دلتنگی

دلتــنــگم!!! نہ دلتنگِ تو
دلتنگِ اینکہ یہ روزی هوامو داشتے
دلتنگِ اینکہ هر لحظہ بہ یادم بودے
دلتنگِ هر دقیقه شنیدنِ صِدات
دلتنگِ تا صبح بیدار موندنت، فقط بخاطرِ اینکہ دلِ من گرفته
دلتنگِ اینکہ اِسمَمو سوالــے صدا کنے
دیدے؟؟؟ من کہ دلتنگِ تو نیستم…!!

ﺍﺷﮑﻲ ﮐﻪ ﺑﻲ ﺩﻟﻴﻞ ﺑﻴﺎﺩ ، ﺍﺷﮏ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﺷﮏ ﺑﻲ ﮐﺴﻲ ﺳﺖ…
آ ه ه ه ه ه دلم …
این بار صدای ترَک خوردنش می اید
وپوچ می شود
پوچِ پوچ
و شاکی از بودن …
عبورت چه زیبا بود

وقتی از زندگی ام میگذشتی

من فقط مست دیدنت بودم

کاش میدانستم

تماشای این زیبایی

به چه قیمتی برایم تمام خواهد شد

بــه دلتـــ یـــاد بــده ….
بــد نیستـــ گــاهی
بــرایم تنگـــ شـــود … !!!
دل تنگ یعنی دل من…
دل سنگ یعنی دل تو…
و این دل سنگی توست که دل مرا تنگ کرده
باران كه مي بارد.
دلم برايت تنگ تر مي شود
راه مي اُفتم
بدون چتر
من بغض مي كنم
آسمان گريه…
چند روزی خبر از یار ندارم مگه دلتنگم با خاطراتش…
ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻢ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﺖ ﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ
ﭘﺲ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻗﻠﺒﺖ ﻣﯿﺰﻧﻪ
 ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ميگن هر چه از دوست رسد نكوست !
اما من نميدونم چرا هر چي ازون ميرسه
نگاه…
صدا…
فكرش…
ديدنش با…
خاطراتش …
ديوانه كنندس….
داره داغونم ميكنه!
خدا…
دلتــنـــگي ”
بخشــي از رونـد فـرامــوشيـست…
پـس نگــذار دلتنــگي باعــث شــــود
خــود را در آغــــوش كســي بيـندازي
كـه هيــچ آيــنـده اي بــا او نـــداري…
ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﻗﺒﻠﻨﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ….ﺑیخیﺎﻝ ﺑﻮﺩﻡ …ﻭﻟﯽ ﺣﺎﻻ‌ ﻫﻤﺶ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﻟﺘﻢ !!!!!!!!!!!!!
ادم خوب قصه های من!!دلتنگت شده ام،حجمش رامی خواهی؟خداراتصورکن…
آســـمان…تــو دیـــگر نــمک بـــه زخــــمم نـــزن…
مــــن بـــا او زیــــر ایـــن بــــاران خـــــیس مــــیشدم…
نــــبار…شـــوری بارانــــت بدجــــوری زخــــمم را زجـــــر میدهد…
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻘﯽ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﺩﺍﺩ
ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻭﺩ ﮔﺬﺷﺖ …
ﺩﻟـﻢ ﻣﮯ ﮔﯿـﺮﺩ
ﻭﻗـﺘـﯽ ﺑﺎ ﺗﻤـﺂﻡ ﻭﺟـﻮﺩ
ﻣﮯﺧــﻮﺁﻫـﻤﺘــ
ﺍﻣـﺂ ﮐﻨـﺂﺭﻡ ﻧـﺒــﺂﺷـﯽ
ﺗﻤـﺎﻡ ﺩﻟﺨـﻮﺷـﯽ ﺍﻡ ﻣﮯ ﺷﻮﺩ
ﻋـﺮﻭﺳﮑـﯽ ﮐــﻪ ﺑــﺮﺍﯾـﻢ ﺧﺮﯾـﺪﮮ !
بامت بلند باد، که دلتنگی ات مرا از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است…
-ﺟﻨﺲ ﻣﻦ از اﻫﻦ وﺳﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻦ دﻟﻢ ﺗﻨﮓ اﺳﺖ و ﯾﺎر دﻟﺘﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺎل دل از ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﭘﺮﺳﯽ ﭼﺮا ﺣﺎل ﭘﺮﺳﯿﺪن ﮐﻪ دﯾﮕﺮ ﻧﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ
عشـــــــــق
باروزهـا
هفته هــا
ماهــــها
سال هـــــا
وقرن ها بیگانه است عشـــق با لحظه ها آشنایــ ـ ـی دارد.
بازباران !امااين باربي ترانه،گريه هاي بي بهانه ميخورد برسقف قلبم،يادم آرد روي ماهت;باورت شايد نباشد ،كه دلم تنگ است برايت.
کاش می توانستم عاشقانه بسرایم چشمان پاک و زیبایت را
کاش این قلب زخم نداشت تا که می شد مرحمی برای قلب زیبای تو باشد
یادت هست که گفتی شانه هایم مال توست یادت هست که گفتی وقتی که
خواستی گریه کنی سر به روی شانه های من بگذار و اشکهایت را بر
روی سینه های من بریز.یادت هست که گفتی ممکنه برای مدتی از هم
خبر نداشته باشیم ولی هیچ وقت از هم جدا نمی شویم.
الان تو کجایی که سایه جدای تو بر سرم سنگینی می کند تو کجایی که
حرفهای دیروزت با همه تلخی امروزشان تکیه گاهی برای قلب زخم
خورده ام هست تو کجایی که وقتی دفتر عشق را باز می کنم گلویم
از درد می سوزد و نفسم از دوری نفس تو راه را گم می کند.
من این گونه آمدم ولی نمی خواهم به این سادگی از پیش تو بروم
من با یاد تو زنده ام و به یاد تو خواهم مرد
دلمـــ بدجور هوایتـــ رادرســــر دارد…
چــــه اســــوده چشم نهـــادی …
ومنــــ چه سختـــ تقلا میکنمـــ برایـ چشــــم نهادن…
چقدر بد کسی که دوسش داری کنارت بی خیال و راحت خوابیده باشه

و تو کنارش بیدار نشسته باشی و بدونی که وقتی بیدار شد میره ومعلوم

نیست دوباره کی می تونی خورشید وجودشو کنارت داشته باشی

و اشک های لعنتی ات نزارن سیر تماشاش کنی

سیر چه واژه مسخره ای

کی از دیدن عشقش سیر می شه چقدر بد اشکات

نتد تند بیان پایین و قلبت سنگین بشه

چشمات سیاهی بره هیچی نفهمی

ووقتی به خودت بیای ببینی که صبح شد ببینی رفته توموندی

تو موندی ویک نفس نیمه جون

تو موندی یاد یه عمرخاطره توموندی یاد و نفس

وتنش توموندی بازم اشکای لعنتی

تو موندی بازم اشکای لعنتی

تو موندی و بازم قلب پر التهاب قلب سنگین ….

لعنت ب تمام کسانی ک مثه تونمیشونداماعطرتورامیزنند,,,اخر نامردیست,,اخه دلم برایت تنگ شده
غمگينم…ازاينکه نميدانم بايدباشم يابروم.ازاينکه نميدام اخراين قصه چگونه به پايان ميرسد…ازتنهايي.ازبي پناهي.ازدنيا…دلگيرم.چه تقديربديست.من اينجابي تومي سازم توانجابا……مي سازي.
اين روزها حسی دارم آميخته بادلتنگی،کم می آورم،بازوانی ميخواهم که تنگ دربرم بگیرند،امانه هربازوانی!فقط حصارآغوش تو…
دلم آغوشی ميخواهد به وسعت بازوان تو…:-*
هر شب چشمانم فقط به امید فردای تو شبش را صبح میکند. دلتنگم. بیا. عاشقانه. چشمهایم فرش میشوند از هزار رنگ . بیا
هـنــــــــــوز تـکه ای از تـــــــــــو در مـــــــن اسـت . . . .

کـه گـاهـی ؛

لعـنــــــــــــتي بـــــــــــد جـور . . . .

دلتـــــــــــنگت مـــــــــــی شـود. . .

دلم؛
برای تمام حرف هایی که با هم نمیزنیم…
تنگ است…!!!
قطره های اشک بی قرار نوازشگر گونه هایم است، چه کنم که اشک قشنگترین بهانه است برای گفتن از بی تو بودن، برای بیان دلتنگی و برای بیان غربت.
نمیدانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند، مثل آسمانی که امشب میبارد… و اینک… باران بر لبه پنجره احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش میدهد… تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم…✔
کـــجا ايــستــاده‌ ای؟چــگونــه است باد از هـــر جــهتــــــی که مــےوزد عــطـر تــو را بــا خــود دارد؟تـــو نــرفــته اےمـــیدانم .
از جــايــــــی در هــميـن نـزديکـــي مــرا نـگاه ميــکـــني فــقـط مــن نـمی بــينـم
دﻟﻢ ﺗﻨﮓ اﺳﺖ…
ﭘﺮواز ﻣﯿﺨﻮاﻫﻢ؛ ﺗﺎ ﻛﺠﺎﯾﺶ را ﻧﻤﯿﺪاﻧﻢ؟ از زﻣﯿﻦ ﺑﯿﺰارم…
رویای شب های من
خوابیدن میان دستان تو
بیدار شدن روبه روی چشمان تو
دیدن لبخند هر روزه ی تو
گرفتن دستان گرم تو
سر بر بازوی تو نهادن
سرت را به سینه فشردن
راه رفتن بازو به بازو کنار نگاه تو
این است تنها آرزوی من , رویای همه ی شبهای من
(دل)
این
واژه ی
بی نقطه
گاهی به
وسعت
یک دریا
برایت
تنگ
میشود
تا کنون دریایی را دیده ای که به اندازه ی ته استکانی شده باشد؟
دل من تا این حد برای تو تنگ است ای عزیزم
شبی خواهد امد که تو در کنارم ارام میخوابی ومن تنها نگاهت میکنم اشک میریزم و من همچون نگهبانی تو را تا صبح میپایم و تو اسوده در خوابی
اکنون از اوج بی نيازی خويش ،
که چون غريبی من مبهم و معمايست
پناه غربت غمناک دستهايی باش
که دردناکترین ساقه های تنهاييست
رابطه ها زمانى زیبا میشود كه برای یاد كردن هیچ دلیلى جزدلتنگى نباشد…
میخوام که عاشقت بشم ، گل شقایقت بشم / دلم واست تنگ شده بود ، گفتم مزاحمت بشم !
دست من نیست اگه چشمم
همش از تو مینویسه
اگه دلتنگم و چشمم
همش از یاد تو خیسه
از تو چه پنهان!!

من هنوز دلم بی دلیل برایت تنگ می شود … بی دلیل ..!!✔

عاشق کسی شدم که فرسنگهاازش دورم.عشق به اون رومثل ی بذرکاشتم وباجون ودل پرورش دادم وحالاتمام هستی من شده واین عشق روزبه روز افزونترمیشه ازاین ترس وواهمه دارم که اون منودوست نداشته باشه واین عشق مرابه جنون بکشدمن بااون معنی عشق وزندگی رایادگرفتم مثل ی آدم بی جان بودم که بااون جان گرفتم وهم اکنون به این عشق می نازم وفکرمیکنم تمام دنیاراتصاحب کردم وازخدامیخوام همچنان این عشق آتشین دردلم باقی بماندوهرگزخاکسترنشودامیدوارم خداوندیارویاورش باشد
بازآمدنم به خدمتت دیرنشد اندیشه مکن دلم زتوسیرنشد،یک موی تورابه عالمی نفروشم توجان متی کسی زجان سیرنشد.
کفش هایم که جفت میشوند,دلم هوای رفتن میکند.من کودکانه بیقرار تو میشوم.بی آنکه فکر کنم چه کسی دلتنگ.من خواهد شد..
ومن
چگونه بی تو نگیرد دلم،
اینجا که ساعت و
آیینه و
هوا
به تو معتادند!
شاید پاک ترین هوا متعلق به لحظه ایست که دلمان هوای هم را میکند!
شب که خوابيدى قبل خوابت…

يه لحظه فکر من باش…

فقط يک لحظه…

قول ميدم که برميگردى…

اگر پروانه بودم مي پريدم @همين حالا حضورت مي رسيدم . ولي پروانه نيستم پر ندارم °دلم تنگ است ولي چاره ندارم .
دل من از تبار دیوارهای کاهگلی است،
ساده می افتد،
ساده میشکند
و
ساده میمیرد!
دل من تنها سخت “فراموش” میکند . . .
ﮔﻨـــﺎﻫﺶ ﮔـــﺮﺩﻥِ ﮐﻴـــﺴﺖ؟؟!!!

ﻣﻦ ﺍﻣـــــﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯه ﺑـــﻮﺩﻡ ﺍﻣّـــــﺎ

ﻳـــﮏ ﺩﻝِ ﺳﻴــــــﺮ ﺣﺴـــﺮﺕِ ﺩﻳـــﺪﺍﺭﺕ ﺭﺍ

ﺧـــــــــــــﻮﺭﺩﻡ….

دلتنگم امادلتنگي بدنيست يادگاريست ازآنهايي ک دوستشان داريم ودورند
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺑﻮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﻧﺒﻮﺩ
ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﺸﻢ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﻦ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭﻟﯽ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻭﺳﻢ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻣﻦ ﻫﻨﻮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺑﺸﻮ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ
ﻭﻟﯽ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﻭﻥ ﺣﺘﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻨﻮ
ﺑﺒﯿﻨﻪ
میخواهم ساده اعتراف کنم…
میخواهم ساده فریاد بزنم…
دلم میخواهد ذره ذره ی وجود سرتا پا آرامشت را…
در بلندای لحظه های خسته از دلتنگی ام هجی کنم…
ساده میگویم…
گوش کن … !
ع … ا … ش … ق … م … !
نگاه کن … !
آنچه را که در سادگی نگاهم پیداست…
نیازی به انکار نیست … !
ﺧــــﺪﺍﯾﺎ
ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ … ﺑﺪﻫﯽ !
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ….ﺑﮕﯿﺮﯼ !
ﺧـــــﺪﺍﯾﺎ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺣﺲ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﯿﺮ….
عشق درديست که فقط سه دارو دارد: گرسنگي ، انتظار ، انتحار…
هیچ وقت برای تنهایی خودم نگریستم،دلتنگ کسانی شدم که مرا تنهاگذاشتند..!
دل اگر بهر عزيزان نشود گاهى تنگ ،،نامش هرگز ننهم دل که به آن گويم سنگ…
میگن : لحظه ای که به شدت احساس تنهایی میکنی ، حتما یکی دلتنگته …
تو که دلتنگ من نیستی ، اما من هر دم دلتنگتم
ز بس زخم زبان خوردم ، دهان از گفتگو بستم
در دل را ز نوميدي به روي آرزو بستم
عشق و
درویشی و
انگشت نمایی و
ملامت

همه سهلست
تحمل نکنم بار جدایی

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی؟!
عاقبت خاک شوم گل بدهد از دل من …
حسرت روی تو هرگز نرود از دل من …
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من …
دل من داند و من دانم و داند دل من …
ﺭﻭﺯﯼ ﻣَـــــــــــــــــــــــﻦ،
ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻧﺒــــــــــــــــﻮﺩ !
ﻭ ﺗــــــــــــــــــــــــــــــﻮ …
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺍﺯ ﻧﺒـــــﻮﺩﻧــــــﻢ،
ﺑﻮﺩﻥ ﻫـــﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﯽ ﻗـــﺮﺍﺭﯼ ﺧـــﻮﺍﻫﯽ ﮐـــﺮﺩ …
این روز ها
خیلی لبریز میشود.

نمیدانم … مشکل از صبر است یا از کاسه

ﺳـــﻬـﻢ “ ﻣـــﻦ” ﺍﺯ “ ﺗـــﻮ” ﻋﺸـــﻖ ﻧﯿــﺴﺖ ، ﺫﻭﻕ ﻧﯿـــﺴﺖ ،
ﺍﺷﺘﯿـــﺎﻕ ﻧﯿــﺴﺖ
ﻫﻤـــﺎﻥ ﺩﻟﺘﻨـــﮕﯽٍ ﺑﯽ ﭘــﺎﯾــﺎﻧﯽ ﺳــﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﯾﻮﺍﻧـــﻪ ﺍﻡ ﻣﯽ
ﮐﻨــﺪ !
ﺩﯾــﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ﻣـﯽ ﮐﻨــﺪ
ﻭﻗﺘﻰ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻰ :
” ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺶ ﮐﺮﺩﻯ ”
ﻭ ﻫﯿﭻ ﺍﺣﺘﯿﺎﺟﻰ ﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺭﻯ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪ ﻭ
ﺑﯿﺮﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﻧﺼﯿﺒﺶ ﻣﯿﮑﻨﻰ …
ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺯﻣﺎﻧﯿﻪ ﮐﻪ :
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
دلتنگی همیشه بخاطرنبودن کسی نیست،گاهی بخاطربودن کسی است که اصلا حواسش به تو نیست…
دلم گرفت هم از زمين هم اززمون دلم گشته اسير هم از زمين هم از زمون دلم هواى تو را داره .. .
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ! ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﯿﻤﺎﻧﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯿﺮﻭﻧﺪ!
نیستی ک بریزمت رویِ عمیق ترین زخمم !

نیستی ک نمیرم ,

نـــــه نیستی !

از اینهمه زخمهـــــ ـ ـ ــای خالی نــــه ,

از اینهمه کـــــــ ـ ـ ـــه
” نـــــیـــــســـــتــــی”

مُــــــــــردم . . .

هر لحظه اینجا بدونه تو صد بار می میرم، صد بار زنده میشم… این قتل عام کی تموم میشه؟
دلتنگ نشدی ببینـــی چگـونه خوب ترین خاطره ها بـی رحم تـرین شـان می شـود . .
ﺑﻬﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻴﺮﻩ
ﻧﻖ ﮐﻪ ﻣﻴﺰﻧﻪ
ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﮐﻪ ﻣﻴﺸﻪ
ﻳﻌﻨﯽ ﺩﻝ ﺗﻨـــﮕﻪ
ﻗﻬﺮ ﮐﻪ ﻣﻲ ﮐﻨﻪ
ﻳﻌﻨﯽ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﻪ
ﻳﻌﻨﯽ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺗﺖ
ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ!!!
ﺯﻳﺎﺩ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ
ﻓﻬﻤﻴﺪﻥِ ﺣﺎﻝِ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻋــﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ !..
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ …
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﯾﻢ …
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ !…
شروع می شوﮮ بـﮧ سوﮮ حقیقت مـیـدوﮮ غافل ازین کـﮧ حقیقت توفرصت باقـﮯ نمانـده ای است کـﮧ برایت مانــوه گذشتـﮧ ات، حالتو حتــﮯ آینــده را از دست داده اﮮ آرے، این حقیقت توست تلخدرست مثل آخرین قهوه ی خداحافظـﮯ
ﻓـــــﺮﺍﻣـــﻮﺷــﺶ  ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ….

ﻓــﻘـــﻂ  ﮔـــﺎﻫــــﯽ  ﺍﺳـــﻤـــﺶ  ﺭﺍ  ﮐــﻪ  ﻣــﯿــﺸـــﻨـــﻮﻡ…

ﺑـــﯽ ﺍﺧـــﺘـــﯿـــﺎﺭ  ﻣـــﯿـــﺸـــﮑـــﻨﻢ . . .

ﮔـــــــــﺎﻫﯽ   ﺑـــــــــــــﻪ   ﻗــــﺪﺭﯼ   ﺩﻟـــــــــــــﻤــ  …

ﺑﺮﺍﯾـــــــﺖ   ﺗﻨـــــــﮓ   ﻣﯿﺸﻮﺩ   ﮐــــــﻪ  …

ﺣــــــــــﺎﺿﺮﻡ   ﺣــــــــﺘﯽ   ﺑﺎ   ﺩﯾﮕــــــﺮﯼ  ” ﺑــﺒــﯿــﻨــﻤــﺘــــ ” ! ! !

شبهای باهم بودن گذشت،،هرکه رفت دیگر برنگشت
باید خودم را ببرم خانه !
باید ببرم صورتش را بشویم…
ببرم دراز بکشد…
دلداریش بدهم ، که فکر نکند…
بگویم نگران نباش ، میگذرد…
باید خودم را ببرم بخوابد…
“من” خسته است …!
وقتی داشتم فکر میکردم آخرین باری که آرامــش داشتم کی بود؟
سر از خاطـرات کودکی در آوردم وقتی هیچ نمی فهمیدم !!
دلم گرفته دوباره هوای ترو داره
چشمای خیسم واسه ی دیدنت بی قراره
این راه دورم خبر از دل منکه ک نداره
اروم ندارم ی نشونه میخام واسه قلبم
جز این نشونه واسه چیزی دخیل نمیبندم
این دل تنهام دوباره هوای ترو داره. …
اگر تمام دردهای عالم را نردبان کنی ، دستت به سقف دلتنگی های من نمی رسد .
زیبا ترین لحظه ام اگه گفتین
چیه? دیدن صورت زیبات و هر لحظه
زیباتر
ﻳﻪ ﻭﻗــــﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﮔـﺮﻓﺘﻪ ؛ ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺭﯼ ، ﺁﺭﻭﻡ
ﻧـﯿﺴﺘﯽ ! ﺩﻟﺖ ﺑـــﺮﺍﺵ ﺗـﻨﮓ ﺷﺪﻩ …. ﺣـﻮﺻﻠﻪ ﯼ
ﻫـﯿـﭽـﮑﺴﻮ ﻧـﺪﺍﺭﯼ ! ﺑﻪ ﯾــﺎﺩ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻔﺖ ﮐـﻪ : ﺍﻭﻥ
ﻫــﻤﻪ ﯼ ﺑﯽ ﻗـﺮﺍﺭﯼ ﻫــﺎﯼ ﺗـﻮ ﺭﻭ ﺩﯾـــﺪ؛ ﺍﻣــﺎ ….
ﭼـﺸﻤـﺎﺷـﻮ
ﺑﺴﺖ ﻭ ﺭﻓــﺖ ……………………………………………………
……
باید گریست به حال نزار من که بودنم حتی برای خودم هم مهم نیست…چه رسد برای کسی که مرا به این روز انداخته..
168
برای دلم، گاهی مادری مهربون میشم،دست نوازش به سرش میکشم،میگم: «غصه نخور، میگذره…» برای دلم، گاهی پدر میشم، خشمگین میگم: «بس کن دیگه بزرگ شدی…» گاهی هم دوستی میشم مهربون، دستش رو میگیرم، میبرمش به باغ خیال … دلم، از دست من خسته ست
** چگونه دلتنگ کسی میشوی که به دیگری دلداده؟**
دلم بهانه ات را ميگيرد

چقدر امروز احساس ميکنم نبودنت را!

صدايت درگوشم ميپچد و من بي اختيار ميگويم:

جانم؟؟مرا صداکردي؟؟؟

صدای گام های تو ضربان زندگی من است با من راه بیا..
هنوز تشنه زنده بودنم…
باران کـه میبـارد،دلـم بـرایت تنـگتـر میشـود!
راه می افـتم بـدون چـتـر در خیابانها.من بـغض میکنـم،آسمـان گـریـه…
وقتی تو نیستی …
شادی کلام نامفهومی ست !
و ” دوستت می‌دارم ” رازی‌ ست
که در میان حنجره‌ ام دق می‌کند
و من چگونه بی‌ تو نگیرد دلم ؟
اینجا که ساعت وآیینه و هوا …
به تو معتادند
ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﯼ . . .
.
.
.
ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﯼ
ﺻﺪﺍﯼ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﯼ
.
ﭼﻪ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻬﺎﯾﻢ …
ﻟﻌﻨﺘـــــــــــﯼ ﺩﻟــــــﻢ
ﺍﮔـــﺮ ﺑــﺮﺍﯼ ِ ﺗــﻮ ﺗـﻨﮓ ﻣـﯽ ﺷــﻮﺩ
ﺑﺒﺨـﺶ !
ﺭﻭﺯﻡ ﺍﯾـﻦ ﮔـﻮﻧﻪ ، ﻗـﺸﻨـﮓ ﻣـﯽ ﺷـﻮﺩ…
ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ !!
دلتنگی
از وقتی که رفتی دلم تنگ شد حالا دردلم جا نمی شوی
عشق مانند جنگ است…… آسان شروع می شود……. سخت پایان می یابد……… و فراموش کردنش محال است.
احساسم را که مینویسم
دلتنگی میشود روی کاغذها
مدام قطع میشود رنگ خودکارم
مجبورش می کنم برای نوشتن
بیچاره!!!
تمام این مدت هق هق می کرد و من نمیدانستم
میبینی احساس بی گناهم راکه اشکهای بیگناهترجسد آرزوهایش را زجه کنان به پهنای صورتم میآورند؟
میشنوی صدای خردشدن غرورم را که دراندیشه ماندن درخاطرت التماس راهدیه کرد؟
حس میکنی که چهره غم آلوده ازغصه ی بیرون رانده شدن ازخاطرت؟
امروز نبودی …

اما خیلی چیزها بود …

من بودم …

باران بود …

چتر بود ………

بغض بود …

همراه همیشگی ام هم بود …

جای خالی ات را می گويم

همیشه همینطور است….

یکی می ماند

تا روزها و گریه ها را حساب کند

یکی می رود

تا در قلبت بماند تا ابد….

اشک هایت را پشت پایش بریزی…

رسم رؤیاها همین است…..

که تنها بمانی با اندوه خویش

روزها و گریه ها را

به آسمان خالی ات سنجاق کنی

باید باور کنی که بر نمی گردد….

که بگویی چقدر شب ها سر بی شام گذاشته ای

تا بتوانی هر صبح

با یک شاخه گل ارزان

منتظرش بمانی……

بایدجشن بگیرم
اشـــک هایم دوباره بامـن آشتی کرده أند!
میبینی دیگر تنها نیستم جای تورا بغض برایم پر کرده است.
آررزو میکنم تاتوهمان باشی که صبح یکی از روزهای خدا عطر دستهایت دلتنگی ام رابه بادبسپارد //
برای غریب بودن همیشه زمان هست,آسمان را نگاه کن….وسعت پهناوری که فراموش میشود گاهی
اما…
بی دریغ میبخشاید,
اینروزها را خواهم بخشید و نگاه بی آسمان تمام آدمکها را
باز باران بى ترانه، گریه هاى بى بهانه میخورد بر سقف قلبم، یادم آرد روى ماهت، باورت شاید نباشد، که دلم تنگ است برایت.
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻥ ﻧﻴﺴﺖ ،
ﮔﺎﻫﻲ ﻓﺮﺻﺘﻲ ﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺷﺪﻥ
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻋﺎﺷﻘﺘﺮﻡ ﯾﺎ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﺮ…

ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻨﯽ ، ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻭ ﺭﻓﺘﯽ ، ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ . . .

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ …. ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ … ﻣﺮﮒ ﻣﺎﺩﺭ ” ﮐﻮﺯﺕ” ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻥ “ﺗﻨﺎﺭﺩﯾﻪ” ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ
ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ
… ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺩﺭ ” ﻫﺎﭺ” ﮔﻢ ﻧﺸﻮﺩ …
ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ “ﻣﻤُﻞ” ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻢ
ﺍﺯ ﻧﺠﺎﺭﯼ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺘﻢ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ “ﻭﺭﻭﺟﮏ” ﻣﯽ ﮔﺸﺘﻢ
ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺴﺮﺗﻢ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩ
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ …
ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﺶ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ …
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ …
…ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻭﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﻓﺖ !!!..
عشــق اگــر خـط مــوازي نيسـت،چيسـت؟

يـ ـا كتـاب جملــه ســازي نيســت،چيسـت؟!

عشـق اگــر مبنــاي خلــق آدم اســت

پـس چــرا ايـن گـونـه گنــگ و مبهــم اسـت؟

پـس چــرا خـط مـوازي مـي شـود!!!

از چـه رو هــر عشـق،بــازي مـي شــود؟!

صدائی که می شنوید
صدایِ سکوت یک انسان است
نیازی به گرفتن ِ گوش های تان نیست
کافی ست،
قدم هایتان را تند کرده و دور شوید
احتمال انفجار بغض های در گلومانده اش بسیار است…
وقتی که بزرگ شدم فهمیدم
بازی قایم موشک همان تمرین جدایی هاست…
ﮐــﻮﺭ ﺑــﻮﺩﻡ ﮐــﺎﺵ،
ﺗــﺎ ﺗــﻮ ﻧــﺰﺩﯾــﮏ ﻣــﯽﺁﻣــﺪﯼ ﻭ
ﺩﺳﺘــﻢ ﺭﺍ ﻣــﯽﮔــﺮﻓﺘــﯽ !
ﻧــﻪ ﻣﺜــﻞ ﺣــﺎﻻ
ﮐــﻪ ﭼﺸــﻢ، ﺗﻨﻬــﺎ
ﺟــﺎﯼ ﺧــﺎﻟــﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﻣــﯽﺑﯿﻨــﺪ
ستاره هاراهرشب می بینم يااینکه دورند تورادرروز هم نمی بینم کاش ستاره بودی
فکر تورا حتی درمیان خنده هایم نمی توانم پنهان کنم هر چقدر که می خندم باز هم غم نبودن تو خودنمایی میکند…
دلـتَنگت می شوم…چـشمانم را روی هم می گذارمبلکه یادت را فراموش کنم…تـو بگو دلــکممگر می شــود یــک دنیا را فراموش کـرد؟
سالها مي گذرد و من از پنجره ي بيداري
كوچه ي ياد تو را مي نگرم ! مي پويم!
و چنان آرامم!! كه كسي فكر نكرد
زير خاكستر آرامش من چه هياهويي است
عاشقي هم دردي است…
و من از لحظه ي ديدار تو مي دانستم كه به اين درد
شبي خواهم مرد….
بعضی وقتا از شدت دلتنگی گریه که هیچ…دلم میخواد های های بمیرم.
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ : ﻗﻮﯼ ﺑـــﺂﺵ …
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ : ﻣﻬـﻢ ﻧﯿﺴﺘــــ …
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﻡ …
ﺁﯾﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺭﺯﺷﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﺎ ﺩﺍﺭﺩ ؟ !
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ : ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭﻗﺖ ﻫﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ …
ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﯼ ﻋﻤﺮﻡ …
ﻭﻟﯽ ﺗﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ …
ﻣــﻦ ﻏــﻤﮕــﯿــﻨﻢ …
ﻭ ﺩﻟـــﺘـــﻨــﮓ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ……
ﻓﻘﻂ ﮐﺴﯽ ﻣﻌﻨﯽ دﻟﺘﻨﮕﯽ رو ﻣﯿﻔﻬﻤﻪ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﯽ واﺑﺴﺘﮕﯽ رو ﭼﺸﯿﺪﻩ ﺑﺎﺷﻪ…
می شمارم دانه دانه باران را…
در خیابانهای بی تو…
وقتی آوار میشود
جنونی که تازگی ندارد بر سرم
خراب تر از این نمی شوم این روزها….
امان از آن روزی که

از دل نرود ،

آنکه از دیده برفت . . . !

(︶︿︶)

مردم مي‌گن: 1 ساعت يعني 60 دقيقه و 1 دقيقه يعني 60 ثانيه!
اما كسي نگفته بود 1 ثانيه بي‌تو يعني 60 سال!!!
عشق من رفت به تن خاک
طعم شب نیست جز بیداری…
هی عکس خندان بشنو از من
خواهمت دید روزگاری…
به دلت یادبده بدنیست گاهی برام تنگ بشه…
هر لحظه بدون او بودن هزاران سال است.
ای نوح!!!
من از تو کهن سال ترم
ﻋﻄﺮِﺗﻨﺖ ﺭﻭﯼ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ ﻣﺎﻧﺪﻩ . . .
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻮﯾﯿﺪﻣﺶ ﻋﻤﯿﻖ ﻋﻤﯿﻖ !
ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻧﻔﺲ ﺑﻐﻀﻢ ﺭﺍ ﺳـﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ، ﺗﻨﺖ ﺳﻬﻢ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﺖ ..
ﻭ ﻏﻤﺖ ﺳﻬﻢ ﻣﻦ !
ﻛﺎﺵ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ ..

ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ..

ﻣﯿﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻃﺎﻕ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ …

ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ …

ﻣﻨﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ …

ای کاش…روزهای دلتنگی من مثل دوست داشتن های تو کوتاه بود
ﻟﻌﻨﺘﯽ
ﺩﺭ ﻋﻄﺮﺕ
ﮐﻪ
ﻣﯽ ﭘﯿﭽﻢ !!
ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ
ﺩﺭ ﻣﻦ
ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ !✘
‎من بودم ، تو و یک عالمه حرف ، و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد ! کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد .
چقـــــــدر دلم تنگ شده

واسه شنیدن تپش های

پُر اشتیاق قلبت که

نَفَس هایـــَـــم را به

ِاحترامشان نِگَه

میداشتم.♥دلتنگتم

یادمه روزی اومدی بهم گفتی عزیزم هیچ وقت نمیزارم ناراحتت کنم و درد بکشی…
اما حالا چی حالا که نیستی..
چ کسی ب دل از هم پاشیده من دلداری میدهد …..
ﺭﻭﺯﻫـــــﺎﯾﻢ ﺗﻠﺦ
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺗﻠﺦ
ﺷﺒﻬـــــﺎﯾﻢ ﺗﻠﺦ
ﺯﻧﺪﮔـــﯽ ﺍﻡ ﺗﻠﺦ
.
ﻟﻌﻨﺘﯽ
ﻣﯿﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ” ﺗﻠﺨﯽ”
ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
.
.
.
ﺑﺮﺍ ” ﺷﯿﺮﯾﻨﯽِ ” ﻧﮕﺎﻫــﺖ . .
امروز عجیب آرامم
خدا بخیر کند
طوفان دلتنگی ات حوالی شب میرسد
00:03

00:02

00:01

00:00

((((((BOOOM))))))
””*,*,””, ,””*,””*, ””*,* *,*,””,
Delam az doorit terekid. 🙂

چای تازه دم با عطر و بوی خوش در استکان همیشگی ات را بر می دارم و می نوشم…اما مزه دلتنگی می دهد بدون تو!✔
تاحالاشنیدی دریا چقد گوده تاحالاشنیدی اسمون چقد دوره من ازگودترین دریاها دوست دارم وتا دورترین نقطه آسمون ها دلم برات تنگ شده
چقدر دلتنگ حضورت هستم ، کاش عکست هم بوی تو را داشت . . .
ﺷﺐ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻣﺮﺩﻩ ، ﺭﻭﯼ ﺑﻮﻡِ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺖ
ﺗﻨﻪ ﻣﻦ ﻧﻔﺲ ﺳﭙﺮﺩﻩ ، ﺗﻮﯼ ﺩﻓﺘﺮﻩ ﻧﮕﺎﻫﺖ
ﺗﻮﯼ ﺳﺎﺣﻠﻪ ﭼﺸﻪ ﺗﻮ ، ﻏﺰﻝ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﺍﯾﻦ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻗﺮﺍﺭﻩ ، ﮐﻮﻟﻪ ﯼ ﻋﺸﻘﺖ ﻭ ﺑﺴﺘﻪ
ﺳﻮﺍﺭﻩ ﺷﺎﭘﺮﮎ ﻫﺎ ، ﺳﻮﺍﺭﻩ ﻋﻄﺮﻩ ﺷﺒﻢ
ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻩ ، ﺩﻭﺭﯾﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﺒﻢ
ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺩﺍﻏﻪ ﺩﺍﻏﻢ ، ﺍﺯ ﺗﺒﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﯿﺎﻫﻮ
ﮐﺎﺷﮑﯽ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯽ ﻣﻦ ، ﻭﺍﺳﺖ ﺷﺪﻡ ﯾﻪ ﺁﻫﻮ
ﺷﺒﺎ ﻏﺰﻝ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﻥ ، ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺩﻭﺭ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ
ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺎﻡ ﭘﯿﺸﻪ ﺗﻮ ، ﺣﺘﯽ ﺑﺪﻭﻧﻪ ﺗﺒﺮﯾﮏ
یادمـــه …
تو مـی گفـتی
قلبـــت که بــی نظـم زد
از همیــشه عاشق تـــری
اشکــت که بــی اختیــار ریخــت
از همیــشه دلتنــگ تـــری
شبــت کـه بـا درد گذشـــت
فکــرت از همیــشه درگیـــرتـر سـت
ایـــن روزهـــا
ایـــن شــب هـــا
از همیــشه بــدتـــرم!
ضـــربـان بــی نظــم
شــب بـــی خـواب
اشــک بــی دلیـل
هـــر روزم هـــزار تو…
زمستــانـــم پــایـان نــدارد
بهــارم بهـار نیســـت
آن دنیــا کـه تــویـی کجــاست؟
دلتنــگ هــم مـی شــوی گاهـــی ؟
دعوتـمــان کـن شبـــی
روزی مـن و او مدت هــاست از ایـن شهـر و فـاصله خستـــه ایم
اینجـــا بهــارش هـم شکوفــه نــدارد
زمستانــش بــی بـرف !
آسمــانِ شـب هایــش بـــی ستـاره !
آنجـا کـه تویــی اگر مهربـانی خریـــدار دارد خبــرم کن
اگر عشــق درمــان دارد خبــرم کن
اگر فاصلــه هــا کوتــاه اسـت خبــرم کـن
ما از دربــدری خستــه ایم
سلامِــم را به خــدا برسان و بگـو زمینــش بـی آسمـان مانـده است
و پسرک  بــی قــرار …!
ﺩﻟـﺘـﻨـﮕـﯽ …؟ ﺣـﺎﺿـﺮ √
ﺗـﻨـﻬـﺎﯾـﯽ …؟ ﺣـﺎﺿـﺮ √
ﻏـــﻢ …؟ ﺣـﺎﺿـﺮ √
ﺟــﺪﺍﯾـﯽ …؟ ﺣـﺎﺿـﺮ √
ﻋــﺸـــﻖ …؟
ﺑـﻠـﻨـﺪﺗـﺮ ﻣـﯿـﺨـﻮﻧـﻢ، ﻋـــﺸـــﻖ …؟ ﻏـﺎﯾـــــــﺐ ×
ﺑـﺎﺯ ﻫـﻢ ﻧـﯿـﺎﻣـﺪﻩ ..؟
ﻏــﯿــﺒـﺘـﺶ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﻭﻗـﺘـﻪ ﺍﺯ ﺣـﺪِ ﻣـﺠـﺎﺯ ﮔـﺬﺷـﺘـﻪ ..
ﻣـﯿـﻠـﯿـﺎﺭﺩﻫـﺎ ﺿـﺮﺑـﺪﺭ ﮐـﻨـﺎﺭِ ﺍﺳـﻢِ ﺯﯾـﺒـﺎﺵ ﺧـﻮﺭﺩﻩ ..
ﺍﻣـــّــﺎ ..
ﺍﻣــــّـــﺎ … ﻧـﻤـﯿـﺸـﻪ ﺍِﺧــــﺮﺍﺟــﺶ ﮐــــﺮﺩ
ﺩﻟـﺘـﻨـﮕـشم .. ﻣـﺜـﻞِ ﻣـﺎﻩ ﮐـﻪ ﺑـﺪﻭﻥِ ﻧـﯿـﻤـﻪ ﺍﺵ ﻫـﺮ
ﺷـﺐ ﻻﻏـﺮﺗـﺮ ﻣـﯿﺸـﻮﺩ.
رَد پایَت دَر تَمـــام نَواحــی قــلبم پیــداست
ایــنگونه حاضــِر تَراَز هَر حاضِر هَــستی بـََـرآیَم
حَتی زَمانـــی کِ نیستـــی بـَـرای ساعَت هایی…
ﻛﺎﺵ ﺑﻮﺩﻱ و ﻣﻲ ﻓﻬﻤﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺩﻟﺘﻨﮕي ﻳﻚ ﺁﻩ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ ﺩاﺭﺩ!
ﻟﻂﻔﺎ ﻫﻲ ﻧﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ ﺩاﺭﺩ.
ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ ﻧﺪاﺭﺩ ….ﺩﺭﺩاﺳﺖ…..ﺩﺭﺩ
صدا میکنم ” تو ” را !
این ” جانی ” که میگویی ، جانم را میگیرد !
نزن این حرف ها را !
دل من جنبه ندارد
ﺩﻟﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ, ﺧﯿﻠﯽ;
ﻭﺍﺳﻪ ﺷﻨﯿﺪ ﻧﺘــ ….
ﻭﺍﺳﻪ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻧﺘــ …
ﻭﺍﺳﻪ ﺣﺲ ﺑﻮﺩ ﻧﺘــ ….
شیرینی لحظات بودنت نیز ,
به تلخی لحظات ندیدنت است.
میدانم آخر این قصه جدائی است…
قلبم درد میکنه
از وقتی آخرین نگاهت رو ذخیره کردم ، قلبم ویروس گرفت
شب هایی که بی تو سر بود را شمرده ام1,2,3,4…100دیگه از دستم در رفته اما من تو هر شب چند ساعت گریه کردم و با اشک های شورم ردپای تو را از قلبم پاک کردم…..خیلی درد داشت شوریه اشک هایم روی زخم های دلم…اما الان دل تیکه تیکه ام هیچ نشانی از تو نمیشناسد….
بیقرار توأم ودردل تنگم گله هاست
آه!
بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
غرق تو ام

در سکوت کلمات

و تهی از حضورت

میشکنم سکوت را با سازی

که میدانم تصویر و خیالش تو خواهی بود

قلم و کاغذی ربوده ام و چند خطی را

به احساس مینگارم تا این حس

بیش از این بغض و حسرت نشده است

میدانی؟

بی تو این لحظه هایم بوی ترس دارد

ترس از تنهایی

که هم تو میدانی از دردش هم من

از چشم هيچ کسي نمي شود خواند که دوستتان دارد يا نه …. !

بس که براي نفر قبلي گريه کرده ، حالت چشمانش عوض شده

با من لج نکن بغض نفهم!
این ک خودت را گوشه گلو قایم کنی،چیزی را عوض نمی کند…
بالاخره یا اشک می شوی در چشمانم!
یا عقده در دلم…
همه چیز از احساست پیداست ، در این لحظه های نفسگیر ،

چیزی نمانده جز دلتنگی و انتظار

و این دل عاشق من ، همیشه بهانه میگیرد از من …

بهانه تو را ، تو را میخواهد نه دلتنگی ها را، تو را میخواهد نه به انتظارت نشستنها را

در این شبهای بی قراری چیزی نمانده از من ، جز یک دل بهانه گیر

باز هم گرچه نیستی در کنارم ، اما در این هوای سرد ،

پاییز را ببین چه مظلومانه
عاشق می شود
هر فصل
چه بی اندازه دلتنگ است
چه بی پایان که می بارد
اشک های دلتنگی اش را
پاییز میداند راز دل را
ﺩﯾﮕـَـﺮ ﺩِﻟﻤـ ﺑﺮﺍﮮ ﮐَﺴــﮯ ﺗَﻨﮕـ ﻧﻤــﮯﺷَﻮﺩ !
ﺣَﺘــﮯ ﺑﺮﺍﮮ ﺗﻮ !!
ﻣُﺮﺩﻩ ﻫــﺎ
ﺭﻭﮮ ﺧَﻂ ﺩِﻟﺘَﮕــﮯ ﺭﺍﻩ ﻧﻤــﮯ ﺭﻭَﻧــﺪ …
ایــن خـط ” __ ” و ایــن نشــان ”
کـه دلت بــرای هیـچ کــس بــه انـــدازه مـــن تنگ نخـواهــد شـُـد
بــرای نگــاه کــردنــم، بــوسیــدنـم، خنــدیـدنــم
بــرای تمــام لحظـه هـایــی کــه کنـارم داشتــی
روزی کـه نیستــم
دلت بــرای همــه اینهــا تنگ خــواهــد شُـد
شک نکــن …
کاش می دونستی چقدر دلم بهانه ی تورو میگیره هرروز
کاش می دونستی
چقدردلم هوای با تو بودن کرده
کاش می دونستی چقدردلم ازاین روزهای سرد و بی توبودن گرفته
کاش می دونستی چقدردلم برای ضرب اهنگ قدمهایت
گرمی نفسهایت، مهربانی صدایت تنگ شده
کاش می دونستی چقدر دلواپس توام
کاش می دونستی چقدرتنهام ، چقدرخسته ام
وچقدربه حضورسبزت محتاجم
وهمیشه ازخودم می پرسم
این همه که من به توفکرمی کنم
توهم به من فکرمی کنی؟….
صدایت از تلفن می رسد؛ فقط گوشم
تو حرف می زنی و جرعه جرعه می نوشم
تو حرف می زنی و داغ داغ داغم من
تو نیستی که ببینی چقدر می جوشم
به من از آن طرف خط چقدر نزدیکی
سلام می کنی و می پری در آغوشم
سلام سرد شده روزگار من، گل من!
برای من نگران نیستی چه می پوشم؟
چگونه ای؟ چه عجب شد که یاد من کردی؟
منی که بیشتر از مرده ها فراموشم
صدا صدای تو بود این، خود خود تو هنوز
نکرده باور اما اتاق خاموشم
دلم برایت تنگ است… انقدر که دیگر میخواهم برای تمام دنیا فریاد بزنم این دلتنگی را…
دستام منجمد شدن.مغزم reset شده. قلبم low power میده. زبانم قفل شده…
میبینی زندگی من بی تو یعنی مرگ…
برگرد…به گرمیت نیاز دارم. به انرژی و توانت. به قلب مهربان و حرفهای شیرینت…
سفید شد موهایی که برای برگشتنت آراسته بودم…!
تعریف سرما :سرما یعنی نبود گرما
تعریف تاریکی :تاریکی یعنی نبود نور
تعریف دلتنگی :دلتنگی یعنی نبود تو
از گلشن گلها به گلستان چه نويسم من نيز غريبم به غريبان چه نويسم ترسم كه قلم شعله كند صفحه بسوزد با اين دل تنگم به عزيزم چه نويسم
برای من از دل شــکسته نگو
که دلــﮯ دارم شــکسته تر از سکوتـــ
شــکسته از درد
شــکسته از زخــم
شــکسته از عشــق
웃◎
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻏﺮﻭﺏ ﺗﺎﺭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ
ﺗﻮ ﺍﺯ ﺷﺮﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﺭﻧﺠﯽ؟
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﺷﻔﺘﮕﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ
ﺍﮔﺮ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﺮ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﻫﺎﯾﺖ ،
ﺑﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ
ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺳﭙﺮﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ
چشمهایم را میبندم، کور بودن را ب دیدن جای خال ات ترجیح میدهم…
ﻣﻦ؛
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻨـﯽ ، ﮐﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓِ ﺗﻮﺳﺖ
ﻣُﺘﻨﻔـــــــــﺮﻡ …
دلم میتپید..
تند تر از همیشه..
یادش به خیر ان روزا ها برای اس زدنت برای مخفیانه دیدنت..
همیشه میتپید انقدر میتپید که گویی بمب ساعتی بود..
حالا نمی تپد.. چه کرده ای با قلبم که دیگر اصلا نمی تپد..
حتی وقتی تو را اتفاقی میبیند…
از درو و دیوار قلبم نم دلتنگی می باره
بگو که دستات هنوزم واسه من یه چتری داره
دستامو تنها گذاشتی، تو نمیدونی چیه دردم
از همون لحظه که رفتی دیگه زندگی نکردم
مهربونم:

کاش میدانستی چه دردی در این صدا زدن ها نهفته

کاش می دیدی تمام اشتیاق و حسرتی که در پشت خیسی چشمانم

مات و مبهم به زنجیر کشیده شده

داغی اشکهایم گرمی نگاهت را بر گونه هایم حمل می کنند

دلم تنگ است

دلم برایت تنگ است

دلم برای با تو بودن تنگ است

میدانی….دلم برای حرف هایت

درد دلهایت

برای نوازش هایت …

دلم بدجوری برایت تنگ شده

اشتیاق تلخ تمام وجودم را در بر گرفته…

پیام : موردی برای نمایش نیست
فرستنده : نام فرستنده مشخص نیست
تاریخ ارسال : تاریخ ارسال معلوم نیست
دلم واسه ی تو خیلی تنگ شده واسه ی همینه که همه چیز گم شده و از دست رفته!✔
دلم تنگ است !
دلم اندازه حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است
صدایم خیس بارانیست
نمیدانم چرا در قلب من پاییز طولانیست …
دلتنگی چیزی جز دوست داشتن نیست، پس هر وقت دلتنگ یکی شدی بدون دوستش داری.
شوق دیدارت شده هر روز وشب رویای من
ای تو هستی بهترین رویای شب هایم ، بیا
من برایت میفشانم بذر گل در باغ عشق
ای تو ، نامت گشته هر دم ذکر لب هایم،بیا
درون من پرسه می زند چیزی شبیه حس تنهایی ، آنگاه که آغوش می گیرم تمام دلتنگی هایم را بجای تو …
این همه راه برای دلی که تنگ میشه فاصله نیست،فاجعه س…!
لحظه هايى هست كه دلم واست تنگ ميشه اسم اين لحظه هارو گذاشتم
هميشه
سه شاخه گل برات میفرستم
یکی از طرف خداوند که نگهدارت باشه
دومی از طرف دلمه که دوستت داره
و سومی از طرف چشامه که دلتنگ دیدارت شده . . .
اینجا همه خوبند خیالت راحت!من مانده ام و چهار تا هم صحبت!
این گوشه نشسته ایم و دلتنگ تو ایم…
من،عشق،خدا،عقربه های ساعت!!
سال ها گذشت …
هرگز از خود نپرسیدم این سوال ساده را که،
تو مال من نیستی این همه دلهره و اضطراب چرا؟؟؟
سالهاست میخواهم از دلم بیرونش کنم
میترسم دلم ناراحت شود دق کند بمیرد..
“گوشت را بیاور جلو چیزی بهت گویم..”
آخر میدانی سالهاست او در کنار همدم خود است میترسم به دلم بگویم کار دست خودش بدهد دل که این چیزها نمیفهمد خودت که بهتر میدانی آخر چون بهش وعده امروز فردا میدهم نمیدانی چه اشتیاقی دارد برای وصالش این دل..
بیچاره دلم… نمیدانم چکارش کنم نمیدانم…
دلم می خواد بهت بگم این رسم عاشقی نبود
هق هق آخر صدات برای قلب من نبود
دلم می خواد بهت بگم این روزا بی قرارتم
حتی اگه میبینی تو اینجوری سردو ساکتم
دلم می خواد بهت بگم چرا صدام نمیکنی
مثل گذشته های دور حتی نگام نمیکنی
دلم می خواد بهت بگم نبض نفسهای منی
حتی اگه نبینمت همیشه رویای منی
دلم می خواد بهت بگم از این زمونه خسته ام
درای قلبمو واسه همه به جز تو بسته ام
دلم می خواد بهت بگم دیگه ترانه ندارم
اگه تو از پیشم بری بدون تو کم میارم
دلم می خواد بهت بگم نرو،ترو خدا بمون
این همه بی قراری رو از توی چشم من بخون.
دلم میخواد بهت بگم آره واسه چشات کمم.
خودت که بهتر میدونی شریک درد وماتمم.
دلم می خواد بهت بگم کنار لحظه هام بمون.
این همه اشک و حسرتو از روی دلتنگی بدون.
دلم میخواد بهت بگم اگه تو تنهام بزاری.
باید برای قبر من گلای مریم بیاری
شب ها خوابم نميبرد…
از درد ضربات شلاق خاطراتت روى قلبم
بى انصاف….
محكم زدى
جاش مانده است….
کـاش دفتـر خاطراتــم
چراغ جادو بود
تا هر وقت از سـرِ دلتنگــي
به رويش دست ميکشيدم
تــو از درونش
با آرزوي من بيرون مي آمدي!

غمكين ترين جايه خاطره اونجاييه كه
كم كم احساس ميكنى جهره اش هم داره از يادت ميره…
متأسفم
برای اینکه نگفتم
چقدر وسعت داشت
مهربانی قلبت
وقت نشد تشکرکنم
بابت آرامشی که
هنگام حضور باتو داشتم
متأسفم که نگفتم خیلی دوستت دارم
نمی دانستم
جهانم چه خالی میشود
درنبود تو
برای دلخوش کردن کسی چیزی نگوییدکه بعدها باعث دلتنگیش شود
گاه دلم میگیرد….
گاه زندگی سخت میشود
گاه تنها,تنهایی آرامش می اورد..
گاه گذشته اذیتم میکند…
گاه هوایت دیوانه ام میکند..
این `گاه ها`…
گهگاه تمام روز و شب من میشوند..
آنوقت بغض  گلویم را میگیرد!
درست مثل همین روزها
نميزاشتم به اساني دلم راببري اگر ميدانستم زندگي بعدازتوچقدر دل ميخواهد.
fekr konam be boye atre to hasasiat daram hamin ke dar zehnam mipichad az cheshmam ashk miayad…
دلم دریای آتیشه دارم میسوزم ازاین تب,توآغوش یکی دیگه چراتوفکرتم هرشب???
توهم شایدشبیه من گرفتاری وبی تابی,توآغوش یکی دیگه به یادمن نمیخوابی!!!
نگاهش میکنم انگارهمه دنیاموگم کردم,نمیدونه که توچشماش به دنبال تومیگردم!!!
میاددستامومیگیره بهم میگه چقدرسردی?منم میخندم ومیگم عریزم اشتباه کردی!!!….
خیال دیدن چشمات منوراحت نمیذاره,دلت یک عمراحساسوبه قلب من بدهکاره!!!…..
وقتی گلدون خونمون شکست ، پدرم گفت قسمت این بود ، مادرم گفت : حیف شد ، خواهرم گفت : قشنگ بود ، داداشم گفت : کاش دوتا داشتیم ، اما وقتی دل من شکست کسی به فکرش نبود
سلام گل قشنگم ، آسمون یه رنگم کاش بدونی عزیزم ، چقدر برات دلتنگم
بعضي وقت ها انقدر دلتنگ كسي مي شي كه اگه بفهمه ، خودش از نبود خودش خجالت مي كشه …
دلتنگم! دلتنگ خیلی چیزها دلتنگ این همه دلتنگی ها، چیزهایی که برمن گذشت وهرگز بازنخواهدگشت! دلتنگم! دلتنگ نیمه شبهای دلتنگی، دلتنگ این همه نبودن ها،دلتنگ این همه دلتنگی ها،دلتنگ عهدهایی که کسی آنهارا نبست وتمام چیز هایی که میشد باشد ولی نیست وتمام هست های که نیست! حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد! می رسد روزی که.بگویم :دلم برای آن روز های دلتنگی تنگ است.
این ‏خط‏ “—‏”‏ و این نشان‏ “‏+‏”‏‏ که دلت برای هیچکس جز من تنگ نخواهد شد، برای نگاه کردنم، بوسیدنم، خندیدنم. برای تمام لحظه هایی که کنارم داشتی، روزی که نیستم دلت برای همه اینها تنگ خواهد شد، شک نکن.. ‏! ‏
مدتی است دیگر از تهِ دل نمیخندم
فقط لب هایم
نقشی به نام لبخند را بازی میکنند
تا کسی نفهمد بی تو چه میگذرد!
چشم های که طاقت دیدن باریدنشان نداشتی تا صبح مثل ابر بهاری باریدند.خدا میداند که چقدر دلم میخاست در کنارم بودی دست هایم را میگرفتی واز چشمانم حرف دلم را می خواندی.
ﺷﻤﺎ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ . . .
ﯾﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺩﻟﺶ ﻭﺍﺳﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﺪ .
ﯾﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﮔﻪ ﯾﮏ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺯﻡ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﻢ ﻣﯽ ﺩﻭﺧﺖ .
ﺭﺍﺣﺖ ﺑﮕﻢ . . .
ﯾﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﺶ ﺑﻮﺩﻡ . . . .
ﻭﻟـــــــــــــﯼ . . .
کـآش میـבـآنـِـستـــے

בُنـیـآے مـَלּ בر لـَبـخـَنـבهـآے تــُو

لــَمس کـَـرבלּ احسـآسـَت

گرفـتـَלּ בستـآنـَت خُلـآصــﮧ میشـَوב

….بــِﮧ هـَمیـלּ سـآבگــے

بـَرـآے تـَمـآم لـَحظــﮧ هـآے بـآ مـَלּ نـَبوבنت

בلـتـَنگــے میکـُنـَم ! !

سـلام
بر دل هایی که در کلاس انتظار غیبت نکردند…!
نم کشيدم بر ديوار اتاق … ﺑﺲ ﮐﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎی دور ﺑﻮدﻧﺖ را ﻗﻄﺮه ﻫﺎﯾﯽ از ﺑﺎران دﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑﺎرﯾﺪه ام روی آن ﺑﻪ ﯾﺎدﮔﺎر …
گــاه دلــ ــم می‌گیرد ، گــاه زندگی سخت می‌شود..

گــاه تنها ، تنهايي آرامش مي آورد!

گــاه هوایت دیوانه‌ام می‌کند!

این ” گــاه ” ها ، گــهگاه تمامِ روز و شب من می‌شوند …

آن وقت بغض راه گــلویم را می‌گیرد … !

درست مثل همین روزهــا …!!

بانزديک شدن ماه رمضون اين سوال برايم پيش ميايد…..
که خدايا فرو دادن اين همه بغض روزه را باطل ميکند…..؟✔
انگار کسی امروز
جز من تو خیابون نیست
انگار که این بارون
بغض من بارونی
دلتنگ یعنی تو
یعنی کنارم باش
هم بیقرارم کن
هم بی قرارم باش
دلتنگ یعنی من
یعنی تورو خواستن
دلتنگ یعنی تو
دلتنگ یعنی من
این روزها تا بارون می‌زنه…ناخود آگاه بدون چتر از خونه میزنم بیرون و میرم قدم میزنم…نمیدونم چه مرگمه…!!!شاید دلتنگم…شاید نگرانم…شاید غمگینم…یا شایدم تنها….!نمیدونم…ولی‌ فکر کنم خیلی‌ داغونم ،چون…بارون قطع می‌شه ولی هنوز صورت من خیسه!!!:
لعنتي بيدارَم كن ،اين خواب ِ بي تو ؛كابوس است !
ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽِ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ﻣﯽﮐﻨﺪ
ﺷﺐ ﻫﺎ ﺷﺎﻋﺮ
من
چیزیم نیست
فقط
یه
بغض
لعنتی
داره خفم میکنه
این بغضو تو کاشتیش اینجا
باغبونیت خوبه ها…
,,,
( ””,”” ) heeeeeey!
ba toam!
./”L
,,,
<( ''''0'''')> sedamo
l”l mishnavi?
./”L
,,,
(””o””)/ delam barat
/l”l ye zare shode!
./”L
ﻋﮑــــﺲ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺳﻘﻒ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﻨﺠﺎﻕ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﺣﺎﻝ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻣﺪﺍﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻗﺎﺏ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﺎﺷﯽ…✘
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﺍﻭﻝ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ..
ﺍﻣﺎ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺍﻭﻝ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ..
ﺑِﮕﻮﯾﯽ ﻣـﻨﻢ ﻫـﻤـﯿـﻨـﻄـــﻮﺭ…
دلم برای کسی تنگ است ، ولی او کجاست که بدانددر این گوشه از این دنیا دلی است که در حسرت دیدار با او همچنان چشم به راه نشسته است
دلتنگیم نه در کلامی میگنجد نه در پیامی !
اینجا زنی در انتظارت نیست
هیاهوی نبودنت از من مرد ساخت ….
من بی تو بسان پرنده ای بی بال و پرم. من در آسمان چشم تو پرواز را آموختم. حال بی آسمان چه کنم ؟
تو اون بد ترین چیز تودنیا اینه که دلتنگ کسی باشی که تو فکر چیپوشیدنشه اصلا از فکرش هم رد نمیشی
ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ 7 ﺻﺒﺢ
ﺍﮔﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﯿﺪﺍﺭﻡ ﮐﻦ …
ﺍﮔﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﭘﺸﺖ ﺧﻄﺶ ﻗﻄﻊ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺑﮕﻪ ﺟﻮﻧﻢ ….
ﺍﮔﻪ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﺩ …..
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺍﺯ ﺗﻠﻔﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺰﻧﮕﻪ ﺑﻬﻢ ……
ﺩﻭﺳﺘﺎﺷﻮ ﺑﭙﯿﭽﻮﻧﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﻦ …..
ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﻢ
ﮔﺮﭼﻪ ﺭﻭﯼ ﻧﻨﻤﺎﯾﯽ ﻣﺮﺍ
ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﻢ ﮔﺮﭼﻪ ﺑﯽ ﺧﺒﺮﯼ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﺍ
ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻭ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﻭﺑﻮﯼ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺧﻮﺵ
ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻭ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﻭ ﻭﺍﮊﻩ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺧﻮﺵ
ﺗﻮ ﮐﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﯽ
ﻣﻦ ﺧﻮﺷﻢ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ
ﺧﻮﺷﻢ ﺑﺎ ﺩﻝ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﯽ ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ
عشق خيالي من ، خودت نيستي ولي هنوز عشق خياليت در رگهايم جريان دارد و قلبم ميتپد با عشقي که تو در رگهاي من جا گذاشتي …
فاصـــــله ها …هيچـــــــوقت دوست داشتن را كمـــــــرنگ نميـــــكنند !بلكــــــه دلتنگــــــــي را بيشتر ميکنند
ازدست دادن عزیزهابه این نیست که فقط بمیرندهمین که جلوی چشمت نباشندکافیست…
آخرین باری که دلم تنگ شد، با تیغ و چاقو گشادش کردم دیگه تنگ نمیشه اما جاش درد میکنه!✔
این حس غم

از تو بر آمده

در شعرهای من!

از آخر زبانت

همان جا که

بغض میکنی!!!

دلم فقط کمی…..
دروغ چرا؟؟؟….

خیلی زیاد برایت تنگ شده. . . . .

ﻃﻮﺭﻯﺍﻡ ﻧﻴﺴﺖ
ﺧﺮﺩ ﻭ ﺧﻤﻴﺮﻡ ، ﻓﻘﻂ ﻫﻤﻴﻦ
ﮐﻢ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻰ ﺗﻮ ﺑﻤﻴﺮﻡ
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﻴﻦ …
ﺍﺯ ﻫﺮﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﻭ ﻧﻴﺴﺖ ﮔﺬﺷﺘﻢ ﻭﻟﻰ ﻫﻨﻮﺯ ،
ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﭼﺸﻢﻫﺎﻯ ﺗﻮ ﮔﻴﺮﻡ
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﻴﻦ …
ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻳﺖ ﺯﻧﺠﻴﺮ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﺷﺎﻋﺮ ﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﻻﻝ ﻧﻤﻴﺮﻡ
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﻴﻦ
عادت دارم
هَر روز
جایِ انگشتانم را از روی شیشه یِ مانیتور پاک کنم
آخر
نوازش کردن عکس هایَت
عادَت مَن است…
این خط \” __ \” و این نشان \” × \”
که دلت برای هیچ کس به اندازه من تنگ نخواهد شد
برای نگاه کردنم ، بوسیدنم ، خندیدنم
برای تمام لحظه هایی که کنارم داشتی
روزی که نیستم
دلت برای همه اینها تنگ خواهد شد
شک نکن………..
قلبم کاروانسرایی قدیمی است!
همه می آیند و می روند و هیچ کس نمی ماند.هیچ کس نمی تواند بماند.که مسافرخانه جای ماندن نیست.می روند و جز خاک رفتنشان چیزی برای من نمی ماند.
کاش قلبم خانه بود،خانه ای کوچک و کسی می آمد و مقیم میشد.می آمد و می ماند و زندگی می کرد.
سال های سال شاید…
دلم هیچ نمی خواهد
جز تو
تو که بیایی و بگویی
زمستان هم می گذرد
بهار می آید
همه چیز باز رنگِ تازه می گیرد
حتی دلتنگی هایمان
بیایی و بگویی
ردِ پایِ خاطره هایمان رویِ برف
بگذار آب شود
ما باز خاطره می سازیم
تازه تر .. ناب تر
دلم نگاهت را می خواهد
نگاهت که پر باشد از
ما اینجاییم . . با هم . . کنارِ هم
می دانی ؟
من دلم گم شدن می خواهد
گم شدن می یانِ آغوشت
آنوقت
به خدا خواهم گفت
زمستان بگذار بماند
نرود اصلا
آخر من دیگر
میانِ بهار و تابستانِ
بودنش
گرفتارم
مینویسم بدون تو
با دلی تنها
با هزار آه
با نگاهی بغض آلود به این فاصله
به این شب ها به این کاغذ های باطله
کاغذ هایی برای کشیدن لطافت نگاهت
برای بیان مخمل رنگ چشمات
بدون تواین واژه دلتنگی چه معنای دلگیری دارد
چه وسعتی…چه رنگ شبگیری دارد
بدون توسوگی دارد فضای اتاقم
و از با تو بودن خیال میبافم
اشک تمدید می شود
کـــه خیلیــــــــی دوست دارمـ
در نگاهم
بدون تو آه بدون تو…
حسرت چه جولانی میدهد برای لحظه دیدار
جسمم چگونه میجوشد در این سوی دیوار
مثل یک بیمار
گذر کند این زمان ،طعنه تلخی است
انگار بدون تو قصه نیست
حال امشب و هر شب من است
بدون تولحظه های با تو بدون مثل نام قشنگ تو
پرستو وار از خاطره آرامشم کوچ میکند
بدون تو آه که زمان با من انگار گل یا پوچ میکند
بدون تو حال من اما…
پشت یک واژه آه
من تا همیشه تنها
ساده و کودکانه گریه میکنم
بعضی وقتا انقدر دلتنگ کسی میشی که اگه بفهمه خودش از نبودنش خجالت میکشه
فرهنگ لغت ها نیاز به ویرایش دارند
دلتنگی یک تعریف بیشتر ندارد
””بی تو””
انگاریکی داره در میزنه حتما غمه باز اومده بهم سربزنه
قورت می دهـــــم احســاســم را . . . با جـُرعــه ای آب ..

هــــر صبح ، ظهـــر ، شب . . .

به گمــــــانـم تا نباشى این درد هــا تـمامی ندارد

سهم من از تو
دلتنگی بی پایانیست
که روزها دیوانه ام میکند
شب ها شاعر…
صندوقچه خاك خورده زندگيم را گشودم

تا مفهوم عشق و زندگي كردن را دريابم
اميد داشتم نوري بتابد و من آن عشق را ببينم
آيا عشق زندگي ام هنوز در آن صندوقچه كوچك من بود ؟
اميد داشتم هنوز باشد
اما وقتي ان را گشودم چيزي از عشق در آن پيدا نكردم
يك مشت خاطره بود
يك مشت دفتر خاطرات
يك مشت خاك…!
و آن چيزي كه از من مانده بود
حسرت بود
آن حسرت تمام وجودم را فرا گرفت
به طوري كه حتي حس ميكردم مرا در قفس گذاشته اند
و از اين خاك و از اين زندگي دور مي کنند… !
آيا چنين بود … ؟ … !
دفتر خاطرات را ورق زدم به اميد پيدا كردن عشق
اما چيزي در آن نديدم جز نوشته هايي بر روي كاغذ
انگاربه من لبخند ميزند و به من مي گفتند : ما را بخوان
آنها نمي دانستند من فرصت اندكي دارم و وقت خواندن ندارم
باز شروع به گشتن كردم
شايد چيزي بيابم ورقها را زير رو كردم چيزي نبود
هيچ نشاني از عشق نديدم
ولي در ته صندوقچه يك گل سرخ بود
آن گل سرخ خشكيده نشده بود
و بوي معطر گل سرخ همه جا را پر كرد
و آن نشاني از عشق بود كه به دنبالش فرسنگها راه رفتم
تا آن را بيابم و زندگي خاك خورده ام را با عشق بسازم
بي انكه بدانم عشق در درونم است نه جاي ديگر
و من چشم انتظار ، در حسرت يک نگاه تو
به انتظارت نشسته ام ….

اشک من جاری شد
جای،تو خالی بود
جای تو…
عکس تو در طاقچه ی کوچک قلبم خندید
شعر دلتنگی من سخت گریست
لحظه هاي بي تو بودن ، مي گذره اما به سختي
من دلم هوای ””بودن ها””یت را کرده. . . .

هوای دست هایت. . . .

هوای حرف هایت. . . .

هوای عشقت را. . . .

دلتنگـــــــــــــــــــــــﻢ …!!!
اما تورا طلب نمیکنم …
نه اینکه بی نیازم …
ﻧـــــــــــــــــــــﻪ !
صبوری را استاد شده ام …!!!
دلت که تنگ بشه…
یهو به خودت میای و میبینی…
چند ساعت گذشته و تو، خیره شدی به عکسش…
و… صفحه ی خیس شده ی گوشیت…
ای کـــــــــــاش . . . . . .
کســـانـی که دلتنگشـــــان میشویــــم. . . . . . . .
لـیـاقـت ایـــن دلتــــنــگی را داشتــــه باشنـــــد!!!!!
گاهی شعر سراغم را میگیرد ؛

گاهـــــی …

هوای تو !

فرقی نمیکند . . . .

هر دو

ختم میشوند به دلتنگی من !!
 

دلا تا کي اسير ياد ياري ، ز هجر يار تا کي داغداري
بگو تا کي ز شوق روي ليلي ، چو مجنون پريشان روزگاري . .
این روزهاحسی دارم آمیخته با دلتنگی کم می آورم بازوانی می خواهم که تنگ در برم بگیرند اما نه هر بازوانی فقط حصـــار آغوش تـــــــو …
بازهم هواروشن شد ومن ازدل تنگیهای شبانه به روزپناه اوردم…این هم شده زندگیه من …
آن شرلى هم نشديم كسى از ما بپرسه آنه تكرار غريبانه روزهايت چگونه گذشت؟
شمارش روپاک میکنی، که فراموشش کنی اما قسمت ناراحت کننده اش اینجاس که شمارش رو هنوز ازحفظـــــــی.
اي اشك ، گرم و آرام ببار بر گونه بيمار من
اي غم ، تو هم لذت ببر از اين همه آزار من✔
نمی دانم چرا در نبودنت اینهمه گردوخاک میشود ولی این را میدانم برای فرکش کردن این غبار نیاز به اب نیست نیاز به رفتگر نیست تنها با زلال اشکم اینهمه غبار راآبپاشی میکنم وبامژه جارو .
ﺑﺎ ﺑﯽ ﻣﺤﻠﯿﺎﺗﻢ / ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺎﺗﻢ / ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﺗﻢ ﮐﯽ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﯼ؟؟؟
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﺗﻢ / ﺷﺮﯾﮏ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﺗﻢ / ﺗﻤﻮﻡ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﮐﯽ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﯼ؟؟
صدایت را گر لحظه ای قرضم میدادی…

احساسم را فریادت میکردم …

شاید زیر خشم این فریاد…

بشکند این فاصله ها…

کوتاهی زمان را وقتی فهمیدم

که در کنارت بودم و

طولانی بودن آن را وقتی فهمیدم

که

در انتظارت بودم

حالا من دلتنگم ….

و

زمان ایستاده…

با من لج نکن بغض زبان نفهم!
این که خودت را گوشه ی گلو قایم کنی، چیزی را عوض نمیکند…
بالأخره یا اشک میشوی در چشمانم یا عقده ای در دلم!
هردو را زیاد دارم…
حق انتخاب با توست!!✘♡
يک لحظه خودت را جاي من بگذار…زمين وزمان را به آتش ميکشي…!!
از درد دلتنگي…
از بي وفايي…
از بغض هاي گلوگير شبانه…
از هق هق هاي آزار دهنده ي روزانه…
از نبودن هاي هميشگي…
از بودن هاي بدون عشق…
از همه چيز…
از دستِ خودت…!!!!
شاید یه کسی شبا برای اینکه خواب تورو ببینه
به خدا التماس می کنه!!
شاید یه کسی به محض دیدن تو دستاش یخ می کنه و تپش قلبش مرتب بیشتر می شه!!!
مطمئن باش یه کسی شبا به خاطر تو؛
تو دریایی از اشک می خوابه!!!!
ولی تو اونو نمی بینی….
دل هوای لاله زاران میکند ، بیقراری بهر یاران میکند ، چشمهایم ساکت و بی اختیار ، خلوتم را اشکباران میکند ، یاد یاران در غروب غصه ها ، بار غم را صدهزاران میکند.
به یک نفر مسلط به زبان آدمیزاد برای رفع پاره ای دلتنگیها نیازمندیم
صبور باش…دلم آروم باش…گريه نکن بسه..اون رفته ديگه بر نميگرده…شايد روزي پشيمون بشه…ترو خدا بسه…دلداري شبانه ي خودم به دلم!
روزگارعشق ورزي هاگذشت،
مرغ بخت ماازاين صحراگذشت*
ان صفاي خنده هاازلب گريخت،
ان بهارعشق بي پرواگذشت*
سينه هست وگرمی آغوش نيست،بوسه هست وگرمي لب هانیست*عمربود وعشق بود ويادبود،فرصتي دلخواه بود اماگذشت*
ادمي در رنج غربت رنگ باخت،بسكه تنهاآمد وتنها رفته*خاطرماروي آرامش نديد،عمرماچون موج بر درياگذشت*درسخن بودم شبي باآينه،
گفتم آن شادي چه شدگفتاگذشت*گفتم ان لبخندمستي بخش كو،گفت خوابي بودو چون رویا گذشت*!
رها کردی غم بی رنگی ام را
دل ساحل نشين سنگی ام را
دوبيتی هم اگر باشی از امشب
هم بخشم به تو دلتنگی ام را
ﺩﻟﻢ !!!… . ﻟﮏ ﺯﺩﻩ !!!… . ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ !!!… . ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﺭﺍﻡ !!!… . ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻨﺸﺎﻧﯽ !!!.. . ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﯾﺖ !!!… .
ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ !!!… . ﮔﻠﻪ ﮐﻨﻢ !!!… . ﺍﺯ ﻫﻤﻪ !!!… . ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺑﻮﺳﻬﺎﯾﯽ !!!… . ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﺍ !!!… . ﺩﻭﺭ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ !!!… . ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ
ﺭﺍ !!!… . ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮐﻨﻢ !!!… . ﺳﺮﻡ ﺭﺍ !!!… . ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻨﻢ !!!… . ﺩﺭ ﮔﻮﺩﯼ ﮔﻠﻮﯾﺖ !!!… . ﺗﻤﺎﻡ ﺭﯾﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ !!!… . ﭘﺮ ﮐﻨﻢ !!!…از عطر زنانه ات…..!”!!
گاهی وقتهاچنان دلتنگ می شوم که بیتابی ام راهیچ بهانه ای تاب نمیاورد,به خودکه می آيم می بينم ازکسی دورم که بی بهانه دوستش دارم
دلتنگی:
تنهاموندن.تنهاگریه کردن.تنهاغصه خوردن.چشم به غروب دوختن.تاسپیده ی صبح سوختن.زخم توغربت خوردن.تووطن غریب مردن.تصویری مبهم روی دیوارشکسته.زارزدن ودق کردن.بی اختیاراشک ریختن.بهونه ی قشنگ مردن.اولین غم برای جدایی.
دلتنگی:بدون عشق بودن:
@
‏. .

+ (

/@ . .

گوشیتوکج بگیرببین ازدوریت چی میکشم

ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ ، ﺩﻝ ﻧﮑﻦ، ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ ،ﺩﻝ ﻧﺸﮑﻦ
ﺩﻝ ﺩﺍﺭﺕ ،ﺩﻟﮕﯿﺮﻩ ،ﻧﺒﺎﺷﯽ ،ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ
ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ ﺩﻝ ﻧﮑﻦ ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ ﺩﻝ ﻧﺸﮑﻦ
ﺩﻝ ﺩﺍﺭﺕ ﺩﻟﮕﯿﺮﻩ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ
ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ، ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺵ ،ﻧﺰﺩﯾﮑﻢ ،ﺑﺎﺷﯽ ﮐﺎﺵ
ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ ،ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ، ﺍﺯ ﻗﻠﺒﺖ، ﺑﯿﺮﻭﻧﻢ
ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺵ ﻧﺰﺩﯾﮑﻢ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﺎﺵ
ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﯿﺮﻭﻧﻢ
وقتی کــه نیستی
شکـــــ دارم که بیایی
وقتی هم که می آیــــی
مطمئن نیستـــــــم که میمانی
وقتی هــــم که میروی
نمیدانم که باز میگردی یا نــه
این دو دلــــــــی ها
دو راهـــــــی ها
دوگانگـــــی ها
مرا خواهد کشت
بیـــــــــــا
و یا
یک بار برای همیشه نیـــــــــــا
ﺩﻟﻢ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺑﺮﻡ
ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﭼﺸﻤﮏ ﺯﻥ
ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ
ایــن روزهـــا همــه بــه مــن

دلـتــنـــگــی

هــدیــه مـی دهنــد

لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید!

بــه خـــدا

تمــــامـ شــد

دلـــــــــــم…!✔

یه دل پر غم، هوای پر نم، سیگاری رو لب، تنی پر تب،جسمی خسته، چشمی بسته،درون آشفته، به تنهایی آغشته،موسیقی بی کلام،این محصول عشقت بود، والسلام…
دلتنگيم”را،براى تو با مداد کودكی هايم مينويسم،كه هيچگاه “دروغ”نميگويد!
ﺍﮔﺮ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻯ ﺍﺯﺕ ﺧﻮﺷﻢ ﻣﯿﺎﺩ
ﻭ ﺑﺮﺍﻡ ﺧﯿﻠﻰ ﻋﺰﯾﺰﻯ ﻭ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﺘﻢ
ﻭ ﺍﮔﻪ ﻧﺒﯿﻨﻤﺖ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻪ
ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻯ ! .
بآورتـــ بِشَود یآ نـﮧ
روزی مـﮯ رسُد کـﮧ دِلَتــ برآی هیچ کَس؛
بـه اَندآزه ی مَـن تَنگــ نَـخواهَد شُد
برآی نِگآه کَردَنمـــ
خـَندیدنم
اَذیتـــ کردَنم
برآی تَمآم لَحظآتـﮯ کـﮧ دَر کـ ـنارَم دآشتی
روزی خوآهد رسید کـة
در حَسرَت تِکرآر دوبآره مَـن خوآهـﮯ بود
می دآنم روزی کـه نبآشَم “هیچکَس تکرآر مـن نخوآهد شُد
شعر های من…
تابلو اند…
همه…
نبودنت را…
تبلیغ میکنند…
دلم تنگ سكوت است
سكوت پشت سكوت …
حرف پشت حرف …
بغض پشت بغض …
دل من كي آرام ميگيري؟
ﺍﺷـﻚ ﻫﺎﻳـﻢ ،
ﺩﻟﺘﻨﮕـﻲ ﻫﺎﻳـﻢ ،
ﺩﻟـﺨﻮﺭﻱ ﻫﺎﻳـﻢ ﻭ ﺗـﻤﺎﻡ ﺣﺮﻓـﻬﺎﻱ ﻣـﻦ ﺑـﻤﺎﻧﺪ ﺑـﺮﺍﻱ ﺑـﻌﺪ !
ﺗﻨــﻬﺎ ﺑـﻪ ﻣـﻦ ﺑـﮕﻮ ،
ﺑـﺎ ﺍﻭ ﭼﮕﻮﻧـﻪ ﻣــﻴﮕﺬﺭﺩ ﻛـﻪ ﺑـﺎ ﻣـﻦ ﻧﻤـﻴﮕﺬﺷﺖ ؟ ..
قابل توجه اونایی که میگن چه خبر اگه اینجوری بره باید خودکشی کنیم:
درد عشق رو تا کسی تجربه نکنه نمی فهمه ما چی کشیدیم!
یه روز می فهمین فراغ یار چه مزه ای داره!
ای کاش شما به وصال برسید نه فراغ
دقایقم بوی تلخ دلتنگی میدهد . . .
از تمام لحظه هایی که بی تو میگذرد خسته ام . . .
نمیدانم تو مرا از دست داده ای یا من تو را
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻭﻗﺘﯿﻪ ﮐﻪ
ﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﺑﺸﻨﻮﯼ،ﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﺒﯿﻨﺶ،
ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ …
می پوشانم

دلتـنگی ام را

با بستری از کلمات

اما باز کسی در دلم

” تــــــو ”

را صــدا می زنـــد···

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ! ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﯾﺰﻡ ﺗﺎ ﻏﺒﺎﺭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﻢ ﺗﻤﯿـــﺰ ﺷﻮﺩ . ﻭﻟﯽ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ…” ﺗﻬﺮﺍﻥ” ، ” ﻭﻧﯿــــﺰ” ﺷﻮﺩ !!!
مردميخواهد

;
خاطره هارابدون اشك مروركردن.

براي روزهاي با هم بودنمان تنگ شده
براي تو که نه , ولي براي ” مواظب خودت باش ” شنيدن تنگ شده
براي تو که نه , ولي براي نگاهي که تا پيچ سر کوچه تعقيبم مي کرد تنگ شده
براي تو که نه , ولي براي دلي که نگرانم مي شد تنگ شده
راستش براي اينها که نه, ولي براي خودت , دلم خيلي تنگ شده√
قلبم تیر می كشد
این تنها طرحیست كه از تو در سینه ام یادگار مانده است
وقتي زيبايي عشق رو درك ميكني كه دلتنك باشي و لحظه هارو ميشماري تا بياد و با لبخند شيرينش بفهمي دلتنك بود
نفس هایم بی تو بوی خاکستر سیگار پیرمردی را می دهد که به جوانی از دست رفته اش می اندیشد~ اما نه، انگار در نبودت پیرتر از پیرمردی شده ام که در زیر سایه عصایش نشسته و با خدایش حرفها دارد…!
دلتنگی ، کار را خزاب میکند!
ضایع میکند
کم میکند
دست ادم را رو میکند
دلتنگی
ادم را عاشق میکند!!!
برای دل خودم می نویسم …
برای دلتنگی هایم
برای دغدغه های خودم
برای شانه ای که تکیه گاهم نیست !
برای دلی که دلتنگم نیست …
برای دستی که نوازشگر زخم هایم نیست …
برای خودم می نویسم !
کاش میدانستی

لحظه هایم

بی تو تنهاست….

امید وصــل تـــو نگذاشت تا دهـــم جان را

وگـــر نه روز فراق تـــو مردن آســـان بود

نا نوشته هايم بسيارند … مثل بيقراريهايم … من سكوتم را فرياد ميزنم … آخر اين آشوب درونم مرا خواهد كشت …
وقتی که آمدی، بهار بود …
تابستان که نبودی، پاییز شد …
پاییز که رفتی، پاییز ماند …
زمستان آمد ،
اگه نیایی، پاییز می ماند …
تو را به دل پاییزی ات قسم می دهم …
فصل ها را به هم نریز …
ﺩﻟَﻢ ﮐﻪ ﺗَﻨﮓ ﻣـے ﺷﻮﺩ . . .

ﻣﻐﺰَﻡ ﻣَﻨﮓ ﻣـے ﺷﻮﺩ . . .

ﺩﻟَﻢ ﮐﻪ ﺗَﻨﮓ مـے ﺷﻮﺩ . . .

ﺷِﻌﺮﻡ ﻗﺸَﻨﮓ ﻣـے ﺷﻮﺩ . . .

ﺍﺯ ﻗﻮﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ !
ﺩﻟﻢ ﯾﮏ ﺷﺎﻧﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺗﮑﯿﻪ ﺩﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﺍﺍﺍﺍﻝ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎ
ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺒﺎﺭﻡ ……
دلتنگـی، پیچیــده نیســت.
یک دل..
یک آسمان..
یــک بغــض ..
و آرزوهــای تـَـرک خـورده !
.

.

.
به همین ســادگـی

با ياد تو اين ستاره ها رنگي بود
اين دفتر خاطرات من سنگي بود

از درس كلاس عاشقي سهمم باز
يك زنگ فقط دوري و دلتنگي بود . . .

مى گويند دلتنگش نباشم…!
خداى من…
انگار به آب مى گويند خيس نباش…!
امشب تولدمه. جای اینکه شاد باشم زانوی غم بغل گرفتم. عمرم چه جوری داره میره که من هیچی از زندگیم نمیفهمم؟! خداجون یکم بزن رو دور کند بذار این عمر یه نفسی تازه کنه!
ﻣﻦ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺪﻳﻮﻥ ﻭ ﺩﻟﻢ ﻣﺎﻣﻦ ﺗﻮﺳﺖ ﺁﺭﺯﻭﻳﻢ ﻧﻈﺮﻱ ﺭﻭﻱ ﺗﻮ ﻭ ﺩﻳﺪﻥ ﺗﻮﺳﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺭ ﺯ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺷﺪﻡ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺧﻮﺵ ﺗﻮ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﺁﻫﻨﮓ ﺷﺪﻡ
ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺍﻡ …
ﭼﺴﺒﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨــﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ..
ﻭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺧﯿﺲ ﮐﺮﺩﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﺖ ﺭﺍ …
ﻋﺠﺐ ﺑﻐﺾ ﭘﺮﺗﻮﻗﻌﯽ ﺩﺍﺭﻡ …
ﻣــﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ …
روزی تمام دنیا تو را خواهند شناخت…. بس که من!
از تو میگویم و از تو مینویسم.
شب را بی صدای تو سر کردن سخت است .
تو بگو با صبح هایی که بدون نوازش دستانت بیدار می شوم چه کنم؟
این خط _____ و این نشان
که دلت برای هیچ کس

به اندازه من تنگ نخواهد شد…

برای نگاه کردنم، بوسیدنم، خندیدنم

برای تمام لحظه هایی که کنارم داشتی………

…… روزی که نیستم

دلت

برای همه اینها تنگ خواهد شد…..
شک نکن……..!

لعنتي….. !!!

روزهايي که به تو نيازدارم …

مصادف شده با

روزهايي که ازمن دوري….

ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ، ﮐﻢ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯼ،ﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﻧﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺍﺭﯼ. ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ
ﺩﺍﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻐﺾ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﻮﯼ
ﮔﻠﻮﯾﺖ، ﻣﯽ ﭼﺴﺒﯽ ﺑﻪ ﺳﮑﻮﺗﺖ ﻭ ﺩﻡ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﯽ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ
ﺑﺘﺮﮐﺪ ﺍﯾﻦ ﺑﻐﺾ ﻟﻌﻨﺘﯽ…
شب است و یاد تو مرا پر از ترانه میکند چه کرده ای که دل تورا چنین بهانه میکند
آســـــمان هـمـ گــاهــــــی دلــش مـی گیـــرد!! ..

مـَــــــن کــه آدمــــــم …..

ﺍﮔﺮﺍﺯﺣﻮﺍﻟﯽ ﺩﻟﻢ ﮔﺬﺷﺘﯽ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺭﺩ ﺷﻮ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ!
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﻣَﺮﺩ ، ﻣﮕﻪ ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻪ ﺩﻟﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﺧﻮﺑﻪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﮕﻪ ﺩﻟﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﻣَﺮﺩ ، ﮔﺮﯾﻪ ﺧﺎﻟﯿﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺷﮏ ، ﺣﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﯿﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﻣَﺮﺩ ، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻏﺼﻪ ﭘﺮﯼ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻣﯽ ﺑُﺮﯼ
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﻣَﺮﺩ ، ﺟﺎﯼ ﺑﻐﺾ ﺗُﻮ ﮔﻠﻮﺕ
ﺭﺩ ﺷﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﭻ ﻭ ﺧﻤﺎﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭﺕ
ﮔﺮﯾﻪ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺁﺧﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻧﯿﺴﺖ
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﻣَﺮﺩ، ﻓﺎﺟﻌﻪ ﻧﯿﺴﺖ….
“لبخندت”راچند روزی است ندیده ام…
برای دلم، لحظه ای بی بهانه بخند… ازهمین فاصله هازیباییش رامیفهمم..
دلتنكي حس عجيبي ست ك كاهي”تو” را به يادم مي آورد…
كاهي يعني هميشه،
كاهي يعني الان
ساقی به کجا که می‌پرستم**تا ساغر می دهد به دستم
آن می که چو اشک من زلالست**در مذهب عاشقان حلالست
در می به امید آن زنم چنگ**تا باز گشاید این دل تنگ
عاشقم
اهل همین کوچۀ بن بست کـناری
که تو از پنجره اش
پای به قلب من ِ دیوانه نهادی
تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجرۀ باز کجا ؟
من کجا ؟ عشق کجا ؟ طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی
منِ دلداده به آهی
بنشستیم
تو در قلب
ومنِ خسته به چاهی
گُنه از کیست ؟
از آن پنجرۀ باز ؟
از آن لحظۀ آغاز ؟
از آن چشم ِ گنه کار ؟
از آن لحظۀ دیدار ؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب

تو را تنگ در آغوش بگیرم…

دلتنگیم را گنجشکهای پارک هم فهمیده اند ..
تا حالا شده خیلی دلتنگ صدای یه نفر باشی اما چون نمیتونی بهش زنگ بزنی با یه شماره ی ناشناس باهاش تماس بگیری تا فقط صدای”الو”گفتنش و بشنوی؟
شايد جملاتم رديف و قافيه نداشت…

ولى باور کن…

تمام وجودم را جمع کرده ام براى داشتنت

براى بودن در کنار تو…

براى آغاز روزهاى خوش…

تو فقط برگرد..همه چى با من..

همیشه لبخند می زنم تا تمامی غم هایم را پنهان کنم نمی خواهم بدانی درد با تو نبودن وسعتی است به اندازه تمامی غم هایم
هرروز میگویم امروز دیگر فراموشش میکنم…تمام شد…دیگر یادش هم نمی افتم…
شب که میشود نمیدانم چرا باز هم این بغض لعنتی راه این گلو را می بندد…خفه ام میکند…تا به خودم می آیم تمام این بالش خیس شده…
فراموشم نمي کند…درهياهوي ادکلن ها…عطرعجيب دلتنگي!
ﺧﻮﺑﻢ … !!!!!
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﻴﺪ !!!!!….
ﺍﺷﮑﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﺍﻡ …
ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ …
ﻧﺒﻮﺩﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺍﻡ ………
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﻲ ﮔﺬﺭﺩ … ﺧﺎﻟﻲ ﺍﻡ …
ﺧﺎﻟﻲ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ , ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ,ﻧﻔﺮﺕ … .
ﻭ ﺣﺘﻲ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ !!!…
ﺧﺎﻟﻲ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ
دلم تنگو زمین تنگ;آسمان تنگ, فلک با بخت من داده سره جنگ,فلک با بخت من جنگ چه داری ,که بارم شیشه و هم صحبتم سنگ
دیدن عكست تمام سهم من است

از ” تـــو ”

ان را هم جیره بندی كرده ام

تا مبادا

توقعش زیاد شود

دِل اســت دیـــگر …

ممكن است فردا خودت را از من بخواهد ….

غرق درانديشه ات سوار اتوبوس شدم و چندسكه اي به راننده بابت كرايه دونفر دادم، پيش ازآنكه دريابم تنهايم!
ویرانم..،خراب و فرو ریخته،..
کاش نیستی را می شد خرید،..
کاش مرگ دست خودم بود،..
کاش دلها اینقدر سخت و سرد نبودند،..
کاش یک نفر دلش به حال من می سوخت،..
چگونه توانستی رهایم کنی و ذره ذره آب شدنم را به تماشا بنشینی؟..
من محتاجم،..
محتاج دست نوازشگری که اشکهایم را بزداید و برای تمام دردهایم حرفهایی از جنس آب و آینه داشته باشد ولی تو…
آن را از من دریغ می کنی . …
او هم رفت.. چندبار باید قصه این رفتنها برای من تکرار شود؟
دلم هزار پاره شد چقدر دلم برای دلم میسوزد
صدات توگوشم وتصویرت جلوچشام مجسم،امامن تورومی خوام نه خیالتو
یادته هر وقت گریه میکردم ، دعوام میکردی
میگفتی حق نداری هیچ جا گریه کنی جز تو بغل من ؟
حالا منو ببخش که منتظر بغلت نمیمونم و هر شب گریه میکنم .
آخه خیلی وقته تو بغلت جایی ندارم
نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو ،

درک کن چه حسی دارم ،

همیشه میمانم مال تو..
.
کاش میشد سهم من از با تو بودن تنها آرامش و عشق باشد نه دلتنگی و انتظار…

هر گاه نیستی و دلتنگ توام نامت را در دلم زمزمه میکنم ،

اینگونه است که آرام میشوم ،

دلم را راضی میکنم و اینگونه روزهای دلتنگی را سر میکنم دلم به سوی آسمان دلتنگی پر میکشد در میان میگیرد یاد تو را ،

درد دل میکند با خاطره هایت ، تکرار میکندحرفهایت ، حرفهایی که تو همیشه با دلم در میان میگذاری …

نه عزیزم نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو ، نشسته ام بر روی ابرهای خیالت ، و در رویاهای تو سیر میکنم آسمان دلتنگی ام را….

نه عزیزم نمیتوانم لحظه ای در فکر تو نباشم ، هیچگاه فکر نکن که در حال فراموش کردنتو باشمدرست است که روزها میگذرد، چه زود آسمان تاریک امشب ، روشنی فردا میشود اما نمیگذرد ، نمیگذرد ، نمیگذر هیچگاه آن عشقی که در قلبم نسبت به تو دارم ، تمام نمیشود ، تمام نمیشود ، تمام نمیشود هیچگاه آن احساسی که به تو دارم…

هر چه دوست داری از من بخوا جز فراموش کردنت ، اگر میخواهی بروی برو اما من هستم ، آنقدر میمانم تا ماندنم مرا یاری کند ، تا دوای عشقت مرا درمان کند…

میمانم و میمانم تا لحظه مرگم، آنقدر عاشقت میمانم تا لحظه از دنیا رفتنم قصه عشق مرا بنویسند…

نه عزیزم به این خیال نباش که روزی سرد شوم ،جانم را از من بگیرند با تو دوباره زنده میشوم،دنیا را از من بگیرند با تو دوباره صاحب دنیا میشوم ….

هیچگاه نمیتواند کسی تو را ازمن بگیرد، میدانی که قلبم بی تو میمیرد،تو در قلبمی و هیچگاه دنیای عاشقانه من نمیمیرد….

زیبای من
ای زیباترین توصیف من
من که از زیباییت دلتنگ شدم
از تو و مهربانیت پررنگ شدم
پس کجایی زیباترین زیبای من?
تا ببینی در فراقت سوز دل دارم
آهی عجیب در سینه دارم
می مانم
می مانم تا بیایی
مرا از این دلتنگی بیرون بیاری
مرا با خیالت تنها مگذار…
اصلا به تو نرفته است…
مهربان نیست…
آزارم میدهد…
تا در آغوش میگیرمش…
محو میشود بین بازوانم…
دلم خودت را میخواهد…
گونه هایم را لمس کن
طراوت باران نیست که از تر شدنش نو شوم
سیل اشکهای تکراری مانند در هراس ساعتها و ثانیه هایی که نیستی
آن تخت سفید است و آن لباس آبی خوشرنگ که چقدر به تو نمی آیند ببین که دستهای من چه بی تابانه میان انگشتهای تو برای التماس بودنت سر به سجده گذاشته اند
شب را دوست دارم …!چرا که در تاریکـــی ..چهره ها مشخص نیست !!و هر لحظه ..این امید ..در درونم ریشه می زند …که آمده ای ..ولی من ندیده ام!
ننویسم ؟
دلخوری از نوشته هایم ؟
خوب آروم نمیشم ، باید بنویسم تا خالی شود این بغض لعنتی
چه کنم وقتی اینجا هیچ چیز آرومم نمی کند ،
بگذار لااقل بنویسم
بگذار اندکی از این بغض ها و دلتنگی ها رو
بر روی این صفحات جاری کنم
تا ظرف دلم اندکی جا باز کند برای دلتنگی های آینده
باید بنویسم
می‌نویسم چون لبریز شده است کاسه دل
این من نیستم که می نویسم این ها سرریزهای ظرف دل است
خوب است که تو فقط این سرریزها را می بینی
اگر می دانستی در ظرف دلم چه خبر است !!!
همان بهتر که خبر نداری
فقط زود قضاوتم نکن و بگذار بنویسم
باید بنویسم تا دق نکنم
بگذار بنویسم
PORE PORAM AZ DARD,KHALIYE KHALI AZ TOO
شراب هم به مستی ام حسادت می کندآنگاه که خمار یک لحظه دیدن تو می شوم . . ..
یلدا بیا برو نبودنش را به رخم نکش من شبهای درازتر از تو را بی او گذرانده ام…
نگاهت كافيست تا دوباره در هواي آمدنت بميرم.
.
.
.
تو هميشه دعوتي،
راس ساعت دلتنگي !!!
آنــجــا بــدون مــن هــيـچ اتـفـاقـي نـمـي افـتـــد، ولـــي ايــنــجـــا بــي تــو بــودن را تــاب نــــمــــــي آورم…
دلتنگی را چگونه هجی کنم تا درک کنی ؟
چهار ستون بدنـم
زیر سنگینی اش
تا خورده است . . .
¤¤¤¤¤( )¤¤¤¤¤

این ساعت مچى منه عقربه هاشو شکستم تا نفهمم چند وقته ندیدمت

ﻃﺮﺯ ﻋﺠﻴﺐ ﻭ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ !
ﺩﻟﺨﻮﺷﻲ ﻫﺎ ﮐﻢ ﻧﻴﺴﺖ !
ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺩﻭﺭُ ﺑﺮﻡ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ !
ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺭﻭﻱ ﻟﺒﻢ ﻣﻴﻨﺸﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﻴﺮﻭﻧﺪ !
ﻭﻟﻲ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻦ
ﺍﺳﺖ … !
ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻢ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﻳﺖ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﻴﮕﺬﺭﺩ … ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻢ ﺗﻮ
ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻳﺎ ﻧﻪ؟ !
ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻲ !
ﻭ ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻲ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﺑﺮﺍﻳﻢ
ﺯﺟﺰﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ !
ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﮕﻮﻳﻢ ؟ !
ﺍﺯ ﺁﻏﻮﺷﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻡ ﻧﻤﻴﺸﻮﻧﺪ ؟ !
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺷﺎﺩﻡ ﻧﻤﻴﮑﻨﻨﺪ ؟ !
ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﺸﺘﺮ ﺑﺸﻨﺎﺳﻤﺸﺎﻥ ؟ !
ﺍﺯ ﺍﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﭘﺲ ﻣﯿﺰﻧﻢ ؟!
ﺧﻼﺻﻪ ﺩﺭﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﻫﺎ ….
ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﮑﻢ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺑﺮﺗﻦ
ﻧﺎﺭﺱ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪ … !
ﮐﺴﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻀﺤﮏ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ
ﻣﻤﮑﻦ …. ﻓﻘﻂ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺟﻨﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﻋﻘﯿﻢ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﯾﻢ
ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ
دلم واسه تویی تنگ شده، که هیچ وقت نمی تونی بفهمی چه اندازه دلتنگم، و چه اندازه عاشقانه، به دور از هوس، صادقانه، تو رو دوست دارم، تو هیج وقت نمی دانی چقد من به بودنت حتی در فاصله ها دلخوشم، دعا می کنم همه عاشق ها یک روز درکنار یکدیگر عاشقی کنن.
دلم که ميگيردبغض ميکند
ميشود وبال گردنم
دردهايم خيلي نيستند توهستي و فراموش کردنت

لعنتي دردم مي ايد وقتي بادردها يت کلنجارمي روم!!!

ﺑﺮ ﻓﺮﺽ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭﯾﺖ ﻧﮑﻨﻢ
ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﺎﻡ ﺗﻮﺭﺍ ﻣﺪﺍﻡ ، ﻧﺠﻮﺍ ﻧﮑﻨﻢ
ﺑﺮ ﻓﺮﺽ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﻮﻡ ﺍﺯ ﻫﺮﭼﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﺴﺖ
ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﻮﯼ ﺗﻮ ﻫﻮﺍﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﮑﻨﻢ
ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ ؟
سختـــه اسمش رو از گوشیت پاک کنی
سختــه sms هاشو پاک کنی..
اما خیلی سختــــــ تره هر وقت sms میاد اولیـــن نفر اون بیاد تو ذهنت..
سخت ترین اتفاق آنست که کسی رادوست داشته باشی که دوستت داردولی به بسیاری دلایل توبرای اتمام رابطه اقدام کنی.آن وقت هم غم خودراداری وهم غم اورا.
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ …
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ ﻧﯿﺴﺖ …
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﻮﺍﺯﺷﮕﺮ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﯿﺴﺖ …
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ !
ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ !.!.!.!
کاش بارانــــ بگیرد …
کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند
و من همه ی دلتنگیهایمــــ را رویش “هــــــــــــــــا” کنم
و با گوشه ی آستینم همه را یکباره پاک کنم …
و خــــــــــــــــــــــــ ــلاص….♥
بی تو این فاصله ها طاقت من را برده
ساعتم زنگ زده عقربه هایش مرده
کاش باور کنی از دوری تو دلتنگم
این دل خسته ام از دوری تو پژمرده.
من هم دلتنگم…
نه به اندازه تو
نه به معنای خـــراب
نه به مقیاس زمین لرزه بـــــــم
که به تعداد نفس های تو من دلتنگم
عزيزم حسادت نکن ، اين که بعد از تو بغل گرفته ام ، زانوي غم است…
آب و هواي دلم آنقدر بارانيست

که رخت هاي دلتنگي ام را

مجالي براي خشک شدن نيست

اينگونه است که دلم برايت هميشه تنگ است

ﺩﻝ ﺗﻨﮕﯽ ﻣﺜﻞ ﮐﻮﻓﺘﮕﯽ ﺗﺼﺎﺩﻓﻪ …. ﺍﻭﻟﺶ
ﺑﺪﻧﺖ ﮔﺮﻣﻪ ﺣﺎﻟﯿﺖ ﻧﯿﺴﺖ …
ﯾﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺩﺭﺩﺵ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﺗﺎﺯﻩ
ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ ﭼﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺕ ﺍﻭﻣﺪﻩ .
ایـن روزهـا،
بـا تـو،
بـه وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـایـم،
حـرف دارم…

امـا مـجـالـی نـیـسـت تـا بـنـشـیـنـی بـه پـای ایـن هـمـه حـرف،
دلـم تـنـگ اسـت،
فـقـط بـرای حـرف زدن بـا تـو…

دیـگـر نـمـیـدانـم چـه کـنـم، یـا چـه بـگـویـم…
خـسـتـه ام،
کـمـی هـم بـیـشـتـر… فـراتـر از تـصـورت…
سـخـت اسـت بـرایـم تـوصـیـفـش…

تـا بـه حـال نـمـیـدانـم،
دیـده ای درمـانـدگـی و بـی قـراری هـای من را یـا نـه…؟
بـغـض فـرو خـورده در گـلـویـم
بـهـانـه گـیـری هـای دل بـی قـرارم
و یـا…غـم نـهـفـتـه در نـگـاهـم،…

کـه بـه خـدا قـسـم،
هـیـچ یـک از ایـن هـا، دیـدن نـدارد…

اینکه یواشکی دلتنگش باشی خیلی بهتر از اینه که بهش بگی و هیچ جوابی نگیری …♥
دلم برایت تنگ شده است…فقط همین…خواهش ميکنم نخند…
ما به مرز علاقه میرسیم…
و از مرزها که میگذریم ما،
دوباره تنهاییم!
ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﺑﺎﺷﯽ
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﯿﺰﺕ
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻣﯿﺸﯽ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﺍﮔﺮ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻮﯼ
ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻦ ﻏﺮﯾﺐ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯽ
ﻧﻪ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﯿﺂﯾﺪ …
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻟﺶ؛
ﺍﺷﮏ ﺍﻣﺎﻥ ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﻧﮕﺬﺍﺭ !
ﻣﻦ ﺑﺎﻭﺭﺕ ﺩﺍﺭﻡ ….✘
همه شب به خاطر تو لب پنجره نشستم كه تو را ببينم اما ز فراق تو شكستم…
هزار گل قاصدک روانه ات کردم باد امانتدار نبود یا تو نیامدی…؟
نگــــران مــــن نبـــاش!

ایـــن روزهـــا فکـــر مــــی کنـــم

تـــــرس از دســــت دادنــــت

هــــزاران بــار بیشتــــر از نـــداشتنــــت “درد” داشـــت….

نه دنیا کوچک نیست …

وگرنه من هر روز نشانی خانه ات را گم نمیکردم …

ولابلای سطرهای غمگین زندگی به دنبال دست های تو نمیگشتم!!!

.به سلامتیِ اونی که نه میتونیم ببینیمش و نه صداش رو بشنویم ولی بدجوری دلتنگشیم …
ازاستادی پرسیدند:آیاقلبی که شکسته بازهم می تواندعاشق شود؟استادگفت:بله می تواند.پرسیدند:آیاشماتاکنون ازلیوان شکسته آب خورده اید؟استادپاسخ داد:آیاشمابخاطرلیوان شکسته ازآب خوردن دست کشیده اید؟؟؟
هزار کلید هم قفل دلتنگی هایم را باز نمیکنند
وقتی شاه کلید لبخند تو باشد…
ایــن روزهــا در مـــن

حــالـــتِ فـــوق الــعــاده

اعــــلام شـــده اســـت …

بـیـــش از حــد مـجـــــازدلـتـنـگــــــ شــــده ام . .

دلتنگی یعنی:ذهن من پرازتو،خالی ازدیگران اماکنارم خالی ازتو، پرازدیگران
شبامون آخ ك چه تاريك و چه سرده…
دلامون جاي غمه لونه ي درده…
تورو بي من منو دوراز تو گذاشته…
چي بگم با منوتو دنيا چه كرده…
آسمون با منوتو قهره ديگه…
هركدوم از ما تو يك شهر ديگه…
دلتنگی بد دردیه بخصوص ندونی دلتنگ چی و کی هستی فقط دلت میخواد یه گوشه دنج گیر بیاری و گریه کنی که شاید آروم شی….
سه بخش دارد…
دل تن گی
اما… تمام بخش های وجودم را تسخیر کرده است…
با نزدیک شدن به ماه رمضان باز هم این سوال پیش میاید…..
خدایا فرو دادن این همه بغض روزه را باطل نمیکند؟؟؟؟
آی ی ی سهراب!!
خانه باشد طلبت
دل من سخت گرفته است بگو؛ شانه دوست کجاست
دفترنقاشی من توشهرغم گم شده به کی بگم بامعرفت دلم برات تنگ شده…
همه گفتند فراموشش کن
و نمے دانستند
که به جز یاد تو هر لحظه مرا
یارے نیست!
هر که مے دید غمم را مے گفت
که دوایت گذر ایام است…
لحظه و ساعت و روز
در پے هم رفتند
و فراموش شدن!
عشقت اما در من
همچنان پا بر جاست!
هر که مے گفت:
دوایت گذر ایام است
کاش مے دید که بعد از عمرے
باز هم یاد تو در من باقیست!
باز هم یاد تو در من گرم است!
باز هم یاد تو در من خوب است!
باز هم یاد تو رویای من است!
باز هم یاد تو امید فرداے من است…!
کاش فاصله‌هامثل سیاهی مداد بودند که بتوان هنگام دلتنگی آنها را پاک کرد✔
صبری ک داده بودی تمام شد ولی دردم همچنان باقيست… بدهكارقلبم شده ام ميدانم شرمنده ام نميكنی بازهم صبر ميخواهم…
شیشه پنجره را باران شست/از دل من اما چه کسی نقش تورا خواهد شست
آسمان سربی رنگ،من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور…
باز باران،پر مرغان نگاهم را شست
آهاى لعنتى نميدونى چ حسى داره گوشه اتاق تاريک زانوهامو بغل ميکنم و عکستو ميزارم روى قلبم و گريه….
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺍﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ !!!…
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ !!!…
ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺕ ….ﺍﺯ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ….ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻤﻪ …
ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺟﻤﻊ …
ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻭﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻫﺎ …
ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺘﯽ ﺗﻠﺦ … ﻭ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻦ ﺁﻥ ….ﻭﺗﺤﻤﻞ ﺁﻥ
ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎ …
ازاسیرخودخبرنداری
وه چه کنم از عم بی قراری
بیامه من رویم ازاین ورطه جان سپاری
زمستان بهانه است برف از آسمون خسته میشه!

پاییز بهانه است برگ از درخت خسته میشه!

اس ام اس بهانه است دلم برات تنگ میشه!

این روزها همه به من دلتنگی هدیه می دهند
لطفا
آتش بس اعلام کنید به خدا تمام شد
دلم….!
غم بی تو بودن انچنان سنگین است که به هر اینه مینگرم میشکند
دلتنگى آتش زير خاکستر است گاهى فکرمي کنى تمام شده…
اما يک دفعه همه وجودت را به آتش ميکشد..
ﻓﺼﻞ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﻦ ﺟﺰ ﻣﺮﻭﺭ ﺭﻧﮓ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ………
ﻭ ﺧﻂ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺯﯾﺮ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ……..
ﻫﯿﭻ ﺩﺭﺳﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺍﺯ ﺧﻼﺻﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﻧﻤﯽ
ﺩﻫﯽ ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺣﺮﻑﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﯼ !
ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ :
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺷﺎﯾﺪ
ﻧﺸﻨﺎﺳﯽ . . .
تا کجای قصه باید از دلتنگی نوشت؟
سرنوشت تا به کی با ضربه های درد باید رام شد
یا فقط با گریه های بی قرار ارام شد
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار
خسته از زندگی با غصه های بی شمار…
امروز…
خاطراتت رابوییدم؛؛ امابوی خوش آن بیقرارم کرد!!
اتفاق تازه ای نیست!!
دوباره دلتنگت شدم…
من از درد رفتن اون به بی حسی رسیدم…
اما فراموش کردم که غربت اینجا داره بدتر داغونم میکه..
غم دنیاست؛ وقتی عشقت دور از اینجاست
غم دنیاست؛ اون بره و ترکت کنه
هیچکس نباشه که درکت کنه
غم دنیاست؛ وقتی خوابشو ببینی
اما هیچ وقت نتونی پیشش بشینی
غم دنیاست تو لحظه خداحافظی؛ بفهمی که دیگه بهش نمی رسی
همش از خودم از خدام میپرسم چرا فراموشت نمیکنم چرا هنوز دوستت دارم
همش می خوام بدونم چرا از فکر و قلبم بیرون نمیری
همش دوست دارم بدونم چرا خدا یهو تو رو به من داد و یهو تو رو ازم گرفت
همش میخوام بدونم تا کی باید در حسرت دیدار تو بمونم
همش از خودم سؤال میکنم آیا ۱ بار دیگه میبینمت یا در حسرت دیدار تو میمیرم
.
.
ﺟﺎﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ ، ﺗﻦ ﺳﻮﺯﺍﻥ ، ﺩﻝ ﺷﯿﺪﺍ ﺩﺍﺭﻡ / ﺁﻧﭽﻪ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﻋﺸﻖ
ﺍﺳﺖ ، ﻣﻬﯿﺎ ﺩﺍﺭﻡ
ﺳﻮﺯ ﺩﻝ ، ﺧﻮﻥ ﺟﮕﺮ ، ﺁﺗﺶ ﻏﻢ ، ﺩﺭﺩ ﻓﺮﺍﻕ / ﭼﻪ ﺑﻼﻫﺎ ﮐﻪ ﺯ
ﻋﺸﻘﺖ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺍﺭﻡ
.
ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ
ﺗﻮ ﻭ ﮏﯾ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﺣﺮﻑ
ﻭ ﺗﺮﺍﺯﻭﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﻬﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ !
ﮐﺎﺵ ﺑﻮﺩﯼ

ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ
ﮏﯾ ﺁﻩ ﭼﻘﺪﺭ ﻭﺯﻥ ﺩﺍﺭﺩ .
بغض نیمه کاره
تکرار دروغ هایت
گلویم را می فشارد
چشم هایم را می بندم
از ساده لوحی بی شرم خاطراتم بی زارم
آنگاه که از خودم می پرسم:
“هنوزم دوستم دارد؟!..حتی به دروغ”
فاصله همیشه به معنای دوری نیست
گاه انقدر از زندگی دورت می کند که می پنداری جاده ی سرنوشت رو به غروب می رود
و
گاه انقدر نزدیکت می کنه که همه ی تلاشت را بی نتیجه می بینی!
و این منم که می ترسم از این دوری های نزدیک
و من نمی خواهم این خط تیره ها را…….
خدایا خودت یا دورش کن یا نزدیک
که این ندانستن تمامه جانم را به اتش کشیده است……
ادم خوب قصـــــــــه های مـــن

دلـــــتنگـــت شده امــــــــــ…!!

حجــــــمش را میخـــــــواهِِِِِِِِِِِِــــــــی….؟؟

دنیــــــــــــــا را تصـــــــــور كن…..!!!

بعضی وقتا فک میکنم,میگم شاید واقعا لیاقتمو نداشت, ارزششو نداره این همه براش گریه کنم, بهتر از اون گیرم میاد!
ولی آخه دلم با این حرفا راضی نمیشه, فقط سراغ اونو میگیره, دلش برا اون تنگ میشه, کس دیگه ای رو هم نمیخواد!!!
آخه خداااااااااا چیکار کنم؟!
موندم دست این دوتا!
…آه همکوپه ی خوبی شده با ناله ی من
چشم من بارش باران شد و او ابر سیاه
این غزل نیست، نگاهیست که از عشق، تَر است
این نگاهیست که وامانده میان تو و راه
o_O
ﺷﺎﻳﺪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺸﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﯽ
ﺷﺎﻳﺪ ﺩﻳﮕﻪ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﺶ ﺗﻨﮓ ﻧﺸﻪ
ﺷﺎﻳﺪ ﮔﺮﻣﻴﻪ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﻳﺎﺩﺕ ﻧﻤﻮﻧﻪ
ﻭﻟﻲ ﻃﻌﻢِ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﺵ ﺭﻭ
ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻲ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﯽ!…..
نیستی..
خاطرات ضعیف گیر آوردند!
سخته نبودن کنار آدمایی که اگه کنارشون هم باشی دلت براشون تنگ میشه !
زندگي٤پيچ داره:تولد، عشق، ازدواج،مرگ، سركدوم پيچ منتظرت باشم
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯿﻪ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻏﺮﻭﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﻭ
ﺑﻪ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﯿﺎﺭﻥ :
” ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ “
من پر از حرف سکوتم / خالیم ، رو به سقوطم / بی تو و آبی عشقت / تشنه ام ، کویر لوتم
صداى باران خفه ام ميکند…

وقتى مدتهاست نتوانستم با تو زير باران قدم بزنم…

بعضي وقتها انقدر غمگين و دلتنگ ميشوم @ كه تنها با كسي ارام ميشوم كه ديگر وجود ندارد@ چقدر اين بعضي وقتها و اين دلتنگي ها زياد شده
فرقی ندارد….

هفته برای همه هفت روز است…

با تفاوتی کوچک برای دلی که همیشه تنگ میشود…

جمعه…یک جمعه…دو جمعه…سه جمعه…چهار جمعه…پنج جمعه…شنبه

چکار کردى

با منى که اصلاجمعه ها رو نديده بودم

لعنت به بعضی آهنگــــا
بــه بعضی خیابونــــا
بــه بعضی حرفـــــا
لعنتیا آدمو میبرن به روزایـــی کــــه واســـه از بیــن بـــردنـش تـو ذهـنـت ویــــرون شــــــدی !!
زندگی فقط شده به یاد او گریه کردن…به یاد او یه گوشه کنج کردن
این روزها آنقدر شکسته ام ، که عصا به دست راه میرود دلم
برای چشمانم نماز باران بخوان

از دوریت بغض کرده

ابریست

اما

نمی بارد!

عشق فراموش كردن نيست بلكه بخشيدن است عشق گوش كردن نيست بلكه درك كردن است عشق ديدن نيست بلكه احساس كردن است عشق جا زدن و كنار كشيدن نيست بلكه صبر كردن و ادامه دادن است
آنقدر ها هم که می‌گویند
جهنم دردناک “ترین” نیست
وقتی به نداشتنش می اندیشم !

ببین هیچی نگو
فقط ی دقیقه بیا بشین اینجا کنارم
دلتنگم
همین….♡♥♡♥
دلم برات پر پر شده دوختمش حالا تنگ شده
زمستان نیست!

دلتنگی توست

که به لرزه انداخته، چهار ستون بدنم را!

دل من ترانه دارد,غم عاشقانه دارد,به هواى روى ماهت, همه شب بهانه دارد…
ﺣﺎﻟـــــــﺎ ﺣﺮﻓـــــــﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﻤـــــــﺎﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ
ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﻫـــــــﺎﻣـــــــﺎﻥ
ﺩﻟـــــــﺘﻨﮕﯽ ﻫـــــــﺎﻣـــــــﺎﻥ
ﻭ ﺗﻤـــــــﺎﻡ ﺍﺷﮑـــــــﻬﺎﯼ ﻣـﻦ
ﻓـﻘـــــــــﻂ ﻫﻤﯿــــﻦ ﺭﺍ ﺑﮕــــــﻮ
ﺑﺎ ﺍﻭ ﭼـــــــﮕﻮﻧـــــــﻪ ﻣﯿﮕـــــــﺬﺭﺩ
ﮐــــــﻪ ﺑﺎ ﻣـﻦ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺷﺖ . . . ؟
امید به زندگی ام با گرفتن دستهای سرد غم از بین می رود.
دلم می خواهد دستهای گرم محبت را بفشارم.دلم می خواهد دستهای گرم محبت را بفشارم تا یخ های دستم از گرمای محبت آب شوند.
می خواهم با گرفتن دستهای محبت گریه کنم اما اینبار گریه شوق.
اما هیچ دستی از سوی محبت برروی من دراز نمیشود.
غم با تنهایی، با غصه، با درد آمده به سراغ من.
به استقبال کدامیک باید رفت؟
دستان سرد کدامیک راباید گرفت وقتی راهی جز این نباشد؟
غم که به زندگی بیایید دیگر رفتنی نیست!
غم که به زندگی بیاییدشکستنی نیست!
یخ دستان غم آب شدنی نیست!
تنها محبت است که میتواند این یخ را آب کند و غم را از زندگی محو کند.
اما افسوس که محبتی نیست!
محبت پس تو کجایی که زندگی ام دارد با بودن غم و تنهایی تباه می شود.
هر چند که داره منو از پا درمیاره، این دلتنگی های لعنتی. ولی من هنوز سرپام، به خاطر یه دلیل مهم تر، خیلی مهمتر.اونم تویی
غم دانه دانه مي افتد روي صورتم،
شور است طعم نبودنت…
با مداد کودکی ام مینویسم دلتنگتم…
چون هیچگاه حس کودکی ام دروغ نمیگوید…
سالیانست که من خاطراتت را فراموش کرده ام. . . .

اما نمیدانم چرا؟ ؟ ؟. . .

دستم به نوشتن نامت هنوز ذوق می کند. . . . !

ز وقتی رفتی هیچ کسی هم درد و هم رازم نشد هیچ کسی حتی یک دفعه هم غصهء سازم نشد رفتی ولی بدون هنوز عاشقتم تا پای جون دل بهاریم عاشقه چه تو بهار چه تو خزون
من, از این منی که هر لحظه دلتنگ توست،
متنفرم!!!!
گاهی دلم تنگ میشود
گاهی فقط تو را میخواهم
گاهی به دیدن صدای نفسهایت هم تشته ام
گاهی…
گاهی از همین گاهی ها هم خسته میشوم ،گاهی بیا…
غصه نخور…
کنار آمده ام بانبودنت…
خيلى که دلم بگيرد مرور ميکنم نامهربانيهايت را در برابر دوست داشتنهايم….
ببین گاهی یه وقتایی دلم سر میره از احساس
نه میخوابم نه بیدارم از این چشمای من پیداست
تنم محتاج گرماته زیادی دل به تو بستم
هیچ دردی در این حد نیست
من از این زندگی خسته ام…
عشق بها دارد
من و تو بوديم و يک دريا عشق
حالا من هستم يک دنيا اشک
آري عشق بها دارد
ﺁﻧﺠـــــــــــﺎ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺖ
ﻭ ﻫﯿﭽﮑــــــﺲ ﺣـــــــــﺮﻑ ﺗـــﻮ ﺭﺍ ﻧﻔـــﻬﻤﯿــــﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﻫـــــﻤﻪ ﺟــــــﺎ ﻭ ﻫـــﻤــﻪ ﮐــــــﺲ ﻧﺎ ﺍﻣﯿــــــﺪ ﺷـــــــﺪﯼ
ﺑـــــﺪﺍﻥ ﺍﯾـــﻦ ﯾـــــﮏ ﺩﻋـــــﻮﺕ ﺍﺳـــــــﺖ
ﺍﺯ ﮐــــﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﮒ ﮔـــــــﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺗـــــــﻮ ﻧﺰﺩﯾــــﮏ ﺗـــﺮ
ﺍﺳــــــﺖ
ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤــــــﻪ ﻣـﻬــﺮﺑــــﺎﻥ ﺗــــﺮ ﻭ ﺑﺎ ﻣــﻌــﺮﻓـــﺖ ﺗــــــﺮ
ﺍﺳـــــــــﺖ
♥♥♥ ﺧــــــــــــــــــــــــــــــﺪﺍ ♥♥♥
ﻣﻦ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺷﺐ ﻫﺎ
ﺑﻴﺘﺎﺏ ﺧﻴﺮﻩ ﺑﻪ ﻳﮏ ﻋﮑﺲ ﻣﻴﻨﺸﻴﻨﻢ , ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﻧﻢ , ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻣﻴﺸﻮﻡ … ﻭ
ﺍﻭ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺗﺮ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺭﺯﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ
ﺍﺣﺴﺎﺱ … .
ﻣﻦ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ
ﻫﺰﺍﺭ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺍﺿﻲ ﮐﺮﺩﻧﻢ ﺑﺮ ﻣﻴﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻦ ﻫﺰﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺭ ﻗﺪﻡ
ﺩﻭﺭ ﻣﻴﺸﻮﻡ … .
ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻢ ﮐﻪ ﻳﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻓﻘﻂ ﻳﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻲ ﻫﻴـــــــــــــــــﭻ
ﺍﺣﺴﺎﺳﻲ … .
ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻢ ﮐﻪ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺗﺮ ﺍﺯ
ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺷﻤﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﻭ ﺩﻭﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ … .
ﺍﺭﻱ … .
ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ … .
ﮐﺎﺵ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻫﺎ ﮐﻤﻲ … .
ﻓﻘﻂ ﮐﻤﻲ … .
” ﺁﺭﺍﻣِﺶ ” ﺑﻮﺩ … .
ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﺑﺮﺍﻱ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻲ :ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮕﻪ ..
ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻮﺩﻧﺖ
ﺷﺎﻳﺪﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺧﻮﺩﻡ
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺟﺰ
ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ !
ميدانم که مى آيى. . .

ولى دير. . .آنقدر دير که. . .

بودنم در حسرت خواستنت. . .

تمام شده . .

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺖ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻡ
ﺍﻣﺎ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺵ ﻫﯿﺰﻣﺶ
ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﻡ ﮐﺮﺩ
ﺩﻟﺘﻨﮕﺖ ﺷﺪﻡ ….
و امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری ، که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچ کس دیگر ،فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود ، دلش آغوش گرم ميخواهد…
ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻥ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ …
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ….
ﯾﻌﻨﯽ …
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﺩ ….
ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﺩ …
ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺧﻮﺍﻫﺪ .. ﺷﺪ …
ﺟﻤﻠﻪ ﯼ “ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ”
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻥ ﻋﻤﯿﻖ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﻫﺎ ﺳﺖ …
ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ ﺯﻥ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ ….
ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪ !!!!..
ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﻃﭙﺪ …….ﻧﻪ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ !!!…
ﻫﻤﯿﻦ …
چیست دانی بدتر از مرگ ای نگار؟انتظار است.انتظار است,انتظار…
دل تنگم دل نکن غمگینم دل نشکن دل دارت دل گیره نباشی میمیره
دل گیرم یادم باش نزدیکم باشی کاش غمگینم میدونم از قلبت بیرونم
دلتنکي يعني هر وقت قلم بر داشتي اول اسمش رو بي اختيار بنويسي تو يه جمع همه شاد باشن جز تو دلتنکي يعني جهره ي غمناک من يعني تو يعني ما
دل تنگم
به قاعده يك سفر…پر از جاده…پر از فاصله
به شماره ى اتوبوس هاى راه شب
كافه هاى خمار در امتداد شب
به اندازه تمام روزهايى كه ما از بين اين همه نبودن…باز نبودن را انتخاب كرده ايم
دل تنگم
مرا ببخش دلبرکم
هنوز آنقدر بزرگ نشده ام
که ندیدنت را نتوانم گریه کنم….
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ : ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﻢ ﻧﯿﺎ !
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ .…
ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
ﻧﻪ .…
ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ :
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ؛
ﺑﻮﺩﻧﺖ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺭﺍ ﺣﻞ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ،
ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﺘﺮﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ
در یاد توام،خاطرآزاد كجايي؟ تنگ است دلم ،قوت فرياد كجايي؟ باآنكه زمانيست زما ياد نكردى! اي آنكه نرفتي دمي از ياد كجايي؟
گاهي از شدت دلتنگي، گريه که هيچي دلم ميخواد هاي هاي بميرم
کدام دیگری چون تو خواهد بود!
تو که دوریت آزمون تلخ زنده به گوریست……!
‏.
روزهای سختی رو میگذرونم !!وقتی که نیستی همه چیز تنگ میشود
نفسم
دنیایم
دلم !
اين روزها ‌بــي‌ در دنياي من غوغا ميكند!
بــي‌كس ، بــي‌مار ، بــي‌زار ، بــي‌چاره بــي‌تاب ، بــي‌دار ، بــي‌يار ،
بــي‌دل ، بـي‌ريخت،بــي‌صدا ، بــي‌جان ، بــي‌نوا
بــي‌حس ، بــي‌عقل ، بــي‌خبر ، بـي‌نشان ، بــي‌بال ، بــي‌وفا ، بــي‌كلام
،بــي‌جواب ، بــي‌شمار ، بــي‌نفس ، بــي‌هوا ، بــي‌خود،بــي‌داد ، بــي‌روح
، بــي‌هدف ، بــي‌راه ، بــي‌همزبان
بــي‌تو بــي‌تو بــي‌تو‌‌
آسمان ابری ست، دلم بارانیست
کاش ببارد!
ببارد…
آنقدر که غم دلم را بشوید.
خسته ام!
خسته ام از این تکرار مکرر
از این بودن
از این ماندن…
کاش تمام میشد این تمامی که هست ولی بی انتها؟؟!!!…
آه این دنیا کی آخر میشود؟
دنیا!!!
واژه یی بی مرز و بی انتها!
سخت معنا میشود،
سخت…
میآید و می رود.می ماند و میبرد!
تنها تکرار و است و تکرار و بس!…
ﺩﻟﺘﻨﮕﺘﻢ ﺁﯼ ﺁﺩﻣﮏ
ﺩﺍﻏﻮﻥ ﺩﺍﻏﻮﻧﻢ ﻭﻟﯽ
ﺑﺎﺯﻡ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﻦ ﻋﺎﺷﻘﻢ
ﺑﺎﺯﻡ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﺬﺍﺭﻧﻢ ﺑﺮﻥ ….
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﺧﻪ ﺭﺳﻤﺸﻮﻧﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻔﻬﻤﻦ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ
ﺗﻨﮕﻪ ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﯾﺪﻧﻪ
ﻣﯿﺮﻥ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﺗﺮ ﺑﺸﯽ ..
ﻣﯿﺮﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﺑﺸﮑﻨﻨﺖ
ﻣﯿﺮﻥ ﺍﺻﻦ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻦ
ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺖ
ﺻﺪﺍﺕ ﺷﮑﺴﺖ
ﻧﮕﺎﺕ ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺭﻭﻧﻪ
ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﺘﻢ …..
ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻦ ﺧﺐ ﺑﻪ ﺩﺭﮎ
ﺍﺷﮑﺎﺗﻮ ﭘﺎﮎ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﭘﯿﺶ ﻏﻤﺖ ﻧﻤﯿﺸﯿﻨﻦ
ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺸﯿﺎﺍﺍﺍﺍ
ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺭ ﮐﻦ ﺁﺩﻣﮏ
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻝ ﺗﻨﮓ ﺗﻮ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﭘﺮ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺧﯿﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﻭﺝ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻣﺤﺎﻝ ﺁﻭﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ
ﻭﻗﺘﯽ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﭘﺮ ﺍﺷﮑﻪ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺍﻟﺘﻬﺎﺏ ﺩﻝ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ
ﻋﺸﻖ ﻣﻦ !
ﺍﮔﻪ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺭﺍﻫﯽ ﺷـــــــــــــــــــــــــــــــــــﻮ
ﺍﮔﻪ ﭼﺸﺎﺕ ﭘﺮ ﺍﺷﮑﻪ
ﺟﺎﺭﯼ ﺷـــــــــــــــــــــــــــــــــــﻮ
سالهاست که مرده ام بی تو نه بوی خاک نجاتم داد، نه شمارش ستاره ها تسکینم… چرا صدایم کردی ؟ چرا ؟
آه چه دلتنگم من!!!یاد روزایی که دستت تویه دستم بود و حالا نیست دلمو تنگتر میکنه…و حالا از فراز سالها نسیمی سرد نبودنت کنارم رو فریاد میزنه✔
مهم نیست اینجا کجاست
بی تو همه جا دور است…
ساعت ها ب این مي اندیشم ک چرا زنده ام هنوز ؟ مگر نگفتم بدون تو مي میرم ؟ خدا یادش رفته مرا بکشد ؟ یا تو قرار است ک برگردی ؟!
دلتنگ است

یا

دل،تنگ است

چه تفاوت بی خودی!!!

گویی فقط یک ویرگول کار را خراب کرده است

دل یکی بی قرار بی قراراست وبرای دیدنش جان میدهد

دل آن یکی هم آنقدرتنگ است که کسی را درخود جای نمیدهد

چقدر ساده ولی مبهم

فقط یک ویرگول کوچک چه ها که نمی کند!!

پس بیخودی از روی بی خودی ها نمره املاء هایمان 10نمی شد……

دلتنگي يک معجزه است! معجزه اي که به قلبهافرصت به يادهم بودن ميدهد.
چقدر سرد است!
وقتي…
دلتنگم و نيستي
اشكهايم كه سرازير ميشوند ديري نمي پايد كه قنديل مي بندد
عجب سرد است هواي نبودنت…
دلم میخاد ….
این جمله ایه که از بچگی وقتی سرلج میفتادم میگفتم
اما الان میگم دلم میخاد ….
دلم تورو میخاد….
دلم می خادت …..بیا …..کجایی پس
میخامت عشقم ….نفسم ….رودنده لج نیستما …دلم میخاد…بیا
شيشه ي پنجره را باران شست,از دل من اما چه كسي نقش تو را خواهد شست
ﺍﮔﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﻦ ؛
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺸﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺑﺎﺷﯽ
دلتنگى خوشه انگور سياه است،
لگدکوبش کن، لگدکوبش کن…
بگذار ساعتی، سربسته بماند…
مستت می کند اندوه….!

جنس بغض من آنقدر ها هم خوب نیست ؛
تا اسمت را میشنود طفلک میشکند !

باران که می بارد، دلم هوای گریه می کند
تو خیس می شوی و خیال می کنی که هنوز باران است که می بارد…

~~~

دلم هوايت را مي کند
و من
بـــــــــــــــــــــــــــاز هم
“شرمنده ا ش” مي شوم….!
وقتی میگی دیگه برای همیشه فراموشش کردی و هیچ احتیاجی بهش نداری و تمام بد و بیراه های دنیا رو نصیبش میکنی…دقیقا همون وقتیه که بیشتر از همیشه دلت واسش تنگ شده…
اي غصه مرا دار زدي خسته نباشي /  آتش به شب تار زدي خسته نباشي

اي غصه دمت گرم که در لحظه ي شادي /  با رگ رگ من تار زدي خسته نباشي . . .

عاشقانه هایم را سرودم
وتو هرگز نخواندی ونخواهی خواند…
اینجا شب من طولانی است..
باور کرده ام دیگربی تو حتی آسمان هم آبی نیست…
طرح چشمان قشنگت در اتاقم ، نقش بسته …
شعر مى گويم به يادت در قفس ، غمگين و خسته …

من چه تنها و غريبم بى تو در درياى هستى …
ساحلم شو ، غرق گشتم بى تو در شبهاى مستى …

میان دو حس گنگ در نوسانم…
ماندنت باتمام نبودنت..
و
نماندنت با تمام بودنت…
بازم دلم گرفته غمگین وزارم/ازتمام این دنیابیزارم/بازم خیال بودنت اوفتاده به جونم/راهی ندارم چراکه مجبورم
برایش مینویسم دلتنگتم…
.
.
.
میدانم که نمیداند ولی میدانم که میخواند…!
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺷﺪﻥ
ﺑﺨﺸﯿﺪﻥ
ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ …
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺑﺪﯼ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻨﺪﯼ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻠﺨﯽ ﻫﺎ …
ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ !
ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺣﯿﺮﺍﻥ !
ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ؟ !!!!
ﭘﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻭﻋﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻫﯿﭻ ﺣﻘﯿﻘﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﻨﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ؟…✘
من خیلی وقت است عوض شده ام :

لبخندهایم مصنوعی. . .

خنده هایم تلخ. . .
پشت هر کلمه ام یک بغض بزرگ خوابیده. . . . .

شاید اگر برگردی ، حتی دیگر مرا نشناسی! . . . .

ﻳـــــــــﮏ ﻧﻔﺮ
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻳــــــــــﮏ ﻧﻔﺮ ﻧﻴﺴﺖ
ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﮔﺎﻫﻲ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺖ . . .
ﺷﺎﻳﺪ ﺣﺎﻻ ﺑﺘﻮﺍﻧﻲ ﺑﻔﻬﻤﻲ
ﻭﻗﺘﻲ
ﺩﻟـــــــــــﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺗـــــــــﻮ ﺗﻨﮓ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
ﭼﻪ ﺩﻟــــــــــﺘﻨﮓ ﻱ ﻋﻈﻴﻤﻲ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﻲﮐﺸﻢ .
____
ﺩﻟﺖ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻫﺮ ﺩﻭﺭﮔﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﯽ
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﯼ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ …
ﺍﯾﻦ ﻫﻤـــــﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ
ﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻛﻢ ﻣﻴﺸﻮﺩ
ﻧﻪ ﺑﺎ ﻧﻮﺷﺘﻦ!
ﺩﻟﻢ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻡ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ …
به چشم خسته من آسمون سنگ شده لعنت به اين زندگي دلم برات تنگ شده
اگه بدونی من چقدر دلم تنگ شده
همه دلخوشیم همین قسمت عاشقانه ها شده
در میاری اشک من احساسی را بغلنمیکنی اونکه نمی شناسی رو
اگه بدونی این روزا چقدر داغونم چقد مراقب وسایل این خونم
دعا کنم روزای خوبمون برگرده
ببین ندیدنت چقدر شکستم کرده
خستم کرده
من خوبـــــــم..!عاشق نیستم..فقط گااهـــی حرف تو که میشه دلم تنگــــ میشه..این که عــــشق نیست…هســــــــت…؟؟
آسمون ابراتو بردار و برو
دیگه تنها من و بگذار و برو
آسمون اخماتو وا کن آبی شو
آسمون آفتابی شو ، آفتابی شو
آسمون غرق به خون دل من
آسمون دشت جنون دل من
تک وتنها توی دنیای بزرگ
آسمون بی همزبون دل من
آسمون مرده دیگه مهر و وفا
عزم ما پر شده از رنگ و ریا
نه محبت میشه پیدا نه صفا
آسمون قهره دیگه از ما خدا
آسمون کاشکی که میشد بپرم
تو دل آبی تو خونه کنم
کاشکی میشد مثال ابرای تو
زار زار گریه مستونه کنم
تا حالا شده دلت واسه خودت تنگ بشه/همه دردت یه آهنگ بشه/تا حالا شده یه چیزی ازت کم بشه/هرچی میخونی تهش غم بشه
دلم واسه خودم تنگ شده……..
سلام اي ساکن کوچه هاى تنهايي بن بست!؟
منم غريبه ترين آشنا يادت هست!؟
ماکه در قفسيم خبر از دوست نداريم،
دلتنگ دوستيم ولى چاره نداريم…
تمام مزرعه داس ها درآوردند …
مترسک آن جا بود
چه عصردلتنگی
.سهم “من” از “تو” عشق نیست ، ذوق نیست ، اشتیاق نیست همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند !
قلبم درد میگیرد و من لبخند میزنم!
یادگار توست…
چای می نوشیدم.. یکباره دلتنگت شدم بغض کردم واشک درچشمانم حلقه زد… همه باتعجب نگاهم کردند! لبخندتلخی زدم وگفتم<<چقدرداغ بود>>
سياهي زير چشمانم را دوست دارم

جاي پاي رفتن توست

دلم تنگ همان کسی است که دیگر حتی

جواب سلامم را هم نمی دهد

دلم تنگ همان کسی است که وَقتی

از کنارش میگذرم دیگر به من نگاهی نمیکند

دلم تنگ است…تنگ

نمیدانم دیگر چطور باید میبودم که نبودم

امروز…..
خاطراتت راسوزاندم. . . .

امابوی خوش هیزمش،
بیقرارم کرد. . .

اتفاق تازه ای نیست!!!

دوباره دلتنگت شدم. . . .

كاش زودتر برگردي
چون در اين روزها نگه داشتن جاي خاليت در قلبم خيلي سخت است…
و اين تقصير من نيست
روزگار در نبودنت بي وفايي را به من تحميل ميكند…
دلتنگي فقط يک اسم مستعار است

براي تمام حس هايي که

اسمشان را نمي دانيم

و هر کدامشان براي خود يک دلتنگي اند…

بهانه مي آورم كه سردردم

تو نمي فهمي !!

يك ليوان آب و يك استامينوفن

كه نمي تواند دلتنگيم را تسكين دهد …

عاشق نیستم
فقط گاهی حرف تو که می شود
دلم مثل اینکه تب می کند. . .؟
گرم و سرد می شود
آب می شود
تنگ می شود
مسج اورژانسى
همین الان كه دارى مسیج مى خونى،خودت روماچ كن، دلتنگت شدم!
چنان تشنه ی بودن توام که شنیدن هر لحظه صدای تو هم سیرابم نمیکنه !!
نمیتونم به واژه ای پناه ببرم برای این همه آشفتگی !!
من مجنون قصه های شبونه ام …
اونجا که یکی بود به یکی نبود میرسه …
منو فریاد کن …
شب بود خسته بودم،چشامو بسته بودم.
خورشيد سرزدو من،پيشت نشسته بودم.
چشمامو باز کردم،ديدم ازت خبر نيست.
ديدم برام تو دنيا،از تو عزيزتر نيست.
با من بمون،با من بمون…
با من بمون،با من بمون…
با من بمون،با من بمون…
با من بمون،با من بمون…
با من بمون،با من بمون…
با من بمون،با من بمون…
با من بمون،با من بمون…
بعضی وقتهــآ…

از شدت دلتنگیــــ ،

گریهــ کهــــ هیچ!!!

دلــَت می خــوآهــَد ؛

هــآی هــــآی بمیــــری…!

چقدر بده که هیشکیو نداری موقع دلتنگی باهاش حرف بزنی.
چقدر بده کسیو که فکر میکردی میتونی موقع دلتنگیا روش حساب کنی کنار بکشه.
چقدر بده که میدونن غمگینی،میدونن تنهایی اما هیشکی طرفت نیاد.
چقدر بده که میگه به حرفت گوش میده اما سرش جای دیگه گرمه.
چقدر بده که نتونی خودت با تنهاییت کنار بیای.
دلتنگــــــــــی
خیابــــــــــان شلوغی است ک تودرمیانه اش ایســــــــــتاده باشی،
ببینی می آیــــــــــند،ببینی میرونــــــــــد وتوهمچنان ایستــــــــــاده باشی…
سردي صداتونشکن فاصله سزاي مانيست باتوبودن آرزومه اين جدايي حق مانيست
ﺑﻪ ﺍﺷـــﮏ ﻫـــﺎﯾـَـﻢ ﮔــُـﻔـــﺘِﻪ ﺍﻡ ﻗــَــﺮﺍﺭﻫـــﺎﯼـﻤـﺎﻥ ﺷـَـﺐ ﻫــﺎ
ﻫـِــﻨﮕـــــــﺎﻡ ﻣُــــﺮﻭﺭ ﺧﺎﻃـــﺮﻩ ﻫـــﺎﯾــﻤــﺎﻥ
ﺗــَﻼﻓـــﯽ ﺭﻭﺯﻫـــﺎﯼ ﺩِﻟــــﺘـﻨﮕـــﯽ ﺭﺍ ﺩَﺭ ﺑﯿــــﺎﻭﺭ
روزی خواهد آمد كه من و تو , یك جایی خیلی دور از هم …

شب و روز در آغوش یك غریبه , بیقــــرار هم باشیم…

و بعد از هر بار هم آغوشی..

بـــه یـــاد آغـــوش هـــم , بی صدا گریه کـــنـــیـــم

مرورمیکنم خاطراتت را
خط به خط
کلمه به کلمه
روزبه روز
ثانیه به ثانیه
اشتباه من معصومیتم بود
روزی هزاربار لعنت میفرستم به روزهای رفته
میخواهم جبران کنم اشتباهم را
میخواهم گرگی شوم مثل تو
بدرم تمام موانع را
من تورامیخواهم
تمام تورا
عشق تورا
احساس تورا
واحساس گم شده ام را
که هرچی خاطراتم را زیررومیکنم
نمیابمش
کجای این قصه پنهان شدی
ای حس عاشقانه من
بیا که دلتنگم
دلتنگ یک لحظه باتوبودن..
دلم براي كاربري تنگ است…

نه ميدانم نامش چيست…

نه ميدانم چه ميكند….

حتي خبري از رنگ چشم هايش هم ندارم…

جالب است….!رنگ موهايش را نيز نميدانم…

لبخندش را نيز….

فقط ميدانم كه بايد باشد….ولي نيست…!

عاشقانه تر از این نیست كه در واپسین لحظات باورم از بودن تو باور نكنم كه رفته اى
…باران كه ميبارد…دلم برايت تنگ ترميشود…راه مى افتم…بدون چتر…من بغض ميكنم …آسمان گريه!!
” ﺩﯾﮕﺮ ﺻﺎﻑ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯿﺮﻭﻡ ”
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ
ﺳﺎﻟﻢ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ
ﻏﻢ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ
ﮐﻤﺮﻡ ﺭﺍ ﺧﻢ ﮐﺮﺩﻩ…
دلتنگم!
دلتنگ آن “میم”
که می آید آخر اسمم
و من را میکند مال تو…!
میگن حسرته از دست دادنه چیزی که از دست میدیا نخور .
اما تا آخره عمرم حسرته از دست دادنت و ندیدنت به دلم میمونه
تمام زندگيم را دلتنگي پر کرده است ….
دلتنگي از کسي که دوستش داشتم و عميقترين درد ها و رنجهاي عالم را در رگهايم جاري کرد … درد هايي که کابوس شبها و حقيقت روزهايم شد …حسرتي عميق به قلبم آويخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهاي دردناک داغ ستم پوشاند ….
تمام زندگيم را دلتنگي پر کرده است …

دلتنگي براي کسي که فرصت اندکي براي خواستنش …براي داشتنش دارم ….

مجسمه اى با چشمانى باز، خیره به دور دست
شاید غرب شاید شرق مبهوت یک شکست
مغلوب یک اتفاق
مصلوب یک عشق
خرده هایش را باد دارد میبرد، بیا اخرین شاهکارت را ببین
مجسمه اى ساخته اى ب نام “من”.
شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای

دیری است آسمان مرا شب گرفته است

خورشید من، برای چه تأخیر کرده‌ای؟

ﭘﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺑﻪ ﺧﯿﺎﻟﻢ ﺩﺳﺘﻢ ﻧﺎﯼ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺩﻟﻢ ﻫﻢ ﺗﺎﺏ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﮕﻔﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﻢ
ﻣﺴﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﯾﺎ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ
ﺗﻮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻓﺼﻞ ﯾﺦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﮔﻮﯾﺎ
ﺩﻝ ﻣﻦ ﻫﻢ ﯾﺦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﯾﺦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺎﺏ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖ
ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﻫﻢ ﭘﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﭼﻨﺎﻥ ﺑﯽ ﻃﺎﻗﺘﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻧﺒﻮﺩﺕ
ﮐﻪ ﺟﺎﻥ ﻃﺎﻗﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ
امروز عکس تنهاییم را
قاب گرفتم
عکسی در ابعاد
سه در بی نهایت
شاپرک به خدادوری تودشواراست بی توازگردش ایام دلم بیزاراست بی توای مونس جان دل زغمت میسوزد دل افسرده من طالب یک دیداراست.
چـه مــے دانــے از دل ِ تنگم

گاهــــے به خدایت التماس

مــےکنم فـــقط خوابت را ببینم

ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ
ﻗﻮﯼ ﺑﺎﺵ
ﺩﻟﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻝ ﺗﻨﮕﺸﻢ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﮐﺎﺵ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺳﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺩ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﺷﻪ
ﺑﺎﺯﻡ ﺑﮕﻪ ﺩﺭﺩﺕ ﺑﺠﻮﻧﻢ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ ﺗﻮ ﻣﻨﻮ ﺩﺍﺭﯼ
ﺍﻣﺎ
…………….
……….
….
.
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ……………..
کاش میدانستی که چگونه اشک میریزم

کاش میدانستی چه دل تنگم

که چجور یاد تو با من است

تک تک لحظه هایم بوی تورا میدهد

با تو بودن تنها امید من است

جان من برای تو، نگاهت برای من

نــانــوشتــه هــ ـ ـــ ـایـمـ بسیــارنـد

مِثــ ــ ـل بیقــراریهــایـمـ

مــَـن سکــوتـمـ رافـَـــریــ ـ ـ ـاد میکِشــمـ

آخَــ ــ ــ ـر ایــن آشــوبـ درونــمـ مـَـــرا میکُشــد…!

ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺗﺮﯾﻦ ﻋﻄﺮ ﺯﻧﺎﻧﻪ
ﺑﻮﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻭﺳﺖ
سپید یا سیاه فرقی نمیکند …
بی حضور سبزت سپیده های عاشقانه ام را با خودکار سیاه مینویسم تا عمری عزادار نبودنت باشند !
این روزا همه احترام مرانگه می دارند.ببین دوری توچقدرباعث می شود پیربه نظررسم.
گاهی در زندگی دلم به قدری برای تو تنگ می شود که می خواهم تورا از رویاهایم بیرون بیاورم و در اغوش بگیرم
این روزها عجيب دلتنگم.
وجودم جزترانه غم چیزی سرنمیدهددراین غمکده عشق حرفهایم دیگربرای کسی تکرار
نمی شود چه پایان غمگینی داشت افسانه من.
مـن دلــم گــرفـتـه اسـت

هــرچــه مـےروم نـمےرســم

رد پـاے دوســت …

کــوچـه بـاغ عــشــق …

سـایـبـان زنـدگــے کـجـاسـت؟؟؟

ﺑﺎ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﺟﻨﮕﯿﺪﻡ ، ﺗﺎ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﺯﺍﻧﻮ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﺮﻑ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺳﺎﺩﻩ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ ﻫﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﻨﻬﺎ ….
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ….
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺑﺒﯿﻨﻢ …
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺘﻬﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﻭ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺧﺘﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …
ﺷﻌﺮ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﺎﺗﻤﺎﻡ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ … ﺍﺳﯿﺮ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺷﺪﻡ ﻣﻦ …
ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺎﯼ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ …
ﮐﺎﺵ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ ﺳﻬﻢ ﻣﺎ ﻧﺒﻮﺩ …
ﺍﻣﺎ .. ﻏﺼﻪ ﺍﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩ …ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺫﺧﯿﺮﻩ
ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ …
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺗﻤﺎﻣﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻗﻠﺒﻢ ﺣﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﻫﻤﻪ
ﺭﺍ ﺗﮑﻤﯿﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ …
ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﯼ
ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ
دلتنگی هایم راباکدام قایق خیالی روانه دل دریاییت کنم تابدانی دلتنگتم .
من با تو زير باران نرفته ام اما…
اما باران که مى بارد دلم برايت تنگتر ميشود
را ه مى افتم,بدون چتر,من بغض ميکنم …آسمان گريه
ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ …
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺭﺍ
ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﺪ!!!
یه اتاق تاریک…
یه سکوت بهت آلود..
یه آرامش مسموم…
یه آهنگ ملایم…
یه جمله ی عمیق وسط آهنگ…
بی تو من در همه ی شهر غریبم…
و یه قطره اشک که رو گونه هام لغزید…
بهم فهموند که چقدر دلم برای داشتنت تنگ شده…
امشب دستام بهونه ی دستاتو داره …
وچشمام حسرت یه نگاه تواون چهره ی معصوم…
به بغض غریب تو گلوم لونه کرده …
لعنت به ساعتهایی که جلو میروند ، خواب می مانند ، کار نمی کنند ، کوک نمی شوند ، عقب می مانند ، و از رفتن خسته میشوند این بلاها از وقتی به سرم امد که گفتی منتظرم باش برمی گردم….
فاصله یا تو چه فرقی می کند ؟
هر دو مرا یاد یک چیز می اندازد … تنهایی …
سردمه…
اتاق سرده…
دستام سرده…
اين حرفهات يادته؟
يادته چه قشنگ همه اينا گرم ميشد؟
بيا و حال اين شبهايم را ببين…
تمام زندگيم يخ بسته…
گاهی آرزو می کنم کاش هرگز نمی دیدمت تا که امروز غم ندیدنت را

بخورم، کاش لبخندهایت اینقدر زیبا نبود که امروز آرزوی دیدن یک لحظه از

لبخندهای عاشقانه ات را داشته باشم، کاش چشمان معصومت به

چشمانم خیره نمی شد تا که امروز چشمان من به یاد آن لحظه ها بهانه

بگیرند و اشک بریزند، کاش حرف دلم را بهت نگفته بودم تا که امروز با خودم

نگم: آخه اون که می دونست چقدر دوسش دارم پس چرا………..؟؟

ﻣﺤﺘﺎﺝ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﺍﻣﺎ
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﯾﮏ ﻣﺤﺒﺖ ﻫﺴﺘﻢ
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﯾﮏ ﺳﻼﻡ ﻫﺴﺘﻢ
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺴﺘﻢ
ﮐﻪ
ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ
ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ
ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ
شاید… مــــــــــــــــرا از بنــــــــد اویزان کنیــــــــد!سر و تـــــــــه……! شایـــــــــــد فکـــرش از ســــــرم بیافتــــــــد…..
ﺩﻝ ﺍﺳـــﺕ ﺩﻳﮕــﺭ!
ﻧﻣﻳﺗﻭﺍﻥ ﺩﻟﺗﻧــﮕﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺭﻓـــﺕ
ﻣﮕــﺭ ﻣﻳﺷــﻭﺩ ﺧﻳــﺳﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺏ ﮔﺭﻓـــﺕ!!؟
ﮔﺎﻫــﻲ ﻣﻳﺭﻳﺯﺩ ﻭ ﺧـــﺭﺩ ﻣﻳــﺷﻭﺩ …
ﮔـــﺎﻫﻲ ﻫﻡ ﺗــﺭﮎ ﺑــﺭ ﻣﻳــﺩﺍﺭﺩ …
ﺍﻣـــﺎ ﺑﺎﺯ ﺩﻝ ﻣﻳـــ ﻣﺎﻧﺩ
ﮔــﺂﻫﻲ ﻫﻡ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﻧﺎﻗــﺹ ﺍﻟــﺧﻠﻘــﻪ ﻣﻳﮑﻧﺩ …
ﻣﺛــﻝ ﻣــﻥ ﮐــﻪ ﻫﻳـــﭻ ﺩﻝ ﻭ ﺩﻣـــﺂﻏﻲ ﺑﺭﺍﯼ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺭﺍﻩ ﻧﺩﺍﺭﻡ
می شنوی صدای اندوهم را

می شنوی صدای بغضم را که با کوچکترین ضربه ای خواهی ترکید

باید گریست برای شاخه های شکسته

باید فریاد زد به حال شقایق پرپر شده

باید اشک ریخت با دیدن پروانه سوخته

باید گریست برای چشم انتظاری

پس محبت کجاست؟

کجاست؟

هـــر روزمی گــذرم
و دســـت تکـان مـی دهــم
بـرای اتــفــاق های خـوبـی کـه
نیفتـاِده از مــن گــذشـتنــد…
“بودنت”
“موندنت”
“داشتنت”
بدترین دل تنگی اینه که حضوریکی رااحساس کنی ولی درکنارش نباشی ،دلتنگتم
از کسي که دلش گرفته ….نپرسيد چرا،….. ؟آدمـها وقتي نميتوانند دليل ِ ناراحتيـِشان را بيان کنند ….دلشان مي گيرد….
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﺒﻮﻧﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ
ﺑﺎﯼ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﺸﺖ ﮔﻮﺷﯽ
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ…
اون کوچه رو هنوز یادت هست؟
یادت میاد چه روزایی داشت…؟
ولی…
ولی دیگه کوچه هم دلتنگه…
دلتنگ من و تو که باز هم شاهد هم آغوشیمون باشه…
اما…
اما فقط منم که بازم به اون کوچه سرک میکشم…
سرک میکشم که اونم مثل من تنها نباشه…!!!
دلتنگی بــَـرآے تـــــــو… نــِمـیـدآنـم چـِـطـور مـیگـُذَرد…! امــآ بــــرآے مــن… اِنـْگــآر… خَـنـجـَر بـَـر گـَلـویـَم گــُذاشـتـہ انـد… امــآ نـِمـیـبُـرنـد…
نگاه سنگینم را به سقف دوختم تنهایی رسوایم کرده بود دیگر حتی چشمانم هم خیس نمیشود مگر چه کرد با دل من که دیگر دل ندارم
ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻌﺮ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ
ﺑﺒﯿﻦ
ﺷﻌﺮ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ
ﭼﻪ ﺑﻮﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﮐﺎﺵ ﺗﺮ ﻭ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ
ﺷﻌﺮ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﯿﻢ
ﺑﺎ ﭼﻪ ﻃﺎﻕ ﺯﺩﯼ
ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ؟
ﭼﺎﻗﻮﯼ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺗﯿﺰ ﺗﺮ ﮐﻦ
ﺩﻝ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﮏﯾ ﺣﺮﻑ ﺳﺎﺩﻩ
ﭘﻮﺳﺖ ﺑﮑﻦ
ﺷﺎﯾﺪ
ﻧﮕﻨﺪﺩ ﺍﯾﻦ ﺷﻮﻕ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ
دلتنگــــم مثـــل مــــاه که بـــــدون نیمـــــه اش هر شـــــب لاغـــرتــــر می شــــود…
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﻪ ﺑﻨﺪ ﻣﯿﮑﺸﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﻻ‌ﯾﻖ ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﺖ ﺑﺸﻪ
.
ﺧﺪﺍﻳﺎ !!
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺭﺩﻫﺎ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻦ
ﺑﻴﺎ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺭﻭ :
ﺭﻭ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺣﻞ ﮐﻨﻴﻢ !!!
***
ﺧﺪﺍﻳﺎ !!!
ﻟﻄﻔﺎ ﺑﺮﻭ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺎﻳﯽ ﮐﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻥ
ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﯽ، ﻧﻪ ﺍﻭﻧﺎ !!!
***
ﺧﺪﺍﻳﺎ !!
ﺩﺭ ﺍﻧﺠﻤﺎﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﺳﺮﺩ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ,
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻬﻨﻤﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
وقتی رد پای مهربانیت را در قلب کسی باقی بگذاری همیشه بیشترازحاضرین حاضر خواهی بود حتی اگر غایب هم باشی… این است دلیل دلتنگی من…
دل تنگی حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره تمنای بودنش رو میکنه
امشب چه دلتنگم/خیالت چشامو بسته/دوباره یاد تو كردم/یاد روزاي گذشته/یاد خاطرات خوبو/یاد دلهای شكسته/حس میكنم همیشه دستتوی دستم/ميشكنه بازم دوباره بغض تو گلوي خستم.
دوبیتی های من غم میشمارند / رباعی های من نم میشمارند
غزل هایم برای دیدن تو / قطره های باران را میشمارند
بغض نکن گریه نکن اگر چه غم کشیده ایبرای من فقط بگو خواب بدی که دیده ایاگر که اعتماد تو به دست این و آن کم استتکیه به شانه ام بده که مثل صخره محکم اس
ﺩﻟــﺘــﻨـﮓ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮﻡ
ﻓﻘﻂ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ
ﻭﻟﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﺤــــــــــﺎﻟﯽﺳﺖ
ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧﺸﺪ
ﭘﺲ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﯿــــــــﺎﻝ ﻣﯽ ﺑﺎﻓﻢ …
دلـم عـجیب تـنگ شُده بـَرای تمام لحظه هـآیی ….

که دلـت عـَجیب بـَرایـَم تنگ می شُد …..

دلتنگ يعنى …
روبروى دريا ايستاده باشى …
و خاطرات يك خيابان خفه ات كند …
دستم درخیال دستت
سوخت
دلخوشم به این تاول ها
میخواهم

اینبار که به دکتر رفتم

بگویم

برایم بغض رسیده بنویسد

همراه با داد اضافه

من نیاز دارم

به تنها بودن

واستراحت

در

خیال تو !!

ﺯﻥ ﺍﮔﺮ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻧﮑﻨﺪ، ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻧﮑﻨﺪ، ﻧﺎﺯ ﻧﮑﻨﺪ، ﻗﻬﺮ ﻧﮑﻨﺪ، ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻧﺸﻮﺩ .. ﺯﻥ ﻧﯿﺴﺖ
غصه هايت بامن

تمام غمهايت با من

بگذار حداقل با اين ها اواخر عمرم را سر کنم,لذت دارد کشيدن درد غصه ها و دردهاي جدايت

قهوه ای میریزم..
تلخ تلخ…..
تا شاید تلخی نبودنت را از یاد ببرم……
دلت که گرفته باشد صداي ترانه که هيچ،با صداي دست فروش دوره گرد هم گريه ميکني…

دوست بدار آنهايي را که در زندگيت نقشي داشته اند نه آنهايي که برايت نقش بازي کرده اند

و من آرام آرام مچاله میشوم
درد میکشم
امشب یلدای بی فردای من است
چشمان ب خون نشسته ام حکایت اند از درد
از تنهایی
مست میشوم از درد نبودت
وعاشقانه میرقصم با خاطره ها
این شب شب من است
یلدای بی فردای من امشب است
زیر بار این هماغوشی سنگین جان میدهم
هم آغوشی با درد با خاطره ها
من درد میکشم در سکوت
و سرمست بوسه میبخشم
امشب شب من است
امروز کودکی صندلیش را در مترو ب من داد…
گفته بودم نبودنت پیرم خواهد کرد…
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎ ﺩﻟﺖ ﻃﻮﺭﯼ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ
ﻣﻐﺰﺕ ﮐﺎﻣﻼ ﻓﻠﺞ ﻣﯿﺸﻪ …
ﺑﺪﯼ ﻫﺎﺵ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺮﻩ …
ﻧﺎﻣﺮﺩﯾﺶ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺮﻩ …
ﺑﯽ ﻣﺤﺒﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺳﺮﺩ ﻭ ﺗﻠﺨﺶ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺮﻩ …
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺑﯿﺮﺣﻤﯽ ﺗﻨﻬﺎﺕ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺮﻩ …
ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﯽ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﯾﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﺒﯿﻨﻤﺶ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻭﺍﻣﻮﻧﺪﻩ ﺁﺭﻭﻡ ﺷﻪ !!…ى
ﻫﻤﯿﻦ …
Delam pore pore,nafsham shode aah,cheqadr sakhte penhon kardaneshon to jamei k alanam…
در”تب”حرف هایم، حال واژه”دوریت” از همه وخیم تر است…
ﻧﻤـﯽ ﺩﺍﻧــﻢ ﭼـﻪ ﺭﺍﺑـﻄﻪ ﺍﯼ ﺳﺖ … ؟
ﺑﯿـﻦ ِ ﻧﺒــﻮﺩﻧـﺖ ﺑــﺎ ﺭﻧـﮓ ﻫــﺎ … !
ﺩﻟـﺘﻨﮓ ِ ﺗــﻮ ﮐـﻪ ﻣـﯽ ﺷـﻮﻡ
ﺯﻧــــﺪﮔــﯽ ﺍﻡ ،
ﺳﯿـﺎﻩ ﻣـﯽ ﺷـــﻮﺩ !!!
هرکه مرا دید تو را نفرین کرد

به بهارم نرسیدی به خزانم بنگر

درد  یعنی  دلم  برایت یک ذرّه  شده  امّا  هیچ غلطی  نمیتوانم  بکنم .
ﺩﻝﺗﻨﮕﯽﺍﺕ ﻫﺮﺷﺐ
ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽﺭﻭﺩ ،
ﻭ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ
ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ
ﺩﺭ ﻣﻦ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﯽﮐﻨﺪ
امشب دلم به اندازه روزاي زندگيم شكسته, پس كجاست اوني كه دل شكسته ميخريد
اگه دل تنگی کم اوردی غصه نخور …من به جای هر دومون دلتنگم*
می پسندم پاییزسرد را!
که معافم می کندازپنهان کردن بغضی که درصدایم می پیچدواشکی که درنگاهم می چرخد…
به همه میگویم:”سرما خورده ام”
ولی امان از آتشه دوری ودلتنگیهای من که فقط باآب سردنگاهت خاموش میشود
این دلتنگی ها را دست کم نگیر …

شاید آغاز دیوانگی ام باشد

من در تقدیر کسی هستم که مدت هاست تنها نیست…✔

دلتنگی قشنگه به خاطرتو.تنهایی قشنگه به انتظارتو دوستی قشنگه باوجود تو.
ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍﺑﺎﺩﻟﻢ ﭘﯿﻮﻧﺪﺯﺩﻡ ﺗﺎﺍﺯﺗﻮﺩﻭﺭﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﮑﻨﻢ، ﺍﻣﺎﺑﺎﺯﺩﻟﺘﻨﮕﺘﻢ….
نمایشگاه زده ام ، بیا و تماشا کن …
تمام روزهای نبودنت را آه کشیده ام و با حسرت قاب گرفته ام …
ای کاش دلم مغز داشت تا اینقدر خر نمیشد. گاهی فراموشی میگرفت تنگ نمیشد.
ﮔﺎﻩ ﺩﻟﺘﻨـــــــﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺩﻟﺘﻨـﮕﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕـــــــــﯽ ﻫﺎ
ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻤﺎﺭﻡ
ﻭ ﺑﺎﺧﺘﻦ ﻫﺎ
ﻭﺻﺪﺍﯼ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺭﺍ
… ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﻣﻦ ﮐﺪﺍﻣﯿﻦ ﺍﻣﯿﺪ ﺭﺍ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﮐﺮﺩﻡ
ﻭﮐﺪﺍﻡ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ
ﻭﺑﻪ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ
ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕــــــــــــــــﻢ
دلگیرم از تمامِ رفتن ها و بدرقه ها ..

چرا باید همیشه پای رفتن از تو باشد و چشم بدرقه از من ؟!

چرا نباید کسی بیاید که دلتنگ ماندن باشد و برای همیشه میهمانِ یک میزِ دو نفره و دو فنجان چای داغ در غروبهای دلگیر شود ؟!

بیزارم از تمام کافه های شهر و میزهای تک نفره رو به دیوار تنهایی …

و سوال همیشگی کافه چی که …. آیا منتظر کسی هستید ؟! …

ﺩﻟــــﻢ ﺗﻨﮕــ ﻣﯿﺸـــﻮﺩ ﮔـــﺎﻫﯽ … ﮐــﻤﯽ ﺑــﺮﮔــﺮﺩ .. ﺑﯽ
ﺍﻧﺼــﺎﻑ !..
از پﺮوژﮐﺘﻮرﻫﺎی روز و ﺷﺐ ، از ﺳﮑﺎﻧﺲ ﻫﺎی ﺗﮑﺮاری زﻣﯿﻦ ، ﺧﺴﺘﻪ ام …!!!
لمس کن کلماتی را که برایت مینویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست..
هنوز وقتی میاد بارون با اینکه چتر دارم خیسم چون از اینکه پیشم نیستی تو بارون هم اشک میریزم.
“ﭘﺎﻟﺘﻮﯼ ﺍﻣﺴﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻦ”
.
ﻣﻦ ﺳﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ
.
ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻧﯽ
ﺍﻣﺎ ﺗﺮﺩﯾﺪﯼ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ !
.
ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ،
.
.
.
ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻟﺮﺯﺵ ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ ﺑﺎﺵ
.
ﺩﯾﺮ ﻧﯿﺎ . . . .
دلتنگی!!

دلتنگی وقت نمی شناسد؛

مثل همین حالا

وسط نوشتن همین جمله!

وقتی باران می بارد دلم برایت تنگ می شود راه می افتم بدون چتر من بغض میکنم و آسمان گریه میکند…
چه سخته جدایی . . .

امیدی ندارم . . .

که بی تو بخندم . . .

که طاقت بیارم . . .

منتظر هیشکی نیــسم
اما
دلـتنگش میشم گاهی..
~ ~ ~ ~ – ~ – . ~ ~ ~ / ~ . – ~ ~ ~ ~ – ~ ~ . ~ Enghadr az durit gerye kardam,daram tooye ashkam ghargh misham.:-).
شاید روزی دلتنگم شدی
اگه اونروز رسید فقط صدایم کن
تمام نامهربانی هایت را فراموش میکنم و باسر به سراغت می ایم
ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﮕﺬﺍﺭ ….. ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﺗﻮ
ﻧﺮﻓﺘﻪ …..
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ …. ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯿﺪﻫﺪ ….
ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ……..
میدانی؟

دلم بی قرار و دلتنگ است

خراب است حالم و این تن

پر از نیازست

تو چه خواهی و چه نخواهی

من حسرت خواهم داشت

حسرت آغوشت

حسرت لبانت

حسرت زمانی که میگذرد و برگی میریزد

حسرت دوری ات

زندگی ام سراسر حسرت و تشویش است

توهرچه میخواهی انجام ده

دلم بی قرار این حسرت هاست

روزهای ابری گلهای آفتابگردان سرگردانند…مثل همه روزهای عمر من
الان کجایی؟درچه حالی؟اصلاحالت خوب هست!به خودت میرسی؟غذامیخوری؟شبهاخوب میخوابی؟دلت تنگ هست!!!اصلاکسی هست مثل من حواسش به توباشد….یانگرانت بشود!!!من ازهمین فقط می ترسم کسی مثل من دوست نداشته باشه وبی تابت نباشه همین؟؟؟!!!!
ﻟﻄﻔﺂ ﺧﻮﺩﺕ ﺯﺣﻤﺖ ﺍﯾﻦ ” ﺑﯽ ” ﺭﺍ ﺑﮑﺶ
ﺑﮕﺬﺍﺭﺵ ﺟﻠﻮﯼ ” ﻣﻌﺮﻓﺖ ”
ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﺶ ﺗﻨﮓ ﻧﺎﻡ ﻗﺸﻨﮕﺖ
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺑﮑﻨﻢ !!..
ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺗﻤﻮﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﯾﻪ ﻣﺪﺕ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﻢ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﻢ …
ﺍﺯﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪﺗﻤﻮﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﺎﻣﻮﺍﯾﻨﺠﺎﻡﯾﻨﻮﯾﺴﻢ ﺷﺎﯾﺪﯾﻪ ﺭﻭﺯﺧﻮﻧﺪﯼ ﺷﺎﯾﺪﻡ
ﺧﻮﺵ ﺧﯿﺎﻟﯿﻪ ﺍﮔﻪ ﺑﮕﻢ ﻣﺜﻞ ﻗﺒﻞ ﻣﯿﺸﯽ ﻭﻟﯽ ﻫﺮﻭﻗﺖ ﻣﺜﻞ ﻗﺒﻞ ﺑﺸﯽ
ﻣﻌﻨﯽ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﻣﻨﻮﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ
ﻗﺒﻼﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺗﻮﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﺪﯼ ﻭﻟﯽ ﺍﻻﻥ ﺍﮔﻪ ﺗﻮﺩﺭﯾﺎﯼ
ﺍﺷﮑﺎﻡ ﻏﺮﻕ ﺑﺸﻢ ﺗﻮﺍﺻﻼﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ
ﻣﻨﻮﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ
دلتنگ شده ام ، نمیدانم شاید برای تو
شاید برای دیروزم
که با تو سر شد.
این جوری به گوشیت خیره نشو دردم را از ساده گی
کلماتم بفهم
دل من از غم دوريت مرده تو خيال ميکنى خوابش برده ، يه دفه از منه بيچاره چرا نميپرسى زنده ام يا مرده .. نميپرسى و نميدونى غمت چه بلايى به سرم آورده …
دلم تنگه مثل ابرای تیره
توی حسی مثل زندون اسیره
تو از احساس من چیزی نمیدونی
که داری بیخودی من و میرنجونی

یه امشب جای من باش
جای اونی که چشماش
به در خشک شد ولی عشقش نیومد
یه امشب همسفر باش
جای من در به در باش
جای اون که به دنیا پشت پا زد

باید کاری کنی آروم بگیرم
باید یک لحظه دستاتو بگیرم
باید برگردی امشب باز به این خونه
باید این لحظه ها باز یادت بمونه

یه امشب مال من باش
مال کسی که دستاش به جز دست تو
همراهی نداره
بذار یادت بیارم چجوری بیقرارم
دل من غیر تو راهی نداره

من از تو یاد گرفتم تمام زندگیمو
حالا با کی بگم من
این قصه وابستگیمو
رو دوش کی بذارم یه دنیا خستگیمو

باید کاری کنی تو که باز مثل قدیما
بهم خیره بشن چشمای خیس و اشکی ما
همین امشب که تنهام
باید برگردی اینجا

باید کاری کنی آروم بگیرم
باید یک لحظه دستاتو بگیرم….

اشکها اسکی سوارانی ماهرند که از زیر چشم ها شروع به حرکت می کنند و از گونه ها با مهارت می پرند و در کنار لب ها از خط پایان می گذرند.

اشک هایم از برای دیدنت جاریست …

سرود انتظارتو ترانه دلم شده،بازامید دیدنت بهانه دلم شده
برايش مينويسم دلتنگشم،
ميدانم كه نميداند،
ولى ميدانم كه ميخواند…
هـنـوز هـم گـاهیــ
بی آنکـه بـخـواهَمْ… دلـتـَنـگـت میـ شَـوَم…
دلـتـنـگِ بـودنَـتْ……..
حـَتـی هـَمـان بــودنِ کمْ رنـگـت…
خـیـلیــ وقْـت بـود کـه دلـَم میـ خـواست بـگویـم
دوسـتـَتْ دارَم……..
تــــو که غَـریـبـه نیــستـیــ
دیــگر نـمیـ توانم خودم را به آن راهی که

نمیـ دانـم کـجـاسـت بــــزنـــم…
دلــم هـمـان راهیــ را میـ خـواهـد
که تــــــــو در امــتـدادش ایـستــاده بـــاشی.

صدایت امیدمن،نفست عمرمن،وجودت جان من، اما افسوس که دوری ازمن.
امان درد فاصله ها. امان از حسرت ديدارها
يادم مي آيد گفته بودي ساده و کوتاه نويسي را دوست داري تقديم به تو ساده و کوتاه ,تنها همين 2 کلمه :
برگـــــــرد …….. دلتنــــــــگم
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻋﯿﻦ ﺁﺗﺶ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺍﺳﺖ ، ﮔﺎﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ، ﺍﻣﺎ ﯾﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﻣﯿﺰﻧﺪ .
ﺍﺯ ﯾﮏ ﺣﺪّﯼ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ
ﻫﺮ ﭼﻪ ﻋﻤﯿـــﻖ ﻫﻢ ﮐﺎﻡ ﺑﮕﯿﺮﯼ … ﺩﯾﮕﺮ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺳﺮﻓﻪ ﻭ ﻧﻔﺲ ﺗﻨﮕﯽ ﻧﯿﺴﺖ ..
ﻋﻤﯿﻘﺎ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﻡ ِ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻨﮓ ﺁﻣﺪﻩ ﻧﻔﺴﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻧﺖ !
ﻛﻼﻓﻪ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﻲ
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺘﻲ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻱ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﻫﺴﺖ
ﺁﺩﻣـﺎﯼ ﺩﻟﺘــــــــــﻨﮓ ….
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺧﻮﺵ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ ﻭ
ﻣﯿﺨﻨﺪﻧﺪ ؛
ﯾﻬﻮ ﺳﺮﺷﻮﻧﻮ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻭﻧﻨﺪ ﺍﻭﻧﻮﺭﯼ ؛
ﯾﮑﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯿﺸﻦ ،
ﯾﻮﺍﺵ ﯾﻮﺍﺵ ﭼﺸﺎﺷــــــﻮﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ
ﺍﺷـــــــﮏ ﻣﯿﺸﻪ
درانتظارهیچکس نیستم اما!!هنوزوقتی نویز موبایل روی اسپیکر میافتددلم می لرزد . . . شاید توباشی!
نیستی، ولی یادت جنون آور است، و باور اینکه دیگه نباشی غیره ممکن حسم را میفهمی؟؟؟؟؟
میبینی؟!

هوای دلتنگی ام را؟!

که نسبت عجیبی دارد با زاویه نگاهم!!!

در دسترس چشمانم که باشی هوا خوب است

دور از دسترس نشو که باران میگیرد…

شاید دوام آوردی
هر تمام شدنی که مردن نیست!
هنوز میشود بارانی پوشید
یقه ها را بالا داد
می شود شعرها را پاره کرد
سیگار کشید
و قرن ها به عابران پیاده رو چشم دوخت…
درست مثل آدمی که نمرده باشد.
دل
این واژه ی بی نقطه گاهی به وسعت یک دریا برایت دلتنگی میکند !
دلتنگم….!دلتنگ پوشیدن پیراهن مردانه ات…..تو نگاهم کنی……بخندی…..عاشقم شوی !!!چه تصویری زیباتر از دختری که پیرهنمردونه پوشیده ؟ حالا اگه اون پیرهن مال خودتم باشه دیگه هیچی..اعتراف کنید دخترااااااهیچ لباسی به اندازه پیرهن مردی که دوسش دارین بهتون نمیاد مگه نه ????
از پرستوی عشق پرسيدم به يگانه عشقم چه نويسم .. . ؛ گفت بنويس در هوایي كه نفس هاي تو نيست نفسم مي گيرد
آنجاکه توهستی اگررهگذری نیست غیرغم دوریت مراهمسفری نیست خواهم که به سویت پرپروازدرآرم افسوس که ازبخت بدم بال وپری نیست!.
غروب که میشه
یک ساعت به دلتنگی…
قلبم…
تاپ
.
تاپ
.
تاپ
.
.
.
اما تو دیگه…
.
نمیای
.
نمیای
.
نمیای…
شهریور هم تمام شد
اما قلب من تیر نبودنش را می کشد….
ای کـــــاش تلخــــی های زندگی کمی الکل داشت !!تا مســــــت میشدیم و …نــــوش میگفتیم
اگر راست است که هر کسی یک ستاره روی آسمان دارد، ستاره من باید دور، تاریک و بی‌معنی باشد-شاید من اصلاً ستاره نداشته‌ام!»✔
غمِ شعرهایم را به دل نگیر!
من،
غمگین ترین گل بهارم!
که هر سال،
در آغوش اسفندیت
متولد می شوم
و سال بعد
در اردیبهشت دستهایت
از دنیا می روم…
شرشرکنان اب می ریزد ازین خیال خواب
واژها مستم می کنند
زندگی خستم می کند
ابروی من
نگاه تو
فصل صدای بیمار
رنگ عشق
وسط بیشه زارهای زشت
ای باد صبا خبر از معشوق ما کی می آری
نترس،دیوانه نیستم
بیا!
فقط گاهی با قاب عکس تو حرف میزنم
وگوشهایم را جلو می اورم
تا پاسخت را بشنوم
راستش من دیوانه نشدم
فقط این گاهی ها شده اند همیشه…
تمام بدنم ازدلتنگیت دردمیکند…
کجاست مخدرآغوشت؟!!؟؟
شكستن،هميشه هم بدنيست،گاهي بايد
خلوت كسي راشكست تابداندبه يادش هستي…
دل فقط دل تو …

دل من که دل نیست …

یا میشکنه… یا میگیره … یا تنگ میشه …

هزار شکوه به دل داشتم و هزار افسوس که گریه راه گلویم را گرفت و لال شدم. غم بی تو ماندن انقدر سنگین است که به هر اینه ای مینگرم میشکند
هـــــــــــیـــــــزم نبـــــــودمـــــــ آمــــــــــا ســـــــوختــــــــم در زمســــــــتان …………………………نبــــــــــودنشــــــ………….
دلم تنگ شده است
براي آغوشي ک خيلي هم مطمئن نيستم “مال من” باشد …
درتنهایی خیالم تو را میهمان رویاهایم کرده ام وبه آرامی میگویم دلتنگتم…
خاطره هارارشوه میدهم به روزهایم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید…!!
میگن هر چی از دوست رسد نیکوست! پس چرا هر چی از تو میرسه ..خاطره …نگاه …لبخند …یاد …ویران کننده است ! منو داغون میکنه ….!؟
غصه نخور! كنارآمده ام با نبودنت.
خيلي دلم بگيرد گريه ميكنم.
باد آورده را باد مي برد, اما تو كه با پاي خودت آمده بودي!!!
دلتنــــــگ نشــــدي ببيــــــني

چـــــگونه خوبتـــــرين خــــاطره هــــــا

بي رحــــــم ترينــــــشان مي شــــــود …

روی دیواراتاقم,توی قاب عکس چوبی
توکنارمی هنوزم,میون این همه دیوار
چشمای نازقشنگت به چشام زل زده انگار
گل سرخ یادگاریت,میگه که آهای دیوونه:
اون دیگه برنمی گرده….چرایادت نمی مونه…
ﻧﭙﺮﺱ ﭼﻪ ﺩﺭﺩﯼ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯾﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﯾﻢ ﺍﺯ ﺣﺎﻟﻢ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ
كسي جه ميداند
…من
…امروز
…جندبار فرو ريختم
…جندبار دلتنك شدم
…از ديدن كسي كه
فقط بيراهنش شبيه او بود
به قدری دلم تنگ میشه برات
که آب از سر فاجعه میگذره
زمین و زمون با خبر میشن و
دلم آبروی من و میبره…

♡♡♡

کاش بودی ومیدیدی وقت دلتنگی یک آه چقدر وزن دارد …..
امروز دلم تنگ دیروزی است که میگفتی فردایت را می سازم!
من عکس تو را به آسمان سنجاق میکنم. . .

بگذار این روزها که از دلتنگی سر به آسمان دارم. . .

در قاب چشمانم تو باشی. . . .

زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید
در پس این باران
گاه باید خندید
به غمی بی پایان..
چه کنم بااین دل غم گرفته ام داغون داغون شده بهاررفت تابستان داره تموم میشه پس کی میایی
پشت تنهایی این پنجره ها//چه به صف آمده غم های دلم// یک نفر نیست مگر پنجره را باز کند . .// .قصه دیدنم آغاز کند//دلم از پرده به جان آمد و از شیشه شکست . .//.چشم من خیره به راه //، ز دلم می پرسد//آخه باید ز کجا تا به کجا ؟//!تا به کی تکیه به دیوار در این چلّه نشست ؟//!در دلم پنجره ای رنگ سکوت است سکوت!!!
من تنها نيستم, اشکهايم را دارم, اشکهايي که از غم تو بر گونه هايم جاري است!!

من تنها نيستم, لحظه ها را دارم, لحظه هايي که يکي پس از ديگري عاشقانه مي ميرند تا حجم فاصله را کم رنگ تر کنند!!!

من تنهانيستم چرا که خيالت حتي يک نفس از من غافل نمي شود . . .

چقدر دوست دارم لحظه هايي را که دلتنگ چشمانت مي شوم.!!

هر لحظه دوريت برايم يک دنيا دلتنگي است و چقدر صبور است دل من, چرا که به اندازه تمام لحظه هاي عاشق بودنم از تو دور هستم . ولي من باز چشم براهم… چشم به راهم تا آرامش را به قلب من هديه کني مهربان من . . . !

به یاد داشته باش! هروقت دلتنگ شدی؛ به آسمان نگاه کنی…
کسی هست که عاشقانه تو را دوست دارد و منتظر توست، اشک های تو را پاک می کند! ودست هایت را صمیمانه می فشارد….
تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت…!!!
دلتنگی عین یه مار اومده رو قلبم نشسته هر چند لحظه … یا چند ساعت گاهی هم چند روز یک بار میآد نیششو فرو میکنه تو قلبم … گُر میگیرم .. بعد آرووم میشم .. دوباره…
ﮔﻮﺷﯽ ﺭﺍ ﺭﻭﯼِ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ :
ﻧﻔﺲِ ﻋﻤﯿﻖ
ﻋﻤﯿﻖ ﺗﺮ
ﻭَ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :
ﺣﺠﻢِ ﺷﺶ ﻫﺎﯼِ ﺷﻤﺎ ﮐﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ !
ﻣﻦ ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ,
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
دلــ َـم مــے گِـریــَـد …

به حُـــرمِـت غـ َـریبـی شـ ــِعرهآیـم …

وآژه هآیـے که بآ عشـ ــقِ تو بــه رقـص آمـ ـدند !

دیگــ ـرآن لآیـــ ـڪ زدنــد …

و ـفــ ـَردآ …

عــاشقآنهِ هـآیَـم رآ او ـبرآیَـــت مــے ـخوآنـَد !

و ایــ ـن ـســ ـت …

ـحـ ـق کپـ ـی کردن…

صف ميکشند دلتنگيهاى من چو دانه هاى تسبيح به نخ کشيده شده…

چقدر بگردانم دانه ها رو…

تا تو بيايى…

ناب ترین لحظات زندگیم اوقاتیه که در حال مرور خاطراتت، اشک و لبخندم به هم میرسن
نــه!
چيـــزي نشـــده …
فقـــط تـــن پــوشــــم فـــرق كــــرده!

ایــن روزهـــا
بــه جــاي واقعيــــــت بـــا تـــو بـــودن
هــــر شـــــــــــب
رويـــايــــــــــت را تـــــن مـــــي كـــــــــــنم!!

دلتنگی هایم که یکی دو تا نیست…

بخواهی بشماری تا فردا طول می کشد.!

تو که می دانی فردای من و تو

چقدر دیر میاید.

اما دست از من و دلتنگی هایم برندار

میدانی با آنها چه کاخ آرزوها ساخته ام…؟!

دلتنگي من تمام نمي‌شود
همين كه فكر كنم من و تودو نفريم
دلتنگ‌تر مي‌شوم براي تو
امشب هم از آن شبهای طاقت فرسا ست !

به دیوار اتاقم تکیه کرده ام _ زانو هایم را بغل گرفته ام _ سر بر دستان خود گذاشته ام

و باز هم خبری از تـــــو و آغـوش تـــو و شـانـه هـای تـــو نـیـسـت …

دلتنگم!!

و این درد کمی نیست…
پشت هیچ خط تلفنی
صدایی
که بتواند دلم را بلرزاند نیست…
دلتنگى يعنى غذايى كه اون عاشقش بود…
از گلوت پايين نره…!!!
قرار بود فقط وقت دلتنگی هام پیام بدم،یادم رفت بگم هر ثانیه دلتنگتم
عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی
دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم
درد دل خواهم کرد بی هیچ کلامی
در آغوشت قرار خواهم گرفت بی هیچ کلامی
در آغوشت خواهم ماند بی هیچ کلامی
شاید احساسم اینگونه نمیرد
روزگارم این است
دلـَ م را به شیشه ے عطرهآیم خوش کرده اَم
همآن هآیے که هر کدامشان ،
یک / خاطــِره / را برایم تداعے مے کنند ؛
یک با هم بودن را …
آنـــــــــقدر دلـتنگـــــت میشـــــــم…

کــــه اگــــــر بــفهمــــــــی

از نبــــودت خــجالــــــــــت مـــی کــــــشی …

دلم تنگ میشود برای کسی که دلتنگیش منم،نمیدانم چرا اینقدر سخت شده رسیدن،اینقدرسخت شده باهم بودن!
لطفآ هی نپرس دلتنگی چ معنی داره
دلتنگی معنی نداره…
درد داره
عزیزتر از جانم
هنوز و همیشه
در قلبم به رویت باز است
با همه بدی هایی که کردی
من همه ی پل های پشت سرت را که شکسته بودی از نو ساختم
برگرد
دير امدى…

سفيد شد موهايى كه براى برگشتنت اراسته بودم!
از تو دلگیر نیستم,از دلم دلگیرم که نبودنت را تحمل میکند ولی لام تا کام حرفی نمیزند.
گاهی اوقات ی حرفایے تو دلته که دلت میخواد بریزی بیرون از دلت…
داره خفت میکنه…
اما بغضت نمیشکنه…
اونوقته که بهش نیاز داریے ..
که باشه…ارومت کنه…
دلگرمی…
ارامش…
اما وقتی یادم میاد که نیستی….و نمیتونی که باشی دلم میخواد نفس کشیدن از یادم بره…
کاش بفهمی اینجا یکی منتظره…
دست در دستان تو….

جاده ی خوشبختی را طی می کردم….

نور نگاهت که به من می تابید….

سراسر وجودم درگیر آرامش می شد….

و حال که دل تنگی ها جای خالی تورا در قلبم پر می کند….

تنم را به سردی و تاریکی بی تو بودن می سپارم.

از موی سپیدم گمان مبر به عمر زیاد
جوان هم در حادثه ای پیر میشود ،گاهی
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﻢ …
ﺩﻟﺨﻮﺭﯾﻬﺎﯾﻢ …
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ …
ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺷﮑﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ … !
ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ،
ﺑﺎ ﺍﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺷﺖ !!!!
دلم به صدای تو عادت کرده کجایی که تنگ نفس گرفتم …..
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﻼﻡِ ﺿﺒﻂ ﺷﺪﻩ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺟﺎﻧﻢ!
ﺩﻟﻢ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ .. ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺎﺏ
ﺳﺎﺩﻩ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﯿﺒﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ..
ﻣﺜﻼ ﺑﮕﻮ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﻫﻤﯿﻦ!
»»» بیـــــ ـــزارم از این خـــ ــــواب ها*

«»»» کــ ـــه هر شـــ ــــب مرا به” آغــ ـــــوش” تو مـــ ـــی آورند*

«««««« و صبــــــــــــــــ ـــــــــــــــــح …

««««««««««««« با اشــــــ ــــــــک*

«««««««««««««««««« از تــ ــو جدایـــــ* ـــــــم می کنند …*———*»

اشکم که سرازیر میشود دیری نمی پاید که یخ میزند
عجب سرد است

هوای نبودنت. . . . .

لبریزم
از حرفهایی که فقط گفته می شوند تا شاید باری از دل بردارند
حرفهایی که دیگران را دل تنگ می کند و دلم را خالی
دلگیرم
از خودم و دلگیر از تو از یک نواختی این به ظاهر زندگی
از روزهای نویی که اومدن و اومدنشون هیچ انگیزه ای برای زیستن برایم عیدی نیاورد
بگذار تهی شوم از این همه دلگیری از آسمان ابری بهاری
با من بگو یا از رفتن زمستان بگو از ستاره ها از ماه فرقی نمی کند
فقط با من حرف بزن
دل نوشته هایم بهانه ای بیش نبود. . .
فقط باورم کن که دل تنگم
رسم ” خوب ” ها همین است؛
حرف آمدنشان شادت می کند
و ماندنشان…
با دلت چنان می کند
که هنوز نرفته…
دلتنگشان می شوی…
ﮐﺎﺵ
ﺍﻣﺸﺐ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﺗﺎﺏ ﻧﺪﻫﯽ!
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ…
گرچه همه بودند اما تو که نبودی، بودن همه نبودن بود تا بودن…
تو نبودی و من در فراقت تمام خلوتم را با خودم تقسیم کردم…
ghalbam tanha chizi ast ke shekaste ash ham kar mikonad
با تمام وجود غمگینم
مثل وقتی ک دوست میمیره
مثل وقتی ک زن نميسازه..
میگفتی گذشته ها گذشته…
نیستی ببینی…
من هنوز غرق گذشته ایم…
که نمیگذره…
سلامى کن !
به خداحافظیت قسم دلم برایت تنگ شده…
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﻭﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺍﯼ
ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ
ﮔﻮﺷﻪ ﮔﯿﺮ ﺷﺪﻧﺪ؟
ایــــــــــــــن ﺭﻭﺯﻫﺎ…
ﺁﺏ ﻭﻫﻮﺍے ﺩِﻟَـــــﻢ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺎﺭﺍﻧـــــــــے ستـــ
کِه ﺭﺧﺖ ﻫﺎے ﺩﻟﺘﻨﮕﯿــَــــﻢ ﺭﺍ
ﻓُﺮﺻَﺘـــــے ﺑﺮﺍﯼ
ﺧُﺸــــــــــﮏ ﺷﺪﻥ نیستـــــ ــ ـ ¸
♥≠♡
زیبای من

میدانم تو هنوز باور نداری

دلباختگی ام را

پس بیا اندکی میزبان رویاهای من باش !

ببین در وادی رویا و خیال چون دیوانه مجنون مست

چگونه به تصویر می کشم تو را …!

در بوم خیالی ام

اما حیف ، حیف

بی خیالی در ک نمی کنی

دیوانگی ام را …

همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است
اما این بار موجب مرگ میشود
ترک عادت با تو بودن
ﻣﻦ ﻣﻴﺮﻭﻡ ، ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻣﻴﺮﻭﻡ ،ﺍﻣﺎ!!! ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﮔﻔﺘﻨﻬﺎﻳﺖ ﺗﻨﮓ ﻣﻴﺸﻮﺩ
سَخـتـــ اَستــــ اِتـِـفــاقے را اِنـتِــظار بِـڪِـشےڪـہ خُــودَتـــ هَــمـ بِـــدانےدَر راـہ نيــستــــ. . . .
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ :
ﻣﯽ ﺁﯾﺪ …..
ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ….
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﺋﯿﻢ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﯿﺪﻫﺪ
ﺁﻣﺪ …..
ﺭﻓﺖ ……
ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺍﺩ … !!
قلب خستم دلتنگیتو به همه ی خاطره هامون پمپاژ میکنه!!
من میمونمو یه ذهن کلافه… یه حسرت… یه حس تلخ از درک نبودنت!
باورم نمیشه یعنی من! بی تو! اینقدر خالیم؟
ﻣﺨــــﺪﺭ ﻧﮕﺎﻫَﺘـــــ ﮐـــــﻪ
ﺩَﺭ ﭼــــــﺎﯼ ﻋﺸـــــﻖ ﺣَــــﻞ ﺷــــــﺪ
ﻣﻌﺘـــــﺎﺩ ﺗــــــﻮ ﺷــــﺪَﻡ …
ﺣـــــﺎﻻﮐـــﻪ ﮔـــــﺎﻩ ﻭ ﺑﯽ ﮔــــــﺎﻩ
ﺧﺸﺨـــــﺎﺵ ﻣﯽ ﭼﯿﻨَــــﺪ ﺩﻟَــــﻢ
ﺩﯾﮕَــــﺮ ﺗَــــﺰﺭﯾــﻖ ﺧﯿــــﺎﻟَﺘــــ ﻫَــﻢ ﺗﺴﮑﯿــــﻦ ﻧﻤﯽ ﺩَﻫَــــﺪ
ﺩﺭﺩ ﻧﺒــــﻮﺩﻧَﺘــــــ ﺭﺍ ﺁﺧَـــــﺮ ﻣَــــﺮﺍ ﻣﯽ ﮐﺸَــــﺪ
ﺍﯾﻦ ﺧﻤــــﺎﺭﯼ “ ﺗــﻮ
بازباران بي ترانه… گريه هاي بي بهانه…ميخوردبر سقف قلبم يادم آرد،روي ماهت… باورت شايد نباشد!
كه دلم تنگ است برايت!
دلت تنگ یک نفر که باشد ،تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد، و
لحظه ای فراموشش کنی فایده ندارد
تو دلت تنگ است…
دلت برای همان یک نفر تنگ است…
تا
نیاید…
تا
نباشد…
تو هنوز دلتنگی.
بند،بند دلبنده،به بند،بند،دلت،بنده، اهای دلبند بنده خیلی دلم برات تنگه؟؟؟
تمام هوا را بو مـی کشم چشم مـی دوزم…
زل مـی زنم…
انگشتم را بر لبان زمین می گذارم
هـــــــیس…!
می خواهم رد نفس هایش به گوشم برسد…!
اما…!
گوشم درد می گیرد از این همه بی صدایی
دل تنگی هایم را مچاله می کنم
و پرت می کنم سمت آسمان…
دلواپس تو می شوم که کجای قصه مان سکوت کرده ای
که تو را نمی شنوم؟؟؟
نگو که روی زمین نیستی…!!
ﺷﺐ ﯾﻌﻨﻰ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ،
ﺻﺒﺢ ﯾﻌﻨﻰ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮ،
ﻇﻬﺮ ﯾﻌﻨﻰ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺗﻮ،
ﻋﺼﺮ ﯾﻌﻨﻰ
ﺭﻭﯾﺎﻯ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮ،
ﻭﺗﻮ ﯾﻌﻨﻰ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﻦ
دلم برايت تنك مي شود اما با شادي لحظه ديدار خودم را ارام ميكنم…
ديشب ز كوي يار پيام آمد اي عزيز، ديگر زعمق دلت نيست خاطري ز ما، ديشب دلم هواي رخت را دوباره كرد، ديشب دلم ز رخت باز استخاره كرد، ديشب هواي كوچه و پستوي خانه ات، انگار عبوري ز خاطرم دوباره كرد، ديشب هواي دلت اشك چشم را، تامرز بيني و دهان روانه كرد، ديشب دلم گرفت از نبوده بودنت، ديشب دلم هواي بودنت دوباره كرد…
عاشقانه‌های ناب را
برای زنی می‌گویند
که با عطر کلمات
شبی
دل‌آرام شود.
من اما
قرار ندارم
شبی آرام برای تو بسازم.
دلـــــتنگم…

دل نــــکن…

غـــــمگینم…

دل نشـــــکن…

دلـــــدارت دلگیــــره،نــــباشی مـــی میـــره…

ميدونم که خوب به ياد دارى…

که ميگفتى تا تو نخوابى..من نميخوابم.

يادت که هست؟

الان ماه هاست که بيدارم…

خواب ندارم که ندارم…
ولى تو بخواب خسته اى گلم✔

ﭼﻪ ﺳﺨﺖ .. … ﻫﻢ ﺍﺑﺮ ﺑﺎﺷﺪ ! … ﻫﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ ! …
ﻫﻢ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ِ ﺧﯿﺲ ﺑﺎﺷﺪ ! … ﺍﻣـــــﺎ … ﻧﻪ ﺗـــــﻮ ﺑﺎﺷﯽ …
ﻧﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺸﺮﺩﻥ ﺑﺎﺷﺪ …
ﻧﻪ ﭘﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﺑﺎﺷﺪ …
ﻭ ﻧﻪ ﻧﮕﺎﻫـــﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻝ ﺯﺩﻥ
باشمن ماندم و 16 جلد لغت نامه ..که هیچ کدام از واژهایش مترادف”دلتنگی” نمیشود…کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!درد دارد… درد
امشب دلم هوای آن کافه را کرده
که چایش از مهر تو
وقندش محبت توباشد
و تنها مشتری کافه من باشم …
هق
هق هق
هق ه…ق
گريستنم را هم
تكه تكه كردي
شال و کلاهی میبافم با خیالت،تا از سرمای نبودنت یخ نبندم…
وقتی که نیستی…
خاطراتت, بارانی می شوند از سرب داغ!
بر سرم می ریزند و ذره ذره وجودم را می سوزانند!
بی تو غمگینم! بی تو دلتنگم! بی تو من تنها با خودم می جنگم! حرفی بزن! کاری بکن! اخه دل تنها بی تو میمیره!
ﺩﻟﺘﻨـﮕﯽ ﯾﻌﻨـﯽ
ﯾﻪ ﺑﻐﺾ ﮐﻬﻨـﻪ …
ﺑﻬﻮﻧـﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ …
ﺑــﻮﯼ ﻋﻄﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧـﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ …
ﻧـﻔﺴـﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘـﻪ ﺑﺸﻪ …
ﯾﻪ ﺧـﻨــﺪﻩ ﺗـﻠﺦ …
ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﻭﺳﻂ ﻗﻬﻘﻪ ﺧـﻨـﺪﻩ …
ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻨﺘـﻈﺮ …
ﯾﻪ ﺷﺐ ﺗﺎ 3 ﺑﯿـــﺪﺍﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ …
ﯾﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻗﺪﯾـﻤﯽ …
ﻫﻨـﺪﺯﻓﺮﯼ ﺯﺩﻥ ﺗﻮﯼ ﺧﯿـﺎﺑـﻮﻥ …
ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﯿـﺪﺍﺵ ﮐﻨﯽ . . .
ﯾﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺗﻨـﻬﺎﯾـﯽ …
ﯾﻪ ﭼـﺎﯾـﯽ ﺳــﺮﺩ ﺷﺪﻩ …
ﻻﮎ ﻧﺎﺧﻦ ﮐﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪﻩ ﺷﺪﻩ …
ﯾﻪ ﻣﺸﺖ ﺩﻝ ﻧﻮﺷﺘـﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻧﺨــﻮﺭ …
ﯾﻪ ﻋـﺎﻟﻤـﻪ ﺩﻝ ﻧـﻮﺷﺘــﻪ …
ﺩﻟﺘﻨـﮕـﯽ ﯾﻌﻨـﯽ ﺍﻭﻧـﯽ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺑﺎﯾـﺪ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﻧﯿﺴﺖ !!…✘
لبریزِ توام
لبریزِ تو
و غمگین

لبریز
تنها
ترسیده
و غمگین..

ببین که کابوسِ نبودن
با بودنِ یک آدم چه می‌‌کند..

دلتنگي عين يه جاي شكستگي روي عينك آدمه
هر جا نگاه مي كني مي بينيش
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻡ

ﺗﮑﯿﻪ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﺕ

ﻣﻮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ…

ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ

ﺭﻭﯾﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺑﺎﻓﻢ

ﺭﺍﺳﺘـــــﯽ

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻄﺮ ﺗﻨﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ

ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﺖ ﺭﺍ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ

ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﯽ؟

ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﯽ ﮐﻨﻢ
ﺩﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﯾﺎ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﯼ
ﻫﻮﺍﯼ ﺳﺮﺩ
ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻮﺝ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ
ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺸﺖ ﺑﻐﻠﺖ ﮐﻨﺪ
ﻧﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ
ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻦ ) ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ( ﺍﺳﺖ
دلم درهرتپش صدبار آوازتوميخواند، نميدانم توهم ياد دل ماميكنی يانه؟!
شكسته شيشه قلبم
كجائي مرهم دردم،
تورادرغربت عشقم
غريبانه صداكردم…
ﺑﻪ ﻓﻘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ……. ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪﯾﻢ !!
ﻧﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﺩﺵ ﺭﺍ
ﮐﯿﺒﻮﺭﺩﻫﺎ …… ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻫﺎ
ﺗﻠﻔﻦ ﻫﺎﯼ پی ﺩﺭ پی ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ …
جشن دلتنگی
دلم برای بودن کسی که باید بود تنگه خدا بودنش را ازم گرفتی چرا؟؟؟؟
دیریست که از دشنه و دشنام به دورم,
من ماهی خوکرده به این تنگ بلورم,
ای آینه هم صحبت من باش که دیریست,
بی سنگ صبور است دل تنگ صبورم ,
دلم برای چشمانت تنگ شده….
خودت که حوصله ی آمدن نداری….
لاقل کمی نگاه برایم پست کن….
عشقم برگرد دلم هواتوکرده منتظرتم
اي قرار لحظه هاي اضطرار ،
بر روان ديده ام منشين چو خار،
جار ى عشقى به شريان وجود ،
بى تو بايد شعر دلتنگى سرود…
باز هم هوا بارانی است باز دلم تنگ است
باز قلم هوای اضافه کردن بر سطور نا خوانده تو را دارد
دیگر چه بگویم؟چه بنویسم؟درد دلم را با چه کسی بگویم؟
دیگر به هوای اینکه شاید روزی
شاید این نوشته هارا نشانت بدهم هم نمیتوانم  چیزی بنویسم
چون دیگر خواب برگشتن تو برایم رویایی زیباست
ای کاش احساسی به اسم دلتنگی وجود نداشت که باعث بشه مزاحمت بشم..
ﻓـﮑﺮ ﻧـﮑﻦ ﮐﻪ ﻓـﺮﺍﻣـﻮﺷﺖ ﮐـﺮﺩﻩ ﺍﻡ …
ﻳـﺎ ﺩﻳـﮕﺮ ﺩﻭﺳـﺘﺖ ﻧـﺪﺍﺭﻡ !
ﻧــﻪ !
ﻣـﻦ ﻓـﻘﻂ ﻓﻬـﻤﻴـﺪﻡ :
ﻭﻗـﺘﻲ ﺩﻟـﺖ ﺑـﺎ ﻣـﻦ ﻧـﻴﺴﺖ ؛
ﺑﻮﺩﻧـﺖ ﻣﺸـﮑﻠﻲ ﺭﺍ ﺣـﻞ ﻧـﻤﻴﮑـﻨﺪ ،
ﺗـﻨﻬﺎ ﺩﻟـﺘـﻨـﮕﺘﺮﻡ ﻣـﻴﮑـﻨﺪ ..✘
دلتنگی هایم کمرشکنند اما به امید دیدن دوباره ات تحملم رابه فلک کشانده ام…
شاید یه روزی بیایی که نباشم اما یه روزی خواهی آمد و من به این شایدهاست که امید بستم.
و برای این شایدها نفس می کشم.
اگر نمی دیدمت، ازت خوشم نمیامد. اگر ازت خوشم نمیامد، عاشقت نمی شدم. اگر عاشقت نمی شدم، دلم برایت تنگ نمی شد.
اما دیدمت، عاشقت هستم و دلتنگت خواهم شد.
برای توصیف حالم همین یک جمله کافیست …خنده هایم درد میکند !!!
شب یعنی یاد تو,صبح یعنی دلتنگم برای تو,ظهر یعنی انتظار تو,عصر یعنی رویای تو و تو یعنی تمام لحظه های من
عشق من، بعضی وقتها اینقد دلم برات تنگ میشه که دوست دارم دستم رو دراز کنم و از تو افکارم درت بیارمو بهت بگم چقد دلم برات تنگ شده… دوست دارم… از ته دل ببوسمت…مثل همین الآن که دلم برات تنگ شده…
ﺧﻮﺵ ﺑﮧ ﺣﺎﻝ ﺁﺳﻤﻮטּ ڪﮧ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﺑﮯ
ﺑﮩﻮﻧﮧ ﻣﮯ ﺑﺎﺭﻩ …
ﺑﮧ ڪﺴﮯ ﺗﻮﺟﮧ ﻧﻤﮯ ڪﻨﮧ …
ﺍﺯ ڪﺴﮯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﮯ ڪﺸﮧ …
ﻣﮯ ﺑﺎﺭﻩ ﻭ ﻣﮯ ﺑﺎﺭﻩ ﻭ …
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻣﮯ ﺑﺎﺭﻩ ﺗﺎ ﺁﺑﮯ ﺷﮧ ‌ …
ﺁﻓﺘﺎﺑﮯ ﺷﮧ …!!!
ڪﺎﺵ …
ڪﺎﺵ ﻣﮯ ﺷﺪ ﻣﺜﻞ ﺁﺳﻤﻮטּ ﺑﻮﺩ …
ڪﺎﺵ ﻣﮯ ﺷﺪ ﻭﻗﺘﮯ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺑﺒﺎﺭﮮ ﺗﺎ
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺁﻓﺘﺎﺑﮯ ﺷﮯ …
ﺑﻌﺪﺵ ﻫﻢ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﮧ ﺍﻧﮕﺎﺭ ڪﮧ ﺑﺎﺭﺷﮯ ﺑﻮﺩﻩ .
دل تنگم و جز روي خوشت در نظرم نيست
در گيتي و افلاك به جز تو قمرم نيست
با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم
بي لذت ديدار تو شب را سحرم نيست.
می گویند فردا روز آخر دنیــ ا استـ
خوشحــالم !
نـ َ بـ ِ خاطر آرزویی کـ نا تمام ماند
حداقل آخــرین روز دلتنگــی من استــ …
دلم تنگ است….. خیلی. تنگ… برای او… اما او بیخیال است!!!!

دست هایم
این روزها بوی حافظ می دهند
تـفال که می زنم
کنعـانم
بدجـور
یوسفش را می خواهد…

هیچ چیز این دنیای بزرگ مال من نیست
حتی…
خوابهایم

طلوع کن از سرزمین رویاهایم ای ستاره ی شب های تاریکم ! آسمان دلم را منتظر مگذار…
همه ميگن 1ساعت يعني 60دقيقه و1دقيقه يعني 60ثانيه،اماهيچكس بهم نگفت كه1ثانيه بدون بي تويعني 60سال
دلتنگی …
از نیمه های شب وقتی که تیک تاک عقربه ها عمق تنهاییت را به رخ می کشند ، آغاز می شود
دلم گرفته و جز سکوت کاری نمیتوانم بکنم،چراکه این روزها هیچکس معنای دلتنگی را نمیفهمد
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ

ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﯾﮑﯽ ﺗﮑﻮﻧﺖ ﺑﺪﻩ …

ﺗﮑﻮﻧﺖ ﺑﺪﻩ ﺑﮕﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﯽ، ﺑﺴﻪ ﺩﯾﮕﻪ !!

ﺗﻮ ﻫﻢ ﮐﻮﺭﻣﺎﻝ ﮐﻮﺭﻣﺎﻝ ﺑﺮﯼ ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ﭼﮏ ﮐﻨﯽ!

ﺑﺒﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺑﺮﺍﺕ ﺍﻭﻣﺪﻩ !!..

” هنوزﺧﻮﺍﺑﯽ ﺗﻨﺒﻞ”؟

ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﯾﮑﯽ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﺖ ﻣﯿﮕﻪ.

ﺑﻪ ﭼﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟

ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﺎﯼ …

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﺩﺍﺕ، ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﺎﺕ، ﺑﻐﻀﺎﺕ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ !…

ﭘﯿﺸﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﮕﯽ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺷﺪ،

ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ! ؟

ﺍﻭﻧﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ ﺗﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﻣُﺮﺩﯼ،

ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ، ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﻔﺲ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﻫﺎ…

ﻫﻨﻮﺯ ﺟﺴﻤﺖ ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭ …!

مرا با خيالت تنها نگذار

خيالت اصلاً به تو نرفته…

مهربان نيست

آزارم ميدهد..!!

دلم خودت را ميخواهد…

میفمهی!!!خودت را…

امروز دلم شکست بازاز همان جای همیشگی
کاش میشد اخر اسمت نقطه ای گذاشت تا دیگر شروع نشوی.
کاش میشد فریاد بزنم پایان….
عاقِبَت . . . .

یٰادَت مَرا دارْ خواہَد زَدْ . . .

دُرُسْت جایے وََسَطِ
ھَیٰاھْوےِ
خٰاطِراتِ شْیرینِمٰانْ

راضْے بِہ مَرْگَم کِہ نیستے؟؟؟

پَس “بَرْگَرد” . . .

آنگاه که خنده بر لبت می میرد
چون جمعه ی پاییز دلم می گیرد
دیروز به چشمان تو گفتم که برو
امروز دلم بهانه ات می گیرد
فقط کافی است که تو باشی، حضورت پازل تنهاییم را بهم میزند
ﺩﻝ ﺗﻨﮓ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﻨﮓ ﻫﻢ ﺑﺒﺎﺭﺩ
ﺟﺎﯾﺶ ﺧﺎﻟﯿﺴﺖ
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ…
اين دنيا جاييست كه
وقتي زانوهايت را از شدت تنهايي بغل گرفته اي به جاي همدردي…برايت پول خرد مي اندازند.
برای دلم
گاهی مادری مهربون میشم
دست نوازش به سرش میکشم
میگم :غصه نخور میگذره
برای دلم
گاهی پدر میشم
خشمگین میگم :بس کن دیگه بزرگ شدی
گاهی هم دوستی میشم مهربون,,, دتش رو میگیرم,,, میبرمش به باغ خیال
دلم
از دست من خسته ست
ساده بودم که تورا ساده تجسم کردم
بعد لبخند تو با گریه تبسم کردم
آشنا با همه ی پنجره های شهرم
چون تورا پشت همین پنجره ها گم کردم
روزى که تو برگردى … پاييز ميره از اينجا… تعبير ميشه خواب من…حقيقت ميشه رويا… روزى که تو برگردى گل رفيق گلدونه… چشمام پر از اشک شوق روزه رقص بارونه… اسمون شهرمون خيلى وقته دلتنگه..روزى ک برگردى باز اسمون خوش رنگه…بايد واسه ديدن تو خونه رو پر از گل کرد… اين روزا رو تا اون روز بايد تحمل کرد…..
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﻳﻢ،
ﺩﻟﺨﻮرے ﻫﺎﻳﻢ،
ﺩﻟﺘﻨﮕے ﻫﺎﻳﻢ ﻭﺗﻤﺎﻡ ﺍﺷﮑﻬﺎﻳﻢ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﺮﺍے ﺑﻌﺪ …
ﺗﻨﻬﺎﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻣﻦ
ﻧﻤﻴﮕﺬﺷﺖ ….؟؟؟
ﺗﻮ ﻭ ﺟـــﺎﺩﻩ ﻫﺎ

ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯾــــﺪ

ﺗـﺎ . . .

ﺑــــﯽ ﺍﻧﺘﻬـــــﺎ ﺑﻤﺎﻧــــــﺪ

ﻃﻮﻝ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻬــــــﺎﯼ ﻣـــﻦ . . .

عجب دنیایی شده است بایدطوری دلتنگ شویم که به کسی برنخورد
ﺳﻼﻣﺘـــــﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ ﮐﻪ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ …
ﺑﻐـــــــﺾ ﺩﺍﺭﻩ ﺧﻔﻤﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﻪ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻢ …
ﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺁﺭﻭﻡ ﮐﻨﯿﻢ
ﻣﯿﮕﯿﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮﻩ ﻏﺮﻭﺏ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﺳﺖ . . !!
اشک عرق دویدن خاطرات در یاد است؛ بیا ببینمت تا خاطراتم آرام شوند؛ اشکهایم ساکت….
بعضی وقتا آدم آنچنان دلتنگ می‌شه،که اگه اونی‌ که نیست بفهمه، از نبودِخودش خجالت میکشه….
ﻣﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻍ ﺩﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﻣﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ،
ﻣﭙﺮﺱ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﺮﺍ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻫﺴﺘﻢ
ﺩﻟﻢ ﺑﯿﻦ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ
اتل متل دلتنگى عجب حس قشنگى/دلم كرده هوايت جان ودلم فدايت
دلم گرفته به خداهرچه قدنامه بنويسم کاغذهاکمه هرچه قداشک بريزم بازم کمه هرچه قدجمله ياانشاى عاشقانه بهت بگم بازم کمه به خدا
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ،
ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ،
ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻦ،
ﻳﺎﺩ ﺗﻮ،
ﻭ ﻋﺼﺮ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻤﯽ ﺑﻬﺎﺭﯼ،
ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻓﺼﻠﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﻳﺶ !!
ﺍﺷﮏ ﻣﻦ !
ـ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ! ـ
ﻭﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺗﻮ، ـ ﺁﺑﯽ ـ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .!!
ـ ﺩﻟﻢ ـ
ــ ﻭﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ،
ﻧﻤﯽ ﺑﻴﻨﺪ،
ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ ﺑﺮﺭﺍﻩ،
ـ ﭘﺎﯼ ﺭﺍ !! ـ
ﺑﺎ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﺮ ﮔﺮﻳﺒﺎﻥ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺁﺳﻤﺎﻥ !
ـ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ ـ
ﺑﺎ ﺑﻐﻀﯽ ﺩﺭ ﮔﻠﻮ ﻭ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺕ !
ـ ﺍﺷﮏ ! ـ
ﻭ ﻣﺎﺗﻤﯽ ﺩﺭ ﺩﻝ !!
ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ؟ !
ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ … ؟ !!!
سري را كه درد نمي كند “دست مال” نمي بندند…
اما سر من درد مي كند براى ” دستي” كه “مال” تو باشد…
دلم تنگ است این شبها یقین دارم که میدانی/صدای غربت من را از احسا سم تو میخوانی/شدم از درد تنهایی گلی پژ مرده و غمگین/ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو میدا نی.
دلم براي کسي تنگ است
كسی كه خالي وجودم را از خود پر ميكرد و پري دلم را با وجود خود خالي
دلم براي کسي تنگ است
کسي که بي من ماند کسي که با من نيست
مرابه تو هیچ تملکی نیست.جزاینکه هر لحظه دلم برای مهربانیت تنگ میشود…
باران ک میبارد دلم برایت تنگ تر میشود …راه می افتم…بدون چتر…من بغض میکنم…آسمان گریه.
دلم تنگ است برای روزهای بارانی ای که باوجودت افتابی میشد..
برای ان وقت هایی ک میگریستم تا اشک هایم راپاک کنی..
دلم تنگ است..
برای یک بیقراری
ازجنس آرامش تو..
این قلبم است که عاشق توست،این چشمهای من است که باران عشق درآن می باردواین لبهای من است که برایت میخواندشعردلتنگی را
آسمون به دریا گفت اینجا خیلی خوبه همه جارو میشه دید ,دریا گفت این پایین از اون بالا خیلی بهتره ,چون فقط تو رو میشه دید ,تقدیم به آسمون قلبم ,که امشب اشکای دوریش نمیزاره ببینمش
من زانو هایم را در اغوش کشیده بودم آنگاه که تو برای در آغوش کشیدن
دیگری به زانو درآمدی
دلتنگم دلتنگ از لحظه های بی تو سر کردن دلتنگ ازبودونبود از روزایی که همیشه دردن دلتنگ از چشمای قشنگت که هیچوقت دروغ نمی گن دلتنگ از چشمای خیسم که باید تا ابد اشک بریزن……….
سوگندبه زیبایی چشمهایت وبه ریزش همیشگی اشکهایم که من به خیال باتوبودن نیزقانعم،پس خیالت راازمن نگیرکه خیالت مهربان ترین تصویردنیاست.!
سر زده بیا…

کمی آشفتگی بد نیست…

آن وقت تکاندن شانه های پر غبارت

و مرتب کردن موهای پریشانت…

بهانه ای می شود برای زندگی…

ﺍﯾﻦ ﻭﻗﺖ ﺷﺐ ﺍﻧﮕﺎﺭ
ﮐﺴﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺍﻧﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ
ﻻﯼ ﺑﺮﻓﻬﺎ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﺩ …
*
ﮐﻢ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻡ
ﺑﺮﻑ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻫﯽ ﺁﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ …
*
ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ
ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ
ﺣﺎﻻ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻏﭽﻪ
ﺣﺘﯽ
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﻢ
ﻧﻤﯽ ﺭﻭﯾﺪ
شعری به نام تو ، اما بدون تو
از شاعری غریب ،تنها، بدون تو
خوبی؟،سلامتی؟ آغوش خاطره
دلتنگ و خسته ام ، زیبا، بدون تو
این شهر لعنتی، درکم نمی کند
این مردمِ بدِ ، رسوا،بدون تو
آنجا چه میکنی، تنها بدون من
اینجا چه می کشم ،تنها بدون تو
شکل غم فروغ، آغاز فصل سرد
معنی نمی دهد،سرما، بدون تو
ادعا ميکند حرفم را ميفهمد!
چطور باور کنم؟
وقتى ميگويم دلم برايش تنگ است
وهيچ کارى نميکند!
آهای تو که زیر بارون داری میخندی کمی با حیا تر بخند دل آسمونی گرفته تاتو بخندی
ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ
ﻣﯿﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ
ﺑﺒﯿﻦ ﻣﻦ ﺩﻝ ﺑﻪ ﮐﯽ ﺩﺍﺩﻡ
ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺩﻡ
ﺩﻟﻢ ﺷﯿﺸﻪ ﺩﻟﺶ ﺳﻨﮕﻪ
ﻭﺍﺳﻪ ﺳﻨﮕﺶ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮕﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ
ﻣﯿﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ
ﺑﺒﯿﻦ ﻣﻦ ﺩﻝ ﺑﻪ ﮐﯽ ﺩﺍﺩﻡ
ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺩﻡ
ﺩﻟﻢ ﺷﯿﺸﻪ ﺩﻟﺶ ﺳﻨﮕﻪ
ﻭﺍﺳﻪ ﺳﻨﮕﺶ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮕﻪ
روزهایی که می بینمت ، نفسم می گیرد و روزهایی که نیستی دلم
اما تو باش ! تحمل اولی آسان تر است
بعضی وقتا انقد دلتنگت میشم صدای نفساتم آرومم میکنه
در هم گره مـے خورند, مـے پیچند

میبینـے

وقتـے نیستـے

حتـے موهایم هم بـے تابـے مـے ڪـنند!

وقتی دلتنگ کسی باشی با صدای دستفروش دوره گردی هم گریه میکنی.
عشق یعنی بعد از سالها هنوز هم شمارش تو ذهنت هست هنوزم تولدش یادته هنوزم دلت میخواد یک زنگ بزنی بهش یا حتی یک پیام اما دیگه نمیشه
اون یه دونه یوسفی که برگشت به کنعان، استثنا بود! تو غمت را بخور!
در وجودم، بی کسی ها تاری از غم می تند
دل برای با تو بودن ها . . . گلم! لک می زند
خسته ام از های و هوی لحظه های انتظار
کی . . . ؟ لبانت بغض ها را از لبانم می کند
ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﻭ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﺖ …
ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮﮒ ﺗﺪﺭﯾﺠﯽ ….
ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺬﺍﺏ ﻭ ﮐﺎﺑﻮﺱ …
ﯾﻌﻨﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﻋﻄﺮ ﻣﺴﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﯼ ﺗﻨﺖ….
ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﻭ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭﯼ
وقتى به تو فکر ميکنم جاده مى آيد…
وقتى در جاده مى روم تو همراهم نيستى
تو و جاده درتنهايى من همدستيد..
این خط و این نشان
که دلت برای هیچکس به اندازه من تنگ نخواهدشد…
برای نگاه کردنم،بوسیدنم،خندیدنم!!!
برای تمام لحظه‌هایی که کنارم داشتی…
دلت برای همه اینها تنگ خواهد شد…شک ندارم!!
بگذریم عزیزم
سلام مرا به روزهای تعلل ات برسان
روی خوش غرورت را ببوس…
لجبازیهای من هم بلند بلند سلام می رسانند
وعده دیدارمان باشد راس ساعت پشیمانی
چیـــــــزهایی هســـــــت که نمی دانـــــــــــی …
مثل عمـــــق دلتنگــــــــــی ام …
که هــــــــرروز بیشتـــــــــر از قبـــــل درونــــش فـــــــرو می روم …
بی آنکـــــــه انتهــــا داشتـــــــه باشــــــد …!!!
این روزها حسـﮯ دارم

آمیختـﮧ با دلتنگـﮯ. . .

بازوانـﮯ مـﮯخواهم ڪـﮧ تنگ در برم گیرد

اما نـﮧ هر بازوانـﮯ !

تنها… حصار آغوش” تو “

آدمای دلتنگ …
وقتایی که خیلی بهشون خوش میگذره و میخندن
یهو سرشون رو برمیگردونن اونوری …یکم ثابت میشن ؛ یواش یواش چشماشون پر اشک میشه
اه از که نالم
اه از چه نالم
دیگر از خستگی هایم خسته شدم
من خود آزارم. . . . . !

میدانم خاطراتت مرا آتش میزنند ،

ولی هنوز هم توی این هوای سرد تکی،
روی نیمکت قرار همیشگیمان به خاطراتت خیره می شوم. . . . .

مشق شب می نویسم!

_ صدبار، از روی هرکلمه _

دلتنگی ممنوع!

خاطره ممنوع!

خاطره بازی هم!

و مشق می کنم هر غروب تمام این ها را …

تا که باور كنم دوره ی خوشی های دلم گذشته!!

اما …

چه فایده که به گوش دل ساده ی خوش باورم نمی رود!

ﻧﺎﮔﻬﺎטּ ﺍﺯ ﺗﺼﻮﺭ ﺁﻧڪﮧ ﺩﻟﺘـ ﺑﺮﺍﯾﻤـ ﺗﻨﮕـ ﺷﺪﻫـ ﺑﺎﺷﺪ
ﺩﻟﻤـ ﺿﻌﻔـ ﻣﯿﺮﻭﺩ
ﮧﭼ ﺁﺭﺯﻭﯾﮯ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧڪﮧ
ﺗﻮ ﺑﮧ ﻣـטּ
ﻭﺍﺑﺴﺘﮧ ﺷﺪﻫـ ﺑﺎﺷﮯ
بعضی وقتا
اينقد دلم برات تنگ ميشه

که دوست دارم
تو رو از تو روياهم بيرون بکشم

و با تمام وجود

در آغوش بگيرم..

♥•●•♥•●•♥•●•♥•●•♥•●•♥

کاش بودی و میدی
از درون میسوزم
و وجودم از سردر گمی در حال نابودی
کجایی
وقتی در تنهایی خود قدم میزنم
خاطرات باتوبودن آزارم می دهد

چه پریشانی لذت بخشی است ” دلتنگ توبودن ”

دلم برای شنیدن صدایت تنگ شده … برای دیدنت …

دیشب درخواب منتظرت بودم
امابه خوابم هم نیامدی !

ومن درد انتظاررادرخواب هم حس کردم …

ﮐﺠﺎﯾﯽ؟ ﺍﯾﻦ ﺷﻮﺭﯾﺪﻩ ﺩﻝ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺮﺝ ﺑﻪ ﺩﺷﺖ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﺧﯿﺴﯽ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻧﺸﺴﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﯼ
ﮔﻤﺸﺪﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ! ﻧﯿﺴﺘﯽ ! ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺑﺪﯼ ﺭﻓﺖ ﺩﺭ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯿﺂﯾﺪ
ﻧﯿﻤـﮧ ﺷَﺐ ﺍَﺳﺖ ﺍﺗـﺎﻕِ ﺗـﺎﺭﯾڪ
ﺗـَﺨﺖ ﺧﻮﺍﺑـَـﻢ … ﺑـﺎﻟِـﺶ ﺧـﯿﺴـَـﻢ
ﻭ ﺑــﺎﺯ ﻣَﻨـﻢ
ڪـﮧ ﺍَﺯ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﺘَﻨـــﮕﮯ
ﻣُﭽـﺎﻟـﮧ ﻣﯿﺸَــﻮﻡ ﺯﯾـــﺮِ ﭘَﺘـــﻮ
ﺗﻤـﺎﻡ ﺍُﺳﺘـﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯾـَـﻢ ﺗﯿـــــــﺮ ﻣﯿﮑِﺸَـﺪ
ﺗَــ ــﺮڪ ڪَﺮﺩﻥ ﯾــﺎﺩ ﺗــــﻮ
ﺍﺯ ﺗَـﺮڪ ﺍِﻋﺘﯿـ ــــﺎﺩ ﻫَــﻢ
ﺳَـﺨﺖ ﺗـَـﺮ ﺍَﺳﺖ …
انگار همه جای دلت غصبی است ، کجا نماز عشقم را بخوانم ؟
چشمهایت را باز کن
میخواهم کمی نفس بکشم …
از این فاصله هم نفس هایم به چشمهای تو وابسته است
دل تنگم که جای خود دارد …

عـــآشـق شُــده اے دل …

غَــــــــم ـهآيَتـــــــ مُبـــــــآرڪــ

ﺩﻟﺘـﻨﮕـــــﻢ …
ﻫــــــﻤـــﯿﻦ !
ﻭ ﺍﯾــــــﻦ ﻧﯿــــــﺎﺯ ﺑﻪ ﻫــــﯿﭻ ﺯﺑـــﺎﻥ ﺷﺎﻋــــﺮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻧــــﺪﺍﺭﺩ …..
اينجا در دنياي من گرگ ها هم افسردگي مفرط گرفته اند
ديگر گوسفند نمي درند
به ني چوپان دل مي سپارند و گريه مي كنند…
رویا پاکیزه
من از باد و من از طوفان سراغت را نمی گیرم
از این دنیای بی سامان، سراغت را نمی گیرم
سراغت را گرفتم از همه، حتی در و دیوار
و دیگر از در بی جان ، سراغت را نمی گیرم
فرقی نمیکنه هوای الان چند نفره ست
.
.
.

مهم اینه که تو نیستی و من مجبورم”تنهایی” دلتنگی آسمون رو تحمل کنم

زچشمت اگر چه دورم هنوز…پر از اوج وعشق و غرورم هنوز
اگرغصه بارىد از ماه وسال…به ىاد گذشته صبورم هنوز
شکستند اگر قاب ىاد مرا…دل شىشه دارم بلورم هنوز
سفر چاره دردهاىم نشد…پر از فکر راه عبورم هنوز
ستاره شدن کار سختى نىست…گرشتم ولى غرق نورم هنوز
پر از خاطرات قشنگ توام…پر از ىادو شوق و مرورم هنوز
تو را گم نکردم خودت گم شدى…من شىفته با تو جورم هنوز
اگر جنگ با زندگى ساده نىست…در اىن عرصه مردى جسورم هنوز
اگر کوک ماهور با ما نساخت…پر از نغمه پک وشورم هنوز
قبول است عنر خوشى ها کم است…ولى با توام پس صبورم هنوز
امشب باران سختے میبارد؛ بغض ھایم رابا آسمان شریک شدم…
ای دل …
اگر درد داری…
تحمل کن…روی هم که تلنبار شد…
دیگر نمیفهمی کدام درد از کجاست…!
کم کم خودش بی حس میشود…!
این روزها

آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست

که رخت های دلتنگیم را

فرصتی برای

خشک شدن نیست

شبا هنگام با یادت، ستاره ای می شومو سفر می کنمبه قلب آسمان شاید ببینمت ای تنها دلیل بودنم!
ﮐﺎﻏﺬﻫﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺩﻓﺘﺮﻡ
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ …
ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﻠﻢ ﺯﺩﻥ
ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﮕﺮﯾﺴﺘﻦ
ﻭ ﺍﺑﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ ….
ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ !
ﻧﻪ !…
ﺩﺭﯾﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﺲ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ … !
ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ
ﻧﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮ ﻧﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺩﯾﮕﺮ
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﺎﯾﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﻠﺖ ﻟﺒﺨﻨﺪ
ﻣﯿﺰﺩﻡ
ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺩﺭﺩﯼ …..
عاشق شدم و محرم این کار ندارم / فریاد که غم دارم و غمخوار ندارم
بسیار شدم عاشق از این پیش / آن صبر که هر بار بود ، این بار ندارم
موجود بی آزاری هستم
کار می کنم
قصه می خوانم
شعر می نویسم
و گاهی
دلم که برایت تنگ می شود
تمام خیابانها را
با یادت پیاده می روم!
شبا برات اشک میریزم یک دل سیر
پس شب بخیر سادمو ساده نگیر
این روز هاقلبم گهگاهی می ایستد.نفسم گهگاهی بالا نمی آید.خنده ام گهگاهی با گریه قاطی میشود.حتی گهگاهی فکر میکنم… زنده نیستم دیگراما دلم نه گهگاهی……که همیشه برای تو تنگ است.راستی تو خوبی؟این روزهایت چگونه است؟
سنگين است تكليف بى تو بودن. تو آسوده بخواب!من مشق گريه هايم مانده…
دلتنگیاتو بردار به روی قلبم بذار تکیه بده به شونم تو این مسیر دشوار اگه منو نمیخوای حرف دلم رو گوش کن فقط برای یک بار بعدش خدانگهدار

تنهایی خیلی سخته وقتی چشام به راهه وقتی که شب سیاهه وقتی بدون ماهه !

دلـــم گرفته
از این روزگاران بــی فروغ

از این تکـــرارهای نــــاپـایـان

دلم گرفته از این همه کــینه این همه دروغ

از این مردمان نـــا مهربان و بی وفـــا دلم گرفته

دلم برای کوچه پس کوچه های مهربــــانی ها تـــنگ است !!!

ﻭ ﺍﻳﻨﻚ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺮ ﻟﺒﻪﺀ ﭘﻨﺠﺮﻩﺀ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﻣﻲ ﻧﺸﻴﻨﺪ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ
ﺗﺎ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻱ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻋﺒﻮﺭ ﻛﻨﻢ
زندگی تلخه زندگی ترسه زندگی درده ولی،باتو بهشته من اگه تنهام،تنها با غمهام غرق ماتم هام،اینم از سرنوشته.چرا سرنوشت من اینطور رقم خورد؟چرا عشق خوبمون بدجور بهم خورد،گفته بودم شعر من رنگی نداره،میخونم که تا برگردی دوباره،قلبم،قلبم داغونه،چشام،چشام گریونه،چرا نموندی پیشم؟دارم دیونه میشم،دستام،دستامو بگیر،برگرد،برگردو ببین دیگه دارم میمرم،دارم آتیش میگیرم،نذار تو حسرت عشقت بمونه این دل تنها،دارم میمیرم،از دوریت نذار بمونم تو غمها،غمها کسی جز تو نمیتونه باشه،امید قلب من باش نذار قلبم ازت جدا شه،چرا سرنوشت من….
ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺩﻟﻢ
ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮﮐﯽ ﻟﺠﺒﺎﺯ ﭘﺎﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﮑﻮﺑﺪ
ﺗﻮﺭﺍﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻓﻘﻂ ﺗﻮﺭﺍ
باران كه مي بارد دلم برايت تنگ تر مي شود راه مي افتم بدون چتر …من بغض مي كنم اسمان گريه
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ، ﭘﺮ ﮐﻪ ﻧﻪ .. ﭘﺮ ﭘﺮ ﻣﯿﺰﻧﻪ..
ﻭﺍﺳﻪ ﺑﻮﺩﻧﺖ.. ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻧﺖ..
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﺮﻣﻮ ﺑﺬﺍﺭﻡ ﺭﻭ ﭘﺎﺕ ﻭ ﺩﺳﺘﺎﺗﻮ ﻓﺮﻭ ﮐﻨﯽ ﻻﯼ ﻣﻮﻫﺎﻣﻮ ﺑﮕﯽ:
ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻣﯽ !
ﺑﻌﺪ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﭼﺠﻮﺭﯼ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺣﺮﻑ ﺗﻮ ﺁﺭﻭﻡ ﻣﯿﺸﻢ ..
ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ.. ﺧﯿﻠﯽ.……
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﺑﻮﺩ.. ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ.. ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﻣﯿﺎﻥ
ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﻦ. .
دلتنگم..
ميگويند زمانش نرسيده
شراب که شدم بيا
تو
جام بياور
من
جان را..
زنده ایم!
دنیا نابود نشده؟!

اه بازم باید صبر کنیم
دلتگی بکشیم
حقیر شیم
مگه قرار نبود دنیا نابود شه پس چی شد؟

آی دنیای لامصب کاش یه ذره مردونگی داشتی کاش یه ذره احساس داشتی کاش یه ذره میفهمیدی منه بدبختو که الان نخوابم تواین موقع از شب بشینمو از دلتنگی عشقم برات بنویسم اگه یه ذره غیرت داشتی الان حال من این نبودبه جای اینکه از دوریش بسوزم توبغلش آروم خوابیده بودم
ای خداااااااااا
تا کی؟؟؟؟؟
:””(
آسمون دلش گرفته پر ابره پر بارون؛مثل وقتی که جداشد لیلی از چشمای مجنون؛قسمت ما شده انگار صبر و تنهایی و دوری؛بخدا واست میمیرم کافیه بگی چه جوری
بيتابم و دل براي ديدار تو تنگ است ، تقصير دلم نيست نگاه تو قشنگ است
دلم تنگ شده واسه کسی که نمیدونه….میدونم که اگر نزدیکش بشم،دور میشه از من….پس نمیخوام بفهمه دور میمونم که نزدیکم بمونه…
درها را باز گذاشته ام …
نه تو می آیی … نه خیالت میرود …
دلــم بــراش تــنــگ شــده……. خـــيــلــي بــهــش فـــكــر مـــيــكــنــم……. مـــيـــگــن اگــه از اعــمــاق وجــودت بــه كـــســي فــكر كــنــي اونــم اون زمــان داره بــهــت فــكــر مــيــكــنــه….. خــــــــدايـــــا يــعــنــي داره بـــهــم فــكــر مــيــكـ
این اشک خون بهای عمر رفته ی من است،
میراث من نه به قید قرعه، نه به حکم عرف همه را یکجا سند زده ام،به حرمت چشمانت
به نام تو
سر آن ندارم امشب که بگیرم از تو حالی
بگذار غرق نور تو نباشد این حوالی !
دل عاشقم همان به که ز دوریت بسوزد
که تو نازنین مبادا که ز دیدنم بنالی
غم دام و دانه دیگر به دلم نمانده امّا
چه توان نمود با بی کسی و شکسته بالی !
شده‌ام چو اشک ، آبی که نشسته ام در اتش
نه تحمّل فراقی نه تصوّر وصالی !
شده ذوب در هوای تو چو ذره‌ای وجودم
چه کنم اگر خودم را نزنم به بی‌خیالی !
ﺑﺎﯾـנ ﺑﻔﻬﻤـﮯ ﻭﻗﺘـﮯ נﻟـــــــــــــــــــــــــﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
ﺗﻨﻬﺎﯾـﮯ !
ﺑﺎﯾـנ ﯾﺎנﺑﮕﯿﺮﮯ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺗﻮﻗﻊ כּ ـנﺍﺷﺘـﮧ ﺑﺎﺷـﮯ !
ﺑﺎﯾـנ ﻋﺎנﺕ ﮐﻨـﮯ ﮐـﮧ ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﺴـﮯ נﺭﺩ נﻝ ﻧﮑﻨـﮯ !
ﺑﺎﯾـנ נﺭﮎ ﮐﻨـﮯ ﮐـﮧ ﻫﺮ ﮐﺴـﮯ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺧﻮנﺷﻮ ﺩﺍﺭס !
ﺑﺎﯾـנ ﺑﻔﻬﻤـﮯ ﻭﻗﺘـﮯ נﻟﺘﻨــﮕـﮯ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺣﻮﺻﻠﺘﻮ ﻧﺪﺍﺭס !
ﺑﺎﯾـנ ﻓﻬﻤﯿﺪס ﺑﺎﺷـﮯ ﮐـﮧ ﺩﯾﮕـﮧ ﻭﺟﻮנﺕ ﻣﻬﻢ כּ ـﯿﺲ …
دل هایم برایت تنگ شده اند …
آخر تو که نمی دانی ، برای فراموش کردنت دو دل شده ام !
عشقت شوخى زيبايى بود که باقلب من کردى
زيـــــــــــــبابود…امــــــــــــاشوخى بود…
حـــــــــــــــــالا…
توبى تقصيرى خداى تو هم بى تقصير است
تمام اين تنهايى تاوان اشتباه خودم بود…✔
ميخوام اعتراف کنم…

به اينکه مدتى ست فقط با پيامهاى گذشته ات دلخوشم…

بعضى اوقات ميخندم..باورت ميشه؟

اما در آخر چيزى جز گريه ندارم..باورت ميشه؟

ببار باران

ببار با ترانه

بگذار یادم بیاد

آن روزهای شیرین

که منو او دست در دست

مرور میکردیم خاطرات دیرین

و میخوردیم قهوه

و این چقدر تلخه

که با گوهر های فراوان

میزنی بر بام خانه

اما دیگر

نیست

و حالا جای باران

این اشک های منه ک روانِ

و این ذست های منه ک لرزانِ

و این نگاه منه که

پر تب و غم داره

و این پاهای

اوست

که پا روی دلم میذاره

پس ببار باران…….

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽِ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ
ﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﯿﻢ ﺑﺒﯿﻨﯿﻤﺶ
ﻭ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﺵ ﺭﻭ ﺑﺸﻨﻮﯾﻢ
ﻭﻟﯽ ﺑﺪﺟﻮﺭﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﺸﯿﻢ !..
اگر همین قدر که در آسمان ستاره هست، ماه بود، باز هم این زندگی بی تو سیاه بود.
همسرعزیزم خیلی دلم برات تنگ شده
همیشه جایی در حوالی دلتنگی من جاری میشوی…
جاری میشوی در برابر چشمانم…
و میباری آنقدر تا زلال شوم…
تا آسمانی شود هوای دلم…
آنقدر که با همه ی روحم حس کنم…
داشتن تو…
می ارزد…
به تمام نداشته های دنیا…
شب ها چراغ دلت رو روشن بذار تا فرشته ها راه پاکی رو گم نکنن شب های بی فرشته سنگین میگذره مثل روزهای بی تو
اینجا در تاریکی نشسته ام
خسته ام
در هم شکسته ام
من… دل بسته ام
) شاملو (
چقدر دل تنگ شده ام و چقدر کم توقع
نه آغوشت را می خواهم
ونه یک بوسه
نه دیگر بودنت را…
همین که بیایی و یک نفس بزنی در این دنیا…
مرا به آرامش می رساند…
امروز که محتاج توام جای تو خالی فردا که بیائی به سراغم نفسی نیست
پـس کـی تـمــآم میـ شـود..شـبـهـــایی کــه..
دور از تــو..
بــآ خـیـال چشمـآنتـ..
تــآ سـحــر چـشم بـر هـم نـمے گـذارم..
حـسـرتـ بودن در آغـوشتـ..
دیـوآنــه ام مے کـنــد…✔
ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺩﻝ ِﺗﻨﮕﻢ؟
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻢ …
ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ ؟ !!!!!!!! ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺭﺍ
به کی قول داده ام که دلتنگی هایم را لبخند بزنم و سکوت کنم؟به کی قول داده ام که سهم من بیش از این نیست؟راستی همه می دانند من سرم برود قولم نمیرود…✔
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺧﻂ ﮐﺸﯿﺪﻡ
ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺎ ﻣﺮﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻂ ﺯﺩﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ …
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺭﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩﯼ
ﮏﯾ ﺧﻂ ﮐﺸﯿﺪﯼ ﺗﻨﻬﺎ ، ﺁﻥ ﻫﻢ ﺭﻭﯼ ﻣﻦ
ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺖ ﺑﯿﺎﯾﻢ
ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ “ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ” ﻫﺮﮔﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ
دلتنگم از همه دلتنگی ها
دلتنگی هایی که بوی دوری دارد و کافور
دلتنگم برای نفسهایی که آزادانه کشیده ام

به یاد نمیاورم دلتنگی های کوچکی را که بودند،
نه اصلا نمی دیدمشان،
نه برای این که ناچیز بودند.

راستش به این دلتنگی های ناچیز نباید خیلی رو داد چون آنها هم گاهی برای خودشان باروت خاموشی هستند

آهای همیشه و هنوز قلبم خبر داری داری میسوزه قلبم ی بار شده سراغمو بگیری سراغ درد و داغمو بگیری. جای اینکه تشنه ی خونم باشی ی بارشده دلنگرونم باشی اما بااین همه نامهربونی کاشکی بفهمی ک عزیز جونی.
یارقشنگ دلم بیا ک تنگ دلم من ازتو بی خبرم تو از همه دنیا نمیدونی بی تو پر ازغمه دنیا خنده رو از روی لبم گرفتی عشقمو خیلی دست کم گرفتی حیف نبود ی جای حق شناسی این همه بی وفایی ناسپاسی. خوب میدونم غریبه ای با دلم ازتو ی دنیا فاصله است تا دلم اما بازم میخوام ک برگردیو تموم کنی این همه نامردیو.
یار قشنگ دلم بیا ک تنگ دلم.
دلتنگم!
دلتنگِ روزای با تو بودن، من صدایت بکنم ” عشقم” و تو بگویی “جوونم”
و من سیر نشوم ازاین جانم گفتن هایت و باز صدایت کنم و باز صدایت کنم…
روزهای خوب چه زود تمام میشوند…
ﭼﻘـﺪﺭ ﭘـــﯿـﺮﺍﻫـﻦ ﻫـﺎﯼ ﭘـﺸﺖ ﻭﯾﺘـﺮﯾﻦ ﻣﻐـﺎﺯﻩ ﻫــﺎ ﻗﺸﻨـﮕﻨـﺪ !…
ﺗـﻮ ﺭﺍ ﮐـﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﻬــﺎ ﺗـﺼـﻮﺭ ﻣﯿﮑﻨـﻢ ، ﻭﺳـﻮﺳـﻪ ﯼ ﺧـــﺮﯾﺪﻧﺸـﺎﻥ ﺑـﻪ ﺳـﺮﻡ ﻣـﯿﺰﻧـﺪ ؛
ﺍﻣــﺎ …
ﻣﯿﺒﯿــﻨــﯽ ﻓـﻘـﻂ ﻣـﺎﻧـﺪﻩ ﺑــﻮﺩ ﺍﯾﻨﻬــﺎ ﻧﺒـﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺑـﻪ ﺭﺧـﻢ ﺑﮑﺸﻨــﺪ ؛
ﮐـﻪ ﮐﺸﯿﺪﻧــــﺪ …
ﺥﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺕ ﻫﺎ ﺑﯽ ﺧﺒﺮﯼ
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺳﺮﺍﻏﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺁﻭﺍﺭﻩ ﺑﮕﯿﺮﯼ
ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ : ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ …
ﯾﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ
ﯾﺎ ﻣﻌﻨﯽ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ….
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﺕ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺧﻮﺩﺕ
ای غم تو که هستی از کجا می ایی,هر دم به هوای دل ما می ایی,بازا و قدم بر روی چشمم بگذار,چون اشک به چشمم اشنا می ایی
سخت دلتنگم…
نه دلتنگ دستانت و نه دلتنگ آغوشت
تنها دلتنگ همان جمله ات خواهم ماند
همان که میگفتی
“تو فقط مال منی”
می دونی غربت یعنی چی?
هروقت ازنگاه وصدای اونی که ارومت می کنه دورشدی توغربتی
شب تار ،
شب بیدار ،
شب سرشار است.
زیباتر ،
شبی به تو رسیدن…
تنها نصیب من از تمام زیبای های تو فقط دلتنگیست..
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﭙﺶ ﻫﺎﯼ
ﻗﻠﺐ ﺗﻮ
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﻨﺪ
ﻣﻦ
ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ
ﻟﺤﻈﺎﺗﻢ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ
ﮐﻮﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﺑﯿﺎ
ﮐﻮﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ !!!
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﻤﺲ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺳﺨﺖ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ،
ﺑﻪ ﮐﺪﺍﻣﯿﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺕ ﮐﻨﻢ!
ﺩﻟﺖ ﺗﻨﮓ یک ﻧﻔﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼﺷﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﺧﻮﺵ ﺑﮕﺬﺭﺩ،
ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺶ ﮐﻨﯽ
ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
ﺗﻮ ﺩﻟﺖ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ!
ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺎﻥ یک ﻧﻔﺮ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﻧﯿﺎﯾﺪ
ﺗﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻫﯿـــﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ …
ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ …
سنگ هایی که من از یاد تو بر دل می زدم…
خانه ای میشد اگر خانه بنا میکردم..
در سینه دلی به وسعت غم دارم،بر زخم دلم نیاز مرهم دارم،هر چیز برای خود فراهم کردم،در زندگی ام فقط تو را کم دارم.
ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﮐﻪ …
ﺩﺭ ﻻﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺯﯾﺴﺘﻨﯽ
ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﻭ ..
ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ
ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ
ﺑﯿﮕﻨﺎﻩ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﺩﺭ ﺧﻮﯾﺸﺘﻨﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮔﺰ ﺧﻮﺵ ﻧﺒﻮﺩ
ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﺪ
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ
ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻧﻪ ﺗﻮﯾﯽ
ﻧﻪ ﻣﻦ
ﻣﺎ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ
ﺩﺭ ﻧﺎ ﮐﺠﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ .. ★
شب که مي شود
نبودن هايت را زير بالشم مي گذارم
و شجاعت خود را زير سوال مي برم …
دوام مي آورم تا فردا ؟؟؟
آه …لبهایت ترک خورده بود بانو
بس که پا برهنه…
میان لبهای من دویده بود
ﻧﺒﻮﺩﻯ ﺑﻰ ﺗﻮ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻡ_ﺗﻮﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻡ_ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺍﺷﮑﻢ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻰ _ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺯﻳﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩﻡ.
دل تنـــــــگم…….
دل تنــــــــــگــــــ آن روزهـــــــــا
ک نمیـــــــدانم محبتهایــــــش توهــــــــم من بــــــــــــود!!!!
یا تــــرحم او؟؟!!!!!!!!!!!!!!
دلم تنگ شده واسه اون اس ام اس های یواشکی شب تاصبح…

قانون دنیا،تنهایی من است وتنهایی من قانون عشق است وعشق ارمغان دلدادگیست واین سرنوشت سادگیست..!!!

تنها یک خداحافظیه بی دلیل،دل تمام سلام هایم راشکست..!

به بال و پرت نگو که ماندن ننگ است،فرياد نزن که آسمان خوشرنگ است،برگرد پرنده دل به پرواز نبند،اينجا دل يک قفس برايت تنگ است.
سفر کرده کجا رفتی ؟
چرا تنها ، چرا بی من ؟
نگفتی سخته دلتنگی
نگفتی زوده این رفتن …
به دنبال چه پایانی خلاف جاده ایستادی ،
چرا تا ارومم کردی به فکر رفتن افتادی ؟؟؟
چرا باید به تنهایی بی تو برگردم ؟؟؟
کجا قصه بد بودم ؟؟؟
کجای قصه بد کردم ؟؟؟
غروب رانظاره كن تادرنگاه خسته ام ببینى كه درفراق توچه بيصدا شكسته ام.
وقتی بغض تنهایی من شکست وابستگی ام رو به توباور کردم

طب سوزنی،طب سنتی،طب مدرن همه راامتحان کردم،درد بی درمانی است درددوریت
این روزها، آب وهوای دلم آن قدر بارانی ست،آنقدر که رخت دلتنگیم را، فرصتی برای خشک شدن نیست! …
روزهاےهفته راهم که گم کرده باشےعصر جمعه را ازغم و غربتش تشخيص خواهےداد
گاهـی دلـم تنـگ تو میـشود

به تمـام دلایلـی کـه تو نیستی،

به اجبـار ، آرام میگـیرم

چه اجبـار تلخـی…

چه پِرسْپِکتیوِ غَمْ اَنگیزےْ دآرد…

فآصِله ے مآ از هَمْ.

امشب خسته تر از همیشه ام
کاش میشد گوشه ای نوشت
خدایا ….
امشب خیلی خسته ام , فردا بیدارم نکن
دلتنگی ات هرشب دیرترازمن به خواب میرود و
هرصبح پیش ازخورشیددرمن طلوع میکند…
کاش بودی
مثل همیشه نیازمند توام
نیازمند با تو بودن
نیاز من حتی یک صدا
یک نوا
که در گوشم بپیچد
گوشیم را بردارم
ببینم تویی
چرا بااینکه میدونم دیگه نمیای ولی باز امید دارم که برگردی!!!
چرا با اینکه میدونم دوسم نداری ولی هنوزم دوست دارم!!!
چرا با اینکه میدونم یه غریبه تو اغوشته ولی باز دلم میخواد که اغوشت مال من شه!!!
چرا با اینکه میدونم دیگه حتی تو خاطراتتم نیستم ولی هنوز تو بهترین خاطره منی!!
چرا چرا چرا……….!!
صدایت را بگوش هرکس نرسان دکتر فقط برای تسکین دلم تجویز کرده
دلتنگ که میشوی

دیگر انتظار معنا ندارد

یک نگاه کمی نا مهربان

یک واژه کمی دور از انتظار

یک لحظه فاصله

میشکند بغضت را…

زن بودن این است :
خودتو به هر دری بزنی…
هر حرفی میزنی…
گاهی سکوت میکنی…
قدم میزنی…
چشمهاتو میبیندی…
بهونه میگیری…
قهر میکنی…
آشتی میکنی…
تا عشقت بفهمه که امروز براش… دلـتـنـگ شدی…
“گاه نمیدانم چه پیامی را بهانه کنم تا از حال آنکه جانم با اوست با خبر شوم این بار که دلتنگی را بهانه کردم،فرداها را چه کنم؟؟؟
شمعیم و دلی مشعله افروز و دگر هیچ . . .

شب تا به سحر گریه ی جان سوز و دگر هیچ . . .

ﭼﺸﻤﺎﻧــــﻢ ﺭﺍ ﺩﯾﮕـــﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ ..
ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﯼِ ﺧﺎﻟﯽ ِ “ﺗـــﻮ ”
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻣــــﺮﺍ
ﯾﺎ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ
ﯾﺎ ..
ﮐــــــﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨـــﺪ !!!..
….
میخواهم بمانم تنهاو دق کنم در تنهایی ِ این چار دیواری..و نفرین کنم کسی را که تلفن همراه را آفرید!که هر وقت دلم برای صدایت تنگ میشود ٬در دسترس نباشیو هر وقت به لحظه ی دیدارت محتاجم ٬خاموشش کنی!میخواهم برای همیشه خاموش شوم…یابروم جایی که هیچ مشترکی صدای بوق ِ آزادم را نشنود!در دسترس نباشم ٬ همین.
زخم دنیا ان چنان ما را شکست،که امید از دیدن ما بر دو زانویش نشست…
ديگر من هم نااميدم….
تاکجاباید زدلتنگی نوشت،تابه کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت،تابه کی باضربه های درد باید رام شد،یافقط باگریه های بی قرار آرام شد،بهر دیدار محبت تابه کی درانتظار…
“خسته ازاین زندگی باغصه های بیشمار”
من بودم
تو
و یک عالمه حرف…
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!!
کاش بودی و
می فهمیدی
وقت دلتنگی
یک آه
چقدر وزن دارد…
فقط یک بار خوابش را دیده بودم
پروانه ای که روی دستهایم نشسته بود
و برای گل ها شعر می خواند
و امروز حیرانم
بال های پروانه
روی گلبرگ گل ها جا مانده است. فقط پروانه
امروزفهمیدم که رفته ای ودلم بازشکست وتنم بازگریست و نگاهم پی یاری گم شد؛من چه تلخم امروز!
دیگه طاقتم تمومه
کاشکی حالمو بدونه
دارم از نفس می افتم
کاش خودس رو برسونه….
نميدانى ،
كه دلتنگى ……
چه عطر كهنه اى دارد .!!
به ياد
خاطرات خوش ،كه آسان می روند از یاد ،!؟
سكوتى ميكنم ….
سنگين تر از فرياد
نمیدانی چه حس غریبیست!
هرروز صبح به امید دیدن تو از خواب بیدار شدن و ندیدن تو!
هرلحظه به یادتو بودن اما ندیدن پیامی از تو!
هر شب به امید دیدن خواب تو اما ندیدن تو!
هرروز به امید فردای باتو اما دانستن غیرممکن بودن با تو بودن!
شبی بردفترقلبم کشیدم ردپایت را،کشیدم طرح زیبای غروب چشمهایت را،کنارهاله چشمت کشیدم عکس یک دریا، کشیدم روی امواجش حضور آشنایت را،وآن شب با دلی لبریز از آوار دلتنگی، زدم فریاد در ساحل:”دلم دارد هوایت را.
اي فلك گرمن نميزادي اجاقت كوربود؟من كه خودراضي براين خلقت نبودم زوربود*من كه باشم يانباشم كارگردون لنگ نيست*من بميرم يا بمانم كه كسي دلتنگ نيست*
ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺭﯼ ،
ﺁﺭﻭﻡ ﻧﯿﺴﺘﯽ !
ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ….
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﯼ ﻫﯿﭽﻜﺴﻮ ﻧﺪﺍﺭﯼ !
ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻔﺖ ﮐﻪ :
ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺑﯽ ﻗـﺮﺍﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩﯾﺪ؛
ﺍﻣﺎ ….
ﭼﺸﻤـﺎﺷﻮ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ
روزهای بی تو
امروز هم گذشت یه روز دیگه از روزهای بی تو بودن
هنوز از این روزهای وحشتناک باقی مونده
تنهای تنها میون این همه آدم سخته.
دلم میگیره وقتی بهش فکر میکنم
وقتی نگاه می کنم وتا فرسنگها کسی را پشت و پناهم نمی بینم
خسته شدم از این همه لبخند زورکی از این همه بهونه الکی
ای کاش یه ذره فقط یه ذره شهامت داشتم اونوقت واسه پنهون کردن بغض تو گلوم
سرفه نمی کردم ونمی گفتم مثل اینکه سرما خوردم
اونوقت دیگه بهونه اشکام رفتن پشه تو چشمم نبود
خسته ام از جواب دادن های دروغکی از اینکه به دروغ بخند مو اعلام رضایت بکنم تا کسی نفهمه روزگارم عالیه برای سوختن برای نابودی
من به اینا کار ندارم دلم واسه تو تنگ شده .
ديشب با بارون مسابقه دادم اون باريدومن گريه كردم باهاش ازتوحرف زدم اون دلتنگ خورشيد شده بود ومن دلتنگ تو!
براي چشمانم نماز باران بخوان اين بغض لعنتي امانم را بريده…
دل من میگیرد از نبودن هایت و تو انگار مرا یادت نیست
زتمام بودنيهاتوفقط
ازان من باش
كه به غير باتوبودن دلم آرزوندارد!
ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﻫﺮﺱ ﮐﻦ ﻋﻠﻒ ﻫﺎﯼ ﻫﺮﺯ ﺩﻝ ﺗﻨﮕﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ!
عاشقی کردن برنامه نمی‌خواهد
عشق من!
دست‌ها خودشان به‌کارند
جوری که اصلاً نمی‌فهمی
روز در شب می‌چرخد؟
یا تو در آغوش من؟
تکه‌های لباس‌های پاره‌پاره‌ات را
می‌فرستم “بالا” …
برای خدا
برود برای خودش پاپوش بدوزد
آنوقت تو می‌مانی
و این دست‌های بی‌قرار
چقدر با تو حرف دارم.
سراغ مرا
ازقاصدکهای سپیدکوهستان مگیر
من هنوزدراین شهر
حوالی رویای شیرین باتوبودن
نفس میکشم
گفتي لحظه اي صبر كن ميروم تا برگردم،چمن ها زير پايم خشكيدن دلم به حاله خودم نمي سوزد چمن ها را درياب…پس کجايى. . .✔
مِهربان که میشوی دلم بیشتَر تنگ میشود بَرایَت✔
محبوب من
امشب چنان دلتنگ و ملولم
که هیچ کس جز تو آرام بخش دلم نیست
امشب چنان تشنه ام
که هیچ چشمه ای جز تو
یارای سیراب کردنم را نیست
امشب چنان مشتاقم
که گرمای شوقم،
خورشید را خوار میدارد.
و امشب چنان آرزویت را دارم
که همه آروزها را در پای تو سر بریدهام
آری
محبوب بهتر از جانم
امشب چنانم که فقط تو میدانی
همیشه
حرف از رفتن هاســــــــــت…
کاش کسی …
با آمدنش غافلگیرمان کنــــــــــــــد….✔
ﮔﺎﻫﻲ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺭﻭﻱ ﻧﻴﻤﻜﺖ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﺍﻡ ﻣﻴﻨﺸﻴﻨﻢ …
ﺁ ﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻳﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻏﻮﻏﺎﻱ ﺭﻫﺎ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ …
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺩﻟﻢ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻭﺳﺖ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻣﻦ …
ﺭﻭﻱ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﻤﻜﺖ …
ﻧﻪ ﻛﻼﻣﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ …
ﻧﻪ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﻣﺴﺤﻮﺭﻛﻨﺪ ﻣﺮﺍ …
ﺗﻨﻬﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺨﺶ ﻳﻚ ﻧﻔﺴﺶ ﻛﺎﻓﻴﺴﺖ …
ﻫﻤﻴﻦ ﻭﺑﺲ …
ﻃﺐ ﻣﺪﺭﻥ

 ﻃﺐ ﺳﻨﺘﯽ

ﻃﺐ ﺳﻮﺯﻧﯽ

ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ

ﺩﺭﺩ ﺑﯽ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺩ ﺩﻭﺭﯾﺖ !

باز باران بی ترانه گریه های بی بهانه میخورد بر سقف قلبم ، یادم آرد روی ماهت ، باورت شاید نباشد ، که دلم تنگ است برایت
این جازمین است,ساعت به وقت انسانیت خواب است عجب موجودسخت جانیست دل:هزاربار میمرد,میسوزد,تنگ میشود,می شکند,ولی بازهم می تپد.
عادت کرده ام
کوتاه بنویسم
کوتاه بخونم
کوتاه حرف بزنم
کوتاه نفس بکشم
تازگی ها
دارم عادت میکنم
کوتاه زندگی کنم
یا شاید
کوتاه بمیرم
نمیدانم
فقط عادت…..
دلم برای کسی که تنگ نمیشه دیگه
فقط گاهی دلتنگ اون روزای بچگی میشم
که راحت گریه می کردم زار میزدم و می گفتن:
چیزیش نیس. حتما دلش درد میکنه!
گریه هام
اشکایی که شبا تا صبح گونمو یواش یواش و
آروم نوازش میکنه و صبحا از خیسیه بالشتم بیدار میشم
همه ی اینا
از دلتنگی . خستگی . از دل شکستم
غروری که ب خاطرت پا گذاشتم روش نیست !!!
از پشیمونیمه از اینکه چقد ساده
قلبمو بهت دادم و ساده عشقی ک هوس بود و قبولش کردم .
اگردلت گرفت سکوت کن!!!اين روزهاهيچکس معني دلتنگي رانميفهمد.
دلتنگى
رودى نيست که به دريا بريزد.
دلتنگى…
ماهى کوچکى ست
که برکه اش راازچهار طرف
سنگچين کرده باشند….
ساده نیست فراموشی و خاموشی
من كه هیچكس جز تو را نمی خواهم
یا به هیچ چیز جز تو نمی اندیشم
روی از من اينگونه بر مگردان
ای آرزوی دیرینه ام
زندگی به من اموخت فقط یک نفر لیاقت اشکهایت رادارند ..دیگران فقط باید تماشاچی باشند..و اجازخ نزدیک شدن به تو را هم ندارند.
روزا که بیدارم… از روز بیذارم… وقتی که میخوابم… بیدار بیدارم
هرشب که دلتنگم… هرشب که غمگینم… میخوابمو خواب چشماتو میبینم….
نمی دانم از دلتنگی عاشقم يا از عاشقی دل تنگ….. فقط میدانم با منی بي انكه باشی>
نیمکت عاشقی یادت هست؟
کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..
بید مجنون زیر سایه اش اَمانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت..
او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید،
اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد..♥
دلم واسه هیچه هیچ تنگ نشده..!

فقط برای اون گوشه دنج آغوشت و
آرامش خودم تنگ شده.

شاید جملاتم ردیف و قافیه نداشت
ولی باور کن
تمام وجودم را جمع کرده ام برای داشتنت
برای بودن در کنار تو
برای آغاز روزهای خوش
تو فقط برگرد…
همه چی با من
دلتنگ که باشى آدم ديگرى ميشوى، خشن تر ، عصبى تر، تلخ تر…!!! وجالب تراينکه بااطرافيان هم کارى ندارى!همه اش رانگه ميدارى…ودقيقاسرهمان کسى خالى ميکنى که دلتنگ اش هستى…!!!
دلم تنگه ، تنگ روزهای بیخیالی ، تنگ روزهای ندانستن …
تنگ روزهای خوابهای خرگوشی ، تنگ روزهای حفظ کردنهای اجباری …
تنگ روزهای رفتن کنار آبی ترین آب به بهانه دلتنگی …
دلم تنگ ثانیه ای از آن ساعتها خاموشی است همراه با عزیزترین همدردها …
دلم تنگ است ، تنگ تنگ . . .
.
.
گــــــیرم تمــــــام ایــــن

صفحه راهــــم عاشقانــه

نوشتم ازاین ستون تا آن

ستون هیـــــــــچ فرجی

نخواهد شد وقتـــــی که

دیگر دلت برایم تنگ

نمیشود.دلم هواتو

کرده♥

YADET
deltangam mikone
ESMET
Divuunam mikone
SEDAT
ashegh taram mikone
NEGAT
vabaste taram mikone
.
.
miduni chi arumam mikone?
.
.
DASHTANET
دلتنگ که می شوم. . .

لب پنجره نوازشم می کند. . .

آفتاب. . .

خیلی آشناست این گرما. . .

انگار از نفس های تو. . .

اقتباس می کند . . .

ﯾـﮧ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﻫﺴﺖ ﮐـﮧ ﻫﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽ ﭘـﺮﺳﯽ :
ﺍﻭﻧﻢ ﺩﻟـﺶ ﺑﺮﺍﻡ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸـﮧ ..؟؟
ﺍﺻﻼ ﺑﻬﻢ ﻓﮑـﺮ ﻣﯽ ﮐﻨـﮧ ..؟؟
ﯾـﮧ ﺩﻓـﮧ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺯﻧﮓ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻩ ﻭ ﺑـﮧ ﺟﻮﺍﺏ ﻫﻤــﻪ ﯼ
ﺳﻮﺍﻻﺕ ﻣﯿﺮﺳﯽ . . !.
ﺍﻭﻥ ﻟﺤﻈـﮧ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻟﺤﻈـﮧ ﯼ ﺩﻧﯿـﺎﺱ . . .
مینویسم، باز مینویسم، تا هستم تو را نفس میکشم و تو را مینویسم، راستی اگر برای تو ننویسم، کجا شانه های دلتنگی ام را بتکانم..
نمـی دانــم چـه رابـطه ای ست … ؟

بیـن ِ نبــودنـت بــا رنـگ هــا … !

دلـتنگ ِ تــو کـه مـی شـوم

زنــــدگــی ام ،

سیـاه مـی شـــود !!!

” خسته ام ” نه از راهی که آمده ام ، یا انتظاری که گاه
امانم را می برد !
خسته ام از تکرار ندیدنت !
هر روز که بیدار می شوم وحشت زده قاب عکست را می نگرم هیچ بعید نیست از آنجا هم رفته باشی … !✔
دلم به اندازه تمام روزهای پاییزی? گرفته است…

آسمان چشمانم به اندازه تمام ابرهای بهاری? بارانی است…

قلبم انگار به اندازه سردترین روزهای زمستانی، یخ زده است…

اما وجودم در کوره داغ تابستانی می سوزد…

چه چهار فصلی است سرزمین دقایق من……!!!!

ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ؛
ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ
ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ميگوينــد خواب ندارم !
نه !
فقط منتظر توام . . .
ميترســم چشم روی هم بگذارم و بيــايی . . .
نگاه میکنم نمیبینم،چشم مرا هوای تو پر کرد…

گوش میکنم نمیشنوم ،گوش مرا صدای تو پر کرده…

ای چشم من بدون تو نابینا

ای گوش من بدون تو ناشنوا

کجایی؟ که من دلتنگم

پوست پولک پولک شب را
چنگ میزنم از درد
خوابم قرمز میشود
و تو از میان فریادم
زاده میشوی
چیزی مثل سقط
بی هیچ طپش
بی هیچ نگاه
بی هیچ بودن
و در جواب : “تا حالا عاشق بودی ؟”
بگویم : نه !
و بیخیال آن سنگینی میان گلو شویم
وقتی کسی نیست که خودت را فرو کنی در اغوشش و گم شوی در رویاهای شبانه اش…حتی درون خانه پدری ات احساس غربت خواهی کرد…!
شب را دوست دارم بخاطر تاريکی….
تاريکی را دوست دارم بخاطر تنهايی…
تنهايی را دوست دارم بخاطر فکر کردن …
فکر کردن را دوست دارم بخاطر تو…
تو را دوست دارم بخاطر چشمانت…
چشمانت را دوست دارم
بخاطر قطرات اشکی که ميدانم بر سر مزارم خواهی ريخت..
دل خود را به دیدار تو حاجت مند میدانم
غم هجر تو بنیادم بخواهد کند میدانم
مرا گویی : سرخود گیر و پایم بسته ای محکم
عظیم آشفته ام , لیکن خلاص از بند میدانم
مرا هر دم ز پیش خود برانی چون مگس لیکن
نخواهم رفتن از پیشت , که قدر قند میدانم
تو می گویی : کزین پس من وفا ورزم , بلی خوبان
بگویند این حکایت ها و نتوانند , میدانم
از تو گفتن : سوزش چشم مى آورد و از تو نگفتن،
تورم گلو ,
حال بگويم يا نگويم ؟؟؟
دلم برات تنگ شده جونم
میخوام ببینمت نمیتونم
بین ما دیوارهای سنگی..
فاصله یک عمره میدونم
بغض ترانه م رو شکستم
میخوا بگم عاشقت هستم..
تو عین ناباوری یک شب!
“خالی گذاشتی هر دو دستم”!!
وقتى گرماى نگاه تو نيست. . .

اين ميشود حال و روز زمستانى من. . .

سرما خوردگى پى در پى. . .

تب و لرزهاى بى پايان. . .

يک شب جهنمى.. ولى سرد سرد…✔

باران را دوست دارم

بلا تکلیف می کند مرا…

چون نمی دانم از سر شوق می بارد

یا از سر دلتنگی؟؟؟

تصورکن شلواربچه شش ماهه راپوشيدي حس ميکني چقدرتنگه دلم برات همون قدر تنگ شده
ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﻢ
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ
ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺁﺏِ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ
ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻢ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺸﮏ ﺳﺎﻟﯽ
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ
ﺷﺎﯾﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﻢ
ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﮐﺴﯽ
ﺳﺮ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﯼ ﺍﺑﺮﯼ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﺪ
دلتنگم
دلتنگ كسى كه گردش روزگارش بمن كه رسيدأزحركت ايستاد
دلتنگ كسى كه دلتنگى هايم رانديد…دلتنگ خودم خودى كه مدتهاست گم كرده أم
گذشت،ديگرآن زمان كه فقط يكبارأزدنياميرفتيم
حالايكبارأزشهرميرويم يكبارأزديار…يكبارأزياد…
يكبارأزدل…ويكبارأزدست…
♥ همه بود و نبودم تو هستی، برگرد که دارم دق میکنم وقتی تو نیستی
♥ ساده نگیر دوستت دارم هایم را، عشق من عمیق تراز خیال توست، شک نکن
♥ بی خاصیت ترین موجود عالمم وقتی تو مخاطب خاص حرف هایم نباشی
♥ این اس ام اس بهونست، مرهم دلتنگی های عاشقونست
کاش عشق وجود نداشت!کاش احساس وجود نداشت! دیگه خسته شدم از بلاتکلیفی! خسته شدم از اینکه نمیدونم آخرش مال هم میشیم یا اینکه جدا میشیم………..
غروب است 
ازغم گرفته . دلم از
دوريت ماتم گرفته .
براي قلب من خورشيدي اما :
مرا قلب تودست كم گرفته.
کاش میدانستی دلتنگ میشوم به وسعت دنیا
دل نگران به بزرگی دریا
وقتی چشم انتظارت مینشینم
دل تنگم واسه بوی اون گله یاس .که میپیچید توو هوای دلای عاشقه ما
هنوز هم در حسرت دیروزم ، چه فایده دارد وقتی روز به روز از غم عشقت میسوزم؟

پیش خود میگویم شاید فردا بیایی ،شاید هنوز هم مرا بخواهی !

تقصیر دلم بود نه چشمانم ، این قصه که تمام شد، باز هم اگر بخواهی میمانم

نشستم به انتظار غروب تا یک دل سیر گریه کنم ، شاید کمی آرام شوم

ﺣﺎﻝ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ، ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﻢ. ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺧـــــــﯿﺎﻟﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺸﻮﻡ…
ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﺗﻮ ﺧﻠﻮﺗﺖ ﭘﺎ ﻣﯿﺰﺍﺭﻡ
ﻣﻘﺼﺮﺵ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻪ ، ﻣﻦ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ .
بعضی وقتا شیشه عرقت جلوته…
یه قلیون دوسیب کنارته،،
. ولی باز احساس میکنی یه چیزی کمه.
اونجاس که میفهمی دلت واسه یه نفر اندازه یه “دنیا”تنگ شده! تلخی عرق و سنگینی دوسیب هم نمیتونه جای رفیق رو پرکنه.
دلتنگم و ديدار تو درمان من است / بي رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هيچ تني مباد و بر هيچ دلي / آنچه از غم هجران تو بر جان من است
دردهایم را در ماتمکده دل می سوزانم
تا لبخند بزنم و نگویم که دلتنگم
همچون”شراب”شده ام
خاطراتی تلخ
چشمانی سرخ از اشک و
قلبی که مست نبودنت شده است
ای مایه‌ی اصل شادمانی غم تو
خوشتر ز حیات جاودانی غم تو
از حسن تو رازها به گوش دل من
گوید به زبان بی‌زبانی غم تو
شب را دوست دارم! چون ديگر رهگذري از كوچه پس كو چه هاي شهرم نمي گذرد تا سر گرداني مرا ببيند . چون انتها را نمي بينم .تا براي رسيدن به آن اشتياقي نداشته باشم شب را دوست دارم چون ديگر هيچ عابري از دور اشك هاي يخ زده ام را در گوشه ي چشمان بي فروغم نمي بيند شب را دوست دارم : چرا كه اولين بار تو را در شب يافتم از شب مي ترسم : تو را در شب از دست دادم. از شب متنفرم ، به اندازه ي تمام عشق هاي دروغين با آفتاب قهرم چرا شبها به ديدارم نمي آيد؟
سلامي به گرمئ آش رشته
كه روش باپيازداغ نوشته
غم دوريت منوكشته
سخت است کسی را فراموش کنم. . . که با او همه را فراموش کردم.. !
ﮔﻞ ﻧﺎﺯﻡ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺑﺎﺵ
ﻭﺍﺳﻪ ﭼﺸﻤﺎﻡ ﭘﻞ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﻮﻥ ﺑﺎﺵ
ﺍﺳﯿﺮ ﺑﺎﺩ ﻭ ﺑﺎﺭﻭﻧﻢ ﺷﺐ ﻭﺭﻭﺯ
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺩﻟﺨﻮﻧﻢ
ﺷﮑﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﺤﺰﻭﻧﻢ
ﭘﻨﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯽ ﺁﺷﯿﻮﻥ ﺑﺎﺵ
ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮕﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺑﺎﺵ
ﮔﻞ ﻧﺎﺯ ﺁﺳﻤﻮﻧﻢ ﺑﯽ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﺜﻪ ﺍﺑﺮﺍ ﺩﻝ ﻣﻦ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﺳﺖ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻄﺮ ﺗﻮ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺩﺭ ﺑﺎﺩ
ﻧﻔﺲ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﺮﺍﻡ ﻋﻤﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺩﻟﺨﻮﻧﻢ
ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﻣﺤﺰﻭﻧﻢ
ﭘﻨﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯽ ﺁﺷﯿﻮﻥ ﺑﺎﺵ
ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮕﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺑﺎﺵ
ﮔﻞ ﻧﺎﺯﻡ ﺑﮕﻮ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺑﺒﺎﺭﻩ
ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﻣﯿﺎﺭﻩ
ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺗﻮ ﺯﯾﺮ ﻋﻄﺮ ﺑﺎﺭﻭﻥ
ﭼﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ
ﺷﺐ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﻩ
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺩﻟﺨﻮﻧﻢ
ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﻣﺤﺰﻭﻧﻢ
ﭘﻨﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯽ ﺁﺷﯿﻮﻥ ﺑﺎﺵ
ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮕﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺑﺎﺵ
گرمی دستات رو گونه هام حس میش امامیدونم خیاله//بازم میخوام ببینمت بتونم ببوسم چشاتو اما محاله**مدیونی به این چشمای مظلوم بهاین دست های خالی به این قلب داغون//مدیونی به اینپا های خسته به این حال پرشون به این قلب شکسته
نیــــــــستی
درستـــــــــ زمانے کــــــــه باید
باشـــــــــــــے
باور کن به دیدار آینه هم که میروم
خیال تو از انتهای سیاهی چشمهایم سوسو میزند
موضوع دوری دستها و دیدارها مطرح نیست
همنشین نفس های من شده ای خاتون
با دلتنگی دیدگانم یکی شده ای…
یادمه قبلا که ماله من بودی ساعت ها چقدر زود میگذشت اما الان از وقتی گفتی ماله من نیستی دارم بال بال میزنم از نبودنت اما ساعت ها فقط در جا میزنند …
ﺩِﻟـﺘَﻨﮕــﮯ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ
ﯾﻜـ ﺩِﻝ
ﯾﻜـ ﺁﺳﻤـﺎﻥ
ﻭ ﯾـﻚ ﺑُﻐﺾ
ﻭ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﮮ ﺗـَﺮﻙ ﺧـﻮﺭﺩﻩ …
ﺑـﮧ ﻫـَﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔــﮯ
بعضي وقتا اونقدر دلتنگ كسي ميشي
كه اگه بفهمه خودش از نبود خودش خجالت ميكشه..!!
سهم عشق من ازتو…ذوق نیست.اشتیاق نیست…
بلکه دلتنگیه بی پایانی است که
روزهادیوانه ام میکند!
دلتنگ که میشم

(*_ *) چشمامو

(-_ -)میبندم

(? _؟) فکر میکنم

(*_*)(*_*) تو پیشمی

دردلم کودکیست که:بی تو بودنش:را نق میزند.من هیچ لااقل بهانه ی او باش.
کاش آدم ها یکم جرات داشتن …
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
ببین ؛ دلم واست تنگ شده،
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم .
روز اول پيش خود گفتم
ديگرش هرگز نخواهم ديد
روز دوم باز ميگفتم
ليک با اندوه و با ترديد
روز سوم هم گذشت اما
بر سر پيمان خود بودم
ظلمت زندان مرا ميکشت
باز زندانبان خود بودم
آن من ديوانه عاصي
در درونم هايهو مي کرد
مشت بر ديوارها ميکوفت
روزني را جستجو مي کرد
مي شنيدم نيمه شب در خواب
هايهاي گريه هايش را
شرمگين مي خواندمش بر خويش
از چه رو بيهوده گرياني
در ميان گريه مي ناليد

دوستش دارم نمي داني ….

گاهى انقدر دلتنگ كسى هستى ك أگر بفهمد خودش از نبودنش خجالت ميكشد
من بی تو همچون عذاب آتشفشان ازسوختن، هر لحظه بودنت را به یک عمر رنج گداخته های دلم می پذیرم.
بعضی وقتااينقددلت تنگ ميشه براش؛كه حاضری ازدورببينيش،حتی بايكی ديگه…
باران که میبارد دلتنگ میشوم ولی کسی چه داند دلتنگی من ازباران نیست بلکه ازروزهای بارانیست که درراه دارم!!!بی او به سر بردن!¿
نبودنت آزار می دهدمرا..
حتی در مجازی ترین دنیای امروزی..
“من”دلبسته ام به اسمی که میدانم می فهمدمرا
من دلخوش کرده ام به دیدن نام تو
با نبودنت” این دلخوشی کودکانه را از من نگیر”
سخت است هنگام وداع آنگاه که در میابی چشمانی که درحال عبورند پاره ای از وجود تورا نیزباخود میبرند…
شب اول جــ ـدایی مثل هربار
نمیــ ـخواستم حرفاتو جدی بگیرم…
گفتم آروم میشے فردا برمیگردے،گفتے احساسمو از تو پس میگیرم…
شب اول جدایے مونده بودم بیــ ـن عشق تو و ایــ ـن غـــ ـرور بے جا!!!
ی دلــ ـم میگفت نمیره نمیتونه
ی دلــ ـم میگفت نزار بره از ایــ ـنجا…
هفته ها رفتو دیــ ـگه فردا نیومد مدت زیادے چشماتو ندیــ ـدم ماهو سالشــ ـم گذشت تو فکر فردام بے تو یک عمره که انتظــ ـار کشیـ ـدم..
ديشب از دلتنگيت بغضي گلويم را شکست / گريه اي شد بر فراز آرزوهايم نشست
من نگاهت را کشيدم روي تاريخ غزل / تا بماند يادي از روزي که بر قلبم نشست
ديدي اي حافظ كه كنعان دلم بيمارشد ،
عاقبت با اشك غم كوه اميدم كاه شد ،
گفته بودي يوسف گمگشته باز آيد ولي ،
يوسف من تا قيامت همنشين چاه شد
“دلــگیـــــــر” مبــــــاش. . . .

“دلـــــت” که “گیـــــر” بـــاشد. . . .

رهــــــــــــــــــا نمی شـــــــوی. . . .‧

ابری از دلتنگی بام دلم را گرفته
ﻣﯿﮕﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﯼ ﻋﺸﻘﻪ
ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﻮ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ!؟
ﺩﺭ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ِ ﻧﺎﻡ ِ ﺗﻮ
ﯾﮏ “ﮐﺠﺎﯾﯽ ” ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ،
ﯾﮏ “ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺑﻮﺩﯼ ” ،
ﯾﮏ “ﮐﺎﺵ ﺑﺎﺷﯽ ” ،
ﯾﮏ “ﮐﺎﺵ ﻧﻤﯽ ﺭﻓﺘﯽ ” ……
ﻣﻦ ، ﻧﺎﻡ ِ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺣﺬﻑ ﺑﻪ ﻗﺮﯾﻨﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻭ ﭘﺮﺳﺶ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰﻧﻢ …
اگرازحوالی دلم گذشتی آهسته ردشو،دلتنگی راباهزاربدبختی خوابانده ام.
نیایــــــــــــــــــی …

بـــــــهار نمی آید…

پرستوها بی کار می شوند…

درخت ها غمْ باد…

حالا من هیچ؛ اما…

چه گناهی کرده اَند این بی چاره ها…

صدام کن میخوام صدام کتی
اسمم را ببر
دستام دستاتو میخواد
نفسم با نفست تو گرم میشه
سردی تنم با وجود تو گرم میشه
هوا تو کردم عزیزم
دلتنگم اما
تو را طلب نمیکنم…نه اینکه بی نیازم … صبورم.. .
ستاره های آسمون فدای یک لحظه نگات کجایی تک ستاره ام، خیلی دلم تنگه برات
چتری برایـــــم بگیر
حتــــی خیالے . . .
خیس دلتنگـــےشده امــ !
دقت کردی هروقت عشقت تنهات میذاره ومیره

توهرگوشه ازشهرهررهگذری که ازکنارت ردمیشه وبوی عطرش رامیده

اشک توچشمات حلقه میزنه وبرمیگردی نگاش میکنی تامطمئن بشی خودش نبود

امون ازدرددوری

دغدغه هایت را به من بسپار و آرامشم را بگیر…

هنوز شانه هایم برای تو خالیست…

هنوز آغوشت، آرامترین ساحل امن جان من است.
می دانی؟

ﻟﻌﻨﺘﻲ ﺳﻬﻢ “ﻣــــــــﻦ” ﺍﺯ” ﺗــــــــﻮ ”
ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺫﻭﻕ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ﻧﯿﺴﺖ !!!…
ﻫـــــﻤﺎﻥ …
ﺩﻟﺘــــﻨﮕﯽ ِ ﺑـﯽ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺳﺖ
ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ﻣﯽ *ﮐﻨﺪ ،
ﺷﺐ ﻫﺎ ﺷﺎﻋﺮ !!!………..
ﮔــﺮﭼﻪ ، …
ﻣﻦ ﺷــﻌﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ !
ﺁﻧــــﭽﻪ ﻣﯽ ﺧـــﻮﺍﻧﯽ ،
ﺷﮑﻮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎﺏ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻟــــﻢ ﺭﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
این چه قانونیه که از دلتنگی باید به
خودت بپیچی ولی سراغی از
عزیزت نگیری! میدونی چرا؟
چون بهش قول دادی هیچوقت بهش
زنگ نزنی
واون تو خیال خودش فکر کنه که
بیخیالش شدی
آنلاین که میشوی،

انـگـشـتـانـم

به لُـکـنـت می افتند… !

آری ،…

تنها دلخوشی ام نگریستن به

چراغ روشن ID یاهو و

فیس بوکت و یا

صحبت کردن با عکس پروفایلت در خلوتم است…

و این بدترین نوع از دلتنگیها و ناتوانیهاست!!✔

شاید فراموشت کنم ، ترسم همینه از خودم

بعد از شکستن دلم ، حالا باید چه کار کنم ؟

باید بمونم پای تو ، تا سر بشه این بی کسیم ؟

بازم به یادت سر کنم ، فصل بهار و بی نسیم

یا بگذرم از عشق تو ، پروانه ی باغی بشم ؟

باغی پر از عطر نسیم ، عطری که من بیمارشم

عطری که از آزادیه ، راهی به سمت زندگی

شاید فراموشت کنم ، حرفی نموند با من بگی ؟!

شاید وداع آخره ، من بی تو پر پر می زنم

باید فراموشت کنم ، فکرت رو از سر می کنم

ترسم همینه از خودم ، سنگی بشه قلبم یه روز

قلبی که بعد ِ رفتنت با یاد تو زنده ست هنوز

ترسم از این بیداریه ، شاید بخوابم تا ابد

تا بگذرم از زندگیم ، یاد تو باشم من فقط

آشفتگی درد منه ، باید فراموشت کنم

یا جون بدم با یاد تو ، من بگذرم از این خودم

سر سرنوشت را

بـایـــــــد قطــــــــع کــــــرد

او دزد آرزوهـــــــای مـن اســــــت

عشقم کجایی دلتنگتم

ﺧﻴﻠـــــﻲ ﺳﺨﺘﻪ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﺭﻭ
ﺑﺸﻜﻮﻧﻪ
ﺍﻣﺎ ﺣﺲ ﻛﻨﻲ ﺑـــــﺎﺯ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻱ …
دلتنگی هایت را
درکدام رود انداخته ای
که تمام ماهی های جهان
گوشه گیر شدند؟!
ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﺍﺯﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺑﻐﺾ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺘﺮﮐﺪ ﻭﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎﺯﯾﺮﺑﺎﺭﺍﻥ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﻢ،ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﺗﻮ
در فراق دوریت آهنگ قلبم از غم است
آهسته میخندم اما روزگارم درهم است
ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﺗﺎ ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ
ﮐﻪ ﺻﺒﺢِ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺧﺪﺍ
ﻋﻄﺮِ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺖ،
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﺳﭙﺎﺭﺩ …
با نگاهي
هرس كن
علف هاي هرز دل تنگي ام را!
امروز روز دیگریست
یه روز از همان روزهای بی تو
در به در این کوچه و آن کوچه
می دانم که انتهای یکی از همین کوچه ها منتظری✔
نگران نباش
کنار آمده ام با نبودنت
خیلی که دلم بگیرد
گریه می کنم!
اگه باتموم درختهاي دنيانردبون بسازي!بازم دستت به سقف دلتنگيهام نميرسه!
صدای تپشهای قلبم را میشنوم ولی هیچ علاقه ای به زندگی کردن توش نیست
چقــــــدر می تـــــوان تحمــــل کـــرد ؛

نـبــــــــــــــــــــودنت را . . . .

نـداشتنـــــــــــــــت را. . . .

نـدیــــــدنــــــت را. . . .

نـخـواستنــت را. . . .

دلم گرفته ولی،نه حس گریه دارم ،نه حس فریاد
دلم تنگه ،نه برای کسی،یاشخص به خصوصی
فقط دلم گرفته ،هی بهم فشارمیاره دردمیکنه “درد”
كوتاهي زمان را وقتي فهميدم كه در كنارت بودم،و طولاني بودن آن را وقتي فهميدم كه در انتظارت بودم، حالا كه دلتنگتم زمان ايستاده است!!!
دلم هر روز لک چشاتو میزنه در انتظار تو لحظه هارو میشمارم….
hamishe deltangi bekhatere nabodane kasi nist…
gahi bekhater bodane kasi ast ke havasash be to nist…
ی روزایی…ی شبای…
به ی آدمای خاصی خیلی احتیاج داری,گوشیتو برمیداری شمارشو میگیری اما میدونی بی فایدست…
اونقدردلگیر و دلتنگی که یهو به خودت میای!میبینی خیره شدی به ی صفحه ی گوشی بی جواب!اشکات سرازیر میشه وبا خودت فقط ی جمله میگی:اون همه دوست داشتن چرا آخرش این شد?
آه….

دلم تنگ است….

كسي صداى مرا ميشنود؟؟؟
انگار در اعماق چاهى تيره و تار هستم بدون تو…..

یک نفر… یک جایی… تمام رویاهاش تویی… وقتی که به تو فکر میکنه… احساس میکنه که زندگی واقعا با ارزشه… پس هر وقت دلت گرفت، این حقیقت رو بخاطر داشته باش … یه نفر…
یه جایی… بیقرارته
باران كه مي بارد همه چيز تازه مي شود
حتي داغ نبودن تو…
دلــــــــــــــم ؛

برای تمـــام حرف هایی که نمیزنی

…. تنــــــگ است … !!!

ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ، ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﯽﺗﻔﺎﻭﺗﯽﻫﺎ
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻟَﺞ ﺑﺎﺯﯼﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩﻥ؛ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻥ
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽﻫﺎﯾﻢ ﺷﮑﻞ ﺗﻮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺧﻮﺍﺏﻫﺎﯾﻢ ﺑﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﻫﺪ
ﺩﺳﺘﻢ ﺷﺒﯿﻪ ﺩﺳﺖﻫﺎﯾﺖ ﺷﺪﻩ
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺩﺳﺖﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﺑﻮﺩ
ﺑﺎﻝﺑﺎﻝ ﻣﯽﺯﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ، ﭘﺮﭘﺮ ﻣﯽﺷﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﯽﺍﻡ
ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻼﺻﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﻭ
ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪﺍﻡ ﺁﯾﺎ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ؟
ﺁﯾﺎ ﻣﺮﺍ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ؟
ﺁﯾﺎ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﯽ؟
ﺑﺮﮔﺸﺘﻪﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻡ
ﻧﮕﻮ ﻧﻤﯽﺷﻨﺎﺳﯽﺍﻡ، ﻣﻦ ﺷﺒﯿﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺗﻮﺍَﻡ
ﻭ ﺗﻮ ﺣﺎﻻ ﺷﺒﯿﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻣﻦ
ﺑﯿﺎ ﺗﻮ ﺩﯾﺮﻭﺯﯼ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﺑﺎﺷﻢ
ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ! ﺧﯿﻠﯽ …
Daram rahe bargashto gom mikonam be bonbast residam begu man kojam. Mikham hes konam baz nazdikami begu az kodum jadee samtet biam. Man in ruza halo ruzam bade b har ki k shod qeyre to ru zadm fa1at az y 2nya to mundi baram mabada toam ru begiri azaaaaaam
امشب دلم هوای عطر گل های نرگسو کرده،البته عطر گلی ک از دستای تو باشه ،ای کاش بشه صبح فردا چشمامو با بوی عطر شاخه گله هدیه ی تو روی موهام باز کنم.
ای غصه مرا دار زدی خسته نباشی /  آتش به شب تار زدی خسته نباشی
ای غصه دمت گرم که در لحظه ی شادی /  با رگ رگ من تار زدی خسته نباشی . . .
قشنكي فاصله ها در اين است كه كاهي به يادمان مي ايد كسي هست تا دلتنكش شويم
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻄﺮﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ
ﺗﻨﻬﺎ ﻟﺤﻈﻪﺍﯼ
ﺑﻮﯾﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ
ﺗﺎ ﻫﻮﺵ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﻫﻤــﻪ
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑﺒﺮﺩ !!!….
بعضی وقتا که دلم برات می گیره دوست دارم بازم باشی کنار من تو بشی مونس گریه های من توی رویاهام باشی عاشق من بعضی وقتا که دلم برات می گیره دوست دارم دستاتو محکم بگیرم قد هرچی که بدی تورو تو اغوش بگیرم وقتی نیستی یه گوشه ماتم بگیرم…..
دلم برا تو که نه ، ولی برای کسی که فکر می کردم تو بودی تنگ شده!
در هوایم هوسی نیست بجر دیدن تو، تو گل یاسی ومن تشنه ی بوییدن تو/دانه ای بودی و درباغ دلم کاشتمت, باغبان شد دل من در غم روییدن تو.
شب ها انتظار آمدنت را می کشم . . .

نمی دانم چرا تا چشم بر هم می گذارم پیدا می شوی . . .

اين روزا غصه ها يكى يكى نميان ..!
آژانس ميگيرن همگى باهم ميان …!!
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺻﺪﺍﯼ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻬﺶ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﯼ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﺎﻫﺎﺵ
ﺗﻤﺎﺱ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ” ﺍﻟﻮ” ﮔﻔﺘﻨﺶ ﺭﻭ ﺑﺸﻨﻮﯼ ؟ ﺧـــــﺪﺍﯾﺎ
ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺣﺲِ ﺑﺪِ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻪ …
دلم رابطه ای میخوادکه اگه۵دقیقه زنگ نزدم، اس ام اس ندم. اس ام اس بده بگه :سرت کجاگرمه!!!
صدایت در گوشم زمزمه میشود
و نگاهت در ذهن مجسم…
ولی من تو را میخاهم نه خیالت را…
يه وقتا دلت طوري تنگ ميشه که مغزت کاملا فلج ميشه بدي هاش يادت ميره نامرديش يادت ميره بي محبتي و رفتارسرد و تلخش يادت ميره وقتي با بيرحمي تنهات گذاشت يادت ميره فقط ميگي خدايا يه دقيقه ببينمش اين دل لامصبم آروم شه….
دلتنگی بهانه نمی خواهد !
وقتی دوستت دارم ، جا برای دلتنگی هست !
فرقی نمی کند دور باشی یا نزدیک وقتی در دلم هستی ، دوری معنا ندارد . . . !

ﻧـﻔـﺲ ﮐﺸـﯿﺪﻥ
ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗــﻮ
ﺑــﺮﺁﯾـﻢ ﺳﺨﺘـ ﺗــﺮﯾـﻦ ﮐـﺎﺭ ﺍﺳﺖ
ﻫــﻮﺁﮮ ﻋﻄـﺮ ﺗﻨـﺖ ﺭﺍ
ﮐـﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ !
دلتنگ كودكيم
قهر ميكرديم تا قيامت …
و لحظه بعد … قيامت ميشد
دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده
برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان…
برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم…
حـتـی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خـیـلـی دیـــرشناختمشان…!
برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش…خنده هایی که دارم فراموششان می کنم……و برای خودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام!!!
دوبار نم نم بارون صدای شر شر ناودون /دل بازم بی قراره دوباره رنگ چشاتو خیال عاشقی باتو/ این دل آروم نداره نداره شبامو خواب نوازش دوباره هق هق و بالش /گریه یعنی ستایش /ستایش تو و چشمات دلم هنوز تورو میخواد دل بازم پر زده واسه عطر نفسهات
بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که
در کنارش باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید…
کودک درونم دلتنگي ميکند برايت….. بچه است ديگر…. نميفهمد جدايي يعني چه……
امشب دلم گرفته نمیدانم چرا عهد کرده بودم دیگه به یادت اشک نریزم ولی وقتی که بارونو دیدم چشمام هوای بارون کردن اونم به هوای تو
دل از درد و غمها رهایم نکرد
تو رفتی! دل از تو جدایم نکرد…
همین دل همین ساده ی بی قرار
شکست و شکست و صدایم نکرد
صدا مىکنم تورا….
اىن جان که مىگوىى,
جانم رامىگىرد!
موقعى که نىستى…
دماراز روزگارم درمىاورد
ﺩﻟﺘﻨﮕﻰ ﻧﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﻰ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ ؛
ﻃﻨﺎﺏ ﺑﻠﻨﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﻭﯾﻤﺎﻥ ﻣﯿﭙﯿﭽﺪ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﺑﻪ
ﺩﻭﺭﺗﺮﯾﻦ ﺍﻓﻖ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﺪ ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺭﺗﻔﺎﻋﻰ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ
ﺧﺎﻟﻰ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . .
>دلتنگم
>برای کسی که مدتهاست
>بی آن که باشد
>هر لحظه
>زندگی اش کرده ام
دلتنگ خنده هاي بهارانت در کوچه خزان زده دلم،نگاه مهربانت را به انتظار نشسته ام.يک شب از کوچه خيالم بگذر شايد عطر گيسويت خواب پريشانم را التيام ببخشد
دوباره تنها شده ام،دوباره دلم هواي تو را کرده.

خودکارم را از ابر پر مي کنم و برايت از باران مي نويسم. . .

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﻢ
ﺗﻨﮓ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﺷﺪﻩ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺨﻨﺪﻡ
دیوار خموش خانه هامان سنگی است
لبخند ته آینه هــــــامان رنگـــی است
کو آنکه رســــــد به دادمان گه گاهی
بن بست نگاهمان پر از دلتنگی است
دلم که برایت تنگ می شود
می گیرد
فریاد می کشد
می تپد
و باز تنگ می شود
دلم که تنگ می شود دوست دارم
یک دل سیر نگاهت کنم
یک بغض سنگین گریه کنم
یک چشم پر اشک بریزم
به اندازه یک قهر و آشتی در آغوشت بگیرم
و یک عمر بگویم دوستت دارم و بگویی دوستت دارم
دلم که تنگ می شود چاره اش فقط تویی
و تو که نیستی
دلم
می بارد
می سوزد
می سازد
می میرد….
₪همیشـہ فكر مےكردم غم انگیزترین غروب، غروب زندگـے است ولـے تازہ فہمیدم هیچ غروبـے غم انگیزتر از دورے دوست نیست₪
کاش کسی میفهمید!

وزن یک” آه ” در زمان دلتنگی

چقدر سنگین است!!!

با حس عجيبي با حال غريبي دلم تنگته

پر از عشق و عادت بدون حسادت دلم تنگته

گله بي گلايه بدون کنايه دلم تنگته

پر از فکر رنگي يه جور قشنگي دلم تنگته

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﻤﯽ ، ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻣﺎﻝ ﻣﻨﯽ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻧﺒﺎﺷﯽ ،
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺗﻮ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﻭﺳﻌﺖ ﻋﺸﻘﻢ ﺭﺍ ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﯼ
ﺻﺪﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩﻡ ﺭﺍ …
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺗﺼﻮﯾﺮﯾﺴﺖ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺑﯽ ﺳﺘﺎﺭﻩ ،
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺒﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﺩﻟﯽ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﻧﯿﺴﺖ ،
ﺑﺪﺍﻥ ﻗﺪﺭ ﺩﻟﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺁﻥ ﺩﺭ ﭘﯽ ﻋﺸﻘﺶ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺗﻮ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﺑﺎ ﮔﺬﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﮕﺬﺭﻡ ،
ﺗﺎ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﺩ ،
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﺎﮐﻨﺎﻥ ﺁﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﯿﺰ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻫﺴﺘﻢ …
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ، ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ،
ﻧﺸﮑﻦ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ !
ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺯﺍﻧﻮ ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ،ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ،
ﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ …
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﻨﺪﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ، ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺭﻭﯾﺎ ﻧﺒﻮﺩ ،
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺩﻟﻢ ﺍﯾﻨﮏ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ …
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯ ،ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ ، ﻧﻔﺴﻬﺎﯼ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯼ،
ﺗﺎ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺑﺮﺳﻢ، ﺗﺎ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﺳﻢ …
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﻢ ، ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻋﺸﻘﻢ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ،
ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ، ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ !
ﻧﮕﯿﺮ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻗﻠﺒﻢ ﺍﺯ ﺗﭙﺶ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ،
ﻧﮕﯿﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻣﯽ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﯾﺦ ﻣﯿﺰﻧﺪ
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﻤﯽ ، ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩﻣﯽ،
ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ …♡
همه ی فراموش کردنت مثل آب خوردن بود،
همان آب هایی که می پرد تو گلو و سالها سرفه میکنیم….
ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺘﻮﻧﻲ ﻓﺮاﻣﻮﺷﻢ ﻛﻨﻲ ؛
ﻭﻟﻲ ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ :
ﻳﻪ ﺭﻭﺯﻱ
ﻳﻪ ﺟﺎﻳﻲ
ﻳﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ اﻳﻲ …
اﺯ ﻣﻦ ﻳﺎﺩﺕ ﻣﻴﺎﺩ ﻛﻪ ﺑﺪ ﺩﻟﺘﮕﻢ ﻣﻴﺸﻲ !

اﻭﻥ ﺭﻭﺯه ﻛﻪ ﻣﻴﻔﻬﻤﻲ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﺗﻮ ﭼﻲ ﻛﺸﻴﺪﻡ … !!!

دروغ چرا؟بعد از ” تو” هیچ چیز قصد گذشتن ندارد،زمان جای خود دارد!

رد پای رفتنت زیر چشمهایم خودنمایی میکند!

مردنم می آید در پس اینهمه زندگی کردن بی تو

حس میکنم دنیا خالیست مگر تو چند نفر بودی؟

هنوز هم دلم تنگ می شود..

برای حرف زدنت برای تکیه کلامهایت…

که نمی دانستی فقط کلام تو نبود…

من هم به آنها تکیه داده بودم

آنسوي دلتنگي ها هميشه خدايي هست كه داشتنش جبران همه ي نداشتن هاست.
وقت شام وقتی یادت افتادم اشک در چشمانم جمع شد و بغضم ترکید …
همه داشتند نگاهم میکردند و من لبخندی میزنمو میگم چقدر داغ بود…
می بینی ؟!حالا تنها تو مانده ای و این دل ِ بی قرار !می نشینم و همانجا که می دانم می خوانی می نویسم . . .برایت هیچ ندارم جز خطوطی تلخ !ببخش . . .ببین . . .بخوان . . .نبار . . .
بگو تو هم دلت تنگ است مثل من

باور کن بعضي حرفها را بايد زد

حتي اگر تکراري باشن

آدم دلتنگ باشه شرافت داره به دلِ گشادی که هر کسی بتونه توش چادر بزنه !
دلتنگى يعنى…
فاصله اى که با هيچ بهانه اى پر نميشه
دلتنگى يعنى…
عکسايي که نگاه کردن به اونا روياهاتو خيس مى کنه
دلتنگى يعنى….
بغضى که باهاش کلنجار ميرى تا يهو نشکنه
دلتنگى يعنى…
اسمسايى ک فرستاده نميشه,نوشته هايي که شب موقت ميشه
دلتنگى يعنى…
لحظه هايي که با خودت زمزمه ميکنى
حتى ديگه اومدنت بهم کمک نميکنه..
دلتنگى يعنى امروز…….
امشب به مهمانی تو می ایم…

نه چشمان فریبنده ات را می خواهم..
و نه لبان تبدارت را..
مرا یک آغوش به وسعت دستانت کافیست..
دلم گرفته..
♡غم هایم را در آغوش گیر…

کاش جنس دلها از کاغذ بود نه از شیشه ! آری ، سوختن بهتر از شکستن است …
ﺩﻟﺘﻨـــــــــــــــــﮕﻲ
ﻋﻴﻦ ﺁﺗﺶ ﺯﻳﺮ ﺧﺎﮐــــــﺴﺘﺮ ﺍﺳﺖ
ﮔـــــــﺎﻫﻲ ﻓـــــــﮑﺮ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﺗﻤـــــــــﺎﻡ ﺷﺪﻩ
ﺍﻣّـــــﺎ ﻳــﮏ ﺩﻓــــﻌﻪ
ﻫﻤﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺁﺗــــﺶ ﻣـــــــــــﻴﺰند
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده…
وقتى تنها يه گوشه حياط مدرسه وايستادى
يه نفر مياد و بهت ميگه بامن دوست ميشى
شرمنده ام ….
که بی تو نفس میکشم هنوز!!!
دلم كمي ابر مي خواهد
و نم نمي از باران آن سالها
و حوصله اي كه دل تنگم را راه ببرد
بروم در خلوت ترين دامنه ي كوه بنشینم
دراز بكشم روي خاطراتم
و به خوشبختي لحظه هايي كه با ياد تو دارم
لبخند هاي تلخ بزنم…
آدم دلتنگ ؛ حرف حالی اش نمیشود….لطفا برایش فلسفه نبافید …
دلتنگی چه حس بدی است…
تنهایی چه حس بدی است
کاش…
پاره ای ابر میشدم
دلم مهربانی می بارید
کاش نگاهم شرار نور میشد
اشتی میدادش
و
که دوست داشتن چه کلام کاملی است
و
من…
چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!
این روزها حسی دارم آمیخته با دلتنگی
کم می آورم
بازوانی می خواهم که تنگ در برم بگیرند
اما نه هر بازوانی
فقط حصار آغوش تو …
اسم زیبایت رادر صفحه ی چشمانم مینویسم تاچراغی باشدبرای شب های دلتنگیم”
emroz delam barai kasi tang shudeh ke o deltangam nemishavad va in badtarin deltangist….
دريا چه دل پاك و نجيبي دارد
چندي است كه حالت غريبي دارد
آن موج كه سر به صخره ها مي كوبد
با من چه شباهت عجيبي دارد !
افسوس که بادلم هماهنگ نشد
بیچاره شدیم و هیچ یک رنگ نشد
میگفت که دوریت مرا خواهد کشت
مردیم و دلش برایمان تنگ نشد
دلتنگ که باشی هیچکس جز دلدار به دادت نمیرسه… دلداده ی دلتنگیاتم…
دلم واسه کسی که ؛دلش دقیقه ب دقیقه برام تنگ میشد تنگ شده.دلم واسه کسی که کلمه عزیزم رو لباش بود تنگ شده .دلم واسه کسی اینده و امیدش بودم تنگ شده.دلم واسه کسی بدون حرف زدن باهام خوابش نمیبرد تنگ شده..
.
ﻏــﻢ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻧﻔﻮﺫ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﯾﺖ …
ﺟﺎﺳﻮﺱ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻗــﻠﺒﺘـــ
ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ …
.
ﻋﺼﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻏﺮﻭﺏ ….
ﻋﺼﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﮐﻨﺎﺭﺕ
ﺑﺎﺷﺪ …
ﻋﺼﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺗﻮ ﻭ ﻣﻦ ﻭ ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ …
ﻋﺼﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑﺮﺍﯼ …
ﺍﻭ …
می گویند : قسمت نیست حکمت است. . .
خدایا. . .!
من معنی قسمت و حکمت را نمی دانم. . .
اما. . .
تو معنی طاقت را می دانی. . .
مگر نه. . .؟!!!
دلم تنگ است
دلم میسوزد از باغی که میسوزد
نه دیداری
نه بیداری
نه دستی از سر یاری
مرا آشفته میسازد چنین آشفته بازاری…
ﮐﻔﺸﻬﺎﯾﻢ ﮐﻪ ﺟﻔﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ،
ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﻣﯿﮑﻨﺪ؛
ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ ﺗﻮ ﻣﯿﺸﻮﻡ،
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻓﮑﺮﮐﻨﻢ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ
ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﻧﯿﺴﺘﯽ
باتمام وجود غم گینم مثل وقتی که دوست میره.
باتمام وجود غم گینم
دلم واســه اون روزايــي تنــگ شــده , که کســي رو دوســت نداشــتم….
چه خــوب بود اون بــي خــيالي ها …!!!
ما هرچی تلخی بود امتحان کردیم ولی دیدم هیچ چیز تلخ تر از ندیدنت نیست !
غروب که می شود
خاطرات
نبض مرا می گیرند
تو زنده می شوی و
من می میرم
ای زیباترین حس دنیا!
حالا که دوری
خیال و شب و تنهایی و باران
کدام یک مال من است ؟
ﺧﺪﺍﻳﺎ…

ﺻﺪﺍﻱ ﺿﺠﻪ ﻫﺎﻳﻢ

…ﭘﺮﮐﺮﺩﻩ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮﺭﺍ

ﭼﺮﺍﻧﻤﻲ ﺷﻨﻮﺩ…

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ…

بعضی حرف هارو نمیشه گفت،باید خورد…
ولی حرف هارو نمیشه خورد,,,میمونه سر دل،،،میشه دلتنگی…میشه بغض…میشه همون وقتا ک خودتم نمیدونی چته!!!!
وزن دار نمے گویم
قافیہِ هم نمے گذارم
بے پرده و رک مے گویم
دلتنــــــگ تو ام

لعنت به این عشق که با هر بار “رفتنت”تازه تر می شود”ولعنت به این دلم که کسی دیگر را جز تو قبول ندارد
ايــن روزهــ ـا در مـــن

حــااـتِ فــ ـوق الــعـ ـاده

اعـــــ ـــــلام شـــده اســـت

بـيـــش از حــد مـجــ ــــ ــــ ــــاز

دلـتـنـگـــ ـــ شــــده ام. . .

شماهموقتی دلتون شکسته یا کم آوردید خیلی روحیه بالایی دارین و ولی وقتی شبا خودتو توی تنهاییاتون پیدا میکنید اشک تو چشاتون جمع میشه؟دلتون واسش تنگ میشه؟ انگار میخوای همه ی زندگیتو بدی تا کنارت باشه…
امروز خاطرات را سوزاندم اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد دلتنگت شدم…
وای چقدر دلتنگ روزهایی هستم که در دیدارت هزاران بار عطر میزدم که نکند خوش به مزاجت نیاید.حال بوی کافور و سدر مرا گرفته, شرمنده که دیگر نمیتوانم بوی خودم را تغییر دهم, به همین راضی باش که دیگر بویی جز بوی لاشه از من حس نخواهی کرد.
یه وقتی هم هست
که مزه ِ ی بودن یکی یه جوری رفته زیر دندونت!
که وقتی دوری ازش
همه “چی ” میشه زهرمار…..!
همیشه فکر می کردم غم انگیزترین غروب ، غروب زندگیست ولی تازه فهمیدم هیچ غروبی غم انگیزتر از دوری تو نیست
شمارشو پاک میکنی تا فراموشش کنی
اما قسمت ناراحت کنندش این جاست که
شمارشو از حفظی
بازباران بى ترانه,گريه هايم بىبهانه ميخوردبرسقف قلبم/باورت شايدنباشد,خسته است اين قلب تنگم.
بامن کاری کردی که دیگر نمیگویم دلتنگتم، میگویتم “دلمرگتم”.
ﭼﺘﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾـــــﻢ ﺑﮕﯿﺮ
ﺣﺘــــﯽ ﺧﯿﺎﻟﯽ
ﺧﯿﺲ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
به اندازه ی سرکبریت دلم برات تنگ شده کوچیکه ولی دنیاروبه اتش می کشه
bebin in esmesh dele…age gharar bood befahme fasele fasele yani chi?….
age gharar bood befahme nemishe.
mishod MAGHZ….
DEL nemifahme.
.
گفت:
بی من چه میکشی؟
گفتم:
نفس…!
ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﺑﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ
ﺳﺎﮐﺖ ﻭﺧﻤﻮﺵ
ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﺎﺩ ﺗﻮﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ
ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻮﺍﺯﺩ
ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ
ﮔﻬﮕﺎﻫﯽ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ عشقم …
دلم گرفته نازنینم به اندازه غربت چشمانت
 
دلم گرفته مهربانم به اندازه دوستت دارم گفتن های تو
 
من در انتظار دیدنت هر شب می میرم
 
به امید فردایی که خورشید نگاهت به من جان تازه اي دهد
 
نازنینم دریا باش که من در کویر می میرم
آهای بارون پاییزی، کی گقته تو غم انگیزی…
آهای بارون پاییزی ببار که تنگه دلم…….
بر عکس تو
هر شب به من سر می‌زند اینجا
دلتنگی لامصّبی داری
بي تو نه کار دنيا لنگ مي مونه نه بين زمين و آسمون جنگ ميشه نه کوه آب ميشه نه آب سنگ ميشه ، فقط و فقط دل منه که برات تنگ ميشه
چه حسرتیست!رد شدن ازکنارعابرانی که عطرتورامیزنند اماهیچکدام تونیستی
دل… دل… دل آروم ميكنه. ولي
فكر و خيال كه رواني ميكنه
از این تکرار ساعت ها…

از این بیهوده بودن ها…

از این بی تاب ماندن ها…

از این تردید ها ،نیرنگها…
شک ها
خیانت ها

از این رنگین کمان سرد ادمها

و از این مرگ باورها و رویاها…
پریشانم

دلم پرواز می خواهد…..

مهربانيت را با دلم پيوند زدم تا از تو دور بودن را احساس نکنم…

اما باز دلتنگتم….!!

دلتنگی تمام دنیام رو گرفته بد رقم آزارم میده
چه سر به راه است . . .
دلتنگی را میگویم !
از گوشه ی دلم جُم نمیخورد . . .
دلم را هیچکس نمیخرد..
چون “لک” زده برای تو
دلم تنگ است ازاین زندان که نامش زندگی باشد…اگراین زندگی باشد دگر زندان کجاباشد…دگرعاشق نخواهم شد که معشوقان جفادارند…روم برکنج میخانه که می نوشان صفا دارند…
هر لحظه ی دوریت برام یک دنیا دلتنگی است و چقدر صبور است دل من ، چرا که به اندازه ی تمام لحظه های عاشق بودنم از تو دورم…
بزار خیال کنم منم اونکه دلت تنگه براش

اونی که وقتی تنهایی پر میشی از خاطره هاش

اونکه هنوز دوسش داری اونکه هنوز هم نفسه

بزار خیال کنم منم اونی که بودنش بسه

ایمان می آورم به دوستی
و صداقت قاصدک !
سال هاست که ،
صدایم را شنید …
نگاهم را خواند …
محبتم را فهمید …
غصه هایم را گریست …
خوشی هایم را خندید …
و همه شان را رساند به دوردست های خاکستری !
این روزها ، بیشتر از همیشه ،
قاصدک را می خوانم !
و “تو” امروز هر چه قاصدک دیدی ،
جز پیام دلتنگی های من چیزی از او نخواهی شنید !…
دلم می خوادهمین الان… چشامو ببندم….. زمان بگذره…..
همه ی غصه هامو پشت سر بزارم… فاصله ها تموم بشن…
در حالی هیچ چیزی نمی تونه مارو از هم جدا کنه…
چشامو باز کنم….
تورو کنارم ببینم… داری نگام میکنی…

نیستی و دلتنگ تو هستم ، با اینکه همیشه به یادتم ، باز هم در این یاد در فکر تو هستم
نیستی و اشک است که حلقه زده در چشمانم ، یک لحظه در فکر رفتم که کاش اینک بودی در کنارم
که آرامش بدهی به قلبم ، دلم گرفته همنفسم
تو خودت میدانی که وقتی نباشی در کنارم ، مثل حالا آشفته و پریشانم
در این هوایی که دلم گرفته ، کاش میشد در کنارم بودی و با حضورت آرامم میکردی
که چگونه معجزه میشود، با وجود تو چه غوغایی میشود در دلم!
تا که میخواهم از این عالم دلتنگی رها شوم ، انگار که میخواهم از این دنیا جدا شوم !
مگر آنکه یک آدم سر به هوا شوم ، تا در آن لحظه بی نفس ، بی هوا شوم !
نیستی و نبودنت خنجر است که فرو میرود در قلب بی طاقتم !
من شاهد اینم که دلم عذاب میکشد ، طعم تلخ نبودنت در کنارم را میچشد !
این من و این دلتنگی ها ، دلم گرفته از بی محبتی های این زمانه !
که چرا نباید در کنار عشقم باشم ، چرا نباید در آغوش همنفسم باشم!
و من آرام مینویسم ،بی صدا اشک میریزم ، اما درون دلم فریاد است ! فریاد !!!
فریادی که تنها قلب تو میشوند از اعماق احساساتمان ، دردی که تنها قلب ما میکشد از فاصله بینمان!
میترسم تا بخواهد شکسته شود فاصله بینمان ، شیشه عمرمان نیز بشکند ، و آخر سر میماند حسرت و به جا میماند همان صدای فریاد !
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﻴﺴﺘﻢ…

ﻓﻖـﻁ ﮔﺎﻫﻲ ﺣﺮﻑ ﺕـﻭ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺵـﻭﺩ

ﺩﻝـﻡ ﻣﺚـﻝ ﺍﻱــﻧﮑﻪ ﺕـﺏ ﮐﻦـﺩ !

ﮔﺮﻡ ﻭ ﺱـﺭﺩ ﻣﻲ ﺵـﻭﺩ…

ﺁﺏ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ…

ﺕــﻧﮓ ﻡــﻱ ﺵــﻭﺩ …

ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻡ ﮔﻮﺷﻴﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﺎﻋﺘﺶ .ﭼﮏ ﮐﻨﻲ;
ﻣﻦ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ …
ﻭ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻫﺮﺟﻮﺭ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﻃﺎﻗﺖ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ …
ﻭ ﻣﻦ ﺍﺳﯿﺮﯼ ﺷﺪﻡ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺑﯿﺨﯿﺎﻟﯽ …
ﻭﻋﺠﺐ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ …
ﺗﺮﺳﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﯽ
ﺗﻮ …
ﺗﻮ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﺍﺭ …
ﻭﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ”ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ …”
ﮐﺎﺵ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎﯾﻢ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﻮﺩ …
ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ …
بــــــــــــــگـذار این گـونه بگـویــــم :” دلـم اگر برای تـــــــو تنــــــگـ میشـودببخــــــش روزم اینگــــــونه قشـــــنگـ میشـود
به اندازه نابینایی که آرزوی دیدن نور را دارد مشتاق دیدارتم.
دلم برات تنگ شده نفس
ﺍﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﯽ ؛ ﭼﻪ ﻗــــﺪﺭ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ !
ﺍﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﯽ ؛ ﭼﻪ ﻗــــﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺍﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﯽ ؛ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻧﺖ ,
ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﯿﺪﻥ ِ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﭘﺮ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ !
ﺍﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﯽ ؛ ﺟﺰ ﺗﻮ , ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ !
ﺍﮔﺮ ..
ﺍﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﯽ ؛ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ ؟
اين که دل تنگ توأم اقرار ميخواهد مگر؟
اين که از من دلخوري،انکار ميخواهد مگر؟
وقت دل کندن به فکر باز پيوستن مباش
دل بريدن وعده ي ديدار ميخواهد مگر؟
با زبان بي زباني بارها گفتي برو!
من که دارم ميروم،اصرار ميخواهد مگر؟
روح سرگردان من هرجا بخواهد ميرود
خانه ي ديوانگان ديوار ميخواهد مگر؟
طعم بوسه هایت را

فقط باران میداند

که روی لبهایت میچکد

و لبهای خیس من

که تو را تفریق میکند

و جمع مشود

با خاطرت سنجاق شده بر دیوار

تو میبوسی

میبویی

عاشق میشوی

ومن به مقوایی فکر میکنم

که شناسنامه روزهای بی کسی ات بود

ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺷﺪﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﺑﺪﻫﯽ… ؟ !

ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﯽ…

ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺑﺎﺷﯽ …؟

ﺷﺪﻩ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺑﻪ ﺩﻟﺖ،ﺭﺍﻩ ﻧﻔﺴﺖ ﺭﺍﺑﺒﻨﺪﺩ،ﺧﻔﻪ ﺍﺕ
ﮐﻨﺪ…

ﻫﯽ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺮﻭﺩ ﺳﻤﺖ ﮔﻮﺷﯽ…

ﺑﺮﺵ ﺩﺍﺭﯼ…

ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻨﯽ…

ﭘﺮﺗﺶ ﮐﻨﯽ ..…

ﺷﺪﻩ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺷﻮﺩ ﺭﻭﺡِ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ…

ﺑﺸﻮﺩ ﺧﺎﻃﺮﻩ …

ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﻮﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺗﺮﺕ ﮐﻨﺪ… ؟

ﺷﺪﻩ ﺑﺮﻭﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ …

ﭼﻨﺪ ﻣﺘﺮ ﺟﺎ ﺭﺍ ﻫﯽ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﻨﯽ…

ﺍﺷﮏ ﺑﺮﯾﺰﯼ ﻭ…
ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ…

ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﯼ…؟

ﺷﺪﻩ ﻗﺴﻢ ﺑﺨﻮﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺵ ﻧﺪﺍﺭﯼ…

ﺍﻣﺎ ﯾﮑﻬﻮ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﮔﻮﺷﯽ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ،ﭘﯿﻐﺎﻣﯽ
ﺗﺎﯾﭗ ﮐﻨﯽ…

ﺍﻧﮕﺸﺘﺖ ﺑﺮﻭﺩ ﺳﻤﺖ ﮐﻠﻤﻪ …

send
ﻣﻨﻄﻘﺖ ﺑﻤﯿﺮﺩ، ﻗﻠﺒﺖ ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ send… ﮐﻨﯽ… ؟

ﺷﺪﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﯾﮏ ﺟﻮﺍﺏ،ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ ﺑﺎﺷﯽ…

ﻧﺮﺳﺪ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺍﺏ…
ﺁﺧﺮ ﮔﻮﺷﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﻭﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ “: ﺍﺷﮑﺎﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﺍﮔﻪ
ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﯼ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﯼ،ﻧﺪﻩ…
ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺪﻭﻧﻢ ﺧﻮﺑﯽ؟ﻫﻤﯿﻦ …

ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ” ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺯ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﯿﺎﯾﺪ…؟

ﺑﺎﺯ ﺑﺸﮑﻨﯽ…
ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﺸﮑﻨﯽ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺩﻝِ ﺷﮑﺴﺘﻪ،
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ…؟

ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ…؟ !؟

ساعتم را دوست دارم؛
وقتی تو نیستی، به خواب میرود،
تا ساعت های بی تو بودن را نفهمم…!
(ILUMDN)
هر قدر کلاغ سیاه دنیای بی تو بودنم را

رنگ خیال میزنم

و بودنت را به دروغ میفروشم به قلبم

بازهم,بازهم,بازهم

چشمانم برملا میکنند دروغم را

خیالم را با اشک هاشان مشورند

و بازهم ,بازهم,بازهم

همان کلاغ سیاه دنیای بی تو بودنم را

به رخ قلب پر دردم میکشند

و قلبم را وحشیانه

با تپش هایی بیداد کننده

به انزوال میبرند

باران میبارد
دخترک تنهاست،
تنها و دودل،
تنها اوست و باری از خاطرات تلخ و شیرین
،تنها اوست و دلتنگی
دلتنگ است…….
دلتنگ خوشی هایش
دلتنگ روزهای بهاری زندگی اش
آری تنها اوست و موسیقی شلاق قطرات باران به شیروانی های سقف.
تنها دخترک است و آینده ای مبهم که از زمستان پیش رو هم سردتر و بی روحتر به نظر میرسد
گوش که فرا دهی هق هقی میشنوی در میان چک چک قطره ها،هق هق کمرنگ میشود،باران شدت میگیرد،
صدای هق هق درمیان صدای قطره ها گم میشود
دخترک تنها و تنهاتر میشود
هنوز هم باران میبارد…
باز نشسته گریه میکنه
بهش میگم باز چی شده؟
می گه دلتنگم می خوام برم
می گم تو که می دونی دستت بهشون نمی رسه و نمی تونی بری پس بیخود اشکاتو حروم نکن می خندم بهش اونم می خنده اما هنوز اشکاش می ریزن
میگم دیوونه ای خل…
می خوام اشکاشو پاک کنم دستم می خوره به آینه
جفتمون قاه قاه می خندیم…
ببین من دل به کی دادم / به اون کس که نمیخوادم
دلم شیشه دلش سنگه / واسه سنگه دلم تنگه✔
ba medade kodakiam minevisam deltangetam.chon hichgah hese kodaki dorogh nmigoyad!
تنها حسی که از تو

در من تکراری شد

حس دلتنگی توست

وقتی خبری ازت نیست، وقتی سراغی ازم نمی گیری…
تاج و تختی برای خودش بہ ھم می زند دلتنگی…!
شب هایم پرشده از خواب هایی ک در بیداری انتظارش را دارم…میدانی بیا بنشین اینجا تا برایت کمی درد و دل کنم…از تو چه پنهان،شبها در خواب،رخت عروسی را بر تن دارم…ک دامادش تویی!خوشحال کننده است نه؟ اما همیشه رخت عروسی خبر از مرگ بوده!!!نکند نیایی من اینجا از غصه دلتنگی نیامدنت بمیرم…تو تعبیر خواب بلدی دلکم؟؟؟بیا تعبیر کن تا تو فاصله ای نمانده،بیا و دلخوشیم را تبدیل به باور کن!!!بیا
گه گداری که مرا از خود دور میسازی بی پناه میشوم.به هرکجا چنگ میزنم تا از غم دلتنگی ات جان به در برم.اما دریغ.انگار.وقتی نیستی خدا هم برویم اخم میکند…….
شوق دیدارتو را قاصد بی رحم چه داند؟آنقدرشوق به دیدارتو دارم که خدا میداند.
هر شب ماه ، سرِ آفتاب را زیرِ ابر میکند و من هر شب ، سرم را زیرِ آوار نبودنت . . .
یک فنجان چای تازه دم…

یک غزل تازه گفتن…

کمی زیر باران قدم زدن…

اصلا

همه کارهای قشنگ دنیا

وقتی برای فراموشی نبودن‌هایت سراغشان می‌روم!

درد دارد!!!!!

کــآش فقـــط بودی …

وقتۓ بغـــض میکردم …

بغلــــم میکردی و میگفتۓ ..

ببینــــم چِشــآتو …

منـــو نیگــــآ کُن …

اگه گریــــه کنۓ قهر میکنــــم میرمــــآ

“پــوسيدم”…

در انــتظار صــداي تــــو…

و تــو براي غــريــبه

“زنــگ” زدي!!!✔

‏وقتی که میگم دیگه برا همیشه فراموشت کردم و هیچ احتیاجی بهت ندارم وقتی که تمام بد و بیراه های دنیا رو نثارت میکنم درست زمانیه که بیشتر از همیشه دلم برات تنگ شده و بهونه اى ندارم که براى يه لحظه داشته باشمت!!!✔‏
دلم گرفته از این هوا دلم تنگ است
میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است
ﻣﻦ ﺑﯽ پروا تر از

ﻫﻤﯿﺸــــﻪ

ﻭ ﺗــــــــﻮ ﺭﻫﺎ ﺍﺯ ﻧﺠﺎﺑﺖ ﺧﻮﯾــــــــــــــﺶ

ﭼﻘـــــــــﺪﺭ ﺯﻭﺩ ﻣﯿﮕــــــــــﺬﺭﺩ…

ﺛﺎﻧـــــﯿﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ قراری

ﻭﻗﺘـــــــــــــــﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ

ﻟﺒﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺗﺸﻨــــــــــﻪ ﻭ ﺁﻏﻮﺷــــــــــــﺖ ﺭﺍ

ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﻡ…

صدای پایت درکوچه پیچیده
این تویی عزیزکم
اگر هنوز همان هستی
که روزی گفت دیگه هر چی بود تمام شد
دیگر به دیدارم نیا
اما اگر خودت هستی
با همان قلب مهربان و شیشه ای که هیچ وقت دلم رفتنش را باور نکرد
بیا
آری اینجایم
در گورستان خانه ای ساخته اند برایم
ياد سهراب بخير! آن سپهری که تا لحظه ی خاموشی گفت: ” تو مرا ياد کنی يا نکنی،باورت گر بشود گر نشود حرفی نيست اما نفسم می گيرد در هوایی که نفس های تو نيست “.
دلم شور می زند…
می ترسم وقتی بیدار شوم از قاب عکست هم رفته باشی…
دلتنگى هاى من به تو رفته اند,ارام مى ايند,در سينه مى نشينندوديگراز دل نمى روند….
دلم برای كسی تنگ است

كه زیبایی روح را می ستاید

مهربانی را دوست دارد

گذشت را می فهمد
سادگی را زیور می داند

وفا را گوهر

دلم برای كسی تنگ است كه چشمان خیس از اشك را می بوسد

و با سر انگشت مهربانش آبی آسمان را نشان می دهد

كسی كه به خاطرم آفتابی می شود

اگر تمام دنیا را نردبان کنی،
دستت به سقف دلتنگی من نمیرسد…
ﻣــــﻦ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧـــﻢ ﻫﻤــــﻪ ﯼ ﺩﺭﺩﻫﺎﯼ
ﻋﺎﻟــــﻢ ﺭﺍ ﺗﺤﻤـــﻞ ﮐﻨـــﻢ …. ﺍﮔـــﺮ
ﺗـــﻮ … ! ﮐﻤــــﯽ ﺩﻟﺘﻨــــﮓ ﻣــــﻦ
ﺑﺎﺷـــﯽ …
سرنوشت من بازیچه حقیر خواسته های توست و تو زیباترین گناه منی…
لَعنَتیْ
صدای معلم در کلاس می پیچد…
جاهای خالی را با کلمات زیر پر کنید…
و من هنوز نمیدانم جای خالی تو را چه چیز پر خواهد کرد…!
آه پیش از آن که در اشک غرق شوم چیزی بگوی…
چه میشد اگر زمین گرد نبود تا من گوشه اى به انتظارت بنشینم!
درفراغ دوری ات آهنگ قلبم در غم است، بی صدا میخندم اما روزگارم درهم است.
avlin bar nist ke gerie mikonam ama avlin bar ast ke gerie aramm nemikunad.
آن زمان که عاشق شدم، آن لحظه که تو به قلبم آمدی، قلبم تا ابد مال تو شد و نفس کشیدنم به شرط بودن تو شد
تشنه ی گرفتن دستهای گرمت، تشنه ی بوسیدن گونه ی مهربانت.
دلم برایت تنگ شده عزیزم، دلم تنها تو را میخواهد عزیزم.
چندسالی است که اهسته.اهسته.میشکنم.وسکوت میکنم.هنوزدراین باورم خواهد امد وخودطبیبم میشود.. .
شكسپیر میگه كسی رو كه دوست داری هر چندوقت یكبار بهش
یادآوری كن تا فراموش نكنه قلبی براش می تپه
نـه آغـوشـتـ رآ
نـه نـوازش عـآشقـآنـه اتـ رآ
نـه بـوسـه هـآے شـیریـنتـ…
فقـطـ بـیـآ
مےخـوآهـم تـآ سحـر بـه چشـمـآن زیبــــایتـ خیـره بـمــآنـم
هـمیـن کـآفـی است
بـرآے آرامـش قلبـ بــی قـرآرم
تـو فقـط بـیــآ . . .
دلم تنگ است برای کسی که تو آغوشم بزرگ شد…
و حالا تو آغوش یکی دیگه ادای بچه ها رو در میاره!!!
مرور می کنم
خاطراتمان را
اما مگر
کپی برابر اصل می شود؟
دلم تنگته…
ﻣﻦ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻢ ؛
ﺁﻥ ﻧﻬﺎﯾﺘـﯽ ﮐﻪ…
ﺗـﻮ ﺭﺍ ﺑـﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ
بامن لج نکن بغض زبان نفهم!
اين که خودت را گوشه ى گلو قايم کنى ،چيزى را عوض نميکند..
بالاخره يااشک ميشوى در چشمانم يا عقده اى در دلم!
هر دو را زياد دارم…
حق انتخاب باتو است!!

شب به خِیر . . .

اِمشب هم به دلــم دُروغ مـﮯ گویم . . .

شبِ بـﮯ تـــــــو . . .

نه خــواب دارد . . .

نه خِیر . . .

مشترک عزیزدوری شما قابل تحمل نیست لطفاقبض دلتنگی خودراپرداخت کنید.
سخته جاي باشم بدون تو و سختر اينکه با کسي باشم که مجبورم باشم
ﺩﯾﺮﯾﺴﺖ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﯽ
ﺗﻮ ﺑﯽ ﺭﻧﮓ ﺷﺪﻩ
ﺍﺯﺑﺲ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺑﺎﻥ ﺑﺸﮑﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﺐ
ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺩﮔﺮ ﺳﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻏﺮﯾﺐ ﻣﺨﺮﻭﺑﻪ ﯼ ﺁﺗﺸﯽ
ﺯﻧﯿﺮﻧﮓ ﺷﺪﻩ
ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺍﺯ ﺩﻝ ﮔﻔﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻋﻘﻞ ﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺩﮔﺮ
ﻣﻨﮓ ﺷﺪﻩ
روزگاری یک تبسم یک نگاه
خوشتر از گرمای صد آغوش بود …
گلوی آدم را باید گاهی بتراشند تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود ، دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است ، دلتنگی هایی که میتوانند آدم را خفه کنندz…
رویا هایی هست که شاید هرگز تعبیر نشوند

اما همیشه شیرین اند

مثل رویــای داشتن تـــو …

این روزها دلم از میان تمام الات موسیقی فقط شور میزند…
امشب دلم را به مزايده گذاشته ام
تا خريدار واقعيش پيدا شود…
قيمت پايه ام يك نگاه✔
ممکن است همین روزها فرمان ماشین از دستم دربرود
یا در متنی عاشقانه، یکی رگم را بزند
ممکن است سردردم، افسردگی ام کار دستم بدهد…
و بمیرم!
خواستم گفته باشم
به پاییز بگو همین طور بی هوا راه نیفتند توی کوچه ها
این روزها همه چیز ممکن است اتفاق بیفتد…
الان نه…
دوروبرت شلوغه…
بذارسرت خلوت شه…
اون وقت دلت برامن تنگ میشه
تازه اون وقته که میفهمی چقدرمنوکم داری!
دلم بچگی میخواهد ! جلوی کدام مغازه پا بکوبم تا برایم آرامش بخرند ؟
ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﯼ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ ،
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﺪ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﻋﺮﻭﺳﮑﺎﻡ
ﭘﺸﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﻢ
ﺯﯾﺮ ﺑﺎﻟﺶ ﺧﯿﺲ ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪ ﻡ
ﻫﻮﺍﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ .
ﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ !
ﭼﺸﻤﺎﻡ
ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺣﺴﺎﺱ ِ ﺑﭽﻪ ﮔﺎﻧﻪ ﻡ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩ !
ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ِﻋﺠﯿﺒﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺮﮎ ﺧﻮﺭﺩ !
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ؟
ﮔﺴﺘﺎﺥ ﺷﺪﻧﻢ ﺭﻭ
دلم هوای تو را می کند میروم سراغ شعرهایم…
این روزها خوب یاد گرفته ام خود را به کوچه علی چپ بزنم……!!
واقعا ک یعنی ادرس منو نداری؟ پس یادداشت کن:کوه دل،میدان غم،خیابان وفا،ایستگاه قلب،مجاور فروشگاه قلب،عقب قلب های شکسته…
از دوريت چه دارم غير از دلي شکسته / ذهني هميشه ابري ، فکري هميشه خسته
آدم باید یکی رو داشته باشه ساعت دو نصف شب بهش اس بده بگه دلم گرفته…
اونم بگه قربون دلت برم…
وگرنه بقیه زندگی به کوفتم نمی ارزه!
گهگاهی که دلم تنگ و نگاهم ابریست، همه از خاطر توست خاطره ای دیگر نیست!
تقدیم به تنه کفترعاشقی که بالش به رنگ مشکی،وقلبش به رنگ طلاست،ازطرف تک بیدمجنونی که منتظرنیم نگاه ازتوست.
دلتنگتیم
آدمِ دلتــنگـــــ…

حـــرف حالیـــــش نمیشــــود…!

برایــــش…

فلسفـ ـ ـ ـ ـه…

نبافیــد…!!

نبودنت هیچ آزاری نداردبرایم
فقط گاهی جای دستانت روی تنم میسوزد…
آخرین بـاری کـه از تـه دل
بـرای رفـتـنـت گـــــریـه کــردم
گـفـتـی: تـمـامـش کـن . . .
ازآنروز
بـه احـتـرامـت
چـنـان از تـه دل مـی خـنـدم
کـه گــاهــی فــرامــوشـــم مـــیـشــود
رفـــــتـــــه ای …
نیامدنش را باور نمی کنم. غیر ممکن است. او نیامده باشد. حتما، حالا. زیر باران مانده است. و نا امید و خسته. در خیابان ها قدم می زند. من به باز بودن درها… مشکوکم.
با استناد به قانون جرایم رابطه ای
شما طبق مصادیق مجرمانه به علت دلبری و ایجاد دلتنگی
محکوم به حبس ابد در قلب اینجانب میباشید
دوران محکومیت شما از هم اکنون آغاز میگردد
آرى من هنوزم از درد مينويسم. . .

به خيالشان زيبا مينويسم. . .

نميدانند نبود تو هر چه زيبايى بود ويران کرد. . .✔

راستش را بخواهی ,نمیدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری ,نمیدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر میکنی…من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ، تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشقانه شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم, در دلهایمان،

او که میفهمد حال ما را کسی نیست جز خدایمان ,,

از تپشهای قلبت بی خبر نیستم،

من که مثل دیگران نیستم ،

توجزئی از نفسهای منی ،

تو همان دنیای منی!کاااااااااااش بیاید آن روزی که تو را در کنارم ببینم ،

خسته ام از این انتظار ،

سخت است بی خبر بودن از یار،

آن یاری که قراربود مرا در راه نفسگیر زندگی همیشه همراهی کند

,آن یاری که هوای دلم را بارانی میکند,
مثل یک روز بارانی ، به لطافت همان بارانی که من عاشقانه دوستت دارم!امشب نیز مثل همه شبها ، دلم دارد درونش حرفها ،

بیا تا فرار کنیم از همه غمها ،

بیا تا بشکنیم این سد را در بینمان ،

تا نباشیم باهم ،

ولی تنها!

نمیدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، درد مرا داری ، دوای دردم تویی که اینجا نیستی ،
تویی که درغم انتظارت نشسته ام،

نمیدانم مثل من از این انتظار خسته ای ، نمیدانم مثل من دلشکسته ای!آرام میگذارم روی هم چشمهای خیسم را ، میشنوم صدای تپشهای قلبت را ، حس میکنم گرمی نفسهایت را …

و این یک راز است ، تو آنجایی ، نمیدانم آیا دلت با من است ،

من اینجا هستم و میدانم خیالت از همه چیز راحت است!

از این دنیا ، در میان این لحظه ها ، تنها غمی که در دلم نشسته ، این است که فاصله،همه درها را بر رویمان بسته !

کاش دری باز شود و رها شویم در آغوش هم ،

شب تا سحر همدیگر را بفشاریم در آغوش هم…

کاااااش دری باز شود خدایا …

اگر از حوالی دلم گذشتی،آهسته رد شو؛دلتنگی را تازه خوابانده ام.
گاهى اینقدر دلتنگ یه نفر میشى که دلت میخاد دلتنگیتو داد بزنى، ولى هر چی هم که داد بزنى و فریاد بکشى باز یه چیزى ته دلت میگه :هنوز تنگه!!
آهسته بگیر جانم این قلب پریشان است
از سینهء من بیرون در قلب تو پنهان است
او رنج فراق دارد دیوانه ای جانان است
یک لحظه نگاهش کن افسرده و حیران است
ریسمان پاره را مى توان دوباره گره زد
دوباره دوام مى آورد
اما هرچه باشد ریسمان پاره اى است
شایدما دوباره همدیگر را دیدارکنیم
اما درآنجا که ترکم کردى
هرگز دوباره مرا نخواهى یافت!
چقدر میتوان تحمل کرد:
نبودنت را?
ندیدنت را?
نداشتنت را?
نخواستنت را?
دلم تنگه تنگه برای خاطراتت که کهنه نمیشن
دلم تنگه تنگه برای یه لحظه کنار تو بودن یه شب شد هزار شب که خاموشو خوابن چراغای روشن….
یه شب شد هزار شب که دل غنچه ی ما قرار بوده باشه
تو نیستی که دنیا به سازم نرقصه به کامم نباشه
چقدر منتظر شم که شاید از این عشق سراغی بگیری
کجا کی کدوم روز منو با تمامه دلت میپذیری……………
ﺩﻳﮕﺮ ﻓﺮﺻﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻴﺎﻣﮏ ﻧﻴﺴﺖ…

ﺩﺳﺖ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﻧﺖ ﻣﻲ ﺁﻳﻢ…

ﺩﻟﺘﻨﮕﻴﺖ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﭘﻴﺎﻣﻲ ﻧﻤﻲ ﮔﻨﺠﺪ…

.

آفتاب پنجره ات را میشناسد حتی اگر بسته باشد , مهتاب به دیدارت می آید حتی اگر خسته باشد و دل هوای تو را میکند حتی اگر شکسته باشد
چشمهای من از دوریت کنون مثل آسمان بارانیست ابرها میبارند و آرام میشوند اما چشمهایم می بارند و بیقرار تر میشوند کاش تا ابرها آرام نشده اند بیایی
ﺑﯽ ﺗﻮ دﻟﮕﯿﺮﺗﺮﯾﻦ ﭘﺎﯾﯿﺰم ﺑﯽ ﺗﻮ از ﻏﻢ و ﻏﺼﻪ ﻟﺒﺮﯾﺰم ﺑﺨﺪا ﻫﯿﭻ ﻧﺪارم ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﯾﻪ دﻫﻢ ﺑﭙﺬﯾﺮ اﯾﻦ ﻏﺰل ﻧﺎﭼﯿﺰم
امروز خاطراتت را سوزاندم… بوي خوش هيزمش اما بيقرارم كرد… اتفاق تازه اي نيست، دوباره دلتنگت شدم!
نبـــــودن هــایت را

با خیــــال بودنـتـــــــــ

بــﮧ هــــــم بـافـتــــﮧ ام

چـــﮧ ســنگیـــن شـــده ایـــن شـــال گــردن

دارد بـــغــضــم را در گلــــــو خفــــﮧمیکـنــــــد…

از تو گفتن سوزش ِ چشم مے آورد
و از تو نگفتن تورم ِ گلو
کجایی عشقم چرا باید هردم که بهت فکر کنم عوض شادی اشک چهرمو پر کنه چرا باید هرشب به خاطرات شبونم فکر کنم که دورادور از پشت تلفنت بغلم میکردی و میبوسیدی منو من هم هرلحظه حس میکردم پیشمی
یه لحظه یادم بیافته که همش خاطره هست اروم سرمو بزارم رو بالش اشکام چکه کنه و بالشم خیسه خیس بشه
دیگه دارم کم میارم نیستی پیشم دیوونه شدم
توروخدا نذار گریه کنم بیا برگرد خسته شدم دستمو بزارم جلو دهنمو داد بزنم تا کسی صدامو نشنوه
دیگه دارم کم میارم تو این دنیا
موسيقي دوريت را چه كسي مي نوازد كه صداي سكوتش همه ي هستيم راگرفته؟
آنکه بین مـــن و تو ؛

شام جدایی آورد ؛

می کنم نفرینش . . .

یا الهی ، بُکـُن اش چون من زار ؛

پیش معـشوقــش خــــــار ؛

هر دو چشـمــــانش تـــــار ؛

تا بدانــد چه به مــــن می گذرد ؛

از غـــــم دوری آن چشم عــزیــــز. . . .

گاهی اوقات,

روزهایی هست که حس می کنی

تهی هستی, از همه چیز.

از عشق،

از امید،

از شوق،

حتی نفرت،

هیچ احساسی نیست.

اینجور وقتها دلت می خواهد

کسی باشد – یک دوست –

تا فقط بگوید: “من اینجا هستم با من حرف بزن …”

و تو در آغوش کلماتش

آرام بگیری….

دلـــــم تنگ شــده برآیِ روزهـــآیِ کـــودکی
کـــه بهــآنه ی ِ گـــریــه ام دآشتنِ یــــک عـــــروسک بود !
نـــه یـــک آدم!
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق رابه قلب من هدیه میدهد،دلم برای کسی تنگ است که بازیبایی کلامش مرادرعشقش غرق میکند،دلم برای کسی تنگ است،دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرهاصبرمیکند..
فراموشت کرده ام … !فقط گاهی اسمت را که می شنوم ، بی اختیار می شکنم ..
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﺑﯽ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺗﻨﮕﻪ
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻐﻀﺘﻮ ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻭﻗﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻨﯽ …
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺁﻫﻨﮕﯽ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﯼ ﯾﺎﺩ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﯿﻔﺘﯽ …
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﯿﺎﯼ ﯾﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯽ ﻣﯿﮕﯽ : ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ …
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﺍﺱ ﺧﻮﺩﺕ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ ….
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺗﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﯼ …
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺗﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻫﻢ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﻪ ﺭﯾﺨﺘﯽ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺧﺎﻟﯽ کنی
قبول داری عاشقی بد دردیه√
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩِﻟﮕﯿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻤـ !!!
ﺍﺯ ﺩِﻟَـﻤـ ﺩِﻟﮕﯿﺮﻣـ
ﮐـ ﻩ ﻧﺒﻮﺩﻧـ ـﺖ ﺭﺍ
ﺻﺒـﻮﺭﺍﻧـ ﻩ ﺗﺤﻤـﻞ ﻣﯿﮑـُﻨﺪ
ﺑـ ـﯽ ﻫﯿـ ﭺ
ﺷـِﮑـﻮﻩ ﺍـﯽ
ﻭﻗﺘـﮯ ﻧﻴﺴﺘـﮯ . . .

ﻧَـ ـﻔَـ ـﺲ ﻧﻤـﮯ ﮐﺸﻢ . . .

ﺁﻩ ﻣـﮯ ﮐﺸﻢ . . .

دلم براي حضورنگاهت سخت دلتنگی میكند,به كدامین بهانه،حواسش راپرت كنم
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍﺋﯽ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺮﮒ ،
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﯾﮏ ﺭﻧﮓ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺭﻧﮓ ،
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ،
ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻔﺖ ﺭﻧﮓ
ﺷﺎﭘﺮﮎ ﺭﺍ ﺻﺪ ﺭﻧﮓ ،
ﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮ ﺁﻓﺮﯾﺪ
خیلی سخته که بغض داشته باشی،اما نخوای کسی بفهمه…خیلی سخته که عزیزترین کست رو به اجبار مجبوری فراموش کنی…خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش بگیری…خیلی سخته که روز تولدت،همه بهت تبریک بگن ،جز اونی که فکر میکنی به خاطرش زنده ای…خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطره یه نفر از دست بدی،و اون حالا نباشه…..
یادت هست
ﺣﺘﯽ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﺮﺝ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ٬
ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻤﺖ:
ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ .
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺭﻫﺎﯾﻢ ﻧﮑﺮﺩ٬ ﺗﺎ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﻣﺮﮒ !
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ٬ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﻋﺠﯿﺐ ﻭ
ﻏﺮﯾﺐ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﺯﯾﺮﺧﺎﮐﯽ ﺷﺪﻡ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺗﺮ ﻫﺎ ﺗﺸﺮ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ
ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺎﻻ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ ﻧﯿﺴﺖ .
ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻮﺭﯾﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟ ﻣﻦ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻗﻠﺒﻢ ﻫﺴﺘﻢ
ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﮐﺠﺎﯼ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ؟
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺘﺮﺱ ﺷﺐ ﺳﻮﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ
ﺁﻣﺪﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺟﯿﻎ ﺯﺩﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ
ﭘﺮﯾﺪﯼ …
ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﺮﺍ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﻭﺣﺸﺖ ﮐﺮﺩﯼ ! ﺍﻣﺎ ﺑﺒﯿﻦ …
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺳﺎﺑﻘﻢ ﻓﻘﻂ …
ﻓﻘﻂ ﮐﻤﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ !....
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﯾﻌﻨﯽ ، ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﺎﺷﯽ ،
ﺍﻣﺎ ﺑﺪﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯿﻪ .
گریه هایم فرصت حرف زدن را از من گرفته اند ومهری از سکوت برلبانم زده اند .
خسته ام .تنهایم . شکسته ام
و نمیدانم آیا هنوز مرا بیاد داری؟؟؟
یا برایت خاطره شده ام خاطره ای پوسیده در لابلای یک دفتر قدیمی .
کاش مطمن بودم اگر این بار مرا دیدی خواهی شناخت ……
باورکن که دلتنگی مرگ تدریجی است…
چه فرقي مي کند
ساعت را به عقب بکشم
وقتي حسرت هايم تكراريست….
وقتي نگاهت ديگر بر نمي گردد
وقتي صدايت ديگر مرا نمي خواند
چه فرقي مي كند اين عقربه ها برگردد
وقتي ثانيه به ثانيه اش بي كسي ايست…
وقتي چشمان خيره ام سالها
براي گذشتن همين دقايق وقت گذشته اند…!!✔
نبودنت را پا برهنه قدم میزنم ، با زمین هم کنار نمی آید تاول این انگشت ها …
از اول هم می دانستم کفش تو تنگ است برای تنهایی بزرگ پاهایم !
ﮐـﺎﺷـﮑـﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﯼ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ

ﺗـﺎ ﻭﯾـﺮﺍﻧـﯿـﻢ ﺭﺍ

ﺩﺭ ﻏـﺮﻭﺑـﯽ ﺳـﺮﺩ

ﻟـﺤـﻈـﻪ ﺍﯼ ﻧـﻈـﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐـﺮﺩﯼ …

ﺑـﯽ ﺗــﻮ ﺍﯾـﻨـﺠـﺎ

ﺁﺳـﻤـﺎﻥ ﭼـ ـﺸـﻤـﻬــﺎ

ﻫــﺮ ﺭﻭﺯ ﺑـﺎﺭﺍﻧـﯽ ﺍﺳـﺘــــ

ﮐـﺎﺷـﮑــﯽ ﻣـﯽ ﺁﻣـﺪﯼ ﯾـﮑــــ ﺭﻭﺯ

ﮐـﺎﺷـﮑـﯽ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﯼ

ﺗـﺎ ﻣـﻦ

ﺑـﺎ ﺑـﻬـﺎﺭ ﭼـ ـﺸـﻤـﺎﻧـﺘـــ

ﺑـﺮﻭﯾـﻢ ﺑـﺎﺯ

ﺷـﻮﻡ ﺁﻏـﺎﺯ …

شب سرقبرم كه مياي ، دفتر شعرتم بيار
ورق بزن هق هقمو تو بغض تلخ اين مزار
بشين كنارقبر من ، درد دلامو بشنو
دلم گرفته نازنين ، برات يه سينه حرف دارم
كنار اين خاك صبور غربتمو حوصله كن
توخط به خط گريه هات خاطره هامو دوره كن
ميخوام بگم يادت نره خاطره هامونو عزيز
نه ، نميگم گريه نكن ، اشك بريز ، اشك بريز
يادت نره يه روزي قلب پر از غصه و درد
غربت چشمان تورو باگريه هاش ترانه كرد
تنهايي بدجوري داره، حوصلمو سر مي بره
حال تو بدتر از منه ، حال من از تو بدتره
بازم بيا ، بازم بيا ترانه تو تو گوش لحظه هام بخون
بذار كه آروم بگيرم ، يكم كنار من بمون
بذار صداي گريمون گوش زمينو كر كنه
بذار كه اشك منو تو گونه عشقو تر كنه
بذار خدا ببينه كه من و تو مال هم بوديم
جواب بي جوابي سوال حال هم بوديم
ای زمانه من از این گردش تو سیر شدم، بس که آزرده شدم خسته و دلگیر شدم، ای مرگ چرا در آغوشم نمیگیری، به خیالت که جوانم بخدا پیر شدم.!
برای زمین هفتاد کیلو گوشت یا هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد…
یادمان باشد کسی مسئول دلتنگیها و مشکلات ما نیست.
»» زنده یاد حسین پناهی ««
دلتنگ که می‌شوی چشم‌هایت را ببندمثلِ یک عکسِ فوری؛فوری ظاهر می شوم
یادم باشدوقتی برگشتی رازبزرگی به توبگویم اینکه درنبودنت آسمان آبی نیست.. زندگی آرام نیست دلم بیقرارست..
پشت تمام دلتنگی هایم کسی هست که دیوانه واردوستش دارم !
دلم تنگ است و بی یادت در این غربت نمیمانم /تو هستی در وجود من تورا هرگز نمیرانم/بمان با من که من بی تو صدایی خسته در بادم/در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم
هوا ، هوای ابریست ، هوای دلگیریست
میخواهم گریه کنم ، میخواهم ببارم
دلم میخواهد از این غم تلخ و نفسگیر رها شوم
اما نمی توانم …
دوباره دلم گرفته است ، خیلی دلم گرفته است
اما کسی نیست تا با من درد دل کند
کسی نیست سرم را بر روی شانه هایش بگذارم
و آرام شوم … هیچکس نیست !
زندگی ب من آموخت ک تورا دوست داشته باشم
اما توهیچگاه ب من نیاموختی ک چگونه فراموشت کنم
ﺗــَﻤﺂﻡ ﻫﻮﺁ ﺭﺁ ﺑﻮ ﻣـﮯ ﮐﺸﻢ
ﭼﺸﻢ ﻣـﮯﺩﻭﺯﻡ
ﺯﻝ ﻣـﮯ ﺯﻧﻢ…
ﺍﻧﮕﺸﺘﻢ ﺭﺁ ﺑﺮ ﻟﺒﺂטּ ﺯﻣﯿـטּ ﻣﮯ ﮔﺬﺁﺭﻡ :
” ﻫــــﯿﺲ…
! ﻣـﮯ ﺧﻮﺁﻫﻢ ﺭﺩ ﻧﻔﺲ ﻫﺂﯾﺶ ﺑـﮧ ﮔﻮﺵ ﺑﺮﺳﺪ ”!…
ﺍﻣﺂ !…
ﮔﻮﺷﻢ ﺩﺭﺩ ﻣـﮯﮔﯿﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﯾـטּ ﻫﻤـﮧ ﺑـﮯ ﺻﺪﺁﯾـﮯ
ﺩﻝ ﺗﻨﮕـﮯ ﻫﺂﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﭽﺎﻟـﮧ ﻣـﮯ ﮐﻨﻢ ﻭ
ﭘﺮﺕ ﻣـﮯ ﮐﻨﻢ ﺳﻤﺖ ﺁﺳﻤﺂטּ !
ﺩﻟﻮﺁﭘﺲ ﺗﻮ ﻣـﮯ ﺷﻮﻡ ﮐـﮧ ﮐﺠﺂﮮ ﻗﺼـﮧ ﻣﺂטּ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾـﮯ
ﮐـﮧ ﺗﻮ ﺭﺁ ﻧﻤـﮯ ﺷﻨﻮﻡ …
دعا كردم كه تنها مال من شی.تو تعبیر قشنگ فال من شی.دعا كردم بدونی چشم به راتم هنوز دلبسته بغض صداتم.اگه بازم دلت بادیگرونه چشات دنبال از ما بهترونه. بذاربایادتو دلخوش بمونم فقط دلتنگیات بامن بمونه.
سخت است…
هر دو عاشق باشیم
هر دو بیتاب
هر دو درگیر و
هر دو بدانیم
هرگز
به هم
نمیرسیم
صدای بهم خوردن بال معصوم فرشته ها می آید انگار آمدن تو نزدیک است.
لمس بودنت مبارک!!
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﻨﻢ…
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺩﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﻢ…
ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺳﺮﺗﺎ ﭘﺎ ﺁﺭﺍﻣﺸﺖ ﺭﺍ…
ﺩﺭ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ ﻫﺠﯽ ﮐﻨﻢ…
ﺳﺎﺩﻩ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ…
ﮔﻮﺵ ﮐﻦ … !
ﻉ … ﺍ … ﺵ … ﻕ … ﻡ … !
ﺩﻟـــﻢ ﭼـِـﻪ ﮐــﻮﺩﮐــﺎﻧــﻪ ﺑَﻬــﺎﻧــﻪ ﯼ ﺗــﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿـــﺮﺩ،
ﺍﻣـــﺎ ﺗــﻮ ﺑـــﺰﺭﮔـــﺎﻧــﻪ ﺑِــﻪ ﺩِﻝ ﻧﮕﯿـــﺮ …
ﻓﻘـــﻂ ﺑﮕــــﻮ : ﮐــــﻮﺩﮐـــ ﺍﺳﺘـــ، ﻧـِـﻤﯽ ﻓﻬﻤــﺪ …
گاهي انقدر دلم برايت تنگ مي شود كه نمي توانم نفس بكشم ..
ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﯾﮏ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺗﯿﺮﻩ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺍﺳﺖ
ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﺄﻭﺍﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺣﺘﯽ ﺳﺎﯾﺒﺎﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻧﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ
ﺟﻮﺍﺑﮕﻮﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﯿﺴﺖ…
بعضی دردها و چیزها
چــــــــــــــــــــــــقدر دیدن و شنیدنش تحمل میخواد….
خالی ام از حرف….
پرم ازدلتنگی!!
بعضی وقتا اونقد دلتنگ کسی میشی
که اگه بفهمه،شرمنده میشه
اما خاک تو سرش که نمی فهمه و عين خيالش نيست…✔
چه کار سختی از من طلب میکنند
این دلتنگی های
حل شده در بغض
فراموشی ات به دست من نیست
که این سر سختی ها تو را با من لج میکنند
بگذار فریاد بزنم
!فــــــــــــــراموش نمیــــــــــــــشوی
دلم برای کسی تنگ شده که وقتایی که تو بی خوابیام بهش فکر می کنم اون به فکر معشوقه اشه…
اي آسمان زيباي شب دلم گرفته

از هاي و هوي دنيا امشب دلم گرفته

يک سينه غرق مستي دارد هواي باران

از اين خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خيال دارم تا صبح گريه کردن

شرمنده ام خدايا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر ديدگان نشسته

بايد شود هويدا امشب دلم گرفته

ساقي عجب صفايي دارد پياله ي تو

پرکن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتي خيال بس کن .فرمايشت متين است

فردا به چشم اما امشب دلم گرفته…✔

ﺍﺯ ﻫﺮ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻨﺪﻩ ﺷﻮﯼ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺟﺪﺍ ﺷﻮﯼ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ
ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻨﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﻠﻬﺎ ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻭ ﺑﺮﻭﯼ، ﺁﺧﺮﺵ ﺑﺎﺯ ﭼﻨﺪ ﺗﮑﻪ
ﺍﺕ ﺟﺎ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ . ﻣﺜﻞ ﺩﻭ ﻭﺭﻕ ﮐﺎﻏﺬ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯽ . ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺟﺪﺍﯾﺸﺎﻥ
ﮐﻨﯽ، ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺗﮑﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ .
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ، ﻧﻪ ﺁﻧﮑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ . ﺑﻠﮑﻪ ﻓﻘﻂ
ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
شاد بودن
.
.
.
.
.
.
.خیلی سخته
.
.
.
.
.
.
وقتی که ازدرون ناراحت و داغونی
دل تنگی ام را پایانی نیست
و شوق زیارتت آرام بخش این دل
باش… برای همیشه
کسی کوچه ی تنهائی ام را گذر نخواهد کرد…
دلتنگتم
چقدر بغض کردم، کنارم نبودی
هزار بار دلم خواست ببارم نبودی
نبودی ببینی چقدر سوت و کورم
چقدر بیقرارم، چقدر بی عبورم.
ﺍﻃﺮﺍﻑ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ
ﮐﻤﯿﻦ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻣﯽ ﺩﺯﺩﻡ
ﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍﯾﮕﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﺩﺍﻉ ﺭﺍ ﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﯾﺎﯼ ﺷﺎﻫﺎﻧﻪ
ﺩﺭ ﮐﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺷﮑﺎﺭ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺍﻧﻢ
ﻋﺸﻖ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﭘﻠﮏ ﺑﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﻦ
ﻭ ﺑﺮﺍﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺰﺩ
ﺩﺭﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﺮﻭﻍ ﺗﻮ
آسمان به آسمان
کوچه به كوچه
رويا به رويا
هرجايي كه مينگرم با مني اما دلم برايت تنگ ميشود
bi kasihayam havaye aghoshi ra darad ke bi mennat be atash bkeshad tamame tanhayiam ra…
نمی دانی که چه قدر دلم برایت تنگ است
تک تک روزها را پشت سر می گذارم
کارهایم را به انجام می رسانم
آن گاه که باید لبخند، می زنم
حتی گاه قهقهه می زنم
ولی از ته قلب تنهای تنها هستم
هر دقیقه یک ساعت
و یک ساعت یک روز طول می کشد
آنچه مرا در گذراندن این روزها یاری می کند
فکر به توست ای کاش در کنار تو بودم.
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﻨﮓ ﻫﻢ ﺑﺒﺎﺭﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﺶ ﺧﺎﻟﯿﺴﺖ ،
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ !
نبودنت …
مےاَرزد بہ بودن ھمہ
حتّے وقتے شیرینےِ انتظارِ تو
غمِ نبودنت را کم نمےکُند!!!
مےبینے ؟؟ بہ جاےِ خالیت ھم وفادارم ..
دلتـنگـــــم …
هــــــمـــین !
و ایــــــن نیــــــاز به هــــیچ زبـــان شاعــــرانه ای نــــدارد …
ﺷﺐ ﺳﺮﺩﯼ ﺳﺖ ﻭ ﻫﻮﺍ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻟﻢ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺍﺳﺖ
ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﺍﯼ ﻧﻔﺴﺖ ﺷﺮﺡ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﻣﻦ
ﻣﺎﻩ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﻣﻦ ﺩﻟﺒﺮ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﻦ۰۰۰۰۰
شمارش رو پاک میکنیکه فرامووشش کنی
اما قسمت ناراحت کننده ش اینجاس که
شمارش رو هنوز از حِفظی ….
ﺗﻮ ﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﻣﻦ ، ﺑﺨﻮﺍﻥ ﻏﻢ ﺭﺍ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﯿﺴﻢ
ﺑﺪﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﯼ ﺯﺭﺩ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﺗﻮﺳﺖ ، ﮐﻪ ﺳﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺯﺩ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ
ﻣﻦ . . .
ﻫﻤﯿﻦ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﻫﺎ …
ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺳﺎﻋﺖ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ!!!
ﻫﻤﺴﻔﺮ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺑﺎﺵ …
ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺻﺮﻑ ﻟﺐ ﻫﺎﯾﺖ …
ﭼﻨﮓ ﻣﻮ ﻫﺎﯾﺖ …
ﻟﻤﺲ ﺍﺣﺴﺎﺳﺖ ﺭﺍ …
ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺑﺒﺨﺶ …
ﻣﺪﺕ ﻫﺎﺳﺖ ……. ﺗﻮ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩ !!!
ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﻤـﻮﻟﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﺩﻩ
ﺑﺮﺍﯼ ” ﭼﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺑﯽ ! ”
” ﺩﯾﺸﺐ ﺷﺎﻡ ﭼﯽ ﺧﻮﺭﺩﯼ ؟ ”
ﻭ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ” ﭼﺮﺍ ؟ ”
ﺍﺯ ” ﭼﻪ ﮔﻮﻧﻪ ؟ ”
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺳـﻮﺍﻝ ﻫﺎﯼ ﺳـﺨﺖ ! ﭘـﺎﺳﺦ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ!
ﺍﺯ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺳﻨﮕﯿﻦ
ﻓﮑﺮﻫﺎﯼ ﻋﻤﯿﻖ
ﭘﯿﭻ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﺪ
ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺎ ﻣﻌﻨﺎ .. ﺑﯽ ﻣﻌﻨﺎ
ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ
ﺑﺮﺍﯼ …
ﯾﮏ ” ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ” ﺳﺎﺩﻩ !
ﺩﻭ ” ﻓﻨﺠﺎﻥ چایی داغ”
ﺳﻪ ” ﺭﻭﺯ ” ﺗﻌـﻄﯿﻠﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺴـﺘﺎﻥ
ﭼﻬﺎﺭ ” ﺧﻨﺪﻩ ﯼ ﺑﻠﻨﺪ ”
ﻭ ﭘﻨـﺞ ” ﺍﻧﮕﺸﺖ ” ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ …
نمى دانم چرا چشمانم گاهى بى اختيار خيس مى شوند

مى گويند حساسيت فصلى است .

آرى ! من به فصل فصل اين دنياى بى تو حساسم …

من اگه کسی رو داشتم دیگه در به در نبودم .،،با غم و غربت و اندوه،،
دیگه همسفر نبودیم ،اگه زخم نخورده بودم تورو باور نمیکردم،،
توی این حصار پر درد با غمت سر نمی کردم،
زﻧﮓ ﺑﺰن ﯾﺎ ﺧﺒﺮم را ﺑﮕﯿﺮ ﻟﻌﻨﺘﯽ !
حداقل از ﮐﺴﯽ، از ﺟﺎﯾﯽ . . . . .

اﯾﻦ ﻧﻤﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ دﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺒﺎﺷﯽ؛

اﯾﻦ ﺑﺮای ﻣﻦ زﯾﺎدی ﺻـــــــﺮﯾـﺢ اﺳﺖ . . . .

خیلی زیادی

گزارش سازمان هوا شناسی هر چه می خواهد باشد! پس از تو هوا پس ست…
شال و کلاه می بافم با خیالت تا در سرمای نبودنت یخ نبندم…!
دلت که گرفت دیگرمنت زمین رانکش راه آسمان بازاست…اوهمیشه آغوشش بازاست،نگفته تورامیخواند!
طوریم نیست…خرد و خمیرم…فقط همین! کم مانده بی تو بمیرم…فقط همین! از هر چه هست و نیست گذشتم…ولی هنوز در مرز چشمای تو گیرم فقط همین
چقدر سخت است خواباندن دلم با قرص .
که عادت داشت شب ها با دوستت دارم تو به خواب برود …
ﻗﺎﺻﺪﮎ ﺷﻌﺮ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﺮ ﮐﻦ …
ﺑﺮﻭ ﺁﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺑﺎﻍ ،ﺳﻤﺖ ﺁﻥ ﻧﺮﮔﺲ ﻣﺴﺖ ،ﮐﻪ ﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩ
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﺑﻨﺸﯿﻦ ﺭﻭﯼ ﻧﺴﯿﻤﯽ ﮐﺰ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ …
ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﺶ ﺷﻌﺮﻡ ﺭﺍ :
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ !
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺑﺮﺩ …
ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ : “ﺩﻟﺘﻨﮕﺘﻢ” …
ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ! ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯽ
دلتنگي يعني تو

يعني بهانه هايي که براي نديدنم مياري

يعني زنگ زدن هاي من و رد کردن هاي تو

و من همچنان با هرزنگ و با هر پيامي و لحظه به لحظه گوشيمو نگاه ميکنم

که نکند راه گم کني و سراغي از دل تنهايم بگيري

ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ …

ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ…

ﮔﻬﮕﺎﻫﯽ ﺣﺮﯾﺼﺎﻧﻪ ﺑﻮ ﻣﯽ ﮐﺸﯽ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﺷﺎﯾﺪ ﻋﻄﺮ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺍﺵ
ﻻﺑﻪ ﻻﯼ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ !…

ﮔﺎﻫﯽ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ
ﻭ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺎﯼ ﺣﻀﻮﺭﺵ !…

ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ …

ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ…

ﺗﻤﺎﻡ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﻠﺪﯼ !

اشك چشام جمع شده؛يواش يواش سنگ شده؛خبرداري چه اندازه؛دلم برات تنگ شده؟؟؟
…..گاهي دلت ازکسي ميگيره ک فکرميکني باتمام ادمهاي کنارت فرق داره…
زندگی ام رو به راه است
.
.
.
.
رو به راهی که تو رفته ای و من مانده ام….
ﮐﺪﺍﻡ ﻧﮕﺎﻩ..ﮐﺪﺍﻡ ﺟﺎﺩﻩ..ﮐﺪﺍﻡ ﺣﺮﻑ.ﮐﺪﺍﻡ ﺻﺪﺍ.. ﮐﺪﺍﻡ ﺭﻓﺘﺎﺭ..ﮐﺪﺍﻡ ﻧﺒﻮﺩﻥ.. ﮐﺪﺍﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ..ﮐﺪﺍﻡ ﺑﻮﺩﻥ.. ﮐﺪﺍﻡ ﻭﺍﮊﻩ..ﮐﺪﺍﻡ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻦ..
 ﮐﺪﺍﻡ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ.. 
ﮐﺪﺍﻡ…ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺖ…
 ﻭﻟﯽ!
ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ! ﺩﻟﻢ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ… 
ﺟﺎﯾﯽ ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻭ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻦ.. ﺟﺎﯾﯽ ﺑﯿﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﻧﺮﻓﺘﻦ.. ﺟﺎﯾﯽ ﺑﯿﻦ.……
ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ
دیوانگی ام بالا زده !
نه سکوت…
نه موسیقی…
نه هیچ چیز…
و نه هیچ چیز دیگر
این دیوانگی را تسکین نمیدهد…
جز عطر تنت …
سهم من از عشق …به همین سادگیست
نشستن میان بغض لحظه ها …با چشم هایی
درگیر یک دوردست …
چقدر دلم آغوش ممنوعه ای را میخواهد که شرعی بودنش را فقط من میدانم و تو و دلم…
دلم برايت تنگ شده !
مي خواهم آنقدر اشک بريزم تا غبار فاصله از قلبم تميـــز شود .
ولي مي ترسم … ” تهران” ، ” ونيــــز” شود !!!
“لبخند بزن” ﻋﻜﺎﺱ ﻣﺪﺍﻡ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.
ﺍﺻﻼ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ،ﻛﻪ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﺕ
ﺣﺘﻲ ﻳﻚ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﻱ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻧﻴﺴﺖ.♥
یکی اومد با دستای خاکستری،هرچی داشتم همه رو ازم گرفت…
تو نیستی ک ببینی چگونه با دیوار به مهربانی یک دوست از تو می گویم
تونیستی ک ببینی چگونه از دیوار جواب می شنوم…
ﺑﯿــــــﺎ ﻗَـــــﺮﺍﺭ ﺑُﮕـــﺬﺍﺭﯾـﻢ ﮐـــﻪ . . .
ﻫﯿـــﭻ ﻭَﻗــﺖ ﺑﺎ ﻫَـــﻢ ﻗَــــــﺮﺍﺭ ﯼ
ﻧَــــﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿــــﻢ !
ﺑُـــﮕﺬﺍﺭ ﻫَﻤﯿﺸــــﻪ ﺍِﺗﻔـــــﺎﻕ
ﺑﯿﺎﻓﺘـــﺪ !
ﺍﯾﻦ ﻃـــﻮﺭ ﺑـــــﻬﺘﺮ ﺍَﺳـــﺖ ﻣَـــﻦ ﻫَـــﺮ
ﻟَـــــﺤﻈﻪ ﻣُﻨﺘَـــﻈﺮ ﺍﺗﻔﺎﻗـَـــﻢ !
ﻣﻨﺘﻈـــﺮ ِ ﯾﮏ ﺍﺗﻔـــﺎﻕ ﮐﻪ ” ﺗــــﻮ ” ﺭﺍ
ﺑﻪ ” ﻣـﻦ ” ﺑﺮﺳﺎﻧَــــﺪ.
ﺩِﻝ ﺍَﺳـــﺖ ﺩﻳﮕــﺮ!
ﻧﻤﻲ ﺗَــﻮﺍﻥ ﺩِﻟﺘَﻨــﮕﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓـــﺖ
ﻣَﮕــﺮ ﻣﻴﺸــﻮﺩ ﺧﻴــﺴﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺏ
ﮔﺮﻓـــﺖ؟ !!
ﮔﺎﻫــﻲ ﻣﻴﺮﻳﺰﺩ ﻭ ﺧـُــﺮﺩ ﻣﻴــﺸﻮﺩ …
ﮔـــﺎﻫﻲ ﻫَﻢ ﺗـَـﺮﮎ ﺑـَـﺮ ﻣﻴــﺪﺍﺭﺩ ……
ﺍَﻣـــﺎ ﺑﺎﺯ ﺩِﻝ ﻣﻴـــﻤﺎﻧﺪ!
ﮔــﺂﻫﻲ ﻧﻴــﺰ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ﻣﯽ
ﺭﺳﺎﻧَــــﺪ …
ﻣِﺜــﻞ ﻣَــﻦ ﮐــﻪ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗــﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﻣﯿﺒﯿﻨَـــﻢ ﺑﺎ ﺗَﻤـــﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻫـــﺎﻣــﯽ ﺩﺍﻧَـــﻢ
ﺩَﺭ ﺳَــﻄﺮﻫــﺎﯼ ﺑَـــﻌﺪﯼ ﺍﯾﻦ ﺷِـــﻌﺮ،
ﻋﺎﺷِـــﻖ ﮐَﺴــﯽ ﻣﯽ ﺷَـــﻮﯼ،
ﻣـــﯽ ﺭَﻭﻡ ﺑَــﺮﺍﯼ ﺧُــﻮﺩﻡ ﻗَــﻬﻮﻩ ﺑـﺮﯾـﺰﻡ،
ﺭﺍﺣَـــﺖ ﺑـــﺎﺵ….
ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﺩﻥ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ
ﺭﻧﮓ ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ، ﺩﻝ ﺗﻨﮓ
ﺑﺮ ﻣﯽ ﺧﯿﺰﻧﺪ
ﻭ ﺳﻮﯼ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺑﺎﻝ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ
ﭘﺲ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ
چـــه فـــرقــی میکـنــه پـایـیـــز یـا بـهـــار ؟!؟

وقـتــــی اونــا بــاشـــن و تـــو نـبـــاشـی !

چـــه تـفـــاوتــی داره شنـبـــه یـــا جمعـــه ؟!؟

وقـتـــی هفـــت روز هفـتـــه بـــه انـتــظار بگـــذره !

مهـــم ایـنـــه کـــه لحـظــه هــا میـگــذرن …

ولــی تـــو …

تــــو نـیـسـتـــــی …!!!

ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﻣﺮدّد اﺳﺖ ﮐﻤﺮﻧﮓ ﺷﺪه ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﮐﻪ دﺳﺖ ﻣﯽ زﻧﻢ ﺳﻨﮓ ﺷﺪه اﻧﮕﺎر ﮐﻪ ﺣﺎل و روز دﻧﯿﺎ ﺧﻮش ﻧﯿﺴﺖ ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ دﻟﺖ ﺑﺮای ﻣﻦ ﺗﻨﮓ ﺷﺪه
ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ …ﮐﺠﺎﺳﺖ …ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻧﺪ …ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ…
کاش حالمو می فهمید .
وقتی در آغوشش بودم و گفت با من مهربون باش…
کاش می فهمید دلم را شکسته…
کاش یه احساس در من زنده میشد…
ولی افسوس…
دیروز اومده بود دیدنم با یه شاخه گل سرخ با یه لبخندی که همش آرزوشو داشتم،گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده.وقتی رفت سنگ قبرم از اشکهاش خیس شده بود…
عادت کردم هی میرم جلو آینه می ایستم و دست میندازم رو شونه خودم و تو آینه به خودم میگم :
“طاقت بیار رفیق”
میپوشانم دلتنگی ام را با بستری ازکلمات امابازکسی دردلم “تو”راصدا میزند
ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﺍﯾﺖ…
ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﺬﺭ ﮐﻨﯽ
ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ
ﻭ ﮐﺎﺵ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ…
ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻧﺸﺎﻧﺖ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻭ
ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ:
ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ…
ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ!
كاش از اين
“فاصله”حس می كردى
لحظه هايم همه از دورى تو دلگيرند…
نفرین به تو فاصله…
از اینجا تا ثریا هم باشی ،
من عاشق همانم که در ثریا معشوقش منم…
ای فاصله …
مرگ بر تو !
این روزها؛
غم برای خوردن زیاد دارم ، تو دیگر برایم لقمه نگیر … !!!
سلام اي آسمون بي ستاره دلت مثله دل من تنگ و تاره اگه ميخواي رقابت با دو چشمم بگو ابرت از اين بيشتر بباره
دست خالی که نمی شود به پیشواز خاطـــــــره ها رفت
من هم وقتی چمدانم پــــــــــُــــــــــر از گریه شد راه می افتم.
مکثی که روی ” اسم تو ” میکنم
وقتی که روی لیست شماره های گوشی ام پایین می آیم
یعنی ………….. دلتنگی
دلتنگ که می شوم ساده ترین حرف ها هم اشک مرا در می آورد!!!
یاد تو که جای خود دارد………
سوختندبا تو به پروانه شدن می ارزد. عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد. گرچه خاکسترم و همسفر باد ولی. جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺣﺲ ﻋﺠﯿﺒﯿﺴﺖ !…
ﺁﺩﻡ ﺭﺍ
ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ
ﻧـــــــﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ …
…. ﻣﻲ دوﻧــــﻲ ﺑﯿﺸﺘــــﺮ از ﻫﻤــــﻪ+ ?….واﺳـــــﻪ ﭼـــﻲ دﻟـــــﻢ ﺗﻨـــــﮓ ﻣﯿــــﺸﻪ : …واﺳـــﻪ وﻗﺘــــﻲ ﮐـــــﻪ ﻣـــﻲ ﮔﻔﺘــــﻲ ……دﻟــــﻢ ﺑـــــــﺮات ﯾــــــﻪ ذرﻩ ﺷــــــﺪﻩ
اگرازپایان گرفتن غم هایت ناامید شدی به خاطر بياور که زيباترین صبحي که تابه حال تجربه کرده ای مدیون صبرت دربرابرسياهترین شبي;هستي که هيچ دليلي برای تمام شدن نمي دید.
وقتی که نیستی دلم پر از غم نبودنت میشود،کی میایی و مرا از غم نبودنت خالی میکنی؟؟!!بیا که قلب کوچکم بی تو نمیتواتد ادامه دهد ای تمام زندگی من بیا….

باران که می آید

حضور مبهم یک هیچ مرا فرا می گیرد

تپش های قلبم به شماره می افتد

دم می رود و بازدم به سختی باز می گردد

دلم سخت می گیرد…

من ماندم و ۱۶ جلد

لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش

مترادف “دلتنگی” نمیشود…

کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد

درد دارد…

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻮﺍﺷـــﮑﯽ ﺩﻟﺘﻨـــــﮕﺶ ﺑﺎﺷـﯽ
ﺧﯿﻠــــﯽ ﺑﻬـــﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽ
ﻭ ﻫﯿـــﭻ ﺟﻮﺍﺑـــﯽ ﻧﮕــــــﯿﺮﯼ …!
امشب شمعي برايم روشن کن.گم شده ام درتاريکي شبهايي که انگارتمام بودنم راپيش خريدکرده اند.نميدانم گناهم چيست که اينگونه بايدالفباي دلتنگي راازبرکنم.نميدانم چه شدکه ازقافله ي ماهي هاجاماندم وزمين گيراين مرداب بي نيلوفرشدم.هرازگاهي صدايم کن،شايدآب شودبرف سنگيني که چندساليست داردمرايخ مي زند.
ﭼﻪ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﭼﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﺑﺪ ﺁﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﭘﺸﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺯﺩﻩ
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮏﯾ ﻭﺍﮊﻩ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ
ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﺁﯾﺎ
ﻭﺍﮊﻩ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺮﺑﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ؟
ﻧﻔﺲ ﮏﯾ ﮔﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﻫﺪ
ﻭ ﮏﯾ ﻗﺼﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﮏﯾ ﺳﻔﺮ ﻧﺎﺏ ؟
ﭼﻪ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﭼﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯ ﻭ ﺷﻌﺮ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺪ ﺁﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ
استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید …
شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی !
من از دوری تو منقرض شدم …
قسم خوردم ..

که می بوسم و می گذارمت کنار !..

اما دلـــــم ..

سمج تر از همیشه فریادت می زند !.

ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺳﺨﺖ ﺧﻤﺎﺭﻡ
ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ،
ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ…♡
اگرپروانه بودم میپریدم همین حالاحضورت میرسیدم ولی پروانه نیستم پرندارم دلم تنگه ولی چاره ندارم.
دلتنگ ميشوم
براي همسايه هاي ديواربه ديوارم
دلتنگ ميشوم
براي آنان كه با غرض لبخند مي زنند به من
و براي تو
دلتنگ ميشوم
كه وقتمان را صرف درختان بلوط ميكرديم
اينجا نه بلوطي هست نه ديواري
كه براي تكيه دادن به آن
از همسايه ها اجازه گرفت
نه حتي لبخندي از روي غرض!
تنها درخت كاجي هست خشكيده
كه به آن آذين بسته اند
تا بجرم سبزماندنش درزمستان
تلخي مرگش را فراموش كند!
اينجا همه چيز مصنوعي است!
دلتنگی
دلتنگی
دلتنگی
دایه ی مهربان تر از مادر شده
آغوش گشوده بلعیده مرا
درست از ساعتی که رفتی!!!
.
.
.
نخواهمش کی را باید ببینم؟؟؟
میخواهم با تو کمی درد دل کنم
میخواهم اینک که چشمانم پر از اشک است حرف های دلم را به تو بگویم
بغض گلویم را می فشارد،اشک از چشمانم میریزد
با همین بغضی که دارم میگویم که خیلی دوستت دارم
نمیدانم چرا در این لحظه بغض گلویم شکست و گریه کردم
بگذار اینک در این حال و هوای بارانی چشمانم حرفهای دلم را بگویم
تو بهترین هدیه ی دنیا هستی تو بهترین و بزرگترین آرزوی دنیایی که در دلم نشستی
خیلی دوستت دارم،به خدا تنها تو را دارم قطره های اشک از چشمانم میریزد،
این تنها خدا است که می بیند حال مرا، میفهمد .
کمی تو آرامم کن ای خدا آرامم کن، مرا از این حال و هوای پر از غم رها کن
آن کسی که دوستش دارم هنوز باور ندارد عشق مرا
این حال پریشان مراباور ندارد قلب عاشق مرا ، گریه های هر روز و هر شب مرا
زمانی بود که هیچگاه طاقت دیدن اشکهایم را نداشت
زمانی بود که طاقت شکستن دل عاشق مرا نداشت
حالا دلم را میشکند ، بی خیال این دل بی کس
تو مرا آرام کن ای خدا ، مرا از غمها رها کن ، دلم را آرام کن ، اشکهایم را پاک کن
آرامم کن .
طاقت ازدست دادنت نیست فرصتی برای بودن را برای من بساز…
band bande dele bande b band bande delet bande delbande bande delam barat tange
باز باران ، بی طراوت ، کو ترانه ؟
سوگواری ست ، رنگ غصه ، خیسی غم
می خورد بر بام خانه طعم ماتم
یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس
بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش
چون زتو خبری نیست سازمن بی آهنگ است
مینویسم تابدانی دلم برایت تنگ است
آنچه از من تا تو گسترده گشته،فاصله نیست،دنیاییست پر از دلتنگی………..
غروب جمعه،
دروغ بزرگی است که
به خودم می گویم!
من همیشه
دلم برای نبودنت می گیرد…
بمدت تمام دلتنگی هایم بهم بدهکاری وعده ی ما باشد روزی که تو دلتنگم شوی
بی وفا!

این روزها نه مجالی برای دلتنگی دارم

نه حوصله ات را

ولی با این همه گاه گاهی دلم هوای تو را می کند√

دلم ک میگیرد کودک میشوم!دستانی میخواهم ک آرامم کنند،مهربانی ک ب فکر دلتنگی هایم باشد،ولی هیچ کس نمیداند ک بجزتو هیچ نمیخواهم!
صــبر

هيـــچ وقــــت

انتــخاب نــيســت

اجبــار اســت…اجــبـــار..

مـــن از يــــــــــــادت نمـيکاهـــم

تــــــــــــو را هر لحظه چــــــــــــون احساس نيــــــــــــما

چــــــــــــشم در راهــــــــــــم…

امروز که محتاج توأم ، جای تو خالیست . . .

فردا که میآیی به سراغم نفسی نیست . . .

آسمان تو ديگر نمك بر زخمم نزن…
من با او زير اين باران خيس ميشدم…
نبار…
شوري بارانت بد جور زخم هايم را زجر ميدهد
باید خــــــــــــــودم را ببرم خانه
باید ببرم صورتش را بشویم
ببرم دراز بکشد
دلداری‌اش بدهم که فکر نکند
بگویم که می‌گذرد که غصه نخورد✔

به بهانه دیدن باران ، آمدم به سوی تو ، به بهانه اینکه به یادت هستم در زیر باران قدم زدم
و ای کاش تو در آن لحظه در کنارم بودی…
به بهانه دیدن ستاره ها ، هر شب را به عشق تو بیدارم ، شاید روزی همه بفهمند که تویی تک ستاره آسمان قلبم…
به بهانه ساحل ، غرق شدم درون دریا ، تا بیایم به سوی تویی که مرا بدجور دلتنگ خودت کرده ای
به این بهانه و آن بهانه ، تو شده ای تنها بهانه ی دلم !
اینگونه که دلم همیشه و همه جا بهانه ی تو را میگیرد !
روزهای تنهایی هایم میگذرد و هنوز تو را در کنارم نمیبینم ، هنوز باور ندارم که باید در حسرت این باشم که تو را همیشه در کنارم ببینم
روزهای سرد زندگی ام اینگونه میگذرد و دلتنگی است که به غمهایم اضافه میشود ، و این غصه هاست که به همه وجودم نقش تلخی را داده است
حالا چگونه باید این لحظه های دور از تو بودن را بگذرانم نمیدانم ، تنها میدانم که باید با حسرت و این دل بهانه گیر ، بی قراری های دلم را تحمل کنم
وقتی جز تو هر چه در زندگی ام است برایم هیچ ارزشی ندارد پس بدون تو چه سود دارد نفس کشیدنهایم؟ چه سود دارد این رفتن ها و آمدن هایم؟
چه سود دارد آن بهانه ها ، آن دریا و آن ستاره ها ، آن بی قراری ها و آن زجر تنهایی ها !
و حالا باید پی برد به گذشتن از سدها ، به تحمل سختی ها ، به بستن چشم بر روی آدمها
تا که چشم باز کنم و ببینم تنها چشمهای تو را ، تا به بهانه دیدن چشمهایت بمیرم همانجا!
نه ازخاکم نه ازبادم نه دربندم نه ازادم، نه ان لیلاترین مجنون. نه شیرینم نه فرهادم،فقط مثل توغمگینم. فقط مثل تودلتنگم ، اگر ابی تر ازابم اگرهمزاد مهتابم ،بدون توچه بی رنگم ،بدون تو چه بی تابم.
همیشه کسی بود که اشکهــایم را از گونه هام پاک میکرد، همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، همیشه دستهایی بود که دستهای سردم را گــرم میکرد، همیشه قلبی بود که مرا امیدوار میکــــرد، همیشه چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد، همیشه احساسی بود که مرا درک میکرد، حالا من مانده ام و یک دنیای پوچ، نه صدائیست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کند.
.ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ،
ﺳﺒُﻮﯾﯽ ﺍﺳﺖ ،ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﺩﺭ ﺍﻧﺪﻭﻫﯽ ﺗﻠﺦ ﻭﺗﺎﺯﻩ،
ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼِﻠﻪ ﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺻﺎﻓﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺩﻟﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼِ ﺗﻮ
ﻣﯽ ﺗﭙﺪ
ای سفر رفته،، حسادت نکن،
این که بعد از تو بغل گرفته ام…
زانوی غم است!!
سهم من از دوری و دوستی تنها دوری شد…
این روزهـــا

بغـــــض دارمــ …

گریــــه دارم

آه دارم !!!

تــــــــــــا دلت بخواهد …

بازیگـــر خوبـــی شده ام

می خنـــدم

حتی خودم هم بـــاورم میشود

که من خوبم …

خوبه خـــــــــوب …

عشـــــق یعنی…
حتــــی از راه دور هم
وقتی بهت فکـــــــر میکنم ..
دلــــــــم قرص میشه که هســـــــتی
آروم میشم ..
دلتنگــی … ؟ حــاضــر √ غــــم … ؟ حــاضــر √ درد … ؟ حــاضــر √

دوری … ؟ حــاضــر √ عــشــق … ؟

بلندتر میخوانم ، عشق … ؟ باز هم نیامده ؟ ؟ ؟

. . . غیبت هایش از حد مجاز چندیست که گذشته✔

دلم …
لک زده است
برای حرفهایت!
گمم نکن!
قول…
که گوشه ی حافظه ات…
آرام بنشینم‎!‎
بگذار بمانم…
آرام گوشه ای از حافظه ات…
همین!
زن ک باشی…
عاشق ک شوی…
چشم سفید خطابت میکنند
راست می گویند چشمانم سفید شد
ب جاده هایی ک تو مسافر هیچکدام نبودی! .
شب هاازغم دوریه توخواب ندارم , رحمی ب دلم کن ک دگرتاب ندارم , ازبس زغم دوریه توگریه نمودم چشمم ب زبان آمدوگفت اشک ندارم !!
ﻧﻘّـــــــــﺎﺵ ﻧﻴﺴﺘﻢ . . .

ﻭﻟــــــﮯ . . .

ﺩﻟـــﻢ ﺑﺮﺍﻳﺖ پَــﺮ ﻣـﮯ ﮐِﺸﺪ . . .

ﮐﺎﺵ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ …
ﮐﺎﺵ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﺨﺎﺭ ﮐﻨﺪ …
ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺭﻭﯾﺶ “ﻫﺎ ” ﮐﻨﻢ…
ﻭ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺁﺳﺘﯿﻨﻢ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﻢ … ﻭ ﺧﻼﺹ
از ﺗﻮ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ
ﮐﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻻﻡ ﺗﺎ ﮐـﺎﻡ
ﺣﺮﻓﯽ ﻧﻤﯿﺰﻧﺪ
دل تنگم ز سنگ غم شكسته
به تيغ نامرادي گشته خسته
ببين از دوريت اي نازنينم
غبار حسرتم بر دل نشسته
امروز تمام حوصله ام را

دريك كلام كوچك

درتو خلاصه كردم

من برايت دلتنگم!✔

این روزا خیلی دوسش دارم ازقبلناهم بیشتر,آخه قبلنااونو داشتم,حال که ندارم همیشه باهامه!!!
آری این دلتنگیه که تنهام نمیذاره!!!
بعضی وقتها آدما یه کاری میکنن که دیگه نمیتونی دوستشون داشته باشی!

ولی عجیب دلت واسه زمانی که دوستشون داشتی تنگ میشه

زمان ورق ميخورد
تقويمها كهنه ميشوند، اما روزهای پر خاطره را پايانی نيست . . . !
ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺧﺮﻳﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﻫﻢ پسرش ﻧﺒﻮﺩ.
باز به خانه دلم سر زدی، اینبار اهسته قدم بگذار، غمهایم را به هزار زحمت خوابانده ام…
سال تحویل شد و من

تمام دلتنگی هایم رابه جای تو

در آغوش می کشم…

و چقدر جایت در میان بازوانم خالیست…

ازاینجا… که هستم، تاانجاکه توهستی… وجب به وجب… دلتنگتم…!
ببیــن ، هیچــی نگــــو …فقـــط یـــه
دقیقـــه بیـــا بشیــــن اینجــــا ، کنـــــارم
دلتنگــــــم ؛همیـــــن … .
اولم خنده ز بی دردی بود*
آخرم گریه ز بی درمانی*
اين روزها از كنار من كه مي گذرى احتياط كن…
هزاران كار گر در من مشغول كارند
روحيه ام در دست تعمير است!
ﺣــﺎﻻ ﮐﻪ ﺭﻓﺘــﻪ ﺍﯼ ….
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫــــﺎ ﺩﻟﺘﻨــــﮕﻢ
ﺩﻟـــﺘﻨﮕﻢ ﮐﻪ ﺭﻓﺘـــﻪ ﺍﻧﺪ
ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ !…
كاش روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــــن….. مثل ِ ”دوست داشتن های” تو کوتاه می شد.
نگران نباش.. اوضاع مثل قبل میشه… غم و غصه ها میره… زندگی عوض میشه… نگران نباش گلم… منم اینجا غمگینم… یه گوشه توی خونه… واسه این دل میخونم…! تقدیم به اویی که همیشه توی این دلم میمونه!
“…بازباران،…بي ترانه…گريه هاي بي بهانه…ميخوردبرسقف قلبم…يادم آردروي ماهت …باورت شايدنباشد…كه دلم تنگ است برايت…”
روزى مى آيد
ناگهان روزى مى آيد
كه سنگينى رد پاهايم را در درونت حس مى كنى
رد پاهايى كه دور مى شوند
و اين سنگينى از هر چيزى طاقت فرساتر خواهد بود
دلم لک زده
برای یک عاشقانه ی آرام
که مرا بنشانی بر روی پاهایت
بگذاری گله کنم
از همه این کابوسهایی
که چشم ترا دور دیده اند…
همه شعرهایم تابلو هستند!!
تبلیغ میکنند…
نبودنت را…!
آى دنيا آى دنيا دلتنگم از دست اين آدمها …
وقتي اشكهايم بر روي زمين ريخت تو هرگز نديدي كه چگونه مي گريم . تو دلم را با بي كسي تنها گذاشتي و چشمانم را به انتظار نگاهت گريان گذاشتي
برایــــــــــــِ دلتنگـــــــــی هــــــــــــایمـــــــ

هـــــــــــــیچ واژه ایـــــــــــــی

تســــــــــکینِِِِِِ ِ دلـــــــــمـــ نمــــــــیشـــود ….

فـــقط حضـــــورتــــــــ را میــطلــبد !

دلتنگی هایم زمینی نیستند و زمان نمی شناسند !!!
لحظه ای دور می شوی…
دلم بهانه ات را می گیرد
کــــــــــاش
روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــن
مثل ِ “دوست داشتن‌های” تو کوتاه می‌شد
کــــــــــاش…
دلم هر لحظه هوای تو را می کند
هر دیقه تو را میخواهد
بهترینم تقصیر من نیست
آغوشت بد عادتم کرد
ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﻣﮕﻮ !
ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮﺳﺖ
ﻭ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺗﻨﮓ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ،
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﻣﺮﺍ ﻗﺎﺏ ﺑﮑﻦ
ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭ !
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺕ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻦ ﺟﺎ ﺑﺨﻮﺭﺩ !
ﻭ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ
ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺳﺖ
سلام از دل که واسه دیدار بیقراره و سلام ازقلب که واسه عشق میتپه
برای دلم گاهی پدر میشوم !
خشمگین میگویم : بس کن ؛ تو دیگر بزرگ شدی!
من هنوز اينجام…کنار تمام دلتنگي هاي گاه و بيگاه دلم!هنوز هم درگير نگاه شرجي تبدار توام!هنوز هم به لبخندت دلم ميلرزد!هنوز هم غروب که ميشود دلتنگي هجوم ميآورد اشک ميشود ميبارم،تو پشت کدام هنوز جا ماندي که دستم به تو نميرسد؟
مرا به تو هیچ تملکی جز این نیست که همواره دلم برای مهربانیت تنگ میشود.
عميق تر ميبينم بودنهايت را.. دلم تنگ است بيا
دلم برایت پر می زند
اما افسوس که تو حتی به آسمان نگاه نمی کنی…
شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه.اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی

تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد!
(انتظار)

دلم تنگه!!
دلم تنگ شده برا روزایی که:
شبا اس میدادی :”مال خودمی”
روزی بیس بار اس میدادی :”دوستت دارم”
وقتی قهر میکردم، قبل از اینکه بخوابی اس میدادی :”آشتی نکردیماااااا”
دلم تنگ شده…..
واسه تو……
واسه حرفات….
واسه همه ی اون روزا…
اين دلي راكه شكستي مال من نبود
خيلي وقت پيش تقديم به تو بود
خوشحالم چون حالا ميتونم جاي دل سنگ بزارم توسينه
هرنفس ،
درد است که ميکشم!!!
ای کاش بودی،
يااصلانبودی؟؟
اين که هستی
وکنارم نيستی….
ديوانه ام می کند
از دست این بغض لعنتی ..

که

تا به تو می رسد دست و پایش را گم می کند !..

و بجای شکستن ..

دنبال جایی برای پنهان شدن می گردد !..

امشب غم ها……
برایم مهمانی گرفته اند……
و من میخواهم بترکانم……
همه ی بغض هایم را…..
اگرهمه ي آدم هاي دنياكنارت باشن, هميشه دل تنگه كسي ميشي كه نمي توني همش كنارش باشي..
عاشقانه هایم تمام شد
منتظر می مانم تا روزیکه همه اش را به من برګردانی.
و اینک باران …
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند!
و چشمانم را نوازش می دهد…
تا شاید از لحظه های دلتنگی ام گذر کنی!
چه بی صبرانه انتظار آمدنش راداشتم ،آشوب دلم آرامش نداشت وغرورم مثل کاغذ مچاله شده،به جای نامعلوم پرت شد ،ودریک لحظه آرزوهایم درقبرستان اودفن شد.
اگه دلم تنگ میشه خیلی برات
منوببخش
اگه نگاهم گم میشه توشهر چشات
منوببخش
منوببخش اگه شبها ستاره هارو میشمارم
اگه همش پیش همه بهت میگم دوستت دارم
دوست دارم
__/ΓΠ_ _
””-O—-O-””
برات آژانس فرستادم سوارشوبيادلم برات تنگ شده،!
صدای عشق غم انگیز می آید برویم
دلی از یاد تو لبریز می آید برویم
با عشق تو باز نمک گیر شدن زخم هایم
از هوای عشقت بوی پاییز می آید برویم
سوزنبان پیری شده ام
که نه امید از آمدن قطار می بُرَد
نه دل از کنجِ ایستگاه متروکه اش
گاهی هزار بار بابت نبودنت با خودم تکرار میکنم مهم نیست. اما هزارمین بار اشک از چشمانم جاری میشود. انگار تازه میفهمم
معنای نبودنت را!!!!!
گاهی وقتا انقدر دلتنگ میشوم که میخواهم ببینمش…حتی با دیگری…
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯽ ﭼﻘــﺪﺭ ﺩﻟﻢ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣـــﯽ ﮔﯿﺮﻩ ﻫﺮ
ﺭﻭﺯ!
ﮐﺎﺵ ﻣــــﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘــﯽ .. .
ﭼﻘــــﺪﺭ ﺩﻟﻤـ ﻫـــﻮﺍﯼ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﮐــــﺮﺩﻩ
ﮐﺎﺵ ﻣـــﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯽ ﭼﻘـــﺪﺭ ﺩﻟﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫــــﺎﯼ ﺳــﺮﺩ
ﺑـــﯽ ﺗﻮ ﺑــﻮﺩﻥ ﮔـــﺮﻓﺘــــﻪ …
هر بار “دلم گرفت”، لبخند میزنم
به یاد کسی که بارها برای لبخندش “دلم گرفت”.

ای اشک گرم و آرام ببار بر گونه بیمار من ،ای غم ، تو هم لذت ببر از این همه آزار من…..!
به دلتنگی هایم دست نزن

می شكند بغضــم یك وقت !!!

آنگاه غرق می شــــــــــــوی

در سیلاب اشكهایی

كه بهانه ی روان شدنش هستی !!!

دلتنگم،اما،
دلتنگی بدنيست يادگاريست از آنهايي كه دوستشان داريم ودورند.
اری ···
من هم اگر درد دلم را به کوه گویبم، کوبه لرزه در خواهد امد
ﺧــــــــﯿﻠﯽ ﺳـــﺨــﺘـــﻪ
ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺒــــﯽ ﺑﻐﺾ ﮔـــــﻠﻮﺗﻮ ﺑﮕﯿــــــﺮﻩ ﻭ
ﺩﻟﺘﻨﮕــــــﺶ ﺑﺸـــﯽ
ﻓﮑــــــــﺮ ﮐﻨﯽ ﺷﺎﯾـــــــﺪ ﻣﺜﻞ ﻗﺪﯾﻤـــﺎ
ﺑﺎﺯ ﻫـــــﻢ ﯾﻪ ﺍﺱ ﮔــــﺎﻩ ﻭ ﺑﯽ ﮔــــﺎﻩ ﺑﺪﻩ ﻭ
ﺑﭙﺮﺳﻪ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﯾﺎ ﺑﯿـــــﺪﺍﺭ ..؟
.
.
.
ﻭﻟـــــــﯽ ﺑــﺎﯾﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﯽ
ﺍﻭﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﻓﺘـــــﻪ …
ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿـــــﺸﻪ …
هر شب نعش یک “دوستت دارم” میماند روی دستم …

نیستی که تحویلش بگیری!!✔

ﯾﻪ ﻭﻗــــﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﮔــــﺮﻓﺘﻪ
ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺭﯼ، ﺁﺭﻭﻡ ﻧـﯿﺴﺘﯽ، ﺩﻟﺖ ﺑـــﺮﺍﺵ ﺗـﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﺣــــﻮﺻﻠﻪ ﻫـﯿـﭽـﮑﺴﻮ ﻧــــﺪﺍﺭﯼ
ﺑﻪ ﯾــﺎﺩ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻔﺖ ﮐـﻪ ﺍﻭﻥ ﻫــﻤﻪ ﯼ ﺑﯽ ﻗــــﺮﺍﺭﯼ ﻫــﺎﯼ
ﺗــــﻮ ﺭﻭ
ﺩﯾــــــﺪ، ﺍﻣـــــــﺎ
ﭼـﺸﻤـﺎﺷـﻮ ﺑﺴﺖ
گاهی دلتنگی هایم آنقدر طولانی می شوند که خود را درامتداد

 آن گم می کنم

اگه میدونستی چقد دلم برات تنگه پیش خودت میگفتی؛ واااااااااااااااااای… چقد دلش برام تنگه….
اين روزها از خودم هم خسته شده ام … از زندگى … از اين روز مررگى … به كمى دلخوشى نيازمندم …
“شده هي بخواي بخوابي/ تپ تپ قلبت نزاره”

“فکر کني خدايا اونم/ خوابيده يا که بيداره”

“شده بي خوابي بگيره /صد هزار بار نقشه بچيني”

“دنبال بهنه باشي/ اکه اون و فردا ببيني”

“شده شب که سر ميزاري /ارزو کني بميري ”

“دم دماي صبح که ميشه/ نفرينات پس بگيري”

“شده با خاطره من جلو اينه بشيني/ هر بگيره تن لبهات جاي دستام ببيني ”

“ارزومه تو بيداري؛ سرتو رو شونه من ؛زيربارون،توي پاييز ،خنده تو،گريه من”

“دوست دارم وا نشه چشمام /تو خوابم که پا ميزاري ”

“حتي خوابتم قشنگه/ چه برسه به بيداري”

دَر ایـטּ دِلتَنگـے هـآ ، زورَمـ بــِﮧ..

تَـنهـآ چیزے کـِﮧ مے رسَـد ایـטּ..

بـُغض لـَعنَتے ست …

گــوشـی ُ مــیگیرم تو دستم …خـــیره مــیشــم بــه صـفحه ش… مــن و گــوشـيم … ســـخـت دلـتنگ مــیشيم براي روزایـی که ((یـک پـیـام از تو دريافت مــیشـد..))
ستاره نیستم امـا دل بسته ماه شده ام… امشب, شب چندم است?! چرا ماهم نیامد!?
دلتنگ شدن، حس نبودن کسی است که تمام وجودت، یکباره تمنای بودنش را میکند
ﺍﯼ ﮐـــــــــــﺎﺵ . . . . . .
ﮐﺴـــﺎﻧـﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﺸـــــﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﯾــــﻢ . . . . . . . .
ﻟـﯿـﺎﻗـﺖ ﺍﯾـــﻦ ﺩﻟﺘــــﻨــﮕﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘــــﻪ ﺑﺎﺷﻨـــــﺪ !!!!
اين دلتنگى را دست کم نگير؛
شايد آغاز ديوانگى ام باشد…

من در تقدير کسى هستم که مدتهاست تنها نيست…✔

اینجــــا همه خوبــــند،خیالـــت راحــــت !من مانـــــده ام و چــــــهارتا هــــم صحبـــت این گوشــه نشــــسته ایـــم و دلتــــنگ توایـــــم مــــــن ، عشـــــق ، خــــــدا ، عقـــــربه های ساعـــــت …
عاقبت یک جایی، یک وقتی، دلت اهلی یک نفر میشود! و دلت برای نوازش هایش تنگ میشود…
دوباره سکوت
دوباره تنهایی
دوباره من ویک دنیا خاطره دوباره تنها شده ام دوباره دلم تنگ است
به اندازه غم یک گل پژمرده
به اندازه سوز تب یک دشت باران نخورده
به اندازه اندوه یک مرغ در قفس
دوباره صورتم نم اشگ را حس کرد
دوباره باران را به انتظار نشسته ام
دوباره درد رابه مداوا نشسته ام
دوباره دلشوره به دل نهفته ام
دوباره می خواهم به سوی تو بیایم
دوباره دلم هوای تو را کرده
چقدر بده دلتنگتم
چقدر سخته دلتنگم اما تو دلتنگ دیگری
چقدر سخته ساعت ها منتظر آمدنت باشم وقتی آمدی هیچ چیز نداشته باشی برای گفتن
چقدر سخته دلت بخواد از دلتنگیات از گریه های شبانه براش بگی اما اون سکوت کنه
چقدرسخته ببینی هست اما نیست
چقدر سخته تظاهر کنی آرومی ولی بغض گلوتو گرفته باشه و بخوای خفه شی
چقدر سخته کنارت باشه اما حست نکنه
چقدر سخته بخوای باشه اما نباشه
چقدر سخته باشی اما مرده
نــامــه‌هــات را بــي‌ نشــانــي،
بــه بــاد بــده
مــي‌رســانــد!
خــانــه‌ام بــر بــاد اســت…
بدون تو
گاهی چه دلتنگ میشویم برای یک مواظب خودت باش برای یک هستم برای یک نوازش برای یک آغوش ….
بارانى ات را بپوش و در اغوشم بگىر
“ابر,ابر گرىه دارم”
نگران نباش…
من خوب میدانم باحسرت نبودنت چگونه تاکنم…
فقط برایم بنویس…
هنوزهم لبخندمیزنی…!؟
سوختن چیزیه که تا درکش نکنی
نمیدونی چقد سخته وقتی قلبت داره میسوزه
و نیست…
بادكنك دلتنگى هام پرشده از هواى تو!
پيام ندى ميتركه خونش مىافته پاى تو!
نه توان خواستن دارم

نه توان فراموش کردن

سهم من از تو چيست؟

فقط “دل تنگى”

اينروزها همه ب من دلتنگي هديه ميدهند
لطفا آتش بس اعلام كنيد!
بخدا تمام شد دلم. . .!
می بینـــی

میـــان ایـــن واژه هـــا

چگونه با تو زیسته ام ؟

کـــاش می آمـــدی

ایـــن زندگـــی کاغـــذی را

مچـــاله می کـــردی

دستـــم را می گـــرفتـــی

مـــرا در آغـــوشت می فشـــردی

تــــــــــــو

چــشـــم هـــایت را می بستـــی

مـــن

پیشـــانیت را می بـــوسیـــدم

می رفتـــیم

تا آخـــر دنیـــا حـــرف می زدیـــم

نترس …
اگر هم بخواهم
از این دیوانه تر نمیشوم !
گفته بودم
بی تو سخت میگذرد
حرفم را پس میگیرم
بی تو انگار اصلا نمي خواهد بگذرد …✔
هر روز صبح که بیدارمیشوم مادرم میگوید :باز که اب دهانت بالشت را خیس کرده.. و من لبخندی میزنم و میگویم خدارا شکر هنوز مادرم از گریه های شبانه ام بی خبر است
شبها به یادت میگریم …
شب که می شود…
شروع می شود،
ای کاش هایِ من…
از چه بگویم وقتی

دلت,

حتی از دلتنگی مهیب این روزهایم هم

بی خبر است…؟!!

وقتی قلب مهربانت از این

شب گریه های پائیزی

هیچ نمی داند..؟!!

شنیدی که دلم گفت بمان ایست نرو

به خدا وقت خداحافظی ات نیست نرو

نکند فکر کنی در دل من مهر تو نیست ن

گوش کن نبض دلم زمزمه اش چیست نرو

این روزها حالم همچون دایره ای می ماند که هیچ گوشه ای برایش دنج نیست…!
ﭼﺸـــﻤﺂﻧﻢ ﺭﺁ ﻣﯿﺒــــﻨﺪﻣـــ

ﺳـــﺮﻡ ﺭﺍ ﺑــﺮ ﺷــــﺂﻧﻪ ﺁﺕ ﻣﯿﮕــــﺬﺁﺭﻣــــ

ﻭ ﺑــﻪ ﺍﻧــــﺪﺁﺯﻩ ﯼ ﺗﻤـــﺂﻡ ﺩﻟـﺘـﻨــﮕﯿـــ ﻫﺂﯾـــﻢ ﺩﺭ ﻧــﺒــﻮﺩﻧـــﺘـــ

ﻋﻄـــﺮﺕ ﺭﺁ ﺣﺒــﺴــ ﻣﯿﮑﻨــــﻤـــ

ﺩﺭ ﺳـــﯿـﻨـــﻪ ﺍﻣـــ….

ﺣﺮﻓﻲ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﻧﻨﻮﺷﺘﻢ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ
ﺳﻔﻴﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻛﺎﻏﺬ ﺍﺳﺖ…..
جشن دلتنگی
ﻣﯽ ﺧﻮام روی ﺗﻤﺎم ﺳﻨﮓ ﻫﺎی دﻧﯿﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ دﻟﻢ واﺳﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ و آرزو ﻣﯿﮑﻨﻢ ﯾﮑﯽ از اون ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﺮت ﺑﺨﻮرﻩ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ دل ﺗﻨﮕﯽ ﭼﻪ دردی …*
نفرین برفانوسی که درتاریکی ازمن دور میشودو تورا به همراه دارد……!
دستم بـه سمـت ِ تلفُـن مـیرود و
بـاز می‌گـردد
چـون کودکـی که به او گفته‌اند
شیرینـی روی میـز
“مــال ِ مهمان‌هـاست”
دلتنگي يعني دم به دقيقه گوشي ات رانگاه کني و وانمودکني داري ساعت راميبيني.
براي معني دلتنگي احتياج به اين همه كلمه نيست…
دلتنگي يعني “تونيستي!”
ﺗﻮ ﺑﯽ ﻣﻦ ﺗﻨﮕﺪﻝ، ﻣﻦ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺗﻨﮓ /
ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺑﯿﻦ ﻣﺎ ﻓﺮﺳﻨﮓ ﻓﺮﺳﻨﮓ
ﻓﻠﮏ ﺩﻭﺭﯼ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﭘﺬﯾﺮﺩ / ﺑﻪ
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺩﺍﻍ ﺍﯾﻦ ﻧﻨﮓ . . .
ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﺳﺒﺰﺕ ﺟﺎﺭﯾﺴﺖ ، ﺍﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻧﻢ
ﺍﺟﺒﺎﺭﯾﺴﺖ ، ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﻢ ، ﺑﯽ ﺗﻮ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﻭ
ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﻡ ﺗﮑﺮﺍﺭﯾﺴﺖ
آرام آرام آرام …
دلم را …
تنگ تنگ تنگ کرد…
“نبودنت”
برایم یک خیال گذاشت… هر روز خیالش را می بافم… یک روز میشود شعر … یک روز میشود قصه… یک روز میشود یک پست… … یک روز میشود دلتنگی… یک روز میشود دلواپسی… و شاید یک روز حلقه ی دار..
از من فاصله بگیر؛شاید مسری باشد،ویروس دلتنگی هایم
در فرهنگنامه ذهن من فاصله معنایی ندارد
من فاصله را با قلبم می شکافم و طی میکنم
و به دیدارت می آیم هر روزو هرشب
شایدم هر لحظه
من بین خودم و عشقم تنها تپش های قلبم را احساس میکنم و نه چیز دیگر
آری
من فقط ذره ذره وجود نازنین تورا حس میکنم
دلم هوای معصومیت از دست رفته ام را کرده…
ﮔﻔــﺘﯽ: ﺍﮔـــﺮ ﻧﻤﻴـﺘﻮﺍﻧﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷـﻘﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻴـﺎﻭﺭﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﻳﺲ!!!
و ﺍﻣﺸﺐ…
ﺍﻳـــﻦ ﻣﻨﻢ ﮐـــﻪ ﺑـــﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕـــﯽ ﻫﺎﻳﺶ
ﺑﺎ ﺗﻤـــﺎﻡ ﺯﺧﻤﻬــﺎﻳﺶ
ﻋﺎﺷــﻘﺎﻧﻪ ﺗﺭﻳﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻣﯽ ﻧﮕﺎﺭﺩ…
ﺩﻭﺳـــﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻬـﺎﻧﻪ ی ﺑﻮﺩﻧﻢ…..
آسمون………….باتو هستم آسمون.
.
.
.
.به خاطر من گریه میکنی کی داستانمو برات تعریف کرده؟
ﻧﻪ ﻋﺰﻳﺰ ﺩﻟﻢ !!!
ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﺏ… ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺁﺳﻮﺩﻩ!!!
ﻣﻦ ﺍﻣﺎ ….
ﻣﺜﻞ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺗﮑﺎﻟﻴﻔﻢ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ!
ﺩﻳﺪﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﻳﺒﺎﻳﺖ ﺩﺭ ﻋﮑﺲ …
ﺑﻮﻳﺪﻥ ﻋﻄﺮ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺕ ﺑﺮ ﭘﻴﺮﺍﻫﻨﻢ …
ﻣﺮﻭﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ…
ﺍﺷﮑﻬﺎﻱ ﺩﻟﺘﻨﮕﻴﻢ….
ﻭ…
ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﺏ ..
ﺷﺒﺖ ﺧﻮﺵ ﮔﻞ ﻧﺎﺯﻡ
دلم
برای یواشکی های مان تنگ شده
یواشکی حرف زدن شبونه تا صبح
برای بوسه های پشت گوشی !
با صدای آهسته گفتن
“”دوستت دارم””
سينه ام يك دفتر تا خورده است، واژه هايش خيس و سرد و مرده است، من نميگويم ولي انصاف نيست، دوريت گويي دلم را برده است.
دلم که می‌گیرد !
نه سراغ عکس‌هایت می‌روم
نـه دل خوش می‌کنم
به دوستت دارم‌های فاصله دارت
دلـم که می‌گیرد
تنگتر خودم را در آغوش می‌گیرم
شاید چیزی از تو
جا مانده باشد
میان من
میمیرم
وقتی تصور میکنم
که او همیشه
دست هایی را لمس میکند
که من هرروز
آرزوی داشتن آنها را میکنم …
وقتي که شکست بغض تنهايي من، وابستگي ام را به تو باور کردم…
فیزیک
بعدترها ثابت می کند…
در روزهای بارانی ؛
جای خــــــــــــــــــــــالـــــــــــــــــی
آدم ها
بزرگتر می شود….!دیشب بارون اومد به یادت زیر بارون قدم زدم تنها میفهمی تنها..
سخت ترين دو راهي ، دوراهي بين فراموش كردن و انتظار است…
گاهي كامل فراموش ميكني و بعد مي بيني كه بايد منتظر مي ماندي….و گاهي آن قدر منتظر مي ماني كه مي فهمي زودتر از اينها بايد فراموش ميكردي …
کاش میشد از دلتنگی هام برات بگم…

هیچ میدونی بی تو چه حالم؟؟؟

نه…بخدا نمیدونی…

نمیدونی چون هیچ وقت حال و روزمو درک نکردی…بیخیال…

همه چیز باتـو شروع شد!

اما …

هیچ چیز بدون تـو، تمام نمی شود

حتی همین دلتنگی های بیهوده من….

دلتنگتم…
ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﻟﺶ ﻫﻮﺍﯼ ﺑﭽﻪ ﺍﺵ ﮐﺮﺩﻩ
ﻭﻟﯽ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ.
بعضی وقتا فقط دلت میخواد یکی غیر از خانوادت ،
… نگرانت بشه
… همین
آ نچه ازشادي نصيب ماست خطيست كه سايه ها بر روي آ ب كشيده اند
روز راشب کردم
شب را روز
خسته اتم ولى خواب به پلکهايم نمي آيد
اين هم درده تازه اى است از ” يادت “
نمی دانم آخر این دلتنگی ها به کجا خواهد رسید!دنیا پــــــُر شده از قاصدکهایی که راهشان را گم می کنند!!نـــــــه میتوانی خبری دهی و نــــــــه خبری بگیری !
. ”” 12 ”” .
9 __/ 3
”” . 6 . ””
Ba har tik be yadet miyoftam, va Ba har tak deltanget misham
Tik tak tik tak . . .
دلتنگم و جز روي خوشت در نظرم نيست

در گيتي و افلاک به جز تو قمرم نيست

با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم

بي لذت ديدار تو شب را سحرم نيست …

ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﻮﺍﻡ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ
ﭼﺮﺍ ﺭﻫﺎﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﮕﻮ
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﺳﺮ ﺯﺩﻩ؟
ﻟﺒﺮﯾﺰﻡ ﺍﺯ ﺣﺲ ﺗﻮ ﻭ
ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ
ﮔﺮﭼﻪ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﻧﺎﺧﻮﺷﻪ
ﺑﯿﺎ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ
ﺑﺒﯿﻦ ﮐﻪ ﮐﻨﺞ ﻏﺮﺑﺘﻢ
ﺳﺎﯾﻪ ﻧﺸﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ
ﺑﻐﺾ ﮔﻠﻮﻣﻮ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ
ﺳﮑﻮﺕ ﺍﯾﻦ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎ
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﺴﺘﯽ
ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ
ﺭﻭﺣﻢ ﺧﺮﺍﺷﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺍﻧﺰﺟﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ .
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﯼ
ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ
ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﻫﺸﻢ ﺑﻪ ﺻﻼﺑﻪ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﺖ ﻋﺮﯾﺎﻧﺖ ﺍﺳﺖ
ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻏﺮﻭﺏ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ
ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺭﺍ .
ﻧﻪ ! ﺗﺎﺏ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﻡ
ﻣﺜﻞ ﮏﯾ ﻏﺒﺎﺭ ﻧﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﯽ .
ﻧﻪ ! ﺗﺎﺏ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﻡ
ﻣﺜﻞ ﮏﯾ ﺣﺠﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ
ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺬﺭ ﮐﻨﯽ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﺴﺘﯽ
ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ
ﺯﺟﺮ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽ ﮐﺸﺎﻧﻢ ..
ﺗﻮ ﻋﺒﻮﺭ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﯼ
ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺗﺎﺏ ﺩﯾﺪﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ
دلتنگي…حاضر!غم…حاضر!درد…حاضر!عشق…?بلند تر ميخوانم…عشق…?باز هم نيامده!غيبت هايش از حد مجازش ديري است که گذشته…اخراجش ميکنم!!!با آنکه نميشود اما زندگي را ادامه ميدهم…!.مشق هرشبتان همين باشد!!!
ديگر فرصتي براي پيامک نيست دست واژه ها را ميگيرم وبه ديدنت مي آيم دلتنگيت در هيچ پيامي نميگنجد.
بازم جمعه و بازم دل تنگ …
خدایا کاش جمعه رو از زندگی من برداری این صبح های خالی و این ظهر های ساکت و غروبهای دلتنگش رو …
چه فرقی داره واسه من اگه یه روز از روزای بی حاصلم کم بشه …
زمزمه های امروزم رو اینجا به یادگار می ذارم شاید هفته بعد من شش روز باشه .
بر مستی من حد سزاوار زدند
با شک و یقین تهمت بسیار زدند
حلاج شدم ولی به کفر سوگند
دلتنگ تو بدوم که مرا دار زدند
روزهایم این روزها دلگیرند …
و ساعاتم گویی ایستاده اند

و چشمهایم مات و مبهوت مانده اند

از تماشای این لحظاتی که قرار بود

با هم بودنمان را به نظاره بنشینند

خلاصه بگویم …

زندگی این روزهای من
تکرار یاد توست که درگوش ثانیه هایم

نبودنت را زمزمه میکند …

ﺧﺪﺍﯾﺎ
ﺗﺎ ﺧﺮ ﺧﺮﻩ
ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻢ
ﺗﺸﮑﺮ …
ﻭﻟﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻞ ﻧﺪﺍﺭﻡ
Boland bego LA ELA Ha ELa LAh

o<--< o/ o/ o/ [] [] [] / / / Az bas nadidamet mordam!!!@[divider style="solid" top="20" bottom="20"]سفری باید کرد تا عمق دل یک پیچک که این چنین به خود سخت می پیچد،بتوان کشفی کرد، شاید او هم دلتنگ است،شاید[divider style="solid" top="20" bottom="20"]من از فلسفه چیزی نمی دانم. شاعر هم نیستم سازی هم نمی زنم و به هیچ سوار بر اسبی امیدوار نیستم فقط گهگاهی که برای تو دلتنگ می شوم می شود از چشمانم فهمید که اندوه بزرگی جانم را می ساید..[divider style="solid" top="20" bottom="20"]..من از اين فاصله ها دلگيرم ، گرچه با هر قدمش مي ميرم تو كه احساس مرا ميفهمي ، پس ببين عاشق بي تقصيرم ، سهم من از توفقط دلتنگيست ، من براي تو شدن هم ديرم بعد تو هيچ كسي مثل تو نيست ، فقط تو بمان جاي تو من مي ميرم.[divider style="solid" top="20" bottom="20"]دلم تنگ نیست! دلم باز باز است.. آنقدر باز تا لحظه اى دلتنگى برود و تو جایش را بگیرى اما باز دلتنگى مى آید و تو...[divider style="solid" top="20" bottom="20"]هنوزم دلم برات تنگه،تنگ تنگ تنگ،کجایی خوبه من دلم برای سلامت یک ذره شده،عاشقانه منتظرتم تا بیایی .بیا خوب من بیا[divider style="solid" top="20" bottom="20"]گیرم که باران آمد همه چیزم را شست هوا هم عالی شد فایده اش برای من چیست؟ هوای دل من، بی توبد است.![divider style="solid" top="20" bottom="20"]نفسی عمیق بکش بعد بگو حیف که حیف میشود دل بعد بگو هی... جزئی از من نشد که هیچ جزئی از بزرگترین جزء من رو با خود برد...[divider style="solid" top="20" bottom="20"]عجیب سرد است هوای بی تو بودن دندانهایش را بر مغز استخوانم فرو کرده و من میلرزم این فاصله را[divider style="solid" top="20" bottom="20"]گفتم يه روز مياي به خوابم...... ولي چند ماهه که خوابم نبرده....![divider style="solid" top="20" bottom="20"]تشنه ات که می شوم سرمی کشم دلتنگی ات را...
بغض بالا می آورم!!![divider style="solid" top="20" bottom="20"]ﺩﻟـــــــــﻢ ﻣﯿﮕـــــــــﯿﺮﺩ ﻭﻗـــــــــــﺘـﯼ ﻣــــــــــــــــﯿﺪﺁﻧﻢ ﺩﺭ ﺩﻧـــــــــــــﯾﺂﯼِ ﺑــــــــــﻪ ﺍﯾﻦ ﺑــــــــﺰﺭﮔﯽ ﻫﯿﭻ ﺩﻟـــــ ﯼ ﻧﯿﺴــ ﺕ ﮐــ ﻩ ﺑـــﺮﺁﯼِ ﻣـ ﻥ ﺗﻨـــﮓ ﺷــ[divider style="solid" top="20" bottom="20"]دلم که تنگ میشود به تو پناه میبرم بجای آن بهشت پاک تورابه یک گناه میخرم گناه من خیال توست چه اشتباه روشنی به غیر من نظر نکن که جان به آه میبرم...[divider style="solid" top="20" bottom="20"]ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﻟﺖ ﭼﻨﺎﻥ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﯼ ﻭ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻓﻜﺮ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺯﻳﺮ ﺁﻭﺍﺯﯼ ﺑﺰﻧﯽ ﻛﻪ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺸﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﻤﺶ ! ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﻟﻴﻠﻰ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺟﺎﺭﻯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﭘﺎﮎ ﻛﺮﺩﻧﺶ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺳﺒﻘﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ ! ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻯ ... ﭼﻴﺰﻯ ﻧﻴﺴﺖ ! ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﺏ؛ ﺗﻮ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺭﻯ ! ﺯﻭﺩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﻛﺮﺩ ...♥[divider style="solid" top="20" bottom="20"]وقتی دوستم داشت غرور نشون دادم و دلش شکست وقتی دوستش داشتم غرور نشون داد دلم شکست حالا هردومون تنهاییم تو حسرت عشقی که هنوز هست اما غرور لعنتی بزرگترین مانع ما شده[divider style="solid" top="20" bottom="20"]چطور بگم که دلتنگ توام تویی که مونس شب های دل بی قراری ام بودی؟ چطور بگم که باغ دلم به غم نشسته واز دوری تو دلتنگ شده؟ چطور بگم که دستانم گرمی دستانت را می خواهد؟ پشت پنجره دل تنگم به انتظار لحظه با تو بودن می مانم تا با آمدنت دل بی قرارم را آرام کنی.[divider style="solid" top="20" bottom="20"]به مدت تمام دلتنگيهايم به من بدهکارى...
وعده ماباشد روزى که دلتنگم شوى[divider style="solid" top="20" bottom="20"]سلام ای غروب غریبانه دل / سلام ای طلوع سحرگاه رفتن /سلام ای غم لحظه های جدایی / خداحافظ ای شعر شب های روشن /[divider style="solid" top="20" bottom="20"]-------- ,--<>–= ____/۷
(_#___/=——/
._!__!
هلیکوپتر شخصیمو فرستادم بیان دنبالت بیای پیشم آخه دلم برات تنگ شده

انگشتان دستم را فرو می برم درچشمانم، این سد اگر فرو بریزد، دنیا را آب خواهد برد!…..✘♡
همیشه وقتی دلتنگ میشوم
باران می بارد
بگذار این بار باران دل تنگ شود و من ببارم !
ناراحتم

_; (

خیلی ناراحتم
( )-
_; (
( )-
میدونی چرا؟
چون
.
.
.

_; ( دلم برات تنگ شده
باز می نویسم از جنس همیشه گفتم
از بیداری احساسی پاک
از مرهم دلتنگی که اغلب از وجود بی خبری خودمان درهم پیچیده
از همنشینی ساز خوش کوکم با پنجه های چین خورده ی کویری ام در تاریکترین دقایق تنهایی
و از عبور بی حضور دوست در شب رسیدنم
وقــتی نیستـــ..!!

به قــول یکی..

یک جوریم….یکــ جـــور نا جــور……!!

دلــــــــم..!! خوب دلـــ است دیگــر .. دســت خودم کــه نیستــ..

تنگ میشود برایـــش..!!

همیـــشه به فکــر خودش است…

هیچــ فکــر نمیکند که در نبودنـــش … یه نفر یه جایی دلتنگــ اوست..!!!!

دلتنگی پیچیده نیست
یک دل
یک آسمان
یک بغض
و آرزوهای ترک خورده !
دلتنگی یعنی اینکه بری عطری که اون میزد رو بخری و بزنی و فکر کنی که الان کنارته….
دلم برات تنک شده

از دوری تو تب کردم

خودم مقصرم میدونم

تمام روزهام رو خودم شب کردم

گاهی از خیال من گذر می کنی …..بعد اشک میشوی….رد پاهایت خط می شود روی گونه من …..
زندگي وقتي قشنگه كه دلي براي دلي تنگ ميشه…
الان زندگيم خيلي قشنگه!
دلم برای مشت های آهنین تنگ شده است دیگر با حرفی فرو می ریزم . . .
قلب زيبايت رادرصفحه چشمانم ميگذارم تاچراغی باشد برای شبهای دلتنگيم
Minevisam deltangam nagu tekrariat , shayad ruzi nabasham ta tekraresh konam
هر شب مجوز اکران خاطره هایمان را صادر می کند روی پرده ی خیالم ، دلتنگی !
ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺩﯾﮕﺮ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺑﺪ
ﺍﺯ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﮐﻮﭼﮏ ﺫﻫﻦ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﻨﺪ
ﺯﻧﺪﮔﯽ،ﺗﻠﺦ ﻭ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺟﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ
ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎ ﺑﯽ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺭﻧﺪ …
باران که ببارد ، دلتنگی هایم را میشوید و با خود میبرد، به دشتهایی که در آن گلهای عشق ، مهربانی و شادی می روید.
ببار باران ، ببار.
اﮔﺮ روزﮔﺎر ﻫﺰار ﺑﺎر ﻫﻢ ﻧﺒﻮدﻧﺖ را ﺑﻪ ﻣﻦ دﯾﮑﺘﻪ ﮐﻨﺪ ﻧﻤﺮﻩ ﻣﻦ ﺑﺎز ﻣﯽ ﺷﻮد ﺻﻔﺮ…ﻧﺒﻮدﻧﺖ را ﯾﺎد ﻧﻤﯿﮕﯿﺮم
هزاربارهم ازشانه اي به شانه اي ديگربغلتي اين شب صبح نميشودوقتي دلت تنگ باشد!
سراغم را نميگيري چه شد افتادم از چشمت منم فانوس لبخندت غرورت گريه ات خشمت اسيرم خسته ام سيرم مرا درياب ميميرم
ﺧــﻮﺍﺳﺘﻪ ﻳﺎ ﻧﺎﺧــﻮﺍﺳﺘﻪ ﻣﻴﮕﻴﻢ » : ﻣــﻮﺍﻇﺐ

ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ! «

ﻣــﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﻳﻌﻨﻲ ﻓﮑــﺮﻡ ﭘﻴــﺶ

ﺗﻮﺍﺳــﺖ !

ﻣــﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﻳﻌــﻨﻲ ﺑــﺮﺍﻡ ﻣُﻬــﻤﻲ !

ﻣــﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﻳﻌﻨﻲ ﻧﮕــﺮﺍﻧﺘﻢ !

ﻣــﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﻳﻌﻨﻲ ﺩﻭﺳﺘــﺖ ﺩﺍﺭﻡ !

ﻣــﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﻳﻌــﻨﻲ ﺍﺯ ﺍﻻﻥ ﺩﻟــﻢ ﻭﺍﺳــﺖ

ﺗــﻨﮓ ﺷــﺪﻩ

عروسکی خرید ام
عطر همیشگی ات را به تنش زده ام
در گوشه اتاقم گذاشته ام ،درست مثل توست فقط روزی هزار بار از رفتنش مرا نمی ترساند.
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده

فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده…

اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم

باور نمیکنم اینک بی توام

کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی

تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،

تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم…

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم

در حسرت چشمهایت هستم ،

چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده

در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،

هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت

درد دارد که تو باشی و دلم نلرزد

درد دارد که دلتنگی عادت شود

میبینی من هروز در نبودت میمیرم…

وروز بعد شعری زاده میشود که نمیشناسمش

آری…

درد دارد،درگیر کسی باشی که درگیر تو نیست.

ساختم…
آمدى ويران کردى و رفتى
ميسازم بيا ويران کن و برو ” فقط بيا”
شاید…
آسمان ها دلگیرند
وقتی زیر همین آسمانی و من
حتی سایه ات را حس نمی کنم
شاید خورشید من
دیگر نمی تابد.
گلم میبینی هنوز همانم ،همانقدر عاشق ،همانقدر بی دل …
هر روز که میگذرد ،نگاهت عاشق ترم میکند و لبخندت شیفته ترم!
خدا میداند که چقدر بخاطر نبودت گریه میکنم …
شبها که آسمون خوابه
همه جا نور مهتابه
دوتاچشمهای من بیدار
شده خیره به این دیوار
نشسته ام با خیال خود
به امید شب دیدار
ازماضی هاومضارع ها خسته ام،دلم برای یک حال ساده ی تورادیدن تنگ است.
اين اشک هاي بي دليل من
باز هم تو را بهانه مي کنند!
مي بيني چه شادمان بر سرسره گونه هاي من ميلغزند؟!
حق دارند،آخر از زندان دلتنگي من،اين بار هم گريخته اند
ميدانم قرار نيست بيايي… و چه زيبا ميشود كسي وقتي بياد كه قرار نيست.
شب های تلخ بی تو بودنم
چه سخت و طولانی می گذرند…
هر کدامش…
به بلندای شب یلدای زمستان سرد بی کسیم عمر دارند…
و به تاریکی شبهای خسوف وار دلم بی نورند…
می خواهم برای همیشه تو را داشته باشم
ﺩﻟــــــــــﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻠﻔﻦ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻫﺮ ﺷﺒﻤﻮﻥ
ﻭﺍﺳﻪ ﺻﺒﺢ ﺑﺨـــﯿﺮ ﮔﻔﺘﻦ ﻫﺎﻣﻮﻥ
ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺴﯿﺞ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﻣﻮﻥ ..
ﻭﺍﺳﻪ .. ﮐﺠﺎﯾـــﯽ ﻋﺸﻘﻢ ؟
ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧـــﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ..
ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺧﺒﺮ ﺑﺪﻩ ..
ﺩﻟـــــــــﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﻭﺍﺳﻪ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﻣﻮﻥ
ﻭﺍﺳﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻣﻮﻥ
ﻭﺍﺳﻪ ﻗﻮﻝ ﻫﺎﻣﻮﻥ

ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻥ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺑﺸﻪ
ﺍﻣــــــــــﺎ ﻧﺸﺪ !!
ﺩﻟــــــــﻢ ﺣﺘﯽ
ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻋﻮﺍﻫﺎﻣﻮﻥ
ﻏﺮ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺑﺤﺚ ﻭ ﮐﻞ ﮐﻞ
ﺁﺧــــــﺮﺵ ﮔﻮﺷﯽ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﻥ ﻫﺎﻣﻮﻥ
ﺍﻣــــــــــﺎ
ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﺁﺷﺘﯽ ﮐﺮﺩﻧـــﻤﻮﻥ
ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨــــــــﮓ ﺷﺪﻩ ..
ﺩﻟــــــــــﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺗــــــﻮ
ﻭ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻪ
ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺩﺍﺷــــــــﺘﻢ ﭘﺮ ﻣﯿﺰﻧﻪ
ﺧﯿـــــﻠﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕـــــﺘﻢ
ﻫﻤﯿﺸــــــــــﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ …
ﻫﻤﯿﺸـــــــــﻪ
ﺩﻟﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺧﯿﻠﯽ …
ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺻﻼ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ …
ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻔﻪ ﻣﯿﺸﻢ …
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ
ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻡ ﻭ 16 ﺟﻠﺪ ﻟﻐﺖ ﻧﺎﻣﻪ ..
ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻭﺍﮊﻫﺎﯾﺶ ﻣﺘﺮﺍﺩﻑ ” ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ” ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ…
ﮐﺎﺵ ﺩﻫﺨﺪﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ !!
ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ… ﺩﺭﺩ
“فاصله ها” دروغند! وقتی “مهربانی تو” از دور هم احساس میشود…
بدترین نوع فراغ زمانی هست که کسی رو که دوست داری در کنار خودت داشته باشی ولی بدونی هیچ وقت نمی تونی مالکش بشی
روی برگ گلابی با یک مداد ابی هزار دفعه نوشتم دلتنگتم حسابی
دل تنها وغریبم
داره این گوشه می میره
ولی حتی وقت مردن
باز سراغتا می گیره
نوشـــــــتن بهـــــانه میخـــــواهـــــــد ،

بهــــــــانه ی ایـــن روزهـــــای مــــــن فقــــط

تویی
نمــــــیدانم چــــــرا نمیتــــــوان از تــــــو نوشـــــــــت…

چــــــــرا در نوشتــــــــن از تـــــــــو،

واژه ها لــال می شــــــوند…

بـــهانه ی مـــــن ….!

دلـــــــــم

هــــــر روز بهـــــــانه اتـــــ را میــــــگیرد…

بـــــــیا،

تـــــا باشم،

تــــــــابنویــــــــسم،

تــــا واژه هــــایم زبـــــان باز کنـــــــــند…!

گاهي هزار بار بابت نبودنت با خودم تکرار ميکنم مهم نيست. اما هزارمين بار اشک از چشمانم جاري ميشود. انگار تازه ميفهمم

معناي نبودنت را!!!!!

سحر تو راهِ و تو دوباااره بیخوابی…چه مرگته دل من؟ چرا نمیخوابی؟….‏
سفر کردی غروبی از کنارم، تورا ای کاش میشد باز دارم ،تو می گفتی که میایی دوباره، از آن روز دائما چشم انتظارم ….
مکانی برایت بهتر از دلم سراغ ندارم،تنگی اش را به بزرگی مهربانیت ببخش
ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ۹۰ ﺩﺭﺟﻪ ﺑﭽﺮﺧﻮﻥ
) ( – –
;__ )
) ( – –
ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻙ ﺩﻟﺘﻨﮔﯽ ﻣﻧﻪ
امشـــب ــــــ …،
به ” تـــو ” نیاز دارم
بُغـــض هایم ــــــ …،
در راه اند
سینـــه ام را ،!
…گلویـــم را ،!
هدف قرار داده اند

امشـــب ــــــ …،
به ” تـــو ” نیاز دارم
شانـــه هایت را ــــــ …،
به کَسی ، قول نده
در کنارم باش ،!
برای چند ساعت ،!
اَشـــک هایم ــــــ …،
شانـــه هایت را ــــــ …،
در انتظار اند

آهستـــه نیا !
گام هایت را ــــــ …،
تُنـــدتر بَـــردار
نمی خواهـــم ،
دیـــرتر از بُغـــض هایم بِرسی !
” تـــو ” که نباشی…،
از پا در می آورند ” مـــرا “… ،
این بُغـــض ها

بدرود را نگفته برای سلام تو از اولین دقیقه دلتنگ می شوم!
دلتنگ شدی پیش من بیا ، کمی غصه هست با هم میخوریم .
باز….. هـــوايِ نگاهـــم بارانيست..!!!..
باز…. سقف خانه دلم چکّه ميکند…
باز……..اين دلِ شکسته……تعمــــير ميخواهد.
از تو دلگیر نیستم… .
از دلم دلگیرم……
که بیوفاییت راصبورانه تحمل میکند….
.هوا اینجا کمی دلگیر است
انجا را نمی دانم
اینجا ترس فراموش کردنت مثل خره تمام جانم را پر میکند
انجا را نمیدانم
اینجا جای خالیت به وسعت یک جهان است
انجا را نمیدانم
ای کاش برای تو هم
تفاوت بین “اینجا” و “انجا”
فقط یک “ی” باشد
دلتنگی هــــــــا …
گاه از جنس اشک اند …
و گاه از جنس بغض …
گاه سکوت می شوند و خاموش می مانند…
گاه هق هق میشوند و کش می آیند…
دلتنگی من برای تو امــــــــــــــا ….
عجب جنس غریبی دارد !!
چه کسی می دونه
که عزای بودن و نداشتن رو
باید سیاه بپوشم یا سفید
چه کسی می دونه من با این درد که نمی کُشـه
اما دیونه ام می کنه
چه کار کنم؟؟؟؟؟؟
من که هیچ نمی دونم
هیچ… هیچ… هیچ…
یادت عادت است …

همین روزها ترک مى کنم…

مثل اشک که ماه هاست براى آخرين بار ريخته ميشود…

مثل اس ام اس هایى که هفته هاست بار آخریست که میخوانم…

مثل عکس هایى که روزهاست بار آخریست که نگاه میکنم …✔

شنيدم وقتي كه مي رفتي، رد پايت را پاك ميكردي… بي خيال… من دنبال دلت بودم،وقتي دلت با من نيست، چه فرقي ميكند كجا باشي…
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ
ﺍﺯ ﻧﯿﻤﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﯿﮏ‌ﺗﺎﮎِ ﻋﻘﺮﺑﻪ‌ﻫﺎ
ﻋﻤﻖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺥ ﻣﯽ‌ﮐﺸﻨﺪ

ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ‌ﺷود

ﮐــﺎﺵ ﻣـــﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘــــﯽ ﭼﻘـــﺪﺭ ﺩﻟـــﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺿَــﺮﺏِ ﺁﻫﻨﮓِ
ﻗـــﺪﻣﻬﺎﯾﺘـــــــ
ﮔﺮﻣـــﯽ ﻧﻔﺴﻬﺎﯾﺖ، ﻣﻬﺮﺑﺎﻧــــﯽ ﺻﺪﺍﯾﺘــــــــــــ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﮐﺎﺵ ﻣـــﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘـــﯽ ﭼﻘـــﺪﺭ ﺩﻟﻮﺍﭘﺲِ ﺗﻮﺃﻡ
ﮐﺎﺵ ﻣـــﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘـــﯽ ﭼﻘـــﺪﺭ ﺗﻨﻬــﺎﻡ ، ﭼﻘـــﺪﺭﺧﺴﺘـــﻪ ﺍﻡ
ﻭ ﭼﻘـــﺪﺭ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭِ ﺳﺒﺰﺕ ﻣُﺤﺘﺎﺟَﻢ
ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯﺧﻮﺩﻡ ﻣــــﯽ ﭘُﺮﺳﻢ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑـــﺮ ﻣـــﯽ ﮐﻨﻢ
ﺗﻮ ﻫـــﻢ ﺑﻪ ﻣــﻦ ﻓﮑـــﺮ ﻣـــﯽ ﮐﻨــــﯽ؟
مخاطب خاص ِ زندگے مــــن…

با تمام وجود مے گویم:

این روز ها عجیب دل تنگ توام

دل تنگ اجابت چشمانت

دل تنگ رنگ نگاهت

دل تنگ بوے عَطرت

تو که نیستے …

انگار زندگے بودن را کــم می آورد و

بهانه گــیر نبودن است

تو کـه نیستے دلتنگے هایت مــرا از پا در می آورند ..

اگـر امـشب هم از حوالی دلم گذشتـی،
آهسته رد شو
غم را با هزار بدبختی خوابانده ام…
ﻭ ﻣﻦ
ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ
ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ …
ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺟﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﻭﺍﻧﻢ ﺧﺎﻟﯿﺴﺖ
ﺗﺎ ﺣﺎﻟﺎ ﺷﺪﻩ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺗﻨﮓ ﺑﺸﻪ/ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩﺕ ﯾﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺸﻪ/ﺗﺎ ﺣﺎﻟﺎ ﺷﺪﻩ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯﺕ ﮐﻢ ﺑﺸﻪ/ﻫﺮﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ ﺗﻬﺶ ﻏﻢ ﺑﺸﻪ
ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ……..
دلتنگـی نه با قـلـم نوشتـه می شود

نه با دکمـه های سـرد کیبـورد

دلتنگـی را با اشـک می نویسنـد

دلتنگتم

فقط همین …

هر چی سبک سنگین میکنم، ببینم تکلیفم چی میشه،
میبینم غم دوریت خیلی سنگینه،
اصلا نمیشه سبکش کرد…..
سكوتم را به باران هدیه كردم

تمام زندگی را گریه كردم

نبودی در فراق شانه هایت

به هر خاكی رسیدم گریه كردم

❤باوَر کُنــﮯ یا نَـهـ …
یاد کَســﮯ کـ روزﮯ بهـ او مـﮯــگُفتَـمـ” نَفَسـم”
دارَد نَفَسَمــ را مـﮯـبُرَد!
ذَرهـ ذَرهـ تمامَمـ مـﮯـکُنَد
و دَر جَوابــ تَمامـ اَشکــ هاﮯـَمـ
بـ مَن مـﮯـگویَند:
مرد باش
نردبامي که به اندازه دلتنگي من قد بکشد پشت ديوار کسي يافت نشد
تکيه بر حسرت خود خواهم زد
الان ای کاش نزدیک تو بودم
تو این راه مه الود شمالی
با این اهنگ دارم دیوونه میشم
پر از بغضم فقط جای تو خالی
بیش از انکه دلم برای تو تنگ باشد برای ان “منی” تنگ است که تو را نمی شناخت…
کاش عاشقت نبودم ، که اینگونه بسوزم به پایت ، که اینگونه بمانم در حسرت دیدارت
کاش عاشقت نبودم که عذاب بکشم ، تمام دردهای دنیا را بر دوش بکشم…
که شبهایم را با چشمان خیس سحر کنم، روزهایم را با دلتنگی و انتظار به سر کنم
کاش عاشقت نبودم که اینگونه دلم سوخته نباشد ، در هوای سرد عشقت افسرده نباشد
کاش عاشقت نبودم که اینک تنها باشم ، تو نباشی و من پریشان باشم ، تو نباشی و من دیوانه و سرگردان باشم…
کاش عاشقت نبودم که اینک لحظه هایم بیهوده بگذرد ، فصلهایم بی رنگ بگذرند ،تا حتی دلم به خزان نیز خوش نباشد…
تقصیر خودم بود که هوای عاشقی به سرم زد ، تا خواستم فرار کنم ، عشق تیر خلاصش را به بال و پرم زد ، تا خواستم دلم را پشیمان کنم ، دلم ، دل به دریا زد….
دل به دریا زد و بدجور غرق شد ، همه امیدهایم زیر آب محو شد….
کاش عاشقت نبودم که اینک از دست تو ناله کنم ، شب و روز دلم را سرزنش کنم ….
قلبم میلرزد ، تمام وجودم تمنای آغوشی را میکند که آن آغوش رویاییست که گاهی فکر میکنم رسیدن به آن محال است
چشمانم دیگر از اشک ریختن سویی ندارند ، چشمانی که تمام لحظه ها انتظار این را میکشند که به دیدار چشمان تو بیایند
کاش عاشق دل بی وفایت نبودم ، بی نیاز بودم ، مثل خودت بیخیال بودم ، کاش مهم نبود برایم بودنت ، دیگر احساس نیاز نمیکردم در تمام لحظه های نبودنت !
سوزن نمی خورد دیگر این لباس

جور در نمی آید آستین هایش

با اغوشم

انگار تنهایی دوخته ام این لباس را

ولی تنهایی نمی شود پوشید

بی تو سرد که هیچ.دیگر هیچ رنگی ندارد لباس

سفید است مثل روزهای اولش

من دیگر نمی پوشم

خیس شده گرمایش

با عطش رسیدن به تو

شکافته هم نمی شود

غمت هر روز بر دلم چنگ ميزند، ميخواهم فراموشت كنم اما مي داني اين دل مگر ميگذارد.
صدایش را میشنوم مراصدا میزند منتظرم بمان

از خواب پریدم ندیدم دلهره همیشگی هنوز نیامده منتظرم بمان

و من همچنان در انتظار امدنش هستم

ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ …!
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮﮐﺲ …!
ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯿﮑﻪ ﻫﯿﭽﮑﺴﻢ ﻧﺒﻮﺩﻭ ” ﻫﻤﻪ ﮐﺴﻢ ” ﺷﺪ
..ﺑـﻌـﻀـے وﻗـﺘـﺎ…از ﮐـﺴـے ﮐـﻪ دﻟـــﺶ ﮔـــﺮﻓــﺘــﻪ..ﻧـﭙـﺮﺳـﯿـﺪ ﭼــــﺮا …!؟آدﻣـﺎ وﻗـﺘـے ﻧـﺘـﻮﻧــﻦ دﻟـﯿـﻞ ِ ﻧـﺎراﺣـﺘـﯿـﺸـﻮن رو ﺑـﮕـﻦ *دﻟــﺸــﻮن ﺑـﯿــــــــﺸــﺘـــﺮ ﻣـے ﮔـﯿـﺮﻩ…..

(O_x)

من افسرده نيستم تنهايي رو هم دوست ندارم فقط ميخوام خاطراتشو بوس کردنش ودستاشو لبخنداشو مرور كنم همين!من فقط خیلی دل تنگشم.
ﺳـﺨﺖ ﺍﺳﺖ ، ﻣﻴـﺪﺍﻧﯽ؟
ﺍﻳﻦ ﻫـﻤﻪ ﺩﻝ ﺩﺭ ﺩﻧﻴـﺎ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭽـﻜﺪﺍﻡ
ﺑـﺮﺍﻳﻢ ﺗـﻨﮓ ﻧﻤﻴﺸـﻮﻧﺪ…
ﺍﻳﻦ ﻋﺸﻖ ﺩﻳﺮﻳﻦ ﻫﻢ
ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺩﺍﺩ!
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ و ﺩﻭﺭﯼ…
ﺁﺧﺮ ﺷﮑﺴﺘﻢ ﺩﺍﺩ!
من دیوانه نیستم فقط کمی تنهایم همین!
چرا نگاه می کنی؟ تنها ندیده ای؟
به من نخند… من هم روزگاری عزیز دل کسی بودم…
آنکه دلی برای دوست داشتن به ما داد
کاش صبری هم برای دوریها میداد
وسعت نبود تو

به اندازۀ تمام دنیای من است

تا آنجا که چشم کار میکند…

جای تو خالیست..

دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست…

در زندگی برای هر ادمی

از یک روز…
از یک جا….
از یک تو….

به بعد،دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست.
نه روزها…
نه رنگها…
نه خیابانها…

همه چیز می شود دلتنگی…..

دلتنگ تر از آن که دلم را بشکاني

من آمده ام يا نشود يا نتواني

من آمده ام تا که به چشم تو بدوزم

چشم هاي شکست خورده ي روياي جواني

دلم بهانه گیراست، دلم سخت گیر است، دلم میسوزد وقتی دلی میشکنم، دلم میسوزد وقتی چشمی جاری میشود، وقتی نگاهی التماس میکند، وقتی زبانی پر از حرف سکوت میکند، وقتی دلی بیرحمانه میشکند، وقتی کسی بتو میگوید دوسم نداری مشکلی نیس، فقط، فقط نگاهم نکن که آتش میگیرد تمام جانو تنم بانگاهت …نگاهم نکن سخت دلم گرفته
هـر چـقـدر هـم کـه حـسرت بـخـورم

اخـم کنـم

آن روز هـا بر نـمیـگردنـد

روزهای باتو بودن

فـرامـوش هم نمیـشوند

میـماننـد تا مرا آب کنـنـد

آتـش بـزنـنـد

ﻫـــــــﺮ ﻧﻔـــﺲ ، ﺩﺭﺩ ﺍﺳـــﺖ ﮐﻪ ﻣﻴﮑﺸـــﻢ !!! ﺍﻱ ﮐــﺎﺵ ﻳﺎ
ﺑـــــــــــﻮﺩﻱ ، ﻳـــــﺎ ﺍﺻـــﻼ ﻧﺒﻮﺩﻱ !!! ﺍﻳـــــﻦ ﮐﻪ ﻫﺴـــﺘﻲ ﻭ
ﮐﻨــــﺎﺭﻡ ﻧﻴﺴــــﺘﻲ … ﺩﻳـــــــــﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ﻣﻴﮑﻨـــــــــﺪ
دلتنگ که میشوم فقط به عکس تو خیره میشوم
فقط اسم تو را فریاد میزنم
فقط خاطرات تو را مرور میکنم
فقط یادگاریهاى تو را از جعبه قدیمیم بیرون مى آورم
و فقط آرزو میکنم اى کاش اینجا بودى
یک روز دیگر بی تو گذشت و همچنان لحظه های زندگی ام بی تو سرد است!

یک روز دیگر با دلتنگی گذشت و همچنان دلم هوای تو را کرده است….

روزهای سرد زندگی ام بی تو میگذرد ، اما هنوز هم به یادت هستم و

با عشقت زندگی میکنم…. یک روز دیگر بدون تو گذشت و

دوباره یک قطره اشک دیگر از چشمانم سرازیر شد!

و همچنان لحظه های بی تو بودن میگذرد اما من هنوز در کنار تو هستم!

اگر هنوز هم زنده ام ، به عشق بودنت نفس میکشم!

صدای پای تو که می روی وصدای پای مرگ که می اید… دیگر چیزی را نمیشنوم!
آن سوي دلتنگي ها هميشه خدايي هست که داشتنش جبران همه نداشتن هاست
کاش روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــــن….. مثل ِ “دوست داشتن های” تو کوتاه می شد . کاش…………
هـــَــر شـــَـب ڪاسِـہ ی چـــِــشمــانـــَـم را اَز اَشڪ خالی مے ڪـــُــنـــَــم
وَ باز هــَــر روز صـــُــبح لـــَـبریز اَز اَشڪ و بــُــغض می شـــَــوَم
گـــُــفتِـہ بــودَم جـــُـز تـــو با ڪـــَــسے ما نــِــمے شـــَــوم، یادَت رَفت ؟
خــُــودَم ڪـه ســـِــفید بــَخت نمی شَوَم اَما سِفیدی موهایــَـم هَر روز بیشتــَـر می شَوَند
خــُــدآی مـن ! اِجازه نــَـده خاطِرِهایــَـم بی پــِـدر شَوَند …
هــَــنوز هــَم دوستَت دارَم مــَــردِ نــــــامــَــردَم …
امشب شمعی برایم روشن کن/
گم شده ام/
در تاریکی شب هایی
که انگار،
تمام بودنم را پیش خرید کرده اند/
نمی دانم گناهم چیست
که اینگونه باید
الفبای …را
از بر کنم/
نمی دانم چه شد
که از قافله ی ماهی ها جا ماندم و
زمین گیر این
مرداب بی نیلوفر شدم/
هر از گاهی صدایم کن
شاید آب شود
برف سنگینی
که چند سالیست
دارد مرا یخ میزند
دلتنگم
از اضطراب تنها
در دالان هجو
از کوچه‌ی بی‌عبور
در باران عشق
و از ایستگاه بی‌مسافر
در عبور ‌قطار
بسیار دلتنگم
دلتنگ!
رفتم دلت تنگ بشه
سنگ شد
رفتم دلم سنگ بشه
تنگ شد
عابرى در گذر از كوچه-ى نزديك دلم ميپرسد:
اين چه عطريست كه از كوچه-ى بن بست دلت ميگذرد؟
تازه من ميفهمم،
خاطرات تو
چقدر خوشبويند…
میگن غروب آفتاب غمگین است اما هیچ غروبی غمگین تر از دوری تو نیست
دﯾﺮوز ﮔﺬﺷﺖ و ﭘﯿﺶ ﺧﻮد ﮔﻔﺘﻢ ﻓﺮدا در راﻩ اﺳﺖ ﻓﺮدا آﻣﺪ و دﯾﺪم ﻫﻨﻮز دﻟﻢ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ راﻩ اﺳﺖ ﻣﺪﺗﯽ ﮔﺬﺷﺖ و ﻫﻨﻮز ﻫﻢ در ﺣﺴﺮت دﯾﺮوزم ﭼﻪ ﻓﺎﯾﺪﻩ دارد وﻗﺘﯽ روز ﺑﻪ روز از ﻏﻢ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﯿﺴﻮزم ؟
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻌﺮ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﯾﺪﻡ
ﺩﯾﺮ ﻭﻗﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺯ ﻭ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺳﻮ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ
یکـــــــ حبه قنــــــد ،
درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ ..
شیرین نمیشـــود ..
دو حبه قنــــد ،
در فنجـــــان قهــــــوه ی تلخـــــــــ ..
شیرین نمیشــــود ..
سه حبـــه ، چهار ، پنج ..
.
.
اصلاً تو بگــو یک دنیـــــــــا قنـــد ،
در این دنیای تلخــــــــ ،
نه ..
اگـــر تــو نباشــــی فالِ این زندگــــــــــی ،
شیرین نمیشـــــود … !
دلتنگی هایم بزرگ است

غصه هایم بزرگ تر

شانه هایم کوچکند

دلم کوچکتر

کجاست عدالت ؟

*يادت* دلتنگم ميكنه.
*اسمت* ديوونم ميكنه.
*صدات* عاشقترم ميكنه.
*نگات* وابسته ترم ميكنه….
ميدوني چي آرومم ميكنه….؟
د ا ش ت ن ت
ﺩﯾﺮ ﮐﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ !…
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ !
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﻮﻡ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻣﯽ
ﺷﻮﻡ !…
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ، ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻧﺖ،ﺑﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ !…
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻋﺎﺩﺕ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ !
ﻭ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺣﯿﺮﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮐﻪ ﺩﺭﮔﯿﺮﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ …
ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺗﻮ ﺑﮕﻮ ﻋﺸﻖ ﻫﺴﺖ ؟ !
ﯾﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ؟ !
دلم برایت تنگ شده ! می خواهم آنقدر اشک بریزم تا غبار فاصله از قلبم تمیـــز شود . ولی می ترسم …
ﻫﻤﻪ ﻧﻮﻉ ﺗﻠﺨﯽ ﺭﻭ ﭼﺸﻴﺪﻡ ﻫﻴﭻ ﺗﻠﺨﯽ ﺗﻠﺦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻧﺪﻳﺪﻧﺖ ﻧﻴﺴﺖ
نمیدانی،که دلتنگی…چه عطرکهنه ای دارد.!!بیادخاطرات خوش،که آسان می روندازیاد!!سکوتی میکنم…سنگین ترازفریاد..!؟
دلم
آنقدر تنگ است
که می ترسم
در هیاهوی اشک هایم
دیگر باز نشود.
شاید دوری بهانه ی خوبی برای بی خبری باشه اما…
.
.
.
.
دلیل خوبی برای فراموش کردن نیست…!!!!
این وقت شب انگار

کسی دارد دانه دانه دلتنگیهایش را

لای برفها می کارد …

*

کم می آورم

برف چشمانم هی آب می شوند…

*

زمستان

همین است که هست

حالا در این باغچه
حتی
دلتنگی هم
نمی روید!

همیــ ـشه بهــ ـم میگفتن تو دل گنده اے و غصــ ـه هیچ چیز رو نمیخورے…
امــ ـا از وقتے رفتے کجایے که ببینے غصــ ـه ها تو دلـــ ـم تنگے نفس میگیرن….
ﺩﻟﺘﻨﮕـــﯽ ﻧﻪ ﺑﺎ ﻗﻠــــﻢ ﻧﻮﺷـــﺘﻪ ﻣﯿــــﺸﻮﺩ ..
ﻧﻪ ﺑﺎ ﺩﮐﻤـﻪ ﻫﺎﯼ ﺳـﺮﺩ ﮐﯿﺒـﻮﺭﺩ …
ﺩﻟﺘﻨﮕـﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺷـﮏ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻨـﺪ ..
ﺩﻟﺘﻨﮕﺘﻢ ..
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ….
ســخــــتـــه…خیلی سخت بود.دیشب ساعت ها تو خیالم باهاش صحبت کردم ولـــــــــی…ولی وقتی امروز دیدمش چیزی جز سلام نتونستم بگم!!!
.
بالاتر از سیاهی هم “رنگ” هست…
مثل رنگ این روزهای من!
غفلت کرده ای “مادر”…..

پشت یک قلب “عاشق” فرزندت آرام آرام جان میسپارد

و تو “فراموش کردن” را به او نیاموخته بودی

شنیدن نامم
آنهم از لبان تو.طعم نوبرانه های این روزهای بهار را دارد…یکبار دیگرصدایم کن
به نام کوچک…
ﻋــﺸــﻖ ﭼــﯿــﺰ ﻋــﺠــﯿــﺒــے ﻧــﯿــﺴــﺘــ ﻋــﺰﯾــﺰم
ﻫــﻤــﯿــﻦ اﺳــﺘــ ﮐــﻪ ﺗــﻮ دﻟــﺘــ ﺑــﮕــﯿــﺮد و ﻣــﻦ ﻧــﻔــﺴــﻢ!!!

هربار که دلم رو میشکنی باخودم عهد میکنم که دیگه بهت اعتنایی نکنم اما لعنت به این دل سادم هرباربیشتر از قبل اسیرت میشه دوست داشتنت واسه من عذاب میاره هرروز هزاربار شکستن دلتنگم از این همه بی مهری تو
ﭼﻨﮓ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ !
ﻣﺸﺘﻢ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻏﻤﮕﯿﻨﺘﺮ
ﻣﯿﺸﻮﻡ …
ﻋﻄﺮ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﭘﺮﺩ !
ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ؟؟؟
ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ؟؟
ﻋﻄﺮ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ؟؟
ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﺍ؟؟
ﯾﺎ … ؟؟
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ !
ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ !
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ …!
ﯾﺎﺩﺕ ﮐﻪ ﻧﺮﻓﺘﻪ؟
ﺗﻮ ﯾﮏ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﯼ …
دلــم تنگ شده واســه اون اس ام اسها و حرف های یواشـــکی شب تا صبح

قانون دنیا تنهایی من استو تنهایی من قانون عشق استو عشق ارمغان دلدادگیستو این سرنوشت سادگیست….

تـنـــــهایک خداحافظی بی دلیل….دل تــــــمام سلام هایم راشکستــــــ !

وقتی دلم میگیره .
تنها رمز آرامش من یک جمله ست.
مهم نیست دیگران چی میگن.
دل تنگی هایم به تو رفته اند…آرام می آیند …در سینه مینشینند…دیگر نمیروند
دستم نميرسدبه بلنداي چيدنت/بايدبسنده كنم به روياي ديدنت!
عبور می کنم
هر روز
از نیمکتهای خالی ِ پارک
گویی که
کسی انتظارم را می کشد
به آنجا که می رسم
باید وانمود کنم
که باز هم دیر رسیده ام…
ای غم

به شب نشینی دلم خوش آمدی….

تــــــــــــــو بنویس . . .
از دلتنگی از دردهایت,از حرف هایت . . .
از هرچه دلت می گوید !
بنویس بـــــــــرایم . . .
ﮔـﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﻬـﺎ ﺁﺩﻣﻬـﺎ
ﺍﺯﯾﮑ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌـﺪ
ﺍﺯﯾﮑـ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺑﻌـﺪ
ﺍﺯ ﯾﮑ ﻧﻔــــــــﺮبﻪ ﺑﻌــﺪ
ﺩﯾﮕﺮﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﻌﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻧﻪ ﺭﻧگ ﻫﺎ
ﻧﻪ ﻓﺼﻠﻬـــﺎ
ﮔﺎﻫــﯽ ﻭﻗﺘﻬـﺎ ﺁﺩﻣﻬـﺎ
ﺍﺯ ﯾﮏ ﻧﻔـــــﺮ ﺑﻪ ﺑﻌــﺪ ﻓﻘﻂ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺍﻧﺪ
سیب دلم …
لک زده است
برای عطر دستانت !
گمم نکن !!
قول ..
که گوشه ی حافظه ات ..
آرام بنشینم !
بگذار بمانم !..
آرام گوشه حافظه ات
فقط همين…
دلتنگى مرض عجيبيست!!
ادم را ارام ارام نا ارام ميكند…
ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻋﻴﻦ ﻳﻪ ﺟﺎﻱ ﺷﮑﺴﺘﮕﻲ ﺭﻭﻱ ﻋﻴﻨﮏ ﺁﺩﻣﻪ، ﻫﺮ ﺟﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲ ﮐﻨﻲ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻴﺶ!
اینجا غروب……..سنگ تمام میگذارد برای دلتنگی هایم……
ﻫﻤﻪ ﯼ
ﺗـــﺮﺳـــــــﺎ
ﺩﻟﻬـــــــﺮﻩ ﻫﺎﺩﻟﺘﻨــــــﮕﯽ ﻫﺎ
ﺗﻨﻬــــــﺎﯾﯽ ﻫﺎ
ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩﺍ ﺭﻭ ﺧﻂ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻭﺍﮊﻩ!
ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﻗﺸﻨــــــــﮕﻪ:
* ﺧــــــــــــــღ ــــــــﺪﺍ
کاش میدانستی که هنوز در روزهای غمناکم
بی آنکه حتی تو فکرش را کنی
در یاد من پرسه میزنی و نمیدانی که هنوز …
عاشق چشمهای زیبای تو هستم…
کاش می دانستی که گذر از من و عشق تو چگونه مرآ پریشان حال نمود
… تا همیشه ..
ﺁﺑﻲﺗﺮاز آنيم كه بي رنگ بميريم از شيشه نبوديم كه با سنگ بميريم تقصير كسي نيست كه اينگونه غريبيم شايد كه خدا خواست كه دلتنگ بميريم.
میزنم به بیابان…
و پایم را به پیشانیش میکوبم!
من لج این بیابانی را که از هیچ طرف
به “تو” نمی رسد… در می آورم!
دلم اگر براى تو تنگ ميشود،ببخش!
روزم اينگونه،قشنگ ميشود…
ســـوم
هفتــــم
چهلـــم
ســـــال . . .
چنـــد ســــال دیگــــر
بایــــد عــــزادار نبـــودن هایـــــت باشــــــم . . .؟
ساقی، بیخیال من!
سهمم را بریز روی زمین..
بگذار جاده ها مست کنند، شاید مسافرم را برایم پس آورند…
آخر نسیم پرچم تو می کشد مرا
این روضه های ماتم تو می کشد مرا
anghadr dar donyayam kam shodei k gahi hess mikonam to ra nasie b man dadeand.bi tabiam ajib nist…
man to ra naghd mikhaham.
آتل متل ستاره، گلم دوستم نداره،نه اس ام اس نه تک زنگ،دلم شده براش تنگ
واکنون تورفته اى ومن اينجابه اين اميددم ميزنم که باهرنفس گامى بتونزديکترشوم
ای کاش روزهای دلتنگی من هم مثل دوست داشتن های تو کوتاه میشد …
سه غم آمد سراغم هر سه یکجا

غریبی و اسیری و غم یار

غریبی و اسیری چاره دارد

غم یار و غم یار و غم یار………..

فرض کن به عکاس بگويم. . .

تارهاى سفيد را سياه کند و چين وچروک ها را ماستمالى. . .

و حتى از آن خنده ها که دوست دارى برايم بکارد. . .!!

ولى بازهم از نگاهم پيداست. . .

چقدر به نبودنت خيره مانده ام. .

سهم امشب من
از تمام آسمان
شاید
همین یک ” آه ” باشد
که از بستر تنهایی بی نهایتم
تا آن دوردست ها که هستی
جاریست
به سویت
پروازی به راه دارم.
همین امشب…
نیستی در روزهایی که مدام روزگارمرا به جلو هل می دهدروزهای بعد از فردا هم می آیداما باز هم ناامیدم کاش می دیدمت کاش می دیدی مراکاش …دلم از این همه کاش هم خسته شده…من هنوز لب پنجره نشسته امو برای تو می نوازم اما انگار فاصله مان آنقدر دور است که صدایم رانمی شنوی….
من خوبم،
من آرامم …
من قول داده ام !
فقط کمی
بی حوصله ام..
.آسمان روی سرم سنگینی میکند…تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد!
هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم
باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم..
.کاش از اول نبودی؛
دلم برایت تنگ نمیشد …
درباغ دلم جوانه ای بایدونیست،شعرو غزل وترانه ای بایدونیست،خواهم که تورابینم واماچه کنم دیدارتورابهانه ای بایدونیست.
گاه در تک تک ذرات وجودم….

 نبودنت را حس میکنم…نبودنی که مردن را آرزو میکند…

 نبودنی که دنیا را برایم بی ارزش که نه,غیر قابل تحمل می کند…

 کاش میتوانستم بدی هایت رابه دل بگیرم…

 کاش میتوانستم متنفر باشم…

دلم قد دنیا گرفته… ببین
می ترسم بری و دیگه وا نشه
چه جوری بگم تا تو باور کنی…
نمیخوام بری!! این یه جور خواهشه
او همیشه در ذهن من است
نه برای اینکه قلب مرا شکسته
برای اینکه به من یاد داد با قلب شکسته چگونه زندگی کنم
ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﻌﻜﺎﺱ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥﻫﺎﻱ ﺧﻴﺲ
ﻭ ﺟﺎﺩﻩﻫﺎﻱ ﺑﺮﻓﻲ
ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺖ
ﻭﻗﺘﻲ ﻧﻪ ﺑﺎ ﻧﻢﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﻲﺁﻳﻲ
ﻧﻪ ﺑﺎ ﻫﻴﺎﻫﻮﻱ ﺑﺎﺩ
ﺑﺎﺯ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮ ﻣﻲﺷﻮﻡ
ﺍﺯ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﻫﻢ
ﺳﺮﺍﻏﺖ ﺭﺍ ﻣﻲﮔﻴﺮﻡ
ﺩﺭﺯﻧﺪﮔﻲبرای هر آدمی!
ازیک روز
ازیک جا
ازیک نفر
به بعد،
دیگرهیچ چیزمثل قبل نیست!
نه روزها
نه رنگها
نه خیابانها
همه چیزمیشود:
دلتنگی..
دلم برای کسی تنگ است که چشمانم چشمانش را میطلبد….
اگر همه ی ادمای دنیا هم کنارت باشن همیشه دلتنگ کسی میشی ک نمیتونی کنارش باشی
ﺩﻝ ﻗﺸﻨﮕﺘﻮ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺁﻩ ﻧﮑﻦ ، ﺑﺬﺍﺭ ﺳﻬﻢ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﺖ میشن
میدانستم عاشق بارانی ،
آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،
تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد
این اشکهای من است که بر روی تو میبارد
آسمان با دیدن چشمهای من می نالد
عشق همین است و راه آن نفسگیر
باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،
دردهایی که درد نیست چون دوایش تویی
خیالی نیست دلتنگی ها و بی قراری هایش، چون چاره اش تویی
عزیز من تویی، در راز و نیازهایم تنها تویی
با تو بودن یعنی همین ،
یعنی من عاشقم بیشتر از تمام عشقهای روی زمین
عزیزم خیلی دوستت دارم ، تنها همین احساس است که در دل دارم
این کلام جاودانه را از من بپذیر ، درروزی که قلبم درونش غوغاست ،
این احساس صادقانه را از من بپذیر ، در روزی که حال من حال خودم
نیست
سلام عاشقِ دیروزِ مـن، تو را چـه شده؟

غمِ زمانه تو را ساخت! عاقلـــــی امــروز؟

درونِ خامیِ دیروز غرق شــــد عشـــقی

تو را خیال بر این است: پخته ای امــــروز!؟

کمی نگاه کن و بیندیش، تا که بشناسی:

درونِ خویش برون نیست! خفته ای امروز!

گمان مبر که دل و عقل، یار و همراهنــــد!

تضــاد واژهء خوبیست: دیده ای امــــروز؟!

نه حرفهای مرا نیست طعمِ تلخِ گــــــــله

جز آرزوی دیدنت، اما چه غصــه ای امروز؟

مپرس حالِ مرا! فرض کن میخـــــــندم…

به قصه ها که چرا درد شـــــــــد امـروز!؟

ببخش شاعرِ شعری که با خیالِ تو مـاند

ببخش عاشقِ دیروز و مرهـــــــمِ امروز…

\ ///
<( @ @ )>
–o0O——-00o–

Delam barat tang shod. Kilid nadashtam Az divar umadam bala bebinamet.

دلتـنـگــ کـه باشے حتـے یکـ تـشـابـه اسمـے هـم نـابـودتـ میکـنــد …
ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺗﻮ
ﺳﯿﻨﯽ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﯽﮔﺮﺩﺍﻧﺪ
ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ، ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ
ﻣﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎﻭﺭﺕ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ﮐﻪ ﺷﺎﺧﻪﻫﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ
ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﯾﮏ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﻡ
ﺁﺏ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻦ
ﺳﺮﮐﺸﯽ ﻧﮑﻦ
ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻗﺪﻡﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﭘﯿﺸﯽ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺷﺐ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﻨﺪ
ﺗﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﺗﻮ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺩﺭﯼ ﺍﺯ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽﺍﺕ ﮐﻢ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭼﺎﯼ ﻣﯽﺧﻮﺭﯼ ﻭ ﺷﻌﺮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﯽ
ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ
ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﻣﯽﮐﻨﺪ
اگر میدانستی دردهاچگونه از سر وکولم بالا میروند یقینا مرا نردبان میپنداشتی
ﻫﻤﻪ ﯼ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﯼ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭ
ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭ
ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻨﺪ ” ﺍﻭ ” ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭ
ﻓﻘﻂ ﭼﯿﺰﯼ ﮔﻨﮓ ﻭ ﻧﺎﻣﻔﻬﻮﻡ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻓﺮﻭ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ
ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮐﻪ ﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﺴﯽ ﺟﺰ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯿﮑِﺸَﺪ ﻋﺰﯾﺰ
ﻣﺮﺍ
چه غريباه ميگريست در آن شب بي تو، تکه ابری که سکوت وجودم را فهمید، و چه غریبانه خندیدم آن روز که بی تو مرگم را نفهمیدم
عبــــــــــــور ، یعنـــی:
لحظـــه هایی کــــه می روی؛
ســــــال هایی کـــــــه می مانـــــــــــم ..
ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻫﺎﮮ ﺧﺎﻟﮯ ﻛﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ

ﺑﻪ ﺭُ ﺧﻢ ﻣﮯ ﻛﺸﺪ
ﭼﻪ ﻣﮯ ﺩﺍﻧﻨﺪ
ﻓﺮﻫﺎﺩﺗــ ﺷﺪﻩ ﺍَﻡ
ﺑﺎﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺎﻧﮕﮯ ﺍﻡ

ﭼﻪ ﺷﺐ ﻫــــﺎ ﻛﻪ
ﺧﻮﺍﺏ ِ ﺷﻴﺮﻳﻨﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﮯ ﺑﻴﻨﻢ

این بــــاران ِ غــم

بــــار آن غــم را

فقط زیــادتـر می‌کند✔

دل تو مثل دلم اينهمه دلتنگ كه نيست
بخدا جنس دلم مثل دلت سنگ كه نيست
همه حرفات پر كذب و پرنيرنگ و فريب
عشق من مثل تو و عشق تو بيرنگ كه نيست
تنم اينجاست همه فكر وخيالم پيش تو
تو كه آرومی، آخه تو دل تو جنگ كه نيست
وقتی که رفتی ، واسه من حتی دلت تنگ نشد
خونه ی عشق و شناختن كار هر سنگ كه نيست
ﺧــــــﻮﺑﻢ
ﺑﺎﻭﺭﻡ ﮐﻨﯿﺪ ..
ﺍﺷــــﮏ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﻡ
ﻏﺼــــﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ
ﻧﺒــــﻮﺩﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ
ﺧﺎﻟـــــﯽ ﺍﻡ
ﺧﺎﻟﯽ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺧــــﺸﻢ
ﺍﺯ ﺩﻝ ﺗـــﻨﮕﯽ ﺍﺯ ﻧﻔــــــﺮﺕ
ﻭ ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﻋـــــﺸﻖ ..
ﺧـــــــﺎﻟﯽ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﺣــــﺴﺎﺱ
دلم برایت تنگ است بیاواشکهایم راپاک کن!!!!!!!
دلـتنگی‌هایـم را

زیـر دوش حمّــام می‌بَـرم،

بُـغـضـم را

میـان شُـرشُـر آبِ داغ می‌تـرکـانـم،

تا همـه فـکـر کننـد

قرمـزیِ چشمـانـم

از دم کـردنِ حمّـام است!!!!!!

عاشقم عاشق رويت گر نمي داني بدان ,مرده ام در آرزويت گر نمي داني بدان.
زیر درخت سیب نذر کرده ام به آمدنت…
فصل شکوفه زدن از خاطرات نزدیک است !
آدماي دلتنگ…وقتايي که خيلي بهشون خوش ميگذره و ميخندنيهو سرشون رو برميگردونن اونوریيکم ثابت ميشنيواش يواش چشماشون پر اشک ميشه…..!
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺍﻣﺸﺐ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﻣﺜﻞ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ….
ﻭ ﺍﯾﻨﮏ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺮ ﻟﺒﻪ ﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﺪ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﮔﺬﺭ ﮐﻨﻢ
دل نزد تو است اگر که دوري زبرم/جوياي تو ام اگر نپرسي خبرم/خالي نشود خيالت از چشمان ترم/در قلب مني اگر که جاي دگرم…
دلم میگیره وقتی در آینده تقدیرم/
تو رو باهمه نیازم ازدست میدم/
چه مرگی دردناکتراز اینکه تو;
برای دیگری ومن بخاطرتومیمیرم*

با بی تفاوتی چشم روی همه چی بستی/
نیومده بهونه سفر اوردی و بیخبررفتی/
قرار ما دو,سه روزه بود یادت هست;
دو,سه سالی میگذره,هنوزم توسفرهستی?*

دلم میگه “بمیرم” نکنه راهشو گم کرده/
همش توگوشم میخونه همین روزاست که برگرده*

امیدواره,بگمونش همه چی یه روز عوض میشه/
نمیبینه داره یه چیزی زیرپام سبزمیشه*

تو بود ونبودت غمو بامن دشمن کرده/
نبودی ونباش,درد از هرطرف بخونی درده…
درده..
دیشب وقتی با بوی دلتنگی هایم آمدی
ماه هم مثل من هول کرده بود!
چهره اش را دیدی؟!زرد زرد بود…
هیچ نگفتی و باران نگاهت را بر چشمانم باریدی
نپرسیدی از حالم
می خواستم بگویم…
می خواستم از انتظار تو بگویم…
که چه زجری بود اما این دلم صدایش در نمی آمد
انگارلال شده بود !!
دیدمت که می روی دوباره خواستم فریاد بزنم نه !!
انتظار دوباره نه!!
وقتی از خواب پریدم
بالشم بوی دلتنگی می داد
دوباره کی برمی گردی؟!
اهای تو…….
اره با توام….
توای که هروقت گریه میکردم سرتو میزاشتی و شونهام اشک میریختی و منم دلداریت میدادم،،،،،
الان کجایی که دارم اشک میریزم محتاج یه شونه شدم که دلداریم بده
دلم هوای چون تویی را کرده که هوایم را نداشتی پیش خود چه اندیشیدی؟خیال کردی تو را بیهوده “نفــــس” نامیدم ؟پس از رفتن تـــو عاقبت ِ هیچ دمی بازدم نیست و هیچ زانوی غمی خلاء آغوشــــت را جایگزین نمی شود
نفـس هــایـمْـ ـ تُنـد تنـد مـے زننـد
مـے شنـوـے ؟؟
قـلبَـمــ بـﮧ شُمـاره افـتـادِه بعد از او!
تــُو ڪِـﮧمیتوانی دعــایے کن
شمـارشَش مـعکــوس بـاشد .. !!!
Dele man halesh khoshe… aslan balad nist begire… Vali kheyli tang mishe.. Gahi mitarsam bemire.. Ama bazam be khodesh, miado..So.So..Mizane.Ba hayate khalvatesh,sinamo jaro mizane,migamesh ta key mikhay ashegh beshio beshkani.?!Be roye khodesh nemiaro, miporse ba mani.?!
كاش كودك بودم براي دست شكسته ي عروسكم گريه ميكردم نه قلب شكسته ام
دلتنگی برای تو….. نمیدانم چطور میگذرد…! اما برای من… انگار… خنجر بر گلویم گذاشته اند… اما نمیبرند….
دوره گردی پا برهنه بیش نیستم آن هم در خاطرات تو…
عابدی پیر شده ام از دوریت..
دلم برای خودم
برای من بودن
برای تو
و به قدر خودخودت بودن
برای آنکه دمی سر به شانه ات بنهم
برای خلوتی که آب دیدگان بدهم
برای خواندن یک بیت از غزل واره
برای ناز و نوازش به دست سیاره
برای عاشقی و عشق ناب ورزیدن
برای با تو و در نور ماه رقصیدن
برای آنکه زِ تو با خود خودت گویم
برای ماندنِ با تو برای بودن من
دلم برای خدا و برای یکرنگی
برای داشتنِ او به وقت دلتنگی.
تنگ شده
ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ!
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ
ﺯﻧﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻣﺸﺘﺮﮎ …
ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻣﯽﮐﻨﻢ !
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﻋﺰﯾﺰﻡ؟
ﺧﻮﺑﯽ؟ ﺳﺮﻣﺎ ﮐﻪ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ؟
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺩﻟﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟
ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺑﻢ ﮔﻠﻢ !
ﻣﺰﺍﺣﻤﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ …
ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ …
ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ …
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ
ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﭼﻪ ﺑﭽﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ .. !
ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳُﺮﺳُﺮﻩ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ .. !
ﻫﯽ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ، ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺳُﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪ … !
ﻭ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﻣﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ !
ﺷﺎﯾﯿﺪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ !
ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺩﻩ !
دلم برات اندازه مژه های کوچیک ردیف پایین گوشه چپ چشم راست پشه تنگ شده!
ﯾﻪ وﻗﺘــــــﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺟﻮاب ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮاﻧﯿـــﺎت و دﻟﺘﻨﮕﯿﺎت ﻣﯿﺸــﻪ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﻜﻮﺑﻦ ﺗﻮ ﺻﻮرﺗــــﺖ “ﺑﻬﻢ ﮔﯿﺮ ﻧـــــــﺪﻩ، ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪارم “…….!
دلم هوای “تو” دارد…هوای دویدن میان دستانت ، هوای بوی “تو” دارد… هوای هق هق گریه میان

آغوشت……. هوای یک دل ِ سیر ، درد و دل دارد … هوای بودن تو ، هوای سایه ی گرم ، هوای شانه های

نجیب ، هوای آرامش… دلم هوای” تو ” دارد

وخداوند عشق را آفرید…………..
بعد از آن اشک وتنهایی را ………
تا بدهند امثال من تاوان عشق را…….
ﻣـﺜـﻞ ﻋــﮑﺎﺳـﯽ ﻣﺎﻫﺮ
ﻧــــﮕﺎﻫـــﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺍﺯ ﻧــﺰﺩﯾــﮏ ﺗﺮﯾﻦ ﺯﺍﻭﯾـﮥ ﻣـﻤـﮑـﻦ
ﻭ ﺳــــﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﻗﯿﻘـﺎ
ﺭﻭ ﺑـﻪ ﺭﻭﯾﻢ ﻧــﮕــﻪ ﻣﯿﺪﺍﺭﻡ
ﺧــــﻮﺭﺷــــﯿـــــﺪ
ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺻــﻮﺭﺗــﺖ ﭘﺨﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻭ ﺩﺭ ﺫﻫــﻨـــﻢ
ﺍﺯ ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﺗــــﻮ ﻋـﮑـﺲ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫـﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧــﯿــﺴـــﺘــــ ! …. ﯼ
وقتی می آمدی حیاط پر میشد از عطر ترنج حالا تو رفته ای… و فقط رنج ها مانده است
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﮐﻠﻤﻪ ﻧﯿﺴﺖ ؛ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﯾﻌﻨﯽ
ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ
اگه همه دنيا كنارت باشن هميشه دلتنگ اوني ميشي كه كنارت نيست! دلتنگتم
در میان همه فریادها

چرا تو نباشی

که مرا صدا بزنی

دلم برای شنیدن نامم تنگ است …

عکس هایت رابه آغوش کشیدم ولباسهایى که دوست داشتى روبراى آینه پوشیدم ولى هیچ فایده اى نداشت این است درددل من
بعضی وقتا…

دلت واسه یه نفر اینقدر تنگ میشه…که فکر میکنی دیگه توی
دلت جا نمیشه….

صداي پايكوبي نيست، صداى پاي من است برزمين… ازتو چه پنهان گاهي درفراغت مثل كودكان بهانه گير ميشوم “من تو را مي خواهم”
چقدر دلم تنگ شده…
براى تو…
براى صدايت…
براى دست نوشته هايت…
براى شب بيداري هايت…
برای اس ام اس بازی های عاشقانه ی چند ساعته ی بی پایان…

که آخرش بنویسم

فعلا…✔

هر روز تنی به اب میزنم

در دریاچه دلتنگی هایم

تنم را خیس میکنم از خاطراتت و بعد…

چه سردیه گرمی….. لرز …

ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺑﻢ
ﺍﻭﻧﮑﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ
ﺍﻭﻧﮑﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ
ﻓﻘﻂ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﻡ ﺗﻨـــــــــﮓ ﻣﯿﺸﻪ ..
آدمــ ها هر چقدر بزرگــ تر می شوند
دلشانـــ بیشتر بغل میخواهد
حتی بیشتر از وقتیـــ که کودک بودند
اگر دلتنگی کم آوردی غصه نخور! من به حای هر دویمان دلتنگتم!!!
همه را امتحان کردم!!!!!!!
مــــیـدانــــــی ؟
همه را امـــتــحــــان کــــــــــــــرده ام !
قرص خــــواب و مـسکن
روانـشـنــــاس
خــــنـــده هـای زورکــــی . . .
هـنـدزفـری تـوی گـوش و گــــریــه کـردن
دوســتـــــــــــان جـــــدیــد. . .
دل من این حـــــــــرفـهـا حـــالـیـش نـمیشود !
ﺍﺯﺍﯾﻨﺠﺎ… ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻢ، ﺗﺎﺍﻧﺠﺎﮐﻪ ﺗﻮﻫﺴﺘﯽ… ﻭﺟﺐ ﺑﻪ ﻭﺟﺐ… ﺩﻟﺘﻨﮕﺘﻢ…!
شما را به اُبهت اين زمستان سوگند !
در بــرف ، آهسته گام بـرداريـد !
شايـد… شايـد ، چشمي پشيمان ، رد پايــم را دنبال کند …!
ای مرگ بیاکه از زندگی سیرشدم…از دست مردم زمانه دلگیر شدم…هم منت خلق وهم منت روزگار..باآنکه جوانم به خداپیرشدم
این روزهآ…
آنقدر بغضم سنگین شُده؛
که اگر گردنم را هم بزنی،
به جای خون،
اشک می ریزد!!!

§دلتنگي§

دلتنگي حس نبودن كسي است كه تمام وجودت يك باره تمناي وجودش را ميكند….!

لعنتي صدای بوق ممتد قلبم به گوش می رسد!

بوی الــــرحمـــــن میگیرم!
وقتی نیستی ..!

” ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﯿﺲ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﻓﺼﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﺁﺭﯼ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻓﺼﻞ ﻓﺼﻞ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺣﺴﺎﺳﻢ . . “
شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای منو خیابون!!!
ساعت خانه ام روی زمان رفتنت ایستاده ،

از آن روز به بعد زمان را همینجا نگه داشته ام

برگرد… نترس آب از آب تکان نخورده

احساسم هنوز دست نخورده باقی مانده

فقط سازشت را زیاد کن با موهای سپیدم

دلم برای دیدنت چه شاعرانه لک زده
بلور قلب کوچکم ز دوریت ترک زده!
ديروزها كسي را دوست داشتم،اين روزها دلتنگي…تمام عمرم به همين سادگي گذشت!
آشوب ؛ همان حس غریبست که وقتی لبخند به لبهایت نباشد،دارم. o_O
دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…
ﺳَﻨﮓِ ﺻَﺒﻮﺭﯼ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ . . .

ﮐﻪ ﺩﻟ ﺘَﻨﮓ ﺷﻮﺩ . . .

ﻧه ﺩﻝ ﺳَﻨﮓ . . .

❣ نـﮧ لـیـوان بـزرگ پُـر از قـﮩـوه دارمـ

نـﮧ سیـگـارﮮ ڪـﮧ لاﮮ انـگـشتـانـمـ بـگـذارمـ

نـﮧ آرایـش چـشـمـانـمـ ریـخـتـﮧ اسـﭞ

نـﮧ مـوهـایمـ ڪوتـاه ِ ڪوتـاه اسـﭞ

و نـﮧ ڪافـﮧ اﮮ مـﮯشنـاسمـ، سـرد و تـاریـڪ

ڪـﮧ پـاتـوقـش ڪنـمـ

مـن هـیـچ چـیـزمـ بـﮧ آدمـﮩـاﮮ افـسرده نـمـﮯخـورد

امـا افــسردگـﮯ ڪـﮧ شـاخ و دُمـ نـدارد

دلـیـل آن چـنـانـﮯ هـمـ نـمـﮯخـواهـد

نـبـودِ تـو بـراﮮ یـڪ عـُمـر افـسردگـﮯ کـافـیـسـﭞ …!

دلم تنگ شده براى گذشته ها،براى روزهايى كه غريبه بوديم اما دوست بوديم.كم كم يكى شديم من با تو، اما نه تو بامن.
حالا آشناى آشناييم،تو مرا مى شناسى من هم تو را،اما دوستيمان نابود شد بيا باز هم غريبه باشيم مثل همان روزها . . .
بازم دلم گرفته هوای گریه دارم،این همه آدم اما،من کسی روندارم
آن زمان كه دلم تنگ و نگاهم ابريست كاش ميشد كه تورا ميديدم
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻗﺪِ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﺧﺮِ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﻫﺎﯾﻢ . . .
دلم گرفته برايت زبان ساده عشق است,سليس و ساده بگويم دلم گرفته برايت.
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﭘﻼﻥ ﺑﻪ ﭘﻼﻥ ، ﻧﻔﺲ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺑﺮﺍﯾﺖ
ﺗﺮﺍﮊﺩﯼ ﻧﯿﺴﺖ …
ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ ، ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯾﯽ !!!
.
چقدرســـــــــــرد است!
وقتی…
دلتنگتم و نیستی.
شهر من رو به زوال است تو بايد باشي، دل من زير سوال است تو بايد باشي، فال حافظ زدم آن رند غزل خوان ميگفت: زندگي بي تو محال است تو بايد باشي
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻟﻢ …
ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺩﻝ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ …
ﮐﻪ ﺣﺘﯽ …
ﺭﻭﺣﺶ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻢ …
ﺧﺒـــــــــــــﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ ….
(دل) این کلمه بی نقطه گاهی به اندازه تمام نقطه های دنیا برات تنگ میشه.
سرت که درد نمی آید از سوالاتم؟
مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم…
چطور این همه جریان گرفته ای در من/
و مو به موی تو جاریست در خیالاتم؟
چقدر مانده به وقتی که مال هم بشویم؟
درست از آب درآیند احتمالاتم….
بزن ای تارآهنگی،به ساز رازدلتنگی بخوانم برسر سنگی،که دل مرده ز دلتنگی
دلتنگم دلتنگ…
کسی صدای مرا می شنود؟!
او گفت بر نخواهد گشت..
پس من این همه زمان..
چرا رفت و برگشت آونگ ساعت را شمردم؟
پیر شدم از شوق انتظارش.. در جوانی..
این بی انصافی است..!
برای این همه عشق…
برای این همه صبر..
آه دنیا پاسخت چیست برای این همه درد…؟؟!
عشق نه غم داره نه شادی عشق فقط انتظاره
بعضی وقتاازشدت دلتنگی گریه که هیچ…!!دلت میخواد های های بمیری
باورت میشود من خوبم…
نگران نباش
یادم هست…
قول داده ام که خوب باشم..
آرام باشم…
یادم هست!!!
همین” دلم برایت تنگ شده است” هاراهم دیگرنمیگویم…
توآرام باش…
وباورکن که خوبم!!!!
ﺑﺒﺨﺶ ﻣﻨﻮ..
ﺩﺭﺳﺘﻪ قرار بود فقط وقت دلتنگی هام بهت پیام بدم.
ﺍﻣﺎ
یادم رفت بگم هرثانیه دلتنگتم……♥
سخت است وقتي از شدت بغض
گلو درد بگيري
و همه بگويند
لباس گرم بپوش !!!
اين روزها دلگرمي مي خواهم و گر نه چيزي كه زياد سرگرميست
وسط کوچه مانده ام تنها؛ خانه ها انگار بامن قهرند؛ آی بن بست های تو در تو!
عشقم کجای این شهر است…؟؟؟
این بار من سکوت می کنم تو بنویس …
تو بنویس …
بنویس از دلتنگی هایت ، از دردهایت ، از هرچه دلت می گوید …!
بنویس …
دلتنگی ات را با جان و دل می چشم !
اما فقط دلتنگ باش…
خواهش میکنم بگو که توهم دلتنگی…
مثل اتاق زیرشیروانی پرازخاطره بارانم کدام واژه می فهمدبرایت چقدردلتنگم
روزهای دلتنگی راتیک نزن در تقویم دلت!
اگر تیک بزنی،همین تیک ها…
آتش میزنند تقویم سالت را…
عزیزم شبها تا صبح با نبود تو به خودم می گویم ستاره ها را می توان شمرد ماه را می توان دید وعکس مهتاب در چشمه
ولی افسوس که تو را نمی توان دید
گاه برای دلتنگیهایم نوشتم
گاه برای خستگیـها
گاه برای چشمانت نوشتم
گاه برای دلبستگیهـا
امـــروز برای خــودم می نویســم
که دلبسته تمام خستگیــهایم هستـم
ﻣﺴﺞ ﺍﻭﺭﮊﺍﻧﺴﻰ:ﻫﻤﯿﻦ ﺁﻻ‌ﻥ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻯ ﻣﺴﺞ ﻣﻰ ﺧﻮﻧﻰ،ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭﻣﺎﭺ ﮐﻦ، ﺩﻟﺘﻨﮕﺖ ﺷﺪﻡ!
عــطر ِ تَنت روی ِ  پــیراهنـم مانده…
امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ خاک است…
و غمــت سـهم ِ مـن !…
امشب دیوانگى در من بالا زده!
نه سکوت
نه موسیقى
نه حتى سیگار …
هیچ چیز و هیچ چیز
این دیوانگى را تسکین نمى دهد
جز عطر تنت 
عزیزترین واژه هایم

زیر تکه تکه های دلم مدفون شد!

وقتی یادت

وجودم را لرزاند!!!

روزم سپری شد به امیدی که شب آید
شب آمد و دیدم به دلم تاب و تب آمد
ای دوست دعا کن من بیچاره مبادا
در حسرت دیدار تو جانم به لب آید..
دلتنگی هام داره زیاد میشه، چند شبه با گریه خوابم میبره،،، عشقمم خبر نداره.. دلم براش تنگه، با وجودی که هر روز میبینمش اما دلم لک زده واسش،، واسه اون آدم سابق،، که همیشه دلش برام تنگ بود و…
دلي دارم كه از تنگي در او جز غم نميگنجد/ غمي دارم زدلتنگي كه در عالم نميگنجد
همیشه هستی و هیچوقت نیستی ،نمیدانم محو بودنت شوم یا دلتنگ نبودنت!!
کــــاش در این شهر ، دکتری پیدا مــیشد و “تـــو” را برایم تجویز مــیکرد …
تا که بـــاورت می شد حـــال من فقط با “تـــو” خوب مــی شود …
اکثر دکترها قرص می دهند كه فراموشت كنم اما آنجا هم خوابت را می بینم ..
امروز
خاطراتت را سوزاندم اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد,دلتنگت شدم بی نهایت
ﻭﻗــﺘﯽ ﺍﻭﻣــﺪﻡ ﭘــﯿﺸﺖ ﻣـﯿﺨﻮﺍﻡ
ﺩﺳﺘﻤــﻮﺑﺰﺍﺭﻡ ﺭﻭﭼــﺸﺎﺕ ﻭﺩﺭﮔـــﻮﺷﺖ ﺑﮕـــﻢ :
ﺍﮔـــﻪ ﮔــﻔﺘﯽ ﻣــﻦ ﮐﯿــﻢ؟؟
ﺗـــﻮﺍﻡ ﺑﺎﺧﻨــﺪﻩ ﺑﮕﯽ ﻫﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺘــﻨﮕﺶ ﺑﻮﺩﻡ ….
ﻣــﻨﻢ ﺗــﻮﮔﻮﺷــﺖ ﺯﻣـــﺰﻣﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ “: ﻋـــــــــﺎﺷﻘﺘﻢ” ﺩﯾــﻮﻭنه!
دلــتنـگــــــ …..

ڪـہ مـےشـَـوے دیـگـــَــر انتـظـآر مـَـعنـآ نــَـבارد …

یـڪــ نـگـآهـِ ڪَـمـے نـآمـِـہـرَبــآטּ …

یـڪــ وآژهـ ڪـَمـے בور از انتـظـآر …

یـڪــ لــَحظـہ فــــآصـِـلــہ …

مـےشِـڪـَـنـَـב بـُـغـضـَـتـــــ رآ …

נستــ ـم را بالا مــ ـے برҐ و آسمان را پایین مــ ـے کشـــ ـم

مــ ـے خواهــــــ ـم بزرگــــــ ـی زمین را نشان آسمان دهـــــــ ـم ! تا بداند

گمشده ے من ..نه נر آغــــ ـوش او . . .

که در همین خاک بـــــــ ـے انتهاست

آنقدر از دل تنگـــــ ـے هایـــــــ ـم برایش خواهــــــ ـم گفت:

تا ســـ ـرخ شود . . . تا نــــ ـم نــــ ـم بگرید . . .

آن وقت رهایش مـــ ـے کنــــــــ ـم و مـــ ـے دانــــــ ـم

کســــــ ـےهــــــ ـرگــــــ ـز نــــــ ـخواهد دانست

غـــــــ ـم آن غروب بارانـــــــ ـے
همه از נلتنگـــ ـی هاے من بود . . . !

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﻡ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﯿﺎﯼ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎﺯ ﺑﺨﻮﻧﯽ ﻻﻻﯾﯽ ﺑﺮﺍﻡ
ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎﺯ ﺑﺸﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻡ
ﮔﺮﯾﻪ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﺍﺳﻤﺖ ﺑﺸﯿﻦ ﺭﻭ ﻟﺒﺎﻡ
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ
ﺗﻮ ﺭﻭ ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﻤﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺑﺮﺍﺕ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﭼﺮﺍ؟ ﯽﭼ ﺑﻮﺩ ﺩﻟﯿﻞ ﺭﻓﺘﻨﺖ
ﺑﯿﺎ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺧﺎﮎ ﻗﺪﻣﺖ
عجیب است، یه روزی عاشق بود و الان من با همون روزها خوشم،
دلتنگم اما جایی برایه اشک نیست
عاشقم! اما جایی برایه ابرازه حسم نیست
دوستت دارم…… اماابرازه عشقم قانونی نیست
کاش برایه یک ثانیه هم شده دنیا فقط باشه ماله ما
کاش هیچکس نبود.. تا دره گوشت بگم عاشقتم عشقم باش!!!!
ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﻡ
ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻃﻮﻝ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﻧﻤﻨﺎﮐﯽ ﺷﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻨﻔﺬﻫﺎﯼ ﭘﻮﺳﺘﻢ ﻟﻤﺲ
ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻧﻘﺶ ﺩﯾﺪﮔﺎﻥ ﺗﻮﺭﺍ ﺟﺴﺖ ﻭ ﺟﻮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .
ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺭﻧﮓ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺯﺭﺩ ﻭﻧﺎﺭﻧﺠﯽ ﻣﯿﺸﻮﻡ
ﻭ ﺑﺎ ﺑﺎﺩ ﺗﺎ ﺍﻓﻘﯽ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﭘﯿﺶ ﻣﯿﺮﻭﻡ
ﻭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺖ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ
ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯽ
ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻡ
ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﯼ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﯼ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﻡ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ
ﻗﻄﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﻢ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺑﺎﻏﭽﻪ
ﻣﯿﻨﻮﺷﺎﻧﻢ
ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﭘﺎﯾﯿﺰ
ﺗﻤﺎﻡ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﯾﻬﺎﯾﻢ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ
ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺮﻑ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﺸﺴﺖ
ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﭼﺮﺍ
ﺩﻟﻢ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ
دنیا را می بینی؟!

حرف ، حرف می آورد . . .

حرف تو ،

اشک . . .

ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﭙﺮﺩﻡ
ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﻡ
ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ ﺑﻠﺪﻧﺪ ﭼﻄﻮﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ !!!
كشنــده تريــن حس دنيــا را تجربـه ميكنــم ؛ دل كنـــدن
تنهـــا صحبــت از دل نيســـت !
بنـد بنـد وجـودم اسـت كـه با شنيـدن هـر دوستـت دارمـي به تـو وابستـه شـده ،
كمــي صبــر خدايــــا … خيلــي ضعيفــــم…
عشق اولم رو گرفتن
شعر شبهامو ربودن
حسی که برای من بود با دروغ ازم گرفتن
میگن هیچ عشقی تو دنیا مثه عشق اولی نیست
آره بخدا که راسته
عشق من ولی دیگه نیست
میخواستم ازت جداشم
ولی اشکات نمیذاشتن
قلب من آروم نداشتش
چه دل ساده ای داشتم
ازم بریدی تویی که گفتی میمونی
بی تو میمیرم تو که اینو خوب میدونی
بهم میگی که سختی این این عشق دو روزه
چطور تونستی بری که قلبم بسوزه
میشینم اینجا
تاکه آسمون به حال دل غریبم
همیشه هردم بباره
با رفتن تو دیگه هیچوقت دل نمیدم
دیگه نمیخوام آخه از دنیا بریدم
دلتنگی یعنی اینکه : بشینی به خاطراتت باهاش فک کنی ، اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ! ولی چند لحظه بعد شروع اشکهای لعنتی . . .
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﻗﺸﻨﮕﺶ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﺁﺑﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﺩﻭﺧﺖ
ﻭ ﺷﻌﺮ ﻫﺎﯼ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﭼﻮﻥ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﭘﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﭘﺮﯼ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺧﺎﻟﯽ
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﻫﺪ
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺁﻣﺪ
ﺭﻓﺖ
ﻭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺍﺩ ……
ﮐﺴﯽ ….
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ
ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﺎﺗﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ
ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩ ﯾﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ..
صدای تپیده شدن قلبم به گوش میرسد…
این یعنی من هنوز زنده ام و نفس میکشم…
و تو تنها دلیل این زندگی هستی
باید بدانی که مدت هاست زندگیم بی رمق شده..
میدانی چرا؟!؟!؟
زیرا این دلی که تو دلیل تپیدنش هستی مدت هاست که دلتنگت شده
و دیگر مثل قبل نمی تپد!
و تو باید بدانی که زندگیم وابسته ی توست..
پس بیا… بیا بگذار زندگی کنم!!!!!!!!!!
همواره
گونه هایم را با آرزوی آمدنت آبیاری خواهم کرد…
خدا را چه دیدی، شاید سبز شدی✔
دلتنگ نباش من قلبم را سایه بان دلت کردم و چشمانم را در انتظار دیدنت.
ستاره ی من…….
یادم می آید گفته بودی ساده نویسی را دوست داری
تقدیم به تو………ساده و کوتاه تنها همین 3 کلمه :برگرد…..غمگینم……شکستم………
ﺧﺪﺍﯾﺎ …
ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﺖ ﮔﻮﺵ
ﻫﻔﺖ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﺮ ﮐﺮﺩ
ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻧﻤﯿﺸﻮﯼ؟
یادمه قبلا که باهاش بودم قبل از ساعت 12میخوابیدم میگفت یک شب بخاطر من نخواب الان نیستش و بخاطرش تا صبح خوابم نمیبره
شهریور است که باشــد
حال ِ سر ِ تو و شانه های من …
پاییز ترین فصل سال است
===( )===
ساعت مچيمه،
عقربه ها شو برداشتم كه نفهمم, چند وقته نديدمت !
سراغی از ما نگیری نپرسی که چه حالی ام …عیبی نداره میدونم باعث این جدایی ام ..رفتم شاید که رفتنم فکرتو کمتر بکنه ,نبودنم کنارتو حالتو بهتر بکنه ..لج کردم با خودم آخه حست به من عالی نبود..احساس من فرق داشت باتو دوست داشتن خالی نبودبازم دلم گرفته……..
ﺩﺭ ﺷﺎﺩﯼ ﻣﻦ ﺷﺮﯾﮏ ﺑﺎﺵ ﺍﯼ ﺳﺎﻋﺖ / ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﺷﯿﮏ ﺑﺎﺵ ﺍﯼ ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻌﺠﯿﻞ ﺑﮑﻦ ، ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ / ﮐﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﯿﮏ ﻭ ﺗﺎﮎ ﺑﺎﺵ ﺍﯼ ﺳﺎﻋﺖ . . . .
ﻳﺎﺩﺕ ﺍﻱ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺨﻴﺮ
ﺑﻬﺘﺮﻳﻨﻢ ﺧﻮﺑﻲ؟
ﺧﺒﺮﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﺯ ﺗﻮ ؟
ﺩﻝ ﻣﻦ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻧﻲ ﺑﻲ ﺗﻮ
ﻛﻪ ﺩﻟﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﻣﻲ ﺳﭙﺎﺭﻡ ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ
ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﻪ ﺑﺴﭙﺎﺭﻡ ؟
ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﭘﻴﺪﺍ ﻧﻜﻨﻢ ﻫﻤﺪﻝ
ﺩﻝ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﮔﻮﻳﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻟﻲ
ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻧﺸﺎﻧﻲ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﺮ ﻫﺴﺖ ﻳﻜﻲ ﻋﺎﺷﻖ
ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺑﻪ ﺻﺪ ﺭﻧﮓ ﺍﺳﺖ
غم دنیاس…
وقتی عشقت دور از اینجاس…
وقتی دل بی رمق و خسته و تنهاس…
سرم سنگینی حرفی را دارد
که توان گفتنم نیست
زبانم دنبال فرصتی
وچشمم
دنبال محرم رازی می گردد
بی تاب دیدنت هستم!
בلتنگتـــ ڪـﮧ مے شوم◄►

פֿوבم را בر آینـﮧ مے بینم

و בر چشمـانـم

تــو را تماشا مے ڪنم

ڪی مے شود

از آب و آینـﮧ ها برخیزے

و پیش בست هاے פֿـالیـم

بنشیــنے (؟)ܓܨ……………………….

ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺩﻟﯿﻞ ﺩﻋﻮﺍ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ . . .
ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺻﻢ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ .. ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﺹ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﺗﻨﮓ ﺑﻮﺩ !!!
غمگین پاییز است که بهار را نمیبیند و غمگین تر از آن منم که “تــــــــــو” ر نمیبینم
دنيا به من نياموخت در غيابت صبور باشم، فقط آموخت سخت دلتنگ شوم .
دلم تنگ می شود برای حرف زدنت و برای تکیه کلامهایت که نمی دانستی فقط کلام تو نبود …
من هم به آنها تکیه داده بودم !!!
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی هاحسرت ها را می شمارمو باختن هاوصدای شکستن را… نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردموکدام خواهش را نشنیدم وبه کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگــــــــــــــــم
من به تنهايى عادت داشتم فقط وعده ماندنت ويرانم کرد! همين…
به اندازه چشمان کفتربازی که کفترش بر بام دیگری نشسته است بیقرارتم…..
دلتنگی بزرگترین و زیبا ترین غصه دنیاست
که فقط با دیدن درمان میشه
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ
ﯾﻪ ﺷﺒﺎﯾﯽ
ﺑﻪ ﯾﻪ ﺍﺩﻣﺎﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺩﺍﺭﯼ
ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ﺷﻤﺎﺭﺷﻮ ﺑﮕﯿﺮﯼ
ﺍﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﺱ
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﺑﺨﻮﺩﺕ ﻣﯿﺎﯼ
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﯼ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺻﻔﺤﻪ ﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﯽ ﺟﻮﺍﺏ
ﺍﺷﮑﺎﺕ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺷﺪﻥ
ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﯿﮕﯽ
ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﺍﺧﺮﺵ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﺷﺪ . . .
ﮔﺎﻫــــــﯽ … ﺩﻟـــﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴـــــﯽ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﻫﻢ
ﻋﮑﺴـــــﺸﻮ ﺩﺍﺭﯼ ﻫﻢ ﺷﻤﺎﺭﺷـــــﻮ . ﻭﻟﯽ ﺣﺘـــﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﻬﺶ
ﺯﻧﮓ ﻫﻢ ﺑﺰﻧﯽ، ﺣــــﺮﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ ﻧَﺪﺍﺭﯼ ….
سه وقت دعابرآورده میشه:
موقع اذون،وقت باریدن بارون،لحظه شكستن دلامون…
امامن وقت اذون””زیربارون””دعامیكنم هیچ وقت دلت نشكنه…
شبا تا صبح بیدارم،خوابم نمیبره،منتظر میمونم عکست چشماشو ببنده بعد بخوابم
دل به امید صدایی که مگر بر تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد…
__/ΓΠ_ _ _ /LU__
””-O—-O-”” -O—O- 
 برات آژانس فرستادم سوار شو بيا دلم برات تنگ شده!!
امشب خسته تر از دیشبم …کاش میشد گوشه ای نوشت:خدایا صبح بیدارم نکن…!
می روم ولی چمدانم را نمی برم …
سنگین است روزهایی که بی تو زندگی کرده ام !
شبگردي مي كنم
اما صداي نفس هايت را
از پشت هيچ پنجره و ديواري نمي شنوم
آسوده بخواب نازنينم
شهر در امن و امان است
تنها خانه ي من است كه در آتش مي سوزد…!
عزيـــــزم فراق يعنے:”دورے” دورے يعنے:” دلتنگــــــــــے” دلتنگے يعنے: “تـــــــو” تو يعنے: همه ے “دنيـــــــــــــاے” من
یه وقتایی خیلی دلم برات تنگ میشه اسم اونوقت هارو می ذارم همیشه
شهر خالی شده از عشق فقط زود بیا

مثل ِ گُل کردن ِ در آتش ِ نمرود بیا

با خودت در غزلی پیر، تبانی کن بعد …

زیر ِ آواز بزن ، یاد ِ جوانی کن بعد …

شانه ی امن ِ مرا زود به من برگردان

نکند دیر بیایی و بیفتم بی جان !

یاس ها منتظر ِ طرز ِ نگاهت هستند

وغزل های ِ تو عمری ست گواهت هستند

خواب دیدم که به مهمانی ِ من آمده ای

و در آیینه ی تنهایی ِ من جا شده ای

چشم وا می کنم و از تو غزل می گویم

از شبی با تو که در تاج محل … می گویم

اتفاقی به غزل های تو معتاد شدم

مثل ِ سیبی که به دامان ِ تو افتاد شدم

هر چه گفتم نشد آن بیت که آرام شوم

زود برگرد که با شعر ِ تو همنام شوم

دلم تنگ می شود… گاهی برای خودم… مدام برای تو…
ساده نيست گذشتن از كسي كه گذشته هايت را ساخت…
شكفتن هميشه درباور باغ نيست؛ دردلهايی است كه به يادهم جوانه ميزنند.
اگه دلتنگی کم اوردی غصه نخور من جای هر دوتامون دلتنگم
ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮕﻪ…

ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﺍﺳﻪ ﻧﯿﻮﻣﺪﻥ ﻣﻌﻠﻢ،

ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺳﺮﻭﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﻭﻝﻫﻔﺘﻪ،

ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻂ ﮐﺸﯽ ﮐﻨﺎﺭﺩﻓﺘﺮ ﻣﺸﻖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ آبي ﻭ ﻗﺮﻣﺰ،

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻌﻠﻢ،

ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺩﻟﺨﻮﺷﻴﻬﺎﻱ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ …

ازاین به بعدتوزندگیم همه چی پر.روزهای بی تو پر،دلتنگیم پر،شکستن پر،جز تو همه پر،نازنینم فقط تو نپر.
ازدست عزيزان چه بگويم گله اى نيست
گرهم گله اى هست دگرحوصله اى نيست

سرگرم بخودزخم زدن درهمه عمرم
هرلحظه جزاين دست مرامشغله اى نيست

ديريست که ازخانه خرابان جهانم
برسقف فروريخته ام چلچله اى نيست
درحسرت ديدارتوآواره ترينم
هرچندکه تامنزل توفاصله اى نيست

میخوام روی تموم سنگهای دنیا بنویسم دلم برات تنگ شده، و آرزو میکنم یکی از اون سنگها به سرت بخوره تا بفهمی دلتنگی چه دردی داره.
ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻢ ﺭﺍ ؟ ﻧﺴﺒﺖ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﺯﺍﻭﯾﻪ ﯼ
ﻧﮕﺎﻫﻢ !
ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻫﻮﺍ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ
ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﻧﺸﻮ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ . . .
انشرلي هم نشدم يك نفرازمن بپرسد؛انه “تكرارغريبانه روزهايت جگونه گذشت”
دلم برای ان کسی تنگست که چشمانم,چشمانش را طلب میکند
وقتـــے کسی نیست کہ
خودتـ را فرو کنــے در آغوششـ
و گــــم شوے در رویاـهاے شبانـه اشـ
ـهر جا باشـے
غــــریبے
غــــریبـ…
ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺵ
ﻫﺴﺘﯽ
ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺭﺳﯿﺪ
دلتنگ هستم, نگو عادت خواهم کرد , دلتنگ یعنی این دل آنقدر کوچک شده که جای هیچ حس تازه ای به جز تورا ندارد ….
من آن پرنده را ک راز تو را می داند دوست دارم
من آن کوچک دلشکسته ک تو پناهش هستی
شب بی ستاره،
آن ماهی قرمز کوچک ک آخرین بار لذت با آب بودن را چشید،
آن ستاره ی گمشده ی کهکشان غم ها،
آن گل پژمرده،
من همه را دوست دارم
همه مرهم تنهایی هایم هستن
برايت مي نويسم باز دلتنگ و پريشانم ،نميدانم که اين روزهاچرا سردرگريبانم ،ببخش اى نازنين امشب براى درد دل كردن ،برايت مى نويسم خطى از چشمان گريانم.
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد…
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم. . .
چقدرسخت است به جاي تو همه ي روياي با تو بودن را در آغوش بکشم…
زدرد عشق تو بیمارم ای دوست زفردای جدا یی می نالم ای دوست تمام عاشقان در خواب عشق اند ولی من با غمت بیدارم ای دوست
از در و دیوار این روزگار
دلتنـــــــگی می بــــــــــارد
فـرقـی نمی کنــــــد چه روزیـــست
هـر روز
بی تــــــو
روز مباداست
امروز خاطراتم را سوزاندم…

اما نتیجه عکس داد!!!

بوی هیزمش بیقرارمم کرد…!

صدا رفت؛تصویر رفت
خاطراتش مونده نمیره…..
نــبودنِ امروزَت…

بوی « مُرغِ خام » می‌دهد!

نه آن مرغ‌های خام فریزری‌ هااا…نـــــه…

بوی مرغ خام بیچاره‌ایکه گوشه کناری…

به « فراموشی » سپُرده شده !

و سَخت حالَش به هم خورده…
از بوی نامطبوعِ این « سَهل‌انگاری‌ها » !✔

ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﯿﺰ
ﻋﻄﺮ ﮐﺮﯾﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ
ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺯﯾﻦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﮐﻪ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺭﺍ ﺳﺎﺧﺖ
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﺶ
ﺩﯾﮕﺮ ﺩﻝ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺑﻨﺪﻡ
ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﺍﺯ
ﺩﺭﺩ ﺟﺪﺍﯾﯽ …..
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺩﺭﮐﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ
ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﺮﮐﻢ ﮐﻨﯽ
ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﮐﻮﻫﯽ ﺍﺯ ﻏﺼﻪ ﻫﺎ
ﮐﻪ ﺳﻨﮕﯿﻨﯿﺶ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺸﺎﺭﺩ ﻭ ﻋﺬﺍﺑﻢ ﻣﯽ
ﺩﻫﺪ
ﺗﻨﻬﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ
آواز سکوتت را می ستایم تو سکوتت را بخوان
و من مشق دلتنگی را ورق میزنم….
عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است

بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است

توی قرآن خوانده ام ، یعقوب یادم داده است

دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است . . .

اینایی که تو پارک تنها یه گوشه میشینن و هندزفری تو گوششونه ! اینایی که تو خیابون همیشه سرشونو پایین میندازن وراه میرن… اینایی که تو تاکسی همیشه خودشونو میچسبونن به در که کنارشون معذب نباشه! اینایی که دلشون واسه هیشکی تنگ نمیشه …اینا…اینا…اینارو خیلی مواظب باشین اینا هیچی واسه از دست دادن ندارن…قبلا یه نفر هر چی داشتن رو ازشون گرفته…!
عمق فاجعه ی
“تـــنـــهایی”
راوقتی حس میکنم که ازتوخبــــــری نیست…
تمام سال من بی تو پر از سوزه زمستونه،
صدای خنده رو هیچکس نمی شنوه از این خونه
تو رفتی و نگاه من یه دریا دردو غم داره،
یکی انگار توی سینم گل یأس داره می کاره
بی تو همصحبت شبهام همین چهاردونه دیواره،
بی تو این سقف هم سقف نیست ازش دلتنگی می باره…
روزهای بدون تو چقد سوز دارد….ببین تنم عریان است انگار از نبودنت…بیا…تن عریان مرا باگرمای تنت بپوشان..دیگر توان سوز برایم نیست..
دلم برايت تنگ شده است، چه از طول، چه از عرض و چه از ارتفاع، مي دانم تقصير تو نيست، قطعا تقصير اشکال هندسي ست
بـه مـن یـــــاد بـده
انـســان مدرنی بـاشـم
و هـر بـار که دلتـنـگـت می شـوم
بـه جـای بـغـض و اشـک
تـنـهـا بـه ایـن جـمـلـه اکـتـفــا کنـم که
هـوای بـد ِ این روزهـــ ــــا…
آدم را افـسـرده می کنـد…

(دلتنگتم نفسی)

اين روزها نوازنده ى خوبى شدة ام…دلم شور ميزند چشمانم تار
شكستن هميشه هم بدنيست گاهي بايدخلوت كسي راشكست تابداندبه يادش هستي.
ﻫﻮﺍﯼ ” ﺁﻣﺪﻧﺖ “ﻏﺒﺎﺭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﺕ ” ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ
ﺯﺩﺍﯾﺪ ….

ﺑﯿﺎ “ﻗﺮﺍﺭ ” ﻫﻮﺍﯼ ﭘﺎﮎ” ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﻠﺐ ” ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﻡ
…….”

ﮐﻪ ﺣﺎﻝ , ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ , ﻫﻢ ” ﺩﺭﺩ ” ﺗﻮﯾﯽ ﻫﻢ “ﺩﺭﻣﺎﻥ ” ﺗﻮﯾﯽ !!!

برای دلم دعا کنید …دلم خواب بی کابوس میخواهد …دلم کمی خدا می خواهد …کمی سکوت ..دلم دل بریدن می خواهد …کمی اشک ..کمی بهت ..کمی آغوش آسمانی ..برای دلم دعا کنید…
دلم تنگ است اما هنوز تو در آن جا می شوی ، چقدر ابعاد بودنت عجیب است !
ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺟﺪﻳﺪﺕ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ؟ ) ﺩﺭ ﺫﻫﻨﺶ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ :
ﺁﻳﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﮕﻠﺘﺮﻩ؟ (
ﭘﺴﺮ : ﺁﺭﻩ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ !! ) ﺩﺭ ﺫﻫﻨﺶ : ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ
ﺩﺧﺘﺮﻱ ﻛﻪ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻢ ﻫﺴﺘﻲ (
ﺩﺧﺘﺮ: ﺷﻨﻴﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﻮﺥ ﻃﺒﻊ ﻭ ﺟﺎﻟﺒﻴﻪ ! ) ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﻮﻥ
ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﻡ (
ﭘﺴﺮ : ﺁﺭﻩ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭﻩ ! ) ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻴﺰﻱ
ﻧﻴﺴﺖ (
ﺩﺧﺘﺮ: ﺧﻮﺏ ﭘﺲ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻡ ﺷﻤﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻤﻮﻧﻴﺪ … ) ﺍﺗﻔﺎﻗﻲ
ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺭﺥ ﻧﺪﺍﺩ (
.. ﭘﺴﺮ : ﻣﻨﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺁﺭﺯﻭﻱ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺩﺍﺭﻡ .. )ﭼﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﭘﺎﻳﺎﻥ
ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻱ ﻣﺎ ﺷﺪ؟ (
ﺩﺧﺘﺮ: ﺧﻮﺏ ﻣﻦ ﺩﻳﮕﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻡ … ) ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻡ
ﺑﮕﻴﺮﻩ (
ﭘﺴﺮ : ﺁﺭﻩ ﻣﻨﻢ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ … ) ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻡ ﮔﺮﻳﻪ ﻧﻜﻨﻲ (…
ﺩﺧﺘﺮ: ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ )…ﻫﻨﻮﺯ ﻡ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮓ
ﻣﻴﺸﻪ (
ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ … ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ) ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﻋﺸﻘﺖ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻴﺮﻭﻥ
ﻧﻤﻴﺮﻩ … ﻫﺮﮔﺰ
دلم بهانه میکند طلوع دیدن تورا ، تا به کجا دلم کشد حسرت دیدار تورا.
دلم به اندازه دنیا گرفته.اونی که همه دنیام بود تمام محبتامو گذاشت پای احتیاج.
شب يعني يادتو….صبح يعني دلتنگم براي تو…..ظهريعني انتظارتو….عصريعني روياي ديدارتو….تويعني تمام لحظه هاي من
دلم برایت یک ذره است
کی می‌شود که
ساعت وقارش را
با بی‌قراری من، عوض کند
عقربه‌های تنبل !
آیا پیش از من
به کسی که معشوق را در کنار دارد
قول همراهی داده‌اید ؟
در آسمان آخر شهریور
حتی ستاره‌ای هم نگران من نیست
به اتاق برمی‌گردم و
شب را دور سرم می‌چرخانم و
به دیوار می‌کوبم
آن روز باراني تو کوچه يادت هست؟؟
عجب قراري گذاشته بوديم خيس خيس شده بوديم
تو بهم گفت عجب باراني… من به چشمات خيره شدم و گفتم عشق يعني زير باران تر شدن…خنديدي و گفتي تر شدن نه خيس شدن… الان چشمام خيسه خيسه
ميدانم اگر بودي طاقت ديدن اين حال من را نداشتي
یکی فریاد میزند :شوک… شوک…. شوک…
و بعد صدای یک خط صاف…
و باز دوباره از خواب می پرم…
دکتر نیستُ و این قرص ها هم حریفم نمیشوند…
خدایا… یا کابوسم را واقعی کن یا طبیب دلم را بیار و رویایش کن.
برای نوشتن از دلتنگی که

واژه و استعاره لازم نیست….!!

فقط “یک دل” می خواهد

که تنگ شده باشد…!!

همین….!!

در میان من و تو فاصله هاست

گاه می اندیشم،

میتوانی تو به لبخندی این فاصله را برداری

تو توانایی بخشش داری

دست های تو توانایی آن را دارد؛

که مرا؛

زندگانی بخشد.

چشم های تو به من آرامش می بخشد

و تو چون مصرع شعری زیبا؛

سطر برجسته ای از زندگی من هستی

دفتر عمر مرا،

با وجود تو شکوهی دیگر،

رونقی دیگر هست.

میتوانی تو به من،

زندگانی بخشی؛

یا بگیری از من

آنچه را می بخشی..

زندگیم بهار بود
اما از وقتی بهار اومد به زندگیم
زندگیم پاییزه
حالا بعده رفتنش دیگه زندگیم بهار نشد
تو پاییز گیر کرد…
باز باران بی ترانه
گریه های بی بهانه
میخورد بر سقف قلبم
یادم آرد روی ماهت
باورت شاید نباشد
که دلم تنگ است برایت ….
دلتنگی هایم را…
در گوشِ…
نبودن هایت زمزمه می کنم…!!!
تو…
بازهم…
سکوت می کنی…!!!
شاید یه راهی باشه که این فاصله کوتاه شه

قلب تو واسه ثانیه با حس من همراه شه
شاید یه راهی باشه تشویشمو کمتر کنی
یه عمره عاشقه توام یه لحظه با من سر کنی
تو نیستی و بدون تو با گریه خلوت میکنم
دارم به صبحت کردن با عکس عادت میکنم
تو نیستی و بدون تو دچار بی قراری ام
بی تو از این سایه ها از خودم فراری ام
برگردو آتیشم بزن
کی گفته که من مانع ام
تنها بذار ببینمت
من به همینم قانع ام
تو نیستی و این فاصله
آتیش به جونم میزنه
تصور لبخند تو
هرجا که هستم با منه،هر جا که میرم با منه..

لج می کنم! بد اخلاق می شوم! دست خودم نیست … ساعت و زمان هم ندارد ! تو که نباشی .. زندگی باید به کام من تلخ شود بى مرام !! 
از این آمد و رفت های مکرر دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم گرفته یا نیا ، یا نرو
لعنت به اون آهنگهایی که منو یاد خاطرات میندازن
ولی باز وقتی میخوام اهنگ گوش کنم
فقط اون آهنگها ارومم میکنه
‏..
حسرت ! یعنی شانه هایش دوش به دوشت باشد … اما نتوانی از دلتنگی به ان پناه ببری .. !
نبودنت را با ساعت شنی اندازه گرفته ام یک صحرا گذشته است…یادگاری از عشقم که بهش نرسیدم
دلــــم بــرات تـنـگ شـده جـونـم
یک نفر همیشه یک نفر نیست…
یک نفر گاهی همه است…
شاید حالا بتوانی بفهمی…
وقتی غروب یک روز تعطیل!
دلم برای تو تنگ میشود…
چه دلتنگی عظیمی را
بر دوش میکشم…
ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﻧﻐﻤﻪ ﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻤﺎﻥ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﻦ
ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺗﭙﺶ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﮐﻢ ﺭﻧﮓ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ
ﺩﻟﻢ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ميگن كلاغها خبرچين هستن پس چرا خبردلتنگى منوبه تونميدن…
ﻧﻤﯿﺪاﻧﻢ ﭼﺮا ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﯽ اﺧﺘﯿﺎر ﺧﯿﺲ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﻓﺼﻠﯽ اﺳﺖ

آری ﻣﻦ ﺑﻪ ﻓﺼﻞ ﻓﺼﻞ اﯾﻦ دﻧﯿﺎی ﺑﯽ ﺗﻮ ﺣﺴﺎﺳﻢ . . .

دلم برای یک نفر تنگ است
نه میدانم نامش چیست
و نه میدانم چه می کند
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم
رنگ موهایش را نمی دانم
لبخندش را …
فقط میدانم که باید باشد و نیست
ساز گل های دلم آهنگ توست
حس نکردی یک نفر دلتنگ توست
بوی یوسف میدهد پیراهنت
پیر کنعانم برای دیدنت
و اشک…
و خاطراتی مبهم از گذشته
و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام
فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود
خواب کودکانه ی من
و تو ماندی در خاطرم
بی آنکه تو را ..!!!
چه قدر سخت است که از آشنا ترینت دور باشی…
بعد از این همه عبورِ کبود (درد و دل با نااهل)
قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم…
روزی هزار بار بخش میکنم اسم پنج حرفیت را انگار با دل تنگیم هماهنگ است
ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﺑﯽ ﺭﺑﻂ ﻭﺑﺎ ﺭﺑﻂ : ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ” ﺍﻭ ” ﻣﯽ
ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ …
دردمندترین کلمه “آخ” است..
آخ که چقدردلم هواتـــو کرده…
این روزایی که دلم شکسته اس یادحرفای پدر ژپتو به پی پینوکیو افتادم که میگفت:
پینوکیو چوبی بمان ! آدم هاسنگی اند ، دنیایشان قشنگ نیست
khodavanda””….dar galoyam abre kochaki ast ke khiyale baresh nadarad…..
mishavad mara baghal koni!!!!!!!!
دلم تنگ است برای عشقی که همیشه آرزویم بود خیالش را همیشه در سر داشتم ولی از کجا معلوم شاید لیاقتش را نداشتم
ﭼﻨﺪ ﺗﮑﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺗﻪ ﻓﻨﺠﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻓﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺖ ﺍﺭﺍﻡ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﭘﺲ ﻓﺮﺩﺍ ﻫﻢ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻣﺪ….
شنیدی که دلم گفت بمان, ایست نرو, بخدا وقت خدا حافظیت نیست نرو, نکند فکر کنی در دل من مهر تو نیست, گوش کن نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست….
چشمهایم کورشد.. ازبس که پلک نزدم! کاش نمی گفت :در یک چشم بهم زدن می آیم..
هر نفس،
درد است که میکشم!!!
ای کاش یا بودی،
یا اصلا نبودی!!!
این که هستی
و کنارم نیستی…
دیوانه ام میکند….
بعضي دردها و چيزها
چــــــــــــــــــــــــقدر ديدن و شنيدنش تحمل ميخواد….
خالي ام از حرف….
پرم از دلتنگي!!
برای معنی “دلتنگی” احتیاج به این همه کلمه نیست دلتنگی یعنی تو نیستی…
ﭼﻪبي تفاوت زندگى ميکنند ادمها بى انکه بدانند در گوشه اى از دنيا تمام دنياى کسى شده اند!!!..
ای فلک گر مرا نمیزادی اجاقت کور بود؟ من که خود راضی به این خلقت نبودم،زور بود؟ من که باشم یا نباشم کار دنیا لنگ نیست. من بمانم یا بمیرم،هیچکس دلتنگ نیست
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺭﺩﯾﺴﺖ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﭙﺮﺱ

ﺗﻨﮓ ﺁﻣﺪﻩ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﻟﻢ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﭙﺮﺱ

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺩﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻨﮕﺪﻟﯽ

ﺟﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﺤﺒﺖ ﺗﻮ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﭙﺮﺱ . .

.
ﺍﻱ ﮐــﺎﺵ ﺩﻟـﻴـﻞ ﺷـﺐ ﺑﻴــﺪﺍﺭﻱ ﻫﺎﻳـﻢ
ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺑــﻮﺩ
ﻧــﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧـﺖ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑﻪ ﮐﻤﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ …
ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﻨﺪ …
ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ …
ﻧﻔﺲ ﻣﯿﮑﺸﻨﺪ …
ﻭﻟﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺣﺲ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ !
ﻓﻘﻂ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ
ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ
ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ …!
کاش میموند منو به ارزو میرسوند.
اونی که دلمو میسوزوند
اشکامو که دید باید میموند.
دلتنگم.
دلتنگ ترین ادم دنیا
رو شونه هام غمه دنیا.
دلگیر همه دنیا.
با یادش میگذرونم همه روزامو.
رو عکساش میریزه اشکامو.
میگن به کسی داده حامو.
میدونم.
میدونم.
غیر ممکنه برگرده باز.
منو شب دیوونه کرده باز.
ولی…
پای اون میمونم باز.
میمونم.
میدونم.
کاش میموند.
صدای موزیک را زیاد تر کنیددلم نمی خواد صدای هق هقم را کسی بشنودبرای خنده هایی که گم کرده ام نگرانم ،مدت هاست کسی از آنها خبر نداردبرای رسیدن به خانه چقدر عجول بودم ، آخر ناخواسته پشت در ماندمشما را به جان آرزوهایتان قسم ،امشب کسی مادری کند ، برایم قصه بگویددله دلگیرم بدجور هوس خواب زمستانی کرده شاید زمانی که از این بی کسی بیدار شومکسی کنار احساساتم منتظرم باشد
یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه بدی هاش یادت میره نامردیش یادت میره بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دلم اروم شه….

ما دو تن مغرور..
هر دو از هم دور..
وای در من تاب دوری نیست..
ای خیالت خاطر من را نوازشبار..
بیش از این در من صبوری نیست..
بی تو من تنهای تنهایم..
من به دیدار تو می آیم….
امروز روزِ توست،

ای مهربان*ترین فرشته*ی خدا.

بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم؟

صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم؟

آن زمان که خط خطی های بی*قراری ام را با مهر و محبّتت پاک می*کردی

و با صبر و بردباری کلمه* به کلمه ی زندگی را به من دیکته می*گفتی خوب به خاطرم مانده است.

و من باز فراموش می*کردم محبت تشدید دارد.

در تمام مراحل زندگی، قدم به قدم، هم پای من آمدی،

بار ها بر زمین افتادم و هر بار با مهربانی دستم را گرفتی.

عصر كه شد..
هي چاي دم كردم..
فنجان ها را چيدم روي ميز..
قندان را پر كردم..
از نقل مورد علاقه ات..
هي در آينه نگاه كردم..
هي موهايم را ريختم روي شانه هايم..
اما چاي ها براي كسي كه قرار نيست بيايد دم نمي كشند…
امشب نوشيدني تلخ تري مي خواهم…!!
delam tang mishe vasat ama shoghe lahze didar shadiyat ra dar raghayam jari mikonad…
ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ….
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﻭ
ﺑﺸﻨﻮﺩ….
ﻣﺸﺘﺮﮎ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ
ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺳﺖ….!!!!
ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ………
ﺍﺣﻤﻖ ﺍﺳﺖ………!!!!!!!
ﺩﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻮﺩ!!!!!!!….
باغبانی پیرم که به غیر از گلها از همه دلگیرم……

کوله ام غرق غم است

آدم خوب کم است

عده ای بی خبرند

عده ای کور و کرند و گروهی پکرند

دلم از این همه بد میگیرد

و چه خوب آدمی میمیرد…………

می خوام روی تمام سنگ های دنیا بنویسم دلم واست تنگ شده و آرزو میکنم یکی از اون سنگ ها به سرت بخوره تابفهمی دل تنگی چه دردی داره!؟
هنوز هم بوی خاک را دوست دارم …
و هنوز هم دلم کودکی است عاشق بازی با خاک
نگران نباش …
حال دلم خوب است …
فقط گاهی بهانه ی خاطراتی را میگیرد که با دستانم خاکشان میکنم…
زیر انبوهی از گریه …
گریه هایی که بویشان را دوست ندارم …
با مداد کودکیم مینویسم دلتنگتم…چون هیچگاه احساس کودکی دروغ نمی گوید.
از گلچین امید هایت چتری برایم بفرست تا خیس دلتنگیت نباشم….
ای غــــــــــم بگو از دست تو آخر کجا باید روم/درگوشه میخانه هم ما را تو پیدا میکنی
از دوريت چه دردناك ميسوزم، ك حتي اشكهايم از عهده خاموش كردنش برنمي ايند!
موذن اذان می گوید!
غافل از اینکه من،
مدتهاست
تا سحر،
نبودنت را
به نماز ایستاده ام…
نه در آغوشم
نه در نفس‌هایم
نه در دلم
که در گلوی منی
بغض کرده‌ای
و مرا
هر لحظه
نزدیک‌تر می‌کنی
به انفجار درونم…!
گلويم درد دارد از جنس بغض،
چشمهايم خيس از جنس اشك،
دلم، دل نيست ، آسمانش مدتي است ابري است،
بارانش رخصت ندارد،
گفتمش به ميمنت حضورت ببارد . . .
امشــــــــب غمگینم!
همانند روحی که قدرت تسلی دادن
به بازماندگانش را ندارد….!!
كجاى دنیام…؟؟؟
كجاى دنیا ایستاده ام؛
كه دیگر نه آفتاب گرمم میكند
و نه مهتاب سرد…
كجاى دنیا نشسته ام؛
كه دیگر نه دیوان شاملو آرامم میكند
و نه لیوان مقعر…
نمیدانم كجا هستم
هر كجاى دنیا هستم گویى یك نفر…
دار و ندارم را با خود به یغما برده است!
دیگر کمتر اشـــک می ریزم …
دارم بُزرگ میــشوم یا سنـــــگ …؟!
نمی دانم ..!
به گمانم يادت پنجره احساسم راميكوبد،چراكه در دلم هواي دلتنگي به پاست
از “تو” دلگیر نیستم ، از دلم دلگیرم که نبودنت را صبورانه تحمل میکند !.
از پرچین امیدهایت چتری برایم بفرست ، من خیس دلتنگی هایت شده ام
هی با توام . . .

وقتی میخواهمت و نیستی ،هیچ اتفاق تازه ای نمی افتد . . .

فــقــط ،فقط ذره ذره آب میشوم . ..میفهمی؟!

ﺑـﻪ ﻣـﻦ ﯾـــــﺎﺩ ﺑـﺪﻩ
ﺍﻧـﺴــﺎﻥ ﻣﺪﺭﻧﯽ ﺑـﺎﺷـﻢ
ﻭ ﻫـﺮ ﺑـﺎﺭ ﮐﻪ ﺩﻟﺘـﻨـﮕـﺖ ﻣﯽ ﺷـﻮﻡ
ﺑـﻪ ﺟـﺎﯼ ﺑـﻐـﺾ ﻭ ﺍﺷـﮏ
ﺗـﻨـﻬـﺎ ﺑـﻪ ﺍﯾـﻦ ﺟـﻤـﻠـﻪ ﺍﮐـﺘـﻔــﺎ ﮐﻨـﻢ ﮐﻪ
ﻫـﻮﺍﯼ ﺑـﺪ ِ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ
ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﻓـﺴـﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﻨـﺪ . . .
براي چشمهايم “نماز باران” بخوان…!بغض كرده،ابريست،اما نميبارد…
اشبزيم خوب نيست
اشك بشت با ميخواهى برايت بريزم
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑـــﺮﺁﮮ ﺗـــــــﻮ …
ﻧــﻤـﯿـﺪﺁﻧـﻢ ﭼــﻄـﻮﺭ ﻣـﯿﮕـﺬﺭﺩ!…
ﺍﻣــﺂ ﺑــــﺮﺁﮮ ﻣــﻦ … ﺍِﻧـﮕــﺂﺭ …
ﺧـﻨـﺠـﺮ ﺑــﺮ ﮔـﻠـﻮﯾـﻢ ﮔــﺬﺍﺷـﺘـﮧ ﺍﻧـﺪ …
ﺍﻣــﺂ ﻧـﻤـﯽ ﺑـﺮﻧـﺪ …
ﭼﻪ ﺟﺎﻥ ِ ﺳﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺷﻌﺮ
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻤﺎﻡ ِ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﺪ…✘
گریه ی هر شب من شده عادت تنهاییم…
عشتق تو ،تودل من شده باعث رسوایم…
وای از تنهایی تنهایییییییی…
قلب دیونه ب من هنوزم دوست داره.
شعر را دوست دارم
که می‌تواند زمان را نگه دارد
و تو را کنار من
بی‌آنکه پیرت کنم
و سنگینی کنم بر شانه‌ات
گاهی
به من فکر کن
مثل دستی ناشناس
در بریده ای از عکسی قدیمی
شبه چشم به راهی و بی طاقتی
به اندازه ی ساله هر ساعتی
بیا زود باش مثل اون روزا
برات گل گرفتم,گل صورتی
قشنگی فاصله ها در این است که گاهی بیادمان می اندازد کسی هست تا دلتنگش شویم .
اگردلت گرفت سكوت كن!!
اين روزهاهيچكس معنى دلتنگى رانميفهمد…
در گذر از کوچه بن بست دلم
دوسه خطی بنویس
بردر و دیوارش
عکس چشمى توبکش
از جدایی گریان
زیر آن عکس یک جام شراب
عاری از هر می ناب
و پراز هیچ بکش
اندکی صبروکمی طاقت کن
میکند پربارش
اشک آن چشم سیاه
و اگرطاقت دل داری تو
کمی از جام بنوش

ﺣﺘـے ﻭﻗﺘـے ﮐﻨﺎﺭَﺕ ﻫﺴﺘﻢ . . .

ﺍﻳﻦ ﺩﻝِ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ . . .

ﺗَﻨﮓِ ﺗــــــــــــﻮ ﺳﺖ . . .

ﻣﺮﮒ ﮐﻪ ﺯﻭﺭﮐﯽ ﻧﯿﺴﺖ , ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ , ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ
ﻧﯿﺎﯾﯽ ﻣُﺮﺩﻩ ﺍَﻡ
ﻫﻤﯿﻦ
ﺍﺯ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﮐﺒﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﯽ ﺭﻧﮓ
ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ
ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ
ﮐﻪ ” ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ “
ﻗﺎﯾﻤﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺗﻮ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﯼ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻮﺷﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ
ﻭﺳﻂ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻌﺮﻫﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻧﺸﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ…✘
دلتنگ ميشود اين دلم

گاهي

خيلي ساده

دلتنگ شدم..!
نمیدانم براى او… یا شاید براى دیروزهایى که با او سر کردم…!
ﺧﻮﺩﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ
ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯾﺖ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ …
دلتنگ که می شوم…

چشمهایم را روی هم می گذارم.

بلکه یادت را فراموش کنم…

تو بگو دلکم..

مگر می شود «او» را فراموش کرد؟؟؟

عادت کرده ام نگاه کنم به آدم هایی که از دور می آیند،

تا آن زمان که ثابت شود

””تو”” نیستی . . . . .

دلم برای بی کسی هایم میسوزد….

برای آن وقت هایی که کسی نیست تا محرم دل شکسته ام شود تا بگوید دندان بگذار بر این جگر سوخته!!!

خیلی وقت است که حرفهایم بغضی شده در کنج این گلو و آزارم میدهد و بی قرارم کرده….

این روزگار با من بد تا کرد ، از من دخترکی ساخته که خود را نمیشناسد و باور ندارد، دخترکی که اعتماد به کسی ندارد و همه برایش غریبه اند…

آری دیگر نایی برای بلند شدن ندارم………

دیگر نه صبر و حوصله ای دارم برای ادامه این راه و نه توان رویارویی با سختی ها!!!!!!!!

بچه که بودم به سختی ها میخندیدم ولی حالا چه قهقهه ای میزنند سختی ها!!!!!!!!!

آخر مگر می شود بدون تو لحظه ای “آرام بود” “آرام خفت” “آرام گریست”

باید فریاد نبودنت کنارم را برآورم !!!

شاید دل خدا به حالم بسوزد و زودتر مرا به تـــــــــو برساند …

هرازگاهي صدايي در گوشم ميپيچد و من با سرعت بر ميگردم اما چيزي نيست جز خيالت که راحتم نميگذارند ولي باز هم پاسخ ميدهم “جانم “
هر چقدر که سرتو گرم کنی، هر چقدر که حواستو پرت کنی،
هر چقدر که دور و برتو شلوغ کنی، باز تو یه لحظه میاد و مچتو میگیره…
دلتنگیو می گم..!

نحس ترین روز سال روزی بود که فهمیدم یک عمر باید بی تو تحویل شود سالهایم…

از فاصله…،
باز امشب دل من میگیرد
با یادش
به دلم میگویم :
خودمانیم ، تو هم
چیزی از فاصله ها میفهمی …!
شب ولالایی ومهتاب فرصتی از سر بودن من وآغوش وغزلهام باز یه عمری چشم براهت
اين روزها هيچكس معني دلتنگي را نميداند،وقتي مي گويى دل تنگتم،يا لبخند ميزنند يا…
تو لطف داري…
. خیلی سخته دلت هوای یه نفر رو بکنه
ولی نتونی بگی
خیلی سخته دلت بخواد صداش رو بشنوی
ولی نتونی زنگ بزنی.. .
نميدانم دردم چيست؟ از تنهاييست
يا بودن کسی كه دوستش دارم ونيست 

ای شمع آهسته بسوز که شب دراز است
ای اشک آهسته بریز که غم زیاد است
وقتی تو خیابون پشت سر هم سیگار دود میکنم ، همه یجوری نگام میکنن و میگن : جوون حیف شدش ، ولی روزی که داشتم زار زار گریه میکردم ، ینفرم با خودش نگفت : طفلی چی میکشه با غمش..
غریبه ام….
برای همه حتی خودم….
غریبانه مینوازم سازشکسته ام را….
بارهانواختم تابه اهنگ لمس دستانت شبیه شود…یک بار…دوبار…سه بار……شایدصدوبیست بار….یاصدوبیست وهشت بار….
هنوزدلم انتظارمیکشد!
این روزهای سردراچگونه برای خودت گرم کرده ای؟؟؟
چه کنم؟!!!
دلتنگم و حرفهایم نا تمام
این روز ها کمی هم می ترسم
چون پایبند شده ام
پایبند خرده ریزی به نام زندگی
دلم
هی
دارد می گیرد
این روزها …
برای دستانی
که دیگر
نمی خواهم داشته باشمشان !
دلم تنگه ببار بارون /شریک گریه ی من باش/به جای اون که پیشم نیست/رفیق غصه ی من باش /ببار ای نم نم بارون/تو این حال پریشونی /دارم از غصه میمیرم /تو درد عشق و میدونی
/ببار ای ابر بارونی/ دلم از بی کسی خونه /صدای تو برای من/ مثل لالایی می مونه/ببار اون برنمیگرده/ کسی که سرنوشتم بود/همون که خالیه دستام /برای داشتنش کم بود/ببار ای مثل من عاشق/ ببارای مثل من تنها
/منم مثل تو دلتنگم/ منم خسته ام از این دنیا/من ویاد کسی بنداز/که چشماش شعر بارونه/کسی که هستیه من بود/ولی رفته از این خونه
/میدونم برنمیگرده/میدونم قسمتم اینه
/چشمام تا آخر دنیا/دیگه اون ونمی بینه
::
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس . . .
::
عابر کوچه ی شبهای دلم… سمت تنهایی این بغض نگاهم برگرد… چشمهایم پرباران شده است… آسمانم شده تاریک تو ماهم برگرد…
جدا موندن از کسی که دوستش داری فرقی با مردن نداره ، پس عمری که بی تو میگذرد مرگیست به نام زندگی .
دلم تنگ است …
پرواز ميخواهم؛
تا كجايش را نميدانم؟
از زمین بيزارم…
بانوی من….
گیسو بگشای
غم شب های جدایی….
به بلندای
شب موی تو نیست
دقيقا زماني که داري توي بي‌خيالي همه چيو فراموش ميکني
يهو يه آهنگي
يه نوشته‌اي
يه اسمي
يا حتي يه حرفي …
همه خاطراتو مياره جلو چشمت …
عادت کردم به ديدنت……

عادت کردم به بودنت…….

عادت کردم به شنيدنت……

من حالابااينهمه عادتهاى باتوبودن…
بى توچه کنم؟!
آدمــــــا
گاهی لازمه چند وقــت کرکره شونو بکشن پاییـــن
یه پارچـــه سیـاه بزنن درش و بنـویسن:
کسی نمـــــــرده
فقط دلـــــــــم گرفتــــــه…!
نگـــران مــَن نبـــــاش…

گرمـَـــــم…گرمـِـــه گـَــــــرم!
فقـط گـــاهی که حواســـم نیســت یخهـــای قلبـــم آب میشــونـــــد واز چـَـــشمانـَـــم قطـــره قـَـــطره میچکنــــد!

نگـــَـــــران مـَــــن نبـــــــاش!
بگـــــذار به حســـاب حـــواس پـَـرتــــــی ام!!

نگـَــــــران مـَـــــن نـَـبـــاش!
خودت که میـــدانی بـــــرای مـَــــن قـَــلبــــی نمـانـــده که گـَــــرم گـَـــــرم بتـَــپــَــد. . .

یخهــــایش گـــــــاهی,فقـط گـــــــــاهی تا مـَـــــغز استخـوانهــایـَـــم تیــــر میکشـَــــد
صـــــدای ناهنجــــاری از اعمـــــاق وجـــودم بوجـــود میـــــاوَرَد. . .
مـِثـــــــل یـک ” آه ” از تـَــــه دل. . .

عروسك خيمه شبازي تو كه بودم دنيايم قشنگتربود،تورفتي من شدم شاهزاده ي قصه هاولي حالايك لبخندهم ندارم.گفتي:مابه دردهم نميخوريم اماهرگزندانستي ك من تورابراي دردهايم نمي خواستم.
قسم به ماهیان قرمزی که درغربت و تنهایی زندگی میکنند…
به گل های آفتابگردان که همیشه دلتنگ نورند…
دلم برای نگاه تو تنگ شده
به کبوترانی که ناگهان در سینه آسمان گم میشوند…قسم…
دلم کودکانه برایت پر پر میزند…
دلتنگتم به اندازه ی پلک هایی که در زمان خیال پردازی هایم. . .

زدم و چه بسیار خیالاتی که در ذهن پروراندم . . .

ﺩﻟﺘﻨﮕــیهاﯾــــَﻢ ﺭﺍزﯾﺮ ﺑﻐـﻞ ﺯﺩﻩ ﺍَﻡوﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍَم دﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ِﺭﻭﺯهاﯼ ِﻣﺒـﺎﺩﺍ!ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗــﻮﻫﻤـﯿﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕـیها ﯾﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺑﯽ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﺁﯾﻨـﺪ
ﻭ …ﺧﯿﺎﻝ ِ ﺭﻓﺘﻦ ﻧـﺪﺍﺭﻧﺪ..
هميشه دوربودن به معنای فراموش کردن نيست گاهي فرصتي است براي دل تنگ شدن
صدات نيست… تصويرت هم همين طور، اما مهرت آنتن ميده… قد آسمون…
اسمان،دلم بسی گرفته است!
میخواهی بجای توهم ببارم؟!
__/ΓΠ_
””-O—-O-””
برات آژانس فرستادم سوار شو بيا
دلم برات تنگ شده!

ولی مث همیشه دیر متوجه میشیو آژانسم میره :-!
قبول دارم تمام این گلایه ها از دلتنگی
آغوشیست که ندارمش ….
…دﻟــﻢ ﮐــﻪ ﻣﯽ ﮔــﯿﺮد

ﺑـﻪ ﺧـﻮدم وﻋـــﺪﻩ ی روزﻫـﺎی ﺧـﻮﺑـــــــ را ﻣـﯽ دﻫــﻢ

…از ﻫـﻤـﺎن روزﻫــﺎی ﺧـﻮﺑـﯽ ﮐــﻪ

ﺳـﺎﻟـﻬـﺎﺳـﺘــــ ﺑـﻪ اﻣـﯿـﺪ رﺳـﯿـﺪﻧﺸــﺎن ﺗـﻘـﻮﯾــﻢ را ﺧﻄـــ ﺧــﻄــﯽ ﻣـﯽ ! ﮐـﻨـﻢ

DelaT k tange yeknafar bashad,khode khoda ham biyayad ta khosh begzarad va lahzei faramosh koni,fayede nadarad!ta nayayado nabashad,hichchiz dorost nemishavad.
ﻛﺎﺵ ﺍﺩﻣﺎ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻠﻔﻦ ﻭ ﺑﺮﻣﻴﺪﺍﺷﺘﻦ ﺯﻧﮓ ﻣﻴﺰﺩﻥ ﻣﻴﮕﻔﺘﻦ :ﺑﺒﻴﻦ!
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺧﻴﻠﻲ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ… ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﻪ ﻫﻢ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﺩﻡ..
شب که می شود دلم وجودت را می خواهد نــــــــه اینکه آغوش گرمت را نــــــه فقط اینکه باشی و در گوشم بگویی “شب بخیر”
گل نازم دلم تنگه نذاشتن پیش هم باشیم
باید هر دو جدا از هم شریك درد و غم باشیم
دلم تنگه واسه چشمات

دلم تنگه گل نازم منم مثل تو دلگیرم
میدونم عاقبت یك شب از این دلتنگی میمیرم

دلم تنگه گل نازم نگی از تو جدا بودم
اگه پرسیدن اون كی بود نگی من بی وفا بودم
دلم تنگه واسه چشمات
در صدا کردن نام ت
ویک “کجایی” پنهان است
یک “کاش می بودی”
یک “کاش باشی” !
ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﯽﺷﻮﺩ..
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ..
خدایا..!
ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﻐﺾ ﺭﻭﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻤﯽﻛﻨﺪ..؟
دلم واسه خودم تنگ شده چقد صدام بی آهنگ شده زندگیم بی تو بی رنگ شده منو از این قفس رها کن دوباره اسممو صدا کن یه بار تو چشم من نگاه کن خدا فکری به حال ما کن خدا فکری به حال ما کن
دلتنگم!!

و این درد کمی نیست…
پشت هیچ خط تلفنی
صدایی
که بتواند دلم را بلرزاند نیست…

شهامت میخواد”بدون اشک”خاطراتت رو مرور کنی…
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﺍﻧﻮﺯﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ ﻧﻪ …. ﻓﻘﻂ …. ﺩﻝﺗﻨﮕﯿﺖ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ …
ﺑـﻌـﻀـﯽ وﻗـﺘـﺎ اوﻧـﻘـﺪ دﻟـﺘـﻨـﮕـﺶ ﻣـﯿـﺸـﯽ ﮐـﻪ اﮔـﻪ ﺑـﻔـﻬـﻤـﻪ ﺧـﻮدش از ﻧـﺒـﻮدن ﺧـﻮدش ﺧـﺠـﺎﻟـﺖ ﻣـﯿـﮑـﺸـﻪ…!!
صداکن مرا که صدایت زیباترین نوای عالم است,صداکن مرا که صدایت قلب شکسته ام راتسکین می دهد
صداکن مراتابدانم که هنوز از یادنبرده ای مرا,نشسته ام تاشایدصدایم کنی ومحبت بی دریغت رانثارم کنی…صـــــداکن مرا
نه لبخندی…
نه کلامی…
نه صدایی…
چقدر نفس کشیدن سخت است…
بدون تو…
ﺑﺒﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺒﺎﺭ ﻭ ﺑﺰﻥ ﺑﺮ ﺟﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﺗﺸﻨﻪ
ﮐﻪ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﻫﺎ ﺑﯿﺰﺍﺭﻡ
ﺑﺒﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﻋﺎﺷﻖ
ﮐﻪ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﻟﺘﻬﺎﺏ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮔﺮﯾﺰﺍﻧﻢ
ﺑﺒﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺒﺎﺭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﯽ ﺍﺷﮏ ﯾﺎﺭ ﻣﻦ
ﮐﻪ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺍﺷﮏ ﻫﺮﺍﺳﺎﻧﻢ
ﺑﺒﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺒﺎﺭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻟﺐ ﻫﺎﯼ ﺁﺷﻔﺘﻪ
ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺮ ﺷﺪﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﺮﺭ ﺑﺎﺭﺵ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ
ﺑﺒﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﭘﺲ ﮐﺠﺎﯼ ﺁﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﯿﻨﮕﺮﯼ
ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺑﺒﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺲ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﻗﻠﺐ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺲ ﺑﯽ ﺭﻧﮓ ﺍﺳﺖ
ﺑﺒﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺩﻟﯽ ﺁﺷﻔﺘﮕﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻟﯽ ﺑﯽ ﺗﺎﺏ ﺍﺷﮑﯽ ﺳﺖ
ﻭﻟﯽ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺷﺮﻡ ﺑﯽ ﯾﺎﺭﯼ
ﭼﻪ ﺧﺸﮑﺎﻧﺪﻩ ﭼﺸﻤﯽ ﺭﺍ
ﺑﺒﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺒﺎﺭ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺮ ﻗﻠﺐ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ
ﺑﺒﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺒﺎﺭ ﻭ ﺑﯽ ﻣﻬﺎﺑﺎ
ﺩﺭ ﺩﻟﯽ ﺯﺍﺭ ﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﯼ ﻭ ﺭﻫﺎﯾﺶ ﮐﻦ
دلم از نبودنت پراست,آنقدركه اضافه اش ازچشمانم ميچكد!
اجازه …؟
اشک سه حرف نداره
اشک خیییییلی حرف داره
sتا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت ؟ / تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت تا به کی با ضربه های درد باید رام شد / یا فقط با گریه های بی قرار آرام شدبهر دیدار محبت تا به کی در انتظار / خسته از این زندگی با غصه های بی شمار. . .
دلم براي قديميهاي يک نفر تنگ شده .. اين آدم جديد ، ديگر دل مرا تنگ نمي کند …
باید دهان را مهــر و موم کرد !وقتی تنها یک حرف میتواند اینهمه فاصله بیارد!یکی را ، به ” قربت ” !دیگری را ، به ” غربت ” !
.ﻃﺮف ﭼﭗ ﭘﯿﺮاﻫﻦ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﺪﺗﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﯿﺮ ﻣﯿﮑﺸﺪ !… ﭼﻪ ﭘﯿﺮاﻫﻦ ﻫﺎى ﻋﺠﯿﺒﻰ،ﺣﺘﻰ وﻗﺘﻰ ﺗﻨﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻃﺮف ﭼﭗ ﺳﯿﻨﻪ ام درد ﻣﯿﻜﻨﺪ
ازسینه تنگم دل دیوانه گریزد/دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد
اَز یِـڪ روز،

از یِـڪ جــآ،

اَز یِـڪ نَفــَـــر،

بـہ بـَـعـد…!

دیگَـر هـیچ چیـز مِثـلِــ قَبـل نیستــ!

نـہ روزهآ، نـہ رنگ هآ،نـہ خیـآبـآטּ هآ

همـہ چیـز مـﮯ شـود: دلــــتــنـــگـﮯ…!

ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺴﻮﺯﺩ ﺍﺯ ﺑﺎﻏﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺴﻮﺯﺩ
ﻧﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﻧﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ
ﻧﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﺍﺯ ﺳﺮ ﯾﺎﺭﯼ
ﻣﺮﺍ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﯼ
ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﯿﻢ
ﺑﻪ ﺟﺰ ﺑﺎﺭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﻧﺒﺴﺘﯿﻢ
ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﻣﺮﮒ
ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺟﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ
ﻋﺠﺐ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﺩﻧﯿﺎ
ﻋﺠﺐ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﺩﻧﯿﺎ
این اشک های بی دلیل من

باز هم تو را بهانه می کنند!

می بینی….

چه شادمان بر سرسره گونه های من میلغزند؟!

حق دارند،

آخر از زندان دلتنگی من، این بار هم گریخته اند✔

در گوشه ای، تنهای تنها و خسته از این دنیا.
دوباره این دل بهانه می‌گیرد و درد دلتنگی را در دلم بیشتر می‌کند.
خیلی دلم گرفته است، مثل همان لحظه ای که آسمان ابری می‌شود…
خیلی دلم گرفته است، مثل همان لحظه ای که پرنده در قفس اسیر است
و با نگاه معصومانه خود به پرنده‌هایی که در آسمان آزادانه پرواز می‌کنند،
چشم دوخته است.
ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼِ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﺩﺍﺭﻡ .
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻥِ ﺗﻮ ﺯﻭﺩ ﺑﻪﺧﻮﺍﺏ
ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ …!✘
می نویسم
بلکه گردش بی وقفه قلم
از حجم سنگین دلتنگی ام بکاهد..
می نویسم
بلکه موسیقی بی کلام قلم کاغذ
کمی آرامم کند..
کمی آرامم
می نویسم تا بدانی…
من گیج خاطرات خاموشم، تو چرا گیج میزنی..؟این دل ارام بشو نیستتتت چه کردی با من، نفس من
امروز که من از تو و تو از من دوری تنها یاد توست که همخانه دل تنهایم میشود
دل، گـرفتگي اش بـه كــنار …تنگـــي اش هــم كـه خـب ،عــادت شــد!
مـردگـي اش هـم بـي خـــيال!
امـا لعنتي ،نگـــران است .!.!.
بى عشق رخت زمانه زندان من است ،دلتنگم وديدارتو درمان من است.
بيادتم…
-یکی بود…
تو بودی،
می­آمدی، خواب از سرم می­پرید.
نمی­آمدی، تا صبح برایت می­نوشتم.
دلم تنگ می­شد، خیره می­ماندم به عکست.
یک روز پرت شدم به
-یکی نبود… توی کهکشون دور هیچکس نبود.
نه تو هستی،
نه دفتری دارم،
نه عکست…
حالا تا به تو فکر نکنم، خوابم نمی­برد.
همه خیال می کنند
که تو وجود داری!
و من به آنها می خندم که نمیدانند
” تو”
تنها،
تَوهمِ شیرینِ ساعت های دلتنگی منی
که روزها ،
جایی درون من زندگی می کنی
و شب ها
در شعرهایم قدم می زنی…
ﺗﺮﮐﻢ ﻣﮑﻦ
ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﻋﺘﯽ
ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﭼﻮﻥ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ
ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺭﻡ ﻓﺮﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﯾﺨﺖ
ﻭ ﻏﺒﺎﺭ
ﭼﻮﻥ ﻫﺎﻟﻪ ﺍﯼ .
ﺟﺎﯼ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺷﻨﻬﺎ ﺍﻣﯿﺪﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﻭ ﻣﮋﮔﺎﻧﺖ ﺁﺭﺍﻣﺸﻢ .
ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﯾﻦ !
ﺗﺮﮐﻢ ﻣﮑﻦ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ .
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﺪﺍﻭﻣﻢ
ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮔﺸﺖ ﺁﯾﺎ؟
دلتنگي هايم را با كدام قايق خالي روانه دل درياييت كنم تا بداني دلتنگتم
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ
« ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﺩﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿـــــــﺂﻭﺭﻡ
« ﯾﮑﺴﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ …
«
« ﻣﻦ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ …
« ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﻢ ﻣﻦ
« ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
« ﺁﻩ
«
« ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺷﮏ ﺭﻳﺨﺘﻦ
میگن باران مظهر دلتنگی های عاشقانه است.ببین چکار کردی با دلم که در آسمانش
برف میبارد.
دلــم کــه برایــت تنــگ مــی‌شود ،

ســرک میـــکشم لابــه‌ لای نوشتــه‌هایـــم ،

هیــچ جــای دیــگری نیــست کـــه اینــقدر پــر بــاشد ازتو

ای کاش دلت از دل تنگم گذری داشت / ای کاش نگاه تو براین سونظری داشت…
اي غم كه حق صحبت ديرينه داشتي
باري چو ميروي به خدا مي سپارمت
شهريار
پایه پنجره نشستم کوچه خاکستریه باز زیره بارون …من چه دلتنگم امروز..انگار از همون روزاست حال و هوام رنگ توء کوچه دلتنگ توء..دلم گرفته دوباره هوایه تو رو داره چشمایه خیسم واسهء دیدنت بی قراره این راهه دورم خبر از دل من که نداره ..
ﺁﺩﻡ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﻳﺎﺩﺵ ﻧﻤﻴﺮﻩ !
ﻓﻘﻂ ﻳﺎﺩ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ ﺭﺍﺟﺒﺶ ﮐﻤﺘﺮ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ …
ﺑﻬﺶ ﮐﻤﺘﺮ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻪ … ﺩﻟﺶ ﮐﻤﺘﺮ ﺗﻨﮓ ﺑﺸﻪ
عابرانی که از کنارم میگذرند مست عطر تنم میشوند و نامش را که می پرسند،دلم می لرزد چگونه بگویم خاطرات توست..؟
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها…
تهی از موج و سراب…
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من…
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
دریابالامی آید
ماهی ها گریسته اند
چشمانـــــم را ديگـــر باز نمي كنم
ديدن اين همه جاي خالي ” تـــ ـ ـ ــو”
عاقبتـــــــ مــــرا .. يا مي كشد يا كـــــور مي كنـــد✔
مسافر بی بدرقه ی مـــــن!

اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جـــــا ماندم

باز به غیرت چشمانم آبی پشت سرت

ریخــــــت.

ﻧﺒـــــﻮﺩﻥ ﻫــﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺧﯿــــﺎﻝ ﺑﻮﺩﻧـﺘـــــــــ
ﺑــﮧ ﻫــــــﻢ ﺑـﺎﻓـﺘــــﮧ ﺍﻡ
ﭼـــﮧ ﺳــﻨﮕﯿـــﻦ ﺷـــﺪﻩ ﺍﯾـــﻦ ﺷـــﺎﻝ
ﮔــﺮﺩﻥ
ﺩﺍﺭﺩ ﺑـــﻐــﻀــﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﻠــــــﻮ
ﺧﻔــــﮧﻣﯿﮑـﻨــــــﺪ !…
سر راهت بشینم خسته خسته، گل ریحان بچینم دسته دسته، گل ریحان ولی بویی نداره، دل من طاقت دوری نداره.
بدترین دلتنگی اینه که حضور یکیو حس کنی ولی کنارش نباشی…!
آزمايش ضربان قلب نشان داد كه چندين گذرگاه عشق نياز دارم تنهايي سرخ رگهايم را مسدود كرده و آنها ديگر نمي توانند به قلب خالي ام خون برسانند دلتنگتم…
ﺳﻼﻣﻲ ﮐﻦ !…
ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻴﺖ ﻗﺴﻢ ﺩﻟﻤــ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ … .
صدای باران می اید دلی جای تنگ است تو گریستی یا من؟؟
ميگن پشت سر مسافر آب بريزى برميگرده…
اشک که از آب زلالتره چرا مسافرم برنميگرده…؟✔
درختان فصل هاست همانند من به انتظارت نشسته اند
انقدر منتظر ماندند که فصل ها از پی هم آمدند و رفتند
اما بهار نیامد تابستان نیامد زمستان نیامد
پاییز مردانه ایستاد
مردانه نبودت را ماتم گرفت
پاییز را درک کن نازنینم
برگ ها را دلتنگی نبود تو زرد کرد
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭽﮑﺲ
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﻦ ﺗﻨﮓ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪﺷﺪ… ﺑﺮﺍﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻧﻢ، ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﻢ، ﺍﺫﯾﺖ ﮐﺮﺩﻧﻢ… ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﮐﻪ ﺩﺭﮐﻨﺎﺭﻡ ﺩﺍﺷﺘﯽ… ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪﮐﻪ ﺩﺭﺣﺴﺮﺕ ﺗﮑﺮﺍﺭﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻮﺩ… ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺗﮑﺮﺍﺭﻣﻦ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪﺷﺪ
وقتي دلتنگ ميشوم تو را در ميان اشکهايم مي بينم ولي اشکهايم را پاک مي کنم
تا کسي تو را نبيند ……….
ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ …
ﻋﻴﻦ ﺁﺗﺶ ﺯﻳﺮ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺍﺳﺖ …
ﮔﺎﻫﻲ ﻓﮑﺮ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ …
ﺍﻣﺎ ﻳﮏ ﺩﻓﻌﻪ …
ﻫﻤﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﻣﻴﺰﻧﺪ !…
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻪ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺳﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﺯﻫﻦ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﻫﻢ ﺑﯽ ﺭﻧﮓ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮﮐﺲ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ
ﺁﺭﯼ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
شب شرابي خوردم ومستي مرادربرگرفت، دوريت امدبيادم هستي ام اتش گرفت
در همه جا هستی

در نوشته هایم

خیالم
آرزوهایم

فقط آغوشم از تو خالیست…

شایدنقاش خوبی نباشم ولی لحظه های بی تورادردکشیدم تونبودی ببینی ازغم دوریت چی کشیدم
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ …
ﺁﻥ ﺑﺎﻻ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ …
ﮐﻤﯽ ﭘﺎﺋﯿﻨﺘﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻗﻠﻢ …
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻧﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ، ﻧﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﻗﻠﻤﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﻧﻮﺷﺖ …
ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ
وقتی دلتنگ هستم
چقدرحسودمیشوم!!!
حتی نمیخواهم لحظه ای پیش خودت باشی
چه برسدبادیگری…!!!
گریه های شبانه ام را اگر باور نمی کنی
از جیرجیرک های کنج اتاقم بپرس
که هرشب هق هق گریه ی من
جیرجیرشان را در گلویشان خفه می کند….
گل زیبای محبتت در دلم پژمرده / ز من چیزی نمانده جز تنی آزرده با خیالت می گذرانم زندگی را / اما چه فایده زندگی هم بی تو مرده
دلم خونه
از دست اونی که نامه هامو نمیخونه،
کنار من نمی مونه ،
وقتی که پیشمه انگار تو زندونه،
دلم خونه واسه آوازی که دیگه
از سر شوق واسم نمی خونه،
ببین حالم پریشونه
مثل گنجشک تو زندونه…
دلم خونه دلم خونه !
چرا با من نمیمونه؟
همه بهانه هایم از نبودن توست
اگر باشی…
اگرباشی..
از هزار و یک بلاهم بهانه نمی گیرم

Donya mesl paeeze,ham ghashange ham ghamangize. Ghashangish bekhater toe,ghamangizish bekhater dori toe!:-)
عصر گرفته ی پاییزی

وقتي نگاه پنجره در كوچه پرسه مي زند

وقتي باران ابر قلب سنگي زمين را عاشق مي كند

وقتی چترها روی سر مردم با غرور دلبری می کنند

من همين جا

پشت همين پنجره بخار گرفته

هنوزهم باور دارم

تنهايم

و

هنوزهم دلتنگم

با اين همه خاطره….

هيچ چيز عوض نشده

همه چيز همان بود كه وقتي توبودي

حتي من

هنوزهم همانم

اما

كمي دل تنگ تر

با همان حس هميشگي

اما كمي

منتظر

هنوزهم دوستت دارم

با همان بعض هميشگي…

ﯾﺎﺩَﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﮕﻮﯾـَﻤَـﺖ
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨـﺪﻫﺂ
ﺁﻥ ﻫﻢ ﻧﺎﮔﻬـــﺎﻧﯽ،
ﻧﺜـﺂﺭﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ِ
ﺑﯿﻘــﺮﺍﺭَﻡ ﻧﮑﻨﯽ؛
ﺩﻟــَﻢ
ﻃﺎﻗﺖ ﺍﯾﻦهمه ﻋﺎﺷﻘﯽ ِیکﺟﺂ ﺭﺍ ﻧﺪﺍرد..
ﯾﺎﺩﺕ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ؟ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺎﻩ ﻭ ﺑﯽ ﮔﺎﻩ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﺯﺩ،
ﭘﻨﺠﺮﻩﺍﯼ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ, ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺎﺧﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﯾﺪ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ … ﺁﻧﭽﻪ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺭﻧﮓ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺗﻨﮕﻢ ﺷﺴﺘﻪ ﺷﺪ. ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻮﺍﯼ
ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻢ ﻭ ﭼﻪ ﺯﻭﺩ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎ ﺟﺎﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ
از دیروز که لبخند زدی هزار سال میگذرد تو رفته ای …و لبخندت به جا مانده که امروز به من میخندد…

کاش روزهای دلتنگی من مثل داشتن تو کوتاه بود…

اشتباه نکن
بیش از آنکه دلم برای تو تنگ باشد
برای آن منی که تو را نمیشناخت تنگ است.
ازگلچين مهربانيت چتری برايم بفرست كه من خيس دلتنگيت
نباشم – – –
ﮔﻠﻮﯼ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺘﺮﺍﺷﻨﺪ
ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﻮﺩ
ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺩﻝ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﻠﻮﯼ ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ
ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺧﻔﻪ ﮐﻨﻨﺪ ….
دلم به لکنت افتاده
مدام هق هق میکند !!!
ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ؛ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺕ ﻫﺎ ﺑﯽ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺳﺮﺍﻏﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺁﻭﺍﺭﻩ ﺑﮕﯿﺮﯼ ، ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ:ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ…. ﯾﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ ؟!ﯾﺎ ﻣﻌﻨﯽ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ!ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺧﻮﺩﺕ ؛ ﻣﻦ ﺩﮔﺮ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﭙﺮﺩﻩ ﺍﻡ
سلام سوداى عشق باورات هست. که در مرداب عشقت غرق گشتم.چرا برسر مزارم نيلوفر مرداب نميگذارى تو را چشم در راهم
عزیز بودن آدما به این نیست که وقتی میبینی شون چقدر از دیدنشون خوشحال میشی ، به اینه که وقتی نمیبینی شون چقدر دلت براشون تنگ میشه !
این روزها دلتنگم باور کن این یکی دیگر شعر نیست گـاهــــی لـال مـــی شود آدم حـرف دارد!!ولــ ـــ ـ ـ ـ ـی کلمه نـدارد …
عذاب رفتن تو هیچ وقت نشد باورم…
به اخرش رسیدم نفسمو میشمرم…
بیا ببین چه ساده توی خودم شکستم…
رفتی و جا گذاشتی یه عکس کهنه دستم…
نیستی…
عیب نداره…
بارون هست یادتم هست…
با هم قدم میزنیم و به دروغهای شیرینت فکر میکنیم.
شايد به هم باز رسيم.روزى كه من به سان درياي خشكيدم وتو چون قايقى برخاك مانده
لمس ﮐﻦ ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ …

ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺟﺎﯾﺖ ﺧﺎﻟﯿﺴﺖ …

ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻲ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ …

ﻟﻤﺲ ﮐﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻟﻤﺲ ﻧﺸﺪﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻥ …

ﻛﻪ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﺮ ﻗﻠﻢ ﻭ ﻛﺎﻏﺬ ﻣﻲ ﭼﻜﺪ …

ﻟﻤﺲ ﮐﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﻴﺲ ﺍﺷﻚ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭘُﺮ ﺷﯿﺎﺭ …

ﻟﻤﺲ ﮐﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ …

ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻲ ﻣﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻫﺴﺘﻢ٬
ﻟﻤﺲ ﮐﻦ ﺍﯾﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺳﺎﺩﻩ ﻧﮕــــﺬﺭ …

ﻟــﻤـــــــــــــــــــﺲ ﻛﻦ ..

دلم تنگ می شود گاهی…
برای یک دوستت دارمِ ساده!
دو فنجان
قهوه ی داغ!
سه روز تعطیلی در زمستان!
چهار خنده ی بلند!
و پنج انگشتِ دوست داشتنی!
که لابلای انگشتانم جای گیرد…
میگویند ” دلتنگ ” نباشم! …. خدای من انگار به آب بگویی:خیس نباش!!!
چه سخت ..

هم پاييز باشد !

هم ابر باشد !..

هم باران باشد ..!

هم خيابان ِ خيس باشد ..

امـــــا..

نه تـــــو باشي ..

نه دستي براي فشردن باشد !..

نه پايي براي قدم زدن باشد و ..

نه نگاهـــي براي زل زدن ……

آسمان دلم برای تو،آنقدرتنگ میشود
که آغوشم برایش کهکشان است
امروز را باید بشکنم
که چگونه در فراقت تاب آورده است
من از هر چه رنگ عادت بگیرد بیزارم
امروز را خواهم سوخت
گوییا به نبودنت عادت کرده
دلتنگی یعقوب هم در حد من نیست
او از وصال آخر قصه خبر داشت..
لحظه هایی هست که دلم برات تنگ میشه من اسم این لحظه ها رو همیشه گذاشتم
گاهی چنان دلتنگش میشوم گویی کشتی تایتانیک شده دریادم!غرق شده ولی زندگی میکند!!!
دلم واسه ي اون نگاه مخمليشوچشماي نازش تنگ شده كاش عشقموميفهميد
چشمم که به نداشتنت می افتد
پاک یادم می رود
چند سیب…
از باغ پیراهنت چیده ام!
که کدام شب ها
دانه دانه
بوسه…
بر لبانت گذاشته ام!
تو را به دلتنگی سوگند
به هراسی که جست وخیزکنان
حواس مرا پرت میکند
جانم را بگیر…
این عشق را از دلم برندار!
ضرورت بودنت همیشگی است…
فرقی نمی کندچه در کنار من…
چه در خاطر من…
ﻗﻠﺒﻢ ﻓﺪﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﻣﯿﺨﺮم.
ازاينجا… كه هستم!تا آنجاكه توهستي…!وجب به وجب دلتنگم…
آری فقط قلم شده غمخوار و زار من
او می نویسد از دل در انتظار من
دیگر نفس نمی شود انگار یار من
امشب تمام می شود از بغض کار من…
شايدآنروزكه سهراب نوشت:
تا شقايق هست زندگی بايدكرد…. خبری ازدل پردرد گل ياس نداشت… بايد اينطور نوشت:
هرگلی هم باشی چه شقايق! چه گل پيچك وياس! زندگی اجباریست! زندگی درگرو خاطرهاست! خاطره در گرو فاصله هاست فاصله تلخ ترين خاطرهاست
دیروز به چشمان تو گفتم که برو , امروز دلم بهانتو می گیرد!!!
عطر تو در تک تک لحظه هایم پیچیده !
کمی که دور شوی از تنهایی میمیرم . . .
نبودنت با تمام شدن یکیست !
هیچ وقت نرو و هر روز دنیایم را بساز . . .
هر دارو که علاج بود
در خانه داشتم
اما تنم در باد
به تماشای غزلهای آخر می رفت
امروز را بی تو خفتم
فردا که خاک را به باد بسپارند
تو را یافته ام
مگر تو نسیم ابر بودی
که تو را در باران گم کردم ؟✔
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ !
ﻫﺮﻛﺲ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﺪ ﺍﻣﺎ … ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﯽ ﺩﻭﺯﻡ !
وقتی که تو نیستی
با سبد سبد دلتنگی چه کنم؟
انگار با نبودنت
نام رنگ می بازد
دلم غمگین غمگین است
در این کومه
در این زندان
در این غوغای خاموشی
در این جشن فراموشی
در این دنیای بی مهر و کم آغوشی
دلم ترسیده و تنگ است
دلم ترسیده از آه پر از درد پدرهامان
و از چشم پر از اشک تمام مادر ها
دلم آشوب آشوب است
دلم سرد و تنم بی روح بی روح است
نمی خواهم، نمی خواهم دگر
این زندگانی را و دل را
نگاهم خیره بر بالا
به دنبال نگاهی ساده می گردد
و می بینم، و می بینم هوای گریه دارد آسمان هم پای چشمانم
می روم آرام
گونه ام خیس است
آسمان می بارد امشب بر من و بر گریه هایم سخت
اگر امشب هم ازحوالیه دلم گذشتی آهسته ردشو!غم راباهزاربدبختی خوابانده ام
شبيه برگ پاييزي پس از تو قسمت بادم

خداحافظ….

ولي هرگز نخواهي رفت از يادم

واين يعني در اندوه تو ميميرم

در اين تنهايي مطلق که ميبيني به زنجيرم

وبرف نااميدي بر سرم يکريز ميبارد

چگونه بگذرم از عشق!؟

از دلبستگي هايم!؟

چگونه ميروي با اينکه ميداني چه تنهايم!؟

خداحافظ تو اي همپاي شبهاي غزل خوانم

خداحافظ به پايان امد اين ديدار پنهاني

خداحافظ

بدون تو گمان کردي که ميمانم….

آدم خوب قصه های من !
دلتنگت شده ام.. حجمش رامیخواهی؟خدا را تصورکن…
زندگی را دوست دارم اما بی تو هرگز
دلتنگی مانند سردرد است دوستت دارم مثل استامیوفن چند لحضه درد راساکت میکنه بد دردازقبل هم زیاد تر میشه
اشکي که بي دليل بياد ، اشک دلتنگي نيست اشک بي کسي ست…
طعمی تلخ تر از دوری نچشیدم..
اما حرف تو که باشد،فاصله سم است.
پنجره ی باران خورده ات رابازکن
چندسطرپس ازباران…
چشم هایم راببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است…..
ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺳﺨﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻃﻠﺐ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯼ
ﺣﻞ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺑﻐﺾ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺍﺕ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺮ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻟﺞ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﻢ
! ﻓــــــــــــــﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﯿــــــــــــــﺸﻮﯼ…
روزی باز می گردی

آرام از پشت سر می آیی،

مَـــرا کــه به انتهای خیابان خیره شُــده ام

دوباره به نامِ کوچک صِــدا می زنی

و عُمـــر تنهــــــایی ام به پایان می رســـــــد .

دلکَم
میدانم
توام مثل من
از بودن هاشان
از عادت دادن هاشان
از نبود همیشگی شان
از تکرار این تابع خسته شده ای
به احترام تن زخم دیده ات
معادله را عوض می کنم
بگذار بیایند و بروند
غصه نخور
عادت را خط زده ام

آدم دلتـــنگ
حرف حالی اش نمی شود
لطفاً برایش فلسفه نبافید …

شبي نيست كه آهم به ثريانرسد”

ازچشم ترم اشك به دريا نرسد”
ميميرم از اين غصه كه آياروزي”
ديدار به ديدار برسد يا نرسد”

ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ
ﻫﻤﻮﻭﻥ ﻣﮑﺜﯽ ِ ﮐﻪ
ﺭﻭ ﺍﺳﻤﺶ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺭﻭ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﮑﻨﯽ !..
نبودنت بد فازیه….کلا منفی میشم
عجیب است ولی
ما همیشه اسیر کسانی می شویم
که رهایمان کرده اند……………………..!
بنازم عزت اشکی که ریزدبرکویر دل.ولی أخر بسوزد دل چودارد رازدلتنگی!
از دوریت دلم شده اندازه مژه کوچیک ردیف پایین چشم چپ پشه.
ادمی را دیدم با سایه خود درددل میکرد،چه رنجی میکشد وقتی هوأ ابریست…
نداشتنت مراخواهدکشت ای دریغا که داشتنت سرابی دیگراست
عجب موجود سخت جانی ست دل…
هزاربار تنگ میشود میشکند،میسوزد،میمیرد…
اما بازهم برایت میتپد
مینویسم دردهایی را که مثل ترکش وجودم را نشانه گرفته اند
من از دردش باکی ندارم چون عادت کرده ام به زخمی شدن
من این ترکش ها را نیز دوست دارم چون دردش مرا به یاد تو می اندازد,
گاهــــی فقـــــط گـــــاهی با یکــــ نگـــــاه…با یک نفــــس شایـــــدمواظـــــبم بـــــودی پس بـــــگذار و بـــــگذرنگــــران من نبـــــاش خواستـــــی بیــــا و مرا ببیــــن من هنـــوز تکــــیه به دیــــــوار دلواپـــسی ایســـتاده ام
تا شیرینی خیالت با من است..
تلخی دلتنگی هایم را میگذارم برای بعد 🙂 🙂
اين روزها،
حالم همچون دايره اى میماند
که هيچ گوشه اى
برايش دنج نيست…
اسمتو نمی گذارم !دریاکه خشک بشی ….نمی گذارم خورشیدکه غروب کنی/نمی گذارم ماه که صبح بری :می گذارم عمرم که اگررفتی من هم برم!….به یادروزهای دلتنگم
سلام عشق اول و آخرم
دلم خیلی برات تنگ شده.. هیچوقت فراموشت نمیکنم… خیلی دوست دارم… تو که رفتی با یکی دوست شدم که بتونم فراموشت کنم… دختر خوبیه باهم خوبیم ولی… میدونی تو رفتی تو خونم تو جونم با همه فرق داری با همه ی خوبیات و بدیات دوست دارم… شبی نیست که بهت فکر نکنم… نه اینکه تا صبح بیدار باشم از فکرت نه ولی همیشه به فکرتم… حتی وقتی پیش اون دختره ام هم به تو فکر می کنم… اونم بعضی وقتا منو نگاه میکنه میگه به چی فکر می کنی یه لبخند میزنم و میگم به هیچی… همون موقع از فکرت در میام بعد دوباره با یه حرف کوچیک یه تیکه از یه آهنگ یه اسم یه.. دوباره میرم تو فکرت… هنوز بابام فکر میکنه با تو دوستم… سه شنبه ها که می خوام برم بیرون میگه کجا میری کلک هههه… کاش این پاییز لعنتی نمیومد… کاش دیگه بارون نیاد… تولدم بدون تو واقعا رنگی نداره.. خیلی سعی کردم که خودمو درست کنم و برگردم ولی نشد… میدونم دیگه مثل تورو هیچوقت پیدا نمیکنم… میدونم تو یه فرصت بودی که خدا بهم داده بود ولی من خر با بچه بازیام خرابش کردم…. اینم میدونم دیگه هیچوقت درست نمیشه… میدونم دیگه هیچوقت برنمیگردی… کاش هیچی نمیدونستم…
کاش هیچی نمیدونستم…
کاش هیچی نمیدونستم…
ﻣﻨﻮﺑﺒﺨﺶ ﻛﻪ ﺑﻲ ﺧﺒﺮ،ﺗﻮﺧﻠﻮﺗﺖ ﭘﺎﻣﻴﺰﺍﺭﻡ،ﻣﻘﺼﺮﺵ ﺩﻟﺘﻨﮕﻴﻪ،ﻣﻦ ﻛﻪ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﻧﺪﺍﺭﻡ!!!
زندگی وقتی قشنگ هست که دلی را نشکنی زندگی وقتی قشنگ هست که تو ببخشی زندگی وقتی قشنگ هست که تو برگردی تورو به این شب عزیز برگردین همه تون
/ ای تو عشق من، تنهای تنهاای بهار من ،برتو دل بستم/ پیش من بازآ ، بی تو بشکسته ام✔
نبودنت برهنگی است برای سینه ای که عادت داشت…..هر روز تورا بر تن کند
بعضی شبا, انقدرازدلتنگی پُرم که تورختخوابم همش اینور اونور غلت میزنم,ولی خوابم نمیبره…منتظرم ی اس بیاد نوشته باشه [توهم بیداری؟]!!!اون حیف ک اون شباهیچ وقت …
.یــک شــب هــزار شــب “مــی شــود”. . . .

وقــتـــی تـــو نـبـــاشـــی. . . ✔

انگار امیدی نیست برای برگشتنش چون هرچی قاصدکارو رها میکنم بدون اینکه زره اوج بگیرن بازم روسرم خراب میشن! انتهای نا امیدی. . . .
سلام خوبی ؟ یه سوال داشتم
تو دل منو ندیدی ؟ آخه از وقتی اومد دنبال تو دیگه بر نگشت !
مي ترسم از نبودنت…

و از بودنت بيشتر!!!

نداشتن تو ويرانم ميكند…

و داشتنت متوقفم!!!

وقتي نيستي كسي را نمي خواهم.

و وقتي هستي” تو را” می خواهم.

رنگهايم بي تو سياه است ،و در كنارت خاكستري ام

خداحافظي ات به جنونم مي كشاند…

و سلامت به پريشانيم!؟!

بي تو دلتنگم و با تو بي قرار….

بي تو خسته ام و با تو در فرار…

در خيال من بمان

از كنار من برو

من خو گرفته ام به نبودنت

بامداد کودکی ام مینویسم دلتنگتم
چون کودکی هیچگاه دروغ نمیگوید…
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرامو روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری …
کــــــاش بـــاران بگــيـرد ..کــــــاش بـــاران بگــيـرد و شيشه بخارکـــــــنـد…و من هـــمه ي دلتنگيهايم را رويش “ها””کـــــــنـ­م…و با گــوشه ي آســــتـيتنـم هــمه را يـکـبـاره پــاک کــنـم … و خــلاص…
شبيه خوابى تو….
درعمق چشمهاى منى…..
نزديک ولى دور از دسترس…..
به اندازه مژه کوچک ردیف پایین چشم چپ پشه، دلم برات تنگ شده!
ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﺕ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﻭﺍﺳﻪ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﺗﯿﻠﻪ ﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ
ﺭﻧﮓ ﻭ ﺑﻮﯼ ﭘﯿﺮﻫﻨﺖ ﻫﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﻣﺤﻮ ﺷﺪﻩ
ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﮔﻢ ﺗﺎ ﺑﺪﻭﻧﯽ
ﺑﯽ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﻝ ﻧﯿﺴﺖ ﺁﺧﻪ ﺳﻨﮓ ﺷﺪﻩ
هر وقت می بینمت آروم آرومم، وقتی نمی بینمت قلبم می لرزه وقتی صداتو نمیشنوم دلم تنگ تنگه، ولی چون دلتنگ توام برام شیرینه
ﻣﻨﻢ ﺍﻭﻧﮑﻪ ﺍﺯﺕ ﺩﻭﺭﻩ

ﻭﻟﯽ ﻗﻬﺮﺵ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻧﯿﺴﺖ

ﺍﻭﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﻮﻣﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﺶ

ﺗﻮﻟﺪ ﺗﻮ ﺩﻋﻮﺕ ﻧﯿﺴﺖ …

غمگین دستانی که دیگرقوی نیست
غمگین چشمانی که دیگرزیبانیست
غمگین لبانی که دیگرگرم و سوزان نیست
غمگین حسی که دیگرعاشق نیست

غمگینم
غمگین عشقی که می سوزاند قلبم را اما جوابی نمی شنود
غمگین احساسی که سرکوب میشود
غمگینم
بخاطرتو
تویی که دارمت اما ..

دلم از درد بی دردی گرفته

دلم از هرچه دلسردی گرفته

دلم از تو دلم از من و از ما

دلم از این همه غوغا گرفته

سگ را با سنگ میشود دور کرد.
کفتار را حتی با آتش یک فندک میشود دور کرد.
غم دوری تورا با هیچ وسیله و شیء ملموسی
نمیشود دور کرد. فقط باید انتظار کشید!
دلم فقط برای یک چیز پر میزند!روزهای قبل از بودنت!
برای به گریه انداختـــن مـــــــن

نیازی به داد و فریــــاد نیست

بغض لعنتـــــی من

این روزهــــا

با عزیــــزم… جانـــــــــم….میشکــَند!!!!✔

من مینویسم ساده اینجا
عشق هدفش رسیدن عاشق به معشوق نیست
شکستن دلهای عاشق است
ولی عشق…این رسمش نیست
دلم چه کودکانه بهانه ى تورا ميگيرد، اما تو بزرگانه به دل نگير ،
فقط بگو :کودک است،
نميفهمد…….
از ساعت متنفرم
این اختراع غریب بشر که مدام ; جای خالی حضورت را به رخ دلتنگی یادم می کشد .
همه آرام گرفتندوشب ازنیمه گذشت،آنچه درخواب نرفت چشم من و فکر تو بود…
اي غم، تو که هستي از کجا مي آيي؟
هر دم به هواي دل ما مي آيي
باز آي و قدم به روي چشمم بگذار
چون اشک به چشمم آشنا مي آيي .
یـــ ـادته بهم گفتے:
♥ســـ ـنگ صـــــ ـورم♥ باش!
الان کجایے که ببینے از نبـــ ـودنت
هم سنگ شــ ـدم…
هم صبــــ ـور…
قسم به دل‌های خستة خسته دلان
قسم به قلب شکستة خسته دلان
به آه برلب نشستة خسته دلان
کـه مــن در ایـن سینه   
جـز غمی آشنا به دل هم‌زبان ندارم  
از او جــــدا مــــانــــده ام
درایــن رهگـذر ز یــارم نشان ندارم
ببیــــن بـــــه شـــام بـــی‌ستـــاره ام
سالهاست که کوهستان دلم به حرمت رد پایت به برفهایش اجازه ی آب شدن نمیدهد.
دلتنگي درديه که شب و روز نميشناسه،شرمنده اگه بد موقع دلتنگت شدم!!!
دل است…
سرش نمیشود که…
مدام بهانه ات را میگیرد…!
احساس میکند “تو” مثلا یکی از همین روزها می آیی…
روز هـآیــَم رآ
خیــآبـآن هـآی ایـن شـَهر گرفتـه انـد،
و شـَب هـآیـَم را خواب هـآی تــو
بیـولوژی هـَم نخوانـده بـآشی
میفـَهمی چـه مرگـَم است !
ﺑـﺎﯾــﺪ ﺑـﻪ ﺑـﻌـﻀــﯿـﺎ ﮔـــﻔـﺖ
روزی به تمام این بی قراری ها میخندی

و ساده از کنارشان میگذری…!!!

این قشنگترین دروغیست که

دیگران برای آرام کردنت به تو میگویند …

ﻭﺍﺳﺖ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﻢ ﻭ ﺑﯿﺨﻮﺍﺑﻢ ﻭ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ
ﻭﺍﺳﺖ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻢ
ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺰﺍﺭ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻢ
ﻭﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﻭﻧﻢ ﻭ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮﺵ ﻫﺴﺘﻢ
سالهاست پذیرفته ام که مادوخط موازی هستیم وهیچگاه به هم نمی رسیم… ولی فقط کمی فاصله راکمترکن… می خواهم بهترببینمت…!!!
Az mazio mozare ha khaste shudeam
Dlm brye yk hal sadeye didant tang ast
رفــــــت!
پر کشیــــــــد!
روحــــــــــش طاقــــــت ایـــــــن دنیـــــــــا را نـــداشتـــــ!
دنــــــیا برایــــــش قفــس بود….
قفســــــــــی تنـــــگ..!!
ســـــردش استــــ !!!
امشــــــب مهمــــــــــان خــــــــــــاک ســــرد اســــت!!!
پــــــــرواز کرد!!
خوشــــا بهــــ حــــالشــــــ….
اما مـــــن چــــه کنمـــــــ بــــا ایـــــن همهــ دلـــــتنگـــــــــــی؟؟؟؟
ميشنوى ديگر صداى نفسم نمياد به دار کشيده مرا بغض نبودنت…
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی :
” خوبم ” . . . !!!
می نویسم باران!می نویسم سرما!می نویسم غم واندوه ونفس !می نویسم احساس ،تابدانی دل من بی تو گلم میمیردوبدان دل سرداست وکمی بارانی،غم سراسردل من راپرکرده،کاش اینجابودی.
کـاش هر روز جـمعه بـود

آن وقـت می تـوانستـم

دلتـنگی هایـم را

بـر گردن غـروبـش بیـانـدازم.

کاش میشد ببینمش تا. . .
کاش صداشو یبار دیگه میشنیدم تا. . .
کاش یه دست خط ازش داشتم تا. . .
کاش یبار دیگه،فقط یبار دیگه بوشو حس میکردم تا. . .
تا. . .
تا بفهمم عاشقم یا دیونه!
ولی. . .افسوس. . .
زودتــــــــر از من
شــــــــال و کلاه می کند
بیقـــــــــرارِ
قرارِ دیــــــــدارِ تو می شــــود
دست و پایش را گم می کند…
پسرک عجولی ست
دل بی تاب من
وقت ملاقات تو!….
نـــبودنت
داغم می کند!
آنقدر که جای همه ی روزهای آخر سال
بی آتش
می سوزم ……✔
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ …
ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻫﻢ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ
ﺷﻮﺩ …
دلم برات تنگ شده عشقم
عادت می کنم :
به داشتن چیزی و سپس نداشتنش
به بودن کسی و سپس به نبودنش
تنها عادت می کنم …
اما…
فراموش نه !!!
شبــهایم پــُــر شــده از خواب هایی کـه در بیــداری انتظارش را دارم
می دانــی بیا بنشین اینجــا تا برایت کمــی دَردُ دل کنم …
از تو چــه پنهان ، شبهــا در خواب ، رخت ِ عروســی را به تن دارم
کـه دامادش تــویـــی!خوشحال کننــده است نــه ؟
اما همیشــه رخت ِ عروســی ، خبــر از مــرگ بوده !!!
نکنـــد نیاییُ من اینجــا از غصه دلتنگــی ِ نیامدنت بمیـــرم ؟!!!
تو تعبیـــر ِ خواب بلــدی دلکــــم ؟
بیــا تعبیـــر کن کـه تا تو فاصلــه ایی نمــانده!
بیــا و دلخــوشیم را برایم به باور تبدیل کن!
سلام به عزیزی که قلبش یک رنگه،محبتش پررنگه،دل ماواسش خیلی تنگه…
…… مچاله ام از دلتنگى ……
شنیدی میگن خیلی دور ، خیلی نزدیک؟
اولی خودمونیم ، دومی دلامونه.
ﮐﺪﺍﻡ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﺮﺩﻡ
ﮐﺪﺍﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﺍ؟
ﺑﺮ ﮐﻮﺑﻪ ﯼ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺑﮑﻮﺑﻢ
ﺑﺮ ﭼﺎﺭﭼﻮﺑﺶ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﻮﯼ ﺗﻮ
ﻭ ﺑﺎﺯﻡ ﺑﺸﻨﺎﺳﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﻢ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻭ
ﻧﭙﺮﺳﯽ ﻫﺮﮔﺰ
ﮐﻪ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ!
اصلا نگران نباش….
جایت خالی نیست……
جایت را درد نبودنت پر کرده……!
دلتنگی یک حس کشنده ی لذت بخش است …
مثل لیسیدن عسل از لبه شکسته لیوان !
زمانی فراموشت میکنم که ازبالای سنگ قبرم با افسوس بگوی: ای کاش زنده بودی…!!
سختــــه وقتی کســی رو که دوســش داری رهـــات کنه ؛
ولی….
از اون سختــــر اینه که فکــــرش ؛ اسمـــش ؛ یـــادش ؛ رهـــات نکنه … !!
پت ! پت ! پت ! پت !
پت ! پت ! پت ! پت!
پت ! پت ! پت !
پت ! پت !
این صدای موتور قلب منه که از دوریت ، به پت پت افتاده !!!
.
غم انگیز است پاییز
و غم انگیزتر وقتی
تو باشی و من برگها را با خیالت تنها قدم بزنم…
من نمیدانستم این جاده انتهایش ویرانیست..درنیمه راه رهایت کردم …اما باورکن باتوویران شدم ..
ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﮕﻮﯾﻤﺖ

ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨـﺪﻫﺂ

ﺁﻥ ﻫﻢ ﻧﺎﮔﻬـــﺎﻧﯽ،

ﻧﺜـﺂﺭ ِ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ِ

ﺑﯿﻘــﺮﺍﺭَﻡ ﻧﮑﻨﯽ؛

ﺩﻟــَﻢ

ﻃﺎﻗﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤـِ ﻋﺎﺷﻘﯽ ِ ﯾﮏ ﺟﺂ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ !

اندوه ات را به برگها بسپار پائیز است میریزد …
به ياد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه كن … كسی هست كه عاشقانه تو را می نگرد
به خودنهيب زدم بي خيال خواهم شد/ببين چگونه كشاندي مرابه دنبالت؟دلم براي توتنگ است وشعر ميگويم/خداكندكه پريشان نباشد احوالت…
شب است…تو نیستی،من میترسم،در انتظار توام، لعنت به هر صدایی که صدای پای تو نباشد
باتو هستم ای مسافر ای به جاده تن سپرده ای که دلتنگی غربت منو از یادت نبرده.
“دوری” دورت نمی کند…. وقتی در امن ترین جای اندیشه ام نشسته ای….
امشب از او شباست که دلم یه سنگ صبور می خاد و دو گوش شنوا برای درد و دل،به کجا پناه ببرم؟!؟
ﺍﻭﺝ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻭﻗﺘﯿﻪ ﮐﻪ
ﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﺑﺸﻨﻮﯼ
ﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﺒﯿﻨﺶ
ﻓﻘﻂ
. ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻋﮑﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ …..
یـــادت می آید ?
گفتم خانه ی ما دیـــدمیدانیست که ردپــــایت تجــسم همیشگیسـت

بیــــــا , روی ردپــایت بمان
دلـــــــم تـــــنـگـــ شـده

دل که تنگ باشد . . .

مرد و زن ندارد . . .

اشک می دود تا گوشه چشمانت و سر میخورد ،روی گونه ها…

دلت که تنگ باشد ،

تنهایی اتاقت رابا خدا هم تقسیم نمیکنی…..!

ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺧﺮﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ…ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﭘﺮ ﻣﻌﻨﺎﯾﺖ ،ﺍﺯ ﻗﻠﺒﻢ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯿﺘﭙﺪ…  ﺍﺯ ﻗﻠﻤﻢ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﺪ….            ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﯿﺮﻩ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﺭﻭﺷﻨﺖ ﻧﺸﺪﻡ…ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ؛ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﻣﻦ ﺑﯿﺘﺎﺏ ﺁﻥ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ…           ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻮﺩ…                 ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺑﻮﺩ….ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻥ ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ….                        ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﯾﻎ ﻧﮑﻦ….
شـایـد ایـن عـشـق نـیـسـت
شـایـد تـنـهـایـی ست

کـه بـه دل مـی کـوبـد
کـه تـو را مـی جـویـد

یـا کـه شـایـد هـوس اسـت
کـه درون قـفـس اسـت

کـه پـی هـم نـفـس اسـت
مـن نـمـی دانـم چـیـسـت ؟

شـایـد سـرگـرمـی سـت
یـا فـقـط دلـتـنـگـی سـت

حـس مـن هـرچـه کـه هـسـت
فـکـر تـو در خـاطـرم هـر لـحـظـه هـسـت ! !

درد را با چه اندازه می گیرند ؟
درد دارم ؛ از اینــجا تا تـــــو !
بعضی وقتها اینقدر دلم برات تنگ میشه که میخوام از ذهنم بکشمت بیرون کنارت بمونم…
… عزیزم دلم واست تنگ شده…
نمی دانم چراهرازچندی دلم بهانه تورامی گیرد.ازدحام این همه فاصله هاقلب خسته ام رابه دردمی آوردومزاازپلکان دنیاسرازیرمی کند.
ببین هنوزسرشارم ازعشق جاودانه ولی دورنگی آدمهاقلبم رابه بی رنگی کشانده است.می خواهم باتودرمیان خیابان خوشبختی پرسه بزنم.ولی حتی خوشبختی هم دربیغوله غرورآدمهامسخ شده است.می خوام به دیاری دیگربروم.آنجاکه آسمانش آبی است وهمه عاشق بارانند.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺁﺭﺍﻡ
ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ … ﻓﮑﺮﯼ ﺑﮑﻦ ﺍﺷﮑﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﻃﻌﻨﻪ . ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﺑﻪ
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺣﻤﺖ . ﺗﻮ
باران میبارد…
جه اتفاق جالبیست میان ابرها و دلم…
من و آسمان به تفاهم رسیدیم!
دل تنگـ ـــ ـى
 تنها نصيب من بود
 از تمام زيبايى هايت
ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺘﻢ ﺣﺘﯽ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﻤﺎﻥ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺩﺭ ﺫﻫﻨﺖ ﻧﻘﺶ ﻣﯿﺒﻨﺪﺩ
ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ …
ﻫﻤﯿﻦ !
ﻭ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺯﺑﺎﻥ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ
دلــتــنـگ که میشوم

فقط شانه هایت را میخواهم

ولی انگار آرزوی محــــــــــالیست

که هیچوقت برآورده نشد

پس باز هم خیــــــــال می بافم….

ﺩﻟـﺘﻨﮕﯽﻫﺎﯾـﻢ ﺭﺍ
ﺯﯾـﺮ ﺩﻭﺵ ﺣﻤّــﺎﻡ ﻣﯽﺑَـﺮﻡ،
ﺑُـﻐـﻀـﻢ ﺭﺍ
ﻣﯿـﺎﻥ ﺷُـﺮﺷُـﺮ ﺁﺏِ ﺩﺍﻍ ﻣﯽﺗـﺮﮐـﺎﻧـﻢ،
ﺗﺎ ﻫﻤـﻪ ﻓـﮑـﺮ ﮐﻨﻨـﺪ
ﻗﺮﻣـﺰﯼِ ﭼﺸﻤـﺎﻧـﻢ
ﺍﺯ ﺩﻡ ﮐـﺮﺩﻥِ ﺣﻤّـﺎﻡ ﺍﺳﺖ
روزی میرسد که با لبخند تو بیدار میشوم
این روز هر زمان که میخواهد باشد
فقط باشد.
بعضی وقتا انقد دلم برات تنگ میشه که دیگه دوست دارم فقط بجایی زل بزنمو فکرت رو مرور کنم
دلتنگى يعنى:شماره ات راپاك كردم”اما هرشماره غريبى به شوق اينكه تويى خوش حالم ميكنه
دلم تنگ شده هارا کجا بتکونم برای تو؟
و کجا دلتنگی هام روآواز کنم؟ها؟
تا بلکه گوشه چشمی بندازی
به من که نه
به این روح از نفس افتاده
واژه ها را نمی تونم به دار بکشم
و طبل عاشقی بکوبم!
پس نگاهی کن و بشنو
درد و دلای این از نفس افتاده رو..
شبی باران ،شبی آتش ،شبی آینه وسنگم/ شبی اززندگی سیرم،شبی بامرگ میجنگم/توآتش میشوی برخرمن احساس تنهایم/توراباهرنفس میبویم امابازدلتنگم.
بعضي وقت ها
از شدت دلتنگي،
گريه ک هيچ
دلت مي خواهد
هاي هاي بميري … !!!
®
سرنوشتم چیزدیگررا روایت میکند/بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند/قلب من باهرصدا، باهر تپش، باهرسکوت/در هرکجاباشی، یک نفس دارد دعایت میکند
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﻭﺍﺭﮔﯽ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﯿﭽﺎﺭﮔﯽ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯾﺘﻪ
ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﯿﺮﻡ
ﻫﯿﭽﮑﺴﯿﻮ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﺩﻭﺭﯼ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ
ﺩﺭﺩ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﺩﺭﺩ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺗﻮ
ﺩﻭﺭﯼ ﺗﻮ ﻣﻨﻮ ﮐﺮﺩ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ
ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﺗﻮ
ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﺗﻮ
ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﺗﻮ ﻣﯿﻤﯿﺮﻩ
،ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﯿﮏ دوﺑﺎرﻩ ﻧﮕﺎﻫﺖ را در آﻏﻮش ﻣﯿﮑﺸﻢ ،اﯾﻦ ﻋﺼﺮ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژی، ﻋﺼﺮ ﻏﺮﯾﺒﯿﺴﺖ ،ﻧﮕﺎﻫﺖ را دارم ،ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ را دارم اﻣﺎ ﺑﻮی ﻋﻄﺮت را ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟ ﮔﺮﻣﯽ آﻏﻮﺷﺖ را ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟ در ﮐﺪاﻣﯿﻦ دﻧﯿﺎ، ﻫﻮاﯾﻤﺎن را دارﻧﺪ؟ ،اﯾﻨﺠﺎ آﺳﻤﺎﻧﺶ اﺑﺮی اﺳﺖ و ﺧﺎﮐﺴﺘﺮی ،دﻟﻢ آﺳﻤﺎن آﺑﯽ ﻣﯿﺨﻮاﻫﺪ ،دﻟﻢ ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﻧﮕﺎﻫﺖ را ﻣﯿﺨﻮاﻫﺪ …ﻣﻦ ﺑﯿﻘﺮار ﭘﺨﺶ زﻧﺪﻩ ی ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻫﺴﺘﻢ
سخت است همه ى دنيايت يک نفر باشد…

و تو همان يک نفر را نداشته باشى…

دلتنگ که می شوم دیگر سراغ عکسهایت نمی روم. دلم را ورق می زنم همه چیز آنجا هست

و حالا لحظه های من!!
گرفتار سکوتی سرد و سنگینند

و چشمانم که تا دیروز به عشقت میدرخشیدند

نمیدانی چه غمگینند

مدتهاست
که جای اشک
از چشمهایم شعر تو می چکد…

جای سیگار
حرفهای تو را دود می کنم…

و به جای چای،
خیال تو را داغ داغ می نوشم…!!

ﺻَﻒ ﻣﮯ ﮐﺸــﻨﺪ ﺩﻟﺘﻨﮕﮯ ﻫﺎﮮ ﻣَﻦ …
ﭼﻮ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﮮ ﺗﺴﺒﯿــﺢ ِ ﺑﻪ ﻧَﺦ ﮐﺸﯿــﺪﻩ ﺷُﺪﻩ
ﭼﻘــَﺪﺭ ﺑﮕـﺮﺩﺍﻧَﻢْ ﺩﺍﻧــﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﺗـــﻮ ﺑﯿﺎﯾﮯ
بدون قافیه ماندم، دل غزل تنگ است
چقدر شاعر این روزها دلتنگ اســـت
مرا به خال لب دوست بازگردانـیــــــد
اگر چه بین من و او هزار فرسنگ است
نگران نباش . . .

دیگر یلدا رفته . . . .

شب های نبودنت کوتاه می شود عزیز . . . .

نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم …
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده…
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم …
اگر تمام مردم دنیا بزرگترین غم زندگیشان را در دست بگیرند

و در صفی بایستند

تا یک قاضی حکم کند غم چه کسی از همه بزرگتر است

هرکس با نیم نگاهی به بغل دستی خود

غمش را در جیب می گذارد و به خانه بر می گردد…

♡♡ ♥

هیچ وقت ناراحت نباش…………………….

همیشه لبخند می زنم تا تمامی غم هایم را پنهان کنم

نمی خواهم بدانی درد با تو نبودن وسعتی است به اندازه تمامی غم هایم…

امشب دلم تنگ شده

براي عکس هايي که از تو گوشيم پاک کردم

براي دفتر خاطراتم که مدتهاست ديگه چيزي توش نمي نويسم
براي کسي که مدتهاست نديدمش

براي آدمهاي حسودي که دورم مي چرخيدن و نشناختمشون

براي آرامشي که مدتيه ديگه ندارمش

براي خودم که حالا خيلي عوض شده…✔

ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ
ﯾﻪ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﻭ
ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ
ﯾﺎ
ﻣﯽﺷﻨﻮﻡ
ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽﺷﻪ ﺩﻟﻢ ﺑﺪﺟﻮﺭ
ﻫﻮﺍﺗﻮ ﮐﻨﻪ ﻻﻣﺼّﺐ ..
دیواربه جای مانده درآوارم/دلتنگم ودر اتاق خود می بارم/امشب که تمام آسمان تاریک است بیش ازهمه ی ستاره ها، بیدارم!
شبیه کسی که از یک ادرس تنها پلاکش را می داند، در ازدحام ادم ها و خیابان ها، دنبال دست هایت می گردم!
اين روزها به شدت در خود احساس نياز جنسي ميکنم!!!
احساس نياز به کسي از جنس ادم….
هميشه دلتنگی به خاطر نبودن كسی نيست . . .

گاهی بخاطر بودن كسی ست كه حواسش به تو نيست . . .

دل تنگم!
دل تنگ خیلی چیزها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت!
دل تنگم
دل تنگ نیمه شب های دلتنگی
دل تنگ این همه نبودن ها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست
دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست
و تمام هست هایی که نیست!
حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد!!
دل تنگ تر نیز خواهم شد
میرسد روزی که بگویم:
دلم برای آن روزهای دل تنگی تنگ شده!!
این بی قَراری ها دَست ِ مَن نیســــــــــــت !

باوَر کُن عاقِل تَرین آدم ها هَم

گــــــــــــاهی

دِلتَنگ ِ خاطِراتِ اَحمَقانه شان می شَوَنـــــد !!!✔

گریه نمیکنم….
فقط گاهی دلتنگ اهنگ موهایم میشوم وقتی تونوازشش میکردی!
دِلْ تنگے اَم را با فاصلــہ مے نویسَمْـــ …

تا شایدْ فاصلــہ اے بین دِلَمْـــ و تنگے بیُفـــتدْ …

چــہ خیالــــِ خامے دارممْـــ … !

اینْ مَدار فاصلــہ مُـــوَربْ اَستْ …

چندے کــہ بگذردْ …

دوباره مے شَودْ : ” تَــــــنْـــــــــگے ِ دِلْ

شکــــــــوهی در جانم تنـــــــــوره می کشد
گویی از پــــــــاک ترین هوای کوهستــــــــان
لبـــــــالب
قــــــــدحی در کشیـــــــــده ام
در فـــــــــرصت میان ستــــــــــــاره ها
شلنگ انــــــــــداز
رقصـــــــی می کنم
دیــــــــوانه!
به تماشــــــــای من بیـــــــــــــا ..
شب باشد ،

با خودت خلوت کنی ،

هی با خودت یکی یکی
خاطره هایت را خط بزنی. . . . .

عاشقی می کنم!

لـــــج می کنم!

بد اخلاق می شوم!

دست خودم نیست. . .

ساعت و زمان هم ندارد!

تــــــــو که نباشی. . .

زندگی به کام من تلخ است

این بیرحمانه ترین اتفاق هر روزم است …
چشمانم را باز میکنم ولی تو نیستی
دلم برات یه ذره شده عزیزم
غمناک ترین ترانه ی دلم بهانه دیدن توست توبگوبادل بیقرارم چه کنم ؟
.
من همان دخترک غم زده ی دیروزم
من همان کودک بی تاب برای بودن
که دلش رادراندوه به زنجیرکشید
وبه اندازه ی دل رنج کشید
و به اندازه ی بی معرفتی دردکشید . .
دلتـــنگی هــایــم گفــتنـی نیــست .. نــوشتـنـی نیست .. اگــر عــاشق
باشی .. بــرایــت دیـدنــی ست . . لمـــس کــردنی ست .. تـــو بـگـــو ؛
دلتنگی هــایــم را دیــدی !؟
زيباست يادت…
ببين اگر خودت بودي،چه غوغايي ميكردي…!
چرا اون کسیو ک دوسش داری همیشه تنهات میذاره???
چرا ب فکر دلت نیس???
چرا درد دلتو نمیفهمه????
چرا نمیدونه اونم مثل خودش عاشقه??
اخه دل شکستن تا کی???
گریه های شبونه تا کی???
تا کی باید شبا بهونشو بگیریو پیشت نباشه???
خدایا تاکی باید صبرکنم???
خـــــــدایا دلم شکسته!!!
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی و رفتی ، بی آنکه نباشی
کلافه ام ميکنداين هوای سردرگم….
حالاکه ديگرهيچ سرنخی ازتوندارم،خودت بگو:چه داستانی برای دلم ببافم؟؟؟
دلم كه تنگ مي شود مي خواهم فرياد بزنم شكستنم را ولي سنگيني تنهايي آسمانم را گرفته.
چقدرسخته سهم عاشق ازعشقش شبهاگریه باشه وروزهاانتظار…
دلگیرمو دلتنگم؛
دلگیر از آنم، رخ زیبای تو را من نتوانم که ببینم
دلتنگ از آنم، نکند بی دیدن رویت به سحر نیست بمیرم
در شادي من شريک باش اي ساعت / در فکر لباس شيک باش اي ساعت تعجيل بکن ، دلم برايش تنگ است / کم عاشق تيک و تاک باش اي ساعت . . .
بي حوصله ام دست خودم نيست کمى دلتنگ فردايم … فردايي که تو مى آيى شايد من نباشم… نفس ميکشم تا بجاى مرده ها خاکم نکنند… اينگونه است حال من… چيزى نپرس…
روزهای این روزای من مثل درختی است که در کنار کارخانه ی چوب بری ست
برف ازآسمون خسته میشه،زمستون بهونه ست،برگ ازدرخت سیرمیشه،پاییزبهونه ست،دلم برات تنگ میشه،smsبهونه ست.
هيزم نبودم !!

ولى سوختم در زمستان نبودنش…

نبودنت كدامين فصل است روزها و شبهاي بدين درازي نديده ام هيچوقت….
سیرم از زندگانی
در بهار جوانی
زان كه بی او ندارم
طاقت زندگانی
ای كه منعم نمایی…از پریشانی دل
میكنی از ملامت خنده بر زاری دل
تا كه عاشق نگردی
حال عاشق ندانی
شب نمی شود كه از غمش خون نگریم..
گاه دلتنگ میشوم ،دلتنگتر از همه ی دلتنگی ها گوشه ای مینشینم و حسرتها را میشمارم ،باخت ها را و صدای شکستها را ،من کدام قلب را شکستم و کدام خواهش را نشنیدم و به کدام دلتنگی خندیدم که این چنین دلتنگ توأم
دلتنگی تموم نمیشه ، فقط از روزی به روز دیگه منتقل می‌شه !
“اتوبوس ها دلتنگ میشوند …اینو فهمیدم از وقتی زیر نویس یه اتوبوس رو دیدم ک نوشته بود”
“رسیدی اس بده”
مرا چه به دوام آوردن،
وقتی زانوهایم از نداشتنت میلرزد
حالا
اعتراف میکنم تا بدانی
من حریف نبودن تو نیستم…
دلگيرم از تمام الفباي بي کسي بخصوص اين پنج حرف
ف ا ص ل ه
ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﻪ
ﮐﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺗﻮ ﺧﺘﻢ ﻣﯽ ﺷﺪ
ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻦ …
شبی ازسوز دل گفتم قلم را

بیاتحریرکن غمهای دلم را

قلم گفتاکه ای بیچاره عاشق

ندارم طاقت این کوه غم را

رفتم خياطي دادم همه ساسونهاي دلم رو بشکافه، آخه خيلي دلم برات تنگ شده…
دلتنگي هميشه ازنديدن نيست،لحظه هاي بي خبري پرازدلتنگي ست.
نبودنت را دارم باساعت شنی اندازه میگرم

یک صحرا گذشته است…

سوگند به قطره ای که
میموجد شب را…..!
یاد تو دریاست
همسفر با پلکی که پارو میزند تمام لحظه ها را!
تو آمدنت چقدر شبیه باران است
هم قافیه با خیس ترین شاه بیت غزلم
می نشینی در ردیف سپیده
که بتابی بر تمام بی تابیها!
چقدر اين دوست داشتن هاي بي دليل خوب است،مثل باران بي سوال!! باراني که هي ارام وشمرده شمرده مي بارد،باران که مي بارد تمام کوچه هاي شهر پر از فرياد من است،که مي گويم : “من تنها نيستم،فقط منتظرم”
زیبا ترینِ نامهربانم…
نذر کرده ام اگر برگشتنت راست باشد
تمام غمها را قربانی کنم پیش پاهایت….
دلم به بهانه نبودنت گریست

بگذاربگرید!!

تابداندهرآنچه خواست همیشه نیست!!!

شب بی توشب حسرت شب یلدای بیداری شب درخودفرورفتن شب ازخویش بیزاری شبی که ماه درخوابه همه عالم سیه پوشه ستاره هافرومردن شبی بی روحوخاموشه،ببارای آسمون امشب بباراسرکن آهنگی بجزگریه گریزی نیست ازاین زندون دلتنگی
لغت نامه هاى دنیا را باید آتش زد!
جلوى واژه ى نبودن نوشته اند :“عدم حضور شخصى یا چیزى”؛ همین!
چقدر نبودن تو را ساده فرض مى کنند؟!
بیاد تو نوشتم خطی ز دلتنگی
ز روزگار ندیدم رفیق یکرنگی
ﻣﯿﺨــــــﻮﺍﻫﻢ ﻋـــــــــﻮﺽ ﺷﻮﻡ!
ﭼﺮﺍ ﺑﺎﯾـــــﺪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺑﺎﺷﻢ؟
ﻣﯿﺨـــــــﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺩﻟﺘـــــﻨﮓ ﺁﻏﻮﺷَـــﻢ ﺑﺎﺷــــﯽ !
ﻣﯿﺨـــﻮﺍﻫﻢ ﺁﻥ ﺳﯿــــﺐِ ﻗﺮﻣﺰِ ﺑﺎﻟـــﺎﯼ ﺩﺭﺧــــــﺖ ﺑﺎﺷـــــَﻢ
ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺗـــــﺮﯾﻦ ﻧُـــﻘﻄﻪ
ﺩﻗﺖ ﮐﻦ !!!
ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑـــــﻪ ﻣَــــﻦ ﺁﺳﺎﻥ ﻧﯿـــــﺴﺖ
ﺍﮔﺮ ﻫِـــﻤـﺘـﺶ ﺭﺍ ﻧــــﺪﺍﺭﯼ
ﺁﺳﯿــــﺒﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻧــــﺰﻥ
ﺑـــــﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﯿــــﺐ ﻫﺎﯾـــــ ﮐِﺮﻡ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﯼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣــــــﯿﻦ
ﻗﺎﻧـــــــــــــﻊ ﺑــﺎﺵ
اصــلأ مـهم نـيسـت کـه امـروز چـند بـار بـا هـم صـحبـت کـرديـم !
مــهم ايـنه کـه بـعد ايـن هـمه روز ..
بـاز هـــم صــدات بـرام تـازگـي داره ..
نــميدونـي چــه حـس خـوبيـه کـه گــرمـاي دسـتت ُ از پُشت تـلفن حـس مـيکنم ..
تـقـصيـر خـودم نــيست ..
دســتام دلــتنگــت شـدن♥
من ازحال تو بي خبرم وتوازدل من…آسمان كه ازهردويمان آگاه است ميگريدوماافسوس ميخوريم كه دراين هواي دو نفره حتي يك نفرهم نيستيم..نيمي ازروحمان راغصه گروگان گرفته…
ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﯾﻌﻨﯽ … چی؟
ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻣﯿﺒﺎﺭﻩ ﻭ ﺑﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﻗﺪﻡ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻮﺍ ﺑﺮﻓﯿﻪ ﻭ ﺗﻮ ﺗﻮﯼ ﺁﻏــﻮﺵ ﺍﻭﻧﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻨـــــﺘﻈﺮﺵ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻣﯿﺰﻧﻪ
… … … ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟــــــﺖ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨــــﮓ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺑﻬﺖ
ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ
ﻭﻗﺘﯽ …
ﻫﻮﺍﯼ ﺍﻭﻥ ﻭ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻭﺩﯼ ﺑﺒﯿﻨﯿﺶ
ﻭ ﺍﻭﻥ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻪ …
ﻓﺮﺩﺍ ﻣﯿﺎﻡ ﺑﺒﯿﻨﻤــــﺖ
به نام خدائی که هستی را با مرگ ،
دوستی را یک رنگ
زندگی را با رنگ ،
عشق را رنگارنگ ،
رنگین کمان را هفت رنگ
شاپرک را صد رنگ ،
و مرا دلتنگ تو آفرید
دلتنگم….
و این دلتنگیم را با خیالت شریک میشوم. . .

خیالی که مانند خودت ساده و بی ریاست. . .

ولی برعکس تو که سنگدلی؛ دلی به اندازه ملکوت خدا دارد!!!!!

از تو که میگویم شعر زخمی میشود
خون سرخی میریزد از واژه ها
بنام
فراق
دلم واسه صحبت کردن باهات تنگ شده.ساده میگم نه، چکنم چیزی نذاشتی برام،از اون همه فقط لبام زندست واسه تو،تورو بخدا این رو دیگه ازم.نگیر،بذار نفس بکشن بذار زندگی کنن لبام به یاد تو
ﺗﻤﺎﻡ ﺩﯾﺸﺐ ﺭﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎ، ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎ
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎ، ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﻫﺎ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ . . .
ﺗﻤﺎﻡ ﺩﯾﺸﺐ ﺭﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ
ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺑﺎﺷﺪ
دلتنگ ِکسی که می داند
حساسیت ِ وجدت را
باید آرام نوازش کرد
آخ می چسبَد
شقایق با گلبرگت قصه ای بودی از عشق ، رنگ چشم من رنگ گلبرگ تو رو دزدید که بی رنگ شدی، یادگار روزای عاشقی بودی واسه من که حالا سرد شدی، گل بی رنگ شدی شاهد سوز دل تنگ شدی.
شاید ناخواسته است…
دست خودم نیست.
باور کن دلم نمی خواهد
با سایه ای از شک و تردید
به کوچکترین حرکات تو بنگرم.
و شاید این تردیدها
ناشی از عشق بیش از حد من است.
نمی دانم…
ولی آنچه می دانم آن است که
همین سایه ی ناخواسته
بر تمام زندگیم چیره شد
و وقتی با غرور به هم آمیخت
شد آنچه نباید می شد…
نمی دانم آیا “دوباره با تو” بودن
را تجربه می کنم؟
تصمیم گرفتم آنقدرکمیاب شوم تادلی برایم تنگ شود…ولی افسوس فراموش شدم.
اگه لب تر کنم از روزگارم

می فهمی سخت محتاج بهارم

می فهمی گریه هام دست خودم نیست

من این حس نجیبُ دوست دارم

اگه لب تر کنم از آه سردم

می تونی حس کنی دنیای دردم

می تونی از رو تنهاییم بفهمی

که من جای کسی رو تنگ نکردم

دو دل بودم برم یا نه بمونم

عصای رفتنم یاری نمی کرد

کسی از روی احساس ترحم

برای موندنم کاری نمی کرد

اگه تلخم اگه شیرین اگه شور

گره خوردم به چشمای تو

امشب با بارون مسابقه دارم اون میباره ومن گریه میکنم باهاش ازتوحرف میزنم اون دلتنگ خورشیده ومن دلتنگ تو
دلگیـرم از ایــن قابهـای مضحک بــی روح. . .

لبخندهـای خـشک. . .

احوال پـرسـی هـای معمـولـی. . .

چشــمان من. . .

تصـویـری از جـنس نـگاه تو می خواهـد . . .!

دروغ نیست اگر بگویم. که بی تو، زنده مانی میکنم ، نه زندگانی !
ﻭﺍﻗــﻌــﺎً ﺩﻟـــﺘﻨﮓ ﺗﻮﺍﻡ!
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺴﯿــﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﺎ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﮐﻨﻢ
ﻭﻟﯽ ﺗﻮ
ﭼـﯿــﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫـﺴـﺘﯽ…

ﺗﻮ
ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻣـــَﺮﺍ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ
ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻟﺐ ﺑﮕﺸﺎﯾﻢ
ﻣــﯽ ﺩﺍﻧﯽ
ﮐﻪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾــﻢ
ﻭﺍﻗــﻌــﺎً ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮﺍﻡ ،
ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ
ﺣـﺘـﻤــﺎً ﺑﺪﺍﻧﯽ
ﻣــُﻬــﻢ ﻧـﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﮐـﺠــﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ
ﻭ ﮐﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ
ﯾﺎ ﭼﻪ ﻣـﯽ ﮐﻨﻢ

ﻫــﺮﮔـــﺰ عــِشـقـی ﭼﻨﯿﻦ ﮊﺭﻑ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﯾﺎﻓــﺘﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺩﯾﮕـــﺮﯼ ﻧـﺨﻮﺍﻫــﻢ ﯾﺎﻓﺖ. . . . . . (︶︿︶)

دلم شور می زند،..
مثل وقتی که برای گفتن :
“دوستت دارم”..
در اضطراب به سر می برد،..
حال عجیبی دارم،..
پرنده سرمازده ذهنم برای پرواز آرزوهای تاریکی دارد..
و پروانه ی زجر کشیده قلبم،دلش برای دشتهای سبز تنگ شده…
اشکهایم..جاریست و هیچ کس نیست بپرسد که از چه می ترسم؟..
من دلهره ای عجیب و بزرگ را تجربه می کنم. ..
تجربه شیرینی که خاطره عشقی دیگر آن را آسیب می زند. ..
او..خسته و ناامید،نمی خواهد که مرا به فراسوی اطمینان و امنیت برساند،..
نمی خواهد که مرا از این حسرت زجر آور و درد رها کند. …
میدونی هر وقت که نیستی قلبم میگیره
قلبمم میدونه وقتی تو نیستی باید بگیره
من هر روز و هر لحظه نگرانت مي شوم كه چه ميكني؟!
پنجره ي اتاقم را باز ميكنم و فرياد مي زنم….
تنهاييت براي من…
غصه هايت براي من…
همه ي بغضها و اشك هايت براي من…
بخند برايم، بخند آنقدر بلند!!!
تا من هم بشنوم صداي خنده هايت را….
صداي هميشه خوب بودنت را…
دلم برايت تنگ شده……….
دلتنگى يعنى دو تا خط داشته باشى ولى حتى آهنگ زنگ يكيش رو هم يادت نباشه
قسم به همان غروبی که
دل هایمان گرفت
من نبودم که تورا رها کردم
چرا به جای تو غم کارم نشست .
كجاست جاده اى كه مرا به تو برساند،كجاست كسى كه آسمان را به من نشان دهد،دلم از اين ابرها گرفته…
اي فلك گرمرا نمي زاييدي اجاقت كوربود؟
منكه خودراضي براين خلقت نبودم زوربود؟
منكه باشم يانباشم كاردنيا لنگ نيست
من بميرم يابمانم كه كسي دلتنگ نيست…
دلتنگيم را چگونه بيان كنم…

زمانيكه…

قلبم فراتر از واژه های زمين برايش تنگ است…

و (او) انگار نه انگار…

من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام ، یک شعر پر از غلط ، یک پرنده ی بی آسمان ، یک نسیم سرگردان ، یک رویای ناتمام .
مسئله نبودنت خیلی سخت شده
من فقط بابودنت تمرین کرده بودم
نبودنت روهنوز یاد نگرفتم
چطورتونستی ازم امتحان بگیری؟
هرکه هرچه میخواهد بگوید. . . . .

دلیل. . . مدرک. . . هرچه. . .!

این دنیا هنوز باید نبودنت را به رخ من بکشد. . . .!

تمام نمی شود حالا حالا ها. . . .!

این روزهازندگیم باخون دل جریان دارد………..
o< — < / / / ] [ ( ) ] [ / / / تشیح جنازه منه!بلاخره از دوریت مردم....[divider style="solid" top="20" bottom="20"]شبی درحالت مستی نشستم گریهاکردم/برای این دل رسواشبی تاصبح دعاکردم/دعاکردم که مهرت ازدلم بیرون رود/ولی آهسته میگفتم خدایااشتباه کردم.[divider style="solid" top="20" bottom="20"]نبودت راآن زمان باور کردم که فاصلۀ میانِ انگشتانم خـــالی ماند،[divider style="solid" top="20" bottom="20"]ميپوشانم دلتنگي ام را با بستري از كلمات اما باز كسي در دلم تو را صدا ميزند..[divider style="solid" top="20" bottom="20"]سلام عشششسششششششقم, سلام جونمممممممممممم, سلام همدرد و معشوقم, فقط من با تو آرومم, فقط با تو جهان خوبه, چقدر بد عادتم کردی, نباشی حالم عاشوبه, نباشی زندگیم شومه, کجا هستی تو این روزا, دلم بدجور پریشونه...[divider style="solid" top="20" bottom="20"]دلتنگم! برای او نه، برای منه قبل از او! چقدر قشنگ بودم.[divider style="solid" top="20" bottom="20"]ﺩﯾﺪﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻫﻮﺍ ﺭﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﮐﺮﺩ... ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻨﻮ ﻋﺬﺍﺏ ﺑﺪﻩ ... ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺑﺎﺷﯽ... ﺑﺎ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ .. ﺁﺭﻭﻣﻢ ﮐﻨﯽ... ﺩﺳﺘﺎﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ.. ﻣﻮﻫﺎﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺗﻮﯼ ﭼﺸﻤﺎﻡ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻧﯽ... ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﺎﻓﺬﺕ ﺗﻮﯼ ﭼﺸﻤﺎﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﻭ ﺑﻠﺮﺯﻭﻧﯽ ... ﺣﺎﻻ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ.. ﻣﻦ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ؟؟؟ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﺍﻻﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻓﻘﻂ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ..... ﺩﻟﻢ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﯼ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ[divider style="solid" top="20" bottom="20"]نمیدانی چه سخت است... آرام کردن دلی که... بهانه ات را میگیرد...![divider style="solid" top="20" bottom="20"]دلتنگ بودنی شده ام که دیگر نیست…[divider style="solid" top="20" bottom="20"]ﯾﮏ ﻧﻔﺮ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺖ... ﺷﺎﯾﺪ ﺣﺎﻟﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻏﺮﻭﺏ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﭼﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻋﻈﯿﻤﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﯿﮑﺸﻢ...!!![divider style="solid" top="20" bottom="20"]شوریدگی و سکوت معنای زندگی ام سخت نیست همین دو واژه بس است همین دو به کجاها کشاندن مرا![divider style="solid" top="20" bottom="20"]بعضيا حوصلشون كه سر ميره خيال ميكنن دلشون تنگ شده ...[divider style="solid" top="20" bottom="20"]هر شب در رویای من قدم می نهی ... بیدار که میشوم چشم من از تو خالیست و نگاهم... درد میگیرد از این بیداری! اگر تنها در رویای من می آیی بگذار تا ابد بخوابم ...[divider style="solid" top="20" bottom="20"]کنارآمده ام بانبودنت ! خیلی که دلم بگیردگریه می کنم[divider style="solid" top="20" bottom="20"]دلــم برای کسی تنــگ است که آمــد... نمــاند... و رفـــت ..... و پــایــان داد به هــرچه داشتــــــم..[divider style="solid" top="20" bottom="20"]ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ … ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ … ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ ... ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﺮﮒ ﺗﺪﺭﯾﺠﯽ ﺳﺖ[divider style="solid" top="20" bottom="20"]می دونی دلتنگی یعنی چی ؟ دلتنگی یعنی اینکه بشینی با یادش به خاطراتت فک کنی … اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ولی چند لحظه بعد شروع اشکهای لعنتی …[divider style="solid" top="20" bottom="20"]|___♥__|_:!””-., “@@”””””” “”@”‘ دلم برات تنگ شده بود آوردم ببینیش ![divider style="solid" top="20" bottom="20"]لباس هایم که تنگ می شد می بخشیدم به این و آن ولی دل تنگم را ، حالا چه کسی می خواهد ![divider style="solid" top="20" bottom="20"]در معبد چشمانت من شمع شب افروزم تا لحظه دیدارت میسازم و میسوزم[divider style="solid" top="20" bottom="20"]آدم عشقشو یادش نمیره ! فقط یاد میگیره راجبش کمتر حرف بزنه ، بهش کمتر فکر کنه ، دلش کمتر تنگ بشه√[divider style="solid" top="20" bottom="20"]باران که می بارد دلم برایت تنگ تر میشود راه می افتم... ...بدون چتر.[divider style="solid" top="20" bottom="20"]اولين بار نيست که گريه ميکنم ؛ اما .... اولين بار است که گريه آرامم نمي کند ... !!![divider style="solid" top="20" bottom="20"]. دلتنگ که می‌شوی چشم‌هایت را ببند مثلِ یک عکسِ فوری؛ فوری ظاهر می شوم . .[divider style="solid" top="20" bottom="20"]اﻣﺮوز ﮐﻪ اﯾﻦ ﺷﻌﺮ را ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺑﻪ ﺗﻘﻮﯾﻢ روی دﯾﻮار دﻗﯿﻘﺎ ﺳﺎل ﯾﮑﻬﺰار و ﺳﯿﺼﺪ و ﻧﺒﻮدن ﺗﻮﺳﺖ! آری.... ﺗﺎرﯾﺦ ﺑﯽ ﺣﻀﻮر ﺗﻮ♥ اﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﮔﺬرد! (︶︿︶)[divider style="solid" top="20" bottom="20"]آنجا که تویی رهگذری نیست مرا جز دوریه تو غم دیگری نیست مرا خواهم که به جانبت پرواز کنم حیف است که هیچ بال و پری نیست مرا[divider style="solid" top="20" bottom="20"]ميگن : بارون مظهر دلتنگیهاست ببين با دلم چه كردى؟؟؟؟؟؟؟؟ داره برف مياد[divider style="solid" top="20" bottom="20"]اشنایان کهن را خبری از دل تنهایم نیست/ غم دل با که بگویم وقتی کسی یادم نیست.[divider style="solid" top="20" bottom="20"]کفش هم اگر تنگ شود زخم میکنند ... وای به حال دل من از دوری تو ![divider style="solid" top="20" bottom="20"]روزهای خوش را روزگار از ما گرفت .ای خوشا روزی که باهم روزگاری داشتیم[divider style="solid" top="20" bottom="20"]دوستت دارم...حتی در تاریک ترین لحظه ی زندگی...حت وقتی که از من بریده ای...وقتی دلت تاب بداخلاقی هایم را ندارد...کاش میدانستی تمام بداخلاقی هایم از دلتنگی ست.....[divider style="solid" top="20" bottom="20"]• ﻧﺮدﺑﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ اﻧﺪازه دﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻦ ﻗﺪ ﺑﮑﺸﺪ ﭘﺸﺖ دﯾﻮار ﮐﺴﯽ ﯾﺎﻓﺖ ﻧﺸﺪ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ ﺣﺴﺮت ﺧﻮد ﺧﻮاﻫﻢ زد[divider style="solid" top="20" bottom="20"]اصلا من به دَرک؛ دل ِ خیابان‌های شهر تنگ شده برای رد پایت! ....برگرد![divider style="solid" top="20" bottom="20"]شده ام دل زده شهر، کجایی یارم؟ ز وجودم بسرایم که کجایی یارم؟ غم و اندوه چه بسیار، چه سخت غم هجران تو سخت است. کجایی یارم؟[divider style="solid" top="20" bottom="20"]دلم از ظلمت غم ها گرفته از این بی مهری دنیا گرفته نمی دانم بخندم یا بگریم دلم اندازه دنیا گرفته![divider style="solid" top="20" bottom="20"]بعضی وقتا آدما یه کاری میکنن که دیگه نمیتونی دوسشون داشته باشی ولی عجیب دلت واسه زمانی که دوسشون داشتی تنگ میشه...[divider style="solid" top="20" bottom="20"]در نگـــــــاهم اگر نيــــــــستى...در خيـــــــالم سرشــــــــاري[divider style="solid" top="20" bottom="20"]چیزی ندارم بگم، فقط یادش افتادم دوباره گریم گرفت ....همیشه، همیشه، همیشه دوسش دارم همین .[divider style="solid" top="20" bottom="20"]ﯾﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺩﻟﺖ ﺧﻮﺷﻪ ﯾﮑﯽ ﯾﻬﻮ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﯾﻬﻮ ﻣﯿﺸﻪ ﻋﺸﻘﺖ ﯾﻬﻮ ﻣﯿﺸﻪ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻭ ﮐﺎﺭﺕ ﯾﻬﻮ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺗﻤﻮﻡ ﺩﻟﺨﻮﺷﯿﺎﺕ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻡ ﯾﻬﻮ ﻣﯿﺰﺍﺯﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﯾﻬﻮ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺗﻤﻮﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﺕ ﯾﻬﻮ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻧﺖ ﺗﻮ ﺍﻭﺝ ﺟﻮﻭﻧﯽ[divider style="solid" top="20" bottom="20"]آنقدر دلتنگتم که حتی ابلیس بر وسعت این دلتنگی سجده می کند[divider style="solid" top="20" bottom="20"]یک ویروس است در هوا بنام "دلتنگی" که می آید و دل آدم را مثله نفس کشیدن در هوای بی یک "تو" بودن تنگ میکند[divider style="solid" top="20" bottom="20"]شب ها با ياد تو چشم هايم را روى هم ميگزارم !روز ها به خاطر تو پا به كوچه ميگزارم. در تنهايى با تو سخن مي گويم پس كي به اين فاصله پايان ميدهى[divider style="solid" top="20" bottom="20"]ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﮐﻦ ﮐﻤﯽ ﺩﺭ ﺧﻄﻮﻁ ﺁﺧﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻫﺎﯾﺖ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩِ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺟﺪﺍﯾﻢ ﮐﻦ ﺗﻮ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﺗﺎ ﻧﻔﺲ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﻦ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﮐﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ[divider style="solid" top="20" bottom="20"]برات تو می نویسم هوال ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ؛ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﻥ ﺯﻻﻝ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺻﻔﺎﻱ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﻥ ﻗﺮﺹ ﻧﺎﻥ ﻣﻴﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻴﻜﺮﺩ . ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ؛ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﻟﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﻧﺠﻮﺍﻫﺎﻱ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻣﻦ ﻭ ﻟﺤﻨﻲ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻮﻫﺎﻳﻢ ﺩﺍﺷﺖ . ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ؛ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺧﺎﻟﻲ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﭘﺮ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭘﺮﻱ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺧﺎﻟﻲ . ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ؛ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺍﺷﻚ ﻫﺎﻳﻢ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﻣﻴﺮﻳﺨﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺁﺏ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﮔﻴﺴﻮﺍﻧﻢ . ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ؛ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻃﺮﺍﻭﺕ ﻭ ﺷﻤﻴﻢ ﺑﻬﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﺮﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﭘﺎﺋﻴﺰﺍﻥ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺍﻋﺠﺎﺏ ﺍﻧﮕﻴﺰﻱ ﺩﺭﻫﻢ ﻣﻲ ﺁﻣﻴﺨﺖ . ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ؛ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﺋﻴﻤﺎﻥ ﺩﻧﻴﺎﺋﻲ ﺭﺍ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻮﺩﻳﻢ . ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ؛ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺷﻤﺎﻟﺘﺮﻳﻦ ﺷﻤﺎﻝ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﻲ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﺗﺮﻳﻦ ﺟﻨﻮﺏ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ . ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ: ﻋﺎﺷﻘﺎﻧــــــﻪ ﻫﻤﻴﺸـــــــﻪ ﺗﺎ ﺍﺑــــــــﺪ[divider style="solid" top="20" bottom="20"]ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ* ﺷﺒﻬﺎﯾﻢ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺧـــــﻮﺍﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ, ﺑﯿﺎ ﺑﻨﺸﯿﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮐﻤﯽ ﺩﺭﺩ ﻭﺩﻝ ﮐﻨـــﻢ ... ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ, ﺷﺒﻬﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ , ﺭﺧﺖ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩﺵ ﺗﻮﯾﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ؟ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﺧﺖ ﻋﺮﻭﺳﯽ,ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩﻩ!!! ﻧﮑﻨﺪ ﻧﯿﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﺯ ﻏﺼﻪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻧﯿﺎﻣﺪﻧﺖ ﺑﻤﯿﺮﻡ؟!!! ﺗﻮ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻠﺪﯼ ﺩﻟﮑﻢ؟ ﺑﯿﺎ ﻭ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﯼ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺑﯿﺎ ﻭ ﺩﻟﺨﻮﺷﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﯿﺎ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ[divider style="solid" top="20" bottom="20"]نبودنـت باعث شد کمی مــدرن تر بنویسـم... این تنها سودی بود که از تــو به من رسیـد !! ســپاس فراوان از تــو برای نبودنـت ...[divider style="solid" top="20" bottom="20"]عزیزیادی بکن ازیارخسته غباردوریت برمن نشسته دگرتیری نزن بالی ندارم وجودم ازغمت درهم شکسته[divider style="solid" top="20" bottom="20"]گفته بودم بی تو سخت میگذرد... حرفم را پس میگیرم, بی تو انگار اصلا نمیگذرد...!![divider style="solid" top="20" bottom="20"]ﺩﻟــــﻢ ﻫـــﻮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻫــــﻮﺍﯼ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻫــــﻮﺍﯼ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻫــــﻮﺍﯼ ﻋﺸﻘـــﺖ ﺭﺍ ...[divider style="solid" top="20" bottom="20"]برات گردنبندی از گریه خریدم،یادت باشه اگه فراموشم کنی گریه هام گردنته[divider style="solid" top="20" bottom="20"]نقــّـــــــاشِ خـــوبی نــــــبودم ... امـّــا ایــــــــن روزها ... بِ لطــــــفِ تـــــــو... انتظــــــــار را دیـــــــــــدنی میکـــِـــــشــــَــم... !!![divider style="solid" top="20" bottom="20"]ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯ ﺷﺐ ﺭﻭﯾﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻡ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺘﻨﮕــــــــﯽ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﻡ ﻣﯿﺮﺳﻪ !.... ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﻏﻢ ﻛﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺑﺎ ﻣﻨﻪ ﻭﺗﻨﻬــــﺎﻡ ﻧﻤﯽ ﺫﺍﺭﻩ...[divider style="solid" top="20" bottom="20"]عشق قدیمیا تو قلبشون بود !!! ولی چی به سره ما اومده که عشقمون از قلب به چشممون نقل مکان کرده ؟؟؟ شاید دلمون هم کرایه شو کرون کرده !!! آخ چقد از این که این جوری شدیم بدم میاد[divider style="solid" top="20" bottom="20"]" دلتنگی " دانه دانه می افتد روی صورتم... شور است طعم " نبودنت "!!! " خیلی شور "....[divider style="solid" top="20" bottom="20"]ﺘﻨﮓ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ، ﺁﺩﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﺧﺸﻦ ﺗﺮ ، ﻋﺼﺒﯽ ﺗﺮ ، ﮐﻼﻓﻪ ﺗﺮ ﻭ ﺗﻠﺦ ﺗﺮ ﻭ ﺟﺎﻟﺒﺘﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ، ﺑﺎ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ ﻫﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ﻭ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﺳﺮ ﮐﺴﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ ، ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺍﺵ ﻫﺴﺘﯽ . . .[divider style="solid" top="20" bottom="20"]اینجا زمین است. رسم آدم هایش عجیب است!
اینجا گم که می شوی به جای اینکه دنبالت بگردند فراموشت می كنند.ظهر پاييزيت كم از دلتنگي باد.[divider style="solid" top="20" bottom="20"]درون قلب من نام توپيداست،زبانت چون گلي خوش رنگ و‎ ‎زيباست‎ ‎،‎ ‎مشو‎ ‎غمگين اگر‎ ‎از‎ ‎هم جداییم‎ ‎،که بي مهري هميشه کاردنياست.[divider style="solid" top="20" bottom="20"]موبایلم دیگر جای تو را هم گرفته هر روز صبح بیدارم میکند اما... عزیزمی به من نمیگوید من هم بیدار میشوم اما... دیگر کسی را نمیبوسم!! و کسى هم نيست مرا ببوسد...✔[divider style="solid" top="20" bottom="20"]شنیدن نامم از لبان تو.. طعم نوبرانه های این روزهای بهار را دارد.. یکبار دیگرصدایم کن.. ♥با نام کوچک[divider style="solid" top="20" bottom="20"]ﺭﻓــــــﺖ ! ﭘﺮ ﮐﺸﯿــــــــﺪ ! ﺭﻭﺣــــــــــﺶ ﻃﺎﻗــــــﺖ ﺍﯾـــــــﻦ ﺩﻧﯿـــــــــﺎ ﺭﺍ ﻧـــﺪﺍﺷﺘـــــ ! ﺩﻧــــــﯿﺎ ﺑﺮﺍﯾــــــﺶ ﻗﻔــﺲ ﺑﻮﺩ .… ﻗﻔﺴــــــــــﯽ ﺗﻨـــــﮓ !!.. ﺳـــــﺮﺩﺵ ﺍﺳﺘــــ !!! ﺍﻣﺸــــــﺐ ﻣﻬﻤــــــــــﺎﻥ ﺧــــــــــــﺎﮎ ﺳــــﺮﺩ ﺍﺳــــﺖ !!! ﭘــــــــﺮﻭﺍﺯ ﮐﺮﺩ !! ﺧﻮﺷــــﺎ ﺑﻬــــ ﺣــــﺎﻟﺸــــــ .… ﺍﻣﺎ ﻣـــــﻦ ﭼــــﻪ ﮐﻨﻤـــــــ ﺑــــﺎ ﺍﯾـــــﻦ ﻫﻤﻬــ ﺩﻟـــــﺘﻨﮕـــــــــــﯽ؟؟[divider style="solid" top="20" bottom="20"]rOoz haye dOor az tO fk mikrdm 2nya khalist! Magar tO chnd nafar bOodi Laanat¡!!!!?!![divider style="solid" top="20" bottom="20"]صداى پاى تو که مى روى..... صداى پاى مرگ که مى آيد[divider style="solid" top="20" bottom="20"]دلتنـــگم! بــرای کســی کـه مدتهــاست بـی آنکــه بــاشـد هـر لحظـه زنـــدگی اش کـــرده ام...[divider style="solid" top="20" bottom="20"]چقدر نیستی ؟؟؟ حوصله ات از این همه نبودن سر نمی رود ؟♥[divider style="solid" top="20" bottom="20"]کاش جایی برویم تابلویی داشته باشد که رویش خدا نوشته باشد : “پایان تمام دلتنگی ها”[divider style="solid" top="20" bottom="20"]دلتنگی هایت را در آغوش بگیر و بخواب ... هیچکس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد... این جمع پر از تنهاییست.[divider style="solid" top="20" bottom="20"]----—-

On ruzo yadet miyad ke baham qahr bodim.

<'''' ) ( ''''>
(( )) ( )
>—-;;-;;—;;-;;-

Bad to taqat nayavordi, omadi mennat keshiye man.

<'''' ) <'''' ) (( )) ( /) >—–;;-;;—;;-;;-

Beman qul dadi dige tanham nemizario,azam ba ye boos, delbari kardi.

(””v””)<'''' ) (( ))( /) >—–;;-;;-;;-;;—

Manam bakhshidameto, ba ham ashti kardim ,yadete !

( ””><'''' ) (( ))( /) >—–;;-;;-;—

Vali to raftiyo baraye hamishe tanham gozashti .

(””v””)
(( ))
>—–;;.;;—

Kheyli delam barat tang shode*

دلتنگي هايم را به بند ميکشم شايد روزي لايق گريبانت شوند !!
دلم برای خودم تنگ شده…

همونی که قبلا بودم …

همونی که هنوز قلبش نشکسته بود !

دلتنگی که می آیدبه این سادگی ها نمی رود پی کارش نه با حرف، نه به شعر،نه با ترانه … دلتنگم و دیدار تو درمان من است
دل تنگ که باشی از آسمان سنگ هم ببارد جایش خالیست
باران که جای خود را دارد!
دلم برآی حضـور نگـآهتـ

سختـدلتنگـی میکنـد
بهـ کدامیـن بهـآنهـ
حواسشـ راپرتـ کنم؟؟؟

غریبه مواظبش باش که سپردمش دستت
خدانخواست قسمت من بشه..حتی اون خنده تلخش…
غریبه فکرنکنی ناراضی ام یاحسود..عشق اون مرحم درد بودواسه قلب کبودم… آرزوم بوودیشینم باهاش لب باغچه….نه اینکه کارت عروسیش بذارم لب طاقچه…
نـــــــه این حق من نیست…
کاش میشد دلتنگی را برای چند ثانیه هم که شده به پرواز رها کرد
شاید آنوقت نفس کشیدن اینقدر ها هم سخت نشود
انقدر شکسته ام
که دیگر
از هیچ
ارتفاع و
فاصله ای نمیترسم…!
گاهی حجم دلتنگیهایم آنقدر زیاد میشود . . .
كه دنیا با تمام وسعتش برایم تنگ میشود . . . !
دلــــــــتـــنــگـــــــ ــــم . . . !
دلتنگ كسی كه گردش روزگارش به من كه رسید از حركت ایستاد . . . !
دلتنگ كسی كه دلتنگی هایم را ندید . . .
… دلتنگ خودم . . .
خودی كه مدتهاست گم كرده ام . . . !
دلتنگ تو آن روز شدم تا فردا .فردا شد وباز هم تو گفتي فردا. امروز دلم ماندويك دنيا حرف .يك هيچ به نفع دل تو تا فردا
عشق و عاشقی کم رنگ شده,محبت آهنگ دوستی تک زنگ شده,مگه بین من و تو جنگ شده,نامرد دلم برات تنگ شده…!
شبی که آسمونمو گرفتی
نه آسمون که جونمو گرفتی
شبی که دست رفتن تو رووشد
شبی که دیدن تو آرزو شد

غم توی گرگ و میش من میخندید
نشسته بود به ریش من میخندید
تازه شروع شد غم بیشمارم
تازه دونستم که کجای کارم

اگه شکستم اگه نا ندارم
اگه کسی رو جز خدا ندارم
مهم چشاتن که یوقت نشن خیس
مهم تویی دردای من مهم نیس

همینجوری شم واسه من عزیزی
خوشم میاد منو به هم می ریزی
برنمی گردی حتی توی ای کاش
داری میری مواظب خودت باش

كجايي عزيزم ببيني كه تنهام.كجايي ببيني چه تاريكه شبهام.چي شد تونگاهت كس ديگه اي بود.بدون كه بعدتوغم همدمم بود.
این روز ها بهانه ی تو را زیاد میگیرم اما نمیدانم بهانه ها دلگیر شده اند یا دلها بهانه گیر*
شاید از مد افتاده باشد
شاید دیگر اندازه ام نباشد
اما همچنان عطر خاطره میدهد پیراهنی که روی شانه هایش اشک ریخته ای !!!
و من ..

تمام امروز را ..

مانند تمام دیشب ..

خیره به خاطراتم بودم !!

و هیچکس نفهمید دردم را ….

وامان از این بوی پاییزی واسمان ابری.که ادم نه خودش میدانددردش چیست ونه هیچ کس دیگر .فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود دلش اغوش گرم میخواهد.
نکند

بشکند

شیشه دلتنگیِ دلی را

توپِ سر به هوای بی خیالی ات

فرق است میان آنکه یارش دربر…باآنکه دوچشم انتظارش بردر…
دل من يه روز ديوانه وار رفت

به راهي كه نبايد

و اينك هرچه دارم از آن رفتن است

پريشانى

اندوه

پشيمانى

و حسرت

چه رازيست درپس حصاراين فاصله هاكه اينگونه مرا “دلتنگ ديدارت” ميكند…
دلم گاهی آنقدر میگیرد….
که…
احساس میکنم دنیا هم بیاید باز نمیشود…
اما با صدای نفسی……
آرام میشود…..
دلم برای ان نفس ها تنگ است!
و بــاز هم
از آن شب هایــی ست
که
تـا خـرخـره از دلتـنگی پـُـرم بـرای تــــو
کـه
اگـر کوتــاه نیـایی و دوبـاره پیشم بـرنگردی
بــه جـای عاشقانـه شعــر گفتــن
عاشـقانـه از مـن
یک سیـلی می خـوری…!
دل که تنگ شود”آرام باش”و”عیبی ندارد”نمی شناسد
فقط آغوش تو را میخواهد.
ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﯼ ﻧﺎﺁﺷﻨﺎﺳﺖ !!
ﮐﺎﺵ ﻣﻌﻨﯽ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﺪﯼ …
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ…
ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺗﻨﮕﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ…
ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻭ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ…
ﻫﻤﺎﻥ ﻫﺮﻡ ﻧﻔﺴﻬﺎﯾﺖ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ…
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﻫﺴﺘﯽ …
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ….
ﺑﺨﺪﺍ ﺗﻮﻗﻊ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﯿﺴﺖ …
فقط کسى مزه ى دلتنگى راميفهمدکه طعم وابستگى راچشيده باشد…دلتنگتم
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻧﺪﯾﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺯﯾﺒﺎﺋﯽ ﮔﺎﻩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﺧﻮﺑـــــــﻢ..!ﻋﺎﺷﻖ ﻧﯿﺴﺘﻢ..ﻓﻘﻂ ﮔﺎﺍﻫـــﯽ ﺣﺮﻑ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮕــــ ﻣﯿﺸﻪ..ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋــــﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ…ﻫﺴــــــــﺖ…؟؟
بچه که بوديم دلمان چقدر بزرگ بود
بزرگ که شدیم چقدر دلتنگیم!
آنقدر می گویم دوستت دارم که شاید دلت بسوزد و نگاهی به من کنی و بخندی…
تد چه میفهمی از روزگارم؟؟؟!!!!
از دلتنگی ام!!
گاهی به خدا التماس میکنم خوابت را ببنیم…
میفهمی؟؟
فقط خوابت را……♥♥
من اگر نباشم؛ هیچ اتفاقی نمی افتد؛ خیابانی بسته نمی شود؛ تقویمی در هم نمی ریزد! تنها موهای مادرم کمی سپیدتر، اقواممان چند روز آسوده از کار
و خواهرانم پس از چند روز خاطراتم را در ویترین طلافروشی ها فراموش می کنند.
و شاید..
فقط گورکنی را کمی خسته کنم…
.
.
.
.
و آنگاه است ک تنها آغوش سرد خاک همدمم میشود…
ای کاش از همان اول رفیق تنم خاک بود نه دستان گرم تو…
آن دستانی ک روزی خیلی سخت سرد شدند…
دوباره زندگی ام در تنهایی معنا پیدا میکند…
آخ ای کاش هرگز طعم دوست داشتنت را نمیچشیدم…
ای کاش هیچ گاه تو را طلب نمیکردم…
اما دیگر افسوس هایش باشد برای تو…
بر سر قبرم آنقدر گریه کن تا شاید…
بجای من، گلهایِ رو قبرم جان بگیرند…
سردیِ اعتمادت مرا کشت نه چیز دیگر…
از ناله هایت نمیخوانم هبچوقت…
اما باز بدان ک مرا سردیِ نگاهت ز رکاب این دنیا پیاده کرد…
اشک بریز تا دریا شود درون قبرم…
اما باز من تنهایٍ تنهایم بی تو…بدونِ حضور تو…
آرام که میروی دلگیرمیشوم
ازآن همه سکوت من سیرمیشوم
درا ج رفتنت حرفی بزن به من
ازداغ رفتنت من پیرمیشوم…
میگن دوری فراموشی میاره ولی من تجربه کردم که دوریت دلتنگی میاره.
دل تنگ تر از همه ای خدا کاش عشق را نیافریده بودی…
در قيد غمم، خاطر آزاد کجايي؟ / تنگ است دلم، قوت فرياد کجايي؟
با آنکه ز ما ياد نکردي.. / اي آنکه نرفتي دمي از ياد کجايي؟
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمی دانم
اینجا شده پاییز ، آنجا را نمی دانم
اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمی دانم
ﻣﺸﻖ ﺷﺐ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ !
_ ﺻﺪﺑﺎﺭ، ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻫﺮﮐﻠﻤﻪ _
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ !
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﻤﻨﻮﻉ !
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﻢ !
ﻭ ﻣﺸﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻫﺮ ﻏﺮﻭﺏ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ …
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻛﻨﻢ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﺧﻮﺷﯽ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﻢ ﮔﺬﺷﺘﻪ !!
ﺍﻣﺎ …
ﭼﻪ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺩﻝ ﺳﺎﺩﻩ ﯼ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯽ
ﺭﻭﺩ !
من مانده ام با یاد تــــــــــو
وبغضی که لگد می زند
بر حنجــــــــــــره ای پا به مـــاه . . .
در يک ساعت ميشه يه نفرو دوست داشت

در يک روز ميشه عاشقش شد با يک نگاه

اما

يک عمر طول مىکشه تا فراموشش کنى…

????بعضي وقت ها چيزي مي نويسي فقط براي يک نفر

اما دلـــــــــــت ميگيرد وقتي يادت مي افتد که هرکســـــــــــي ممکن است

بخواند جـــــــــــــــــز آن يـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــفر..

آنقدر اشک هایم را در درونم ریختم که هر کس مرا می بیند می گوید چشمهایت شبیه دریاست !!!
سراغ از من نمیگیری ،چی شد افتادم از چشمت ؟منم فانوس لبخندت ،غرورت ،گریه ات ،خشمت ،
اسیرم ،خسته ام،سیرم،
مرا دریاب میمیرم .
نقاش خوبی نیستم ولی …تمام لحظه های بی تو بودن را درد کشیدم…درد
آغوشم از تو خالی است و دلم از تو پر …
باز هم می گویی صبوری کن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سخت است که بخواهی ازدلتنگیت چیزی بگویی وهیچ چیزی به ذهنت نرسدتاباگفتنش آرام شوی…..فکرکنم فقط دلتنگش شده ام
دلـتـنـگـی هــا

گـاه از جـنـسِ اشـک انـد و گـاه از جـنـسِ بـغـض ؛

گـاه سـکـوت مـی شـونـد و خـامـوش مـی مـانـنـد

گـاه هـ ـ ـق هـ ـ ـق مـی شـونـد و مـی بـارنـد . .

دلـتـنـگـیِ مـن بـرایِ تـو امـّـا

جـنـسِ غـریـبــی دارد . . .✔

قصه بگو تا بخوابم
غصه ء نداشتنش نمیذاره بخوابم
میخوانی؟؟
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺳﺨﺘﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﻭﻧﻢ …
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻧﻔﺴﻢ
ﺩﻧﯿﺎﯾﻢ
ﺩﻟﻢ . . .
ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯ ﺷﺐ ﺭﻭﯾﺎ
ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻡ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﻡ ﻣﯿﺮﺳﻪ !….
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﻏﻢ ﻛﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺑﺎ ﻣﻨﻪ ﻭﺗﻨﻬﺎﻡ ﻧﻤﯽ
ﺫﺍﺭﻩ …
چیزی است در دلم
آویخته به بَندی
تاب می خورد بین بُغض های من
نه می ایست
که مرا آرام کند
نه میتپد،
که ماتم تو را کم کند..
دلم يك بازي تازه ميخواهد
يك بازي شايد عاشقانه…
نه برد… نه باخت…
كه دلم تنها به يك لبخند تساوي قانع است…!!!
امشب حالم زیادی خوب نیست…
نمیتونم توصیف کنم چه مرگم شده…
توی تنم لرزش بدی راه افتاده احساس میکنم دارم سر میشم…
نمیدونم شاید…بیخیال…
ولی خدا کنه همون شایده باشه…
دلم هوس اهنگ محسن چاوشی کرده همون اهنگش که:
گفته بودم اگه دلت گرفتس
کنج دلت جا واسه ی دلم هست
شاید دلت خواست وپاهات نیومد
یا شایدم دلت باهات نیومد
هرچی که بود بزار که گفته باشم
هرجا که هست دلت منم باهاشم…
دلم گرفته
تنگ است برای روزگار خوشم
روزهای پراز شادی
ووووای
ای دوریت ازمون تلخ زنده به گوری
چه غریبانه شکسته ام
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﯾﻌﻨﯽ …
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﺒﺎﺷﯽ
ﯾﻌﻨﯽ ﻗﺮﺍﺭﯼ
ﺩﻟﻬﺮﻩ ﺍﯼ
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ
ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎ ﮐﺴﯽ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ
بزرگترین دلتنگی اینه که بدونی اونی که میخوای هیچوقت مال تو نمیشه
و تو بدون هیچ واهمه ای از دلتنگی که فردا دچار آن میشوم رفتی… این بود دوست داشتنت؟
غم بی تو بودن دیگر زجرم نمیدهد نمیدانم مرده ام یا با تنهاییت خو گرفتم
دلم همیشه برای نگاهت تنگ است اگرنگاهت فرصتی داشت به یادم باش…
ﺳﻬﻢ “ ﻣﻦ ” ﺍﺯ “ﺗﻮ ”
ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ،
ﺫﻭﻕ ﻧﯿﺴﺖ ،
ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ﻧﯿﺴﺖ ،
ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺳﺖ
ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ …!..✘
ﺩﻟﻢ ﺍﻭﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻗﻬﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺗﻮ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﻗﻬﺮﯾﻢ
ﺻﺒﺢ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻣﯿﺪﺍﺩﯼ
ﻋﺸﻘﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﯼ؟
ﭼﻘﺪ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻭﻭﻥ ﺭﻭﺯﺍ !
اگرسهمي ازفردا داشتم…

كه هيچ…

اما اگرفردا سهم من نبود

به ياداين همه سادگي…

يك يادش بخيرساده

ازسهم خودت برايم كناربگذار…

تا تلافي كرده باشي امروزي راكه…

تمام سهمم رابراي دلتنگيت كنارگذاشتم!!

چقــدر بايد بگذرد
تا مـن در مـرور خـاطراتم
وقتي از کنار تــو رد ميشوم،
تنـــم نلــرزد…
بغضــم نگيــرد…
روزی استاد گفت دو خط موازی هیچگاه به یک دیگر نمیرسند.شاگرد پرسید پس چاره چیست استاد گفت باید یکی از آن ها دلش شکسته باشه برای عشقش تا خط عمود شود به خط دیگر برسد شاگرد گفت ما چی ما که هردو دل شکسته ایم عایا دوباره. موازی. شدیم!!!
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم
‏شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم
دل من دست بردار…
دیگه بسه انتظار….
دیگه هی، اسمشو
تو به یاد من نیار….
دیگه،
نمیاد،
عمرتو هدر نکن…
دل من، دل من، منو در به در نکن…..
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ !!!…
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺭﻡ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺩﻭﺭﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﻭ ﺗﻮ ﮐﻨـــــــــــــﺎﺭﻡ ﺑﺎﺷﯽ
دلتنگي همون مكثيه كه رواسمش ميكني،وقتي شماره هاي گوشيت رو مياي پايين
شنیده ام توعکس شکسته میکشی با رنگ،اگرحقیقت است بیا من شکسته ام بی سنگ،مراتوسادهبکش باتمام سادگی ام، وتلخ و تلخ و تکیده ولی کمی پررنگ،مرا به رنگ روشن صدالتماس تیره بکش ،کنار کوچه بن بست و خالی از آهنگ، اگر تو معنی پرپر زدن ندانستی ، پرنده ای بکش و یک قفس ولی دل تنگ، قرار هر دوی ما برمدار ماندن بود،ببین که بی قرار توام هنوز بی نیرنگ،مرا تو خسته بکش پاره کن شکسته بکش، شکسته از دل سنگی و خسته از دل تنگ،،،
لعنت به این دل…
دیشب قصه ات را برای کسی میگفتم…
باز دیوانه وار عاشقت شدم…
آسمان به اين بزرگي باتمام وجودميبارد وشيشه هابه جاي اوميلرزند…من به اين كوچكي خودميگريم,ميلرزم..وديگرتواني نميماند..ميميرم..
. ﺧﺐ دﻟـــ اﺳﺖ دﯾﮕــﺮ+ …دﺳــﺖ ﺧﻮدم ﮐــﻪ ﻧﯿﺴﺘــــــ …ﺗﻨﮓ ﻣﯿﺸﻮد ﺑﺮاﯾـــﺶ

(O_x)

در هجاي رفتنت
دل به هيچ واژه اي نبسته ام
باز هم فقط تويي
كه ميپرستمت…
ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ ، ﻗﺎﻧﻮﻥ •] ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ [• ﺍﺳﺖ !
ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ •] ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ [• ﺗﻨﮓ ﺷﻮﺩ …
ﺩﺳﺘﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ •] ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ [• ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ •] ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ [• ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯼ •] ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ [• ﺑﺮﯾﺰﯼ . . .
من به همه ی روزهای هفته محتاجم
به تمام ساعت هایش…
باتمام جزئیاتش…
تابگویم درنبودنت چقدردلتنگتم…
سه ماه در لار وسه ماه در لاریجونیم
سه ماه قهوه چیه مازندرونیم
سه ماه چادر زنم صحرانشینم
سه ماه درجستجوی شه نازنینم
اگر می دانستم چه کسی این سرنوشت را برایم بافت،به او می گفتم:
یقه را آن قدر تنگ بافته ای که بغض هایم را نمی توانم فرو دهم…✘♡
مـی دونــى؟!

کاش کســـى بود. . .

به گوشــت مــى رسانـد. . .

که امــــروز. . .

تمــام قـــد ایستـــــادم و در دلـــم فریــــاد زدم :

نمــى خواهــــــم. . .

من این شلوغـــیِ پــــر از تنهایــــى را. . .

نمــــى خواهم

من تــــــو ِ لعنتتـــى را مــيخواهــــم

می فهمــــى ؟

کـاش. . .

کســـــــى. . .

بـــــود. . . .

شده هی بخوای بخوابی تاپ تاپه قلبت نزاره،فکر کنی خدایا اونم خوابیده یا که بیداره،شده بیخوابی بگیری،صدهزار نقشه بچینی،دنبال بهونه باشی که اونو فردا ببینی…
شاید گذر از خاطره ها تو را یاد کس انداخت/ چه کند این دل بیدار وا مانده در این یاد
دلم برای کودکیم تنگ شده…
برای روزهایی که باور ساده ای داشتم
همه ی آدم ها را دوست داشتم…
مرگ مادر “کوزت” را باور می کردم و از زن “تناردیه” کینه به دل می گرفتم
مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر “هاچ” گم نشود….
تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود
دلم برای خدا تنگ شده …
خدایی که شبها بوسه بارانش می کردم…
دلم برای کودکیم تنگ شده…
شاید یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و او رفت…
To in donya to in aalam/miune in hame adam/bebin del be che kasi dadam/be on kas ke nemikhadam/delam shishe delesh sange/vase sange delam tange
چرا نميرسم من؟ مگر آخر جاده دلتنگی کجاست؟!
شجاعت میخواهد
وفادار احساسی باشی
که میدانی
شکست میدهی روزی
نفس های دلش را…..
دیگر سماجت نمیکنم
برای داشتــــــنت
با زور که در کنارم باشی؛
دیگر چه ارزشی دارد عشق و علاقه؟!؟!؟!
خواهی آمد…
خوب میدانم!
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺷﺎﻣﺸﻮ ﻧﺨﻮﺭﺩ!!!
.
.
ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺗﻮ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ
ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺷﺎﻡ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ!!!
از نبودنت دلگیر نیستم…
از اینکه روزگاری بودی دلگیرم…
دلتنگ تو که میشوم زندگی ام سیاه میشود ….. انگار نمیدانم چه رابطه ایست بین نبودنت با رنگها…….!!!!!
عجبــــ وفـــایـــی دآرد این دلتنگــــی…!
تنهـــــاش که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی…
بعد کـــه از همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون
می ایستـــه بغـــل دستــتــــ …
دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ
بر میگـــرده در گوشــتـــ میگـــه:
خـــوبــی رفیـــق؟؟!!
بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ
چ سخت است آرام کردن دل بیقراری که مدام تو رامیخواهد…
درست مثل روزهایی که عاشقت شدم ،

باران می بارد. . . . .

فکر کنم باز یکی عاشقت شده. . . . .

زندگی چه معنی دارد….؟!وقتی هیچ اتفاقی من و تو را سر راه هم قرار نمیدهد
.
ﺧﻮﺍﺑـــــــــــــــــﯿﺪ …
ﺑﺪﻭﻥ ” ﺷﺐ ﺑﺨﯿﺮ ”
ﺷﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ
ﺑﯽ ﺍﻭ
ﻫﯿﭻ ﺳﺎﻋﺘﯽ
ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ
ﺑﻪ ﺧﯿﺮ ﻧﯿﺴﺖ …
زندگی پر از سواله می دونم
رسیدن به تو خیاله می دونم

تو میگی یه روزی مال من میشی

اما موندنت محاله می دونم

تو میگی شبا دعامون می کنی

چشمه ی چشات زلاله می دونم

توی آسمون سرنوشت ما

ماه کاملم هلاله می دونم

تو میگی پرنده شیم بریم هوا

غصه ی ما دو تا باله می دونم

چشم من پر از غم نبودنت

دل تو پر از ملاله می دونم

طاقتم دیگه داره تموم می شه

صبر تو رو به زواله می دونم

انقدر دلگیرم از نبودنت…که حتی آسمون ابری هم میگوید تو به جای من ببار….دلتنگتم عشقم
اگه دستم به اندازه رنگین کمان باز میشد بهت میگفتم چقدر دلم برات تنگ شده..!
دلم هوایی ات شده است.
همان هوایی که هیچ وقت در واقعیت به مشامم نرسید
خسته ام از نبودن هایت
از مجازی بودن هایت
خسته ام از ندیدن هایت
جز قاب عکسی دیدن هایت
ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭﯼ ﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑـﺎﻭﺭ ﮐـﻦ
ﻋﺎﻗﻞ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻢ ﮔﺎﻫـﯽ
ﺩﻟﺘﻨـﮓ ﺧﺎﻃـﺮﺍﺕ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺷـﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ !!!
هر قدمی که دورتر میشوی
انگاردنیا هم تنگتر میشود !
تا آنجا که
تنها نقطه هائی باقی میمانند…
که آنها هم میشوند سهم نوشته هایم…
میشوند “سه نقطه”
میشوند سکوت
میشوند بغض
میشوند جائی که درست…
دلتنگی از آنجا آغاز میشود…

آخرین کلمات ورودی

https://sms ir24 org/دلتنگی/

همچنین ببینید

سیگار cigarette

ﺍﺯ ﻭﻗﺘﻲ ﺭﻓﺘﻲ ،ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﻛﻨﺞ ﻛﺎﻓﻪ ﺍﻱ ﺩﻟﮕﻴﺮ،ﻟﻢ ﻣﻴﺪﻫﻢ ﺑﺠﺎﻱ ﻟﺐ ﻫﺎﻱ …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.