم”
خیلی سخته بعدازچندسال تازه بفهمی که دوست داشتنش دروغ بوده ولی بازم بهت بگه دوستت دارم،خیلی سخته وقتی که میخوابی طعم واقعی مرگو بچشی ولی تاصبح چشماتو بازمیکنی میبینی نمردی ویه روز دیگه روبایدباخاطره هاش شروع کنی،ولی اون دیگه پبشت نیست ولی انگارهرلحظه کنارته ولی توپیش اون بودی و هیچ وقت ندیدت،این مثل این میمونه که اون تو رو گریه بندازه،تو اونوبخندونی ولی اون یکی دیگه رو خوشحال کنه،خیلی سخته بهت بگه دوستت دارم ولی نمیخوامت،میگن بایادش بایدزندگی کنی ولی تا کی خوابشوببینی؟میگن ناامیدنشوآخه درده ناامیدی رونکشیدن،چون ناامیدی وتنهایی وگریه تنهاهدیه ای بوده که اون بهت داده ولی توتمام زندگیتوبهش دادی، خیلی سخته بهش دل ببندی ودلتوبشکونه توهم میتونستی دلشوبشکونی ولی این کارونکردی چون خیلی دوستش داشتی،خیلی سخته بزرگترین آرزوت مرگ باشه ولی اون بتونه بایاره تازه رسیدش خیلی راحت زندگی کنه،بعدکل ثروتت که عشقت بوده باکاخ آرزوهاتو یه جاخراب کنه،اونوقت زیرآواربی مهری وتنهایی ازفقرمحبت ودوست داشتن تا آخرعمربشینی زار زارگریه کنی،خیلی سخته ازترس اینکه مردم بهت نخندن وفکرنکنن دیوونه ای نتونی درددلتوبه کسی بگی،خیلی سخته آرزوت کسی باشه که ازاین واون بشنوی هیچ اهمییتی واسش نداشتی حالادیگه آرزوی نبودنت رومیکنه،خیلی سخته وقتی یادت میاد که حتی باشنیدن اسمش اونقدرخوشحال میشدی که دوست داشتی دادبزنی ولی حالا بادیدنش هم چیزی جزء رنج وعذاب نصیبت نمیشه چون اون دیگه واسه تونیست،خیلی سخته بعدازچندوقت که میبینیش اشک توچشمات حلقه بزنه ولی اشکات فقط واسه خودت مهم باشه،خیلی سخته جراءت هرکاری روداشته باشی به امیده اینکه کوه پشتته ولی وقتی که برگردی و پشتت رونگاه کنی ببینی یه عمرپشتت به دره بوده،حالادیگه اون عشقش یه نفردیگه است اصلاتو واسش مهم نیستی اصلارسم بازی قایم موشک زمونه اینه توچشم میذاری ومن قایم میشم اماتویکی دیگه روپیدامیکنی،خدایا همه ی این کارا رو توکردی به هرکی دل بستم تودلموشکوندی،هرجا لونه ساختم خرابش کردی،هرجابادیدن کسی دلم آرامش میگرفت تو اضطراب رو تودلم انداختی،نمیدونم شایداین کاروکردی تابه غیر خودت به کسی دل نبندم وبه کسی امیدنداشته باشم،پس حالاکه همه ی امیدم تویی کمکم کن کمکم کن
“عشق بزرگترین دروغ دنیاست”
یه دقیقه طول میکشه،یکی روپیچوند،یه ساعت طول میکشه،کسی رودوست داشت،بایه نگاه میشه عاشق شد.،ولی یه عمرطول میکشه،یکی روفراموش کرد.
هميشه سرخترازسرخى شقايق باش هميشه آينه باش و هميشه صادق باش به راه عشق مرو، مى روى اى دوست به پاس حرمت دلهاى پاک عاشق باش
تا حالا رفتنت را باور نکردم برایم سخت است گفتارت را با رفتارت بسنجم …..
عجبا
به یکدیگر دروغ نگویید …
ادم است
دل میبندد
باور میکند….
عشق من به تو ، سفری است که از همیشه آغاز شده ، و در هرگز پایان خواهد یافت
يکي باش براي يک نفر نه تصويري مبهم در خاطره صدها نفر
عشق،شاید فریب بزرگی باشد اما دوست داشتن یک صداقت بی انتهاست
همیشه خوشبختی کسی که عاشقشی کنارتورقم نمیخوره!گاهی وقتا جداشدن قشنگترین لحظه عاشقیه!
شیرین
یک لحظه چشم بردار از خسرو

ببین فرهاد هم مجنون شد!!

حالا نه شیرین را دارد نه لیلی را !!!

از روی آنچه که در من دیده ای مرا قشاوت نکن.
یادت باشد،آنچه که در من دیده ای،فقط قسمت کوچکی از من است که خودم خواسته ام به تو نشان بدهم.
تا خنده ی تو می چکد از خوشه ی لب ها
بیچاره بمی ها و غم نرخ رطب ها
دنبال دو رج بافه از ابریشم مویت
تبریز شده قبر عجم ها و عرب ها
گفتم غزلی تا ننویسند، محال است:
ذکر قد سرو از دهن نیم وجب ها
كودك فال فروش راپرسیدندچه می كنی ، گفت:به آنانكه درامروزخود مانده اند،فردا را میفروشم…
“زندگی”
زندگی رسم خوشایندیست
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
زندگی پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب تاقچه عادت از یاد منو تو برود
زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاریست که در خواب پلی میپیچد
زندگی گل به توان ابدیت
زندگی ضرب زمین در ضربان دلهاست
زندگی هندسه ساده تکرار نفسهاست
هر کجا هستم باشم آسمان مال من است
پنجره,فکر,هوا,عشق,زمین مال من است
آری آری,آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پا برجاست
گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
دل است دىگر ىا شور مىزند ىا دلتنگ مى شود وىا مى شکند آخر هم مهر سنگ بودن مى خورد روى پىشانى اش…
اينجا زمين است
ساعت به وقت انسانيت خواب است
دل عجب موجود سخت جاني است!
هزاربار تنگ ميشود
ميشکند
ميسوزد
ميميرد
وبازهم مي تپد…
ستاره ای نیست برای امید…قاصدکی نیست برای مرهم….ومن ندانستم در زمانه ای که حرف عشق برای هیچکس آشنا نیست….زندگی چیزی جز یک اشتباه نیست!..
عشق چيست که همه از آن مى گويند..؟
“ع”عبرت زندگى
“ش”شلاق زندگى
“ق”قصاص روزگار
اما افسوس و صد افسوس
که شلاق زمانه خوردم…قصاص زندگى را کشيدم….اما عبرت نگرفتم…
وقتی میگی:
من عاشقت شدم…
من تورودوست دارم…
من بدون تونمیتونم زندگی کنم…
من…
من…
یک لحظه هم به طرف مقابلت فکرکن!
اون مجبورنیست یک عمرتوقفسی که توساختی پرنده سخنگوی توباشه!!!
زيادي که خودتو دست پايين بگيري ميفتي زير پاي کسي که يه روز به اوج رسونديش !
شنیدید که میگن :
اونی که گریه می کنه ، یه درد داره.
اما اونی که میخنده هزار تا!
من میگم:
اونی که میخنده هزار تا درد داره
ولی اونی که گریه میکنه
به هزار تا از دردهاش خندیده ,
اما جلوی یکیشون بدجوری کـــــــــــم آورده
میفهمی!
ﻟﻌﻨﺘــــــــــــﮯ בﻟــــــَــــــﻡ ﺗــَـــﻨــﮕـ ﺍَﺳــــــﺖ …..
בﻟــــــَــــــﻡ ﭘـــــَـــﺮﻭﺍﺯ ﻣــــﮯ ﺧـــــــــﻮﺍﻫــﻢــــَ….
ﺗـــــﺎ ﮐـُــــﺠـــــﺎﯼﺶــُ ﺭﺍ ﻧﻤـﮯ בﺍﻧـــــَـــﻢ! ؟
ﺍَﺯ ﺯَﻣــــــﯿﻦ ﺑﯿـــــــــــــــــــــــﺰﺍﺭَﻡ..
هیج وقت به کسی وابسته نشو؟؟ زیرا وابسته شدن به یه نفر دیر یا زود به قیمت از دست دادن تکه ای از قلبت تمام میشود…
وقتــے یکــے میگـﮧ نمیـפֿوام کســے از בوستیمون باפֿبر بشـﮧ…

وقتــے نمیـפֿواב تو را بـﮧ בوستاش نشوטּ بـבه….
یعنــے اینکـﮧ تو آنقـבر واسمَ بــے ارزش و کوچیکــے کـﮧ

בوست ندارم موقعیت هآے بزرگترمَ رو از בست بـבم…!!!

اینو بفهمیــטּ

شک نکنیـב این جور آבما ارزش בوست داشتن نــבارטּ… .

بعضی آدما مث کمدن که عشقاشونو اتو کشیده و خوشگل نگهشون میدارن و بعضیا مث لباس نشسته ولنگ جوراب پرتشون میکنن یه طرف وتا وقتی گندش در نیومده سراغی ازشون نمیگیرن…
انقدر گفتم نقطه سرخط که دیگر تمام خط های صبرم پرشده است
درانجماد نگاه های سرد این مردم…خدایا دلم برای جهنمت تنگ شده است…
ﻋﺎﺭﻓﻲﺭﺍﺩﻳﺪﻧﺪﻣﺸﻌﻠﻰو جام آب در دست!پرسيدند : كجا ميروى؟گفت :ميروم با اين آتش بهشت را بسوزانم و با اين آب جهنم را خاموش كنم تا مردم خدا را فقط بخاطر عشق به او بپرستند،نه بخاطر عياشی در بهشت و ترس از جهنم!
دردناك ترين اشكها ان هايي نيست ك از جشمانتان خارج ميشود و صورتتان را ميبوشاند بلكه أنهاييست ك از قلبتان خارج ميشود و روحتان را ميبوشاند
ازنخل برهنه سايبانى مطلب/ازمردم اين زمانه ياري مطلب/عزت به قناعت است ومردي به شرف/باعزت خودبسازوياري مطلب/
عشق مثل یه جعبه بابسته بندی طلایی است
خوشگل اما پراز خالی
عاقبت باید رفت

عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرقه به خون

كه خداحافظ تو . . .

گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت بشكست

گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست

باید از كوی تو رفت

دانم از داغ دلم بی خبری

و ندانی كه كدام جام شكست

كه كدام رشته گسست

گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن به غم و تنهایی

عاقبت باید رفت

عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرقه به خون

كه خداحافظ تو .

هیچگاه بیش از حد به کسی وابسته نشوید، زیرا وابستگی به توقعات منتهی میشود و توقعات به دلشکستگی…
ﻣﺮﺩﺍﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻪ ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺭﻩ ، ﭘﺲ ﺍﮔﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ .
زندگی مانند چرخ و فلک است. اما حیف که ما همیشه بچه نیستیم تا از
سوار شدن بر آن لذت ببریم.
دیانا عشق را فقط خدا میداند .وگرنه منو تو را عشق نیاید به کار
زندگی بافتن یک قالی است؛نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی؛ نقشه از قبل مشخص شده است؛تو در این بین فقط می بافی ؛ نقشه را خوب ببین ، خوب بباف، نکند اخر کار قالی بافته ات را نخرند
ای کاش زندگی را زندگی…
عشق را عاشقی…
و خدا را بندگی می کردیم…
و ای کاش همیشه تشنه ی باران بودیم…
•عباد•
به آخر تلخــــی نزدیکیــــم
مگر دســــت های خدا شیرینمــــان کند!
این روزها تلخم… تلخ می نویسم….. تلخ فکر می کنم
این روزها دست برداشته ام از توقع بی وقفه به حضور ادما
پرهیز می کنم از ثبت وجود هایی که ماندگاری دارند…
این روز ها تلخ تر از همیشه از همه ی ادما بریده ام…..
شرط عشق آن است دلـــت آغــوش بخواهد نــه جســمت . . .
گه خاطرخواه زیاد داری معنیش این نیست که فوق العاده بی نقصی شاید خیلی ارزون قیمتی !
برای بعضی دردها نه میتوان گریه کرد…
نه میتوان فریاد زد…
برای بعضی دردها فقط میتوان…
نگاه کرد…
لبخند زد…
وبی صدا….
شکست….
امشب از تو می خواهم از نردبان خیالم بالا بروی وگل سر سبد رویا های من شوی… شبت پر از رویا های دست نیافتنی….
ای کاش یک نفر به عزایم بیاورند
اما گمان کنم که فقط شمع می خرند….
ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ…

چشم ها بیشتر از حنجره ها میفهمند…

ببخشید…
بعداچندم تقویم است…؟؟؟
‏ قراردارم…
برای همه خوب باش آنکه فهمیدهمیشه کنارت و بیادت خواهدبود . . .
وآنکه نفهمیدروزی دلش برای تمام خوبی هایت تنگ میشود!
شک ندارم ….اشک میریزند ماهی ها در آب اشک ماهی ها نباشدآب دریا …شور…. نیست…….!!
دنیای بیرحمیست،
چه زود از چشم عزیزانمان ارزان می شویم،چاره کم کردن رابطه ست که لااقل به مفت نفروشنمان
دلگيرے عصر جمعه نه از بين مے رود . . .

نه عادے مے شود . . .

فقط از هفته اے به هفته ے ديگر منتقل مے شود . . . !!!

تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هايـم را 
بـه زحمـت كـنـار هـم مـي چـيـنم 
فـرمـول وار ؛ 
مـرتـب و بـي نـقـص …
وتــو
بـا يـك اشـاره
هـمـه چـيـز را
در هـم مي ريــزي …
بی هیچ صدائی می آیند
زمانی که نمی دانی
در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و…
بی هیج نشانی از دلت می گریزند
تا تمام چیزی که به یاد می آوری
حسرتی باشد به درازای زندگی
چه قدر بی رحمند رویاهـا . . .
به یه جایی میرسی که دیگه به طرف مقابلت نمیگی ساکت شو…
دستاتو میذاری رو گوشت، هزار بار به خودت میگی کر شو!!!!
اگر خیلی مهربان باشد
ورق میزند
ولی اغلب
آدم را مچاله می کند
روزگار…
درد اگر سینه شکافد
نفسی بانگ مزن
درد خود را به دل چاه مگو
استخوان تو اگر آب کند آتش غم
آب شو… آه مگو
تصمیم بگیریم استادتغییرباشیم.نه قربانی تقدیر!دربازی زندگی اگرعوض نشویم،،،، ….. …… ……. تعویض می شویم
براي چراغ هاي همسايه ات هم آرزوي نوركن
بي شك حوالي تو نيز روشن ميشود
بگذار در قشنگ ترین اشتباه من
آتش بگیرد از تو دل سربراه من
روزی مگر خود تو دچارم نکرده ای؟
از چاله در بیا که بیفتی به چاه من
سنگسار شدن زير نگاه اين مردم تهی فکر رابه جان ميخرم اگر
گناهم تو باشی
دل بدلم که ندادی/پا به پایم که نیامدی/سر بسرم مگذار که قولش را به بیابان داده ام/
سرخ ميشوي وقتي مي شنوي دوستت دارم
زرد ميشوم وقتي مي شنوم دوستش داري….
چهارشنبه سوري راه انداخته ايم
سرخي تو از من زردي من از تو!
هميشه من مي سوزم….و هميشه تو مي پري….
به گور زندگي خنديدم
و لحظه اي بعد
زندگي مرا زنده به گور كرد…

♡♡ ♥

تفنگ هاى پر براى شليك به مغزهاى پر ساخته شده اند ، و مغزهاى خالى براى پر كردن اين تفنگ ها !
بدترین قسمت زندگی جاییست که نه حق خواستن داری و نه توان فراموش کردن…
دیوانگی هایم از سر ناچاریست!
وگرنه مدت هاست که
عاقل شده ام…!
اهای روزگار ،جیزه اسکار حق توست،سالهاست که مرا فیلم خود کرده ای
به کسی که از دست عصبانیه لبخند بزنی نابودش میکنی
اینجا ؛ همه ی نسل ها ؛ نسل سوخته هستند …

فقط درصد سوختگی فرق می کند و محــلّ سوختگی

هرگزبرای کسیکه شمارااذیت میکند گریه نکنید…درعوض لبخند بزنیدوبه اوبگویید:ممنون به خاطراینکه به من فرصت دادی تا کسی بهترازتوراپیداکنم!
درباره چیزهایی همان قدر نگران شوید که ارزشش را دارد
در یک رابطه دو نفره ……..وقتی دو نفر “هیچ” مشکلی با هم ندارند،حتما یکی از آنها تمام حرفهای دلش را نمی گوید!
گاهی باید نباشـــــی ؛
تا بفهمـــــی نبودنت واسه كی مهمـــــــه !
اونوقـــــــته كه میفهمی باید همیشه با كــــی باشی …
براي من دعا کن اجابت ، مسئله نيست نياز من آن آرامشي ست ، که بدانم به ياد مني
در شهر ما عشق را فقط پيوند جسم ها میدانند نه پيوند قلب ها…
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﯾﻢ، 
ﭘﺲ ﺑﯿﺎﯾﯿﻢ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯾﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯾﻢ.
انسانهاي خوب همانند گلهاي قالي اند
نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ي چيده شدن ، دائمي اند !
اگر سازنده ی قفس معنای پرواز را میدانست،از کارش دست میکشید.
درون من خاطراتی موج میزند که مدام طناب میشود برگردنم
چهار پایه ای نیست
من از ارتفاع رویاهایم سقوط کرده ام ……
عجب زمونه اي شده.ازته دل وباتموم وجودت داري واسه كسي كاري انجام ميدي,فكرميكنه داري سرش منت ميذاري…
روزهاے برفــے طولانــے ترنـב ،برای ڪـودڪـے ڪـﮧ از سوراخ ڪـفشش…به زمستاטּ می نگرב !
افکار زخمی ام را بهانه بگیر،

و دلواپسی هایم را نادیده…

و بگذر از من….

من،

همه ی حجمم را گریه خواهم کرد

و تو،

همه ی حجمت را “راه” خواهی رفت…

……..

و به منظومه ای بی خورشید ،سقوط خواهی کرد….

ادمهاکنارت هستندتاکی؟تاوقتی که به تواحتیاج دارند.ازپیشت میروندیک روز،کدام روز؟وقتی کسی جایت امد…دوستت دارند تاکی ؟تاموقعی که کسی دیگررابرای دوست داشتن پیداکنند. میگویند عاشقت هستند تاهمیشه!نه فقط تاوقتی که نوبت بازی باتوتمام بشودواینست بازی باهم بودن…
دﯾﺮﮔﺎﻫﯿﺴﺖ ﺑﺎﻟﻬﺎﯾﻤﺎن را آوﯾﺨﺘﻪ اﯾﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﻟﺒﺎﺳﯽ ﻋﺎدت ﮐﺮدﻩ اﯾﻢ ﺑﻪ زﻣﯿﻦ زﻣﯿﻦ ﺟﺎی ﮔﺮم و ﻧﺮﻣﯿﺴﺖ ﭼﻪ ﺧﯿﺎل اﮔﺮ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻤﺎن را ﺧﻮاب !ﭼﻪ ﺧﯿﺎل اﮔﺮ دﻟﻬﺎﯾﻤﺎن را آب ﺑﺮدﻩ اﺳﺖ
بــه ایـن فـکر مـیـکـنم…!!
لالایــی هــای مـــادرم…!!
زیــر کــدام بـالشتک کـودکی هــایـم جـا مانـده…؟؟؟
شـاید هـنـوز بـشـود…!!
آسـوده خــوابـیـد…!!
درآستان جانان از آسمان میندیش
کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی
سرم را که تکیه می دهم
به سینه ی ِ مردانه اَت
همه کوه هاکم می آورند
وآغوش امن توست که
بهانه ایی می شوَد
برای ِهزارباره پیدا شدن در حریمت…
وقتـــی دلـــت گــرفتـــه
وقتـــی غمگینـــی
وقتـــی از زنـــدگـــی سیــــری…
حـــواستـــو خیلـــی جمـــع کـــن چـــون طعمــــه خــوبـــی هستــــی..
*باگرگها گشتيم، با ببرها خورديم، با شيرها نعره كشيديم و شب باكفتارها دربيابان خوابيديم؛ ولي افسوس كه عاقبت، خود، شكار خرگوشها شديم!!!
هميشه كسى را دوست بدار كه دهكده ى قلب تو را به صد آبادى نفروشد.
تقصیر تو نیست حتمأ اشتباه متصدی ارزوها بوده که تو نصیب دیگری شدی. . .
منتظر كسي باش كه اگر حتي درساده ترين لباس بودي حاضر باشد تورو به همه ي دنيا نشون بده بگه اين دنياي منه
سیاه بپوش رفیق… اینجاتاپیراهنت راسیاه نبینند، باورنمیکنند چیزی ازدست داده باشی….
دوستت دارم
تازمانی که روی قلب شکسته ام راخاک فرانگرفته باشد…
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺵ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﻬﻢ ﺻﺪﻣﻪ ﺯﺩﯼ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺵ ﺑﺎﺷﯽ ﻋﺎﺷﻘﺖ
ﺑﻮﺩﻡ ………
تمام این شبهایکی یکی گوسفندهای شهرم راشمردم!
جای من بودی توهم خوابت نمیبرد.
اگرباهرگوسفندچهارگرگ میشمردی!؟
عجیبست این غربت دلم
من اورا خواستم و خواستار شدم
دنیا که نه,خدا او را از من گرفت
عاشق زمستانم…
معافم می کند از پنهان کردن دردی که در صدایم می پیچید و اشکی که در نگاهم می چرخد…
به همه میگویم :چیزی نیست فقط سرما خورده ام!!
ﺁﺩﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﻋﮑﺲ ﻫﺴﺘﻦ …
ﺯﯾﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮔﺸﻮﻥ ﮐﻨﯽ ، ﮐﯿﻔﯿﺘﺸﻮﻥ ﻣﯿﺎﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ !
بــعد از ایـــنکه بازیتون بـــا احســاســـات من تــموم شد..بذاریدش زمــــین …لطفــا..!
راستی؛
”دوستی”
چقدر می ارزد؟؟؟
قدر یک کوه طلا؟؟
یا که سنگی سر راه؟؟
چه تفاوت دارد؟!!
کاش هر قدر که هست 
از ته دل باشد …
َ اگه بهش زنگ میزنى , رد میکنه…اگه بهش میگى دوستت دارم , اون فقط میخنده…اگه شبـــــآ بدون شب بخیر گفتن توخوابش میبره…یعنى تاریخ انقضاى تـــــو تو دلش تموم شده انگار این یـــــه قـــــانونه بآ قانون آدمـــــآ نجنگ…غرورت لـــــه میشه
همیشه وقتی سر لیاقت ساقی شدم … بیشترشو به اون دادم و میگفتم تو لیاقتت بیشتر از منه.. ولی یادم نبود ساقی من بودم و اون بی من هیچی نبود.
ساده میگم به هرکس خودتونو نبازین
این روزها پر است از انسانهایی با ظاهرزیباکه هر روز لباسی نو بر تن میکنندولی نزدیکشان که میشوی بوی کهنگی اندیشه هایشان خیلی آزارت میدهد…
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.
بعضی از آدمها پر از مفهوم هستند
پر از حس های خوبند
پر از حرفهای نگفته اند
چه هستند، هستند
و چه نیستند، هستند
یادشان
خاطرشان
حس های خوبشان
آدمها
بعضی هایشان
سکوتشان هم پر از حرف هست
پر از مرهم به هر زخم است!
این روزها فهمیدام هیچ چیز به اندازه درگوشی صحبت کردن با خدا حال نمیده
ای خداوند اسمانت متری چند؟دیگر زمینت بوی زندگی نمیدهد.
ایـــــــنی که هستــــــم فرق داره بـــــاهام…
واســـــــه ایــــنه که درد داره کـــــارام✖
یک نصیحت:
هیچوقت تو خیابون نرو،اگه رفتی سرتو بالا نکن،اگه بالا گرفتی به هیچکس نگاه نکن،اگه نگاه کردی نخند،اگه خندیدی شماره ازش نگیر،اگه گرفتی بهش زنگ نزن،اگه زنگ زدی باهاش حرف نزن،اگه حرف زدی نگو دوستش داری،اگه گفتی باهاش قرار نذار،اگه گذاشتی سر قرار نرو،اگه رفتی تحویلش نگیر،اگه گرفتی عاشقش نشو،اگه شدی بهش نگو،اگه گفتی…تنهات میذاره و میره!!
پرسيدم،بين كسي كه دوستت دارد و دوستش داري كدام يك را نجات ميدي؟ هيچ كس نگفت سعي ميكنم هردوشان را نجات دوم،همه سريع جواب دادن اوني كه دوستم داره. آدما چه زود بخاطر خودشون از كساني دوست دارن ميگذرن.
عاشق شخصيت دروني آدم ها بشويد. چيزي که حتي بعد از مرگ هم مانگار خواهد ماند…
به غربت دوستان بر خاک سپردن
ولی بر دل امید خانه بستن
به من هر دم نوای دل زند بانگ
چه خوش باشد از این غمخانه رستن…..
/…از این غمخانه رستن
رنجشی نیست
آدم‌ ها همینند
خوبند ولی‌ فراموش کار
می‌ آیند
میمانند
می روند
مثل مسافران کاروانسرا
مثل ازدحام بی‌ انتهایِ یک خیابان

کسی‌ برایِ بودن
نیامده … و نمی‌‌ آید!
وقتی نیست نباید اشک بریزی باید بگذاری بغض ها روی هم جمع شوند و جمع شوند تا کوه شوند تا سخت شوند همین ها تو را میسازند سنگت میکند درست مثل خودش باید یادت باشد حالا که نیست اشکهایت را ندهی هرکسی پاک کند میدانی؟ آخر هرکسی لیاقت تو و اشکهایت را ندارد
زندگے شاید همینه

حسرت روزا ے رفته

یه امید،یه حس مبهم

برا ے هفت روز هفته. . .

دلم پیرمردحلاج رامیخواهد!تاپنبه های گره خورده دلم راآنقدربزندتابازشود
درد دلت را به کسی نگو چون یاد می گیرند چگونه دلت را به درد آورند…
اولين روز دبستان بازگرد‎!‎ کودکى ها شاد و خندان بازگرد, درس هاى سال اول ساده بود, آب را بابا به سارا داده بود, درس پند آموز روباه وخروس, روبه مکار ودزد وچاپلوس, باوجود سوز و سرماى شديد, ريزعلى پيراهن از تن ميدريد, تا درون نيمکت جا ميشديم, ما پر از تصميم کبرا ميشديم, کاش هرگز زنگ تفريحى نبود …..
کاش ميشد باز کوچک ميشديم, لااقل يک روزکودک ميشديم.
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ …
ﺍﻭﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﯿﺪﺍﺭﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺑﺮﻓﯽ ﺍﻭﻣﺪﻩ … ))):
آهاااااای مردم شهر من!!!
انقدر روح ُ قلب من و کند و کاو نکنید….
در این ویرانه گنجی نیست…!!
میگویند:
دل ندهید
دل نبندید
وا ندهید
تا آرامش داشته‌باشید
اینها چه میگویند
گویی به مجنون میگویند عاشق لیلی نباش
گویی میگویند چشمانت را از خودت جدا کن
چگونه میشوی زمانی که اینگونه عمل کنی?
میتوانی?
دلت قبول میکند?
بگذار بگویمت نمیشود
هر چه میتوانی عشق بورز عاشق بشو.
اما به اندازه آیی که دلت را جنگل نکنی
فقط یک نفیسی ی قلب را جا کن
بگذار دنیا دلش حسادت کند به یک قلب
پس باش برایش
باش…
دل قشنگت را با “آه ” درگير نکن
، بگذار آه سهم کسانى باشد که قدر تورانمیدانند …..
عشق گلی است که اگرآن رابه قصدتجزیه وتحلیل پرپرکنید،هرگزقادرنخواهیدبودکه آن رادوباره جمع کنید
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﻮﺷﺖ
ﺑﺎ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﮐﯿﻠﻮ ﺳﻨﮓ
ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ !
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﮐﺴﯽ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ !
ادم و حوا كجا بود
ما حاصل يك جهش در ژن افتاب پرستيم,اينگونه كه به سرعت رنگ عوض ميكنيم
زندگي سخت ساده است و ما به سادگي سخت زندگي ميکنيم …!
این روزهـا …
همه ادعا دارن طعم خیانت را چشیده انـد.همه ادعا دارن که بدی را به چشم دیده انـد..همه ادعا دارن که تنــهایی را کشیده انـد.پـس کیـست کـه این دنیـا را به گند کشیده است ؟!
شایـد منم !!!
به خاک من گذری کن چوگل گریبان چاک/که من چو لاله با داغ تو خفته ام در خاک
ای همه غمگین اگر تنها شدی من با توام
خسته دل از هرکه وهرجا شدی من با توام
گربه کنج بی کسی آمیختی با درد خویش
دلگران از مردم دنیا شدی من با توام
از غمت گریان منم گر تاسحرمانند شمع
اشکریزان در دل شبها شدی من با توام

سلام اول برنامه وقتی سرفصلهارا میبینی سمت راست بالا سه شکل وجودداره روشکل آدمک تاچ کن اسم مستعارتوعوض کن البته برای کسانی که عضو هستند شکل آدمک برای دیگران کلید که اول باید عضوبشند موفق باشید
از پنجره جاده را می پیمایم ، به امید آنکه تو بیایی
با خود در اندیشه ی سلامی هستم که میخواهم تقدیمت کنم
اما نجوایی از درونم میگوید : به چه می اندیشی ؟
به تمنای کدامین وصال این چنین بی قراری !
مسافر تو اینجاست ، میان سینه ات ، او هرگز این کلبه ی محقر را ترک نکرده.
دلم آغوش ميخواهد،نه زن نه مرد…
خدايا زمين نمي آيي؟
خدایا”ایوب”راهم بیاور،میخواهم از صبر برایش بگويم…!
عشق آدم ها به هم ، قصه خنده داريه
اولش قشنگ و بعدش ، همه گريه زاريه

وقتي عشق ها همه از دم مثل هم تموم ميشن

چرا باز بايد شروع كرد

آخه اين چه كاريه

چرا باز بايد شروع كرد

آخه اين چه كاريه

يكي پيدا نميشه تو رو واسه خودت بخواد

واسه چشم و ابروته هركي كه دنبالت مياد

به خدا دروغ ميگه وقتي ميگه عاشقته

به خدا دروغ ميگه كه جز تو چيزي نميخواد

به خدا دروغ ميگه ، آره داره دروغ ميگه

دل پرنده را میشکستم چون دل مزرعه به من خوش بود!
اما… آنقدر مترسک شدم که مزرعه هم از من گریخت!
پازل دل يکي رو بهم ريختن هنر نيست…هروقت با تيکه هاي شکسته دل يک نفر يک پازل جديد براش ساختي هنر کردي.
زور گویان هر چه را بخواهند تحمیل میکنند و ضعیفان هر چه را نمیخواهند تحمل میکنند.
عزیزم نقطه سر خط.
بی وفایی شده عادت
تو نوشته بودی دیدار
سه تا نقطه تا قیامت
عزیزم نقطه سرخط
تلگرافی شده نامت
قلبمو مچاله کردی
توی نقطه چین نامت
زیر دردو خط کشیدی
ضربدر زدی رو اسمم
تا بدونم ک ب اسمت
تا دم جونم طلسمم
بزرگترین اشتباه ما این است که :
گاهی‌ آدم‌ها رو ؛
بسیار طولانی تر از چیزی که لیاقتش را دارند ،
در زندگی‌مان نگه می‌داریم …
بعضي حرف ها را “نبايد زد”بعضي حرف ها را “نبايد خورد”بيچاره دل چه ميکشد ميان اين “زد” و”خورد”
کسی که نداشته هایت را بهانه میکند همان بهتر که او را هم نداشته باشی.
بعضیا هستن که تصادفی وارد زندگی آدم میشن..
تکلیفت باهاشون روشن نیست..
ولی نفست به نفسش بستس!!
آنكه توراواقعادوست داردبه سازآرام بودنت كفايت ميكندوهرگزازتونميخواهد رقاصك سازهايش باشي.
ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ
ﻗﺪﺕ ﻧﻤﯽﺭﺳﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻓﺘﻨﻢ
ﭼﻮﺑﻪﻫﺎﯼ ﺩﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﺳﺎﺯﻧﺪ
ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ
ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺩﯾﺪﺍﺭﻣﺎﻥ
ﻗﺪﺕ ﻧﻤﯽﺭﺳﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻓﺘﻨﻢ …
عاشق هم شدی……
مثل زلیخا سمج باش!
آنقدر رسوا بازی دربیاور
تا خدا خودش پادرمیانی کند…
کاش در دنیا سه چیز وجود نداشت:غرور، دروغ، عشق. انسان با غرور می تازد، با دروغ می بازد، با عشق می میرد.
باج نمی دهم به کسی ، حرف خودم را می زنم خواه می شنوی ، خواه میروی پی کارَت حرفش با من ، انتخابش با تو ,,,,
زندگی چون گل سرخ است

پر از عطر… پر از خار… پر از برگ لطیف…

یادمان باشد اگر گل چیدیم

عطر و برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند…!

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز ، کان سوخته را جان شد و آواز نیامد ، این مدعیان در طلبش بی خبرانند ، کان را که خبر شد خبری باز نیامد .
درد دل كـه می كنــی ضعـف هـایـت، دردهـایــت را می گـذاری تـوی سیـنی و تعـارف می كـنی كـه هـر كـدامـش را كـه می خواهنــد بــردارنـد,تیــز كننــد,تیــغ كننــد و بــزننـد بـه روحـت
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻥ ﯾﮑﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﯾﻪ ﺣﺲ ﺧﺎﺹ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﮐﻪ ﻋﻤﺮﺍ ﺑﻪ ﻫﯿﭽﮑﺴﻮ ﻫﯿﭽﯽ ….
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺍﺷﺖ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﺩﻣﺎ…
لعنتی…
دو تا چیز دل آدمو خیلی زود می زنه
حواست باشه
یکی شیرینی که شیرینیش بیش از اندازه باشه
یکیش هم عشقی که ابراز عشقش بیش از اندازه باشه
پس خیلی مواظب باش.
بر روی دیوار سرد خانه ی بیمارستانی نوشته بود……….
تا بود کسی پاس نمیداشت که هستیم/ باشد که نباشیم بدانن که بودیم …
طوری که دل تو خواست باشم، نشدم / دلخواه دل تنگ خودم هم نشدم حوا تو به خانه بهشتی برگرد / من هم متاسفم که آدم نشدم
عشق دروغى بود كه در تمام اين سالها باورش داشتم، و چه تاوان سختى داشت، همين اشتباه كوچك
ادم وقتی یه حس تکرارنشدنی روبایکی تجربه میکنه،دیگه اون حس روباکس دیگه ای نمیتونه تجربه کنه!بعضی حس ها خاص وناب هستند مثل بعضی ادم ها!!!
زیر گنبد کبود “2”تا عاشق بودنو کلی حسود !
تقصیر همون حسودا بود که حالا شده
/” یکی بود ، یکی نبود “/
بر سر مزرعه ی سبز فلک باغبانی به مترسک می گفت : دل تو چوبین است… و ندانست که زخم زبان دل چوب هم می شکند.
بریدم بندناف دلبــــــــ ـ ـستگی رابا قیچی دلســـــــــردی..
به آنان که در زمین اند رحم کن تا کسی که در آسمان است تو را رحم کند…
آدم های دنیای من فعل هایی راصرف میکنند که به صرفشان باشد….
ایستادگی کن تا روشن بمانی
شمع های افتاده خاموش میشوند♥♥
بي راهه رفته بودم آن شب!

دستم را گرفته بود و ميکشيد..

زين بعد همه ي عمرم را بي راهه خواهم رفت..!

* عاشق جوان *
روی تخته سنگی نوشته شده بود:اگرجوانی عاشق شد چه کند؟
من هم زیر آن نوشتم بایدصبرکند.
برای باردوم که از آن جا گذرکردم زیرنوشته ی من کسی نوشته بود: اگرصبرنداشته باشد چه کند؟
من هم بابی حوصلگی نوشتم بمیرد بهتراست.
برای بارسوم که از آن جاعبورکردم انتظار
داشتم زیر نوشته ی من نوشته ای باشد!
امازیرتخته سنگ: جوانی را مرده یافتم….
…حال این روزهایم را شمعی می فهمد که برای دیدن یک چیز دیگر آتشش زدند…

خسته شدم…

خسته ام میفهمی؟!

خسته از آمدن و رفتن و آواره شدن.

خسته از منحنی بودن و عشق. خسته از حس غریبانه این تنهایی…

بخدا خسته ام از این همه تکرار سکوت…

بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ…

بخدا خسته ام ازسقوط… .

..دلم گرفته است!…

نه اینکه کسی کاری کرده باشد،نه…

من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد…

دلم گرفته است که آنچه هستم را نمی فهمند، و آنچه هستند را می پذیرم…

و دنیا هم به رویش نمی آورد این تناقض را…

ببار باران
من سفر کرده ای دارم
که یادم رفته
آب پشت پایش بریزم. . .
آموخته ام قبل از اینکه من را بفهمند ، دیگران را درک کنم
سرانگشتانِ باران، منم

کورمال کورمال

به جستجویِ تو

….

این چتر ها اگر می گذاشتند

انچه نامش”زندگي”بود ماراكشت؟مانده ام آنچه نامش”مرگ”است باماچه كند…!
برای عزیز شدن “خاکی” بودن تاثیر ندارد
حتما باید “زیرخاکی” شوی تا تحویلت بگیرند….
بدیش اینه ک خودت ردیفش کردی
خودتم خرابش کردی
ای ول. . .
-اﯾﻦ ﺑﺎر را ﺑﻪ ﺟﺎی ﺗﻤﺎم ﺑﺎران ﻫﺎی ﺻﻮرت زدﻩ ام ﺑﻪ ﺟﺎی ﺗﻤﺎم ﺧﻮاب ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ از درد ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﮔﺮﯾﺨﺘﻦ ﻓﺮﯾﺎد ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﻢ ﻓﺮﯾﺎدی ﺗﺎ اﻧﺘﻬﺎی زﻧﺪﮔﯽ ام ﻓﺮﯾﺎدی ﺑﻪ ﺑﻠﻨﺪی ﺗﻤﺎم اﻩ ﻫﺎﯾﻢ اﯾﻦ ﺑﺎر را ﻓﺮﯾﺎدی ﻣﯽ ﺧﻮاﻫﻢ … ﺑﺮای ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪن
دردم اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ پﺲ از اﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎ … سالها منتظر قسمت آخر باشم .
من خدا را دارم،کوله بارم بر دوش سفری می باید سفری بی همراه تا ته تنهایی محض ،سازکم با من گفت :هرکجا لرزیدی هر کجا ترسیدی تو بگو از ته دل: من خدا را دارم
* آفتاب را به نظاره بنشینی، سایه را نتوانی دید…
هيج وقت به كسي وابسته نشو ؟؟ زيرا وابسته شدن به يه نفر دير يا زود به قيمت از دست دادن تكه اي از قلبت تمام مي شود.
آنقدر سرم شلوغ است که اگر تو، هم باشی گم میشوی… دور بایست و وقتی دلتنگ شدی از دور لبخند بزن!
بی بوی نان
بی صدای قاشق در استکان
بی بوسه ی مهربان تو
چرا بیدار می شوم اصلا
وقتی که در خواب
با تو خوابیده ام
˝ﺷﺮﺍﺏ ﺭﺍ ﭼﻪ ﮔُﻨَﻪ . . . ؟

ﺯﺁﻧﮑﻪ ﺍَﺑﻠَﻬـے ﻧﻮﺷَﺪ . . .˝

شب به کاشانه اغیار نمیباید بود
غیر را شمع شب یار نمیباید بود
همه جا با همه کس یار نمیباید بود
یار اغیار دل ازار نمباید بود
عشق خاموش
برای تو مینویسم که نگی دوستم نداری
ایستاده ای در باران و …
بوسه…
با تپش گنجشکی در سینه…
دوستت دارم و..
یک ریز می بارم بر..
شوره زار چتر ها و کلاه ها…
بر عطر ها و پلاک ها…
بر ترانه های باقی مانده در…
طعم سرد خاک…
بی پرنده ترین درختم…بی ستاره ترین آسمان..
بی ستاره ترین..
دوستت دارم و می بارم…
بر لبان تو…
که آشیانه ی بوسه بود و…
لبخند…
لبخند…
در برکه های کوچک زمین به جستوجوی…
تو..
با یاقوت گوشواره هایت..
از آن عقیق گمشده بگو…
آه پرنده فروش رنگین کمان من…
گل گیسویت ماه نقره ای..
رد ابرویت ساره ی شب..
به من نگاه کن..
به من نگاه کن…
با چشمی که کمین گاه
آهوست…
به من نگاه کن…
به من نگاه کن…
به من نگاه کن..
کوشکناری
شنیده بــود ، لِــذتی در گُـذشت هَست…..

از مَـــن گُـذشت و رَفـت

لَعنـت بِـــه این واژه هــا کِـــه مِثـل هَـــم خـوانـده مـی شـونـد

تمــــام حســــرت عمــــرم در ایــــن اســــت که کســــی در زنــــدگیم هســــت, کــــــــه ….نیــــست.
این روز ها که میگذرد شادم
شادم که میگذرد این روزها
کثیــــــف ترین چاپلوسی زمانیست :
که مــردی بخاطر طبیعی ترین نیازش ؛
با دروغ به معصومی بگوید :
دوستـــــــــــت دارم … !!!
همیشه لازم نیست علاقه کسی نسبت به خودت رو امتحان کنی …کافیه به آهنگ صداش ،طرز نگاه و چشماش و مهمتر از همه صدای قلبش ایمان داشته باشی.اگه بتونی از عهدش بربیای ،اونوقته که خوشبخت ترین عاشق روی زمینی.
مهم اين نيست كه گل باشي.
خار باش!
ولي تيزيت كسي رو اذيت نكنه
گاهى اوقات بايد بگذرى و بگذارى
……بروى….
وقتى مى مانى وتحمل ميکنى،
از خودت يک احمق ميسازى…
شاهد بوده ای
ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻴﻎ ﻧﻬﺎﺩﻥ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻥ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺭﺍ؟
ﻭ ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ
ﭼﻪ ﺣﺮﻳﺼﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﺑﻠﻬﺎﻧﻪ، ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺪ ﭘﺮﻧﺪﻩ؟
ﺗﻮ، ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ!
ﺗﻮ، ﺁﻥ ﺗﻴﻐﯽ!
ﺗﻮ، ﺁﻥ ﺁﺑﯽ!
ﻣﻦ…
ﻣﻦ، ﺁﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ…
قهر نکن تا عزیز بشی .یکرنگی پبشه کن تا عزیز بمانی
بر روی قبرم چیزی ننویسید تا زود فراموش شوم و موهایم را پریشان بگذارید تا هممه بفهمند که دست نوازش بر سرم کشیده نشده است….
من آموخته ام تنهابودن بهترازتنهاشدن است
ارامم.
مثل مزرعه ای که تمام محصولش را ملخها خورده اند
دیگر نگران داسها نیستم!
عشق نوری است عظیم،بزرگ وسرسخت ومصمم که هرچه رالمس کندروشن میسازدوقلب هاراگرما مببخشد.
ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﺑﮕﻮﯾﯽ :
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻓﻼﻥ …
ﺯﻥ ﻫﺎ ﻓﻼﻥ …
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ؛ ﺩﻧﯿﺎ ﺯﺷﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯﯾﻦ ﺣﺮﻓـــــــــــــــــﻬﺎ
.
.
.
ﺁﺧﺮﺵ ﺭﻭﺯﯼ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺰﻥ
تـــا زمــانــی کــه ؛

خــواستـه ای از کسـی نـــداری ،

خــواستـــنـی هستـی … !!!

بـعــضـی ها ….بـعـضـی اوقـــات مــحــرم نـیـسـتـنـدولــی مـــرهـــم کــه هـسـتـند … !‏
هميشه بايدروزهاروبراي بيان عشق به عزيزان غنيمت شمرد؛شايدفردااحساسي باشداما….
عزيزي نباشد
ﭘﯿﺶ ﻣﺎ ﺳﻮﺧﺘﮕﺎﻥ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﯾﮑﯿﺴﺖ ﺣﺮﻡ ﻭ ﺩﯾﺮ ﯾﮑﯽ ﺻﺒﺤﻪ ﻭ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﯾﮑﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺟﺪﻝ ﺣﺎﺻﻞ ﮐﻮﺗﻪ ﻧﻈﺮﯾﺲ ﺗﮕﺮ ﻧﻈﺮ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﯽ ﮐﻌﺒﻪ ﻭ ﺑﺘﺨﺎﻧﻪ ﯾﮑﯿﺴﺖ
دعا میکنم زیر این سقف بلند،روی دامان زمین،هر کجا خسته شدی،یا که پر غصه شدی،دستی از غیب به دادت برسد وچه زیباست که آن دست خدا باشد وبس!
میگن دلبستن خیلی راحته.به راحتی سنگ انداختن به دریا!ولی دلکندن خیلی سخته مثل پیداکردن همون سنگ توی دریا.
همنشین خوب،بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد.
سرنوشت برایم یا بد نوشت یا ننوشت.
یرنده ای که برای تو نباشه توی صد تا قفس هم که بذاریش ،بازم میره.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮏﯾ ﺟﻤﻠﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﻨﻮﯾﺲ !
ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻣﮑﺜﯽ ﻧﻮﺷﺖ: ” ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﯽﻣﯿﺮﻡ، ﻣﺮﻭ”!
ﺗﻪ ﺩﻟﻢ ﻏﻨﺞ ﺭﻓﺖ . ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺩﻭﯾﺪ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﻧﻢ . ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﻢ ﺑﺮﻕ ﺯﺩ .
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽﻫﺎﯾﻢ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ . ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ، ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ …
***
ﺍﮐﻨﻮﻥ
ﻣﺪﺕﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪﺍﻡ
ﻭ ﺍﻭ
ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ … ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ !
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﭼﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩﺍﯼ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﺁﻥ
” ﺩﺭﻭﻍﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ”
ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﻭﺩﮔﺬﺭ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺍﯾﻦ ” ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﺩﺭﻭﻍ ” …
ﭘﯽﻧﻮﺷﺖ : ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﮒﻫﺎ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﺶ ﻣﯽﭘﻮﺷﻨﺪ.
ﮔﺎﻫﯽ ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﺮﻍ ﻋﺸﻖ ﻣﯽﭘﻮﺷﻨﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﯼ،
ﮐﻮﭺ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
امواج زندگي را بپذير،
حتي اگر تو را به قعر دريا ببرد؛آن ماهي آسوده كه هميشه برسطح آبها ميبيني،مرده است…
بی خیالی هایمان دوباره کار دستمان داد!
بی خیال هم شدیم
چیزی که هیچوقت خیال نمی کردیم…
تنها من، تنها من بودم که پیر شدم وحتی فراموش کردم گذر زمان را، و تنها تو؛ تنها تو بودی که فوج فوج، مرا نمیدیدیی که از همه دلبریدم… و تنها زمان، تنها زمان بود که می رقصید بر روی جسد احساسم
به دیاری که نیست کسی در ان یارکسی.یارب نیفتد کارکسی به کسی
ﻣﻌﺠﺰﻩ
ﺧﺒﺮ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ
ﺑﺎ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪ ﺷﻮﻳﺪ
“زن بودن”
هرتکه از وجودت را پیش مردی جاگذاشتن نیست،برای یک مرد باتمام وجود بودنه..
و
“مرد بودن”
اثبات مردانگیت به تمام زنان عالم نیست،برای یک زن کامل بودنه
ای شعر من بگو که جدایی چه میکند کاری بکن که در دل سنگش اثر کنی
عمری مرا به مهر و وفا ازموده است
داند من ان نیم که کنم رو به هر دری
او نیز مایل است به عهدی وفا کند اما اگر خدا بدهد عمر دیگری
انسان های بزرگ دو دل دارند: دلی که درد میکشد و پنهان است/ و دلی که میخنند و آشکار است…
آینه هم شکایت دارد از من، روی خوش میخواهد…آینه جان!
ندارم،ندارم،ندارم
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم …
ﻭﻗﺘﯽ ﺳﺮﻓﻪ ﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ،
ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﻢ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ .
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ….!
بدترین نوع دلداری اینه که بهت بگن
این نیز بگذرد
که متاسفانه درستم میگن ……..! :
ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﺴﻞ ﺭﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻣﯿﺨﻮﻧﻦ ، ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻧﺨﻨﺪﯾﺪ ، ﻧﮕﯿﺪ ﺍﯾﻨﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﻪ ﺑﯽ ﮐﺎﺭﺍﯾﯽ ﻫﺴﺘﻦ !
ﺍﻭﻧﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﻬﺎﻥ !
ﺩﺭﮐﺸﻮﻥ ﮐﻨﯿﺪ …
ﺗﻮﺭﺍ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ
ﺗﻮﺭﺍ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ
ﮐﻪ
ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯾﯽ
ﺑﺎ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ .. ﻧﻪ ﺑﺎ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻦ
از خداوند چیزی برایت میخواهم که جز خدا در باور هیچکس نگنجد!
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از تو
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم به تو برمیخورم اما
در تو شده ام گم
به من دسترسی نیست…
این روزها دل ها چه آسان زده می شوند!

شاید هم مقصر نیستند…

تنوع زیاد است و چشم آن ها هم تنوع طلب …

دنياي قشنگي نيست!
انسانها مثل رود جاريند… زلال كه باشي سنگهايت را مي بينند.
بر ميدارند ونشانه ميروند…
درست به سمت خودت…
عشق های موازی / که هرگز نمی رسند
و عشق های متقاطع
که قطع میکنند و می درند پرده عصمت را
این دو خط متقاطع
زاویه ای میسازند گنگ و مجهول به نام هوس
که حل کردنش به این اسانی نیست!
هوس،مجهول پست آفرینش
زننده ترین حیواناتی که من تاکنون دیده ام چاپلوسانند. آنها از دوست داشتن سر در نمی آورند و فقط تقلید عاشق شدن را میکنند.
بعضی آهنگارو که گوش میدی میگی” من کی زنگیمو واسه این تعریف کردم که از روش آهنگ ساخته؟؟
بچه که بودم
از تکلیف میترسیدم
.

حالا که بزرگ شدم
از بلاتکلیفی!!

ﺑـــــــــﻪ ﺗﻮﮔﻔﺘــــﻪ ﺑــﻮﺩﻡ ﺑـــﺎﺩﻟـــــﻢ ﺑــــﺎﺯﯼ ﻧـــﮑﻦ ﺑــــﺒـــﯿــﻦ… ﺧـــــــــــــﺮﺍﺑـــﺶ ﮐــــــﺮﺩﯼ ﺩﯾــــــﮕـــﺮﻋــﺎﺷﻖ ﻧــﻤﯽ ﺷـــﻮﺩ…
دیوانگی یعنی ادامه دادن به همان رفتارهای همیشگیم و
انتظار داشتن نتیجه ای متفاوت…
بارالها من از این چرخ شکایت دارم ،و ز دل خون شده خویش حکایت دارم ، ظلم می بینم و بنگر که چه طاقت دارم،هوس مرگ به هر لحظه و ساعت دارم،من چه کردم به تو ائ چرخ جفاپیشه ئ پست، که هزاران زخم از دست ملت دارم …
یکی گفت: دلچسب ترین طعم که چشیده ای چیست؟گفتم: سیگار وقتی می سوزاند چه می شود کرد؟ لبهای تو را نمی شود لو داد
بعضى ها از دور ميدرخشند
نزديک که ميشوى يک تکه شيشه شکسته بيشتر نيستند
که بايد لگد بهش زد تا از مسير نورآفتاب دور شوندوچشمان ديگرى را خيره نکند و گول نزنند…✔
خوﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ
ﻗﻠﺐ ﻫﻴﭻ ﺁﺩﻣﻲ
ﻧﭽﭙﺎﻧﻴﺪ؛
ﺟﺎ ﻧﻤﻴﺸﻮﻳﺪ ،
ﭼﺮﻭﮎ ﻣﻴﺸﻮﻳﺪ فقط…
با دیگران
خوب که باشی
همیشه که در دسترس باشی
مهربون که باشی
حواست که بهشون باشه
مدام که خوشحالشون کنی
نه که نگی
اعتراض که نکنی
تموم تلاشتو که بکنی حالشون رو خوب کنی
از خودت که کم بذاری بدی به اونا
هیچی
فقط راه رو برای اینکه راحت تر ترکت کنن هموار کردی!!
کسی که دم به دقیقه
صحرف از رفتن می‌زند ؛
اهل رفتن نیست ….
از کسی بترس ،
که هیچوقت چیزی از رفتن نمی‌گوید… !!
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه دردیست!
رسيده ام به حس بركى كه ميداند
باد از هر طرف بوزد
عاقبتش افتادن است….
برای کسی که گوشهایش را گرفته
فریادِ من چیزی شبیه شکلک در آوردن ست.
ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﯽ
ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ
ﺑﺒﯿﻦ ﺍﺯ ﺳﻘﻒ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﺕ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺷﮏ ﭼﮑﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ …
ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻧﺒﺎﺵ
ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﻘﻒ ﺷﮑﺴﺘﻪ
ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺕ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …
بهشت چند وجب جایی است در آغوش کسی که دوستش دارید و ما تبعیدی های دور از بهشتیم و حسرت تنها احساسی که ما داریم. ( حسین پناهی )
بعضی وقتها روزها نمیگذرن، مجبور میشم من از روزها بگذرم!
اكر هنوز قوانين بازي رو ياد نكرفتي بهتره خودت محترمانه از بازي انصراف بدي قبل از اينكه ديكران شكستت رو جشن بكيرن.
آدم ها همه مى پندارند که زنده اند، براى آنها تنها نشانه حيات، بخار گرم نفس هايشان است! کسى از کسى نمى پرسد:آهاى فلانى! ازخانه دلت چه خبر؟! گرم است؟ چراغش نورى دارد هنوز؟……
عشق در لحظه اي پديد مي آيد ، دوست داشتن در امتداد زمان ، اين اساسي ترين تفاوت ميان عشق و دوست داشتن است .
هركه از عشق سخنى زيباتر جست معنى عشق را نمى فهمد
از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد
غمهای زمانه را فراموشم کرد
باران بهانست!آسمان را هوس بوسه زدن بر خاک است!
با این همه اتفاق توی زندگیم ،دلم می خواد یه هو چند نفر بیان جلوم و بگن ، با اونجا ” بای بای ” کن !!تو این مدت مقابل دوربین مخفی بودی !!بعد همه چی تموم شه ، همه چی …!
وقتی قبلا بهترین ها را در یک نفر دیــــده باشی …ســخت می توانی خوبــــی ها را در دیگری پیدا کنی!!
کلمات انقدر بی شمارند که از کنار هم چیدن انها بلا خره میتوان جملات زیبا به دست اورد امیدوارم که لحظات را خوب کنار هم بگذاری. انوقت زندگی زیبایی داری
عجیب غیر قابل هضم است

رویاهای ما…

در روزگاری که عشق یعنی هجو…

انقدر از زندگی دلتنگ و دلگیرم که روز مرگ خود را عاشقانه جشن میگیرم..
ﻧﺒﻮﺩ … ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪ … ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪ … ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪ … ﻣﻬﺮ ﺷﺪ … ﮔﺮﻡ ﺷﺪ
ﻋﺸﻖ ﺷﺪ … ﯾﺎﺭ ﺷﺪ … ﺗﺎﺭ ﺷﺪ … ﺑﺪ ﺷﺪ … ﺭﺩ ﺷﺪ … ﺳﺮﺩ ﺷﺪ
ﻏﻢ ﺷﺪ … ﺑﻐﺾ ﺷﺪ … ﺍﺷﮏ ﺷﺪ … ﺁﻩ ﺷﺪ … ﺩﻭﺭ ﺷﺪ … ﮔﻢ ﺷﺪ
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ
ايـن چه مهربـانيـست ؟

که بـا خود همه چيـز را بـردي

بـجز مـن .

دوسش داری دوست داره اگه دلیل جداییتون عادلانه باشه شجاعت یعنی اینکه از اشکهات خبری نداشته باشه
عشق مسیر،زندگی است،گشاده نظری است،حساسیت پذیری است،شهامت عمل کردن بدون نتیجه گیریست.
دلی که عشق حقیقی کند سرافرازش
سزد که نگوید به هیچ کس رازش
حسن حال دل خود به کس نگفت و لیک
سرشک لعل و رخ زرد گشت غمازش
صبح که از خواب پا میشم می خام دست تو دسام باشه.ولی هیچ چیزی دستم نیست جز تیغ و خون.
بعضي از آدما ‌ خـــــــــــــــــــوب نمي بينن ‌
اما بدتر از اون اينه كه :
‌ بعضي ديگه ، خوبـــــــــــــــــــــــي رو نمي بينن
عشق رو پيداكنيد:
عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ مادر عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ عشخ
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻋﺸﻖ آﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ او ﻧﺮﺳﯽ و من ميدانم چرا …؟ زيرا در روزگار من کسى نيست که زنانه عاشق شود و مردانه بايستد …
آنچه نادیدنی از مردم دنیا دیدم
باورم گشت که آسایش نابینا چیست.
سریعترین نقاش بودی که دیدم در یک چشم بهم زدن روزگارم را سیاه کردی……..
افتاده درختی که به خود می تابید

از داغ تبر به خاک غم می نالید

گفتم چه کسی به ریشه ات زد، گفتا

آن کس که به زیر سایه ام میخوابید…

هر وقت تونستیم به منت دوست بداریم برای دلمان دوست بداریم نه آنکه بخواهیم دوست بدارد آنگاه عاشقیم
به انتظار تصویر تو این دفتر خالی تا چند ورق خواهد خورد
مانده ام در چهار چوب کهنه ی پنجره ای
که هر روز در آن در ذهن خسته خود، عکست را قاب می گیرم
ﺗﻨــــــــــﻬﺎﺍﺍﺍﺍ ﺑﻮﺩﻥ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻣــــــــﻦ ﺩﺍﺩﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﺖ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﻡ. .
کاش میشد کمی برای نابترین عشقها ارزشی قاءل شویم،..
کاش از این نابسامانی روحها می گریختیم،..
چقدر در خاکستری روزگارمان غرق شده ایم،..
من دلم برای لبخندهای روشن تنگ شده،..
من هنوز دلم می خواهد در آسمان آرزوها پرواز کنم،..
چقدر سنگدلیم که دلمان را در قفس طلایی نبایدها اسیرمی کنیم،..
این نهایت بی رحمی است که یاد تبسمهای کوچکمان را،خوشیهارا قاب کنیم و به دیوارهای سنگی “قلبمان” بیاویزیم. …
آدم ها را
نه از ””نام”” ،
نه از ””چهره”” ،
و نه از ””اثر انگشت”” ،

آدم ها را از طرز “آه کشیدن” شان بشناسید. . . .!

کاش واژه حقیقت آنقدر بازبان ما صمیمی بود که برای بیان کردن دوستت دارم نیاز به قسم خوردن نبود.
یادت باشه وقی برای کسی همه کس شدی

اون کس بعد از تو خیلی بی کسه

ییا برای کسی همه کس نشو

یا اگه شدی به فکر بی کسی هاشم باش

روحم آزرده مرا وسوسه بیهوده مکن
دگر این لحظه تن پاک من آلوده مکن
یاریم کن که رود از یادم غم دیرینه ی ها خاطره ها
شوق پرواز سراپای مرا میکشد تا پس این پنجره ها
پیش رویم بگشا پنجره ای تا از آن پنجره پرواز کنم
روحم از قید تن آسوده شود هستی دیگر آغاز کنم
روزی جاذبه ی زمین سیب را زمینگیر کرد و جاذبه سیب، آدم را! آموختم که دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خدا یعنی سقوط……

بهم بگی کی پیدا شده که من باید گم بشم خواهم رفت…
سخت است یک رنگ ماندن دردنیایی که مردمش برای پررنگ شدن حاضرندهزاررنگ باشند
بعد از تو با حروف و قلم همسفر شدم
با بیت بیت مثنوى ات شعله ور شدم
رسم زمانه است…
اگر نرم باشی تو را له میکنند…اگر خشک باشی تو را میشکنند
ی روز عشقو دیوونگی وفضولی قایم موشک بازی میکردن،
عشق پشته بوته ی گل سرخ قایم شده بود،که فضولی جای عشق رو به دیوونگی لو میده،
دیوونگی ی شاخه فرو کرد تو بوته ی گل سرخ و عشق کور شد،
و از اونروز دیوونگی شد عصای دست عشق…
طوري که دل تو خواست باشم ، نشدم دلخواه دل تنک خودم هم نشدم
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﻭﻟﺖ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺁﺧﺮ؛ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ …
ﻣﺎﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ !
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ؛ ﭼﻄﻮﺭ ﻧﻮﺍﺯﺷﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯽ
ﮐﻨﺪ …
ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻭ ﻟﻤﺴﺖ ﮐﻨﺪ ..
ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯼ … ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺍﺭﺗﻌﺎﺷﺶ ﺗﺎﺭ ﻭ ﭘﻮﺩ ﺗﻨﺖ ﺑﻪ
ﻋﺸﻖ ﺁﻏﺸﺘﻪ ﺷﻮﺩ !
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ؛ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺩﺑﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ
ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ …
ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ ﮐﻪ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﻣﯿﮕﻔﺖ
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ؛ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺩﺑﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ
ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ …
ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ ﮐﻪ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﻣﯿﮕﻔﺖ
رفتن يه راه كهنست … راهه نه باسه هركس …
هميشه عاشق كسي باش كه قلب بزرگي داشته باشه ; تا نخواي خودتو براي ورود به قلبش كوچك كني …
روياهايم را امشب ميگذارم دم در،بيچاره رفتگر.
به لبخندآیینه ای تشنه ام به آغوش بی کینه ای تشنه ام،سلامی صمیمانه آیا کجاست؟سرآغازالفت خدایاکجاست؟خدایاسرای محبت کجاست؟
دلم شكسته است خيلي
ديگر نميخواهم كسي دل مرا دريابد
چون از من چيزي نمانده است
جز تكه هاي شكسته دلم در دستانم….
دلم يك ديوار ميخواهدتا نگفته هايم را حك كنم…
دلم ديوار ميخواهد تا بر او مشت بكوبم
“او هم طاقت مشتم را دارد
وهم طاقت دلم”وبرسرم فرو نخواهد ريخت…
بدی آدم ها این است که اخطار low battery ندارند. . . . !

یک دفعه میبینی

تمام شدند. . . !

تمام چیزی که اززندگی بایداموخت تنهایک کلمه است”میگذرد” ولی دق میدهدتابگذرد.
مهم این نیست که قشنگ باشی قشنگ اینه که مهم باشی حتی برای 1نفر
قبل از عاشق شدن بیاموز که چگونه در برفها راه بروی بدون اینکه ردپایی از خود بر جای بگذاری!
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﻫﺴﺖ ﺑﻌﺪﺍﺯ ﺑﻮﺳﻪ …
ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻟﺐ ﻫﺎ ﺍﺯﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺭﻭﺣﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻣﺰﻩ
ﻣﺰﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﻃﻌﻤﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﺸﯿﺪﻩ …
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﻫﺴﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﻮﺳﻪ ،ﮐﻪ ﭘﯿﮑﺮﻫﺎ ﮐﻤﯽ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ
ﻭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﻟﺐ ﻫﺎ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ …
ﺁﻥ ﭼﺸﻢ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺷﺪﻥ ،
ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ
برما گذشت خوب و بد اما تو ای روزگار،فکری به حال خویش کن!!!این،روزگار نیست
تلنگري بزني، آوار مي شوم…
شکستني تر از آنم که محتاج
سنگي باشم!!!
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آ یه های بدش اعتنانکن…
به دنبال قشنگ ترین واژه ها و کلمات میگردم

اما هیچ کلمه و واژه ای نمیتواند عظمت حضور تو را در زندگی من وصف کند

فقط میگویم ” دوستت دارم پدر ”

ح
اما هخیچ کلمه و واژه ای نمیتواند عظمت حضور تو را در زندگی من وصف کند

فقط میگویم ” دوستت دارم پدر ”

اگر قلبت زندان بود،گناهي ميكردم كه تاوانش حبس ابد باشه
اینکه آدم حـــرفی نمیزنه
 نه اینکه دردی نداشته باشه
 از یــک جایی به بعد
 آدم خودش میفهمه
 که حـــــرف زدن فایده ای نداره….
به كفنم بگوييد:
اگر به خاطر حفظ”آبرو”نبود!
حسرت آن راهم به گور ميبردم…!
مخاطب خاص
اجاز خدا؟ میشه ورقمو بدم؟ میدونم وقت امتحان تموم نشده!ولی خسته شدم…
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﻦ
ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ “ﺗﻮ”
ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺿﻤﯿﺮ ﺑﻮﺩ…
دیـگـران مـی پـرسـنـد؛
بـیـداری؟
آری بـی”دار”م…
چـرا کـه اگـر دار”ی داشـتـم…
یـا قـالـی زنـدگـی ام را خـودم مـی بـافـتـم…

یـا زنـدگـی ام را بـه “دار” مـیـاوِیـخـتـم. ..
و خـــــــلاصــــ ــــ ــ ـ
پــس بـــی “دار” بــــی “دار”م…!!

به زخم زبان ها بخند هوادار
آسمان همیشه ابری نمیماند
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ واسه يه مرد ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺻﻮﺭﺗﺘﻮ ﺑﺎ ﮊﯾﻠﺖ ﻣﯿﺰﻧﯽ،ﮐﺴﯽ
ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺑﻮﺳﺖ ﮐﻨﻪ !
تـــــــــــــو
تمام الفبا می شوی
و مـــــــــن
دوباره باید یاد بگیرم
که چطور
می شود نوشت!
شرمنده بچه من یه چندتایی اس تولد نیاز دارم اگه دارین بزارین مرسی
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد، اما هر وقت تنم به جماعت بینا خورد گفتند: مگر کوری؟!
روزگارت بی نیاز باد ازاین جماعت بینا.
از بىخ و بن هاى وجودم صداى خنده هاى درد به گوش مى رسد….
خوب گوش کن!!!!
بزرگترین آرزوی من

چه کم حرف است…؟!

“تو”
_________________

زهـی خـجـسـتـه زمـانی کـه یــار بــاز آیــــد

بـه کـام غـمــزدگـان غـمـگـسـار بــاز آیـــــــد
بـه پیش شاه خیالش کـشیـدم ابـلق چشم

بــدان امـیــد کـه آن شـهــسـوار بــــاز آیــــد

مـقـیـم بـر سر راهش نـشسته‌ام چون گـرد

بــدان هــوس کــه بـدیـن رهـگــذار بـاز آیـــد

اگــر نــه در خـم چـوگــان او رود ســـر مـــن

ز سـر چه گـویـم و سـر خـود چـه کار بـاز آیـد

دلی کـه بـا سـر زلـفـیـن او قـراری کرد

گـمــان مــبــر کـه بــدان دل قــرار بــاز آیــــد

چـه جـور هـا کـه کـشـیـدنـد بـلـبـلان از گل

بــه بـوی آنـکـه دگـر نـوبـهــار بـــاز آیــــــــــد

ز نـقـش بـنـد قـضـا هست امـیـد آن حافـظ

که همـچو سـرو به دسـتـت نـگار بــاز آیــــــد

شنیدن صدای فریاد هنر نیست،هنر آن است که صدای سکوت را بشنوی.
بعضی از آدمها ….
همونقدر که آرزوی قشنگی ان ….
واقعیت وحشتناکیم هستند … !
باز باران میبارد ، همه جا خیس است ،
چشمانِ خیسم را کجا آویزان کنم!!؟
ﺟﻐﺮ ﺍﻓﯿﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﻦ…
ﻫﻤﯿﻦ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﮑﯽ ﺗﻮﺳﺖ ….
ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺟﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﺩ
اگه خداوند آرزویی را در دلت انداخت بدان توانایی رسیدن به آن را در تو دیده.
:-/
ای روزها دلگرمی میخواهم وگرنه آن چه زیاد است
سرگرمیست
درزندگی به آنچه لیاقتش داریم می رسیم نه آنچه آرزویش راداریم
کسانی که عاشق اند . . .

طعم صبر را می دانند . . .

من هم عاشق می شوم روزی … اما نه از این عاشق شدن های مضحک و بی سروته که بعضی ها از آن دم می زنند . من هم عاشق می شوم روزی … اما نه سر خیابان ! من هم عاشق می شوم روزی و پس میزنم تمام مردان ِ جهان را . من هم عاشق می شوم روزی و میریزم تمام عشقم را به پای مردی که عاشقش خواهم شد میبندم چشمم را به روی تمام ِ مردانِ جهان و چشم بر نمی دارم از مردی که عاشقش خواهم شد من هم عاشق میشوم روزی … اما نه از این عشق های یک روزه یا یک ماه و یا چند ماهه .. ابدی و جاودان!
روزی می رسد که خواهی گفت چه زود دیر شد ….
وان روز دیگر نه من
که خوابم هم به سراغت نخواهد آمد …
دور باشـــي و تــپــــــنده …. بهتر است از اين كه …. نزديـــك باشي و زننـــــــده …. اين مفــــــهوم را كه در رگ هـــايت جاري كني …. ديگر تنـــــــــها نخواهي بود.
برخی مپندارند که به انها چشمک میزنم حال انکه چشمانم رامی بندم تا ریختشان را نبینم
با موجودات عجیبی زندگی میکنم…
موجوداتی که تنها با “بی محلی” آدم می شوند.
با قدرت اراده ی گردون چه میکند.
افسرده ای، شکسته دلی؛ بی اراده ای؟
کسي که يادت نکرد تو يادش کن، شايد تنها تر ازتو باشد…
این روزها نوازنده ی خوبی شده ام ، دلم شور میزند ، چشمانم تار و انگشتان سنتور در سرم
پرسید:دوست را چون دوستش داری نیازش داری؟یا که چون نیازش داری دوستش داری؟
گفتمش:”چون دارمش بی نیازترینم.”
گاهى وقتا کسى از زندگيت مى رود…
دارد به شما لطف مى کند…
او فضايى خالى به جا مى گذارد ….
براى کسى که لياقت آنجا بودن را داشته باشد…✔
عشق های امروزی:
بی نام
قابل انتقال به غیر
معاف از احساسات….
در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی می
نگرم…
این روزها…تلخم!تلخ…تلخ می نویسم…تلخ فکر می کنم…این روزها…دست برداشته ام از توجه بی وقفه به حضور آدم ها…!پرهیز می کنم از ثبت وجودهایی که ماندگاری ندارند!این روزها…تلخ تر از همیشه…از همه ی آدم ها بریده ام
پیوند عشق حقیقی حتی بامرگ گسسته نمیشود چه رسد به دوری.
درخت ، دلتنگ تبر شد…وقتی پرنده ها سیم های برق را به شاخه های درخت ترجیح دادند…
“دنيا”را بغل گرفتیم
گفتند:امن است
هيچ كارى باما ندارد،
خوابمان برد.
 بيدار شديم،ديديم 
آبستن تمام دردهایش شده ايم
دردهایم گفتنی نیست …
نوشتنی هم نیست …
لمس کردنیست … حس کردنیست …
تو آدمش نبودی که میپرسی درد هایت را بگو و بنویس برایــــــمـــــ…
امروز خم شدم و آرام در گوش بچه ای که مرده به دنیا آمد، گفتم: آسوده بخواب چیزی را از دست نداده ای…
بـزرگ تـر کـه شـدم ..
داسـتـانـی خـواهـم نـوشـت کـه کـلـاغ هـایـش قـصـه بـبافـنـد و
آدمهـارا بـه هـم بـرسـانـنـد!
ان سوی ناکامیهاهمیشه خداییست که داشتنش جبران همه نداشتنهاست…^^
شماره عوضــــــــــــی نبود . . .

صـــــــــــــــدا اشتبـــــــــاه نبود . . .

صـــــــدا همان صــدا بود . . .

چیزی دیگر انگار عوض شده بود . . .

چیزی شبیه دل . . . !♥#♡

درزندگی نه گل باش که اسیر خاک شوی ونه باران باش که به خاک بیفتی،خاک باش که گل ازتوبروید وباران به خاطرتوببارد
بزرگترين اشتباهى که ما آدما در رابطه هامون مى کنيم…

اين است که نيمه مى شويم…

يک چهارم مى فهميم…
هيچى فکر نمى کنيم…

و دو برابر واکنش نشون مى دهيم…✔

ﯾﺎ ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ
ﻏﺼﻪ ﻫﺎﻣﺎﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﮔﻨﺠﻪ ﺑﯽ ﮐﻠﯿﺪ
ﻣﺸﻘﻬﺎﻣﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺩﺭ ﺑﺎﺩ
ﻭ ﻋﯿﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻓﺮﺩﺍ
ﻧﻪ ﺩﻭﺵ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ
رای تو ، مردن بهانه نمی خواهد ، وقت نبودنت خود مرگیست برای خودش . . .
انسان موفق کسی است که در تاریکی دنبال شمع بگردد نه اینکه منتظر بنشیند تا صبح شود.
هیچ وقت با کسی که دوستش داری طولانی قهر نکن چون بی تو زندگی کردنویاد میگیره!
بچه که بودیم “دل درد ها” را به یک زبان ناله می گفتیم همه میفهمیدند…
بزرگ که شدیم “درد دلها” را به صد زبان میگوییم کسی نمیفهمد…
ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﻪ ﺭﺍﺯﯾﺴﺖ ﺑﯿﻦ ﺩﻝ ﻭ ﺩﺳﺘﻢ؟ !!
ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻢ؟ ! ؟؟!
یه اشتباه بزرگه
واسه کسی بمیری
که قبلا واسه خیلیا مُرده بوده…
ﻫــــﯽ
ﻟﻌﻨﺘــــﯽ
ﺗــــﻮ
ﯾـﮏ ﺗﻨـﻪ
ﺗﻤـﺎﻡ ﯾﮑـﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﻫـﺎﯼ ﻗﺼـﻪ ﺍﯼ !
ﻫــﻤﯿـﻦ !…
بــه ايـن خـيـابـان بـگـو
تـمـام نـشــود
مــن بــا تــو حـرفـهـا دارم♥
صدای خنده ی خدا را میشنوی؟؟دعاهایت را میشنود و به آنچه محال می پنداری میخنذ!آرزویم برایت همیشه خنده خداست..
به کعبه گفتم تو از خاکی منم از خاک چرا باید به دور تو بگردم،ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی،برو با دل بیا تا من بگردم
کم باش
از کم بودنت نترس
اونی که اگه کم باشی ولت میکنه
همونه اگه زیاد باشی حیفو میلت میکنه..✔
بچه ها وقتی کوچیکن دوست دارن واسه مادرهاشون هدیه بخرن ولی پول ندارن!!!
وقتی جوان میشن پول دارن ولی وقت ندارن!!!
وقتی پیر میشن هم پول دارن هم وقت ولی / دیگه مادر ندارن!!!
ﺍﯾــﻨـــﻘـــﺪﺭ “ﺗـــﻌـــﻮﯾـــﺾ ” ﻧــﮑــﻦ…
.
.
.
.
ﺑـــﻪ ﺧــــﺪﺍ ﮔـــﺎﻫـــﯽ ﻣــﯿــﺘــﻮﺍﻥ
ﺭﺍﺑــﻄــﻪ ﻫــﺎ ﺭﺍ “ﺗــﻌــﻤــﯿــﺮ” ﮐـــﺮﺩ
ﺣـــﺘــﯽ ﺑـــﺎ ﯾـــﮏ ﻟـــﺒــﺨـــﻨـــﺩ
ﻋــﺎﺷــﻘــﺎﻧــﻪ …
ابتدای راه تو بودی احساس قشنگ امید بود،

میانه راه من و تو بودیم احساس خستگی،امید رنگ پریده ای بود مایل به مردگی،

انتهای راه من بودم، جز من کسی نبود، امید هم مرده بود…

به تعداد دلای ما به شهر غصه راهی هستگذشتم از گناه تو باور کن خدایی هست✔
ﻫﻴﭻ وﻗﺖ ﻧﺨﻮاه ﺟﺎى ﮐﺴﻰ ﺑﺎﺷﻰ ﭼﻮن ﺟﺎى ﻗﺸﻨﮓ ﺧﻮدت ﺧﺎﻟﻰ ﻣﻴﻤﻮﻧﻪ
برای آموختن تنها یک روش وجود دارد،… عمل کردن
شايد اون داد بزنه ؛
شايد اون فحش بده ….
شايد اون تلفن رو روت قطع کنه !
شايد اون ديگه نخواد ببينتت ،
شايد اون ازت متنفر باشه ……

اما تو ….

شعور داشته باش و داد نزن !
شعور داشته باش و فحش نده ….
شعور داشته باش و تلفن رو روش قطع نکن ،
شعور داشته باش و نخواه که نبينيش ؛
شعور داشته باش و ازش متنفر نباش ….

شايد اون خسته س !
شايد اون دلش از جايي گرفته ….
شايد اون نياز به تنهايي داره ؛
شايد اون دچار نوسان روحي شده ،
شايد اون دلش براي خودش تنگ شده … !!!

این روزها شیرین میزنم بی آنکه پای فرهادی در میان باشد…!
درد درمون دلهای شکسته میدونی چیه؟؟؟
اینکه دلت بسپاری بخدااااا
نماز…قران…چاره سازه
امتحان کن ضرر نداره
کسی را عـــــــاَشـــقانه ببــــوس !!!
کــــــه روی گـــــونــــه هـــــایــش تـــه مــــــانـــــده بـــــــوس دیــــــگــریـــــــ
نبــــــاشـــــد
بعضي از آدما شبيه مريضي ” پوكي استخوان ” هستن ؛
.
.
.
.
از بيرون محكم و استوارن ،
.
.
.
.
از درون داغونن و با يه ضربه از پا در ميان !
مثل من .
باﻣﻦ ﺑﮕﻮ….
ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮔﺬﺷﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ،
ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﻪ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ
ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺒﻬﻢ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﺕ
ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻌﺼﻮﻣﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ
ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﻫﺠﻮﻡ ﺩﺭﺩ ﻫﺎ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎﯾﺖ
ﻭ ﺩﺭ ﮔﯿﺮ ﻭ ﺩﺍﺭ ﻣﻼﻝ ﺁﻭﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ
ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺯﻻﻝ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ ﯼ ﺁﺏ ﻫﺎﯼ ﻧﻘﺮﻩ ﺍﯼ
ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ؟
ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﭘﻨﺠﻪ ﯼ ﻃﻼﯾﯽ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﺴﭙﺎﺭﯼ
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺑﯽ ﺑﯿﮑﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ
ﺩﺭﺁﯾﯽ
ﺍﯾﻨﮏ
ﺷﮑﻔﺘﻦ ﻭ ﺳﺒﺰ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺗﻮﺳﺖ
ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺗﻮ
بعضي‌‌ها خيلي‌ “با احساس اند”
به شرطي که يادمون نره : تننفرم يه حسه !
درزمین عشقی نیست که زمین ات نزنه پس اسمان رادریاب…
عاشق شدم وعذاب را فهمیدم/ رنجیدن واضطراب را فهمیدم/ درچشم تو عشق را ندیدم اما/ معنای دل کباب را فهمیدم.
دست پر مهر مادر
تنها دستي ست،
که اگر کوتاه از دنيا هم باشد…،
از تمام دستها بلند تر است.
آﯾﺎ ﻣﯽ داﻧﺴﺘﯿﺪ اﻓﺮادی ﮐﻪ ﺑﻨﻈﺮ..ﺧﯿﻠﯽ ﻗﻮی ﻣﯽ رﺳﻨﺪ، ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺴﺎس ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻣﻘﺪار ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ را ﺑﻪ ﻣﻌﺮض ﻧﻤﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﮔﺬارﻧﺪ، ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺻﺪﻣﻪ را دﯾﺪﻩ اﻧﺪ؟ آﯾﺎ ﻣﯽ داﻧﺴﺘﯿﺪ آﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻧﯿﺎزی ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻧﺪارﻧﺪ، ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﻫﻤﻪ ﺑﻪ آن ﻣﺤﺘﺎﺟﻨﺪ؟ اﺷﺨﺎﺻﯽ ﮐﻪ از ﻫﻤﻪ ﻧﮕﻬﺪاری ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺧﻮدﺷﺎن از ﻫﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ ﻣﺮاﻗﺒﺘﻨﺪ و ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ زﯾﺎد ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽ زﻧﻨﺪ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ در زﻣﺎن ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﮔﺮﯾﻪ را ﺑﮑﻨﻨﺪ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻭﻗﺘــﯽ ﺍﺯ ﻫـﻢ ﺩﻭﺭ ﻣـﯽ
ﺷـﻮﻧـﺪ ﮐـﻪ ﺩﺍﺭﻧـﺪ ﺑـﻪ ﮐـﺲ ﺩﯾـﮕـﺮﯼ ﻧـﺰﺩﯾـﮏ ﻣـﯽ ﺷـﻮﻧـﺪ ،
ﺷــــﮏ ﻧﮑـــــﻦ …!
ﺣﺮﻓﻬﺎﺷﻮﻥ ﺑﻬﻮﻧﺴﺖ ……
ﮐﻪ ﮐﺎﺭﺩﺍﺭﻡ
ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻢ
ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﺩﺍﺭﻡ
ﮐﻪ ﻟﯿﺎﻗﺘﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﮐﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ
ﻫﻤﺶ ﺑﻬـــــــــــــــــــــــــــﻮﻧﺲ
هیچ وقت واسه فراموش کردن یه آدم ، آدم دیگه ای رو بازیچۀ احساسات گذراتون نکنید
ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﺻﻼ ﻃﺮﺍﺣﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ …. ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ .!
ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ … ﻭﻗﺘﯽ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻧﺪ … ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ……
ﻭﻗﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻣﺤﺾ ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﻓﺮﺳﺨﯽ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ … ﯾﮏ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺸﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ
ﺳﺎﺯﻧﺪ! ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﯾﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺣﺖ ﺳﻨﺠﺎﻕ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ !… ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ !!!!
این نیز بگذرد!
اما ای کاش از جای دیگری بگذرد و همش از روی دهان ما نگذرد!
زمان همه چيزرابي اجازه ميبردجزحس دوسداشتن تورا، ،باعشق توحتي مرگم نيز معنايي داردوتويک روز معناي آنراميفهمي
دل تو اولىن روز بهار, دل من اخرىن جمعه سال ,و چه دورند و جه نزدىک بهم
*به ضرب المثل ها اعتمادی نیست *
*تازه یا کهنگی اش ، دردی را دوا نمیکند *
*ماهی را هر وقت که از آب بگیری ، فقط می میرد!!*
امان ازاين هواي زمستان،آسمان ابری آدم نه خودش میدانددردش چیست
ونه هیچکس دیگری
فقط میدانی هرچه هواسردترمیشود
دلت آغوش گرمتری می خواهد
عشق به كسي كه از ما بيزار است، دشوارترين كارهاست. ولي به لطف پروردگار، حتي اين دشوارترين كارها نيز اگر بخواهيم انجام‌شان دهيم، آسان و ساده خواهد شد.
to va qalbe sardat haq darid!
in rozha
baraye taze negah dashtane har chizi
an ra dar yakhchal migozarand
امان ازین بوی پاییزی و آسمان ابری
که آدم نه خودش میدانددردش چیست
ونه هیچکس دیگر
فقط میداند
که هرچه هوا سردترمیشود
دلش آغوش گرم میخواهد✔
.
ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻧﻘﺪ ﮐﻮﭼﯿﮑﻪ ﮐﻪ ﺁﺩﻣﺎﯾﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﻣﺘﻨﻔﺮﯼ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ
ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺭﻭ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ
ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﯽ …
ای خدا !

بشنو آنچه كه از گوشه ی چشمانم آرام می چكد از رخسار اشك نیست

آرزوهای من است …

كه چه آسان مردند … و چه آسان نقش بر آب شدند …!

موقعی داری واسه به دست آوردن کسی میدویی آروم بدو!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
شاید یکی هم داره واسه تو میدوعه!!
تازه فهميدم چرا پشت سر مرده ها آب نمي ريزند چون اين دنيا ارزش برگشتن ندارد…
تمام قرض هاي گوشم را پرداخت كرده ام
ديگر گوشم بدهكار كسي نيست
تا توانستن ندانستن چه سود/
چون که دانستن توانستن نبود /
بعضی زخما رو باید مداوا کنی تا به راحت ادامه بدی.ولی بعضی از زخما باید همیشه باهات باشن تا راهتو دوباره کج نری.
انصاف نیست …دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …و آنقدر بزرگ باشد …که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی … ♡
“ﺯﻧــﺪﮔــﮯ ” ﺑــﮧ ﻣــﻦ ﺁﻣــﻮﺧـﺖ . . .
ﺁﺩﻣﻬـﺎ ﻧـــﮧ ” ﺩﺭﻭﻍ ” ﻣــﮯ ﮔــﻮﻳﻨــﺪ
ﻧــﮧ ﺯﻳــﺮ ” ﺣـﺮﻓﺸــﺎﻥ ” ﻣــﮯ ﺯﻧﻨــﺪ .
ﺍﮔـﺮ ” ﭼﻴــﺰﮮ ” ﻣــﮯ ﮔﻮﻳﻨــﺪ . . .
ﺻﺮﻓــﺎ ” ﺍﺣﺴــﺎﺳﺸـــﺎﻥ ” ﺩﺭﻫﻤـــﺎﻥ ﻟﺤﻈــﮧ ﺳـﺘـ ـ ـ
ﻧﺒـﺎﻳـﺪ ﺭﻭﻳــﺶ ” ﺣﺴـﺎﺑــ ” ﮐـﺮﺩ….
دردهایم به تو نزدیکترم کرده طبیب
حرفم این است که یک وقت مداوا نشوند
شهریار*
بشنو پند و مکن قصد دل آزرده خویش

ورنه بسیار پشیمان شوی از کرده خویش

ببخشم کسانی را که هرچه خواستند با من,با دلم,با احساسم کردند ومرا در دور دست خودم تنها گذاردند…
ومن امروز به پایان خودم نزدیکم…
پروردگارا !
به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند…
اى کاش فردا که از خواب بيدار ميشوم…

زندگى رنگ ديگرى به خود ميگرفت…

رنگ روياهام…✔

تاریخ مرگ و ماتم است
تقوم کهنه روی میز
هر برگ آن را پاره کن
میانه شعله ها بریز
باید قلم گرفت به دست
تقویم تازه ای نوشت
باید تن نداد و رفت
به جستجوی سرنوشت
باران شو و ببار . . .
جدا شدنت از آسمان را زمین با سرسبزیش جبران می کند
هر وقت تو انتخاب بین 2تا دختر یا پسر مونده بودی شیر یا خط بنداز
مهم نیست شیر بیفته یا خط مهم اینه ک اون لحظه ای ک داره سکه رو هوا میچرخه ی دفعه بفهمی
دلت بیشتر میخواد شیر بیفته یا خط…
براى تو نميدانم چطور ميگذرد اما براى من انگار خنجر بر گلويم گذاشتند و نميبرند …
معذرت خواهی‌ حرمت داره….. یه نفر غرورش و میشکنه.بخاطر تو…..
ازکنار معذرت خواهی‌ ساده رد نشو.
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻥ …
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ، ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻧﻢ ﺭﺍ
کوچک باش و عاشق..
که عشق میداند آیین بزرگ کردنت را
بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی…
تقصیرتونیست سالهاست کسی مرانمی فهمد!پیچیده نیستم مراپیچانده اند…
امشب شبی ست
که دریای دل
طوفانی ست
ناگفته هایم باشد
برای شبی دیگر با یک شور دیگر
دلگیرمباش!
دلت ک گیرباشد،رهانمیشوی!
تمام حرف هایم
همان هایی هستند که نوشته نمی شوند …
همان سه نقطه ی بیچاره …
آدم وقتي يه حس تکرارنشدني رو با يکي تجربه ميکنه ، ديگه اون حس رو با هيچکس ديگه اي نميتونه تجربه کنه !
بعضي حس هاي خاص و ناب هستند … مثل بعضي آدم ها !
شمالم تاجنوبم عشق چه خاک وگندمی دارم/صدام یاری کنه باید بگم چه مردمی دارم/بگم این حقه هیچکس نیست که باثروت فقیر باشه/کسی که فرش میبافه نباید رو حصیر باشه/اگرچه سختی ازانسان یه کوه درد میسازه/ولی ازمردم ما درد، داره یک مرگ میسازه…
زندگی میگن برای زنده هاست اما خدایا بس که مادنباله زندگی دویدیم بریدیم ک…
چشمی بهم زدیمو دنیا گذشت،دنبال هم امروزو فردا گذشت…
دل میگه فردا رو از نوبساز،ای دله غافل دیگه ازما گذشت…
عشق یعنی جز خدا را بی خیال….!!!!!!!!
اگر میخواهی خوشبخت باشی جز انکه برایت مهیاست ارزو نکن…………..
ﺁﺧَﺮِ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﺩّﻩ ﮐُﺠﺎﺳﺖ . . . ؟

ﻋُﺒــــــــــﻮﺭِ . . .

ﻳﺎ . . .

ﺭِﺳﻴـــــــــﺪَﻥِ . . .

سیاه پوشیده بود،به جنگل آمد..استواربودم وتنومند!من راانتخاب کرد…دستی به تنه ام کشید،تبرش رادرآورد وزد..زد..محکم ومحکم تر…به خودمیبالیدم،دیگرنمیخواستم درخت باشم،آینده خوبی درانتظارم بود!سوزش تبرهایش بیشتر میشد که ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد،اوتنومندتر بود..مرارها کرد بازخم هایم،اورابرد..ومن که نه دیگر درخت بودم،نه تخته سیاه مدرسه ای،نه عصای پیرمردی..
خشک شدم…
ﺍﮔﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺍﺷﻚ ﺑﺮﻳﺰﻱ ، ﻟﺬﺕ ﺩﻳﺪﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﺪﻱ …
زندگی یعنی :
نخواسته به دنیا آمدن،
مخفیانه گریستن،
دیوانه وار عشق ورزیدن،
و عاقبت در حسرت آنچه که دل می خواهد و منطق نمی پذیرد
سوختن…
ایـــن بــار مــنــم کــهـ مـسـافــر جــاده ی رفــتــن و بــرنـگــشــتــن شـــدم… افــســوس کــهـ هــرگــز بــاور نــکــردم ؛ غــریـبـه هــمــیــشــه غــریــبــه اســت حــتــی اگــر مــثــل تــو مــهــربـان بـاشـــد….
به انتظار نشستن بزرگ ترین عیب بشر است،من به انتظار تو میدوم……
عاقبت یک جایییک وقتی….
به قول شازده کوچولو
دلت اهلی یک نفر می شود….
و دلت
برای نوازش هایش تنگ می شود…
تو می مانی و دلتنگی ها…
تو می مانی و قلبی که…
لحظه ی دیدار تندتر می تپد…
سراسیمه میشوی…
بی دست و پا میشوی
دلبسته می شوی
و محکوم میشوی…
به عشق و عاشق بودن
عشقی که حالا شده
تمام زندگیت…
و تاوان دلهایی که اهلی کردی میدهی…
آرام… مث مزرعه ای که تمام محصولش را ملخها خورده اند ، دیگر نگران داس ها نیستم.
ىه رابطه زمانى به پاىان مى رسد که شروعش با ترس، اجبار، رودرباىسى، احترام، چشم و هم چشمى، داشتن تجربه جدىد، سواستفاده، دلسوزى و ىا … باشد رابطه اى که با علاقه اىجاد گردد هرگز پاىانى ندارد.
بهتره قبل از اىجاد ىه رابطه جدىد به دلىل آن پى ببرىم و بعد تصمىم بگىرىم البته از روى صداقت.
رفتن به پوشیدن کفش نیست، به قدمهایی که برمیداری و ازت دور میشه نیست…
گاهی یکی کنارته ولی خیلی وقته که رفته و با تو نیست…!
ﺍﯼ ﺩﻝ ﭼﻮ ﻓﺮﺍﻕ ﯾﺎﺭ ﺩﯾﺪﯼ ﺧﻮﻥ ﺷﻮ/ﺍﯼ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﻦ ﻭ ﺟﯿﺤﻮﻥ ﺷﻮ/ﺍﯼ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﯾﻨﯽ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﻡ/ﺑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﻤﺖ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻮ
شبي گفتم به قليانم که ازجانم چه ميخواهي؟
نوشت باخط دود خود,به دردت ميخورم گاهي،
توبرمن مينهي آتش که دردخود کني تسکين،من بيچاره ميسوزم توازحالم چه ميداني…!
شکسته شده ام درلابه لای آهنگ غمگین این زندگی, بدون احساسی برای فردا, بدون خاطرات بارانی هرروزم رابه بهانه ای ورق میزنم تاشسته شوم تاآرام شوم آرام مثل کودکی, حالا که بزرگ شده ایم دلتنگیم, ای کودکی سایه ات را بفرست اینجاآفتاب ما سایه ندارد اینجا احساس بوی سنگ وسیمان می دهدمن بوی خاک باران خورده را میخواهم کاش میدانستیم رویای بزرگ شدن خوب نبود.پس سایه ات را بفرست ……..
شب قراری است که ستاره ها برای بوسیدن ماه میگذارند
و چه زیباست شرم زمین
که خود را به خواب میزند
دهان باز کنی
قلاب ها
به صلابه ات می کشند
هی ماهی جان
دریا را فراموش کن
روزی
حسرت همین رودخانه به دلت می ماند
زخــمی بر پهلـویـــم است…

 روزگــار نمــک می پاشد و من

 پیــچ و تاب می خـورم و همـه

گـمـان می کننـد که می رقصـم….

ان
فرد ايده آل زندگي
دنبال کسی میگردم که توی بهار که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم…
توی تابستون که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای بریم از بلوار تا هر جا شد قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه: ناهار اونجایی که من میگم…
توی پاییز زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم: میای صدای ناله ی برگای چشمه فرشید رو در بیاریم خش خش صدا بدن؟در جوابم فقط بگه: دوربینتم بیار…
توی زمستون زنگ بزنم بدون هیچ دلیل
بگم کوه ودرختای گنجنامه منتظرن با یه عالمه برف، بعد با تردید بپرسم: میای که؟
در جوابم بدون مکث بگه : یه جفت دستکش میارم فقط . یه لنگه من یه لنگه تو…سر اینکه دستای گره شدمون توی
جیب کی باشه بعدا تصمیم میگیریم… ~ !
موارد غیر قابل تحمل
آنهایی كه ما را از دوستی با جنس مخالف، با آتش جهنم می هراسانند،

نمازشان را به امید همخوابی با حوریان بهشت میخوانند !!

برای داشتن چیزی که تا به حال نداشتی …کسی باش که تا به حال نبودی .
امشب
پرنده ی باورم چه آواز سبزی می خواند
و سرزمین پاکم
بشارت آمدن قاسدکها را می دهد،
مگذارید
این قاصدکها را سر ببرند…
بین این همه که …
جان آدم را به لب می رسانند…
نام عزرائیل بد در رفته است…
شنیده بودم دل بشکند دعامستجاب میشود…! وحالامانده ام باتکه های غرورم !خودم!زندگیم!
دعایم ب کجارسید پس؟؟؟؟؟
ساختن یه رابطه ازدست رفته مثل اینه که بخوای باریختن اب جوش یه چای سردشده روگرم کنی.درسته چای گرم میشه امانه رنگش مثل اول میشه نه طعمش
اشكي براي شوق،شوقي براي درس،درسي براي ميز،ميزي براي كار،كاري براي نان،ناني براي تخت،تختي براي خواب،خوابي براي مرگ،مرگي براي سنگ،سنگي براي ياد،يادي براي اشك…اينست مفهوم زندگي…
انقدر تعویض نکن…
بخدا گاهی میشه رابطه ها رو تعمیر کرد
حتی با یه لبخند عاشقانه
شیعرم بۆ زۆر که‌س نوسیووه‌من ئیلهاممله‌چاوی زۆر که‌س دزیووه‌به‌ڵام هیچیان !ناگه‌ن به‌ برژانگی چاوتبه‌ڵام هیچیانناگه‌ن به‌ یه‌ک پیتی ناوت”هێمن بابان”
بدون تو نمیمیرم فقط با مرگ درگیرم
صدایت نمیکنم که برگردی. . .
مهم باشم
خودت برمیگردی. . .!!!
اگر آدم گذاشت اهلیش کنند
بفهمی نفهمی خودش را به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشد!
شازده کوچولو
بعضی آدمها باید مثل جعبه ی سیگار برچسب هشدار داشته باشن
تا فراموش نکنی که دوست داشتنشون
فقط برای تو ضرر داره…
باد
سکوت موهایت را برهم ریخته است
خوشه های گندم
مبهوت به تماشای تو ایستاده اند
و مورچه ها
رها کرده اند
دانه های سنگینی را که بر دهان داشتند
و خورشید
بر خلاف مدار زمین می چرخد
تا تماشایت را از دست ندهد
تا روسری ات را برداشته ای
شب نخواهد شد.
بعضی آدما رو تو قهر میشه شناخت..!!
فقط چند روز باهاشون قهر کن ببین چقدر راحت تنهات میذارن و میرن سراغ یکی دیگه.
کاش میدانستند که بهشت هیچ وقت جایش رابه دنیا نخواهد داد تا نگویند دنیایم با تو بهشت است…
این روزهایم ب تظاهر میگذرد..تظاهر ب بی تفاوتی،تظاهر ب بی خیالی،ب شادی،ب اینکه دیگر چیزی مهم نیست.اما چه سخت میکاهد از جانم این”نمایش”!.
یه پسر دختری رفتن پیش بزرگی گفتن یه نصیحت بکن زندگی خوبی داشته باشیم.به پسره گفت گوش توبگیر روبه دختر گفت هیچوقت غرور مردتو نشکن.بعد به دختر گفت گوش تو بگیربه پسر گفت هیچوقت قلب خانوم تو نشکن!
ﺁﺩﻣﺎﻯ ﺧﻮﺏ ﻧﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﻧﺪ، ﻧﻪ ﺗﺎﺭﻳﺦ! ﺑﻠﻜﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻧﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩﺕ
دلم فقط سفر میخواهد
نه برای رسیدن فقط برای “رفتن”
گاهی در برابر خاطرات توقف کن و یادآور دوستیها باش شاید که سهم او از این تجدید خاطرات ، یک “یادش بخیر” ساده باشد.
ستاد روحیه دهی به جوانان…………+پلیس: شما با این خانوم چه نسبتی دارین؟- من: دوست دخترم هستن جناب سروان.+ پلیس: موفق باشین! ببخشید مزاحم شدم، خدافظ- من: خدافظ.خو لامصب معلومه فتوشاپه
شاید آره٬
شاید هم نه٬
گاهی آدم میان شاید هایش گیر می کند …
اين دنياي كوچك و هفت ميليارد آدم؟
يعني تو باور مي كني؟
شمرده اي؟
كي شمرده است؟
جز سياستمدارها
ديدي كسي آدم بشمرد؟
باور نكن
آبي كبود من!
باور كن
همه ي دنيا فقط تويي
بقيه همه تكراري اند [Grimace]
درد دارد وقتي:همه چيزرا ميداني و فکرميکنند نميداني
وغصه ميخوري که ميداني وميخندند که نميداني…
ﻣﯿﺒﺨﺸﻢ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻦ ، ﺑﺎ ﺩﻟﻢ ، ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ
ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﺰﺩﯾﮑﻢ …
تقویم امسال هم… با تقویم پارسال، هیچ فرقی نمیکند. وقتی زندگی… تا اطلاع ثانوی… تعطیل است …
اگر این زندگی باشه
اگر این سهمم از دنیاست
من از مردن هراسم نیست….
یه حسی دارم این روزا…
شاید مردم حواسم نیست…

روزي دروغ به حقيقت گفت:ميل داري به شنابرويم؟حقيقت ساده پذيرفت لباسهايش رادراورد و به دريازد و دروغ لباسهاي او راپوشيد و رفت از آن روز دگر حقيقت عريان و زشت است و دروغ ظاهري آراسته و زيبادارد بالباس
سخن عشق تو بی انکه برآید به زبانم

رنگ رخساره خبر میدهد از سر نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم

باز گویم که عیان است چه حاجت به بیانم

ﺑﺮﻑ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺟﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﺪ !!!..
ﯾﺎﺩﺗﻮﺍﯾﻦ ﺳﻮﯼ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﺳﺖ
بزرگترین افسوس ادمی ان است که حس کند میخواهد ولی نمیتواند……و به یاد بیاورد زمانی را که میتوانست اما…!
نخواست!
عشق مثل یک بازی میماند و فقط کسی برنده میشود که به ان عمل کند وان را بخواهد
قلب ها دریچه ی نفوذند آنکه صادقانه وارد شود پایدارترین مهمان است…
گاه آدمی در بیست سالگی می میرد ولی در هفتاد سالگی به خاک سپرده میشود.
کوچ پرنده به من آموخت وقتی هوای رابطه سرد است ، باید رفت .
عشق من!
تو تنها بتی هستی که شکسته هایت هم بر من خدایی می کند…
برای کسی گلدون باش که اگه ب اسمونم رسید یادش نره ریشه هاش کجاست
از آن زمان که آرزو چو نقشی از سراب شد
تمام جستجوی من سوال بی جواب شد
دنيا را بغل گرفتيم،
گفتند امن است…
هيچ كاري با ما ندارد!
خوابمان برد،
بيدار شديم،
ديديم آبستن تمام دردهايش شده ايم!!
در ماه مهر بادهای پاییزی بی مهری را با برگ درختان آغاز می کنند
به کسایی که ازشماخوشبخت تربه نظر میرسن غبطه نخور….تنها فرق اوناباتواینه که اونا بهترفیلم بازی میکنن….
بعضی وقتا اینقدر غرق زندگی میشیم که خود زندگی از یادمون میره
به تو زل نمیزنم!!!
در چشمانم رازیست،
که با نگاه فاش میشود…
از خدا چیزی برایت میخواهم که جز خدا در باور هیچکس نگنجد.
خدايا، كمك كن ديرتر برنجم، زودتر ببخشم، كمتر قضاوت كنم و بيشتر فرصت دهم.
کساني که به فکرمون هستن رو به گريه مي اندازيم. ما گريه مي کنيم براي کساني که به فکرمون نيستن. و ما به فکر کساني هستيم که هيچوقت برامون گريه نمي کنن. اين حقيقت زندگيه. عجيبه ولي حقيقت داره.
اي واي ازاون روزي که گردونه به کام مانگرده
دهقان پیر با ناله می‌‌گفت:ارباب! آخر درد من یکی دوتا نیست، با وجود این همه بدبختی، نمی‌‌دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده است؟! دخترم همه چیز را دوتا می‌بیند!ارباب پرخاش کرد که: بدبخت! چهل سال است نان مرا زهرمار می‌‌کنی!مگر کور هستی، نمی‌بینی که چشم دختر من هم چپ است؟!دهقان گفت: چرا ارباب می‌بینم اما چیزی که هست، دختر شما همه‌ی این خوشبختی‌‌ها را “دو تا” می‌بیند … ولی دختر من، این همه بدبختی را …
عشق تابعي است كه وقتي متغير ان به سمت خدا ميل مي كند حدش به بي نهايت مي رسد.
هیـــــچ گاه”
به خاطـــــر “هیـــــچ کـــــس”
دســـــت از “ارزشــــهایت” نکـــــش…
چــــون …. زمانــــی که اون فـــــــرد از تــــو دســـــت بکشــــد،
تــــو مــــی مانـــی و یـــک ….. “مـــن ” بــــــی ارزش
وقتى که خيلى ديره تازه ميفهمى اونيکه ازهمه ساکت تر بودبيشترازهمه دوستت داشته ولى توحواست ب شيرين زبونى يه عشق دروغين بود…
عشق اولم را با دستانم خودم به خدا سپردم

و زنده به گور شدم!

چه سرنوشتی که برای من

در آن حقی برای ماندن با تو نبود

اما عشق اخرم چه !!

بازهم همانطور شده است!!

تقصیر تقدیر است که

دوست داشتن را بر من حرام کرده!!

مهم نيست که دختري ياپسر همين که بادل کسي بازي نکني مردي!
عجب حکايتيه هاااااا هرچي ميفرستم ميگه شبيهش هست!!! کجاست ک من نميبينم اخه!!!!!!!!!!!
از آش روزگار چنان دهانم سوخت ک از ترس آب يخ را هم فوت ميکنم…
انان ک بودنت راقدرنمیدانند
رفتنت را
نامردی میخوانند!!!
زندگی میگفت از هر چیز مقداری باقی می ماند… 
دانه های قهوه در شیشه، چند سیگار در پاکت و کمی درد در آدمی…
ادم ها فقط ادم هستند نه بیشتر نه کمتر !
اگر کمتر از چیزهایی که هستند نگا هشان کنی انها را شکسته ای . . .
اگر بیشتر از ان حسابشان کنی انها تو را می شکنند… بین این ادمها فقط باید عاقلانه زندگی کرد نه عاشقانه!!! …
براي ماندن بايد رفت گاهي به قلب كسي گاهي از ياد كسي
سالها پیش روی تخته سیاهی نوشته بودند ؛
روزها پشت سرهم می روند .
تو میمانیُ این جمله من ،
” و ناگهان چه زود دیر می شود”
همه ميتونن كسي رو كه دوست دارن بكشن ،بعضي ها با يك نگاه اين كارو ميكنن ..بعضي ها با حرفاي تلخ و تندشون …ترسو ها با يه بوسه عزيزشون و ميكشن ..شجاع ها با يه ضربه شمشير ..بعضي ها عزيزشون و درحين جواني ميكشن ..بعضي ها وقتي كه پير شدن اين كارو ميكنن…بعضي ها بادست هاي آلوده به شهوت…بعضي ها بادست هاي طلايي …
عشق بعضي هارو به زمين ميزنه و بعضي هارو به اوج ميرسونه…
بعضي هارو ميفروشه و بعضي ديگرو ميخره…
اما به اينانيست پايان خوش فقط مال قصه هاست…
بگذار بگذرند روزهایی که روز ما نیست..”روزگاری روز ما هم ميرسد…
بيا اي مرگ امشب راحتم کن سخت دلگيرم ! ملول از ننگ هستي هستم و از زندگي سيرم ! اگرجان از تن انسان چو بيرون رفت ميميرد ! ندارم جاني اندر تن ، چرا آخر نمي ميرم ! بيا و دست بردار اي فلک از بازي جانم ! بيا اي زندگي ، بگذر دم آخر ز تقصيرم
تا بشکند امروز طلسمم برخیز / تا غصه جدا شود از اسمم برخیز ! این جسم ندارد آرزویی جز خاک / ای روح ! به احترام جسمم برخیز !
آنگاه که غرور كسي را له ميكني،آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی،آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می انگاری،میخواهم بدانم دستانت را بسوی کدام آسمان دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعاکنی؟
ب. . . . . . . . . . .اش!

حتی همین قدر دور. . . . !

کسی را دوست بدار که قلبت بخواهد نه چشمتان….
نگران حرف دیگران نباش
این عشق شماست نه آنها….
عاشقت میمونم امشب فقط امشب
چون که فردا جای عشقم واسه آغوش غریبه تازه میشه
زندگى مثل يه ديكته است.مينويسم و پاك ميكنيم،غافل از روزى كه ميگن برگه ها بالا….
بنده ای حاجتی داشت، به درگاه خدا گریه و زاری میکرد، خدا میدانست که اگـــر حاجتش را برآورده کند به ضرر بنده اش خواهد بود، اشکهای بنده اش را میدید اما حاجتش را نمیداد، بنده فریاد زد خدایا دیگه یادت نمیکنم!
خدا لبخند زد و گفت؛
امـــا من همواره به یادتم!!
گذشتن ساده نیست از کسی که گذشتهایت را ساخته است…!!!
ما که این همه برای عشق
آه و ناله ی دروغ می کنیم
راستی چرا ؟؟
در رثایِ بی شمار عاشقان
-که بی دریغ-
خون خویش را نثار عشق می کنند
از نثار یک دریغ هم
دریغ می کنیم؟ ؟ ؟
عشق برای روح عادی یک “پیروزی” و برای روح بلند یک “فداکاریست”.
وقتے دیدے
ناراحتے یا خوشحالیت
براش فرقے نمیکنہ احمق نباش دیگہ وقتشہ فراموشش کنے
زندگی این نیست که صبر کنیم تا طوفان تمام شود، زندگی یعنی یاد بگیریم چطور در باران برقصیم…
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻓﺎﺻﻠﻪ ,
ﺳﻦ , ﻗﺪ ﻭ ﻭﺯﻥ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﻋﺪﺩ ﻟﻌﻨﺘﯿﻪ
و شاید رسالت عشق همین است:
شدن آنچه که نیستی….
زن زندگیست
و
مرد امنیت
و چه خوب می شود وقتی
مردی تمامِ مردانگیش را
خرجِ
امنیتِ زندگیش کُند
و چه زیبا می شود وقتی زنی
تمامِ زندگیش را
خرجِ
غرورِ امنیتش کُند
تنها برخی از آدمها

باران را احساس می کنند!!

بقیه فقط خیس می شوند✔

عادت ندارم درد دلم را،
به همه کس بگویم…!
بگذار همه فکر کنند نه دردی دارم و نه دلی…
پرسیدم…
چطور زندگی کنم؟
باکمی مکث جواب داد
گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر
با اعتماد زمان حال را بگذران
وبدون ترس برای آینده آماده شو
ایمان را نگه دار وترس را به گوشه ای انداز..
شک هایت را باور نکن
هبچ گاه به باورهایت شک نکن
زندگی شگفت انگیز است در صورتی که
بدانی چگونه زندگی کنی
پرسیدم…آخر…
و او بدون آنکه متوجه سوالم شود
ادامه داد..
مهم این نیست که قشنگ باشی
قشنگ اینه که مهم باشی!
حتی برای یک نفر..
کوچک باش و عاشق
که عشق خود می داند آیین بزرگ کردنت را…
آیینه های اتاق به شوق در آغوش کشیدن تو قد کشیده اند،حق دارند !
که تصویر من ِ بی تو را هر بار پیرتر از پیش به رُخم می کشند…
من دختر آرياييم ؛ بدان ” حواي ” کسي نميشوم ک ب ” هواي ” دگر برود..
راز عشق در این است که
به یکدیگر سخت نگیریم.
عشقی که آزادانه هدیه نشود،
اسارت است
آدمایی که از رابطه های طولانی میان بیرون خطرناکن
چون اونا میفهمن میشه یه چیزایی رو از دست داد و نمرد!
ﺩﯾﺪﯾﺪ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ
.
ﺗﻮﯼ ﺟﻤﻊ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻈﺮ ﻧﻤﯿﺪﻥ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺎﺑﻊِ ﺟﻤﻊ ﻫﺴﺘﻦ ،
.
ﭘﺎﯾﻪ ﯼ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ﻫﺴﺘﻦ
ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺑﮕﯽ “ﻧﻪ” ﻧﻤﯿﺎﺭﻥ ،
.
ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯿﭙﺮﺳﻦ : ﮐِﯽ ؟ ﭼﻪ ﻭﻗﺖ ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﯾﻨﺎ ﻫﻤﻮﻧﺎﺋﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ
.
هرگز…
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣُﺴَﮑِﻦ ِ ﮐَﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽ ﺍﺵ
ﻧﺒﺎﺷﯿــــــــــــــــــــــــﻦ !!!
كوروش كبير:سه نوع اهنگ مراازارميدهد:١صداي كودكي ازبي مادري ٢صداي مجرمي ازبيگناهي٣صداي عاشقي ازجدا یي
کسی که احساسات ِ تو رو بازی می گیره و تنهات میذاره
چند قدم اونورتر زیر ِ پایِ کسی دیگه داره لِه می شه
در قلبت رو واسه هر کسی باز نکن، اونی که دوستت داره کلید داره.
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﯾﻌﻨﯽ ….:
ﺣﺎﺿﺮﻡ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﻧﺒﺎﺷﯽ ..
ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﺎﺷﯽ …
هر اندازه كه گرگ باشي در نهايت عاشق بره اي خواهي شد كه تو را به علف خوردن وا مي دارد و رسالت عشق اين است شدن آنچه نيستي.
ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻧﺸﻮﻳﺪ
ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻫﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ,
ﺷﺎﻳﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﻭﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺷﺪ . . .
ﺗﻠﺦ ﺗﺮﻳﻦ ﺣﺮﻑ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻣﺎ … ، ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﺣﺮﻑ : … ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ .
از دبـــــــــــستان تا سطوح عالیه همه جا بحث رسم اشکال هندســــــــــــــــــــی است هیچ استادی حرفی از رسم آدمیــــــــــت نمی زند!
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی میکنند و بر حسینی می گریند که آزاده زیست
سلامی به بلندایه زندگی که هر چی بیشتر بگردی دنبالش کمتر نصیبت میشه
زندگی افرادی هستندکه مثل قطارشهربازی میمونن ازبودن باهاشون لذت میبری ولی باهاشون به جایی نمیرسی
اگر سازنده قفس معناي پرواز را مي فهميد ، از كارش دست مي كشيد
ای دور مانده از من ناچار و ناسزاوار
آنسوی پنج خندق – پشت چهار دیوار
ای قصه ی تو و من – چون قصه ی شب و روز
پیوسته در پی هم، اما بدون دیدار
سنگی شده است و با من تندیسوار مانده است
آن روز آخرین وصل، آن وصل آخرین بار
زنها بدنبال مرد کاملند ” 
و مردها بدنبال زن کامل ”
درحالی که نمیدانند …
خداوند آنهارا برای کامل کردن یکدیگر آفریده…
نه چندان نرمی کن که برتودلیر شوند ونه چندان درشتی که از تو سیر گردند
هوس بازان کسی را که زیبا میبینند دوست میدارند… اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا میبینند…..
روي قلبي نوشته بود شكستني است مواظب باشيد، من روي قلبم نوشتم شكسته است، راحت باشيد.
وقتی گذر زمان دیدار را به اتفاق میسپارد بایستی قدر باهم بودن را دانست”
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺷﺮﯾﮏ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺖ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﯼ ﺧﺎﻣﻮﺵ
ﺍﺳﺖ . . .
زندگی آمد برای بندگی زندگی بی بندگی شرمندگی
.کـا ش میشـد

خودمو یـﮧ جایی جا بذارم

و

… برگـردم ببینم…

دیگﮧ نیستم✔

مراقب حرفهایت،
احساساتت،
واکنشهایت باش،

آخر آدمها خوب بلدند یک روزی ،
یک جایی،
یک جوری به رخت بکشند تمامت را..

عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست ، پرسیدند : کجا میروی؟
گفت : می روم با آتش ، بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم ، تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند،
نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم
دود اگر بالانشیند کسرشان شعله نیست ، جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
جه ساده با كريستن خويش زاده مي شويم و جه ساده با كريستن ديكران از دنيا مي رويم و ميان اين دو سادكي معمايي مي سازيم به نام
زندكي
زن از ديدگاه دكتر شريعي:
زن عشق زايد وتو برايش نام انتخاب ميكني او درد ميكشد و تو نگران از اينكه بچه دختر نباشد او بيخوابي ميكشد و تو خواب حوريان بهشت ميبيني او مادر ميشود و همه جا ميپرسند نام پدر…
به غیرازخدابه هرآنچه امیدداشته باشی خداازهمان چیزناامیدت میکند.
اززندگی خسته ام !.،..ازآدمهادل شکسته ام…..ازاین دنیاباربسته ام….به آخرت دل بسته ام …..
عاشقی زیباترین هدیه ی پروردگار به آدماست, هر که عاشق نشده تمام عمرش بر فناست.
برای هم صداشدن هرصدایی رو قبول نکن….
رمزآرامش اینه که : منتظر کسی نباشی ؛ که منتظرت نیست … !!!
از ما که گذشت!…
ولی این رسم ساده اومدن و ساده رفتن رو بین آدمها رو تکرار نکن!!…
ساده نیا…
اگر هم ساده اومدی ساده نرو…
هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کندعسل ،مرهم نیش زنبور نیست
اين روزها همه آدمها درد دارند ؛בَرבپـولـ . . .בَرבعِـشــقـ . . .בَرבتَـنـهـائـﮯ…ایـטּروزهـا چِـقَـבر یـاבِمـاטּمـﮯرَوَבزِنـבِگـﮯڪُـنـیـمـ . . .
سـقط کـردم فـکر خـرابي را کـه از زيـبايـي مـمـنوع تـو دائـما در ســرم آبــستن بـود
و بــراي مـن جـز تــــهــوع چـيزي نــداشت√
آدَم نِميدانَد…

کِي آخَريْن بْار اسْت …

مَن چْيزي نِميگويَم …

تُو هَم چيْزي نَگُو …

بُگذار حِسي کِه بِيْنِ دَسْت هْايِ تُو …

تْا مَن جْاريسْت …

تْاريْخ و تَقويْم…

سَرَش نَشَوَد…✔

وقتي مردي شما را بخواهد، هيچ چيز نميتواند جلوي او را بگيردتنها چيزي که جلوي او را ميگيرد يک زن جديد است :دشمن از جنس خودتان است
بنده ي من !

چرا پيش من نمي آيي ؟ از من مهربان تر و زيباتر و غني تر چه معشوقي داري ؟ چرا عاشق من نمي شوي ؟ تو چگونه عاشقي هستي که من بايد ناز تو را بکشم ؟ چرا اين قدر کودکي که بايد تو را با عسل و آتش گول بزنم و پيش خودم بياورم ؟ چرا روز ها با مردمان معامله و معاشرت مي کني و شبها به من ناسزا مي دهي ؟ من ليلي هستم تو چرا مجنون نمي شوي ؟ من هر روز کاسه هايت را مي شکنم چرا نمي فهمي که تو را دوستدارم ؟ چرا نمي فهمي ؟ چرا براي کاسه شکسته هايت گريه ميکني ؟ « کاش مي دانستي چقدر مشتاق تو هستم و همان بهتر که نمي داني که اگر مي دانستي از شوق مي مردي » (مضمون حديث قدسي) و من نمي خواهم بميري مي خواهم زنده باشي و عاشقم شوي ؛ عاشقم شوي تا عاشقت شوم و عاشقت شوم تا تو را بکشم . زيباي من ! صد و بيست و چهار هزار و چهارده فرشته را به شکل انسان فرستادم تا عاشقي را به تو بياموزند اما تو … فقط نماز خواندي که به جهنم نروي و روزه گرفتي که به حوري برسي و … فردا که بزرگ شوي و به بلوغ برسي ، خواهي فهميد که من زيبا هستم آنگاه مي خواهي عاشق من شوي ولي دير شده است و تو در آتش فراق من خواهي سوخت و جهنمي که مي گفتم همان خواهد بود

شيطان که رانده شده ، جز يک خطا نکرد
خدا را ، براى سجده ى آدم ، رضا نکرد
شيطان ، صد بار ، بهتر از بى نماز … او سجده بر آدم ، اين سجده بر خدا نکرد
بعضی وقتا باید یَقه ی احساستو بگیری ؛ بزنی تـو گوشش ؛ بـا تمـام قدرت سرش داد
بزنی ؛ بگی خفه شو دیگه بسه ! تـا الان هر چی کشیدم . . . . هر چقدر
سوختم . . . . به خـاطــر تــو بــوده !
دوست و دست بسیاراست….ولی “دست دوست” اندک
دل كندن اگر آسان بود ، فرهاد بجاي بيستون دل مي كند …
اینجاتا پیراهنت راسیاه نبینند باور نمیکنند چیزی ازدست داده باشی
شب های دراز بی عبادت چه کنم
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم
گویند کریم است و گنه میبخشد
گیرم که ببخشد،ز خجالت چه کنم
وقتی عشق در را زد ، زود باز نکنید…
بعضی ها مثل بچه ها زنگ میزنند و فرار میکنند.
ﺣﺮﻑ ﺩﻟـــﺖ ﺭﺍ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺰﻥ !
ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮔﻔﺘﯽ …
ﺍﺳﻤﺶ ” ﺣـــﺮﻑ ﺩﻝ” ﺍﺳﺖ
ﺍﮔﺮ ﻧﮕﻔﺘـــﯽ
ﻓﺮﺩﺍ ﻣﯽ ﺷـﻮﺩ
“ﺩﺭّﺩ” ﺩﻟـــﺖ !!
انسان سه راه دارد :
راه نخست از اندیشه می گذرد ، این والاترین راه است
راه دوم از تقلید می گذرد ، این آسان ترین راه است !
راه سوم از تجربه می گذرد ، این تلخ ترین راه است !
راز دل باشمع گفتم قطره اشکی فشاند
بخت رانازم که یاری مهربان دارم چوشمع
سختـ میگذرد این روزـهآ …
ڪﮧ قرـآر استـ از [تــو]ڪﮧ آرـآمـ جآن لحظه ـهآیشـ بودﮮبرـآﮮ دلشـ یڪ [انسان معمولـﮯ] بسآزد…!!!
ترجيح ميدهم با كفشهايم در خيابان راه بروم و به خدا فكركنم تا اين كه در مسجد بشينم و به كفشهايم فكر كنم
یک شب عاشق بودن، بهتر از یک عمر تنها بودنه…
واحد اندازه گيرى فاصله”متر “نيست،”اشتياق”است،مشتاق که نباشى حتى يک قدم هم فاصله دوريست.
باران می بارد
به دعای کداممان
نمی دانم!
من همین قدر می دانم
باران
صدای پای اجابت است
وخدا
با همه ی جبروتش
دارد ناز می خرد،
نیاز کن.
مواظب باش له نکنی ان مورچه ی سرمست را…… امروز ملکه اش به او لبخند زده
ﻣـﯽ ﺁﯾــﻢ
ﺩﺭﺩﻫـﺎﯾـﻢ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺍﯾــﻦ ﺻﻔﺤـ ﻩ ﯼ ﻣﺠـﺎﺯﯼ
ﻣﯿﻨـﻮﯾﺴــﻢ
ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽـﻮﻗﺘـــ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ
ﻣـﻦ ﺍﯾﻨﻬـﺎ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌـﯽ “ﺩﺭﺩ ” ﻣﯿﮑﺸــﻢ
گاهی وقتی کسی از زندگیتان می رود دارد به شما لطف می کند ؛ او فضایی خالی به جا میگذارد برای کسی که لیـــــــاقــــــت آنجا بودن راداشته باشد
گاهی لازمِه که توی رابطه هاتون سنگ بندازید ؛
تا متوجه بشید عُـمـقش چقدره … !!!
هميشه ادما سخت ترين سيلي و از کسي ميخورن که يه روز بهترين نوازش گرشون بوده
سوادش نم كشيده من، با تو، ما نمي شود
نشسته به انتطار سوم شخصي كه هميشه غايب است!
بعضـــی از نگــــاه ها صــــدای قشنگـــــی دارنــــد …

بعضـــی ها را هـــر چقـــدر هم کــــه بخواهـــی تمام نمی شوند …

سکـــــوتشان خالــــی می کنــــــد دل آدم را …

و عطر بوســــه هایشــــان مست می کنــــد آدم را …

+ این بعضـــــی ها یعنـــــی تـــ♥ـــو …

این روزها یکرنگ که باشی چشمشان را میزنی!!
خسته میشوند از رنگ تکراریت،این روزها دوره ی رنگین کمان هاست.
دل مى خواستم از تو, نه تن!

تن فروش در شهر زياد است!

جايى خواندم فرقى ندارد زن باشى يا مرد,
دل نداده تن بدهى فاحشه اى…..

به گریه بر سر راهش فتاده بودم دوش بخنده گفت از این رهگذر چه می خواهی؟
بيگناه پای دار رفت وخنديد!
نميدانست که بالای دارخواهد رفت!
چاقو دسته خود رابريد ومحبت خار راگُل نکرد! همانگونه که دوری، دوستی نياوردو پول خوشبختی آورد!
انگار دوره ضرب المثلها به پايان رسيده
وقتی که می گویی دوستت دارم اول روی این جمله فکر کن شاید نوری را روشن کنی که خاموش کردن آن به خاموش شدن او ختم شود..
“بودن با كسى كه دوستش ندارى و نبودن باكسى كه دوستش دارى همه اش رنج است،پس اگر همچون خود نيافتى مثل خداتنهاباش واگر يافتى آنرا چنان حافظ باش كه گويا جزئی از وجودتوست!
برای آنچه گذشت…
آنچه شكست…
و آنچه که از دست رفت… 
حسرت نمیخورم!.. 
زندگي اگر زيبا بود با گريه شروع نميشد!…
یــ ـادت بـــاشـــد …

وقتـی همـه ڪَس ڪَسی میشوی٬ او بعــد از تـو بــی ڪَس می شود !

یـا بـرای ڪَسی همـه ڪَس نشـو٬ یــا اگـر شُـدی مـراقـب بی ڪَسی هایـش بـاش !

هر زن شايسته مرديست كه به او احترام بگذارد و هر مرد لياقت آن زني را دارد كه قدر تلاش آن مرد را بداند.
واسه شکستن یه دل فقط یه لحظه می خوای
اما واسه اینکه ترمیمش کنی و از دلش در بیاری شاید هیچ وقت فرصت نداشته باشی……
“غصه”هايت رابا”قاف”بنويس
كه هرگزباورشان نكني! آنگاه فقط”قصه”است وبس!
كسي باش كه عمري با تو بودن يك لحظه و لحظه اي بي تو بودن يك عمر باشد
شب عاشقان بیدل
چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد…
**تفاهم به معنای درک کردن نیست ، بلکه به معنای توانایی تحمل تفاوتهاست **
یک مرد زمانی شما را واقعا دوست دارد که دلتنگی برای شما سرگرمیش باشد، مراقبت از شما شغلش باشد،خوشبخت کردن شما، ماموریتش باشد دوست داشتن شما زندگیش.
اين روزها هر جايى را كه نگاه ميكنم ، پر است از وجود آدمهاى بى وجود …
نبض مترسک را گرفتم… می تپید… شاید او هم از باور کلاغ ها جان گرفته بود…
نه آنچنان عاشق باش که هیچ نبینی،نه آنقدرببینی که هرگزعاشق نشوی
سرد است و من تنهایم
چه جمله ای!
پُر از کلیشه…
پُر از تهوع…
جای ِ گرمی نشسته ای و می خوانی:
” سرد است “…
یخ نمی کنی…
حس نمی کنی…
که من برای ِ نوشتن ِ همین دو کلمه
چه سرمایی را گذراندم
ﻣــﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﻧــﻤﯿﻨـﻮﯾـﺴــﻢ ؛ ﻣﯿـﮑﺸـــــﻢ . . . !
ﺣـﺴـﺮﺕ ﻫﺮ ﺁﻧـﭽــﻪ ﺧــﻮﺍﺳﺘـﻤـﻮ ﻧـﺸــﺪ!
گاهي ‌دوست داشتن‌ پنهان بماند قشنگ تر است
دوست داشتن را بايد كشف كرد ؛
درك كرد ، و از آن لذت برد
با تو اکنون چه فراموشى هاست… تو مپندار که خاموشى من هست برهان فراموشى من…..♡
برنده نشدی.همه چیز را زیر پایت گذاشتی اما مرا نتوانستی زیرا تنم زیر خاک بود و روحم در اسمانها.
اینقدر نگو ، اگه ببخشم کوچیک میشم، اگه با گذشت کردن کوچک میشد، خدا اینقدر بزرگ نبود
دقت کردین وقتی یه صدای بلندی به مادرتون میدین و وقتی اون هیچی نمیگه بعد یه چند دقیقه به حالی میشید
یکی از بی رحمانه ترین کارها این است که
وقتی عشقی وجود ندارد
تظاهر به دوست داشتن کسی کنید !!!
دربدترین روزها امیدوار باش، چون همیشه زیباترین باران از سیاه ترین ابرها می بارد
بنوازيد…

بنويسيد…

اين داستان ماست:

زندگي با روياي آرزوهاي زنده به گور شده

اندکی آهسته تربرو رفیق قلبم راگم کرده ام… درراه کمی دورو برت را نگاه کن خدارا چه دیدی شاید قلبم راتو یافتی
آدمى رادیدم باسایه ى خود درد و دل میکرد،چه رنجى میکشد وقتى هوا ابریست!
ﺍﮔﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻬﺶ ﻣﺤﻞ ﻧﺰﺍﺭﯾﺪ
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﺮﺩﺍﯼ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺎﻓﺘﻨﯽ ﺍﻧﺪ
) ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ
اگر نهال های جنگل
بدانند،
روزی تن هاشان
دسته ای در دستان
تبر یه دوشان
خواهد شد
مثل من
،
شاید، هرگز
دل تنگ باران
نشوند…

♡♡ ♥

ای روزگار
من راههای نرفته بسیار دارم
اما با تو یکی،
زیاد راه آمده ام.
کسی ک رفته دیگه رفته اگربرگرده دیگه لذتی نداره
چون راهه رفتنو یادگرفته
تا كه بوديم نبود هیچ كسي ، كشت ما را غم بي هم نفسي ، تا كه خفتيم همه بيدار شدند ، تا كه مرديم همه يار شدند ، قدر آن شيشه بدانيد كه هست ، نه در آن موقع كه افتاد و شكست
کاش ميشدوقتي داري ازتنهايي دق ميکني دق کني،ولي دل به دل کسي که دلش گيره نبندي اين دردش ازهمه ي دردا بدتره که يه روزبفهمي کسي که دل به دلش دادي دلش جايي گيره..
بازار سنگ فروشها کجاست ؟؟ به دنبال سنگی کمیابم! آیا سنگ صبور هم میفروشند !؟؟
بزن، بزن که نابود شدم بر ” تار ” غروب زندگی، ” پود ” شدم عمرم همه رفت، خفته در کوره ی مرگ آتش زده ، استخوان بی دود شدم . . .
به قوله دشمنان برگشتی از دوست .نگردد هیچکس با دوست دشمن .
تنت در جامه چون در جامه باده .دلت در سینه چون در سیمه آهن .
ببار ای شمعه اشک از چشم خونین .که شد سوزه دلت بر خلق روشن .
مکن گر سینه ام آهه جگرسوز .بر آید همچو دود از راهه روزن .
دلم را مشکنو در پا مینداز .که دارد در سره زلفه تو مسکن .
چو دل در زلف تو بستست “مژگان” .بدین سان کار او در پا میفکن
&&بنده ای به خدا گفت:اگر سرنوشت مرا نوشته ای چرا دعا کنم؟
خدا گفت شاید نوشته باشم هرچه دعا کند…
هرکی فکر میکنه از همه دلشکسته تره..
اما هیچکی فکر نمیکنه روزی چندتا دل رو میشکنه..
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪ
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﯼ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﻥ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺖ
ﺑﺮﺍﺕ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﻥ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺷﺖ
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﻟﺖ ﻃﺎﻗﺖ ﺩﻭﺭﯾﺸﻮ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﮐﺎﻓﯿﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﯼ ﺗﻮ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺶ
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﺷﯽ
ﭼﻘﺪﺭ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﻫﺎ ﻻﺱ ﻣﯿﺰﻧﻪ
ﭼﻘﺪﺭ ﻗﺸﻨﮓ ﻋﺸﻘﻢ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻣﯿﮕﻪ
ﭼﻘﺪﺭ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﺗﯿﮏ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺁﻣﺎﺭ ﻣﯿﺪﻩ
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻘﻂ ﺧﻔﻪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮ ﻫﻤﻮﻥ
ﺑﻬﺘﺮ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ
بیزارم از کسانی که عاشقانه هایم را گناه میخوانند……شرعی بودن را تنها خدا حکم میکند و بس..
چرا در آغوش او بودن را گناه بدانم در حالی که آن لحظه خداوند هم به ما لبخند میزند؟!
هوس های عاشقانه را فقط خدا درک میکند..آن لحظه که روحت تشنه ی آغوش است…
شبهای اینجاآنقدردلگیراست که سوت قطارهای نیمه شب.. هرآدمی راوسوسه میکندکه برودو هیچ وقت بازنگردد…
امشب آسمانم تاب کشیدن ابرها را ندارد

کاش ابرها ببارند

شاید آسمانم نفسی تازه کند♥#♡

تلخی روزگار اینه که خیلی چیزا رو میشه خواست…….!!
ولی نمیشه داشت……!!!!!
R&J
همیشه یادمون باشه
از اومدن یکی توی زندگیمون….
ذوق مرگ نشیم
تا وقتی که تنهامون گذاشت و رفـــت
دق مـرگ نـشیم…!
درآﻳﻴﻨﻪ ﻣﻲ اﻓﺘﺎد وﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﺑﺎد ﻣﻲ آﻣﺪ و آﺷﻔﺘﻪ ام ﻣﻴﮑﺮد ،
وﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻏﺮوب ﻣﻴﺮﻓﺖ وﻧﺎ ﺗﻤﺎم ﻣﻴﻤﺎﻧﺪم ، در آﻳﻴﻨﻪ ﻣﻲ اﻓﺘﺎد
و ﺧﺪا ﺑﺎزﺗﺎب ﺗﻮ ﺑﻮد و ﺗﻮ ﺑﺎزﺗﺎب ﺧﺪاﮐﻪ در آﻳﻴﻨﻪ ﻣﻲ اﻓﺘﺎد)) .
ﻓﺮوغ ﻓﺮﺧﺰاد-
بزرگ ترین دروغت را یادت هست..؟
گفته بودی همیشه راست می گویم!!!
اون چيزى که بعضيهاروخيلى عزيز ميکنه شادى ديدارشون نيست غم نديدنشونه
آنقدر مرا سرد کرد از خودش…از عشق ک حالا ب جای دلبستن یخ بسته ام
آهای!!!! روی احساسم پا نگذارید لیز میخورید
نه عاشق بوده اند…
نه عاشق میشوند…
فقط شلوغش میکنند…
گنجشک هایی که عمری از این شاخه به آن شاخه پریدن عادتشان است…
باران میبارد
به حرمت کداممان نميدانم
من همین قدر میدانم
باران
آنچه نامش زندکی بودماراکشت مانده ام آنچه نامش مرگ است باماچه میکند..
ميدوني مشكل ما كجاست؟!
اونجا كه وقتي با كسي تموم ميكنيم
خيلي بيشتر دربارش فكر ميكنيم، تا وقتي كه باهاش بوديم…!
برخی انسانها قایم موشک را دوست دارند ؛ پس برخی وقت ها باید برایشان پنهان باشی تا بفهمند احساس بازیچه نیست …
ﻣﻘﺼﺪ …
ﻣﺎﻝ ِ ﺷﻬﺮ ِ ﻗﺼّﻪ ﯼ ِ ﺑﭽّﻪ ﮔﯽ ﻫﺎ ﺳﺖ …
ﺩﻧﯿﺎﯼ ِ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﺎ …
ﻓﻘﻂ ﺟﺎﺩّﻩ ﺩﺍﺭﺩ !…
سرمایه ی من جانو سری هست فدای سرمهدی
هرشاه وگدا ,خوبو بدی هست ,همه نوکرمهدی
بهترکه سرم رابه دست بگیرم, چیزی که ندارم ببرم محضرمهدی
ازکودکیم یادگرفتم که بگویم , مادرپدرم نذر پدر مادر مهدی
سرت گرم شد
سرم گرم شد
تو به او
من به تب
دیگر بهار هم سر حالم نمی کند / چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چه کار؟ / وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمی کند . . .
بعضـــــــــ ی وقــــت ها یـکی طوری میسوزونتت کــــــ ه هزار نــــــفر نمیتونن خامـــــوشت کنن . …. … ……… بعضی وقـــــــت هــ ـا یکی طوری خاموشت میــکـنـــــــ ه که هزار نفر نمیتونن روشنتــــــــ كنـــ ـ ــن.
نهایت عشق اینه که عشقتو با کهنه ترین لباس به همه دنیا نشون بدیو بگی اینه دنیای من…
ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ!
ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ،
ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﺮﺍ ؟!
ﺁﻥ ﻫﺎ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺗﺮﻳﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻫﺎﻱ ﻣﻨﻨﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ :
ﻧﻘﺎﺵ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ،
ﺩﻧﯿﺎﯾﻢ
ﺭﻧﮕـــــــــﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ!!!
تـن تـو آهـنگي است
و تـن من کلمه اي است
که در آن مي نـشيند
تا نـغمه اي در وجود آيـد
ز خال گوشه ی ابروی یار می ترسم
از این ستاره دنباله دار میترسم
ز رنگ و بوی جهان قانعم به بی برگی
خزان گزیده ام از نو بهار می ترسم
همیشه دلتنگ کسی باش که فرصت دلتنگی رو به تو نده
زندگي هيچوقت به اندازه ي تنم نشدحتي وقتي كه براي خودم بريدم ودوختم!
باید مغرور بود
دور از دسترس!!!!!
باید مبهم بود و سر سنگین !!!!!
خاکی ک باشی آسفالتت میکنند و از رویت رد میشوند!!!!!!
عشق مانند عابريست كه گاهى خودرابه كورى ميزند تااوراازخيابان عبورى دهى ونميدانى كه عبورت داده
گاهی لیز خوردن در سراشیبی زندگی بهانه ایست که دست کسی رو که دوستش داری محکمتر بفشاری..!
اشتباهات انسان در ابتدا رهگذرند _ سپس مهمان میشوند و بعد صاحبخانه …..
ایمان دارم که قشنگترین عشق، نگاه مهربان خداوند به بندگانش است، پس من تو را به همان نگاه می سپارم و می دانم تا وقتی که پشتت به خدا گرم است تمام هراسهای دنیا خنده دار است.
زوز ها و شب ها یکی پس از دیگری از ما عبور میکنند،کاش میشد زمان را متوقف کرد،کاش برگهای سبز هنگام بوسیدن زمین پاییزی نبودند.
باورم اين است،بهترين هديه اي كه ميتوانم بخواهم و آرزو كنم،همانا ديده شدن ،شنيده شدن،فهميده شدن،و حس شدن از سوي ديگران است.و بالاترين هديه اي كه ميتوانم به ديگران بدهم ،ديدن ،شنيدن،درك و پذيرش روح آن ها است.
ﻣﺪﺗﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﯼ ﺧﻴﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﮐﻮﻳﺮﯼ ﺩﺭ ﭘﺸﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ.ﺗﻨﻬﺎ ﻭﻏﻤﮕﻴﻦ،ﺳﻮﺯﺍﻥ و ﺣﻴﺮﺍﻥ،ﺧﺴﺘﻪ و ﺭﻧﮓ ﭘﺮﻳﺪﻩ.ﺑﯽ ﺷﮏ ﻫﻴﭻ ﮐﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﺁﺭﯼ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﻡ ﺁﻳﻨﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ.
امان…
از روزی که…
از دل نرود
هر انکهاز دیده برفت..
ﺍﺯ ﺁﻏﻮﺵ ﻭﺣﺸﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺑﻮﺱ

ﺟﺪﺍﯾﻢ ﮐﻦ

ﻭ ﺑﺨﻮﺍﺑﺎﻧﻢ ﮐﻤﯽ ﺁﻥ‌ﻃﺮﻑ‌ﺗﺮ

عاشقانه

در آغوشت…

درد دارد وقتی هیچکس نمی داند پشت این لبخند و ظاهر آرامت چه می گذرد و به قضاوتت می نشینند.
یادمان باشد ؛
احساس مان را خرج بی احساسی های کسی نکنیم …
که سرانجامش ورشکستگی است … !!!
به قول استاد انتظامی:
خوشبختی اون چیزی نیست که کسی از بیرون بتونه ببینه
خوشبختی اینجاست …
تو دل آدمها….
سرخي چشم كبوترهيچ ميداني زچيست ؟ نامه ام ميبرد و بردرد دلم خون ميگريست.
به محفلی که بریدند دیگران کف دست.
چه ها رسید ز حسرت دل زلیخا را
-ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪ ي ﻣﻌﺸﻮق زﻣﯿﻨﻲ ﮔﻨﻪ اﺳﺖ ﺑﻪ زﻣﯿﻦ ﻋﺸﻖ ﻧﻮرز ﺳﺨﻦ از ﻋﺎﻃﻔﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﻫﻤﻪ از ﺳﺎدﻩ دﻟﯿﺴﺖ ﮔﺮگ ﺑﻮدن ﻫﻨﺮ اﺳﺖ
تازگی ها از خواب که بیدار میشوم ، تازه کابوس هایم آغاز میشود..
عرض کوچه رو آنقدر قدم زدم که ىادم رفت کدام طرف کوچه بن بست بود. حالا از هر سو که بىاىى دىگر فرقى نمىکند….
در کودکي
پاکن هايي ز پاکي داشتيم
يک تراش سرخ لاکي داشتيم
کيفمان چفتي به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هايش درد داشت
گرمي دستانمان از آه بود
برگ دفتر هايمان از کاه بود
تا درون نيمکت جا مي شديم
ما پر از تصميم کبري ميشيديم
با وجود سوز وسرماي شديد
ريز علي پيراهنش را ميدريد
کاش ميشد باز کوچک ميشديم
قربون خدای بزرگم برم که اگه خطا کنم
نهایت قهرش بین دو اذانه
دوباره صدام میکنه، خدا عشق است…
امروز فقط یک نتیجه گرفتم که با معادلات ریاضی هم جواب درآمد دنیا دو چیز یک عشق دو درد
رياضي ترين smsسال:
lim(x)=lovex—>u
به شرطيكه x=I…
شمع بزم محفل شاهان شدن ذوقى ندارم

اى خوش آن شمعی که روشن ميکند ويرانه ای را

ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻏﺮﻕ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﻫﺴﺘﻢ
ﮐﻪ
ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﺩ..
عشق یعنی
وقتی یه اتفاقی براش میوفته
باهاش همدردی کنی
نه اینکه بهش بگی:
“دیدی بهت گفتم”
همیشه دیگران رو به اندازه ای که لیاقتشونه تو زندگیت نگه دار…نه بیشتر.!
تنها کسی که میتوني باهاش راز دلتو درمیون بذاري جای دوری نرو . همون دل خودته

آخرین کلمات ورودی

وای بر انتظار انتظاری که درد آور است انتظار مادری که از دنیا رفته هر آن دلت بخواهد او را ببینی کوتاه

https://sms ir24 org/پر-معنی/

همچنین ببینید

سیگار cigarette

ﺍﺯ ﻭﻗﺘﻲ ﺭﻓﺘﻲ ،ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﻛﻨﺞ ﻛﺎﻓﻪ ﺍﻱ ﺩﻟﮕﻴﺮ،ﻟﻢ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﺑﺠﺎﻱ ﻟﺐ ﻫﺎﻱ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.