نوستالژی

ما دهه شصتیا نسلی هستیم که در صورت بروز شیطنت بیش از حد با یک قاشق روی شعله ی اجاق گاز روبرو می شدیم !

میدونید بهترین روز واسه ما ده شصتیا چه روزی بود ؟

روزی که مشق نمینوشتی بعد فردا معلمت مشقاتو نگاه نمیکرد …

میز نیمکت های چوبی و میخ دار رو کی یادشه ؟ زیر میز ۳تا جای کیف یا کتاب داشت … وقت امتحان یه نفر باید میرفت زیر میز و ورقه ش رو میزاشت رو نیمکت …

وقتی مدرسه میرفتیم ناظم میومد سر کلاس میگفت فردا ۵۰تومن پول بیارید با کاسه و قاشق آش میدیم !

چه لحظه باشکوهی بود اون لحظه..! وقتی معلم میبردمون پا تخته ازمون درس بپرسه وسطش زنگ می خورد

کی این جمله رو یادشه 🙂

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

بی سرو صدا، وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید تو حیاط …

معلمتون نیومده =))

یادتون میاد ، کلاسی که در داشتن خودکار استدلر بود در سوار شدن بی ام دبلیو نبود ؟؟؟

یادتونه برای تمرینا کاغذ سفید میذاشتیم بین صفحه های کتاب؟

یادتونه بچه که بودیم لواشک غیر بهداشتی میخریدیم میپیچیدیم دور انگشت سبابمون بعد هی انگشتمونو تا ته میکردیم تو حلقمون ؟ چه حالی میداد خدایی …

یادش بخیر ، اشباع شدن از خوراکی های عید و زده شدن از هرچی آجیل و شیرینیه !

یادش بخیر هروقت تو کلاس هر اتفاقی میفتاد مینداختیم گردن شیفت مخالفی ها …

یادش بخیر چه هیجانی داشت روزی که قرار بود زنگ آخر به خاطر جلسه معلما زود تعطیل بشیم !

یادش بخیر یه تفریح سالمی که داشتیم تو نوجوونی این بود که شبا با بچه های محل میشستیم راجب جن و روح صحبت میکردیم و هممون از ترس زهر ترک میشدیم …

“الان میرم به مامانت میگم”

یکی از ترسناک ترین جمله های دوران ما بود …

"آینه، خدا، شیطون، آهن، هر چی گفتی با خودت باودی! "
کیا یادشونه؟
از تفریحات من تو دوران بچگی این بود که اب بریزم رو بخاری
صدای ” تسس ” بده خرکیف بشم
اون موقه آیپد نبود که بازی کنیم، با این چیزا سرگرم میشدیم!
الستونم گول می زنم…
والستونم گول می زنم…
دشمن دندوناشونم…………
اینا ک میگن "شما یادتون نمیاد" هرچی میگن من یادم میاد آخه!؟
جریان چیه!؟
شمام یادتون میاد مث من یا من فقط اینطوریم!؟:|
باز باران با ترانه
با گوهرهای فراوان
می خورد بر بام خانه
یادم آرد روز باران
یادتون میاد این شعرووووو.. /
باز باران باران با ترانه
با گوهر های فراوان
میچکد بر بام حانه
(یادِتون میاد؟؟ )
به خاطر تشکرم بود یا معذرت خواهیم که گفتی خواهش میکنم؟
بهشتی بهشتی، جهنمی جهنمی، دیشب چند سیخ کباب خوردی؟ (بازی انگشتر طلا)
کیا مثل من این بازی دوست داشتن و یادشونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه ها یادتونه وقتی دندونمون می افتاد، میدادیم به مامانبزرگمون بهمون سکه ۱۰ تومنی میداد.. یادش بخیر
بچه های الآن سختی میکشن؟ ما دهنمون صاف شد انقدر دفتر خط کشی کردیم. یارو دفتر میخره از قبل توش مشقاشم نوشته شده حتی!
بچه که بودیم بستنیمان را گاز می زدند قیامت به پا می کردیم!
چه بیهوده بزرگ شدیم… روحمان را گاز میزنند می خندیم!
بچه‌ها کیا یادشونه؟؟؟
من منم تو تویی کی خره؟!!!
بچه‌ها خدا وکیلی من هنوز جوابشو نمیدونم
یکی از بزرگترین دغدغه هام ج این سوال بود :-/
بگ بگ بگ بگ بگ بگ بگ. ولش کن تو نمیتونی بخونیش دهه شستیا ادامه بدن بگ بگ بگ بگ بگ برنامه کودکان
تابستون فصل شادی خنده تیتراژ برنامه تابستون اون قدیما بود یادش بخیر
تاپ تاپ خمیر
شیشه پر پنیر
دست کی بالا
خخخخخخخخخ
کیا یادشونه
تفریح ما دهه شصتیا!
شما یادتون نمیاد یه زمانی حاشیه دور فرش, جاده اتومبیل رانیمون بود!
والا
تنها عمل زیبایی دوران ما که انجام دادیم، ختنه بود
جمله ای استراتژیک در دعوا های دوران کودکی:)
ولم کن تا ولت کنم… بچه بودی یادته؟
خداییش هیچی جای تخمه خوردن توی سینما حال نمی داد. حالا که همه دستشون یه پاکت پاپ کرنه
خوش به حالتون که شما یادتون نمیاد، ما دهه شصتیا که از هر چیزی یادمون میاد باید بشینیم و غبطه بخوریم!
دختره این‌ جا نشسته گریه می‌کنه زاری می‌کنه از برای من یکی رو بزن!!
یادش بخیر…
ددی آما ماساجی موریا موریا ماساجی آمنُه تق تق تق سللِ اُ تق تق تق به شادی… هی یادش بخیر
دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده…
سواد داری…
نه نه…
بی سوادی…
نه نه، پس تو…
دهه شصتیا یادشونه!؟!
دلم واسه اول دبستان خیلی تنگ شده! وقتی تنها یه گوشه وایمیستادی یکی سریع میومد میگفت :با من دوست میشی…
دهه شصت یعنی از صبح خروس خون تا بوق سگ تو کوچه فوتبالبازی اونم با یه توپ پلاستیکی که با یه توپ دیگه رویی شده بود
دهه شصتی ها می دونن…..
یه تی تاپ با جلد قرمز بود که بیشتر وقتا با خودموم می بردیم مدرسه.
یادش بخیر
دهه شصتی یعنی :سوختگی نارنجی رنگ بلوز کاموایی
دیروز رفتم نشستم جلو پنکه شعر و آواز خوندن که صدام بریده بریده شه!
یاد تفریحات زمان ما بخیر!!!!!!!!
زمان ما مدادهایی بودند به اسم پرچمی که موقع تراشیدن و نوشتن نوک اش فوری می شکست.
تراش هایی هم بودن به اسم شمشیرنشان که نوک هر مدادی را می شکست.
زمان مدرسه هم اینایی که اتود نوک هفت دهم داشتن
همیشه توی ذهنم تو یه دسته‌بندی جدا قرار می‌گرفتن.
اینایی که به ما نمی‌خورن!
شل کن عمو… درد نداره…
تلخ ترین دروغ دوران بچگی به هنگام آمپول و بخیه
خخخخخ
شما ها یادتون نمیاد، یه زمانی میگفتند، دخترا با دخترا پسرا با پسرا… سلامتی بچه های دهه شصت
شما هم اینکارو میکردید…..??
قاشق زنی چارشنبه سوری و بوی دود اتیش و سیبزمینی ذغالی…
یادش بخیر
شما هم بچه بودید خوشمزه ترین عصرونه زندگیتون این بود که نون رو تو روغن سرخ کنید؟ یا نون و با رب می خوردید؟؟
شما یادتو نمیاد بزرگترین کابوس شب عید پیک نوروزی بود
شما یادتون میاد؟ خوش به حالتون من هنوز یادم نیومده
شما یادتون نمی آد؟……
پس خیلی خنگین………
شما یادتون نمیاد تو دفتر خاطراتا همیشه می نوشتیم اگر روزی تورا کردم فراموش بدان شمع وجودم گشته خاموش….. ولی من هنوز زندما
شمام بچه بودین به خاطر کمبود امکانات از سرنگ به عنوان تفنگ آب پاش استفاده میکردین؟؟!!
شماهام وقتی بچه بودین مدرسه که میرفتین ماماناتون پاکن هاتون رو سوراخ میکردن مینداختن گردنتون که گم نشه یا فقط مامان من اینطوری بود؟!
شماهام یادتون میاد؛ هیچ لذتی بالاتر از خندوندن فرد در حالت نماز نبود…
خدایا مارا ببخش و بیامرز!!!
شمایادتون نمیاد ی بستنی زمستونیهایی بود کاملا غیربهداشتی که محل استقرار مگسا بودن ولی ما میخوردیمو چه حالی میداد
شمایادتون نمیاد….
یکی از بازی های بسیارمفید، اموزنده، مفرح، زمان یچه گی ما زن وشوهر بازی بود! ………….
شمایادتون نمیاد؟
منم یادم نمیاد اگه یادتون اومد به منم بگین
شمایادتون نمیادهیشکی یادش نمیاد ی آدمایی بودن مهربون!
فک کنم دهه شصتیا و هفتادیا یادشون باشه:
یار دبستانی من با منو همراه منی……..
قدیما که شبکه های اجتماعی نبود, مردم پست هاشون رو روی در و دیوار توالت عمومی آپلود میکردن… درسته لایک نداشت ولی دیدگاه های خوبی داشت…!
ما بچه های اون زمان هنوزم که هنوزه حسرت ساعت برنارد به دلمون مونده!!!!!
بخدا!
دروغ میگم؟
ما دهه شصتیا و دهه هفتادیا بزرگترین نگرانیمون این بود که خمیر بازیمون رنگاش با هم قاطی بشه!!!:))
من یادم نمیاد فک نکنم شمام یادتون بیاد؟
ولی قدیمیا میگن یه زمانی معرفت وجود داشت….
من یه زمانی جزء اقلیت های هندی بودم،
آخه یه گاوی رو به عنوان عشق می پرستیدم..!
نمیدونم شماها یادتون میاد یانه… آتاری بازی.. اونموقع ها آتاری سرگرمی بچه های خونه بود. پسر و دخترم نداشت. چه حالی میداد. یادش بخیر
همکلاسی های شما تو امتحان املا دوازده سیزده تا خودکار میوردن یا فقط دوستای من این جوری بودن؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!
هی… مال خیلی قدیما بود
شما یادتون نمیاد…
یه روزی آدما به جای شماره…
به هم دل می دادن!
پشت یه کامیون بافونت درشت نوشته بود (همه ازراننده نیسان میترسن من ازراننده زن..
چه ذوقی میکردیم وقتی معلم می گفت :برو از دفتر گچ رنگی بیار*انگار مشعل المپیک رو سپرده بودن بهمون.. یادتونه بچه ها……..
کی اینو یادش میاد؟
ما گلیم ما سنبلیم
ما بچه های بلبلیم
بااااااااااااااااااااااااز میشیم بسته میشیم:)
کی یادشه:
گرگمو گله میبرم چوپون دارم……
یادش بخیر
کیا یادشونه :چرخونه رو بچرخونید چرخونه رو بچرخونید
کیا یادشونه زنگ تفریح که میشد سه تا تیکه کاغذ رو مچاله میکردیم بعد سه توپ بازی میکردیم، از فیفا۱۳ هم بیشتر حال میداد…
کیا یادشونه وقتایی که معلم میخواست سوال بپرسه پاک کن مینداختیم زیر میز که بریم بیاریمش و تو تیر رس نگاه معلم نباشیم؟؟ 🙂
کیا یادشونه…؟؟؟؟؟؟
قدیما پاکن هامونا می کشیدیم روفرش یا موکت تا تمیز شه 🙂
یاد اون برف و یخبندون به خیر چه حالى داشت با برف زیاد آ دم برفى سه مترى میساختیم و به طول ده متر رو زمین یخ زده سر میخوردیم….
یاد اون زمانی بخیر که بلیت اتوبوس ۱۰ تومن بود
امروز رو اتوبوس محلمون نوشته :با کارت ۴۵۰، بدون کارت ۵۰۰!!!
یادتون نمیاد یکی از سرگرمی هامون این بود نوشابه میخوردیم درشو سوراخ میکردیم نخ رد میکردیم مثل کش میکشیدیم حالی میداد ها!
یادتون نمیاد!!!!!!
تو دبستان میگفتن هر کی مدادشو از دو سر بتراشه
اون سال رفوزه میشه!
باورش تو حلقم بودا
یادتونه بچه که بودیم در یخچالو آروم میبستیم از لای در نیگا میکردیم ببینیم چراغش کی خاموش میشه
یادتونه در بادکنکو از دوطرفش مکشیدیم تا صدای جیغش باعث آزار بقیه بشه 🙂 🙂 🙂
لامصب لذتش از لذت شکنجه صدامم بیشتر بود 🙂 🙂 🙂
یادتونه شامپو بوژنه که میخریدیم رو درش یه چیزی داشت تابش میدادیم یهو نگهش می داشتیم
یادتونه عدد ۱۴ رو مینوشتیم رو کاغذ باهاش یه اردک می کشیدیم. یادش بخیر!
یادش بخیر ابتدایی که بودیم واسه اینکه تعطیل بشیم کپسول مینداختیم تو بخاری بوش همه جارو پر میکرد. تعطیل که نمیشدیم هیچ کتک مفصلیم میخوردیم
یادش بخیر قدیما تلویزیون که کنترل نداشت یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کن
یادش بخیر
بچه که بودیم مامانامون واسه مچ گیری میگفت:
"پشت گوشتو بیار ببینم دروغ میگی…؟! "
یادش به خیر قدیما بیشتر تفریح پسرادوچرخه بازی بودوبیشتر تفریح دختراهم خاله بازی وعروسک بازی
عجب دورانی بود
یعنی اینجا دهه پنجایی نداریم؟ هی مادهه شصتیا ما دهه شصتیا… شیتونه میگه همچین…
یه زمانی تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم. کیا یادشونه؟؟؟؟
یه زمانی حاشیه دور فرش, جاده اتومبیل رانیمون بود
یه زمانی میرسه که این دهه هشتاد نودیا میگن کیا یادشونه ما بازی angry birds داشتیم؟!!
یکی از سرگرمی های ما این بود که شمع رو خاموش کنیم
بعدش سعی کنیم از طریق دود شمع دوباره روشنش کنیم
۱۰… ۲۰.. ۳.. ۱۵.. ۱۶۱۶.. هر کی میگه ۱۶ نیست ۱۷.. ۱۸.. ۱۹.. ۲۰…
یادش بخیر.. :))
ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ؟؟؟ ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ﺳﺮ ﮐﻼ‌ﺱ ﮔچ تمﻮﻡ ﻣیﺸﺪ، ﺗﻮﯼ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﮕﻪ ﺑﺮﯾﻢ ﺍﺯ ﺗﻮﯼ ﺩﻓﺘﺮ ﮔچ ﺑﯿﺎﺭﯾﻢ؟
ﺁﻧﻪ! ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮔﺬﺷﺖ، ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ، ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﻪ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﻭﻩ، ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﺁﯾﻨﮏ ﺁﻧﻪ! ﺷﮑﻔﺘﻦ ﻭ ﺳﺒﺰ ﺷﺪﻥ در انتظار توست….
ﺷﻤﺎ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، زﻧﮓ آﺧﺮ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﯿﻒ و ﮐﻮﻟﻪ رو ﻣﯿﻨﺪاﺧﺘﯿﻢ رو دوﺷﻤﻮن و ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮدﯾﻢ زﻧﮓ ﺑﺨﻮرﻩ ﺗﺎ اوﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮی ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻪ از ﮐﻼس ﻣﯿﺪوﻩ. ﺑﯿﺮون
ﺷﻤﺎ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ…
ﻫﯿﭽﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ!
اژدها :

حسنی کجا میری ؟

حسنی :

دارم میرم به مهمونی

خونه مادربزرگ

بخورم پفک نمکی

چاق بشم چله بشم

بعد میام تو منو بخور !

(تبلیغ قدیمی پفک نمکی در تلویزیون !)

برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم میبردیم سر کلاس پز میدادیم !

دبستان که بودیم وقتی معلممون میگفت “یه خودکار بدین به من” ؛ زیر دست و پا همدیگه رو له و لورده میکردیم تا زودتر برسیم و معلم خودکار ما رو بگیره … يادش بخير

دهه شصت یعنی این جمله : پاهای پرتوان ، برسید به داد این ناتوان !

شاید شما یادتون نیاد ولی ما یه زمانی یه کیک محبوب داشتیم به اسم کام کام!

25تومن میخریدیمش!

و از اینکه توش دوتا کام کام بود ذوق مرگ میشدیم!!!

شما یادتون نمیاد با اسمارتیز قرمز واسه خودمون رژلب میزدیم بسیاراحساس زیبایی بهمون دست میداد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.