عاشقانه ۶

میدانم که راه خانه هایمان ازشمال آسمان تاجنوب زمین ادامه دارد اما وقتی من تورا دوست دارم دیگرچه فرقی میکند که تواهل حوالی آسمان باشی یا حدود رویاهای من.

ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟
ﻧﻪ ﺩﺳﺘﻢ …ﻧﻪ ﭘﺎﯾﻢ … ﻧﻪ ﺳﺮﻡ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺭﻓﺘﻢ ﭘﯿﺶ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺘﺨﺼﺺ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺭﺩﻡ
ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺍﯾﺖ ﭘﯿﺶ ﮐﺲ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﮕﻮ ﺁﺩﺭﺱ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ
ﮔﻔﺖ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ….. ﻗﺒﻠﻪ ﮔﺎﻩ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺳﺖ
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﮕﻮ ﺁﺩﺭﺱ ﺩﻗﯿﻖ ﻗﺒﻠﻪ ﮔﺎﻩ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ
ﮔﻔﺖ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ … ﻗﺒﻠﻪ ﮔﺎﻩ ﻋﺎﻟﻢ ﺁﻧﺠﺎ ﺍﺳﺖ
ﭼﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﻟﻮﺡ ﺍﻧﺪ ﺁﻧﺎﻥ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﻧﺪ
ﻋﮑﺲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺁﻭﯾﺨﺘﻪ ﺍﻡ ،
ﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ
ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﮑﺲ ﺗﻮ ﺁﻭﯾﺨﺘﻪ ﺍﻡ
درجلسه امتحان عشق من مانده ام ویک برگه سفید!یک دنیاحرف ناگفتنی ویک بغل تنهایی ودلتنگی درددل من دراین کاغذکوچک جانمی شود! دراین سکوت بغض آلودقطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند! وبرگه سفیدم عاشقانه قطره رابه آغوش میکشد!عشق تونوشتنی نیست…دربرگه ام،کنارآن قطره یک قلب کوچک ميكشم.وقت تمام است برگه هابالا…
♥ ﺑﻌــﺪ ﺍﺯ ﮔــﺮﻓﺘــﻦ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ، ♥
♥ﺩﻧﯿـــــﺎ ﺭﺍ ﻟَﻤــﺲ ﺧــﻮﺍﻫﻢ ﮐــﺮﺩ ♥…
♥ﺗﺎ ﻋﺸـــﻖ ﺑﻪ ﻫﻤــــﻪ ﺳـــﺮﺍﯾﺖ ﮐﻨــﺪ ♥!!
اکر بتواني ديکري را همانطور که هست ،ببذيري و هنوز عاشقش باشي عشق تو واقعي است……..
قلب من فرش آنهایست که دوستشان دارم و هرازگاهی یادی از وجود خسته ام میکنند
ﻣﻨﻪ ﺳﺎﺩﻩ
ﺑﺮﺍﻱ ﻛﻨﺎﺭﻩ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ
ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺗﻦ ﺩﺍﺩﻡ……
ﺣﺘﻲ ﺑﻪ ﺗﻦ ﺩﺍﺩﻥ
ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ
ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ
شنیده ام که تنهایی برای آدمهای ساده ارمغان عشق می آورد
عشق های نافرجام…
عشق های بی بنیاد…
عشق های دروغی…
راستش تو هم عشق دروغیه منی! ولی نمیدونم چرا دلم با اشک و آه دامنتو گرفته نمیتونم رهات کنم
امروز مادرم رفته بازار برام کلی لباس قشنگ گرفته اما تو که نیستی ببینی چه فایده داره
آخ که چقده دلم واسه خودم میسوزه…
ﻓﺮﻗـﮯ ﻧﻤـﮯ ﮐﻨﺪ !!
ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻭ ﺑﺪﺍﻧـﮯ !…
ﯾﺎ …
ﻧﮕﻮﯾﻢ ﻭ ﺑﺪﺍﻧـﮯ !..
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﻭﺭﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ !!!…
ﺩﺭ ﺧﻮﺏ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﮮ ﺟﻬﺎﻥ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﮮ !…
ﺟﺎﯾـﮯ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﯿﭻ ﮐﺴـﮯ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻤـﮯ ﺭﺳﺪ
شب تنها عزیزم….بهشت باشه…شب خوش
نگاهم کن که بی نگاه تو جهان حتی به یک نگاه هم نمی ارزد !
من،نه زبان فارسى ام که از راست به چپ بخوانى ونه فرانسه که از چپ به راست ونه ژاپنى که از بالا به پايين،من،زبان عشقم از همه طرف خوانده مى شوم!
کاش بجای پاییز,
توبامهر میامدی…
ﮐﻮﭼﮏ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺮﺱ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻦ ، ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺑﻮﺩ …
ﺣﺎﻻ‌ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺍﻡ ﺩﺭ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ !
دُختـــَر اَست دیگـَر…
گـــآهـے دلَش مے خـوآهـَد
بَهـــآنـﮧ هـآے اَلَڪے بگیــرَد
بـﮧ هَوآے آغــُوش تــو
شـآنـﮧ هـآے تــُو
ڪـﮧ بَعـــد تــ ُــو آرآم
خیلــے آرآم
دَر گــوشَش زِمزِمــﮧ ڪُنے
ببین من عـآشـقـتَـم
متن بین یه پسرو دختر عاشق هم :پسره :سلام
دختره :سلام
پسره :چطوری عزیزم
دختره :حوبم تو چطوری
پسره :خرابم
دختره :چرا
پسره :حب اخه نداره خراب توم
هر روز به یاد آوردنت ، درد آورترین شکل فراموشی ست !
یک اﺗﻤﺴﻔﺮ با تمام لایه های دوست داشتن تقدیم تو که اورست معرفتی
10 درصدجیگری.20 درصدعسلی.30درصدطلایی.40درصدبلایی.50درصدقلبمی.60درصدوجودمی.70درصدروحمی.80درصدچاکرتم.90درصدتوکرتم.100درصد عشقمی
ﻫﯽ ﻟﻌﻨﺘﯽ
ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ
ﺑﺎﺩ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﻝ ﺗﻮ ﻫﺮ ﺷﺐ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺟﻮﻻﻥ ﻣﯿﺪﻫﺪ
نگاهت را که از من میگیری ، نَفَسها هم خودشان را برایم میگیرند !
اگه ما کنارهم باشيم خوشيم

پس خوبه از هم ديگه جدا نشيم

من کنار تو،تو کنار من

پس نگاه به هر غريبه قدغن..

.

لحظه که دلم به آسمون هفتم میره فقط با یبوسه از گرمای وجود تو
درتابستاني گرم بادلی رفته زدست،زیرلب می خوانم،کاش میشدبه تو گفت:که توتنهاسخن شعرمنی،تونرو دورنشو ازبرمن،توبمان تاکه نمیرد دل من
ﺍﮔﺮ ﺑِﻤﺎﻧـے . . .

ﺑﻪ ﺑـے ﻋﺪﺍﻟﺘـﮮِ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ . . .

ﺷَﮏ ﻣـے ﮐﻨﻢ . . . !

گاهى بى هيچ بهانه كسى را دوست دارى …
اما…
گاهى با هزار دليل هم نميتوانى يكى را دوست داشته باشى …
هميشه نگاهت را دوست دارم فرارهاي کودکانه اش را آن گاه که باران را ميزباني مي کند …
ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ
ﮐﻪ ﺷﺎﻣﮕﺎﻫﺶ
ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺭﻳﺪ
ﻣﻦ ﮔﻢ ﺷﺪﻩﺍﻡ
ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﺴﺘﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ،
ﺍﻣﺎ
♥ ﺗﻮ ♥
ﻣﺜﻞ ﻧﻔﺴﯽ
ﺗﮑﺮﺍﺭﺕ ﺗﻀﻤﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ
ﺍﯾﻨـ ﺭﻭﺯﻫــ ـﺎ ﯾﺎﺩﺗـ ﻧﺮﻭﺩ
ﻣﻨـ ﻫﻤــ ـﺎﻧﻤـ ﮐﻬـ ﻣﺮﺩﺍﻧﻬـ
ﭘﺎﯾـ ﺗﻤـ ـﺎﻣـ “ﻧﺒﻮﺩﻧـ ﻫـ ـﺎﯾﺘـ ” ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﻣـ …
faghat to az y donya khaste mani….in roza bishtar az harvaghti mikham pat bemonam.hazeram tamame raho bahat biam hata b aghab bar nagardam hazeram be cheshmam adat bedam faghat toro bebinan ro kole donya kor beshan.nafasam khoda khodesh midone k be eshghete…
یادته میگفتم ماه منی ؟!
.
.
.
.
ماه من الان تو دلیل آه منی……..
به دنبال ردى از بوسه ات تمام مهرهاى مسجد را بوسيده ام…
مگرنه اینکه خدا
توراقسمتم کرد
میخاهم برای تو
خودم راقسمت کنم
تکه تکه
ذره ذره
تابیشترنگاهت کنم
بیشترنگاهم کنی
بیشترکه دلت تنگ شد
سهم خودت راببری
میخاهم انقدرخودم راقسمت کنم
تاهمه بگویند
خدامراقسمت توکرد
مــن عاشقانه هايم را روي همين ديوار مجــازي مي نويسم…

از لج تو !

از لج خودم !

كه يكبــار حاضر نشديم اين هارا واقعي به هم بگوييم..

گاهی زندگی یعنی دوست داشتن تو …
بی هیچ امیدی !
چقد مشتاق نگاهت بودم

که زل بزنی تو چشمام و غرق نگاهت بشم. . .

ولی …..

سهم من نبود…کنارم بودی ولی دلت پیش من نبود…

وقتی آغوشت را به روی

آرزوهایم بـــــــاز میکنی

آنقدر مجذوب گرمای

وجودت میشوم که جز

آرامشِ آغوشت تــــمام

آرزوهای خواستنی

دیگرم را از یـــــــــاد

می برم.♥

ﺁﻟﺰﺍﯾﻤﺮ ﻫﻢ ﺑﮕﯿﺮﻡ ….
.
ﯾﺎﺩﻡ ﻧﻤﯿﺮﻭﺩ ﮐﻪ …
.
ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﺷﺪﻡ …
میدونی فرق تو با عزرائیل جیه ؟
اکه عزرائیل روببینم میمیرم ولی اکه تو رو نبینم میمیرم.
ﺗﻠﺨﻢ …

ﺗﻠﺨﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻏﺮﻭﺏ ﺟﻤﻌـــﻪ ﭘﺎﯾﯿـــﺰﯼ ﮐﻪ

ﻫــﻮﺍﺵ ﻋﺠﯿـــﺐ ﺩﻭﻧﻔـــﺮﺳﺖ !!

ﻭ ﻋﺠﯿـــﺐ ﺩﻟــﻢ ﻫــﻮﺍﯼ ﻗــﺪﻡ ﺯﺩﻥﮐــــﺮﺩﻩ…

ﺑﺎ ﺗﻮﯾــــﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘــﯽ…✔

ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﻠﯿﺎﻥ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺵ ﺁﺗﺸﯽ
ﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﺶ ﺍﺷﮑﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺳـﯿـﻨـﻪ ﺍﺵ ﺁﻫﯽ ﺍﺳﺖ . . .
دنیا خیلی بیرحمه، تحدیدم کرده اگه تورو داشته باشم خوشبختی رو ازت میگیره!! ببخش که میرم اخه نمیخوام بهای خوشبختیه من بدبختیه تو باشه
گریه هایم را ساده نگیر!؟!

بی وجدان من پای اینها غرورم را خرج کرده ام!!
که بی پناهیم را باور کنی.
آه دلم برای خودم میسوزد

هيچ چيز دلنشين تر از اين نيست که پشت تلفن نامت را صدا بزنم

با يک علامت سوال… “؟ ”

و تو با حوصله جواب بدهي جون ِدلم!

ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ
ﺩﺭ ﻏﯿﺎﺏ ﺗﻮ
ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ :
ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺭﻭ ﺭﻓﺘﻪ
ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ
ﻭ ﭘﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
مـــرا به اسم کوچکـم که صدا میزنی!لحن صدای تــو……دوست داشتنی ترین……صدای عـــالم است
شروع را وقتی دوست دارم که مقصدش تو باشی…
بی شک آغوش تو
از عجایب دنیاست
واردش که می شوم زمان بی معنا می شود
هیچ بعدی ندارد
بی آنکه نفس بکشم ،روحم تازه می شود …
ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ…
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﺴﯽ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ….
نه با خودت چتر داشتی نه روزنامه نه چمدان. . .
عاشقت شدم. . .
از کجا میفهمیدم مسافری ؟؟؟؟
دلمـــــــــ یکــــ معجونــــــ میخواهد…
معجونیــــــ با تکه های منــــ و تو…
مخاطب شعر های من
معشوقی است که هنوز به دنیا نیامده
نه تویی که مدتهاست از دنیای من رفته ای
برهنه می آییم،برهنه میبوسیم،برهنه می میریم،با این همه عریانی هنوز قلب هیچ کس پیدا نیست…
مثل این که این دل، آدم بشو نیست !
با لبخندت خر می شود و با دوریت سگ !
گاهی به خودم هم حسودی میکنم!

که هیچ کس اندازه من

تو را دوست ندارد!

زمزمه های تو در گوشم
نیمه شب
رقص ملافه ها
بوسه های کوتاه
دوستت دارم های یواشکی
خنده های کوچک
و دستانمان که یک دیگر را آرام پیدا می کنند را
عاشقانه دوست دارم…
چشماتو واسه زندگی می خوام
دلتو واسه عاشقی صدا تو واسه شادابی
دستاتو واسه نوازش
پاهاتو واسه همراهی
و خودتو واسه خود خود خود خودم
کوه هم به کوه رسید
با یک جاده و یک خط و یک پل!
من اما
برای رسیدن به تو هنوز آدم نشده ام. . .
من کوه ترین بودم تقدیر تو آبم کرد.
در کوچه های دلم مشکوک قدم نزن .

اینجا جز خودت چیزی نمیابی..

ﮐﺴﯽ ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ
ﻫﻮﺵ ﻭ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺭﺍ
ﻻﺑﻪ ﻻﯼ ﺗﻪ ﺭﯾﺶ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﺕ
ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﻧاﺯﻧﯿﻦم ، ﺑﺎ ﺗﻮ ﻗﻨﺪ ﭘﻬﻠﻮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﻠﺨﯽ ﺁﻏﻮﺷﻢ !
ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ
ﻫُﺮﻡ ﻫﯿﭻ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺁﺗﺸﻢ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﺪ
ﺣﺘﯽ …
ﻧﮕﺎﻫﯽ
ﮐﻪ ﺭﻧﮕﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ
ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ !؟
ﺷﺎﯾــــﺪ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ….
ﺷﺎﯾـــﺪ !!!
ﺑﺎﻧـﻮﯼ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ!!!!!
ﺍﺭﺯﺵ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ !!!! ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺗﻮ !
ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺷﯿﺮﯾﻦ !! ﻟﯿﻠﯽ .!!ﭘﺮﻧﺴﺲ !!!. ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺷﯽ!!!!!!
ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﮔﺮﻣﺎ ﺑﺨﺶ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎﺷﺪ !!!!
ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﻟﻄﯿﻒ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎﺷﺪ !!!!
ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮔﺮ ﺑﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎﺷﺪ !!!!!
ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺍﻭﺝ ﻏﺮﻭﺭ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎﺷﺪ!!!!!
ﭘﺲ ﻟﻄﻔﺎ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ!!!!!
اگه عاشق یه نفری واسه خوشگلیش ….
این عشق نیست ؛ بلکه هوسه !
اگه عاشق یه نفری واسه پر انرژی بودنش ،
این عشق نیست حس تحسینه ….
اگه عاشق یه نفری واسه اینکه همیشه کمکت می‌کنه !
…این عشق نیست بلکه حس تشکره ….
ولی‌ ….
وقتی‌ عاشق یه نفری و نمیدونی‌ واسه چی‌ ؟!
عاشقشی … این عشق واقعیه … !!
پشت یه کامیونه نوشته بود:
قلبی که بی توبزنه لایق آتیش زدنه
دنيا را از نگاه عشق ديدن زيباست
.+””+..+””+.
+ YaDeT +
“+. .+”
.+””+..+””+.
+ NaRe +
“+. .+”
.+””+..+””+.
+ kheyli +
“+. Azizi .+”
”” +.+ ””
من وشهریور داغ تن تو چه روزایی رو سر کردیم ولی فصل سرد سرمای دستات چه آسون دلبری میکرد ما اما نفهمیدیم
مگر نه این که نام کوچک آدم برای این است که صدایت بزنند
تا تو باورت شود که هنوز عزیزه دل کسی هستی؟؟؟
پس چرا صدایم نمیزند؟؟؟
ای کاش حصار سرد وسنگین جسم را در هم میشکستم و عاشقانه بسویت پر میکشیدم.
ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ …
ﺩﻟﯽ ﮐـــﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ” ﻟﮏ ” ﺯﺩﮦ ﺍﺳﺖ !.!.!.
مرگ همین زندگیست که بی تو سر میکنم،
نور به قبرم ببارد که عاشق توام!
هر چقدر دور باشیم باز هم نزدیکیم
بالا را نگاه کن!

هر دو زیر یک آسمانیم
گلکم..
نازکم..
گله کم کن..
کمکم کن،کمکم.
حالا که از همیشه دیوونه ترم،با من باش.
حالا که آبروی عشق رو میخرم،با من باش.
باش تا بهتر و بهتر باشم.
باش تا از همیشه عاشق تر باشم…
بـيا آخرين شـاهكـارَت را بيـبين
مـُجسمـه اي با چـِشمانـــے بـاز
خـيره به دور دسـت شـايد شَرق شـايد غَرب
مبهـوت يك شـِكست ، مغلوب يك اتِفاق
مصلوب يك عــِشق ، مفعول يك تاوان
خـُرده هايـَش را باد دارد ميبـَرد
و او فقـط خاطراتـَش را مُحكم بَغل گـِرفته
بيـا آخرين شاهكارت را بيبين مـُجسمه اي ساخـته اي به نـام ” مـَن”‌ !
احساساتت رو روم بنویس
عصبانی هایت رو روم خط خطی کن
اشک هاتو باهام پاک کن
حتی اگه سردت شد بسوزونم تا گرم بشی
ولی دورم ننداز….
نمی دانم چرا شروع شد…

یا حتی چه جوری…؟!

باورت می شود…

تو…من…؟

فقط می دانم …

هر چه بود….

هر چند کوتاه…

هر چند با ترس…

با دلهره…

اما زیبا بود!!

هیچ وقت یادم نمیرود

اشتیاق دیدن تو…

حس خوب داشتن تو…

و …

لحظه هایمان …

همه بر خلاف خواسته ی من گذشت

هر چه داشتم برایش رو کردم,اما لعنتی……
“اسیر” نشد…..”سیر” شد!!!
یه روزی از کنار تخته سنگی عبور میکردم دیدم روش نوشته:
اگه کسی عاشق بشه چیکار کنه…؟!
منم زیر نوشته ی اون نوشتم:
باید صبر داشته باشه…
روز بعد که از اونجا گذشتم دیدم زیر نوشته من نوشته:
اگه صبر نداشت چی؟!
منم نوشتم:
باید خودشو بکشه…
روز بعد که رد شدم دیدم زیر نوشته من چیزی ننوشته بود…
ولی…ولی جوانی پای تخته سنگ افتاده بود…
کاش یک نفر بود و میگفت
همه آن من از آن تو باشد
وقتی دلت می گیرد. . .
عشقم شنیدم حالت بده شنیدم خسه ای کاش همه دردات وبامن تقسیم کنی من هم شیرین میشوم درده تودرده من است
فكر كردي فقط الكل مستي مياره ….؟
خاطراتت ساقي اند…!!
همیشه گفتی کاشکی اینجا بودی کاشکی سرم رو شونت بود کاشکی …
منم میگم کاشکی دلت با دلم بود ..
یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم،
گویی که گل از غنچه مهتاب گرفتم.
شب نزدیک است..!
هر شب دستم را تنها
بر شانه ی تنهای شـــــــــب میگذارم ؛
و برایش از ” تـــــــــــو ” میگویم..
بـــــــــــاران می گیرد…
نزدیک که میشوم،دورتر میروی..!انگار که این فاصله همیشه باید به شکلی رعایت شود
هرچی عشقه بانگینش
هرچی خوبه بهترینش
آسمونهابازمینش
غم دنیاکمترینش
ازخوشیهابیشترینش
زندگی صدآفرینش
همه تقدیم توباد.
مست از تو
ميرقصم تا سرگيجه
تا تارشدن اتاق،
تا سياه تر شدن چشمم
تا نبينم
نبودن بى دليلت را…
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ …
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺗـــــــﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﻧﻤﯿــﺘﻮﺍﻧـــــــــــــﺪ
ﺗـــــــﻮ ﺭﺍ ﺑﺴـــــــﺮﺍﯾﺪ …..
اونقدر عاشقم که نمیتونم هیچ جمله ای در وصفش بنویسم

هِـــــــــــی…! بــــــآ تـــــــــوأم… ‏

 ‎ اَز تــــــــــویِ مَجــــــــآزی هَـــــــــم خَـــــــســـــــتِه شُـــــــــدِه اَم…!

کِــــــــه مـَــــــــــرآ مــــــــــی خــــــوآنـــــی وَ فَــــقَط مـــــی گویــــــی: زیــــبـــآ بُــــــود…!

خَـــــســــــتهِ شـُــــــــــدِه اَم دِلَــــــم عـِــــــشـــــــقی تـــــــــآزه مـــــــیخوآهـَــــــد
 
دِلَــــــم بـــــــآلـــــــــی مــــــــی خــــوآهَــــــد بَــــرآی پَــــــروآزی دُوبــــــآره
 

می نویسم سرشار از عشق برای تویی که همیشه تنها مخاطب خاص دلنوشته های منی. برای تویی که بخوانی و بدانی دوست داشتنت در من بی انتهاست….
گریان شده دلم
همچون دخترکی لجباز
پا به زمین می کوبد
تو را میخواهد
فقط “تو” را
مهربانم با وجود تو ، مرا به الماس ستارگان نیازی نیست …

این را به آسمان بگو !

تو به قلب من شادی و به جانم روشنایی می بخشی

آنقدرعاشقانه زندگي كن كه اگررازهايت فاش شد،بغض دنيابشكند…
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ !!!
ﺧﺪﺍ ﺷﻮﻧﻪ ﻫﺎﻣﻮﻧﻮ …
ﻓﻘﻂ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﻜﻪ …
ﻛﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭ ﻏﻤﻬﺎﻣﻮﻧﻮ ﺭﻭﺵ ﺑﺬﺍﺭﯾﻢ ﻧﯿﺎﻓﺮﯾﺪ …
ﺁﻓﺮﯾﺪ
ﺗﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺑﻨﺪﺍﺯﯾﻤﺸﻮﻥ ﺑﺎﻻ …
ﻭ ﺑﮕﯿﻢ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ !!!
ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﻮ ﻭ ﻣﻦ…

ﺩﺭ ﺍﻏﻮﺵ ﻫﻢ …

ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺟﺪﺍﯾﯽ
ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ…

ﺩﻭﺭﮤ ﭘـــﺪﺭ ، ﻣﺎﺩﺭﻫﺎﻣـــﻮﻥ ،
ﻫـــﺰﺍﺭ ﺳﺎﻋـــﺖ ﻋﺸـــﻖ ﺑـــﻮﺩ ﻭ
ﯾـــﮏ ﺑﻮﺳـــﮥ ﯾﻮﺍﺷﮑـــﯽ …
ﻭﻟـــﯽ ﺍﻟـــﺎﻥ ..
ﻫـــﺰﺍﺭ ﺳﺎﻋـــﺖ ﺑﻮﺳـــﮥ ﻋﻠﻨﯽ ﺍﺳـــﺖ ﻭ
ﺩﺭﯾـــﻎ ﺍﺯ ﯾــــﻚ ﻟــــﺤــــﻈـــﻪ ﻋــــﺸــــﻖ …
مثل سیب های درختان باغ فراموش شده ام ———و زمانی مرابه یاد خواهی اورد که ——–دستی غریب برایه چیدنم بلند شده باشد—–(اشنا یادت هست؟)
همه ی روزهایی که سرگرمیت بودم تمام زندگیم بودی!
ﺩﺭ ﻣﺮﺩ ﻫﺎ حسی ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﻣﻴﺬﺍﺭﻥ “ﻏﻴﺮﺕ” ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺣﺲ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ “ﺣﺴﺎﺩﺕ” ﺍﻣﺎ… ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﻣﻴﮕﻢ “ﻋﺸﻖ” ﺗﺎ ﻋﺎشق نباشی نوشته هایم را میخوانی…و میگویی چه زیبا!!!راستی دردهایم کدامش زیبایی دارد؟؟؟
آنقدر پرستیدمت که باورت شد خدایی و همتا نداری…
کاش میشد بفهمی…
من تو را میخواهم با همه حسرت ها نه همه چیز را با حسرت تو

کاش دلم از سنگ بود. کاش اصلا دل نداشتم. کاش اصلا نبودم. کاش نبودی. کاش می شد همه چیز را با تخته پاک کن پاک کرد. آخ عشقم! کاش یکی از آجرهای خانه ات بودم. یا یک مشت خاک باغچه ات. کاش دستگیره اتاقت بودم تا روزی هزار بار مرا لمس کنی. کاش چادرت بودم. نه، کاش دستهایت بودم. کاش چشمهایت بودم. کاش دلت بودم. نه، کاش ریه هایت بودم تا نفس هایت را در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری. کاش من تو بودم. کاش تومن بودی. کاش ما یکی بودیم. یک نفر دوتایی
می ترســـــم از روزی که
بچّـــــم از مــــن بپرســـــه:
تاحالا عاشــ ـ ـ ــق شدی عاشـــ ـــ ـ ـق کــــی بودی!!!?
ومن اسم کســـــی رو بگم ک هیـــــــچ کسش نیست………!
همیشه رنگی از وابستگی را بر قلب خود خواهم زد تا
راهی باشد برای رسیدن تو که لایق وابسته بودنی
گفتی عاشقمی، گفتم دوستت دارم. گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم، گفتم من فقط ناراحت میشم. گفتی من بجز تو به كسی فكر نمی كنم، گفتم اتفاقا من به خیلی ها فكر می كنم. گفتی اگه بری با یكی دیگه من خودمو می كشم، گفتم اما اگه تو بری با یكی دیگه، من فقط دلم میخواد طرف رو خفه كنم. گفتی … ، گفتم… . حالا فكر كردی فرق ما این هاست؟ نه! فرق ما اینه كه: تو دروغ گفتی، من راستش
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻮﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻋﻔﻮﻧﺖِ ﻟﺬﯾﺬِ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕِ ﺗﻮ!
ﮐﺮﺧﺖ ﻣﯿﺸﻮﻡ
ﺑﻐﺾ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺳﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﻡ.
ﮔﻮﻝ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ
ﮐﻪ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻣﺮﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ!…
لحظه هایی که دوستش ندارم
مـــن ســـزاوار ایـــن ” فراموشـــی ” نبـــودم …
همانطـــور کـــه تـــو ,
لایـــق ایـــن ” عشـــق ” نبـــودی ………………….. !
می دانستم رویا بود… من و تو؟؟ بعید بود آن همه خوشبختی”حتی در تصور خدا هم نبود! حق داشت ک برآورده نکرد.. دعاهاے من گناه بود!
ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩﯼ
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ
ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺍﻓﺴﻮﺱ
ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺎﻫﯽ ﺷﺐ ﻋﯿﺪ
ﺩﺭ ﺭﻭﺩ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﯼﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺑﺎﺍﻭ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ
ﭘﺴﺮ : ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺁﺭﺯﻭﺕ ﭼﯿﻪ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻋﺸﻘﻤﻮ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺑﻐﻞ ﮐﻨﻢ !
ﺗﻮ ﭼﯽ ؟
ﭘﺴﺮ : ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺑﻐﻠﺶ
ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻢ …
مثل شبح بد قصه ها ،
گرگ رویاهای منی !
شب به شب به گله خواب هایم میزنی ؛ رویاهایم را می دری و من پریشانی ام را در نی لبک ش عر می ریزم . . .
هرجاحرف،حرف آرزوست،من هنوزچشمانم رانبسته،آرزویم به إسم توگیرمیکند!
یادت هست گفتم دوستت دارم و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن!؟رفتم و بزرگ شدم… حالا اما ديگر يادم رفته است دوست داشتن !
ﺑﺎ ﺗﻮ، ﺑﺎ ﺗﻮ ﺍﮔﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﻭﺣﺸﺖ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻡ ﭘﺮ ﻣﻴﺸﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﻭﻗﺖ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ…
بهترين وام دنيا بوسه است, هم گرفتنش حال ميده هم پس دادنش.وام نمیخوای؟
سلام
صبحت زیبا چرا من هر صبح خودم را در آینه تو سبز میبینم
و تو خودت را در آینه من آبی
بیا برویم باورمان را قدم بزنیم
تا شانه های خیابان خیال کنند
جنگل و دریا بهم رسیده اند . . .
ﻣﻦ ﻫﻤﺎن دﺧﺘﺮک ﻏﻢ زدﻩ ی دﯾﺮوزم ﻣﻦ ﻫﻤﺎن ﮐﻮدک ﺑﯽ ﺗﺎب ﺑﺮای ﺑﻮدن ﮐﻪ دﻟﺶ رادراﻧﺪوﻩ ﺑﻪ زﻧﺠﯿﺮﮐﺸﯿﺪ وﺑﻪ اﻧﺪازﻩ ی دل رﻧﺞ ﮐﺸﯿﺪ وﺑﻪ اﻧﺪازﻩ ی ﺑﯽ ﻣﻌﺮﻓﺘﯽ دردﮐﺸﯿﺪ
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﻣﺎ ﺑﻤﯿﺮﻡ، ﺑﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻧﮕﻪ
ﻣﯿﺪﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﻪ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ
ﺍﯼ ﺑﻮﺩﻡ
بهترین کلام عشق است بهترین عشق زندگی خوب است.
بعضی ها بهتر است در حد یه ارزو بمانند ””براورده شدنشون به قیمت شکستن دلت تموم میشه
ﻫﯿﭻ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﯽ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮔﻔﺘﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ “ ﻣﯿﻢ ” ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻬﺎ ﺭﺳﺎﻧﺪﯼ . . .
من!عاشق نیستم گاهی حرف تو که میشه دلم مثل اینه که تب کنه گرم و سرد میشه آب میشه تنگ میشه این که عاشقی نیست!!!!!!!!؟؟؟؟هست؟؟؟؟!!!!!
دل زِ من بُردی و

پُرسیدی که ؛

دل گُم کرده ای . . .؟؟

ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﻦ ﻧﺬﺍﺭﯾﺪ !
.
.
ﺁﺩﻣﻬﺎ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﭘﺎﺭﺗﯽ ﺍﻡ ﺧﺪﺍﺳﺖ . . .
ﺩﻳـﻮﻭﻧَﺖ ﻣﻴـﺸَﻢ

ﻭَﻗﺘــﻲ ﻟَﺒﺎﻣﻮ ﻧِﮕﺎﻩ ﻣﻴﮑُﻨــﻲ

ﻭ…

ﭘﻴــﺸﻮﻧﻴﻤﻮ ﻣﻲ ﺑﻮﺳــﻲ!

ديگر به هواي لحظه ديدار،
دنبال تو دربدر نمي گردم
دنبال تو اي اميد بي حاصل،
ديوانه و بي خبر نميگردم
ﻧﺴــﻠﯽ ﻫﺴﺘﯿــــﻢ ﮐــــﻪ
ﻫــﺮﮔــﺰ ﺩﺭ ﺁﯾﻨـــﺪﻩ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿــــﻢ ﮔﻔــــﺖ :
ﺟـــﻮﺍﻧـــﯽ ﮐﺠـــﺎﯾــﯽ ﮐــﻪ ﯾـــﺎﺩﺕ
ﺑﺨﯿـــﺮ !
ﻫﯿـــﭻ ﯾــــﺎﺩ ﻭ ﺧﺎﻃــــﺮﻩ ﺍﯼ
ﻧﺪﺍﺭﯾـــــــﻢ …
سه نفر تو قلبمه،1:خدا 2:پدر 3:مادر،دنبال چي ميگردي؟بابا تو كه ضربان قلبمي.
ميدونى بهشت كجاست؟؟ يه فضاى جند وجب در جند وجب!!بين بازوهاى كسى كه دوستش دارى
روی مچ های هر دو دستش خالکوبی کرده بود:
Emergency Exit !
کوچیک که بودیم !!

پسرا عاشقه مردای قوی بودن!!

دخترا عاشق عروسک

“امـا…”

حالا که بزرگ شدیم!!

دخترا عاشقه مردای قویــَن

پسرا عاشقه عروسک…

ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻣﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺷﺎﻳﺪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻡ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻋﻄﺮ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﻴﺪﻫﺪ
ﭘﻴﺮﺍﻫﻨﻲ ﻛﻪ ﺭﻭﻱ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﺍﺷﻚ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﺍﻱ !!!
پناهنده می شوم به آغوشت.

امشب

بی هیچ بازخواستی پذیرایم باش.

به من تكيه كن! من تمام هستي ام را دامني ميكنم تا تو سرت را بر آن نهي! تمام روحم را آغوشي ميسازم تا تو در آن از هراس بياسايي! تمام نيرويي را كه در دوست داشتن دارم . دستي ميكنم تا چهره و گيسويت را نوازش كند! تمام بودن خود را زانويي ميكنم تا بر آن به خواب روي!
خود را. تمام خود را به تو مي سپارم تا هرچه بخواهي از آن بياشامي. از آن برگيري. هرچه بخواهي از آن بسازي. و هرگونه بخواهي… باشم!!!از اين لحظه مرا داشته باش…….
اگر توانستی قلبم را
بدون لمس تنم
از آن خود کنی…
تمام وجودم ارزانی تو باد….
فرق عزیز و دلتنگ:
دلتنگ کسی که پیام میده عزیز کسی که پیام می خونه.
تا من منم,ضمیر تو پیدا نمیشود
باید برای دیدن تو انقلاب کرد
هر دو بازی کردیم
تو با من
من با سرنوشتم…
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﮐﺎﺵ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ﮐﺎﺵ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ﮐﺎﺵ ﻫﯿﭻ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﮐﺎﺵ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﮐﺎﺵ ﮐﺎﺵ ﮐﺎﺵ
ﮐﺎﺵ ﻗﻨﺎﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﺁﻭﺍﺯ
ﭘﺸﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎ
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺧﻮﺵ ﺑﮕﺬﺍﺭﻧﺪ
چشمان تو حروف را بی استفاده می کنند، کافی ست نگاه کنی . . .
“من”یک نقطه دارد
من تنها هستم
”تو” دو نقطه دارد
پس تنها نیستی…✔
ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﯽ ﺍﺳﺖ
ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ
ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﺎﻧﺪ
ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ
ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺨﺸﯿﺪ
ﻓﻘﻂ .…
“ ﺗــــــــــــــــــــــﻮ ﺑـــــــــــــــﺎﺵ ”
..
وقتی نیستی روزاموبامدادرنگی های یادت رنگ میزنم.حیف،.؟
ﺁﺩﻣﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﻻﺯﻣﻪ
ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﮐﺮﮐﺮﺷﻮﻧﻮ ﺑﮑﺸﻦ ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﯾﻪ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﺰﻧﻦ ﺩﺭﺵ ﻭ ﺑﻨﻮﯾﺴﻦ :
ﮐﺴﯽ ﻧﻤﺮﺩﻩ.
ﻓﻘﻂ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ…..
من قماررابرای باختن
به بازی گرفتم
وشوق پیروزی تو
عشقی ست که
فقط من می دانم
وباختم
متن عشق و عاشقي
آدم بايد يه ” تو ” داشته باشه که هر وقت از همه چي خسته و نا اميد
بود بهش بگه
مهم اينه که تو هستي
بيخيال ِ دنيا
برای دیدنم به تماشای دریا برو
من هم قول می‌دهم
پشتِ تمام بطری‌های خالی
در انتظارِ تو باشم
ﻋﯿﺒﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ !
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻮﺩ !✘
گاهی میان بی رحمی هایت محبت کنی بدنیست، نگذار روزی که جداشدیم خجالت زده ی خاطره هایم باشی.♥
گفتی:چطور میشه تو خاطر تو ماندگار شد گفتم:یا دلم را بدست بیار یا اونو بشکن…
ولی نمیدونم چرا تو دومی رو انتخاب کردی
آنقدر هوای حوصله ام سرد است ، که انگشتان احساسم سِر شده است .
خدا جان ، دیگر توان خواستن ندارم ؛ امشب ، تو دعا کن . . .
من می گویم : آمین !
امــیـدم!
گر چـه از فـاصــلـه ی مـاه زمن دورتـری
ولـی انـگار همیـن جا و همـیـن دور و بـری
مـاه مـیتابد و انگـار تویـی مـیخندی
بـاد مـی آیـد و انگـار تویـی میگـذری
هرگاه دلت هوایم را کرد، به آسمان بنگر و ستارگان را ببین که همچون دل من در هوایت می تپند.
ﺣـﺴــﺎﺩﺕ ﻣـﯽ ﮐﻨـﻢ ..

ﺑﻪ ﺯﻭﺟﻬـﺎﯼ ﺧﯿﺎﺑـﺎﻧﻬﺎﯼ ﺑـﻠﻨﺪ ﻭ ﺧـﻠـﻮﺗــ …

ﺑﻪ ﻫـﻤـﻪ ﯼ ﺩﺳﺘــﻬـﺎﯼ ﻗـﻔﻞ ﺩﺭ ﻫـﻢ ..

ﺑﻪ ﻧـﯿـﻤﮑـﺘـﻬـﺎﯼ ﺩﻭ ﻧـﻔـﺮﻩ !..

ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎﯼ ﻋـﺎﺷـﻖ ﺧﯿـﺎﺑـﺎﻥ !..

ﺑﻪ ﺁﯾـﻨـﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫـﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯽ ﻧـﮕـﺮﯼ ..

ﻭ ﺣــﺴـﺮﺗــ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻡ …

ﺍﯾﻦ ﻟـﻘــﻤـﻪ ﻫـﺎﯼ ﺣــﺴـﺮﺗــ ﺑــﺮﺍﯼ ﮔـﻠﻮﯾـﻢ
ﺑــﺰﺭﮔـﻦ !!…

نمي دانم دوست داشتن چيست! اما گاهي احساس مي كنم كه به حضور و وجود تو سخت محتاجم و براي بودن تو احساس دلتنگي مي كنم…
نمی دانم چشمانت با من چه میكند
فقط وقتی كه نگاهم میكنی …
چنان دلم از شیطنت نگاهت می لرزد
كه حس میكنم چقدر زیباست
فدا شدن برای چشمهایی كه تمام دنیاست…!
برای تو که مهم باشم ، مهم نیست برای دیگران مهم باشم یا نباشم!
به تواحتیاج دارم خدای من
میدانی خدایا هرچه فکرمیکنم هیچ حرفی نمیماند جز نگاه تو همین که تو نگاهم کنی برایم کافیست….
گاهی برای او
چیزهایی می نویسی
بعد پاک می کنی
پاک می کنی
او هیچ یک از حرف های تو را
نمی خواند
اما تو
تمام حرف هایت را گفته ای…
انقدر باورت دارم که تابگویی باران ترمیشوم
تــــو بَــهانه ی کوچـکِ مَــن بــاش٬
برای ِآن اتفـــاقِ بُـــزرگی که بایـَــد در دلَ م بیفتـــد!
( رسول عشق (
ﺑﺮﻧﮕﺮﺩ !!!
ﮐﻤﯽ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻡ .
ﺩﯾﺮﯾﺴﺖ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﻫﺎ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﻤﯿﺸﻮﻡ .
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ .
ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ .
ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺳﻪ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺑﺮ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ .ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺳﻨﮓ ﺻﺒﻮﺭ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺸﻮﻡ .
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺸﻮﻡ .
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯿﺨﺮﻡ . ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺳﺎﻋﺖ … ﻫﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻢ .
ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ . ﮐﺴﯽ ﺣﻖ ﻭﺭﻭﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﻡ …
من هیچم وتودرتمام هیچ من همه ای …..
نمي خواستم نبودنت از شمارش انگشت هام بيشتر بشه…
اما اين روزها کاري از دستانم بر نمي ايد.. !!
ﮐﺎش ﻭﻗﺘـے . . .

ﺧﻮﺍﺏ ﻣَﺮﺍ ﻣـے ﺑَﺮَﺩ . . .

ﺗـــــــﻮ ﺭﺍ ﺑﻴآﻭَﺭَﺩ . . .

در گذرگاه زمان خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشقها می میرند رنگها رنگ دگر میگیرند
و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جا می ماند
یه قلپ قهوه یه کم تو …یه چنگال کیک یه کم تو …ببین خودت را کجاها که جا نکردی !
ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻣﻦ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻭﻟــــﯽ
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﻫﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ؛ ﺑﯽ ﺗﻮ !!!
ميشود کمى ب يادم باشى؟ ن! نميخواهم تمام من شوى! ميدانم! کار دارى! سرت شلوغه! ميدانم! اما اينکه موقع خواب….روى تختت…..چند ثانيه…..فقط لحظه اى ب ذهنت خطور کند….ک يک جايي…. کسى….رو تختش….موقع خوابش….براى تو اشک ميريزد. همين هم براى من کافيست.
از چشمانت دلهره را میخانم من حتی از لحن صدایت یا حتی از لبخندت میفهمم که پشیمانی..میدانی ک چه میگویم..عاشق شدن را….لظحه ای مکث کن بگزار بگویم به دنیای من خوش امدی!
ﺍﯼ ﺑﻨﺎﺯﻡ ﮔﻞ ﻟﺐ ﻣﺮﻣﺮ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ / ﺑﺎﻍ ﺻﺪ ﺭﻧﮓ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻟﺐ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺗﻮ ﺭﺍﻣﯽ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﮐﺠﺎ ﺣﺎﻝ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﮐﺠﺎ؟؟ / ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﺸﺮﯼ ﺣﺎﻟﺖ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍﻟﺐ ﺑﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﮔﺰﻡ ﺍﺯ ﺣﺴﺮﺕ ﯾﮏ ﺑﻮﺳﻪ ﯼ ﮔﺮﻡ / ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻟﺐ ﻭ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺭﻓﺘَﻨﺖ ﺯﻳﺒﺎ ﻣـے ﺷﻮﺩ . . .

ﻭﻗﺘـے . . .

ﺑﺪﺍﻧﻢ ﻣـے ﺁﻳـے . . .

مو هایش را نوازش کن

زن است

با همه زن بودنش

دوست دارد

نوازشت را

ولی

با هوش است

فرق ریا با صداقت را می فهمد…

با تو بودن تا نهایت، غایت قلب من است
غایت این دل همین بس که تو را در دل کسی است
با همه اوصاف، این دل کار خود را می کند
بی تفاوت که کسی اندر دلت یا نا کسی است
قدر این دل را ندانی تو، مثال دیگران
بود روزی دل، دل و زین پس شریک بی کسی است
انواع بوس؛
بوس لب:عاشق شدن
بوس گردن :نياز داشتن
بوس صورت:دوست داشتن
بوس بازو:شوخى کردن
بوس پيشانى:ارامش دادن
تو کدومشو به من ميدى!!؟
من نمیخوام که اون توی قلبم باشه, میخوام اینجا کنارم باشه…
ستایش یعنی دیوونگی ها
شبیه حس خوب تو دل ما
نگاه کن تو چشای بی گناهم
چقدر این لحظه ها رو دوست دارم
تصور میکنم پیشم نشستی
چقدر خوبه، چقدر، خوبه که هستی
ستایش یعنی این حسی که دارم
نمیتونم تو رو تنها بذارم
وقتي كسي توراعاشقانه دوست داردشيوه ي بيان اسم تودرصداي اومتفاوت است وتومي داني كه نامت درلب هاي اوايمن است…
لطف کن پنجره را باز نکن عادت من به هوای بودن تو دراین خانه است….
ﺩﺭﻭﻍ ﻧـﻤـﯽﮔـﻮﯾـﻢ
ﺑـﺎﺩ ﺭﺍ ﺑـﻨـﮕـﺮﯾـﺪ
ﺑـﺎﺩ ﻫـﻢ ﺍﺯ ﻭﺯﯾـﺪﻥِ ﺍﯾـﻦ ﻫـﻤـﻪ ﻭﺍﮊﻩ
ﺑـﻪ ﺁﺧـﺮﯾـﻦ ﺟـﻤـﻠﻪﯼ ﻏـﻢﺍﻧـﮕـﯿـﺰِ ﺟـﻬـﺎﻥ ﺭﺳـﯿـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ :
ﺭﺍ … ﺭﺍ … ﺭﺍﺣـﺖﺍﻡ ﺑـﮕـﺬﺍﺭﯾـﺪ . .
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺧﺎﻣﻮﺵ ، ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﺑﯽ ﺧﺎﻣﻮﺵ ، ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﻩ ﺭﻭﺷﻦ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻣﺎﺩﻩ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﺍﺏ امشبم ﺗﻮ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﻡ ﺑﺒﯿﻨﻢ
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻧﻢ ، ﺷﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ
باهمه لبخند بزن امابايه نفربخند همه رادوست داشته باش اماعاشق يك نفرباش درقلب همه باش اماقلبت مال يك نفرباشه
زيبا ، امشب ، شام غريبان عاشقانه من و تو است. به

يادت مثل شمع مي سوزم و ذره ذره وجودم آب مي شود.

تو هم به ياد بي تابي هايم شمعي روشن كن و بگذار مثل من بسوزد.

مهرباني باران ، يادم كن در هر شبي كه بي ستاره شد.

دلهره دارم نکنه ازمن جدا شی
یا بیاد روزی که تو فکر من نباشی
دلواپست میشم تا دور میشی از خونه
کی جز تو معنای این احساسو میدونه
دارم از عشقت دیوونه میشم
بگو همیشه میمونی پیشم…
طبيبي را گفتند درمان عشق چيست ؟

گفت : شش بوسه ازشش گوشه ي لب ، دوتا صبح ، دوتا ظهر ودوتا شب

می دانم روزی باتن خسته وخیس،سوار برقطرات درشت باران برناودان های چشمم فرود می آیی،درمیان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود، ودرآن لحظه چشمانم رابرای همیشه می بندم تا دیگردوریت را حس نکنم،دیدن لبخند کسانی که رنج می کشند از دیدن اشکهایشان دردناک تراست
پای دستهای تو که وسط باشد چاله های خیابان بهترین بهانه اند برای سقوط به امن ترین جای دنیا !
ﺳﺤﺮﮔﺎﻫﺎﻥ ﮐﻪ ﺷﺒﻨﻢ ﺁﯾﺘﯽ ﺍﺯ ﭘﺎﮎ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻠﻬﺎ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯽ
ﺑﺨﺸﺪ ، ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﭘﺎﮐﺶ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﺪﻥ ، ﺧﻮﺏ
ﺑﻮﺩﻥ ، ﺧﻮﺏ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺭﺍ
ﺧﺪﺍﻳــــــــــــــا . . . !!

ﻋــــــﺸﻘـے ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻝِ ﻣﻦ ﮐﺎﺷﺘـے ﺭﺍ . . .

ﺑﺎﻏﺒﺎﻧـے ﮐُﻦ . . .

باید 

چال شان کنم

در انتهای خندقی بی فتح

هیچ نشانه ای نخواهم گذاشت

چشمانم

اشک هایم را لو می دهند…

هیچ چیز بدتر از این نبود که… بعد از تو با کسانی بنشینم و بیخودی بگویم :” عیبی ندارد، تجربه شد. “
یادته هروقت ازت میپرسیدم

کی بیشتر عاشقه میگفتی تو

ولی الان من میگم…

تو خیلی عاشق تر از منی…

اخه تو عشق رو یادم دادی…

با مهربونیات با خوبیات با گذشتت با صبر

که نسبت به همه کارایی که از روی محک زدن به عشقت کردم…✔

دعاى باران چرا…؟

دعاى عشق بخوان …اين روزها دلها تشنه ترند تا زمين …

خدايا کمى عشق ببار…

چقد سخته دوسش داشته باشي ولي نتوني بگي……..
می دونی الان دارم چی می خورم؟؟؟
حسرت یه لحظه دیدنتو…
دل را باختم!
سرم را هم که ببازم!
باز هم دلباخته ام!
اگر شما در یک زمان عاشق دو نفر هستید، ترجیحاً نفر دوم را انتخاب کنید، چون اگر نفر اول را واقعا دوست داشتید هیچ گاه عاشق نفر دوم نمی شدید!
عشق زمینی زمینت میزند چجور.عشق آسمانی را دریاب ک…
ﺩﻧــﯿـــﺎ ﺍﺩﺍﻣــــﻪ ﻟــﺒـﺨـﻨـﺪ ﺗــــﻮﺳــﺖ ..
ﮐــﻪ ﺗــــﺎ ﺁﺧــــﺮﯾــــﻦ ﻟـــﺒــﺨـﻨـﺪ ﻣــــﻦ ﮐـــﺶ ﻣــــﯽ ﺁﯾــــﺪ ؛
ﺗـــﻮ ﻟــﺐ ﺑـــــﺮﻣــﯿــﭽــﯿـﻨــــﯽ
ﻭ ﻣـــﻦ ..
ﺟـــﺎﯾﯽ ﻣـــﯿـــﺎﻥ ﺁﺳـــﻤـــﺎﻥ ﻭ ﺯﻣـــﯿـــﻦ ..
ﻣـﻌـﻠﻖ ﻣﯽ ﺷــــﻮﻡ…
عکس هایت ، هنوز برایم می خندند … هر روز به بهانه ی یک خنده ی جدید ، نگاهت می کنم…
هوا
خوب يا بد
فرقي نمي کند…..
به هواي “تو”
من
نفس مي کشم هنوز
کجــــــای زندگـــــــی را با تــــــــــو مشتـــــرک بــــوده ام؟؟؟کـــــــه حــــالا تلفن خــــــوش خیالت تـــــــــــــو را مشتـــــرک “مورد نظر” مـــــــن میخواند؟؟؟؟ “مــــــورد نــظر” شایـــــــد ولــــی مشتـــــــرک!!!!؟؟هــــه گفتــــم کـــــــــه خیـــــــــــال است.♥
میگویم کجایی؟…میگویی پیشه توام عزیزم…لبخند میزنم و میگویم بودنی که نشانی از عشقه زیبایت نباشد را نمیخواهم…
درچشم خنجری زنم تانكندنگاه تو/بگوكه دل راچه كنم كه ميكندهوای تو؟
ﺑﻪ ﻫـﻤـﺎﻥ ﺳـﺎﺩﮔـﯽ
ﮐـﻪ ﮐـﻼﻍ ِ ﺳـﺎﻟـﺨـﻮﺭﺩﻩ
ﺑـﺎ ﻧـﺨـﺴﺘـﯿﻦ ﺳـﻮﺕ ِ ﻗـﻄـﺎﺭ
ﺳﻘـﻒ ﻭﺍﮔـﻦ ﻣـﺘـﺮﻭﮎ ﺭﺍ
ﺗـﺮﮎ ﻣﯽ ﮔـﻮﯾــﺪ
ﺩﻝ ،
ﺩﯾـﮕــــﺮ
ﺩﺭ ﺟـﺎﯼ ﺧـﻮﺩ ﻧﯿـﺴـﺖ
ﺑـﻪ ﻫﻤـﯿـﻦ ﺳــﺎﺩﮔـﯽ
بــــاخـــتــ تـــادلــــخـــوشـــت کــنـــد !!!
بـــدان کـــه بـــرگ بــرنـده ات
ســـادگــیـــش نــبــود !
دلـــــــ❤ــــــش بـــــود لعنتـــــی !!!..
ﺩﺭ ﺁﯾـــﻨــــﻪ
ﻣﺮﺩﻱ ﺩﯾــــﺪﻡ ﭘـــﺮﯾﺸــــﺎﻥ
ﻫــــﺮﭼـــﻪ ﻣــﯽ ﮔــﻔــﺘـــﻢ ﺗـــﮑــﺮﺍﺭ ﻣـﯽ ﮐـــﺮﺩ
ﻭ ﺍﺷـــــﮑـــــ ﻣـﯽ ﺭﯾــــﺨـــﺘــ
ﺧـــــﺪﺍ ﺷــــﻔـــﺎﯾـَــ ــﺶ ﺩﻫـــــﺪ
ﺩﯾــــﻮﺍﻧــﻪ ﺑـــــﻮﺩ . . .
ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﮐﻦ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﺩﺭ ﺗﻦ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻡ
ﺑﺎﺭ ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺒﯿﻨﻢ
ﺯﻧﺪﮒےِ بے ﺗـــــــﻮ . . .

ﻣﺮﮒِ ﺯﻭﺩ ﺭَﺱ ﺍﺳﺖ . . .

ﺷــــــــﺒﮕﺮﺩﯼ ﻣﯽ *ﮐﻨــــﻢ .
ﺍﻣﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﻔــــــــــــﺲ *ﻫﺎﯾـــﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ
ﭘﺸــــــــﺖ
ﻫﯿﭻ ﭘﻨــــــــــــــﺠﺮﻩ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ
ﻧﻤﯽ * ﺷـــــــــﻨﻮﻡ
ﺁﺳــﻮﺩﻩ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻧﺎﺯﻧﯿــــــــــــﻨﻢ
ﺷـــــــــ ــ ـ ـــــــﻬﺮ ﺩﺭ ﺍﻣﻦ ﻭ ﺍﻣﺎﻥ
ﺍﺳـــــــﺖ
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ* ﻣﻦ ﺍﺳــﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺗــــﺶ
ﻣﯽ * ﺳـــــــــــــــــﻮﺯﺩ .
كفتي مسافري ومن انقدرعاشقم كه سالهاست نماز دلم راشكسته ميخوانم
چـــــه خوش خیال است !
فــــاصلــــه را می گویم !
به خـیالش تو را از من دور کرده…
نمی داند تو جايت امن اسـت!
اینجا…
میانِ ِِدلم…
دلَـــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـــم عجیبــــــــــ یکـــــــــــ غیر منتظره ی خوبــــــــــــ می خواهَد … .
ﺑﻮﺳـــﻪ ﺍﺳﻢ ﺍﺳﺖ، ﭼﻮﻥ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺍﺳﺖ
ﻓﻌﻞ ﺍﺳﺖ، ﭼﻮﻥ ﻫﻢ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﻫﻢ ﻣﺘﻌﺪﯼ
ﺣﺮﻑ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺳﺖ، ﭼﻮﻥ ﺍﮔﺮ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺭﺍ ﻣﺎﺕ
ﻭ ﻣﻬﺒﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺿﻤﯿﺮ ﺍﺳﺖ، ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻗﯿﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﻧﯿﺴﺖ
ﺣﺮﻑ ﺭﺑﻂ ﺍﺳﺖ، ﭼﻮﻥ ۲ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺘﺼﻞ ﻣﯿﮑﻦ !
ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ . . .
ﺩﺭ ﺑﺎﺧﺘﻦ . . .
ﺩﺭ ﺑﺮﺩﻥ . . .
ﺩﺭ ” ﺯﻳﺴﺘﻦ” ﻭ ﺩﺭ ” ﻣﺮﺩﻥ.” . .
ﺷﺎﻧﻪ ﺑﻪ ” ﺷﺎﻧﻪ ﺍﺕ” ﺑﻴﺎﻳﻢ . . .
ﺩﺭ ﻓﺼﻠﻬﺎﻱ ﺳﺮﺩ. . .
ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﮔﻮﺩﻱ ” ﺟﺎ ﭘﺎﻳﺖ.” . .
ﺑﺮ ﻣﺨﻤﻞ ﺑﺮﻓﻬﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ . . .
ﻭ ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﻬﺎﺭ . . .
ﺍﺯ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺳﺒﺰ ” ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ” ﺑﺮﻭﻳﻢ. . .
ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﻴﻨﻴﺎﺗﻮﺭ ﺷﺮﻳﻒ ” ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳﺖ.” . .
ﺑﺎﻟﻎ ” ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﻳﺖ . .” .
ﺩﺭ ﻫﺠﻮﻡ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﻱ ” ﺑﺎ ﺗﻮ
ﺑﻮﺩﻥ .” . .ﺑﺎﺷﺪ. . .
ﻭ ﺑﺮﮒ ﺑﺮﮒ ﺍﻳﻦ ﺗﻘﻮﻳﻢ . . .
::..ﺑﺎ “ﺗﻮ” ﺑﻪ ﺁﺧﺮ ﺑﺮﺳﺪ
التماس دعا.یاحق
هر چیزی زیادیش دل رو میزنه ، زیاد دوستت داشتم

هروقت حرف دلمو زدم ، دلتو زدم ………✔

وحشتناک است وقتی پیش من نشسته ای

اما ندارمت…!!!

ﺣﮑــﺎﻳــﺖ ﻋﺠﻴﺒــﻲ ﺩﺍﺭﺩ
ﻟــﺐ ﻫــﺎﻱ ﺧﺸــﮏ ﻣــﻦ ﻭ ﮔــﻮﻧــﻪ ﻫــﺎﻱ ﺗــﻮ !
ﺷﺒﻴــﻪ ﻳــﮏ ﺫﺭﻩ ﺑﻴــﻦ ﺭﻭ ﺑــﻪ ﺭﻭﻱ ﺧــﻮﺭﺷﻴــﺪ،
ﮔــﻮﻧــﻪ ﻫــﺎﻳــﺖ ﺭﺍ ﮐــﻪ ﺩﻭﺭ ﻭ ﻧــﺰﺩﻳــﮏ ﻣﻴﮑﻨــﻲ
ﺁﺗــﺶ ﻣﻴﮕﻴــﺮﻡ
دستم نمی رسد که تو را دست چین کنم،
این شاخه هم که خر شده سر خم نمی کند
وقتی گل انار لبت قسمت من است ،
پائیز از علاقه ی من کم نمی کند
یک سیب سرخ،سهم پدر بود و نصف کرد
دادش به توکه نصف کنی با من و…چه بد!
حواٌ شدم که مال تو باشم ، ولی خدا
من را شریک بچه ی آدم نمی کند
برفم که ذره ذره مرا ذوب میکنی
در آخرین سپیده دم قلٌه ی نگاه
هر کس که گر گرفته در آغوش گرم تو
دیگر توجهی به جهنٌم نمی کند
از شعر دم نزن! تو که شاعر نمی شوی!
خامم که عاشقت شده ام، نه؟! بگو بله!
از او که پای خوب و بدت ایستاده است
جز دل چه خواستی که فراهم نمی کند؟
باشد، بتاز اسب خودت را ، ولی سکوت
تنها جواب رج رج شلاقهای تو
بی زحمت چمن به تو آوردهام پناه ،
اسبی که رام عشق تو شد رم نمی کن
اگر بی من بمانی یعنی گم شده ام ؟یا که نه، پنهان تا تو پیدایم کنی✔
نمیدانم در خودم گیر کرده ام
خیلی دوستت دارم
خیلی میخوامت
خیلی عاشقتم
ولی انقدر گفتم و تو در جوابش سکوت کردی
همانند مشتی محکم به قلبم
میترسم بگویم و تو سکوت کنی
آخ چه سخته منتظرکسی که دوسش داری باشی…بعدش که اومدبگه..خستم… میخوام زودبرم..
میو
.
.
.
میو

.
.
.
ببخش باز این پیشی ما اومد تو گوشی شما آخه جیگر خیلی دوست داره

ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﻣﻮﻗﺖ ﺑﺪﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﺩﯾﮕﺮ
ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻦ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ
ﻧﺴﻮﺯﯾﻬﺎ…؟!
فرهاد””همه می اندیشند که صدای تیشه ات این صدای اشنا نمیدانند که صدای عشق ست که بیداد کرده
دلم انفجاریست ، بمبم تو باش!دری بسته هستم ، پلمبم توباش!مرا کشف کن گرچه دور از توام بیا و کریستف کلمبم تو باش
میگفتی که دوستم داری
به اندازه ی تمام قطره های بارانی که
بر صورتت میریزد!
و من نیز دوستت دارم،
بدون توجه به چتری که…
روی سرت گرفته ای !!!
دلــم خـــواستــــ. . .

تــقديــرم نــخــواستـــــ. . .

نمیتونم به خودش یا به هر کس دیگه بگم. انقدر عاشقتم که هر بار میبنمت تا چند روز مریضم شاید مال من نشی اما کاش حداقل میدونستی اگر یک روز از کسی جون بخای بدون اینکه بفهمی بهت جونمم میدم
امشب میخام دعا کنم خدا تو را صدا کنم گریه کنم داد بزنم یه بند خدا خدا کنم
تو گریه هام یواشکی اسم تو را صدا کنم
مــیزنــم بـــ خیـــابـــان

و پـــایـــم را بــ پیـــشــانــے اش میــکوبــم…!

من لــج ایــن خیـــابـــانـــے را کــه از

هیــچ طــرفــ بــ تــــو نمــیرســـد

در می آورمــــ …

عزیزم خواب و بیدارت قشنگه
شب من بی تو و بی آب و رنگه
بخواب ای نازنینم، مهربونم، دلنشینم
منم من، عاشقت، آروم باش بهترینم
ﻣَﻦ ﺩﺳﺘَﺖ ﺭﺍ ﮐﺸﻴﺪﻡ . . .

ﮐﻪ ﺑِﻤﺎﻧـے . . .

ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣَﻦ ﺩَﺳﺖ ﮐﺸﻴﺪﮮ . . .

ﮐﻪ ﻧَﻤﺎﻧـے . . .

ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺠﻮﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﺁﺩﻡﻫﺎ ، ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ !
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ی ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﭘﺲ ِ ﺫﻫﻦ ِ ﺗﻮ ، ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ…
ﺁﺩﻡﻫﺎ “ﺗﻤﺎﻡ” ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ …!

ز دل جانا غم عشقت رها کردن توان ؟ نتوان
که جان , ای دوست زمهر تو جدا کردن توان ؟ نتوان
ﺯﻧـﺪﮔــﯽ ﺍﻧـﮕــﺎﺭ
ﺗـﻤــﺎﻡ ِ ﺻـﺒــﺮﺵ ﺭﺍ ﺑـﺨـﺸـﯿـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ ﺑـﻪ ﻣـﻦ !!
ﻫـﺮﭼــﻪ ﻣـﻦ ﺻـﺒــﻮﺭﯼ ﻣﯽﮐـﻨـﻢ
ﺍﻭ ﺑــﺎ ﺑـﯽﺻـﺒـﺮﯼ ِ ﺗـﻤــﺎﻡ
ﻫـﻮﻝ ﻣﯽﺯﻧــﺪ
ﺑـــﺮﺍﯼ ﺿـﺮﺑــﻪ ﺑـﻌــﺪ …. !
ﮐـﻤـﯽ ﺧـﺴـﺘــﮕـﯽ ﺩﺭ ﮐــﻦ ، ﻟـﻌـﻨـﺘـــﯽ …
ﺧـﯿــﺎﻟـﺖ ﺭﺍﺣـﺖ ….!!
ﺧـﺴـﺘـﮕــﯽ ِ ﻣــﻦ
ﺑـﻪ ﺍﯾـﻦ ﺯﻭﺩﯼ ﻫــﺎ ﺩَﺭ ﻧـﻤـﯽﺷـﻮﺩ
نــــــمــیدونـــی چه بـــــغـــض بــدیـــه از اشک به سکوت میرسه
وقــــتـی از صبح تا آخرشب کلی پیام میدی تا شــــاید جوابی بــیـــــاد و دلتـــنگیت کم شه
وقتی چشـــماتو بازمیکنی قلبت تندتندمیزنه ومیبینی نصـــفه شب شده و مــــیخونی : من خوبم کارم تمام شد
اون لحظه باچــــشـــــــای پر از اشــــک نه مــیتونی باز بخوابی نه میتونی تا شب بعد زجرتکـــراری تحمل کنی
نــــمیدونی درد چــــشـم انـتــظاری بـــدتــر از دلــــتنگــیـه…نمـــــــیدونی دلـــــت چقدرمــیـــشــــکنه…
کــاش تــوی ایــن جــاده یه تابلــو نصــب میکــردن

واســه دلخــوشــیم…!!

“” تــــــــو “”

دو کیــــلومــــتر…!

چشم هایم را میبندم…!!!
رویا…!!!
اغازمیشود…!!!
تاریکی پر میکشد…!!!
تو…!!!
از انتهای جاده…!!!
می ایی…!!!
چشمهایم رادیگر…!!!
نخواهم گشود…!!!
روزی می رسد
بی تفاوتی هایت را با جای خالی ام حس کنی
و شاید در دلت با بغض بگویی
” کاش اینجا بود ”
آن وقت است که می فهمی
چقدر زود دیر می شود….!!!
دیشب خوابای بدبد دیدم، همش توخواب گریه میکردم، وقتی هم که بیدار شدم دیدم لبام تبخال زده، قیافم مثل تصادفی ها شده… شدیدا احتیاج به بغل دارم… کجایی…؟
کاشکی میشد بهت بگم چقد صداتو دوست دارم
کاشکی میشد رو صورتت، گلهای بوسه بذارم
از عاشقانه هات” ميگويى…
و من”
و زبانم عاجز است از مقابله با عشقت”
خودت پيشنهاد بده چ کنم باتو ک لايق بهترين عاشقانه هايى؟؟؟
دلم حضور مردانه می خواهد
نه اینکه مرد باشد ، نه …مـــــردانه باشد
حرفش
قولش
فکرش
… … … نگاهش
قلبش و …
آنقدر مردانه که بتوان تا
بینهایتِ دنیا به او اعتماد کرد
تکیه کرد…
ما بدهكاريم!
به يكديگر!
و به تمام دوستت دارم هاى
نا گفته اى كه پشت ديوار غرورمان ماندند!
و ما انها را بلعيديم!
تا نشان دهيم منطقى هستيم!
حالا ما مانديم و اين همه بدهى!
و اين همه دوستت دارم هاى فرو خورده!
و دو جفت قلب و احساس زخمى
و يك جفت غرور سالم اما ويرانگر…
ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﮐﺮﺩﻡ
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ
ﺷﻨﯿﺪﯼ ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺗﻢ ﮐﺮﺩﯼ !
ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﻧﺒﺎﯾﺪ …
ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ
ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ …✘
گاهی وقتا یه نفر باعث میشه که حس کنی
چیزی که تورو روی زمین نگه داشته…
جاذبه زمین نیست…
کــاش! کمی از دیوانگی من سهم تو بود… تا این قد منطق رابه رخــم نمیکشیدی
نون و پنير و ترشي، بوست كنم ولو شي…
نون و پنير و كالباس، جيگر مني با كلاس..
ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺯﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ . ﻣﺮﺩ ﻻﮎ ﻧﺎﺧﻦ ﻧﻤﯿﺰﻧﺪ ﮐﻪ
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺎﺧﻦ ﻫﺎﯾﺶ
ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ ! ﻣﺮﺩ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ
ﮐﻮﺗﺎﻫﺶ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻟﺞ ﮐﻨﺪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ! ﻣﺮﺩ ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ
ﺍﺷﮏ ﮐﻪ ﻧﻪ، ﺳﻨﮓ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﭽﺴﺒﺎﻧﺪ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯿﺶ . ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﮔﻔﺖ ﻣﯿﻢ ﻣﺜﻞ ﻣَﺮﺩ
ﻋﺸﻘﻲ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﻳﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻴﺸﻮﺩ ، ﺑﺎ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺳﺴﺖ ﻭ ﺳﺴﺖ ﺗﺮ ﻣﻴﺸﻮﺩ 
ﻭﻟﻲ ﻋﺸﻘﻲ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻋﻤﻴﻖ ﻭ ﻋﻤﻴﻖ ﺗﺮ ﻣﻴﺸﻮﺩ
آغوشم جای هیچکس جز تو نیست…
حتی بالشتم…
رها کردى چرا دست دلم را ؟
به خاک و خون کشيدى حاصلم را؟
مرا تو ميکشى صد بار در روز
ولى من دوست دارم قاتلم را
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد !
امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی !
همقد شدیم….
خدا میداند بخاطرت چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم…!
نوشتم یادگاری تا ببینی روزگاری گرنمانم روزگاری این بماند پیشت یادگاری عشقم
ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻝ ﺳﺮﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻮﺩ …
ﮐﻪ ﺍﺯ ﻋﻤﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ
ﺧﯿﺎﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﮔﺮﻣﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﮐﻨﻢ ..
ﺧﯿﺎﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ …
ﺑﮕﻮﯾﻢ …ﭼﻘﺪﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ …
ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺍﻡ ..؟
یـــادت بـــاشـــد
فـــرقـــی نـمــیکــنـــد تـــو دل ببـــــــری یــــا مــــن دل ببـــــــــــازم ،
اگـــر حـــکــــم ، حـــکـــم دل نـبـــاشـــد دیـــر یــــا زود یــــک نـــفــــر خــــواهـــــد بریـــــــــــــــد !
به چشــ ـم هایم که خیــ ـره میشوے همه چیــ ـز را از نگاه تو میبینم…
مے شود به من کمے منصفانــ ـه تر نگــ ـاه کنے؟
یک بوس بی هوس تقدیم به لبت خورشید جای ماه تقدیم به شبت
هنگامي كه قطره هاي باران تيرگيهاي دل را مي شويد و به جان صفا مي بخشد من در جستجوي لبخندي هستم كه طراوت لحظه هايم را به من باز گرداند و با من همراه شود
دستم
را
بگیر!
دارم به یادت
می افتم!!
پاسخ من به آغاز و پایان زندگی اینست: همیشه با تو
سنگ سارم بکنیدای زخدابی خبران!گنهی کردم ودل دادم وعاشق شده ام
ﺗﻮ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ
ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺧﻮﺑﻪ …
کاش میتونستم حرفاتو باور کنم،
کاش میتونستم باور کنم تو میخواستی
و
اون که نخواست خدا بود…
ﻗﻮﻫﺎ … ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ
ﻧﻬﻨﮕﻬﺎ ﺩﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ … ﺟﻔﺖ ﺟﻔﺖ …
ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﻮﺳﻪ
ﺩﺭ ﺗﻮﺭ ﺻﯿﺎﺩ ﺩﺭﻫﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ
ﺍﻣﺎ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺟﻤﻊ !
ﻣﻦ ﺗﺎ ﻣﺠﻨﻮﻧﯽ ﺗﺮﺍ ﻋﺎﻗﻞ ﻧﮑﻨﻢ
ﺍﻫﻠﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ !
ﺩﺭ ﻗﺒﯿﻠﻪ ﻟﯿﻠﯽ …
ﺍﻫﻠﯽ ﺷﺪﻥ … ﯾﻌﻨﯽ
ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﻧﻬﻨﮓ ﺩﺭ ﺳﺎﺣﻞ
ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻴﮑﺸﻤﺖ ﺁﺧﺮ …
ﺍﻣﺮﻭﺯ …
ﺩﻡ ﻏﺮﻭﺏ ….. …
ﻭﻗﺖ ﺍﺫﺍﻥ ….
ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﺁﺏ ﺩﺍﺩﻡ …
ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻣﺶ …
ﻳﮏ … ﺩﻭ … ﺳﻪ …
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ
ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﺩ …
عـاشـق روزهــایی هستـم

که مهـربان میشـوی . . .

حتـــی اگـــر نفهــمم چرا…!!!

برای تو…
روزها در پی هم می آیند و می روند…

و من هنوزهم خاطرات عشق یکطرفه ام را مرور می کنم…

چه شد که من عاشقت شدم؟؟؟

کدام لبخند تو مرا رسوای عالم کرد؟؟؟

کدام نگاه گرمت به دلم چسبید؟؟؟

چه شد که حس خواستن تو در من زنده شد؟؟؟

چه شد که با خود فکر کردم به من نه نخواهی گفت؟؟؟

هرجا هستی باش…

روزگارت شاد شاد…

اما من عجیب دلتنگم…

باورم کن..

عشق اگر عشق باشد ناممکن ترین ها را امکان میبخشد ، تنها برکه ای است که میتوانی در آن غرق شوی اما نفس بکشی
کمترین آرزویم اینست که با چشمان مهربانت هرگز نامهربانی روزگار را نبینی
هیچ پلی مرا با این همه فاصله به چشمان تو پیوند نمی زند…
میدانم
هر چه بیشتر جلو می ایم
رانش چشمهای تو
فاصله را بیشتر میکند….
زمان
بس کُند می گذرد برای آنان که در انتظارند
بس تند میگذرد برای انان که میترسند بس طولانی است برای آنان که در اندوهند
وبس کوتاه برای آنان که سر خوشند اماابدی برای آنان که عاشقند
ﺗﺎ ﺭﻭﺯﺵ ﻓﺮﺍ ﻧﺮﺳﯿﺪ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﮧﮐ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﮧ ﺣﺎﺩﺛﮧ ﺍﮮ ﭘﯿﺮ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﮬﮯ . . .
امشب همه چيز رو براه است همه چيز آرام… آرام باورت ميشود؟…
ديگر ياد گرفته ام شبها بخوابم “با يک آرامبخش” تو نگرانم نشو !!!!..
همه چيز را ياد گرفته ام ! راه رفتن در اين دنيا را هم بدون تو ياد گرفته ام
ياد گرفته ام که چگونه بيصدا بگريم ! ياد گرفته ام که هق هق گريه هايم
را با بالشم بيصدا کنم ! تو نگرانشو!! همه چيز را ياد گرفته ام ! ياد
… گرفته ام که چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی ياد گرفته ام نفس
بکشم بدون تو و بي ياد تو ! ياد گرفتهام که چگونه نبودنت را با رويای
با تو بودن و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم!تو نگرانم نشو
همه چيز را ياد گرفته ام! ياد گرفته ام بی تو گريه کنم … و بدون شانه ات
ياد گرفته ام که ديگر عاشق نشوم و دل بهکسی نبندم و مهمتر از همه
ياد گرفته ام با يادت زنده باشم و زندگی کنم ! اما هنوز يک چيز هست که
ياد نگرفته ام که چگونه برای هميشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم
و نميخواهم هيچ وقت ياد بگيرم … تو نگران نشو عشق من فراموش کردنت
را هيچ وقت ياد نخواهم گرفت …
بچه که بودیم توی بازیهاراهمون نمیدادن،حالاکه بزرگ شدیم چقدبازیمون میدن
۱۰,۲۰, ۳۰,۴۰, ۵۰,۶۰, ۷۰,۸۰, ۹۰,۱۰۰
.
ﺑﯿﺎﻡ ؟
.
ﮐﺠﺎ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﯼ؟
.
ﺁﻫﺎﻥ ﭘﯿﺪﺍﺕ ﮐﺮﺩﻡ
+””+. .+””+.
“+ injayi +
*””””+. .+“
“””+“ . ” +
هنگامــی کـه مـــــــ ـــــوسیقـی بــــــاران

از پنجــــره ی نیمــــه بـاز اتـاقــــــ ـــــــم

بـه گــــوش می رســـد

دوســت دارم کـه تــ ـــ ــو بـاشــی

مثل کبریت کشیدن در باد
دیدنت دشوار است
من که به معجزه عشق ایمان دارم
می کشم آخرین دانه کبریتم را
در باد…
هرچه باداباد…
من را تکاند
همچون خا کستر
تمامم کرد
با سه ضربه به ته سیگار
نمیدانم چقدر از شهر من دوری،اما همه جا حست میکنم…میشنومت…تو تکرار همیشگی عشقـــــــــــــیو من فقط انعکاس بی ارزش نور تو هستم…
و تو در “هیاهو” چه شادمانه خاموش کردی آخرین شمع را..
و من در “سکوت” چه عاشقانه گفتم تولدت مبارک..
ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﻣﻨﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺒﻢ ﺑﺎ ﺧﺒﺮﯼ
ﻋﻤﺮﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻦ ﻫﻤﺴﻔﺮﯼ
ﺣﺎﻻ ﺩﻭ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﺁﺑﺎﺩ ﺷﺪﻥ
ﺍﺯ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﯼ ، ﻣﯽ ﮔﺬﺭﯼ ؟
مــــــن بااین شراب ها

مست نمیشوم دیگر

باید دوباره به سراغ

چشــم های “تــــــــــــو”

بیایــــــم.♥

ﺗﻠﺨــــﮯِ ﻗﺼﻪ ﺁﻧﺠــ ـــ ـــﺎﺳﺖ ….
ﻭﻗﺘــﮯِ ﺩﻟـــ ♥ ـﻢ،” ﺳـــﻮﺧﺖ ”
،ﺩﻟـــ ♥ ــﺶ”ﺧﻨـــﮏ” ﺷـــﺪ !!!
فقط آروم به گوشیت نگاه کن خواستم بگم فدای همین نگاتم
ﺳﺎﻟﻬـا ﺩﻭﯾﺪﻩ ﺍﻡ
ﺑﺎ قلبى ﻣﻌﻠﻖ ﻭ ﭘﺎﯾـــﯽ ﺩﺭ ﻫــــﻮﺍ
ﺩﯾﮕــــﺮ ﻃــﺎﻗﺖ ﺭﻭﯾﺎﻫــــﺎﯾﻢ ﺗﻤــــﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺳﺖ
ﺩﻟﻢ … ﺩلم ﺭﺳﯿﺪﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـﺪ …
ﺣﺎﻟــــــــــﻢ ﮔﺮﻓــــــﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﯾـــــــــﻦ
ﺷﻬـــــــــــﺮ !!!!!…..
..
ﮐﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾـــــــــﺵ ﻫﻤﭽــــــــﻮﻥ ﻫــــﻮﺍﯾﺶ ﻧﺎﭘﺎﯾﺪﺍﺭﻧــــــ
ـــــﺪ!
..
ﮔـــــﺎﻩ ﺁﻧﻘــــــــــﺪﺭ ﭘﺎﮎ ﮐــــــﻪ ﺑﺎﻭﺭﺕ ﻧﻤﯿﺸــــﻮﺩ !…..
..
ﮔـــــﺎﻩ ﭼــــــــﻨﺎﻥ ﺁﻟـــــــــﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﻧﻔﺴــــﺖ ﻣـــﯽ ﮔﯿﺮﺩ
اگر عشق نبود چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم ، به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟ آری ! بی گمان پیش از این ها مرده بودیم ، اگر عشق نبود ..
ای زن که دلی پر از صفا داری
از مرد وفا مجو، مجو، هرگز
او معنی عشق را نمی داند
راز دل خود به او مگو هرگز
فروغ فرخزاد
دوتاكل نام ببركه با<خ>شروع بشه ؟ … … اره ،درسته،خودمووخودت..
از قانونی که عاشق میکند ولی تو را به عشقت نمیرساند بیزارم…
ﺁﻻ‌ﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻍ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﻐﻤﻪ ﺑﻠﺒﻞ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺧﺴﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻣﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﯽ ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻼ‌ﻡ ﮐﻨﻢ…
نمی دانی تو!
به خوابم که می آیی، خواب من دیدنی می شود!!

این نوشته را همین حالا بخوان
وگرنه بعدها باورت نمی شود
هنگام نوشتنش چقدر خواستمت …
که باشی کنار لحظه هایم!!

و پیراهن هیچ فصلی
خیس تر از بهاری نخواهد بود که خواستمت …!!

دوست داشتن يعني
بيست نفر واست سالاد فصل سلطنتي درست ميكنند‌
لب نميزني‌
ولي دووست داري تره اي رو بخوري كه ‌اوون‌ هيچوقت واست خرد نميكنه!
ﻣﺤﻜﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻢ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﻢ ..
ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻏﺮﻭﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻜﻮﺑﻢ؛
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻦ ﻗﻴﻤﺘﻲ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺁﻥ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﻮﺩﻱ..
یه روز غریبه بود….. 
آشنا شد… 
عادت شد…. 
عشق شد… 
هستی شد… 
روزگار شد… 
خسته شد… 
بی وفا شد… 
دور شد… 
بیگانه شد… 
حسرت شد… 
فراموش نشد.. 
فراموش نشد…
بخدا فراموش نشد :
کسی ک عطر تو را زده بود،در خيابان از کنارم رد شد و اين يعنی قتل عمد…
مخاطب خاص من، تنهایی هایم را با که قسمت کنم وقتی که تمام بندبند وجودم تو را می خواهد ؟؟؟؟؟؟؟
ادمها همه میپندارند.که زنده اند.برای انها تنها نشانه ی حیات بخار گرم نفس هایشان است!کسی از کسی نمیپرسد:اهای فلانی!از خانه ی دلت چه خبر؟گرم است؟چراغش نوری داردهنوز؟ …*
دوست دارم ها رو بگین,قبل از اینکه به دوست داشتن تبدیل بشن,,,,,,
وقتي ميبيني طرفت ديگه به هيچکدوم از رفتارات اعتراض نميکنه ،
فکر نکن آدم ايده آلي شدي.اين زنگ خطره ، داره نسبت به تو بي تفـاوت ميشه.
ﺩﯾﮑﺘﺎﺗﻮﺭ
ﺗﻮﯾﯽ ﻭ ﺁﻏﻮﺷﺖ !
ﮐﻪ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ
ﻣﺮﺍ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . . .
بیا باهم عوض کنیم جای دلامون.
تاتوبشی عاشق زار. تا من بشم یه تیکه سنگ
تاتودچار من بشی. لحظه شمار من بشی
تامن بشم سنگ صبور
ﻋــﻄﺮ ِ ﺗَﻨﺖ ﺭﻭﯼ ِ ﭘــﯿﺮﺍﻫﻨـﻢ ﻣــﺎﻧﺪﻩ ..
ﺍﻣــﺮﻭﺯ ﺑـﻮﯾــﯿﺪَﻣَﺶ ﻋﻤــﯿﻖ ِ ﻋﻤــﯿﻖ ِ!
ﻭ ﺑﺎ ﻫـﺮ ﻧـﻔﺲ ﺑـﻐــﻀﻢ ﺭﺍ ﺳـﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮ ﮐﺮﺩﻡ!
ﻭ ﺑﻪ ﯾــﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﯾـﮕﺮ ، ﺗـﻨـﺖ ﺳـﻬﻢ ِ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﺖ ..
ﻭ ﻏﻤــﺖ ﺳـﻬﻢ ِ ﻣــﻦ!
گاهی وقت ها در عرض چند ثانیه دل کسی رو که دوسش دارم میشکنم منو بابت اون ثانیه ها ببخش…
سال هاست كه تورفته اى ازاين ديار…
ومن،مجنون وار سربه بيابان گذاشتم
اماپيدايت نكردم!
حالا١٠سال ازآن تاريخ گذشته است
براىخودم كسىشده ام!!
اگربه كسىنگويى
ديرىاست كه رئيس اداره مجنونانم…
وامروز دستوردادم
چشم هايت راروىديوارها نقاشىكنند،تاديگربه فكرفرارنیفتی
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﺒﻨﺪیم ﺩﻝ به ﺭﻭﯾﺎﻫﺎ
ﺑﺪﻭﻧﯽ ﺑﯽ ﺗﻮ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻨﻪ ﺭﺳم ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ…..
عــــــزیـــــزم !وقــــــــتی گنـــــــــد زدى به زنـــــدگــــِی طــــــرف ،حداقــــــل وقـــــتِ رفــــــتن ، دهــــنِتو بــــــــبند ،… نگــــــو قسمــــــت نشــُــــــــــــــد
ﺍﻭﺑﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﻣﻦ ﺩﺭﺷﻬﺮﺧﻨﺪﯾﺪ!…ﺍﻣﺎﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮﻋﺎﺷﻖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﺸﻮﻧﺪ
ﺩﺭ ﻣــﻦ
ﺁﺩﻡ ﺑــﺮﻓــﯽ ﺍﯼ ﺳــﺖ
ﮐــﻪ ﻋــﺎﺷــﻖ ﺁﻓﺘــﺎﺏ ﺷــﺪﻩ !

ﻭ ﺍﯾــﻦ،
ﺧــﻼﺻــﻪ ﻫﻤــﻪ ﺩﺍﺳﺘــﺎﻥ ﻫــﺎﯼ ﻋــﺎﺷﻘــﺎﻧــﻪ ﺟــﻬﺎﻥ
ﺍﺳــﺖ . .
چه تراژدى غمناکى،وقتى که براى همه کست هيچکس نباشى..
کلبه ی تنهایی من با تو به هزار دنیا می ارزد
کلبه ای بسازیم
که فقط تو باشی و من
و عشق و یک دنیا تنهایی
نمی شود نوشت؛که این روزها چه عاشقانه باختم…!
نمی شود نوشت…
پائیز از زمستون غمگین تره چون بهارو ندیده ولی من از پائیز غمگین ترم چون خیلی وقته تو رو ندیدم…
حضورت درقلبم مثل نفس کشیدن است “آرام،بیصدا” اما همیشگی……
ﮐــﺂﺵ ﻓﻘـــﻂ ﺑﻮﺩﻱ …
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻐـــﺾ ﻣﻴﮑﺮﺩﻡ …
ﺑﻐﻠــــﻢ ﻣﻴﮑﺮﺩﻱ ﻭ ﻣﻴﮕﻔﺘﯽ ..
ﺑﺒﻴﻨــــﻢ ﭼِﺸــﺂﺗﻮ …
ﻣﻨـــﻮ ﻧﻴﮕــــﺂ ﮐُﻦ … ﺍﮔﻪ ﮔﺮﻳــــﻪ ﮐﻨﯽ ﻗﻬﺮ ﻣﻴﮑﻨــــﻢ
ﻣﻴﺮﻣــــﺂ
ﺍﯾﻦ ﻋﺼﺮﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ
ﻋﺠـﯿﺐ ﺑـﻮﯼ ﻧـﻔﺲ ﻫـﺎﯼ ﺗـﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﻫـﺪ …!
ﮔـﻮﺋـﯽ … ﺗـﻮ ﺍﺗـﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓـﺘﯽ
ﻭ ﻣـﻦ ﺩﭼـﺎﺭ ﻣﯽ ﺷـﻮﻡ …
ﺗـﻤﺎﻡ ” ﻣــﻦ” ﺩﺍﺭﺩ “ﺗـــﻮ” ﻣﯽ ﺷـﻮﺩ ……
ﺩِﻧﺞ ﺗﺮﻳﻦ ﺟﺎﮮ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ . . .

ﺁﻏﻮﺷَﺖ . . .

کاش دهخدا میدانست دلتنگی؛اشک؛فاصله؛بی وفایی؛تعریفش فقط دو حرف است”تو”
‫به هیــــــــچ صــــــــراطی مستــــــــقیم نیست ؛دلــــــــی که بیــــــــتاب نــــــــوازش ســــــــر انــــــــگشتان تـــــــو باشد . . . .‬
چه فاجعه ای بدتر از این؛که بعد از ساعتها تمرین سلام کردن جلوی آینه،،،نرسیده….بشنوی:خداحافظ!!!
قـــلمم به نـوشتـــن نمی آیــد!

بـــه چِــشـمـانـَم خیــره شـو ؛

عــاشــقــانــه هــــای مــَـرا بــخــوان………

مرا ببخش که همیشه می گویم دوستت دارم / مرا ببخش

اگر می بینم که نیستی و باز هم از آن چه نباید ، می گویم / مرا ببخش

اگر دل داده گی ات را برای خود می خواهم / من آن یار بی غم نیستم

مرا بشنوي يا نه …

مرا جستجو کني يا نکني …
من….

مرد خـــــــــداحـــــــافظـــــــي هميشــــــگي نيستـــــــم

بـــــــامـــــــن لـــــــج نـــــــکـــــــن

ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺩﻝﻫﺎﯼ ﺧﺴﺘﺔ ﺧﺴﺘﻪ ﺩﻻﻥ
ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﺷﮑﺴﺘﺔ ﺧﺴﺘﻪ ﺩﻻﻥ
ﺑﻪ ﺁﻩ ﺑﺮﻟﺐ ﻧﺸﺴﺘﺔ ﺧﺴﺘﻪ ﺩﻻﻥ
ﮐـﻪ ﻣــﻦ ﺩﺭ ﺍﯾـﻦ ﺳﯿﻨــﻪ
ﺟـﺰ ﻏﻤﯽ ﺁﺷﻨﺎ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻫﻢﺯﺑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ
این عشق ماندنی  این شعر بودنی  این لحظه‌های با تو نشستن  سرودنی‌ست  این لحظه های ناب  در لحظه‌های بی خودی و مستی  شعر بلند حافظ تو  شنودنی‌ست  این سر نه مست باده  این سر که مست  مست دو چشم سیاه توست  اینک به خاک پای تو می‌سایم  کاین سر به خاک پای تو با شوق  …
ع ش ق…عشق…عـــشق…عشــــق…عــ شــ ــق
چ فرقی میکنه چجوری بنویسم?هرجووووری بنویسم معنیش تویی
شوق آغوشت را دارم
بی هیچ هوسی
فقط برای ارام گرفتن
فقط برای تنفس رایحه ات
می دونی درد یعنی چی؟
درد یعنی اینکه جواب پیامتو نده ولی تو هر بار که به صفحه خالی گوشیت نگاه می کنی پیش خودت بگی حتما” هنوز نخوندتش!!
معشوق من چنان لطیف است،
که خود را به “بودن”
نیالوده است
که اگر جامه ی وجود بر تن میکرد؛
معشوق من نبود. . .
چه رســـــــــم تلخیست. . . .

تـُُُُــــــــــــــــو ؛

بی خبر از مــن. . . .

و تمام
مـََََـــــــــــــن . . . .

درگیر تــو. . . .

قرار بود تکیه گاه باشی
نه اینکه گاهی باشی گاهی نباشی
چي دلنشين ترازاينکه مدام وبي بهانه صدايت کنم باعلامت سوال؟وتوسرحوصله جواب بدهي که جان دلم…
ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﺪﻡ
ﻭ ﭼﻪ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺍﺷﮏ ﺭﯾﺨﺘﻢ
ﻭ ﺗﻮ ﭘﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﺭﻭﯼ ﻗﻄﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﺷﮏ ﻣﻦ
ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ
ﻭ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺍﺷﮏ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﯿﺎﺭ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﻟﻪ ﺷﺪ
ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺩﯾﮕﺮ ﻏﺮﻭﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ
ﺑﯽ ﻣﻌﻨﯽ ﺍﺳﺖ
ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ … ﺑﻪ ﻋﻤﺪ …
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ , ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ
ﮔﻮﯾﻢ …
ﺣﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻧﺠﯿﺪﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺭﻡ
ﻫَـــﺮ ﺭﻭﺯ
ﺟـــــﺎﯼِ ﺍﻧﮕﺸــــــﺘﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ
ﺷﯿﺸــــﻪ ﯼِ ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﻢ
ﺁﺧــــﺮ
ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﻋﮑـــــﺲ ﻫﺎﯾَﺖ
ﻋﺎﺩَﺕ ﻣَﻦ ﺍﺳﺖ…
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﻫﻤﻪ ﺍﺯﺗﻮﺗﻦ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ،ﮐﺴﻰ ﺩﻝ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻫﺪ،ﺷﺮﻳﮏ
ﺟﻨﺴﻰ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎﺷﺮﻳﮏ ﻗﻠﺒﻰ
ﺧﺮﻳﺪﺍﺭﻧﺪﺍﺭﺩ …ﺑﺎﻭﺭﮐﻦ …ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﻫﻮﺍﻯ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎﺗﺎﺭﻳﮏ
ﺍﺳﺖ !..
گاه می انديشم، چندان هم مهم نيست اگرهيچ از دنيا نداشته باشم، همين مرا بس كه كوچه ای داشته باشم و باران… و انسان هايی در زندگيم باشند كه زلال تر از باران باشند…
میخواستم توقلبت خونه کنم اما زمینش گرونه،ماکه فقیریم توچشات چادرمیزنیم
تنها تصوير يك ماه
به مرداب حس بودن مي دهد
نگاهم كن
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻣﻴﺒﻨﺪﻡ ﺗﺎ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ:
ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ …
ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻟﺒﻬﺎﯾﺖ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻨﺪ …
ﺍﻣﺘﺪﺍﺩ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﺎﻫﺪ….ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﺴﺘﯽ…ﻫﻤﯿﻦ ﺣﻮﺍﻟﯽ…
به خیال خودم کلبه عشق میساختم….
بی خبر از آنکه بر کلبه غم خشت می نهم….
لعنت به من……
ﺩﻟﻢميخواست زمان را به عقب بازگردانم نه براى اينکه انهايى راکه رفتند بازگردانم …
براى اينکه نگذارم انها بيايند
کاشکی یه روزی . یه جایی . یه آهی منو یادت بیاره …..یاد بیاره که چی اوردی به روزو روزگارم …….
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﻌﻀﻼﺕ ﻓﻜﺮﻱ ﺍﻡ
ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪﻥ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ …
ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﭘﺲ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭﻡ ﻣﻲ ﺁﻳﻲ
سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!
منم من ميهمان هر شبت لولى وش مغموم.

منم من سنگ تيپا خورده رنجور.

منم دشنام پست افرينش نغمه ناجور.

نه از رومم نه از زنگم همان بيرنگ بيرنگم.

بيا بگشای در بگشای دلتنگم.

حريفا ميزبانا!ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج ميلرزد.

تگرگی نيست مرگی نيست.

صدايی گر شنيدی صحبت سرما و دندان است

اشکها کلماتی هستند که به زبان آوردن آنها بسیار سخت است !! گریه ی هر کس به این معنا نیست که او ضعیف است ! به این معناست که او یــک قــلــب دارد …
چشمان تو را قاب میکنم…
در میان قلب کوچکم…
تا روشنی بگیرد قلبم…
از تلالو مهربان چشمان تو…….!
می خواهم به یاد من باشی …
اگر تو به یاد من باشی
عین خیالم نیست
که همه فراموشم کنند …
مــــﮯ گویی “دوستم داری”

عـــشق من

گفتنش را هـــمه ی عالم بلدند. . . .

دلم گرفته است هم از تو هم از خودم میدانی چرا؟

برای اینکه دراولین فرصت به دنبال دیگری میرویم

وهمدیگر را جایگزین می کنیم این عشق است یا هوس

اصلا آیا دلی مانده که به عشق پایبند باشیم

چرا نمیخواهیم عشق را در واقعیت حضورش ببینیم

چرا حرف دلمان را نمیزنیم ومیخواهیم همه بدانند که چه در دل داریم

و دراخر نمیدانیم چراحرفهای ما به جای دهان ازچشم برون می آید؟

گاهی یک شاخه گل، یک لبخند مفهومی دارد که هیچ چیز جای آن را پر نمیکند
لباس مشکی چقدبهت میادکاش زودترازاینابرات میمردم
گرسنه ام گذاشتی تا حریصم کنی اما ندانستی یک عاشق گرسنه بی تحمل که شود به هر آغوشی چنگ میزند…!
وقتی دلت با من نیست،بودنت مشکلی را حل نمیکند.
هیجان وقتی است که من میبوسم تورا وتوشرم میکنی..
ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﮑﯽ ﺑﺎﺷﯽ
ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻥ ﻧﺪﻭﻧﻪ ﻭ ﺳﺨﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ
ﺍﯾﻨﻪ ﮎ ﺍﻭﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻭﻧﯽ
ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺁﻣﻮﺧﺖ
ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ
ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﺜﻞ ﺁﺩﻡ
ﺳﺮﺩ ﺷﻮﺩ !…✘
دنيا شامل بعضي ها نميشه بعضي ها خودشون يه دنيان! مثل تووو
شعر,شاعر میخواهد

شاعر,حس

حس,محبت,عاطفه,عشق

و عشق…

غم,درد,انتظار,فراق,خنده,گریه,شادی,وصال

یعنی تو

تو را میخواهد

شاعر برای شعر گفتن

و شعر برای سراییده شدن

تورا میخواهند

تو

تو باید باشی تا همه چیز باشد

شعر و شاعر باشند

عشق باشد

تو باید باشی تا همه چیز باشد

آنقدر دلم را شکسته اند

که تمام راه هاي منتهي به دل خراب شده است

چنديست تابلو زده ام

کارگران مشغول کارند آهسته برانيد

نه براي دل شکسته ام

براي شما که از زخم دلم زخم بر نداريد

شايد دليل شکستن دل ارزان بودن آنست

این اتاق من است /
وقتی وارد شدی /
انقدر کوچک می شود /
که دیگر جایی برای نشستن باقی نخواهد ماند
مگر در آغوش من /..
ﺩﺍﺭﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ …
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﻭ ﺍﺯﺕ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻩ
ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻪ
ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭﺑﺮﺍﺕ ﺍﺭﺯﻭﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
آرام گام بردار…
آرام مرا بخوان…
اینجا سرزمین قلب های شیشه ایست…
“ســــرت را روی پـــاهــــای مــــن بــــگـــــذار….

مــــــــا از روز اول هــــــــم بــــا خـــــدای مـــــــردم ایــــن شـــــهـــــر

غـــــــــــریـــــــــبــــــــــه بــــــــــودیــــــــــم……….”

“من و تو “خیلی کارها داریم…!
مثل یک عکس دو نفره…
یا چرخ زدن بی دلیل در خیابان…
یا بستنی خوردن در یک روز برفی…!
حتی….چاپ کردن عکس دو نفره……
مریض شدن و گلودرد به خاطر بستنی روز برفی.بیبن…!
من و تو خیلی کار داریم✔
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘـے ﺍﻭﻥ ﺻُﺒﺤـے . . .

ﮐﻪ ﻭﻗﺘـے ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣـے ﺷـے . . .

˝ﺧﻮﺩِﺷﻮ˝ ﺑﻐَﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷـے . . .

ﻧﻪ ˝ﻳﺎﺩِﺷﻮ˝ . . .

ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻮﯼ ﺍﺩﮐﻠﻦ ﺗﻮ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﻮﺩ
ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻮﯼ ﺗﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺯﺩﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﻮﺩ
ﺍﻣﺎ
ﻫﺮﮔﺰ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻮﯼ ﺗﻨﺖ
ﻫﺮﮔﺰ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻮﯼ ﺗﻨﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ
ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﻮﯼ ﺗﻨﺖ ﺗﻮ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﯼ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﮔﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮﻡ
ﺑﻮﯼ ﺗﻨﺖ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺜﻞ ﺍﺳﻤﺖ ﺧﺎﺹ ﺍﺳﺖ !
هرکس عاشقانه ی ناب میخواهد ،

باید از چشم های تو بخواهد نه از من.. . . . .

من همه را از چشم هایت نوشته ام ، کپی های ناشیانه ای بیش نیستند. . . . . .

یه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت…پرسیدم چرا برگشتی؟.. گفت : فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن.. 20 تا فرشته تو دنیا هست که 10 تا شون خوابن و 9 تاشون دارن بازی میکنن یکیشون هم داره این پیام و میخونه.
نون و پنیر و سبزی
میبوسمت بلرزی
ﺁ ﺭ ﺍ ﻡ ، ﺁ ﺭ ﺍ ﻡ ، ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻤﺖ …
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﻃﺮﺡ ﻟﺒﻬﺎﯾﻢ ، ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻧﺖ ﺟﺎ ﺑﻤﺎﻧﺪ !
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﺁﻏـــــــﻮﺵ ﺗـــــﻮ ، ﺗﻨﻬﺎ ، ﻗﻠﻤﺮﻭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . . .
♥ من بہ تکــــــــرار تو مےاندیشـــــــــــــم
وبہ غـــــــــم بارترین لحظــــــــــہ ےخویش…
کہ شکســــــــتے درمن
وشکســــــــــتم در خویــــش….♥
هنگامی که…
چشمان تو میخانه من است و لبانت ساقی!!؛
هنگامی که میخندی لبانت شراب شیرین عشق را برای من میپیماید…

و من مست خنده های تو میشوم!

نخستین دیدارما
یک اتفاق ساده نبود،
تصادف نگاه تو بود
باقلب من
درشلوغی پیاده روهای معاصر…
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺟﺪﺍﺳﺖ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ.
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ
ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺳﺖ ﮐﻪ
ﻧﮕﺎﻫﻢ ﻣﯿﮑﻨﯽ،
ﭘﺲ ﺑﺬﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ
ﺎﻫــــﮯ ﻣـﮯ ﻣﺎﻧـــﮯ
ﺑﯿﻦ ﺑـــﻮﺩﻥ ﯾـﺂ ﻧﺒــــﻮﺩﻥ !
ﺑﻪ ﺭﻓﺘـــﻦ ﮐﻪ ﻓﮑـــﺮ ﻣــﮯ ﮐــﻨــﮯ
ﺍﺗﻔــﺎﻗــﮯ ﻣــﮯ ﺍﻓــﺘــﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﺼــﺮﻑ ﻣــﮯ ﺷـﻮﮮ …
ﻣـــﮯ ﺧﻮﺍﻫـــﮯ ﺑﻤــﺎﻧــﮯ،
ﺭﻓـــﺘﺎﺭﮮ ﻣــﮯ ﺑﯿـﻨـــﮯ ﮐﻪ ﺍﻧﮕـــﺎﺭ ﺑــﺂﯾﺪ ﺑــﺮﻭﮮ
ميخواهم قلكم را بشكنم بانصف پولش نازت و بخرم بانصف ديگش مداد رنگي بخرم نازت و بكشم !!
عاشق کسیه که عشقشو فقط از چشای خودش بخاد نه از چشای دیگرون
شبها به وقت خواب,
وجدانت را ازطرف من ببوس,
البته اگربیدار بود…
غیرت مردانه ات کجاست؟ زمانی که معشوقه ات از تجاوز تنهایی رنج میکشید به جای درکش ترکش کردی
ﺩﺭﺩ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﯿﺴﺖ ؟؟؟ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺳﯿﻨﻪ ﺗﻨﮕﻢ ﺑﺎﻗﯿﺴﺖ!!…
دورغ گفتی ولی باور کردم .دلم را شکستی ولی عادت کردم .ولی هنوز دوستت دارم .
گاهی به باران حسادت می كنم

كه بی پروا با آغوش

گونه هایت

عشقبازی می كند

چگونه فراموشت کنم تو را که قلم سبزم را به تو هدیه کردم که حتی نوشته هایت همرنگ نوشته هایم باشند. پیشترها سبز را نمی شناختم. بهتر بگویم با سبز رفاقتی نداشتم. سبز را با تو شناختم و دلم می خواهد که به یاد تو همیشه سبز بنویسم. دلت را به من بده. فکرت را به من بده. سرت را روی شانه هایم بگذار. بیا عطر کلماتت را میان هم تقسیم کنیم
ﯾـﮑــﯽ ﮔـــﺮﺩﻧــﺶ ﮐﺒــــــﻮﺩ ﻣـﯿــﺸــﻪ …
ﯾـﮑــﯽ ﺯﯾـــﺮ ﭼﺸــﻤـــﺶ …
ﭼﻘﺪﺭ ﺯﻧـﺪﮔـﯿﻪ ﺁﺩﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ _____
ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﺮﺍ؟
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯿﺮﻭﯾﻢ
ﻭﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻫﻮﺱ
ﺍﺻﻼ ﺁﯾﺎ ﺩﻟﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﭘﺎﯾﺒﻨﺪ ﺑﺎﺷﯿﻢ
ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ
ﭼﺮﺍ ﺣﺮﻑ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺰﻧﯿﻢ ﻭﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﻭ ﺩﺭﺍﺧﺮ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﭼﺮﺍﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﻫﺎﻥ ﺍﺯﭼﺸﻢ ﺑﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ؟
دستانت را محتاج سنگ نکن…
تنها یک نگاه سردت کافیست تا بشکنم…
وقتي نيستي كل هستي سرخ و بي رنك ميشه.همه دنيا واسم مثل جهنم ميشه
پروردگارا!گاهی به يادمان بيندازكه دلمان براي كسانی تنگ شود كه خوشبختي ما آرزوي آنهاست همانهايي كه در غمها سنگ صبور و در شاديهايمان خدا را شاكر بودند خداوندا بهترين آرزوي قلبيم نثار آناني بادکه به یادم هستن
وقتی میخواهمت ونیستی”هیچ اتفاق خاصی نمی افتد” فقط ذره ذره”ایوب” میشوم!
دعايم كن….بعد ديدار توباشد وقت پايانم…
عشق:
همانند مغناطیسی است…
که مارو به مبدا خود جذب می کند..
بیا یک قول به خودت بده
بیا و بگو
هرکس که پایِ رفتن داشت
بگذاری برود
هرکس که کلامش
کلامت را برید
از زندگیت ببری قدمهایش را
هرکس خنده هایِ بی وقفه ات
گریه هایِ بی موقه ات را
نفهمید
نخواهی دیگر
صدایش را
نگاهش را
بیا و قول بده
انقدر خالی شود اطرافت از
آدمهایی که هیچ هم قرار نیست
برایِ لحظه هایت باشند
چون نمی خواهند که باشند
می دانی گاهی هیچ نیاز نیست کسی
با کلام بگوید که نمی خواهد
همینکه تردید به جانت انداخت
یعنی نباید باشد
به همین سادگی
بیا و قول بده
انقدر لبخند کنار بگذاری
تا وقتی او که باید آمد
از سرِ بی حوصلگی
پس نزنی
دل نشکنی
به خودت
ق.و.ل.
بده .
نم معرفتت رابادرياى محبت ديگران عوض نمیکنم حتى اگردرطوفان غمت بميرم
دست خودت ك نيست…
گاهي حريصانه بوميكشي شايدعطرتلخ ومردانه اش ميان انگشتان دستت باقي مانده باشد…
دست خودت ك نيست…
گاهي دوست داري ضعيف باشي پناه ببري…
دست خودت ك نيست…
گاهي رهايش ميكني پشت سرش اب ميريزي وقناعت ميكني ب روياي حضورش،ب اين اميدك خوشبخت باشد….گاهي نفرين ميكني وارزو ميكني ك هرگزنباشد…
دست خودت ك نيست…
زن ك باشي تمام ديوانگي هاي عالم رابلد ی
کاش فقط بودی بغض میکردم بغلم میکردی و میگفتی :ببینم چشاتو!!
منو نگا کن؟؟؟
گریه کنی قهر میکنم میرما
من یک زنم،هرچقدر هم که ادای محکم بودن دربیاورم ادای مستقل بودن..اینکه “ممنون،خودم از پسش بر می آیم” باز هم ته تهش به آن سینه مردانه ات نیاز دارم..به دستهایت
نمیدانی چه لذتی دارد وقتی تو از خیابان ردم میکنی!
ﺩﻝ ﺷِﮑﺴﺖُ و . . .

ﺩﻟـﮯ ﻧَﺸِﮑﺴﺖ . . .

وقتی تمام بدنم از دلتنگی درد می کند کجاست مخدر آغوشت ؟؟؟
چترت را کنار بگذار

دستانم را بگیر

بگذار در زیر باران رحمت خدا

هر دو خیس شویم

بگذار هر دو بخنیدم

بر قطراتی که بر صورتمان

می لغزند

و می رقصند

بذار فال گوش بگویم:

لذت “بوسه” در باران

دو چندان است

اگر میخواهیم در عشق باکسی سهیم باشیم؛بهترین توفیق آن است که نیکوترین عاشق باشیم
وقتی با تــوام تناقض شبــــ و روز را فراموش میکنم ،
با تــو شب و روز من سراسر طلاییستـــــ ـ ـ ـ ـ
دیدی بعضی روزا همه دنیا که بهت لبخند بزنن بازهم بی حوصله ای
دیدی بعضی روزا همه احساس یه جورایی خوابه
دیدی دنبال یه چیزی هستی و خودت نمیدونی چی
دیدی فقط یه چیزی آرومت میکنه
آره همون چیزی که تو نفهمیدی و عشقت با یه نگاه کردن به تو فهمید
بعد آروم دستت و میگیره میگه نگرانی چی هستی
همین که این جمله رو میشنوی آروم آروم آروم میشی
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ
ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺸﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺑﻨﺪﯼ
ﺑﻨﺪ ﺩﻟﻢ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺗﺎ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ
ﺩﻟﻢ ، ﺑﺎ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ،
ﻫﺰﺍﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ
#
ﻗﺮﺑﺎﻧﺖ ﮔﺮﺩﻡ
ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ،
ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﻪ
ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ
ﭘﯿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ
و تو خوب می دانی که من
خوشبختی نمی خواهم
تو را می خواهم…
ﯾﻪ ﺟــــﺎﯾـﮯ ﻫــــﻢ ﻫﺴﺘــــ
ﺑﻌــــﺪ ﺍﺯ ﮐﻠــ ـﮯ ﺩﻭﯾـــــــﺪﻥ
ﯾﻬـــــــﻮ ﻭﺍﯾﻤﯿﺴﺘــ ـﮯ
ﺳﺮﺗـــــﻮ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯ ـﮯ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺍﺭﻭﻡ ﻣﯽ ﮔـــ ـﮯ
ﺩﯾﮕﻪ ﺯﻭﺭﻡ ﻧﻤــ ـﮯ ﺭﺳـــﻪ
ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﯿﺮﺳﻮ ﻧﺖ
یه بوس لیموشیرینی برات فرستادم زود بگیرش تلخ نشه‎:-*‎
هر چه بخواهی به تو میدهم…هر چه که در توان داشته باشم…فقط یک خواسته دارم…زیاد بزرگ نیست…فقط اینکه قلبت را فقط و فقط برای من بگذار…
دستهايم برايت شعر مينويسد تو هرگز نخواهي خواند
آتش عشق در چشمانم غوطه مي زند ولي تو نخواهي ديد
تو هرگز مرا نخواهي فهميدو من با اين همه اندوه از كنارت خواهم گذشت و باز تو درك نخواهي كرد
برای دوست داشتن وقت لازم است،

اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است

ﻭ …
ﺩﺭ ﻫــــــﺠﻮﻡِ ﺣﺠــــﻢ ﺷــــﺐ
.
.
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼِ ﺧﺎﻃـــــــــﺮﻩ
ﺑﻪ ﺭﻭﯼِ ﺳﯿﻨﻪ ﻗﺎﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
و من هنوز عاشقم
آنقدر که می توانم هر شب بدون آنکه خوابم بگیرد
از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم
و در آخر همه را فراموش کنم
وقتی می اید، بهار با نسیم نفس هایش می شکفد و گل و لبخند و زمزمه، فضا را پر می کند. با او آسمان می بارد، چشمه می جوشد، نسیم می وزد و آفتاب سفره مهربان خویش را می گشاید. از خانه تا مدرسه، با هر گام، بهشت نزدیک تر می شود. نگاهش خانه مهربانی است و قلبش مهربان تر از آب. دل ها را به طراوت و پاکی و پاکیزگی می خواند.
گاهى هوس ميکنم
در اغوشت حل شوم! با همه سرديت،…
برايم گرم ترين حس دنيايى!!!
شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت/گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی/سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد/گفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی
ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺯ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ!!!

ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺯﻣﻦ ﺍﺳﺖ…
ﻫﺮﺟﺎ ﺭﻧﺠﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻡ
“ﻟﺒﺨﻨﺪ” ﺯﺩﻡ
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺩﺭﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻣﺤﮑﻢ ﺗﺮ ﺯﺩﯼ

ﺑﻪ ﺧـــــﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺑﺨــــﻨﺪ

ﺣﺘـــــﮯ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ

ﮔﺎﻫﮯ ﺑــﺎﻳــﺪ ﺑﻪ ﻛﺴﮯﺗﻨﻔﺲ ﻣﺼﻨــــﻮﻋـــﮯ ﺩﺍﺩ

هر شب
موهایم را شانه می کنم
صبح که بیدار میشوم
موهایم پریشان است
من هر شب
خواب سرانگشتان تو را میبینم!…
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به توگفتن که چنین خوب چرایی؟
لبخندت راچندوقتيست نديده ام..براي دلم لحظه اى بي بهانه بخند….
تاوقتی که دستای ما تو دستای همدیگه ست بگو با من میمونی که بدون تو میمیرم!
ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ
ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﺕ
ﻫﻤﻪ ﯼ ﮐﻮﻩ ﻫﺎ ﮐﻢ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ
ﺍﻣﻦ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮﺳﺖ ﮐﻪ
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺣﺮﯾﻤﺖ
یادت دلتنگم میکنه!
اسمت دیونم میکنه!
صدات عاشق ترم میکنه!
نگات وابسته ترم میکنه!
میدونی چی داغونم میکنه ؟
(( ندیدنت ))
تعــهـد داشتــن، قــشنگــه !!حتـــی تعلــق داشتن !اینکـه بدونــی مـــال کســی هستــی …ســهـم کســی هستــی …و اونـــم مـــال تـــوئـــه ..حـــق تـــوئــه …مهـــم نیــس این تعــهـد امـضــاء بشــه تـــو یه کـــاغـذ پــاره !…اصـــلش جـــای دیگــه سَنَــد خورده..توی دلاتـــــــــــون !!
هر شب به خودم قول میدهم که فراموشت کنم
وقتی صبح میشود تو را که نه …
ولی …
قولم را فراموش میکنم !
کلاغ پربازي کنيم؟ کي پر؟
روزبي توبودن پر!
دوست داشتن غيرتوپر!
عشق جزتوپر!
اصلاهمه چي پر!
فقط تونپر.
روی یک طاقچه سنگی / میون دو قاب رنگی / بودن من وتو با هم / داره تصویر قشنگی / عکس تو تو قاب خاتم / در حصار خالی از غم / حتی در مرگ تن من / نمی گیره رنگ ماتم ..
همیشه ازاینکه عاشق توشدم به خودم افتخارکردم بیمعرمت یبارم توبه احساساتم توجه کن
چه فرقی داره شهر ما خانه ما باشد
یا نباشد وقتی تو نه در شهر ما هستی
نه درخانه ما…
ﺁﺧـــــﻪ .. ﺩﻟـﻢ ﺗـﻨـﮓ ﺷـﺪﻩ ﻭﺍﺳـﻪ ﺯﻣـﺎﻧـﻬـﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ..
ﺗـﻮ ﺧـﯿـﺎﺑـﻮﻥ ﺑـﺎ ﺳـﺮ ﻭ ﮐـﻠـﻪ ﻣـﯽ ﺭﻓـﺘـﻢ ﺗـﻮ ﺩَﺭ ﻭ ﺩﯾـﻮﺍﺭ، ﺗـﻮ ﺷـِﮑـﻢ ﻣـﻠـﺖ ..
ﺑـُﺲ ﮐـﻪ ﻣـَﺤـﻮ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺳـﺎﺵ ﺑـﻮﺩﻡ ..
میدونی قسمت سختش کجاس،جایی ک دنبال یه فرصت کوچیک واسه ز زدن بهشو ب زحمت پیدا میکنی بعد اون فرصت کوتاه دقیقأ مصادف میشه با پشت خط موندن!
هنوز هم از تمام کارهای دنیا،دل بستن به دلت بیشتر به دلم می چسبد.
ﻣﻴﻠﻴﻮن ﻫﺎ و ﻣﻴﻠﻴﺎردﻫﺎ آدم ﺗﻮي اﻳﻦ دﻧﻴﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪو ﻫﻤﻪ ﺷﺎن ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻲ ﺗﻮ زﻧﺪﮔﻲ ﮐﻨﻨﺪ ، آﺧﺮ ﻣﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﭼﺮا ﻧﻤﻲ ﺗﻮاﻧﻢ ؟
مى دونى takzang یعنى چه؟
t: تا
a: آخر
k: خط
z: زندگیم
a: عاشق
n: نگاه
g: قشنگتم
پس بدون به خاطر کم شارژی نیست که تک میزنم !
ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺭﯾﺎﺿﯿﺴﺖ …
ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺧﺎﺭﺝ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻦ ﺷﺪﯼ !
گاهی هوس میکنم…

در آغوشت حل شوم!

باهمه سردیت…

هنوز برایم گرمترین حس دنیایی…✔

لآبــه لآﮮ “تـــوضیحٌ المَســآئل”בِلَــمـ رآمیگَــرבَمــ
تــآبِبینَــم چــه شٌــבکــه بــه یڪــــبــآره
בیـــבَنــت رآبــَرمَــטּ حَــرآم کَــردی. . .!
میگن شیشه عمرآدما اگه خیس بشه عمرشون کم میشه چشات عمر منه مواظب عمر من باش.
احــســاسِ دوســـتــــ داشــتـــن بــرای آدمــا زیــاد اتــفــاق مــیــوفـتـه …
امـــا یــه دوســتـــ داشــتــن هــســتـــ کـــه بـــا ” تـــرس ” هــمــراهـــه ….
اون عــشـــقـــه ….. حــالــا لــابــد مـــیـــپــرســیــد تــرس چـــرا ؟؟؟؟
طــرف مــیــتــرســه از ایــنــکــه طــرفـــش دوســتــش نــداشــتــه بــاشــه
و اِ لــا فــرقــی واســش نــمــیــکــنـــه بــا بــقــیــه ….
اگــه تــرســیــدی شــک نــکــن عــاشــق شــدی ..
هنوز نمیدانم این چه فصلیست…..من کال ماندم وبه تونمیرسم!!!
ﻏﻤﻢ ﺍﯾﻨﻘﺪﻩ ﺯﯾﺎﺩﺷـــــــــﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﺚ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻭﺭﻭﺯﻡ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ …

ﺧـــــــــــﺪﺍﯾﺎ ..ﺗﻤﺎﻡ ﺷــــــﺪﻡ … ﺗﻤﺎﻣﺶ ﮐﻦ .

من به درک…بذار خوشبخت بشه…بذار روزهاش رنگی بشن…بذار لبش خندون باشه…تو که میدونی وقتی میخنده چقدر خوشگل میشه!!…بخندونش تا همه به تو احسنت بفرستن به خاطر خلق کردن این همه زیبایی!…غصه هاش رو ازش بگیر…بذار صبح که از خواب بیدار میشه زندگی واسش زیبا باشه!…بذار شب که میخوابه شکرت کنه به خاطر خوشبختی هاش!…مواظبش باش!…هروقت دلش گرفت بغلش کن!…از خدا بودنت کم نمیشه!…کاری کن تا خیلی ها حسرت زندگیش رو بخورن!…هر کسی رو که دوستش داره بهش بده…یادت باشه که طرف آدم خوبی باشه!…اذیتش نکنه…از گل نازکتر بهش نگه!…این یکی روحتما یادت باشه!!…اینقدرباهاش خوب باش تا هیچ وقت بهت شک نکنه!…تا هیچ وقت فکر نکنه که نیستی…یادت نره که از تاریکی میترسه!…برق ها که رفت بهش بگو نترس من اینجام!!…کسی رو بهش بده تا حتما رسم عاشقی رو بلد باشه!…مرد باشه ولی عاشق!…دیگه سفارش نمیکنم!…جون تو و جون اون!…من تو و همه ی دنیات رو با اون شناختم!…پس مواظبش باش…
بودنت را دوست دارم
وقتی پنجه در کمرم حلقه مے کنی
و به آغوشت سفت مرا مے فشارے
و وادارم مے کنے
که به هیچ کس فکر نکنم
جـــــــز تـــ♥ـــو … !
ﺑﻴﺘﻮﺗﻪ ﯼ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﺳﺖ ﺟﻬﺎﻥ
ﺩﺭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﯼ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺩﻭﺯﺥ
ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ
ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺩﺷﻨﺎﻣﯽ ﺑﺮﻣﯽ ﺁﻳﺪ
ﻭ ﺭﻭﺯ
ﺷﺮﻣﺴﺎﺭﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮﯼ ﺳﺖ.
ﺁﻩ
ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺍﺷﮏ ﻏﺮﻗﻪ ﺷﻮﻡ
ﭼﻴﺰﯼ ﺑﮕﻮﯼ
ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ
ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎ
ﺳﻼﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﮐﺴﯽ ﺟﺎﯾﯽ
ﺭﻭﯼ ﻣﻨﺎﺭﻩ ﺍﯼ
ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﻟﻢ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﭘﺮﺳﻪ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ
ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ
ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍ ﻩ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﺼﻮﺭ ﺁﻧﮑﻪ

                         “ﺩﻟﺖ”

                                  ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ

                                                              “ﺩﻟﻢ” ﺿﻌﻒ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ

ﭼﻪ ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﺑﺎﻻ‌ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ

                               “ﺗﻮ”

                                      ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺑﺎﺷﯽ ….

هنوزم عشقمی روحمی جونمی هنوزم گرمی ناب وجودمی هنوزم تو تو رویا با منی روی اشکهای گرم رو گونه هام روی موج بلند بهونه هام تا ابد جای پای تو مونده ولی دیگه نمیخوام
میگن عاشقا واسه عشقشون ازدنیامیگذرن خب،توکه دنیای منی من ازچی بگذرم…
ﯾﻪ ﺯﻏﺎﻝ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﻡ
ﺩﻭﺭﺕ ﯾﻪ ﺧﻂ ﻣﯿﮑﺸﻢ
ﺑﻌﺪ ﻣﯿﮕﻢ :
” ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻫﻤـــــــــــــــــﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻨﻪ
ﭼﻪ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ :
“ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻦ ﺍﺳﺖ”
.
.
.
ﻭﻗﺘﯽ
.
ﻧﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ
ﻧﻪ ﻣﻦ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ . . .
یکنفر در هـمین نزدیکــی ها
چــیزی
به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است
خیالـــت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببــند
یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا
تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد
ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﭼﻪ ﺑﯿﺨﯿﺎﻟﻪ ﻭ ﭼﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ !!
ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﻔﻬﻤﻪ ﮐﻪ ﯾﻪ ” ﻣﺮﺩ ” ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ
ﺑﺴﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﺩﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻮﻩ ﺩﺭﺩﻥ ، ﺩﺍﺭﻥ ﺍﺯ ﺑﻐﺾ ﺧﻔﻪ ﻣﯿﺸﻦ ، ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﺗﻮﯼ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮕﻦ ﻭ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ
»شما«اگر چه واژه ی محترمیست…

ولی

»تو« شدن لیاقت می خواهد…

معشوق بودن خوب است اما عاشق بودن خوبتر. لذتیست در نگرانی هایت برای داشتن او که تو انتخابش بوده ای.
وقتی گفتی به اندازه ی تمام برگهای درخت سیب خونمون دوستت دارم ، اونقدر خوشحال شدم که فراموش کردم زمستونه !
ه یک “ نترس ”
به یک “ نوازش ”
به یک “ آغوش ”
به یک “ دوستت دارم ”
خلاصه بگویم به “ تو ” نیازمندم !
ﺍﻣــﺸﺐ ﺑــﻪ ﻣﯿــﻬﻤﺎﻧﯽ ﺗــﻮ ﻣﯽ ﺁﯾــﻢ
ﻧــﻪ ﭼﺸــﻤﺎﻥ ﻓﺮﯾــﺒﻨﺪﻩ ﺍﺕ
ﻭ ﻧــﻪ ﻟﺒــﺎﻥ ﺗﺒــﺪﺍﺭﺕ ﺭﺍ ﻣﯿــﺨــﻮﺍﻫــﻢ
ﻣــﺮﺍ ﺁﻏــﻮﺷــﯽ ﺑــﻪ ﻭﺳــﻌﺖ ﺩﺳــﺘﺎﻧﺖ ﮐﺎﻓــﯽ ﺳــﺖ …
ﺩﻟــﻢ ﮔــﺮﻓــﺘﻪ …
ﻏــﻢ ﻫــﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑــﻐﻞ ﮐــﻦ..✘
پیچک می شوم دور آغوشت ریشه می زنم در جنگل قلبت با بوسه های شیرینت مرا آبیاری کن یادت بماند،باران شور، ریشه هایم را می خشکاند پس گریه بی گریه،بخند برای پیچکی که رهایت نمی كند
ﺧﺪﺍﻳــــــــــــﺎ !….
ﻃﺎﻗـﺖ ِ ﻣـﻦ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻃــﺎﻕ ِ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻱ ….
ﺍﻳﻦ ﭘﻴﻤﺎﻧـــﻪ ، ﺳــﺎﻝ ﻫـﺎﺳﺖ ﮐـﻪ ﭘــــُـﺮ ﺷــﺪﻩ…
منتظركسى بودم كه قدش به عشقم نميرسيد،غرورم را زيرپايش گذاشتم اما آنقدربالا رفت كه ديگر مرا نديد…
من خوشبخت ترین شاعر روی زمینم وقتی تو شعر هایم را چنان با دقت می خوانی ودست نوشته هایم را با احترام ورق می زنی ،که انگارنسخ خطی چندین هزار ساله اندبا اینکه می دانم از شعر و شاعری چیزی سر در نمی آوریاما چون شعر های من اند ،دوستشان داری..
اري عشق همان فلسفه ايست كه مارابه خاك سياه نشاند…
ﻣﺮﺩ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻗﻠﺐ ﺩﺍﺭﻧﺪ ….
ﻓﻘﻂ ﺻﺪﺍﯾﺶ ..ﯾﻮﺍﺵ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﻠﺐ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺍﺳﺖ ….
ﻣﺮﺩ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺗﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻘﺶ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ ….
ﺷﺎﯾﺪ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ ..
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻟﺒﻮﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﺶ ﻗﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ..
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ …
ﺳﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺟﻠﻮ ﻣﯿﺪﻫﺪ ..
ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍﮐﻠﻔﺖ ﺗﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ …
ﺗﺎ ﻣﺒﺪﺍ … ﻟﺮﺯﺵ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ …
ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ …
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ …. ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺷﯽ …… …
ﻧﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺯﻭﺭِ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎ !
ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻣﯿﺸﻮﺩ ..
ﻭﻟﯽ،ﮔﺮﯾﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ …
ﺑﭽﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ….
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ …
ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ….
ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺭﺯﻭﯾﺶ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﯾﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ …
ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﻨﯽ ..
ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﯼِ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺗﻮﺳﺖ
ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺗــــﻮ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ …..
ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ …
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﺗــــﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ …
hey napors ta hey sokot konam chizi az man biron nakhahi keshid
kilid zang zadeh ey k dari b gam nemikhorad
bkhoda digar khodamam ramz in gavsandog ra az yad bordeh am
,,,,,,,,,,,,,
من میخوام بگم عاشق ترینم روم نمیشه …..
میخوام بگم دوستت دارم بازم روم نمیشه….
می خوام پیشت باشم تو بغلم بگیرمت که نمیشه….
میخوام تو رو ببوسمت می گی اصلا نمیشه…
حالا تکلیف من این وسط چیه؟…..
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭﺕ، ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ..
ﺷــــــــــــﺎید
ﺳﺎﻋﺖ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻤﺎﻧﺪ…
چگونه فراموشم کردی؟
بیا و بمن یاد بده تا بتونم فراموشت کنم…
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ
ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪ
ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺴﭙﺎﺭ
ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎﻭﺭ ﺗﻮ ﮐﺎﻓﯽ ﺳﺖ
ﮐﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﻨﻢ !….
ریتـــم ِ خنده هایتــــــــــــ را دوستــــــــــ دارم . . .

تو بین ِ تمــــــــــــام ِ آدم هـــــــــا . . .

در این کــــــُره ے خاکے . . .

تــــــــــــــافتہ ے جدا بافــــتہ اے . . .

لبخنــــــــــــد بزن نفـــــــــــــس مــــــــــــن

هواى اينو
;”” ””؛،,،؛”” ””;
””؛،, ,،؛””
””؛”” داشته باش خيلى هواتوكرده
گـل یا پــوچ؟

دستت را باز نکن، حســم را تباه مکــن

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

که در دستانت

برایـــم کمی عشق پنهـــان است

عاشقانه ترين اس ام اس جنوبى:تک خرماى نخلستون دلمى.
يادت دلمو تنك ميكنه اسمت ديونم ميكنه صدات عاشقم ميكنه ميدونى چى آرومم ميكنه ؟داشتنت!
من با تو در یک اتاقِ تاریک که تنها روشنایی اش یک شمع است و حرف های ناگفته و عاشقانه هایی که در ورق نمیگنجد دیگر هیچ نمیخواهم….
ﺁﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﺍﺯ ﺗﮏ ﭘﺮﯼ ﻣﯿﺰﻧﯿﺪ
ﺷﻤﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺗﻠﻔﻦ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺪﯾﺪ
ﺷﻤﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻋﺸﻘﺘﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﺧﻮﺍﺑﺘﻮﻥ ﻧﻤﯿﺒﺮﻩ
ﺷﻤﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯿﻪ ﻋﺸﻘﺘﻮﻥ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ
ﺷﻤﺎﯾﯽ ﮐﻪ 2 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻋﻮﺍ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺘﻮﻥ ﻣﺴﯿﺞ
ﻣﯿﺪﯾﺪ: ﺁﺷﺘﯽ
ﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺷﻤﺎﻡ
ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﺩﺭﺳﺘﻪ به مولا…
ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ …. ﺟﺰ ﺁﺭﺍﻣﺸﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ
ﺁﺭﺍﻣﺸﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﺸﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ … ﺟﺰ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩﻧﯿﺎ
ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ … ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ …. ﺟﺰ ﯾﮏ ﮐﻮﭼﻪ، ﯾﮏ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ …. ﻭ ﺗﻮ !✘
کاش راه خانه ات اینقدر طولانی نبود
من که دربندم کجا میدان آزادی کجا؟
می دانی ؟!

دلم یک آمدن می خواهد…

بی هیچ رفتنی…

و……..

یک همدم که خیانت نداند !✔

گـيـرمـ يادم را حاشا کني..
با ديوار بلند خاطراتم چهـ ميکني!
میگویند:به زنان نباید بال وپرداد.. میپرد! امازنان فقط پروازهای عاشقانه را دوست دارند..! (بی دلیل نمیپرند) میگویند.. به زن نگویید دوستت دارم.. خودش رامیگیرد!!! امازنان(فقط)دستان عشقشان رامیگیرندومیگویند دوستشان دارند! میگویند.. نبایدبه زنان توجه زیادکرد..خودشان راگم میکنند.امازنان وقتی گم میشوند..که عشقشان… بی توجهی کند.
چشمانم را به آرومی میبندم،تا با تمام وجودم بوی خاک خیس خورده را احساس کنم،دلم میخواهداین کوچه باغی که در آن قدم گذاشته ام بی پایان باشد….دلم میخواهد زمانی به پایان آن برسم که دیگر چشم از این دنیا فرو بسته ام و پاییز آخرین فصل زندگی ام باشد
ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺸﮑﺴﺘﻦ ﺩﻝ یک ﻧﻔﺮ ….
ﺑﻪ ﻫﻮﺳﻤﺎﻥ ﻧﮕﻮﯾﯿﻢ ﻋﺸﻖ!
عشق پل قلبهاست به یکدیگر
بابا عجب مهندسی هستیا! خیلی پل محکمی ساختی بین قلب منو خودت
ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺁﺩﻡ ﺑﺮﻓﯽ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯾﺴﺖ
ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻑ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻫﺴﺖ
ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻑ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﺜﻞ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ
ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ ﻫﺴﺘﻢ
ﺍﮔﺮ ﻧﺒﺎﺷﯽ !…..
پـــــــــــــــرواز را دوســــت دارم
وقتـــــے
از ارتفاعــــات لبانــــــت
به عمــــق آغوشـــت سقـــوط میکنــــم
چـــه سقــــوط دلنشینــــے
راستــــے میدانستــــے
پــــــــــــــروازرا تـــو یـــادم دادے
ﻋﺒﻮﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﮔﺬﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ
ﺍﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺬﺷﺖ
ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﯽ ﮔﻨﺎﻩ ﺗﻮ
ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯿﺎن ﺑﯽ رﺣﻤﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﻨﯽ هم ﺑﺪﻧﯿﺴﺖ! ﻧﮕﺬار روزی ﮐﻪ ﺟﺪا ﺷﺪﯾﻢ ﺧﺠﺎﻟﺖ زدﻩ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺎﺷﯽ..
دلم از ماضی و مضارع ها خسته است.ساده با تو بودن را میخواهد.
هیچ وقت نفهمیدم چرا درست همونی که فکر میکنی با بقیه فرق داره مثه همه تنهات میزاره…
مثل عشق من…
مرا درياب که دلم بی تو مرداب است،روزگار رفت و من آزمودم درد غربت را بسی…
عشق پيدا كردن 1 فرد كامل نيست,بلكه شناخت كامل 1 انسان معمولي است
ﺑﻌﻀﻲ ﺯﺧــــﻢ ﻫﺎ ﻫﺴــــــﺖ ﻛﻪ ﻫـــــــــﺮ ﺭﻭﺯ ﺑــــﺎﻳـــﺪ ﺭﻭﺷﻮﻧﻮ
ﺑﺎﺯ ﻛﻨــــﻲ ﻭ
ﻧـــــــــﻤـــــــــــــﻚ ﺑﭙـــــــــــﺎﺵــــــــــــــﻲ …
ﺗـــــــﺎ ﻳـــــــﺎﺩﺕ ﻧــــــــــﺮﻩ ﻛﻪ ﺳـــــــــﺮﺍﻍ ﺑﻌﻀــــــــــﻲ
ﺁﺩﻣــــــــــﺎ ﻧﺒــــــــــﺎﻳـــــــﺪ ﺭﻓـــــــــﺖ ،
ﻧـــــــــــــﺐـﺎﻳـــﺪ …! !
نميدانم!
دل من نازك است يا چشمان تو تيز،
هر چه نگاه به تو ميدوزم،
بند دلم پاره ميشود….!
شبنم گلبرگ گلم بودی در این روزگار سرد,من و تو در آغاز عشقی بزرگ…
ناگهان در غروبی سرد تندباد خزان وزیدن گرفت و درخت سبز امیدمان را درهم پیچید و با خود برد…
“تو رفتی و من تنها به اين اميد دم ميزنم
كه با هر نفس گامی به سوی تو نزديكتر شوم”
پا به پایم که نیامدی..
دست در دستم که نگذاشتی…
سربه سرم هم نگذار که قولش را به بیابان داده ام…
عکــــس تو را
به سقف آسمان سنجاق می‌کنم
حال که این روزها
ازفرط دلتنگی
چشمانم مدام رو به آسمان است
بگذار تو در قاب چشمانم باشی…
ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎ ﻛﺎﻣﻴﻮﻥ ﻋﺸﻘﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﺑﺎﻻﻳﻲ ﭘﻴﭻ ﺩﻝ ﻣﺎ ﺑﺎﻻ ﻣﻴﺮﻓﺘﻲ ,
ﻣﻴﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﻴﺰﻱ ﺟﺰ ﮔﺮﺩ ﻭ ﻏﺒﺎﺭﺕ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺎ ﺟﺎ ﻧﻤﻲ ﻣﻮﻧﻪ
واسه لمس ِ احساس خوشبختی ، همـــــه ی ما لَنــــگِ همـــون ” یه نفریــــم ” که نیست…..
iN roozHa ShiShe ShodaM..
Zood MiShkaNaM ..
Vali NAjoooooor MiBoraM….
ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ،
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺴﺘﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻥ ،
ﻣﯿﻮﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﻣﻮ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﺭﻭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﻭ
ﻃﺮﻑ ِ ﺻﻮﺭﺗﻢ
ﺯُﻝ ﻣﯽ ﺯﺩ ﺗﻮﻭ ﭼﺸﺎﻡ ، ﻣﯽ ﮔﻔﺖ
ﺑﺒﯿﻦ ! ﺗﻮ ﻣﻦ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﯼ
ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﭘﺎﯾﯿﺰﯼ ? ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ …
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺑﻬﺎﺭﯼ ? ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﻗﻠﺒﻢ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﺮﺩﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ، ﯾﺦ ﺯﺩﻩ
ﺍﺳﺖ …
ﺍﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﮐﻮﺭﻩ ﺩﺍﻍ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ …
ﭼﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻓﺼﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺩﻗﺎﯾﻖ ﻣﻦ
نماز آيات ميخوانم هرروز از ترس نديدنت…
مرا در خانه تنها نگذار
بدون اکسیژن نگاهت

هر دقیقه،یک سال پیرتر می شوم
به خیابان می روی

نیم ساعت بعد
بر می گردی

و تو روی کاناپه

عاشقی را با موی سپید می بینی
که سی سال از عمرش گذشته

عشق را از
مرغ عشقي اموختم ..
كه حتي يك لحظه از دوري عشق خود زنده نماند
دل دردمند عاشق زمحبت تو خون شد
نه کشی به تیغ هجرت نه به وصل می رسانی
دوباره دوستم بدار
یکی برای فردا
ویکی هم برای امروز
دوباره دوستم بدار
دیگر در این نزدیکی نخواهم بود
ﻓﻘﻂ ﻣـﮯ ﮔﻮﻳـﮯ ﻣَﺭﺩ ﮐﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻧﻤـﮯ ﮐﻨﺪ . . . !

ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻳﮏ ﺑﺎﺭ ﺑپﺮﺳـﮯ ﺩﻟﻴﻞِ ﻫِﻖ ﻫِﻘَﺖ ﭼﻴﺴﺖ . . .

ﺍﺻﻼً ﺗــــﻮ . . .

ﻳﮏ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﮮ ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ پﻴﺪﺍ ﮐﻦ . . .

ﺣﺘـّﮯ ﺑﻬﺎﻧﻪ . . . !

ﻣَﻦ ﻗَﻬﻘَﻬﻪ ﻣـﮯ ﺯﻧﻢ . . . !!

من باشم و تو و نفس هایت…دیگر هوا هم برای خودم نمیخواهم
مُردنم آرزوست… اگر آرامگاه ابدیم، آغوش تو باشد.
مداد رنگي هايم را مي خواهم !
بگذار روي دقيقه هاي بي رنگت نقاشي کنم
مثل آن روزها که گل هاي سرخ و بنفشه راميان دفتر مشقت مي کاشتم ،
و عطرشان تمام کلاس را پر مي کرد …
ببين دست هايم هنوز بوي گل مي دهند ؛
دفتر مشقت را کجا پنهان کرده اي ؟
ﺣﺴﺎﺏ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﻡ
ﮐﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ
ﺁﺑﺮﻭﯼ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻧﺒﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮ
ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ
ﺭﻭﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺗﻮ ﭘﻬﻦ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮ
ﺣﺎﻻ ﻧﻮﺑﺖ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮﺳﺖ
ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﯾﺪ
ﺍﺯ ﻧﻔﺲ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﺣﺎﻻ ﻧﻮﺑﺖ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺗﻮﺳﺖ
ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﺑﻮﺩ
ﺍﺯ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩ
می ترسم کسی نه خودت را،
که دوست داشتنت را از من بگیرد !
گندمزار توأم ، نسیمی بخند… دنیایم را رقص برمی دارد..
یک نفر اینجاست ،که تمنای تودر عمق نگاهش جاریست وهمه ثانیه ها، درحصار غم دلتنگی تو زندانیست، لحظه ای نیست که یادت نکند…
ﺭﻭﺯﯼ . . .
ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺎﯾﺖ . . .
ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . . .
ﺣﺴـــﺎﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ . . .
چشمانم را رصد خانه دلم کردم
تاببینم روی ماهت
در شب های پرستاره
ای ستاره سْهای من
روزی از آسمان می چینمت
تا آن روز آرزو دارم هیچوقت پشت ابر ها نمانی
ﺍﻭﻧـﻲ ﮐـﻪ ﺍﺯ ﻣـﻦ ﮔـــﺬﺷﺖ …
ﻭﺍﺳـﻪ ﻣـﻦ ﺩﺭ ﮔـــﺬﺷﺖ …
ﺭﻭﺣــﺶ ﺷـﺎﺩ ﻭ ﻳـﺎﺩﺵ ﻓـﺮﺍﻣــﻮﺵ
ﺁﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﮏ ” ﺗﻮ ” ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ؛.
ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻮﺩ ،
ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻪ :
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ !
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ … !
من از شما گفتن تو بدم می آید

عزیزم مرا سرد خطاب نکن

این پاییز میخواهم تا افتادن آخرین برگ

با تو دیوانگی ها کنم !

یک شهـر را بـرایم بـه یـادگار گذاشته اسـت …
عــشــقـــت …!
ﺭﻭﯼ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﺑﻲ ﮐﻬﮑﺸﺎﻥ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﻧﻴﺴﺖ ……….. ﺟﺰ ﺁﺩﻡ ﭘــــــــــــــــــﺎﺭﻩ
ﮐﻪ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﺷﺎﻥ ﺍﮐﺴﻴﮋﻥ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﻴﮑﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻣﻴﺰﺍﻳﺪ
ﺍﻓﺴﻮﺱ
ﺗﻼﺵ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎﺷﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺟﻨﺲ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﺷﻨﺎﺧﺖ
ﮐﺒﻮﺗﺮ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ
ﺳﻴﻨﻪ ﻣﺘﺮﺳﮑﻬﺎ ﻻﻧﻪ ﺍﻣﻦ ﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺳﻨﮓ ﺯﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻧﺪ
ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺧﺪﺍ
ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺯﻣﻴﻨﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ
ﭘﺮﭘﺮ ﮐﻪ ﺷﺪﻳﻢ
ﻓﻬﻤﻴﺪﻳﻢ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﻫﺎ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻧﺪ
آه گراهام…..!
کاش اختراع نمیکردی تلفنی که زنگ نمیزند!!…
ﮏﯾ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺍﻡ .
ﻋﻄﺮ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻨﺶ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ
ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﺗﻮﺳﺖ ،
ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ
ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﻣﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﺎﻧﺪ
ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﻪ ﺳﺮﺯﻧﺶ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ !
gahi mitavan tamame zendqi ra dar aghosh gefdft…kafist yek nafar tamame zendgiyat bashad
نه
این جاده هم
ما را به هم نمی رساند..
تمام
راه ها
به بیراهه می رسد
و تمام بیراهه ها به مرگ
گریه نکن عزیزم!
فاصله عزیزترمان می کند..
کجاست اون ادعاهای عاشقی ات؟
حال که من عاشقت شده ام و فریادمیزنم توفقط سکوت میکنی…
ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻤﺎﻥ ؛ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ، ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯽ
ﺩﻫﺪ …
هر کسی از کوچه ای می ترسد .

از کوچه ای که
اگر بدون دستهای معشوقه رفتی ،
به دست خاطرات کشته خواهی شد !

عشق قیمتی نداشت,عاشقان کسانی بودن که حرمت عاشقی را بهایه جان میدانستتد,عشق هیچ وقت تغییر نکرد تا زمانی که آدم ها عاشقی را بهایی گذاشتن که این شد قیمت عاشقی
khastam behet chizi nagam. ta ba chesham khahesh konam dararo bastam rut ta ehsase aramesh konam
بگو سر گرم چی بودی که اینقد ساکت و سردی.خودت آرامشم بودی خودت دل واپسم کردی. ته قلبت هنوز باید یه احساسی به من باشه چقد باید بمونم تا یکی مثل تو پیدا شه. توروز و روزگار من بی تو روزای شادی نیست. تو دنیای منی اما به دنیا اعتمادی نیس.سلام ای ناله بارون سلام ای چشمای گریون. سلام روزای تلخ من هنوزم دوسش دارم. سلام ای بوغض تو سینه سلام ای آح آینینه. سلام شبهای دل کندن هنوزم دوسش دارم. نمیدونی تواین روزها چقد حالم پریشونه دلم با رفتنت تنگ و دلم با بودنت خونه. خراب حال من بی تو نمیتونم که بهتر شم تو دستای تو گل کردم براز با گریه پر پر بشم. یه بی نشونم تو این خزو من واز خودت بدون. یه بی قرارم به نیمه جون من و از خودت بدون.
ﺩﮐﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ
ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ
ﺗﻮﺭﺍ
ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ
ﻭﮐﻔﺶ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﻧﻨﺪ
ﺩﺭ ﺍﺭﺯﻭﯼ ﭘﺎﺑﻪ ﭘﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ …
ﺷﺎﻝ ﻣﻦ
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺒﺮﺩ؛
ﺷﻠﻮﺍﺭﻡ ﭼﻮﻥ ﺳﮕﯽ
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ
ﻭﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻭﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺒﺮﻡ !!!
ﭘﺲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ
ﻭﻋﺪﻩ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺑﺪﻫﯽ ؟؟
هر چقدر امروز گرم بود،تو سرد بودى.خيالى نيست،به “ها”کردن دستانم عادت دارم.
میگم هیس هیچی نگو…
دلم میگه نمیشه نگم دق میکنم…
میگم هرحرفیو که نباید به زبون بیاری میگه این یکیو نمیتونم نگم میگم باشه بابا بگو!!
من و دلم با هم میگیم”دلم برات تنگ شده”
بايد کسي بيايد
دلت را در دستانش بگيرد
نه تنـــــت را…..!
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ …
ﯾﻪ ﺟﻔﺖ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﺸﺘﺮﮎ
ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺧﺎﺹ
ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ
ﯾﻌﻨﯽ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻩ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺮﺍﺵ
ﯾﻪ ﻓﻨﺠﻮﻥ ﻗﻬﻮﻩ ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﮔﺮﻡ
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻐﺾ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺜﻞ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ
ﮔﺎﻫﯽ ﻟﻮﺳﺶ ﮐﺮﺩﻥ
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﯽ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪﻧﺶ
ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺷﻌﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻥ
ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﯼ ﺑﺪﻥ ﺗﻮ
ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﻩ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﻪ ﺑﻌﺪﺵ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﺑﺎﺷﻪ…..✘
من دلباخته تجسم شانه ای امن هستم که هر شب سرم به خیالش سقوط می کند
هنوز در پی جراح زبردستی می گردم که سرنوشت مرا با تو پیوند بزند.
عشقای کورو نمیخوام
چیزای دورو نمیخوام
وقتی نزدیک نمیشی
تورو از دور نمیخوام
كاش ميشد وقت رفتن چشم هايم را كنار تو بگذارم تاكه درحسرت ديدارت نمانم.
چشمانت را توان نگاه نیست برای دیدنش سنگینی خواب را جستجو میکنم تا ببندد اندکی آن سیاه رنگ راببینم عظمت آن چشمان را
مـی نـویسـم /دوسـتـت دارم/و قـایمـش می کـنم …تـو، بـه درد ِ زنـدگی نمـی خـوری!تـو را بـایـد نـوشـت و گـذاشـتوسـط ِ هـمان شـعرهـا و قـصه هـایـی …کـه ازشـان آمـده ای!
ﺩﺭﺩ ﺭﺍ ﻫﺮ ﮐﺠﺎﯼ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﭼﺸﻢﻡ
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺯﻧﺪ
چقدر وقت دارم برای تو و چقدر وقت نداری برای من….!
چقدر دلتنگ میشوم برای تو وچقدر دلتنگ نمیشوی برای من….!
و چقدر دام میگیرد از این همه تنگی وقت که حتی وقت نمیکنی دلتنگ شوی برای من……
ﺑــــﯽ ﺗــــﻮ ﺯﻣـــﺎﻥ ﺑﺮﻭﺩ ﺳﻤﺎﻗﺶ ﺭﺍ ﺑﻤﮑﺪ !!!!!
ﺍﯾـــﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﯿﺨﻮﺩﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﻼﻑ ﮐــــــﺮﺩﻩ ….
ﺁﺧﻪ…. ﺑﯽ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺭﺩ ….ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﮐﻪ
ﺑﺎﻃﺮﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ …ﺩﺭﺟﺎ ﻣﯿﺰﻧﺪ !!!!
ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺑﻐﻠﺘﯽ
ﺍﯾﻦ ﺷﺐ ﺻﺒﺢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
نميدانم دركجاي خاطراتم ايستاده اي كه از حواس لحظه هايم پرت نمي شوي…
ﺯﻭﺍﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﻫــﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﺷﺘﯿﺎﻗﯽ ﺩﻭﺑﺂﺭﻩ ﺍﺳـ ـﺖ ..
ﺭﻭﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺮﻣﮕﺮﺩﺍﻥ ،
ﺩﻟـ ـﻢ ، ﻃـ ـﻮﺍﻑ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـ ـﺪ ﻗﺒﻠﻪ ﮔﺎﻩ ﻣﻦ
اشک زیباترین پدیده است,اماتاوقتی بهترین وزیباترین چیزاروازت نگیره,پدیدارنمیشه.
آغــوشت میتواند

قشنگترین سرخط

خبرها باشد

وقتی تـو میتوانی

قشــنگ ترین تیتر

زندگی من باشی.

ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﻡ… ﭼﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﻟﻄﯿﻔﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ…
پاییز می آید. . .

زمانی که خاطرات شیرین گذشته ی خودم را. . .

با تو به یاد می آورم. . .

پاییز همچون بهار دل انگیز می شود. . .

بیا و اینک مرا با خود به آن سوی دریاها ببر. . .

شاید دگر برای پیوستن فرصتی نباشد. . .✔

من با کل دنیا فرق دارم

چون من “تـــو” را دارم ..

مخاطب خاص روز ها و شب هایم
همه دنیای من
فقط یک سوال
یکبار شد ناراحتت کنم
یکبار شد با من اذیت بشی
یه بار شد نباشم
یه بار شد خیانت کنم
یه بار شد رو حرفت حرف بیارم
اما تو چی
نه دست هایت توی جیبم است نه سرت روی سینه ام
در این گرانی
شب هایی که باران تمام ستاره ها را از آسمان شسته, نمی شود دل به آسمان زد و برای آرزوهایت شهاب چید!
کمی برایم آغوش قرض می دهی؟!
می خواهم نازت را بخرم اما…
دل و جیبم عجیب خالی است…!!!
چندان هم دور نيستي ؛ فقط به اندازه ي يک نميدانم از من فاصله گرفته اي
آري ، “نميدانم” کجايي ؟
مينويسم ز دوچشمت كه برايم دنياست همه زيبايي دنيا ز دوچشمت پيداست.
گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری
ولی انگاه همین جا و همین دور و بری
ماه می تابد و انگار تویی می خندی
باد می آید و انگار تویی می گذری . . .
استخوانهایت باید خیلی محکم باشن
وقتی تصور می کنم در آغوشم می فشارمت.
زندگی باور دعاهای قشنگ است ، برایت دعاهای قشنگ میکنم و تو آنها را باور کن
گرطبیبانه بیایی به سربالینم.به دو عالم ندهم لذت بیماری را
و مـن هنـوز..

مثلِ اولیــن بــ ـآر

وقتـﮯ اسمـت رآ روی صفحـﮧ ﮮ گـوشـﮯ میبینـم

دست و دلـــم میلــرزد !!

>>>=======>
اين تيربخوره توقلب اونايي كه قدرتونميدونن
ﮔﻮﯾﯽ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺯﯾﺮ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ!
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ،
ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮﻡ،
ﺯﯾﺮ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﮔﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﺩ
عـــشـــــقمان بازی حُکـــــمی بـــــود که

مَن از دِل مایــــه گـــذاشتـــم

و تو از خِشــــت !

ﻟﺰﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﻮﯼ ﺳﺪﺭ ﻭ ﮐﺎﻓﻮﺭ ﺑﺪﻫﯽ ﻭ ﻗﻨﺪﺍﻕ ﭘﯿﭽﺖ
ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﻮﯼ ﭼﻨﺪ ﻣﺘﺮ ﺗﺘﺮﻭﻥ ﺳﻔﯿﺪ، ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ
ﺷﺎﺩﺕ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﯾﺖ ﺑﻮﯼ ﺗﺼﻨﻊ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮﺩﻩ
ﺍﯼ .. .
کاش وقتـــــــے آســــــــــمان بارانیست چشــــــــــــــــم را با اشـــــــک باران تر کنیــــــــــم
کاش وقتـــــــے که تنــــــــــها میشـویم لحـــــــــظه اے را یاد یكدیگـــــــر کنیــــــــــــــــــــم .
دلـــم یک شــب ِآروم میخــــواد … بــا آهنگــــی رومــــــانتیک…

چنــــد تا شمــــــع … و یک عالمــــــه تــــو…

که بــه دنیــــا بگـــــــم … خــــداحـــــافـــــــظ …

دنیــای مــن کســــی ست…

که در آغـــــوشش جــان میدهــــم…

یعنـــی « تـــــــــــــــو »

ﻳـﮏ ﺧـﻠـﻮﺕ ﻣـﻘـﺪﺱ . . .
ﺗـﻮ ﺑـﺎﺷـﻲ ﻳـﮏ ﺑـﻐـﻞ ﺷـﻌـﺮ ﻭ ﻧـﺒـﺾ ﺻـﺪﺍﺕ
ﺗـﻮ ﺑـﺎﺷـﻲ ﻭ ﻣـﻦ ﻣـﺴـﺖ ﺍﺯ ﺑـﻮﺳـﻪ ﻫـﺎﺕ . . .✘
ﺟـــﺰ ﺗـ ـ ـ ـ ـﻮ …

ﺗـــﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿـــﺎ …

ﭘــــــَــــــــﺮ !

چون آفتاب آمدی
عشقم شدی
دوست داشتنت آیه و رسم بودنم شد
و چه صادقانه رفتی
هنوز به رسم و آیین تو زنده ام
چقدرسخته سهمت از اونی که دوسش داری,فقط اس ام اس های شبونه باشه…!!!
مرا هم که بشکنے

در تکه هایم

تکثیر میشوی. . .

مرا دار بزنید….

میخواهم همه بدانند اخرین حرف من تویی!

ﻣﻲ ﭘﺴﻨﺪﻡ ﭘﺎﻳﻴﺰ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﻣﻌﺎﻓﻢ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺍﺯ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻛﺮﺩﻥ ﺩﺭﺩﻱ
ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﺪﺍﻳﻢ ﻣﻲ ﭘﻴﭽﺪ ،ﺍﺷﻜﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﻣﻲ ﭼﺮﺧﺪ ،ﺁﺧﺮ
ﻫﻤﻪ ﻣﻴﺪﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ…!
ﺑﺎ ﻓﻨﺠﺎﻧﯽ ” ﭼﺎﯼ ” ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ
” ﻣﺴﺖ” ﺷﺪ
ﺍﮔﺮ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ” ﺑﺎﺷﺪ
برایت نمیمیرم ، برایت میمانم ، میمانم تا آنجا که آخر دنیاست . . .
آن دم ک فکر میکنی خیلی براش عزیزی زیاد خوشحال نباش
شاید اشتباه کنی و شاید فقط یک سوءتفاهم باشد
چه حس قشنگیست این حس عاشقی…
حسی که به یکباره تماموجودت رامیگیردوراه فرارندارد…
دلتنگ این حسم!
با دستت یه پروانه میگیری میخوای ببینی زنده ست، انگشتتو باز میکنی فرار میکنه، محکم میگیریش میمیره دوست داشتن مثل گرفتن پروانه میمونه
ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﻭﺭ ﻣـﯿـﺸــﻮﻡ…

ﺗــﺎ ﺑـﻪ ﺗــﻮ ﻧـــﺰﺩﯾــڪ ﺗـﺮ ﺑــﺎﺷــﻢ
ﺍﯾــﻦּ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ” ﺧــــﯿــﺎﻝ ”
ﺗﻨﻬــﺎ ﺭﺍﻩ ﺑـــﺎ ﺗـــﻮ ﺑـــﻮﺩﻥּ ﺍﺳــﺖ . .

همه دلموشکستن ولی توفرق داری
آخه ضرب المثل میگه:کارآن کردکه تمام کرد
می توانستم بهترین رنگ ها را برایت نقاشی کنم اما تو تنها دستان سیاهم را دیدی . . .
كويند هنكام غروب آسمان به زمين بوسه ميزند;ميخواهم امشب برايت غروب كنم آسمان من كجايي؟
دوستي چيزي براي هديه نيست / طرح دريا و غروب گريه نيست
دوستي يک کلبه ويرانه نيست / صحبت از شمع و گل پروانه نيست
دوستي تنهاي تنها يک تب است / بي تو ماندن در سکوت يک شب است . . .
ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ
ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ !
ﺧــﻮﺍﺏ ﻫﺎ ﺗـﻤــﺎﻡ ﻣﯿــﺸﻮﻧــﺪ …
ﺗﻮ ﺍﻣــﺎ ….
ﺭﻭﯾــﺎﯼ ﺑــﯽ ﺍﻧــﻘــﻀــﺎﯼ ﻣــﻨــﯽ !!..
تحملی که تو داده بودی داره تموم میشه، مگه نگفتی همه جا مال منی تا همیشه، دلم داره شور میزنه این دل رو بی خبر نذار، تو رو خدا با خوبی هات روی هیچ دلی اثر نذار.
نميدانم چرا بين اين همه آدم پيله کردم به تو!
شايد فقط باتو پروانه ميشوم…
ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻟﻬﺠﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ
ﮐﻤﯽ ﻃﺎﻗﺖ ﺑﯿﺎﻭﺭ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﻋﺪ ﻭ ﺑﺮﻕ
ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﺁﺳـــــــــﻤﺎﻥ ﻫـﻢ ﮔــﺎﻫــــــﯽ ﺩﻟــﺶ ﻣـﯽ ﮔﯿـــﺮﺩ !! ..
ﻣـَـــــــﻦ ﮐــﻪ ﺁﺩﻣــــــﻢ ..
صحبت از دیروز و امروز و فردا نیست
صحبت از توست
و تو یعنی همیشه
عمری ست شبانه روز لبهایت را
لب باز نکن هنوز لبهایت را
نه سیر نمیشوم به چندین بوسه
بر روی لبم بدوز لبهایت را
یک روز آغوشم پر از “تو” میشود…
مــن کـه می دانـم …
بـه کودکی هم اگر برگردم …
تو همــان شیشـه ی شیر گمشده ام می شوی
زیور بخود مبند که زیبا ببینمت
بادیگران مباش که تنها ببینیمت
در این بهار تازه که گلها شکفته اند
لبخند عشق زن که شکوفا ببینمت
کمى دورتربایست…
من دیوانه تراز انم که….
بى هوادراغوشت نگیرم…!
من و تو آخر کار،
ما نشدیم،
من ماندیم،
رنگ خاکستر آن شعله شدیم.
با پاي پياده ميروم…
برگ ها همسفر من هستن
خش خش برگ هاي پاييز گويي صداي تکه هاي قلب شکسته من هستن
چه بي گناه زير پا له مي شوند… مثل دل من
کاش بود و حال من را ميديد
ولي من کجا ميرم؟!
تلاشي بي ثمر براي فراموش کردنت…
گويي تو را هم با خود ميبرم…
شبهای بی ستاره ام را به خورشید گرم و پر حرارت تو پیوند میزنم ای اشنای همیشه گی ام ، غریبه ای در این دیر نااشنایم ، دستان نیازمندم را بگیر تا دراین هیچستان زندگی که هر لحظه اش مرا به سنگستان نیستی می طلبد ، رهایی یابم ، و بندی را که سالیان درازی است بر گردن جانم بسته ام باز کن ای مهربان جاودانه
ﺩﺭ ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﮮ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ . . .

ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳَﺖ ﺳﺎﺧﺘﻢ . . .

کاش برگ زرد پایزی بودم که وقتی از کنارم رد میشودی من بایک نسیم باد پایزی دنبالت می افتادم یا بهت میرسیدیاخاکستر رهه عشقت می شدم
هرباری که بم نگاه میکرد میگفت چیه فرشته روزمین ندیدی؟
میخواستم بش بگم تاحالا چندبار این جمله رو به چند نفر گفتی؟
ولی هیچوقت بش نگفتم تا دلش نشکنه…
ی روز بم گفت توخیلی ساده لوحی!
عـشـق!
آدم را به جاهای ناشناخته میبرد.
مثـلا به ایستــگاههای متـروک
به خلـوتِ زنگ زده ی واگنها
به شهری که
فقط آن را در خواب دیده…
وقتی عاشق شدی،
ادامه این شعر را، تو خواهی نوشت…!
ماه به من گفت اگر عشقت به تو پیام نمیدهد چرا ترکش نمیکنی؟ به ماه نگاهی کردم گفتم ایا اسمان تو را ترک میکند زمانی که نمی درخشی؟
عــکس تـــــــو را
به سقفـــــ آسمــان سنجــــاق میکنم
حال که ایــــن روزهـــا
از فرط دلتنـ ــ ـگی
چشمانـــم مدام رو به آسمــان استـــــــ
بگذار تــــــو در قابـــــــ چشمانــــم باشی.
اون که باعث این شد که دیر بخوابم .خدا خواب رو ازش نگیره
سهم من ازتو

نیم نگاهی است گاه و بیگاه

میجویم خودرا

درنگاهت در نفست درقلبت

کلید صندوقچه قلبت را به من بده

میخواهم خود را بیابم

درفکر جمله ایی زیبا بودم اما جمله ایی زیباتر از این پیدا نکردم……
عاشقتم همیشه بامن باش..
زﻧﺪﮔﯽ ﭼﻮن ﻗﻔﺲ اﺳﺖ ، ﻗﻔﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﭘﺮ از “ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ” ، و ﭼﻪ ﺧﻮب اﺳﺖ دم ﻏﻔﻠﺖ آن زﻧﺪان ﺑﺎن ، و ﺳﭙﺲ ﺑﺎل و ﭘﺮ ﻋﺸﻖ ﮔﺸﻮدن ، ﺑﻌﺪ از آن ﻫﻢ ﭘﺮواز
سايه ام امشب ز تنهايي مرا همراه نيست /

گر در اين خلوت بميرم هيچ کس آگاه نيست

من دراين دنيا به جز سايه ندارم همدمي /

اين رفيق نيمه راه هم گاه هست و گاه نيست.

کاش زندگی به همین سادگی بود
به همین سادگی!!
خالی از حسرت
پوچ از تنهایی
بدون بغض
کاش او…
یک تنه می توانست حریف همه ی غم های بزرگ قلب کوچکت باشد
کاش او می توانست غرق لبخند کند تمام دقایقت را
افسوس که او خود اسیر یک مشت بی کسی است
کاش او می توانست مونست باشد همه ی شب های بی محتوا را
کاش تو….
دلت این همه غم نداشت…!
کاش سادگی همه ی این درد و دل های ساده را می شد
برای خدا روی کاغذ نوشت
برای خدا نوشت و به نشانی سادگی یک آرزوی محقر برایش پست کرد
کاش می شد همیشه انقدر ساده نوشت
ساده اما …
پر از حرف های ناگفته…
پر از لحظه هایی که ناگزیر، زود، دیر شد
کاش گریستن یادت نمی دادند
بغض، بدرقه ی چشمانت نمی کردند
کاش او…
می توانست به جای بغض هایت
یک آسمان گریه کند…
کاش او…
خاطره ی بودنش، جای خالی همه ی خاطره های بی سرانجام چشمان همیشه صبورت را
پر از پرواز پروانه های عاشق می کرد
کاش او…
نازنینم!!
به گمانم (او) همان (من) م!
خویش از همه ی دنیا جدا…
کاش زندگی ما آدم ها…
به همین سادگی بود….
تنها…
به همین سادگی.
محبت گرخریداری شودمابه هرقیمتی خریداریم
ﺁﻫــــــــــﺎﯼ ﺗـــــــــــﻮ
ﺭﻭﯼ ﺑـــــﺮﮔﺮﺩﺍﻧـــــﺪﻧـــــﻢ ﺭﺍ
ﭘـــــﺎﯼ ﻏـــــﺮﻭﺭﻡ ﻧﮕـــــﺬﺍﺭ
ﻭﻗـــــﺘﯽ ﺧـــــﺪﺍ ﻧﮕـــــﺎﻫـــــﻢﺍﻥ ﻣﯿـــــﮑﻨـــــﺪ
ﺟـــــﺮﺍﺕ ﺩﯾـــــﺪﻥ ِ ﮐﻔـــــﺶ ﻫـــــﺎﯾـــــﺖ ﺭﺍ ﻫـــــﻢ
ﻧـــــﺪﺍﺭﻡ
ﭼـــــﻪ ﺑـــــﺮﺳﺪ ﺑـــــﻪ ﭼـــــﺸﻢ ﻫﺎﯾـــــﺖ !
فقط امشب مال من باش بدون هیچکی نمیتونه ماه وتو خواب من بیاره….
ﺩﯾﻮﺍﻧﮕــــ ﯼ ﺍﻡ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ….
ﺍﯾﻨــ ﺟﺎ ﻣﺮﺯ ﺟﻨﻮﻥ ﺍﺳــ ﺕ ….
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫــ ﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ ….
ﺗﻨﻬـــ ﺁ ﯾﮑـــ ﺑﺎﺭ ــــــ ﺩﯾﮕﺮــــــ ﺑﻤﯿﺮﻡ
چه بود? صداي در بود? نه خسته ام, کيست اين وقت شب? نه خيالاتي شدم ,,,,آخر بگو تو با اين همه بي وفايي ات در خيال من چه ميکني؟
ﺑـﺎﯾــــﺪ ﮐـﺴـﯽ ﺭﺍ ﭘـﯿـﺪﺍ ﮐـﻨـﻢ
ﮐـﻪ ﺩﻭﺳـﺘـﻢ ﺩﺍﺷـﺘـﻪ ﺑـﺎﺷـــــﺪ
ﺁﻧـﻘـﺪﺭ ﮐـﻪ ﯾـﮑــــﯽ ﺍﺯ ﺍﯾـﻦ شب وروز ﻟـﻌـــﻨـﺘـــــــﯽ
ﺁﻏـﻮﺷـــﺶ ﺭﺍ ﺑـﺮﺍﯼ ﻣـﻦ ﻭ ﯾـﮏ ﺩﻧـﯿـﺎ ﺧـﺴـﺘــــﮕـﯽ ﺍﻡ
ﺑـﮕـﺸــــﺎﯾـﺪ
ﻫـﯿـــــﭻ ﻧـﮕـﻮﯾـﺪ .
ﻫـﯿـــــﭻ ﻧـﭙـﺮﺳـﺪ .
ﺑــــﺮﺍﯾــــﻢ ﮐﺘـــﺎﺏ ﺑـــﺨﻮﺍﻧـــﺪ
ﻣـﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏـﻮﺵ ﺑـﮕـﯿـﺮﺩ
ﻭ ﯾـــﮏ ﺑﻮﺳـــﻪ
ﻓـﻘـــــﻂ ﻫﻤﯿﻦ
ﺑـﻌـﺪ ﻫـﻤـﺎﻧـﺠـﺎ ﺑـﻤـﯿــﺮﻡ
ﺗـﺎ ﻧـﺒـﯿـﻨـﻢ ﺭﻭﺯﻫـﺎﯼ ﺁﯾـﻨــﺪﻩ ﺭﺍ
ﺭﻭﺯﻫـﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻣـﯽ ﮔـﻮﯾـﺪ
ﺭﻭﺯﻫـﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ﺩﯾـﮕـﺮ ﺩﻭﺳـﺘـﻢ ﻧـﺪﺍﺭﺩ
ﺭﻭﺯﻫـﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ﺩﯾـﮕـﺮ ﻣـــﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻏـﻮﺵ ﻧـﻤـﯽ ﮔـﯿـﺮﺩ
ﺭﻭﺯﻫـﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ﻋـﺎﺷـﻖ ﺩﯾـﮕـﺮﯼ ﻣـﯽ ﺷـﻮﺩ…
ﻃـــﻌﻢ ﺍﻭﻟﻴــﻦ ﻫﻢ ﺁﻏــﻮﺷــﻲ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺣﺘـــﻲ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﻢ ﻧﻤﻴﺘــﻮﺍﻧﻢ ﺗﺠﺮﺑــﻪ ﮐﻨﻢ ..
ﺯﻣﻴــﻦ ﺑﻪ ﮐﻨــﺎﺭ !..
من و تو خورشید و ماه ایم.
من مث خورشید تنهای تنها
اما تو مث ماه، دل خوش کرده ای به ستارگان آسمان
و مرا از یاد برده ای.
دوستت داشتم یادت هست؟
گفتم دوستت دارم و تو گفتی کو چکی برای دوست داشتن
رفتم تا بزرگ شوم اما انقدر بزرگ شدم که یادم رفت “دوستت دارم”…
ﺷﺐ ﺭﺍ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﻦ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺘﺎﺑﺪ
ﭼﺸﻢﻫﺎﯾﺖ
هرچه بیشتر میخواهمت دورتر میشوی….بیا قول میدهم دیگر دوستت نداشته باشم…
تا حالا کفشاتو نگاه کردی؟؟؟؟؟؟
دو تا عاشق:
دو تا همراه
که بی هم میمیرن
با هم خاکی میشن
بدون هم زیر بارون نمیرن
و همیشه ی همیشه پشت هم و همراه همن
کاش آدما هم یکم از کفشاشون یاد بگیرن
چهار فصل کامل نیست…
هوای تو هوای دیگریست…
ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ،
ﺑﺎﻻﯼ ﺁﻥ ﮐﻮﻩ
ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺁﻥ ﺩﺭﯾﺎ،
ﻭ ﺩﺭ ﺍﻓﻖ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ !
ﺍﻣﺎ
ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ
ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﯾﺮﻫﺎ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ!
از استادی پرسیدند:آیا قلبی که شکسته بازهم می تواند عاشق شود؟
استاد گفت:بله می تواند…
پرسیدند:آیا شما تاکنون از لیوان شکسته آب خورده اید؟
استاد پاسخ داد:آیا شما به خاطر لیوان شکسته از آب خوردن دست کشیده اید؟!!
هنـوز هم خـیـالـت مــرا میـلرزاند… ۷/۸ ریشتر…
با هزار زبان رنگارنگ میگویم
همراه با زمزمه های دلتنگی
با تو میگویم
باور کن…
با تو بودن یعنی
پـــــــــــــــــــرواز تا اوج…
می دونی چرا خدا به همه دوتا دست داده دو تا پا و دو تا چشم اما فقط یک دونه قلب داد؟برای این که بگردی اون یکیش رو پیدا کنی.
هديه اي که براي تولد من آورده بود يک تابلو بود که باخط درشت رويش نوشته بود: زندگي پوچ وبي معناست،درصورتي که اوهميشه به من ميگفت:توتموم زندگي مني!!
سیه چشمی به کار عشق استاد
به من درس محبت میداد
مرا از یاد برد اخر
ولی من بر آنم که تاری زه زلفش به عالم نفروشم
ﭼﻘـــﺪﺭ ﺯﯾـــﺎﺩﯼ !ﺁﻧﻘــــﺪﺭ ..ﮐﻪ ﻧﻤـــﯿﺘﻮﺍﻥ ..ﺗﻤــــﺎﻡ ِ ﺗـــﻮ ﺭﺍ “ﺧﯿـــﺎﻝ” ﮐــــﺮﺩ !
دراین دنیا نکردم من گناهی فقط کردم به چشمانت نگاهی

اگرباشد نگاه من گناهی مجازاتم کن جز جدایی

تنها آرزوی من برایت این است…
..تنها نشوی…
هواي اينجا بدجور دونفره است,ولي يك نفر جايش خاليست..
ﻳﻪ ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻪ : “ﺍﮔﻪ ﻋﺸﻘﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﺖ ﻣﻴﻜﻨﻪ؛
ﺣﺘﻤﺎ ” ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﺳﻮﻣﻲ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﻋﺸﻘﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻭﻥ
ﺗﻼﺵ ﻣﻴﻜﻨﻪ”!
بانو…
نگاه دیگران را دیدی که…
چگونه تحسینم میکردند….
آن هنگام که پیراهن آغوش تو
را به تن داشتم….
همه میگن عشق یعنی
دوست داشتن..
امامن میگم عشق یعنی
یکی مثل تو داشتن.
منوتومثل دوخط موازي مي مونيم كه اكه به همديكه نرسيم لااقل تاابدكنارهم مي مونيم..
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺩﻟﻢ : ﻋﺸﻖ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯿﻤﯿﺮﺩ ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻋﺸﺎﻕ ﺑﯽ ﻭﻓﺎ ﺑﺎﺷﻨﺪ . .
مرا ببخش اگر به تو پيله کرده ام….
قدرى طاقت بياور پروانه ميشوم و ميروم…!
ﻗﻄﺎﺭﻫﺎ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ
ﭼﯽ ؟ ﭼﯽ ؟
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺭﯾﻞ ﻫﺎ
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺷﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ . . .
¶¶¶سيم هاي تلفن¶¶¶

تمام پرندگان شهر از راز من و تو باخبرند…

از روي سيم هاي تلفن جم نميخورند…

گوشي را كه بر ميداري سيم ها داغ ميشوند…

پرندگان به خط ميشوند و همديگر را ميبوسند…!

ﻋﺸﻖ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﺯﻥ ﻭﻗﺘﻴﻪ
ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻴﺒﺎ ﺩﺳﺘﺎﻱ ﻇﺮﻳﻔﺶ ﺭﻭ ﺳﻴﻨﻪﻱ ﻣﺮﺩﺵ
ﻣﻲﻛﻮﺑﻪ
ﻭﻣﺮﺩ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﻐﻠﺶ ﻣﻲﻛﻨﻪ
،ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻣﻲﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﻣﻴﮕﻪ :
ﻧﺰﻥ ﮔﻠﻢ! ﺩﺳﺘﺎﻱ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﺭﺩ ﻣﻲﮔﻴﺮﻩ
ﻭﻗﺘﮯ ﮔﻔﺘﮯ ﺑﮧ ﺍﻧﺪﺯﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺮﮔﻬﺎﮮ ﺩﺭﺧﺖ ﺳﯿﺐ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪﻡ ﮧﮐ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ
ﺯﻣﺴﺘﻮﻧﮧ…
کاش دلم شیشه بود هدیه میکردم به تو، توی دستت میشکست میگفتم فدای تو
به خاطر عشقم گریه هام پنهان میکنم

┈┈┈┈┈┈╯╯╯╯┈┈┈┈┈
┈┈┈┈╭╯╰╰╰╰╰╮┈┈┈
┈┈┈┈▕╭▅╮╭▅╮▏┈┈┈
┈▕▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▏┈
╭━╮┈╭▅╮╭▅╮┈┈╭━╮
┃┳╯┈╰━╯╰━╯┈┈╰┳┃
┃┣┈┈┈┈╭╮┈┈┈┈┈┫┃
┃┣┈┈╰━━━━╯┈┈┈┫┃
╰▕▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▂▏╯

فکرمیکردم صادق ترینی بامن!!
امابعدمدت هادیدم دروغی بود همه چیز همه حرف همه خاستنی هامون.. .
چقدردوست دارم گفتنات برام شیرین بود
چقد این دروغ دوست داشتنیو دوست داشتم.. .
من باید
بلندشوم،
قهوه ای بوکنم،
بلکه این عطرلعنتی تنت از سرم بپرد….!
دنبال کسی میگردم که توی بهار که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل بگم:
میای بریم زیر این رگبار و هوای خوش قدم بزنیم؟در جوابم فقط بگه: نیم ساعت دیگه کجا باشم…
توی تابستون که زنگ بزنم بدون هیچ دلیل بگم:
میای بریم خیابون ولیعصر از ونک تا هر جا شد قدم بزنیم؟
در جوابم فقط بگه: ناهار اونجایی که من میگم…
توی پاییز زنگ بزنم بدون هیچ دلیل بگم:
میای صدای ناله ی برگای سعدآباد رو در بیاریم خش خش صدا بدن؟در جوابم فقط بگه: دوربینتم بیار…
توی زمستون زنگ بزنم بدون هیچ دلیل بگم:
چنارای ولیعصر منتظرن با یه عالمه برف، بعد با تردید بپرسم: میای که؟
در جوابم بدون مکث بگه : یه جفت دستکش میارم فقط یه لنگه من یه لنگه تو…
سر اینکه دستای گره شدمون توی جیب کی باشه بعدا تصمیم میگیریم…
دوست دارم که شبی بوسه به رویت بزنم*لب به لب،سینه به سینه،دست به مویت بزنم*دوست دارم بنوازم رخ زیبای تورا،زیر دندان بفشارم لب شیرین تورا
✔من و تو✔

از همان اول محکوم به از دست دادن بودیم!!!

✔تو✔

همان یک ذره احساس را!!!

✔من✔

تمام زندگی ام را!!!

من کلبه خوشبختي تور را روزي با گلهاي شوق فرش خواهم کردو قشنگترين لحظه هايم را به پاي ساده ترين دقايقت خواهم ريخت تا بداني عاشقترين پروانه ات خواهم بود
چه “شوری” میزند دلم وقتی در چشم دیگران انقدر “شیرین” میشوی !
ﺑِﻬﺸﺖ ﻣـے ﺷﻮﺩ . . .

ﺑَﺮﺯﺥِ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ . . .

ﺑﺎ ﺗـــــــــــﻮ . . .

قصه ازاونجاشروع شدکه خیلی عصبانی بودگفت اگه دوستم داری ثابت کن گفتم چجوری؟تیغ وبرداشت وگفت رگتوبزن!گفتم مرگ وزندگی دست خداست.گفت پس دوستم نداری!تیغ وبرداشتم ورگموزدم وقتی داشتم تواغوش گرمش جون میدادم زیرلب گفت:اگه دوستم داشتی تنهام نمیزاشتی…
اگه توی زندگی یکی،یکی باشه که واسش نهایت عشقه…بعدازخداتنها کسی که عاشقشه، یه جورایی ضربانشه،نفسشه، همه وجودشه..اما همه مخالفن چون دلایل منطقی دارن که خود اون هم باهاشون موافقه اما بدون عشقش نمیتونه..ونبود اون ونرسیدن به اون واسش مساوی بامرگه…
بگو تمام سختی هارو به جون بخره وبه عشقش برسه یا…
دریغ و درد از عمرم که در وفایت شد طی
ستم به یاران تا چند
جفا به عاشق تا کی
نمیکنی ای گل یکدم یادم که همچو اشک از چشمت افتادم
گرچه به محنت خوارم کردی
با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز
بکن ای گل هر چه توانی ناز
کز عشقت میسوزم باز….

قلبم را عصب كشى كردم ديگه نه از سردى نگاهى ميلرزد و نه از گرمى آغوشى ميتپد…
من چیزی از عشق نمیدانم اما اگه روزی صداشو نشنوم شب خوابم نمیبره اگه روزی بم اس نده کل روزو داغونم اگه جواب اسمو نده دلهره عجیبی بم دست میده اگه روزی بم نگه عشقم نفسم یا عزیزدلم دلم خاکستر میشه اگه بم نگه باکیی نگران میشم که نکنه براش مهم نیستم اگه هفته ایی نبینمش چشام تحمل نمیکنه و گریم میگیره اگه یروز ازم دور بشه زندگیم از هم میپاشه اگه بعد از هر خدافظی منو نبوسه و بره کل شبو تو فکر میمونم که چرا منو نبوسید اگه بم نگه امروزو تو فکرت بودم دیونه میشم اگه روزی بمن نگه تو دنیامی من از زندگی سیر میشم اگه موقع خدافظی بمن نگه بای عشقم دوست دارم بوس ،بغض تو گلوم جم میشه اگه …….. اگه ….
آیا اینا نشونه یعاشقه ؟
می دانم…
تا پلک به هم بزنم می آیی
با انار و آینه در دستهایت!!!
به قول فروغ
“من خواب دیده ام”
عاشقانه در چند خط… این نقطه ها همیشه برایم آبرو خريده اند.
واسه دشت وسیع مهربونیات مترسک میشم تا هرگز غم دورو برت پیدا نشه
ﺷﻨﻴﺪﻡ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﺘﻨﻔﺮﻱ !!!
ﻣَﻨَﻢ ﺍﮔﺮ ﻓُﺮﺻَﺖِ ﻓِﻜﺮ ﻛﺮﺩَﻥ ﺑﻪ ﺗُﻮ ﺭﻭ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻡ ، ﺣﺘﻤﺎً ﺍﺯَﺕ ﻣُﺘِﻨَﻔِﺮ
ﺑﻮﺩﻡ …
همه ی بدبختیامون از جایی شروع شد ک بجای ” دوستت دارم ” گفتیم ” دوست دارم”…………..
یا باش…
یا برو…
نمیخواهم…از دور مراقبم باشی…
از دور دوستم بداری…
ومن در لحظاتم…
هیچگاه حست نکنم…
دوری رو نمیخوام یا باش یا برو….
رياست محترم دل! اينجانب عشق،فارغ التحصيل رشته محبت از دانشگاه عاشقان، افتخاردارم دريكى از شعبه هاى قلب شما انجام وظيفه كنم!اجازه ميدهيد؟
افسانه،احساس میکنم توی کنج قلبم رویه صندلی نشستی،ای کاش افسانه ی من افسانه نباشد؛تقدیم به تمام عشقها
ســــال ها از پی هم می آیند و می روند

و خاطراتـــــــ کمرنگ و مه آلود می شوند

اما بـــهـــــــــار

تصویر امیــــــد دوباره دیدن تـــــــو را

رنگــــــــ آمیزی می کنــــد…

B♥♥O♥♥O♥♥O♥♥O♥♥O♥♥O♥♥O♥♥O♥O♥♥S
اينم يه مسيج پربوس واسه شيرين ترين دوست
کــُـل ِِِِ دُنیــــــٰٰــآ رآ هَـــم کــِِـــہ دآشتــــــــہ بــٰٰآشـــــْــے . . . .

بـٰٰـآز هـَـــم دِلـََتــــــــــ مـے خــوآهــََـــــد . . . .

بعضـــــے وقت هــــــٰٰــآ . . . .

فـََقـــََــط بـََعـضــے وقت هـــــــٰٰـآ . . . .

بـــرآے یـِِکــــْ لـَحـْـظـــــہ هََـــــم کـــه شـــُُـــدهـ . . .

هَـمــِِـــہ ے دنیــٰٰـآے یـکــــ نفــــر بــٰٰـآشــے . . . .

ﺯَﻣﺎﻥ ﻫﻢ، ﭽﻮﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ . . .

ﻧﺎﻋﺎﺩﻼﻧﻪ ﻣی ﮔُﺬﺭﺩ . . .

ﺑﺎ ﺗـــﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼﺳﺖ . . .

و ﺑﯽ ﺗـــﻮ ﺟﺎﻥ ﮐَﻨﺪَﻥ . . .

آنهاكه رفتاروگفتارشان تورانگران ميكندنميدانندكه توخدايي داري كه دوستت داردودوستش داري خدايي كه قدرت داردودركنارتوست نزديكترازنفس پس هرگاه ازآزارانسانهاغمگين شدي آرام بگوخدايابه قدرتت نيازدارم مرادرياب
نخستین نگاهے ک مارا ب هم دوخت,نخستین بوسه اے ک در جآن ما شعله افروخت,نخستین دیدارے ک دلهای مارا ب بوے خوش عاشقے برد ,
چ خوش لحظه هاے ک دزدانه ,از هم نگاهے ربودیم ورازے نفهمیدیم
چ خوش لحظه هایے ک “میخواهمت”را ب شرمے و خاموشے _نگفتیم و گفتیم
دو اواے تنها و سرگشته بودیم ,رها در گذرگاه هستے ….از دور ها پر گشدیم ب سوے هم….
عشقم
اﮔﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﺮﺩﻡ..
ﺩﯾﺪﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﻪ…
اگه ﻧﻤﯿﺎﻡ ﭘﺎﺋﯿﻦ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﮕﯿﺮ!!…
ﺣﻠﺎﻝ ﮐﻦ!!… ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ…
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﺯﺕ ﺑﺎﻻ تر
ﺑﺎﺷﻢ…
ﺑﻌﺪﺵ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮎ ﭘﺎﺗﻢ..
ﻫﻤﯿﺸﻪ…
دوخط موازی همدیگر را می بوسند اگه پای عشق در میان باشد از فاصله چه می گویی؟؟
به خیالم که تو دنیا واسه تو عزیزترینم
آسمونها زیر پامه اگه با تو رو زمینم
دلم ميخواهد تمام باور را براي تو بفرستم
تا باور کني بي تو بودن کار من نيست…
در وصف شمع و عاشق چند فرق است و شباهت
هر دو ذره ذره آب می شوند و بی هیچ كلام می سوزند
شمع یكبار آب می شود و عاشق هزاران بار
شمع نور است و عاشق كور
شمع روشنای تاریكیست و عاشق خود تاریك دنیا
میخوام بهت بگم:
میدونى فرق تو با, باد چیه!
باد نفس آسمونه:
ولی تو نفس منى
من ،
اتفاق تازه ی هیچ خیابانی نیستم!
هر روز
شاید زنی
به این سنگ فرش ها زل می زند
و پیاده به راهش ادامه می دهد…
و فکر می کند
به “تویی” که دیگر ندارد..
20روضربدر777کن دوباره در13ضرب کن هر چىدر اومد تو همونى!
هوامو هیچکسی نداشت،دستامو ول نکن 1بار؛دارم ب آخر میرسم،اشکامو از پا در بیار…
با عشق برو وقتی با عشق نمیمونی/ مردونه تمومش کن وقتی که نمیتونی/
تو میری و میمونی؛این معنی رفتن نیست/
این بار تمومش کن تا وسوسه با من نیست/
مردونه تمومش کن؛من طاقتشو دارم
هر بار ترحم بود ؛این بار نمیذارم
(خشایار اعتمادی)
ﻭﺍﻓﺴﻮﺱ
ﻫﺮﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﮕﺮﯾﺰﻡ
ﺑﺎﺯ ﺳﻮﯼ ﺗﻮ ﺁﯾﻢ
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ .
) ﮐﺎﺷﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﺩ (
دلم میسوزد برای چشمهایم، همیشه ….

نه برای اینکه درد دارد زیاد

نه برای اینکه تار میبیند این روزها

نه برای اینکه حوالی چشمهایم مدام بارانی است این روزها

فقط برای اینکه قرار نیست حتی اگر آدم به آدم برسد،

یکبار هم شده هیچ کجای این دنیا تو را ببیند!

اینها همه برای آرامش تو و عاشق تر شدن من بود!

من عاشق تر شدم اما تو آرام شدی ؟؟

ميخوام يک پازل بسازم…
فاصله” برو عقب.. زمان” بيا جلو..
گذشته” برو عقب.. حال” بيا جلو..
غريبه” برو عقب.. آشنا” بيا جلو..
گريه” برو عقب.. عکس” بيا جلو..
حرف” برو عقب.. آغوش” بيا جلو..
ناز” برو عقب.. عشق” بيا جلو….
خودشه……..
***پازلم***
درست شد!
****(میتونم نفس بکشم وقتی توی اغوشمی)****
ﺩﻻﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﭘﻼﺳﺘﻴﻚ ﻛﺮﺩﻳﻢ
ﺑﻪ ﺧﻴﺎﻝ ﻧﺸﻜﺴﺘﻦ
ﻳﺎﺩﻣﻮﻥ ﺭﻓﺖ ﭘﻼﺳﺘﻴﻚ ﻫﺎ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﻣﻴﺴﻮﺯﻧﺪ…
بادیدنت گریه میکنم وتو با دیدنم میخندی…فکر کردم خوشحال شدی ولی گفتی دیوونه داره گریه میکنه…
ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺩﮔﺮ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻧﺪ
ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻧﺪ
ﭘﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻧﻢ ﺭﺍ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺒﺮ ﻭ ﺍﻧﺰﺟﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻧﺪ
ﺗﻦ ﺭﻧﺠﻮﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻣﻦ
ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﻻﯼ ﺣﺠﻢ ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ﺗﻮ
ﻭﻟﯽ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺩﮔﺮ
ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ
ﺑﯽ ﺑﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻧﺪ
ازاین آمدورفت های مکرر دلم گرفته یانیـــا یانـــــرو.
ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺍﺑﺪﯾﺘﻢ ﺯﯾﺮﺍ
ﺁﻧﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ
ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﻧﺎﻧﻮﺷﺘﻪ
ﻭ ﺗﺼﺎﻭﯾﺮ ﻧﺎﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ
ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﯾﺪ
ﮐﺎﺵ ﺟَﺒﺮِ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ . . .

ﮐﺎﺭﮮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭِ ﻋﺸﻘِﻤﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ . . .

وقتی دلمو شکستی حس کردم بیشتر دوستت دارم
چون حالا دلم چندین تیکه داشت که هر کدوم جداگونه دوستت داشت…
دستم را بگیر خدا…
نزدیکتر خدا
بازم نزدیک تر دستم نمیرسه…
آهان گرفتم دستتو خدا…
حالا بزارش تو دسته عشقم…
راهی یه کوله راهم، کوله بار عشقو بستم…

دیگه از خودم بریدم، دیگه از آیینه خستم…

تویی کعبه ی وجودم، دور چشمه ی تو گشتم…

نکن از دلم گلایه، باید از تو می گذشتم…

دریابه مرواریدهایش می نازه !آسمون به ستاره هاش می نازه !اما قلب من به عشقش می نازه
ﻭﺍﯼ…!
ﻋﺠﺐ ﻏﻮﻏﺎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﺩﺭ ﻣﻦ…،
ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺑﻪ ﻭﺯﻥ “ﺗﻮ”
ﺷﻌﺮ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ..!
از قدم‌های تو شروع می‌شود پاییز
وقتی کفش‌هایت را
پشت به در جُفت می‌کنی!
میگن گل نیلوفر برای زنده بودن باید حتما دور ۱گل بپیچه .
.
.
.
.
.
.
.
.
گل من،
اجازه میدی نیلوفر زندگیت باشم ؟؟؟
ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ, ﺗﻮ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﺨﻮﺍﺏ…
ﻣﻦ ﻣﺸﻖ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﺎﻧﺪﻩ!
من تو رو برای زنده موندنه قلبم میخوام برای نمردنه احساسم برای رنگی موندنه زندگیم….خواهش میکنم بخاطر من هم نه بخاطر قلب و روح و جونم بمون …
دلم می خواد دست تو رو بگیرم
دلم می خواد توی چشات بمیرم
بگو عزیزم بگو می شه یا نه ..
بگو عزیزم بگو می شه یا نه
اجازه ی یه روز تازه می خوام
تو عاشقی ازت اجازه می خوام
اگه بگی بمیر برات می میرم
هر چی بگی حرفات و می پذیرم
می خوام که چشمات و پرستش کنم
اگه هزار بار اینو خواهش کنم
به شوق اینکه با تو باشم خوشم
اگه نمونی خودم و می کشم ..
می خوام که اخمات و وا کنی
توی چشام عشق و تماشا کنی
چشای تو دار و ندار منه
اگه نمونی دل من می شکنه
زندگی کن.
اگرچه دلیلی براش نمی بینی
شاید…
تو دلیل زندگی دیگری باشی
ﭼﻪ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺳﺖ ” ﺑﻼ ﺗﮑﻠﯿﻔﯽ”
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ
ﺩﺍﺭﻣﺖ ﯾﺎ ﻧﺪﺍﺭﻣﺖ …
این روز ها تنم گرمیه یک اغوش میخواهد با طعم عشق نه هوس ،لبانم خیسی لب هایی را میخواهد با طعم محبت نه شهوت ،گیسوانم نوازش دستی را میخواهد از جنس ناز نه نیاز و تنی میخواهم که روهم را ارضا کند نه تنم را….
آدمی هرگز نمی فهمد ک تا چه اندازه عاشق است ؛ مگر زمانی ک بکوشد دیگر عاشق نباشد…!
ﻭﻗـــﺘــﯽ ﯾــﻪ ﭘــﺴﺮ ﮔـــﺮﯾـــﻪ ﻣــﯿــﮑــﻨـﻪ ، ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾــﻮﺍﺭ ﺧـــﻮﻧــﻪ ﻫــﻢ ﻫــﻤـــﺮﺍﻫـــﺶ ﮔـــﺮﯾـــﻪ ﻣــﯿــﮑــﻨــﻨــ
ﺩ ………..
ﺍﺷــﮏ ﭘـــﺴــــــﺮ ﺧـﯿـــﻠــــﯽ ﻣــﻘـــﺪﺳـــﻪ ……..
عاشقی مانند دردیست که میترسی از آن جدا شوی و میترسی با آن بمانی
شريکم با تو در اين درد . . .
منم مثل تو غم دارم . . .
منم محتاج لبخندم . . .
منم دستاتو کم دارم . . .
از اين بازي طولانی . . .
منم مثل تو دل گيرم . . .
منم با عشق درگيرم . . .
منم بی عشق ميميرم . . .
باختی در کار نیست

برای تو

قلبم را ریسک می کنم

یا می برم

یا می میرم

باید ترسید
از آدمهایی که میخوان مال اونها باشی
اما خودشون مال تو نیستند!!
عشق يعني :
ع : علاقه
ش : شديد
ق :قلبي
گل سرخی برایت روشن می کنم تا شاید مرا ببینی،من در همسایگی علفهای گمنام خانه دارم.این است که هر روز شعری برایت من می گویم و کتابی در وصف نفس های تو می نویسم.
من در کنار رودهای قشنگی زندگی می کنم که دوست دارند یک روز دریا را آغوش بگیرند.
دستهایم را به طرف افقهای ناشناخته باز می کنم هیچ دیواری نیست.
همه جا پنجره است هیچ کس فاصله را نمی شناسد.. ولی میتوان آسوده خیال دوست داشت و عشق ورزید و عاشقانه حرف زد،میتوان یک کبوتر بود یا پروانه ای بر شانه ها،میتوان یک گل سرخ شعله ور بود یا کلمه ای تبدار بر لبان عاشق..
کلمه ای که با شنیدنش زیباترین حس دنیا رو دریافت.
کلمه ای که هر عاشق و معشوقی منتظر شنیدنش است.
کلمه ی”دوستت دارم عشقم”
الهاست از خودم پرسیدم کیستم؟
شوقم.آتشم.شرارم.چیستم؟
دیدمش آن روز و دانستم کنون.او به جز من.من به جز اون نیستم!!
من ﭼﻪ ﮐﺎر ﺑﻪ ﺣﺮف ﻣﺮدم دارم ؟ . . . .زﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ اﺳﺖ. . .

ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮد ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ای این جا می نوﯾﺴﻢ و ﺧﯿﺮه می شوم ﺑﻪ ﻋﮑﺴﺖ . . .

هی با ﺧﻮدم ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ

ﮐﻪ اصلا ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮد ” ﺗﻮ ” را دوﺳﺖ ﻧﺪاﺷﺖ؟!

،يكي بهم گفت گشنگي نكشيدي عاشقي از يادت بره،ولي من وقتي عاشق شدم گشنگي هم از يادم رفت
لعنت ب همه ی قانون های دنیا ک در آن شکستن “دل” پیگردقانونی ندارد!
هَر قدر هَم که مُحکم باشی
یک نُقطه..
یک لَبخَند..
یک نِگاه..
یک عَطر آشنا..
یک صِدا..
یک یاد..
از دَرون داغونَت می کُنَد!
هَر قدر هَم که مُحکم باشی…!!
ﺩﺭﯾﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﺍﺳﺖ ، ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﺮﺍ ؟ ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺥ ﺍﻭ ﻣﯿﮑﺸﻢ .
 
.
نه تنهاییی درد نداره ، این درد داره که به طرفت بگی من فرق دارم اما باور نکنه
بگی من عاشقتم باور نکنه
بگی اون چیزی میشم که تو بخوایی ولی بازم باور نکنه
باشه منم میرم میرم تا خوش باشی… قربون دلم بشم که نخواست خوشیه هم نفسشو بهم بزنه
قربونش برم که تو تنهایی دست وپا میزد ولی نشون میداد که خوشه…✔
قــدم کــوتــا ه
اما دلــم بـه انــدازه آسمــــان..
لب ازتو
پرواز از من
ﮐﺎﺵ ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﭼﺮﺍﻍ ﺟﺎﺩﻭ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺳﺮِ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑﻪ
ﺭﻭﯾﺶ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﺑﺎ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻦ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ
ﺁﻣﺪﯼ
زیباترین نگاه را در چشمان کسی دیدم
که,
هرگز مرا ندید!!
دستتو بكن تو موهات و يه تارشو بگير تو دستت …. گرفتي ؟ حالا اوني كه تو دستته ، همونو به صد تا دنيا نميدم !
ﺑﺰﺍﺭ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺩﻧﻴﺎﻣﻮ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﺴﭙﺎﺭﻡ
ﻭﺍﺳﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﮕﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺘﺎﺭﻭ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ…
ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ” ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ …
” ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﻢ ” ﮐﻪ ﻧﯿﺎﻣﺪﯼ …
” ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻢ ” ﮐﻪ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﯽ …
” ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ” ﺩﯾﮕﺮ ﻧﮕﺬﺍﺭ ﮐﻪ ﻗﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺩﺍﺩﻡ … !
قلبم میلرزد وقتی با آرامش میگویی نمیخوام مانع آرزوهات بشم… برو… تو لایق بیشتر از این هایی… هی لعنتی من خوبم… میخوام با تو باشم.
ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﺏ …

ﻣﻦ
ﺗﻤﺎﻡِ ﺷﺐ ﻫﺎﯼِ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ
ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺑﺎﺷﻢ …

ﻫﺮ ﺷﺐ

ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﻮﺳﻪ ﻧﺬﺭﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ …

ﻣﻦ ﻣﻴﺒﻮﺳﻤﺖ
ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻤﺎﺭﺩ …
ﻳﮏ ،ﺩﻭ ،ﺳﻪ …

میدانم که میمانی و از قلب من بیرون نمیروی.
پس لااقل باران را بهانه کن.دارد باران میبارد
ﻭﻗﺘﯽ ;
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﯿﺮﻫﺎ ﭘﺎﮐﺘﯽ ﺍﻧﺪ،
ﻭﻗﺘﯽ ;
ﺗﻤﺎﻡ ﭘﻠﻨﮓ ﻫﺎ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺍﻧﺪ،
ﻭﻗﺘﯽ;
ﭘﻬﻠﻮﻭﻧﺎ ﺩﻭﭘﯿﻨﮕﯽ ﺍﻧﺪ،
ﺍﯾﺮﺍﺩ ﻧﮕﯿﺮ،
 ﻋﺸﻖ ﻫﺎ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺍﻧﺪ!
آرامشی که توی بوسیدن کسی که دوستش
داری هست،درکمترلحظه ای از زندگی میشه
داشت،یک بوسه ی عاشقانه بیشتراز یک
همخوابی بدون عشق زیباست!
روی شیشه با قرمز نوشته بود:
” آی سی یو ”
و من بیخودانه داشتم فكر میكردم ” آی سی یو ” یعنی
” می بینمت ”
پرستار با وحشت گفت: بیمار از دست رفت
… و من كبود شدم ……از دست می روم …شوك می دهند
از تخت می جهد… جسم مرده ام
اما خط مانیتور مراقبت های ویژه همچنان صاف است…
هیچ كس نمی داند كه فقط تنفس مصنوعی كارساز است
آن هم از لبهای مكرر تو…
جسدم كه رفت !!روحم هنوز بیخودانه فكر می كند
” آی سی یو “
روزی که تو را دیدم قلبم فرو ریخت، عاشقت شدم ، از خدا خواستمت، با زبان کودکانه،فهم بچگی، قلبی که خواستنت را عشق تعبیر کرد. زمان گذشت،چشمم از دیدنت دور ماند و ذهنم از تصورت گویی فراموشم شده بودی که آرزوی کودکیهایم بودی. اما خدایم فراموشش نشد… اجابتم کرد. چه اجابت شیرینی
وقتی تو با منی. ترافیک میتونه بهترین مکث عالم باشه
میدونی عشق یعنی چی؟
یعنی زندگی روحت در جسمی دیگر…!
یعنی بیگانه شدن با خود…!

به همین سادگی……..

اسمون به دریا گفت این بالا خیلی خوبه همه جارو میشه دید دریا گفت این پائین از اون بالا هم بهتره جون فقط تورو میشه دید
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻫﺮ ﺷﺐ ، ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﻣﺸﺐ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﮐﻦ ﺗﻮ
ﻣﻐﺮﻭﺭﯼ ، ﻏﺮﻭﺭﺕ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺷﺐ ﻓﺪﺍﯾﻢ ﮐﻦ
Barayam mohem nist che mishavad!
Be hameye bavarhayam sogand,hich chizi barayam mohem nist!faramoshat nemikonam,yek kalam,va in yani nahayate khoshbakhti……!
وزن من
بستگی دارد به وضع حضور تو ،
مثلأ نحیف می شود دور ‏‎. . .‎
وقتی تونیستی زندگی تعطیل میشه،کاش می شد زودتربیایی.روزای تعطیل واقعا “غم انگیــــزن”
ﺩﺭﻩ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪﻫﺎ
1
ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ : ﮔﻞ
ﻧﻢ ﺑﻪ ﻧﻢ
ﺩﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﻦ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ : ﺗﻮ !
ﭼﻪ ﺳﺎﻝ ﭘﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻏﺮﯾﺒﯽ
ﭼﻪ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎﺯﯼ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ
ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ
ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﮑﻨﺪ، ﺷﮑﻮﻓﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ
ﻭ ﺑﺮﮒ ﺑﻪ ﺑﺮﮒ
ﺳﺮﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ ﻣﺮﺩﻩﺍﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﺎﺳﺪ، ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﻭ ﺧﻮﺩ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﮔﯿﺎﻫﮑﯽ ﺑﯽ ﭘﻨﺎﻩ
ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﻡ
ﺗﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﻬﺮﯾﺮ ﺫﻫﻦ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ، ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﻡ
روزي از گورستاني مي گذشتم روي تخته سنگي نوشته يافتم كه نوشته بود: ” اگر جواني عاشق شد چه كند؟ ” من هم زير آن نوشتم: ” صبر ” براي بار دوم كه از آنجا گذر كردم زير نوشته ي من كسي نوشته بود: ” اگر صبر نداشته باشد چه كند؟ ” من هم با بي حوصلگي نوشتم: “مرگ” براي بار سوم كه از آنجا عبور مي كردم انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد اما زير تخته سنگ ، جواني را مرده يافت
هنوزدرخیال ذهن خسته ام میپندارم ک هنوزبی خیالم نشده ای!!!
دلدار به من گفت چرا غمگینی؟ /دلبند کدام دلبر شیرینی؟ /برخاستم و اینه به دستش دادم/گفتم که در اینه که را میبینی….
ماجرا این بود…
او صادقانه آمد…
من دیوانه وار عاشقش شدم
كسي كه دوستت داره، همش نگرانته.به خاطر همين بيشترازاينكه بگه دوستت دارم ميگه مواظب خودت باش
ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺨﻨﺪ !!!
ﻣﻦ ﭼﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻡ ! ﻭ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺳﺮﺷﺎﺭ !…
ﺍﻣﺎ …
ﺩﻧﯿﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺭﯾﺎ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ !
ﻭ ﻣﺮﺍ ﻧﯿﺰ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ …
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ … ﻧﻪ … ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ !
ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻑ ﻣﻦ …
ﺯﻫﺮ ﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺴﻨﺠﯿﺪﻩ ﺍﻡ …
ﻭﻟﯽ …
ﺑﻨﺸﯿﻦ ﻭ ﺳﻄﺮ ﺳﻄﺮ ﻣﺮﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺑﮑﻦ
ﺑﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ …….
ﭼﻪ ﺯﺟﺮ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﯾﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺣﺒﺲ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
چـقدر دوسـتت داشـتم . . .
چـقدر نــفـهمـيدي . . .
نمـي گـويم زيـباتــرين امـا . . .
تـو ، مـهربان تـرين آدم زنـدگيـــت را از دسـت داده ای♥
پادشاه عاشق فصل ها می آید
و ترانه ی بلند خواستن را
با خش خش برگ ها
و باران های پاییزیش
به رخ می کشد
تو آن دم ِ احیاگر ِ جان ِ خسته منی

و من دستان ِ گرمی که در روزگار سردمان

به آتش می کشاند تو را …

حرفی نزن؛

سکوت غنیمتی است میان ِ من و تو

تنها بدان

می ستایم؛

ستاره چشم هایت را…

دلم ، در حلقه ى غم ها نشسته .
زبانم ، بسته و سازم شکسته .

وجودم ، پر ز شعر عاشقانه ست .
تو را مى خواهم و اينها بهانه ست .

کتاب عشق طولانی و خسته کننده است هیچ کسی نمی تواند آن را حمل کندپر شده از نمودار و قانون و اشکال و ساختار برای رقصیدن
امامن عاشق کتاب خواندنت هستم
وتوتو می توانی همه چیز را برای من بخوانی کتاب عشق در خودش موسیقی دارددر اصل , موسیقی از آنجا سرچشمه می گیرداندکی از آن متعالی است و اندکی از آن احمقانه است امامن عاشق آواز خواندن ات هستم وتوتو می توانی هر چیزی برایم بخوانی کتاب عشق طولانی و خسته کننده است و سالها قبل نوشته شده است
پر است از گل و جعبه هایی به شکل قلب و چیز هایی که ما هنوز جوانیم برای درک اش امامن عاشق آن چیزی هستم که به من هدیه می دهی وتوتو باید به من حلقه عروسی را هدیه کنی ومن عاشق آن چیزی هستم که به من هدیه می دهی
ﭘﺴﺮ : ﺿﻌﻴﻔﻪ ! ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ … ﺍﻭﻣﺪﻳﻢ ﺯﻳﺎﺭﺗﺖ ﮐﻨﻴﻢ !
ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔﺘﻲ ﺿﻌﻴﻔﻪ؟؟؟
ﭘﺴﺮ : ﺧﻮﺏ … »ﻣﻨﺰﻝ « ﺑﮕﻢ ﭼﻄﻮﺭﻩ ! ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻭﺍﺍﺍﺍﻱ … ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ!!!
ﭖ : ﺑﺎﺷﻪ … ﺑﺎﺷﻪ …ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ »ﻭﻳﮑﺘﻮﺭﻳﺎ « ﺧﻮﺑﻪ ؟
… ﺩ : ﺍﻩ … ﺍﺻﻼ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻗﻬﺮﻡ .
ﭖ : ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺎﺑﺎ … ﺗﻮ » ﻋﺰﻳﺰ ﻣﻨﻲ «، ﺧﻮﺏ ﺷﺪ؟ … ﺁَﺷﺘﻲ؟
ﺩ : ﺁﺷﺘﻲ، ﺭﺍﺳﺘﻲ … ﮔﻔﺘﻲ ﺩﻟﺖ ﭼﻲ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ؟
ﭖ : ﺩﻟﻢ !… ؟ ﺁﻫﺎ ﻳﻪ ﮐﻢ ﻣﻲ ﭘﻴﭽﻪ !… ﺍﺯ ﺩﻳﺸﺐ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ .
ﺩ : … ﻭﺍﻗﻌﺎ ﮐﻪ !!!…
ﭖ : ﺧﻮﺏ ﭼﻴﻪ … ﻧﻤﻴﮕﻢ … ﻣﺮﻳﻀﻢ ﺍﺻﻼ … ﺧﻮﺑﻪ ! ؟
ﺩ : ﻟﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﺱ …
ﭖ : ﺍﻱ ﺑﺎﺑﺎ … ﺿﻌﻴﻔﻪ ! ﺍﻳﻦ ﻧﻮﺑﻪ ﺍﮔﻪ ﻗﻬﺮ ﮐﻨﻲ، ﺩﻳﮕﻪ ﻧﺎﺯﮐﺶ ﻧﺪﺍﺭﻱ ﻫﺎ !
ﺩ : ﺑﺎﺯﻡ ﮔﻔﺘﻲ ﺍﻳﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺭﻭ !…؟؟؟
ﭖ : ﺧﻮﺏ ﺗﻘﺼﻴﺮ ﺧﻮﺩﺗﻪ !… ﻣﻴﺪﻭﻧﻲ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﺎﻳﻲ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺫﻳﺖ ﻣﻲ
ﮐﻨﻢ … ﻫﻲ ﻧﻘﻄﻪ ﺿﻌﻒ ﻣﻴﺪﻱ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ !
ﺩ : ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﭼﻲ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻢ …
ﭖ : ﺷﮑﺮ ﺧﺪﺍ !… ، ﺩﻟﻢ ﻫﻢ ﭘﻴﭻ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺗﺐ ﻭ ﺗﺎﺏ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ … ؛
ﻟﻴﻠﻲ ﻗﺮﻥ ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﻳﮑﻢ ﻣﻦ!!!
ﺩ : ﭼﻪ ﺩﻝ ﻗﺸﻨﮕﻲ ﺩﺍﺭﻱ ﺗﻮ … ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﻲ ﺩﻟﺖ ﺣﺴﻮﺩﻳﻢ ﻣﻲ ﺷﻪ .
ﭖ : ﺻﻔﺎﻱ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﺎﻧﻮﻡ .
ﺩ : ﻣﻲ ﺩﻭﻧﻲ ! ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮕﻪ … ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺭﻭﻱ ﻫﺎﻣﻮﻥ … ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺮﮎ ﮐﺸﻴﺪﻥ ﺗﻮﻱ ﻣﻐﺎﺯﻩ
ﻫﺎﻱ ﮐﺘﺎﺏ
ﻓﺮﻭﺷﻲ ﻭ ﻭﺭﻕ ﺯﺩﻥ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎ … ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻮﻱ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮ … ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻮﻧﻬﺒﻪ ﺷﻮﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ
ﻭ ﺩﻳﺪﻥ ﻧﮕﺎﻩ
ﺣﺴﺮﺕ ﺑﺎﺭ ﺑﻘﻴﻪ … ﺁﺧﻪ ﻫﻴﭻ ﺯﻧﻲ، ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻱ ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻩ !
ﭖ : ﻣﻲ ﺩﻭﻧﻢ … ﻣﻴﺪﻭﻧﻢ … ﺩﻝ ﻣﻨﻢ ﺗﻨﮕﻪ … ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﺪﻥ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻱ ﺗﻮ، ﺑﺮﺍﻱ
ﺑﺴﺘﻨﻴﻬﺎﻱ
ﺷﺎﺗﻮﺗﻲ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩﻳﻢ … ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻱ ﮐﻪ ﺗﻮﻱ ﺧﻴﺎﻝ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻭ ﻣﻦ ﻣﺮﺩﺵ
ﺑﻮﺩﻡ !…
ﺩ : ﻳﺎﺩﺗﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻔﺘﻲ » ﺧﺎﺗﻮﻥ« ؟
ﭖ : ﺁﺭﻩ … ﻳﺎﺩﻣﻪ، ﺁﺧﻪ ﺗﻮ ﻣﻨﻮ ﻳﺎﺩ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎﻱ ﺍﺑﺮﻭ ﮐﻤﻮﻥ ﻗﺠﺮﻱ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻲ !
ﺩ : ﺁﺥ ﭼﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎﻳﻲ ﺑﻮﺩﻥ … ، ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺍﻱ ﺩﺳﺘﺎﻱ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻩ …
ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮﻱ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﮔﺮﻩ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩﻥ … ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﻦ .
ﭖ : …
ﺩ : ﭼﺖ ﺷﺪ؟ ﭼﺮﺍ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻤﻲ ﮔﻲ ؟
ﭖ : ……
ﺩ : ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺑﺒﻴﻨﻢ !… ﻣﻨﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ …
ﭖ : ………
ﺩ : ﺍﻟﻬﻲ ﻣﻦ ﺑﻤﻴﺮﻡ … ، ﭼﺸﻤﺎﺕ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﻨﺎﮎ ﺷﺪﻩ … ﻓﺪﺍﻱ ﺗﻮ ﺑﺸﻢ …
ﭖ : ﺧﺪﺍ ﻥ … ) ﮔﺮﻳﻪ (
ﺩ : ﭼﺮﺍ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻲ ﮐﻨﻲ …؟؟؟
ﭖ : ﭼﺮﺍ ﻧﮑﻨﻢ … ؟ ! ﻫﺎ!!! ؟
ﺩ : ﮔﺮﻳﻪ ﻧﮑﻦ … ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻣﺮﺩ ﻣﻦ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﻨﻪ … ﺟﻠﻮﻱ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ … ﺑﺨﻨﺪ
ﺩﻳﮕﻪ …، ﺑﺨﻨﺪ …
ﺯﻭﺩ ﺑﺎﺵ ﺑﺨﻨﺪ .
ﭖ : ﻭﻗﺘﻲ ﺩﺳﺘﺎﺗﻮ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﻱ ﺑﺨﻨﺪﻡ … ﮐﻲ ﺍﺷﮑﺎﻣﻮﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻧﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻧﮑﻨﻢ ؟
ﺩ : ﺑﺨﻨﺪ … ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻣﻨﻢ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻲ ﮐﻨﻤﺎ .
ﭖ : ﺑﺎﺷﻪ … ﺑﺎﺷﻪ … ﺗﺴﻠﻴﻢ . ﮔﺮﻳﻪ ﻧﻤﻲ ﮐﻨﻢ … ﻭﻟﻲ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻢ ﺑﺨﻨﺪﻡ .
ﺩ : ﺁﻓﺮﻳﻦ ، ﺣﺎﻻ ﺑﮕﻮ ﺑﺮﺍﻡ ﮐﺎﺩﻭﻱ ﻭﻟﻨﺘﺎﻳﻦ ﭼﻲ ﺧﺮﻳﺪﻱ؟
ﭖ : ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺩﻭﻧﻲ … ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻟﻮﺱ ﺑﺎﺯﻱ ﻫﺎ ﺧﻮﺷﻢ ﻧﻤﻴﺎﺩ … ﻭﻟﻲ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﺮﺍﺕ
ﮐﺎﺩﻭﻱ ﺧﻮﺏ ﺁﻭﺭﺩﻡ .
ﺩ :ﭼﻲ … ؟ ﺯﻭﺩ ﺑﺎﺵ ﺑﮕﻮ ﺩﻳﮕﻪ … ﺁﺏ ﺍﺯ ﻟﺐ ﻭ ﻟﻮﭼﻪ ﺍﻡ ﺁﻭﻳﺰﻭﻥ ﺷﺪ .
ﭖ : …
ﺩ : ﺑﺎﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺎﮐﺖ ﺷﺪﻱ !…؟؟؟
ﭖ : ﺑﺮﺍﺕ … ﮐﺎﺩﺩﺩﻭﻭﻭ )…ﻫﻖ ﻫﻖ ﮔﺮﻳﻪ …( ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻳﮏ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺭُﺯ !،
ﻳﮏ ﺷﻴﺸﻪ ﮔﻼﺏ !
ﻭ ﻳﮏ ﺑﻐﺾ ﻃﻮﻻﻧﻲ ﺁﻭﺭﺩﻡ !…
ﺗﮏ ﻋﺮﻭﺱ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ !
ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ ﻫﺎ ﺩﻳﮕﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺧﻴﺎﺑﻮﻧﻬﺎ ﺻﻔﺎﻳﻲ ﻧﺪﺍﺭﻩ !…
ﺍﻳﻨﺠﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻱ ﺍﺑﺪﻳﺘﺖ ﻣﻲ ﻧﺸﻴﻨﻢ ﻭ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻢ .
ﻧﻪ … ﺍﺷﮏ ﻭ ﻓﺎﺗﺤﻪ
ﻧﻪ … ﺍﺷﮏ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻭ ﻓﺎﺗﺤﻪ
ﻧﻪ … ﺍﺷﮏ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻭ ﻓﺎﺗﺤﻪ … ﻭ ﻣﺮﻭﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻧﻪ ﭼﻨﺪﺍﻧﺪﻭﺭ …
ﺍﻣﺎﻥ … ﺧﺎﺗﻮﻥ ﻣﻦ!!!ﺗﻮ ﺧﻴﻠﻲ ﻭﻗﺘﻪ ﮐﻪ …
ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﺑﺎﻧﻮﻱ ﮐﻮﭺ ﮐﺮﺩﻩ ﻱ ﻣﻦ ….
ﺩﻳﮕﺮ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻗﺮﺻﻬﺎﻱ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ … ﻟﺒﺎﺱ ﺍﺗﻮ ﻧﮑﺸﻴﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺯ
ﺑﻴﺨﻮﺍﺑﻴﻢ ﻧﺒﺎﺵ !…
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺧﻴﺮﻩ ﺷﺪﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﺷﮑﻬﺎﻱ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺵ !…
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺮﺩ ﻧﻴﺴﺘﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻨﺪﻡ …
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻣﺪﻥ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ . . .
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯽ . . . .
ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮﯼ . .
مثل AسموN که تنها OمیدSH چندتا ستاRست ، DیدNE تو VAسه من عمرE 2باRست.
دل من در طلب روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتاده است.
شاید گاهی…
جایی..
زمانی..
باید زندگی را رنگی دید
شفاف و زلال..
از پشت تیله های رنگی کودکی هایمان…
چه زيباست!
خيالي که تو را از آن همه فاصله مي آوردبه کلبه ی تنهایى دلم.
نگران من نباش توبه من تکیه کن من هم به خدا تکیه می کنم
قراربود این حرف راتو به من بزنی اما دراین رابطه من مجنون بودم
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﯾﺪﻣﺶ …
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﻢ …
ﻧﻪ !!
ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻡ …
چقدر صدای تیک تاک ساعت دلخراش است
وقتی تو”یک ثانیه” هم در کنارم نیستی.♥
ﻫﺮﻛﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﺟﻔﺎﺑﺴﻴﺎﺭﻣﻴﺒﺎﻳﺪﻛﺸﻴﺪ ﺑﻬﺮﻳﻚ ﮔﻞ ﻣﻨﺖ اﺯﺻﺪﺧﺎﺭﻣﻲ ﺑﺎﻳﺪﻛﺸﻴﺪﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﺮﮔﻢ ﺭاﺿﻴﻢ اﻣﺎﻧﻤﻲ اﻳﺪاﺟﻞ.ﺑﺨﺖ ﻣﻦ ﺑﻴﻦ اﺯاﺟﻞ ﻫﻢ ﻧﺎﺯﻣﻲ ﺑﺎﻳﺪﻛﺸﻴﺪ
کاش می شد چشم هایم راکنار توبذارم تا هیچ وقت درانتظار دیدارت نباشم
بعلت بارش بی وفایی جاده عشق تااطلاع ثانوی لغزنده است بامحبت حرکت کنید
اشک هایم را می بوسم وقتی در نبودنت برایم خودکشی می کنند!
کاش من جای تو بودم
تا تو برایم شعرهایت را می خواندی
و به این شعف می ورزیدم که کسی مثل تو را دارم
کسی که برایم شعر می گوید
و برایم اشک می ریزد
کسی که تمامی لحظاتش از حضور من پر شده است
و برای یک لحظه
حتی برای آنی
من را فراموش نمی کند
کاش من جای تو بودم
کاش یکی مثل خودم برای خودم داشتم
کاش برای خود
خودم بودم ..
کاش بودی تا من چیزی برای از دست دادن نداشتم….
روي كاغذ مي نويسم…”دستهاي تو”و روي آن دست مي كشم…
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ” ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ” ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﯾﮑﺘﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ !
ﻭ ﻧﻤﺮﻩ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ” ﺻﻔﺮ ” ﻣﯿﺸﻮﺩ …
ﻣﻦ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ “ﯾﺎﺩ ” ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻡ … !!!
وقتی حرفی برای گفتن ندارم ..وقتی سکوت میکنم یعنی با بند بند وجودم دارم به تو فکر میکنم …
v v v v v v v v v
میدونی این ها چی هستند؟
اینا پرنده هایی هستند ک از طرف من برای بوسیدن تو اومدن. v v این دو تا هم کار داشتن دیر رسیدن.
هر که گفت بهر تو مردم دروغ گفت!!!من راست گفته ام که برای تو زنده ام
من هر روز امپراطوری ام را با لبخند تو وسعت می دهم
پس بخند, قدرتم رو به زوال است…
وقتی تو میری عزای دریاست چون بی آسمون اون خیلی تنهاست.
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ … ﺧﺴﺘﻪ …
ﻓﻘﻂ ﻧﭙﺮﺱ ﭼﺮﺍ؟؟؟
ﺑﺎﯾﺪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺍﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺖ ﺑﺮﺑﺎﺩ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ
چه عاشقانه به رويت لبخند زدم
و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتي …
و اين شد
“عاشقانه ي آرام” من و تو
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺎﺭﻳﺪﻩ ﺍﻡ
ﮐﻪ ﺩﻝ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ,
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻮﺍ ﺑﺎﺭﺍﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﺴﮑﻴﻦ ﺩﺭﺩﻫﺎﻳﻢ!
ﺁﺩﻡ ﺑﺮﻓﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ،
ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺗﺎ ﮔﺮﻣﺖ ﮐﻨﺪ ، ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻣﺖ ﮐﻨﺪ.
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺁﺏ ﺷﺪﻥ … ،ﻧﯿﺴﺖ ﺷﺪﻥ …
ﻣﻬﻢ ﺁﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺳﺖ
ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ !…
گفتي دوستم داري به اندازه قطرات باراني که بر روي صورتت ميريزد
و من هم دوستت دارم بدون توجه به چتري که روي سرت گرفتي…
ﻓـﻘـﻂ ﯾــﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺧـــﯿـﺎﺑـــﺎﻥ !
ﻟﺒﺨـــﻨﺪ ﺑـــﺰﻥ ….
ﺷـــﺎﯾــﺪ ﮐـﺴــﯽ ﺩﺭ ﺍﻧـــﺘـﻈﺎﺭ ﻣﻌﺠـــــﺰﻩ ﺍﯼ ،
ﺍﺯ ﺟـــﺎﻧـﺐ ﺧــــﺪﺍﻭﻧــــﺪ ﺑــــﺎﺷــﺪ … !!!
ﺍﻣـﺸﺐ ﻫــﯿــﭻ ﻧـﻤﯽ ﺧــﻮﺍﻫـﻢ
ﻧــﻪ ﺁﻏــﻮﺷــﺖ ﺭﺍ
ﻧــﻪ ﻧــﻮﺍﺯﺵ ﻋــﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ
ﻧــﻪ ﺑــﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﺷــﯿﺮﯾﻨﺖ ﺭﺍ
ﻓﻘﻂ ﺑﯿﺎ ,
ﻣـﯽ ﺧﻮﺍﻫــﻢ ﺗــﺎ ﺳــﺤﺮ ﺑـﻪ ﭼــﺸﻤﺎﻥ ﺯﯾــﺒﺎﯾﺖ ﺧــﯿﺮﻩ ﺑــﻤﺎﻧﻢ
ﻫــﻤﯿﻦ ﮐــﺎﻓــﯿﺴﺖ ,
ﺑــﺮﺍﯼ ﺁﺭﺍﻣــﺶ ﻗــﻠــﺐ ِ ﺑــﯽ ﻗﺮﺍﺭﻡ . .
سه نوع گل داريم :
يکى تو خونه
يکى تو گلخونه
سوميش داره پيام منو ميخونه
این عصرجمعه هاى بارانی ِ

عجـیب بـوی نـفس هـای تـو را می دهـد …!

گـوئـی … تـو اتـفاق می افـتی؛

و مـن دچـار می شـوم …

تـمام ” مــن” دارد “تـــو” می شـود …

بـاور مـی کنـی؟✔

تمام عمرم برايش دعا كردم كه به آرزويش برسد ، خوشحال آمده و ميگويد : دارم ميروم ميگويم : كجا؟
ميگويد : به آرزويم رسيدم ، آن ور دنيا ، حال نميدانم رفتنش تقصير من است يا خودش✔
عشق مثل آبه ،،می تونی تو دستات قایمش کنی اما آخرش یه روز دستتو باز میکنی،،،
می بینی نیست قطره قطره چکیده بی آنکه بفهمی ،فقط احساس میکنی،،،
دستاتت نمنا که این همون رطوبت خاطره هاست که به جا مونده ،،
دلم ميخواهد حداقل ويرگول باشم تا وقتي به من ميرسي ، مكث كني !
وقتي تو هرلحظه در من مرور ميشوي چگونه بيخيالت شوم؟ اي بهترين خيال من!
گفتی دور منو خط بکش کشیدم حالا تو در محاصره قلب من هستی
تنگى نفست را,نيندازگردن الودگى, دلت راببين, کجاگيرکرده…..
وقتي توروديدم کارگردان قلبم گفت:نور….صدا…..حرکت…ومن براي بدست آوردنت چه نقشهايي که بازي نکردم.
همه چيز کهنه شد رنگ نگاهت طنين صدايت و هرآنچه گفتي هر روز زيباتر مي شود
روی قبرم بنويسيد کبوتر شد و رفت
زير باران غزلی خواند ، دلش تر شد ورفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل يا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز ميلاد ، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی ميلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسيد
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشيد گذر خواهد کرد
دختری ساده که يک روز کبوتر شد و رفت
ﻧﻔﺴﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ، ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﮐﻪ  ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ  ﻧﯿﺴﺖ..
ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻭﻧﻤﺎﻧﺪﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻳﻪ ﺣﺮﻑ ﺳﺎﺩﻩ اﺳﺖ اﺯ ﻗﻮﻝ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﺎﺭاﻥ ﺑﻲ اﻣﺎﻥ ﺑﮕﻮ:ﺩﻝ اﮔﺮ ﺩﻝ ﺑﺎﺷﺪ ”” ﺁﺏ اﺯ ﺁﺳﻴﺎﻳﻲ ﻋﻼﻗﻪ اﺵ ﻧﻤﻲ اﻓﺘﺪ.
ﺳــﯿـﺎﻩ ﻣـﺸــﻖِ ﭘـﺸــﺖ ﭼـﺸــﻤﻬـﺎﯾـﺖ ؛
.
ﺩﺳــﺖ ﺧــﻂ ﮐﯿـﺴــﺖ !
.
ﻛـﻪ ﺑـﻮﺳــﯿﺪﻧـﺶ ؛
.
.
.
.
.
.
.
ﺳــﺠـﺪﻩ ﯼ ﻭﺍﺟــﺐ ﺩﺍﺭﺩ . . ؟
ﻋﺸﻖ ﻋﻤﻮﻣﯽ
ﺍﺷﮏ ﺭﺍﺯﯼ ﺍﺳﺖ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﺍﺯﯼ ﺍﺳﺖ
ﻋﺸﻖ ﺭﺍﺯﯼ ﺍﺳﺖ
ﺍﺷﮏ ﺁﻥ ﺷﺐ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻋﺸﻖ ﺍﻡ ﺑﻮﺩ .
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺗﺎﺭ ﻭ ﭘﻮﺩ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺑﻲ ﺭﻭﻱ ﺗﻮ ﺩﺭﻫﺎﻱ ﺟﻬﺎﻧﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﺁﺭﻡ ﻓﺮﻳﺎﺩ
ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺯﺑﺎﻧﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
کــُــــشتی تو مرا منتظرت خواهم مــــاند ¤ قاتل به محلِ قتل برمیگــــردد
ﻧﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﮑّﻪ ﯼ ﺗﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺳﯿﮕﺎﺭﻡ ﻫﻢ
ﺩﺭ ﻏﻢ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺗﻨﻢ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ
ﺍﯾﻦ ﭘﺪﺭﺳﻮﺧﺘﻪ ﯼ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍﻧﺪﻩ
ﭘﺸﺖ ﻫﻢ ﻟﻌﻞ ﻟﺒﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﺪ
چندی قبل ازدیدنم خواب نداشت حالا خودش رابخواب می زندتا مرا نبیند
گاههی فقط بوی یک عطر.. شنیدن صداش! خوندن اخرین اس ام اسش..! یک تشابه اسم..! برای چند لحظه! باعث میشه دقیقا احساس کنی… که قلبت داره از تو سینت کنده میشه…..!!!
بگذار تا همیشه حقیرترین غم ها، یا ناچیز ترین شادی های خود را به هم بگوییم این اعتمادها، این همدلی با شکوه، هر دو حق و وظیفه ی عشق اند.
***
ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﯾﮑﯿﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ،
ﻣﺎﻟﻪ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺩﻡ،
ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ ﺑﺎﺷﻪ،
ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺵ ﻣﻬﻢ ﺑﺎﺷﻢ …
ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﭘﺸﺘﻤﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﻧﮑﻨﻪ …
ﺩﻟﻢ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﺶ ﺧﻮﺑﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﻪ ﻣﺤﺘﺎﺟﺸﻢ،
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﺤﺒﺘﺎﻣﻮ ﺑﺎ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﺪﻩ …
ﺩﻟﻢ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﺒﺎﻟﻢ …
ﺩﻟﻢ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺟﻠﻮ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ
ﺑﮕﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻟﻪ ﻣﻨﻪ،
ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻨﻪ …
ﺩﻟﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﯾﻪ ﻣﺮﻫﻢ،ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ …
ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮﻣﻮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﯾﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﻗﺪﻡ
ﺑﺰﻧﯿﻢ …
ﺩﻟﻢ ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ …
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻫﺎ
ﮔﯿﺮ ﻧﻤﯿﺎﺩ ….
هر روز اين عشق يك طرفه را طي ميكنم، يك بار تو هم گامي بدين سو بردار،نترس جريمه اش با من
ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﺸﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ !..
ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭ !..
ﺑﮕﺬﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ !..
ﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ .. ؟ !
ﺁﯾﺎ ﺣﺮﻑ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺧﻮﻥ ﺑﻬﺎﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .. ؟ !
ﺍﺭﺯﺵ ﻣﺮﮒ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ .. ؟!
ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﮕﻮ !..
ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺭﺷﺎﻥ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ !..
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ … ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ …
همیشه یه آدم،بایه خاطره یایه احساس خاص هست،که روکاغذ یا توو ذهنمون باهاش درددل میکنیم.کاش اون یه نفرعشقمون باشه
باران بهانه اي بودکه زيرچترمن تاانتهاى کوچه بيايي،کاش نه کوچه انتهاداشت نه باران بندمي آمد
ﺑﻐﺾ ﯾﻌﻨﯽ . . .
ﻧﺮﻭ
ﺑﻔﻬﻢ ………
اگر سرت رو روی سینه ام بگذاری ، هیچ صدایی نخواهی شنید ، قلب من طاقت اینهمه خوشبختی رو نداره !
††††††††††††††††††††††††††
امروز اگر شلوغی کردم….
فقط برای دستگیریم بود….
مرا دستگیر کن….
دیگه هم آزادم نکن….
دوست دارم زندان انفرادی قلبت را…
مـن گـم شـده ام
یــا …
تـــو مـــرا گـــم کـــردی؟
ﻣﺮﺩﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻏﺮﺑﺖ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺮﺩﻱ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺣﺘﻢ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﺟﺎﻱ ﻋﻼ‌ﻗﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﺩ. ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺰﺍﻳﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﻘﺪﻳﻢ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.((ﻧﺎﭘﻠﺌﻮﻥ ﺑﻨﺎﭘﺎﺭﺕ
میدونی زندگی یعنی چی؟

یعنی باعشق باتوبودن.

دل من سنگ نبود .. دل او برای من تنگ نبود …
چیـــز زیـــادی نمــی خـــواهـم…..
فقـــط کمــی گـــوش دهی….
انــدکی درک کنــــی..
و ازته دل ایـــن جملــــه را بگویـــی :
آرام بــــــاش……

مـــن کنـــــارتـــــم ….

وقتى کسى تورا عاشقانه دوست دارد
شیوه بیان اسم تو
در صداى او متفاوت است
و تو مى دانى
که نامت …
در لبهاى او ایمن است.
چراغ یادت تو قلبم روشنه
حتی زمانی ک برق نیست!
دیگر از هرچه هست بیزارم مثل ابربهارمیبارم برو ای آنکه بعد دیدارت گره افتاده است درکارم پدرم میگویدکه لایق جرز دیوارم مادرم مدتی ست که میگرید چون که فکرمیکند که بیمارم یک نفرگفت:خوب خواهم شد بفراموشیت اگربسپارم توگناهی نداری ای زیبا مرگ برمن که دوستت دارم
میدونی کاشکی از کجا اومده!!
یعنی کاش یکی اون یکی هم که انگار تو نبودی شد کاش کی؟؟؟؟؟….
ﺩﻟﻬﺮﻩ
ﭼﻮﺏ ﺧﻂ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﺷﺪﻡ ﺑﻪ ﮔِﻞ ﻧﺸﺴﺖ
ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﺏ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﯼ ﻫﺎ ﺳﺮ ﺩﻋﻮﺍ ﺩﺍﺭﻡ
ﮐﻪ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻨﺪ ﮐﺮﺩﻩ
ﻭ ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ
ﺟﺎﻥ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﮏﯾ ﺩﻟﻬﺮﻩ
ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﮔﺎﻩ ﻭ ﺑﯿﮕﺎﻩ ﺑﻮﯾﯿﺪﻧﺖ ﺁﺭﺍﻣﻢ ﻣﯿﮑﻨﺪ؛
ﺣﺘﯽ ﺑﻮﯾﯿﺪﻥ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ؛
ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺁﺗﺶ ﻣﯿﺰﻧﺪ!!!!!
ای آدمهایی که پشت سرم حرف میزندید
من عاشق شماها هستم که اینهمه درگیر من شده اید!!!!
کاش مخابرات
يـــه روز صـبح بـهت اس ام اس مـيـداد:

مشترک محترم و عزيز ما،
شما قبلا در طول روز فلان شماره رو دويست بار ميگرفتي
اس ام اس که حرفش رو نزن،
اينقدر زياد بود که ما حساب کتابش از دستمون در ميرفت
حتي بعضي اوقات اس ام اس هاتون اينقدر خوشگل بود
که برا خودمون سيوش ميکرديم
حتي يه شب، ( پاييز بود فکر کنم)، اينقدر حرفاي خوشگل خوشگل ميزدين و ما هم هي گوش ميداديم
که پاي تلفن خوابمون برد،
يادمون رفت بقيه پول تلفن شما رو حساب کتاب کنيم!!!!

حالا مشترک
مشترک محترم و عزيز،
چي شده که اين روزا ديگه خبري ازت نيست؟
چيزي شده؟
چرا اون شمارهه رو ديگه نميگيري؟
يه اس ام اس خالي هم حتي نميدي!
منِ مخابرات، اون دوره رو باهاتون زندگي کردم، حقمه که بدونم!!

تو هم اس ام اس بدي بگي:
بيخيال رفيق،
به خاطرم نجنگيد,اذيت نشد.
غد بودنشو نذاشت کنار.
خيلي راحت گفت : نميشه که من و تو به هم برسيم و
هيچي قولي نميتونم بهت بدم !!!
.
.
.
.
و رفت

دوست دارم دوست رابامهرباشد یا به قهر،مهروقهرش هر دوزیباست،آری،بیشمار.گفتمش حرفی بزن:فرمود بالفظ نگاه عاشقم باید که باشد خالص و دیوانه وار.گفتمش دیوانه ام؟خندیدوآرام و ملیح. خواستم عاقل شوم اوگفت:میبازی قمار،باختم یابردم این راخلق میدانندوبس،سوختن یاساختن درعشق باشد،افتخار.
کوچه بی توکوچ میکند وقتی قراراست وقت قرارمان برسد…
اینقدر با “تکبر” و “غرور” با آدم حرف نزن …
وقتی کسی به تو ابراز “علاقه” کرد …
فکر نکن که “فوق العاده ای” !
شاید اون … “کم توقعه”
ماجرای ِ این چشم هایت چیست هرکه دید چشم بسته عاشق شد
شاید واسه ی من و تو فردایی نباشد
ولی من هنوز به همون دیروزی دلخوشم که لحظه هایم را با تو گذراندم . . .
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ
ﻋﻤﺮ
“ﮐﻮﺗﺎﻩ” ﺑﺎﺷﺪ ، ﯾﺎ ” ﺑﻠﻨﺪ”
ﻣﻬﻢ ، ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﯽ ﺳﺖ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ “ﮐﻮﺗﺎﻩ”
ﻭ ﺑﯽ ﺗﻮ ” ﺑﻠﻨﺪ”
ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ !..
پشت سرم هیچوقت نگو
که من ساده بودم
آنقدر بد بودی که نفهمیدی
دل داده بودم. . .
وقتی تو نیستی
من نمی دانم
برای گم و گور شدن
به کدام جانب جهان بگریزم…
بعضي چيزا تا ابد تو ذهن آدم مي مونه
اولين عشق
اولين بوسه
اولين آغوش
حواست باشه با كي ميسازيش كه بعدا داغون نشي
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺯﺩﻡ
ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ !
ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ﺗﻮﯼ ﺟﯿﺒﻢ
ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺰﻧﻢ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ
ﻓﺮﺩﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
ﻓﺮﺩﺍ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ
ﻓﺮﺩﺍ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﺍﺷﺖ . ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ !
ﺁﺥ … ﻓﺮﺩﺍ !
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﭼﺮﺍ ﻓﺮﺩﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ؟
ﺍﯾﻦ ﺷﺐ ﭼﻘﺪﺭ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻩ …
ﭼﺮﺍ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ؟
ﯽﮑﯾ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﮐﺪﺍﻡ ﮔﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﻪ؟
وقتي خودم راگم مي كنم تو راپيدا ميكنم ووقتي پيدايم مي كني خود راگم ميكنم
در هر قطره باران یک رنگین کمان نهفته است ,چشم بینا لازم نیست دل عاشق میخواهد
ﺷﺐ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ؛
ﻭ ﺳﺤﺮ ﺗﺎ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﻐﺾ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ !
ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﻬﻤﺎﻧﯿﺖ …
لحظـــﮧ هاے با تــــو بــوבלּ
از عمــــر حســاب نمے شــونـב…
از آخــرتــــ حســـاب مے شـــونـב…
از بهشــــــت !..
سهم “من” از “تو”
عشق نیست ،
ذوق نیست ،
اشتیاق نیست ،
همان دلتنگی بی پایانی است
که روزها دیوانه ام می کند !.
من یک ماهی کوچکم که توی قلب شیشه ای دل تو زندگی می کنم ، می دونی اگه دلت بشکنه من می میرم؟
gahi mi andisham khabare marge man ra ba to che kac mi gooiad?
an zaman k khabare marge mara az kac mishenavi rooie to ra kash mididam….
shane bala zadanat ra…. bi gheid tekan dadane dastat; k mohem nist ziad!
va tekan dadane sar ra… k ajab akhar mord?????
afsoos!kashki mididam che kac midanad?jangale ghalbe man ra atashe eshghe to khakestar kard…….
می گویند : یک روزی هست که چرتکه دست میگیرند ؛
و حساب کتاب می کنند !
و آن روز تو باید تاوان آنچه با من کردی را بدهی …
فقط نمیدانم ،
تاوان دادن آن موقع تو ؛
به چه درد من می خورد … !!
هربارکه کسی مخاطبم قرارمیدهدکه”توبهترینی،فوق العاده ای،حرف نداری،خوش به حال نزدیکانت…”
صدایی آشنا،دردرونم نجوامیکند:”جدی نگیر!توهمونی هستی که یکی،یه روزی،یه جایی،تورونخواست،واسه هیچوقت”
گر نگاهم دریایی بی پروا باشد و نگاه تو ، ساحلی دست نیافتنی ، روزی هزاران بار ، امواج نگاهم را به پابوس ساحل تو می فرستم.
دلا دىشب چه مىکردى تو در کوى حبىب من؟
الهى خون شوى اى دل تو هم گشتى رقىب من!
ﻭﻗﺘـ ـﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘـ ﮐﻪ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻧﺘـ ﺩﻟـ ــﻢ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ …
ﺣـ ـﺎﻻ ﻣـ ـﻦ ﺍﺯ ﮐﺠـ ـﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﻣﺘـ ــ
یادت را ازمن نگیر؛
بگذار من هم مثل سهراب بگویم:
دلخوشی ها کم نیست…!!
چه رابطه ای است

بین گلوی تو و چشمان من…؟؟

تو بغض می کنی…،

چشمان من خیس می شوند…..

میدونی بهترین واحد پول دنیا چیه؟؟؟؟؟؟!

تومن!چون هم تو توشی هم من.

گاهی خیالت

آنقدر واقعیت دارد که….

داغ می شود پیشانی ام!!!

از داغی لبانت….!!!

عشق يعني: به سادگي دست کسي را مي گيري و به سختي هرگز رهايش نمي کني!
وقتی تو هستی
.
.
.
.
هستی به من نگاه گرمی دارد
آرزويم برايت اين است: درميان مردمى كه مى دوند براى زنده بودن، آرام قدم بردارى،براى زندگى كردن…!
عاشق روزهایی هستم که تورا خوشحال ببینم
حتی اگر نفهمم چرا…؟؟؟؟؟
ﻋﺎﺷــ ـــﻖ ﺍﺳﻤﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ
ﻭﻗﺘــــــــــــــــــــــــــﯽ …
ﺗﻮ ،ﺻـــــﺪﺍﯾﻢ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ …
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻤﻼﺗﺖ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ!!!
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺳﺨﺘﯽ ﺳﺖ ﺧﻠﻊ ﻣﻘﺎﻡ ﺷﺪﻥ؛
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﺪﻥ ﺗﺮﻓﯿﻊ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﯼ…
ایستادن اجبار كوه بود،رفتن سرنوشت آب،افتادن تقدیر برگ وصبر پاداش آدمی…
پس بی هیچ چشمداشتی حراج محبت کنیم که همگي خاطره ایم!
ﻫﺮﭼﻪ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺗﺮ ﺑﺎﺷـــــﻲ ،ﺗﺸﻨﻪ ﺗﺮﻧﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ …ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﺩﺳـــﺖ ﻧﻴـــﺎﻓﺘﻨـــــﻲﺑﺎﺷﻲ،ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺖ ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ …ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻏﺮﻭﺭﻱ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻲ،ﻭ ﺑﻲ ﺭﻳﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺤﺒﺖ ﻛﻨﻲ …ﺍﻧﻮﻗﺖ ﺗـــــﻮﺭﺍ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻧﻤﻴﺒﻴﻨﺪ …ﺳــــﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻛـــﻨﺎﺭﺕ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ………!
همين که هستی کافيست دور از من … بدون من … چه فرقی می کند گل که می خری خوب است برای من نيست نباشد… همين که رختمان زير يک آفتاب خشک می شود کافيست… دلخوشم به اين حماقت شيرين هنوز هم می خوانی مرا…!؟
سلام ای دل نورانی خورشید، ای نگاه آبی آسمان، ای شکوه آفرینش!
سلام ای وسیع جاری، ای پهنه نور باران، ای طراوت بی کران
روزت به خیر باد
عشق در حقیقت عذاب است، ولی محروم بودن از عشق، مرگ است.
به هر کسی که می رسی، می گویی:
آدم فقط یکبار عاشق می شود…
دروغ است…
تو باور نکن…
مثلاً خود من…
هرروز، دوباره، عاشقت می شوم…
شبانه‌هایم برای تو
عشق هم…
خاطره ی مُرده ای باشد
برای وقت‌های کسالت.
دنیا شامل بعضی ها نمیشه!
بعضی ها خودشون یه دنیان
مثل توووووو
كوليان چادرنشين قبيله سياه چشمانت به كدامين زبان سخن مي گويند.
كه هرگز نگاهم را نمي خوانند
در شیارهای قلبم به دنبال کدامین عشق میگردی ? عشق من در آیینه ایست که هر روز به آن می‌نگری…
لبخند تو را چندصباح ایست ندیدم یک بار دگر خانه ات آباد بگو سیب
شبها كه بي تو پلك غزل بسته ميشود،از لحظه هاى بي تو دلم خسته ميشود،باور نميكند دل مغرور ساكتم،هر لحظه بيشتر به تو وابسته ميشود!
چشمـــــانت زیبــاتـــرین درسی ست

که خــوانـــــده ام. . . .

چــه معـلـــــــــم خوبــــــــی سـت

نـگــــــــــــــاهـــــــ ო ـــــت . . . .

نمیدونم چرا وقتی نگاهت میکنم دلم آهسته میگوید….پشیمانم..پشیمانم…….
ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺟﺮﻋﻪ ﺟﺮﻋﻪ
ﺳﺮﺥ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻱ
ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﻣﻴﺎﻥ ﻟﺐ ﻫﺎﻳﺖ
ﺣﻴﺮﺍﻧﻨﺪ
ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ
ﺍﻣﺸﺐ ؟
هوا سرد است
من از کلاف دلم برایت خیالی گرم میبافم
كه بداني درقلبم ياد تو خواهد ماند و با خاطرت هر شب واژه ها را زيرو رو خواهم كرد…..
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺎﺷﻢ ﯾﺎ ﺑﯿﺪﺍﺭ …
ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮﺳﺖ !
فاجعــــه یعنى
آنقدر در تو غــرق شـــده ام
که از تلاقـــى نگاهـــم بادیگرى احســـاس خیانــت میـــکنم
عشـــق یعنى همین…
به اتاقم قسم
تمامی احساس های چندگانه عشّاق
زير هجومی از تبسم اشک های یکساله ام
از خجالت آب میشوند!
چه غوغایـیـــــــــست
ایـــــن روزهــــــــــــــا
در
دلم. . .

بی وجدان!
چـــــــــــــرا می دوی؟؟؟

آهســــــــته تر برو. . .

مَرا دوست داشته باش…
تَجربه ام نَکُن…
بَرای آموختَن ابزار خوبی نِیستَم…
و من خواهم رفت…
تا نباشم…
تا نخوانم تورا…
و تو در حسرت نبودنم…
یاد خوهی کرد خاطره های بودنم را…
ﻭ ﻣـﻦ ﺑﯽ ﮐﻠﻤﻪ ﭼﻘــﺪﺭ ﺗــﺎﺭﯾﮑـﻢ …
ﻭ ﺗــﻮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺧــﺎﻃﺮﺍﺕ ﺍﺷﻚ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﮔﻮﻧـﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺟـﺎﺭﯼ ﻣﯽ
ﺷﻮﺩ … !!✘
وجودت رابر ماندگارترین ستون خوبیها مینگارم تابدانی یادت همیشه. عزیزاست.
*
ميدوني اين چيه؟
.
.
.
.
.
اين تويي که تنها ستاره ي دل مني
.
.
.
.
****************
واي اينا کجا بودن ؟!!!
گذشته ي من گذشت..حتي ميتوانم بگويم در گذشت…و من برايش ماه ه و روزها،سوگواري و سكوت كردم..خاطراتم را زير و رو كردم و اي كاش هاي فراوان گفتم…
ولي ديگر بس است!!!
من به شروعي ديگر با “تو” مي انديشم..
ﮐﺎﺵ یکی ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﺪ
ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺩﯾﺪ ﮔﻠﻮﺕ ، ﺍﺑﺮ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺑﺎﺭﻭﻥ
ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﭙﺮﺳﻪ : ﭼﺘﻪ ، چی ﺷﺪﻩ ؟ ﭼﺮﺍ ؟
ﺑﻐﻠﺖ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺑﮕﻪ : ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ! …….
با اینکه میدانم از آن من نخواهی بود… باز با جان و دل برات خانه میسازم…
ﯾﮑـﯽ ﺍﺯ ﻟـﺬﺗـﻬـﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ﺩﯾـﮕـﻪ ﻧـﯿـﺴـﺖ ﺍﯾـﻨــﻪ ﮐـﻪ..
ﺑـﯿـﺎﯼ ﺑـﺒـﯿـﻨـﯽ ﺗـــﻮ ﻧـﺒـﻮﺩﯼ .. ﺧـﻮﺍﺑـﺶ ﻧـﻤـﯽ ﺑــُﺮﺩﻩ ..
ﻟـﺒـﺎﺳـﺖ ﺭﻭ ﺍﻧـﺪﺍﺧـﺘـﻪ ﺭﻭ ﺻـﻮﺭﺗـﺶ ﻭ ﺍﺯ ﺑـﻮﯼِ ﺗـَﻨـِﺖ ﺑـﯿـﻬـﻮﺵ
ﺷــــﺪﻩ ..
ﺍﺯ ﺑـﺎﻍِ ﭘـﯿـﺮﺍﻫـﻨـﻢ ﮐـﻤـﯽ ﮔـُﻞ ﺑـﺮﺍﯾـﺖ ﺁﻭﺭﻩ ﺍﻡ.. ﻗـﻮﻝ ﻣـﯿﺪﻫـﻢ
ﻣـﺴـﺘـﺖ ﮐـﻨـﻨـﺪ .. ﺍﯾـﻦ ﮔــُﻠــﻬــﺎ .…
شب و بی خوابی
تاریکی و تنهایی
گریه و درد
همه اش شیرینه وقتی تو پیشم باشی
ﻭﻗـﺘـﯽ ﯾـﺎﺭ ﻗـﺪﺭ ﯾـﺎﺭ ﻧـﺪﺍﻧـﺪ، ﻏـﺮﯾـﺒـﻪ ﺟـﻔـﺖ ﺷﺶ
ﻣـﯽﺁﻭﺭﺩ ….
نام تو اگرچه بهترین سرود زندگی است
من،تورا
به خلوت خدایی خیال خود
“بهترین بهترین من” خطاب میکنم
واژه ها در وصف “مهربانی ات”ناتوانند، همين كافيست كه بدانی: (عزیزترینی عزیز دلم.
يک صندلى خالى کنار روياهايم از ان توست بنشينى يا بروى دوست ♣
من غروب غم انگيز خورشيد رازمانى دوست دارم که بدانم فردايش تورامى بينم.
“بميرد “آن دل كه خواهان

“غمت “باشد.

زیباترین حرفت را بگو
شکنجه ی پنهان سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانه ای بیهوده میخوانید.
چرا که ترانه ی ما
ترانه ی بیهودگی نیست
چرا که”عشق”
حرفی بیهوده نیست…
دُختَرم، اما…
دِلَم مَردانه گرفته…
دخترم، اما…
دلم شاهانه جُرم تو را گَردن گرفته…
دخترم، اما…
ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﯾﮏ ﺍﻣﺸﺐ
ﺑﺒﺮﯼ ﻭﺳﻂ ﺳﻤﻔﻮﻧﯽ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ]ﺑﺎﻣﺪﺍﺩﯼِ [ ﻓﺮﺩﺍ
ﻋﻄﺮ ﻣﺮﺍ، ﻧﻈﯿﺮ ﭘَﺮﯼ
ﺁﻭﯾﺰ ﺗﺎﺭ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻨﺪﺕ ﮐﻨﯽ
ﺭﻧﮓ ﻭ ﻟﻌﺎﺑﻢ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﯽ
ﺩﺳﺖ ﺁﻥ ﺑﺎﺩﯼ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﺣﻮﺍﺷﯽ ﺍﺵ، ﺣﺎﻻ، ﯾﺄﺱ ﺭﺍ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺧﺰﺍﻥ ﺭﺍ ـ ﺑﺎ ﺧﺶ ﺧﺶ ـ ﯾﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺟﻠﻮﯼ
]ﭘﺎﯾﺶ .[
ﺍﺣﺎﻃﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺑﺖ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻡ
ﻗﺎﺩﺭﯼ ﺑﻪ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻣﺠﺪّﺩﻡ .
ﺗﻘﺪﯾﺮ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺍﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ
ﻧﯿﺰ، ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻣﺮﺍ ﺑﺰﺩﺍﯾﯽ
درمحكمه عشق كنم ازتو شكايت به خدايت!
گويم كه مراكشت همان مهرو وفايت!
یه وقتایی دلتنگش میشی
روت نمیشه بهش زنگ بزنی
واسش هی پیام میفرستی
اما اون اصلا یه جوابم نمیده
با خودت میگی تا فردا بهش
یه پیام هم نمیدم تا بدونه که
منم میتونم یادش نکنم امادو
دیقه نمگذره بازم تکرار
میکنی
ﺩﻧﯿــﺎﯼ ﺩﺳﺖ ﻫـﺎ ﺍﺯ ﻫـــﺮ ﺩﻧﯿــﺎﯾـﯽ ﺑـﯽ ﻭﻓــــﺎﺗـﺮ ﺍﺳﺖ …
ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﺩﺳﺖ ﻫـﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﮔﯿـﺮﻧـﺪ …
ﻗﺼـﻪ ﯼ ﻋـﺎﺩﺕ ﮐﻪ ﺷﺪﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑـﺮﺍﯾـَﺖ ﺗﮑﺎﻥ
ﻣـﯽ ﺩﻫﻨﺪ !.
وقتی قرارمان پروانه شدن است …
بگذار روزگار هرچقدر میخواهد پیله کند…
هروقت در آغوش من بود چشمانش را می بست!،نمیدانم بخاطر احساس زیاد بود… یاخود را در آغوش دیگری تصور میکرد…
ﺩﻟﺨــــﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﯿﺸَـﻮﻡ , ﺑﻐـﺾ ﻣﯿــﮑﻨﻢ
ﻣﯽ ﺁﯾﻢ ﭘﺸـﺖ ﺻﻔﺤـﻪ ﯼ گوشيم
ﮐﺎﻣﻨـﺖ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴـﻢ ُ ﺻﻮﺭﺗﮏ ﻣﯿﮕــﺬﺍﺭﻡ
ﺻﻮﺭﺗﮑﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨـﺪﺩ
ﻭ ﭘﺸﺘـﺶ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﺸــﻮﻡ
ﮐﻪ ﻓﮑـــﺮ ﮐﻨﯽ ﻣﯿﺨﻨــﺪﻡ
ﻭ ﺑﺨﻨـــﺪﯼ …
ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ ﻣﯿـــــــﺂﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﻦ
ﻣﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﺻﻮﺭﺗﮏ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺍﻡ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ
پَﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣـے ﮐﻨﻢ . . .

ﻭﻗﺘـے . . .

ﺩﺳﺘ ﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻣـے ﮔﻴﺮﯼ . . .

بر مزارم گریه کن اشکت مرا جان میدهد

بوسه هایت بوی عشق بوی باران میدهد

دست بر قبرم بکش تا حس کنی مرگ مرا

دست هایت درد هایم را تسلا میدهد

تمام زندگی ام را از حصار آغوشت جمع می کنم و خودم را به کوچه علی چپ تنهایی می زنم.. معشوق که تو باشی ارزش خداحافظی هم نداری..، چه برسد به طعم بوسه هایی که فقط خستگی هایش را مزه می کردم.. می روم تا خودم را از آب و گل دربیاورم
من اونقدر دارم که تموم غمهات یکجا می خرم
زدی زنجیرعشق بردست وپایم,خیالت من رفیق نیمه راهم? گمان دارم هنوزدرباورت نیست !که من هرلحظه می میرم برایت!
مینویسم د ی د ا ر. تو اگر بی من و دلتنگ منی. یک به یک فاصله ها را بردار
هـــــرچــــقــــــدربراي مـــــانـــــدنــــــتـــــــــ فـــلـــســـــفــــه ميـــــبــــــافـــــــم تنــــــگــــــــ استــــــــ…
اين كــــــلاه هــــــا به ســــرتـــــ نميــــــــرود؛
تمــــام آنچــــه کـــه از زنــــدگی مــــی خـــواهـــم ؛
یکــــ غـــروب پـــاییـــزی ســــت . . .
بــــا پنجـــره ای رو بــــه درختهـــا و کلاغهــــا
و هــــوای ملــــس و مـــرمـــوز آبان ،
بــــا یکــــ فنجـــان چــــای تـــازه دم
بــــا موسیقــــی دلـــــخواه ،
و خیالــــی کـــه از بـــابت تــــو سخــــت سخــــت آســــوده اســــت !!✔
هیچ چیز جای ِ خودش نیست !یکی بی دل است .. دیگری دو دل !یکی هم اینجــا بی تــو …… دل توی ِ دلش نیست ……!
چه خوب است که هستى …

وقتى که هستى ورود هر غریبه اى به این سراى پر از تو ممنوع میشود …

و این براى بیتابى من تاب است..

هــــــــی نفســـــــم. . .
.
.
.

دِلِمــــ ڪـَمے. . .

” هَذِیــــون ” مے خــــواهَد. . .

بِگــــو ” دوستَــــتــ ” دارَمــــ. . .!✔

ﺗﺎ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﻣﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﺪ …
ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺧﻮﺩ ﻧﻮﯾﺲ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺗﻮ ﻧﻮﯾﺲ ؟ !
نفسم ، با من بمان ، آنها که رفتنشان را طاقت آوردم ، تو نبودند !
میخواهم ثابت کنم دوست داشتنم را
همین حالا
این هم یک سند من گوله دار
دلم را می گویم
زدم به نامت…
سه راه بیشتر نداری….بامن باشی…..با تو باشم…..توافق کنیم با هم باشیم
تقدیم به عشقم
می دونستی هر شب چند تا فرشته مامور میشن تا زیباترین مخلوق دلمو نگاه کنن
چه قدر نگاه کردن به چشمانت واگیر دارد….

هر بار که نگاهت می کنم پر می شوم از عشق…!!

رسيده روزى كه كم توقع شده ام..
نه آغوشت رامى خواهم.. نه يك بوسه.. نه حتى بودنت را.. نه برگشتنت را..
همين كه بيايى وازكنارم ردشوى كافى است.. مرابه آرامش مى رساند..
حتى اصطكاك سايه هايمان…
عشق تنها سهم
“مرغ عشق” نيست.
ميتوان عاشق شد وگنجشك زيست…
سیگار؟؟ نه ممنونـم…مسافــرت؟؟ نه ممنونـم…دیازپام؟؟ نه ممنونـم …مــن فقط به آغــوشی برایآرامش نیــاز دارم!
ﺍﯾﮑﺎﺵ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺖ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﻨﻢ
ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺍﺑﻪﺍﯼ ﺑﯽﭼﺮﺍﻍ، ﺗﺎﺭﯾﮏ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩﯼ ﺟﺴﻤﯿﺘﺸﺎﻥ ﻟﻤﺲﭘﺬﯾﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ .
ﺍﯾﮑﺎﺵ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﯿﺎﻣﯿﺰﻣﺸﺎﻥ
ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ
ﻟﻤﺲ ﺍﺟﺰﺍﺀ ﮏﯾ ﮐﺎﺑﻮﺱ
ﺩﺭ ﺗﻨﻢ
ﺩﺭ
ﭘﻮﺳﺘﻪﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺍﺻﻮﺍﺕ
ﺩﺭ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﺤﺎﻝ
ميدونى قشنگى اين زندگى به چيه ؟ به اينه که وقتى تو سرگرم لحظه هاى خودتى،يکى تو لحظه هاش داره واسه قشنگى لحظه هاى تو دعا ميكنه…
گاهی دلم می خواهد.. وحشیانه غرورت را
پاره کنم!
قلبت
را در مشتم بگیرم
و
بفشارم
تا حال مرا لحظه ایی بفهمی…!
آدم يهويى حرفى از عشقش ميشنوه …!
اون وقته کـِـش ِ درونی اش در ميره…!

و آن وقت است که دیگر
به هیچ کس و هیچ چیز و هیچ جا
کـِـشش ندارد …!✔

وقتي به هواي ديدنت
قلب ابرها هم
تند تند ميتپد
ياد تو
مثل چيزي
…شبيه يک قطره باران
بر لبهاي خشک و ترک خورده ام
ليز ميخورد!!!
دوست داشتنی تر میشدی

اگر میان لـب هایت

“دوستت دارم” را

جا میدادی!

و با هر بوسه

در دهانم میگـذاشتی !

قحطى عشق مى آيد!7نه،700سال در قلبم ذخيره و پنهانت ميكنم،بگو كنعانيان منتظر نباشند،تقسيم شدنى نيستى حتى اگر يعقوب بيايد!!
قاصدك هاي خوش خبر را بي خيال من به قاقار گوشخراش يك كلاغ سياه هم دلخوشم كلاغي كه خبر اورد ديدنت را……
ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﻣﺜﻞ ﺍﻣﺸﺐ ﮐﻪ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺍﻳﻦ
ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻗﺎﻧﻌﺖ ﻧﻤﻲ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ
ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﮐﻲ ﻣﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﻱ !!!
ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻟﮕﯿﺮ
ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﻫﻮﺍﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﮎ
ﺍﻭ ﻫﻮﺍﺷﻨﺎﺱ ﺍﺳﺖ ، ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ !.
نباشی…قندها هم شیرین نیستند…به همین چای یخ کرده قسم,;;,
به تو سوگند ، به راز گل سرخ و به پروانه که در عشق فنا می گردد
زندگی زیبا نیست ، آنچه زیباست تویی تو که آغاز منو لحظه ی پایان من بودى…✔
ﻗﺎﺗﻞ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﮔﺮ …
ﺑﺪﻧﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﮐﺴﯿﺴﺖ
ﻭ ﻓﮑﺮﺕ ﭘﯿﺶ ﺩﯾﮕﺮﯼ !
ﻫﻢ ﺟﺴﻤﺖ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﯼ
ﻭ ﻫﻢ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ … !
eshgh saket ast vali agar harf bezanad sedayash az hame bolandtar ast
دورم ز توی خسته خوبان چه نویسم؟ من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟ ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟
زير باران با تو ام!
چتر چرا؟!!
خيال كه خيس نميشود…
mirizam riz riz chon barf ke hichkas nadaneste tekke haye khod koshiye yek abr hast …
چه فرقی میکند مهره ی سیاه باشم یا سفید
چشمانت با اولین حرکت ماتم میکند !
Dar khateri k “toee” digaran faramushand
Bogzar dar gushat beguyam
“mikhahamat”
In kholase tamame harfhaye asheghane donyast…
یادش بخیر کسی که دوستم داشت گفت نمیذارم تنها بمونی!!!
راست گفت با فکرش زندم
روزهایی هست که تلفنم را جواب نمی‌دهم، چون که قبل از برداشتن تلفن باید صدایم را عوض کنم و شادترش کنم و من حوصله‌ی عوض کردن صدایم را ندارم. به همین سادگی
من از چیزی نمیترسم…
اما میان بازوان تو امنیتی ست که ترس را زیبا میکند..
مرا محکم تر در آغوش خود بگیر . . . من هنوز هم نمی خواهم تو را . . . به دست خاطرات ” لعنتی ” بسپارم . . . بودنت را دوست دارم ! وقتی پنجه در کمرم حلقه می کنی به آغوشت مرا سفت میفشاری و وادارم می کنی که به هیچ کس فکر نکنم جز تو . . . !…
ایـنـکـه در آن، جــــا خـــــوش کـرده ای،دل اسـت،نــه شــهــر بــازی….!!!
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ
ﮐﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺭﺍ
ﺑﯿﺎﺷﻮﺑﯽ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ” ﻧﻔﺲ ” ؟ …
فردا بيا با هم تمامش کنيم …
شايد…
به بهانه ي خداحافظي
مرا…
بوسيدي ..!!!✔
ﺟﻠـــــــﻮﺗــــــﺮ ﻧﻴــــــــا…

خاکستر مى شوى…اينجا دلى را سوزانده اند…

ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﻢ ﺑﮕﯿﺮ
ﻫﯿﭻ ﻏﺮﯾﺒﯽ ﺯﻭﺩ ﺁﺷﻨﺎ ﻧﯿﺴﺖ
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻧﻮﺍﺯﺷﯽ
ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺗﺮﯾﻨﻢ …
ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺗﺮﯾﻦ ….
.+”””””+.,.+”””””+.
””+.,LOVE U,.+””
“”””+.,.+”””
امــشب بــه میــهمانی تــو می آیــم

نــه چشــمان فریــبنده ات و نــه لبــان تبــدارت را میــخــواهــم

مــرا آغــوشــی بــه وســعت دســتانت کافــی ســت …

دلــم گــرفــته … غــم هــایم را بــغل کــن …

ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﺗﻮ ﻇﺮﻳﻔﻲ
ﻣﺜﻞ ﮔﻠﺪﻭﺯﻱ ﻳﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﺎﺷﻖ , ﮐﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﮕﻴﺰﺗﺮﻳﻦ ﮔﻠﻬﺎ ﺭﺍ
ﺭﻭﻱ ﺭﻭﺑﺎﻟﺸﻲ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩ ﻣﻴﺪﻭﺯﺩ
دلم چند سال است که روزه عشق گرفته است اذان افطارش را تو بگو
برای مردن من حرف توکافیه،نیازی به رفتنت نیست،واسه اشک ریختن من سکوت توکافیه،نیازی به قهرنیست،برای شکستن من اخم توکافیه،نیازی به فریادنیست.
گفت جبران ميكنم، گفتم كدام را؟عمررفته را؟ روى شكسته را؟ دل مرده را؟ اما نه… حالا،من هیچ؛ جواب اين تارموهاى سفيد را ميدهى؟! نگاهى به سرم كرد و گفت: چه پيرشده اى!!!! گفتم جبران ميكنى؟ گفت كدامش را؟
پاییزمراعاشق میکند
باران عاشق تر
حالاتوبگو
این باران پاییزی بامن چه میکند?
دل که از ناوک مژگان تو درخون میگشت/باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود
يعنى مىشود روزى كه تو بيايى مرا دراغوش بگيرى ;بخواهم از تو گله كنم . بگويى هيييس …. همه كابوس بود تمام شد.
علاوه بر اینکه من و تو ما نشدیم نصف منم از بین رفت…
ﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﻣﺎ ﺩﻭﻡ ﺷﺨﺺ ﻫﺴﺘﯿﻢ
ﺍﻣﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺁﻥ ﺳﻮﻡ ﺷﺨﺺ
ﻟﻌﻨﺘﯽ ، ﺧﻮﺩِ ﻣﺎﯾﯿﻢ !
ﺁﻥ ﺳﻮﻡ ﺷﺨﺺ .. ﺧﻮﺩ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﯿﻢ .. ﻣﺎ
ﺍﺿﺎﻓﻪ ﯼ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ
درساربان عاشقی درکوی عهدودلبری
خوبان فراوان دیده ام اماتوچیزدیگری
دم بــه دم ســـــاعت بـــه ســـــــــاعت خــــــواهمت. گـر خـوشم یـــا نـاخوشم
در هر دو حالت خواهمــت
ﺑﺎﺯ ﯾﻘﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﭼﺴﺒﯿﺪﻩ ﺍﯼ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺷﻌﺮ ﺑﮕﻮ
ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﺷﻌﺮ ﺗﻮﯾﯽ
ﺍﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ
ﻫﻤﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﻧﺪ
ﻋﺸﻖﺑﺎﺭﻭﺡشقایق زیباست. عشق با حسرت عاشق زیباست عشق با نبض دقایق زیباست. عشق در حسرت دیدار تو زیباست.
مــــن کـــه نبـــــاشم ،
دنیــــــــــا یک « من » کم دارد
امـــــا
تــــــو نباشی …
من یک دنیــــا .
گاه گاهی دل من میگیرد

بیشتر وقت غروب
آن زمانی که خدا نیز پر از تنهاییست.

و اذان در پیش است.

من وضو خواهم ساخت
از خدا خواهم خواست

که تو تنها نشوی،و دلت،پر ز خوشی های دمادم باشد….

حوصله ات که سر میرود با دلم بازی نکن

من در بی حوصله گی هایم با تو زندگی کردم

گفتی برم…
باشه
قبول..
اما تکلیف این دله گره خورده به نگات چی میشه؟؟؟!!
عشق یعنی اینکه وقتی میخوای برسونیش رادیو پیام و روشن کنی ببینی کدوم مسیر شلوغ و پر ترافیک تره…
مرا ببوس
روزهای سختی در پیش است
بگذار تو را کمی پس‌انداز کنم!
من….
عاشقشم….
او را نمیدانم!!
گاهی به آسمان نگاه کن،شاید کبوتری خسته به آشیانه ی دلت محتاج باشد.
زیباترین حس وقتیه که بدونی هیچوقت فراموش نمیشوی این حس تقدیم به وجود نازت
بزرگ تر كه ميشويم چشمه ي احساس دلمان نيز بزرگ تر ميشود 
سرشت خوبي ها سست ميشود
رها مي كنيم كودكي را..معرفت و مردانگي را..
زندگي برايمان شريف تر ميشودبزرگ تر كه ميشويم..
سيراب ميشود دل كوچكمان از محبت مادرانمان
و دل مي بنديم به خيابان هاي شلوغ..
رضايتمان تكان سري ميشود و نارضايتيمان  .. خم ابرو..
عجب دوراني بود دوران كودكي..
براي هر چيز جان ميكنديم حرص ميزديم..اشك مي ريختيم…
بزرگ تر كه شديم قدر آن روز ها را خوب فهميديم..
ﺑــــﻲ ﺧـــﻴﺎﻝ ﻫـــﺮ ﭼــِـﻪ ﺯِﻣﺴــــﺘﺎﻥ ﺍﺳــﺖ
ﻭ ﺑـــَﺮﻑ ﺍﺳﺖ . . .
ﻭ ﺳــﺮﻣـــﺎ
ﺗـَـﻤــﺎﻡ ﭘﻨـــﺠــــﺮﻩ ﻫـــﺎ ﺭﺍ ﺑـــﺎﺯ ﮔــــﺬﺍﺷـــﺘﻪ ﺍﻡ !
ﺗــﺎ ﺷـــﺎﻳـــﺪ ﺑـــﺎﺩ
ﺑـــﻮﻱِ ﭘﻴــــﺮﺍﻫــﻨــﺖ ﺭﺍ ﺑﻴــــﺎﻭﺭﺩ !.!.!
انگار جمعه بدنیا آمده ام ! 
دل به هر چه میبندم تعطیل ست . . .
در شکستن دلم احتیاط کن,تو در آن هستی!!
حداقل به فکر خودت باش!
“سقوط” شیرین است وقتی
مقصد، دل تو باشد ..
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﻣﻮﺧﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﯿﻨﻪ
ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺎﺳﺖ. ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ
ﻭﻟﯽ ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
از تو می گریزم
به حصار دستانی
که عشق را در
دلم می جوید
نه تنم
این بار هم بگذر
میان گریه ‏هایم

راهى براى عبور توست

میدانم

عادت كرده ‏اى

رهگذر لحظه ‏هاى بارانی ام باشى

این بار هم بگذر

و چشم‏هایت را به پنجره‏اى بده

كه شب و روز

مرا نگاه می‏كند .

چرا دیوونگی نسبت به حساب نمیاد؟
مثلا بگن تو چه نسبتی باهاش داری؟ منم بگم دیوونشم  . . ….
پرستوی من تویی
می آیی بهار می شوم، می روی پاییزم
عادت کوچ را فراموش کن
بیا و نرو
بیا و به من کوچ کن و فصلِ مرا بهار باش تا همیشه…
ﯾﻪ ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ . . .
ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻣﯿﭙﯿﭽﻪ
ﺷﻠﻮﺍﺭﺍﺷﻮﻥ ﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ
ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺷﻮﻥ ﻓﺎﺑﺮﯾﮏ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻪ
ﻫﻤﻮﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﻟﮑﺴﻮﺯ ﺩﺍﺭﻥ ﻧﻪ ﮐﻤـﺮﯼ …
ﺍﻣﺎ ﻣـﺮﺍﻡ ﺩﺍﺭﻥ
ﭼﺸﻤﺸﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ
ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻮﻧﺪ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺁﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺯﯾﮑـ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻌﻨﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﭘُــــﺰ ﻧﻤﯿـــــــﺪﻥ
ﭘﺎﺗﻮﻕ ﺷﻮﻥ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺸﺮﻭﺑﯽ ﺟﺎﺕ ﻧﯿﺴﺖ
ﺁﺭﻩ ﺭﻓﯿـﻖ . . .
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻼﻣﺸﻮﻥ ﻣﻌﺮﻓﺘﻪ
ﺑﯽ ﺭﯾﺎ، ﺑﺎ ﺧﺪﺍ، ﻣﻬـﺮﺑﻮﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﻦ
ﺁﺩﻡ ﻣﯿﺘــﻮﻧﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻨﯽ
ﮐﻨﺎﺭﺷـﻮﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺭﯼ
ﮐﻨـﺎﺭﺵ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﺑﻘﯿﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻧﯿﺴﺖ
ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻣﺜﻞ ﻫـﻢ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻦ
ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭ ﭘﺴﺮﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﻣـﺮﺩﻥ
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﮑﻦ، ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺎﺻﻦ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺷﻮﺧﻦ ﻭ ﺟﻨﮕﻮﻟﮑـ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﻣﯿـﺎﺭﻥ
ﻭﻟﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﻮﻥ ﻗﻮﯾﻪ
ﺁﻩ ﮐﻪ ﺑﮑﺸﻦ ﺧﺪﺍ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﻭﺍﺳﺸﻮﻥ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻪ . . .
.
مِـثـل ِ هـَمیـشـﮧ بـَراے تــُو مے نـویـسَـد …
تــُو بـﮧ نیـتِ هَـر کـﮧ دوسـت دآرے ، بـخـوآטּ !
مےدانـَد کـﮧ نِمے خـوآنے…
مےدانـَد کـﮧ نِمے دانےحـَتـے مےدانـَد کـﮧ گـوش هـَم نِمے دهے !
وَلے او مےدانـَد کـﮧهـَنـوز هـَمآنـَی کـﮧ دوسـتـَت دآشـت …
امـــآکـَمے شِکسـتِـﮧ تـَر …
گــآهے دلنـوشـتـــﮧ هــآیـَش تَـلخ و گــزَنـده مے شـَونـدچـﮧ کـُنـَد ؟! 
دلـَش پُر اسـت…
تــُو بـﮧ دل نـگـیر …
همـــه جا حرف آخر زيــــباست؛
حرف آخر من . . .

ديـــدن پــــرواز تــــو در خوشــــبختى فــــرداهاست؛

”

آخرین کلمات ورودی

https://sms ir24 org/عاشقانه-۶/

همچنین ببینید

سیگار cigarette

ﺍﺯ ﻭﻗﺘﻲ ﺭﻓﺘﻲ ،ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﻛﻨﺞ ﻛﺎﻓﻪ ﺍﻱ ﺩﻟﮕﻴﺮ،ﻟﻢ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﺑﺠﺎﻱ ﻟﺐ ﻫﺎﻱ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.