(دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع
(یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع
وقتی که شکافت فرق او در محراب
(گفتند مگر نماز می خواند علی(ع
از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردیدرفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید
با عرض تسلیت و التماس دعا
بر روح تمام شیعیان تیغ زدندبر مردترین مرد جهان تیغ زدند
خورشیدبه سینه، ماه برسر می زد
انگاربه فرق آسمان تیغ زدند
سالروز ضربت خوردن امام علی(ع) تسلیت باد
محراب کوفه امشب در موج خون نشستهیا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین
یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب استیا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه ای در ذکر یا رب یا رب است . . .
از حیدر مردانه ، عنایـت شده امشباز ضربـت شبگانه شــکایت شده امشب
این قصه که امشب همه عالم به عزایند
از میـخ در خانه حـکایت شده امشب . . .
امشب رحمت دوست جاریستمانند رود
نه
مانند باران
اگر دلتان لرزید
بغضتان ترکید
کسی اینجا
محتاج دعاست
ای کاش از این خاک، صدا برخیزدیا دستی باز بر دعا برخیزد
ای کاش دل فتاده در دام گناه
با گفتن یا علی(ع) ز جا برخیزد . . .
باز قدر آمد و شور دگری برپا شدنور قرآن ببارید ، شرری برپا شد
شب قدر آمد و چشمان دلم شهلا شد
شبنم عشق ببارید و شبم ، یلدا شد . . .
به فرق نازنینش کی اثر می کرد شمشیریقینا ابن ملجم وقت ضربت یا علی گفت . . .
به قلبم سوره کوثر نوشتنددلم را بنده قنبر نوشتند
به کوی عاشقی،
در لوح سینه
صد و ده مرتبه حیـــدر نوشتند . . .
بی ذکر علی صومعه و دیری نیستکس را پـی درک ذات او سیری نیست
گویند که از غـیر علـی چشـم بپوش
هـر جـا نگـرم علـی بـود غیـری نیـست . . .
تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانیشب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم
سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی
حق الناس تنها موضوعی است که در قیامت ، با شفاعت هم حل نمیشودآنچه از من بر دل داری ، در این شب قدر ببخش . . .
خبر آوردند که امشب از هزار شب بهتر استو یک اتفاق ویژه می افتد و آن اینکه
امشب دست ملکوت به طرف زمین کشیده می شود . . .
خداحافظ ای نخل ها چاهادگر نشنوید از علی آه ها
که شام علی گشته دیگر سحر
که امشب رود نزد پیغمبر . . .
خدایابا این دغدغه های ذهن افسرده و ویران چه کنم ؟
با این همه رنج و آرزو و درد حرمان، چه کنم ؟
در کنج اتاق و خلوت و خاموشی
افسرده و وامانده و گریان چه کنم ؟
خوشبختی یعنی اینکهخداوند آنقدر عزیزت کند که مایه آرامش دیگری شوی
آرزوی خوشبختی و سلامتی برای شما دارم
التماس دعا
خیز، اى بنده محروم و گنهکار بیایک شب اى خفته غفلت زده بیدار بیا
بس شب و روز که در زیر لَحَد خواهى خفت
دَم غنیمت بشمار امشب و بیدار بیا . . .
دعا بدون علی قابل اجابت نیستکه مهر اصل اجابت به هر دعاست علی
بزن تو دست توسل به دامن مولا
که درد جامعه را بهترین دواست علی(ع) . . .
دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پایفرشته ات به دست دعا نگاه دارد . . .
دنیای دنی، جای کسی همچو علی نیستآغشت به خون، روی جهانتاب علی را
تا رد نکند خالق او، خواهش اورا
ز آن رنگ شهادت زده، محراب علی را . . .
رسول خدا (ص)هرکه شب قدر را زنده بدارد تا سال دیگر عذاب از او دور می گردد . . .
سی شب خرابت می نشینم تا سحر گاهانشاید به دست لطف کردی قصد تعمیرم
ای اسم های اعظمت امن یجیب عشق
هرشب سحرپرمی کشم …اما به زنجیرم
شب قدربهترین گاه آرایش صحیفه دل مؤمنان به زیور ذکر خداست . . .
شب قدر است بیا قدر بدانیم کمیخانه دل ز گناهان بتکانیم کمی
شعله افتاده به ملک دلم از فرط گناه
دوست را از دل این شعله بخوانیم کمی . . .
شب قدر، لالهای شکفته در کویر شبهای عادی سال است.آی فقیران غنی، کجایید که شبهای قدر آمده است؟!
شبهای قدر امد وتقدیر وسرنوشتسرخوش دلی که به بنامش خطی نوشت
سالی گذشت! مرکب عمرم کجارود؟
دوزخ مکان ومقصد من گشته یابهشت؟
به امید برآورده شدن حاجات
التماس دعا
شد کشته بمحراب عبادت حیدرهر دیده بحال مرتضی می گرید
بـا گفتن “قد قتل” ز جبریل امین
در خلد برین خیر نساء میگرید . . .
شمشیر خصم تارک حیدر شکسته استمحراب، همچو لاله در خون نشسته است
فلک نجات و قائمه عرش کردگار
از موج خیز حادثه بى تاب و خسته است . . .
غرق گناهم به که روی آورم / نامه سیاهم به که روی آورماز غم و غصه شده ام زیر و رو / غیر خدایم به که روی آورم . . .
التماس دعا
قدر، باران رحمتی است که در جویبارِ هر فرد و هر جمع، به اندازه او جاری میشودخدایا! در شب قدر هر چه خیر نصیب اولیائت می کنی نصیب ما نیز بگردان . . .
آمین
نخورده سفــرهات جز خشکنانیندیده کام تو جز استخوانی
ندارد آسمان حجره تو
به جز اقلیم اشکت کهکشانی . . .
پاشیده اند عطر دعا باز در زمینآنک دوباره قافله ناز در زمین
صبح و سلام می رسد از آسمان، ببین
آورده اند یک سحر آواز در زمین . . .
یارب چه بسی جرم و گناهم دیدیرسوائی من به رحمتت پوشیدی
امید من است و بخشش روز جزا
جز درگه تو نیست مرا امیدی . . .
یک عمر تماشای دری خون آلود / یاد آوری حادثه ای سرخ و کبودکم کم به علی بال پریدن میداد / ای تیغ نیازی به حضور تو نبود . . .