عاشقانه – 20

میدونی دلم چی می خواااآااد؟
یه شماره ی نا آشنا
با بی میلی جواب بدم!!
صداآای!!!! تووووووووو

میدونی سخت ترین لحظه زندگی یه ادم چیه? وقتیه که می فهمی واسه کسی که تمام زندگیته فقط یه رهگذربودی
میدونی غروب جمعه مثله چی میمونه؟؟؟!!!
مثله دریای خروشان…
اگه توش بیفتی غرقت میکنه…
میدونی فرق تو با ابر چیه ؟ از ابر بارون میباره . از تو معرفت!
میدونی فرق هنر عشق و هنر شمشیر چیه؟
شمشیر یکی را دوتا می کند ولی عشق دو تا را یکی می کند….
میدونی قشنگ ترین احساس چه وقتیه؟ وقتی که یواشکی به عشقت نگاه می کنی می بینی اونم داره بهت نگاه می کنه
میدونی قشنگی زندگی به چیه؟ به اینکه خودت بی خبر باشی و یکی به خاطرت با خدا رازونیاز کنه.
میدونی لذت زیر بارون قدم زدن چیه اینکه هیچکس نمیتونه اشکاتو ببینه.
میدونی محبت به چه معنیه؟؟
م: من
ح: حالا
ب: به یاد
ت: تو هستم
میدونی مرغ عشق بدون عشق میمیره
تو همون مرغ عشق منی که بون تو میمیرم
میدونی معنی721چیه؟
یعنی میونه 7اسمونو 2عالم 1جیگرمثل توپیدامیشه
میدونی وقتی بهت پیام نمیدم یعنی چه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یعنی پیامی در حد مرامت ندارم
میدونی چرا خدا به همه دوتا دست داده دوتا پا داده دوتا چشم "ولی فقط یه قلب داده؟؟ چون خودت بگردی و اون یکیشو پیدا کنی..
میدونی چرا لای انگشتات فاصله است؟ برای اینکه اون فاصله ها رو با دستای کسی که دوستش داری پر کنی
میدونی چرا مبگن بنی ادم اعضای یکدیگرند؟ چون یکی مثل تو میاد میشه قلب من
میدونی چرا وقتی لب کسی رو که دوسش داشتی میبوسی چشات بستمیشه…!؟چون زیباترین لحظه ی عمر آدم دیدنینیست؛ باید احساسش کنی…!!
میدونی چرا. دریا خیلی بامعرفته؟ چون اگه یه بار از ساحلش عبورکنی. تاآخرعمر با موجهاش جای پاهاتو می بوسه… دریاتم به خدا
میدونی چقدر دوستت دارم ؟ 1 دونه ! ولی مردونه
میدونی کی تو رو بیشتر از من دوست داره؟ اونی که بتونه اسمتو بایخ رو خورشید بنویسه
میدونی، حالم این روزا بدتر از همست / اخه هرکی رسید دله ساده ی من رو شکست / قول بده که تو، از پیشم نری / واسه من دیگه عاشقی جاده یک طرفست…
میدونید اون چیه که بد جورش خیلی خوبه…
دوست داشتن
میدونیدگرفتاریعنی چه؟ یعنی گرفته ی یار! ایکاش همیشه یار ماروبگیره وگرفتارش باشیم حالااگه اون یار، خداوندباشه اون گرفتاری چه مزه ای میده! پس بسم الله
میدونیچراغروب سرخه چون وقتی فهمید من تورودارم اتیش گرفت
میدونے, نفس بھونہ ست
تو, تو سینہ موندگاری
واسہ این اگہ بری تو
منو بے نفس میذاری…
میرم با اینکه عاشقت هستم، با اینکه چشمای تری دارم
ای کاش بفهمی که برای تو، آروزهای بهتری دارم
میروم شاید فراموشت کنم… بافراموشی هم آغوشت کنم… میروم ازرفتن من شادباش… از عذاب دیدنم آزاد باش.
میروی حواست باشد..؛
هررفتی..
آمدی دارد…. 😐
میروی و گریه می اید مرا…. اندکی بنشین که باران بگذرد….
میروی!
و من پشت سرت آب نمیریزم…
وقتی هوای رفتن داری, دریا را هم به پشت پایت بریزم بر نمیگردی….
میسپارمش به خدا…
همان خدایی که هیچوقت نخواست او را به من بسپارد…..
میشنوى دیگر صداى نفسم
نمى آید…
به دار کشیده مرا بغض نبودنت!
میشنوی????
دیگر صدای نفس هایم نمی آید….
به دار کشیده مرا بغض نبودنت….
میشه بشینی پیشمو یه شعر برام بخونی
امشب یکم تنها شدم میشه پیشم بمونی
سیاوش قمیشی نوازش
میشه بشینی پیشمُ
یه شعر برام بخونی
امشب یکم تنها شدم
میشه پیشم بمونی…
میشه به دلتون بشینم؟
میشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم میشه ببندی بالمو آخه شکسته بالم * میفهمی چی میگم بهت میبینی خستگیمو میشه بزارم پیشه تو چند روزی زندگیمو
وقتی پایش راازگلیم قلبم بیرون کشید گفت :هرکس باید پایش رابه اندازه گلیمش دراز کند
وقتی پرنده فهمید دل آسمان برایش تنگ شده از حصار گریخت…
وقتی چشمانم را روی هم می گذارم،
خواب مرانمی برد، تورا را می آورد!
از میان فرسنگ ها فاصله…!
وقتی کسی ارزش بودنت را حس نمی کند باید ترکش کنی،
نمیشه به زور واسه خودت ارزش بخری……………..
وقتی کنآرمی
جایی برای هیچ شتآبی نیست
مقصد
"همین حضور من و توست"
وقتی که اسمش میشه قسم راستت…
وقتی که او میرفت…
من با دو چشم خویشتن دیدم
که جانم می رود….
وقتی که تو نیستی انگار همه نیستن هستن ولی مثل تو نیستن
وقتی که تورو دیدم از دنیا بیگانه شدم/مجنون که عاشق تر از همه بود من از مجنون هم عاشق تر شدم
وقتی که حق حق عشق زجه احتیاجه…
سر جنون سلامت که بهترین الاجه…
وقتی که خیلی دیره، تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود بیشتر از همه دوستت داشت. ولی تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغیه…
وقتی که داشتی میرفتی گفتی انگشتای دستت رو بشمری برگشتم
حالا الان کجایی که ببینی دارم از مردم شهر دست گدایی میکنم……
وقتی که در پهنای آسمان تجسم و خیال
ستاره چشمانت را به تصویر میکشم
به بهانه پایداری ستاره ها
تمام صبح هایم را… شب خواهم کشید…
وقتی که دل تنگه فایده اش چیه ازادی ♡زندگی زندونه وقتی نه باشی شادی ♡ پس بامن باش ای شادی زندگی
وقتی که دیر رسیدم و با دیگری دیدمت!!
فهمیدم:
که گاهی هرگز نرسیدن"بهتر از دیر رسیدن است!"
وقتی که رفتی سرم را از ته تراشیدم .خاطره دستانت دیوانه ام میکرد……
وقتی که شکست بغض تنهایی من، وابستگی ام را به تو باور کردم…
وقتی که عشق را زیبا بنویسی
فرقی ندارد قلم
از ساقه های نیلوفر باشد
یا از پر کبوتر….
وقتی که عشقت ترکت می کنه رفتنش داغونت نمیکنه این سواله که داغونت می کنه:
اصن منو دوست داشت؟ یا نداشت و من واسش ی سرگرمی و بازی بودم
وقتی که میخواهمت
ونیستی
هیچ اتفاق تازه ای نمی افتد…
فقط من
ذره ذره اب میشوم…
وقتی که نیستی…
خاطراتت, بارانی می شوند از سرب داغ!
بر سرم می ریزند و ذره ذره وجودم را می سوزانند!
وقتی که هستی دوستت دارم وقتی که نیستی لحظه های دوست داشتنت را مرور می کنم
وقتی گریه می کنم تو را در میان اشک هایم میبینم ولى اشک هایم را پاک می کنم تا کسى تو را نبیند
وقتی یه لحظه نمیبینمت دلم به تنگ میاد
احساس میکنم خیلی تنهام. دنیام به سرمیاد
وقتی یکیو دوس داری این خوبه که اونم یکیو دوس داره که نمیخوادش
بعد تو داری از ذوق میترکی*_*
وقتی
ت♥و نباشی
نفس کم می آورم
اصلا
اگر تو نباشی
نفس کشیدن
حرام
است
وقتے تو با منے..
ترافیک میتونہ،
زیباترین مکث عالم باشہ..!
ولم کردی و رفتی ولی هنوزم دلم اجازه نمیده کسی پشت سرت حرفی بزنه
ولی اینجا به سوی آسمانهاست
هنوز این دیده امیدوارم
خدایا این صدا را می‌شناسی?
من او را دوست دارم, دوست دارم
ولی تو فوقش اخرش میگی کلا رفته سرم
وه چه شود اگر شبی بر لب من نهی لبی
تا به لب تو بسپرم جان به لب رسیده را
ویران شد از نگاهت بنای استوار دلم،
حالا تو تنها ستون این ویرانه ای..
یک روز فردی قدم به زندگیتان خواهد گذاشت و شما را متوجه خواهد کردکه چرا هرگز با هیچکس دیگری دوام نیاوردید…
یک روز فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به اتش میکشم اما امروز برای دیدنش
حاضر نیستم حتی کبریتی روشن کنم
یک روز مرگ از زندگی میپرسه چرا مردم تو رو دوست دارن ولی من رو نه؟
زندگی میگه :اخه تو حقیقتی و من یک دروغ
یک سلام قشنگ و یک دعای ناب از ته دل تقدیم به کسانی که جنسشان کیمیاست، عهدشان وفاست، مهرشان صفاست، حسابشان از همه جداست.
یک سلامی از بی کسی تقدیم تو، از درون کوچه دلواپسی تقدیم تو، هستی من گرچه ناقابل ولی تقدیم تو، یک سبد گلهای ناز اطلس تقدیم تو…
یک سوزن دوسوزن سه سوزن دوستت دارم به همه بگو بسوزن
یک شب کنار چشمِ تو کافی است…
تا سیاهی را از تمامِ رنگ ها بیشتر دوست بدارم!
یک عمر با نگاهت میگفتی دوستت دارم
اما
گوش نمیکردند جشمانم…
یک فرصت به من بده تا غلط ببوسمت و تمام طول سال را جریمه ام کن
تا از روی آن تمرین کنم..
یک مشت خاطره جوانه میزند هرشب از بالشی که سنگین شده از اشکهایم …
یک میز عصرانه همراه با یک گل سرخ
من هستمو خیالت باعطر عشق جاودانه
یک نظر در خود فکر کن تا کیستی
عاشقی مستی خماری چیستی؟
جام هستی را بزن بر نیستی
هر چه هستی بامرامی بیستی
یک نفر آمد صدایم کردو رفت
با صدایش آشنایم کرد و رفت
نوبت اوج رفاقت که رسید…
ناگهان تنها رهایم کرد و رفت…….
یک نفر همره باد، آن یکی همسفر شعر و شمیم، یک نفر خسته از این دغدغه ها، آن یکی منتظر بوی نسیم، همه هستیم در این شهر شلوغ، این کفایت که همه یاد همیم.
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها میفهمند.
یک همیشه یک است، شاید در تمام عمرش نتواند بیش از این باشد!
اما گاهی میتواند یک دنیا، یک سرنوشت، یک خاطره و یا یک وجود نازنین مثل تو باشد
یک پنجره هربهار عاشق بشود
یک موج به هربهار عاشق بشود
اما همه جا خلاف مردانگی است
یک مرد اگردوبار عاشق بشود
یک چشم من اندر غم دلدار گریست
چشم دگرم حسود بود و نگریست
چون روز وصال آمد او را بستم
گفتم نگریستی نباید نگریست
یکبار بهانه ای به سر خواهم کرد
تن پوش غم از قلب به در خواهم کرد
بر شوق رسیدن تو دل خواهم داد
هم دوش هوای تو سفر خواهم کرد…
یکبار هم وقتی منتظرت نیستم به سراغم بیا…
بگذار خیالم غافلگیر شود…
یکباره دلم فرو ریخت!
لعنت به تمام کسانیکه "تو" نیستند ولی عطر تو را میزنند…
یکدیگر را گم کرده ایم تا یکى دیگر را پیدا کنیم… به همین سادگى!
خواستم تا بگشايم گرهي زين دل تنگ هم مگر شانه شوم دست بسوي تو كشم
خواستم تو قلبت خونه کنم دیدم اونجا زمینش گرونه ما فقیر فقرا تو چشمات چادر میزنیم! ا
خواستم خونه عشقمو تو قلبت بسازم اما شهرداری مجوز نداد.
خواستم فرهادِ قصه هام شی..
بیستون تو سرت بخوره
تو همین یک وجب دیوار فاصله را بردار… من باورت می کنم!
خواستم چشم هایت راازپشت بگیرم… دیدم طاقت شنیدن اسم هایی که میگویی راندارم…
خواستن همیشه توانستن نیست….
گاهی خواستن داغ بزرگی است که
تا ابد بر دلت میماند……
خواستی دیگر با من نباشی…
افرین چه با اراده!!!
لعنت به دبستانی که تواز درسهایش
فقط تصمیم کبری اموختی…
خوانده بود:
“زیر باران باید رفت”
فکر می کرد:
زیر باران باید، رفت! ”
خواهم اندر پایت افتم دامنت گیرم به دست
چون تو را بینم ز شادی دست و پا گم میکنم
خواهم مرد خاطراتت را هم با خودم خواهم برد شاید آن وقت به سر قبر من آیی وبخوانی نغمه وصل مرا زیرآن خاک غریب به توگویم آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟…
خواهم که در این غم کده آرام بمیرم. گمنام سفر کرده و گمنام بمیرم. خواهم زخدایم که به دل خواه بمیرم. یعنی که تو را ببینم و انگاه بمیرم
خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟
اغاز کسی باش که پایان تو باشد
خوب منو نمی خوای قبول
دلتو زدم قبول
ازم متنفری قبول
مچتو گرفتم، چرا دیروز که نبودم سراغمو از دوستم گرفتی?????
خوب میدانم برای من کسی مثل تو نیست / خوب میدانم که روزی باز ناچارم به تو / میروم شاید دلت روزی گرفتارم شود / میروم اما گرفتارم، گرفتارم به تو
خوب ها هرگز تنها نیستند مهربانی همسایه همیشگی آنهاست و تو خوبی تا ابد!
خوبان نه خاطره اند، نه تاریخ..
بلکه حقیقت روزگارند.
"درست مثل تو"چاکرم
خوبرویان جهان رحم ندارد دلشان
باید از جان گذرد هرکه شود عاشقشان
روز اول که سرشتند زخاک پیکرشان
سنگی اندر گل بود و همان شد دلشان
خوبها را باید روی چشم گذاشت..
کجایی؟؟
چشمهایم بهانه ات را گرفته اند.. :-*
خوبی را آرزو میکنم، برای آنهایی که یاد نگرفتند، بد باشند.
خوبیم بدیم حالا از همه چی بگذریم ، دوست دارم از شما نمیشه بگذریم . . .
خودت می بینی که دارم توو اوجِ عاشقی میرم، ولی… اینبار سراغت رو از این و اون نمیگیرم…
خودت نشونم دادی مسیرِ آرزوهارو / حالا آرزو میکنم همون روزارو…
خودت هم نقطه ضعف مرا فهمیده ای……..
وقتی می خندی بد جور دل ضعفه می گیرم……
خودت که هیچ…
تمام دنیا هم بگویند تو مال من نیستی, این دل زبان نفهم باز هم بهانه ات را میگیرد!!
خودتان را در قلب هیچ آدمی نچپانید
جا نمیشوید
فقط چروک میشوید
خودش مهربان است، میدانم ""
اما یادش با دلم همان کرد
که اسکندر با تخت جمشید!!!
خودم عهد بستم بار دیگرکه تورا دیدم، بگویم از تودلگیرم. ولی باز تو را دیدم و گفتم :بی تومیمیرم
خودم قبول دارم کهنه شدم آنقدر کهنه که می شود روی گرد و خاکم یادگاری نوشت !
خیالی نیست ، بنویس و بـــــــــــــرو…
خودم پراندمت وقتی در شعر هایم بالت دادم…
حالا رنگ اسمان های دیگر را به رخم میکشی…؟
خودمو از دیدنت محروم کردم، همون موقع که فهمیدی دوستت دارم
خودِ مجنونم و از عشق لیلی / ز چشمم سیل می آید چه سیلی
همین امروز از روی دل من / گذشته هیجده چرخ تریلی!
خوردم قسم تا بعد از این
با چشم باز عاشق شوم
حالا که آمد دیگری
من می روم من می روم خدا حافظ!
خورشيد نشاني ازلبخند شماست،دريا نامي از نماي پيوند شماست، گرچه دلتان دوراز دل ماست،اما دل ما هميشه دربند شماست.
خورشید بهم گفت :چرا وقتی عزیزت پیام نمیده فراموشش نمیکنی?
گفتم مگه وقتی تو غروب میکنی آسمون فراموشت میکنه…
خورشید یاد تو تنها ستاره ایست که غروب نمی کند
خوش آن ساعت که یار از در درایو
شب هجران و روز غم سرایو
به دل بیرون کنم جان را به صد شوق
همان بهتر که جایش دلبر آیو
خوش ب حالت آدم…….. خودت بودی و حوایت…. کسی نبود ک حوایت را هوایی کند….!
خوش بحال انارها و انجیرها…
دلتنگ که میشوند
میترکند!
خوش به حالت حوا، خودت بودی و آدمت
وگرنه آدم توهم به هوای دیگری می رفت…
خوشا آنانکه در باب رفاقت
رفیق با وفا مثل تو دارند
وگرنه نارفیقان زبان باز
به بازار رفاقت بی شمارند
خوشا عشق و خوشا ناکامی عشق
خوشا رسوائی و بدنامی عشق
خوشبحالت حوا
خودت بودی و آدمت
وگرنه
آدم تو هم هوایی میشد…
خوشبختی مثل پروانه است. وقتی دنبالش میدوی پرواز میکنه اما وقتی وایسادی میاد رو سرت میشینه.
خوشبختی مگه چقدر چیز عجیبیه ؟!؟! همین که کنار یک نفر بتونی خودت باشی خوشبختی !
خوشبختی یعنی:
واسه "مهم" های زندگیتون "مهم" باشید…
همین و بس… ♥
خوشبختی…
خوشبختی یعنی قلب مادرت بتپد…
پایان!!!
خوشه چینی نکرده ای تا بدانی
چه زجری میکشم…
تا فصل وعده های سر خرمنت برسد!
خوشی ها دردها تقسیم بر دو
چه با هم یا جدا تقسیم بر دو
خدایی زندگی با عشق یعنی
شبیه ما دوتا تقسیم بر دو
خوشی ها و لذت های دنیا به جهنم!
لعنتی تموم خوشیم تو بودی که رفتی…
خون عزیزامون دریاست ای دنیا
طوفان ترین دریا با ماست ای دنیا
سبز و سفید و سرخ، آباد و آزاده
تا هست این پرچم، بالاست ای دنیا
خون که قرمزه رنگ عشقه اما اشک که بیرنگه درد عشقه . .
خُدا وقتی "تو" را می آفرید….
فَقط بِه یک چیز فِکر می کرد… بِه مَن…!
خیاط خوبی نبودی!
آستین هایم را قد آغوش خودت دوختی و
آغوشت را قد آستین دیگری.
خیال تو می ارزد به داشتنِ همه
خیال نکن نباشی بدون تو میمیرم، گفته بودم عاشقم حرفمو پس میگیرم
خیال نکن نباشی کارم دیگه تمومه، لیلی فقط تو قصه ست جنون دیگه کدومه
خیال کردم که این گوشه کنارا
یکی داره هوای حال مارا
یکی هم این میون دلسوز ما هست
نداره ارزو ازار مارو
خیالت تخت…
قلبت قرص قرص….
انچنان ضربه بی وفاییت سهمگین بود…
که دیگر نای حتی اعتراض هم ندارم…
خیالت را میان رویاهایم میفرستی سرک بکشد که چه؟
نبودنت را به رخم بکشی…..
خیالت راحت در خاطر کسی ماندگاری که لحظه های نبودنت را هم با تمام دنیا معامله نمیکند.
خیالت همه جا با من است
اما
دلم گرمای بودنت را میخواهد
نه سردی خیالت را!!!!
خیالت…
که همیشه هست
اما امروز
دلم…
خودت را میخواهد
نه خیالت را
خیالی نیست
میان این همه نااهلی
اگر، اهلی چشمانت شوم که عجیب نیست
عجیب این همه تنهاییست
بعد از اهلی شدن
خیانت جالبی بود…
تهیه کننده :دوستم…
کارگردان :عشقم…
خیانت را مدرسه به ما یاد داد!
از همان زمانی که گفت :جای خالی را پر کنید…
خیره ام به دیوار سفید…
تورا میبینم با هر دم و باز از دود سیگارم.
رفتی و من ماندم و ممنوعیاتت.
خیره در نگاهش ایستاده بودم
لبخندی زد و آرام رفت
من ماندم و یک عمر تنهایی و سینه ای پر از احساس
خیلی باشم… یک هیچ ِ کاملم برای تو…!
خیلی جالبه. تو لحظه هایی که داغونی، فقط یه نفر میتونه آرومت کنه، اونم کسی ی که داغونت کرده!!!
خیلی خستم. خستم از زندگی….
چقدر سخته یکیو دوس داشته باشی….
ولی اون ندونه….
با چه زبونی بگم…. عاشقم!
خیلی خسته ام… خسته تر از آن که بخواهم راجع بهت فکر، که بودنت را آرزو کنم یا رفتنت را توجیه…
خیلی دلم گیره
خیلی گرفتارم
دوست داشتنت خوبه
خیلی دوست دارم
خیلی دیره؛ وقتی که تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود، بیشتر از همه دوستت داشت، ولی تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود…!!!
خیلی سخت بود…
بابغض نوشتم ولی تو با خنده خواندی…
خیلی سخته ازبغض گلودردبگیری و همه بگن لباس گرم بپوش!!
خیلی سخته بخاطر کسی که دوستش داری همرو از تو زندگیت خط بزنی، بعد بفهمی خودت توی لیستی بودی که اون بخاطر یکی دیگه خطت زده!
خیلی سخته به کسی فکر کنی که داره به کس دیگه ای فکر میکنه. تو توی خیالت داری با اون زندگی میکنی ولی اون توی واقعیت با یکی دیگه!
خیلی سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی ولی وقتی دیدیش چیزی جز سلام نتونی بگی
خیلی سخته دستای عشقت رو توی دستای کس دیگه ای ببینی…
خیلی سخته مخاطب خاصت مخاطب خاص دیگه ای داشته باشه
خیلی سخته
خیلی سخته وقتی آواز میخونی عشقت هم گریه کنه، اما واسه یه عشق دیگه!
خیلی سخته….
خیلی شیرینه
وقتی تو اس ام اس بازی های شبانه
خوابت میبره
:صبح بیدار میشی میبینی مسیج اومده
! قربون عشقم برم که خوابش برده
خیلی وقتا مهمترین، عاشقانه ترین حرفها میان دو نفر همان هایی است که هرگز بهم نمیگویند.
خیلی وقتها بهم گفتن چرا میخندی؟؟؟؟ بگو ما هم بخندیم؛؛؛؛ ولی هیچ وقت. نگفتن چرا غصه میخوری بگو ما هم بخوریم
دئمیشدیم؛ گئدرسن من اوللم سن سیز سن گئتدون من اولمدیم!! باغیشلا منی ! معنی : گفته بودم اگه بری من میمیرم بی تو تو رفتی…. من نمردم!! ببخش منو !
دائم الذکر شده ام
از روزی که رفتی
ایکاش ایکاش ذکرم شد
داداشِ من
دل شکستن تاوان داره….
وابسته کردن هم همینطور….
اگه مردش نیستی پاش وایسی پس الکی دم از
حرفای عاشقانه نزن
دادامدامدارسامنمتودامداریدادامدامدارم. 
اگه ادعا میکنی اصفهانی میدونی باید بتونی اینو بخونی; -) ببینم میتونی یا نه؟
دارم از تو می نویسم که نگی دوست ندارم/از تو که با یه نگاهت زیرو رو شد روزگارم
دارم تقویم زندگیمو ورق میزنم
روزای با تو بودن یه طرف
روزای دیگه ام برن به جهنم
دارم میمیرم روتو برگردون…. حیفه که با من تو بشی داغون…. خیره نشو باز توی چشمای من…. میشکنم اسون روتو برگردون….
در روز آفتابی**دلم دلتنگ ابری تلخ و باران زاست***و در هنگام باران هم **دلم از غربت خورشید می گیرد**** خدایا من به دنبال چه می گردم؟
در رویاهام یک صندلی از ان توست چه بنشینی چه بروی….. دوستت دارم……….
در زمستانی سرد ، با دلی رفته ز دست ، زیر لب می خوانم ، که تو تنها سخن شعر منی ، تو نرو ، دور نشو از بر من ، تو بمان ، تا که نمیرد دل من .
در زندگی برای کسی بسوز که برای خاموش کردنت با اشک تلاش کند
در زندگی گفتن دو چیز بسیار سخت است
اولین سلام
و آخرین خدا حافظی…
در زندگی یاد گرفتم دوست شوم بخندم ببخشم اما یاد نگرفتم فراموش کنم.
در سقوط افراد در چاه عشق جاذبه تقصیری ندارد. ♥♥♥
در سقوط هم می توان سهمگین، با شکوه، با صلابت و زیبا بود این را ابشار به من اموخت.
در سکوتم تو همیشه حاضری و من همیشه بیادت سرشار از سکوتم.
در شادی من شریک باش ای ساعت / در فکر لباس شیک باش ای ساعت / تعجیل بکن، دلم برایش تنگ است / کم عاشق تیک و تاک باش ای ساعت.
در شهری که خورشید را به قیمت شمعی نخرند " پروانه بودن یعنی تباهی
در عجبم از کار خدا…
تو را آفریده
و انتظار یکتا پرستی دارد از من..!
در عشق تو از بس که خروش آوردیم، دریای سپهر را به جوش آوردیم، چون با تو خروش و جوش ما در نگرفت، رفتیم و زبانهای خموش آوردیم
در عشق فاصله ی بین پاکی و خطا فقط یک بوسه است..
در عشق پیروز کسی است که پا به فرار مینهد…
در فراسوی عشق تو را دوست میدارم
در فراسوهای پرده و رنگ در فرا سوی پیکرهایمان
وعده دیدار را دوست میدارم
در فراغ دوریت آهنگ قلبم در غم است ، بی صدا می خندم اما روزگارم در هم است
در فکر دیگری می رفت و من چه عاشقانه پشت سرش آب می ریختم!!!
در قلبتو واسه کسی باز نکن اونی ک دوست داره خودش کلید داره…
در لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان وقتی که میپوشی کبوتر می شوم
در ماتمِ از دست دادنِ اون؛ مرا هم از دست دادی…!!!
در مخفیگاه ذهنمان کسی که دوستش داریم میماند حتی اگر دور باشد.
در مسابقه زندگی گل زدن هنر نیست، گل شدن هنر است.. تقدیم به سرور گلها
در مسلخ عشق هر عاشقی اول بر ((دار)) است و بعد ((سردار))
در مسلک ما معنی پرواز چنین است :“با بال شکسته به هوای تو پریدن”
در مشغله ها و کارهای زیادم خیلی چیزها فراموش میشوند! اما برای "تو" بیکاره بیکارم! سری به من بزن….
در مقابل دروغ های دیگران من اگر می خندم دلیل بر خر بودنم نیست!
بلکه دارم به خریت آنهایی می خندم که با چه اعتماد به نفسی دروغ می گویند
در من چه ازدحامی به پا کردی؛ همین تو یک نفر!
در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش "گل سرخ" و "علف هرز" یکیست…
در میان خوبرویان خوبروی من تویی
گر نترسم از خدا گویم خدای من تویی
در میان همگان گشتم و عاشق نشدم / تو چه کردی که تو را دیدم و دیوانه شدم…
در نبودت به جای تو با سایه ام حرف میزنم امروز که هوا ابریست… تنهای تنهایم
در نبودت فهمیدم، جای خالیت رو، طعم تلخ سیگار رو و نگاه خسته و تنهای خودم رو توی آینه.
در نهانى دل به انانى مى بندیم که دوستمان ندارند و در اشکارا از انانى که دوستمان دارند غافلیم! شاید این است دلىل تنهایى مان…
در نیستی می توان زندگی کرد
اما با نبودن نه…!!
و اکنون نیستی و نبودنم را رقم می زنی…!!!!
در نیمه های شب نگرانی هایت را به خدا بسپار و آسوده بخواب که خدا بیدار است
در هجای رفتنت دل به هیچ واژه نبسته ام. . . فقط تویی که می پرستمت. ..
در هر ورق زمان نوشته ام : به یادت میمانم حتی اگر هزار صفحه از تو دور باشم !
در هرجغرافیای که باشم جهت ها تفاوتی ندارند تمام دامنه های دلم, رو به سمت" خنده های" توست!
در همه آواز ها حرف آخرزیباست حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست…
در هوای عشق تو مات شدم / مثل کوه در مه پنهان شدم
گاه مثل بارون بهاری میبارم / تو کاری با من کردی که دریا شدم
از معین خزان
در و دیوار اتاقم
بوی خ♥ون میدهد
من امشب
تمام وابستگی ام را
به تی♥غ کشیده ام
در وا می شود…
در بسته می شود…
در هم وابسته می شود…
ما که آدمیم…
در پس هر رفتنی یه انتظاری هست که یه منتظر میکشه….
در چهار دیواری دنیا:

عشق ابدیست غم رفتنیست خاطره ماندنیست

و از همه مهمتر:

گیرنده این اسمس

دوست داشتنیست!

در کاخ مجلل خبر از عشق مجو که سعادت همه در کلبه درویشان است
در کشور عشق هیچ کس رهبر نیست
هیچ شاهی به گدا سرور نیست

در کلبه روشنم شبی زا سر کن
با دست صمیمیت مرا باور کن
صد بار چنین گفتم و میگویم باز
بی عشق تو زنده نیستم باور کن
در کنار تنگ شفاف بلور در میان کوچه سبز خیال شادیت حس قشنگیست که من میطلبم.
در کنج دلم جز تو کسی خانه ندارد، دیوانه شود شمعی که پروانه ندارد.
در کوی تو معروفم وز روی تو محروم… گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
در کویر زندگی این جمله را با من بخوان
مرگ تو مرگ من است
پس تقاضا میکنم با من بمان…
در گستره لحظه ها
عجیب دلم گرفته
من بدنبالت میگردم.
تو سرفصل کدام خاطره بودی؟
در گفتن و شنیدن جمله “دوستت دارم” چه هست ؟ که کسی که میگویـد عاشق تر میشود و کسی که میشنود بی تفاوت تر
در یک آشنایی دوستانه ما با هم دست دادیم!! تو فقط دست دادی… و من… همه چیز از دست دادم
در یک رابطه بودن به معنای بوسیدن، قرار گذاشتن یا در دسترس بودن نیست. به معنای بودن با کسی است که شما را به گونه ای خوشحال کند که هیچ کس دیگری نتواند!
در"وا"میشود…
در"بسته"میشود…
درهم"وابسته"میشود…
ماکه آدمیم…!
دراز میکشم خیره میشوم به سقف اشکهایم میچکند سر میخورند و میروند به جایی که تو همیشه میبوسیدی …

دربازوبسته شد. حتما باز باد شوخی اش گرفته! ادای آمدنت رادرمی آورد…
دربازوبسته شد… حتمابازشوخیش گرفته… ادای امدنت را در می اورد..!
دربرابرم مشت میکنی میبرسی کل یابوج دردلم میکویم فقط دستانت
دربرهوت بی کسی تنها تو همزاد منی
ای شیرین تر ﺍﺯﺧﻮﺍﺏ شبم
آیا توهم فکر منی…؟
درتمام لحظه هایم تکرارمیشوی…. اما…..! تکراری نمیشوی.
درتمام نبودن هایت فقط یک سکوت محض مى خواهم…
درحضور خارها هم میشود یک یاس بود
درهیاهوی مترسک ها پراز احساس بود
میشود حتی برای شادی پروانه ها
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود
درخاطر کسی ماندگاری که لحظه های نبودنت را با بودن تمام دنیا معامله نمیکند.
درخاطرکسى ماندگارى که لحظه هاى نبودنت راهم باتمام دنیامعامله نمى کند
درخاطری که
"تویی"
دیگران فراموشند…
بگذار درگوشت ارام بگویم:
"میخواهمت"
درخت هم که باشی
من
دارکوبی می شوم..
که هفتاد و سه بار
در دقیقه
تو را می بوسد….
درخت, دلتنگ تبر شد…
وقتی پرنده ها, سیم های برق را
به شاخه هایش ترجیح دادند…
درد انسان درد انسان متعالی عشق است و تنهایی
درد دارد

وقتی مـی رود

و هـمه می گویند

دوستت نداشـت

و تو نمـی توانی ثابت کنی

که هرشـب

با عاشقانـه هایش

خوابـت می کرد..

درد دلم منحصر به فرد است… شاید تو منحصر به فرد بودی
درد را با چه اندازه می گیرند؟ درد دارم، از اینجا تا تو…!
درد عشقی کشیم که مپرس…
درد من چشمانی بو د
که به من اشک هدیه میداد و به دیگران چشمک! ‬
درد من، درد ندانستن نیست
درد من، درد نفهمیدن هاست
درد من، درد تو است
تو که در قلب منی
تو همه جان منی…
درد من، چشمانی بود که به من " اشک " هدیه میداد و به دیگران " چشمک "
درد هاتو "دورت "نچین تا دیوار بشن
زیر پات بذار تا"پله"بشن……
درد یعنی مرور مسیج هایی که یه روزی باورشان داشتی، و امروز به دروغ بودنشان ایمان آوردی…
درد"درد"دارد. درد"ناله"دارد. درد"شکستن"دارد. درد را از هرطرف بنویسی تو را دارد
درد، مرا انتخاب کرد
من، تو را
تو، رفتن را…
آسوده برو! دلواپس نباش
من و درد و یادت تا ابد با هم هستیم
دردا که اسیر ننگ و نامیم هنوز
در گفت و شنید خاص و عامیم هنوز
شد عمر تمام و ناتمامیم هنوز
صد بار بسوختیم و خامیم هنوز
دردا که دردم از عشق تا بی کران دریا *** موجی رساندم یا غرقم کند به دریا
دردایره ی عشق اگر باران بلا بارید عاشق ان است که از دایره بیرون نرود..
دردم از که و چه باشد، باشد
درمانم رافقط یار میداند و…
آغوش درمانگرش…
دردمند ترین کلمه دنیا…. اخ است اخ ک چقد دلم هواتو کرده.
دردمنو کی میفهمی
عاشقتم چون بی رحمی
دوری ازم تارویا شی
عاشقتم هرچی باشی
دردنیایی که خندیدن جرم-نگاه کردن گناه-بوسیدن ناپاکی-محبت کردن مزاحمت-پس به من بگوکه چگونه ثابت کنم که دوستت دارم…؟
دردهای ما پنهان میشود، درمان نمیشود
دردی که میکشم درد بی تو بودن نیست؛
درد با تو بودن است…!
دردیارى که درآن نیست کسى یارکسى
کاش یارب که نیافتد به کسى کار کسى
کاش معشوق زعاشق طلب جان مى کرد
تانگردد هربى سروپایى ىارکسى
درزندان عشقت آنقدرشلوغ میکنم تامرا درانفرادی قلبت جادهی.
درزندگی یادگرفتم دوست بدارم، اخلاص کنم وفاکنم، محبت کنم، ناراحت بشم گذشت کنم، دلتنگ بشم، ولی یاد نگرفتم کسانی که عزیزهستند از یاد ببرم.
درس… خواب… خانواده… و…
اینها بهانه هایش بود برای رفتن از پیشه من!
درست آن زمان که میمانی و تحمل میکنی
از خودت یک احمق ساخته ای…
درست است که بعضی ها بوده اند و بعضی ها هستند و خیلی ها هم بعدا می آیند…….. اما من می خواهم عزیز دل تو باشم میفهمی؟؟؟؟؟؟؟
درست ترین شکل عشق آن است که شما چگونه با یک فرد رفتار می کنید, نه اینکه درباره وی چه احساسی دارید.
درست مثل گردی و گردو… هر آغوش بازی " بغل " نیست!
درست مثه تقویمی که عوض میشه سره بهار
می ندازمت یه گوشه و دیگه میندازمت کنار
درست
مثل وقتی که عاشقت شدم
باران می بارد،
فکر کنم
دوباره یکی
عاشقت شده…
درستایش
مهربانیت
چون
نماز
مسافر,
ش ک س ت ه ا م
درسته قسمتم اینه ولی عشقت نمی میره، بدون هرگز کسی جاتو، توی قلبم نمی گیره…
درسته که بعضی ها بودن…
بعضی ها هستن…
خیلی ها هم بعدامیان…
اما من میخواهم عزیزِ دل تو باشم…!
درشکارمعرفت باعشق پیمان بسته ایم/درمیان عاشقان ماعاشق دل خسته ایم/درجواب بی وفایی مهربانی کرده ایم/مهربانی رابه رسم معرفت طی کرده ایم
درعجبم ازکارخدا… "تو" راآفریده وانتظاریکتا پرستی داردازمن!!
درغریبی هرچه نالیدم کسی یادم نکرد، روزگاربی مروت لحظه ای شادم نکردبلبل باغ توام ازباغ بیرونم نکن گرچه دورافتاده ام امافراموشم نکن.
درفلسفه وفا چنین آمده است/دل وقف شکستن است بیهوده مرنج.
درمرام مارفيقان نيست رسم ترك دوست عهدباهركه ببنديم جانمان دردست اوست.

درنگ

عجب دنیای عجیبیست!

رفتن و ماندن من به یک نقطه بند بود

زمانی که گفتی”برو”

چقدر عاشقانه می شد ، اگر نقطه اش بالا بود . . .

درنگ عجب دنیای عجیبیست! رفتن وماندن من به یک نقطه بندبود زمانی ک گفتی بروچقدر عاشقانه می شد, اگرنقطه اش بالابود
درنگاهت چیزیست که نمیدانم چیست! مثل ارامش بعداز یک غم، مثل پیداشدن یک لبخند، مثل بوی نم بعداز باران، درنگاهت چیزیست که نمیدانم چیست! من به ان محتاجم!
درهرورق زمان نوشته ام :به یادت میمانم، حتی اگرهزارصفحه ازتودورباشم…
درهرکه نظرکردم گریان وپریشان بود
چون ابرسبک باران، میباری ومیبارم
برهرکه گذر کردم درخودگره ای گم بود
این قصه غمگین رامیدانی ومیدانم
درو باز کن بیا ببین من چه شکلی ام
بدون تو
درود بر آدمهایی که:
وقتی میفهمن؛
چقدر دوسشون داری….
بازم آدم میمونن!!..
درود ﺑﺮ آدﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ.. وﻗﺘﯽ ﻣﯿﻔﻬﻤﻦ ﭼﻘﺪر دوﺳﺸﻮن داری.. ﺑﺎزم آدم ﻣﯿﻤﻮﻧﻦ… ﺧﯿﻠﯽ ماهن
دروغ بگو
ولی یکباردیگه بگودوستم داری
دلم هوای جهنم دستاتوکرده
دروغ گفت که بی من نمی تونه
چون که می بینم الان داره بهتر از من وقت با من بودنش می خنده
دروغ گفتن هم حدی دارد
راستش
عاشق نشده ام هرگز
مزه ی شکلات می دهد؟
یا گریه؟
یا دلشوره های مدام؟
درویش کوچه های تنهاییم/کاسه گدایی مرا سکه نگاه تو کافیست
(به یاد دخترک شیرین زبون)
درویشى را گفتند; زندگى بر چند بخش است گفت؛ کودکى و پیرى، گفتند پس جوانى چه شد؟ گفت با عشق سوخت با بى وفایى ساخت با جدایى مرد
درپایم بیصداست
عشق من بی انتهاست!
رد اشک هایم را بگیر
تا بدانی خانه ی عشق کجاست!
درکودکی در کدام بازی راهت نداده اند که امروز اینقدر دیوانه وار تشنه ی بازی کردن با آدم هایی؟
درگذرگاه جهان هرچیز جانا بگذرد…
تلخ وشیرین، عیش ومحنت، زشت وزیبا بگذرد…
درگلستان خیالم ندهدهیچ گلی بوی تورا/توگل نازمنی ازدومیبوسم تورا 
دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست اما برای ماهی زندگىه
دریا عمیق است
تنهایی عمیق‌تر
دستت را بده
با هم دست و پا بزنیم
پیش از آن که غرق شویم
دریا میشوم؛
وقتی هر شب
در بسترم، یاد تو جاری ست؛
مثل رود..
دریا هر چه از ساحل دور شود ساحل باز هم کنار دریا میماند, بابا ساحلتیم
دریا همیشه از من دلگیر است. می دانی چرا؟ چون من همیشه بزرگی تو را به رخ او می کشم.
دریا چه پست است وقتی که غرقش میشوی پست میزند
دریابرای مرغابی تفریحی بیش نیست، امابرای ماهی زندگیست پس برای اونی که عاشقته ماهی باش نه مرغابی!!!
دریاچه دل پاک و نجیبی دارد
بنگر که چه حالت غریبی دارد
آن موج که سر به صخره ها میکوبد
با من چه شباهت عجیبی دارد
دریک آشنایی دوستانه ما باهم دست دادیم ،توفقط دست دادی و من همه چیزراازدست دادم…
دست از شعرهای من بردار
نمی بینی شعرهام
دست به دست می چرخد
بین اینهمه
دستهای نامحرم؟!
دست از پا خطا کنی تعویض میشوی میگن همین حوالی یکی شبیه توست…… این است آیین عشق های امروزی
دست ب سر میکنم ثانیه ها را…. دلم…. یک اتفاق ناخوانده میخواهد کاش آن اتفاق تو باشی…..
دست بر دل م مگذار…!
می سوزی…
داغ ی خیلی چیزها بردل م م آنده……
دست تمام xها رو می شود، وقتی مجهول معادله تویی
دست خط تو راضی ام نمیکند کاش دست تو بود…
دست خودم نیس
خدا میدونه دلتنگشم
با چشمهای خیس
خدا میدونی دلتنگشم…
دست طبیب سوخت چو دست مرا گرفت/دیشب تب فراغ من از حد گذشته بود…
دست من نیست اگه دستم همش از تو مینویسه اگه هنوزم دلتنگمو چشمم هر شب از یاد تو خیسه
دست من گیرکه این دست همان است که من بارهادرغم هجران توبرسرزده ام.
دست منو بگیر تو اوج اضطراب بازم منو ببر با بوسه ای به خواب
دست ها دنیای بی وفایی اند… امروز دستهایت را میگیرند قصه ی عادت که شد همان دست ها را برایت تکان میدهند
دست های تو تصمیم بود…
باید می گرفتم و دور می شدم…!!!!
دست های توووووووووو که مال من باشد…
هیچکس…
مرا…
دست کم نخواهد گرفت…
دست هایت لابه لای موهایم
نگاهت چشم در چشمانم
فیلمی است برای من
بدون بلیط
در ۲۴ ساعت اکران میشود
دست هایم آنقدر بزرگ نیست که چرخ دنیا را به کامت بچرخانم امایکی هست که بر همه چیز تواناست،
تو را به او میسپارم…. ‏
دست هایم مال تو بودنت را به من قرض میدهی؟؟؟
دست هایم
آلوده اند
به خون تک تک ثانیه ها
اقرار می کنم
در نبود تو
تفریح من
فقط
وقت کشی است
دست و بالم از حرف خالی خالیست!! 
هر چه هست تویی؛ 

و تو حرف نداری…
دستات رو دور گردنم حلقه کن بانو
این دوست داشتنی ترین شالگردن شب های سرد من است
باورکن…..
دستاتو بذار رو صورتت… به این میگن ماه گرفتگی..
دستان مرا محکم بگیر…
من هنوز هم نمی خواهم تورا به دست
خاطرات لعنتی بسپارم…
دستان من نمیتوانند….
نه… هرگز نمیتوانند این سیب را عادلانه قسمت کنند… 
 تو به سهم خود فکر میکنی و من به سهم تو!!
دستان نجیبت را بسپار به دستانم
بی مهرم اگر جان را در راه تو نسپارم
دستانت را برابرم میگیری و میگویی گل یا پوچ؟ در دلم میگویم فقط دستانت
دستانت را در جیبت فروکن و وانمود کن جای خالی دستانش دیوانه أت نمی کند…..
دستانم شاید، اما…
دلم نمی رود به نوشتن
این کلمات بهم دوخته شده کجا! احساسات من کجا!
این بار مرا نخوانده بفهم…
دستت رو بذار رو نیمه صورتت
آهان خودشه
عید فطر مبارک
من ماه رو دیدم
دستت رو به من بده تا از آتش بگذریم; کسانی که سوختن همه تنها بودن
دستش در دستانم، دلش ولی نبود…
من آدمم ولی حوای من نبود…
دستش را می گیرم و زیر گوشش زمزمه میکنم
که پشتِ تمام نگرانی‌هایِ من
کسی ایستاده که
دیوانه وار
دوستش دارم…
دستم بوى گل مى داد
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند……
کسى نگفت شاید گلی کاشته باشم….!!!!
دستم بوی گل میداد
مرا به جرم گل چیدن گرفتند
ولی فکر نکردند که شاید گلی کاشته ام
دستم درخیال دستش سوخت…
دلخوشم به این تاول ها….
دستم را لای موهام بردم اشک هام رو پاک کردم بازوهام رو بغل کردم تا کی کارهای تو را من انجام بدهم؟
دستهایت را زیر تنهایی ام ستون کن که من از آوارگی بی تو بودن میترسم.
دستهایت، تنها بالشی است که وقتی سر بر او دارم، کابوس نمی بینم…
دستهایش بامن.. چشمهایش درخیابان.. ودلش؟ 
این یکی را دیگرنمیخواهم بدانم…
دستهایم انقدر بزرگ نیست که چرخ دنیا را به کامت بچرخانم,
اما یکی هست که بر همه چیز تواناست,
تورا با تمام خوبیهایت به او می سپارم.
دستهایم این روزها بوی حافظ میدهند … فال که میزنم ، کنعانم بدجور یوسفش را میخواهد …
دستهایم برایم غریبه اند وقتی درمیان دستان تو قرار ندارند….
دستهایم را محکمتر فشار بده
اینجا خیلى ها سر جدایی من و تو شرط بسته اند….!
دستهایم قیمتی شده اند
از وقتی
در دستهای تو
نفس می کشند!!!
دستهایم نمیرسندتاستاره آرزوهای محال رابرایت بچینم، آنچه ازچیدن ستاره برای من مهمتراست، رویای ناب آرامش توست…
دستهایمان را با هم قفل کنیم فقط یادت باشد، کلید را جای بگذاریم که یاد هیچ کداممان نماند
دستِ برگ را در دستِ باد. دستِ ساحل را در دستِ آب می بینم و دست هایم در جیب به تو فکر می کنم!
دعا میکنم… وقتی خدا در محشر بگوید چه داشتی؟؟ حسین سر بلند کند و بگوید :حساب شد میهمان من است… آمین
دعاکردم توتنها مال من شی, توتعبیرقشنگ فال من شی, دعاکردم بدونی چشم براتم, هنوز دلبسته بغض صداتم,
دعای باران چرا…
دعا عشق بخوان!!!
این روزها دل ها تشنه ترند تا زمین!!!!!
خداا کمی عشق ببار!!!
دغدغه خود را در آغوش بگیر
و بخواب
هیچ کس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد
این جمع پر از تنهایی ا ست…
دفتر شعر هایم را سفید میگذارم… بی تو بودن نوشتن ندارد…!
دفتر شعرم شکست / دل تو پیمان عاشقی نبست/ حیرتم از عاشقی این است و بس /دفتر کاغذی ام چطور شکست؟!؟!
دفتر عمر مرا،
با وجود تو شکوهی دیگر،
رونقی دیگر هست
میتوانی تو بمن
زندگانی بخشی
یا بگیری از من
آنچه را میبخشی!
دفترِ شعرهایم را
سفید می گذارم؛
بی تو بودن
نوشتن ندارد..
درد دارد درد…
دقایقی در زندگی هست که دلت برای کسی آنقدر تنگ می شود که می خواهی اورا از رؤیاهایت بیرون بکشی و دردنیای واقعی بغلش کنی.
دقت کردین بعضی وقت ها هست که آدم دلش می خواد یکی رو با انگشت نشان بده و بگه :این بی معرفت همه دنیای منه…
دقت کردین همیشه نمره کسی که تقلبی میکنه بیشترازکسی که تقلبی رو رسونده؟
دقیقاوقتایی که دوستداری دورت شلوغ باشه تنهایی تنهای! تنها
دقیقه های بی تو,پرنده های خسته ن…
دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست
در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست
با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم
دل آرام را بی تاب می کنی…
دل بی تاب را آرام…
آخرش نگفتی تو دردی یا درمان؟

دل ادمها به اندازه ی حرفشون بزرگ نیست، ولی حرفی که ازته دل باشه میتونه ادم بزرگی بسازه پس از ته دل میگم دوستت دارم
دل از سنگ باید که از درد عشق
ننالد! خدایا دلم سنگ نیست
مرا عشق او چنگ اندوه ساخت
که جز غم در این چنگ اهنگ نیست
دل است دیگر….
میخواهد!
دل اگر بستی محکم نبند مراقب باش گره کور نزنی، او میرود، تو میمانی و یک گره کور
دل بریدم از تمام زندگی، درتو گم گشتم بنام زندگی، باتو بودن شد برایم هرنفس، معنی ناب کلام زندگی
دل بستن به کلاغی که قلبش سفید است
بهتر است دل بستن به طاووسی است که قلبش سیاه است…
دل به دلم ندادی
دست در دستم هم نگذاشتی
پا به پای من نیامدی
تو رو خدا برو
سر به سرم نگذار
قولش را به بیابان داده ام!
دل تنگ که شدی پیش من بیا رفیق کمی غصه هست باهم میخوریم
دل تو اولین روز بهار، دل من آخرین جمعه سال! و چه دورند و چه نزدیک به هم!!!
دل خوشم که هرچه از من دور شوی
از آن سوی کُرۀزمین به من نزدیک تر می شوی!
فقط میترسم مبادا گالیله اشتباه کرده باشد…!
دل دادم بری ناز کنی، دل ندادم که بری جیگرکی باز کنی
دل دیوونم از تو، تنها نشونم از تو
یه عکس یادگاری، که خودتم نداری
شده رفیق شبهام، وقتی که خیلی تنهام
میگیرمش روبروم، بازم میشی آرزوم…
دل سراغ قد بالای تو را میگیرد
گر تو پیدا نشوی دل زغمت میمیرد
وقتی از دیدن و پیدا شدنت مأیوسم
از همین فاصله دور تو را میبوسم
دل سراغ قدوبالای تورا میگیرد؛ گر تو پیدا نشوی دل ز غمت میمیرد؛ وقتی از بودن و پیدا شدنت مایوسم؛ ازهمین فاصله ی دور تورا میبوسم، عشقم روزت مبارک
دل شکستتکن هنر نیست تحمل شکست هنره
دل عاشق مثل یه لیوان شیشه ای میمونه اونقدسرد و گرم میشه که اخرش فدای عشقش میشه
دل فقط دل تو…
دل من که دل نیست..
یا میشکنه یا میگیره یا تنگ میشه…
دل قشنگتو هیچوقت درگیر آه نکن، بزار آه سهم کسانی باشد که باعث دلتنگیت میشن
دل م که گرفته باشد،
با صدای دست فروش دوره گ رد هم
گری ه میکنم…!
چه برسد به م رور
خاطرات با هم بودنمان
دل مثل چسب نواری میماند! چند بار کہ بکنے، دیگر نمے چسبد…!
دل من با کسی بود که دل او با من بود… این بودنش بود که باعث شد دل من با اوشد…
دل من برات میسوزه که چرا دنبال اینی
آسمون ها رو میخوای تو ولی تنها رو زمینی…
دل من پشت سرت کاسه آبى شد و ریخت کى شود پیش قدمهاى تو اسپند شوم.
دل های پاک خطا نمیکنن… سادگی میکنند و
امروز سادگی پاک ترین خطای دنیاست….
دل کندن از اون همه عشقی ک ب تو داشتم منو ب جایی رسوند ک حالا تو چشام یکی زل بزنه بگه عاشقتم!!!
میگم ب درک……..
دل که تنگ میشود، زندگی ساکن میشود و به هم میریزد
چنان به هم میریزد که گویی تمام خاطراتمان همین دیروز است
چه قدرت بی نهایت دارد این عشق…
دل ‌
اتفاقی ترین اشتباه دنیاست!
بسته میشود آنجا که نباید
کنده میشود از جایی که نباید..
دل! 
. 
. 
. 
. 

. 
این کلمه ی بی نقطه گاهی به اندازه یه دنیابرات تنگ میشه
دل، بی بهار روی تو، خرم نمیشود، عاشق دریغ ودردکه آدم نمیشود، گاهی نظربه بنده ی بی ریخت کن عزیز، چیزی زخوشگلی شماکم نمیشود
دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟
کافران را دل نرمست و ترا نیست چرا؟
هر که قتلی بکند کشته بهایی بدهد
تو مرا کشتی و امید بها نیست چرا؟
دلبسته به سکه های قلک بودیم
دنبال بهانه های کوچک بودیم
دنیا که بزرگ شد عروسک هم مرد
ای کاش تمام عمر کودک بودیم
دلبسن مثل پرت کردن سنگ تو دریاست و دل کندن مثل پیدا کردن همون سنگ تو دریاست
دلت آبی تر از دریا عزیزم/ به کامت گردش دنیا عزیزم/ الهی دایما چون گل بخندی/ تمام لحظه هایت خوش عزیزم/
دلت را محکم بچسب رفیق…
آدمها… آنقدر انصاف ندارند…
که…
زیر پایت را خالی نکنند…
دلت را چند بآنده کرده ای
که دیگران /…
مدام در حال رفت و آمدند!
دلتن گی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
امّا یک دفعه
همه ات را آتش میزند…
دلتنگ دیدار توام، به وسعت تمام دوستت دارم ها.
دلتنگ نبودی
تا ببینی
گاهی
نابود میشوی
حتی با یک تشابه اسمی!!…
دلتنگ ِکسی که می داند
حساسیت ِ زن بودنَ ت را
باید آرام نوازش کرد
آخ می چسبَد
دلتنگ که شدی، چشم هایت را ببند…
مثل یک عکس فوری ، فوری ظاهر می شوم…
دلتنگ که میشوم به آسمان نگاه میکنم
خوشحال میشوم که توهم زیراین سقفی
دلتنگم وبا هیچکسم میل سخن نیست/کس در همه افاق به دلتنگی من نیست
دلم از دوریت پاره شده/حالا دوختمش تنگ شده
دلتنگم!
برای کسی که مدتهاست بی آن که باشد
هر لحظه زندگی اش کرده ام!
دلتنگم… همین!
و این نیاز به هیچ زبان شاعرانه ای ندارد
دلتنگم…
مثل "ماه"…
که هر شب بدون نیمه اش نحیف تر می شود.
دلتنگم
مثل مادر بی سوادی که
دلش هوای بچه اش را کرده
ولی بلد نیست شماره اش را بگیرد…
دلتنگم، مثل مادر بی سوادی که دلش هوای بچه اش را کرده اما نمیتونه شمارشو بگیر
دلتنگم، مثل ماه
که بدون نیمه اش هر شب لاغرتر می شود…!
دلتنگى آخردوست داشتنه، به اندازهءتموم دلتنگیهاى دنیادوستت دارم.

دلتنگى سهم من نبود…من عاشقش بودم اما بى انکه بدانم رفته بود….. و من هنوز بر سر راه تنهاییم….!!!!!
دلتنگی آنقدر هم بد نیست… یادگاری از آنانی است که دوستشان داریم!!!
دلتنگی ادم ها
به وسعت دریاهاست
اما
برای پرکردنش
یک لیوان محبت کافیست…
دلتنگی بد نیست!
یادگاری است از آنانی که داریم و دورند..
دلتنگی حس عجیبیه"گاهی تو را به یادم میاورد"
گاهی یعنی همیشه…
گاهی یعنی الان…
دلتنگتم نفسم
دلتنگی خیابان شلوغی است که تو در میانه اش ایستاده باشی
ببینی می آیند
ببینی می روند
و تو همچنان ایستاده باشی!
دلتنگی دردیه که شب و روز نمیشناسه شرمنده اگه بد موقع دلتنگت شدم.
دلتنگی را چگونه هجی کنم تا درک کنی؟
چهار ستون بدنم
زیر سنگینی اش
تا خورده است…
دلتنگی شب و روز نمیشناسه ببخشید بد موقع دلتنگ شدم.
دلتنگی عادت آن روز هایت بود…
برای گرفتن خبری از من عجب صبور شده ای!!!
دلتنگی قصه همیشگی ست. امروز زیر چتر تنهایی ام جایت خالی بود، وقتی تمام باران را تنها می گریستم
دلتنگی مرض عجیبیست………….
آرام راآرام آرام ناآرام می کند…
دلتنگی معنا ندارد..
درد دارد.
دلتنگی هایم را با کدام قایق خیالی راهی دل دریایی ات کنم…!!! *
دلتنگی یعنی این که روبرویه دریا باشی و خاطره یه خیابون خفت کنه… @
دلتنگی یعنی:
دوستت دارم حتی از دور…
دلتنگی یک معجزه است، معجزه ای که به انسانها فرصت دوست داشتن می دهد
دلتنگی
*
بعضی وقتها اونقدر دلتنگه کسی میشی که اگه بفهمه…
خودش از نبودن خودش خجالت میکشه…
دلتنگی، پیچیده نیست…
یک دل…
یک آسمان…
یک بغض…
و آرزوهای ترک خورده!
دلتنگیا زیادن وقتی کمت میارم
وقتی به غیر یادت همگریه ای ندارم
داغ نبودن تو سنگینه روی دوشم
از من نخوا که بی تو رخت غزل بپوشم
دلتنگیم برایت به اندازه مادریست که آخرین سرباز بازگشته ازجنگ پسرش نبود
دلتنگیم را…
برای تو با مداد کودکی مینویسم که هیچگاه دروغ نمی گوید..
دلش دل نبود
ژله بود…
واسه همه میلرزید :((
دلشکسته ام مانند سیم کارتی که اعتبار ندارد
دلم کوچک است ولی آنقدر جا دارد که برای هر کسی که دوستش دارم نیمکتی بگذارم برای همیشه….!
دلم آغوش میخواهد نه زن نه مرد…
خدایا زمین نمی آیی؟
خدایا ایوب را هم بیاور میخواهم از صبر برایش بگویم…!
دلم آنقدر با دلت کور گره خورده است
که با دندان هم باز نمیشود…..
دلم از با تو بودن برایم عادتی ساخت که هرگز بی تو بودن را باور ندارم.
دلم از تو گرفته… شکستم با نگاهت… بذار اشکای چشمام… بشن فانوس راهت.. با یادت در ستیرم… از عشقت میگریزم… اما تو خلوت دل تویی تنها عریزم
دلم از دوریت پاره شد دوختمش تنگ شد حالا چیکار کنم!!!!!!!!
دلم از ظلمت شبها گرفته، از این بی مهری دنیا گرفته، نمیدانم بخندم یا بگیریم، دلم اندازه ی دنیا گرفته
دلم از نبودنت پر است……
آنقدر که اضافه هایش از چشم هایم می چکد.
دلم اندازه این ابرها گرفته
عشق تو خنده از این لبها گرفته
چی بگم، هر چی بگم فایده نداره
غم عالم توی قلبم جا گرفته
دلم اندازه ی تمام ان غر هایی که سر دیر امدنت زدم برایت تنگ شده…. این روزها تاخیر هایت شده هرگز نیامدنت….
دلم انفجاریست بمبم توباش,, دری بسته هستم پلمبم توباش,, مرا کشف کن گرچه دورم زتو,, بیا و کریستف کلمبم تو باش…
دلم اگر برای تو تنگ میشود ببخش! روزم اینگونه، قشنگ میشود
دلم با مشتِ دیگران کَکَش هم نمیگزد، اما اخمِ تو خوردش میکند… چه برسه به قهرو نبودنت!
دلم با من نمی سازه بدون تو….
دلم باتوست 
چه در
خلوت، چه درصحبت، چه آن 
هنگام که گوشم رانوازشگرصدایت هست
 چه آن هنگام
که محرومم هم از رویت هم از بویت… 
دلم با توست!
دلم بدجورگرفته حداقل ۱باربروجای که همیشه میدیدمت ببین چه چیزیادت میاد:
به نظرم هیچی جزاینکه چقداینجابرام اشناست
دلم برايت تنگ شده !

مي خواهم آنقدر اشک بريزم

تا غبار فاصله از قلبم تميـــز شود .ولي مي ترسم

دلم برای تو تنگ میشود هر روز
برای خنده های تو دلتنگ میشود هر روز
دلت برای دلم تنگ میشود گاهی
برای دیدن من دلتنگ میشود گاهی
دلم برای حضور نگاهت
سخت….
دلتنگی میکند
به کدامین بهانه
حواسش را پرت کنم؟؟؟؟؟
دلم برای روزهای با هم بودنمان تنگ شده، برای تو که نه، ولی برای دلی که نگرانم می شد، دلم تنگ شده راستش برای اینها که نه، ولی برای خودت، دلم خیلی تنگ شده!
دلم برای سادگی ام میسوزد، وقتی دستانت را برایم مشت میکنی، میپرسی :گل یا پوچ؟
در دلم میگویم :دستهای تو…
دلم برایت تنگ شده است قد یکی از سه نقطه های آخر نوشته هایم…
دلم برایت پر می ذند
اما افسوس که تو حتی به آسمان نگاه نمی کنی…
دلم به بهانه ندیدنت گریست بگذار بگرید و بداند هرچه خواست همیشه نیست…
دلم به حال "ما"می سوزد که "من و تو" خیلی وقت است تنهایش گذاشته ایم…
دلم به هوای تو پر می کشد….
راستی ببین چه کرده ای با دلم!
نه دست دارد و نه نقاش است!
اما چه عاشقانه پر می کشد…
دلم بهانه ات را می گیرد… چقدر امروز حس می کنم نبودنت را… صدایت در گوشم می پیچد و من می گویم :" جانم؟…. مرا صدا کردی؟!
دلم بهانه میکند طلوع دیدن تو را
تا به کجا دلم کشد حسرت دیدار تو را
دلم بودنت را میخواهد نه خیالت…
هیچوقت نخواهی فهمید روزی چند بار دلم فرو میریزد برای چهره هایی که در خیابان شبیه تو هستند و تو نیستی…
دلم بوسه ای میخواهد…
که از فشارش، چشمانم سیاهی رود!
چقدر این سرگیجه ای که از مستی عشق برمی خیزد را دوست دارم!
دلم تفریحات ناسالم میخاهد!
مثل:
فک کردن به " تو ":)))
دلم تنگ تو میشه هوا وختی گرفتست… هنوز عطر تن تو رو پیراهن من هست… هنوزم شب یلدا تو فالم تو میفی… میفتم یاد دوست دارم هایی که میگفتی…
دلم تنگ شده است برای آغوشی که…
خیلی هم مطمئن نیستم….
"مال من باشد"!

همچنین ببینید

عاشقانه – 15

. جهان چیزی شبیه موهای توست؛ سیاه و سرکش و پیچیده. خیال کن چه بی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.