نمکیات – 1

"اسمم" را سنگی نگه میدارد…
"خودم" را گوری…
"یادم" را… نمیدانم…؟

آغا دیروز یکی از دخترای همکلاسیم ازم پرسید اگه فلش در نداشته باشه ویروس میره توش؟؟؟؟
من:))))))
آفتاب سوزان تر میشود
و تابستان می آید
تابستان با میوه ها و خاطرات شیرنش دوباره می آید
آقا من تا همین چند سال پیش فکر میکردم عطار عطر میفروخته آخه همیشه میگفتن« مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید » اما حالا میدونم عطاری داشته:):)
آقا من یه بارم به یه دختره تو مهمونی شماره دادم اومد سیو کنه دید داره شماره مو!
یهو گفت :تو پوریا نبودی سعید جان؟؟
اصن مسیر زندگیم عوض شد
آن چیست چیستان است، که در دست بزرگان است؟
اینم یه چیستان متداول دهه ی60
آنچه در باور من سبز نشست
یاد تو بود
کاش در یاد تو هم خاطر من بنشیند
آهای اینایی که خاطرات دهه شصتی میگین یه جوری حرف میزنین انگاری راستی راستی ۳۰سالتونه!!!
هرخاطره دوس داری بگو ولی منه دهه هفتادی اونارو از بَرم
از بچگی دوسداشتم سواراین ماشین۲۰ملیونی هابشم. جدیدا پرایدبابام بانزدیک شدن به همون حدودا منو برده تو افق!!
از تفریحات ما ده شصتی ها این بود که تشک ها رو میزاشتیم رو هم بعد میرفتیم از تو پنجره می پریدیم روشون، چه کیفی داشت خداییش.
از خاطرات زن قلمراد :من تا ۵۵ سالگی فکر میکردم اسمم زهره هست! آخه مامانم هر وقت مى خواست منو از خواب بیدار کنه میگفت :پاشو ظهره!!
از خر و پف های بابام فیلم گرفتم بردم نشونش دادم که باورش بشه میگه فتوشاپه!! عاخه من چیکار کنم فوتوشاپ؟؟!!!
از کفر من تا دین تو راهی به جز تردید نیست. دلخوش به فانوسم نکن اینجا مگر خورشید نیست. با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من….. مسافری از هند
استاد میفرمودیهه!!!!!!!!
یاد باباشاه توقهوه تلخ بخیر
اشتباهات و پشیمونی ها ساخته های ذهنن
کی می تونست بفهمه یه رابطه چطور می تونه پر از این همه تلخی و شیرینی باشه
Adele/some one like you <۳
اعتراف میکنم بچه که بودم سریال او یک فرشته بود رو میگذاشت تا یک مدت بعد سریال هر جا تنها میخواستم برم تسبیح مینداختم دور گردنم
امروز با دوستم دعوام شد امدم بهش بگم سن خر پدر بزرگمو داری خجالت بکش. اشتباهی گفتم سن پدر بزرگ خرمو داری یه ۱۰ نفری اونجا بودن فقط بهم میخندیدن
امروز روز خوبیست، بیدار که شدم هیچ آرزویی نداشتم… دلم را میگویم، به گمانم مرده…
امروز میخواستم سرکلاس حضور وغیاب کنم میگم هرکی نیست بگه..
من :$
کلاس 😛
غایبین :-/
امروز نمی دونم جواب کدوم کار خوبم رو گرفتم!
رفتم صدگرم نخودچی گرفتم، داشتم می خوردم
که یهو دیدم یه پسته توشه!!!!!
امروزهمکارم میگه؛ الهی بمیرم نبینم ناراحتیتو. گفتم :کوری نمی بینی ناراحتم برو بمیر؛
نامردنرفت!
اومدم با احساس به خواهرم میگم
تو عشقمی
بهم لبخند میزنه و میگه
خُب منم عشقتم:)
الان دقیقا باید چیکار کنم؟؟!! :ی
اگرباورداری خاطره ها ماندگارند پس آسوده خاطرباش که همیشه درخاطرم هستی.
ای کاش میشد به دوران بچه گی برگشت و همان جا ماند تا همیشه پدر بزرگ و مادربزرگ ها زنده بودند
این دفتر ناچیز دیوان من است
محصول خیالات پریشان من است
از تو خواهش که کثیفش نکنی
چون عشق به این دفتر ایمان من است
این چند روزه بس که با کامپیوتر کار میکنم قاط زدم… امروز قوری از دستم افتاد کف آشپزخونه کثیف شد، داشتم دنبال ctrl+z میگشتم.
با بابام دعوام شد،
پا شدم اومدم تو اتاقم…
اول فیوز اتاقمو زد، الانم مث اینکه شوفاژو بست!:|
سرده، تاریکه…
بابا غلط کردم 😐
با خواهرم رفته بودم کفش بخرم…. همین ک وارد مغازه شدیم میگه :ببخشید آقاااااا این کفش چه رنگیه؟؟؟!!!!
برادرزادم یک سال و نیمه، وقتی گوشی میخاد میگه گوگل گوگل گوگل…
اینه بچه دهه نودی
برنامه ریزى هاى من روى کاغذ، شبیه برنامه ى روزانه ى مرحوم دکتر حسابیه
ولى در عمل مثل کریم آقامنگل زندگى میکنم
بعضی وقتا دلم واسه مامانم می سوزه وقتی میام تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم و اون تنها نشسته تلویزیون می بینه. چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما
بعضی چیزا هرگز از خاطر ما آدما پاک نمیشن! مث روزای خوب و دوستای خوب و از همه ماندگارتر روزای خوبی که با دوستای خوب داشتیم!!!
【شن لی】
بعضیا که عینک آفتابی زدن مثل هندونه قاچ نکرده می مونن، یهو عینکشونو بر میدارن همه تصوراتتو به هم میریزن 😐
دیدم که میگمااا:))
به بابام گفتم :بابا اجازه میدی قیلون بخرم بیارم خونه؟ بابام :بله عزیزم حتی یه توتونم بهت معرفی میکنم خیلی فاز میده! من با ذوق چی هست؟ بابام :پشگل
به حدی ازعرفان رسیدم که صبحا ازخواب پا میشم دوباره چشمامو میبندم خودمو با ناز نوازش صدا میکنم!!
نه عزیزم روانی نیستم…. برو یکم مثنوی بخون
به داداشم میگم بچه ی بی فرهنگ میگه بچه خودتی!!!!!!!!!!!!!!!!
این یعنی بی فرهنگشوقبول داره دیگه؟!
به دستفروشه گفتم؛ این کیفا مردونه‌س یا زنونه؟
گفت؛ وقتی تشخیص نمیدی چه فرقی داره برات؟
به سلامتی بابام، که وقتی خوابم کولرو خاموش میکنه و ی پتوم میکشه روم…
به شوهرخواهرم میگم دقت کردی پیامبرا همیشه از خاورمیانه بودن؟خیلی جدی گفت نه پس حضرت مسیح چی بود؟ینی ما با اینا میشیم 70میلیون نفر؟
به طرف میگن :اگه نصف دنیا رو بهت بدیم دست از فضولی بر می داری؟ میگه :به شرط اینکه بگید بقیه دنیا رو به کی میدید؟
به من بگید پشه ها روزا کجا میرن……….
به من مجوز چاپ نمی دهند..
می گویند داستانی که نوشتی قابل باور نیست
اما من…..
فقط خاطراتم را نوشتم
به پسرم میگم پاشو تختتو مرتب کن…
حرف من تموم نشده با صدای کلفت میگه ' بگو خب '
اینم از تأثیرات رسانه ها!!!!
به یاد استاد ترسیم فنی مصطفی کشاورز که هروقت میومد سرکلاس و میدیدمون سرشو تکون میداد و میگفت:
اگر دردم یکی بودی چه بودی…
به یاد تمام دوستانی که میخواستن از شنبه شروع کنن و سر نرسید این شنبه موعود و هم اکنون هم آغوش مشروطی شدن یک دقیقه سکوت لطفا
به یکی میگن از ابتدایی چیزی یادته؟
میگه آره یادش بخیر..دهقان فداکار شلوارشو درآورد و به کبری گفت تصمیمتو بگیر
بچه بودم فک میکردم گوَزنا شوهر آهوا هستن 😐
بچه های دهه ۶۰ حتمأ یادشونه یه بستنی بود شکل زی زی گولو وقتی میخوردیمش گوششو میبریدیم و باهاش فوتبال بازی میکردیم, هی یادش بخیر,
بچه که بودم آرزو داشتم مادر بزرگم بذاره دستگیره چرخ خیاطیش رو یه دور بچرخونم! یه همچین آدم قانعی بودم من; -)
بچه که بودیم امکان نداشت بخوریم زمین و این جمله رو ازمامانمون نشنویم، خدا رحم کرد سرت جایی نخورد. بعدخودشون میزدن توسرمون.
بچگی یعنی بیا قدبگیریم ببینیم کی بزرگتره…..!!!
:)))
بی سروصدا وسایلاتونو جمع کنید با صف برید تو حیاط امروز معلم ندارید *یادش بخیر*
بی گمان خاطره هر رویداد، شیرین تر از خود آن است!
【شن لی】
تا بزور شلوارتو درنیاوردم زود خودت بکش پایین!!
(تعارف بابام به مهمونا درحال دادن پیرجامه)
تا حالا دقت کردین وقتی یه آهنگ قدیمی گوش میدیم، به جای اینکه به خود آهنگ گوش بدیم به خاطره هایی که با آهنگ داشتیم فکر می کنیم!
تا حالا شده شب از خواب بیدار شین و خدا خدا کنین که ساعت مثلا ۷ نباشه؟ یعنی اون موقع که آدم میبینه ساعت ۵ هستاااا یه لذتی داره که تو انتقام گرفتن نیست
تلویزیون بچه رو نشون داد حافظ کل قرآن بود. بابام گفت یاد بگیر نصف توئه. یهو باباشم نشون دادن که اونم حافظ کل قرآن بود بابام کانالو عوض کرد
تنها ترس من از این زندگی لعنتی اینه که شاید سالها بعد در گذر جاده ها
از کنار هم بگذریم و بگی :این غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود…
تو کلاس آیین نامه نشسته بودیم سرهنگه پرسید :کی میدونه کجا دور زدن ممنوعه؟ یکی دستشو بلند کرد و گفت :"تو رفاقت… "
تو که خوابی همش نفساتو چک میکنم
شبا تا صبح به نفس کشیدنت فکر میکنم
میشمارم نکنه قلبت یکی کمتر بزنه
عشق تو ثروتمو و چشم تو دنیای منه…
حتمأ دهه ی شصتیا یادشونه؛ حموم عمومی، یا اون حمومای نمره،
از همه بیشتر اون پارچ آب خنک که زنگ میزدیمو میاوردن حال میداد…
هیییی یادش ب خیر
حس می‌کنم از گور برخاسته‌ام… تولدی در راه است و بوی عطرش در فضایم جاریست…
(به یاد عسل بدیعی)
حیف نون بعده ۳۰ سال میره مغازه ای که ازش کفش خریده.
بعد میگه :ماباز اومدیم.
🙂
خاطرات خیلی عجیبند گاهی اوقات گریه می کنیم برای روزهایی که می خندیم
خاطرات شمال محاله یادم بره…
خاطره بد ترین یادگار انسانه. اگه خوب باشه ناراحتت میکنه که چرا دیگه تکرار نمیشه. اگه بد باشه هم نمک به زخمت میپاشه.
خاطره یعنی ی سکوته غیره منتظره، میونه خنده های بلند….
خدابیامرز همیشه از ارتفاع میترسید ولی بازم بلندپروازی میکرد، آخرش از او بالا افتاد پایین مرد!!!
خدایا مارو بکش. بچه های مارو بکش. اقوام مارو بکش. پدرومادر مارو بکش. خدایا اصلا هرچی مار تو دنیاس بکش.
خسته شدم بس که دلم دنبال یک بهونه گشت… بس که ترانه خوندمو غم زمونه برنگشت.. استاد سیاوش قمیشی
خوابیده بودم. دیدم یکی داره صدام میکنه. چشامو مالوندم. دیدم مامان بزرگمه. سلام کردم. درجواب من :سلام عزیزم اگه خوابت میاد بخواب 😐 😐 😐
خواهرم رفته مراسم ختم مادرشوهرش، همه گریه میکردن گودزیلاش ۱نگاه میکنه بلند میگه مامان همه گریه میکنن تو چرا گریه نمیکنی؟؟؟
اسن یه وضییی
خوب و عزیزی ایران زیبا/پاینده باشی ای خانه ما/من دوست هستم با شهرهایت/با کوه دشتت/با نهرهایت
به افتخار دهه شصتیا دست جیغ هورااااااااا.
خودم هم خوب میدانم که در یادت نمی مانم ولی این بیت نیما را برایت باز میخوانم :گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم…
خیلی دوست دارم بدانم
فکر و خیالت را به کدامین سو روانه میکنی
وقتیکه من اینجا، دور از تو
با خیال تو خوشم…!
داداشم میخواست یه فن روپنجره نصب کنه. کل شیشه روشکوند. کلی هم خصارت زده به ما. بعدمیگه میدونی امکانات کمه. فقط جای دوستش مت خالی بود
داریم با خانواده حریم سلطان می بینیم بابام ی اهی میکشه میگه ای کاش من بجای سلطان سلیمان بودم….! هروز زن ها بخاطرش همه دیگه رو تیکه تیکه میکنن
داشتم قطره ی چشمم رو میریختم، داداشم که از دستم عصبانی بود گفت:
ایشاله بره تو چشمت!! ¡¡!!
از خنده قطرم رو ریختم تو دهنم.
خخخخ هههه!!!!
داشتم میرفتم wc، داداشم فک کرد دارم میرم آشپزخونه، بلند داد زد هرچی میخوری برا منم بیار..!!
دبستان که که بودیم میگشتیم تا یک نایلون فریزر پیدا کنیم با وزش باد بفرستیمش هوا!
سرعتش از سفینه های ناسا هم بیشتر بود!!
دختر جزوه ازم گرفت گفت فردا واسم میارش…. بعد از یه هفته جزوه اورد
حالا که جزوه نگاه می کنم والا حق داشته من جاش بودم اصن جزوه نمی اوردم
در باز شد و گل اومد/سوسنو سنبل اومد/آب بریزید زیر پاش خاک نشین روی پاش (به افتخار همه معلمای دوران ابتدایی :*)
در ثانیه‌های بودنت می‌مانم. در فصل شکست خوردنت می‌مانمیک سال نه ده سال چه فرقی دارد. تا لحظه دل سپردنت می‌مانم و دوستت دارم. سالگرد باهم بودنمان مبارک
در نانوایی هم صف یک دانه ای ها جداست… عجب دردیست تنهایی…
در وا شد گل آمد سوسن و سنبل آمد خانوم معلم خوش آمد…
کیا یادشونه…
دقت کردین نون خشکی ها باکلاس شدن با وانت میچرخن……….. یادش بخیر اون روز ها که نون خشکی ها با گاری میومدن توی کوچه مون….
دقت کردین کسانی که تو ایران به رحمت خدا میرن شب اول به خواب خیلی ها میرن، اتفاقا همشونم تو یه باغ سبز بودن و حالشونم خیلی خوب بوده؟؟؟؟
دقت کردین…
وقتی دوتا کلید شبیه به هم داری، هیچوقت اولین کلید، کلید درست نیست؟
واقعاا مخصوصا وقتی عجله داری!!!
دلبر که دو تا شد، دل یاخورد میشه یا خاکشیر!!!
به شخصه بهش اعتقاد دارم. اصن شدید یه وضیه!!!
دلتنگ کودکیم
دعوا میشد و قهر میکردیم تا قیامت و دقایقی بعد قیامت میشد
دلم برای کودکی ام تنگ شده
نه استرسی بود
نه نگرانی
نه غصه ای
و نه دلواپسی
در دنیا
دلم تنگ است برای ان زمان که بزرگترین غصه دلمان شکستن نک مدادمان بود
دلم کار دست است…
خودم بافتمش
تارش را از سکوت
پودش را از تنهایی
همین است که خریدار ندارد…
دهه شصتیا یادشونه بستنی میخوردیم شکل توپ فوتبال بود؟ چه عشقی میکردیم جلدشونگه داریم باهاش بازی کنیم یایخمک درس کنیم…… یادش بخیر…. 🙂
دوره زمونه عوض شده نصف شب رفتم آشپزخونه آب بخورم یهو ی سوسک جلو پام ظاهر شد منو میگی جیغ پرش رو کابینت اما سوسکه بجای اینکه فرار کنه سرجاش تکون نخورد کصافط
دوستم اس ام اس داده: هلو، فردا 6 و نیم جای همیشگی!
منم جواب دادم: باشه آلبالو میبینمت!
بعد 2 دقیقه اس داده میگه: اسکل، هلو یعنی سلام
دیالوگ معروف فامیل دور :که با این در اگر دربند درماند، درماند
دیروز سوئیچ فامیلمون افتاد تو توالت
هیچی دیگه تا صبح اوق ها بود که زده میشد 😐
دیروزیه جوجه اردک خریدم زن داداشم میگه پسره یادختر. گفتم نمیدونم؛ مهمم نیست. ففط سالم باشه!
زن داداشم 😛
من :-/
دیشب برای تحقیق مطلبی تو گوگل زدم چگونه هنوز جمله ام تموم نشده بود
دیگه هیچی بقیه اش +۱۸
از دیشب تصمیم گرفتم کل جمله مو چشم بسته تایپ کنم والا
دیشب مامانم با یه لیوان شیرو کلوچه اومد تو اتاقم و تشویقم کرد کتابمو با دقت بخونم، آخییییی نازییییی متوجه نشد دارم دانستنیها میخونم، خخخخخخ
دیشب مامانم خیلی غمگین بود رفتم براش کلی اس ام اس خوندم کلی خندید بعد هی میگفت
اینو واسم می فرستی…. 5000تومن شارژ فدای یه خنده مامانم….
رد پات تو ساحل قلبم هک شده باز دوباره
رفتم واسه ناهار با شور و اشتیاق اسپاگتی درست کردم بعد داداشم خورده میگه بمیرم برا شوهرت……!!! یعنی من احترام نگه داشتما وگرنه بشقاب میکردم تو حلقش بله
رفتم یه پک DVD بخرم
فروشنده اش میگه :میبری؟
میگم پ ن پ!!! همینجا میخورم!!
رفته بودیم دهاتای اطراف توت بکیم هیچی پیدا نکردیم خیلی شلوغ بود ماماننم برگشته میگه با این جمعیتی که اینجاست برگاشم نمیمونه چه برسه به توت
رفتیم به یه عروسی اهنگ مجیدخراطها گذاشته بودند! هیچی دیگه اخرش عروسه تیغ روبرداشتو دامادوکتلتش کرد…
رفیقم ناخن انگشت اشاره اش رو بلند کرده
بهش میگم :چرا ناخنت رو بلند کردی
میگه؟ آخه من "پیانو" میزنم!!
روحم به خاطره ای دور میاندیشد…
موریانه های شاد میان انگشتانم عاشق میشوند….
روزی به رویایت که هنوز با من است حسادت خواهی کرد… روزیکه دیگر هیچ نشانه ای از من نخواهی داشت…!!!
زمانی که تلویزیون جومونگ گذاشت مادربزرگم می گفت توسو (تسو) هم بازی می کنه
زندگى به من آموخت
همیشه آماده دفاع از حمله احتمالى کسى باشم که بهش محبت کرده ام
زندگی شهد گل است زنبور زمان میخوردش ٬انچه میماند عسل خاطره هاست٬٬
زنه تابلو عبورحیوانات اهلی رو میگه عبورعابرپیاده ممنوع. میگم آره لابداون گاوم منم دارم ردمیشم
ساز دست‌هایم را کوک کرده‌ام.
مگر می‌شود خاطره باشد و تو نباشی….
سال دوم یک استاد داشتیم که گیرداده بود همه باید کراوات بزنند. سرامتحان چمران کراوات نزد استاد دو نمره ازش کم کرد.
شد هجده،
بالاترین نمره…!
سره صبه از خواب تازه تو پا میشی ولی من هنوز بیدارمو تو باعثوبانیشی
سعادت، لمس عشق خداست.
سوتی :رفتم خواستگاری دختره گفت نا حالا چند با رفتید خواستگاری؟
گفتم :یه بار، شما تا حالا چند بار شوهر کردی؟
شما ها هم نامه نگاری های بچگی هامون یادتونه عایا؟
چه حالی داشت واقعا
شما هم مثل من بودین تابستونا جلو پنکه میشستم آ آ آ آ آ آ آ میکردم یه همچین تفریحی داشتیم ما دهه شصتی ها
شما یادتون نمیاد :چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم!
شمام کوچیک که بودین مامانتون میخواست جارو برقی بزنه میرفتین رو ارتفاع جیغ میزدین؟
یا فقط من اینطوری بودم؟
صبحی به سطل سر کوچه که رسیدم کیسه آشغال رو به روش نینجایی دور سرم چرخوندمو و زارپ کوبوندم تو سطل. ۲تا سگ از تووش پریدن بیرون. دسته جمعی سکته زدیم
ضدحال اینه که که فردا امتحان داشته باشی بعدش جو بگیرتت خر خونی کنی بعد فردا معلم بت بگه امتحان لغو شده
عاشق اون رد پای ابی بودم که استیو دنبال معماش بود
بچه بودم یکسره رد پای ابی می کشیدم به مامانم می گفتم معماشو حل کنه
عاشق کودکی ام بودم..
کجاست کودکی ام؟؟!
کجاست؟؟!
حسین پناهی
فراموشم نکن شاید سالها بعد در گذر جاده ها
بی تفاوت از کنار هم بگذریم و بگویی این غریبه
چقدرشبیه خ ا ط ر ا ت من است……
فقط یه ایرانی میتونه:
تو ظرف دلستر استوایی دلستر زنجبیلی کنه و بفروشه!
این اتفاق برای من افتاده.
قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب
و تو رو هم
سوار نخواهم کرد!
: D
لحظه هایی هست که دلم واست تنگ میشه اسم این لحظه ها رو گذاشتم"همیشه"
مادرها اگر منطق داشتن مادر نمیشدند، نمی شود با منطق آنقدر عاشق بود
مامانم به کابینت میگه کمد دلیلش هم اینه:
بجای کا-بی-نت خیلی راحتره بگی ک-مد
مامانم خواست به زن عموم بگه مژگان زودپزو بیار…
یهو گفت موژ پز…
دیگه همه ترکیدیم
مامانم می خواست بره اینترنت بهش گفتم با اپرا برو میگه من فقط با گوگل کار می کنمO 🙂
مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه*ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشت*هاش به دست*هایت یک فشار کوچک می دهد… چیزی شبیه یک بوسه!
مخاطبه خاصم بم میگه کجایی ک خونه نیستی بش میگم خونه خالی میگه خونه خاله یا خونه خالی منظورته بش گفتم خونه خاله نمیتونه خالی باشه: D
مطمئنم همتون لااقل یک بار تو دوران دبستان مداداتونو از دو طرف تراش کردید… اونم با کلی ذوق…
معاون مدرسه اومده میگه متین میتونى با برنامه قدرت نقطه کار کنى؟
من یه ربع فکر کردم بعد فهمیدم منظورش همون پاور پوینت
من فقط عاشق اینم تو یه روز برفی پالتویی که من برات خریدمو پوشیده باشی و وقتی که داری تو حیاط آدم برفی درست می کنی منو صدا بزنی بگی قاسم هویج بیار!!
من موندم دادن یه ۱۰ ناقابل به من چه آسیبی به جامعه میزد؟؟؟ که استاد با ۹/۵ که داد بهم خواست از وقوع این فاجعه جلوگیری کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من یه خواستگار داشتم…….
بهش گفتم فعلا میخوام درس بخونم..
بیشعور رفت و دیگه نیومد
اصلن به کلمه "فعلا"توجه نکرد!!!!
منو…. اونو….. ماشینو…. ضبط روشنو…. جاده خلوتو…. هزار و یک حرف ناگفته….
اما دریغ از یک کلمه صحبت تا مقصد. :- (
منوی غذای خاطره انگیز
ته مداد.
ته مداد پاکن دار.
جلد کنترل.
کاغذ کیک یزدی.
مهمون داشتیم. پاشوت شلوارشو درست کنه مامانم برگشت بش گفت حالا میموندید
مگس نشسته روداداشم، اومد بزنتش گفتم:
ولش کن!
بذار هر گ… ی میخواد بخوره!
داداشم مونده بود ناراحت بشه یا بخنده بنده خدا!
میخوام یه خاطره بگم, هرچقد به مغزم فشار میارم یادم نمیاد
مسولان خواهشا رسیدگی شه
میدونید بهترین روز واسه ماده ۶۰یا چه روزیه؟؟؟؟
روزی که مشق نمینوشتی بعد فردا معلمت مشقاتو نگاه نکنه.
نه خدایی لذت ازاین بالا تر هست
میگما شما هم وقتی که فیلم ساعت زمان برنارد رو می‌دیدید فکرای خاک بر سری میکردید عایا! ¿?؟
نمیدونم شما هم همینجور بودید میرفتیم نوشابه شیشه ای میگرفتیم واسه نهار بعد رو سر این که مال کی بیشتر توشه دعوامون میشد… سر یک الی دو میلیمتر یادش بخیر
نکاهى کرد ومن را دربه در کرد
یقین کرد عاشقم بعدش سفر کرد
شکستى خورد وامد تابماند
ولى من رفته بودم، او ضرر کرد
هر بار قهر میکردی…
میدونستم فرداش برمیگرش…
هر وقت بابام میخواست کولر خاموش کنه این جمله رو میگفت :هوای بیرون خیلی خنکه…
همیشه قشنگترین آهنگها واسم اونایی بوده که بعد یه روز کاری سخت از محل کار تا خونه تو ماشینم گوش کردم. واقعاً یه فاز دیگست مگه نه!!!!
هی! یادتونه معلم برای درس پرسیدن وقتی اسم بالایی وپایینی ما رو می خوند چه حس معجزه ای به آدم دست میداد
هیچ لذتی اندازه ی این که یه بچه ی کوچولو دستشو دراز کنه طرفت که یعنی بقلم کن نیست و حال نمیده!!! اصن یه لذت عجیبی داره!!!
هیچ کی با من مثل تو
توی نقبِ شبِ من سفر نکرد…
ورق ورق کن خاطرات خاک گرفته را، شاید غبارش "احساست" را به سرفه بیندازد!
وقتی ما بچه بودیم یکی از سرگرمی هامون این بود که تو حموم در چاه فاضلاب رو میذاشتیم تا آب جمع بشه بعد به خیال خودمون استخر میشد دست و پا میزدیم شاد میشدیم
وقتی میپرسی چیزی میخورین؟
اونی که میگه :من یکی دو لقمه باهات میخورم…
جدا موجود ترسناکیه!!!
ىادش بخىرسوم ابتداىى بودم املاهجده گرفتم ىه ساعت گرىه کردم. خداروشکرکه اون عادت بدروترک کردم وگرنه شهرمون زىراب بودالان.
پایان راه کاملا پیداست!
میدهم قابش کنند، کنایه هایت را به رسم یادگاری
و به همان دیوار میاویزمش، جای همان دستخط تماشایی
خداحافظ
پسره ۳۰ ﺳﺎﻟﺸﻪ، ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﻧﺮﻓﺘﻪ؛
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﯿﮕﻪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﻨﮓ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﺑﺮﻣﯿﺨﯿﺰﻡ…
ﺷﻤﺎ ﺻﺒﺢ ﻫﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﺑﺮﺧﯿﺰ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺗﻮ ﺯﺣﻤﺖ ﺑﯿﻮﻓﺘﻲ 😐
پشت در یه توالت عمومی یه جمله نظرمو به خودش جلب کرد :اینجا دیگه آخره خطه، بخوای نخوای باید بکشی پایین…
پشه ای که ۶ طبقه میاد بالا،
حقشه که نیش بزنه.
زحمت کشیده… متوجه ای!؟؟:|
پلنگ پولونگ پیلیش
چشم گذاشتم رفتی!!!
اما همیشه شمردن… شرط بازی نبود!
چقدر سخته بعد از سالها ملاقات با رفیق قدیمیت ببینی به جایی رسیده که نه چیزی واسه از دست دادن داره.. نه راهی واسه به دست آوردن..
چند روز پیش خواب دیدم جن ها دارن منو میبرن!!!
هیچی دیگه منم مث ماهی فقط لبام تکون میخورد!
یعنی تصویر بود صدا نبود… اثن یه وظی بود 😀
چندروزه چاه دستشویی مون گیرکرده. خواهرم نمیذاره درستش کنن؟! آخه زن داداشم گفته تادرست نشه نمیام خونتون. راه حلوعشق کردین
چه یادگاری از تو مانده!
شب
اتاقم
پنجره باز
یک صندلی
سیگار
اشک بی اراده… همین
چهار طرف اتاقم عنکبوت تار بسته منم ازشون به عنوان سیستم پدافندی علیه پشه ها استفاده می کنم! یه همچین هم زیستیه مسالمت آمیز داریم با هم:)
کوچیک که بودیم درب خونه رو باز میزاشتیم تا زنبورها بیان داخل بعد درو میبستیم و شروع میکردیم به کشتنشون.
همچین تفریحات سالمی داشتیم ما ده شصتی ها.
کی این جمله رو یادشه؟
بالا بالا بالاتر.. بالاترازستاره.. توآسمون قصه، پرواز کنید دوباره:))
کی یادشه؟؟؟ بچه‌ها,,,,,,,,,,,, برید ته چاه..!!!; -)
کیا این جمله رو یادشونه" اگه به بابات نگفتم، یه آشی برات نپختم"
لامصب در ۹۹ درصد مواقع جواب میداد.
کیا یادشون میاد…..
بچه زیر پات گچه.
کیا یادشون؟
خوشحالو شادو خندانم
هی
قدر دنیارو میدانم…………
کیا یادشونه وقتی که بچه بودیم غذا نمیخوردیم مامانامون قاشقو با صدای هواپیما میکردن ته حلقمون چه بچه های باحالی بودیم. ولی این گودزیلاها چی
کیایادشونه:
خونه ی ما, مار داره
عقرب وسوسمارداره
ایشاالله بسوزی
ایشالله بسوزی
به افتخارهمه ی بروبچه های دهه شصتی وهفتادی
گهگاهی که دلم تنگ و نگاهم ابریست همه از خاطر توست,
خاطره ای دیگر نیست.
یادته بچه که بودی انقدر مهربون بودی که حتی به گلای قالیچه هم آب میدادی…
شاشوووو
یادتون میاد دهه شصتیا وقتی میخاستیم سر کلاس زیر نیمکت یواشکی نارنگی بخوریم بوش همه جا میپیچید و همه میفهمیدن.
یادتونه قایم موشک بازی که میکردیم بزرگ ترین کلکمون این بود که وایسیم پشت طرف تا چشم گذاشتنش تموم بشه بعد سریع بگیم سک سک؟؟ به خیال خودمون چه قدم زرنگ بودیم
یادتونه موقع تنبیه شدن با خط کش یا شلنگ ناظم میگفت اگه دستتو بکشی به ازای هر کشیدن دوتا میخوری؟؟؟
یادتونه وقتی امتحان داشتیم کلی کیف میزاشتیم روی میز تا بغل دستیمون نتونه تقلب کنه؟
یادش بخیر بچه که بودم بیسکویت مادر و مینداختم تو چایی بعد قبل اینکه کامل نرم شن با قاشق میخوردم بیسکویت هارو… چقد خوشمزه میشد
یادش بخیر :صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم
به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود
ولی سمت چپی ها نو بود!
یادش بخیر اون روزایی که می خواستن بهمون بفهمونن که تقلب کار بدیه، می گفتن اگه تقلب کنی ممکنه که اون اشتباه نوشته باشه، بعد تو هم اشتباه بنویسی.
یادش بخیر بهمون میگفتن انشاء بنویسید، همچین درشت مینوشتیم که….
ولی وقتی میگفتن خلاصه کنید خیلی ریز مینوشتیم
یادش بخیر بچگیام نوشابه میریختم تو کاسه استیل میزاشتم تو فریزر که یخ بزنه بعد باقاشق میخوردم خیلیم حال میداد
یادش بخیر تفریح سالم اوقات کودکی مون!
آب می ریختیم رو که بخاری جیلیز ویلیز کنه!!
خر کیف می شدیم!!!
یادش بخیر زمان ما اسمارتیزا تو بسته های استوانه بود بعد اینکه اسمارتیزاش تموم میشدن درشو میذاشتیم با پامون محکم میزدیم روش بد درش پرتاب میشد ما خرکیف میشدیم
یادش بخیر سه نفری مینشستیم پشت نیمکت؛ وقتی معلم میخواست دیکته بگه نفر وسطی میرفت زیر میز…
چه خاطره ها که نداریم بخدا
یادش بخیر کودکی، قهر میکردیم تاقیامت ولحظه ای بعد قیامت میشد.
یادش بخیر کوچیک که بودم یه روز که داشتم عروسکمو مثلا آمپول میزدم سر آمپولو با دندونام شکستم یه همچین دختر عاقلی بودم من!
یادش بخیر… ظهرا، توی کوچه کش بازی؛
یادش بخیر…. سبز سبزم ریشه دارم من درختی استوارم……………………….
یادش بخیر؛ دوران راهنمایی تو مدرسه باهرکی دعوامون میشد، میگفتیم زنگ آخر بیرون واسا… عجب دورانی بود!
یادش به خیر رفته بودم کنکور بدم، همه با استرس و عجله تست میزدن، من نگران بودم که یه وقت بیسکویت ها یادشون نره.
یادم می آید گفته بودی ساده و کوتاه نویسی را دوست داری
تقدیم به تو…
ساده و کوتاه تنها همین ۲ کلمه :برگرد، غمگینم…
یادمه بچه ک بودم هروقت با مامانم میرفتم روضه می دیدم همه گریه میکنن منم صورت مو تف مالی میکردم که بگم منم گریه کردم 😀
یادمه بچه که بودم در حیاطو می‌بستم از رو دیوار می‌پریدم اونور. ی همچین آدم بدلکاری بودم من…
یادمه قدیما هیچ وقت یادم نبود که به یاد خودم باشم.
یادمه وقتی اول دبستان بودم، بارون که میومد، با دوستام چترو برمیداشتیم میرفتیم زیر این ناودونایی که آب ازش زییییاد میومد. آآآآآی حال میداد. مخصوصا صداش.
یاعلی گفتیم میزو بلند کنیم!! .
اشتباهی عشق آغاز شد!!!!!!
یبار فقط یبار توی عمرم به یه نیسان گفتم گاو
وقتی از بقلمون رد شد دیدم پشتش نوشته خودتی!!!
اخه اینم شانسه ما داریم؟؟؟؟
یه بار ابتدایی بودم دوستم یادش نبود روزه ست میخواست اب بخوره که من یادش انداختم
هیچی دیگه از اون موقع دیگه اسمم نمیاره
یه بار تو دوران ۶، ۷ سالگی میخواستم به موبایل یکی زنگ بزنم، بعد که طرف گوشی رو برداشت فهمیدم خط رو خط افتاده؛ منم هول شدم گفتم :ببخشید منزل! آقای فلانی
یه بار میخواستیم شماره یه جاییو از ۱۱۸ بگیریم بریم تفریح…
هیچی دیگه اینقد آهنگ انتظار پخش کرد همونجا تو خونه دلمون وا شد!
یه بارم بغضم ترکید
چهار تا کشته و دهها زخمی داد…
بعله… یه همچین انسان خون به جگر شده ای هستم…
یه روز سر کلاس تنظیم خانواده بودیم که یه ی هو یه دختره اشتباهی اومد تو, بچه ها هم نامردی نکردن داد زدن استاد برگه امتحانی اومد. کلاسو میگی اصن یه وضی
یه روز مخاطب خاصم ازم پرسید :چقد دوسم داری؟ منم گفتم :حالا کی گفته من دوست دارم اصن!!!?…هیچی دیگه رف مخاطب عام شد کصافط جنبه شوخی ام نداشت!
یه روز نفر آخر صف نونوایی بودم، یکی اومد پشت سرم ازم پرسید شما نفر آخری؟
گفتم :نه خودت نفر آخری!!
(نه خداییش استعدادو حال کردین؟)
یه روزشوهرم سیبلاشو زده بود وقتی امد خونه دخترم از ترسش زیر میز قایم شد.
یه زمان از امتحانات که بر میگشتیم، مامانمون میپرسید :چند میشی؟؟؟
با صدای بلند داد می زدیم ۲۰!
یادش گرامی باد!
۱ دقیقه سکوت لطفا!!
یه مارمولک اومد ه بودتو اتاقم خیلی تپل وتمیزبود، دستاش اونقدرسفیدوانگشتاش صورتی بود. معلوم بوداصلاظرف نشسته کسافت.
یه معلمی داشتیم میخواست یکیو دعوا کنه می گفت:
وقتی بامن حرف میزنی دهانت بسته باشه!! ☺☺☺☺☺
یه مورچه داشته یه دونه ی برنجو میبرده ازش میپرسن این چیه؟
میگه :حمییییید!
یه موزیک خوب اونی نیست که خیلی از مردم دوسش داشته باشن
اونیه که تو باهاش یه دنیا خاطره داری…!
یه گودزیلایی داریم ما تو خانواده گفیتیم بیایم یه چیزی بهش یاد بدیم بهش گفتم :یه توپ دارم قل قلیه. یهو گفت :کوش کجاست ردش کن بیاد.
یک بار مامانم بین گفتن ۲ جمله (راست گفتی) و (خوب شد گفتی) گیر کرد. قاطی کرد گفت ((راست شد گفتی))!!!
یکروز دوستم جو گیر شد به یک دختر خواست تیکه بندازه. گفت متلک. دختره بلافاصله گفت یخ نکنی. پسرک. دوست منو میگی فسیل شد
یکی از بزرگترین لذت های دوران کودکیم این بود که دستمو تا آرنج بکنم تو کیسه برنج! آی حال می داد…….
یکی از خاطرات دوران دانشگاهم این بود که یه ترم کل امتحاناتم را چهار روز زود تر میرفتم امتحان میدادم من چنین بچه درس خونی بودم
یکی از دغدغه های بچگیم این بود که میرفتم دستشویی
نمیدونستم کدوم طرفی باید بشینم…
یکی از سرگرمیای من تو دوران بچگی این بود که به دوستم بگم من دوست پسر مامانتم بیچاره تا میومد مطلبو بگیره کلی رنگ عوض میکرد
:):)
یکی بود هنوز هم هست تا چشم بی معرفتا دربیاد
یکی ﺭﻭ ﺍﮐﺴﭙﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻻﻣﺼﺐ ﭘﯿﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ:
ﺍﺯ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﯼ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ، ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺧﻮﺷﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺳﭙﺮﯼ ﮐﻨﯿﻢ
ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﯾﯽ ﭼﯿﺰﯾﻪ
۳ سال پیش تو کنترل یه باطری گذاشتم 😐 از بس کوبیدمش، منو که میبینه کار میکنه!
“بی سرو صدا، وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید توو حیاط؛ معلمتون نیومده”
یکی از ناگهانی ترین و سورپرایز کننده ترین جملات دوران مدرسه…
☆رفتم تو ىه. خىابون. که اسمش افق بود هر کارى. کردم محو نشدم.
ﯾﺎدش ﺑﺨﯿﺮ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮدﯾﻢ دﯾﮕﻪ ﺗﻪ دﻋﻮاﻣﻮن این بود
"قهر قهر تا روز قیامت " هیییی
ﺁﻗﺎ ﺍﻳﻦ ﻓﻀﺎﻱ ﺟﻤﻠﻚ ﺩﻳﮕﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺷﺪﻩ ﻫﺎ؟ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﻫﺎﺍﺍﺍﺍ!
ﺍﻗﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺮﯾﺪ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﺗﻮﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺯﺍﻧﻮ ﯾﺎ ﺩﻭ ﺯﺍﻧﻮ ﺑﺸﯿﻨﯿﺪ ﺗﻪ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﯾﺎ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯾﻢ؟
ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻛﺎﺭﻯ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﭽﮕﻰ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﻡ
ﻧﺎﺧﻦ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻮﺩ، ﭼﻮﻥ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻨﺪ ﺍﻭﻝ ﺍﻧﮕﺸﺘﻢ ﺟﺰﺀ
ﻧﺎﺧﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ 😐
ﺑﭽﻪ ﻛﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻳﻪ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﺠﺎﺭﻯ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﺑﺴﺎﺯﻩ
ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺗﻮﻥ ﺍﻻﻥ ﺩﻳﮕﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﻡ ﺑﮕﻴﺮﻡ
ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﻭﺻﻴﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺘﻦ ﻟﻮﺭﻝ:
ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﻣﻦ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻨﺪ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺻﺤﺒﺖ
ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ
ﺷﺎﺩﺗﺮﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﮐﻮﺗﺎﻩ:
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮔﻔﺖ :ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ… ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﯾﮏ ﻋﻤرﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻭ ﺧﻮﺷﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ
ﺷﻤﺎ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺧﻔﻪ ﮐﺮﺩﻥ
ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻮﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﯾﻞ ﺁﭖ ﺑﻮﺩ…
ﺷﻤﺎﯾﺎدﺗﻮن ﻧﻤﯿﺎد، ﺧﻂ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﻫﺎﻣﻮن ﻣﯿﺬاﺷﺘﯿﻢ ﯾﺎ ﺑﺎﻣﺪادﻗﺮﻣﺰ ﺑﻮدﯾﺎ وﻗﺘﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯿﺨﻮاﺳﺘﯿﻢ ﺧﺎص ﺑﺎﺷﻪ ﺳﺘﺎرﻩ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪﯾﻢ!
ﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﯾﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ :ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺧﺮﯼ ﮔﻔﺖ… ﺻﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭘﻠﯽ ﺍﺳﺘﯿﺸﻦ  ﻟﺬﺕ ﺩﺍﺷﺖ!!!
ﻫﺮ ﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ…
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﯾﮏ جایی
به ﯾﮏ ﻫﻮﺍﯾﯽ
ﺑﺮمبگردد!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺖ!
ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ!

از آن روزی که سربازی به پا شد / ستم بر ما نشد بر دختران شد

بسوزد آن که سربازی به پا کرد / تمام دختران را چشم به راه کرد

بایــــــــد برم ســـــــــــــربازی به جــــــــــــــای این نِت بازی

إن شاالله قسمتت شــــــــــــــــه بیــــــــــای تو گـــــــــودِ بازی

بعضی ها صدایشان ضعیف است و بعضی ها گوش هایشان کثیف !

بعضی ها فکر میکنن شاخی هستن برا خودشون ؛ عزیزم تو موی زایدی ، باید بری تو سطل زباله !

بعضی وقتا لازمه گیاه باشی و فتوسنتز کنی ولی محتاج بعضیا نباشی !

بعضیا به مرور زمان عوض میشن ، بعضیا هم عوضی …

بعضیا شدیدا به عینک نیاز دارن ، واسه اینکه گوشامونو خیلی دراز میبینن !

دستگاه مشترک مورد نظر از دست “دوستت دارم” های دروغ تو خاموش است ، لطفا دیگر تنهایش بگذار

دل را بدنام نکنیـــــــــــــــــم

آنچه بعضی ها در سینه دارند

کاروانسراست ؛

نه دل

دلم نگرفته از اینکه رفته ای

دلگیرم از همه دوست داشتنهایی که گفتی ولی نداشتی

دلگیر نباش

تقصیر از خودت بود

دسته کلید علاقه که گم شد ، باید عوض میکردی قفل تمام آرزوها را

دوست داشتن تو لیاقت نمی خواهد …

مثل نخ کردن سوزن “اعصـــــــــــاب” می خواهد …

دوستت دارم ای میکروب آبله مرغان

(امضا : میکروب خروسک)

دوستت دارم هایت را باور می کنم

درست مثل امضای آخر نامه هایت که می گویی خون است

اما طعم آب انار می دهد

دوغ خیلی از نوشابه سیاه بهتر است

(امضا : دانشمندان نژاد پرست)

دیروز با اول شخص بوده ای

امروز با سوم شخص

چه راحت با اشخاص رابطه داری

دیـــــــگر هیـچ چیــز مشتــــــرکی بیــن مـا نیــــست

تنـــــها آسمـــانمــان یـــــکـــیست

دیگه از “میم” مالکیت استفاده نمیکنم !

شب بخیر قشنگش …

دیگه بهت نمیگم برو به جهنم

آخه مگه جهنمیا چه گناهی کردن که باید آدمی مثل تو رو تحمل کنن

تو میخواستی بشی سنگ صبورم ، تو شدی سنگ و من هنوز صبورم

رابطه ی فکری مهم تر از رابطه ی خونیه !

بعضی آدم ها در ذهن آدم یک بار برای همیشه خلق می شوند …

راز موفقیت چیست؟ “تصمیم گیری درست”.

تصمیم گیری درست از چه ناشی میشود؟ “از تجربه”

تجربه از چه بدست می آید؟ “از تصمیم گیری های غلط

رفیق مثل کفشو رفاقت مثل جاده.چقدر سخته وسط جاده بفهمی پا برهنه ای

به سلامتی همه پا برهنه ها

روزگار عجیبیست

این روزها بعضی ها راه می روند تا غذایشان هضم شود و عده ای می دوند تا گرسنه نمانند

زن : اوه! نیگا کن ببین پشه چه جوری دستمو زخم کرده

شوهر با بی حوصلگی میگه: این لوس بازی ها مال وقتی بود که

هنوز ازدواج نکرده بودیم

زندگی مثل آب توی لیوان ترک خورده میمونه

بخوری ، تموم میشه

نخوری ، حروم میشه

پس از زندگیت لذت ببر چون در هر صورت تموم میشه

ساعت لاشه ی زمان است که بر روی مچ سنگینی می کند !

ساکت نیستم

لبهایم هم نسوخته است

تنها

تمام من

تاول زده

از آشی که نخورده ام

سایه ها در هوای ابری خستگی در می کنند !

سرت گرم شد ، سرم گرم شد

تو به او ، من به تب

سرد است اما سرما نمیخورم ، کلاهی که عشقت بر سرم گذاشت تا گردنم را پوشانده است !

سلامتي سربازي كه 55 دقيقه تو صف تلفن ايستاد تا فقط 5 دقيقه صداي عشقشو بشنوه ولي جز اين چيزي نشنيدمشترك مورد نظر در حال مكالمه است”

سلامتی اون رفیقی که میاد خونتون به کفشای آبجیتم نگاه نمیکنه

سلامتی اونائی که چشم ما بودن اما شدن اشک از چشم ما افتادن

سلامتی اونایی که خودشون سنی ندارن

ولی روزگار دلشونو پیر کرده

سلامتی اونیکه تو خیالمونه اما بی خیالمونه

سلامتی مادری که پیرهن سفید میدی بهش بشوره ولی صورتی ملایم تحویلت میده …

سلامتی مداد پاک کن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه

بسوزد هر که خدمت را بنا کرد

تمام مادران را چشم به راه کرد

لباس عشقولی رنگ زمینه

برادر غم نخور خدمت همینه

به سربازی روم با کوله پوشتی

به دستم داده اند یک نان خشکی

به خط کردن تراشیدم سرم را

لباس ارتشی کردن تنم را

لباس ارتشی رنگ زمین است

سزای هر جوان آخر همین است

به صف کردند تراشیدند سرم را

لباس ارتشی کردند تنم را

الهی خیر نبینی سر گروهبان

که امشب کردی تو مرا نگهبان

به غضنفر میگن چرا میری سربازی؟ میگه والا فقط به خاطر مرخصی هاش

تو پادگان چشمات راه رفتم بی معرفت….سهم من از عشقت کلاغ پر بود؟؟!!!؟

خدمت یعنــی یه جوری سر بـــــه سرت بـــذارن

یه وقت هایی بد جـوری پـــــدرت رو در بیـــارن

خدمت یعنی،بیای که آدم بشی گر آدمی ،بیای که بهتـر بشی

خدمت یعنی که صبحـــــگاه به صــف بشی تو جایـــگاه

خنده بهترین اسلحه جنگ با زندگیه

امیدوارم همیشه مسلح باشی

غضنفرسربازیش تموم میشه، وقتی کارت پایان خدمتشو بهش میدن، نگاه میکنه میگه: ای بابا، من که ازینا چهارتا دارم!

می دونی خنده دار چیســـت؟ موی با نمـــره چهار چیست؟

نگــــــــو که بی خیــــــــالش سربازی مالِ مـــــــــا نیست

نظامی ترین جمله عاشقانه: توی اردو گاه قلبت… منم یه اسیر جنگی…تو منو شکنجه میدی…توی این قلعه ی سنگی.

پدرم گفت که در دوره ی سربازی و دوری ز پدر،

مادر و آدم شدن و ساچمه پلو خوردن بسیار، شود هر پسر بی هنری مرد

و دگر لوس و ننر بودن انسان بشود در

نگران اشک‌ هایم نباش !

از لبخندم بترس که معنایش اشک‌ های فردای توست

نگران نباش ، نفرینت نمیکنم

همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست ، برایت کافیست

نیمه گمشده را بیخیال شو لطفا ، اگر سهم تو بود که گم نمی شد !!!

همین نیمه ای که هستی رو پیدا کن …

هر آدمی تو زندگیش یه بی معرفت داره

که اون بی معرفت

دوست داشتنی ترین آدمای روزگاره

بی معرفت ، به یادتم

هر چیزی زیادیش دل رو میزنه ، زیاد دوستت داشتم

هروقت حرف دلمو زدم ، دلتو زدم

هرچقدر هم که پای یه علف هرز آب و کود بریزی واست میوه نمیاره

ببین وقتت رو با کی پر میکنی

هرچیزی تاوانی دارد :

تاوان خیانت ، عاشق یه خائن شدنه !

هشت به هفت گفت : من روی پاهای خودم ایستاده ام اما تو خیلی سر به هوایی !

همه می خواهند جای تو را بگیرند بی آنکه بدانند تو هم دیگر جایی نداری

هنوز آنقدر ضعیف نشده ام

که خطرِ ریزشِ این کـوه را جار بزنم

اما تــــو

حوالیِ من که می رسی احتیاط کن

هنوز هم با منی ، خیالت راحت ، دارمت

تو را کنار سگ های وحشی دلم بسته ام

هیچ ورزشی برای قلب بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست !

هیچ کادوی زشت و به درد نخوری دور انداخته نمیشود !فقط از خانه ای به خانه دیگر و از شخصی به شخص دیگر منتقل میشود

هیچوقت با تایر رفتارت روی دل کسی ترمز نکن !

هیچکس رو بیشتر از کوپنش تحویل نگیرید بیچاره جو گیر میشه فکر میکنه اوراق بهاداره

وفا ! یعنی این که

بعد از رفتنت

حتی نگذاشتم کسی بفهمد مرا دور زدی

وقتی بنا را بر رفتن گذاشتی

تو با هر سیب کرم خورده ای وسوسه میشوی

پس همان بهتر که نباشی

برو

وقتی دست فشردیم و قول دادیم

فقط دست تو مردانه بود و قول من

وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت

فهمیدم که گاهی

“هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است”

وقتی نوشته هایش را نقد کردم ، چک کشید !

پایان سریال دروغ هایت بود آخرین لبخندت

و چه ساده بودم من که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم

پدر بزرگ رو به نوه

بدو برو قایم شو

امروز مدرسه رو پیچوندی معلمت اومده دنبالت

نوه: نـــــــه، شما باید قایم شی، … من بش گفتم نمیام چون شما فوت کردین

پراید شد ۲۰میلیون ولی تو همون ۲زاری که بودی موندی !

پسرک/دخترک مرگ مغزی بود ، هر روز قلبش را اهدا میکرد …

پشته سر بعضیا نباید با کاسه آب بریزی ، باید “سیفون” رو بکشی !

پله های ترقی برای بعضی ها سر است

(امضا : نظافتچی پله های اداره)

پیشرفت من دقیقا پسرفت تو از زندگیم بود !

چقدر خوبه بعضی از آدما بدونن که اگر چیزی رو به روشون نمیاری

“از سادگی نیست”

شاید دیگه اونقدر واست مهم نیستن که روشون حساس باشی

چند ساله دارم آهنگهای مختلف رو امتحان میکنم ولی هنوز هیچ آهنگی مثل لالایی تو آرومم نمیکند مــــــــ♥ــــــــادرم

چه افکار غریبی داشت کرم ابریشم ؛ تمام عمر قفس میساخت ولی فکر پریدن داشت !

چه ساده بودم که گمان میکردم به دورم می گردند

کسانی که دورم میزدند

چه فرقی می کند وسوسه سیب یا حوا برای کسی که آدم نیست ؟

چون عرضی نیست ، مدام طــــــــول میدهیم !

کاسه صبرم در برخورد با مشکلات شکست !

کــاشـ زِنّــدِگـیـ از ایــنا داشــتـ

[◄◄ι] [ ιι ] [■] [►] [ι►►]
کلا تجربه ثابت کرده اهمیت دادن به آدمی که سطحش از خودت پایین تره منجر به رم کردن و در بعضی اوقات هاری حاد میشه …

گاز نگیر عزیزم ، بی زحمت چخــه !!!

کلا همه ایرانی ها همیشه و هرسال معتقدند که هوای

امسال-گرما یا سرماش- نسبت به سالهای قبل بی سابقه است.

بعد همینوسال بعدش هم میگن

کمربند سکوتم همیشه بسته است مگر به هنگام فریاد !

گاهی وقتا

از کنار غصه ها باید رد شد و گفت ” میگ میگ ”

گاهی وقتی کسی از زندگیتان می رود دارد به شما لطف می کند ؛ او فضایی خالی به جا میگذارد برای کسی که لیـــــــاقــــــت آنجا بودن را داشته باشد

گاﻫﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﻻﺯﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺒﺮﯾﻢ

ﯾﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪﺑﺎﻧﺒﻮﺩﻧﺸﺎن ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥﺭﺍﺑﻪﺑﺎﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ

گفتم حتما خیری … استخاره ات نکردم

گفتی : “منو فراموش کن”

اما بپرس “ارزش به یاد موندنو داری؟

گل را زیر پایش له کرد ، اما زورش به بوی آن نرسید !

گل شیپوری ، نوازنده بزرگ ارکستر باغ است !

یارو 10 کالری از خوردن یه رانی وارد بدنش میشه ولی حاضره 12 كالری بسوزنه اون دو تا تیکه میوه باقیمونده ته قوطی و در بیاره

یــکی بــرای هــر نـــفــــس حــــوایـی دارد

و

دیگـــری هـــوایــی بــرای نــفــس هایـش نـــدارد

یه روزی میاد که بعدش دیگه مهم نیست فردایی در کار هست یا نه ؟

اون روز یا خیلی خوشبختی یا خیلی بدبخت …

یه میز هرچقدرم که گرون قیمت و شیک و سلطنتی باشه اگه ۴تا پایه ش مثل هم و یه اندازه نباشن میز نمیشه …

کسی رو پیدا کن که پایه ت باشه !

یه وقتایی یه کسایی رو تو زندگیمون راه میدیم که مامان باباهاشون تو خونه به زور راشون میدادن

یک مرد موفق مردیست که درآمدش بیشتر از مبلغی باشد که زنش خرج می کند

یک زن موفق زنیست که بتواند چنین مردی را پیدا کند

یکرنگ که باشی ، زود چشمشان را میزنی

خسته می شوند از رنگ تکراریت ، این روزها دوره ی رنگین کمان هاست

یکی از اشتباهات زندگی ، آدم حساب کردن اونایی که آدم نبودن ، هنوز هم نشدن ، بعدا هم نمیشن

یکی ازسخت ترین کارا تو ایران اینه که

وقتی داری از جلوی یه خونه رد میشی که درش بازه ، تو رو نگاه نکنی

یکی بود لامصب با صد نفر بود …

به پشتکارش تبریک میگم !

ﻏﺮﯾﺒــــﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﻫـﯿﭻ . . .ﺩﻭﺳـــــــﺘﺎﻥ ﻫﻢ ﮔـﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺧﻂ ﺑﯿﺸﺘﺮ،ﺣﻮﺻــــــﻠﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧـــــﺪ.

محسن وروجک

به سلامتی اوونی که قبولت داره …. همین جوری که هستی

به سلامتی بی شرف که حداقل ادعای شرف نداشت

به سلامتی تابلوی ورود ممنوع که یه تنه یه اتوبان رو حریفه

به سلامتی خودمون که خوبیم ولی بعضیا فکر میکنن خوبی از خودشونه !

به سلامتی دختری که یه لحظه قدم زدن با عشقشو با هیچ ماشین مدل بالایی عوض نمیکنه …

به سلامتی دریا !نه به خاطر بزرگیش واسه یک رنگیش

آقا ما آب حوض ؛ شما شیر موز !

آقا ما زار ؛ شما سزار !

آقا ما قابلمه ؛ شما بلور پیرکس !

آقا ما کاغذ ساندویچ ؛ شما کاغذ گلاسه !

آقا ما امشب، شما هزار و یک شب!

آقا ما شب تار، شما صبح امید!

آقا ما ورزش از نگاه دو، شما برنامه نود!

آقا ما فـــ، شما فرحزاد !

آقا ما بتمرگ، شما بفرما!

آقا ما هی آره، شما هی نه

آقا ما شورش قبیله‌ای، شما گفتگوی تمدن‌ها

آقا ما لکنت زبون، شما سخنگوی دولت !

آقا ما تف، شما آبشار نیاگارا

ما بدبخت حقیر، شما کوروش کبیر

ما واشر، شما ارباب حلقه ها

ما طرح مسکن مهر، شما برج العربی

آقا ما تقویم جیبی، شما موسسه ژئو فیزیک!

آقا ما سه کله پوک، شما سه تفنگدار

آقا ما کته، شما بیف استروگانف

آقا ما جرز لای دیوار، شما پتروس فداکار

آقا ما جرقه، شما بیگ بنگ

آقا ما سحابی، شما کهکشان

آقا ما آهن‌ربا، شما سیاهچاله

آقا ما متر، شما سال نوری

آقا ما سیمبیان، شما آندروید

آقا ما nokia 1100، شما vertu

آقا ما آپارات، شما یوتیوب

آقا ما کلوب، شما فیسبوک

آقا ما عشق و عاشقى، شما عقل و منطق

آقا ما بتمرگ، شما بفرما!

آقا ما یه نقطه توی فضا، شما مبدا مختصات

شما ماهیچه، ما اشکنه

آقا ما فلافل، شما هات رویال برگر با پنیر و قارچ

آقا ما بن کارگری، شما بن تخفیف دیزنی لند

آقا ما سوختگی درجه ۳، شما برنزه شکلاتی

آقا ما آب حوض، شما شیر موز

آقا ما مخـمون تاب داره، شما حیـاط ویلاتون!

آقا ما افتاده، شما پاس کرده

آقا ما کولر آبی، شما کولر گازی ال جی

آقا ما برف، شما بهمن

آقا ما منجم آماتور، شما اختر فیزیک‌دان

آقا ما تلویزیون کمدی، شما سه بعدی

آقا ما مارمولک، شما تمساح

آقا ما چرتکه، شما الجبرا

آقا ما کولر آبی ؛ شما کولر گازی سامسونگ !

آقا ما چاله آب ؛ شما سرزمین موجهای آبی !

آقا ما چاکریم ؛ شما نایس تو میت یو !

آقا ما نیمرو ؛ شما کباب شیشلیک !

ما rd ، شما پورشه پانامرا ۴s

ما طرح مسکن مهر ، شما برج العربی

ما بدون پنجره ، شما پنجره دوجداره

ما وظیفمونه ، شما لطف میکنید

ما فسسسسسسس ، شما تیوب لسسسسسسسسسس.

ما حوض شکسته وسط باغچه ، شما جکوزی وسط پنت هاوس.

ما قایق پدالی ، شما کشتی تایتانیک.

ما نخ کنار بالش ، شما نخ دندون اورال b

ما مینیمم نسبی، شما ماکسیمم مطلق

آقا اصن ما قیژقیژ دیال آپ، شما امواج وایرلس

آقا ما پراید، شما پرادو

آقا ما باد بزن دستی، شما کولر گازی نانو

ما کرم شبتاب ، شما آفتاب عالمتاب

ما لکنت زبون ، شما سخنگوی دولت

ما پوچ ، شما گل

ما فلافل ، شما مدیر عامل پخش فراورده های گوشتی

– آخه تو آدمی؟؟؟؟؟

– پَ نه پَ؛ تو آدمی!

بخشهایی از مکالمۀ آدم و حوا

آدامسمو با اون همـه “شیک” بودنش بعد نیم ساعت زیر کفشم له میکنم تو که جای خود داری !

آدم سخت گیری نیستم اما آدم سخت گیر میاد !

آدم مرد باشه و از تو آشغالها نون دربیاره

تا اینکه آشغال باشه و از نامردی نون دربیاره

آن را که بتوان با اراده فراموش کرد هرگز در یاد نبوده است !

به سلامتی اونای که هیچوقت از یاد نمیرن …

آن ها که بلند فکر می کنند ، هیچوقت کوتاه نمی آیند

آن هایی که زبانشان دراز است شخصیتی کوتاه دارند !

آنقدر در خودم فرو رفتم که سر از قوزک پایم درآوردم !

آنقدر دست روی دست گذاشت که پا روی دمش گذاشتند !

آه ما سوزناک ترین آه های دنیاست

(امضا :اژدهای هفت سر)

آهااااای غریبه :

از اون دیوار ترک خورده و کوتاه رفاقت فاصله بگیر ، بارها به روی من ریخته است !

آگهی استخدام

به علت شروع درو گندم به یک عدد مترسک نیازمندیم لطفا با ما تماس بگیرید

آیا می‌دانستید که

انسانها به جز کودکِ درون یک عدد خر درون هم دارند

که گاهی زمام امور را به دست می‌گیرد

احساس آرامشی که در “خفه شو” میباشد را هیچ گاه نمیتوان

در “عزیزم لطفا صحبت نکن” یافت

احساس است

مزرعــــه که نیست

هـــــی شخـــمش میـــــزنی لعنتــــــی

از تنها بودنمون راضی.نیستیم

اما

به سلامتی خودمون که با هر کسی نیستیم

از شباهتتون فهمیدم که تو نسبتی با گاوآهن داری !

اومدی ، زندگیمو شخم زدی ، زیر و رو کردی رفتی …

از مربی بدنسازی پرسیدم: با کدوم دستگاه بیشتر کار کنم تا دخترها عاشق هیکلم بشن؟

مربی گفت: از دستگاه خودپرداز بیرون سالن

از پنجره شستند چرا ؟؟باران را

از یاد ببردند چرا ؟؟ یاران را

آنها به گمان خویش روشنفکرند

باور نکنید این دغل کاران را

از یه روزی به بعد ، چشمات به چروک های پیشونی پدرت حساس میشه !

به سلامتی پدر …

اسم هر دویمان را در گینس ثبت میکنند

تو در دروغ گفتن رکورد زدی … من در باور کردن

افراد نمک نشناس ، شوربخت می شوند

(امضا : نمکی محل)

اقا ما سيب زميني زير خاک ، شما سن سيشن مزمز

اقا ما بوي بد جوراب ، شما ادوکلن

اقا ما سوختگي درجه 3شما برنزه شکلاتي

اقا ما کوير لوت ، شما جنگل بلوط

اقا ما يارو .شما عاليجناب والا مقام

اقا ما پر از توهم و دروغ .شما سرشار از استعداد و نبوغ

اقا ما آب حوض .شما شير موز

اقا ما قابلمه.شما بلور پير کيس

امروز به “آنهایی” می اندیشم که روی “شانه هایم” گریه کردند

و نوبت “من” که شد “شانه ” خالی کردند

امروز تو خیابون دست یه نفر یه قناری دیدم پرسیدم : فروشیه؟ گفت: نه رفیقمه … به سلامتی همه اونایی که رفیقشونو نمیفروشن

انسان حرفیست زده می شود ، خوانده می شود ، ترانه می شود ، به یاد می ماند …

ولی گاه ناله ایست که تنها خاک خوب می فهمدش !

انسان های ساده را احمق فرض نکنید ؛ باور کنید آنها خودشان نخواستند که “هفت خط” باشند …

انواع گاز اشک آور برای سرکوب تظاهرات میوه ها موجود است

(امضا : پیاز)

اهدای خون، اهدای زندگی است

(امضا : انجمن خون آشامان)

اونیکه شما سنگشو به سینه میزنی ما سالهاست تو حموم به پاهامون میزنیم … آره ه ه ه …

گفتم که در جریان باشی !

اگر با کسی نیستم خوشحال نباش ، وقتی تنها ماندم یعنی هنوز تو را نبخشیده ام !

اگر میبینی هنوز تنهام ، به خاطر عشق تو نیست

من فقط میترسم ؛ میترسم همه مثل تو باشند

اگه یه زن تو رو اونقدر دوس داشته باشه که از آرزوهاش به خاطرت بگذره ، از خدا یه عمر تازه بخواه …

یه عمر واسه خوشبخت کردنش خیلی کمه !

ای دل بی ارزش!

لامـــصب……………..یاد بگیر

اگه کسی بهت گفت دوسِتـــــ.دارم

لزوما به این معنی نیست که کَسِ دیگه ای رو دوست نداره

ای کاش آدما می فهمیدن که خوشبخت شدنشون در گرو بدبخت شدن آدمای دیگه نیست

این تو نیستی که مرا از یاد برده ای !

این منم که به یادم اجازه نمیدهم حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند ، صحبت از فراموشی نیست ، صحبت از لیاقت است !

این روزها تنها هنر آدم ها دل شکستن است

این روزها ساکت که بمانی

می رود به حساب جواب نداشتنت

عمرا اگر بفهمند داری جان میکنی

تا احترامشان را نگه داری

این روزها هرکی منو میبینه میگه

وااای خوش به حالت چقدر لاغر شدی !!!رمز موفقیتت چی بوده ؟

من فقط لبخند میزنم و تو دلم میگم :بازیچه شدن

این روزهــا ، …

هر جایی را که نگاه می کنم پـــــــر است از وجود آدم های” بی وجـــ ـود ”

اینبار از راه حل تو این مسئله را حل کردم و بالاخره فهمیدم که جواب محبت از راه حل تو خیانت است !

با موجودات عجیبی زندگی میکنیم

موجوداتی که تنها با “بی محلی” آدم می شوند

با “هیچکس نبودن” بهتر است از حضور اشتباه در کنار کسی بودن …

باز هم فراموش کردم فراموشش کنم !

بالشت خودم را ترجیح میدهم،چرا که شانه های امروزی مثل بالشت های مسافرخانه اند،

خوب میدانم سرهای زیادی را تکیه گاه بودند…!

بدترین حسرتی که در زندگی میخوریم

از کارهای خطایی که مرتکب شده ایم ، نیست

بلکه از این است که

چرا کارهای درست را برای کسی که لیاقتش را نداشته

انجام داده ایم

برای اینکه زیر پایم را خالی نکنند ، روی دستهایم راه می روم

(امضا : ژیمناستیک کار)

برای با او و اوووهــ ـــا بودن چه بی طاقتی

اول من را تمام کن

بزرگترین دروغت را یادت هست ؟

گفته بودی من همیشه راست می گویم !

بستنی قول و قرارهای امروزیست

زودتر از آنچه که فکرش را بکنید آب می شوند

بعضی آدما خطای دیدن ، آدم نیستن !

بعضی آدمها باید مثل جعبه ی سیگار برچسب هشدار داشته باشن

تا فراموش نکنی که دوست داشتنشون

فقط برای تو ضرر داره

بعضی از آدمها همونقدر که آرزوی قشنگی ان ؛ واقعیت وحشتناکیم هستند

بعضی ها با هم می خورند و بعضی ها به هم !

به سلامتی دزد دریایی که همه رو با یه چشم میبینه

به سلامتی دیگ که خودشو سیاه میکنه تا مردمو سیر کنه نه اون کسی که مردمو سیاه میکنه تا خودشو سیر کنه …

به سلامتی زندونی های بی ملاقاتی

به سلامتی سایه که هیچوقت آدمو تنها نمیزاره

به سلامتی سیگار که رفیق نیمه راه نبود و تا آخرش با ما سوخت و ساخت

به سلامتی عاشق و معشوقی که تا آخر عمر شونه به شونه هم میمونن،حتی اگه از آسمان بارون غم بباره

به سلامتی عشق های قدیمی :

با اینکه خاک خوردن تو طاقچه دلمون ولی فراموش نشدن !

به سلامتی غروب جمعه که حالتو میگیره اما تنهات نمیزاره

به سلامتی مادر که اگه یه تک سرفه بزنیم میشن پرستارٍ بخشِ مراقبتهای ویژه !

به سلامتی مرام که امروز تازه معنیش رو فهمیدم

به سلامتی معرفت برگ های پاییزی که کمرشون زیر کفشامون میشکنه ولی زیر پامونو خالی نمی کنن …

به سلامتی میخی که هرچی تو سرش زدن خم نشد

به سلامتی همه اونایی که نه جایی واسه موندن دارن نه پایی واسه رفتن !

به سلامتی پدر بزرگـا که یه بار هم خوجگل ، جوجو ، عسیسم نگفتن

ولی با زنشون ۵۰ سال عاشقـــانه زندگـــی کردن

به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید

اما واسه خیلی ها پدری کرد

به سلامتی پرنده مهاجری که به خاطر یار زخمیش مهاجرت نکرد

به سلامتی چشمی که چشم ما رو روی همه چشما بست !

به سلامتی کاج که تو اوج یخ بندون زمستون ذات سبزش رو نشون میده ، وگرنه تو تابستون که هر علف هرزی ادعای سبزی داره

به سلامتی کرم خاکی نه به خاطر کرم بودنش ، به خاطر خاکی بودنش

به سلامتی کسی که اگه همه باشن و اون نباشه انگاری هیچکس نیست

به سلامتی گاو چون نه گفت من و گفت ما

به سلامتی ۳ یار :

غــــــــــــــــــم

فَــــــــــــــــندک

ســــــــــــــــــیگار …

به سلامتی..شهرى که در آن غریبه ها آشناترند

به سلامتیه مورچه ها که هرچی پیدا کنن رفیقاشونو خبر میکنن

به سلامتیه کسی که هنوز دوسش داری ولی دیگه مال تو نیست

به سلامتیِ اونی که اومد تنهایی هاشو باهام تقسیم کنه اما اونقدر بخشنده بود که سهمشو گذاشت و رفت

به شادی مردم اعتماد مکن برف ؛ تا می باری نعمتی چون بنشینی به لعنتشان دچاری !

به محضِ اینکه احساس کردین غرورتون بازیچه کسی شده ، کوله بارِ آرزوهاتونو بردارین و بزنین به چاک

داغِ زانو زدنتون رو به دل هر کی که با غرورتون بازی می کنه بذارین

به ندرت پیدا میشن آدمایی که بهشون محبت کنی و بعدش پشیمون نشی !!!

به کوه بگی محبت برمیگرده میگه محبت ، آخه تو به من بگو از سنگم کمتری ؟

به “بعضیا‏”‏ باید گفت : قربونت ! یه برنامه بزار دیگه نبینمت …

به ﺳﻼﻣﺘﯽ اوناییکه ﮐﻪ ﻫﺮﮐﯽ اونارو ﺩﯾﺪ ﮔﻔﺖ “ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺭﺵ ﺷﻠﻮﻏﻪ” ﻭﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩشون میدونن ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎن

به ﺳﻼﻣﺘﯽ خیاطی که نمیدونه دلِ تنگشو کجا ببره !

به ﺳﻼﻣﺘﯽ کسی که کوک میکند گیتار نه … زندگی را با غم …

به ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻟﺐ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺪﺕ ﻫﺎﺳﺖ واقعی ﻧﻤﯽ خندن !

بهار را باور کن و دوباره آغاز کن ؛ شکوفه خواهی زد !

بهانه شب برای نماندن ، طلوع خورشید است !

بهم میگفت با دنیا عوضم نمیکنه !

راست میگفت !!! با دنیا نه ، با یکی دیگه عوضم کرد !

بهینه رفتار کردی ولی من از همه چیزم گذشتم ؛ برچسب سبز رنگ انرژی مبارک قلبت باشد !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.