عاشقانه – 19

جز تو درد و دل کردن با دیگران مشکل است،
پر شدن جای تو با این همه خالی مشکل است.

جز تو هرگز با کسی از عشق و از فردا نخواهم گفت
جسارت می خواهد نزدیک شدن به افکار دختری که روزها، مردانه با زندگی می جنگد، اما شب ها بالشش از هق هق های دخترانه اش خیس است
جسد کسانی که میگفتند بی تو میمیرم پیدا شد…
در آغوش دیگری جان دادند…
جشمانم را با ارزوهایی محال میبندم تا درعمق وجودم با توباشم
جقدر خوب مبشد تو اوج دلتنگی که زانوتو بقل کردی و تکیه زدی به دیوار
میومد بالای سرت و سایه ش رو تنت نقش می بست، همونی که دلیل دلتنگیته!
جلوى قلبم نوشتم
ورود ممنوع
عشق
آمد گفت من بیسوادم
جلوی کوه داد بزنی “محبت” بر میگردد “محبت” !

تو از سنگم کمتری ؟

جمعه ها زمین ساکن و ساکت است
و به شانه بالا انداختن های خورشید فکر میکند
من هم به تو…
جناق شکستیم گفتیم :یادم تورافراموش! تمام استخوانهایم شکست وفراموش نشدی..
جنسش از سنگ نیست…
او جنسش از نوع مذکر است
غرورش اجازه نمی دهد
تنها باشی
بر میگردد
جنسِ فروخته شده را پس نمی دهند،
عشقی که دادی را چرا پس میگیری……
جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد
یاری که تحمل نکند یار نباشد
جنگل جانم را به آتش میکشانى با چشمهایت…
وقتى که چشمانت را مى بندى و باز بر من خیره میشوى
خاکستر میشود تمام دلواپسى هایم…
جه احساس بدیست.. وقتى با تمام وجودت کسى رادوست دارى واو… برای دیدن قلبت میخواهد دکمه هاى لباست را باز کند…!!!
جهان،
چیزی
شبیه موهای توست…
سیاه و سرکش و پیچیده!
خیال کن چه بی بختم من
که به نسیمی حتی،
جهانم آشوب میشود…!
جهنم خُلق تنگ و خوی زشت است
بخند ای غنچه تا اردیبهشت است
شراب و شعر و عشق و ساز و آواز
به هر جا جمع شد آنجا بهشت است
جواب صادقانه مانند :بوسه ی دوست دلچسب است.
جوان ِ لحظه ی اعدام; به گریه مادرش میخندید; خاطرش آمد بچگی اش گفته بود :خنده ات آرامم میکند…!
جوانیم را در کشتی کاغذی به ناخدایی سپردم که هیچگاه به دریا نرفته بود…
جوروجفاکن که حبیب منی/
مهرووفا شیوه ی محبوب نیست.
جونم گفتنش….
اىن جمله رو فقط ىه عاشق مىفهمه
جَهنَمی بپا میکند
دِلَم
وَقتی
شِعری بیایَد و
تو
میانِ آن نَباشی
جیگرم با جیگرت دو تا میشه،جیگرتو موش نخوره،جیگرم تنها میشه
جﻮﺍﺏ ﯾﻪ ﺣﺮﻓﺎﯾﯽ:
" ﻓﻘﻂ ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻘﻪ
حاجتم را به ابروانت می بندم. گره ابروانت را که باز کنی حاجتم روا می شود.
حاضرم تمام ثروت و زیبایی و غرورم را زیر پا بگذارم ولی تو فقط مرا دوست داشته باشی و بدانی بدون تو اینها برایم بی ارزشند…
حاضرم تموم غم های دنیا مال من باشه….. اما
پدر ومادرم همیشه بخندن و غمشونو نبینم…….
حاضرم راهو عوضی برم ولی با یه عوضی راه نرم
حاظرم به یک پل سنگی تبدیل شوم و پانصد سال باد و باران را تحمل کنم تا به عشقم برسم. بشرطی که تنهایم نگذارد.
حال بدی دارم
انگار چراغ جادو در دست هایت باشد
و بدانی
آرزوهایت هرگز براورده نمی شوند
با این حال
هِی آرزو کنی..
حال من این روزا بدتر از همست,
آخه هرکه رسید دل ساده منو شِکَست…
حال ِ من خوب است اما عالی میشوم وقتی که
تو…
با نگرانی در آغوشم میگیری و میگویی :" نه عزیزم، تو خوب نیستی… "
حالا حرفهایمان بماند برای بعد.. دلخوری هایمان.. دلتنگی هایمان.. و تمام اشکهای من.. با او چگونه میگذرد که با من نگذشت؟؟؟!
حالا دیگه تورو داشتن خیاله، دل اسیره آرزوهای محاله…
غبار پشت شیشه میگه رفتی، ولی هنوز دلم باور نداره…
حالا رفتی و من
تنهاترین عاشقم رو زمین
تنها خاطراتم تو بودی
فقط همین
حالا که آمدی کنارم بنشین، بخند، دیگر برای پیر شدن فرصتی نیست
حالا که تموم شد، تو هم داری میری
مبادا که دست کسی رو بگیری
حالا که قرار است از تو عبور کنم…
بگذار کفشهایم را در آورم…
تو هنوز هم برایم مقدسی…
حالا که قسمت دوریه/با رویاهات سر میکنم
دستامومحکمتر بگیر/دستاتو باور میکنم
حالا که می روی
مست کن دل مرا
کمی فقط بخند
بعد برو….
حالا ی سال دیگه دو سال دیگه اون ماله منه⊙▽⊙
حالم از کلمه ی “عزیزم” و “عشقم” بهم می خوره
من رو همون “ببین” صدا کن
بی ریایی شرف دارد به ریا کاری…
حالم بد است مثل گدایی که سالهاست
چشمش گرفته دختر یک پادشاه را
حالم بده, مغزم کارنمیکنه, دکترگفته دوراه بیشترندارم; یا ICU یا I see you!!!
حالم خوبه وقتی قلبم به قلب تو نزدیکه…..
خوشم میاد وقتی فاصله بین ما یه مرز باریکه…. .. برفی….
حالم عوض میشه حرف توکه باشه اسم توبارونه
حالمان بد نیست غم کم میخوریم
کم که نه هر روز کم کم می خوریم
اب می خواهم سرابم می دهند
عشق میخواهم عدابم می دهند
حتما لازم نیست با زبون بگم دوستت دارم….
وقتی سمتِ کِرِم داره بیسکوییت رو بهت میدم
دارم با بی زبونی میگم دوستت دارم!
حتی انتظارت را کشیدن هم، دوست میدارم…
حتی اگر از غم جفا پیر شود
لعنت به دلم اگر ز تو سیر شود
آنقدر برای تو غزل خواهم گفت
تا قصۀ عشق ما جهانگیر شود
حتی اگر بخواهی مال دیگری شوی باز هم مال من خواهی بود……..
تو سال هاست که در یاد من با من زندگی می کنی……….
حتی اگه اولین نیستی عزیزم.. اخرین خواهی موند…
حتی اگه دیدن تو برام بشه خیلی محال/مهم اینه دوست دارم فاصله ها رو بیخیال
حتی بعد از رفتنت هم، دست از سرم بر نمیداری؟ خودت عمرم را تمام کردی و یادت سیگارم را!!!
حتی سربرنگردوندی ببینی که روحم بی تو داره پرپر میشه

قبل تو دلم از این دنیا خون بود

بعد تو از اینم بدتر میشه..

حتی عکستم ندارم که بذارم روبروم / اونقدر نگاش کنم تا بشکنه بغض گلوم… کی اشکاتو پاک میکنه، شبا که غصه داری بهش بگو ذوق نکنه، اونم تنها میذاری !
حتی
اگر
براورده شوی،
باز هم تو را آرزو میکنم…..
حجم تنهایی ام در مشت تو، اندازه قلبت:
تمام دریاهای جهان!
حدو مرز خود را اگربداند ساحل!!! باضربه های مداوم موج عقب نمی راند اورا دریا!!!
حدیث نگاهت را برای دریا گفتم لحظه ای ساکت ماندوبعد همه چیز راویران کرد.
حراج کرده ام؛ تنهایی ام نصف قیمت…
سوگ خاطره ها خرج می خواهد دیگر…
حرف آخری وجود نداره
وقتی
دوستت دارم هایی هنوز هست….
حرف دلت رو امروز بگو
اگه امروز گفتی میشه حرف دل
اما اگه نگفتی
فردا میشود درد دل
حرف زیاد است…
اما گاهی نمی دانی چه بگویی!.!.!
گاهی فقط باید رفت…
چیزی شبیه کم آوردن…
حرف هایت که تمام می شود
سکوت میکنم…
اینبار نوبت چشم های توست
حرف هایم… دلخوری هایم… دلتنگی هایم… و تمام اشکهای من بماند برای بعد…!!! تنها به من بگو با او چگونه میگذرد که با من نمیگذشت!!!
حرف کمے نیست:
وقتے کس ی باش د,
که ت و رآ…
آنگ ونه | دوست بدآرد |
که مے خواه ی…
حرفات شبیه برف اند از آن برفهای که بی موقع نزدیک بهار میبارند و فقط کارشان گرفتن جان شکوفه های درختانه
حرفهای زیادی داری

سکوت علامت چیست

نمیدانم علامت رضایت است یا همان جواب ابلهان خاموشی است

معنی جدیدی به سکوت داده ای

سکوتت را میفهمم

یعنی انتظار

حرفهای مرا تنها مورچه ها میدانند
که بعد از مرگم گلویم را به تاراج میبرند…
حرفی بزن
من در پناه پنجره ام
با آفتاب رابطه دارم
حرف
 "مرد"
اومد وسط، یادم به جمالت افتاد. صفای هرچےمرده
حرمت نگه دار.. دلم.. گلم..
که این اشکها خون بهای عمر رفته من است…
حریفا!
رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
حریم دلت را حرمت نگه دار که در این روزگار همه در قلبها رفت و آمد میکنند
حریم من "حریم سلطان" نیست که حرمسرا باشد! حریم من حرمت دارد!!
باید لایق باشی تا دعوت شوی!
حس میکنم دنیا خالیست…
به راستی مگر تو چند نفر بودی♡♡♡
حس که پیدا شد عشق باریدن گرفت، هیچ میدانی رمز عاشق بودن هرکس فقط این است :ساده بودن، ساده دیدن، و ساده پذیرفتن… پس ساده میگویم، ساده… دوستت دارم
حسادت میکنم به تو…. که آسان که آسوده فراموش میکنی ولی فراموش نمیشوی..
حسادت یاجسارت نمیدانم!! اماکاش مهربانیت فقط سهم دل من بود…!
حساساتت رو روم بنویس. عصبانیتهات رو روم خط خطی کن. اشکاتو باهام پاک کن. حتی اگه سردت شد بسوزونم تا گرم بشی. فقط دورم ننداز.
حسرت یعنی تو
یعنی با اینکه کنارم هستی داشتنت را ارزو میکنم
حسرت یعنی رو به رویم نشسته ای و باز خیسی چشمانم را آن دستمال خشک بی احساس پاک کند
حضور بعضی آدم ها…
درست شبیه دانه انگور است…
ماندنشان، اگر چه فقط یک روز…
سرنوشت آدمی را به مستی می کشاند….
حضور را بر صفحه دلت تیک بزن! من حاضرم!
حتی تمام این روزها که تو (غایبی)
حضورت درقلبم مانند نفس کشیدن است, ارام… بی صدا… اما همیشگی…!
حق با فرهاد بود. کوه کندن ساده تر از دل کندن است.
حق داری ازم بترسی که فقط بلدم معنی پاییز بدم.
چشم بسته میتونم، از نفس هات، تو جمعییت تو رو تشخیص بدم…
حلالم کن اگر دوري اگر دورم / اگر با گريه ميخندم حلالم کن که مجبورم بگو عادت کنم بي تو که ميدوني ، نميتونم / که ميدوني نفس هامو به ديدار تو مديونم . .
حلقه ازدواج باید در فکر انسان باشد نه در انگشت دست چپش…
حلقه دستانت را
که بر کمرم می زنی
زیبا ترین اسارت زندگی من است
حلقه ی بازوانت تنگ تر میشود و من آزادتر گم میشوم میان دنیایی که فقط اندازه ی یک “مــن” جا دارد
حماقت که شاخ و دم ندارد!

حماقت یعنی من

اینقدر میروم تا تو دلتنگ من شوی!

خبری از دلتنگی تو نمی شود!

برمیگردم چون

دلتنگت می شوم!!!

حوا :منو دوست داری? آدم :خبر مرگم، مگه چاره دیگه ای هم دارم! و این چنین عشق آغاز شد…
حوا بودن تاوان سنگینی دارد … وقتی آدم ها برای هر دم و بازدم به هـوا نیاز دارند
حوا که بغض میکند
حتی اگر خدا هم سیب بیاورد;
چیزی جز آغوش آدم
آرامش نمیکند……..
حواس من هفت‌گانه است
وقتی؛
تو را دوست‌داشتن برایم
حسِ دیگری‌ست…
حواس من همیشه جمع بود
جمع تو
و این را معلم ریاضی نمیدانست
و مرا مردود میکرد!
حواست نیست که سخته به عشق یکی بزنی بیرون با ندیدنش نا امید از جاهایی بگذری که اون گذشته و پاهاتو رو رد پاهاش بزاری….
حواسم را پرت میکنم…..
بازهم کنار تو
می افتد به زمین
حواسم هست که دلتنگی را گاهی نباید گفت
ببخش…
برای “دوستت دارم” راه دیگری بلد نیستم
حوالی رویاهایم که قدم می زنم!
میبینم خیابان را با بوی باران دوست دارم.
خودم را با بوی تو…!
حوالیِ خاکستری رویاهایم نخواب؛
رنگ می گیرد تنهایی ات!
حوصله خواندن ندارم
حوصله نوشتن هم ندارم
این همه دلتنگی دیگر نه با خواندن کم می شود نه با نوشتن…
دلم تو را می خواهد!
حوصله زیاد است و سخن نیز بسیار
اما یار را فرصت پاسخ اندک
از همین است که دلم پر شده است.
حکایت این بود که من در عشق او سوختم و او در عشق دیگری و امروز هر دو خاکستر آن آتشیم
حکایت عجیبی است… شب هایى که هستى و ندارمت!!!
حکایت من حکایت گنجشکی است که در بازی کلاغ پر هم حق پریدن ندارد…
حیف!!!

چه صادقانه توراگل خطاب میکردم

وچه ناباورانه باورکردی وبه گلدان دیگری رفتی..

خار بشتی شده ام…
که تیغ هایش…
دنیای امنی براش ساخته…
اما حسرت نوازشی عاشقانه…
تا ابد بر دلش مانده است…
خارها را باید دوست داشت
گل ها را که همه دوست دارند!
خاطرات تو رو چه خوب چه بد حک میکنم
توی تنهاییام فقط به تو فکر میکنم
تقدیم به عشقم
خاطرات روزی درقلبها خواهد 
پوسید، پس مرابه خاطرت بسپار
 نه به خاطرات
خاطره ای در دلم جا گذاشتی که به این سادگی پاک نمی شود… کجا هستی خاطرات آرام من….
خاطره ی حرفای کسی که دوس داری همیشه باهات میمونه اما حیف…….
خاطره یعنی…. گذشته ها نگذشته…!!!
خاطری گر نظرم هست همه خوبی توست<حسرتی گر به دلم هست همان دوری توست
خانم مهربانم، در پارکینگ خاطراتم چشماتو پارک کردم. بعدش هم دلت رو پنچر کردم تا از دلم نری!
خانه آرزوهایم کلبه ای است در دشت شقایق ها که تو را کم دارد راستی کی می آیی؟…
خانه قلب من از خشت رفیقان برپاست /دیدگانم زگل روی رفیقان بیناست /روزگاریست که هرکس زکسی بی خبرست/باز هم بردل مایاد رفیقان برجاست.

خاک، تنها رفیق اآدمه که از اول خلقت تا مرگ بارفیقش قهرنمیکنه. اونودوستش داره ووقت مردنم روشو می پوشونه تاسردش نشه خاک آنهاییم که باوفایند.
خبر به دورترین نقطه جهان برسد, نخواست او به منه خسته بیگمان برسد, شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت, کسی که سهم تو بوده به دیگران برسد
خبرت هست که از خوبی خود بیخبری! بخدا خوبتر از خوبتر از خوبتری. هر که از مهر تو دیوانه نشد عاقل نیست، انکه نشناخت تو را معرفتش کامل نیست.
خجالت زده میشوم با این همه دلسردی
در برابر گرمای تابستان……!!
خدا آن حس زیبایی است که در تاریکی شب آهسته میگوید :کنارت هستم ای تنهای من!!!
خدا انقدر صدایم را دوست دارد که سکوت میکند تا بارها بگویم خدای من…
خدا تو که میدونی من زرفیت عشق رو ندارم، چرا میزاری قلبم عاشق بشه؟
خدا جونم! خیلیا دلمو شکستن!
شب بیا بریم سراغشون…
من نشونت میدم تو ببخششون!…
خدا خاصیت دستاش اینه که بی اندازه میتونه ببخشه به خدا توکل کن
خدا خیر دهد این کفش های بندی را که رفتنت را دقیقه ای به تا خیر می اندازد
خدا داند که من عاشق نمانم…
خدا دلو به من داد
تا همیشه عاشقت باشم
خدا تورو به من داد
تا همیشه تنها نباشم
دوست دارم
خدا را در قلب کسانی دیدم که بدون هیچ توقعی مهربانند…. درست مثل تو…!
خدا میدونه که رفتن آخرین جزای من بود
روزبارونی چشمات شبای عذای من بود
خدا کند که بدانی چه قدر محتاج است، نگاه خسته ی من بر دعای چشمانت..
خدا کنه هیچوقت “هست” های کسی نشه “بود”…
خدا یا ان کس که مرا صادقانه یاد میکند
تو هر لحظه عاشقانه یادش باش!!!
خدا یکتاست و عشق بی انتهاست باهم ماندن ادعاست اما به یاد هم ماندن زیباست.
خدا…
هوای
♥عشق♥
منو داشته باش! ¡! ¡!
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمیمانی ای مانده بی من
تو رو میسپارم به دل های خسته
خداحافظ برای تو چه آسان بود. ولی قلب من از این واژه لرزان بود.
خداحافظ برای تو فقط رفتن… برای من ولی این رفتن جان بود!
خدارو جه دیدی تو شاید بمونی
شاید غصه هامو تو جشمام بخونی
خداروشکر باز عاشق شدیم ما
خداراشکر باز پای توموندم بپای عهدوپیمونی که بستیم
خداشب رابرای من آفرید ومن را برای تو… تا مردشوی و بادستانت، آرامش را ببافی به پریشانی موهایم…
خداوند نمی خوآهد مآ به هم برسیم…
شاید تنها دلیلش این باشد که…
اَگَر کنآرم بآشی… دیگَر هیچ وَقت هیچ چیز… از او نخوآهم خوآست…!
خداوندا به ما این نعمت رو ببخش که در مورد هیچ کسى قضاوت نکنیم.
خداوندا تو دیدی و چیزی نگفتی مردم ندیدند و فریاد زدند
خداوندا جای سوره ای به نام عشق در قرآنت خالیست که اینگونه آغاز گردد "و قسم به زمانی که قلبت را می شکنند و جز خدایت مرحمی نخواهی داشت"
خداوندا دوستم راتویاری کن، پناهش باش ودرحقش توکاری کن، الهی هرچه می خواهد نصیبش کن، خدایا برلبش لبخندجاری کن.
خداوندا… 
کاری کرده ام مراببخش، ازتوچه پنهان! 
یکی راهم قد تودوست دارم!
خداونددرشب بیداری هاباتوست واشکهایت راباعشق خودپاک میکند
خدايا هيچ تنهايي رو اونقدر تنها نكن كه به هر بي لياقتي بگه عشقم.
خداگوید :توای زیباتر از خورشید زیبایم؛ تو ای والاترین مهمان دنیایم. شروع کن یک قدم باتو، تمام گامهای مانده اش با من….
خدای اطلسی ها با تو باشد…… پناه بی کسی ها با تو باشد
تمام لحظه های خوب یک عمر…… به جز دلواپسی ها با تو باشد
خدای من…!
حتی نوشتنش هم غمگین ترم می کند.
تو… دیگر… نیستی…
خدایا (عشق) سه حرف دارد…
اما برای پر کردن تنهایی من حرف ندارد…
خدایا :آنقدر دوستش دارم که اگر بگویی به فکرش نباشی تمام بهشت ازآن توست. مرا خیالی نیست…! به جهنم می اندیشم
خدایا :یادش باش، یارش باش، جهان تاریکی محض است میترسم! کنارش باش.
خدایا آخرین پیام دلم را خودت به او برسان…..
" دوستت دارم….. "
اعتبار زندگیم تمام شده است…!
خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت تو درتنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار!
خدایا اجازه هست ورقمو بدم..
میدونم وقت امتحان تموم نشده..
ولی من خسته شدم…
خدایا از دوستی امروزمان چیزی برای فردایمان باقی بگذار
به اندازه یک لبخند، به اندازه یک نگاه..
تا فراموش نکنیم روزی با هم بودیم…
خدایا اونی که دلمو شکسته,
ازدست اون غریبه, دلشو ریش, ریش کن
خدایا این قد هوای دو نفره ات را به رخ من نکش… بارانت ارزانی خودت
خدایا اینجا من خیلی غریبم…. آخه اینجا کسی عاشق نمیشه
خدایا بالاتر از بهشت سراغ داری؟
برای زیر پاهای پدرم می خواهم♥
خدایا برای بدست اوردنش با قسمتت هم میجنگم…
خط و نشان جهنم را درک نمیکنم…
که جهنم تر از نبودنش را ندیدم…
خدایا به آنان که ادعایِ عاشقیِ تو را دارند..
بیاموز:
که بدترین گناه….
شکستن دلِ آدمیان است.
خدایا به همون خداییت قسمت میدم یه کاری کن فراموشش کنم اون الان تنها نیست
خدایا تفسیر کن
دلتنگی هایم را برای کسیکه به قدردلتنگی های دنیا……….
دلتنگشم.
خدایا تو پشه چی دیدی که بهش ی موتور گازسوزه هزار سیلندر دادی که هرشب میاد دم گوش من پز میده و هی ویراژ میده؟ نه واقعا چی دیدی
خدایا حواست هست؟؟؟؟؟
صدای هق هق گریه ام از همان گلویی می آید…..
که تو از رگ گردن به آن نزدیکتری!!!!!
خدایا خواستم بگویم تنهایم اما نگاه خندانت شرمگینم کرد…
خدایا دل جوانی که در دل آن جزء عشق وجود ندارد نشکن. چون همیشه در پی عشق میرود. <۳
خدایا عاشقش هستم، خدا دستم به دامانت
مگیر او را دگر از من، که میگیرم گریبانت…
خدایا عاشقم کردو کنار من نمیمونه داره دل میکنه میره بهم میگه پشیمونه خودش با من نمیمونه میگه تقدیرموکااینه میذاره گردن قسمت گناهش رو نمیبینه…
خدایا مرا چه طعمی آفریدی…
که همه از من زود سیر میشوند
خدایا من بهترشو نمیخوام، من فقط اونو میخوام!
خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری
من چون تویی را دارم
وتو چون خود نداری.
شریعتی.
خدایا می شود استعفا دهم؟! کم آورده ام…!
خدایا نترس نه گناه دارد ونه به جهنم میروی… دستانم رابگیر منو تو بهم محرمیم
خدایا نذار عاشق بشیم حتما باید دلمون بشکنه!
خدایا هر چقدر خوبی ببینم توی این دنیات جای اونو پر نمیکنه، فقط این جا منتظرم ببینم چطور میخوای جدا کردنمون رو جبران کنی؟
خدایا هر کس که بیادم هست بیادش باش… گر چه کنارم نیست کنارش باش… اگر تنهاست پناهش باش.. و اگر غم دارد غمخواری باش
خدایا همه ی دنیایت ارزانی دیگران فقط انکه دنیای من است مال دیگری نباشد
خدایا ٬ دوست بدار آنهائی که دوستمان دارند و ما نمیدانیم
و سلامت بدار آنهائی را که دوستشان داریم و نمیدانند…
خدایا پس کجاست عشقم دارم از عشق پشیمونی
میخوام عاشق بشم اما تنها تویی که میدونی
خدایا پیش هر بلیط فروشی رفتم، بلیط اون دنیا را نداشت. چیکار کنم، از این سفری که منو فرستادی خسته شدم
خدایا چرا به هر که میوه سنگین عشق را میدهی شاخه وجودش را میشکنی؟!!
خدایا چند+چند کنم تا اونی که اینsms رو میخونه بفهمه که چقدر به یادشم؟
خدایا کاش یکی بود تا همیشه بود
خدایا کسی را که قسمت دیگریست سر راهمان قرار نده که شبهای دلتنگیش برای ما باشدو روزهای خوشش برای دیگری…
خدایا! صبرم با دردم نمےخواند، صبرے کہ دادے تمام شد، اما… دردم باقیست.
خدایا! چند رو بعلاوه چند کنم تا اونی که این پیام رو میخونه بدونه چقدر دوسش دارم؟
خدایا!!!!
برای داشتنش با قسمتت میجنگم پس خط و نشان جهنمت را به رخم نکش!!!
که جهنم تر از نبودنش نمی بینم…
خدایا!
اینکه میگن از رگ گردن نزدیکتری این حرفا در سطح فهم و درک من نیست!
یه دیقه بیا پایین بغلم کن…!
خدایا!برای داشتنش با قسمتت میجنگم.پس خط و نشان جهنمت را به رخم نکش!!!که جهنم تر از نبودنش را سراغ ندارم..
خدایا, برای داشتنش با قسمتت میجنگم, پس مرا از جهنمت نترسان که جهنم تر از نبودنش را سراغ ندارم.
خدایا.. ازتجربه تنهاییت برایم بگو.. این روزهاسراپاگوشم…
خدایا..!
من اینجا…
دلم سخت معجزه می خواهد و
تو انگار!
معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مبادا…
خدایا… برای داشتنش با قسمتت میجنگم, پس خط و نشان جهنمت را به رخم نکش, که جهنم تر از نبودنش سراغ ندارم…
خدایا… به تنهائی ات قسم!
دل هیچکس را
به آنچه قسمتش نیست عادت نده…
خدایا…!!!
تو را چه کسى در آغوش مى گیرد که اینگونه آرامى…!؟
خدایا، انگشتتوازروی دکمه ی اسپیس بردار………………. ای همه فاصله بس نیست؟
خدایا؛ من از تمام دُنیات… فقط یه نفر رو خواستم… خیلی زیاده!؟؟؟؟؟
خدایااااا…
من دلم را صابون زدم به عشق او
چرا چشمانم می سوزند؟…
خدایاخیلی ها دلمو شکستن
امشب بیا بریم سراغشون من بهت نشون میدم
توتک تک ببخششون
خدایاعاشقان رادست به سرکن… یک امشبى با"من" بمان… با"من" سحرکن…
خدایی کردنت راهم دوست دارم اینکه هستی ولی نمیبینمت…
خرابی دلم ازتمام کاخ های دنیا زیباتر است..
چون یاد تو در آن ساکن است..
خرج کن ولی ولخرج نشو،
بخور ولی پرخور نشو،
عاشق باش ولی دیوونه نشو،
دوست دارم ولی پر رو نشو
خریدار رخ ماه تو هستم/فدای عشق جانکاه تو هستم/عزیزم، نازنینم کی میایی؟ /ببین که بر سر راه تو هستم
خزان بنشست و گل با بادها رفت, چه اسان میشود از یادها رفت……. &
خسته از سکوت این دیوارهای سرد…
قلبم درمیان بالش (مخملی) خیال تو…
خوابش برده است…!!!
-هیسسس-
بیدارش نکنی!!
خسته ام از این تکرار… قدم به قدم ثانیه هایم خلاصه شده در دو کلمه…. ای کاش…..
دفترم پر شده از ای کاش های بی وصال…
خسته ام نه این که کوه کنده باشم….
نه…
دل کنده ام…
خسته ام پینوکیو…
این جا آدم ها دروغ های شاخ دار می گویند
و دماغ دراز خود را جراح پلاستیکی می کنند…!
خسته ام… نه از راهی که آمده ام!!! یا انتظاری که گاه امانم را میبُرد…. خسته ام از تکرار ندیدنت…..
خسته ام…. خسته ام از تو نوشتن!
کمی از خود می نویسم…
این منم که…
دوستت دارم!!!
خسته ام….باور کن! از این سوال بی جواب که هر لحظه می پرسم. یعنی الآن کجاست…!؟
خسته ام
نه اینکه کوه کنده باشم
دل کنده ام
خسته تر از آنم…
که لیوانی چای…
آرامم کند…
آغوش گرم تو را میخواهم….
خسته شدم ار بس به ادمایی که میخوان جای تورو توی قلبم بگیرن گفتم ببخشید
اینجا جای عشقمه زود برمیگرده!
خسته شدم… بس کن دیگه برگرد… ببین بغض کردم… اگه نیای گریه میکنما…
خسته‌تر از آنم
که لیوانی چای
آرامَم کند
آغوش ِ گرم ِ تو را می‌خواهم…
خستگی تنهایی بر وجودم رخنه کرده…
برگرد و دوباره عاشقم کن…
خشم و کین، جور و ستم، لطف و عطا، مهر و وفا
به خدا گر ز تو باشد، همه نیکوست مرا
خصلت آدما اینه که فراموش کارن…
اگه تو بری یکی دیگر رو در آغوش دارن..
خط ت را که عوض کردی من ماندم و “دوستت دارم” هایی که هیچوقت دلیـــور نشدند
خطهایی که کف دستم کشیدی را فالگیر دید، آنهایی که تمام شده اند تویی، آنهایی که بی وقفه ادامه دارد عشق من است!
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد…
که بستگان کمند تو رستگارانند…
خلاصه کردن عالم خلقت در یک موجود و بزرگ کردن یک موجود تا مقام خدایی….. عشق یعنی این!!!!
خماری هایم را کشیده ام…. هرجور می خواهی ترکم کن……..
خنده دار است نه؟؟
که تو هی مرا دور بزنی
من دلم را خوش کنم که در محاصره ی توام
خنده مون هیچ…
گریه مون هیچ…
باخته و برنده مون هیچ…
فقط آغوش تو مونده غیر از اون هیچ…
خنده هایت تعادل هر دلی را بر هم می زند ، اما تو بخند … همین مرا کافی است
خنده هایت را از من نگیر…
دلم با خنده ی تو گرم میشه…
تو روزایی که دنیا سرد باشه.
خنده ی تو برای من هدیه ای از خود خداست
باور کنی یا نکنی خدا یه جا تو عشق ماست
خواب هایم بوی تن تو را میدهد، نکند آن دورترها، نیمه شب مرا در آغوش می گیری؟!
خوابش را دیدم..
گفت :دوستت دارم.
بیدار شدم، دوستم نداشت،
می خواهم برای همیشه بخوابم….!!
خوابید بدون شب بخیر شاید میدانست بی او هیچ ساعتی از زندگیم بخیرنیست…
خوابید
بدون شب بخیر
شاید میدانست بى او هیچ ساعتى از زندگیم
به خیر نیست
خوابیده بودم کابوس ندیدنت رامی دیدم ناگهان ازخواب بیدارشدم تابه آغوشت پناه برم افسوس…!؟!؟ یادم رفته بودکه ازنبودنت به خواب پناه برده بودم
خواستم آنچه را که بوی تو میدهد بسوزانم…
همه جانم آتش گرفت
خواستم برای از دست دادنت اشک بریزم ولی افسوس تمام اشکهایم را برای بدست آوردنت ریختم
خواستم بگویم به جهنم که رفتی…! دیدم واژه ی بهتری هم وجود دارد.. به همین "روزهای من" که رفتی…
طاقت من طاقت دل، طاقت سنگ است
غزل پریده رنگ است
دل ترانه تنگ اشت.
طب مدرن، طب سنتی، طب سوزنی، همه را امتحان کردم، درد بی درمان است
درد
دوریت
طتاب دار بر گردنم آویختند و گفتند آخرین آرزویت چیست؟ گفتم دیدن روی یار
گفتند :خسته است به خدا تا صبح طنابت را بافته…………..
طرف رو زمین ۲ هزار تومنی پیدا می کنه، با خودش میگه ما که از این شانسا نداریم پارش می کنه میندازه دور
طرف چپ پیراهنم درد می کند (!) .. نفس کشیدن در هوای تو را تجویز کردند…
طعم اولین هم آغوشے باتو را
حتے در بهشت نیز نمیتوانم تجربہ کنم!
زمین بہ کنار…!
طعم سیب میداد لبانت… طاق زدم بهشت را با اغوشت…
طعم سیب میدهد لبهایت و من گناهکارترین حوای زمینم…
بهشت همینجاست، در آغوش تو با لبهای ممنوعه ات!
طعم نبودنت از قهوه هم تلخ تر شده….!!
طعنه بر طوفان نزن ایراد بر دریا مگیر
عاشق ساحل شدن موج را دیوانه کرد
طفلکی "من" که چه ساده به عزای ما نشسته
طفلکی این منِ بی من، بی تو بدجوری شکسته…
طمع دلچسب اسارت را در اغوش تو پیدا کردم………..
طوریم نیست… خرد و خمیرم… فقط همین! کم مانده بی تو بمیرم… فقط همین! از هر چه هست و نیست گذشتم… ولی هنوز در مرز چشمای تو گیرم فقط همین!
طوفانی ام می کنی با چشمهایی که آرام تر از آرامش است!
ع ش‍ ق
علاقه شدید قلبی….. همین!!!
ع ل ا ق ه

به پیدا کردن سر چسب می ماند علاقه .

از این نوار چسبی های پهن (دیدی?)

بالاخره يك چیزی هست بین ما

ولی پیدا کردنش ناخن می خواهد وحوصله..

عااااااشق آرامش اسمتم خداااااای من
عادت دارم درد دلم را به کسی نگویم…
پس خاکش میکنم زیر چهره خندانم…
تا همه بدانن نه دردی دارم نه قلبی!!!
عاشق اسمم میشوم، وقتی تو صدایم میکنی…
عاشق اگر باشی برای بردن معشوق
اسب سفیدت می شود پیکان معمولی
عاشق اگر بیند ستم کی شِکوه از یارش کند…
بلبل نمی رنجد ز گل هر چند آزارش کند…
عاشق این دختر دبیرستانیام. مخصوصن وختی یه کتاب گنده دستشونه و ری بن زدن. باور کنید خیلی بانمکن. راستی لاغر و چشم ابرو مشکییی هم باشه
عاشق این سوالم:
من کجای زندگیتم؟
بعد طرف بگه :دیوونه تو خود زندگیمی:)
عاشق بهانه نمی گیرد
عاشق نق نمیزند
عاشق در باب زندگی سخت نمیگیرد
عاشق ترازماموش کوری است, که زیبایی جفتش راچشم بسته باوردارد.
عاشق ترین مرد ، آدم بود که بهشت را به لبخند حوا فروخت . .
عاشق جمله هایی ام که وقتی میخونی یه نفس عمیق پشتش میکشی و تو یه ثانیه یه دنیا خاطره میاد جلو چشمت
عاشق دریا بود.. مرغ دریایی نام گرفت
کی مرا به نام تو می خوانند…
احسان پرسا
عاشق را که برعکس کنی می شود “قشاع”لغتنامه
راکه باز کردم نوشته بود:
قشاع :دردی که آدم را از درمان مایوس میکند
عاشق شدم. بابام گفت عشق کشکه منم گفتم زندگی اشه اش بدون کشک مزه نداره. تقدیم ب تمام عاشقای دنیا
عاشق شده ام…
نشان به آن نشان که…
سرمصراع تمام شعر هایم…
تویی…
عاشق شده ای دل…
غم هایت مبارک…
عاشق شدی مثل زلیخا سمج باش آنقدر رسوا بازی دربیاورتا خدا خودش پادرمیانی کند
عاشق غذای مادرمم حتی اگه سرد باشه چون توش ادویه ای داره که هیچ رستورانی تو غذاش نداره که اون عشقه
عاشق فریاد نمی کشد، زمزمه می کند…
نادر ابراهیمی
عاشق لحظاتی هستم که چندین بار… is typing میشوی؛ بارها مینویسی، پاک میکنی، و در نهایت تنها یک قلب ♥!
گاهی حتی کلمات هم کم می آورند!
عاشق نشدی وگرنه می فهمیدی. پاییز بهاریست که عاشق شده است
عاشق نشدیم که کار نیکی بکنیم یااینکه گناه شیکوپیکی بکنیم عاشق شده ایم تا بدانند همه ماهم بلدیم جیک جیکی بکنیم
عاشق نمیشوی سر این شرط بسته ام
نه…
حاضرم ببازم و مال خودم شوی…
عاشق ها باید به شیطون بگن:
مائیمو نوای بینوایی بسمه الله اگر حریف مایی
عاشق هر کس شدم او شد نصیب دیگری دل به هر کس دادم او هم زد به قلبم خنجری من سخاوت دارم و دل را به هر کس می دهم شرم دارم پس بگیرم آنچه را بخشیده ام
عاشق هم شدی مثل زلیخا سمج باش آنقدر رسوابازی در بیاور که خدا خودش پا در میانی کند
عاشق هوس های عاشقانه ام، دست هایت رابه من بده،
به جهنم که مرابه، جهنم میبرند، بخاطرعشق بازی باتو…
"توخودبهشتی"
عاشق ِ اون لحظه ام..
که عشقم اسمم ُ جوری صدا میکنه، که نمیتونم در جوابش چیزی بگم جز:
جان دلم؟؟؟
عاشق کسی میشی و تو نهایت بی کسی و تنهای و نداریت همه کار براش میکنی ولی اون با نهایت بی رحمی مثل یه پلاستیک زباله پرتت میکنه بیرون این انصافه
عاشق که بشی نمیدونی کی هستی کجا هستی! فقط میدونی داری از تمام وجودت نفس میکشی
یه وقتایی یه کسایی میان تو زندگیت..
که وقتی به پشت سرت نگاه می کنی..
تعجب می کنی که چجوری..!!
تا قبل از اومدن اونا زندگی می کردی..!
یه چراغ دارم نفت نداره
یه قوری دارم سرنداره
یهAzizدارم حرف نداره
یه چیزایی تو دلم هست اگه نگم میمیرم
بعضیا بد جوری عاشق میشن…
عشق یعنی تو بمون،،، من میرم
یه چیزی بگو، بزار قانع شم
تا نتونم جلوی رفتنت مانع شم
مگه نمیبینی چقدر خراب و داغونم
تو این روزا منو تنها نذار خواهشا
یه چیزی هست به اسم "بغل" لامصب دوای هر دردیه…
یه کلمه محبت امیز میتواند همه زمستان انسان را گرم کند.
یوسف در چاه افتاد تو در دل من، او عزیز مصر شد، تو عزیز دل من….
یوسف و زلیخا را بی خیال!
من
در آغوش همین پیراهن یادگاری
هزار سال جوان تر میشوم…!
یوشیج در یکی از شعرهایش میگوید قایقی خواهم ساخت من میخواهم بگویم نیما قایقت را به من بده تا با آن به سرزمینی بروم که هیچ عاشقی بی معشوقش نباشد
یک آسمان که دور باشی از من،
باران میتواند تنها بهانه برای بودنت باشد.
یک آسمون گل قشنگ تقدیم یک نگاه تو، این دل تنهای غریب فدای روی ماه تو..
یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود..
یک استکان چای داغ مهمان منی، کنار پنجره ی بخارگرفته… وقت تنهایی
نوش جانت
چای رفاقت من همیشه تازه دم است
یک بار در ساحل قدم زدی یک عمر دریا برای بوسیدن رد پایت آمد و رفت
یک بوس بی هوس تقدیم به لبت خورشید جای ماه تقدیم به شبت
یک بوسه زلبهای تودرخواب گرفتم♥ گویی که گل ازچشمه ی مهتاب گرفتم♥ هرگزنتوانی که زمن دوربمانی♥ چون عکس تورادردل خودقاب گرفتم
یک بوسه مادرم
مرا
نقاش
کرد.
یک جایی توی قلبت هست که روزی خونه ی من بود
الان فک کنم دیگه شده خوابگاه دخترانه……
بدرررررررررررک
یک جهان قاصدک ناز به راهت باشد! بوی گل، نذر قشنگی نگاهت باشد! وخداوند شب و روز و تمام لحظات، با همه قدرت خود پشت و پناهت!
دوستت دارم!
یک روز به هر دلیلی…
اگر از ته قَلبتان خَندیدید….
لُطفا برای من هم تعریف کنید….
دارمت دوست بقدری که خدا میداند.
دارند تکراری میشوند عاشقانه هام… بیا دوباره اتفاق بیفتیم!
دارند خودشان را می‌کُشند موج‌ها
تنی به آب بزن
آرام شود دریا
داره بارون میاد.. درست مثه وقتی که عاشقت شدم… فک کنم دوباره یکی عاشقت شده.. :(،
داره بارون میباره
اما چه فایده داره
وقتی تو رو ندارم
که بشینی کنارم……..
داروخونه هم میدونه که ما زخمامون زیاده که بقیه پولمونوچسب زخم میده!
دارَمِت؛ ولی باز هم داشتنت را آرزو میکنم…
داری میری حواست نیست که قلبم توی آتیشه
چرا هر چیزی که خوبه اینقدر راحت تموم میشه؟؟؟؟؟؟؟؟
داشت از تنهایى اش میگفت اما صداى بوق پشت خطى امانش را بریده بود…!
داشتم میرفتم گفتم پشت سرم رانگاه کنم شایدکشی هنوز دوستم دارد. وقتی برگشتم دیدم همه کاسه به دست منتظزررفتنم هستن
داشتم. دارم. خواهم داشت
به همین راحتی ادبیات دل من تو را در هر زمانی دوست…..
گذشته. حال. آینده
در تاریک ترین لحظات بیاد تو بودم… در زیباترین لحظات بیاد تو بودم…. در رویای عشق تو سوختم…
کاش تو هم روزی به چشمان عاشقم لبخند بزنی
در تمام لحظه‌هایم تکرار می‌شوی
اما
تکراری نمی‌شوی
در تنور عاشقى سردى مکن در مقام عشق نامردى مکن
در تنور عاشقی سرد مکن، در مقام عشق نامردی مکن
حرف مردی میزنی مردانه باش، در سرای عاشقی افسانه باش
در تنگراه جوانی عشقم آنگونه به من نگریستی که جلاد به مجرم
در تکاپوی دلت یاد دل من هم باش. یاد من نه! یاد خود کن که در آن جاداری…
تقدیم به او که در ذهنش خاطره شدم. اما هنوز دیونشم…
در ثانیه‌های بودنت می‌مانم. در فصل شکست خوردنت می‌مانم یک سال نه ده سال چه فرقی دارد. تا لحظه دل سپردنت می‌مانم و دوستت دارم
در جان عاشق من شوق رها شدن نیست
خو کرده قفس را، میل رها شدن نیست
من با تمام جانم پر بسته و اسیرم
باید که با تو باشم در پای تو بمیرم
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابریست همیشه دلتنگ توام
در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا زیرا هرآنچه زیباست همیشه خوب نمیماند اما آنچه خوب است همیشه زیباست.
در جهان هرگز زنی زیباتر از حوا نبود
گر دو چشمان تو را یک شب امانت می گرفت
در جواب زنی که میگه دلم برات تنگ شده نباید بگی منم همینطور
باید بگی کجایی؟
اومدم
در حادثه ی بهارچشمانت
درسایه ارغوانی مژگانت
بگذار که جابماند این روح غریب
دربین اشاره های بی پایانت…
در خاطرى که توهستى. دیگران محکومندبه فراموشى. این را به همه بگو…
در خلوت عاشقانه ی من، تو در رویاهای منی
ببین که با تو چه رویاهایی در سر دارم،
عزیزم هیچگاه از این خیالات دلزده نمیشوم
در خیالم دوست دارم
که باران هم
به خواب گل نمی بیند!
در خیالم پشت سرت آب ریختم نه برای اینکه برگردی، تا پاک شود هرچه رد پای توست از زندگی
در داستان های عشقی وقتی حرف از صداقت میشود.. صدا قطع.. میشود
در دردهایم….. بوی تو پیچیده
تو حتی. بوی خودت راهم نمیشناسی
بی تفاوت از کنارم میگذری و…..
من هنوز به بوی تو عادت نکرده ام
در دسترس بودنت دیگر برایم ارزش ندارد….
اکنون نه مشترک هستی؛
نه مورد نظر…!!!
در دلم کودکیست که بی تو بودنش را بهانه میگیرد,
من هیچ لااقل بهانه ی اوباش نباشی دلم که هیچ دنیا هم تنگ میشود
در دنیا جلوه های زیبا و گوناگونی در رنگها و شکلهای مختلفی وجود دارد.
اما در میان جلوه های دلربا تو زیبا ترینی.
در دنیا،
دو نابینا هست.
یکی تو،
که عاشق شدنم را نمی بینی،
یکی من،
که به جز تو کسی را نمی بینم!
در دنیای من تو تنها فرشته ای هستی که بر روی زمینی!
تنها فرشته ام, با تمام تنهایی ام, تنها تو را دوست دارم.
در دیاری که تو آنجا باشی ، بودن آنجا کافیست … آرزو های دگر ، اوج بی انصافیست …
در رؤیاهایت جایی برایم بازکن،
جایی که عشق را بشود مثل بازی های کودکی باور کرد…
خسته شدم از بی جایی!…
در راه تو بی اراده رفتن خوب است / در چشم تو بی افاده رفتن خوب است جایی که همه فکر سواری هستند / دنبال دلم پیاده رفتن خوب است..
در رسیدن به عشق گذشتن از راهی کمتر ز دریا نیست. دلی همچو دریا میخواهد گذشتن از رودخانه کافی نیست
تقدیم با عشق به زری
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
دنیا رو بی تو نمیخوام یه لحظه… دنیا بی چشمات یه دروغ محضه
دنیا شامل بعضى ها نمیشه چون
بعضى ها خودشون یه دنیان…
دنیا شامل بعضی ها نمیشه…
بعضی ها خودشون یه دنیا ن!! ♥ ♥
دنیا فهمید چقدر حقیره، وقتی گفتم که تار موتو باهاش عوض نمیکنم.
دنیا ما را به بازی گل یا پوچ گرفته است تو این روزها در چشم دیگران گل می کنی و من چه بی رحمانه پوچ میشوم
دنیا مثل بازی “گل یا پوچ” میمونه … با تو گل، بی تو پوچ
عمریست با چترم قهر کرده ام!!
خیس شدن زیر باران بهتر از خشک ماندن زیر چتریست که جای خالی تو را فریاد میزند!!
عمریست دلم چو صید در بند شده
ای دوست مگر قیمت دل چند شده؟
سنگین شده سایه ات کجایی جانا؟
یارانه ی عشق هم هدفمند شده؟!!!
عمریست ستاره ها پریشان منند/چشمان تو دشمنان ایمان منند/تنهایی و درد ومرگ و دلتنگی تو/اعضای لغت نامه ی چشمان منند…
عمریست نشسته ایم پای لرز خربزه هایی که نمی دانیم کی خورده ایم…….
عمریست که در پس کوچه های خیالم قدم می زنم و تو را نمی یابم، صدایم کن قبل از اینکه به انتها برسم..
عمیرست دلم چون صید در بند شده!
ای دوست مگر قیمت دل چند شده؟!
سنگین شده سایه ات کجایی؟!
نکند یارانه دل هم هدفمند شده
عِلمِ طِب را
به بازی می گیرند
لب هایت،
وقتی که
بوسه هایِ دامنه دارَت
قندِ خون را
به اوجِ خودَش
می رساند…
عکس دل و جیگر سوخته میزنن رو پاکت طعم قلیون ک ما قلیونو ترک کنیم!!
د آخه مشتی ما اگه دل و جیگرمون نسوخته بود ک سمت قلیون نمیرفتیم!! ‬‎"
عکست برای همیشه در گوشه تصویر نگاهم می ماند.
عکست را نگاه میکنم، 
آخ که این عکس پیر نمیشود، 
اما! پیرم میکند…
عین شین قاف
عشق ازسه حرف تشکیل شده
عین شین قاف اینجوری تعریف شده
علاقه شدید قلبی معنیش شده
غبار از چهره نازت بگیرم، که یک شب پرده از رازت بگیرم، تو در دستان من یک سیب سرخی، خدا قسمت کند گازت بگیرم.
غربت را نباید در الفبای شهر غریب جستجو کرد. همین که عزیزت نگاهش را به دیگری کرد، تو غریبی.
غرق تمنای توام
می توانی به لبخندی ناجی من باشی.. ♥ش. م♥
غرق سکوت میشوم…
وقتی تو،
عشق را در چشمان خیس من
نادیده می‌گیری….
غرق شدن همیشه تو آب نیست
تو غصه نیست
تو خیال نیست
آدم دوست داره گاهی تو یه آغوش غرق بشه…!
آغوش عشقش…
غرقِ سکوت می شوم
وقتی که تو، عشق را
در چشمانِ خیس من
نادیده می گیری…!
غروب برات چه سخته وقتی غریبه باشی
وقتی عزیزی داری ولی پیشش نباشی
غروب بود گل افتاب گردان دنبال خورشید میگشت ولى خورشید رفتة بود. ستارة ب گل چشمک زدو گل سرشو پایین انداخت چون گلها خیانت نمیکنند
غروب غم انگیز خورشید را روزی دوست دارم،
که بدانم فردایش تو را خواهم دید
غروبی تلخ در من خانه کرده
مرا با زندگی بیگانه کرده
میان سرزمین سردو اندوه
غم دوریت مرا دیوانه کرده
غرور هدیه شیطان است و عشق هدیه خداوند وما هدیه شیطان را به یکدیگر میدهیم ولی هدیه خدا را از هم پنهون میکنیم.
غرورت را زیر پا بگذار … تا من برایت دنیا را زیر پا بگذارم …
غریب تر از زنی که اشک می ریزد….
مردیست که هنوز نمی داند چگونه او را آرام کند…!
غریب من! قدیم است آشنایی های من با تو
چنان چون قصه ی یعقوب پیر و بوی پیراهن
غریبه نمیدانم گنجشک ها که آنقدر شبیه همند چطور همدیگر را میشناسند.
نمیدانم چقدر شبیه من هست که تو دیگر مرا نمیشناسی!
غزل چشم های توست!
کاش حافظ چشم های تو بودم…
غصه م از این نیست که تورو اون روز اسیر ندیدمت. فقط دارم دق میکنم چون تورو سیر ندیدمت.
غضنفر با نامزدش تو پارک داشته راه می رفته دستشو میندازه دور گردن نامزده حرف برای گفتن نداشته میگه می خوای گردنتو بشکنم
غلط است هر که گوید، دل به دل راه دارد دل من زغصه خون شد، دل تو خبر ندارد
غم اگر روزی مثل باران بارید و دل شیشه ای ات از پس
پنجره ی عشق زمین خورد و شکست، با نگاهت به
آسمان چتر شادی باز کن و بگو که خدا هست هنوز
غم بودن جدا از چلچراغ چشم دلخواهت
چه بیرحمانه امشب میکشد تا بستر مرگم
غمگینانه میجوشد ز. لبهایم شکوه شعر نام تو
غم بی تو ماندن آن چنان سنگین است که به هر آینه می نگرم می شکند!
غم تنهای وبی کسی را شاید هیچ کس اندازه دل خودت ازش خبر نداشته باشه پس حداقل راز نگهدار دل خودت باش هرکس لایق این شنیدن این راز نیست
غم تو قلب منو اسیر سایه میکنه/چشم من برای توهمیشه گریه میکنه
غم تو من وپیر کرد
اخه تو چقدر سنگی
چرا با دل من می جنگی
تنهای با فکر تو چه احساسی قشنگه
غم دنیاست وقتی دل آدم بشه حساس
وقتی عشقت تو دلش نباشه احساس
غم عشقت چو بگفتم با شمع
آنقدر سوخت که از گفته پشیمان گشتم…
غم نبودنت مانند اشکی بی هدف روی صورتم سرازیر است
وای که چقدر شور است طعم نبودنت!
غمم را کس بداندمشکلی نیست,
کسی امروزه دلسوزِکسی نیست,
که من ازدست تو دلخونم ای دوست,
که نامم لیلی ومجنونم ای دوست!
غمگینم همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده و به این فکر میکند که چگونه بمیرد؟ گرسنه و آزاد یا سیر و اسیر…
غمگینم همانندِ
جوان ِ لحظه ی اعدام; به گریه مادرش میخندید; خاطرش آمد بچگی اش گفته بود :خنده ات آرامم میکند…!
غمگینم…
همانند جوان لحظه ی اعدام…
به گریه مادرش می خندید…
خاطرش آمد بچگی اش گفته بود…
خنده ات آرامم میکند پسرم…
سهم من ازتوعشق نیست…. ذوق واشتیاق نیست….. همان دلتنگی بی پایانی ست که روزهادیوانه ام میکند……
سهمیه "هوای"من برای او..
برای نفس نفس زدن در آغوش دیگری لازمش میشود..
سوال من از تو این است، چرا در آینه ی چشم های تو، تصویر من پیدا نیست؟
سوال ها شده اند سایه سرم ممنون که مرا اینقدر زیر سوال میبری!!!!!!!
سوت و کورم، شوق و شورم مرده است*غم نشاطم را به یغما برده است*عمر ما در کوچه های شب گذشت*زندگیم را دیگری برده است.
سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست/
شاید این قصه ی تنهایی ما کار خداست /
آنقدر سوختیم با همه بی تقصیری
که جهنم نگذارد به تنم تاثیری
سوختن کمال عشق است اما آنها که سوختن پروانه در آتش شمع را کمال عشق می‌دانند کجایند که سوختن انسان در آتش عشق را به نظاره بنشینند؟
سوزن ذهنم روی یاد تو گیر کرده، آهنگ دیگه ای نمیخونه
ذهن تو چه آهنگی داره
سوزی که برف دارد باران ندارد
معرفتی که توداری هیچ کس ندارد!!!
سوم! هفتم! چهلم! سال…
چند سال دیگر باید عزادار نبودن هایت باشم؟
سوهان می کشم قصه ی دلتنگی هایم را تا هموار سازم جاده های آمدنت را …
سوگند به زیبایی چشم هایت وبه ریزش همیشگی اشکهایم که من به خیال توبودن نیز قانعم خیالت رااز من نگیرکه خیالت مهربان ترین تصویرجهان است
سوگند میخورم
به جز حضور تو هیچ چیز را در این دنیا را جدی نگرفتم
حتی عشق را..
سَرِتو بالابگیر…
مَن کنارِتم هنوز…
سَهمِ من از او٬ عشق نیست
ذوق نیست
اشتیاق نیست
همان دلتنگیِ بی پایانی ست
که روزها
دیوانه ام می کند…!
سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان شده شاید دوباره گلقی بروید
همانند انچه در بهار رویید…
پس بنام زندگی "هرگز مگو هرگز. "
سپیدی موهایم را سرسری نگیر
اینجا خیلی وقت است که
برف نباریده!!!
سکوت و صبوری ام را
پای ضعف و بی کسی ام نگذار
دلم به چیزهایی پایبند است
که تو یادت نمی آید
سکوت را دوست دارم
به خاطر ابهت بی پایانش…..
سکوت زیباست اگر مقصد قلب تو باشد
سکوت عاشق یعنی نفرینی مطلق و ابدی….
برای تمام دردها ۲ علاج وجود دارد :گذر زمان و سکوت…
سکوت نشانه رضایت نیست….
شاید یکی دارد خفه میشود پشت یک بغض!!!
سکوت همیشه معنی سکوت را ندارد!
گاهی سکوت یعنی:
س :ساعت های
ک :کسری
و :وجود
ت :تو!
سکوت و تنهایی دنیایِ خودم را،
مدیونِ حضورِ توام،
آمدنت یا رفتنت، کدام را باور کنم…
سکوت پشت گوشی تلفن از بدترین سکوتهاست.
نه از دستها کاری ساختست.
نه از چشمها.
سکوت کن و به هیچ چیز میندیش…
که در قلمرو دوست داشتن اندیشه ای را مجال تاختن نیست…
سکوتی در دل پا بر جاست، عطر تن تو در همین نزدیکی هاست، زندگی را عشق تو جاودانه کرد، فکرت لحظه ای ذهنم را را رها نکرد…
سیاه مشق ِ پشت ِ چشمهایت،
دست خط ِ کیست!
که بوسیدنش،
سجده ی واجب دارد!
سیاهی زیر چشمانم را دوست دارم. جای پای رفتن توست
سیاهی لبهایم را ببین از سیگار نیست, سیاه پوش هزاران حرف ناگفته است…
سیاهیه زیر چشمانم را دوست دارم….. جای پای رفتن توست.
سیب با یاد تردیه گونه هایت
سکه با یاد درخشش قلبت
سیر با یاد تندی کلامت
با همه خوبی ها و بدی هایت دوستت دارم
سیم کارت هم نشدیم بشیم همراه اول بعضیا
سین هفت سین امسالم یکی ست!
به احترام نبودنَت تمام سین ها را سُکوت می گذارم…
سینه ام آینه ست
با غباری از غم
تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار
سینه میسوزد اگر، عشق به دلها نرسد
تشنه میمیرد اگر، بر لب چشمه نرسد
من و تو، رو به هلاکیم اگر
"حضرت دوست" به فریاد دل ما نرسد
سیه چشمی ب کار عشق استاد ب من درس محبت ی میداد مره عز یاد برا
لبانت را که بوسه میزنم مانند این است ک در آسمان ها پرواز میکنم
عاشق که باشی همه چیز شدنیست…. حتی پرواز من…
لبانم رادوخته ام که مبادا بگویم"دوست دارم"که هربارگفتم، تنهایی ام بزرگترشد…
لبخنבهاے ڪوتاه و تلخم یعنے
روزے
بﮧ ωختے اכּتقام خواهم گرفت…
لبخند بزن وشیطنت کن
که من مجنون این دیوانگیم
مرا به شوخی بگیر
اما تو
جدی ترین شوخی زندگیم هستی…
لبخند بزن…
برامدگیه گونه هایت انقدر زیبایی دارد که امید رفته ام را باز گرداند
لبخند محوی بر لبان تو و دلهره عجیبی در چشمان من…
اینست عاشقانه های من و تو!
لبخند معصومت/دنیای آرومت/خورشید تو چشمات/قدرشو میدونم
موهای خرماییت/دستای مردادیت/شهریور لبهات/قدرشو میدونم…
لبخند ِ تو
معجزه ی شیرینی است
که رؤیای بهشت را
در دل ِ آدم
زنده می کند…
لبخندت بهار رو به خاطرم میاره. عزیزم همیشه بخند تا تمام فصلهای زندگیم بهاری باشه.
لبخندت تمام شهر را به هم میزند….
تو بخند.
توبخند، من شهر را دوباره میسازم. 🙂
لبخندت را چند صباحی است ندیده ام… 
برای دلم، لحظه ای بی بهانه بخند… از همین فاصله ها زیبایی اش را می فهمم…!
لبخندم را بسته بندی کرده ام….
برای روزی که اتفاقی تو را می بینم…
آنقدر تمیز میخندم که به خوشبختی ام حسادت کنی
لبخندهای آن روزهای تو….
شده داااااغ این روزهای دلم…
لبریزتر از هزار پیمانه شدیم /
دیوانه تر از هزار دیوانه شدیم /
دیدیم گلی به روی ما میخندد /
از پیله در آمدیم و پروانه شدیم..
لبم شرمنده چشمانم میشود
وقتی که تومیخندی
ونمیشود
"بوسه بارانت "کنم
لبهایم خاموشند اماای کاش غوغای درونم رامیشنیدی وباورمیکردی که"دلتنگتم"
لج میکنم… بداخلاق میشوم…. دست خودم نیست…
توکه نباشی زندگی باید به کام من تلخ شود!!!!
لجم میگیرد وقتی عاشقانه هایم رامینویسم برای تو… اما همه میخوانند الا تو
لحظاتی در زندگی وجود دارد که آنقدر دلتنگ کسی میشوی که فقط میخواهی او را از رویایت بیرون بکشی و در واقعیت در آغوش بکشی. خیلی دلتنگتم
لحظاتی هست که دلم واقعا برایت تنگ میشود… و من نام این لحظات را *همیشه* میگذارم..
لحظه ای که فکرش را نمیکنی، 
کسی در دوردست ها خاطره ی خوبیهایت را ورق می زند… 
به یادتم…
لحظه ای، ثانیه ای
به فروپاشی روحم باقیست
گرتویادم نکنی
گر به دادم نرسی…….
لحظه رفتنیست و خاطره ماندنی… تمام ادبیات عشق را به نگاهی میفروختم اگر خاطره رفتنی میشد و لحظه ماندنی…
لحظه قشنگیه وقتی که یواشکی برگردی
تا بتونی عشقتو نگاه کنی،
بعد ببینی که اون، دستاشو گذاشته
زیر چونه اش و زل زده بهت….
لحظه هام اررونی چشمای تو، از نگات هرچی بگم بازم کمه.
لحظه هايم مال تو…
به قيمت صفر "تومن"
همين که "تو"کنار "من"باشی
ثروتمندترين انسانم
لحظه های دوریت را با ساعت شنی شمرده ام…. یک صحرا گذشته است…..!!
لحظه هایی هست که دلم خیلی برات تنگ میشه! اسم اون لحظه ها رو گذاشتم
همیشه
لحظه یِ تشییع من،
از دور بُویت می رسید…
تا دو ساعت بعدِ دفنم،
همچنان،
جان داشتم!
لحظه‌ های با تو بودن ، از عمرم حساب نمی شوند ! از آخرتم حساب می شوند ، از بهشت
لحظه‌ها در پی هم میگذرند و میان آنها تو فقط می مانی لحظه ای با من باش تا ابد در دل من مهمانی.
لختی باید تا رخساره ات را بنگرم ٬دمی به من نگاه کن٬ شاید اسرار سینه ات را در چشمانت ببینم ونهفته های دلت را از خطوط چهره ات دریابم.
لذت داشتن یه دوست خوب توی یه دنیای بدمثل خوردن یه فنجون چای گرم زیربارش برفه. درسته که هواروگرم نمیکنه ولی ادمودلگرم میکنه
لذت روزهای خوش راروزگاراز ما گرفت ای خوشا روزی که روزگاری داشتیم
لذت عشق زمانی که آن را نثار میکنی بیشتر از زمانی است که آن را دریافت میکنی پس بذار من عشقم را نثارت کنم.
لذت وقتی که یه بچه ی کوچیک دستاشو دراز میکنه سمتت, یعنی بغلم کن,
هیچی به اندازه این به آدم حال نمیده…
لرزش صدایم، مال سرمای هواست.. این پرده ی اشک روی چشم هام هم، همین طور.. چیزیم نیست به خدا.. من فقط، دلواپس توام.. لباس گرم در چمدانت گذاشتی؟
لطفاً دستگاه شوک را خاموش کُن و لبانت را ببند جمله های عاشقانه دیگر فایده ندارد!
عشق، درونم مرد دیگر
لعنت ب اس ام اس ھا‏! ‏‏! ‏
دلم برای صدایت تنگ شدہ…
میدونی بهشت کجاس؟ یک فضای چند وجب در چند وجب بین بازوهای کسی که دوسش داری.
میدونی بودنت حس تازه ای تو سینم ایجاد کرده که هر کس وابسته بهش بشه دیگه دل کندن ازش محاله؟…
میدونی تو مثل چی هستی؟ مثل یک تصادف وحشتناک که کشته و مُرده زیاد داری!
میدونی توی دنیا کی عشق منه?
نه عزیزم تو نیستی!
عشقم خداست, چون گلی مثل تو بهم داده…

همچنین ببینید

عاشقانه – 25

میخواستم که خواب و خیال خودم شوی رویا شوی، امید محال خودم شوی در من …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.