عاشقانه ۴

پاییزآمده است پشت پنجره…
بیابرویم باهم قدمی بزنیم…
نگران نباش بیا….
دوباره برت میگردانم…
به….
قاب عکس!!!!!

به کدام مذهب است این
به کدام مکتب است این
که کشند عاشقی را
که تو عاشقم چرایی؟
تنفس شروع زندگی است، عشق قسمتی از زندگی است، اما دوست خوب قلب زندگی است!
درد دارد با تمام وجودت به او بگویی: عشقم، گلم، عزیزم…
و او در جواب بگوید:دو هندوانه بیشتر جا ندارم…!
ﺑﺒﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻮﻡ
ﯾﻪ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻪ:
ﺗﻮ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯼ….
ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﯾﻪ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﮐﻮﭼﯿﮑﺖ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﻣﻞ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﺑﮕﯿﺮﻩ!
ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺯﻣﺴﺘﻮﻥ ﮐﺎﭘﺸﻨﺸﻮ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﻭ ﺑﻨﺪﺍﺯﻩ ﺭﻭﺕ!
ﯾﻪ “ﻣﺮﺩ”
ﺷﻮﻕ ﺩﻳﺪاﺭ ﺗﻮ ﺭا ﻗﺎﺻﺪ ﺑﻲ ﺭﺣﻢ ﭼﻪ ﺩاﻧﺪ

ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﻮﻕ ﺑﻪ ﺩﻳﺪاﺭ ﺗﻮ ﺩاﺭﻡ ﻛﻪ ﺧﺪا ﻣﻴﺪاﻧﺪ

تا بجنبی
آب پاكی می‌ریزد روی تقدیرت
سر برمیگردانی می‌بینی
عشق دارد
از آن دورها

سلانه سلانه
با همه بار و بندیلش
می‌آید تا سرک بكشد لابه‌لای زندگیت
چشم به هم بزنی
هوایی‌ات می‌كند
انگار نه انگار
خواستی از روزگار محوش كنی
تبعیداش كردی ناكجا آباد
اما
درست اولین قطره كه ببارد برمی‌گردد
عین بختک خودش را
می‌اندازد روی روزهایت
دل هم سنگ رو یخت میكند
دوباره عاشق میشوی
زیر باران
میرقصی
میرقصی
میرقصی

باران كه می‌آید
دل دیگر سر به راه نیست

ﺎﯾﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ
ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ . . .
ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ
ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﺍﺣﺘﯽ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻲ
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ
بن بست دنیاست برای

من♥آغوشـــــــــت♥

اولین باری ست که

هراسی ندارم بگویم به

بن بست رسیده ام.♥

دلم ديوانه ديوانه ات بود نگاهم چادري برشانه ات بود،صداي پاي دزدي راشنيدي؟ دلم در پشت بام خانه ات بود
¤حالم را پرسيدند، گفتم رو براهم! نميدانند رو براهى هستم كه تو رفتى ..
فراموش كردنت برايم مثل آب خوردن بود,
از همان آبهايي كه مي پرد توي گلو و سالها سرفه ميكنيم…
اعتصاب کردند
رگ های قلبم بعد از آن رفتن بارانی
جلوی راه خون را گرفتند
این روزها سکته قلبی اتفاق عجیبی نیست برای جوانی بیست و چند ساله
افسوس
دیر آمدی / مثل اورژانس شهر ما
دنیا رو میدم برای لبخندت…هراسی نیست شاد که باشی دنیا از آن من است
” شما ” خطابم نکن. . .!

غریبه که میشوی ،

ویران میشوم. . . .

چه قدر مدرن می شدند عاشقانه های من. . . . . .

سنت چشم هایت ، اگر می گذاشتند. . . . .

می دونی وقتی وسط درگیریهای ذهنیت حس می کنی به آخر خط رسیدی چی می چسبه؟؟؟

یه فنجون صداقت داغ ! ! !

اونم از لبهای کسی که اعتراف می کنه هر جوری باشی عاشقته . . . .

دوستت دارم هایم را ساده مگیر …
من برای گفتنش همه وجودم را به کار گرفته ام !!!
شعری خواهم سرود بر وزن تو
که تمام مصرع هایش ، هم قافیه باشد با چشمانت . . .
من”تو”

رابه دلم قول داده ام…

نگذاربدقول شوم.

ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺕ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮ
ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻃﭙﺶ ﻗﻠﺐ ﺩﺭ ﻟﺬﺕ ﻋﺸﻖ ﻏﻮﻃﻪ ﻭﺭﻡ ﮐﻦ
ﻣﻦ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﻦ
ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯾﻢ …
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺍﻡ! ﺁﺭﯼ ﺗﻮ!
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻫﺮ ﺗﮑﻪ ﯼ ﺭﻭﺣﻢ ﺭﺍ …
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺗﮑﻪ ﯼ ﺗﻮ ﻭﺻﻞ ﮐﻨﻢ
ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺣﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺳﺖ
ﺗﭙﺶ ﻫﺮ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺒـــ ♥ ــﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺳﺖ ….
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ……..
سرقبرم صلیبی از یخ قرار دهید تا بجای مادرم گریه کنه چون طاقت گریه های مادرم را ندارم.
پیچک میشوم
وحشی!!
میپیچم
به پروپای ثانیه هایت
تا حتی نتوان
آنی
بی من
“بودن” را
زندگی کنی…!!
عاشقانه به خواب میروم

تابرایم زنده شوی بازهم

گلی به گوشه ی

جمالت که گاهی در

خواب به من سَر میزنی

خیالت کافی ست برای

پرورش رویاهای

عاشقانــــــــــه ام.

ﻧﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎ ﻣﯿﺘﻮاﻧﻨﺪ ﻋﺸﻖ را ﺗﻐﯿﯿﺮ دﻫﻨﺪ و ﻧﻪ ﮔﺬﺷﺖ زﻣﺎن ﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ آﺳﯿﺒﯽ ﺑﻪ آن ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ. زﻣﯿﻦ ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﻫﻨﺮﻫﺎﯾﺶ ، ﭼﮕﻮﻧﻪ .ﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ﭘﻬﻠﻮ زﻧﺪ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺑﯿﻢ و از آن ﺧﻮد ﻣﯿﺴﺎزﯾﻢ
ﻗﺮﺹ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ
ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﮐﻨﻢ
ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ.. ””””!
ﻣﻦ …
ﺑﺎ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺍﺕ
ﮐﻨﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﻢ !
ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ
يــادته بــي مــعرفــت……… مــيخــواســتي بــشي ســنــگ صــــبــــور م….. تــو شدي ” سنــگ ” و مــن هــنــوزم کــه هــنــوزه ” صــبورم ” !!!
مرا به دار آویختند تا نامت را از یاد ببرم اما چه ساده اند این ساده اندیشان که نمیدانند نام
تو حک شده ی قلب من است.
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن
کاشکی کفش بودم…آنوقت پایت را میزدم…نه دلت را…/…
سرهرقبري مطلبي مينويسند كه همگان بدانند اين زيرآدمي دفن شده است پس تو هم روي قلبت مطلبي بنويس كه همگان بدانند قلب تو قبرستان من است
ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺑﯽ ﺷﺮﻣﺎﻧﻪ ﭼﺸﻤﮏ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺎﻩ …
ﻣﺎﻩ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﺎﻩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ !
دست های تو
تصمیمم بود
باید می گرفتم و
دور میشدم…
گونه هایت را. . .

برای دست هایم می خواهم

پیشانی ات را برای لب هایم

خودت را برای زندگی ام

می بینی ؟

برای خودم هیچ نمی خواهم ؟!✔

با توام بی حضور تو ، بی منی با حضور من
می بینی تا کجا وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند ؟
همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم . . .
بدون ترسو دلهره رگم رو با تیغ میزنم،یه عمری با خیانتام دلت رو خنجر میزدم،قلب تو پاره پاره شد،تشنه هر خیانتم،زخمم سرای خون شده کاشکی بیای عیادتم،درصد سوختگیم بالاست، امید بهم ندارن دکترا با پرستارا، تنهات میخوام بزارم، یه تار مو ازت کم شه،خون همه رو میریزم، پاشو که من مال توام، چشماتو وا کن عزیزم،با عکسو اشکو التماس،خواستی کنارت بمونم،نمکدون رو شکستمو اهت گرفته ای گلم،سوزش قلب بود یا تنت که اسممو صدا زدی،دل نگران من نباش دارم از دنیا میرم
امن ترین جای جهان باغی پراز عطر و بوی نارنج است یا شهری سرخ در کرانه ؟ نه ! امن ترین جای جهان خیابان ولیعصر است در هیاهوی عصر پنج شنبه در مسافتی کوتاه شانه به شانه هم مسیر شدن با تو !
برای من تو میراث پاکی بر روی زمین بودی.
کاش داشتنت آرزویم نمی شد.
ﺩﯾﻮﺍﺭ ﭼﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﯿﻨﻤﺎﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﻦ !
ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮﺳﺖ
ﻣﺎﻫﻬﺎﺳـــــــــﺕ
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺪﻭﻥِ ﯾﺎﺩِ ﺗـــﻮ
ﻧﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭَ ﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ .
ﺗﻮ ﺭﺍ ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ……………
ﺩﺳﺖِ ﻣﻬﺮ ﺍﺯ ﺳَﺮِ ﯾــﺎﺩﻡ ﺑـﺮﺩﺍﺭ،
ﺧﺴﺘـﻪ ﺍﻡ !!!
گرمی سلامم آتش خاطره است*پذیرایش باش گرچه میان مافاصله است .
یادمه قدیما ک بچه تربودم یکی بزگترازخودم بهم میگفت بزرگ ک شدی هیچوقت عاشق کسی نشو ، باهمه دخترا دوست شو اما عاشق هیچکدومش نشو
اما من بزرگ شدموبچه شدم دوست شدمو عاشق شدم خاطره ساختمو رویا شد
دلم شکستورسواشد
عشق اول با ترس شروع میشود و بعد با ازدواج تمام مشود
ندارمت، امّا…امّا اين روزها از همه كس بی نيازترم؛نه غمگينم نه تنها؛كافی است چشم‌هايم را ببندم تا همه‌ ی نبودن‌هايت تبديل به بودن شودو لبخند كوچك و محوی كه هرگز رازش فاش نشد…
نامــــــــــــــحرم بودی …

به تنــــــــم

نــــــه
به دلــــــــم….!✔

ﺯﯾﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﯿﻨﮏ ﻫﺎﯼ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺯﯾﺒﺎ
ﭼﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺯﯾﺮ ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻌﺼﻮﻡ
ﭼﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ
ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﭼﺸﻤﻤﺎﻥ ﻧﮑﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﻭﺍﯼ ﻣﻐﻠﻄﻪ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﻫﻤﻪ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ
ﻭ ﺩﺭ ﮏﯾ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪ ﺳﺎﺩﻩ
ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻔﺮ ﻣﻄﻠﻖ ﻣﯿﺮﺳﺎﻧﯿﻢ
ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ
ﺑﻪ ﻓﺮﺩﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺑﺸﻮﯾﻢ
ﻫﻤﻪ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺒﻤﺎﻥ
ﯽﭘ ﮏﯾ ﻓﺮﺿﯿﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﮔﺬﺷﺖ
ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ
ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻣﻮﺧﺘﯿﻢ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺩﻝ
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ
نام :بى نام* صدايم :سكوت* خوراكم :غم* دلم :خون* كوله بارم :حسرت* وطنم :غربت* گناهم :عشق* همدمم :تنهايى* تنها كلامم تااخرعمردوستت خواهم داشت وفراموشت نخواهم کرد.
من بـــهـــــــــــــــانه می گیرم و
تــــــــــــــو
دهانـــــم را
بایک”بـــــــــــــوســــــــه” ببند
کی دوست داره؟هیچکس،کی فداته؟هیچکس،کی ؟کی واست میمیره؟هیچکس،کی حیرونته؟هیچکس،میدونی من کیم؟هیچکس…..
دور نرو

بیا کنار دلم

من غیر از این‏ ها که می‏ نویسم

نوازش هم بلدم..

آدم ها فقط آدم هستند،
نه بیشترونه کمتر..
اگرکمتراز چیزی که هستند نگاهشان کنی آنها را شکسته ای واگر بیشتراز آن حسابشان کنی آنها تورا می شکنند.
بین این آدم های آدم،
فقط باید عاقلانه زندگی کرد،نه عاشقانه!
از این شاخه به آن شاخه پریدی ، از این قلب رفتی و به قلبی دیگر نشستی ، عین خیالت نیست که دلم را شکستی ، انگار نه انگار که روزی با هم عهدی را بستیم . . . !

مگر یادت نیست به هم قولی را دیدیم، قراری گذاشتیم ، حرف از زندگی بود ، از عشق که بگذریم حرف از وفاداری بود !

تو خودت این را خواستی که خاطره هایمان بسوزد ، عشق همینجا در قلبمان بمیرد ، خیلی سخت است چشمهایم دستت را در دستان غریبه ای دیگر ببیند !

……………………………………… اينا همه حرف اما چون درك نشدن به كلمه تبديل نشده و اينچنين بر قلبم جارى شدند
من دیگر از تو چیزی نمی خواهم. . . .

فقط یک روز برگرد ، بیا ، ببین
آن که از دستت داد. . .

از دست هم رفت. . .

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﯼ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﻤﺖ
ﺍﻧﺪﻭﻩ ﭼﯿﺴﺖ ؟ ﻋﺸﻖ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ؟ ﻏﻢ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﻤﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﻍ ﺧﺴﺘﻪ ﺟﺎﻥ
ﻋﻤﺮﯾﺴﺖ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺁﺷﯿﺎﻥ ﺟﺪﺍﺳﺖ
کودکی دلخوش به آمدن باد برای چرخیدن فرفره اش است
ولی تو که آمدی طوفانی به پا کردی که چرخهای زندگیم از هم گسیخت…
چـقـدر خـوبـه
يـکـي بـاشـه
يـکـي بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه
سـرتـو بـزاري روي سـيـنـش
آرومـت کـنـه
نـفـس هـاش تـنـتو داغ کـنـه
عـطـر دسـتـاش مـوهـاتـو نـوازش کـنـه
چـقـدر خـوبـه
چـقـدر خـوبـه کـه آروم دم گـوشـت بـگـه
تـــو عـــشق منی
من ديووووونـــــتم
چـقـدر خـوبـه…..!**
کاش کسی در دل مان پا نمیذاشت کاش وقتی میرفت در دل مان رده پایی نمیذاشت…
ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺯﻥ
ﺗﻮ ﺭﻭ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ
ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﺵ ﺑﺨﺎﻃﺮﺕ ﺑﮕﺬﺭﻩ،
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﺨﻮﺍﻩ !
ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻤﻪ!
من به نامه عشق تو سوی تو آمدم
بی وفا حیا نمیکنی که خنجری به دل مسافرم زدی….
شعر،
ردیف وقافیه نمیخاهد.
بوی آغوش تو
هردیوانه ای را
شاعر، میکند
میخواهم تو را به عشق ترجمه کنم…
انگشتان تازه میخواهم ، تا طور دیگری بنویسم.
میخواهم الفبایی کشف کنم برای تو ، متفاوت با الفبای تمام زبانها ؛
که در آن چیزی از هارمونی باران باشد ، از غبار هاله ی ماه ،
اندوه ابرهای خاکستری ، درد برگهای بید.
میخواهم جنگی از کلمات به تو هدیه کنم ؛ که هیچکس هدیه نگرفته باشد.
میخواهم تو را به خودم تبدیل کنم.
میخواهم تو را به خود زبان های مهم دنیا ترجمه کنم.
تو هر کجا باشی عشق همانجاست.
میخواهم تو را به عشق ترجمه کنم ..
و زخم هایمکاش هرگز خوب نشوندتنها یادگار هایی که از تو برایم مانده…
برایت از احساسم مینویسم ، با احساستر از همیشه بخوان!

برایت از عشق سخن میگویم ، عاشقانه تر از گذشته گوش کن!

ببین حال مرا ، این قلب مجنون مرا ،

ببین که من در روزهای تنهایی اینگونه نبودم ،

آنگاه که تو را دیدم بیمار شدم ، از درد عشق شکسته شدم !

حالا دوای این دردهایم تویی ، همدم و همزبان دل تنهایم تویی!

بگو از عشق برایم ، میخواهم بشنوم صدای مهربانت را ،

بگو از عشق برایم ، میخواهم آرام کنی دل پر از گناهم را….

این همان نواست ، این همان صدای آشناست…..

همان صدایی که با آن به اوج عشق میرسم!

چه معامله ی نابرابری، وقتی که من برای دیدنت چشمهامومی بندم وتوبرای ندیدنم.
آشوب…
همان حس غریبیست که وقتی به لبهای تو لبخند نباشد، دارم…
ﺯﻣﯿﻦ ﮐﺞ ﺍﺳﺖ …

ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ، ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ…

ﺧﻮﺵ ﺭﻗﺼﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺑﻪ ﺳﺎﺯِ ﺗﻮ !!!

ﯾﮑﺒﺎﺭ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ
ﻭ ﻏﺮﻕ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ،
ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﮐﻦ
ﻧﺠﺎﺗﻢ ﻧﺪﻩ !….✘
وﻗﺘﯽ ﯾﻪ دﺧﺘﺮ آروﻣﻪ و دارﻩ درو دﯾﻮارو ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽﮐﻨﻪ ….. وﻗﺘﯽ ﻧﮕﺎت ﻣﯽﮐﻨﻪ وﻟﯽ ﭼﯿﺰی ﻧﻤﯿﮕﻪ … وﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻧﮕﺎش ﻣﯿﮑﻨﯽ و اون روﺷﻮ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮدوﻧﻪ ازت . . . . . . . . . . . . .
دِ ﻻﻣﺼـــﺐ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻦ دﯾﮕــــــﻪ:|
لعنت بر آن بوسه ای که شیرینی اش تلخ ترین خاطره ام شد در هنگام نبودت
سلام
.
.
.
.
.
.
.
کشوندمت این پایین که خصوصی
بهت بگم:
واسم عزیزی
ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ
ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﻭﺳﺘﻢ !
ﻣﺎﯾﻪ ﯼ ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ ﺍﺕ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ
ﻫﺮ ﺯﺧﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ
ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﺮﻫﻢ
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﻠﻢ ﻭ ﮐﺎﻏﺬ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ !…✘
بـــیـــزار بـــــاش از مـعـشـوقـــه ای کـه
اســـــم کــــارهـــای بــــــدش را آزادی بـــگــــذارد
اســـــم نـــگـــرانــی هـــایـــتـــــ را گــــیـــر دادن بــــــگــذاردو
بــرای بــی تــفــاوتــی هـایـش اعـتــمـاد داشـتـن بـه تـو را بــهــانــه کـنـد
گاهی میان عقل و دلم
جنگ میشود
قلبم به گوشه ای خزیده و بیرنگ میشود
پرسیدم از طبیب سبب را, طبیب گفت
حتما دلت برای کسى تنگ میشود …
ﺟﻮﺍﺏ ﺑﻌﻀﻰ ﺣﺮﻓﺎ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻘﻪ،
ﺑﺬﺍﺭﺗﻮ ﺩﻟﺖ ﺑﻤﻮﻧﻪ
دوست دارم توسيب باشي ومن چاقو پوستتو بكنم ميدوني چرا چون چاقو بخواد پوست سيب رو بكنه بايد همش دورش بگرده.
عزیزم اگر خواهش دستانت سرآغاز گناه من است
پس آغوش بگشا تا جهنم خانه ام باشد كه تو بهشت مني…!
هديه اي براي تو1_2_3_4_5

قبل ازاينكه بياي بايين عددي انتخاب كن.

ولي خواهشن از هديه اي كه انتخاب مي كني مواظبت كن

1_قلبم
2_روحم
3_جانم
4_چشمم
5_عشقم
فدااي تواي بهترين،بهترينها.

شورش رادرنیاور دنیا..
من آرام جانی دارم که شیرینی خنده هایش شوریت راکه هیچ…تلخیت راهم ازبین می برد…!
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺻﺪﻗﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﻧﯿﺖ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺗﻮﺳﺖ…
ﻫﯽ .… ؟
ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﻣﻦ .…
ﺳﻼﻣﺘﯽ…؟؟؟ !!
ﻟـﺤﻈﻪ ﺍیست ؛
ﺑﻌﺪ از ﺑــﻮﺳﻪ. . .

ﻫﻤــاﻥ ﻭﻗـﺘﯽ ؛

ﮐﻪ لب ها ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟـُﺪا ﺷـﺪﻩ ﺍﻧﺪ. . . .
ﻭ. . .

ﺭﻭﺣَﺖ ﻣـَﺸﻐﻮﻝ ﻣﺰﻩ ﻣﺰﻩ ﮐــﺮﺩﻥِِِِِ
ﻃﻌﻤـﯽ است. . .

ﮐﻪ ﭼـﺸﯿـــﺪﻩ . . .

ﻟﺤــﻈﻪ ﺍیست ﺑــﻌﺪ ﺑﻮﺳﻪ. . .

ﮐﻪ ﭘـــﯿﮑﺮﻫﺎ ﮐــﻤﯽ ﺍﺯ ﻫـﻢ فاﺻﻠﻪ ﻣــﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ. . . .

ﻭ ﭼِﺸــ ــﻢ ﻫﺎ. . .

ﺟـاﯾﮕﺰﯾﻦ ﻟــَﺐ ﻫﺎ ﻣــﯽ ﺷﻮﻧﺪ. . .

ﺁﻥ “ﭼَﺸﻢ ﺩﺭ ﭼَﺸﻢ ﺷـُﺪﻥ”. . . .

ﺁﻥ “ﺩﺭ ﻫــﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘـﮕﯽ ﺷَﻬﻮﺕ”. . . .

و. . .

“ﺷــَﺮﻡِِِِِِِ ﺁﻥ ﻧـــﮕﺎﻩ” . . .
ﺑﻪ ﮔﻤـاﻧﻢ

جــــان ﺭاﺑــﻄﻪ است. . . .

ﺍﻻﻥ هشت ﺳﺎﻟﻪ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻘﻢ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻣﻴﻜﺸﻢ! ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺑﺪﻭﻧﻢ ﺗﻮﻱ ﻛﺘﺎﺏ ﻛﻴﻨﺲ ﻗﺎﺑﻞ ﺳﺒﺖ ﻫﺴﺘﻢ ﻳﺎ ﻧﻪ! ﺍﻭﻧﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﻱ ﻋﺸﻘﺸﻮﻥ ﻭﺍﻳﺴﺎﺩﻥ ﻻﻳﻚ ﻧﻜﻨﻦ!
کاش میدانستی دیگر نه فرصتی دارم برای دوست داشتنت
و نه جراتی برای فراموش کردنت….
مهم نیست
مثل همیشه میتوانی خیال کنی بی عرضه ترین فرد جهانم
قول داده بودم که بمانم تابخواهی
حال که میگویی “برو”
آرام می روم آنچنان آرام که ندانی کی رفته ام
اماوقتی جای خالی مراببینی،آنچنان سخت رفته ام
که تمام عمرفراموش نکنی زمان رفتنم را!!!
ﮔﻔﺘﻢ ﺗﻤﺎم وﺟﻮدم از آن ﺗﻮ ﺑﻮد ﻣﺸﮑﻠﺖ ﭼﻪ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺮدی؟؟؟ …ﮔﻔﺖ:آﻧﻘﺪر ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﻢ را ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺰﻧﯽ
عاشقی دل می خواهد . . .

“دل”

دلی از جنس ماندن . . .

پل هایی رو که پشت سرت خراب کردی رو خودم میسازم…
فقط برگرد……
وای…!
عجب غوغایی میکنند

درمن

واژه هایی که به وزن توشعر میشوند
من یه پسرم!
اگه برات غیرتی نشم
اگه روت حساس نباشم
اگه ته ریش نداشته باشم
اگه باهات مهربون نباشم
اگه بهت اخمای کوچولو نکنم
اگه وقتی شالت رفت عقب نگم اونو بکش جلو
اگه دستتو محکم نگیرم
اگه نگم هرکاری کردی راست بگو تا ببخشمت
اگه سر به سرت نذارم
اگه قربون صدقت نرم
اگه نگرانت نشم
اگه بهت نگم عروسک من
اگه نگم من مهمم که میگم خوبی
اگه …
اون موقع که تو دیگه دیوونه و عاشقم نمیشی!
تو عاشق اینی که من یه مرد کامل باشم!مرد تو!
اممما!!!ا
تو یه دختری
اگه خودتو لوس نکنی
اگه باهام قهر نکنی و ناز نکنی
اگه وقتی چشام میچرخه از حسودی دیونه نشی
اگه از نظر دادنام خوشحال نشی
… اگه به خاطر من به خودت نرسی
اگه سر به سرم نذاری
اگه برام گریه نکنی
اگه لب و لوچه آویزون نکنی تا بغلت کنم
اگه بهم نگی آقامون
اگه برام مظلوم بازی درنیاری
اگه از سرو کولم نری بالا
اگه برام عشوه نیای
اگه گوشمو نپیچونی و نگی تو فقط مال منی
اگه ناغافل دستامو نگیری
اگه وقتی کار بدی کردی با ترس بهم نگی
اگه لج بازی نکنی
اگه…
اونوقت منم دیوونه و عاشق تو نمیشم تا اونکارارو برات بکنم!
من تورو خانوم میخوام!
خانوم من!
من و تو همون آدم و حواییم!بیا جاهامونو عوض نکنیم!
من صلابت نگه میدارم تو لطافت
تو نجابتتو نگه دار منم نگاهمو
بیا سعی کنیم بهترین هم باشیم!
من بهترین پسر واسه تو!
تو بهترین دختر واسه من!
ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ …
ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﺍﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﯿﻎ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ ..
*=*=*=*=*=*=* برات سیم خاردار فرستادم دور قلبت بکش تا غریبه واردش نشه.
ﺑﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﻭﻋﺪﻩ ﺗﻮ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺩﻝ ﺩﺍﺩﻡ …
ﻭ ﺗﻤﺎﻡ !
ﺍﺯ ﻣـﻌﺠﺰﺍﺗـﺶ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ
ﺁﻏﻮﺷﺶ
ﻋﺼﺮ ﺟﻤـﻌـﻪ ﻧﺪﺍﺷﺖ …
ما ک هر چى پل” ساختيم
مدام يکى دنبالمون کرد و پلهارو” خراب کرد
توام بيا خراب کن
منم سرسختانه ميسازم…
ميميرم اگر دلت پر از غم شود يا چشم تو ميزبان شبنم شود پاييز و بهار را به هم ميدوزم اگر يک نخ از پيراهنت کم شود
ب تو نمیگم گل ک پژمرده نشی
نمیگم طاقت ک تموم نشی
ب تو میگم جوووونم
ک اگه تو نباشی
منم نباشم
زن وشوهر پیری با هم زندگی می کردند.پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیربار نمی رفت وگله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.این بگو مگوها همچنان ادامه داشت.تا اینکه روزی پیر مرد فکری به سرش زد وبرای اینکه ثابت کند زنش در خواب خرو پف می کند وآسایش اورا مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می کند و شبی همه سرو صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط می کند.پیر مرد صبح از خواب بیدار می شود وشادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خرو پف های شبانه او داردبه سراغ همسر پیرش می رود واو را صدا می کند.غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است !از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او می شود … !
كاش آدما یکم جرات داشتن
گوشی رو بر میداشتن و زنگ میزدن و میگفتن:
ببین
دلم واست تنگ شده
واسه هیچ چیزه دیگه ای هم زنگ نزدم
ﮐــــــﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘــــﻨـــــﺖ
ﺑــــﻪ ﺭﺍﺣﺘـــــــﯽ
ﺩﻭﺳﺘـــــ ﺩﺍﺷﺘــــﻨـــــﺖ ﺑــﻮﺩ … !
ﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ; ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﮏﯾ ﻫﻨﺮﻩ ; ﮐﺎﺭ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ
ﻧﯿﺴﺖ ; ﺑﻌﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ
ﺳﺨﺖ ﺗﺮﻩ ! ﺩﯾﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ
ﻧﯿﺴﺖ ! ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ : ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﻭ
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺍ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﻩ
غنچه عشق وا شد و تو را درون آن دیدم ، شبنمی شدم و بر روی تو باریدم تا در اعماق قلبت بنشینم و با عشق و محبتت زنده بمانم
عجب روزگاريست…

من اززندگی چه کسی حذف شدم…!!!

کسى برای داشتنش وبودنش
خیلیارو اززندگیم حذف کردم

نامه هایم را برای پاره کردن نوشتم ، می توانی بسوزانیشان ، حرف هایم را بی دلیل گفته ام ، می توانی فراموششان کنی ولی عشقم را از صمیم قلب بخشیده ام ، نمی توانی دوستم نداشته باشی !✔
تنها پاهای سست می دانند چه بار سنگینی است وسوسه بوسیدن تو !♥
مرا با اين بالش و اين دو تا ملافه و اين سه تا شكلات
روي ميزت راه مي‌دهي؟
مي‌شود وقتي مي‌نويسي
دست چپت توي دست من باشد؟
اگر خوابم برد
موقع رفتن
جا نگذاري مرا روي ميز!
از دلتنگيت مي‌ميرم‌…
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭ .. ﺩﺳﺘﺖ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻡ …
ﺑﮑﺸﻤﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ ..…
ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ ..
ﺳﺮﻣﻮ ﺑﺰﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﺳﯿﻨﺖ
ﻟﻌﻨﺘـــــــــــ ﯼ …….✘
ﺁ ……. ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺍﻧﺼـــــــﺎﻑ ﻫـــــﺎ
ﺭﻭﺯ “ﻋﺸﻖ ” ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﻣﻦ ﺑــــــــــﺮﺩﺍﺭﯾﺪ!!!
ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻧـــــــﺶ ﻓﻘﻂ
ﺩﺍﻍ ﺩﻟـــــــﻢ ﺗـــــــﺎﺯﻩ ﺗــــــﺮ ﻣﯽ ﺷـــــﻮﺩ
ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻭ ﺑﺮﻭ …
ﻫﻮﺍﯼ ﺩﻟﻢ
ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ِ ﺗﻤﺎﻡ ِ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻧﮕﻔﺘﻪ ،
ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ !
دوستت دارم و نمی گویم!
تا غرورم کشد به بیماری.
زآنکه میدانم این حقیقت را
که دگر دوستم نمیداری
ﺍﯼ ﺧﺪﺍ …
ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻦ
ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﻢ …
ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻋﺸﻘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺯﻣﯿﻨﺖ
ﻧﺰﻧﺪ !!!
ﺁﺳـــــــــــﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﺏ !
کلمه ای نیست

هیچ!

میان «من و تو»

این «واو» حرف بی ربطی است.

نمیدونم چون عزیزی دوستت دارم یا چون دوستت دارم عزیزی !؟
ﻣﺨﺎﻃـــﺐ ﺍﮔــﻪ خاﺹ ﺑﺎﺷـــﻪ ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴـــﺖ ﺷــﻤﺎ ﺩﻭﺭﺵ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺍﯾــﻦ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺧﻠـــﻮﺕ ﮐﻨـــﯽﺧــﻮﺩﺵ ﻭﺍﺳـــﻪ ﺑـــﻮﺩﻥ ﺷﻤـــﺎ ﺟــﺎ ﺑــﺎﺯ ﻣــﯽﮐﻨـــﻪ،ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴــﺖ ﻭﺍﺳـــﺶ ﺩﻧﯿـــﺎ ﺭﻭ ﺑﺨﺮﯾــﺪ ﺗــﺎ ﺑﻤﻮﻧـــﻪ ﺧـــﻮﺩﺵ ﻗــﺪﺭ ﯾــﻪ ﺷــﺎﺥ ﮔﻠﺘـــﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﯽﺩﻭﻧـــﻪ،ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴـــﺖ ﻫﺮ ﮐﺴــﯽ ﺭﻭ ﺗﻮﺟﯿـــﺢ ﮐﻨـــﯿﺪ ﮐــﻪ ﺍﯾﺸـــﻮﻥ ﻣﺎﻟـــﻪ ﺷﻤــﺎﺳــﺖ ﺧــﻮﺩﺵ ﺗــﻮﺭﻭ ﺑﻪ ﻫﻤــﻪ ﺩﻧﯿـــﺎ ﻧﺸـــﻮﻥ ﻣﯿـــﺪﻩ ﻭ ﻣﯿـــﮕﻪ ﺍﯾــﻦ ﻣــﺎﻟــﻪ ﻣﻨـــﻪ،
ای تموم زندگیمممممممممممممممم، بی تو،،، تمومه زندگیم
شيريني لبانت كفايت ميكند اين تلخيه روزگار را…
من به زندانى گرفتارم که حبسش عالمى دارد…
می خواهم بدهم دنیا را برایم تنگ کنند به اندازه ی آغوش تو تا وقتی به آغوشت می رسم بدانم همه ی دنیا از آن من است …
ﻣﯿﺴﻮﺯﻡ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺗﻮﺳﺖ ﺁﻧﻬﻤﻪ ﻓﮑﺮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﻫﯿﺰﻡ ﺷﺪﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺗﺶ ﺳﻮﺧﺘﻨﻢ
اولین روز
به خاطرداری؟
اولین روزبارانى را بخاطرداری؟
غافلگیرشدیم چترنداشتیم خندیدیم دویدیم وبه شالاپ وشلوپهاى گل آلودعشق ورزیدیم دومین روزبارانى چطور؟
پیش بینى اش راکرده بودىچترآورده بودى ومن غافلگیرشدم سعى میکردى من خیس نشوم وشانه سمت چپ توکاملاخیس شده بودوسومین روزراچطور؟
گفتى سرت دردمیکندوحوصله ندارى سرمابخورى چترراکامل بالاى سرت گرفتى وشانه راست من کاملأخیس شدوچندروزپیش راچطور؟به خاطرداری؟که بایک چتراضافه آمدی ومجبوربودیم براى اینکه پینهاى چترتوی چش وچالمان نروددوقدم دورترازهم راه برویم
فردادیگربراى قدم زدن نمى آیم تنها برو
هنوزم دنیا رو سرم خراب میشه
وقتی دلبری هات نمیاد
عشق بدترین حس دنیاس
سعی کنید عاشق نشید
فقط دوستش داشته باشید….
هزارکلمه برجای خالی ات ریختم اماپرنشد
به گمانم ازجنس بی نهایتی
•● کشـــــیده شـــــدن ته ریـــــش مردانـــــه ات روی گونه های من ●•
•● لذتـــــی انکـــــارنـــــاپـــــذیراستـــ ●•
•● دلم میخواهـــــدصـــــورتت تـــــه ریـــــش داشـــته باشــــد ●•
•● تا من بـــــهانه ای داشـــــته باشم برای بوســـــیدن لبهـــــایت●•
كاش داشتنت به راحتي دوست داشتنت بود..
چشمانت زندان گوانتاناماست….بی اعتنا به حقوق بشر…
سلامBميرمBراتBشمFداتGHربونNگاتFدايCHشاتNميريAزYاد
ترس من ازمردن و رفتن به آن دنيا،دیدن دوباره آدمهای این دنیاست
حسین پناهی
چه عاشقانه زیستم,چه بی صدا گریستم
بيراهه هم براي خودش راهيست وقتي من را به تو برساند و حوصله چه زود بي طاقت مي شود در ادامه ي راهي که به تو ختم نمي شود
اگر روزی…
محبت کردی بی منت،
لذت بردی بی گناه،
بخشیدی بدون شرط٫
بدان آن روزواقعازندگی کرده ای
(هفته جهانی محبت مبارک)
ساقی برو!به تو احتیاجی نیست!من در کنارش حتی با یک لیوان آب هم مست میشوم…
دستانِ من نمی ‏توانند
نه؛ نمی ‏توانند
هرگز این سیب را
عادلانه قسمت کنند! ‏
تو به سهم خود فکر می‏کنی
من به سهم تو! ‏
نگاهت هر قدر هم که دور باشد ،

آرامم میکند . . .

و آوای آمدنت را در گوشم زمزمه . . .

چقدر رسیدنت را دوست دارم . . .

آغوشم در ازدحامِ سرمای تنهایی . . .

تنها برای ” تــــــو ” ، هنوز گرم است

ميترسم كسي بوي تنت را بگيرد ، دلت را بشنود و تو خو بگيري به ماندنش
چه احساس خط خطي و مبهم ايست اين عاشقانه هاي حسود من . . .
ﮐﻨﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ

ﺯﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺩﺳﺘﭙﺎﭼﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ

ﻋﻘﺮﺑﻪ ﻫﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﭙﺮﻧﺪ

ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﯼ

ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺳﺘﭙﺎﭼﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪﻫﻢ

ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎﯼ

ﺑﯽ ﺗﻮ…

ﭼﺸﻢ ﻫا ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ; ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﯾﺪﻡ ; ﺑﺎﺯ ﻫﻤ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘ; ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻭﺳﺖ داشت
شبی با خیال تو هم خونه شد دل
نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل
نبودی ندیدی پریشونیامو فقط باد و بارون شنیدن صدامو غم سرد و وحشی به ویرونه میزد دلم با تو خوش بود و پیمونه میزد نه مرد قلندر نه آتش پرستم فقط با خیالت شبا مست مستم الهی سحر پشت کوهها بمیره
خدا این شبا رو زعاشق نگیره
چشمانت را ورق بزن شاید درگوشه اى از آن، (مرا به یادگار کشیده باشى..)
.
.
نمی دانم بانو…چگونه گذشت…
اما روزگاری بود
که خاطره نگاهت…
میهمان هر شبِ
گریه های عاشقانه من بود…
دریغا….و ای کاش…
لحظه ایی چشمانت
به تمنای نگاهم می نشست
ﻫﺮﮐــﯽ ﭘُﺮﺳﯿﺪ ﺳﻼﻡ ﭼﻄـﻮﺭﯼ ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﯾﻪ ﮐﻼﻡ ، ﺩﮐــﻮﺭﯼ ، ﺷُﮑــﺮ
ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺍﻏﻮﻧﯽ ، ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺮﺁﻥ ﺑِﺒُﺮﯼ
ﻫــِﯽ . . ﺩﺍﺭﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺎ ﮐﻪ ﺗﻮﺭﻭ ﺯﯾﺮ ﻣﯿﺰ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﻥ
ﺑﺎ ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪِ ﺗﻠﺦ ﮔﻔﺘــﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﻢ ﺍﺯ ﺍﯾـــﻦ،
ﺍﯾـــﻦ ﻧﯿـــــﺰ ﺑُﮕــــــﺬﺭﺩ
وقتي ك رسيدي شكسته بودم،از همه آدما خسته بودم/وقتي رسيدي ك نبود اميدي،اما تو مثه معجزه رسيدي/
بعد ي عالم اشك و بغض و فرياد،خدا تو رو براي من فرستاد/خوب ميدونم جاي تو رو زمين نيست،خيليه فرق تو فقط همين نيست/آدماي قصه هاي گذشته،ب كسي مثل تو ميگن”فرشته”
فرشته نجات،فرشته نجات تو جون ازم بخاه، اونم كمه برات
صدايت ميزنم((گل من))
گـلـی هستی در بـاغـچه ی دلــم
امـــا ميدانم باغبان خوبی نيستم؟؟ولی توگلی زيبا ومعطرباش چون اين باغبان دلشکسته فقط يک گل دارد!
ﮐﺎﺵ ﻧﺎﻣﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩ!
ﺁﻧﻮﻗﺖ …
ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻣﺪﻧﺖ ﺩﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ …
یه شاخه گل به همراه قلب کوچکم به توکه یادت درفکرم،عشقت درقلبم،عطروبویت دردفتر خاطراتم ماندگاراست.
ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯽ ………
ﻧﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﻴﺪ ﺑﺎ
ﺳﺎﺯ ﺩﻟﺖ ﺗﻤﺮﻳﻦ ﻧﻮﺍﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﻨﺪ … !
و هیچ دیواری
کوتاه‌تر از دل نبود. .
عشقم کجایی که دلم هنوز تورا میخواد
یک کاسه شراب باشد و من باشم تو . تو از لب کاسه بنوشی و من از لب تو
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗــﺖ ﻫﺎ …
ﺗﻨﻬﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧـــــــﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﺑﯿــــــــــﺩﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿـــــﺪﺍﺭ ﺷﺪﻥ
ﻓﻘــــــﻂ
ﯾﻪ ﺑﻬــــــــﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ

” ﺗــــــــــ ♥ ــــــــﻮ ”
ﻗﺸـــــــﻨﮓ ﺗﺮﯾﻦ ﺑﻬـــــــﻮﻧﻪ ﻣﻦ
طرح چشمانت زمین محبت بود و من قانون جاذبه ات را وقتی سیب سرخ دلم افتاد فهمیدم
ﺑﺎﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﻟﺒﺖ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻨﺪ ﻧﻪ ﺭﯾﻤﻠﺖ ﺭﺍ
چقدر سخته بی سرو صدا تو خودت بشکنی
وقتی در مورد دوست داشتن ازت
می پرسن
و تو بگی اعتقادی بهش ندارم و به روی خودت نیاری که قربانی همین دوست داشتنی…
نه پيشاني تو به لبهاي من رسيد،نه لياقت تو به احساس من…چيزي بهم بدهكارنيستيم،هردو كم آورديم
من كر نيستم ؛ فقط از وقتي صدايت را شنيدم ديگر هيچ صدايي شنيدني نيست
لبانت را می بوسم
قند ِ دلت آب می شود
و تا ابد
نمک گیر
شیرینی لبان تو می شوم
بــراے درפֿــت‌‌ هـاے ڪـنـار جــاده 

فــرقــے نــدارد ، 

ڪـســے ڪـہ در سـفــر اســت ؛

مـے رود ، یــا مـے آیـــد (!)

بــراے مــטּ امــا فـــرق زیــادے دارنـــد ،

درפֿــتــاטּ مـســیــرے ڪـہ 

از تــو دورҐ مـے ڪـنــد

و درפֿــتــاטּ مـسـیــرے ڪـہ بـہ تــو نـزدیــڪـــم . . . 
 
❤ ❤❤ ❤❤ ❤❤ ❤

«فاصله»
.
ﻋﺸﻘﺎﯼ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﻴﺒﺮﻩ

ﻋﺸﻘﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﻭ ﺷﺪﺕ ﻣﻴﺒﺨﺸﻪ
” ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻪ ﺑﺎﺩ”
ﮐﻪ ﺷﻤﻊ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﻴﮑﻨﻪ
.
.
.
ﺍﻣﺎ ﺁﺗﯿﺶ ﺭﻭ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ . ..
فرق نسیم باتو اینه که نسیم نفس آسمونه اماتونفس منی
فقط برای یک بار !
مرا در افسون مبهم یک دروغ …
شناور کن !
سر به گوش من بگذار ..!
و آرام بگو : دوستت دارم….!
کافیست یک بار بوسم کنی،تا ببینی چگونه تاآخر عمر صورتم را نمی شو یم
ﺑﺨــﻮﺍﺏ ﺗــﺎ ﻧﮕــﺎﻫــﺖ ﮐﻨــﻢ
ﻭ ﺑــﺮﺍﯼ ﻫــﺮ ﻧﻔــﺲ ﺗــﻮ،
ﺑــﻮﺳــﻪ‌ﺍﯼ ﺑﻨﺸــﺎﻧــﻢ ﺑــﻪ ﻃﻌــﻢ
ﻫــﺮ ﭼــﻪ ﺗــﻮ ﺑﺨــﻮﺍﻫــﯽ . . .
همیشه بـآید کَسـی باشد

کـــہ مــَعنی سه نقطه‌هاے انتهاے جمله‌هایَتـــ را بفهمد

کسی باشد

کـــہ اگر بهانه‌گیـر شدے بفهمد

کسی بـاشد

کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردے برای رفتـن و نبودن بفهمد به توجّهش احتیآج داری

بفهمد کـــہ درد دارے

کـــہ زندگی درد دارد

بفهمد کـــہ دلت برای چیزهاے ! کوچکش تنگــ شده استــ

بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زیرِ باران…

براے بوسیـدَنت…

براے یک آغوشِ گَرمــ تنگ شده است

کاش می دانستی در این کویر تنهایی تو را داشتن حس خیس باران است !
هوای این بیرون…
هوای این خونه….
خوب است….
هوای دل من هم ….. خوب است….
منهای ….
منهای دل نگرانی های بی هوا….
همان دل نگرانی هایی که …..
میچرخی و دور میزنی ….
نزدیکم میشوی….
سرم گیج میرود ولی
بازهم میچرخی….
زمزمه میکنم….
درگوشت زمزمه میکنم….
و سفارش های آنچنانی….
ماه من که درکنج ترین گوشه ی آسمان نشسته
از آن بالا … برایم خط و نشان میکشد…..
نگاهش میکنم
دل نگرانیم را ازچشمانم میخواند
و ……
و تو
آرام آرام از من دور میشوی….
بی آنکه بدانی در دلم چه میگذرد…..
بی آنکه برایم خبری آورده باشی….
نگاه منتظرم به رفتنت گره میخورد
در کورسوترین نقطه دید ….محو میشوی….
ندانستی که هنوز هم منتظر خبرم….
و شاید
یک معجزه..!
ندانستی تو…..
ندانستی قاصدک !
و چقـــدر خوش خیالم مـــن ….
چقـــدر خوش خیال !
مرابه نام كوچكم صدابزن
درخت رابه نام برگ
بهاررابه نام گل
ستاره رابه نام نور
كوه رابه نام سنگ
دل شكفته ام رابه نام”عشق”
عشق رابه نام درد
مرابه نام كوچكم صدابزن…
ﺍﮔﺮ ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ “ﻗﻠﺒﻢ” ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ :ﻫﯿﭻ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺷﻨﯿﺪ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﻃﺎﻗﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ “ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ” ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ…
برای رسیدن به تو
پا پیش گذاشتم
خودم را قسمت کردم
تو را سهم تمام رویاهایم کردم
انصاف نبود…
تو که میدانستی با چه اشتیاقی خودم را قسمت میکنم
پس چرا زودتر از تکه تکه شدنم جوابم نکردی؟
برای خداحافظی
خیلی دیر بود
خیلی دیر…
ﻣﯿﺎﻥ ِ ﻣُﺮﻏﺎﻥ ِ ﻣُﻬﺎﺟﺮ …
ﺁﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﺳﺖ …
ﺷﺎﯾﺪ ﺿﻌﯿﻒ ﺗﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ … ،
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣّﺎ …
ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ ..
ﺟﺰﺍﮮ ﺁﻧﮑﻪ ﻧﮕﻔﺘﻴﻢ ﺷُﮑﺮِ ﺭﻭﺯِ ﻭِﺻﺎﻝ

ﺵَﺏِ ﻓﺮﺍﻕ ﻧَﺨُﻔﺘﻴﻢ ﻻﺟﺮﻡ ﺯِ ﺧﻴﺎﻝ

ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ !
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺴﯿﺮﯼ
ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﻪ
ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﯼ
… ﺑﺪﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺳﭙﺮﺩﻡ
ﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺭﻓﺘﻨﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ
ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﺮﺩﻡ
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ
ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﯼ
یکی نوشت ودیگری خوند/بازم نوشت ودیگری خوند/یه روز اونی که مینوشت مردواونی که میخوند موند///حالا من مینویسم توبخون من می میرم توبمون
ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺵ
ﻭ ﺩﺭ ﺍﻏﻮﺷﻢ ﺑﮕﯿﺮ ….
ﺍﺑﺮ ﺍﺑﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﺩﺍﺭﻡ …
ميدونى چرا نونواييا بدون صف فقط دوتا نون ميدن، چون دونفر عاشق از صد نفر گرسنه واسشون مهمتره…
ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ …
ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ!
ﻧﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺑﺎ ﻟﻄﺎﻓﺖ،
ﻧﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺑﺎ ﻣﺤﺒﺖ،
“ﺍﻣﺎ ﻭﻓــــــــﺎﺩﺍﺭ ﻭﻓـــــــﺎﺩﺍﺭ “!..
او “مرد” است:
دستــــانش از تو زِبرتر و پهن تر استصورتش ته ریشى داردقلبش به وسعـــتِ دریــــاجـــاىِ گریـــــه كردن به بالكن میرود و سیـــــگار دود میــــكنداو با همــــان دستان پهن و زبرش تو را نوازش میكند …. …به او سخت نگیر … مرد را خراب نکنبا همان صورت ناصاف و ناملایم تو رامیبوسد و تو آرام میشوىآنقــــدر اورا نامــــرد “”نخوان””نگذار زود دیر بشه …آنقدر پول و ماشین و ثـــــروتش را””نسنج””فقط به او “”محبت کن “” تا زمین و زمان را برایت بدوزدفقــــط باهاش””روراست باش””تا دنیا را به پایت بریزد
روزی که برای اولین بار
تو را خواهم بوسید
یادت باشد
کار ناتمامی نداشته باشی
یادت باشد
حرف‌های آخرت را
به خودت
و همه
گفته باشی
فکر برگشتن
به روزهای قبل از بوسیدنم را
از سرت بیرون کن
تو
در جاده‌ای بی‌بازگشت قدم می‌گذاری
که شباهتی به خیابان‌های شهر ندارد
با تردید
بی تردید
کم می‌آوری…
من تعداد دقیق مژه هایت را میدانم
مگر زندانی کاری هم جز شمردن میله های زندانش دارد…!
در هلند نمایشگاه گل بر پا شده بود ولی استقبال نشدچون زیبا ترین گل جهان در ایران الان مشغول خواندن این پیام است.
گرماى دستانت را چون پيام آورى . . .

در قبيله ى دستانم برانگيز. . .

پيش از آنکه اين همه احساس..اين همه ديوانگى. . .

اين همه شيطنت هاى از روى ديوانگى

در سرماى دستانم جان سپارند. . .

جوانمرگى شگون ندارد. . .✔

تمام دوستت دارم هایت را پس می دهم. این همه دروغ روی دلم سنگینی می کند!
ﺑﻪ ” ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ” ﻣﺎﺩﺭ ﭘﯿﺮﯼ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﻛﻨﺎﺭ ﺩﺭ
ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺁﻣﺪﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻭ ﺷﺐ, ﺗﻨﻬﺎ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ” ﺧﺎﻧﻪ
ﺳﺎﻟﻤﻨﺪﺍﻥ” ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍﺑﻪ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ.
ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻫﻤﻪ ” ﻣﺎﺩﺭﺍﯾﯽ ” ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﺎﻟﻤﻨﺪﺍﻥ ﭼﺸﻢ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺗﺸﻮﻥ ﻫﺴﺘﻦ ..
هرجا غروب غمگيني ديدي مرا ياد كن تاتو را در طلوع زیبای
خورشید یاد کنم
عاشقي

مساوي با پشيماني

وقتـﮯ مرا بغل مـﮯکنـﮯ چنان جاذبه‌ﮮ آغوشت به جاذبه‌ﮮ زمین غلبـه مـﮯکنـد
کـه روحـم بـه پـرواز درمــﮯآیـد …
ﺷﻌﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ؟
ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﯼ
ﻣﺮﺍ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ …✘
من یکدفعه پبرو شکسته نشدم…
تو دیر به دیر نگاهم کردی…
چه لذتی بالاترازاینکه”اسمت”قسم راست یک نفرباشد،چه لذت هایی که توداری ومن ندارم.
ﺣﻜﺎﯾﺖ ﻏﺮﯾﺒﯿﺴﺖ
ﻣﻦ ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﺗﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ

ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻏﻮﺵ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﯿﺪﺍﺭ
ﻭﻫﺮ ﺩﻭ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ
ﺑﺒﻮﺱ ﻣــــــــﺮﺍ …
ﺑــــﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻓــــﺮﺷﺘـﻪ ﻫــــﺎﯼ ﺭﻭﯼ
ﺷــﺎﻧــــﻪ ﻫـــﺎﯾــﻤﺎﻥ …
ﺁﻧﻬـــــﺎ ﺣﺴـــﻮﺩﻧـــﺪ !
قرص های خواب را دوست دارم بعد از خوردنش تو را نشانم می دهد که می آیی.
میخواستم از عاشقانه هایم برایت بگم
از درد و دل هایم
ولی انقدر داغونم
انقد سوال تو فکرمه
حال خودمم نمیفهمم
از چه میترسی
اینهمه شکستی
یک بار دیگر هم بشکن دلم را
چشمانم را به نابینایی میفروشم تا کسی را که دوست دارم با دیگری نبینم …
ﺩﺭ ﺩﯾﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺎﺷﯿ ﺑﻮﺩﻧ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ; ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻭﺝ ﺑﯿ انصافیست
هیچوقت درباره این فکر نکردم
چطوری میمیرم………،اما مردن توی خونه کسی که دوسش دارم به نظر خوب میاد………..
گفته اند قیامت پر از خطر است اما نمی دانند دوری عزیزان قیامتی دیگر است!
گرچه به ظاهر جسم خسته است ولی دل دریاییست …دوستت دارم و تاوان ان هرچه باشد ، باشد……
فرشته ای آمد و گفت از این دنیا چه میخواهی؟
من گفتم تو را
فرشته گفت قرار نبود کل دنیا را بخوای
يكى از بهترين حس ها مال وقتى ك ازش جدا ميشى مياى خونه دستات بوى عطرشو ميده
چهار فصل که حرفه …
فصل پنجمی هست به نام تـــــــــو، به هوای تـــــــــو!
ﻣﻦ ﻫﻢ
ﻣﺜﻞ ﺧــــــﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﺷـــــﻖ ﻫﺎ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﯾـــــﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭﻟــــﯽ
ﯾــــﺎﺩﮔـــﺎﺭﯼ ﻣﻦ
ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﻓــــﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﯾــــــﺎﺩﮔــــــﺎﺭﯼ ﻣــــﻦ
ﺍﺯ ﺗﻮ
ﺳــــﯿﻨﻪ ﺍﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﺍﺳـــــﺖ …
مقدس ترین جای دنیاست
اتاق تنهایی هایم
وقتی
با نیّت “تـــــــــو” خلوت می کنم.
من اینجا توانجا….
همینکه قاصدکی رافوت کنی تاعطرنفسهایت رابرایم بیاوردکافیست…
نترس

اینجـــا تاریک نیست

اینجـــا جاییست رویایی مخصوص تو

اینجا

پشیمان نمیشوی

بدون ترس در آن قدم بُگذار

فقط کمی ترک دارد

اینجـــا قلب من است !

ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﻌﺪ ﻣﺮﮔﻢ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ
ﺑﺎ ﺧﻄﻮﻃﯽ ﻧﺮﻡ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﻗﺸﻨﮓ
ﺁﻧﮑﻪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﺭ ﺳﺮﺩ
ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﺮﺩ
.
نگران نباش
نمی شود دوستت نَداشت
لجم هَم که بگیرد از دستت
نهایَتش این است کِه
دفتر چِه ی خاطراتَم
پر از فحش های عاشقانه می شود
ميدانم؛ديگر براي من نيستي! اما…،دلي که با تو باشد اينها را نميفهمد…
میدونی سخت ترین غم دنیا چیه؟
اینکه بعدچندروز بی خبری ببینم گوشیم زنگ میخوره وشماره ی توافتاده،، نفسام توسینه حبس میشه ازشدت خوشحالی…اماوقتی جواب میدم غریبه ای اونطرف خط میگه شما کی هستین که چندوقته مزاحم نامزدمن میشید؟پاهام سست میشه وفقط می تونم بگم ببخشیداشتباه شده!
ﺟﻮﺍﺏِ ﺁﺩﻡ ﺑﺮﻓﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺑﺪﻫﻢ؟
ﺳﺮﺍﻏﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ
ﺯﯾﺮ ﻗﻮﻟﻤﺎﻥ ﺯﺩﯾﻢ !…
ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺴﺎﺯﯾﻤﺸﺎﻥ !!!
ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﺎﺯﯾﻤﺸﺎﻥ !!!
ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ …
ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ
ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ …
ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ
ﺯﯾﺎﺩ ﻋﻤﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ !…
اولین بوسه کنارکوچه بن بست بود
دومین بوسه روی پرچینی که گل دردست بود
سومین بوسه کمی تلخ وکمی آرام بود
آخرین بوسه زه من نه بوسه سردگل ایام بود
ان هايي که عميقأعشق مي ورزندهيچ گاه پيرنميشوند.ممکن است براثرکهولت سن ازدنيابرونداماجوان مي ميرند…
ﻣﺮﺍ ﺑﺒﻮﺱ
ﻧﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﻫـــــﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ …
.
.
.
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﯼ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯾﻤﺎﻥ
ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﭙﯿﭽﺪ…
.
.
.
ﮐﻪ ﺭﻭﺳﯿﺎﻩ ﺷﻮﻧﺪ
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻣﺎﻥ
ﺷﺮﻁ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ…
مثل هرروز که دلم می گیرد*دلم امروزشکست باهزارغصه که بود کوله بارش رابست.رفت ورفت تادوردست آن کسی راکه تودوستش داری دیگرنیست. عشقش هست.یادش هست
گفتَـــم:
تَمــامِ وُجــودَم از آنِ تـــو بود

مُـــشکِلَــم چيــست کـه بـا مَن چنيـــن مي کُـــني؟

گفـــــــت:

آنقَـــدر خــوبـي کـه حالَـــم را بــِــهَم مي زَنــي!✔

مسلما نیروی جادبه هیچ مسولیتی در قبال افتادن انسانها در عشق ندارد.
تــــــو هم شده‌ ای انقلاب زندگی من…..
حالا هــــر آنچه در زندگی من استـــــ تاریــخ‌ دار شـــده …..
قبل از”تـــو”…..
بعد از “تـــو”…..
به حرمت وسعت چشمانت به هيچ چشمي خيره نخواهم شد
مى دونى آدما بين الف تا ى قراردارن بعضى هامثل ب برات مى ميرن,مثل د دوست دارم, مثل ع عاشقت ميشن,مثل م منتظرت مى مونن,تايک روز مثل ى يارت بشن.
هنوز هم تمام رویایم بهم ریختن موهای توست!
B.0.0.0.0.S
BuuuuuS
b.0.0.0.0.0.S
BüüüüüüS
BØØØØØS
BUuUuUuUus
BooooooooS
bo.0o.0o.Oo.S
tanavvo az ma , entekhab az shOOmaaaaaa…!:-)
ﺣﻮﺍﺳﻤﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ…
ﺩﻝ ﺁﺩﻣﺎ ﺷﯿﺸﻪ ﻧﯿﺴﺖ.…
ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﻭﻥ ” ﻫﺎ ” ﮐﻨﯿﻢ…
ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻗﻠﺐ ﺑﮑﺸﯿﻢ ﻭ

ﻭﺍﯾﺴﯿﻢ ﺁﺏ ﺷﺪﻧﺸﻮ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﮐﯿﻒ ﮐﻨﯿﻢ…
ﺭﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﻧﺎﺯﮎ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﺎ…
ﺍﮔﻪ ﻗﻠﺐ ﮐﺸﯿﺪﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ
ﭘﺎﺵ ﻭﺍﯾﺴﯽ
و اینگونه ….سفری آغاز می شود
بسان زبانت مهسا….
مسافری خواهم شد
بر روی ریلهای لبانت….
به مقصد عسل
درد من سر به گریبان زده بود، تو چرا یکدفعه هشیارش کردی؟
من از عشق گفتم
تو مدل ماشینم را پرسیدی
من از محبت گفتم
تو محل زندگیم را پرسیدی
من از دوست داشتن گفتم
تو وضعیت حسابِ بانکیم را جویا شدی
من از ارزش ها گفتم،ارزش هایی که قیمت ندارند،امّا تو
تو قیمت ارزش ها را با اهن و کاغذ برابر کردی .
دوست داشتنی ترین رابطه ها ،

رابطه هایی دو طرفه اند …

یعنی هر دو میکوشند برای ادامه دار شدنش …!

هر دو خطر می کنند …!

هر دو وقت می گذارند …!

هزینه می کنند …!

هر دو برای یک لحظه بیشتر،

در کنار هم بودن با زمان هم میجنگند …!

به زندگیم پوزخند نزن . . .من روزی کسی را داشتم که با تمام وجود صدایم میکرد “ عشق ” !
و کور شوم
اگر دروغ بگویم”
من، جز تو
هیچ کس
و هیچ چیز را
نمی بینم!
کـــاش صـــدای تــــورا بنـــویـــسم …
چقدر این حالو هوا دلچسبه چقدر این لحظه برام شیرینه ..همه احساسمو یکجا بردی چقدر این حس به دلم میشینه…
اگر به خانه من آمدی
برایم مداد بیاور
مداد سیاه! میخواهم روی چهره ام خط بکشم…
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم!
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس نیفتم
یک مداد پاک کن هم بده برای محو لب ها
نمیخواهم کسی به هوای سرخیشان ، سیاهم کند
یک بیلچه تا تمام غرایز زنانه ام را از ریشه دربیاورم
شخم بزنم وجودم را…
بدون این ها راحت تر به بهشت میروم گویا…
یک تیغ بده موهایم را از ته بتراشم…
سرم هوایی بخورد و بی واسطه روسری کمی بیندیشم!
نخ و سوزن هم بده…
برای زبانم میخواهم…بدوزمش به سقف..
اینگونه فریادم بی صداتر است…
قیچی یادت نرود!
میخواهم هرروز اندیشه هایم را سانسور کنم
پودر رخت شویی هم لازم دارم برای شست و شوی مغزی!
مغزم را که شستم پهن کنم روی بند
تا آرمان هایم را باد با خود ببرد
آنجایی که کسی نی نینداخت…
میدانی که …باید واقع بین بود!
صداخفه کن هم اگر گیر آوردی بگیر!
میخواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب برچسب فاحشه میزنندم…
بغضم را در گلو خفه کنم…
یک کپی از هویتم را هم میخواهم برای وقتی که
خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد, فحش و تحقیر تقدیمم میکنند…
به یاد بیاورم کیستم…!
ترا به خدا اگر جایی دیدی حقی را فروختند برایم بخر…!
تا در غذا بزنم,
ترجیح میدهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم…
دست آخر اگر برایت پولی ماند…
برایم یک پلاکارت به شکل گردنبند ,
بیاویزم به گردنم و رویش با حروف درشت بنویسم:
من انسانم …من هنوز یک انسانم…
ميـــان حرفـــهايــتـــ مي نوشتـــي : زندگيـــ زيـــباســتــ
و مـــن همـــ زنــدگـــي را در تــو ميــديــدم
بـــرو اســـتادي خوبـــي هــا !
بــه مــنـ درس وفـــا دادي
و مـــن هــم خــوب فهـــميـدم
وفـــا يعــني : خــداحافــظ✔
akhar chegone ta abad baraye to basham che konam k in dele lanatiyam asheghat shode ast….asheghe an cheshmane masomat k negaranira az man migirad k tars ra az man joda mikonad…akhe cheghad montazeret basham?? biya o bego k dosam dari ta abad…biya..
اتل متل باقالى
مث خودم باحالى
يه بوس برات ميفرستم با طعم پرتقالى
درد يعنــي عاشــقانه هــايي که مــينويــســي هــمه را به يــاد عشــقــشان

بينــدازد و تو همــچنــان بنــويــسي بــدون اينــکه عــشق کــسي باشــي يا

حــتي در يــاد کــســي…!!!

نه گزاف می گویند…
نه خـیـال می بافند…
تو نیمه ی گمـشده ی من نیستی…

تمام منی…

گل من
از همه دنیا از خدا فقط تو رو میخوام
بودنت رو میخوام
خنده هات رو میخوام
تو رو میخوام
پیشم بمون
عادت ماست که با اهل وفا یار شویم،رشته زلف بگیریم و وفادار شویم،تو همان لاله سرخی،من آن بلبل مست،بودنت زندگی و نبودنت مرگ من است.
******* برای مَن *******

******* همین از تو گفتن ! *******

♥♥“زندگیست”♥♥
.
.
.
.
.

دست های اورا کـــــــه گرفتـــــی دیگـــر به مـــن نگاه نکن ….

نگاه تـــو بیشتـــر از دیـــدن دستهایتان آتشـــم میـــــــزنــــــد …..

.
.
.
.
.
.

ஜ۩۞۩ஜ تمامــــــــــ من ؛ درگیر تـــــــ❤ـــــــــوستـــــــــــــ ـஜ۩۞۩ஜ
♥#♡

ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻗﻬﺮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺑﺲ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﻣﺪﯼ …
بازم تو…
آهااااای
وسرانجام…
عاشقت خواهم ماند…بی آنکه بدانی!
دوستت خواهم داشت…بی آنکه بگویم!
درددل خواهم گفت…بی هیچ کلامی!
گوش خواهم داد…بی هیچ سخنی!
درآغوشت خواهم گریست…بی آنکه حس کنی!
درتوذوب خواهم شد…بی هیچ حرارتی!
اینگونه شایداحساسم نمیرد!?!!!!!
ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺮﺻﻬﺎﯾﻢ ﻻﻻﯾﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﻨﺪ ﮐﻪ،
ﺧﻮﺍﺏ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻧﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ
می روم تا بخوابم که شاید تو را در خواب ببینم….اگرتو را در خواب دیدم …فرداشب زودتر می خوابم تا تو را بیشتر در خواب ببینم و اگر بدانم مردگان هم خواب میبینند….میمیرم تا همیشه تو را ببینم
چقدر دوست داشتن سخت است وقتی ازت دور میشه دل تنگش میشی میخواهی اون لحظه بمیری
میدونی علتش چی است
نمیدونی؟
میخوای بدونی؟
.
.
.
.
.
.
.
چون که نمیتونی آمارشو را بگیری که چیکار داره میکنه
سخت است به فکر کسی باشی
که بدانی در یادش نیستی
چون او به فکر کس دیگریست که می داند در یادش نیست!
و این همان قانون تلخ عشق در زندگیست:
پافشاری ناامیدانه برای اثبات پاکی و صداقت در عشق..
eshgh chize ajibi nist azize delam!
hamin ast k to delat begirad va man nafasam!
کاش فقط یک نفر بود که وقتی بغض میکردم
بغلم می کرد و میگفت
گریه کنی میکشمتا…………!
ﺍﺯﺩﺳﺘﻢ ﺭﻓﺘﻲ…

ﮐﺎﺵ ﺍﺯﺩﻟﻢ ﻫﻢ ﻣﻴﺮﻓﺘﻲ

دلــِم بـراے خــودم ســوخت

وقــتے صدايـَم كـردے :

” شـُما “

وقتی قلبم رابه قلبت سپردم تنها به یک چیزاندیشیدمو آرزو کردم.که روزی اگر قلبم راپس زدی آن لحظه تنها درآغوش گرمت پیکرم برای ابد سردشود.
ﺯﺧــــﻢ ﻫـﺂﯼِ ﻣـَﻦ ﻋﻤــــﯿﻖ ﺗـــ ﺭ ﺍﺯ ﺍﯾـــ ﻥ ﺣـﺮﻑ ﻫـــﺂﺳـﺖ
ﮐـــ ﻩ ﺑـــﺂ ﺁﻣــﺪﻧـَﺖ ﺗﺴﮑـــﯿـ ﻥ ﭘــﯿﺪـﺂ ﮐـــــﻨﻨﺪ !!..
دوست داشتن یعنی:
خواستن کسی با همه خواستهاش،
بدونه هیچ منت و خواسته ای…
عشق يعني اراده به توسعه خود با ديگري در جهت ارتقاي رشد دومي.
دیـالوگِ همیشه یـک نفـره ام را ،
هـی مـرور میکـنم تا وقتی به چشم هایت میرسم حرفی برای گفتن داشته باشم ،
اگــر” انگشت های هیــس” دوبـاره ژسـت عــاشقانه ام را به هـم نزنند …
می ترسم. می ترسم آنقدر آلوده ات شوم که یک روز مبادا، زوج و فردم کنی.
گمان مبر که رفته ام!
نه…، هستم!
همین نزدیکی;
کنارقلبت!
می مانم تا هر لحظه برای شاد بودنت دعا کنم….
ﻋﺸﻖ ﮔﻨﺠﯿﻨﻪ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺁﻥ ﺻﺮﻑ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،
ﺟﻮﺍﻫﺮﺍﺗﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺭﺍﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
شکست شيشه چشمانت درتقابل غمهاى روزگار ومن شکستم ازشکستن آ نها
صبرراازکوچه های بن بست بیاموز که دلخوش به تماشای هر رهگذری نیستند، بلکه در انتظار آمدن کسی هستند که اگر بیاید ماندنیست…
بیــــــــــدار شو
عشــــــــقــــــــــم!!

من همانم که…

برای بودنم
سالها بی خواب بودی !✔

کاش توی این جاده یه تابلو نصب میکردن واسه دلخوشیم (تــــــــو)دو کیلومتر
برهنگی هایم فقط برای تو
بخوان از برهنگی عاشقانه واژهایم
صداقت درونم…
وقتی کسی رو میبینی که شبیه به اونه تمام زندگیتو تو چشماش مرور میکنی ….
من میتونم دنیا رو یه دستی فتح کنم به شرطی که اون دست دیگه ام رو تو گرفته باشی….
ﺣﺴﺮﺕ
ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﻮﺭﻡ…
ﺣﺴﺮﺕ
ﺍﻭﻥ ﭼﯿﺰﯾﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺬﺍﺭﻡ…!
ﻋﺸﻘـے ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﺟَﻮﺍﻧﻪ ﺯَﺩﻩ . . .

ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮِ ﺑﺎﺩ و ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﺎﮮ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ . . .

ﺿَﻌﻴﻒ و ﺷِﮑَﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ . . .

ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﺻَﺒﺮ و ﻣﺮﺍﻗِﺒﺖ ﺩﺍﺭﺩ . . .
ﺍﻳﻦ ﺍﺑﺘﺪﺍﮮ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ . . .

گرچه “شما”کلمه محترمانه ایست اما! “تو” شدن لیاقت میخواهد.
به آنجارویدکه عشق خانه دارداین عشق همی گویدکان کس که مراجویدشرطی است که همچوزردرکوره قدم دارد
بِـــــیــــــــنــــــہ … مـَـــــنــــــــــو … تــــــــــو …
فــ ــ ــاصـ ـ ــلـہ …
زیـــــادنــــیــسـت…
راہ ……….دوره
وقتى دیدم ناراحتى یا خوشحالیت برام فرقى نمى کنه فهمیدم که دیگه فراموشم کردی♘
ﯾـﻬـ ﻭَﻗﺘﺂﯾﮯ ..
ﺧﻮﺩَﻣـــُﻮ ﺑَﻐَـﻠـــ ﻣﯿﮑُﻨــَﻤــُ ﻣﯿﮕَﻤــــ :
.
.
.

ﻏُـﺼﻬـ ﻧَﺨﻮﺭ ﺩﯾﻮﻭﻧِﻬــ … ﻣَﻨــ ﮐﻬـ ﺑﺎﻫﺎﺗَﻤــ

ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ
ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ …
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﯼ
ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﺮﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ﺑﺰﻧﯽ ﺍﻣﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ …
ﮔﺎﻫﯽ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻧﺎﮐﺮﺩﻩ ﺍﺕ …
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﺖ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭﯼ
ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻭ ﺣﺎﻝ ﻫﻢ ﮐﻪ …
ﮔﺎﻫﯽ ﻓﻘﻂ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺯﺍﻧﻮ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺗﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ
ﺑﮕﯿﺮﯼ
ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﮔﻮﺷﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ !… ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ
ﺑﻨﺸﯿﻨﯽ ﻭ”ﻓﻘﻂ ” ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ …
ﮔﺎﻫﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﮕﯿﺮﯼ …ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ …ﺷﺎﯾﺪ …
کاغذتم عشقتوروم بنویس،عصبانیتتوروم خط خطی کن،اشکاتوبهام پاک کن سردت شدبسوزونم تاگرم شی،فقط دورم ننداز…
چشمان من – دلتنگى تو
لبهاى من – بوسه تو
احساس من – عشق تو
دستان من – خواهان تو
فکر من – ارتباط با تو
قلب من – فقط براى تو
زندگى من – خود تو
اى بابا بىخیال
I, LOVE YOU
من همیشه باتو بودم تا روزی که
وقتی به قاف قافیه تو کاف دادم…
من اتفاقی بودم که تنهاباچشمان تورخ میدادم…!
وقتی تو نیستی
تمام دنیا هم که جمع باشند
انگار یک چیز دنیا کم است
آنقدر کم که
تمام هستی زیر سوال می رود
ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺯﺷﺶ ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﯼ …
ﻭ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﻟﺤﻦ ﺗﻨﺪﺵ ﺑﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ !
ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ِ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯿﺴﺖ .. !!✘
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ اﺧﺘﯿﺎر ﺑﺪی ﮐﻪ ﻧﺎﺑﻮدت ﮐﻨﻨﺪ وﻟﯽ “اﻋﺘﻤﺎد” ﮐﻨﯽ . ﮐﻪ اﯾﻦ ﮐﺎر را ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
از قدیم ندیما میگفتن واسه کسی بمیر که واست تب کنه….!
قدیما چه پر توقع بودن!من واست میمیرم حرفی نیست!
اما خدا نکنه تو تب کنی..
ﺍﯾﻦ ﺷﺐ ﻫﺎ… ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ!
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺷﮏ… ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ…
ﺍﯾﻦ ﺳﻬﻢ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ!!!
چرا گریه کنم وقتی باران ابهت اشکهایم را پاک کرد و سرخی گونه هایم را به حساب روزگار ریخت. چرا گریه کنم وقتی او بغض عروسکی دارد و همیشه این منم که باید قطره قطره بمیرم. چرا گریه کنم وقتی بر بلندی این ساده زیستن زیر پا له شده ام. چرا گریه کنم وقتی باد بوی گریه دارد و برگ بوی مرگ. چرا گریه کنم وقتی عاشق شدن را بلد نیستم تا به حرمت اندک سهمم از تو اشک بریزم. چرا گریه کنم وقتی تبسم نگاهت زیبا تر است………
وای از شبها

هوای آغوشت دیوانه ام میکند

موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند

تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند .

با تو بودن را تصوير کردم…
بى تو بودن را تجربه…

اين بود سهم من از رويـــــا….تا….واقعيـــــــــت✔

یک چتر
دو نفر
آنکه عاشقتر
خیس تر…
هر جای دنیا میخواهی
باش…!!!
من…!!
احساسم را…!!!
با همین
دست نوشته ها…!!!
به قلبت
میرسانم…!!!
موسيقي دلنوازي ست دستهاي تو وقت نوازش موهاي من
عشق یه چیزی مثل کشک ودوغه
دوستت دارم عاشقتم دروغه
….
ﺗــﻮ ﻫﻨـﻮﺯ …
ﺑــﺎ ﺗﻤـﺎﻡ ﻧﺒـﻮﺩﻧﺖ
ﺗﻨﻬــﺎ ﭘﻨــﺎﻫﮕــﺎﻩ ﻣـﻦ ﺍﺯ ﺍﯾـﻦ ﺁﺩﻣﻬــﺎﯾـﯽ
فاصله خط عابر پیاده ندارد،دست مرا از آن بگیرو رد کن،قرار دیدار ما هر نیمه شب خیالت ک نمیگذارد بخوابم
بلاخره بهم گفت دوسم نداره بهم اعتمادنداره خردشدم له شدم شکستم نابودشدم فک میکردم حتی اگه دوسم نداره ولی به حرمت بینمون نمیگه ولی گفت بازبون بی زبونی بهم حالی کردکه گورتوگم کن وبرواین قلب به توتعلق نداره حالامن ماندم واین همه خاطره.ی بغضی راه گلوموبسته داره خفه ام میکنه توروخدااگه کسی رودوست نداریدامید بیجابهش ندیدکه دیوونه وارعاشق بشه بعدبفهمه همه ی خیال بود ی سراب بود لعنت به این سرنوشت
لعنت به اونی که بهترین روزاتو براش گذاشتی
.
.
ولی اون تو بدترین روزا تنهات گذاشت
لعنت به اونی که گریه براش کردی

.
ولی اون به گریه تو می خندید
لعنت به اونی که اگه میگفت آخ کل دنیا رو سرت خراب می شد
.
.
.
ولی تو گفتی آخ اون گفت: اَخ
لعنت به کسی که دنیات بود ولی اون تو یه دنیای دیگه بود

مگر چه کردم که تاوانش بی تفاوتی تو به من شد که برای همه چیز برای همه چیز هم وقت میگذاری چون ثانیه ای برای من
انقد بی ارزشم ؟
و اما نبود دستهایت
خود ماجرایی است،
که شروعش
پایان جهان است.
پشيمان ميشوي ازرها کردنم همچون کودکي ک درشلوغي بازار دست مادرش را….
این جمله آخرین سهم من از تو بود!

” الهی بمیری که زنده ات هم عین لجن بدبو ِبدبخت”!

ممنونم ازت عشق قشنگم!

از صمیم قلب امیدوارم که خدا هنوزم به حرفات گوش کنه!

ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻫﺎ ﺑﻮﯼ ﺷﻬﻮﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ …
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎ ﻃﻌﻢ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻧﺪ …
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﯾﺎﺭ ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﭘﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ …
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺎ ﻫﺮﺯﻩ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﻮ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …
ﻭﻗﺘﯽ ﻏﺮﯾﺰﻩ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺶ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ …
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺎﻓﺘﻨﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻤﺖ !
ﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ …
ﻭ ﻧﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ…
دل و دين و عقل و هوشم ، همه را به باد دادي ز کدام باده ساقي به من خراب دادي
میدونی عشق برای من کجاست….وقتی که دیدی من رفتم تو فکر و یک لبخند زدم صورتمو بر گردوندیو گفتی وقتی تو آغوشه منی به هیچی جز من فکر نکن….
پرواز پرندگان را با حسرت مینگرم چون برای دیدنت پر پرواز ندارم
زیباترین سلام ها از عمق جانم یه زیباترین آفریده خدا
که به رسم جاده ها از او دورم ولی به رسم دل با او هیچ فاصله ای ندارم
باید آهسته نوشت ، با دل خسته نوشت ، با لب بسته نوشت ، گرم و پر رنگ نوشت ، روی هر سنگ نوشت ، تا بخوانند همه که اگر عشق نباشد دل نیست !
شايد به کل فراموشم کردى ولى ميدوني چرابرات پيام ميفرستم؟
چون اين طوري براى1ثانيه اسمم مي افته روگوشيت و تو1ثانيه به من فكرميكني واين1ثانيه برام1دنياارزش داره…
kashki talkhiye zendgi kami alkol dasht…..
shayad masteman mikard va dard ra nemifahmidim…….
با گره ی هیچ سبزه ای …نحسی ی این سیزده بدر نمی شودبخت بازوان ِ مرا ،تنهــا آغوش ِ تو باز خواهد کرد
ﻣﻦ ﺗﻮﺭﺍﻧﺎﺑﺘﺮﻳﻦ ﺷﻌﺮﺯﻣﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻢ و ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻰﺗﺎﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﺩل ﻣﻦ ﻣﻴﻤﺎﻧﻰﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﻣﻴﻔﻬﻤﻰ و ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﻗﺼﻪ ﻳﻚ ﺍﻧﺴﺎﻥ است
دستاشو مشت کرد و پرسید: گل یا پوچ؟تو دلم گفتم:فقط دستات…
هوس بازان كسي را كه زيبا ميبينند دوست دارند
اما عاشقان كسي را كه دوست دارند زيبا ميبيند
بدترین دروغ ها…
دروغ عشق است.
چون باآن دروغ کسی را به خود وابسته می کنید?
مثل من ………
دور بودن از تو

پایان عشق و رفاقت نیست.
بلکه
زیباترین و غم انگیزترین غم دنیاست….

شب هنوزنرفته اما تو چرا بيداری؟/نکنه اين همه درد رو تو ميخوای برداری/تو که گفتی همه شب من توی خوابت هستم/کاشکی امشب خود من چشم تورو می بستم/کاشکی امشب مثه ماهی توی تنگت بودم/مثه سالهای گذشته مات و گنگت بودم/کاشکی امشب مثه عشقهای سکوت وا می شد/اونکه بايد برسه ايندفعه پيدا ميشد/مثه تحويل بهارم حالمو زيباکن/روی دنيای منو به روی عشقت وا کن
گاهی دلــــــــم میخواهد
عاشقانه ننویــــــــــسم
عاشقانه زنـــدگی نکنم
عاشقانه راه نـــــــــــروم
عاشقانه فکـــــــــر نکنم
اما تا یــــــــاد تـــــو می افتم میــــــبینم که نـــــــــــمیشود …
باعشق زمان فراموش ميشود
كاري كنيم باگذرزمان عشق فراموش نشود…
یعقوب نیستم …
خاطراتت کورم کرده اند !
بی انصاف ، تو یوسف باش
فقط عطر پیراهنت را میخواهم
ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺗﻮﻗﺼﺮ ﻣﻦ ﺷﻜﺴﺘﻢ ﺗﺎ اﺑﺪ ﺧﻮﺩﺕ اﻣﻴﺮﻱ
ﻫﻤﯿﻦ ﺧﯿﺎﻝ ﺗﻮ ﻛﺎﻓﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﻭﺍﺯﻡ ….✘
نقره داغ، حال و روز یک مرد عاشق است
مرد عاشقی که
فکر می کرد
چون عاشق است
معشوقه اش هم باید به همان اندازه
عاشقش باشد.
زندگي مانند گيتاريست که گاهي نواي غمگين مينوازد وگاهي شاد ؛اميدوارم که گيتار زندگيت هميشه بندري بنوازد.
اگر کسي تو را با تمام مهربانيت دوست نداشت …
دلگير مباش که نه تو گناهکاري نه او !!!
آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانيت تو را زيباترين
معصوم دنيا مي‌کند …
پس خود را گناهکار مبين !!!
من عيسي نامي را ميشناسم که ده بيمار را در يک
روز شفا داد …
و تنها يکي سپاسش گفت !!!
من خدايي ميشناسم كه ابر رحمتش به زمين و زمان
باريده …
يکي سپاسش مي گويد و هزاران نفر کفر !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عيسي و خدايش را سپاس گفتند …
از تو براي مهربانيت قدرداني ميکنند !!!
خوبي دليل جاودانگي تو خواهد شد … پس به راهت
ادامه بده !!!✔
نا امن ترین جای دنیا

همان آغوشی بود که می پنداشتم امن ترین جای دنیاست !!!✔

کاش ميدانستى قهرميکنم تا دستم رامحکم بگيرى وبلندبگويى””””بمـــــــــــــان”
نه اينکه شانه بالا بيندازى و آرام بگويي:
“هر جور راحتـــــــــــــــــى”✔
دلی دارم من اندر دار هستی تقدیم تو میگردد دو دستی!
من تردید داشتم که با نبودنت
آرام میشوم یا
با بودنت خوشبخت…
و حتی شک داشتم که آرامش را
می خواهم یا خوشبختی را..
آشنایی یک اتفاق است جدایی یک قانون دل به اتفاق نبندکه قانون اجرامی شود
قله قاف که هیچ من قله ی کاف”لام”میم”و واو” رو هم به خاطر توفتح میکنم…….. اما………. تو فقط مرد باش! اگه کسی سراغ نگاهتو گرفت…….. بگو واگذار شده…………
ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ
ﺩﺭ ﺍﻣﺘﺪﺍﺩ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﻢ
ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ
تنها راه خوشبختي من پيدا کردن (تو) از ميان اين همه ضمير است….
همه ی عابران را
با خیال تو
به اشتباه
در آغوش گرفته ام
دیگر کسی نمانده
نکند
خانه نشین شده ای….؟!!✔
صلاخی زااااار میگریست….!
به قناری کوچکی دل بسته بود….!
میگفت پات وای میسم. . .

حرف من حرفه. . .

رفت راست میگفت. . .

حرفش فقط حرف بود. .

هوای مردن
بیخ گوش من است،
همانجایی که روزی…
رد نفس های تو بود!
ﮔﺮﻳــــﻪ ﺍﻡ ﻣــﻴﮕﻴــﺮﺩ
ﻭﻗـــﺘﻲ ﮐــﻪ ﻣﻴﺒﻴــﻨﻢ ﮐــﺴﻲ ﮐــﻪ ﺗـــﻤﺎﻡ ﺩﻧﻴـــﺎﻱ ﻣــﻦ ﺑــﻮﺩ
ﺍﮐــﻨﻮﻥ
ﻣﻨــﺖ ﺩﻳــﮕـﺮﻱ ﺭﺍ ﻣــﻴﮑﺸـﺪ !!…
آرزو ميکنم فرو افتادن هر قطره باران آميني باشد براي آرزوهاي قشنگت…
آنقدر نیستی که گاهی حس میکنم،عشق را
نسیه به من دادی…بی تابم! نقد میخواهمت.
یک سلام قشنگ تقدیم به کسی که نامش در بهار من ، یادش در اندیشه ی من ، عشقش در قلب من و دیدنش آرزوی من است.
هنوز هم دیوانه ام…
اما…
دلــــــم !!
دیوانـــــه بودن با تـــــو را میخواهــــد …!!!
ﮔـﯿـــﺮﯾــﻢ ﺗـﻤـﺂﻡ ﺩﻧـﯿـﺂ ﺑـﮕـﻮﯾـﻨــﺪ ﻣـﺂ ﻣـﺂﻝ ﻫــﻢ ﻧـﯿـﺴـﺘـﯿــﻢ . . .
ﻣــﺂ ﺑـﻪ ﺩﺭﺩ ﻫـﻢ ﻧـﻤــﯿـﺨـﻮﺭﯾـﻢ !
ﮔـﯿـــﺮﻡ ﺑـﺮﺁﯼ ﺯﯾـﺮ ﯾـﮏ ﺳـﻘـﻒ ﺭﻓـﺘـﻦ
ﻋـﺸـﻖ ، ﺁﺧـﺮﯾـﻦ ﻣـﻌـﯿـﺂﺭ ﺍﯾـﻦ ﺟـﻤـﺂﻋــﺖ ﺑــﺂﺷـﺪ
ﮔـﯿـــﺮﯾــﻢ ﺩﻭﺳـﺖ ﺩﺍﺷـﺘـﻦ ﺑـﺪﻭﻥ ﺳـﻨـﺪ ﺣـﺮﺁﻡ ﺑـﺎﺷـﺪ !
ﻋـﺠـﯿـﺐ ﺑـﺎﺷـﺪ ﺑـﺂﻭﺭ ﻧـﮑـﺮﺩﻧـﯽ ﺑـﺂﺷـﺪ . . . !
ﮔـﯿـــﺮﻡ ﺗـﺂ ﺁﺧـﺮ ﻋـﻤـﺮ ﺗـﻨـﻬـﺂ ﺑـﻤـﺂﻧـﻢ … ﮔـﯿـــﺮﻡ ﻫــﺮﮔـﺰ ﺩﺳـﺘـﺂﻧـﺖ
ﺩﺭ ﺩﺳـﺘـﺂﻧـﻢ ﻗـﻔـﻞ ﻧـﺸـﻮﺩ …
ﻣـــــــــَـــــــﻦ ﺍﻣـﺂ . . .
ﮔـﯿـــﺮ ﺍﯾـﻦ ﮔـﯿـــــﺮﻫـــــــــــــﺂ ﻧــﯿـﺴـﺘــﻢ !
ﻣـــــــــَـــــــﻦ ﺗــﺂ ﺍﺑـﺪ
ﮔـﯿـــﺮ ﭼــﺸـــﻤـﺂﻥ ﺗــﻮﺍﻡ . . . !
ﮔـﯿـــﺮ ﺩﻭﺳــﺖ ﺩﺁﺷـﺘـــﻨــﺖ . . . !
تلخ ترین دعای دنیا:
“با اون یکی خوشبخت بشی”…
یک قطعه قلب 3*4 و دوتا کپی دوستی و سند عشق بیار تا شش دانگ قلبمو بنامت کنم
ﺧﻴــﻠﻲ ﻧﺎﻣــﺮﺩﻳﻪ ﻋﺸﻘــﺖ ﺑﻬــﺖ ﺑﮕــﻪ :
ﺑﺎ ﻫــﻢ ﺑﺎﺷﻴــﻢ ﺍﻣﺎ ﻭﺍﺑﺴﺘــﮕﻲ ﺑﻴﻨــﻤﻮﻥ ﻧﺒﺎﺷــﻪ,,,,
مرا فقط تو میتوانی
نجات دهی
تویی ک نشانیِ این ویرانه را ب من دادی
مرا جز با تو بودن آبادی نیست
ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﺑﺴﺘﯽ
ﻣﺤﮑﻢ ﻧﺒﻨﺪ
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺵ ﮔﺮﻩ ﮐﻮﺭ ﻧﺰﻧﯽ
ﺍﻭ ﻣﯿﺮﻭﺩ
ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﮏﯾ ﮔﺮﻩ ﮐﻮﺭ
گاهی تو ،
گاهی یاد تو ،
گاهی غم تو ،
آخر این ””تو”” مرا میکشد.
مخاطب من تصمیم گرفته بود
هر روز از کنار تمامِ … رد شود و سعی کند هیچ کدام را نبیند.
مشکل از او نبود از من و اینهمه اتفاق تکراری و مسخره بود.
مخاطب من از آنچه ابتدا فکر می کردم سنگدل تر بود!
او نمی خواست در دنیای برنامه ریزی شده اش خللی وارد شود !!
تابلویی برایت کشیدم
میدانم بهتر از آن را زیاد دیده ای ولی آنها ظاهری هستند
من با عشق برایت کشیده ام
همه زندگیم مال تو
فقط برایم بخند
بلند
بلندتر
ان چنان که همه ی مردم این
شهر ببینند کنار من خوشحالی
ببینند خوشبختی ما را
میگویند رسم زندگی چنین است…
می آیند می مانند عادت میدهند و میروند
وتو درخود میمانی وتو تنها میمانی
راستی نگفتی؟رسم تو چنین نبست؟؟
مث همه فلانی ها!؟
“زن بودن”
هر تکه از وجودت رو پیش مردی جا گذاشتن نیست
برای یک مرد، با تمام وجود بودنه…

و” مرد بودن ”
اثبات مردانگیت به تمام زنان عالم نیست
برای یک زن، کامل بودنه …

ﺍﻯ ﻛــﺎﺵ ﮔﻔــﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻋﺎﺷــﻖ ﺩﻳﮕــــﺮﻯ ﺷﺪﻩ … ﻣــﻦ ﺧــﻮﺩﻡ ﻫﻢ
ﻋﺎﺷــﻖ ﺑﻮﺩﻡ
ﺩﺭﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻣﻴــﻜﺮﺩﻡ !!!…
نمی خواهم قلب تو باشم ک با هر اتفاق بشکنم میخواهم روح تو باشم ک تنها در هنگام مرگ از تو جدا شوم
ﻧﻤﻴــــــﺪﺍﻧﻤـــ
ﺗﻌﺒﻴـــــﺮ ﻧﮕﺎﻫﺘـــــــ
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈـــــ ﻳﺴﺘـــ ــ ـ
ﻳﺎ ﺍﻧﺘــــــﻈﺎﺭ ؟ !
ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﻳﺪﻡ
ﭼﺸﺎﻡ ﭘﺮ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻳﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﻤﺖ ﮐﻤﺪ
ﺗﻨﻬﺎ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﻋﻄﺮﺕ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﭘﻴﺮﻫﻨﻢ ﺟﺎ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﺳﺮ ﮐﺸﻴﺪﻡ ﺑﻮﯼ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺭﻭ
ﭼﻄﻮﺭﯼ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ؟
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ
ﺑﺎﺷﻪ ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﮐﻨﯿﻢ، ﺑﺎﺷﻪ..
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ؛ ﻣﻨﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺧﺐ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ؛ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ
آنکس که مرا نشاط و مستى داد آنکس که مرا امىدو شادى بود
هرجا که نشست بى تأمل گفت
او ىک دختر ساده لوح عادى بود
ﻣُﺮﺩَﻥ و ﺯِﻧﺪﻩ ﺷُﺪﻥ ﺭﺍ . . .

ﺗﺠﺮُﺑﻪ ﻣـے ﮐُﻨﻢ . . .

ﺑﺎ ﺑﻮﻭﺳــــــــــــﻪ ﻫﺎﻳَﺖ . . . !!

پیشانی ام

چسبیدن به سینــه ات را میخواهد

و چشمهایم خیس کردن پیراهنت را

عجب بغض پر توقعی دارم

مــن امروز …

عشق یه طرفه=درد و عذاب
عشق دوطرفه=خوشبختی
♥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﺗﮑﻪ ﯾﺨﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺻﻠﯿﺐ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻃﻠﻮﻉ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﺏ ﺷﻮﺩﻭﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﺪ.
ﻣﻦ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﯾﮏ “ﻣﻦ ” ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻣﻦ ﯾﮏ ” ﺩﻧﯿﺎ” ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ
دیگرمهم نیست،،،!
دیگرمهم نیست خورشید بیاید یا باران ببارد دیگرمهم نیست من کجای این زندگانی
 مثل آدمکی بی جان جابه جاشوم،
چه اهمیت داردکه خوب باشم یابد،
زشت باشم یازیبا،اصلاباشم یانباشم،
مهم اینست که تونیستی کاش بودی،اگربودی،هوابود،نفس بود،زندگی بود،حالاکه نیستی دیگرهیچ مهم نیست،
کاش بودی،،،؟‎ ‎
مــَـن نــگاه تـــو را شـعـر مے کـنـم
تـــو شـعــر مـَــرا نـــگاه مے کنـے
× بـــازے عجیـبـی ستــــ ×
شـعــر نـــگاهِ تــــو ،
روےِ قـــافیـــه هاےِ دلـــــــم مے نشینــد
ﮐﺎﺵ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﻢ
ﻧﺸﺎﻧﯽ ِ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺖ
ﻧﻪ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﯼ ِ ﻣﺮﺍ
آدمى كه منتظر است هيچ نشانه ى خاصى ندارد….فقط باهر صدايى بر ميگردد..
وقتی به من میگی :
” ازت متنفـــــــــــــــــــرم “…
و من در جواب لبخند میزنم و میگم:
“عـــــاشقتم” …
یعنی فهمیــــــــــده ام داری عین سگ دروغ میگی !
سلام ای كهنه عشق من كه یاد تو چه پا برجاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام
برام مهم نیست درامدت چقدره، کجا زندگی میکنی،ماشینت چیه، چاقی یا لاغر،قدت کوتاست یا بلند ،زیبایی یا معمولی ،پولداری یا فقیر، باهوشی یا نه.
اگه دوست منی ،دوست منی!
من قبولت می کنم!
🙂
لیاقت داشتن وجودت را به رخ آسمان میکشم تا دیگر به مهتابش ننازد
ﻏـِـﯿــَﺮﺕ ﻫَﻤــﺎﻥ ﺣِﺴــﺎﺩَﺕ ﺍَﺳــﺖ ،
ﺍَﻣــﺎ ﺍَﺯ ﻧــﻮﻉِ ﻣَﺮﺩﺍﻧـــﮧ ﺍَﺷــــ ،
ﺷﺎﯾــﺪ ﻫَــﻢ ﺣِﺴــﺎﺩَﺕ ﻫَﻤـﺎﻥ ﻏِﯿــَﺮﺕ ﺍَﺳــﺘـــــ ،
ﺍَﻣـــﺎ ﺑــﺎ ﻧــﺎﻡ ﺯَﻧـﺎﻧــﮧ ﺍَﺷـــ !!
کنار قلبم یه پوست موز انداختم خدا کنه که سوربخوری بیفتی توقلبم.
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﺗﺎ ﻏﺼﻪ ﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ
ﺍﻣﺎ
ﻫﺮﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻢ
“ﻣﻦ ” ﮔﻢ ﺷﺪ
ﺩﺭ ﺗﻮ
ﮐﺎﺵ” ﻣﻦ ” ﯾﮑﺒﺎﺭ
ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ
نــــــــه! جـــــــــــــای تـــــــــــــو خالــــــــــی نیــــــست جــــــــــــــای تـــــــــــــو درد دارد.♥
سفر را به خاطر بازگشت دوباره تو دوست دارم
شب را به خاطر صبح با تو بودن
و دوری را به خاطر آغاز دوباره مهربانی….
این طور است که همه چیز،حتی تلخی ها،هم به خاطر تو قشنگ و دوست داشتنی است….
اي گل قشنگ ونازم
باسه توگولدون ميسازم
تورودرگلدون ميزارم
به شكوه تومينازم.
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ… ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ…. ﺑﺎﯾﺪ ﺟﺎﺗﻮ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ! ﺩﺭﺳﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻠﻮﻏﯿﺎﺷﻮﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﻮﻓﺘﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮﻩ… ﺧﯿﻠﯽ..!!
عشق مثل كنجشكي ميمونه اكه محكم بكيريش ميميره اكه شل بكيريش فرارميكنه بس يه جوربكيرش كه تودستات خوابش ببره
دنیای زیر آب
شبیه دنیای چشمهای توست
هر چه بیشتر دست و پا می زنم
بیشترغرق می شوم …
میدانم یکی از از آن روزهای مبهم دور…
وقتی جلوی تلویزیون روی کاناپه لم داده ای..
و احتمالا بچه هات از سر و کولت بالا می روند…
درست همان لحظه که قرار است احساس خوشبختی کنی،
ناگهان …..
“یادو خاطره ی من به سینه ات چنگ می زند..”وای از آن لحظه
:LÖV”””V:,:V”””ÖVE:
:LÖ( “”” )VÉ:
:LÖV:. .:ÖVÉ:
::LOVE:.v.:LOVE::
شکارم کن و

. حظِّ یک بوسه را بر لبم ریز !

تو گویی تو صیدی و من دام بر دیده های تو چیدم

تو گویی شکارت نمودم ! و بوسیدمت !

تو من باش و من تو ! که این شعر

این زندگی ،

با نگاهِ من و تو به جادوی شب تا سحر زنده است !

ﮔفت ديــــوانه وار دوســــتت دارم!
چه ســــاده بودم كه نفهميدم به ديــــوانه اعــــتباري نيست.♥
نكند يوسف عمرم رود از مصر خيالت
باز آواره ي تنهايي چاهم بكني..
او بر سرم چتری گرفت…
ب تماشاایستادند رهگذران
همه محو او بودند
حال چگونه بدون او
زیر باران دوام بیارم؟
دســت هـایـم را مـحڪم تـر از هـمـیشہ

حصــــار مے ڪنم بـر انـدام زنانـہ ات

خـــودم را چـنـان در آغـوشـت رهـــا مے ڪنم

ڪہ گــــویـے

آن روز ڪہ خـدا مـا را از بـهـشت رانـد . . .

نـقـشـہ اش ایـن بـود ڪہ مـیان جهنـــم و زمیــن

آغـوش تـو رویــایے تـر از هـر بـهـشتــے

سهـم دسـت هـــایـم شــود

اخرین گرگ گله را آن آهویی کشت که گرگ به خاطر چشمانش ، گیاه خوار شد …
اينــها که ميــگويند. . .

نوشــته هايم زيــباست !

اگــر. . . . . .

چشــمهاي تــــــو را مي ديــدند !

چــــــه مــــي گفــتــند!؟✔

ماشین به راه افتاد… حس میکنم اما چیزی ازمن به جامانده، برروی سینه میگذارم اهسته دستم را… جای دلم خالی!
ﺩﮔﺮ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﻤﯽ ﺍﯾﺪ ..
ﺩﮔﺮ ﺑﻐﺾ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ..
ﺩﮔﺮ ﺍﻩ ﻧﻤﯿﮑﺸﻢ ..
ﺩﮔﺮ ﺑﺨﺪﺍ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ..
ﻓﻘﻂ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﻘﻄﻪ ..
ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻡ .. ﻧﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ..
ﻓﻘﻂ ﺍﺭﻭﻡ ﺯﯾﺮﻩ ﻟﺐ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ..
ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ
مرا زمانی از دست دادی
که میان روزمرگی هایت گم شده بودی
و تو فرصت آن را نداشتی
که دلتنگم باشی
عجب از من!!!
تمام دلمشغولی ام تو بودی…
تمامی دقایقم با تو می گذشت
اما حتی در لابه لای دفتر خاطراتت هم
نبــــــــــــــــــــــــودم!!!
سهم انسان از هستي به وسعت قلب مهربان اوست…
بي شك تمام هستي سهم توست
کاش میشد اونی واقعا عاشقشی،وقتی تو اوج خوشی حواست پیش گوشیته ک ببینی اس نداده ،نزنگیده،شب موقع خواب پیشت بود ،نازش میکردی بهش میفتی شبت بخیر ،بعد آروم اشک میریختی سرتو میزاشتی رو شونه هاش با لباسش اشکاتو پاک میکرد،
من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از
دور، در خشم، در مهربانی، در دلتنگی، در خستگی، در هزار همهمه ی دنیا، یکه و تنها بشناسد
من تو را به کسی هدیه می دهم که راز معصومیت گل مریم و تمام سخاوت های عاشقانه این دل معصوم دریایی را بداند
و ترنم دلپذیر هر آهنگ، هر نجوای کوچک، برایش یک خاطره باشد
او باید از نگاه خاکستری تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت آفتابی است
یا آن دلی که من برایش می میرم، سرد و بارانی است
من تو را به کسی هدیه می دهم که از من
“عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر “
میدونی رابطه دوتاچشم چه جوریه ؟!باهم پلک میزنن،باهم حرکت میکنن،باهم گریه میکنن،باهم می بینن وباهم میخوابن گرچه هرگز همدیگرونمی بینن.عشق هم همین جوریه،زندگی بدون عشق جهنمه.ا
چرا غمگینی ؟ : عاشق شدم

آیا عشق شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی

چرا تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست

لذت تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او

چرا می روی ؟ : برای اینکه او رفت

دلت کجاست ؟ : پیش او

قلبت کجاست ؟ : او برده

پس حتما بی رحم بوده نه ؟ : نه اصلا

چرا ؟ : چون باز هم او را میپرستم . . .

دلم یک جای دنج می خواهد…
آرام و بی تنش…
جایی باشد غیر از این کنج تنهایی …
تا گاهی انجا ارام گیرم..
مثلا آغوش تــــــــــو…
عشق كجایی؟
كه دلم تنگ توست
روح و‎روانم همه دربند‎ ‎توست
بود‎ ‎و‎ ‎نبودم همه در‎‎دست توست كاش بدانی كه دلم مست توست!
پیری میگفت:اگه میخوای جوان بمونی درد دلت وبه کسی بگوکه دوستش داری ودوستت داره.گفتم پس چرا توپیرشدی؟ خندیدوگفت دوستش داشتم،دوستم نداشت…
ميگن فقط به سه نفر پيام بده:يک براي عشقت،دو: براى بهترينت،سه:براي عزيزترينت،حالا بشين فکر کن ببين چرا به تو پيام دادم؟
ﺩﻟــﺖ ﺑﻮﯼ ﺍﻧﺎﺭ ﻣﮯﺩﻫﺪ…
ﮐـــﺎﺵ…
ﺑﻬﺸﺘﮯ ﺗﺮﻳﻦ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻥ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻢ
ﺗﺎﺱ ﻫﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﻳﺰ!
ﺍﻳﻦ “ﺟﻔت ﻳﻚ
ﺍﺭﺯش ” ﺩﻭ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﺭﺳﻴﺪ!
و آخرین کسی که در قلبم نشست ، بدجور دلم را شکست …
و آخرین بوسه ای که بر روی لبانم نشست ، احساس کردم تنها هوس است !
و این اولین اشتباه بود ، که بی خیال تو نشدم ، باز هم از التماس ها و بی قراریها خسته نشدم
و این اولین گناه من بود ، که صدها بار به آغوش تویی آمدم که فکر میکردم پر از عشق است
پیش خود میگفتم تو زلالی مثل آب ، هر چه غم است با تو میرود زیر خاک
رفتم زیر خاک و آب گل آلود به من رسید ، ریشه کردم و همه برگهایم خشکید !
و این آخرین غروب من بود برای کسی که صدها بار طلوع کردم !
و آخرین کسی که در قلبم نشست ، درهای امید را بر رویم بست، شدم اسیری در قفس ،که حتی رنگ آسمان را هم نمیبیند ،
که حتی نمیتواند دستان اسیری مثل خودش را بگیرد ، یا اشکی را بر چشمان کسی ببیند
تا به این خیال که مثل  او دلشکسته در این دنیا است به زندگی امیدوار شود..
و اولین کسی که در قلبم نشست ، مثل همان آخرین کسی بود که قلبم را شکست ، و اینگونه هر که آمد به قلبم مثل تو بود ،
همه حرفهایش ، حرف تو بود ، نگاهش به رنگ چشمان تو بود ، گرمای تنش به گرمی هوس بود !
در این دو روز دنیا رنگ عشق را ندیدم ، هر چه بی وفایی دیدم طعم وفا را نچشیدم ، بارها شکستم و افتادم بر زمین ،
اما با همان حال خرابم سینه خیز راه خودم را میرفتم و کسی نیامد دستانم را بگیرد مرا از زمین بلند کند!
و آخرین کسی که در قلبم نشست ، تو بودی و رفتی و باز هم دلم شکست ، اینبار نه از غم رفتن تو ، باز هم از غم شکستن یکی مثل تو….
تو را چه به فرهاد بودن!!!!!!؟؟
یک فرهاد بود و یک بیستون عاشقی
تو همین یک وجب دیوار فاصله را بردار باورت می کند……..
مرا به كدامین راه میبرد این دل ؟

دلم نگاه می خواهد
نگاهی از سر شوق،که از آن طرف چهاراه

آمدنم را بنگرد . . .

به تو احتیاج دارم باورم داری اگه / به تو احتیاج دارم مث هر روزه دیگهبه تو احتیاج دارم با منه دلت اگه / بی تو لحظه های عمرم سپری میشه مگه✔
قطار بان اشتباه کرد
قطارازریل خارج شد
ومن درتصادم آهن ها
به تو رسیدم
عشق،
همیشه حاصل یک اتفاق است
فاصله گرچه دست های ما را از هم جدا کرد،ولی خوشحالم جرات ندارد که به دلهایمان نزدیک شود.
ﻣﻦ ﺩﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻘﺖ ﺍﺭﻭﻡ ﻭ ﺍﻫﺴﺘﻪ ﻗﺎﻳﻘﻢ ﺭﺍ ﻣﻴﺮﺍﻧﺪﻡ..ﻗﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺯﻳﺒﺎ ﺑﻪ ﺍﺑﺸﺎﺭﻱ ﺳﻬﻤﮕﻴﻦ ﺧﺘﻢ ﻣﻴﺸﻮﺩ..ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺴﺘﻢ. ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﺑﺸﺎﺭ ﺳﻘﻮﻁ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺯﺧﻤﻲ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﻩ ﺷﻮﻡ،ﺑﺮﮐﻪ ﺍﻱ ﺁﺭﺍﻡ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
مـــن مــــــی روم !
تـــو مـــــی مــــانــی
بــا دنـیــایـــی از خــــاطـــــرات . . .
راســتـــی آن روز کـــــه
دلـــــداده تــو شــــدم یــادت هست ؟
از آن جــا بـــه بـــعــدش را پـــاک کــــن
هر وقت او را میبینم کمی مکث میکنم مثل ویرگول ولی چه سود که او مرا نمی بیند و به تندی از من میگذرد.
عشق همیشه جوری می آید که تو نمی فهمی
و جوری می رودکه تمام دنیا می فهمند
بد دردی است
عاشقی …!
ﺩﺭﺍﺯ ﻣﯿﮑﺸﻢ
ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﺑﻪ ﺳﻘﻒ
ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ ﻣﯿﭽﮑﻨﺪ
ﺳﺮ ﻣﯿﺨﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪﯼ .
اگر به سویت این چنین دویده ام
به عشق عاشقم نه بر خیال تو
به ظلمت شبان بی فروغ من
خیال عشق خوش تر از خیال تو
» فروغ فرخ زاد«
زندگی حکمت اوست
چند برقی را تو ورق خواهی زد
مابقی را قسمت
قسمتت شادی باد…
ﻋﺎﺷـــــــــــﻖ ﺷﺪﻥ ﭼﯿﺰ ﺳـــــــــﺎﺩﻩ ﺍﯾﺴﺖ .…
ﺁﻧﻘــــــــــﺪﺭ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬــــــــــﺎ
ﺗـــــــــﻮﺍﻥ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭﻥ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻧــــــــــﺪ !
ﻣﻬﻢ ﻋﺎﺷــــــــﻖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ ؛
ﺑﯽ ﺍﻧﺘــــــــــﻬﺎ ﺑﯽ ﺯﻭﺍﻝ
ﺗﺎ ﺍﺑــــــﺪ ؛ ﺑﯽ ﻣﻨـــــﺖ …
دوست ندارم روزی میان عشق بازی هایم یادتوبیافتم و فقط اروم اشک بریزم و در دل بگویم ای کاش الان بمیرم
پس ای کاش الان بمیرم..
ﮔﺎﻫﯽ ﺳﺨﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺳﻬﻢ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻧﺶ
ﻓﻘﻂ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺧﯿﺎﻟﺖ
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺳﻬﻢ ﺗﻮ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ، ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ….
چشم

فراموشت میکنم!
تو فقط بگو چگونه؟

وقتی تمام “شب” به رنگ چشمهای توست. . .

ﻫـــﺮ ﺑﺎﺭ ﮐـﻪ ﺩﻟــﻢ ﻫـــﻮﺍﯼ ﺧـــــــﺪﺍ ﮐـــﺮﺩ …
ﻧــــﻪ !
ﻫــﺮ ﺑﺎﺭ ﮐـﻪ ﺧـــــــﺪﺍ ﯾــﺎﺩ ِ ﺩﻟــﻢ ﮐــــﺮﺩ …
ﺗـﻨـﻢ ﻟــﺮﺯﯾﺪ …
ﻧــﻪ ﺍﺯ ﺧــــــﺪﺍ …
ﺍﺯ ﺧــــﻮﺩﻡ !
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷــﯿﻄــﺎﻥ ﻫـــﻢ ﺷـﯿﻄـﺎﻥ ﺗــَﺮ ﺷــﺪﻡ …
ﻧـﮕـﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﻣــﯽ ﺩﺯﺩﻡ …
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﭼﺸــﻤﻢ ﺩﺭ ﭼﺸـــﻢ ﺧﺪﺍ ﮔــــﯿﺮ ﮐﻨﺪ
من رشته محبت تو را پاره میکنم شاید گره خورد به تو نزدیکتر شوم
ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺮﻧﺠﺎﻥ…
ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻗﺪﺭ ﻧﺪﺍﻧﺴﺖ،
ﻻﯾﻖ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﻓﮑﺮﺕ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ…
ﻗﺸﻨﮕﻪ ﺍﻭﻥ ﻧﮕﺎﺕ ﺍﺯﻡ ﻧﮕﻴﺮﺵ
ﻧﺎﺯﻧﻴﻦ ﭼﻪ ﻗﺸﻨﮕﻪ ﺍﻭﻥ ﭼﺸﺎﺕ ﺍﺯﻡ ﻧﮕﻴﺮﺵ ﻧﺎﺯﻧﻴﻦ
ﺗﻮﻱ ﺍﻳﻦ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻭﺣﺸﻲ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺕ ﻭﺣﺸﻲ ﺗﺮﻩ
ﻣﻦ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑﻤﻮﻧﻢ ﺗﻮﻱ ﺩﻧﻴﺎﺕ ﻧﺎﺯﻧﻴﻦ ﻧﻤﻲ
ﺧﻮﺍﻱ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻧﺪﺍﺭﻱ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻡ ﺗﻮﻱ ﺍﻳﻦ
ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺩﻟﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻧﺎﺯﻧﻴﻦ
سلام
از سردخونه مزاحم میشم
اینجا یه قلب یخ زده هست که منتظر اس ام اس گرم شماست.
ﺧﺸﺎﺏ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﭘﺮ ﮐﻦ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺩﻡ
ﺣﮑﻢ ﺗﯿﺮ ﺑﺎﺭﺍﻧﻢ ﺭﺍ ﺻﺎﺩﺭ ﮐﻨﻢ …

زمین اون گل رو به دست سرنوشت داد و سر نوشت اون گل رو تو قلب من کاشت تا باغچه

خالی قلبم جایگاه یک گل باشد گل من

اشـکـهـایــــــــــــــــــــم را

پــــــــاکـــــــ مــی کنــــــم. . .

تـــــا کـََََََـســــــی ؛

تـــــــــــــــــــو را نبینــــــــد. . . .

پاییز لعنتی هوای تو رو دارد
بوی تو هر لحظه به مشامم می رسد
مهربانم هوس نیست
دلم تو را میخواهد
هر چه ميکشم از اين “دوري و دوستي “است باور کن کنارم که باشي دنيا رنگي ديگري دارد ,لطفابهانه ي ديگري بياور
ﺑُﮕــــــــــــﺬﺍﺭ ﺯﻣــﺎﻧـــــﻪ ﺍﺯ ﺣِـﺴـــﺎﺩﺗــــــــ ﺑﺘـﺮﮐَــﺪ
ﺍﻧــــــﮕﺸﺘــــــﺎﻥ ِ ﻣَـــــﻦ
ﭼـــﻪ ﺑـــِﻪ ﺍﻧﮕــﺸﺘـــﺎﻥ ِ ﺗــــــﻮ ﻣﮯﺁﯾﻨـــــﺪ !
.
نمی پرسی تو حالی از

دل غمگین و بیمارم. . . .

ولی من هر کجا باشم

خیالت را به سردارم. . . .

ﺗـﻮ ﻫﻢ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩﯼ . . . !!!
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﻗﻄﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻠﺞ ﺍﻃﻔﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻮﺩﻛﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻣﯽ
ﺩﺍﺩﻧﺪ . . . !!!
ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﻠﺨﯽ ﺗــﻮ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻓﻠــﺞ ﻛﺮﺩ . . . !!!
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﮐﻪ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ
ﺟﻠﻮﺵ ﮐﻢ ﻣﯿﺎﺭﻩ …
ﮐﺎﺵ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﻪ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺗﻮ ﺷﺪ ﻫﺴﺘﯽ
ﻣﻦ
ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺍﻗﺒﺶ ﺑﺎﺵ
ﺟﻨﺲ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﻡ ﺑﻠﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﭘﺮ ﺍﺯﻋﺸﻖ ﻭﻏﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺷﻮﺩ
ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ
وقتی عشقم بهم اس عاشقونه میده خوشحال نمیشم,فکراینکه کی این اس روبهش داده داغونم میکنه…
عاشقت خواهم ماندبی آنکه بدانی
دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم
دردل خواهم گفت بی هیچ کلامی
گوش خواهم دادبی هیچ سخنی
درآغوشت خواهم گرفت بی آنکه حس کنی
درتوذوب خواهم شدبی هیچ حرارتی
گاهي آنقدر دلم هوايت را ميكند … شك ميكنم به اينكه،اين دل مال من است ياتــــــــــــــو.
مرد نبوده ای تا بدانی سرت بر روی بازوانم…
امنیت تو نیست…
آرامش من است
مهربانم گلايه اى بر تو نيست…

دلتنگ نشدی ببینی…

چگونه خوبترینِ خاطره ها بی رحم ترینشان می شود …✔

آشفته ام!
هر روز آشفته ترم!
در دلم توفانی برپاست!
خیال تو…
خیال تو گاه دیوانه ام می کند و گاه آرام!!
بگذار مرز تنهایی را رد کنم …
ببین…گذرنامه ام فقط مهر لبهایت را کم دارد.
انگار بوی گندم میدهد مزرعه تنم که تو داس به دست مرا میچینی ومیکوبی و آخر به بادم میدهی…
فنا می شوم..
آیا گنهکارم؟.. می ترسم..
می ترسم از این که روزی عشق و ناکامی باهم بیامیزند. ..
چگونه به چشمهایت بنگرم و بگویم که هنوز “دوستت دارم” ؟،..
آیا باور خواهی کرد؟..
آیا مرا با همین که هستم خواهی پذیرفت؟..
من چگونه بازیچه قلب خویش شدم؟..
چگونه اسیرشدم؟..
خدای من،..
مرا از این گرداب تلخ چراها برهان،
خدایا..به او بگو که نگرانی در چشمهایم بیداد می کند،..
بگو که در کوچه های خاکی دلواپسی گم شده ام،..
بگو که می خواهم پیدایم کند. ..
خدایا..این درد و اندوه تا به کی برمن پادشاهی خواهد کرد؟..
خدایا..به من بگو که تا کجا باید پابرهنه برای اثبات هستی ام بروم؟
..به من بگو که اشتباه نمی کنم،..
بگو که هیچ طوفانی در راه نیست…
غرق شدن همیشه تو آب نیست . . .
تو غصه نیست . . .
تو خیال نیست . . .
آدم دوس داره گاهی تو یه آغوش غرق بشه!
آغوش عشقش
نمک روی زخم است بارانی که بی تومی بارد
ﻫﻤـــــــﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺘـــــ ؛ ﺩﺭﺩ …ﻧﻤﮯ ﺩﺍﻧﻢ ﻋﻈــــﻤﺘـــ ﺍﯾﻦ ﮐﻠﻤـــــﻪ ﺭﺍ
ﺩﺭﮐــــ ﻣﮯ ﮐﻨﮯ ﯾﺎ ﻧــﻪ ؟! ﻭﻗﺘﮯ ﻣﮯ ﮔﻮﯾــــــﻢ ﺩﺭﺩ….
ﺗﻮ ﺑــﻪ ﺩﺭﺩﮮ ﻓﮑﺮ ﻧﮑـــــــﻦ ﮐـــﻪ ﺟﺴﻤــــ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻤـــــــﮑﻦ ﺍﺳﺘــ
ﯾﮑـــ ﺑﯿﻤﺎﺭﮮ ﺷــــﺪﯾﺪ ﺑﮑﺸﺪ!! ﻧـــــــــــﻪ؛ ﺭﻭﺣـــــــﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﮯ ﮐﻨـــــــﺪ…!!!
ﺩﺭﺱ ﺿﻤﯿﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﻡ!
ﻣﻦ … ﺗﻮ …
ﻭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﺍﺩﺍﻣﻪ؟
ﺑﻐﻀﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ. ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ :
ﺗﻮ … ﺍﻭ …
ﻭﻓﺮﯾﺎﺩﺵ ﺁﺗﺸﻢ ﻣﯿﺰﻧﺪ. ﭘﺲ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺷﺪ؟
ﮐﺎﺵ ﺍﺳﺘﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺍﺵ
من حذف خواهم شد…
ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺳﺮﺩ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﻢ
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ
ﻣﺜﻞ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩﺭ ﺑﺎﺩ
” ﺩﯾﺪﻧﺖ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ”
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﺍﯾﻤﺎﻥ
ﺩﺍﺭﻡ
ﻣﯿﮑﺸﻢ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﮐﺒﺮﯾﺘﻢ ﺭﺍ …
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﺩﺍ ﺑﺎﺩ
هر روز از من بیشتر فاصله میگیری
و من بیشتر به تو نزدیک می شوم
فکر میکنی که من از عشقت دست می کشم
اما نمی دانی که بر روی قلبم،تاریخ انقضایی برای عشقم درج نشده است!
دوستت دارم و این را هم خوب می دانی
باز هم دلم را به همین بی قراری ها و در زدن های شبانه خوش کرده ام
جوابم را می دهی؟
تا دیروز ..

هرچه می نوشتم عاشقانه بود !

از امروز ..

هرچه بنویسم صادقانه است !..

بدبختى يعنى …
حس حرفهايى که نميشه زد آتيش کشيدن به وجودت با يک کبريت…
بدبختى يعنى نقاش بال شاپرک دل باخته است
بدبختى يعنى اينکه حتى قاصدک هم تو رو نخواد…
بدبختى يعنى نتونى خاطرات شيرين و تلخو کنار هم بزارى…
بدبختى يعنى يکى بره سفر يکى چشم انتظار باشه…
ازبين رفتن مثل پر کبوترى که با هر بار بال زدن پرى از وجودش کم ميشه…
بدبختى يعنى حس کردن هر جسمى که نبودنشو تو سرت بزنه…
بدبختى يعنى قفلى جلو روته ولى هيچ کليدى بهش نميخوره…
واسه کسى که تنها اميدش همون يه دسته کليد بى مصرفه و اون قفلى که باز نميشه…✔
لال شده ام این روزها میبینی؟ بی انصاف زبانم گنگ است قبول لااقل چشمانم را بخوان سواد که داری؟!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﻌﻨﯽ !!!!
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﻓﺘﻦ ﮏﯾ ﻗﺎﻟﯿﺴﺖ
ﻧﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﻭ ﻧﮕﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ
ﻧﻘﺸﻪ ﺭﺍ ﺍﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﺮﺩﻩ
ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺑﺎﻓﯽ
ﻧﻘﺸﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺑﺒﯿﻦ !
ﻧﮑﻨﺪ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ ﻗﺎﻟﯿﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﻧﺨﺮﻧﺪ
وقتی ” تو ” آرزوی من شدی…
فهمیدم…
بعضی آرزوها دورند……
خیلی دور…
با این حال…
اگر هنوز هم ” تو ” را آرزو می کنم…
شاید…
آرزویی زیباتر از تو سراغ ندارم!…
هیچ چیز تو دنیا ارزشمندتر از این نیست که بدونی کسی حتی بیشتر از جونش دوستت داره !
رفتن را هرکسی بلد است…
بخاطرش ماندن را یادبگیر…
وقتی بجز عشق چیز دیگر برایمان باقی نمانده باشد، برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.
ﻟﺒﻬﺎﯾﻢ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻣﺸﺎﻥ ﺗﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﻮﺷﻬﺎﯾﻢ
ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﺩﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﺍﺑﺮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺸﮑﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﻀﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ
ﻭ ﻗﻠﺒﻢ …
ﻫﻨﻮﺯ ﻣﯿﺘﭙﺪ !
ﺗﺎ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﻡ ﺑﺎﺷﺪ
ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ !
ﺁﺭﯼ …
ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺭﺳﻢ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ …
من مضطرب و دل نگران: به تو گفتم که پر از تشویشم چه شود اخر کار؟: و تو گفتی ارام: که خدا هست کریم: پاسخی نرم و لطیف: که به من داد یک ارامش شیرین و عجیب
دستهایت را که به دور کمرم حلقه میکنی و چشمانت که شور عاشقی را فریاد میزنند…باور میکنم که عشق های بزرگ هنوز هم وجود دارند…
فقط برای دلخوشی

جیب تمام مکالمه های امروزت راگشتم

به دنبال یک دوستت دارم الکی

نبود که نبود

عشق ايستادن زير بارون و دوتايي خيس شدن با هم نيست!
عشق اونه كه يكي براي ديگري چتري باشه و اون هيچوقت نفهمه كه چرا خيس نشده!!!
بی انصاف با کدام لالایی وجدانت را خوابنده ای ک اینگونه بیخیال ما شده ای
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺑﺨﻨﺪ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ،
ﺑﺒﺨﺶ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﮑﯿﻨﯽ،
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﮕﯿﺮﯼ.
ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﺳﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ!
هی زمونه بی انصاف چرا میخوای عشقمو ازم بگیری اخه چرا؟چه بدی بهت کردم؟مگه چیز زیادیه میخوام کنار عشقم همراه با عشقم باشم این جرمه؟

عاشق کسیم که شده همه زندگیم

عاشق کسیم که شده همه داروندارم

عاشق کسیم که اگه نفساش نباشه منم نیستم

آن شب …

که ماه عاشقـــــــانه هایـــــــم را …

تماشـــا می کــــــرد …

آن شب که شب پـــره ها …

عاشقــــــانه تـــر …

نـــور را می جستنــــد …!

و اتــــــاقم …

سـرشــــار از عطـــر بــوسه و تــرانه بــود …!

دانستــــم …

تـو پژواکـــــ تمــام عاشقــــــانـهـ های تاریخــــی …!

ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ
ﭘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺍﺯ ﻫﺮﺍﺱ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ
ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﭼﮑﺎﻭﮎ ﺑﺎﺭﺍﻧﯿﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﻤﺎﻧﻢ
ﺁﺭﺍﻡ ﻭﺩﻟﻨﺸﯿﻦ
ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﭼﻮﻥ ﻗﺎﺻﺪﮐﯽ
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺯﺩﻩ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺣﺠﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻟﺒﺮﯾﺰﻡ
من از اداره گاز مزاحمتون می شم، اجازه می دین لپتونو گاز بگیرم؟
غبطه می خورم …

به ” او ”

که بیشتر از من

کنار تو نفس می کشد…

ﯾﺎﺩﺕ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ
ﺍﺯ ﺷﻮﻕ ﺩﻫﺎﻥ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺁﺏ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ
ﻧﻔﺲ ﺑﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ ﺑﺰﻧﻢ،ﻧﻔﺲ
ﺑﻪ ﺟﺰﺗﻮﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺲ
ﺑﺰﻧﻢ،ﻣﺮﺍﺍﺳﯿﺮﺧﻮﺩﮐﺮ ﺩﯼ ﺩﻋﺎﯾﻢ ﮐﻦ،ﮐﻪ
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻧﻔﺲ ﺭﺍﺩﺭﺍﯾﻦ ﻗﻔﺲ ﺑﺰﻧﻢ…
ﺧُﺪﺍﻳــــــﺎ ..
ﻣَﻦ ﻣﻴﺪﺍﻧَﻢ …
ﺗُﻮ ﻫـَــــﻢ ﻣﻴﺪﺍﻧــﮯ ..
ﮐِـِﮧ ﺷُﺪَﻧـﮯ ﻧﻴﺴﺖ !!
ﺣَﺘـﮯ ﺍَﮔَﺮﻣُﻌﺠِﺰِﻩ ﮐُﻨـــﮯ ….
ﺑﺎﺯ ﻫَﻢ …
ﺍﻭ ﻳِﮏ ﺁﺭِﺯﻭﻳـ ِ ﻣَﺤﺎﻝ ﺍَﺳﺖ ………..!
چقدر سخته یکی رو دوست داشته باشی و عاشقش باشی ولی روت نشه بهش بگی تا این که از دستت بپره
خیلی سخته خیلیییییییییییییییییی
از تـــو “شـراب” انــداخــتـه ایـن شعـــر !!!

نمــی تـــوانـــم بـــنـویــسمـت …

بـس کــه مــــرا گـــرفــتـه ای …

دل من
شبیه تكه سنگی است
كه می‌خواهم
تو با همه خستگی‌هایت
یك لحظه
به من تكیه كنی
ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺗﺮ ﺯﯾﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻤﺎﻥ …
ﺍﺑﺮ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﺖ ﮐﻨﺪ !
چه کرده ای ” تو ” با دلــــــــم؟

که از تو پیش دیـگران گلایه هــــم که می کنم

شـــــعر حساب می شود …

دلم برای ماه تو ….
شبیه مشتری شده
اگر چه فکر تو کنون
ازآن دیگری شده
نه بازی میان ما….
فقط تو را برنده داشت
که این جدل به نغع تو …
همیشه داوری شده
تو باعث سقوط من
به دره های وحشتی
چه باعث حضور تو ….
در این ستمگری شده
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﻤﺖ
ﺍﻧﺪﻭﻩ ﭼﯿﺴﺖ ﻋﺸﻖ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﻏﻢ ﮐﺠﺎﺳﺖ
ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﻨﺪ
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻨﯽ ﮔﺮﻣﺘﺮ ﺑﺘﺎﺏ
بیا با هم بازی کنیم…
تو بسته های قرص و سیگار منو بشمار
و من شمار غریبه های گوشی موبایلت رو!
ﺍﻧﻬﺎﻳﻲكه دستم را بايد بفشارند
سيلي ميزنند
بكدامين گناهم
ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﯼ ﮏﯾ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ..
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ … ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺯﻣﺎﻥ
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ
ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ
هرچه گوید عشق گوید هرچه سازد عشق سازد!
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﯼ ﻣﺮﺍ ﺑﺪﻫﺪ ” ﻣــــــﻦ ” ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ
ﻭﻫﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﮔﺮ ” ﻋﻄﺮ ” ‌ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ “ﺗــــــﻮ ” ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﺎ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾـــﻢ
فرقی نمیکند تو دل ببری یا من دل ببازم.اگر حکم دل نباشد دیر یا زود یک نفر خواهد برید.
درخت هم شوی…

من دارکوبی میشوم که هفتادوسه بار در دقیقه

تو را میبوسد!

ﻭﻗﺘـــﻲ ﻣــــــﺮﺍ ” ﺷﻤــــﺎ ” ﺧﻄﺎﺑــ ﻣﻴﮑﻨﯽ …
ﻣﻨــــﻲ ﮐﻪ ﺗـﺎ ﺩﻳــــﺮﻭﺯ ﻋـــــــــــﺰﻳﺰ ﺩﻟـﺖ ﺑﻮﺩﻡ !
ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ ،
ﺩﺭﺩ … !!!
گوشیتو 90 درجه بچرخون
–()
);__
–()
این اشک دلتنگیه منه!!!!
ﺗﻤﺎﺷﺎﻳﻰ ﺗﺮﻳﻦ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻴﺸﻮﻯ ﮔﺎﻫﻰ…
ﺩﻟﻢ ﻣﻴﭙﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺑﺲ ﻛﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﻣﻴﺸﻮﻯ ﮔﺎﻫﻰ…
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮﺧﻰ ﺳﻴﺐ ﻏﺰﻝ ﻫﺎﻳﻢ ﮔﺮﻳﺰﻯ ﻧﻴﺴﺖ…
ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﻮﺍ ﺯﻭﺩ ﺍﻏﻮﺍ ﻣﻴﺸﻮﻯ ﮔﺎﻫﻰ…
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻣـــــــﺮﺯ ﺗﻨﻬﺎﻳﻰ ﺭﺍ ﺭﺩ ﮐﻨﻢ…

ﺑﺒﻴﻦ ﺍﻧﺼﺎﻑ نيست….

ﮔﺬﺭﻧﺎﻣﻪ ﺍﻡ ﻓﻘﻂ ﻣﻬـــــــر لبانت را کم دارد…

ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐَﺴﻰ ﺑﺎﺷد…
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﮐَﺴﻰ ﺑﺎﺷﻢ…
ﮐﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐَﺲِ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺒﺎﺷﺪ…
ﮔﻨﺎﻫﺶ ﮔﺮﺩﻥ ﺧﻮﺩﺕ …
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻡ
هـــوایت را بـــــه سمت

مـــــــن کَـــج کـــــــــن

این روزهــــــــا بدجــــور

نفــــــس تنـــــــــــــگی

گرفــــــتم، می گویـــند:

هـــــــــــوا آلوده است

هــــــــــَـــــــر هـــــوایی

کــــه★تــــــــــــــــو★

در آن نبـــــــــــــــــاشی

آلـــــــــــــــوده است.♥

ﺩﻟـﻢ ﺷـﮑـﺴـﺖ
ﻋـﯿـﺒـﮯ ﻧـﺪﺍﺭﺩ ﺷـﮑـﺴـﺘـﻨـﮯ ﺍﺳـﺖ ﺩﯾـﮕـﺮ ، ﻣـﮯ ﺷـﮑـﻨـﺪ
ﺍﺻـﻼ
ﺍﺻـﻼ
ﺍﺻـﻼ
ﻓـﺪﺍﮮ ﺳـﺮﺕ
ﻗـﻀـﺎ ﻭ ﺑـﻼ ﺑـﻮﺩ
ﺍﺯ ﺳـﺮﺕ ﺩﻭﺭ ﺷـﺪ
پيچک احساس هميشه شاعرانه نيست
گاهي ميپيچد دور گلوي انسان تا خفه اش کند…
هفت قلب رو به تو هدیه میدم:
قلبی که دوستت داره.
قلبی که نگرانته.
قلبی که باتو درد دل می کنه.
قلبی که عاشقته.
قلبی که فدات میشه.
قلبی که واست دعا می کنه.
قلبی که فراموشت نمی کنه.
با کسی باشید که
 
از شما کینه به دل نگیرد
 
حرف نزدن با شما را طاقت نیاورد
 
و بترسد از روزی که شما را از دست بدهد
پروانه ها…
وقتی که میسوختن
تقدیرتو دوختن به تقدیرم
هروقت دلت میگیره
میسوزم
هر وقت دلت میسوزه میمیرم…
میدونی چی منو عذاب میده؟
اینو بدونم که میدونی چقد دوست دارم و برات میمیرم…
ولی
ندونم که , اصلا” دوسم داری یا نه؟!!
نگاهم کرد و پنداشتم دوستم دارد، نگاهم کرد،،،،،
در نگاهش هزاران شوق عشق را خواندم،،،،،
نگاهم کرد دل به او بستم.
نگاهم کرد اما بعدها فهمیدم که فقط نگاهم کرد،،،،،

‏‏‏‏@ . .
+ (
/@ . .
ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ﮐﺞ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﺒﯿﻦ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯾﺖ ﭼﯽ ﻣﯿﮑﺸﻢ
ﺁﻏـﻮﺷـﻢ
ﻭﻃﻨـﯽ ﺳﺖ
ﮎ ﺟـﺰ ﺗــﻮ،
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺩﺭ ﺁﻥ ،
ﺧـﺎﻧـﻪ ﺍﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫـﺪ ﺩﺍﺷﺖ ..✘
ﺳﺨﺘــــــــــــــ ﺗﺮﯾﻦ ﮐــــــــــــــﺍﺭ ﺩﻧﯿــــــــــــﺍﺳـــــــــﺖ …
ﮐﻪ ﺑﺎﺷــــــــــــــﯽ …
ﻭ ﻣــــــــــــﻦ ﺗﻈـــــــــــــﺍﻫــــــﺮ ﺑﻪ ﻧﺪﯾﺪﻧــــــــــﺕ ﮐﻨـﻢ !!!…
عکسِ تو، برعکسِ تو؛ مدام در آغوشِ من است…!!
در هرکه ترا دیده , به حسرت نگرانم
عمری است که من زنده به جان دگرانم
پاکت نامه را خالی بفرست. کلمات احساسات را محدود می کنند…
عشق آلوچه نیست بهش نمک بزنی،دخترهمسایه نیست بهش چشمک بزنی،غذانیست بهش ناخونک بزنی،رفیق نیست بهش کلک بزنی،عشق مقدسه بایدجلوش زانوبزنی
کاش هنگام خریدت
میان آنهمه لباس
آغوش من را هم “پروو ” می کردی!
هنوز آنقدر ضعیف نشده ام
که خطرِ ریزشِ این کـوه را جار بزنم
اما تــــو
حوالیِ من که می رسی احتیاط کن.
من خوشبخت ترینم……
چون هر چی ناراحتم میکنه……
یکی هست که بهم بگه:
عیب نداره عشقم…….
فدای سرت باهم درستش میکنیم…..
شبها اتاقم ماه ندارد ، چشمانت را قرض می‌دهی تا صبــــح؟؟؟؟؟؟
این روزها عشق را با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند!
حیف از عشق که زیر دست و پاست…
گــــاهــي ،
نــگـاهــي ســگ مــي شـــود !
مــي گــــيـرد ،
پــــاچــــه ي دلـــت را….
زیباترین سلام دنیاطلوع خورشیداست
آن رابدون غروبش تقدیمت میکنم
ﺷﻌـﺮ ،
ﺭﺩﯾــﻒ ﻭ ﻗــﺎﻓﯿـﻪ ﻧــﻤﯽ ﺧــﻮﺍﻫــﺪ !
ﺑـــﻮﯼ ِ ﺁﻏـﻮﺵ ِ ﺗـــﻮ ،
ﻫـــﺮ ﺩﯾـــﻮﺍﻧــﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ
ﺷـــﺎﻋـــﺮ ﻣـﯽ ﮐــﻨﺪ . . . !!
مهره ها را بهم بریز!بازی نمیکنم،در شطرنجی که تو شاهش نیستی…
وقتي حتي دردورترين خاطراتم؛نزديکيت رااحساس ميکنم؛شک نکن بهتريني.
ﻋﺸﻖ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ
ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺑﺪﻥ ﺗﻮﺍﻥ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺭﺍ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺷﺎﯾﺪ ﻓﻘﻂ
ﺑﺘﻮﺍﻥ ﺷﻨﯿﺪ
نگاهم می کنی و می گذری
بی آنکه بدانی در دلم چه می گذرد
نگاهت می کنم و در دل آهسته می گریم
با آنکه خوب می دانم که تو اسیر دیگری هستی
اما چگونه بگویم
که منم لیلی تو
در دل نامت را فریاد می زنم
آنچنان که بند بند تنم می لرزد
چه شبهایی که به امید دیدنت در عالم رویا رها می شوم
و تو می آیی و عاشقانه مرا در آغوش می کشی
هزاران بار می گو یم که دوستت دارم
و تو دستانم را عاشقانه می فشری
و آنگاه
بی واهمه، در چمنزاری سبز و بی انتها می دویم
تا به دشت مهربانی خدا می رسیم
اما افسوس
که با آمدن سحر
باز تو دستانم را رها می کنی و به سوی او می روی
مرا ميشکني وسرت را با افتخار بالا ميگيري……. ببين از سقف بالاي سرت چگونه اشک چکه ميکند….

مغرور نباش که روزي اين سقف شکسته روي سرت خراب مي شود

مشترک مورد نظر مــــــــــن!

خسته ام از طعنه های آن صدای تکراری!

باورکن اگر خودت بگویی خاموشی

آرامتر با خودم کنار می آیم.

بگو دوستم میداری تا از دفتر شعرم کتابی مقدس بسازم …
بیزار باش از این ک معشوقه ات اسم هرزگیهایش را آزادی اسم نگرانیهایت را گیر و برای بی تفاوتیهایش اعتماد را بهانه میکند
ﻫﻮﺍﯼ ﻣُﺮﺩﻥ
ﺑﯿﺦ ﮔﻮﺵ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻫﻤﺎﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ
ﺭﺩ ﻧﻔﺴﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻏﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﯼ
ﺩﻭ ﺁﺩﻡ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ !
هر وقت بغضت گرفت صدام کن ، قول نمیدم خوبت کنم اما پا به پات گریه می کنم .
گفتي : نفرين ميكني ؟
گفتم : نه ، اما از خدا ميخوام
هيچكس ، اندازه من دوستت نداشته باشد . . .
وقتي(( قرار ))شد…

من بي (( قرار )) تو باشم…

ناگهان تو تنها (( قرار )) زندگي ام شدي…✔

از بلندای هستی
عاشقانه
(( صدا کن مرا ))…
ای بهترین فصل ،
ای بهترین عشق ،
امشب
با چراغ خیالت خانه ام روشن می شود…
ﭼﻘـﺪﺭ ﺍﺷﺘﺒـــﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨـﺪ ﺁﻧﻬـﺎﯾــﯽ ﮐـــــﮧ ﻣﯿﮕـﻮﯾﻨـﺪ :
ﻣــﺮﺩ ﺑـــﺎﯾﺪ ﻗـﺪ ﺑﻠﻨــﺪ ﺑـﺎﺷﺪ …
ﭼﺸﻤــــــ ﻭ ﺍﺑـﺮﻭ ﻣﺸﮑـــــﯽ ﺑـﺎﺷﺪ …
ﺗـــــﮧ ﺭﯾﺶ ﺩﺍﺷﺘــــــﮧ ﺑـﺎﺷﺪ …
ﭘـﯿـﺮﺍﻫﻦ ﻣـﺮﺩﺍﻧـــــﮧ ﺑـﭙـﻮﺷﺪ ……
ﺁﺳﺘﯿﻨﺸــــ ﺭﺍ ﮐﻤـــﯽ ﺗــﺎ ﺑﺰﻧــﺪ … ﻣﻮﻫـــﺍ ﯼ ﺩﻭ ﺳﺎﻧﺘــــﯽ
ﺩﺍﺷﺘـــــﮧ ﺑﺎﺷﺪ
ﻭ …!!
ﻣــﻦ ﮐـــــﮧ ﻣﯿﮕﻮﻡ :
ﻣــﺮﺩ ﺑــﺎﯾﺪ ﺑـــﺎﻭﺟــﻮﺩ ﺗﻤـــﺎﻣــــﻪ ﻏﺮﻭﺭﺵ ، ﻣﻬﺮﺑـــــﺎ ن
ﺑـــــﺎﺷﺪ …
ﺑـــﺎﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣــــﻪ ﻟﺠﺒـــﺎﺯﯾﻬـــﺎﯼﺵ ، ﻭﻓــــﺎﺩﺍﺭ ﺑــــﺎﺷﺪ ….
ﺑــﺎﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣــــﻪ ﺧﺴﺘﮕـــﮯ ﻫﺎﯾﺶ ، ﺻﺒــــﻮﺭ ﺑــﺎﺷﺪ …
ﺑـــﺎﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣــــﻪ ﺳﺨﺘـــﯽ ﻫﺎﯾﺶ ، ﻋﺎﺷﻖ ﺑـــﺎﺷﺪ …
ﻣــــﺮﺩ ﺑـــــﺎﯾﺪ ﻣﺤﮑـــﻢ ﺑـــﺎﺷﺪ
نم نمِ نیمہ شب و نغمہ ے عبدالباسط

زندگے با تو …
کنارِ تو …
بہ قرآن خوب است ..

من ، مــــن کردن های من و تو بود کــه ،
هیچوقت مـــــــانشدیـــم.
پرستوي دلم در حال كوچ است
جهان بي تو برايم هيچ و پوچ است.
ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ..
ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﻋﺸﻘﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ
ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽ !
ﺑﮕﯽ : ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﯼ ..
ﺑﮕﯽ : ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻋﺸﻖ ﻣﻌﻨﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﺑﮕﯽ : ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﻮ ، ﺗﻮﯼ ﺍﻭﻥ ﺧﻼﺻﻪ ﺷﺪﻩ ..
ﯾﺎ ﺣﺘﯽ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺒﻮﺳﯿﺶ ﻭ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺁﺭﻭﻡ
ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ..
ﻭﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﻟﺬﺕ
ﺑﺒﺮﯼ….
ﺗــﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﻜﻨﯽ …!
ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻘﯽ …
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧـﮕﺎﻩ ﻛﻦ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻬــ
ﻣﺤــﻮ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻋﺎﺷﻘــﺎﻧﻪ ﺍﻧﺪ !
ﻟﯿـــﺎﻗــﺖ ﻣــﯽ ﺧﻮﺍﻫــﺪ
ﺑـــﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﺷﻌــﺮ ﻫـــﺎﯼ ﺩﺧﺘــﺮﯾــــ ﮐﻬــــ
ﺑـــــﺎ ﺗﻤﺎﻣــــ ﻋﺸﻘــﺶ ﻧﺒـــﻮﺩﻧـــﺖ ﺭﺍ ﺍﺷﮑــــ ﻣــﯽ ﺭﯾـــﺰﺩ
ﺗﻌﺠـــﺐ ﻧﮑــــﻦ !!
ﺩﺭ ﺑﯽ ﻟﯿـــــﺎﻗﺘﯽ ﺗـــﻮ ﺷﮑـــﯽ ﻧﯿـــﺴﺖ
ﺍﯾﻨﺠـــﺎ ﺩﻟﯿـــﻞ ﺑــﻮﺩﻧـــﺖ ﻣﯿـــﺎﻥ ﺑﻐــــﺾ ﻫــــﺎﯾـــﻢ
ﺧــﺮﯾﺘـــــ ﺧـــﻮﺩﻡ ﺍﺳـــﺖ ﻧـــﻪ ﻟﯿـــﺎﻗــــﺖ ﺗــــﻮ …
نه که فکر کنی برای خودم میگویم,
اما
حیفِ تو نیست
که با من نیستی؟!…
ﺗـــﻮ
ﻣﻠــﻮﺩﯾــ
ﮐــﺪﺍﻡ ﺗــﺮﺍﻧــﻪ ﻯ ﻋـــﺎﺷﻘــﺎﻧــﻪ ﺍﯼ
ﮐــﻪ ﺗﻤـــﺎﻣــ
ﺍﺷﺘﯿـــﺎﻗــﻤــ
ﺑـــﺮ ﻭﺯﻥ ﻧﮕـــﺎﻫﺘـــ
ﺷﻌـــﺮ ﻣـﻰ ﺷــﻮﺩ
.
پشـت همـين واژه ها پنـهان مـي شوم تا تو پيـدايم کـني…
دسـتم نمي رسـد به ديـوار تا بگويـم ســک ســک!
آن وقـت تکـيه بـدهم به تـو و بگـويم بالاخـره پيـدايم کـردي♥
ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻗﺼﻪ ﮐﻨﯿﺪ
ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﺯﯾﮕﻮﺵ ﺑﺎ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ
ﺑﺨﻮﺍﺏ ﺑﺮﻭﺩ .
ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ …
ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻮﺩﮐﯽ،
ﺷﺒﯽ،
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﻗﺼﻪ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺍﺏ
ﺑﺮﻭﺩ
ﺑﻠﺮﺯﺩ .
ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﻦ
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻪ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﻧﺸﻮﺩ .
هروقت مي بينمت اروم آرومم ، وقتي نمي بينمت قلبم مي لرزه
وقتي صداتو نميشنوم دلم تنگ تنگ تنگ ، ولي چون دلتنگ توام برام شيرينه
نمــــــــــی دانم چه رسمــــــــــی ست همیشه دلــــــــــم را انکس می شکــــــــــندکه هیــــــــــچ گاه حاضربه شکستن دلــــــــــش نشــــــــــده ام…
یه دوست دخترم نداریم تو برف بازی گوله برفش بهمون بخوره کولی بازی در آریم به یه بهونه بریم بغلش!
وقت لالایی گفتنه تا خوب بخوابی عشق من؛ عشقو به پاهات میریزم شبت بخیر عزیزم
كاش باران`به خشكي
دلهاميباريدتاازرنگين كمانش پلى ميساختم براى ديدار تو
زندگی همه تشکیل شده از:
عشق
دوستی
شکست
پیروزی
محبت
دشمنی
پستی
بلندی
ولی زندگی من فقط تو یه کلمه خلاصه شده
……..تو
من
تصوراتم از تو
با” کــــــــاش ” گره خورده
تـــو،
توقعاتت از من
با” بایـــــــــد” ..
نمیدانم چه باید كرد با این روح آشفته
به فریادم برس ای عشق… من امشب پریشانم
دلم گرم خداونديست،
كه با دستان من گندم براي ياكريم خانه ميريزد!
چه بخشنده خداي عاشقي دارم!
كه ميخواندمرا,با آنكه ميداندگنهكارم!
دلم گرم است،ميدانم بدون لطف اوتنهاي تنهايم…برايت من خدا را آرزو دارم
دوای درد مرا هیچ کس نمیفهمد

فقط بگو به طبیبان مرا دعا کنند…

فرار از تو……
تنها راه حل برای ادامه ی زندگیم بود،
اما حداقل،
جلومو میگرفتی
بخاطر تو از زندگیم میگذشتم…………….
وقتی دست فشردیم
و
قول دادیم
فقط
دست تو مردانه بود
و
قول من. . .
ﺩﺳـﺘـﺨـﻂ ﺗــــﻮ …

ﺭﺍﺿــﯽ ﺍﻡ ﻧﻤــﯽ ﮐﻨــــﺪ …

ﮐـﺎﺵ ﺩﺳـﺖ ﺗــﻮ ﺑﻮﺩ …

نه من آنقدرهازیباهستم نه توآنقدرهاعاشق،ازمن وتوافسانه ای بجانخواهدماند
هنگامی که به من سیلی زد عشقم نسبت به او دو چندان شد؟زیرا تازه گرمای دستانش را احساس کردم
مــی دانـــی

اگـــر هنوز هم تورا آرزو می کنم

برای ِ بـی آرزو بودن ِ من نیستـــ !!

شــایـــــد

آرزویــی زیبـــاتــر از تـــ ــــو ســراغ ندارم .

ﺁﻩ ﺍﯼ ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﻣﺮﺍ
ﺍﺯ ﺷﺮﺍﺭ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ
ﻫﯿﭻ ﺩﺭ ﻋﻤﻖ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﺧﺎﻣﺸﻢ
ﺭﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ؟
ﻫﯿﭻ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺧﻮﯾﺶ
ﻧﻘﺸﯽ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ؟
ﻫﯿﭻ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﮐﺰ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻧﻬﺎﻥ
ﺁﺗﺸﯽ ﺳﻮﺯﻧﺪﻩ ﺑﺮ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ؟
ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺯﻧﯽ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ
ﮐﺰ ﻟﺒﺎﻧﺶ ﺑﻮﺳﻪ ﺁﺳﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﺁﺭﯼ ﺍﻣﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﺯ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﺗﻮ
ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻥ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺟﺎﻥ ﻣﯿﺪﻫﺪ
ﻫﺮﮔﺰﻡ ﺩﺭ ﺳﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻓﮑﺮ ﻧﺎﻡ
ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﮐﺎﯾﻨﺴﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﻢ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ
ﺧﻠﻮﺗﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ
ﺧﻠﻮﺗﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻭﻟﺒﻬﺎﯼ ﺟﺎﻡ
ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺗﺎ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻏﯿﺮ
ﺳﺎﻏﺮﯼ ﺍﺯ ﺑﺎﺩﻩ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﻫﻢ
ﺑﺴﺘﺮﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺍﺯ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﺳﺮﺥ
ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﯽ ﺩﻫﻢ
ﺁﻩ ﺍﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﻣﺮﺍ
ﺍﺯ ﺷﺮﺍﺭ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ
ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﯽ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻣﺴﺖ ﻭ ﺗﻮ
ﺻﻔﺤﻪ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ
آغازم که از تو بود
فکر نهایتم باش …
گاهی دلم میخواد انقد محکم بغلم کنی که نفسم بند بیاد
می خوام تلافی بشه تمام روزایی که بی تو نفس کشیدم
من رو ببخش نه به خاطر این که لایق بخشش هستم ، بلکه تو لایق آرامش هستی ، من آرامش تو را حتی به آرامش خودم نیز ترجیح میدم
این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی
دیگر سر نوشت !
این سو دستها در دست هم است و آن سو
عاقبت این عشق !
به راستی آخر این داستان چگونه است ؟
تلخ یا شیرین ؟
سهم من و تو جدایی است یا برابر است
با تولد زندگی مان؟
چه زیباست لحظه ای که من
به
سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به
ارزوی خود !
چه زیباست لحظه ای که سر
نوشت
با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد
آمد!
چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم
انگیز است لحظه خداحافظی ما !
این سوی زندگی ما در تب و تاب یک
دیدار می باشیم ….
و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر
قصه من و تو دیده می شود !
آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم
؟
سرانجام این داستان به کجا ختم خواهد
شد ؟
دلـــــــــــــــم دلی را میخواهد برای دوست داشتن خودم فقط خـــــــــــــــــــودم.
ڪـم می آورم…
مـی گـــویم :  اصـــلا مهـم نیـــست…
امـا تــــــ ♥ـــــو خـــوب مـیدانی

نبـودنــــت چقـــدر بـرایــم مهـم اسـت… !

هیچکس، بر نیمکت پارک به تنهایی نمی‌نشیند، یا یار در بر است،یا یاد یار در سر…!!
زیرسایه درختی آرام خوابیدم وخواب چشمان تورا میدیدم
غافل از سیبی که تو انداختی من هنوز نفهمیدم…
با زمزمه نام توسبد سبد شکوفه وباراناز آسمان هدیه می گیرمچه بزرگ و مقدس است نامت
ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺎﻧﺪﯾﺪﺍ ﺷﺪﻡ!
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﯿﺰﯼ
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﯽ
ﻣﺮﺍ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻫﺎ ﺭﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ!
ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯽ
ﮐﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﭘﯿﺮﻭﺯﻡ ﮐﻦ…
بی‌رحــم بـزرگیستــــ روزگـــار
اجــازه دوستــــ داشـتن و خواسـتن
کَسـی را بــه مـــا مـيدهـــد
امــــا اجـــازه  “  داشـتــنــش ”  را نـــه !!!
دلم
یک رمان می خواهد…
اولش “من” و “تو” باشیم… آخرش “ما”
ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﯿﻨﻮﺳﯽ ﻭ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻭ ﭼﻪ
ﺗﻔﺎﻭﺗﯿﺴﺖ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ … ﮐﻪ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻨﯽ ﻭ ﻣﻦ
ﻫﯿﭻ ﺍﺯ ﺗﻮ …
واقعيت است جاذبه تو از بس ک جذابي… ميخواهم تورو ب نيوتن ثابت کنم…..
اینقدر حرفامو خوردم، دلم از دستت پُره
میرم و عاشق میشم؛ شاید بهت بر بخوره
اگه دل کندن به کسي که واقعادوسش داري آسون بود فرهادبه جاي کوه کندن دل ميکند!
با فنجانی چای هم میتوان مست شد ،اگر اویی که باید ؛باشد…
من تمام ستاره هاي آسمون رو دوست دارم ولي
اونا در مقايسه با ستاره اي که در چشمان تو
ميدرخشه هيچند
دوست داشتن خوبان همیشه گفتنی نیست .گاه سکوت است وگاه نگاه وگاه یک پیام
نخست
دیر زمانی در او نگریستم
چندان که چون نظر از وی باز گرفتم
در پیرامون من
همه چیزی
به هیات او درآمده بود.
آن گاه دانستم که مرا دیگر
از او
گریز نیست…
مواظب باش هيچ وقت ازروى آتيش نپرى آخه ميگن جيگرزودكباب ميشه!!!
شادی همیشه سهم خودت،غم غنیمت است/شادی اگرزیاد اگرکم غنیمت است/ معشوق شعرهای کهن گرچه بیوفاست/ گاهی خبربگیردازآدم غنیمت است/ای خنده ات شکوفه ی زیتون رودبار/خرمای چشم های تودربم غنیمت است/گل های سرخ آفت جان پرنده هاست/درگوشه ی قفس گل مریم غنیمت است/شیرین قصه رابه کلاغان نمیدهند/ یک چای تلخ باتو عزیزم غنیمت است.
همین خوبه که بااینکه سراغ ازمن نمیگیری
ولی تاحرف من میشه یه لحظه توخودت میری….
ﺑـﯿـﺨـﯿـﺎﻝ ﺧـﯿـﺎﻟـﺖ ﻣـﯿـﺸـﻮﻡ . . .
ﻭ ﻣـﯿـﺴـﭙـﺎﺭﻣـﺖ ﺑـﻪ ﺩﺳـﺖ ِ “ﺍﻭ ”
ﺍﻣـﺎ ﭼـﻪ ﮐـﻨـﻢ ﮐـﻪ ” ﺍﻭ” . . . ﻓـﻘـﻂ ﯾـﮏ ﺿـﻤـﯿـﺮ “ﺳـﻮﻡ
ﺷـﺨـﺺ ﻏـﺎﯾـﺐ ” ﻧـﯿـﺴـﺖ
“ﺍﻭ ” ﮐـﺴـﯽ ﺳـﺖ ﮐـﻪ . . .
ﺗـﻤـﺎﻡ ﻫـﺴـﺘﯽ ِ ﺍﯾـﻦ “ﺍﻭﻝ ﺷـﺨـﺺ ﻣـﺨـﺎﻃـﺐ ِ” ﺣـﺎﺿـﺮﺕ
ﺭﺍ . . .

ﺑـﻪ ﺁﺗـﺶ ﮐـﺸـﯿـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ !
از آن جمــــــــــــــــله هایی ام
که انتهایش سه نقطه می خواهد …
حال هر طور می خواهی
تفسیـــــرم کــــــــــــــن !
ﻣﻦ آن زندانی روزم، که نامردان بی همت، به جرم دیدن یارم، مرا اندر قفس کردند، من از زندان نمیترسم، عبادتگاه مردان است، و‎ ‎یاد‎ ‎تو کلید قفل زندان است@?!!?@
من و تو همون آدم و حواییم!
بیا جاهامونو عوض نکنیم!
تو صلابت نگه دار من لطافت
من نجابتمو نگه میدارم تو نگاهتو
بیا سعی کنیم بهترین هم باشیم!
همیشه داشتن بهترینهابه آدم غرورخاصی میده،من مغرورترینم
چون توبهترینی.
اشتباه من بود

بس که مرور کردم ، ترا

اکنون ، به یاد نمی آورم

زندگی را…

من در رودخانه ي عشقت آروم و آهسته قايقم را مي راندم،..غافل از اينکه پايان اين رود زيبا به آبشاري سهمگين ختم ميشود…نگران نيستم!
حتي اگر از اين آبشار سقوط کنم و زخمي و درمانده شوم،برکه اي آرام در انتظار من است…….
ﻫﻨﻮز دﻟﺨﻮﺷﻢ ﺑﻪ “ﺧﺪاﻧﮕﻬﺪارش” ، اﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﺳﺖ . ﺑﺮﮔﺮدد

اﺻﺮاری ﻧﺒﻮد ﮐﻪ ﺧﺪا ﻣﺮا ﻧﮕﻪ دارد

گل من کاش از این فاصله حس میکردی،لحظه هایم همه از دوری تو دلگیرند……
ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻫﺎﻱ ﺩﻭﺭ
ﺟﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺗﻦ
ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍﺯ ﻫﺎﻱ ﭘﻨﻬﺎﻥ
ﻛﻼﻫﻲ ﺑﺮ ﺳﺮ
ﺍﺑﺮﻫﺎﻱ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ
ﺑﺮ ﻣﻦ ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ
ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻱ ﺭﻭﺷﻦ ﻓﺮﺩﺍ
کاش من فقط “تو” را داشتہ باشم…

و خدا هے بپرسد :دیگر چہ؟

بگویم : هیچ! همین کافیست…

طلايي ترين روزها،ارزاني نگاه مهربانت و هزار گل رز پيشكش قلب با صفايت
ﺑﺮﻑ ﺑﺒﺎﺭﺩ ﻳﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺮﺍﻯ ﺑﺎﻭﺭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ
ﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎﻯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻛﺎﻓﻴﺴﺖ .
یادت مثه تموم شدن مشق شب شیرینه!
و نبودنت مثه صف صبحگاه شنبه تلخ…
Aram tarin tapesh ghalbam ra taghdimet mikonam ta bedani ke aram bakhsh hame vojodam ,toei
اكر نيمه شبي در اغوش من بيفتي/آنقدر بوسه از لبهايت كنم كه از نفس بيفتي
دلبرم
پاییز در راه است
با بی بهانه ترین لحظه ها
با نا ارام ترین عاشقانه ها
با پر بغض ترین غروب ها
اما به یاد میاورم روزی را که
من به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
و
من باز عاشقت مانده ام
ﻣﻦ
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ،
ﺗﻮ
ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ،
.
” ﺻﺒﺮ ” ﻣﯽ ﺁﯾﺪ !
.
.
.
ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯾﻦ ﻋﻄﺴﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﺎﯾﯿﺰﯼ ﺭﺍ !!!!
ﺩﺭ ﺑﺎﺯ و ﺑـــــﺴﺘﻪ ﺷﺪ…
ﺍﻧﮕــــــﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﺩ ﺷﻮﺧــــی ﺍﺵ ﮔــــﺮﻓﺘﻪ…
ﺍﺩﺍﯼ ﺁﻣــــﺪﻧﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ…
ﺍﻟﻬﯽ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﺩﺍﺭﺩ ﺣﺮﺍﺭﺕ
ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺩﻝ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺎﻗﺖ
دل تو وقتي مي گيره دل من مي خواد بميره، حاضرم دلم بميره ولي دل تو نگيره
ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺍﻭﻣﺪﯼ؟ ﮐﺠﺎ ﻣﯽ ﺭﯼ؟
ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻦ ﺑﺴﺘﻦ
ﻣﻄﻤﺌﻨّﻢ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﮐُﺸﻨﺖ
ﻫﻤﯿﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻫﺴﺘﻦ
ﯾﻪ ﯾـــــﺎﺩ ِ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻋﺼﺮ ِ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ
ﯾـــــﮏ ﻗﻮﺭﯼ ﺧﯿــــــــﺎﻝ ﺩَﻡ ﮐــــﺮﺩﻩ ﺍﻡ !
ﻣﯿﻨﻮﺷﻢ ﺑﺎ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﺕ
ﻧﻮﺵ ِ ﺟﺎﻧﻢ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺖ
مي دانم فردا استاد چشمانش را ريز خواهد کرد و با نگاهي خيره خواهد پرسيد: کجا بودي که درس نخواندي؟! چه طور به او بگويم که آخر، دل تو هم جايي در دنياست؟
ﺑﻌﺪ ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ “ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺗﻌﻤﯿﺮ ﺍﺳﺖ” ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ.
کاش جای من بودی تا بدانی که چه حسی دارد وقتی دلم برای کسی مثل تو تنگ می شود.
ﺑـﻪ ﺭﯾﺴﻪ ﻣﯽ ﮐﺸــــﻢ ..
ﺍﺷﮑــــﻬﺎﯾــﻢ ﺭﺍ
ﺍﻣﺸﺐ ﭼﻘﺪﺭ، ﮐﻮﭼﻪ ﺩﻟــــﻢ ﭼﺮﺍﻏﺎﻧﯽ ﺳﺖ .. !
وقتي فراموشت خواهم کرد که عقلم خاموش ، نفسم قطع ، روحم در آسمان و بدنم زير خاک باشد !
ﺒﺨﻨﺪﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ..
ﻗﻬﻘﻬﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ ..
ﺍﻣﺎ ..
ﻫﯿﭻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﺯﺍﯼ ﻫﺮﮐﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ، ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﻐﺾ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻡ ؟ ..✘
من میدانم که تو خواهی آمد…
و بر من در جایی که بادها میوزند…
گریه خواهی کرد….
این باید همه آن چیزی باشد که من میخواهم…
میدرخشی….
می تابی….
امادوری….
ماه بودن همین است دیگر..!
ماه من!!
|___♥__|_:! ””-.,
“@@”””””” “”@”‘
دلم برات تنگ شده بود آوردم ببینیش!
بیا بهانه باش برای بودنم نه یک آرزو در بیکرانه های قلبم که رسیدن به آن برایم یک رویا یک خواب باشد.
ﺑﻪ ﭼﺸﻤﯽ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﻪ ﺳﯿﺮﺕ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﺩ ، ﺑﻪ ﺩﻟﯽ ﺩﻝ ﺑﺴﭙﺎﺭ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ
ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﺸﺖ ﺷﺪﻥ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ
میدونیدچراتقدس عشق ازبین رفت!؟راستش ازاون روزی که عاشقافهمیدن آخرجاده عشق جدایی وتنهائیس..دیگه بناروبه خیانت گذاشتن؛ اینطوری شدکه همه دارن به عشق نارومیزنندتادلشون خنک شه!وازاین هم قافلندکه شایددراین بین معشوقی بیادکه آخرعشق باشه وازدستش میدن-یه عده ای هم که صادقانه وپاک تازه وارداین ماجرامیشن ناجوانمردانه چوب گذاشته رومیخورن!! براهمینه که امروزه عشق افسانه شده…
گفتنی نیست قصه ی من با تو…

هر چه بود خاطره است؛

وتمنایی که بی پاسخ ماند…

تو مرا بدرود،

من تو را فریاد…

و زمین گرد است!

نميگم دوستت دارم نميگم عاشقتم
ميگم ديوونتم كه اگه يه روزناراحتت كردم بگي بيخيال ديوونست ‎
چی میشه پنجره های غم دیگه همشون بسته بشن
چی میشه دشمنای مهربونی همشون خسته بشن
هرچقدردور باشیم،بازبهم نزدیکیم!
بالارانگاه کن!
هردوزیر یک آسمانیم.
یه نصیحت:مواظب خودت باش
یه خواهش:اصلا عوض نشو
یه دروغ:دوستت ندارم
یه آرزو:فراموشم نکن
یه حقیقت:دلم برات تنگ شده.
ﻣﺎﻧﺪﻩﺍﻡ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻢ
ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻢ
ﺑﺎﻳﺪ ﺳﺎﻝﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻩﺍﻡ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻢ
ﺩﺭﻳﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻢ
ﻭ ﻛﺎﻓﻪﻫﺎﻱ ﻏﺮﻭﺏ ﺭﺍ
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ
ﺍﺳﺐﻫﺎ ﻭ ﺟﺎﺩﻩﻫﺎ ﺭﺍ
ﺑﺎﻳﺪ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ
ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭﺍ
ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻢ
ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﺭﺁﻣﻴﺨﺘﻪﺍﻱ !..✘
شيرجه زدن روو گوشى هميشه طنز بود…!!!
ولى وقتى معنا پيدا ميکنه ک
ميدونى “عشقت” بهت پيام ميده…
پس بفرست بياد “عزيزم”……..
“چشمانت” ارتش هیتلر است و دل من لهستان بی دفاع ….
میگن بدترین درد دنیا دندون درده
ولی اشتباه میگن….
بدترین درد اینه که با تمام وجودت
عاشق کسی باشی
ولی ندونی
یکبار…
فقط یک بار..
در روز به یاد تو می افته یا نه..؟
هر چقدر هم که از من دور باشی،
شب که ماه می تابد
به کنار پنجره بیا و نگاه کن
دلم خوش است جایی را می بینم
که تو هم نگاه می کنی
دستانم را رها نکن من در این جاده جز تو هم نفسی نمیخواهم. کنار دلتنگی هایم کنار بی تابی هایم بمان. تو فقط مرا میفهمی ارامشم.
لبهای مرا از همه استثنا کن
یک ماچ خصوصی به لبم اهدا کن!
ای دولت عشق در لبانت! لطفا
اصل چهل و چهار را اجرا کن
قول دادی بیایی
اما نیامدی،
و من عادتم شد کنار ساحل قدم بزنم
سنگ جمع کنم
برای پرنده‌ها دانه بریزم
و خیال ببافم!
حالا
اندازه‌ی خانه‌ای که نداریم
سنگ جمع کرده‌اَم،
نمی‌آیی؟!✔
ﺩﯾﺸﺐ ﺑﻪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎ ﺳﺮ ﺯﺩﻡ ﺍﻣﺎﻫﯿﭽﮑﺪﻭﻡ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯿﮕﺮﺩﯼ ﻣﺎﻫﻪ ﻧﻪ ﺳﺘﺎﺭﻩ!
غرق تمنای توام
می توانی به لبخندی ناجی من باشی..
نگاهت را به دنيا نخواهم فروخت.حتى اگر به اندازه دنيا از نگاهم دور باشى..
عمريست در چشمهايت گير انداخته اى دل مرا
حالا پـــــــــــــــــر ميدهى که برو؟✔
ریتم بارون توی بلوارنعون طرح نورانیهرفت واومده
یه نفس پشت نفس راه منو سمت رفتار تن تو پل زده
اونقدرعاشقترم که حسمو میتونم واژه به واژه بشکفم
جانب عطر توروبگیرموتوترافیک شبونه بشکفم
هر روز منتظر دستانی هستم خلاق ک رایحه محبت میدهند . دستان شفا بخش تو را می گویم ک بهترین واژگان احساس را برایم خلق می کنند
بودنشان برام عادت شده گاهی دلم اشفته حال است بی قرار حس میکنم بهانه دستان تو را دارند می آیی دلم در اوج بعض دوری دستانت هست روزهای نبودنت در دلم فریاد می شود در قالب واژگانی در دستان بی مهرم بر سرت. خالی می کنم کاش شهامت داشتم بگویم دستانت ازم دریغ نکن محتاج دستان پرمهرت هستم…
عاقبت از دوریت تنهای تنها میشوم، من گدای بی پناهی چون زلیخا میشوم، بر دل تنهای من فانوس دریایی بتاب، من به شوق دیدنت همرنگ دریا میشوم.
عــشــق مــن ! بیا !
قـــول می دهم که : قایقت شوم ؛
تـــو فقط بادبانم باش !
بـــگذار هر چه حرف پشت سرمانم می زنند
باد هوا شود ؛ و دورمان کند از این آدم ها
ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﻮﺩﻡ !
ﮐﻪ
ﺣﻮﺍﺳﻢ ﺟﻤﻊ ﺑﻮﺩ !
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﭘﺮﺕ ﺷﺪ
ﻭ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ
ﻣﺮﺍ
ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﮐﻮﭼﮑﻢ ﺻﺪﺍ ﺯﺩﯼ …
یکی از لذتهای که دیگه نیست
اینه که آروم کنارم خواب باشه.. بعد همینجوری خیره بهش نگاه کنم.. نه اینکه خوابم نیاد.. به زور خودمو بیدار نگه دارم تا تماشا کنم که مثله فرشته ها می خوابه..
بعد یهو از خواب بیدار شه و با چشمای بسته بگه :آبـــــــ …
بپرم سه سوت براش آب تَگَری بیارم.. اون بخوره .. نصفشم از زیر چونه اش بریزه … زیر لب بگم: نوش جــــــونـــــت عـــشــــقـــمـــ…
آروم دوباره همونجوری بخوابه و بهش خیره بشم..
هر چیزو هر کس بهترین چیزها رو برای خودش ارزو میکند و این را میدانم که ستارگان درخشش چشمانت را ارزو دارند ولی من خود خودت را…
عاشق که باشی معنی خیلی چیزارو با تمام وجودت میفهمی,خیلی سخته ولی دلنشین
نمی دانم کجای خوب این قصه ایستاده ای…
که از حواس لحظه هایم پرت نمی شوی…
امشب درآرزوهایم برایت آرزومیکنم که آرزوی کسی باشی که آرزویش را داری!!!
آغوشت غاری است
که وسوسه می کند
همـه را برای پیـامبر شدن…

ﻓﺮﺩﺍ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺳﺖ
ﻛﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﺑﺮ ﻋﻤﺮ ﺗﻠﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﺭﻭﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ …
ﻭ ﻣﻦ ﻃﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ
ﻛﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻡ … !
ﺁﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ!
ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ،
ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻨﺪﺍﻥ!
ﻣﻦ ﺯﺧﻤﯽ ﺍﻡ…
ﺑﺎﻫﺮ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﯼ، ﺩﻟﻢ ﺗﮑﺎﻧﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ!
ﻭ ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﮑﺎﻥ، ﭼﯿﺰ
ﺁﻥ ﺩﻭﺭﺗﺮ ﻫﺎ ﺳﺮﺍﻍ ﻫﯿﭻ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ
ﮐﻪ ﮐﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ
ﻣﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ !!!…
امروز باران ببارد یا نبارد من…

خیس از “یاد” توام…
دلم برای دیدنت گریست…
بگذار بگرید…
تابداند…
هرآنچه خواست همیشه نیست…
ﮔﺮﺍﻫﺎﻡ ﻋﺰﯾﺰ !
ﺗﻠﻔﻨﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﮓ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﻧﺪﺍﺷﺖ !!
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﺕ ﺳﺮ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ” ﭼﺴﺐ ِ ﻗﻠﺐ ” ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ؛ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪﯾﻢ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﮎ ﻫﺎﯼ ﻗﻠﺐ ِ
ﺻﺎﺣﺐ ﻣﺮﺩﻩ ﻣﺎﻥ ﻭ ﻏﺼﻪ ﯼ ﺯﻧﮓ ﻧﺨﻮﺭﺩﻥ ِ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﺧﺘﺮﺍﻋﺶ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ !!
ﺳﺎﺩﻩ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮔﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﻋﺰﯾﺰ ! ﺣﺎﻝ ِ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ، ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﻘﺼﺮﯼ .
چايهايت را تلخ نخور!يکبار صدايم کن…تمام قندهاى دلم را برايت آب ميکنم
ورود توبه زندگیم یه معجزه بود…..وقتی بهت فک میکنم آرامش میگیرم…ممنونم ازحضورت…من یه خواهش دارم..میشودمراعاشق ترکنی..میشومراتامرزجنون خودبرسانی..آخرهرچقدرهم عاشقت هستم فک میکنم کم است..
عــاشقــانـه هــايـم
تــمـامـی نــدارنــد !
وقــتـی تــو
بــهـتـريـن
“اتــفـاق”
زنــدگـی ام هستی . . .
نمیشه اما ای کاش از همون اول اینطور عاشقت نمیشدم

نمیشه

اونقدر مشکله که حتی حالا هم که مینویسم

باید سختی لرزیدن دستامو تحمل کنم

فراموشت کردم … آسون نبود

تو پس زدی اما یکی هست که

تو رو پس بزنه

ﺑــﻮﻱ ﭘــﺎﻳﻴـﺰ ﻣﻴـــ ــﺪﻫﺪ …
ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥِ ﺍﻳﻨﺮﻭﺯﻫــﺎ ؛
ﮔﻮﻳـﺎ ﻛﻪ ﺷـــ ــ ــﻬﺮﻳـــﻮﺭ ﻋــــﺎﺷــﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ
ﭼﺸﻢ ﺩﯾﺪﻥ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ
ﻧﺪﺍﺭﻡ …
ماهی به آب گفت: تو نمیتونی اشکای منو ببینی، چون من توی آبم.. آب جواب داد اما من میتونم اشکای تو رو احساس کنم چون تو توی قلب منی..
تو از اونجا که دوره از منی که مونده تو این بن بست
به عشقی که هنوز زنده ست حواست نیست حواسم هست
عجیب و گنگه دنیامون با اینکه همه چی ساده ست
داری دورتر میشی از من
حواست نیست حواسم هست
دروغ گفتم که بدون تو آغوشم رابروی کسی باز نخواهم کرد……بدون تو آغوشم رابروی مرگ باز کردم …
این بود تمام خیانت من
برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است. تویی که تصور حضورت سینهً بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق میزند. در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم. ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی میکردم تا مثل باران هر صبح برایت شعر می سرودم آن هنگام زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم و بر صورت مه آلودت میلغزیدم. ای کاش باد بودم و همه عمر را در عبور می گذراندم تا شاید جاده ای دور هنوز بوی پیراهنت وقتی از آن می گذشتی را در خود داشته باشد که مرحمی شود برای دل های سرگردان.مهربانم، ای محبوب دوست داشتنی ام بیا و یک بار هم که شده از کنار پنجره دلم عبور کن و فریاد قلبم را که هر لحظه تو را می طلبد به گوش گیر و جواب ثانیه های عشقم که بر عشقت لنگر انداخته جوابگو باش. بگذار لبانم عشق را از لبهای گرم و نفس گیرت عاشقانه تر از همیشه حس کند.

.::تویی که در کویر ذهن من همیشه بهاری.::

ﻣﻦ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ …
ﮐﻤﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﮐﺎﻡ ﺑﺪﻩ …
ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺗﺮ ﺷﻮﻡ …
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺍﻏﻮﻧﺘﺮﻡ !..
محال نیست برگشتنت….
ولی من میروم تا”ما”شدنمان محال بماند…
نه عذاب وجدان بگیری از”برو” هایت
يکرنگ باش اي تو که ادعا ميکني عاشقتريني ، مغرور نباش اي تو که ادعا ميکني مرا دوست داري ، تو که ميگفتي تنها مال مني ، پس چرا براي همه چشمک ميزني.
تو که ميگفتي تنها در قلب مني ، پس چرادر قلب همه پرسه ميزني؟وفادار باش ، اي تو که در آغاز آشنايي وفاداري در حرفهايت بود ، صادق باش اي تو که با دروغ مرا در دام خودت انداختي .
يکدل باش با دلي که تنها به عشق تو مانده و خطي سرخ بر روي همه کشيده.تو که ميگويي مرا دوست داري چرا اشکهايم را پاک نميکني ، چرا دلتنگم نميشوي و مرا صدا نميکني؟
به خدا اين رسم عاشقي نيست‏
عاشقی یعنی بعد از دو ساعت اس ام اس بازی با عشقت.شب که دلتنگش میشی دوباره میشینی همون اس ام اسای تکراریومیخونی…
ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ : ﺍﺯ ﺯﺍﻭﯾﻪ ﯼ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ
ﺍﺯ ﺯﺍﻭﯾﻪ ﺗﻮ
ﺁﻫﺎ ﺩﯾﺪﻡ ، ﺍﺯ ﺯﺍﻭﯾﻪ ﯼ ﺗـــــﻮ ﭼﻪ ﺗﻨـــــــﮓ
ﺍﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺩﻭ ﺿﻠﻊ ﻣـــــﻦ ﻭ ﺗــــﻮ
غرق شدن زیادی در تو مانند خندیدن است خندیدن هایی که بیش از حد ان باعث سرفه های من می شود.
دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت،آنکه لایق دوست داشتن است را دوست دارد
ﺣــﺮﻑ ِ ﺗـــﻮ ﮐـﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻣـﻦ ،
ﭼـﻘـﺪﺭ ﻧــﺎﺷﯿـﺎﻧـﻪ !
ﺍﺩّﻋــﺎﯼ ِ ﺑـﯽ ﺗــﻔﺎﻭﺗـﯽ ﻣﯿﮑــﻨﻢ !
سرچشمه عمر آدمی یک نفس است و آن نفس هم فدای یک هم نفس است(مثه تو)
آرام ، آرام ، می بــوسـمـت

آنقدر که طرح لــب هــایم ، روی تمام بــدنــت جـا بـمـانـد !

بگذار همه بدانند آغــــــــوش تـــــــــو

فقط قـلـمـرو مـن است . . . !✔

چقدر خوب میتوانی دوکفه ترازوی روزگارم را یکی کنی
با نبود خودت ونابودی من
….. همه روزگارم هیچ میشود….
برایت ارزومیکنم بهترین هایی راکه هیچکس هیچوقت برایم ارزونکرد…
ﺣﺎﻻ ﮐــﻪ ﻣﯿــــﺮﻭﯼ ﺗﺎ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺘـــ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﺳـــــﺮ
ﮐﻨﯽ ……………..
ﺑــﺮ ﺳــﺮ ﺩﻭ ﺭﺍﻫــﯽ ﮐﻪ ﺭﺳﯿــــﺪﯼ ………….
ﺑﻪ ﭼﭙــــــ ﺑـــﺮﻭ
ﺑــﻪ ﺟــﻬــﻨــﻢ ﺧــﺘـــﻢ ﻣــﯿــﺸﻮﺩ !!!!!!!….
کنارم نیستی امادائم
درکوچه های ذهنم قدم میزنی!شایددوست داشتن یعنی همین,
دستم نقاشي بلد نيست;
“اما
دلم
برايت
پر ميكشد…”
عمریه تنهاییامو توی آیینه میبینم
پشت به عکسهای قشنگت رو به پنجره میشینم …
ﻭﺍﯼ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻟﺬﺗــــــﯽ ﺩﺍﺭﻩ ..
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺟـــــﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ..
ﯾﻬﻮﯾـــــﯽ ﺻﺪﺍﺕ ﮐﻨﻪ ، ﻋﺸـــــــﻘﻢ ؟
ﺑﻌﺪ ﺑﮕﯽ ﺟﻮﻥ ﺩﻟــــــــــﻢ؟
ﺑﻌﺪ ﺑﭙـــــﺮﻩ ﺑﻐﻠﺖ ﻭ ﺑﻮﺳﺖ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺑﮕـــــﻪ …
ﻋﺎﺷﻘـــــــــﺘﻢ
تمـام ِ این چـند سـال و اَنــدی عــمرم بـه کــنار …مـن فـــقط ،بـه انـــدازه ی همــان صَــدُم هـای ِ ثـانیه ای که ،در هــوای ِ عطـرِ ِ آغــوشت نفـس کـشیـدم ،زنـــدگـی کــــردم
ارتباط ناسالم وخیانت مثل اعتیاد میمونه
هر چی بیشتر دنبالش بری بیشتر جذبش میشی.
ترکش هم سخته چرا که آلوده شدی.
در نهایت بدبختی خودت واطرافیان.
و مرگ چیزی بنام عشق در خانوادت
وسرانجام
آبروریزی …
چقدر خوبه که دستامو تو دستای تو میذارم
چه دنیایی تو چشماته
“چقدر دنیامو دوست دارم ”
میدونی فرق توبا برف چیه؟
برف میادو به زمین میشینه ولی توهمین جوری به دل میشینی
هـــي غريبه!
روي كسي دست گذاشتي كه همه دنيامه
بي وجدان اينقدر راحت به او نگو عزيزم…..
بوی رفتن می دهی. . . .

در را بـــــــاز میگذارم. . . .

وقتی برو. . . .؛

کـــــــــه گنجشک ها

و ستــــــاره ها. . . .؛

خوابنـــــد . . . .

‧٠•◆●♦▶┃ℳ┃◀♦●◆•٠‧

ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ….
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﺸﺖ ﮐﺮﺩﻩ ….
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺯﻭﺭﮐﯽ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ….ﺯﻭﺭﮐﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ….ﺯﻭﺭﮎ ﯼ ﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ ….
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﻧﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺗﺤﺮﮎ ﻭ ﮔﺮﻣﺎ ﺗﻮﻭﺵ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻢ ﻣﯿﺸﻪ ….
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺧﻮﺩﻣﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ …..
ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﺯﻭﺭﮐﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ …
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻤﯽ ﻋﻄﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﭙﺎﺷﯿﺪﻧﺪ …
ﻣﺜﻞ ﺍﻭﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸـــــــﻖ ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﺪﻡ …. ﺑﺎ ﻋﺸــــــــﻖ ﻣﯽ ﺩﻭﯾﺪﻡ …..
ﺑﺎ ﻋﺸــــــــﻖ …. . ﺑﺎ ﻋﺸــــــﻖ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ …..
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﺷﺪﻥ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ …
زرد آبی قرمز سفید مشکی
نمیدانم از کدام
رز…
برایت هدیه بیاورم تا در خاطرت بمانم
ای آنکه که
اشکهای
شبانه ام از آن توست…
نقطه، اگه يه دونه باشه يعني تموم شد!
نقطه اگه سه تا باشه يعني ادامه داره…
يعني تمام نشده!
ايناروهمه ميدونن،
امابه من بگو:نقطه اگه دوتا باشه يعني چه؟!
يعني تمام شده ياادامه داره؟!
من توي دونقطه چين گيرکردم،مثل بادبادک،تودستاي باد…
مثل يه گنجشک معلق بين آسمون وزمين. . .
يابادستات يه نقطه روپاک کن وتموم کن،يا يه نقطه اضافه کن وادامه بده
قدم بزنیم . . .
من با ” تـــــــــو ”
تو با هر که دلت خواست !
فقط بیــــــــــا قدم بزنیم . . .
اصلا بیا و بگذار . . .
سایه ات باشـــــــــــم . . .
سایه که آزار ندارد !
دارد ؟
آرام و بی صدا اومد قلبمو ازم گرفت

بعدش اومد خوابمو ربود

کم کم دیدم داره تو نمازم سرک میکشه

نمازمو هم مال خودش کرد . شد همه

چیزم . خدایا ترسم ازینه که برام جای تو نشه .

عشق یعنی یه اس ام اس هایی تو گوشیت هست که هیچوقت دلت نمیاد پاکشون کنی…
همین که هستی
همین که
لابلای کلماتم نَفَس میکشی ،
راه میروی ،
در آغوشم میگیری ،
همین که پناه ِ واژه هایم شده ای ،
همین که سایه ات هست ،
همین که کلماتم
از بی ” تو ” یی یتیم نشده اند ،
کافی ست برای یک عمر آرامش ؛
باش حتی همین قدر دور
حتی همین قدر دست نیافتنی…
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ :
ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻦ ، ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ …
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ، ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﺳﻢ !!! …
دستانت را به من بده
تا ببینی چگونه آسمان دلت را ستاره باران میکنم
تا اوج آسمونا میبرمت
تا فرشته ها هم از دیدنت
حسودیشون شه
که تو همه چیز منی
یادت باشد سکوت
اولین اشتباه یک رابطست…
از دار دنیا فقط یک چیز داشتم
دوستت. . . .
ﻣﻦ ﮔﯿﺞ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ
ﺧﻮﺍﺑﻬﺎﻡ ﮔﯿﺞِ ﻣﻦ ﺍﻧﺪ …
ﮐﯽ
ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺭﻭﯾﺎ ﻫﺎﯼ
ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻧﻢ ﺭﺍ
ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ميگن اگه به ياد يکي بخوابي خوابشو مي بيني.
مي ميرم برات تا هميشه ببنمت!
عاشقی یعنی چند بار استخاره کنی و بد بیاد باز بگی
استخاره اینطوری نیست حتما اشتباه میکنم
ﺧــــﺪﺍﯾـــﺎ
ﺗﻤـــــــﺎﻡ ﺧﻨــــﺪﻩ ﻫــــــ ــﺎﮮ ﺗـــﻠﺦ ﺍﻣﺮﻭﺯﻡ ﺭﺍ ﻣﮯ ﺩﻫـــــــﻢ
ﯾﮑـــــ ـــﮯ ﺍﺯ ﮔﺮﯾــ ــﻬـــ ﻫــــــــﺎﮮ ﺷﯿــﺮﯾﻦ ﮐﻮﺩﮐــ ـــﮯ ﺍﻡ
ﺭﺍ ﭘــــﺲ ﺑــــــﺪﻩ
چه ساده لوحانه باورت کردم ؟!!!!…….دروغ میــگویـــی…!!!که دلـــت به بـــودنم خـــوش است…بـــود یا نبـــودم در رونـــد زنـــدگـــیت هیچ تـــاثیــــری ندارد…تـــو قلــــبت بــــرای هـــمــه زد جــــز مـــــن
زيبا! زيبايي همچو تشأشعه نور خورشيد از لاب لاى درختهاى سر ب فلک کشيده ى جنگلهاى سبز…
زيبا! زلالى همچو آب رود خانه اى, ک زين پس باريدن سرازير ميشوى…
بريز بر سرم و جارى شو در وجودم…
زيبا! همچو آسمان آبى, خورشيد نورانى, پرتو افکن وجودم باش ک گرم شوم…
زيبا! آنگونه ماه صفتى ک گويي شب چهارده شده اى….
و مرا خيره و متحيرخود ميسازى…
زيبا! در انتظار تابش و باريدنت هستم…
زيبا! پس قدمهاي ريشه هايت را در خاک وجودم بدوان ک با جان و دل پذيراى نوشاندن توهستم…
درخالصانه ترین گوشه ی قلبم آنجاکه خبرازتاریکی هست یادتومیدرخشد!
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﻗﻠﺒﻢ
ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻭﺍﮊﻫﺎﯾﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ !…
ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﺵ !….
یادت هست گفته بودم تنهایت نمیگذارم
تو در تنهایی هایت هم تنها نیستی
جایم را تغییر داده ام
از کنارت به پشت سرت رفته ام
گفته بودم به من تکیه کن.
ﻳﻌﻨﻲمیشه یه روزی برسه …

که بیایی مرا در آغوش بگیری
بخوام گله کنم

بگی هیس…
همه کابوس ها تمام شد

ﺣـــﺮاﻣﺶ ﺑـــﺎد. . .

آن ﮐــﻪ ﭘــُـﺮ ﻣﯿﮑﻨــﺪ. . .

ﺑــَــﺮای ﺗــــﻮ ﺟــــﺎی ﻣــَــﺮا…!✔

مــن،ازتمام آسمـــان يک بــــاران را ميخواهم…و از تمــــام زميــــن,يک خيابان را..وازتمــــام تـــــو،يک دست
که قفــــل شده در دست مـــــن…
دوست دارم
با آهنگ گامهایمان ،
با
صدای عشق ،
از
بن بست تنهایی
بگریزیم ….
با من قدم بزن حالا که با منی حالا که بغضیم حالا که سهممی… با من قدم بزن میلرزه دست و پام بی تو کجا برم بی تو کجا بیام… دست منو بگیر کنار من بشین من عاشق توام حاله منو ببین…از دلهره نگو از خستگی پرم بی تو میشینمو روزا رو میشمارم…. هر جا بری میام دلگرم و بی قرار بی من سفر نرو ،تنهام دیگه نذار تو با منی هنوز عطر تو با منه فردا داره به ما لبخند میزنه…..[可怜][可怜]
کاش یاد تو
به سان فلفلی زیر بینی که تحریکت میکند عطسه کنی،
قلبم را تحریک میکرد
تا هرآنچه از تو در قلب دارم
بیرون بریزد . . .
يوسف در چاه افتاد

و تو درقلب من،

او عزيز مصر شد

وتوعزيز دل من.!

آدمها پیر كه میشوند عاشق نمیشوند؛بلكه وقتی دیگر عاشق نشوند پیر میشوند
(گابریل گارسیا ماركز)
من صفرم ، تو دو؛ باتو بیستم،بی تو نیستم.
مـوهــــــــــــــٰٰٰٰـای بُلنــــدَم را هیــــْـــــــــچ دوســــت نــَــدارَم ْ

وقتــــــــــــی ْ ؛

طَنــــاب ِِِِ دارَم مـی شَـــــــــوَند. . . .

بـــی نـَـــــــــوازشِ ِِِِ

دَســـــْـــت هــــــٰٰـای ِِِِ

تـُـــــــــــــــو . . . .

یک روز ماه به من گفت :اگر عشقت تو را به گریه می انداخت چرا عشقت را ترک نمی کنی….???به ماه نگاه کردم و گفتم ایا تو هرگز می توانی آسمانت را ترک کنی?
کنارم که هستي

زمان هم مثل من دستپاچه ميشود

عقربه ها دوتا يکي ميپرند

اما همين که ميروي

تاوان دستپاچگي هاي ساعت را هم من بايد بدهم

جانم را ميگيرند ثانيه هاي

بي تو

زن طراوت زندگی نیست . . .

زن روغن مابین چرخ دنده های نخراشیده ی زندگی نیست . . .

زن بخش مهمی از زندگی نیست . . .

زن مُسکن دردهای زندگی مرد نیست . . .

زن طراوت زندگی نیست . . .

زن تمــــــــــامِ تمــــــــــــامِ تمــــــــــام زندگی مرد است . . .

ﺑﻪ ﺳﻪ ﭼﯿﺰ ﺗﮑﯿﻪ ﻧﮑﻦ ،
ﻏﺮﻭﺭ ،
ﺩﺭﻭﻍ ،
ﻭ ﻋﺸﻖ ،
ﺁﺩﻡ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺭ ﻣﯽ ﺗﺎﺯﺩ ، ﺑﺎ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﺑﺎﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ
)
دل بستن مثل پرت کردن یک سنگ تو دریاست و دل کندن مثل پیدا کردن همون سنگ
ﺩﺍﺷﺘﻢ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﭘﻴﺎﻣﮏ ﻣﻰﺧﻮﻧﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﻬﺖ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﭘﻴﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻣﻮ ﺑﻪ ﺟﺎﺵ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﮐﻮﭼﻴﮑﻮ ﻣﻰﻓﺮﺳﺘﻢ♥
من خوبم… من آرامم… من قول داده ام
فقط کمی تو را کم آورده ام… یادت هست میگفتم در سرودن تو ناتوانم… واژه کم می آورم برای گفتن دوستت دارمها؟
حالا تمام واژه ها در گلویم صف کشیده اند… با این همه واژه چه کنم؟
ﺷُﮑﺮ ﺑﻪ ﺻﺒــــــــــــــﺮ ﺩﺳﺖ ﺩﻫﺪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻭﻟﯽ . . .

ﺑَﺪ ﻋَﻫﺪﯼِ ﺯَﻣﺎﻧﻪ ﺯَﻣﺎﻧﻢ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ . . .

اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد ؛…خبرم کن … بهت قول نمیدم که میخندونمت .ولی می تونم باهات گریه کنم …اگه یه روز خواستی در بری …حتماً خبرم کن ،قول نمیدم که ازت بخوام وایسی .اما می تونم باهات بیام …اما اگه یه روز سراغم رو گرفتی…و خبری نشد …سریع به دیدنم بیا …احتمالاً بهت احتیاج دارم
در ﺣﺼﺎر ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﺎرﻫﺎ دﻟﻢ ﺷﮑﺴﺖ،ﺑﻪ ﯾﺎد .ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﯾﺎدم ﻧﮑﺮد
شب سردی ست و هوا منتظر باران است

وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است

شب بخی رای نفست شرح پریشانی من

م اه پیشانی من دلبر بارانی من…

پسرک
زن نبود ه ای که بدانی سینه ی مردانه ات..
برای این سر پراز هوای تو چه حکمی دارد؟
زن نبوده ای که بدانی
دستهای مردانه ات که در دستم باشد
حکم دنیا را دارد برایم!
آرزو میکنم هیچ راه نجاتی نداشته باشی وقتی که غرق خوشبختی هستی
و آنگــــــــــــــــــــــــــــــــاه که سخـــــــــــــــــــــــن نمی گویــــــــــــــــی
سکــــــــــــــوت لبهـــــــــــــــایت همچــــــــــــــــون دیواری بلــــــــــــــند
روی ســـــــــــــــــرم خــــــــــــــــــــــراب مـــــــــــــی شـــــــــــــــــــود
و مــــــــــــــــــــــن از ویــــــــــــــــــــرانی دیـــــــــــــــــــوار می ترسم
از زیــــــــــــــــــــــــــر آوار نگـــــــــــــــاهت خــــــــــــــــــــــــرد شدن
واقعا نمی دانم كه با چه بیانی زیبایی عشق تو را بسرایم .
تمام غم های من با لبخندی كه بر لبهای شیرینت نقش می بندد از بین می رود.
تمام شیرینی زندگی ام با كوچكترین غمی كه بر چهره تو می نشیند محو می شود.
عشق من لحظه ای نیست كه در یاد تو و غرق در خیالت نباشم.
گلم نمی دانم چطوربگویم كه چقدر دوستت دارم
و چه اندازه میزان محبت تو در دلم ریشه افكنده است.
فقط آرزو میكنم كه زندگیم حتی برای یكلحظه هم كه شده
كوتاه شود و تمام آن را در كنار تو باشم.
روز به روز كه می گذرد آتش محبتت در دلم بیشتر می شود
و من به خاطر این محبت تو از صمیم قلب می گویم كه:
” نیــــازمــ با تمــامــ وجـــود دوستت دارم ”
تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمی شوی
تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلمکه فراموش نمی شوی
همیشه تو را در میان قلبم می فشارم تا حس کنی
تپش های قلبی را که یک نفس عاشقانه برایت می تپد
ﻣﯿﺸﻪ اون ﯾﮑﯽ دو دل. ﺷﺮط دل دادن دل ﮔﺮﻓﺘﻦ ، وﮔﺮﻧﻪ ﯾﮑﯽ ﺑﯽ دل
دیشب که رفتی
آرزویم زخم برداشت.
از آرزوی زخمی قلبم
خون سیاه عشق می چکد.
عشـــــق یــعنی حـتی اگـه بدونـــی نـمیخوادتــــــ ,
بدونــــی نمیشـــــه,
امــا نتـــونی ترکــشی کنـــی
نه خــــودشو , نه فکـــــرشو
لعنت به نگاهی ؛

که نمیدانی معنایش رفتن است ،

یا ماندن … !!!

تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بی تو میمیرم ..
می خوام بگم تو دنیای منی ..
می خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره ..
می خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !!
می خوام بگم شدی مجنون عشقم …
می خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم !
می خوام بگم که میخوام دلمو فرش زیر پات کنم ..
می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!
می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !!
می خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم …
می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …
می خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم …
می خوام بگم مثل خرابه های بم خرابتم …
می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ..
می خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !!
می خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !!
می خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم ..
می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم …
می خوام بگم هر شب با خیالت می خوابم !!
می خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !!
می خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم ..
می خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !!
می خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….!
دل ریش شد هنوز جفا می کنی بر او
ای پرنمک دلم همه بر ریش کرده ای
برعاشقان جفا کنی ای دوست روز و شب
لیکن زجمله بر دل ما بیش می کنی
گفتی که از فراق چه رنجت همی رسد
آری قیاس ما زدل خویش می کنی
ﭼﻘﺪﺭ ﭘﻮﭺﺍَﻧﺪ
ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ،
ﭘُﺮﻡ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺖ !
ﻣﻦ ﻳﻪ ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ ﻭﻗﺘﺸﻪ ﻋﺎﻗﻞ ﺷﻢ ﺗﻮ اﻭﻥ ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺑﻲ ﺣﻖ ﺑﺪﻩ ﻋﺎﺷﻖ شم
ﻓﻘﻄ ﻣﻴﺨﻮاﻡ ﺑﺎﺷﻲ
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ ﻫﻤﻴﻦ
روبرویم تو…و من شاعر….آنقدر زیبایی که شعر در من، در میماند!
به تو نیاز دارم مثل آدم به حوا…
نه نه مثل آدم به هوا…
ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ “ﺭﻭ” ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
ﺍﻣﺎ ﺭﻭﻳﺸﺎﻥ ﮐﻢ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ !!
دیگر نه کلاغ ها در رویای پنیر به خواب می روند
نه من
به امید بوسه های سانسور نشده تو

اصلا تصورش را هم نمیتوانی بکنی
دیشب در آشپزخانه
سیب های سرخ
چاقو را بین خودشان تقسیم میکردند.

چشمای مهربونت
عقل منو ساکت کرد و قلبم را پادشاه
اما صدای قلبت
عقل منو به موافقت از قلبم وادار کرد
عزیز دل… ♥
بوسه یعنی لذت دلدادگی
لذت از شب
لذت از دیوانگی
بوسه آغازی برای ما شدن
لحظه ای با یار خود تنها شدن
بوسه آتش میزند بر جسم و جان
بوسه یعنی عشق من با من بمان…
ﺗﺸﻨﻪ ﺍﻡ ……
ﮐﺴﯽ ﯾﮏ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﻤﺪﺭﺩﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﺪ ….
ﺳﻔﺮﻩﯼ ﺩﻝِ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺩ، ﮐﺴﯽ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻳﺎﻓﺖ .
ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺏِ ﻳﮏ ﺳﺘﺎﺭﻩﯼ ﺻﺒﻮﺭ
ﺯﻳﺮ ﺑﺎﻟﺶ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺭﺍﺣﻠﻪ ﺩﻳﺪﻩﺍﻡ،
ﻳﺎ ﺑﺎﺩ ﻣﯽﺁﻳﺪ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭُﻓﺖ،
ﻳﺎ ﺷﺎﻳﺪ ﮐﺮﺍﻣﺘﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻫﻴﭻ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﻴﮑﺮﺩﻡ ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺑﺮﻭ ﻣﻴﺮﻭﻱ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻴﺰﺍﺭﻱ..ﮔﻔﺘﻲ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﻴﮑﻨﻪ..

ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ..ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺍﻱ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻱ ﺩﺳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺎﺷﻲ؟؟!!

ﺑﺮﻭ………

ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﻣﻴﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻣﻌﻨﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ..

یک سلامم را اگر پاسخ بگویی، میروم لذتش را با تمام شهر قسمت می‌کنم…
من در تلاشم که در یادم بمانند!
و تو سعی می کنی که فراموش کنی خاطراتمان چه بلا تکلیفند
تارهای سفید لابلای موهایمان،تاوان حرفهایست که نمیتوانیم بزنیم.
ﻣــﻦ ﺍﺯ ﺍﯾــﻦ ﺑــﻪ ﺑﻌــﺪ ﺑــﺠﺎﯼ ﺍﯾــﻦ ﺟــﻤﻠــﻪ ﻫﺎ :
ﻣﻮﺍﻇــﺐ ﺧــﻮﺩﺕ ﺑــﺎﺵ
ﺩﺳﺘــﺖ ﺩﺭﺩ ﻧﻜــﻨﻪ
ﺧــﺪﺍ ﺧﯿــﺮﺕ ﺑــﺪﻩ
ﺳﻼﻣــﺖ ﺑﺎﺷﯽ
ﭘﯿﺮ ﺷــﯽ ﺟــﻮﻭﻥ
ﻓﻘــﻂ ﯾﻪ ﺟــﻤﻠﻪ ﻣﯿﮕــﻢ :
“ﺩﻟــــــــﺖ ﻧﺸــــــﻜﻨﻪ “!
ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺳﺖ
سینه ای خواهم چو اقیانوس بی ساحل فراخ تا بگویم قصه ای از روزگار تنگ خویش
به دنبال دستاتی هستم که هیچگاه دست سردم را رهـــــا نکند …

به دنبال قلبی هستم که جایی برای عشق آتشینم داشته باشـــــد …

به دنبال دلی هستم که دروغ او را نشنـــاسد …

چشمانی که چشمانم را به خاطــــر بسپارد …

و لبانی که نامم را زمزمه کنـــــــد …

به دنبال عشقی هستم که در آن جدایی معنایی نــــــدارد …

و گاه اگر از دلم رنجید پا روی عشقش نگـــذارد …

مـــــــــــــــــــــن …

به دنبال سوار نشین اسب سپید رویاها نیســـتم …

تنها به دنبال دلی هستم که مفهوم عشق را درک کــــــرده باشـــد …

ﺩﯾﺸﺐ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ
ﺟﻨﮕﻞ ﺧﺸﮏ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ
ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﮐﺮﺩ
ﺍﯼ ﺩﻭﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ
ﺭﺍﺯ ﻫﻤﺰﺍﺩﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﮐﺪﺍﻡ ﺑﺎﺩ ﻣﺴﺖ ﻧﻌﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺯﺩ؟
ﺗﻮ ﺗﮏ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﯼ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻨﯽ
ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ
ﺩﺳﺖ ﺷﻮﺧﯽ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﺗﻮﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﺭﺱ ﺑﭽﯿﻨﺪ
ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﻫﻢ “ ﺭﻧﮓ ” ﻫﺴﺖ . . .
ﻣﺜﻞ ﺭﻧﮓ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻣﻦ !
فــکـــرم را پر کــرده…
فــکــر ایــنکه…
چــگــونــه بــه تــو فــکــر نــکــنم..
واژه ها را می رقصانی و سرودی تازه سر میدهی رنگ کهنه قبل را می زدایی و بر آرزوهایت رنگی تازه می زنی، زندگیت رنگین باد، ای که بر زندگیم رنگ خاکستر پاشیدی.
نباشی دلم که هیچ دنیا هم تنگت میشود…..✔
براى متعهد بودن مهم نیست یه حلقه ی فلزى توى دستت باشه
مهم اینه که یه حلقه از عشق دور “قلبت”باشه…
وقتی سرت رو روی شونه های کسی میگذاری که دوسش داری بزرگترین ارامش دنیا رو تو خودت احساس میکنی
و وقتی کسی که دوسش داری سرش رو روی شانه هات میزاره احساس میکنی که قوی ترین موجود جهانی
ﭘﯿﺪﺍﯾﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ … ﮔﻢ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺩﻟﺸﻮﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ✘
دلم را در غمت كردم ز هر ويرانه ويرانتر. . جو ديدم دوست ميدارد دلت دلهاى ويران را
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻪ ؛
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ …
ﺁﺭﯼ ، ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺁﻣﺪ .
ﻋﺰﯾﺰﮐﻢ ﺻﺒﺮ ، ﺻﺒﺮ ﻭ ﺍﻣﯿﺪ …✘
ميدونى چرا خدا بين انگشتاى دستت فاصله گذاشته؟
تا دست اونى كه دوست
داره بياد و فاصله هارو پر كنه.
وقتی کنارم،
جایی برای ِ هیچ شتابی نیست…
مقصد،
همین حضور ِ من و توست…!
نـمـی دانـم

آلـزایـمـر بـودی یـا عـشــق «!»

از روزی ڪکه مُـبـتـلایَـﭞ شُـدم

خـود را از یـاد بُـردم . . / .

بی انصاف !!! حالا که پیر شدم میگویی جوانیت را به پای من نریز ؟؟!!؟
مـــن نـمـیــبـخــشــم اگـه جـــای پـات بـی جـــای پـام روی جــائی حـک بـشـه
دستمو بگیــــ ـر بـــ ـذار کنـــارت باشــم… اگــ ـه پات به سنـــ ـگ خورد حــ ـداقل زمــ ـن نمیخورے… بـــ ـذار کنارت باشـــ ـم
چشامو وقتی تو بهشون نگاه میکنی دوست دارم،
اسممو وقتی دوست دارم که تو صداش میکنی،
قلبمو وقتی دوست دارم که تو دوسش داشته باشی،
زندگیم رو وقتی دوست دارم که تو توش هستی . . .
ازجداييمان براي هركسي كه گفتم حق رابه من دادامااينهانميدانندمن حق رانميخواهم حق که برای من تونميشود
آهسته فتح کرده ای با چشمهایت
هر چه داشته ام را
حالا همه جهان من مستعمره توست . . .
( ~_~ )
؟ ____ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻢ ____…. ؟
؟___ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ___ ؟
؟_____ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺭﺍ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ ____ ؟
؟_________ ﺭﻧﺞ ؟ _________ ؟
؟ ______ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ؟______ ؟
؟ __ ﯾﺎ ﻧﻔﺲ ﺭﺍ … ؟؟؟؟__ ؟
بوسه خار به پای دوستان یار
بهتر است از بوسه یار ازطرف نامردان روزگار….
ﭼﻪ ﺑﻲ ﭘﺮﻭﺍ
ﮔﺎﻡ ﺑﺮ ﻣﻲ ﺩﺍﺭﻱ .
ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﻴﻢ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ
ﻭ ﻣﻦ
ﺩﺭﻧﻴﻤﻪ ﻱ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻢ
من در كنارتم دست بكش نوازشم كه چه زيباوجود خاليت راحس ميكنم
وقتی تو دلخوشی همه شهر دلخوش اند,خوش باش هم ب جای خودت هم ب جای من…!
میشه عکست و برام بفرستی ؟ دارم پاستور بازی میکنم هرچی میگردم شاه دلم نیست.
ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﮔﺮﻳﻪ ﻫﻢ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺁﺭﺍﻣﻢ ﻧﮑﺮﺩ
ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ – ﻫﺮ ﭼﻪ – ﺁﻩ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺁﺭﺍﻣﻢ ﻧﮑﺮﺩ
ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺜﻞ ﻗﺒﻞ
ﮔﺮﻣﯽ ﺁﻏﻮﺵ ﺷﺎﻟﻴﺰﺍﺭ ﺁﺭﺍﻣﻢ ﻧﮑﺮﺩ
ﺑﯽ ﺗﻮ ﺧﺸﮑﻴﺪﻧﺪ ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺒﺮﺩ
ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﺑﺎ ﺳﺎﻳﻪ ﯼ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺁﺭﺍﻣﻢ ﻧﮑﺮﺩ
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﻳﮕﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﮐﻨﻢ ﺍﻣﺎ ﻧﺸﺪ
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﻧﺸﺪ، ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺁﺭﺍﻣﻢ ﻧﮑﺮﺩ
ﺳﻮﺧﺘﻢ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﺐ، ﺁﻩ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﭙﺮﺱ
ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺗﺐ ﺑﺮ ﻧﻢ ﺩﺍﺭ ﺁﺭﺍﻣﻢ ﻧﮑﺮﺩ
ﺫﻭﻕ ﺷﻌﺮﻡ ﺭﺍ ﮐﺠﺎ ﺑﺮﺩ؟ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻨﺖ
ﻋﺸﻖ ﻭ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺩﻓﺘﺮ ﻭ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺁﺭﺍﻣﻢ ﻧﮑﺮﺩ
ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﺩﺍﺭ ﺯﺩﻧﺪ، ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ
ﭘﺮﻧﺪﻩ…!
ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﻱ
ﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻴﮕﻔﺘﻲ ﮐﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ”ﻗﺤﻄﻲ
ﻋﺎﻃﻔﻪ”ﻫﺎﺳﺖ……!!!
چـــــــه رنج آورست…
می ســــــــابم با سوهــــــــانی…
تــــــــــمامیِ خطــــــــوطِ اندامـــــــــم را
تا شـــاید پاک کنم…
اثــــــرِ لــــــمسِ سر انگــــــــشتانت را از اعــماقِ تار و پــــــــودم
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺩﻋﻮﺍﯼ ﻣﻔﺼﻞ،
ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻟﺠﺒﺎﺯﯼ ﮔﻮﺷﯽ ﺭﻭ ﺑﺬﺍﺭﯼ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﯾﻠﻨﺖ ﻭ
ﺑﺮﯼ ﺯﯾﺮ ﭘﺘﻮ .
ﺑﻌﺪ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﭘﺘﻮ ﺭﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺯﻝ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﻪ
ﺳﻘﻒ،
ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﯽ
ﻧﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺭﻭﯼ ﺳﻘﻒ ﯾﺎ ﻧﻪ ؟؟؟
نگران نباش !

چشم هایِ وحشیِ مرا

هیچ نگاه هرزه ای رام نخواهد کرد …

تو فقط

از مرز چشم های ِ دلم ،

پا بیرون نگذار …

ﻧـــــــــــــﻪ
ﻫـــــــﻮﺍ ﺳﺮﺩ❄ ﻧﯿﺴﺖ
ﺳـــــــﺮﻣﺎﯼ ﮐﻠﺎﻣﺖ، ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺑﯽ ﺭﺣﻢ 
ﺷﻮﻕ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﯼ
ﺗﻤﺎﻣﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﻮﻕ ﺩﯾﺪﻧﺖ، ﭘﺮ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ
ﻭﻟـــــــــﯽ …
ﻫﻤﺎﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﯿﺮ ﺷﺪﻧﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ
شرمنده ميکني…! گاهي درخواب به من سرميزني!!!
همه روي مغزم راه ميروند توي لعنتي روي قلبم
رنگ چشمش را چه میپرسی زمن
رنگ چشمش کی مرا پابند کرد
اتشی کز دیدگانش سر کشید
این دل دیوانه را در بند کرد
دگران گر بروند از دل واز جان بروند
تو چنان در نظری گر بروی دل برود…
هنوز تنم بوی تن تورا می دهد بوی لحظه های که در اغوش هم بودیم و من
چه عاشقانه می بوسیدم لبهای سرخ توراهنوز دستانم لطافت تن تو را حس
می کند این طنین دلنشین صدای توست که به جسم بیمارم امید زیستن را
بخشیده است. این روزها عجیب دلتنگ دیدار تو هستم .هر روز در جاده های
بی انتهاو گرم وسوزناک جنوب می تازم ولی هرچه بیشتر می تازم راه رسیدن
به تو راپیدانخواهم کرد.این روزها حتی درنخلستانهای سوزناک به دنبال ردپاهای
تومی گردم بااینکه می دانم دراین نخلستانها قدم نگذاشته قلبم چون فواره های
اتش می سوزد از جدایی تو.تنم می لغزد از فکر کردن به لحظه های بی تو بودن
،چه سخت است نگریستن به انتهای جاده ها و ندیدن تو ای ،وراه رسیدن به تو
اینجا نیست.این لحظه دل سپردن من است در کنار تو تقدیم به تو که همه
وجودم از تو سراغ می گیرد دوستت دارم
عشق از دید گاه 12تا ماه!!! “””جالبه””” “فروردین” :به هنگام عاشقی گویی در دنیای شوالیه هاست ! قلبا عاشقه و در عشقش پابرجاست ! “اردیبهشت” :عاشقی بی قرار است !کم رو ولی با شهامت ! موسیقس بر او تاثیر فراوان دارد! “خرداد” :بهترین عاشق دنباست ! وگفتارها و دل او بر پایه رویاهای عاشقانه است ! “تیر” :دلی نازک و پر محبت دارد ! از دل سوختن و دروغ می هراسد ! “مرداد” :عاشق پیشه است ! بی عشق زندگی نمیکند ! “شهریور ” :عشق او شعله ای کو چک دارد! در پی عشق حقیقی است ! ” مهر ” :در اومر عشقی ورزیده است ! وزندگیش پر از ماجراست ! “ابان”: هیجان عشق برای او زیبا ست! در عشق صادق است ! “اذر”: خوش بین است و راستگو ! نگاهی شاعرانه به عشق دارد! “دی”: شاید در ظاهر بی احساس باشد! اما قلب گرمی دارد! “بهمن”: عشق خود را دیر ابراز میکند ! عاشق ازادی است و اولین عشقش را از یاد نمبرد ! “اسفند”:در عشق رمانتیک است! احساساتی و شاد است !
منم دوست دارم
اما دقیقآ
برعکس تو
جدی میگم
آنگاه که آوار تنهايي روحت را در هم شکست ، گوشه ي قلبت را بنگر
من آنجا به انتظارت هستم✔
چشمهایم را بسته ام شاید خواب مرا با خود ببرد آنجا که فکر تــــــــــو نباشد . .!
عاشقانه ترین غزل است دستان تو
که میپیچد
میان موهای من
یعنی اینقدر حس خوبیه وقتی که دلت براش تنگ شده باشه و نتونی بهش اس بدی یا زنگ بزنی یهو یه اس بیاد ببینی از طرف اونه
یعنی ذوق مرگ میشم من در این مواقع بعد چند بارم اون اس رو میخونم
دیوونم دیگه :
آن روز که همدیگر را یافتیم ؛ یافتنمان هنر نبود !
هنر این است ؛ همدیگر را گم نکنیم . . . !
گمم نکن . . .
يک عمـــردور و تنها….
تنها به جرم اينکه …
او سر سپرده ميخواست…
من دل سپرده بودم…
اسم مراهم ثبت كنيد در گينس ميتوانم در آغوش او جان بدهم آسان
باران که می بارد
باید آغوشی باشد
پنجره نیمه بازی
موسیقی باران
بوی خاک
سرمای هوا
گره کور دست ها و پاها
گرمای عریان عاشقی
صدای تپش قلبها
باران که می بارد باید کسی باشد…
ﮔـﻞ ﯾﺎ ﭘــﻮﭺ؟
ﺩﺳﺘﺘــــــ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻦ، ﺣﺴــﻢ ﺭﺍ ﺗﺒﺎﻩ ﻣﮑــﻦ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻓﻘﻂ ﺗﺼــــــﻮﺭ ﮐﻨﻢ ..
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻧﺘــــ
ﺑﺮﺍﯾـــﻢ ﮐﻤﯽ ﻋﺸﻖ ﭘﻨﻬـــﺎﻥ ﺍﺳﺖ …
× بــبو ـس مـــرآ
×بـی خ ـیآل فـرشتـه هـآی رو ـی دوشـمآن
×آنـ هـآ حـسـودن!!!
از چشم تو که بگذریم….
خورشید هم زیباست…
ﮐﻼﻓﻪ ﮐـــــﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﻣــــــﺮﺍ…

ﭼـــــﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻟﺒـــــﺨﻨﺪ ﻫﺎﯾﺖ…

ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻗﺸﻨــــــﮕﺘﺮ ﺍﺳﺖ؟؟

میخواهم تنهایــــــــی ام رابه آغــــــــوش گرمی بفروشم نه به آن مفتــــــی که تو خریدی..به بهانه ســــــالهای باقی مانــــده از عمرم.
کویر را به وسعت تودریا میکنم ولی
بگو که قطره باران توکجاست که شورمیشودهرچه میکشم…
“مــــن” بـــه ” تــــو” بستـــگــــی دارم …
حــــال مــــن را از خـــــودت بپـــــرس !
دنبال کسی نیستم ک وقتی میگم:»میرم«بگه:»نرو«…کسی رومیخوام ک وقتی گفتم:«میرم»بگه
»صبرکن منم باهات بیام،تنهانرو!«
نگاهت مي کردم…
گفتم واي! چه زيبا شده اي! بانوي من!
دستم را گرفتي
خدا گفت: چه لحظه‌ي باشکوهي
شماها عشقبازي کنيد، من هم خدا مي شوم
و خلقت جهان را شروع کرد
سه روزش صرف اندام تو شد،
سه روزش خرج دست هاي من
روز هفتم صداي تو را جوري درآورد که… تا ابد دلم بريزد …
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﺹ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ … .

ﭼﻮﻥ … .

ﺳﻠﯿﻘﻪ ﯼِ ﻣـــــﻨﯽ … .

ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﻦ !!!
ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻬﺮ ﺑﺨﻮﺍﻥ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐِ ﺧﺪﺍ
ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝِ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ
ﺟﺰ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﺪ …
عشق زبانی , ز هر افسرده پرس
سوزش آن از دل آزرده پرس
ذوق نمک گرچه زبان را خوش است
چون به جراحت فکنی آتش است
وقتی دستام خالی باشه،وقتی دستام خالیه خالی باشه..غیر دل چیزی ندارم که باشه لایق تو.
میدانی سخت ترین لحظه زندگی ام چه وقت بود؟؟
آن لحظه که ازم خواستی فراموشت کنم
با خود نگفتی مگر میشود آدم نیمه گمشده اش را فراموش کند…
مرسی که هستی…
و هستی را رنگ می‌‌آمیزی
هیچ چیز از تو نمی‌خواهم…
فقط باش
فقط بخند
فقط راه برو…
نه!
راه نرو…
می‌ترسم پلک بزنم
دیگر نباشی..
وقتی یک دختر عاشق است ؛
میتوانید آنرا در لبخندش ببینید ….
وقتی یک پسر عاشق است ؛
میتوانید آنرا در چشمهایش ببینید
آهای ِ روزگار !!

برایم مشخـــص کن

اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی

می خواهـــم رقصــم را با سازت

هماهنگ کنم … !!

اینکه وا می گذاری خودت را از سر انتخاب نیست
مگر چند بار میشود هیجان زده عاشق شد؟
ﺑـﺮﯾـﺪﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔـﯽ ﻣﯿﺪﻭﻧـﯽ ﯾﻌﻨـﯽ ﭼﯽ ؟ !
ﺍﯾﻨﮑـﻪ ﻫـﺮ ﺷﺒــ ﺩﺭﺩﺍﺗـــ ُ ﺑﺎ ﺧـﻮﺩﺕ ﺑﺒـﺮﯼ ﺭﻭ ﺗﺨﺘـــ
ﺑﺎ ﻫﻨـﺪﺯﻓـﺮﯼ ﻭ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﻫﻨﮕـﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿـﻦ ﻫﻤﯿﺸﮕـﯽ ،
ﻫـﺮ ﭼﻘـﺪﺭ ﺯﺍﺭ ﺑـﺰﻧﯽ ﺩﻟـﺘــ ﺧـﺎﻟـﯽ ﻧﺸـﻬـ …
ﺍﺷﮑﺎﺗــ ﻧﺘﻮﻧـﻪ ﺁﺗﯿﺸــ ِ ﺩﻟـﺘــ ُ ﺧـﺎﻣﻮﺵ ﮐﻨـﻪ ،
ﮔـﺮﯾـﻪ ﻣﯿﮑﻨـﯽ ﭼـﻮﻥ ﺷـﺒـــ ﮔـﺮﯾـﻪ ﻫـﺎ ﺑـﺮﺍﺗـــ ﺷﺪﻫـ ﯾﻪ ﻋﺎﺩﺗــ !
ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﺗﻤـﻮﻣﺘـــ ﻣﯿﮑﻨـﻪ …
ﺑـﻌـﺪ ﯾـﻮﺍﺷﮑـﯽ ﺑـﺎ ﺧـﻮﺩﺕ ﻣﯿﮕـﯽ :
ﺍﮔـﻪ ﻓـﺮﺩﺍ ﺻﺒـﺢ ﺩﯾﮕـﻪ ﺍﺯ ﺧـﻮﺍﺑـــ ﺑﯿـﺪﺍﺭ ﻧﺸـﻢ
ﻭﺍﻗﻌــﺎً ﺍﺗﻔـﺎﻗـــ ِ ﺧـﺎﺻﯽ ﻣﯿﻔﺘـﻪ ؟
اﯾﻦ ﮐﻠﺒﻪ ﭼﻮن آﺗﺸﮑﺪه ، زﻧﺪان ﻣﻦ اﺳﺖ ﺑﯿﻤﺎرم و دﯾﺪار ﺗﻮ درﻣﺎن ﻣﻦ اﺳﺖ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ و ﻏﺮﯾﺒﻢ اﯾﻨﺠﺎ از ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺻﺪ ﺧﺎﻃﺮه ﻣﻬﻤﺎن ﻣﻦ اﺳﺖ
از خواهره کوچولوم پرسیدم معنی عشق چیست؟؟جواب داد:عشق یعنی تو هر روز شکلات من رو،از کوله پشتی مدرسه ام بر میداری،و من هر روز بازهم شکلاتم رو همونجا میگذارم..!
هرگزفراموش نکن…

برایت دلی را به پرواز در آوردم…

که از ارتفاع واهمه داشت!✔

صبحي که شروعش با توست ، خورشيد ديگر اضافيست
امشب دوباره منوخیال خام بودنت…تنهادلخوشیم این بود که گاهی پیامت میدادم ولی تواینم ازم گرفتی.
مادرم مي گفت
دوستانت را ببين ، همه به جايي رسيده اند
نميدانست ، منتظر نشسته ام تا به تو برسم
ﮔﻔﺘﻨﺪﺣﺪﻳﺚآشنایی جرم است.دل بردن و بعدهم جدایی جرم است.فرهادبلندشدز قبرش فرمود:در مکتب عشق بی وفایی جرم است.
چشمانم
مهمان نفسهایت بود
و شبم
لبریز رویای با تو بودن
که نفس نفس
اوج می گرفت
دیشب
در جهنم تنت
ذوب شدم
تا تمام من
در تو تمام شود.
روح پدرم شاد که گفت به استاد:
فرزند مرا هیچ نیاموز به جز:
عشق…
لبخند که میزنی…
یوسفی می شوم که بی هیچ برادری
در چال گونه ات گم می شوم!
دیروز زورگیرها تمام دار وندارم را بردند! می ترسم یک شب دفترشعرهایم رابخوانند ویک عمر عاشق توشوند!
ﻣﯽﮔﻔﺖ :
ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﺩﻝ ِ ﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ، ﺑﺮ ﻟﺐ ﺯﻥ .
ﺭﺍﺯﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ ، ﺧﻮﺩﺕ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ….
آجر می چینم
روی هم
دور تا دورِ بودنــــم
آنقـدر که دیــواری شود
تا هیچ احسـاســی
نـتوانــد سَــرَک بکشد و
سَر به سَرم
بگذارد…
من جــایی از دیــروز جــا مانـــدم
که دست هایم را
زیرِ بــــــاران شستم از “عشــــق♘
همه ی آنهایی که مرا می شناسند
می دانند چه آدم حسودی هستم؛
و همه ی آنهایی که تو را می شناسند…

لعنت به همه ی آنهایی که تو را می شناسند!
انگار؛جمعه ؛به دنیاآمدهام دل به هرچه می بندم ؛تعطیل ؛است ¡
موقع ای که می خواستمت میترسیدم نگاهت کنم موقع ای که نگاهت کردم میترسیدم باهات حرف بزنم موقع ای که باهات حرف زدم ترسیدم عاشقت شم حالا که عاشقت شدم میترسم از دستت بدم
هیچکس درک نمی کند، که من زندگی ام راگم کرده ام لابه لای ته ریش مردانه ات،
که عجیب دلم رامی لرزاند…
پشت پلکهايم نام تورانوشتم…!
تاوقتي چشمانم رابر روي کسي مي بندم بداند چرا…!
درد دوری …

درد جدایی…

درد دلتنگی…

درد بی خبری…

پراز دردم خدایا…

خدایا قسم میدم تورو,
به همین روزای عزیزت…
همه عاشقارو به هم برسون…

ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ ، ﮔﻢ ﻣﯿﺸﺪﻡ
ﺣﺎﻻ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻫﺮﺍﺱ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺳﺖ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﮔﻢ
ﺷﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ !
.
تنم به لرزه می افتد ؛
هر بار که می گویی :
“برو …. برو و به زندگیت برس” !
مگر نمی دانی که تمام زندگی من تویی …!✔
ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﺷﯽ ؛
ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻬﺖ ﻟﮕﺪ ﺯﺩ … ﺷﮑﻮﻓﻪ ﺑﺎﺭﻭﻧﺶ ﮐﻨﯽ … !
عشق تنها گلي است كه بي نياز از هيچ فصلي بر ميايد و شكوفا ميشود با نگاه و محبت.
فراغ یعنی دوری ،دوری یعنی دلتنگی ،دلتنگی یعنی تو ،تو یعنی دنیای من
ﻧﻪ اﻧﮕﺎر ﻧﻤﯿﺨﻮاﻫﺪ ﺑﮕﺬرد روزﻫﺎی اﻧﺘﻈﺎر
ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺎﺷﻢ ، ﯾﮏ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﯽ ﻗﺮار
اﻧﺘﻈﺎر و ﺑﯽ ﻗﺮاری ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺷﯿﺮﯾﻦ اﺳﺖ
ﮐﺎر ﻫﺮ روز و ﻫﺮ ﺷﺐ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ اﺳﺖ
پيام love مشهدى:
مدنى الان چى حال مداد؟
حال مداد تو اينجه بودى و مو از پشت سر ميومدوم و موگفتم پخ ! بعد تو مترسيدى… مو موگفتم نترس… مويوم عشقت
دنیا مثل پاییزه هم قشنگه هم غم انگیزه، قشنگیش بخاطر تو و غم انگیزیش بخاطر دوری تو.
ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ
ﺟﺎﯼ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﺕ
ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻡ
ﮔﺰ ﮔﺰ ﻣﯿﮑﻨﺪ …
ﻭﻗﺘـے ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭِ ﮐﺴـے ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺳﻴﺪﮮ . . .

ﺑـے ﺷَﮏ . . .

ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﮮ . . .

طعمش را حس میکنی چشمانت را که ببندی از راه دور آرام می بوسمت فاصله بی معنیست
مَنْ و تــو…
هـَمـآטּ آدمْ و حوّآے مُدِرنیمــ
که دلمآنْ مےْخوآهد،شَریکْ شَویمْ بآ هَمْ…
در خوردטּِ یک ” سیبْ “…
حتّے اگر رآنـــده شویمْ از اینجآ…
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻣﯽﺗﺮﺳﻢ
ﻭَ ﺍﺯ ﻭﻗﺖﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽﺗﺮﺳﻢ
ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻣﯽﺗﺮﺳﻢ، ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻧﯿﺎﯾﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽﺗﺮﺳﻢ
ﺑﺮﻭﯼ ..
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﻭﯼ
فراق را حجابيست بين باورها..
تو در دلي..
فاصله ها يك بهانه اند
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﺷﯽ ﻫﺎﯾﺖ
ﺳﻬﻢ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻓﻘﻂ ﺗﻠﺨﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﮔﺸﺘﻪ
ﺻﺪ ﻫﺎ ﺑﺎﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻌﺪﯼ
ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﺎ ﺩﺭﺍﺯ ﺷﻮﺩ
ﺍﻣﺎ ﻫﺰ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺁﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﯾﻢ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﭘﺲ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﻨﺪ
ﺑﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺷﺎﺩﯼ ﺳﻮﻕ ﺩﻫﺪ
ﺍﺯ ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﺮﻫﺎﻧﺪ
عزیز بودن جرم نیست.امتیازیست که تو داری و دیگران ندارند؛؛
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم ، غصه معنایی ندارد تا تو می خندی برایم
عشق یعنی وجود کسی که وقتی غرق مشکلی پیشت باشه و اون روزارو بهش مدیون باشی…
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﯾــــــــﻢ ﺩﺭﺍﺯ ﺷﻮﺩ …
ﭘــــــــﺲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺯﺩ …
ﺗﻨــــــــــﻬﺎ …
ﺗﻤﻨﺎﯼ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗـــــــــــﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ …
ﺑــــــﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺣـــــــﺮﻑ ﺍﺳﺖ …
ﻭﻓـــــــــﺎﺩﺍﺭ ﺩﺳـــــــــﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﯽ …
ﮐﻪ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻫﻢ ﻟﻤﺴـــــــﺸﺎﻥ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﯼ …♥
یادت هست
از کودکی یادمان داده بودند تنها نرویم
یادت باشد
هنوز هم دوست دارم هر جا میخواهم بروم تو در کنارم باشی.
عاشقی چیزی است فراتر از یک نگاه
یه کلام
اما توانستم همه چیز را
همه ی حسم را درون یک عبارت جا بدهم
میمیرم برات
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿـــﺮﻭﯼ ﺣــﻮﺍﺳــﺖ ﺑﺎﺷـﺪ …
ﺣﺘﻤـــﺎ ﺧﺪﺍﻧﮕﻬــﺪﺍﺭ ﺑﮕـــﻮﯾﯽ …
ﺗﺎ ﺧــﺪﺍ ﺣﻮﺍﺳــﺶ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘــﺮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫــﺪ …
ﺁﺧﺮ ﻣﯿﺪﺍﻧـــﯽ !
ﺧـــــﺪﺍ …
ﺑﻪ ﻫــﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﻣـــﺮﺍ ﺭﻫــﺎ ﮐــﺮﺩﻩ ﺍﺳــﺖ…
نمــــــــــــــی آیی؟؟؟
نیــــــــــــــا!!
امـــــــــــا…

!!!…تورو به جون عزیزت قسمت میدم…!!!

به یــــــــادت هــــــــــــم بگو دیــــــــــگر نیــــــــــاید

ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮدم ﺳﯿﺎﻫﯽ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ پر از رﻣﺰ و راز ﻋﺎﺷﻘﯽ اﺳﺖ … زﻫﯽ ﺧﯿﺎل ﺑﺎﻃﻞ !
ﻣﺮﻣﻮز را ﭼﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺠﯿﺪ …
میگویند عشق خدا به همه یکسان است….

ولی من میگویم مرا بیشتر از همه دوست دارد !

وگرنه به همه یکی مثل تو میداد….

درعزای عشق نشسته ام وهیچ نمی گویم همه گویند که هی فلانی عاشق است
آنقدز مرا از رفتنت نترسان قرار نیست همیشه بمانیم
روزی همه رفتنی اند….ماندن به پای کسی معرفت میخواهد نه بهانه
ﺍﮔﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺖ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ؛
ﺁﺭﻭﻡ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻦ ، ﻧﺎﺯﺵ ﮐﻦ ، ﺳﺮﺷﻮ ﺑﺬﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﺷﻮﻧﺖ
ﻭ ﯾﻮﺍﺵ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﺶ ﺑﮕﻮ :
ﺍﻭﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪﯼ ﻣﺎ ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ
گفتم اﮔﺮ عاشق شوم،گاهی غمی خواهم کشید…من چه دانستم که بار عالمی خواهم کشید.
نمیدونم دیروز باد تو گوش پنجره چی پچ پچ میکرد

که امروز گلدون روی طاقچه گل داده!!!

دلگير نميشوم اگر مرا نصف آدم حساب كنند….
بى تو شايد چيزى نزديك هيچ باشم…
وقتي كه برات بميرم ، تو هم براي من بمير ، تا من براي تو باشم وتوبراي من باشي
* * * *
 * * * * *
 * * * *
امشب به تک تک ستاره ها سرزدم اماهیچکدام تو نبودی وقتی به آخرین ستاره رسیدم درگوشم گفت اونی که دنبالش میگردی ماهه نه ستاره…
تمام شیرینی عسل از بوسه است پاسخ هر بوسه ای یک بوسه است بهترین هدیه پس از یک انتظار ،بشنوید از من فقط یک بوسه است
کفش های پاشنه بلند

به کارم نمی آید !!

شیرینی بوسه هایمان

به خم شدن سرت است .

ما که قراره پروانه شیم
پس بذار دنیا هر چقدر میخواد پیله کنه…!
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯿــــﮕﻮﯾــــﺪ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﻟـ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑــــــﮕﻮﯾﯿــــــــﺪ:
ﻻﻝ ﺷــــﻮﺩ ﺁﺧﻪ ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺖ
ﮐﺪﻭﻡ ﺩﻝ ﮐﺪﻭﻡ ﺭﺍﻩ
مرا در آغوش رویاییت …
فریاد کن بانو
این گیسوی پریشان شانه کم دارد
شانه های تو…
هر شب میخوابی بر بالش رویاهام

و هر روز در اولین خاطرم بیدار میشی.

تو مثل یک اتفاق هر روز تکرار میشی و

من هر شب در یک ماجرای بارانی به

خواب میروم…

وقتی حس می کنم
جایی در این کره خاکی
تو نفس می کشی
و من
از همان نفسهایت نفس می کشم
آرام می شوم
تو باش
هوایت، بویت
برای زنده بودنم کافیست.
ﺩﯾﺪَﻥ ﻋَﮑﺴَﺖ ﺗَﻤﺎﻡ ﺳَﻬﻢ ﻣَﻦ ﺍﺳﺖ،
ﺍﺯ “ ﺗﻮ ” …

.
ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫَﻢ ﺟﯿﺮﻩ ﺑَﻨﺪﯼ ﮐَﺮﺩِﻩ ﺍﻡ
ﺗـﺎ ﻣَﺒﺎﺩﺍ ،
ﺗَﻮﻗُﻌﺶ ﺯﯾﺎﺩ ﺷَﻮﺩ !!

ﺩِﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ …

ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﻓَﺮﺩﺍ ﺧﻮﺩَﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺨﻮﺍﻫـَﺪ …

قدم زدن در پیاده رو

جای خالی تو را به رُخـــم می کشد !

برای همین

همیشه دوست داشتم

روی جدول ها راه بروم

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻳﻪ ﺯﻧﺠﻴﺮ ﺧﺮﻳﺪﻡ ﺑﺎ ﻗﺒﻠﻰ ﻳﻪ ﻓﺮﻕ ﺧﻴﻠﻰ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺠﺎﻯ ﺍﻭﻝ ﺍﺳﻤﺖ کﻝ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﺁﻭﻳﺰﺵ کﺭﺩﻡ ﻫﺮﺭﻭﺯ ﻣﻴﺒﻮﺳﻤﺶ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﻣﻴﺪﻭﻧﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ کﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﻴﺮﺳﻴﻢ ﺍﺯ ﻫﺮ کﻱ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﮔﻔﺘﻪ ﺗﻮ ﺗﺮکﺵ ﻥکﻧﻰ اوﻥ ﻋﻤﺮﺍ ﺗﺮکﺕ کﻧﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﺑﺒﻴﻨﻢ ﺗﻮ ﻣﻴﺘﻮﻧﻰ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﭘﻴﺪﺍ کﻧﻰ ﻋﻤﺮﺍ,ﺭﺍﺳﺘﻰ ﺍﺳﻤﺶ ﻳﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ ﺑﮕﻢ:
ﺧـــــــــــــــــــــــــــــــــﺩﺍ
ﺟﺎﯼ ﺩﻭﺭﯼ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ … .
ﺟﺎﯼ ﺩﻭﺭﯼ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻡ … . !
ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﮐﻤﯽ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﻢ … .
ﯾﺎ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ … .
ﯾﮑﯽ ﮐﻨﻢ … .
مـــــن ؛
نـــبـــودنــــــت را تــــــاب مــی آورم !
رفــتـنــت را ، تـحمـــــل مــی کنم !
فــــــرامــــــوش شـــــدنـــــم را !!
بــــاور مــی کــنــــم …
امـــــــــــــــــــا ؛
فــــــرامــــــوش کردنــــــت ،
دیــگـــر کـــــار مــــــن نـــیـــســـت … !
یک روز دو دلباخته بودیم من و تو!
اکنون تو زمن دلزده ای!من ز تو دلتنگ
ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮﺳﺖ
ﻓﻘﻂ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻮﺩﻡ …….
ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﻢ
ﻣﯿﺦ ﻣﯿﮑﻮﺑﻢ
.
.. ﻭ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺍﻭﯾﺰﻡ
گفت جونم و برات میدم…منم لبخند تلخی زدم و فریادی از جنس سکوت کشیدم و زیر لب زمزمه کردم…دلتو که ندارم جونتم ارزونیه اونیکه دلت دستشه…
من تمام چاله های این پیاده رو را
با قدم های تو می شناختم !
ای وای از طرح
نو سازی شهرداری
دل من نرمتر از جنس حرىر , دلم از جنس بلور , گر تو را قصد شکستن باشد , سنگ بى انصافىست , ىک تلنگر کافىست…..
ﻫﺰﺍﺭ ﮐﺎﮐُﻠﯽ ﺷﺎﺩ
ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥِ ﺗﻮﺳﺖ
ﻫﺰﺍﺭ ﻗﻨﺎﺭﯼ ﺧﺎﻣﻮﺵ
ﺩﺭ ﮔﻠﻮﯼ ﻣﻦ.
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺯﺑﺎﻥِ ﺳﺨﻦ ﺑﻮﺩ
دل من صبورترین شی دنیاست
با هزار بار انتظار
با هزار بار شکستن
با هزار سردی
با هزار بی پاسخی
با هزار بدی
باز میگوید دوسش دارم
ابروهای مردانه ات رادوست دارم وقتی به اسم غیرت درهم تنیده میشود
دستهایم را بگیر.
می نشینم بر راه با دستهایی خالی از تو
و دستهایت و قلبی که در سرزمینِ دلتنگی پرسه می زند…
با بوسه های نخوانده،
خوابهایم را می خوانی و بیداری، …
شده ای مثل تابلوهای ورود ممنوع!
مثل خطوط عابرپیاده
مثل تمام چراغهای قرمز
روزی اما از تو گذشتن را با تمام وجود تجربه میکنم…
ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﺳﻤﺎﺟﺖ ﻧﻤﻴﻜﻨﻢ…
ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﻛﻪ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ
ﻗﻔﺲ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﺮﻭﺩ…

مهربانم! هيچگاه باور نكن كه نبودنت را باور كنم! هيچگاه باور نكن به نبودنت عادت كنم! شايد به اجبار زمانه نبودنت را تحمل كنم! اما اينكه نباشي…نه!نه!نه✔
عشق تنها مرضی است که بیمار از داشتن آن لذت میبرد!
مواظب قلبم باش که ازدستت نیفته،نه به خاطر قلبم به خاطر خودت که توقلبمی
کسی ک خیلی دوستت داره همیشه نگرانته بخاطر همینم بیشتر از اینکه بگه دوستت دارم میگه:مواظب خودت باش ،،راستی مواظب خودت باش
صداي گامهاي تو ضربان زندگي من است
با من راه بيا
هنوز تشنه ي زنده بودنم
ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﻭﻧﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻭ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﭼﻮﻥ ﺗﻮﯼ ﭘﺴﺖ ﺑﯽ ﻭﻓﺎﺭﻭ
ﻫﻤﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﺗﻮﯼ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﺗﻮ ﮔﻢ ﺷﺪ
ﺩﯾﺸﺐ ﺍﻭﻧﻘﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭﯼ ﺻﺒﺢ ﺷﺪ
. ﺟﺮﻡ ﺗﻮ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ
ﮐﺎﺷﮑﯽ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﭘﺮﯾﺪﻡ
ﺁﺭﻩ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺧﻮﻥ ﺭﮔﺎﻡ
ﺭﮔﺎﻣﻮﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﺁﺧﺮ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻭﺍﺳﻢ ﻋﺬﺍﺑﻪ
. ﺗﻮ ﻣﻨﻮ ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺍﻧﺪﯼ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﺭﻓﺖ
ﯼ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﯽ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺘﻮ ﺯﺩﯼ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﺷﯽ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﺘﯽ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﺮﺩﯼ
ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﺣﺼﺮﺕ .
ﺍﯾﻨﺎ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﺩﻟﻢ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ
ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ ﻣﯽ ﯽﮔ ﭘﺴﺮ ﺧﻞ ﺷﺪﻩ ﺷﺎﻋﺮ ﺷﺪﻩ
(=””o””=)
(“)(“)
من پیشیه ملوسم
میتونم تورو ببوسم؟
صدایت میکنم هرشب توهم امشب صدایم کن،تومغروری غرورت رافقط یک شب فدایم کن!
عاشقتم، به معنای واقعی کلمه.
انتظار زیادی ازت ندارم فقط دوستم داشته باش، همین، فقطوفقط همین.
با تو از عشق میگفتم
ازپشیمانی
و از اینکه فرصتی دوباره هست یانه؟
در جواب صدایی بی وقفه میگفت:
“دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است”
سلام ببخشيدآژانس همسفران عشق؟من ازسرزمين دلهاى غمگين تماس مىگيرم.يه همسفرمىخواستم که تا آخرسرزمين عشق باهام باشه؟آيا ممكنه؟ //
۱۰۰۰تالبخندبرات میفرستم یک دونشو الان بردار۹۹۹تای دیگه اش روبزارزیربالشتت هروقت به من فکرکردی یک دونشوبردارچون میخوام همیشه بخندی
عشق یا چیزی شبیه عشق بود
امد و دار و ندارم را برد…
نه آنقدر ها ساده
ماننده چایی که از دهان افتاد
تلخ
همچو آن خیال خامی که شدست روبرو با واقعیت
چون ذهنیت هفت ساله ی ما
قبل روزهای نخست مدرسه
از کتاب و درس و کیف و کلاس و مدرسه
کاش از چَشمان تَرم
که از باور من افتادی
ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﯼ
ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﺠﺎﯼ ﺩﻟﻢ ..…
ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ :
ﻫﯿﭻ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﻤﯿﺮﺳﺪ
رسم عجیبی است
من به تو معتادم
و
تو مرا ترک می کنی…!
من امروز بعد از مدت ها دیدمت. . . . .
زیر باران. . . .
دست در دست دیگری. . . .
سرم را نینداختم پایین. . . .
بیخیال. . . .! کسی نمی فهمد اشک است یا باران. . . .
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد.
روزگار غریبیست نازنین.
نام : آواره
شهرت: سرگردان
شماره شناسنامه : محبت
محل تولد : جهنم
وطن : غربت
نام پدر : مشقت
نام مادر : شفقت
جرم : به دنیا آمدن
محکومیت : زندگی کردن
گناه : عاشق شدن
عشقم : you
یارم : تنهایی
آدرس : میدان عشق و صفا
کوچه : مهرو وفا ، پلاک هزار عشق
سن : 20 خزان
ﺩﻧـﯿــﺂ ﺑــﺂﺯﯼ ﻫــﺎﯾـﺖ ﺭﺁ ﺳــﺮﻡ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﯼ
ﮔـــﺮﻓﺘﻨــﯽ ﻫــﺂ ﺭﺁ ﮔــﺮﻓﺘــﯽ
ﺩﺁﺩﻧــﯽ ﻫــﺂ ﺭﺁ ﻧـــﺪﺁﺩﯼ
ﺣﺴـــﺮﺕ ﻫــﺂ ﺭﺁ ﮐـــﺂﺷﺘــﯽ
ﺯﺧـــﻢ ﻫﺂ ﺭﺁ ﺯﺩﯼ
ﺩﯾــﮕﺮ ﺑـﺲ ﺁﺳــﺖ …
ﭼﯿــﺰﯼ ﻧﻤــﺂﻧــﺪﻩ .. ﺑﮕــﺬﺁﺭ ﺑﺨــﻮﺁﺑــﻢ
ﻣﺤﺘــﺂﺝ ﯾــﮏ ﺧــﻮﺁﺏ ﺑــﯽ ﺑﯿــﺪﺁﺭﻡ !..
دوست داشتنت
هرگز برایم
تکراری نخواهد شد!
“تو”
همیشه،
ضمیر غایب شعرهای تازه ی منی…!
ﻣﻴﺪﻭﻧﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﻣﺎ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟!
ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎ ﻛﺴﻲ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ
.. ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﺭﺑﺎﺭﺵ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ، ﺗﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻫﺎﺵ
ﺑﻮﺩﻳﻢ !…
زندگی ام بی و بی جان و روح است،سردو خالی به زندگی ام جان بده و به نگاهم بیاموز امید قشنگترین واژه زندگیست، و قلبم را مطمئن کن که لحظاتم با حضورت عاشقانه تر از همیشه سپری می شود. تقدیم به تو که بهترینی
من آن زندانی روزم که نامردان بی همت به جرم دیدن یارم مرااندرقفس کردند من اززندان نمیترسم عبادتگاه مردان است ویادتوکلیدقفل زندان است؟
چه دنیای عجیبی است…….
هر وقت حرف دلم را زدم،دلت را زدم…..
ﺣﻀﻮﺭﺕدرقلبم مثل نفس کشیدن است؟
آرام؛؛؛بےصدا؛؛؛اماھمیشگے؛؛؛؟
من شعر هايم را
از چشمان تو مي دزدم،
ديوان قشنگيست چشمانت…
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ
.
.
ﺳﺎﺧﺘﻨﺶ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﺪ
ﺗﺨﺮﯾﺒﺶ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ
ﻭ ﺗﺮﻣﯿﻤﺶ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ .
آدم باید یکیو داشته باشه …
که وقتی نگاش میکنه دلش یه جوری بشه همین و بس !
عشق طرح ساده لبخند ماست
معنی لبخند ما پیوندماست
به هركس نيكى كنى او راساخته اى وبه هركس بدى كنى به او باخته ای/پس،بسازيم و نبازيم!!
(کوروش کبير)
فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!
اعتراف کردم که عاشقم، جرم مرا باور نکردی!
گفتم بدون تو میمیرم، لبخندی تلخ زدی!
از دلتنگی ات اشک ریختم، چشمهای خیسم را ندیدی!
چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور؟؟؟؟
ﺭﻭﺯﯼ…
ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ
ﮐﺴﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﺜﻞ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﺜﻞ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ
ﺑﻨﺸﯿﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ
من به رفتن عادت نداشتم
تو بند كفشهايم را محكم كردي
كدام شاخه گل خوشبو را تقديمت كنم ك وجودت سرچشمه همه زيبايي هاست
کجایی؟نیستی؟تو پیستی؟خدا نکرده مریض که نیستی؟راستی با اینکه یاد ما نیستی،ولی اول لیستی،یعنی بیست بیستی.
مـــــــــــــن…….

این مـــــــــــــن..با خیالاتم زندگی میکنم…

مـــــــــــــن در زندگیم همه چیز دارم

حتی تـــــــــــــو

که نیستی و نیســـــــــــــتی
و نیســـــــــــــتی .

ﺁﺩﻣﯽ ﭼﻪ ﺻﺒﻮﺭﺍﻧﻪ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻌﻀﯽ ﺩﺭﺩ ﻫﺎ ﺭﻭ …ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ
ﺑﺪﺍﻧﺪ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺳﺘﻢ…
ﺩﺭ یک ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯼ ﺩﻭﻧﻔﺮﻩ ؛
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻫﯿﭻ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ،
ﺣﺘﻤﺎً ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺩﻟﺶ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﮕﻪ !!! …
ﻧﻤـے ﺩﺍﻧـے . . .

ﺗﻮ . . .
ﺩﻧﻴﺎﮮ ﻣﻨـے و ﻫﻤﻪ ﺩﻧﻴﺎﻡ ﺗﻮﻳـے . . .

آنقدرنیستی. . .

که احساس میکنم. . .

عشق رانسیه به من داده ی!

بی تابم. . .!!

من نقد میخواهمت. . .✔

زیر حرفام می زنم و رو چشام می زارمت…

نشد که فراموشت کنم..

چيــزي نيســت کــه مــرا ســر شــوق بيــاورد،جــز تــو!کــه تــو هــم نيستــي . . .
صبرکن بابا یه طرف است نرو!پشیمون میشیا!
همه گفتند ومن نشنیدم وقتی به کوچه نگاه تو پا گذاشته ام
هركه رفت پاره اى ازدل ما را برد … اما از او كه نرفته بپرسيد چه ميكند بادل ما …
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﺠﺎ ﺧﺎﮐﻢ ﮐﻨﯽ …
ﺍﻣﺸﺐ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﺶ ﺧﺶ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﭘﺮﺳﻪ ﻣﯿﺰﻧﻢ،
ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ …
ﺗﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺘﯽ، ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ
ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ، ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺟﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ …
ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮑﺮﻭﺯ ﻏﺮﻭﺭ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﺑﺸﮑﻨﺪ، ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﺍﻩ …
ﮐﺴﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ !
گفت:ديوانه وار دوستت دارم!
ولى من چه ساده بودم كه نفهميدم به ديوانه اعتبارى نيست…
می آیی
در ” وا ” می شود
میروی
در ” بسته ” می شود
می بینی
حتی در هم ” وابسته ” می شود
ﺧﻮﺩﻡ ﻟﻪ ﺷﺪﻡ ﺗﺎﺗﻮ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺸﯽ
ﺷﮑﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺩﻟﺖ ﻧﺸﮑﻨﻪ
ﺗﻮﻫﺮﺟﺎﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻓﻘﻂ ﺷﺎﺩﺑﺎﺵ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻨﻪ …♥♡
ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ 
ﻫﯿﭻ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻫﯿﭻ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺧﺎﺻﯽ!!!
ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ….
“زن” نیستم اگر زنانه پای عشقم نایستم… من از قبیله ی ” زلیخا” آمده ام! آنقدر عشقت را جار میزنم تا خدا برایم کف بزند، فرقی نمی کند فرشته باشی یا آدم یوسف باشی یا سلیمان… قالیچه ی دل من بدون اسم رمز نام “تو ” پرواز نمی کند… زنانه پای عشقم می ایستم، مردانه دوستم داری؟؟؟؟
صدام کن عزیزم بی کسی هام و تب تند دستانمو غم تو ی چشمامو بیا بگیر از من…..چه حسی داری تو به چشمام!تو حست آرومه نفس هام به جز تو من آغوشی نمیخوام…..
اشك هاى نيامدنت روى گونه هايم ماسيده … نبوس! نمك گير ميشوى.
من قصه ی با تو بودن را تا ابد اینگونه آغاز میکنم…یکی بود هنوزم هست.
.

میخوام بیام کنار تو ، تا یه کمی لوست کنم

اگه کسی اونجا نبود ، یواشکی بوست کنم ♥

وقتی دلت یه جایی گیر میکنه، همه زندگیت رو نخ کش میکنه…
کمی آرام تر باران…
او دیگر کنارم نیست!…..
عشقم
تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود.
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت از تنهایی معصومانه دستهایت.
آیا میدانی که در هجوم درد ها و غم هایت و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت حقیقت زلالی دریاچه
نقره ای نهفته بود.

اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز
درآیی و اینک آن شکفتن و سبز شدن در انتظار توست در انتظار توست.

شهر من اینجا نیست!اینجا… آدم که نه! آدمک هایش،همه ناجور رنگ بی رنگی اند!وجالب تر اینجاهرکس هفتاد رنگ بازی میکندتامیزبان سیاهی دیگرباشد! شهر من اینجا نیست اینجا همه قارقار چهلمین کلاغ رادوست دارند، وآبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد. شهر من اینجا نیست…اینجا سبد هایشان پراست ازتخم های تهمتی که غالبا”دوزرده”اند .من به دنبال دیاری هستم !شهرمن اینجا نیست…شهرمن گم شده است…
یادت را همیشه با خود مرور میکنم تا سکوتم نشان از فراموشی نباشد،،،،
میدونی رنگ غروب چرا سرخه؟ چون خورشید وقتی میفهمه مال منی آتیش میگیره!!
ﻓﺮﻗﻰ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺑﻬﺎﺭ … ﺑﯽ ﺗﻮﻫﯿﭻ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ …
نگاهت را میخوانم هرآنچه دردلت میگذرد دردیدگانت نوشته میشودومن تنها کسی هستم که خط چشمانت را میخوانم امروز نوشته است :به عصبانیتم نگاه نکن من عاشقت هستم…
باید کسی باشد ک معنی این سه نقطه را بفهمد…
باید کسی باشد ک قبل از شکستن بغضت ارامت کند
کسی که وقتی بهانه گرفتی بفهمه بغل میخوای
کسی که وقتی گفتی سرم درده یا که تب دارم بدونه نیاز ب توجه داری سخته پیدا کردن این آدم خیلی سخته…
اما وقتی پیداش کردی نگهش دار دلشو نشکن
اون وقته ک دیگه خوشبخترینی
ارزوم با تو بودنه
اما نه به بهانه پا گذاشتن روی ارزوی تو
ارزوم اینه که بخوای و بمونی
نه اینکه بمونی به خواهشم…
ای کاش کور بودم تا تو جلو میومدی
و دستم رو میگرفتی
نه مث حالا که چشمام فقط جای خالیت رو می بینه…
میشه تموم شه؟؟
من دیگه مرداب شدم بس که کنار دریای خیال تو وایستادم برای جاری شدن باتو
میفهمی با تو؟..
دوگانه چشمانت را به آن سوی اقیانوس خیره میکنی تا جذر و مد دلم را نبینی؛ شاید فراموش کرده ای ماه جاذبه اش را از دست می دهد وقتی آسمان دلش میگیرد…
ﺑــــﺮﺍﯾــﺖ ﻭﻥ ﯾﮑﺎﺩ ﻣﯿﺨـــﻮﺍﻧﻢ ﻭ ﺁﯾـــﺖ
ﺍﻟﮑـــﺮﺳﯽ …
ﺍﯾﻦ ﻫــﺎﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﺒــــﺎﺷﻨﺪ ﺳﻠـــــﺎﻣﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ
ﻣـــﺎﻧﺪ ..
ﻧﮕــــﺎﻩ ﻋــــــ ♥ـــﺎﺷﻖ ﺩﻋﺎﺳﺖ ..
طاهرو پاکی و چشمان پر از سادگی ات
به من شب زده امید سحر خواهد داد
به غروب دل کم طاقت من
دل پاکت مژده صبح دگر خواهد داد
ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻭﻗﺘﻲ ﺳﻴﺐ ﺭﺍ ﭼﻴﺪﻡ
ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻓﺮﻳﺐ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺍ
ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺗﻮ ﭘﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻱ
ﻣﺮﺍ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻱ … ﻳﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ
کاش ميشد
کاش ميتوانستي
کاش بيايي و بماني تا ابد……..
پناهم…
چه دوستم داشته باشی و چه ازم متنفر باشی باز بهم لطف داری…

میدونی چرا ؟؟؟

اگر دوستم داشته باشی در قلبتم…

اگر ازم متنفر باشی در ذهنت جای دارم…

شاهرگم
قید توست…
بزنم
می میرم!!!
میسوزم و همه اش تقصیر توست آن همه فکر عاشقانه
هیزم شدند برای آتش سوختنم!!!
ﻧﮕﺮﺍﻥ نیستـَــﻡ
ﺍﻣﺎ …
ﻓﻘﻂ…
ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺍﻫﻲ ﺩﺭ فـکر ﺗﻮ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻣـُــﺮﺩِﻩ ﺍﻡ . . . .
شکستم ولى تکيه گاه توام…
ببين بى کس اما پناه توام….
يه عمره ک از غصه و غم پرم…
به جاى تو بازم شکست ميخورم….
همون وقت ک از زندگى خسته ام…برات باز نشد هر در بسته اى…
ميخام توى نقشه تو بازى کنم,به هر سختى تقدير رو راضى کنم…
اگه خاطرات تو رو دوشمه,به جاى تو غصه تو اغوشمه,يه حسى منو سمت تو ميکشه,ميگه اين عذاب عينه ارامشه…
تو هيچ وقت کنارت نديدى منو,جلوتر از تو رفتم اين جاده رو….
مبادا ک غم راهتو سد کنه,به جاى تو دنيا به من بد کنه…
همه خنده ها شادى مال تو,هواى تو رو دارم هرجا برى..
بازم پيشتم حتى تنها برى…..
سربر گریبان فروبر، از دل خویش بپرس آنچه را که میداند
رفتم به نزد طبيب از شدت طب
شش بوسه نوشت از گوشه ى لب
دو تا صبح دو تا ظهر دو تاشب
آنکه می رود نمیفهمد
اما آنکه بدرقه میکند
خوب میداند
کاسه ی آب معجزه نمیکند…!
ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ ” ﺍﻣﺮﻭﺯ ” ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺎ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ
ﺗﺎ ” ﺩﯾﺮﻭﺯ ” ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻓﻘــﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ
ﮔﻔﺘﯽ … !!!
چشمات به تنهایی شهرزادقصه های هزارویک شب است!
دیگربرایم لالایی نخوان..
” قـــَـــلـــبـــَـم ” مــــثــلِ ” قــــَـــبرم ” , فــَــقــَـط جای 1 نــَــفــَــره . . . !
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﺑﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ
ﭼﻮﻥ ﻧﻪ ﻏﺼﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﺭﺩﻧﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ﻧﻪ ﺣﺴﺮﺕ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺸﻮ
ﻣﻮﺍﻓﻘﯿﻦ
وقتی رفتی ندونستم که اون پول داشت و من دل داشتم
وقتی رفتی ندونستم که اون ماشین داشت و من دل داشت
حالا برگشتی میگی بی تو شبم روز نبود بی تو روزام به هدر رفت
حالا برگشتی میدونم دو چیز نداری
1.وفا نداری
2.نجابت نداری
و من دیگر دلی ندارم که توش جا خوش کنی ولی ولی هنوز محو خندهات میشم
درسـت تـه تـه نـگاهت
نـه !
صبـر کن …!
کمی عقـب تر بـیا …
درسـت همـین جـاست
همـان بـرقی که مرا پـاگیـر تـو کـرده ..
ﻫﻮﺍﯼ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﻩ ﺩﺍﺷﺘﻦ،
ﻧﻪ ﺍﺑﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ، ﻧﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﻧﻪ ﯾﮏ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﭘﺎﺋﯿﺰﯼ،
ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﺣــﻮﺍﺳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻤﯿﻦ
كاش همانطور كه ازشكستن تكه اي شيشه بر ميگردي ونگاهش ميكني
وقتي دل مرا شكستي يكبار برميگشتي
فـــــــــــقط نيم نگاهي ميكردي
ﻣﻲ ﺳﭙﺎﺭﻣﺖ
ﺑﻪ
ﻫﻤﺎﻧﻲ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ !…؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺗﻘﺪﻳﺮ ….
می بینم ،

تو به اندازه ی “تنهایی” من خوشبختی. . .

من به اندازه ی زیبایی تو “غمگینم” . . .

يه روز سرد وقتي دنبال جايي براي قايم شدن مي گشتم نتوانستم جايي گرمتر از قلبت پيدا کنم … فراموشم نکن بيرون خيلي سرده.
ديوونگي نکن تنهام نزار راحت انقدر نگو ديدار باشه به قيامت ديوونگي نکن ترکم نکن ساده انقدر نگو عشقت از چشمم افتاده
ﻋــ ـشـ ـق . . .

ﺗَﻮﻟُﺪﻳﺴﺖ . . .

ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣَﺮﮒ ﻧﻤـے ﻣﻴﺮﺩ . . .

قلبم مجروح تیر نگاه غضب الودت شد
ا نگاه که در میان حلقه عشاق بیقرارت دلبرانه ترانه ای زمزمه میکردی ومن لبخندی نثا رت کردم
با خود اندیشیدم دلیل ان نگاه سرد و وحشی چیست؟
وان لحظه که چون غزالی تیز پای که از کمین صیادانش می گریزد ٫از جمع دلدادگانت رمیدی تا به کنج امنی پناه بری
راه فرار را بر تو بستم٫حریصانه در اغوشت کشیدم وعلت ان نگاه نامهربان را در پاسخ به لبخند پر مهرم جویا شدم
تو خسته از تقلای بیهوده برای رهایی از میان بازوانم چنین گفتی
ازخیل ٫عشاقم تیر نگاهم قلب تو را نشانه گرفت ٫که باهر سوزش ان زخم کاری درد عشقت فزون شود ولحظه ای از یادم غافل نشوی
ان کلمات اغواگر چنان سرمستم کرد٫ که قرار از کف دادم وتو از اغوشم رمیدی
ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺖ؛
ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﻟﺸﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺳﺮ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﻡ
ﮐﺎﺑﻮﺱ
ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﻢ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ اون ﮐﺴﯽ ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﮐﻨﺎرش راﻩ ﻣﯿﺮی ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ زﯾﺒﺎﯾﯽ ﻇﺎﻫﺮﯾﺶ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ زﯾﺒﺎﯾﯽ دروﻧﯿﺶ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ دﺳﺖ از ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮدن ﺑﻬﺶ ﺑﺮداری . . . . .
ملامتت نمی کنم
که مرا باور نکردی
هر چند به ناگاه امروز شد .
رد تنهائیم بر دیوار
نقش ترا جاودان کرده
و عجیب نیست که من دردم را
تنها به درختان می گویم.
لاک تنهائیم را
گذر آدمها سخت کرده
و من بناچار
بغضهایم را در لابلای ترکهای دیوار
– با وسواسی کودکانه –
می نهانم.
همبستری با خیالت
هر شب خطی نو می زاید
و من این نوزادان غم زاده را
با دردی جانکاه بر دفتری کهنه می خوابانم .
آه ! که شیون های گاه و بی گاهشان
در پس خط چین تحمل من
قیامتی به پا کرده ابدی .
کاش کسی به من می گفت
این عقوبت کدامین نکرده گناه است ؟!؟
کاش …
کسی …
به من …
می گفت …
کاش .
گاهی سرکی به تنهاییم بکش.

عشقم به تو انقدر کهنه شده

که عنکبوت

جرات تار زدن روی آن را به خود داده است.

ای کاش میشدفریادزد”وبه همه عالم وآدم بفهمانیم عاشق شوید وعاشق بمانید که ایناموندنی هستن
وهوس رفتی
شب ها كه بي توپلک غزل بسته میشود.ازلحظه های بی تودلم خسته می شود.باورنمی کنی دل مغرور و ساکتم هرلحظه بیشتر به تووابسته می شود.
ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ . . .
.
ﺟﺰ
ﺧﻮﺭﺩﻥ ﯾﮏ ﻗﻬﻮﻩ ﯼ ﺗﻠﺦ !!!
.
.
.
.
.
“ﺑﺎ ﺗﻮ”
ﺟﺎﻱ ﺧﺎﻟﻲ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻣﻲ ﮐﻮﺑﺪ ﺑﺮ ﺩﻟﻢ، ﺍﮔﺮ ﻧﻴﺎﻳﻲ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭﻳﺮﺍﻧﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﻡ!
می خواهم مچاله و خیس، در آغوشت بمانم…
من از پهن شدن بر بند خاطرات بیزارم…!
مهم نیست که،
من اول آمدم یا تو…
مهم اینه که جفتمون،
بمونیم تا آخرش…
ﻣﯿﺨـــﻮﺁﻡ ﺗــ ــﻮ ﺭﻭ ﺑــِـﺒﯿــﻨَــﻢ

ﻧـَـﻪ ﯾــِــﮑـــ ﺑﺂﺭ

ﻧـَـﻪ ﺻــَـــﺪ ﺑﺂﺭ

ﺑﻪ ﺗــِـــﻌﺪﺍﺩِ ﻧـَـﻔـَـــﺲ ﻫﺎﻡ

ﺑــَــﺮﺍﯼ ِ ﺩﯾﺪَﻧـِــ ﺗــ ــﻮ

ﻧـَـﻪ ﯾــِــﮑـــ ﭼــِــﺸﻢ

ﻧـَـﻪ ﺻـــَــﺪ ﭼــِــﺸﻢ

ﻫــَــﻤﻪ ﭼــِــﺸﻤﺎ ﺭﻭ ﻣﯿـــﺨــ ـــــــــﻮﺁﻡ

وقتی دلت خسته شــد ،
دیگر خنده معنایی ندارد …
فـقـط می خندی تا دیگران ، غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد !
وقتی دلت خسته شــد ،
دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمی کنند …
فـقـط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای !
وقتی دلت خسته شــد ،
دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز آغوش او
ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ، 
ﻫﻮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺭﺍ .. 
ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻗﺎﺻﺪﮐﯽ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ 
ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﺴﭙﺎﺭﻡ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ! 



ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻓﺘﺮ ﻣﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﮐﻨﻢ ؛ 
ﺍﻟﻔﺒﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ .. 
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺧﻂ ﺧﻄﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻢ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ . 
ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﮔﺮ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺗﺎﻥ 
ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﮑﺸﯿﺪ 
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺮﺩﺑﺎﻧﯽ ﺑﮑﺸﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺗﻮ ! 
ﻋـﺸـــــﻖ
ﭼﯿﺰ ﻋﺠﯿﺒﮯ ﻧﯿﺴﺘــــــــــــ
ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ
ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗــ ــ ـــــــــــــــــﻮ
ﺩﻟﺘـــــــ ﺑﮕﯿﺮﺩ
ﻭ ﻣـ ـﻦ
ﻧـ ﻓـ ﺳـ ﻡ …
فرقی نمی کند چطور بودنش,
دور یا نزدیک بودنش,
خندان یا اخمو بودنش..
همین که هست دلگرمی من را کافیست….
گـاهـی درد ِ یــه آغـــوش ســــفـــتــــــــ و مـــحـــکـــم از درد یـــه تـــرکـــه ی درخـت آلبالو هم بيشتره ايــن کــجــا و آن کـــجــــا درد ِ آغــــوشــــم آرزوســـــتـــــ
همینکه با تو خداحافظی می‌کنم دلم برایت تنگ می شود؛
تو با من چه کرده ای؛ که حتی وقتی با توام دلم هوایت را می‌کند…!؟
آتش عطشم راباجرعه ای که هيچ کس هرگز از هيچ چشمه ای ننوشيد، شعله ور کن شعله ور ترش کن
یک روز مادرم گفت درد بی درمان بگیری!
نفرینش گرفت….
عاشق شدم
ﺳﺎﻟﯿــــﺎﻧﯿﺴﺖ ﻓﺮﺍﻣــ ـﻮﺷـﺶ ﮐــــﺮﺩﻩ ﺍﻡ …
ﺧـــ ـﺎﻃﺮﺍﺗــﺶ ﺭﺍ ﻫــــ ـﻢ … !
ﻭﻟـــﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧــــﻢ ﺩﺳﺘﺘــــﺎﻧﻢ ﭼــﺮﺍ ﻫﻨــــﻮﺯ ﺑﻪ
ﻧﻮﺷﺘــﻦ ﻧـــ ـﺎﻣـﺶ
ﺫﻭﻕ ﻣﯿــــﮑﻨـــﻨــــﺪ … !!!
سوگند میخورم به جز حضور تو هیچ چیز این جهان را جدی نگرفته ام ، حتی عشق را .
ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﺷﺐ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﻲ ﺗﻮ ﻧﻤﻲ ﮔﺬﺷﺖ …
ﺭﺣﻢ ﻛﻦ ،
ﺍﻣﺸﺐ ﺷبی بلند است!!!!
عاشق شدن یعنی وقتی که اون توی آغوشت،خوابش میبره و بعد توی رویاهات بیدار میشه . . .
باران…
عاشقت میکند…
مست میشوی…
دستانت تنهاست…
غمگین میشوی…
چایی ات را دم کرده ای اما فنجان چایت هم تنهاست…
میبارد …
صدای چکه هایش بر سقف خانه ملودی مینوازد…
فقط یک آغوش گرم میتواند خوشبختی ات را کامل کند و رویاهایت را…
ببار ای ابرکم…
برمن ببارو تازه تر شو…
تنها …
پاهاے سست مے دانند …
کہ …
چه بارِ سنگینے است وسوسه بوسیدنِ تو !

همچنین ببینید

سیگار cigarette

ﺍﺯ ﻭﻗﺘﻲ ﺭﻓﺘﻲ ،ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﻛﻨﺞ ﻛﺎﻓﻪ ﺍﻱ ﺩﻟﮕﻴﺮ،ﻟﻢ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﺑﺠﺎﻱ ﻟﺐ ﻫﺎﻱ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.