رسم زمانه – 04

اینجا دنیاست.. هیچ چیز جای ِخودش نیست!
زندگی آدم ها قلب ها یا یکی بی دل است، یا دو دل!
یکی هم اینجا… بی تو…… دل توی ِ دلش نیست…

اینجا زمین است بدبختی را مستند می کنند. خوشبختی را سریال. و از جدایی ها فیلم سینمایی می سازند.
اینجا زمین گرد است.. تویی که مرا دور زدی فردا به خودم خواهی رسید حال و روزت دیدنیست..
اینجا زن که باشی…
مهریه ات آب هم که باشد؛
قاضی جیره بندی اش میکند!
آنچه نقد است جان توست که قسط بندی نمی شود…
اینجا زندگی نمیکنن نفس میکشن طعم خون برادر رو از رو هوس میچشن
اینجا مادر بزرگامون قصه نمیگن آخه بچه ها دیگه ته قصه رسیدن
اینجا سرزمینی است که پشت "دوستت دارم" ها هم نوشته است :ساخت چین!
اینجا هر روز ” دماغ ها ” کوچکتر می شود و دروغ ها بزرگتر…
اینجا همه ی برادران قابیلند
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند…
اینجا چراغ هایی رفت و آمد ما رابه سخره گرفته اند که خود پابند توقفی بدون تغییرند. و انسان این حقیقت را پذیرفته است که پابند یک چراغ راهنمایی باشد.
اینجا گرگ ها هم افسردکی مفرط گرفته اند, دیگر گوسفند نمی دزدند, به نی چوپان گوش میدهند و گریه میکنند
اینجا……..
دست هر کس را که میگیری برای {بلند شدن}
آماده می شود برای {سوار شدن}.
اینجا،
همه تنهان!
امّا خیلیا هنوز گَرمَن!
متوجّه نشدن!
اینجازمین است ورسم انسان های عجیب…! اینجاگم که میشوی بجای اینکه دنبالت بگردند، فراموشت میکنند!!
اینجورى نمى مونه
چون اون جورى هم نموند…
ایندر که ما لگد به بخت خودمون زدیم بروسلی به حریفاش نزد.
اینده خیلی از ما ها الان اینجوریه………….
اینطوری که با روزه خوارها برخورد میکنن با مال مردم خورا برخورد می کردن، الان خاوری کانادا نبود!
اینقد که ما به بختمون لقد زدیم بروسلی به حریفاش نزد…… والا
اینقدر بودنت را به رخم نکش…
"من" اگر بخواهم هزاران مثل تو را تکرار میکنم….
اینقدر پیش این و آن ازش خوب گفتم که..
وقتی ازم سراغشو میگیرند..
شرم دارم بگویم تنهایم گذاشت..
اینقدر که برای"خر"کردن من وقت میگذاشتی
اگه برای خودت اینقد وقت میراشتی"ادم"میشدی
اینقدر کﮧ برای “خر” کردن من سعے کردے
براے خودت وقت میگذاشتے حتما “آدم” میشدے
اینقدر گفتن علف باید به دهن بزی شیرین بیاد یه عمری خودمونو کشتیم
شیرین ترین علف دنیا بشیم غافل از اینکه اصلا طرف بز نبود….
اینم از زندگی ما…
اونی که دوسش نداری اصرار پشت اصرار..
اونی که دوسش داری انگار نه انگار..
اینه را بهترین دوست خود میدانم..
به یاد ندارم تا به حال هیچگاه از گریه من خندیده باشد
اینهایی که فقط عکس چشمشونو می ذارن تو پروفایلشون
اینا هنوز دماغاشونو عمل نکردن!
اینو بدون گذر زمان هیچ چیز رو حل نمیکنه, فقط همه چیو ماست مالی میکنه…….
اینکه نامش زندگیست ما را کشت حیرانم انچه نامش مرگ است با ما چه میکند…
اینی که تو گلومه بدجوری درد اور انقد که داره اشکم و در میاره
ایینه چون نقش تو بنمود راست. خود شکل ایینه شکستن خطاست
اﮔﺮ ﻏﺬﺍ ﺭﻭ ﻫﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﺮﺩ
ﻣﺎ ﻓﻮﻕِ ﻓﻮﻗﺶ ﯾﻪ ﺍﻣﻠﺖ ﺭﻭﻣﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﯿﻢ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﻨﯿﻢ
ﺳﺮﻋﺖ ﻧﺘﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﮐﻮﺑﯿﺪﻩ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﯿﺪ!
اﯾﻦ روزا ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﻧﻤﯿﺎن
آژاﻧﺲ ﻣﯿﮕﯿﺮن ﻫﻤﮕﯽ ﺑﺎﻫﻢ ﻣﯿﺎن!
والااااه!
اﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺎ ﻫﯿﺸﮑﯽ
ﻧﺒﻮﺩﻥ ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺼﺒﯿﺸﻮﻥ
ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻣﯿﮕﻦ ﻫﻤﺘﻮﻥ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﻦ؟
اﯾﻨﺠﺎ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ… ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﺁﺏ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ! ﻗﺎﺿﯽ ﺟﯿﺮﻩ ﺑﻨﺪﯼ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ! آنچه نقد است فقط جان توست، ﮐﻪ ﻗﺴﻂ ﺑﻨﺪﯼ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ!
اﺯ ﻣﺰﺧﺮﻓﺘﺮﯾﻦ ﻧﺼﯿﺤﺘﻬﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ :"بهش فکر نکن"|:
ب "من" چه ک بعد از "تو"
"او" می آید؟؟
مشکل از قواعد دستوری است!!
ب بعضی وقتاخودموبغل میکتمومیگم منو ک داری دیوونه…!!!!
ب بعضیا باید گفت :تو روی پاهات نمیتونی وایستی چ برسه ب حرفات!!!!!
ب تعظیم مردم این زمانه اعتمادنکن…
تعظیم آنان همانند خم شدن دوسر کمان است ک هرچه ب هم نزدیکتر میشوند تیرش کشنده تر است!!!
ب جنون نزدیک شدم, قرص های صورتی دیگر فایده ای ندارد
لطفا سیانور
ب رویات دلخوشم هرشب
ب سراغ من اگر میایى
دگر اهسته نیا…
چند وقتیست ک فولاد شده
چینى نازک تنهایى من…
ب سلامتی پسری که ب عشقش گفت اگه تنهام بذاری میشی اسم دخترم
ب کلمات دل مبند انها همیشه فریبمان میدهند، وقتی ک اولین حرف الفبا کلاه سرش برود فاتحه کلمات را باید خواند!
با آرامش اعتماد پشه رو جلب کردم بعد کشتمش!! از این دورویی خودم بیزارم
با آنکه هم زبانیم اما گاهی اوقات حرف های هم را نمی فهمیم.
با اعداد وارقام دنبال خط فقرنگرد… خط فقر نزدیک توست!!! همین جاست زیر پای تو
با او تنهاتر شدم!!!
با این جمله موافقین؟
ﻫﺮﮐﯽ ﭘﺎﮐﺘﺮﻩ… ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﻩ…
با اینهمه خون دلی که خورده ام، در شگفتم که چرا دراکولا نمیشوم
با اینکه آواز همدم مرده خاطره بازه
عوض نمیشه جای تو با این ضبط قراضه :(((
با اینکه رفته هنوز عکسش رو نگه داشتم تا توی شرایط سخت بهش نگاه کنم و بگم بیخیال تو بدتر از اینا رو تحمل کردی اینکه چیزی نیست…
با اینکه میدانم از آن من نخواهی بود… باز با جان و دل برات خانه میسازم…
با بعضى از آدم ها باید رفت ماهى گیرى…. از بس که کرم دارن…!!!
با بعضی ها نباید منچ بازی کرد…
چون مار هایشان نیش میزند…!
با بغض گفت :یه مشکلی دارم من از حیوونا میترسم
لبخند تلخی زدم و گفتم :تا موقعی که ادما وجود دارن برای ترسیدن از حیوونا وقتی نداریم
با تشکر از ایرانسل که به ما یاد داد قبول کردن بعضی از پیشنهادها فقط از اعتبار آدم کم میکند!
با تــوام حــوا…
تـــو مــگر سیــب را پــوسـت کنـده خـورده بــودی کــه دنیــا اینــــگونـه پــوسـت مــا را مـی کنــد…؟

با تمام فقر
هرگز محبت را گدایی مکن…
و با تمام ثروت
هرگز عشق را خریداری مکن…
با تمام وجود دوست داشتن را به او آموختم! درسش را به دیگری پس داد!
با تمام کنار او بودَنهآیت " کنآر " می آیم…
فقط محض رضای " خُدا "
دست از سر خوابهایم بردآر…
با تو زیر بارانم،
چتر برای چه؟
خیال که خیس نمی شود!
با حضور پرشور در راهپیمایی روز قدس، نشان خواهیم داد که ماه مبارک رمضان رو به پایان است
با خودمان می گوییم ، عادت می کنیم و با صراحت زیادی، این جمله را تکرار می کنیم،
آن چیزی که هیچ کس نمی پرسد، این است که: به چه قیمتی عادت می کنیم؟!
با سگم عکس گرفتم گذاشتمش تو فیسبوک، پسر خالم زیر عکسم نوشته کدوم تویی؟!؟
چرا من از هیچکی شانس نیاوردم عاخه؟
با شما هستم…
شمایی که کسی دوستتان دارد،
بله!!!
با شما هستم!….
هیچی…
فقط خوش بحالتان
با عشقت……
مثل چتر رفتار نکن……..
که هر وقت باروون بند اومد………
فراموشش کنی……..
با لبخندهایت سرشار از تو میشوم در حالی که تو سرشار از دیگرانی…
با لنزِ عسلی دنیایِ گوهی طلایی نمیشه…!! ؛)
با من بمون که فردا سهم من و تو باشه… اندوه لحظه هامون با بودنت فنا شه….
با من بودنش رو از همه مخفی می کرد…
الان تنهایی شو همه جا جار میزنه
با موجودات عجیبی زندگی می کنیم که تنها با بی محلی ادم می شوند
با نزدیک شدن به ماه رمضان باز هم این سوال پیش میاید…..
خدایا فرو دادن این همه بغض روزه را باطل نمیکند؟؟؟؟
با همه چیز کنار آمده ام….
جز باورِ جمله ی آخرِ تو که گفتی…
چیزی بینمان نبوده……
با همون سنگ هایی که براش سنگ تموم گذاشتم سنگسارم کرد…..
با هیچ می آیی
با هیچ می میری…
چه چیزی از دست می دهی؟
هیچ
با هیچکس نبودن بهتر است از حضور اشتباه در کنار کسی بودن…
با یه دختری اشنا شدم گفت :بچه کجایی؟ گفتم غرب
رفت گفت من لیافت ترو ندارم
با یه مشت خاطره های خوب و بد مگه میشه تا ابد زندگی کرد. همه جا اشکم سرازیره و دل.. از زندگی سیره و انگار این روزا دل داره میمیره و میره پی کارش….
با یک عالمه فاصله از خودم
انتظار دارم به تو برسم!
از اول هم آرزوهایم محال بودند…
باآمدنت دیروزش راساختی امابدان تافرداهابه یاتوست
آرامش
بااااوررررش برام عجیبه
ک شنیدم تنهانیستی
داری از اونوره دنیا
*موج منفی* میفرستی
بااونی که دوسش داری مثل چتررفتار نکن که هروقت بارون بنداومد فراموشش کنی.
بااین همه رنگهای رویایی شرم اور است که همه چیز را سیاه ببینیم
بابا میای بریم کوه؟
چرا بریم کوه بابایی؟
میخوام از اون جا بلند به خدا بگم من پا نمیخوام به بابام بده پاهامو که منو راحت بغلم کنه..
بابا نون داد بابا آب داد بابا خوبی یادمون داد…..
بابا سختی کشید زندگی بهمون داد…..
بابا رفت.
بابام زنگ زده آژانس میگه سلام آقا اتوبوس دارین؟
بابام میگه یکی بهم گفته که شبا دیر وقت میای خونه!!
منم گفتم اونی که شبا منو میبینه خودش چرا بیرونه؟ 🙂 🙂 🙂
بابام کولر رو خاموش کرد. تا اومدم یه چی بگم گفت :حرف نزن بشین سرجات بگو خب.!!!
ضرغامی جان نکن برادر من نکن از اینکارا
بابام یه مرغ مینا خریده نره، بهش میگه :مرغ سینا…:|
باختم تا دل خوشت کنم!
بدان که برگ برنده ات سادگیم نبود. "دلم"بود…
باختم..! جوانیم را درکشتی کاغذی به دست ناخدایی سپردم ک هیچ گاه به دریا نرفته بود..!
باد
ورق های دفترِ شعرم را
با خود برد…
حالا
تمام شهر
عاشقت می‌شوند…!!!
بادستت یه پروانه میگیری میخوای ببینی زنده ست، انگشتتوبازمیکنی فرارمیکنه، محکم میگیریش میمیره، دوست داشتن مثل گرفتن پروانه میمونه
بادسردی آمد… تکه کاغذی راباخودآورد… روی آن حک شده بود… من توراازیادبرده ام… نکندآن تکه کاغذگوشه ای ازدفترشعرتوباشد؟
بار الها، مرا وسیله عذاب بنده ات قرار مده…
بارالها:
حداقل میشه بین این بلا هایی که نازل میکنی یه ویرگول بزاری بلکه بتونیم نفسی تازه کنیم؟!!!!!!
باران بهانه ای بود که من باتو تا انتهای کوچه بیایم…
کاش نه باران پایانی داشت نه کوچه انتهایی…
باران را بعضی ها حس میکنند بقیه فقط خیس میشن…
باران رحمت علی و کاسه های وارونه ی مردم…
باران زدبه شیشه تاباریدن رانشانم دهدچه می دانست که من خلاصه ی همه ی ابرهایم..
باران لطف خداهمیشه میبارد، این ماهستیم که کاسه هایمان را برعکس گرفتیم
باران می بارید.. باز هم یاد تو می شود همدم تنهایی همیشگی ام..
قول داده بودی که هر وقت باران بارید یادم کنی… منتظر زنگت ام..
باران میبارد اما به حرمت کداممان…… نمیدانم…..
باران نبار.. اودیگرکنارم نیست.. خواهشا هوا را دو نفره نکن..
باران نبار…
عاشقانه اش مکن!!!
من و او ما نمیشویم…
باران نیا
اینجا نبار
خیس نمیشود قلبی
اصرار نکن
نمی بارد چشمی…
باران همین جا، در پس ابر نگاه است
بیهوده گرد ابرهای آسمانی
باران که می بارد همه چیز تازه می شود
حتی داغ نبودنِ تو…
باران گرفت تا که بدانی برای تو این بار هم خدا به تبسم نشسته است
باران یعنی
شرشر اشک فرشته ها در عزای معصومیت از دست رفته انسان
بارها میتونستم مُچت رو بگیرم ولی بجاش دستت رو محکم تر گرفتم..!!!
بارها گفتی که زن مارا از بهشت به زمین کشاند….
قبول!!!!!!!!!
ولی تو چرا داری زمین را به گند می کشانی؟؟؟؟
بارونم منو شنید اما تو نه…!
باز امشب در هوای آمدنت میمیرم…..
تو همیشه دعوتی…..
راس ساعت دلتنگی…..
باز در کلبه ی عشق عکس تو مرا ابری کرد!
عکس تو خنده به لب داشت، ولی اشک چشم مرا جاری کرد!
باز من مانده ام
و
نیمکتی پر هیاهو….!!
در میان این همه بودنها
چه غریبانه تنهایم…!!
نمیدونم چرا با اینکه اونهمه بهم دروغ میگفت
فک میکردم صادقانه دوستم داره!!!
نمیدونم چرا باید به کسی اینجوری دل بست
که تودنیا و تو رویاش همیشه یکی باهاش هست…
نمیدونم چرا تا اسم بی وفایی میشه یاد تو می افتم فکر کنم…
نمیدونم چرا زمونه اینطوری شده تا میفهمن که سر به راهی و کاری به کار کسی نداری همچین میذارنت وسط یه ۱۰۰راهی که دیگه جرات نکنی سربراه باشی
نمیدونم چرا عاشق هر کس که میشم وقلبمو میدم بهش اونم نامردی نمیکنه قلبمو زیر پاش میشکنه. اخه چرا خدا؟؟؟؟؟؟
نمیدونم چرا هر وقت میرم درس بخونم تموم آهنگ ها با کیفیت ۳۲۰ میاد تو ذهنم.
شمام همینجورین اقا؟
نمیدونم چرا وقتی این همه بازی تو دنیاست!
ادمها بااحساس هم بازی میکنند!!!
نمیدونم چه رابطه ای وجود داره؟ که هر کس دلش صافه… دهنش هم صافه!
نمیدونم کجای زندگیتوپرکرده بودم یانمیدونم که چکاکردم که حس کردی توزندگیت اضافیم… لعنتی چراگفتی بمیرم؟؟؟؟؟؟
نمیشه کارگردان زندگی بیاد بگه :♥
کات
بچه ها خسته نباشین پلان بدبختی عالی بود!
حالا بریم سر پلان خوشبختی!!! ♥
نمے گذاشتم دلم را ببرے
اگر مےدانستم
زندگے بعد از ت♥و
چقدر دل مےخواهد…
نه آنچنان عاشق باش که هیچ چیز را نبینی، نه آنقدر ببین که هرگز عاشق
نشوی
نه آنگونه باش که از تو سیر شوند، نه آنگونه که بر تو شیر شوند
نه اسب, نه باران, نه مرد, تنهایم و این دایمی ست. اسب حقیقت را خودم با این نشان زین میکنم.
نه التماس می‌کنم
نه خیره خیره نگاهت
فقط آه می‌کشم و سکوت میکنم
همین آه برای تمام زندگی‌ ات کافیست
نه اینکه زانو زده باشم… نه!
فقط بی کسی کمی سنگین است.
نه اینکه نخاما ولی در توانم نیست بعضیا رو به چشم خواهری نگاه کنم
نه ب دیروزهایی که بودی فکر میکنم نه ب فرداهایی که شاید بیایی؛
میخواهم امروز را زندگی کنم…
خواستی باش
نخواستی نباش!
نه به خاطر شعر
نه به خاطر جور دیگر زیستن
خانه ی من
برای دو نفر کوچک بود
به همین خاطر تنها ماندم….
نه به دیروزهایی که بودی فکرمیکنم نه به فرداهایی که شاید بیایی میخواهم امروز رازندگی کنم خواستی باش خواستی میتوانی نباشی
نه تفریح میکنم نه درس میخونم نه کار میکنم معلوم نیس چه گهی دارم میخورم..!
نه تلخم نه شیرین
مزه ی بی تفاوتی میدهم این روزها
جنس حالم زیاد مرغوب نیست
نه تنها ترکت می کنند… حتی وقت رفتن با تمام پررویی دستور هم می دهند.!!… مواظب خودت باش..
نه حرفی برای گفتن…
نه امیدی برای ماندن…
نه پایی برای رفتن…
نه تمایلی برای دوباره ساختن…
تو از اول هم هیچ نداشتی!
نه حماقت من به زیرکی تو رسید نه لیاقت تو به احساس من. چیزی به هم بدهکار نیستیم هردویمان کم آوردیم.
نه دل دارم که بشکنی
نه جون دارم فدات کنم
نه پای موندن منی
نه میتونم رهات کنم
نه زخم است؛ نه سوختگی…
انگشتانم اگر باند پیچ است…
همه ی نخ هایی است که بسته بودم تا یادم باشد
چطور فراموش شدم!
نه سیگار می کشم
نه مستم
نه اهل دود و قرص و خماریم
من دچار تو شده ام
و تو
بی خاصیت ترین چیزی هستی که می توان عاشقش بود
نه عزیز دلم…
همه شبیه هم نیستند.
برف برای دست های یخ کرده کودکان روستا نه زیباست و نه رمانتیک…
نه عزیزم!
قرار نیست اتفاق خاصی بیافتد…
فقط من و تو از این به بعد همدیگر را شما صدا خواهیم کرد…!
نه مژده ای
نه مسیحا نفسی
و نه آمدنی!
این شد که به فال بی اعتقادم!
نه پای رفتنم اکنون نه بال پرواز است، از این چه سود که بر من در قفس باز است. مرسی لطفتو میرسونه
نه پیشانی من به لبهای تو رسید نه لیاقت تو به احساس من… 
چیزی به هم بدهکار نیستیم! 
هردو کم آوردیم…
نه چترباخود داشت، نه روزنامه ونه چمدان, عاشقش شدم چه میدانستم مسافر است…. دل سپردن فقط نابودیست
نه کوه به کوه می رسد
نه آدم به آدم
حقتان را در همان جایی که
دم دستتان است بگیرید…
نه!! این بازی عادلآنه نیست… این زندگی همه اش مار بود… پس پله هایش کو؟؟
نه… نه…
گریه نمیکنم!! یک چیز در چشمم فرو رفته…
به گمانم یک "خاطره"است!!
نه، تو دروغگو نیستی، من حواسم پرت است!
گفته بودی دوستم داری بی اندازه… خوب که فکر میکنم تازه میفهمم «بی اندازه» یعنی چه!!
نوار قلب
خاطرات من
پر از خط های صافی ست
که بی نام تو جان ندارند…!!!
نور ضعیفی در اتاقم و لرزش خفیفی روی میز کنار تختم، چشمانم را میمالم یک پیام جدید… تا لود شود آرزو میکنم تو باشی… چشمانم را میبندم… آرزوى بیجایی بود…
نوشته هایم را می خوانی… و می گویی :چه زیبا!
راستی… دردهای آدم ها زیبایی دارد…؟!؟!؟!
نکند صبر یک فریب بزرگ باشد"چون سالهاست با غوره ها کلنجار میروم"حلوا نمیشوند.
نگاه به کار مفیدم نمیکنند هرگز / هزار دیده منتظر یک اشتباه من است
نگاه ساکت باران به روى صورتم دزدانه مى لغزد, ولى یاران نمی دانند, که من دریائی ازدردم, به ظاهر گرچه میخندم, ولى اندر سکوتى تلخ مى گریم…
وقتی اولین احساس مادرم به من " تهوع" بود،
از دیگران توقعی ندارم…!
وقتی اولین حرف الفبا سرش کلاه میرود. فاتحه "کلمات"را باید خواند… پس "قلب "هارا دریابیم…
وقتی اونی که دوسش داری بات قهره تو هم باش سر سنگینی
:- (
وقتی اینترنت ندارم حس انسانی رو دارم که تو یه جزیره دورافتاده منتظر کمکه
وقتی با تنهاییم میشینم و حرف میزنم تازه میفهمم اونقدرم تنها نیستم بازم شکر
وقتی با خویش در آشتی باشی و خودت را دوست بداری، ممکن نیست، کارهای خود ویرانگرانه انجام دهی. وین دایر
وقتی با منی به گرگ ها بگو بخوابند
من زخم شیر در بدن دارم…!
وقتی بایه نفر خوشحالی نیاز به دومیش نیست… بفهم
وقتی بدنیا آمدم از ترس تا دو سال حرف نزدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!
وقتی براشون سودی نداشته باشی عمرا اگه سراغت رو بگیرن…
وقتی برای مردن زنده ایم پس گهواره با طابوت هیچ فرقی ندارد!!
وقتی بزرگ شدم فهمیدم قایم موشک همان جدایی آدم هاست…!
وقتی بعد از مدت ها شماره یه عده رو گوشیم زنگ میخوره دوست دارم گوشیمو جواب بدم و فقط بگم چی کار داری؟؟؟؟
وقتی بلاخره چیزی را که می خواهی بدست می آوری تازه می بینی این چیزی نیست که فکر می کردی
وقتی به عقب بر میگردی متوجه میشی که جای بعضیا تو زندگیت خالی که نیست هیچ، اون موقشم زیادی بوده
وقتی به هر یابویی میگی عشقم
حتما منتظر شنیدن هُش هم باش;
وقتی به هوای بارانی میگویند خراب….
به صیغه های ساعتی میگویند ثواب…..
وقتی به چیزی می رسی بنگر که در ازای آن از چه گذشته ای
وقتی به یکی تو زندگیت زیاد اهمیت میدی اهمیتتو تو زندگیش از دست میدی
وقتی بهتربودن هست خوب بودن کافی نیست.
وقتی تمام احساس دلتنگی ات را با یک ”به من چه” پاسخ میگیرى…. به ”کسی چه‘
که من چقدر تنهام؟!
وقتی تنهاییم دنبال دوست میگردیم…
وقتی پیداش کردیم دنبال عیباش میگردیم…
وقتی رفت با خاطراتش زندگی میکنیم…
عجب مردم خنگی هستیما…
وقتی تو ذهنت به یکی بگی که این باهمه فرق میکنه….
مطمئن باش اونم اونطرف میگه که اینم خریه مثل بقیه….
وقتی جبرئیل به پیامبر اسلام گفت :بخوان و او گفت خواندن نمیدانم، ۱۲۰۰ سال می گذشت که کوروش کبیر منشور حقوق بشر را نوشته بود….
وقتی حرف از صداقت شد صدا قط شد
وقتی حوض خانه ات میخشکد ماه به ناچار به حوض خانه دیگری میرود…..
وقتی خاطره های آدم زیاد می شه، دیوار اتاقش پر’ه عکس می شه، اما
دلت برای اونی تنگ می شه که نمی تونی عکسشو به دیوار بزنی
وقتی خدا با یه نقطه جدا میشه از بقیه هیچ انتظاری نیست
وقتی خداحافظی میکنیم
چه انرژی عظیمی می خواهد کنترل اولین قطره اشک برای نچکیدن
آری گویند مرگ شیرین است؟؟؟
وقتی خدای مهربون بنده هاشومی آفرید، باقلم طلانوشت، قصه خوب سرنوشت، نوبت ماهاکه رسیدقلم نوک طلاشکست، باجوهر سیاه نوشت قصه تلخ سرنوشت.
هیییی…
وقتی خوابی در کار نیست؛
خانه ای با چند اتاق خواب به چه کار؟!
وقتی خوب به دور و برت نگاه کنی میفهمی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف اری و به غفلت نخوری چرتو پرتی بیش نیست
وقتی خودت خونه ای از یخ میسازی… بعدا برای آب شدنش گریه نکن…!!!
وقتی خیانت دیدی؛ حالت دیدنی ست!!!
وقتی داشت با مشتاش قلبمو می شکست، همه واهمه ام این بود که مبادا دستاش زخمی بشه!
وقتی داشتی می رفتی گفتی
دیگه هیچ کی رو مثه من نمی تونی پیدا کنی
توی دلم گفتم
اتفاقا خوبیش همینه!
وقتی در اتاقم تنها صدای…
تیک‌تاک ساعت را می‌شنوم…
و سکوت را…
آن‌وقت است که می‌فهمم…
این تو نیستی…
خیال توست…!
وقتی در اغوش من بود چشمانش را میبست نمیدانم از احساس زیادش به من بود یا خود را در اغوش دیگری تصور میکرد…!
وقتی در حال تلاش برای تغییر دادن یک احمق هستی
همزمان در حال اثبات حماقت خودتی…!
وقتی درآغوشم بودی چشمانت را بستی نمیدانم از احساس زیاد بود یا خود را در آغوش دیگری تصور می کردی
وقتی درها بستس هنوز یه امید هست به سوراخ در!
وقتی دروغ میگی، چشمانت زیباتر می شوند!
اگر خواستی همیشه زیبا باشی، همیشه به من بگو دوستت دارم…
وقتی دست فشردیم
و قول دادیم… 
فقط، دست ِ تومردانه بود! 
و… قول ِمن!
وقتی دل کسی رو شکوندی یه میخ به دیوار بزن؛ وقتی تونستی دلش رو بدست بیاری میخ رو از دیوار در بیار ولی اینو یادت نره.. جای میخ واسه همیشه رو دیوار میمونه…
وقتی دلت گرفته، وقتی غمگینی، وقتی از زندگی سیری… حواستو خیلی جمع کن چون طعمۀ خوبی هستی
وقتی دلت یه جایی "گیر" باشه
کل زندگیت رو "نخ کش" میکنه…
یادم نرود که:
من تنها هستم
و تنها من نیستم!
یادمان باشد انچه هست بین تو و خدای توست نه بین تو و مردم… بهترین باش و ببخش بگذار مردمان نامهربان این دیار هر آن طور که میخواهند فکر کنند
یادمان باشد به سهراب بگوییم؛ که دیگر عشق صدای تپش قلب ها نیست صدای فنر تخت هاست
یادمان باشد خاطرمان اگر تنها ماند دل به بی سرو پایی ندهیم
یادمان باشد زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست زنگ بعد حساب داریم.
یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم، بین عذابهایمان مدام بگوییم، یادش بخیر دنیای ما هم همینطوری بود…
یادمان باشد…
یادمان باشد در این گرانی
احساس مان را خرج بی احساسی های کسی نکنیم
که سرانجامش ورشکستگی است
یادمان باشد، هیچ قراری توی دنیا نیست
یادمان باشدکه اگرخاطرمان تنها ماند.
طلب عشق بیهوده بهرهربی سروپایی نکنیم.
یادمه بهم میگفت گلم..
راست میگفت!
چون عمر گل کوتاست….
یادمه معلممون را توی یه مراسم میدادیم توی هفتا سوراخ قایم میشدیم
اما حالا چی…
عجب بچه هایی هستند امروزه
یادمه یه روزی بدترین دردم کشیدن دندون شیریام بود…… کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم…..
یاده من باش اگه سنگم اگه خاکم اگه رودم
برا تو خاطره گفتم واسه تو خاطره بودم
یادهارفتندو ما هم میرویم ازیادها. کی پر کاهی بماند در میان بادها
یادگاری زنگی است که در عالم تنهایی به صدا درمی آید…
یادگاری…..
بدترین خاطره دنیا ست…!
یادی کنیم از اموات
خصوصا اونایی که هنوز زنده اند، اما برامون مردن…
یاران گزیده داشتم روزی امروز چه شد ک نیست کس یارم.
محبوس چرا شدم نمیدانم دانم که نه دزدم و نه عیارم…
یارب این شهر چه شهریست که صدیوسف دل را
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست
یارو از تو کلاهش ۱ دقیقه ای خرگوش در میاره
من ۲ ساله نمیتونم یه الاغ رو از تو دلم بیرون بیارم 😐
یارو از نیمرخ شبیه قالپاق پیکانه
استاتوس زده درگیرم نشو رسوا نمی شوم!
آخه پلشت تو خوبه عامل جنگ جهانی سوم نشدی
یارو تا پارسال منو میدید، می پرسید:
" کارت اینترنت کجای کامپیوتر میخوره؟! " حالا منو دیده میگه فیس هم خز شد رفت………
یارو تو مترو داشت جوراب زنونه میفروخت،
بهم گفت :یه دونه بخر، گفتم :من مجردم، زن ندارم!
گفت :بخر بکش رو سرت برو دزدی!
یارو داشته نماز میخونده یکی از پشت سرش رد میشده میبینه میگه :به به چه آدم با خدایی، یارو بر میگرده میگه تازه، من روزه هم میگیرم..
یارو میگه این پیکو سلامتی هرکی زدیم رفت اینم میزنیم سلامتی غم
یافته هایت رابا باخته هایت مقایسه کن
اگرخدارایافتى هرچه باختى مهم نیستیافته هایت رابا باخته هایت مقایسه کن
اگرخدارایافتى هرچه باختى مهم نیست
یعنی انتظار داشتن از بعضی ها حکایت شرط بستن رو"خر" تو مسابقه ی اسب سواریه…
یعنی فقط در صورتی بوی ادکلن ماندگاره که بوش بد باشه!! :- (
یعنی میرسد روزی ک همینجا بنویسم:
آمد….
که بماند…
یعنی وقتی با ناراحتی yahoo messenger رو باز می کنی و داره می خنده دلم می خواد بکشمش.
یعنی یه حسی بهم میگه کل سریالهای GEM و Farsi۱ بر اساس این شعر ساخته شدن :" دوست داری با دوست من که دوست داره با دوست تو دوست بشه دوست بشی؟
یقه آسمان را چرا گرفته ای؟! خدا بی تقسیر است. خودمان از باهم بودن ترسیدیم…
یقین داشته باش روزی پروانه میشوی پس بگذار روزگار هر چی میخواهد پیله کنه
ینجا همه دلشکسته اند!
نمپدانم
آنها که " دل " شکسته اند،
کجایند…
ینجوری که داریم پیش میریم چند وقت دیگه باید به دخترا بگیم :مگه پسری که ابروهاتوبرداشتی؟
ینی همه چی دروغه عشقت حرف مفته
میفروشی راحت منو اگه پاش بیوفته..
یه حقیقت میگم به کسی برنخوره…
اگه اشغال هم باشید قابلیت بازیافت رو دارید
خلاصهدهیج وقت نا امید نباش
یه آدمایی هستن نه میشه درکشون کرد نه میشه ردشون کرد.
همینطوری تو زندگیتن…. زل میزنن به آرامشت…!
یه اسم تو لیستت هست که همیشه ازش رد میشی اما هیچوقت پاکش نمیکنی…
یه افسانه قدیمی میگه :اونای که شبا خوابشون نمیبره به این دلیله که تو خواب یه نفر دیگه بیدارن. (نگو بدرود)
یه امبولانس قبرستون از بغلم رد شد…. رو شیشش نوشته بود:
تاحالا فکر کردی اخرین مدل ماشینی که سوار میشی چیه؟!
زورنزن….. مسافرخودمی!
یه بار دوستم چشمش رو بم نشون داد گفت :قرمزه؟ گفتم آره. گفت :دردهم میکنه!!!!؟؟؟
یه بیماریه مادرزادیه لاعلاج دارم…
هرکی و میبینم فکر میکنم آدمه!
یه تلنگر هم کافی بود برای اینکه بشکنم… به هر حال ممنون از مشتت
یه تنلگر به خودت بزن یه مشت به طرف مقابل شاید هردو نیاز داشته باشی به این تنلگرها ومشتها
یه جایی هم هست
بعد از کلی دویدن…
یهو وایمیستی
سرتو میندازی پایی✘ن و آروم میگی
بسه، دیگه زورم نمیرس♥ه…
یه جسم بیست ساله، یه تفکر هفت-هشت ساله، یه روح چهل ساله، این منم…! هنوز نسل آدم های داغون منقرض نشده.؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!.
یه جمله از پروفسور حسابی نوشتم تایید نشده علت :متن ضعیف. من موندم خوبه وام نمی خوای بدی اینقدر سخت میگیری
یه جوش گنده رو دماغم در اومده… بوی مهمونی میاد! 😉
یه حباب گنده میترسه همش، نکنه کسی بهش دست بزنه…
یه حرفایی
یه دردایی
یه غصه هایی هستن
که آدم حتی دوس نداره با خودش در میون بذاره و مرور کنه
چه برسه با بقیه…..
یه حقیقت تلخ تو دنیا هست که خیلی تلخه نخور تلخه نخور! از ما گفتن بود از شما نشنیدن
یه خفه شو بهت میگم….
مرگ مادرت با تمام وجود درکش کن…
یه خورده حرف نگفته دارم،
– بذار تو اون کیسه مشکیه شب میذارم دم در.
یه دختر تو تراس رو به رویی
شبا کنسرت فریادش به راهه
صداش میگیره از بس غصه داره
نمیشه دیدش از بس شب سیاهه….
باز هم دروغ مشت محکمی بر دهانم زد…
شاید
تا ابد باید مشت دروغ در دهانم بماند*
باز هم مثل همیشه تنها که میشوم دیوار اتاق پناهم میدهد…
بی پناه که باشی، قدر دیوار را میدانی……
باز یا بسته…! چه فرقی میکند؟ پنجره زخم همیشگیه دیوار است….
باز یابسته جه فرقی دارد پنجره درد همیشگیه دیواراست
بازتابستان شدو دل تنگی هایم چند برابر….
یادش بخیر بچه که بودیم آرزوی تابستان راداشتیم اما حالاچه؟؟
بازدرکلبه ی عشق عکس تومرا ابری کرد عکس توخنده به لب داشت…………… ولی اشک چشمان مراجاری کرد
بازم به نامردا
که تا نباشن
مردا مشخص نمیشن.
بازم میای تو خیالم، هنوز آدم نشدم
بازهم تنها خواهم ماند نمی دانم تاکی میتوانم تحمل کنم گفتی مابه درد هم نمیخوریم اما!!! ندانستی من تورا برای دردهایم نمی خواستم!!!
بازی تمام شد…
تو بردی…
حالا نقابت را بردار!
بگذار ببینم، زندگی ام را
به که باختم
بازی روزگار را نمی فهم! من تو را دوست دارم، تو دیگری را و دیگری مرا و همه ما تنهاییم!
باشد… تو نخوان…
اشکالی ندارد
من مینویسم
تا روزی آیندگان قصهء مجنونی مدرن را زمزمه کنند!
باشه اصن بلدی
استادی
از نوع اسدی ب خودی میزنی
تیزیرم میدی بغلی
عوضی دم از مردونگی نزن سنگینه
سرفت میگیره…
باشه باشه
واکنش من وقتی طرف مقابلم داره زیادی زر میزنه ومن حوصله سخنان گوهر بارشو ندارم
باشه…
تو برو!
تو مال من نیستی، مال مردمی!!!
"به سلامتیه دلم که مال مردم خور نیست!!!
باشی یا نباشی زندگی میگذرد! اگر باشی با تو اگر نباشی با سیگار…
باغبان با چه شوقی گل را پروراند!
بی آنکه بفهمد خار گل با دستانش چه کرده است…
بالاتر از عشق عادت است…
هیچگاه کسی را که به تو عادت کرده،
رها نکن………………….!
بالاترین سرعت تو دنیا، سرعت نور نیست!
سرعت رنگ عوض کردن آدمهاست….
بالاخره جسد اونائی که میگفت برام میمیره پیدا شد!!!
در آغوش دیگری جان داده بود…
بامش که نه، اما برفش از همه بیشتر بود، بیر مرد کارتون خواب کنار خیابان
باهرکی ساختیم باختیم
باور کردن دروغهایت را پای حماقتم ننویس، من دوست دارم دنیا جای بهتری باشد حتی با خیالات خام!
باور کن تا اخر خط میرفتم اگه سر راهم نقظه نمی گذاشت……..
باور کن خیلی حرف است که وفادار دستهایی باشی که حتی یکبار هم لمسشان نکرده ای…..!!!!
باور کن خیلیامون آدمای بی خیالی نیستیم، فقط دیگه حال و حوصله نداریم…
باور کن روزی هزار بار میمیرد
کسی که فکر میکند برای کسی مهم نیست
باور کن من هرگز لایق دوستت دارم های تو نبودم؛ ملتمسانه از تو میخواهم :دوستت دارم هایت را به کسی بگویی که لایق دروغهایت باشد…
باور کن
“من” تنهاترین ضمیر دنیاست و “ او ” خوشبخت ترین ضمیر دنیا
چون “ تو ” را دارد…
باور کن؛ مشکل نه زمین است نه زمان! مشکل حماقتی است که شعور معنی شده و توهمی که فهم تفسیر می شود!
باورش نبود بالاخره یه روز دروغهایش را باور نکنم
باورکن درد دارد وقتی از زندگیت کسرمیشود آنکه را که با وجودت جمع بسته بودی!!!!!!!!
باورکنید
تقصیر پروانه ها نیست که کرم خاکی هرچقدرهم که بهشون پیله کنه
بازم از جنس اون پروانه ها نمیشه!
باید ابراهیم بود و به یار "اعتماد"کرد
گاهی بهشت در دل آتش است…
باید ب بعضی ها گفت..
عزیزم، تو نمیتونی رو پات بایستی چ برسه ب حرفات..!
باید بروم پشت کوه ها
سرنوشت خودم را بیابم
شک دارم که اصلا عمو زنجیر باف
حلقه های مرا بافته است یا نه؟
باید به بعضیها گفت:
یه برنامه بذار
که دیگه
نبینمت…
باید به سهراب بگویی عشق دیگر صدای تپش قلبها نیست
صدای فنر تخت هاست………………..
باید به کودک درون بعضیا گفت کچولو بسه دیگه برو بخواب…
باید بچِشد عذابِ تنهایی را
فردی که ز عصرِ خود فراتر باشد…. ♥
باید جای من باشی تو زندگی
ببینی نداری چه بد حالیه…
باید دآمپزشک باشی تا بفهمی بعضی ها چشونه!!
باید زد تو دهنه اونایی که بعد از کلی محبت برگردن بهت بگن "خیلی دوست داشتم اینطوری نشه ولی شد"
باید عادت کنیم که «عادت نکنیم»! والسلام ختم کلام
باید غمار باز باشی تا بفهمی فرق است بین باختن و بد باختن
باید قمارباز باشی تا بفهمی فرق است بین ‘باختن’ و
‘بد’ باختن…
باید مرد باشی تا بفهمی؛«احساس» یک زن؛«فروشی» نیست، «هدیه» است …!
باید کمی گناه کرد
ممکن است بیگناه
محاکمه شوی!
ببخش اگه دلتنگت می شم؛ اینجوری روزم قشنگتر می شه.
من و ابی اینا
ببخش که بهت خیانت کردم…
با آرزو کردن خوشبختی!
خوشبختی، که با تو و کنار تو…
هرگز نمیتونم داشته باشم!
ببی من سیگارمو ترک کردم…
تو که دیگه سهلی…
ببین عزیز من…
نمیگم نباشی میمیرم…
نمیگم بی تو هیچم. بودی، بودی…
نباشی هم، هستن کسایی که باشن…
باور کن…!
ببین قرارنیس کسی جات بیاد
اما همچین تف ت میکنم
که خودم هم رغبت نکنم نگاهت کنم.
ببین چقدر در تو حل شده ام که وقتی تو با او قهوه میخوری، من بیخواب میشوم…
ببین چیکار کردی با من لامصب
هر شب کارم شده گریه یا مستم
تو اوج دوستی چطور ولم کردی
وقتی مشکلی نبود بین ما اصلا…
ببین ی روزی میرسه میبینی هیچکس مثل من نمیشه. بفهم!!!!
ببین! بدبختی چیزی نیس که آدم بهش بنازه!
ببین…!
سراغ مرا هیچکس نمی گیرد…
مگر که نیمه شبی…
غصه ای…
غمی…
چیزی…
بترسید از آدم هائی که عاشق نیستند
ولی عاشقی کردن را خوب بلدند!!
بترسید از گناه در حضور "شاهد"؛
آن هم شاهدی که فردا خودش "قاضی" است.
بجای ساعت
نوار سیاهی به مچ دستم بستم.
زمان برای من متوقف شده و من پیمان خود را با هر چه زمان است،
وهر چه مربوط به آن شکستم.
بحث نکن، غر نزن، دعوا نکن
فقط ببین، به خاطر بسپار و… به آرامی فاصله بگیر
بخاطر پا برهنه بودنم، از من گذشت!
همان کسی که در راهش، کفش هایم پاره شد…
بخدا ترک بـرداشتـه دلـم !

.

.
ازبس کـه تـو گَـــرم و سـردش کـَردی..!

بخدا دوست دلرم تابستونا سُن به خودم وصل کنم بس که بابام هندونه میگیره میاره خونه و هی میگه :بخور، خنک ِ، تو این هوا میچسبه
بخشیدن اونی که بهت خیانت کرده سخته..
اما از اون سخت نفرین کردنشه..!
بخشیدن بعضیا برای من کار آسانی ست…..
اما اینکه بخواهند دوباره به آنها اعتماد کنم….
داستان کاملا متفاوتی ست…..
بد بختی اینجاست که توی این دنیا با هزار تومن به آدم هیچی نمیدن ولی باید همین هزار تومن رو از زیر پای فیل دربیاری.
بد نیست مودبانه پوست کندن میوه رو یاد بگیریم که وقتی رفتیم مهمونی به جای اینکه به میوه ها ابلهانه نگاه کنیم، بخوریمشون
بدانم یاندانم فرقی نیست فقط دانم که بی ان که دانسته باشم به زیر خاک خواهم رفت""""
بدبختی وقتیه که بی معرفتیش رو با تمام توان ثابت کرده باشه… اما تو حتی نتونی بد بودنش رو باور کنی…
بدبدختی از اون جایی شروع میشه ک ناراحتش کردموو اون ارومش کرد
بدترین اتفاق اینکه می خوای اولین کسی باشی که تولده عشقتو تبریک بگی ولی وقتی زنگ می زنی باید ساعتها پشت خط بمونی…
بدترین حالت تنهایى اینه که بدونى اونى که تنهات گذاشته، تنها نیست…
بدترین حالت غذا خوردن اینه که ناهار نیمرو باشه قبل از تو هم یه نفر تو لیوان آب خورده باشه اصلا آب که میخوری بوی سگ مرده میده
بدترین حقیقت زندگی اینه که گاهی احمق ها هم درست میگن!
مارلون براندو… پدرخوانده
بدترین درد اینه که شاخه خشکیده درختی باشی که پاش علف هرز رشد میکنه…
بدترین درد کدومه؟
یکی گفت عاشقی
یکی گفت تنهایی
یکی گفت دلتنگی
اما هیچ کس نگفت دردهای شب تا صبح کودکان سرطانی
بدترین روز روزیه ک عشقتوبایکی دیگه ببینی وبهش پیام بدی بگی کجای؟؟؟
بگه (توقلبت)
بدترین ضربه را عطرش به من زد!!!!!!
نگزاشت بفهمم بوی نجاستش را
بدترین قسمت دیدن یه آشنا توی تاکسی, اضطرابیه که تا مشخص شدن شخص حساب کننده کرایه ادامه داره و مدام ذهنتو درگیر می‌کنه
بدترین قسمت زندگی جاییه که شنیدن خبر بد رو به بی خبری ترجیح بدی 🙁 :((
حداقل تکلیفت رو میدونی….
بدترین نوع عشق یک طرفه بودن و زجراورتر از اون اینه که عاشق یکی از افراد فامیل تون بشید هر کی موافق لایک
بدترین چیز اینه که محبت مادر رو با "هان" و "چیه؟ " جواب بدی…بعد زنگ یه غریبه رو که فقط هوسه، با "جانم" جواب بدی!…
بدترین کاری که یه نفر می تونه با دلت بکنه,
اینه که باعث بشه دیگه ذوق نکنی,
از بودن هیچکس!!!
بدرقه اش کن شاید با دیگری خوش باشد.. مگر خوشحالیش آرزویت نبود؟؟
بدست آوردن آنچه راکه ما آرزو داریم (موفقیت) است.
اما چیزی را که برای بدست آوردنش تلاش نمی‌کنیم (خوشبختی) است.
بدم میادازاینایی که آخرجمله هاشون التماس می کنن برای لایک… مگه ی دونه لایک چقدرارزش داره… یعنی آدم بمیره بهترازاینکه واسه لایک التماس کنه…
بدنم سرد است… گویاکسی داردجام زندگی من را"به سلامتی دیگری"نوش میکند…!؟
بدهکاریم به یکدیگر!! تمام دوستت های ناگفته ای که پشت دیوار غرورمان ماند و ما انهارا بلعیدیم تا نشان دهیم" منطقی "هستیم..
بدون پول, آرامش به سختی به دست می آید.
بدی تکیه کردن روز نبود تکیه گاه است
بر اثر شوخی فردی ۵۵ نفر کشته شدن. این حادثه وقتی رخ داد که ان فرد چشمهای راننده اتوبوس را گرفته و بهش گفته اگه گفتی ما کیوم
بر حاشیه برگ شقایق بنویسید
گل تاب فشار در و دیوار ندارد…
بر حقیقت تلخ بخندید تا
برای خنده مجبور به شنیدن دروغ شیرین نشوید.
بر دلم کس خنده ای هرگز ندید الامگر…
در میان گریه بر احوال خود خندیده ام…
بر روی بالشی که از مرگ پرندگان پر است نمی توان خواب پرواز را دید..
بر سر مزرعه ی سبز فلک
باغبانی به مترسک می گفت
دل تو چوبین است
و ندانست که با زخم زبان
دل چوب هم می شکند…!
بر لبم کس خنده ای هرگز مدید الا مگر
در میان گریه بر احوال خود خندیده ام
بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار فکری به حال خویش کن این روزگار نیست – عمادالدین حسین برقعی (عماد خراسانی)
بر چهره مسیح بر روی صلیب…
بر لب های چاپلین بر روی صحنه….
لبخندی است…
درد های بزرگ را نمیتوان گریست…
برات شدم مثله بادبادک!
کنارت که هستم ناراحتی…
همش سعی داری منو از خودت دور کنی!
هرچی من دورتر تو خوشحال تر…
براى بعضی ها باید اندازه فهمشون نوشت وگرنه اشتباه
ترجمه اش میکنن.
برای خیانت هزار راه هست
اما هیچ کدام به اندازه ی
تظاهربه دوست داشتن
کثیف نیست…
برای آخرین بار
دستهایت را می گیرم
چه تند تند میزند
نبض رفتنت..
برای آدم نابینا شیشه والماس یکیه اگه کسی قدرتو ندونست فکرنکن تو شیشه ای اون کوره.
برای آدما باید مثل قسمتِ سردِ بالش باشی!
آدما سرد باشی دوسِت دارن..
گرم باشی میگیرن می پیچوننت…
برای آنچه که باور دارید
ایستادگی کنید
حتی اگر به معنای تنها ایستادن باشد.
برای آنچه گذشت وآنچه شکست حسرت نخور، زندگی اگرحرفی برای گفتن داشت باگریه آغازنمیشد…
برای اثبات مردانگیت بجای افتادن روی دختر مردم
روی پای خودت بایست..
برای اینکه برگه نقاشیم سفید بود معلم تنبیه کردو همه مسخره ام کردنکردن!
اما من خدایی را کشیدم که…..
همه میگن دیدنی نیست.
برای اینکه در بهشتى که ساختى زندگی کنی
باید بعضیا رو بفرستی به جهنم
همونجایی که خودشون ساختن…..!
برای اینکه صدای شکستن دلم شنیده نشود با صدای بلند می خندم
برای بعضی دردها نه میتوان گریه کرد، نه میتوان فریاد زد…
برای بعضی دردها فقط میتوان نگاه کرد و لبخند زد و بی صدا شکست…
برای بودن با تو غرورم پایمال شد
توهم اندکی احساس بگذار
مساوی که نمی شویم
حداقل به من نزدیک شو
برای تا ابد ماندن باید رفت, گاهی به قلب کسی,, گاهی از قلب کسی…
برای تو برای چشمات! برای من برای درد هایم! برای ما برای این همه تنهایی ای کاش ای کاش خدا کاری بکند
برای تو میمیرم…
تو وانمود کن که تب کرده ای…
همین کافیست!
برای تو نمی دانم چگونه می گذرد اما برای من انگار بر گلویم خنجر گذاشته اند و نمی‌بُرند….!
برای توصیف حالم همین یک جمله کافیست…
خنده هایم درد میکند…
برای جذب دختری که چشم و دلش سیر باشه،
لازم نیست "پولدار" باشی…
فقط کافیه "شخصیت" داشته باشی…
برای خودت زندگی کن…
کسی زکه دوستت داشته باشه باهات میمونه و برای داشتنت میجنگه اما اگر دوستت نداشته باشه به هر بهانه ای یه روزی میره…
برای خودم متاسفم…… چون برای کسی مردم که برام تب نکرد….
برای خودم مردی شده ام… این روزها درسکوت سرسخت… بی صدا گریه میکنم… ولی!!! دنیا مواظبم باش… قلبم هنوز زنانه میزند
برای خیانت;
هزار راه هست اما هیچ کدام
به اندازه تظاهر
به دوست داشتن کثیف نیست
برای دلم دعا کنید….
دلم خواب بی کابوس می خواهد….
کمی سکوت…..
کمی آغوش آسمانی….
کمی مرگ…
برای دلم گاهی پدر میشوم!
خشمگین میگویم :بس کن؛ تو دیگر بزرگ شدی!
برای دوباره آمدنش دعا نکن
شاید وقتی آمد؛
همانی نباشد که رفته بود…
برای دوست داشتن فقط کمی وقت لازمه. اما برای نفرت گاهی فقط یک ثانیه کافیه!
برای رفتن بعضی ها نباید غصه خورد، بلکه فقط کافیست
سیفون را بکشید.
برای سفید بودن غصه هایت همیشه دعا می کنم
وبرای تو که یاد نگرفتتی هیچ وقت بعد باشی
یک دنیا خوبی آرزو میکنم.
برای شناخت کامل آدم ها کافیست
یک بار بر خلاف میلشان عمل کنی………
برای شنیدن صدایی که دوستش می داری، همین لحظه هم بسیار دیر است.
افسوس خواهی خورد….
برای صبر ک کم کم تمام شد در ما/برای عشق ک رفت و شروع شد سرما 🙁
برای عوض کردن کسی خودت روبه آب وآتیش نزن… به بوته هویج هرچقدرم که برسی هلوتحویلت نمیده
برای فراموش نکردنت…
همیشه عکس ات را؛
در آغوش دارم…
برای فراموش کردنم…
چندنفر را؟
در آغوش ات گرفته ای…
برای فراموش کردنت هر شب ارزوی مرگ میکنم
خوشبحال تو که با امدن او به راحتی مرا فراموش کردی
برای قصه ای که با "یکی بود ویکی نبود" شروع میشود
پایانی بهتر از آوارگی کلاغ نمیتوان نوشت…
برای من نوشته گذشته ها گذشته تموم قصه ها هوس بود
برای او نوشتم برای تو هوس بود ولی برای من "نفس"بود………….
برای نابینا الماس و شیشه یکی است. پس اگر کسی ارزش تو را ندانست، تو بی ارزش نیستی او نابیناست
برای هر کس که ادعای رفاقت می کند درب را باز نکن،
خیلی ها مثل بچه ها درب را میزنند و فرار می کنند
برای هزارمین بار پرسید :تا حالا شده من دل تو را بشکنم؟
من هم برای هزارمین بار به او دروغ گفتم :نه! هیچ وقت…
تا مبادا دلش بشکند… √
برای هیچ چیزشتاب نکنید، وقتش که برسد، انطورکه باید خودش اتفاق می افتد
برای ِ هر کس که رفتنی ست،
فقط باید..
کنار ایستاد..
و..
راه باز کرد!
به همین سادگی!
برای کسی مُردم که برایم؛
نه… تب کرد
نه… سرفه
نه… حتی عطسه!
برای کشتن پرنده نیازی به تیر و کمان نیست، بال هایش را که بچینی خاطرات پرواز روزی صد بار او را خواهند کشت..
برای کشتن پروانه اورا له نکن! بال هایش را بچین….
خاطرات پرواز اورا خواهدکشت…..
برای کشتن کسی که توی دلت زندست باید روزی هزار بار بمیری…… ""
برای کشتن یک پرنده نیازی به شکستن بال هایش نیست
پرهایش را که بچینی، خاطرات پرواز روزی صد بار آن را خواهد کشت
برای کشف ذهنیات مردم..
به خودت زحمت نده..
بهترین کسانت را از دست میدهی..
ذهن مردم با ظاهرشان خیلی فرق دارد…
برای یک زندگی آرام و بدون دردسر، شوهر باید کر و زن باید لال باشد! :)))
(میگوئل سروانتس ساآودِرا)
برایت گردنبندی از گریه خریدم، یادت باشه اگه فراموشم کنی گریه هام گردنته….
برایش نوشتم به امید فردای بهتر…
دوهفته بعد شنیدم ازدواج کرد.
بعدها فهمیدم آن روز
الف فردا یادم رفته بود…!
برایم از بازار یک "بغض" خوب بخر.
نه مثل این ها که هر روز میشکند…
برایِ قد کشیدنم،
خیلی ها..
کوتاه آمدند…!
بربادرفته، صد بار بهتر است از، از یاد رفته.
برخی آدمها به یک دلیل از مسیر زندگی ما میگذرند
تا به ما درسهایی بیاموزند
که اگر میماندند
هرگز یاد نمیگرفتیم.
خسرو شکیبایی
برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم
زان پیش که از زمانه تابی بخوریم
کاین چرخ ستیزه روی ناگه روزی
چندان ندهد زمان که آبی بخوریم
برسر مزرعه ی سبز فلک
باغبانی به مترسک میگفت:
دل تو چوبین است…
و ندانستم که زخم زبان
دل چوب هم میشکند…
برسیدم :چرا اسمان ابریست؟ گفتم تو نبودی با او درد دل کردم!
برف پاکن بیهوده جان میکند!!!
باران این سوی شیشه هاست… در چشمان من
برف پاکن ماشینم، بیهوده تلاش میکند!
باران این سوی شیشه است…
◄ همیشه غم… ►
برمیگردم پشت سرم را نگاه میکنم به امید آنکه آیا کسی مرا دوست دارد؟ .. افسوس همه با یک کاسه آب در دست منتظر رفتنم هستند!
برنمیگردم که هیچ!
عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع می کنم،
که هی لم ندهی روی مبل های راحتی
و با خاطره هایم قدم بزنی…
برهنه ات میکنندتابهترشکسته شوی نترس گردوی کوچک!…
انچه سیاه میشود روی تونیست دست انهاست!!!!…
برهنه می آئیم
برهنه می بوسیم
برهنه می میریم
با این همه عریانی
هنوز قلب هیچکس پیدا نیست…
برو ای یار که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم…
برو…
ترس برای چه وقتی میدانم یک روز تف خواهی انداخت به روی تمام کسانی که بخاطرشان مرا از دست دادی…
برو، من هم برای اینکه راحت بروی میگویم :باشد، برو خیالی نیست…
اما کیست که نداند بی تو تنها چیزی که هست خیال توست!
برویدکنار…. چکارمیکنید؟؟! بی شرف دلم را چرا زیر پای انداخته ای….؟ لهش کردن؛ مچاله شده؛ درد دارد؛ ارامترپایتان رابگذارید!
برگ پاییزی،
راهی ندارد جز سقوط….
چون که می داند درخت….
عشق برگ تاره در دل دارد…
برگرد و از اول برو……… چشمانم پر از اشک بود واضح ندیدمت….
برگرد و نگاه کن از من چه ساخته ای!
ویرانه ای از پوست و استخوان…
و مشتی شعر عاشقانه
این عاقبت کسی ست که چشمان خیس تو را دید…
برگرد!
یادت را جا گذاشتی…
نمیخواهم یک عمر به این امید باشم که…
شاید برای بردنش برگردی…!
برگشتنت همان قدر محال است که خیال میکردم رفتنت…
برگشته ای اما… برای من برگشت خورده ای… نمی خواهم آغوشی را که بوی گند دروغ و خیانت می دهد..
بری سر یخچال آب خنک نباشه غمگین تر از اینه که یخچال خالی باشه
بریدم…! بند ناف دلبستگی را با قیچی دلسردی!!!
بریز تمام " قرهایت " را در این شعر
می خواهم این بار با
" باباکرم " اشک بریزم.
"
بزرگ تر که شدم..
داستانی خواهم نوشت که کلاغ هایش قصه ببافند و
آدم ها را به هم برسانند!
بزرگ ترین حماقت انسان ها لبخند زدن به کسی است که ارزش لگد زدن هم ندارد…
بزرگ ترین مصیبت برای یک انسان این است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد نه شعور لازم برای خاموش ماندن
بزرگ که می شوی غصه هایت زودتر از خودت قد می کشند- دردهایت نیز… غافل از آنکه لبخندهایت را در آلبوم کودکیت جا گذاشته ای! شاید بزرگ شدن اتفاق خوبی نباشد…
بزرگتر که میشوی غصه هایت زودتر از خودت قد میکشند
دردهایت نیز! غافل از آنکه لبخندهایت را در آلبوم کودکی ات
جا گذاشته ای
بزرگترین آرزویم این بود که کوچک ترین آرزوی تو باشم.
بزرگترین افسوس آدم این است: می خواهد اما نمی تواند، و به یاد می آورد روزی را که می توانست اما نخواست.
بزرگترین افسوس آدمی این است که میخواهداما نمیتواند وبه یادمیاورد روزی را که میتوانست امانمیخواست…
بزرگترین بدی این زندگی اینه که،
هیچ وقت اون چیزی رو که میخوای همون لحظه نداریش…
یه زمانی بهش میرسی که دیگه برات مهم نیست…
بزرگترین تراژدی زندگی انسانی اینه که:
داشته هامون رو قدر ندونستیم، اما میخوایم نداشته ها رو بدست بیاریم…
بزرگترین مصیبت برای یک انسان این است که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته باشد نه شعور لازم برای خاموش ماندن.
بزرگترین نامردی
این است که
مردی شعله های عشق را
درون یک زن
بدون اینکه قصد دوست داشتنش را داشته باشد، روشن کند.
بزرگترین و تنها دروغی که بهش گفتم این بود، دوستت دارم…
من دوسش نداشتم، عاشقش بودم……
بزرگى روحت رامیان دستانت پنهان کن، که بزرگ بودن میان مردم کوچک، سخت است…..
بزن برای شادوی روح کسی که کل عمرش غمگین بود ولی تا مرد بالای اعلامیه ش زدن شادروان
بزن به سلامتی اون خانمهایی که از شوهرهاشون آتو دارن ولی بازم یابو آب میدن و زیر سیبیلی رد میکنن
بس ک دوز دغل دیدیم از جمع رفیقان دغل، بی سبب نیست
ک برهمگان مشکوکیم..
ای رفیقی ک میشنوی شعر مرا
بهتر است بی پرده بگویم ک ب توهم مشکوکم
بس که دیوار دلم کوتاه است*هرکه از کوچه تنهایی مامیگذرد* به هوای هوسی هم که شده *سرکی میکشد ومیگذرد (هرکی غمگین است ستاره ی دل مارا روشن سازد)
بسترم صدف خالی یک تنهایس، و تو چون مروارید گردن آویز کسانه دگریی
بسترم…..
صدف خالی یک تنهایی است….
و تو چون مروارید
گردن اویز کسان دگری….
بسلامتی بزرگترین دروغی که همیشه میگم…
"حالم خوبه"
بسلامتی غم…
که از همه بیشتر با ما موند…
بسلامتیه مخاطب خاصت…
همون که اومده تو زندگیت و…
آیندت و احساست و گند زده رفته…
ولی باز هم به یادشی!.
بسه دیگه. دوساله که رفتی فقط ثابت کنی بی تو هیچم. در اشتباهی عزیزم. برای من انگار همین دیروز بود. مطمعنم فردا میای……. میای.
بسپاریم بر سنگ قبر ما تاریخ نزنند تا آیندگان ندانند که بی عرضه گان این برهه از تاریخ ما بوده ایم……..
بسی گفتند که دل از عشق برگیر!
که نیرنگ است و افسون است و جادوست!
ولیکن ما دل بدو دادیم و دیدیم
که این زهر است ولیکن نوشداروست!
بسیاری از مردم; خوشبختی را می جویند، مثل اینکه کسی کلاه روی سرش باشد و آن را بجوید.
بسیاری از مشکلات در دنیا محو میشد اگر رودرروی هم حرف میزدیم نه پشت سر هم.
بسیاری را دوست میخوانیم… اما کسی ترجمه ی واقعی واژ ه ی دوست است که در تنگناها، زمانیکه همه تورا ترک کرده اند، دستان اعتمادش قوت شانه های تنهاییت باشد
بشتر اوقات از جایی زمین میخوری که تکیه کردی!!!
بشکست دلم، کسی صدایش نشنید
آری دل مرد بیصدا می شکند..
بضی از این پسرا با اون هیکل زمخت و مردونه پیش خودشون چه فکری میکنن که ابرو برمیدارنو موهای دست و پارو صفا میدن؟؟؟
بعد از " او" پول کارت شارژ هایم را، سیگار میخرم و با خیابان حرف میزنم
بعد از اون روز هامویم را از ته زدم… دیوانه ام میکرد خاطره ی دستانش.
بعد از تنها شدنم دریافتم
قصه ی مادربزرگم راست بود!
همیشه یکی بود
یکی نبود…
بعد از تو، جواب همه ی "دوستت دارم"ها مرسی شد!!!
بعد از رفتن سر جلسه امتحان نهایی یک لحظه به افسانه بودن غول جادویی شک کردم. دیگه فک کنم بعد کنکور کاملا این غولو حسش کنم
بعد از رفتنت,
هر روز برایت اسفند دود میکنم.
مبادا حال خوش این روزهایت را تنگ نظرى
چشم بزند…!
بعد از رفتنش موهایم را از ته زدم
دیوانه ام میکرد خاطره ی دستانش…
بعد از مرگم جسدم را دیرتر خاک کنید…!!!
دوستانم عادت دارن دیر برسند!!!!!!؟
بعد از من هیچ کس عشق تو را شاعری نمیکند…
بعد تو سیگار که ن!
کبریت را تنگ کرده ام!
بعد تو سیگار را با سیگار روشن میکنم…!
بعدازاین هم اشیانت هرکس است باش بااویادتومارابس است
بعدها تاریخ از ما به چه یاد خواهد کرد. ملتی که نمایشگاه کتابش را در مصلی و نمازشان را در دانشگاه برگزار میکردند…!!!
بعضى ها را در جوب باید شست
تا لجن ها همه خوشحال شوند که کثیف ترازخودشان هم هست
بعضى وقتا لبخند حتى از انگشت وسطى هم موثرتره 😐
بعضي وقتا كه دلم ميگيره، دوست دارم خدا بياد پايين ، اشكامو پاك كنه و بگه: بازم آدما اذيتت كردن؟؟؟
بيا بريم…
بعضی "ضربه ها"نمی بره…… زخم نمی کند….. حتی خراش هم نمی ندازه….. فقط "دردت"میاد…. اونقدر که نفست رو"بند" میاره
بعضی آدما هم هستن درست زمانی که دارن فراموش میشن میان و دوباره گند میزنن به زندگی آدم
بعضی آدما چینی اند
دست خودشون نیست
جنسشون خرابه
بعضی آدما؛
مثل دیوارای تازه رنگ شده هستن….
نباید بهشون نزدیک بشی،
چه برسه که بخوای بهشون تکیه کنی
بعضی آدمها…………………………… فقط از دور آدمند.
بعضی ادمااخطای دیدن. ادم نیستن!

همچنین ببینید

رسم زمانه – 14

کم طاقتی عادت آن روزهایت بود این روزاها برای گرفتن خبری از من عجیب صبور …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.