عاشقانه ۲

دعایت می کنم هرشب به عطرمیخک ومریم/الهی دردلت هرگزنباشه غصه وماتم

چه جنگی راه افتاده بین دل و غرور …
دل تو را میخواهد …
مدام میگوید به دنبالت بیایم …
وغرورپاهایم را بسته …
تــو نترس …
جایت امن است …
قربانی این جنگ “منـم”♥
پک هارایکی یکی خوردم تامستی مرابگیرد برای ساعتی هم شده بیخیالت بشم,وقتی مستی ازسرم پریدتازه فهمیدم همه رابه سلامتی توخوردم
ﺗﻮ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺒﺨﺸﻢ ……………
ﻭﻗﺖِ ﺑﻮﺩﻥ ، ﻧﺒﻮﺩﯼ !
ﻭﻗﺖِ ﺩﯾﺪﻥ ، ﻧﺪﯾﺪﯼ !
ﻭﻗﺖِ ﻋﺎﺷﻘﯽ ، ….. ﮐﺮﺩﯼ !
ﻭﻗﺖِ ﮔﺮﯾﻪ ، ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﻨﺪﯾﺪﯼ …………..
ﺗﻮ ﺭﻭ ﻫﺮﮔــــــــﺰ ﻧﻤﯿﺒﺨﺸﻢ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻭ
ﻣﻦ …
ﺑﺴﺎﺩﮔﯽ ………….. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ
چه لذت قشنگي داره

وقتي خرد و داغوني

يكي با تمام وجود بپره تو بغلت و بگه:

مگه من مردم!!!!

ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮﯼ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ .
ﺳﺒﮏ ﻣﯿﺸﯽ .
ﺣﺎﻻ ﯾﺎ ﺑﺎ ﻋﺸﻘﺖ …
ﯾﺎ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ …
ﯾﺎ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺕ ..
ﺩﻟﻢ ﻗﺼﻪ ﺍﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
.
ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮﺵ ،
.
.
.
.
.
ﭘﺎﯼ ﻫﯿﭻ ﻧﻔﺮ ﺳﻮﻣﯽ ﺑﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﯿﺎﯾﺪ !!!
.
ﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻤﺎ ﺑﮕﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻣﺖ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺷﺪﻡ
ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻢ
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺷﺪﻡ
ﺩﯾﮕﻪ ﻓﯿﻠﻤﺎ ﺑﻪ ﮔﺮﺩ ﭘﺎﻡ ﻧﻤﯿﺮﺳﻦ
وقتهایی هست که دلم جز به بودنت راضی نمیشود …حالآ !
من از کجا بیاورمت؟؟؟؟؟
عـــــاشق” را کـــه بــرعکــــس کنـــی
می شــــود “قـــشاع”
دهخــــدا را می شــناسی؟

لــــغت نــامه اش را کــــه بــاز کـــردم نـــوشته بود:

قــــشاع: دردی که ادم را از درمـــــان مایــــوس میکند.

ﺍﺷﮑﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻏﺼﻪ ﻧﻴﺴﺖ
.
.
ﻓﻘﻂ
ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﺠﺎﻟﺘﻴﺴﺖ
.
.
.
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﺩﻳﺪﻧﺖ “ﻋﺮﻕ ” ﻣﻴﮑﻨﻨﺪ !!!
ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻣﺸﺐ
ﺟﯿﺮﺟﯿﺮﮐﻬﺎ ﻃﻮﻣﺎﺭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﺳﺎﻋﺖ ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﮐﺮﻣﻬﺎﯼ ﺷﺐ ﺗﺎﺏ ﻫﻢ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪﻩ
ﺍﻧﮕﺎﺭ
ﮐﺴﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺳﻨﮕﯽ ﺩﺭ ﻣﺮﺩﺍﺏ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﺩ
ﻭ ﻣﺎﻩ ﺭﺍ
ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﻨﺪ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﺪ
گفتند «دوست دارم» چند بخشه ؟
گفت : کارش از روستا و بخش و شهر و کشور گذشته !
«یه دنیاست»♥

.

ﺣﺘﯽ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﻫﻢ
ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ
ﺑﯿﺎ
ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ
ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻦ
ﺑﺒﻮﺳﻤﺖ
shabi ghamgino sard…..mara dar ghorbate farda raha kard….tamam hastiam bodo nadanest…..k dar ghalbam che ashobi b pa kard….va oo hargez shekastam ra nafahmid…..agar che ta tahe donya seda kard….!!!!!!
وقتی به تو زل میزنم نگاهم نکن…نه نه من دوستت دارم…فقط برقه چشمانت خمارم میکند….
ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻧـــﻔــﺲ ﻫــﺎﯾﺖ
ﺩﻕ ﻣﯿﮑــﻨــﻢ
ﺑــﺮﺍﯾــﻢ ﺑــﺎﺩﮐـﻨــﮑــﯽ ﺑـ ـﺎﺩ ﮐـــﻦ …
چه کسي ميگويد دوري سردي مي آورد ؟

وقتي که هنوز با يادت

بند بند وجودم گرم مي شود…!

با دلت, دل حکم کن!
حکم ؟دل!
هرکه دل دارد بيندازد وسط…
تا که ما دلهايمان را رو کنيم!
دل که بر روى دل بيفتاد, عشق حاکم مىشود
پس به حکم عشق, بازى مىکنيم
اين دل من را بکن, حالا دلت را!…
تــمام زخم هایــم. . .

مـرهمـش لـب هــای ِ تــوست

بـوسه نـمی خواهــم !

فـقـط حرفــی بـــزن …✔

دوستي تکرار دوستت دارم نيست ، دوستي فهميدن نگفتني هاي کسي است که دوستش داري!
عشق یعنی یک سبد لبخند….یک پیاله اشک…نه!این فقط دیبا چه ی عشق است….عشق یعنی
هرچه بادا باد….
ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ . . . ﺩﻭﺭﺗﺮ ﻣﯿﺸﻮﻱ . . . . . . ﺑﺮﮔﺮﺩ ! . . . ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
“منی” که کنارش “تو” نباشد،

بزرگترین پارادوکس دنیاست….

کاش باران بود و تـــــو بودی و یک جاده بی انتها……… آنوقت به دنیا میگفتم خداحـــــــــــــــــــــافظ
هوای تو دارم . . .

چه هوای لطیفیست . . .

برای نفس کشیدن . .

ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺗﻮ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺑﺒﯿﻨﯿﺶ …
ﺳﺨﺎﻭﺕ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻦ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺒﺨﺸﯽ،ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺒﺨﺸﯽ.
قـِصِه اَزْ اونْجآ شُروعْ شُد کِه بــِه چِشْـمآت نِگآه کَـرْدَمُ عــآشِقْ شُــدَمْ
بعضــي هــا ،بهتـــر اسـت در حــدّ ِ يـک آرزو بــمانـند !

بـــرآورده شـدنشــان ،به بهــاي ِ شکـستن ِ دلــت تمــام مي شـود..

ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ :
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﻋﺼﺎﺑﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ
ﻭﻟﯽ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﯿﺎﺩ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﻭ ﺁﺭﻭﻡ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻩ
… ﻭ ﻓﺸﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﺩﻩ، ﻣﯿﺒﻮﺳﻪ .…
ﻭ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺁﺭﻭﻡ ﻣﯽ ﺷﯽ
ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻘﯿﻪ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ
ﻭ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﺩﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﻓﺘﯽ … !
کاش می دانست دوستش,دارم از صمیم قلب تا به من نمی گفت متنفرم ازت
pas az raftanet hame chiz ra forokhtam joz un sandali chobi,shayad un ruz k bargashti khaste . .bashi
ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻤﺎﻧﻢ
ﺭﻓﺘﻢ
ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺮﻭﻡ
ﻣﺎﻧﺪﻡ
ﻧﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﻣﻬﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﻣﺎﻧﺪﻥ
ﻣﻬﻢ
ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ
ﮐﻪ ﻧﺒﻮﺩﻡ …
با تو می مانـَم که از نـام تو دل آذیــــن شود …
تا که شرح عشقمان یک قصـــه ی دیرین شود
آنـقَـدَر شــور از دلـم صَــــــرفِ نگــاهــت می کنم
تا تمــام تلخـی چشمـــــــان تـو شیــرین شود
آنچنـــان پـــرشـــور می رقصــم کــه از تـأثیــر آن
مـوجِ موهــــایِ تو هـــم یکـجــور آهنگــین شود
مطـمئنــم هـــــم زمــــان بـا دیــدنِ لبخـــندِ تو
چشم هــایم روبــروی هــر غمـــی رویـین شود
جالب است اینکه: فقـط کافیـست تا نام تو را
بر زبان آرم کـــه از آن خـــانه عطـــرآگیـن شود
« دوستَت دارم » اگر جــزوِ گنــاهان من است
دوست دارم تا گنـاهم باز هـــم سنگین شود!
دوست داشتن ب گفتن نیس عزیز !ب ماندن سر احساسته وقتی تونستی درکش کنی میتونی این دوست داشتنو تبدیل ب عاشق شدن کنی
ﮔﻞ ﻣﻦ ﺑﺎ آﻣﺪﻧﺖ ﮔﻠﺴﺘﺎن ﺷﺪ آن ﮐﻮﯾﺮ ﺗﺸﻨﻪ ی ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﺗﻮ ﻫﻤﺎن ﺷﻌﺮی ﮐﻪ ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻧﺶ آرام ﻣﯽ ﮔﯿﺮد دل ﻣﻦ
در قلــــــــــــب کوچکم فرمانروایــــــــــــی میکنی بدون هیچ نائب السلطنه ای کسی نمیداند چه لذتـــــــــــــــــــــــــــــــی داردبهترین پادشاه تاریخ را دردل داشــــــــــتن….!
لحظه هایم را با کسی ثبت میکنم که در نبودنش خاطراتش خلوتم را زیبا میکند
وقتی بغلش کردم تمام بدنم لرزید
نه واسه خوشحالی یا عشق بازی,
واسه ترس از فردای بدون اون…
نمی خواهد مرا «عاق» کنی؛
همین که نگاهت رنجیده باشد؛
دنیای من، جهنم است …!
درخاطرى كه توهستى…ديگران محكومندبه فراموشى…
اين رابه همه بگو…
به دروغ میگویی دوستم داری تا خوشحال شوم ومن احمق میشوم تا دلگیر نشوی…!
ميدوني چقدر بهت نياز دارم ؟ به همون اندازه كه كه گل به آب نياز داره. مي دوني چقدر مي خوامت؟ به همون اندازه كه مجنون ليلي رو ميخواست.ميدوني چند وقته نديدمت ؟ راستشو بگو چند وقتي يه بار يادمون ميكني؟
عشقو باید باور کرد…
بوسه را باید حس کرد…
احساس را باید لمس کرد…
اما…
دوست داشتنو باید ثابت کرد
هنوز هم این قلب شکسته ام میتپد برایت…
وتو چه ساده میگویی بگذریم…
باکره بودندلبهایم؛به شهوت بوسه های تو؛فاحشه ترین شدند…لعنت به
تمام بوسه های شیرین تو؛
که در نبودت برایم تلخ ترین خاطره ها شدند…
آﺳِــــﻤــﺎﻥ ﺭﺍ ﻣـــــﺮﺧــﺺ ﻣﯽ ﮐـﻨـﻢ …
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﻫَـــــــــــــﻭﺍ ﻫﻢ ﻧــﯿﺎﺯﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ !!!
♥ ﺗــــــــــــــــــﻮ ♥
ﺧــــــﻮﺩﺗــــــ ﺭﺍ …
ﻣِﺜـــﻞ ِ ﺁﺳِـــﻤـــﺎﻥ …
ﻣِﺜـــﻞ ِ ﻫــــــــﻮﺍ …
ﻣِﺜـــﻞ ﻧـــــﻮﺭ …
ﭘﻬﻦ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﺭﻭﯼ ِ ﻫﻤﻪ ﻟــﺤــﻈﻪ ﻫﺎﯾﻢ
ﺁﻫﺎﯼ… ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻡ !
ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺕ ﻣﺪﯾﻮﻧﯽ !
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﯼ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ
ﻋﺎﺷﻖ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﺸﻪ !
ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ… ؟
تمام گلهای قرمزدنیا مال تو و گل های سفیدمال من، اگرفراموشم کردی گلهای قرمزت پرپر بشه اگه فراموشت کردم گلهای سفید کفنم بشه.
به دلم گفتم هر کسی لیاقت عاشق شدن نداره…گفت باشه….چند وقت بعد عاشقه بی سر و پایی شد…گفتم چی شد حرفامو فراموش کردی دله نادان…گفت من دلم اگه قرار بود بفهمم میشدم مغز …saye
‎/(,”) ♥♥(“,)
./♥. + ./█.
_| |_ ♥ _| |_
taghdim b ashegha
ﺗﻠﺦ ﺑﮕﻮ ﺍﻣﺎ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮ ﺗﺎ ﻧﻔﺴﻢ ﻫﺴﺖ ﺑﮕﻮ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺩﻟﺖ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮ ﺷﺎﯾﺪ ﻧﺘﻮﻧﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺸﻨﻮﻡ
همیشه فکر کرده ام ،خوشبختی من ازیک “صبح” آغاز می شود . که نور از پرده ی سپید حریر به صورتم میتابد ، برمی خیزم ، پنجره راباز می کنم و یادم می آید که امروز هم تو درکنار منی…✔
گرم
در آغوش تو خواهم سوخت
و ستارگان را به تماشا خواهم نشست
حالا
که بانگ بیداری هزاران شقایق
مرا به خود آورده ست
و در جای جای نفسهایم
عطر حضور تو پراکنده ست
عشق را
کنار هم به دو قسمت خواهیم کرد
و شب را با تمام ستارگان
خواهیم دوخت
به افقهای رنگین تر خیال
گاهی حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت

خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو

دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان تو

کــوک می کنـــم چشــمانم را بـــرای آمدنــت…

نمی آیـــــی ؛

و ” مـــَن ” برای همیشه خواب می مـــانم!!!

من
شعرهــــایم را
از چشمهای تـــــو می دزدم”
..دیوان قشنگیست
چشمـــــانت…
كاش ميشد باز پس فرستم
تمام بوسه ها و آغوش هايت را
تمام الفاظ عاشقانه ات را
تمام لمسهايي كه زندگي ام را لمس كرده
تمام لحظه هايت را كاش ميشد پس فرستاد
بوسه هايت را از لبانم حذف كرد و آغوشت را از تنم
به اجزا تجزيه ميشوم در بين اين اشكها
حتي صدايم را نميشناسي
كاش بشود خودم را از تو پس بگيرم
كاش بشود تمام لحظاتت را باز بفرستم
از خودم بيزارم
اين همه عشق از كجا ميايد؟
به كجا وصل است اين همه وفا؟!
از خودم بيزارم
بيزارم كه در ميان تحقيرت در دلم ميچرخد كه واي دوستت دارم
من سكوت ميكنم و از بطن وجودم ميسوزم
در اشكهايم ميغلتم
ميسوزم
سوختني بينهايت درد ناك
از خودم بيزارم و سخت به تو عشق ميورزم
من در سكوت دوره ميكنم مرگ را وقتي هنوز نفس ميكشم
دنبال سيبي هستم كه
با خوردنش از بهشت زمين
به بهشت آغوش تـــو رانده شوم
ﻭ ﻧﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺮﺍﻧﺘﺰﯼ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﻢ
ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺴﺖ
ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺑﻌﺪ
ﭼﻮﻥ ﻗﺒﺮﯼ ﺑﺎﺯﺵ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﻣﺮﺩﯼ
ﺧﻮﺩﮐﺎﺭﺵ
ﺩﺳﺘﺶ
ﺩﻟﺶ
ﺩﺭ ﻻﯼ ﯾﮏ ﭘﺮﺍﻧﺘﺰ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ …
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ،ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﻱـﺍﻳﻢ ﺑﻬﻢ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﻣﻮﻫﺎﻱ ﺗﻮﺳﺖ…!!!
لبخند بزن
این دومین کار خوبی است که می توانی با لبانت انجام دهی
دردهایم دلنشین میشود
وقتـی درمانم
” تـویـی “
قشنگ ترین لحظه ها.یم را با سخت ترین دقایقت عوض میکنم تا بدانی عاشق ترین پروانه ات بودم و مجنون ترین دیوانه ات هستم
هییز نیستم
اما زیاد زل میزنم به انهایی ک به تو شبیه اند
کاش چراغ قرمز بودی تادر حسرت سبز ڜدنت یک عمرنگاهت میکردم.
ﺳﻼﻡ . . .
ﺳﻼﻡ . . . ؟ ﯾﺎ . . . ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ؟!
ﺍﺻﻼ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﮕﻮﯾﻢ : ﺳﻼﻡ . . . . . ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ . . . !
ﺷﺮﻭﻉ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﻋﺰﯾﺰ . . . .
ﻫﯿﭻ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴـﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺷﺘﻦ !.. ﮐﺎﺵ ﻓﻘــﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺑﻬـﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻧﺒـﻮﺩ …
ﺑﻪ ﯾﻪ ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺵ ﻣﺤﺘﺎﺟﻢ، ﺑﻪ ﯾﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺷﺎﯾﺪ !
ﻣﻌﺠﺰﻩ*ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺭﺧﺪﺍﺩﺵ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ …
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮﻡ ﮐﻦ ! ! !
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﯾﺪ ؛
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﺮﻑ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﻫﺎﺳﺖ
ﮐﺎﺵ ﮐﺴﯽ
ﺑﺎ ﺁﻣﺪﻧﺶ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻨﺪ …
ﮔﺎﻫﯽ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺑﺮ ﺥﻼﻑ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩﮐﺘﺮ ﻣﯿﺸﻮﯼ، ﺩﻭﺭﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﭼﺸﻢ ﻣﯿﺒﻨﺪﯼ، ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿَﺶ
ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ، ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﯾﺪﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ، ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﮕﻮ!
نفست چقدر شبیه
مردمک چشمم
دودو … می زند
ترسیده ای ؟
خسته ای شبیه خودم؟
و هراسان شبیه ثانیه ها
سنگین مثل دقیقه ها
وساعتها را…
راستی قولهایت را به چه قیمت به عبور زمان فروخته ای؟
من هنوز کنار رد پای گذشته ایستاده ام
خودم را به خواب نبودنت می زنم
چشمهایم چقدر چرت می زنند
میان لالائی حقیقت
کجای این نبودنها
به بودنم می خندی
بگذار بگویم :

آخر فهمیدم چه ربطی به هم داریم..!

که پشت این همه فاصله،

تا این حد به من نزدیکی……

” تو ادامه ی وجود منی ”

دل من با تو آرام گرفت …

این نوشته های گاه و بی گاهِ

قلب من است برای تشکر از تو….

که تمام کج خلقی هایم را تحمل کردی…

صبورانه

همه ی بهانه گیری هایم را هضم کردی…

و آخر هم با همان زنگ صدای همیشگی

تسکینم دادی….

من نمی دانم چه شد یا از کجا پیدا شدی….

فقط خوب کردی که

” ادامه ی وجود من ” شدی

….خوب کردی!!!!!

تاحالا شده مجبورشی
دست سردت رو تودست یکی دیگه بذاری که بهش هیچ حسی نداری
تا به یار بی معرفتت ثابت کنی که منم میتونم….!!
روزگارى خواهدرسىد…
همچنان که در اغوش دىگرى خفته اى,به ىاد من ستاره هارا خواهى شمرد تا ارام شوى…
دلت هوایم را خواهد کرد…
به ىادخواهى اورد خنده هاىم را…
به ىاد خواهى اورد اشکهاىم را…
به ىادخواهى اورد حرفهایم را…
مطمىنم در ان لحظه در دلت خواهى گفت:
“من تورا مىخواهم”
سرم را روي شانه ات بگذار

تا من گلهاي پيراهنت را ،

آب دهم …!

ﺑﺒﯿـــــــﻦ
ﻣﻦ ﻫﻢ
ﻣﺜﻞ ﺧــــــﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﺷـــــﻖ ﻫﺎ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﯾـــــﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭﻟــــﯽ
ﯾــــﺎﺩﮔـــﺎﺭﯼ ﻣﻦ
ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﻓــــﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﯾــــــﺎﺩﮔــــــﺎﺭﯼ ﻣــــﻦ
ﺍﺯ ﺗﻮ
ﺳــــﯿﻨﻪ ﺍﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﺍﺳـــــﺖ …
ﺑَﺭ ﻣَﻦ ﺣَﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ . . .

ﺗَﻤﺎﻡِ ﻟَﺤﻈﻪ ﻫﺎ . . .

ﺑـﮯ ﺗــــــــــﻮ . . .

ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﯼ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ …
ﺗﻠﻨﺒﺎﺭﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﯾﮏ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﭼﺎﯼ
ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭ ﻣﻨﻌﮑﺲ ﺷﺪﻩ
ﺩﻓﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺳﻮﺧﺖ
ﺷﻤﻊ ﻫﺎ
ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺖ
ﻧﺒﻮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺶ
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺒﺮ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ
ﺑﯽ ﺷﮏ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﮐﺴﯽ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،
ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ
ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ !
هرچه بنویسم کسی درک نمیکند…که چه حالی دارد…شبهایت را…کنارِ عشقی به صبح برسانی…که هنوز رنگِ چشمهایش را هم…از نزدیک ندیده ای…
دوست دارم هر گاهي دلم گرفته ميشود،سرم را بر روي شونه هاي كسي بگذارم كه دلم آرام گيرد و كليد قلبش را در قلب من جاي گذارد..
میخواهم با تو آن کنم….
که بهار با درختان گیلاس می کند.
ﺳﺮ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺩﻝ ﻭ ﺩﻝ ، ﺩﺭ ﭘﯽ ﺩﻟﺪﺍﺭ
ﺟﺎﻧﺎ ، ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﻮ ﺳﺮ ﻫﯿﭻ ، ﺧﺮﺩﻩ
ﻗﺪﺭﯼ ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝ ﺩﺍﺭ
ﺻﻼﺑﻪ ﺑﮑﺶ،ﭼﺎﮎ ﺑﺪﻩ،ﺩﺍﻍ ﺑﺰﻥ، ﻧﺸﮑﻦ ، ﻧﺸﮑﻦ ﺩﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺑﻠﺦ ﺑﺰﻥ ﮔﺮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ، ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻫﻤﻪ
ﻧﺸﮑﻦ ، ﻧﺸﮑﻦ ﺩﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺯ ﮏﯾ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﮔﺮ ﺑﺎﺭ ﻧﺸﺎﯾﺪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﻦ ﻣﻦ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺷﺪﻡ ﮐﺎﺵ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯽ، ﻟﯿﻼﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ
ﻣﻦ ! ﺣﺎﻻ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺍﮔﺮ ﻫﺴﺖ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﺁﺭﺍﻡ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﮔﺮﻓﺖ
نه نترس…
طوریم نیست
دارم میمیرم برایت ها را تمرین میکنم…
آه کشیدن لعنتی…..
درونم را سوزاندی
ارام بیا با پاکی ات آهم را خاموش کن…
وقتي تو نيستي

تمام دنيا هم که جمع باشند

انگار يک چيز دنيا کم است

آنقدر کم که

تمام هستي زير سوال مي رود

میدونی کجا بهت اعتماد کردم ؟
وقتی به جای اینکه بگی همه چی خوب میشه
گفتی رابطمون و زندگیمون پستی بلندی داره…
ولی قول میدم تو همه سختی ها پیشت باشم…
همیشه
در بهترین زوایای قلبم
خواهی ماند
همانجایی که
جادوانه ها می مانند……
همین که تمام لحظه هایم در خیالم هستی و تمام لحظه هایم بی حضورت سپری میشود آزارم میدهد
آرزوهایم خنده دار نیست این روزها همه عشق را لطیفه و عاشق را دلقک میپندارن
ای واای دیدی چی شد؟دل ما عاشق کی شد؟اااای وااای خنده حروم شد.توی عاشقی کارم تموم شد.ای وای نکنه عاشقشم هنوز؟نکنه هنوز دوسش دارمو نکنه میخوام بشینه دوباره کنارم؟ای وااااااای جواب دلمو چی بدمو؟سراغ تورو بگیرن و نباشی تو رو نبینم؟ااااااای واااای ببین چجوری میلرزمو اشک میریزمو و هی دور خودم میچرخم و میخندمو گریه میکنمو هر کی میبینتم میگه این دیوونه رو
میلیون میلیون تُن صدا وجود داره
ولی فقط و فقط
یکی شه که وقتی می شنوی
دیونه می شی!
منم دیونه صداتم
دنيا هم که از ان من باشد تا زمانی که درون قلب یک زن جایی نداشته باشم، تا درون آوازهای عاشقانه زنی زندگی نکنم و سهمی از دلشوره های زنی نداشته باشم فقیرترین مردمم..
ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻏﻮﻏﺎﺳﺖ …
ﺳﺎﺩﻩ ﻣﻴﺸﻜﻨﻢ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺗﻠﻨﮕﺮ ﻛﻮﭼﻚ …
ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩﻡ …
ﺷﺪﻡ !!!
ﻋﺸﻖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﻮﺍﺧﺘﻦ ﭘﯿﺎﻧﻮ ﺍﺳﺖ، 
ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻮﺍﺧﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻗﻮﺍﻋﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯼ. ﺳﭙﺲ ﻗﻮﺍﻋﺪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﺎ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﻨﻮﺍﺯﯼ.
تفاهم یعنی :
ت : توان تحمل تفاوت ها
ف : فهمیدن همدیگه
ا : ازادی در بیان عقیده
ه : همه جوره قبول داشتن طرف مقابل
م : محبت دو طرفه
حالا ببین با طرف مقابلت تفاهم داری یا نه؟ ..
ﺳـــــــــــــــــــــﻔﺖ ﺑﻐــــــــــــــــــــــــــﻠﺶ ﮐﻦ
ﻣﺤـــــــــــــــــــــــﮑﻢ ﺑﺒــــــــــــــــــــﻮﺳــﺸــ
ﻧﮕـــــــــﺮﺍﻧــــ ﻧﺒــــﺎﺷـــــــ
ﮐـــــﻢ ﮐـــــﻢ ﺑــــﻪ ﺍﯾـــــــﻦ ﯾﮑــــــــﯽ ﻫــــﻢ ﻋﺎﺩﺗـــــــــ
ﻣﯿﮑـــــــﻨﯿـــ
ﺯﺍﻧـــــــــــــــــﻮ ﺭﻭ ﻣﯿﮕــــــــﻮﯾﻢ ! ! ! !
وفتی با تو هستم زمان خیلی زود بگذرد …
و وقتی بی تو هستم زمان خیلی دیر بگذرد …
اما
هم من خوب میدانم، هم تو خوب میدانی
وقتی ”””” من و تو ”””” ””””ما ”””” شد، هیچ کدامشان حریفِ بوسه بازی و هم آغوشیمان نمیشوند .
وخداوند
تو را آفريد
که معنا شود
عاشقي
هيچ ندارم كه فداي توكنم؛يك سبد عاطفه دارم همه ارزاني تو…
ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﻦ
ﺳﺎﻟﺨﻮﺭﺩﻩ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺑﺸـــﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﻔﺘــــ
ﮐﻮﺩﮎ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﯾﮏ ﺳﺎﻟﺨﻮﺭﺩﻩ
ﺭﻧﺠﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﻻﯾﻪ ﻻﯾﻪ ﻭﺟﻮﺩﺵ
ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ
ﺁﻣﺪﻥ ﻫﺎ

ﺭﻓﺘﻦ ﻫﺎﺳﺖ
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺩﺭﻭﻧﻢ
ﺍﻣﺸﺐ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺧﺴﺘﻪ
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﯿز…
کاش ريسمان محبتمون روزي يکبار باره بشه تا با هر کره زدن فاصلمون کمتربشه!
♦ ﻗـــﻠﻤﻢ ﺑﻪ ﻧـﻮﺷﺘـــﻦ ﻧﻤﯽ ﺁﯾــﺪ! ♦

♦ ﺑـــﻪ ﭼِــﺸـﻤـﺎﻧـَﻢ ﺧﯿــﺮﻩ ﺷـﻮ ؛ ♦
♦ ﻋــﺎﺷــﻘــﺎﻧــﻪ ﻫــــﺎﯼ ِ ﻣــَـﺮﺍ ﺑــﺨــﻮﺍﻥ … ♦
♥≠♡

لبخند تو یک لحظه است
ولی
یاد آن تمام عمر است.
قسم خوردم عاشق نشم اما تو چيز ديگرى تواز زمين واززمان توازهمه زبياتري
عاشقانه هایم را نذر لب هایت میکنم ” تو ” بخند من سرتاسر شاعر میشوم
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﻡ ﭼﻮﻥ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺑﻤﺎﻧﯽ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﯼ
ﻏﺮﻭﺭ ﺗﻮ ﻏﺮﻭﺭﻣﻮ ﻣﯿﺸﮑﻨﻢ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﻡ ﭼﻮﻥ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺕ ﺳﺮ ﻓﺮﻭ ﻣﯿﺎﻭﺭﻡ ﻫﺮﮔﺰ
ﺣﺮﻣﺘﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﻡ
ﻣﻦ ﺍﺯﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﻡ ﭼﻮﻥ
ﺻﺒﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯿﻬﺎ ﺍﺯﺗﻮ
ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻫﺎ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺳﺎﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺎ ﻣﺎﻝ
ﺗﻮ
ﻣﻦ ﺍﺯﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﻡ
ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﺠﺎﻥ ﻣﯿﺨﺮﻡ ﻭ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﻡ
ﭼﻮﻥ
ﺑﺎ ﻋﺸﻘﻢ ﺑﻬﺖ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺭﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯿﺪﻡ
من میروم ,باور کن میروم ,,,
اما؛دلم برای به جهنم گفتن هایت تنگ میشود !
گناه دلم نیست که فدای چشم توست
هرچشم که چشم توبیند دست زجان بشست….
یک بوسه
قانع کننده تر از صد دفتر شعر است.
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ ﮐﻮﻫﺴﺎﺭ ﮔﺎﻡ ﺑﺮ ﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮐﺴﻲ ﺑﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﺑﻲ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺳﺨﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻲ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮐﺴﻲ ﺑﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻏﻢ، ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﻣﻲ ﺁﻳﻲ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮐﺴﻲ ﺑﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﺎﺩﻱ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻲ ﺧﻨﺪﻱ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮐﺴﻲ ﺑﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻋﺸﻖ ﻣﻲ ﻭﺭﺯﻱ.

..

قانون چهارم نیوتن: زمین هیچ جاذبه ای ندارد.
سیبها به خاطره تو می افتند چون تو تنها جاذبه‌ی زمینی‌.
وقتى به آسمان نگاه ميكنم خوشحالم،چون به رغم فاصله هابازهم زير يک سقفيم
وقتي گريه ميكني ‌زيباتر‌ مي‌شوي
اما بخند
من به همان زيبا كه ‌تر‌ نيست ، قانعم . .✔
هر بار که تو را یاد میکنم ، گم میشود تکه ای از من ، در من ! همین روزهاست که تمام شوم✔
چشماتو ببند !!! بستی ؟
حالا باز کن !!! باز کردی ؟
چقدر طول کشید ؟
همین قدر هم نمی تونم دوریتو تحمل کنم !
با من که باشی هر چه بادا باد حتی باشم تو ناکجا آباد
می‌سپاری تقدیرت رو دست باد فکر من درگیر فکر تو آزاد
میگم ایندم با تو چی میشه میگی قسمتت هر چی بود همون میشه
میگم این طرز فکرو از سرت دور کن
میگی من همینم تو اخلاقتو با من جور کن
واقعا این عین حقیقت
درد دارد وقتى،
من عاشقانه هايم را مي نويسم…
ديگران ياد عشقشان مي افتند…
اما تو بى خيالى!.!
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ”: ﺗﻮ ﭼﻪ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﯼ؟”ﻫﯿﭻ “!!!
ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺑﺮﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻭ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﭘﻮﭼﯽ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﺳﺮ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ….
ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﺎﻭﻡ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻏﻢ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﺮﺳﻢ …
ﻭ ﺁﻥ ﻏﻢ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺗﻮﺳﺖ !!!
من بيدم و تو باد
چقدر با ترانه ي چشمانت برقصم
تا باور کني عاشقم
زن ….جنس عجیبیست! 
چشم هایش را که می بندی, دیدِ دلش بیشتر… 
دلش را که میشکنی, باران لطافت از چشم هایش سرازیر…
انگار درست شده تا…
روی عشق را کم کند…
زمستان راباور نکن…هوای بی عشق سردتر از این حرفاست
بـــــــــدون آنکــــــــــــه اجــــــــــــازه بگــــــیرد قلبــــــــــــــــــم را اسیـــــــــــــــــر نگــــــــاه خــــــــویش کــــــــــــــرد و مـــــــــــــــن نیز بـــــی آنـــــــکه بـــدانـــــم چـــــــــــرا، چشمانـــــــم را بــــــــــــــه انتظـــــــار نگـــــــــاهـــــــــش روانـــــــــــــــــه ساختـــــــــــــــــم و حـــــــــــال بــــــــی آنکه بخـــــــــواهم در فـــِـــــــــراقـــــَــــــــشْ گـــــــــونه هایـــــــــــــم را میـــــزبــــــــــــان شبنمِ چشمانـــــــــــم ساختـــــــــــه ام.♥
گلی که محبوب خداوند باشه بدون باران هم رشد میکنه
تقدیم به خوشبوترین گل روزگار♥
زمان میگذرد،خورشید طلوع میکند،سایه ها فرو می افتند
بگذار کارشان را ادامه دهند.
بخاطر اینکه عشق شامل همه چیز میشود.
ﺧﯿﺎﻝ ﻣﻦ…
ﮔﻨﺠﺸﮏ ﮐﻮﭼﮑﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﻪ ﻃﻤﻊ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺤﺒﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﭙﺎﺷﯽ
وقتی دلتنگ می شوم به آسمان نگاه میکنم…دلم قرص می شود که تو هم زیر همین سقفی.
ﺗـــــــــــــــــــــــﻮ
ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺳﻬﺮﺍﺑﯽ . . .
ﺗﺎ ﺗــــﻮ ﻫﺴﺘﯽ
ﺯﻧﺪﮔــــــــﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎﺭﺍﻥِ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗَﺖ . . .

ﺧـــــﻴﺲ ﻣـے ﮐُﻨﺪ . . .

ﭼﺸﻤﺎﻥِ ﻣَﺮﺍ . . .

اگه امروز دکتر بهت میگفت عشقت نهایتا تا 8روزه دیگه زندست،چی کار میکردی؟!
ﺑﻌﻀـــﯽ ﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺭﻫﮕﺬﺭﻥ
ﺍﺯ ﻫﻤــﺎﻥ ﺍﻭﻝ
ﻣﻴﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﺮﻥ
ﻣﻴﺎﻥ ﻛﻪ ﻧﻤﻮﻧـــﻦ
ﻳﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷـــﻪ
ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﻧﺒﻨـــﺪﯼ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻧﺸــﻮﻥ
ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘـــﯽ ﺑﺮﻥ
ﺗﻮ ﻣﻴﻤﻮﻧـــﯽ ﻭ ﺩﻟـــﯽ ﻛﻪ ﺩﻳﮕـــﺮ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ
ﺩﻝ ﻧﻤﻴﺸـــﻪ ﺑﺮﺍﺕ ..
ﺑﯿﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺟﺎﻥ …
ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯿﻢ
ﺩﻝ ﺑﺒﺮ ……… ﮐﺒﺎﺏ ﺑﯿﺎﺭ
ببین عزیزدلم پاشو¤¤¤..اگه پانشی قهرمیکنما¤¤¤¤.خب دلم برات تنگ شده ¤¤¤¤جون من پاشو¤¤¤¤.پاشدی¤¤¤¤.آفرین عزیزم¤¤¤¤.حالاکه پاشدی ماچم کن بگیربخواب!
چه قدر غمباره که عاشق کسی باشی و دوستش داشته باشی ولی اون هیچوقت ندونه یا نخواد بدونه
نمـــــی دانی چشمانت بامن چــــــــه میکند،وقتی که نگاهــــــم میکنی…
چنان دلـــــــــــــــم از شیطنت نگاهت
مــــی لرزد کـــــــه حــــس مــــــــیکنم چقدر زیـباســـــــت فداشدن برای
چـشمــــــــــــــایی که تمام دنیای منه
سالی که بر من و تو گذشت , 365 روز نبود
جمعه ها را باید دو روز حساب کرد……
گاهی دلم عاشقانه واسه خودم تنگ میشه منی ک با تو شده بودم-ما-
همه مى آيند تا بروند…

امـــــا…

تو نمى آيى تا مبادا بمانى…

درِ این دل به رویت بازست ، حتی روزهای تعطیل!
دىدم او را دىدم,اى درىغ درنگاهش آشناىى مرده بود
در ته چشمان درد انگىز او شعله ى عشق وهوس افسرده بود
در نگاه سردو خاموشش نبود برق عشقى ىا شرار کىنه اى
پىش چشمم بودو من محروم از اوهمچو عکسى بود در آىىنه اى
واى بر من اىن دل آرام من است؟اىنکه چون بىگانه مىبىند مرا
اىن همان گىسوى مشک افشان اوست؟پس چرا مستى نم ىرىزد از او
اى خدا…اىن سردى و بىگانگى دلشکن تر از دل آزارى نبود
اىن که خاموش از کنار من گذشت ساىه ى او بود ولى او نبود…
ﺑـــﯿﺸﺘــﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﭽـــﻪ ﮐــﻪ ﻓﮑـﺮﺵ ﺭﺍ
ﺑـﮑﻨﯽ
ﺑـــﻪ ﺗـــــــــــﻮ ﻣﺪﯾﻮﻧــــــﻢ
ﺑـــﻪ ﺧــــﺎﻃــﺮ ﺍﯾــﻦ ﻫﻤــﻪ ﺗﺠــــــﺮﺑـﻪ .
ﭘــﺲ ﺍﺯ ﻣــﻦ
ﮐﺴــﯽ ﺍﮔــﺮ ﺗـﻮﺭﺍ ﺑﺒــﻮﺳــﺪ،
ﺭﻭﯼ ﻟﺒﻬــﺎﯾــﺖ
ﺗــﺎﮐﺴﺘــﺎﻧــﯽ ﺭﺍ ﺧــﻮﺍﻫــﺪ ﯾــﺎﻓــﺖ
ﮐــﻪ ﻣــﻦ ﮐــﺎﺷﺘــﻪ ﺍﻡ . .
گفتی قیدت را بزنم اما

ندانستی که دوست

داشتنِ مــــــن از اول هم

“بی قید و شرط ”

بـــــــــــــــــــــود.♥

عشق من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم
میرویم تا اوج احساس عشق ، تا برسیم به جایی که نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت
تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت ، بیخیال همه چیز، باز کن برایم آغوشت
عشق من ، تو را در میان خویش گرفته ام ، من که از آغازش هم عاشق تو بوده ام ،
من که در تمام سختی ها در کنارت بوده ام ،
تو چقدر خوبی که تا اینجا هم از دلت راضی بوده ام… .
شب میشود و دلتنگی هایم بیشتر ، چرا نمی رسد فردا ، چند قطره اشک هم بیشتر….
فردا برسد و باز تو بیایی ، من تو را ببینم و تو با عشق کنارم بمانی …
قشنگترین اتفاق ذهنم حادثه ی حضور تو بود ، چقدر تنهایم وقتی گاهی کم میشوی .
بدترين درداين نيست كه…به اوني كه دوستش داري نرسي بدترين درداين نيست كه…عشقت بهت ناروبزنه بدترين درداينه كه…يكي رودوست داشته باشي واون ندونه.
ﺑﺎ ﻳﻚ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﭼﺎﻯ ﻫﻢ ﻣﻴﺘﻮﺍﻥ ﻣﺴﺖ ﺷﺪ.
اﺍﮔﺮﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﻰ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ !
ﺗﺎزﮔﯽ ﻫﺎ از ﺧﻮاب ﮐﻪ ﺑﯿﺪار ﻣﯿﺸﻮم ، ﺗﺎزه ﮐﺎﺑﻮس ﻫﺎﯾﻢ آﻏﺎز ﻣﯿﺸﻮد…
همین که باشی کافیه…

تو فکرم…

کنج قلبم…

تو رویام…

تو هر ثانیه ام…

بی اینکه حضور داشته باشی!

همین برا کم شدن این همه غصه کافیه! هر چقدرم که نباشی! هر چقدرم که همه بخندن!

من اینطوری آرومم…!

عاقبت نمک گیر میشوی

با دلشوره هایی که در من موج میزند

وقتی تاخیر میکنی

در آمدنهایت

دندان پزشک آخرین دندان گرگ را کشید! نگاهی به صورت گرگ انداخت و پوزخندی زد!
گرگ زیر لب گفت: بخند… این عاقبت گرگی است که عاشق گوسفندی شده باشد…!
ازحکيمي پرسيدند:سختترازمرگ چيست؟گفت:دلي که شکسته باشدونفس بکشد…
نزديکتر بيا
چشمانت را به چشمانم بدوز
لبهايت را به لبهايم نزديک کن
بگذار گرمي نفس هامان راچنان با عرياني واژه هاي شعر درآميزيم
که همه بدانندعاشق شده ايم!
افــکار عاشقـانه ام را ، جمـع که می کنـم

دسته گلی می شود ، شبیه تو ، برای تو

نمــاز را دوست دارمــ ولی نمـــازی کـــه بخوانمـــ و تــو در پــشت من باشی را دیوانه وار دوســت دارمـــــ

با خدا حرف زدن را دوست دارمـــ ولی کنار تو با خدا حرف زدن را خیلی خیلی دوست دارمـــ

کنار تو بودن را دوست دارمـــ ولی رو به خدا و در کنار تو بودن را بیشتر دوست دارم✔

یه وقتایی دلت میخواد یکی از پشت سر چشماتو بگیره و ازت بپرسه
اگه گفتی من کی ام ؟
توهم دستاشو بگیری و بگی : هرکی هستی بمون. . . .
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺒﺎﺵ ……
ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﮑﻦ …..
ﻭ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﮑﻦ !
ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ;
ﺁﺳﯿﺐ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ “ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ” ﺑﻪ ﺗﻮ
از اين ناراحت نيستم كه به من دروغ گفتي!
از اين ناراحتم كه ديگر نمي توانم باورت كنم.
زلیخا شد ز نزریکی غمین، یعقوب از دوری.
دل این هر دو را با یک محبت میبرد یوسف.
ز کار زشت نادان میخورد خون جگر عاقل.
زلیخا میکند تقصیر و خجلت میبرد یوسف
ﺧـﻮﺍﺑَﻢ ﻧِﻤﮯ ﺑَــﺮَﺩ
ﺑِﻪ ﻫَﻤـﻪ ﭼﯿﺰ ﻓِﮑﺮ ﮐَـﺮﺩﻩ ﺍَﻡ
ﺑﯿﺸﺘَﺮ ﺑِﻪ ﺗُــﻮ
ﻭَ ﻣﯽ ﺩﺍﻧَــﻢ ﮐِﻪ ﺧﻮﺍﺑــﮯ
ﻭَ ﻗَﺒﻞ ﺍَﺯ ﺑَﺴﺘﻪ ﺷُﺪَﻥ ﭼَﺸــﻢ ﻫﺂﯾَـﺘــــ
ﺑِﻪ ﻫَﻤﻪ ﭼﯿــﺰ ﻓِﮑــﺮ ﮐَﺮﺩﻩ ﺍﯼ
ﺟُـــﺰ ﻣَـ ﻥ !!
ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﯾﮏ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺭﻭﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻭﺭ، ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻭ ﺑﯽ‌ﻣﻌﻨﯽ ﺑﺎﺷﺪ-ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﺍﺻﻼﹰ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ‌ﺍﻡ!»
چقد بده عشقت دو قدمیت باشه دلت بخواد بری بگیریش تو بغلتو سفت فشارش بدی ولی نتونی حتی سرتو بیاری بالا بهش سلام کنی…
ﺳﺎﺩﻩ ﯼ ﺳﺎﺩﻩ …
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ !..
ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻥ ﭼﯿﺰ ﻫﺎ ﮐﻪ …..
ﺳﺨﺖ ﺳﺨﺖ … ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻧﺪ ..!
آغوش بعضي هــا …
علم را زيـر سوال مي برد !
آنقدر آرامت مي كند …
كه هيـچ مُسكني جــايش را نمي گيرد
سايه مي شوم برايت تا هميشه همراهت باشم و هرگاه تاريکي نبودنم تو را در بر گرفت بداني که در آغوشم هستي
ﻗﺴﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﺗﻮ
ﮔﯿﺘﺎﺭ ﻫﻢ
ﺁﻏﻮﺷﻢ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺩﺳﺘﯽ
ﺑﺮﺍﯼ
ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻥ
ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ
ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯾﺖ ..؟!!

… ﮐﻨﺎﺭﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ

ﮐﻪ ﺗﺮﮐﻢ ﮐﻨﯽ ..؟!!

ﺷﺮﺍﺑﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻣﺴﺘﯽ ﺍﺵ ﺗﺎ ﺍﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻤﺎﻧﯽ…!!!

کاش غنچه گلی به سرخی لبانت پیدا می کردم تا بر آن بوسه می زدم.
این معمار
عاشق بود
والا
خشت کج و دیوار و ثریا
همه بهانه بودند و بس…
ﻭﻗﺘــ ـﮯ ﻫﻨـ ــ ـﻮﺯ ﺗـ ــﻮ ﻧﯿـ ـﺂﻣﺪﻩ ﺑـــ ـﻮﺩﮮ..

ﻋﺎﺷﻘـ ــﺂﻧــ ـﮧ ﻫﺎﮮ ﻫﺮﮐـ ـﺲ ﺭﺍ ﮐـﮧ

ﻣﮯ ﺧــ ـﻮﺍﻧﺪﻡ..

ﺑـــﮧ ﺳـ ـﺎﺩﮔﮯ ﺍﺵ ﻣﮯ ﺧﻨـــ ـﺪﯾﺪﻡ!!

ﺣﺎﻵ‌ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﺮﯾـــ ــﮧ ﻣﮯ ﮐﻨﻢ

ﻭ ﺑﺮﺁﯾـﺘــ ــ ــ ﻋــﺎﺷــﻘـ ــ ــﺂﻧــﮧ ﻣﮯ ﻧﻮﯾﺴــ ــ ــﻢ.!!!

کاش دلیل بیداری شبانه ام بودنت بود نه نبودنت…
می شود دوستت نداشت؟ !

لجم هم که بگیرد از دستـــــــــــــــــــت

نهایتـــــــــــــش این است که

دفتر چه ی خاطراتـــــــــــــــــــــــــــم

پر از فحش های عاشقانه می شود…

قدم نزن
این جا…
این شعر ها، آن قدر بارانی اند
که می ترسم تمام لحظه هایت خیس شوند…
عشق یعنی باور بودن یاردر سرازیکی سربالایی
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ …
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﮐﻔﺸﺎﯾﯿﻪ ﮐﻪ …
ﺍﮔﻪ ﺟﻔﺖ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ …
ﻫﺮ ﮐﺪﻭﻣﺸﻮﻥ …
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺷﯿﮏ ﺑﺎﺷﻨﺪ …
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﻧﻮ ﺑﺎﺷﻨﺪ
ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ …
ﻟﻨﮕﻪ ﺑﻪ ﻟﻨﮕﻪ ﺍﻧﺪ …
ﮐﺎﺵ …
ﺧﺪﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﺪ …
ﺟﻔﺖ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺭﻭ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﺪ …
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﻟﻨﮕﻪ ﺑﻪ ﻟﻨﮕﻪ ﺯﯾﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻘﻒ ﻫﺎ …
ﺑﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭ، ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺟﻔﺖ ﻧﺸﻮﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ
بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد,من تو را در قلبم دارم نه در دنیا…
نفست باران است دل من تشنه ی باریدن ابر دل بی چتر مرا مهمان کن!
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ
ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ
ﺷﺒﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ
ﻓﮑﺮﻫﺎﯼ ﺗﻮ !!
ﺳﺮﺩﻡ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻤﯽ ﺁﻭﺍﺯِ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﺨﻮﺍﻥ !
ﺑﻠﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﺷﺐِ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﺕ ﺍﺳﺖْ ﯾﻠﺪﺍ
ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﺎﻥ ﮐﻨﻢ
ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻡ
قهوه چشمان توست
تیره ، تلخ
اما آرامبخش و اعتیاد آور…
امدم امشب به ميخانه تمنايت كنم،
مى نميخواهم بياساقي تماشايت كنم،
بيقرارم ساقي ازميخانه بيرونم مكن،
كرده ام مي رابهانه تا تماشايت كنم.
چــه تجــارت ناشیانه ای بود …

آن همــه نازی ک من از تو خریدم …!!!

ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﺎﺩ ﺑﯿﺎﯾﺪ
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﻧﯿﺰ
ﻭ ﺗﻮ ﺑﯽﭼﺘﺮ
ﻣﻘﺎﺑﻠﻢ ﺭﺍﻩ ﺭﻭﯼ
ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪﯼ ﺁﺷﻮﺏ
ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
ﺭﻧﮓ ﭘﺎﯾﯿﺰ
ﺍﮔﺮ ﮐﻪ ﺗﻮ
ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺑﺮﮔﺎﻥ ﺯﺭﺩ ﻗﺪﻡ ﺯﻧﯽ
ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺷﺐ
ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻟﺤﻈﻪﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ
ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ
ﺑﻪ ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ﭼﺸﻢ ﮐﺎﻭﺵ ﻣﻦ
عاشقم اهل همین کوچه ی بن بست کناری
که تو از پنجره اش پا به قلب من دیوانه نهادی
تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟ عشق کجا ؟ طاقت آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی ، منِ دلداده به آهی
بنشستیم تو در قلب و منِ خسته به چاهی
گنه از کیست ؟ از آن پنجره باز ؟ از آن چشم گنه کار ؟
از آن خنده معصوم یا از آن لحظه ی دیدار ؟
ﺑﺎ ﭼﺮﺍﻍ ﻫﺎﻳﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ
ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼ
ﭼﻴﺰﯼ ﺑﮕﻮ
ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﺸﻮ ﺩﺭ ﺻﺪﺍﻳﺖ
ﺗﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﺷﻮﯼ
میتوانم دنیا را یک دستی فتح کنم
به شرطی که دست دیگرم را تو گرفته باشی . . .
شکوفه های صورتی فدای مهربونیات یه دل که بیشترندارم اونم فدای خنده هات*
دلم رمان عاشقانه میخــواهد که تــــــوآن پسرک بالا بلــند سینه ستبرش بـاشی و مــــن دختركي سر بـه هـوا کـه با تمام سر بـه هوا بودن هايش به راه آورد تـــــو و دلـــــت را …دلم برای یک بار هم که شده پایان خوش می‌خواهد …
ﺩﻭﺭﮮ . . .
ﻓﺎﺻﻠﻪ . . .
ﻣﻘﻴﺎﺱ و ﺟﻐﺮﺍﻓﻴﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ . . .

ﻋﺷﻖ ﻣﺒﺪﺃ ﺍﺳﺖ و ﻣﻘﺼﺪ . . .

آرزو داشتم قطره اشکی بودم که در کنار چشمت متولد میشدم ،بر روی گونه ات می غلطیدم و در کنار قلبت می مردم .
ﺗﻮﯾﯽ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﯿﺒﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ …
ﺁﺭﻩ
ﺑﺎ ﺧﻮﺩِﺗَﻢ …
ﺍﺯ ﺧُﺪﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ
ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻗﺸﻨﮕِﺖ ﺑِﺮﺳﯽ.
ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻢ َﻬﻤﯿﺸﻪ ﻟَﺒﺨﻨﺪ ﺭﻭ ﻟَﺒﺎﺕ ﺑﺎﺷﻪ….
میخواهم با تو و به یاد تو محو بشوم
من هستم
افق هم هست
تنها تو فانتزی من باش…
ديدمت يك شب به دريا زل زدي كاش درياي تو بودم دل به دريا ميزدي
آخــــر بـه چـه كـار ِِ مــــن می آينـــد ؛

آفتــــــــٰٰـاب

و

مـــــــــــــٰٰـاه

وقتــی تــــــــــــــو نـبــــــــاشــی. . . .

‧٠•◆●♦▶┃ℳ┃◀♦●◆•٠‧

کچل شدم!!
چیزی ندیدم…
چه شدآن دنیایی را که میگفتی خراب میکنی اگر یک تار مویم کم شود…!!؟؟
کاش باور میکردی همه زندگی من تویی
اونوقت مدام منو بابت دلتنگی هام به بقیه حواله نمی دادی…
مــــــــی دونــی؟!
از تمـــــــــــوم دنـیا
یــک نفــر هســـت
نـــمی خــواهــم برایـــم بمــیـــــــــــــــرد
مــــی خواهــم برایـــم زنــ ــدگـــی کنـــد …
مى خوام اتوبوس بسازم,اتودارم بوس ندارم بهم بوس ميدى بسازمش
یه وقتایی هست که دوست داری عشقت خواب باشه و خیلی حرفارو تو خواب بهش بگی
بگی که بدون اون میمیری
بگی که از بودنش خدارو ممنونی
بگی که تمام دنیای تو توی اون خلاصه شده
یا حتی آروم ببوسیش و خیالت راحت باشه که آرووووم خوابیده
وتا صبح بهش نگاه کنی و از دوست داشتنش لذت ببری..
ﻧﮕﻮﺑﺎﺭﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﯾﻤﻮ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻧﮕﻮ ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﻤﻮ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺍﺧﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﻟﯿﻞ ﻣﺤﮑﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﮕﻮ ﺑﺎﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﯾﻤﻮ ﺭﻓﺘﯿﻢ””
مرا دست کم مگیر
من قلبی دارم به وسعت دنیا
به اندازه ی دریا
با وجود تو
بودنت را از من نگیر زندگی من
هی تو…
تویی که حالا صدام می کنی شما!
یادته زیر گنبد کبود دوتا دوست بودن و کلی حسود؟
تقصیر همون حسودا بود که حالا یکی بود یکی نبود…
ﺑﺒﯿﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻦ ﺷﺪﯼ ﺍﻭﺝ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﺷﺪﯼ
ﺑﺖ ﻣﻨﯽ ﺷﮑﺴﺘﻤﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﺷﺪﯼ
ﺑﺒﯿﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻦ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﺪ
ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺳﺮﺍﺏ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ ﺁﺏ ﺷﺪ
ﺑﻪ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺳﻪ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺗﮑﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻦ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺗـﻮﯼ ﺯﻧﺪﮔـﯽ ﻫﺮﮐـﺲ ؛ ﺷﺒﻬﺎﯾـﯽ ﻫﺴـﺖ
ﮐـﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗـﺖ ﺻﺒـﺢ ﻧﻤﯿﺸـﻮﺩ !
امروز باورم شدکه تو خسته تر از آن بودی که بفهمی دوست داشتنم را. . .!!

از من که گذشت…اما…هرجا که هستی. . .

“خسته نباشی”

ز جنس کدام نور بودی ستاره من؟
که جسارت با تو بودن در من جنبید؟

و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم
و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی
و این شد
عاشقانه ی آرام “من” و تو”

ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ …
ﻣﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﻧﻮﻥ ﻭ ﭘﻨﯿﺮ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﯾﻢ، ﮔﺮﺩﻭ ﻧﺒﻮﺩ
– ﺍﻣﺎ ﺗﺮﻩ ﻭ ﺭﯾﺤﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ –
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ، ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ
– ﭼﺘﺮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺎ، ﻋﻤﺪﺍ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻣﯿﺮﻓﺖ –
ﺧﯿﺲ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺳﺮﻣﺎ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ، ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ
ﻣﻨﭻ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﺳﺨﺘﮕﯿﺮﺍﻧﻪ، ﺗﺤﺖ ﮏﯾ ﻗﺎﻧﻮﻥ
ﺑﺎﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻮﺱ ﻣﯿﺪﺍﺩ – ﻣﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻧﻔﻊ ﻣﯿﺒﺮﺩﯾﻢ –
ﻣﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﻻﮎ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻣﻦ ﻧﻘﺎﺵ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ ﺑﻮﺩﻡ
– ﺑﺎ ﮏﯾ ﻣﺎﮊﯾﮏ ﺻﻮﺭﺗﯽ –
ﻟﺒﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ، ﻏﺮﻕ ﺑﻮﺳﻪ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ
ﻣﺎ ﺣﺘﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ – ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺷﻮﻕ، ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ –
ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﺎﺯ ﻗﺼﻪ ﻫﺎﻣﺎﻥ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺑﻮﺩ
ﭼﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ
– ﻣﺎ ﺁﻏﻮﺷﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﻗﺼﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ –
ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ …
ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻤﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﻣﺠﻬﻮﻟﯽ ﻧﺒﻮﺩ، ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻣﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ، ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ
اندام هـ ـای تکـ ـراری واژه هـ ـا در ذهــ ـنم حرکات موزون دارند ومن…
درحوالی قلبـ ـم…
گرمـ ـای عـ ـشـ ـق را حـ ـس می کـ ـنم ای کاش این حــ ـس قشنگ،همــ ـیشه با مـن باشد.
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﺑـﯽ ﺧـﯿـﺎﻟَﺖ ﺷَﻮَﻡ
ﺧـُﺐ ﻟَﻌﻨَﺘـﯽ
ﺗُﻮ ﺑــﯽ ﺧـﯿـــــﺂﻝ ﺍﻭ ﺷُﻮ…
ﺩﻫﺎﻧﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻟﻢ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ …
ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺩﻫﺎﻥ ﭘﺮ ﻛﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ ..
ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﺑـــــﯽ ﺣﺲ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ
ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﭙﺮﺳﯽ ﺗــــــــــﻮﻣﺎﻝ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﯽ؟ !
ﻭ ﺍﻭﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻌﻄﻠﯽ ﺑﮕﻪ :
ﻓــــــــﻘﻂ ﻣـــــــــﺎﻝ ﺗــــــــــــــــــــﻮ
برای هزارمین بار ازم پرسید:
تاحالا شده من دلت رو بشکنم؟
منم برای هزارمین بار به دروغ گفتم:نه…هیچوقت…
تامبادا دلش بشکنه!
روی قبرم بنویسید پسری تنها بود

پسری اسیر دست غم و دردهابود

بنویسید دلش مثل اینه صاف بود عاشقی شكسته دل تو این دیار بی كس بود

بعد مرگم نمی خوام برای من گریه كنید

چشمای پر مهرتون رو واسه من خسته كنید

ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯾﻢ ﺩﺭﺍﺯ ﺷﻮﺩ ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺯﺩ. ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻤﻨﺎﯼ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﮔﺮﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ … !!!
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺗﻮ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﻗﺼﻪ ﺍﺯ ﺣﻨﺠﺮﻩ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻪ ﺑﻐﺾ

ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻟﺐ ﺣﻮﺽ
ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ!
ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎ!
ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺁﻭﺍﺯﻫﺎ! ﺣﺮﻑ ﺁﺧﺮ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ!
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺗﻮ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻨﻢ؟
ﺣﺮﻑ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻥ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎﺳﺖ

دستم درون دستهایت، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم، آرزو میکنم لحظه مرگم همین جا باشد،همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
یه سمبوسه بهت میدم
دو حرف اولش مال دشمنات بقیه اش مال تو
بوسه ابتكاريست براي وقتی كه احساس در كلام نميگنجد! ميبوسمت يه دنيا!
ایـن روزهــا
قــدم کــه مــی زنـم
مــنـحـرف مــی شــوم بــه ســمـتِ چــپ
درقــ♥ـلـبِ مـــن چــیــزی
ســنـگـیـنی مــی کــنـد مـــدام!
جــــای تــ♥ــو خـــوب اســت؟
ماه نهایت ستاره بود و
خورشید نهایت ماه
ومن نهایت عشق
دربی نهایت تو!
“خوشبختـی زندگی” از آن کسی است کہ زندگے را برای دیگران شیریــن کنه ،نه ” تلــخ کردن” زندگی دیگران برای شیرین کردن ز ندگـی خــود ..¤
سیــنـه ام آییـــنـه اســت !
بــــا غـــــباری از غــم !
تـــــو امّـــا ..
بــه لبــــخــندی ..
از ایــن آییـــنــه ..
بــِــــزُدای غـُـــــبــار …!
سبددعایم رابرداشتم وآنرابسوی خداگرفتم،اسمت رابامهرت داخل آن گذاشتم، سبد پرشد از صبوری، سلامتی،لبخند خداوگلهای بهاری…آن رابسويت ميفرستم، خانه ات را پرکن ازاين هدیه.
ﺧﺴﺘـــــــــــــــﻪ ﺷﺪﻡ !
ﺩﻟـــــﻢ ﺧﯿﻠـــﮯ ﮔﺮﻓﺘـــﮧ !
ﯾـﮧ ﺁﺭﺍﻣــﺶ ﻭﺍﻗﻌـــﮯ …
ﻭ ﯾـﮧ ﺧﻨـــــﺪﻩ ﺍﺯ ﺗَـﮧ ﺩِﻝ ﻣﯿﺨــــﻮﺍﺩ !
ﺁﺭﺍﻣﺸـــﮯ كـﮧ ﺑـَﻌﺪﺵْ ﻃﻮﻓـــﺎﻧﮯ ﺩَﺭ كـــﺎﺭ
ﻧـَﺒﺎﺷِـــﮧ …
دگر باید به ساحل پاگذارم،غمم راتوی ساحل جا گذارم،برای هرکه خواهان صفاهست دلم راعاشقانه وا گذارم
میانِ آدمـــک هایِ هـــــزار رنـــــگ…
دلباخته یک رنـــگی او شدم
افــسوس…
گذر زمان بیرنـــگش کرد
کمرنگ…
وکم رنگ تر…..
وآخـــ ـــــر
مــَــــــحـــــــــو
یه بووسه یه حقه عاشقونست برای وقتیکه کلمات
برای بیان احساسات عاجزاست…
چه نا برابر است ، جنگ ِ من و تو

قبول ندارم

به جنگ آمده ای و تیغ عشق آوردی

حساب نکردی که من

به جز تو

هیچ ندارم ؟

اغوش بعضیاعلم و زیرسوال میبره انقدارومت میکنه که هیچ مسکنی جاشونمیگیره
صدهزارجان باهم آمیختند،تاکه طرحی ازمن وتوریختند،ای که سنگی بردل من میزنی،چشم دل واکن که خودرانشکنی !؟
من تا با تو شدن از دست رفته ام . . .
اما زندگی شیرین می شود اگر تو فرهاد باشی
چه زیباست نوشتن، وقتی می دانی او می خواند
چه زیباست سرودن، وقتی می دانی او می شنود
و چه زیباست دیوانگی به خاطر او، وقتی می دانی او نمی بیند…
نگذار ديگران نام تو را بدانند. همين زلال بيكران چشمانت براى پچ پچ هزارساله ى آنان كافيست!
عطر تنت را در شیشه های رنگی کوچک می فروشند و قسم می خورند تازه از آنسوی آب ها آمده ای …
قرار نبود وقتی قهر می کنی اینگونه دلت را به دریا بزنی و بروی …
می دانی! برای این همه احساس عاشقانه ی من… سکوت… جواب قشنگی نیست… باور کن!
اگر مردی توقع دارد که همسرش در زندگی یک فرشته باشد،اول باید برای او یک بهشت فراهم کند…!
فقط يکبار گفتم :بيايم گفتي :نه
وديگر هيچ…..
قدیم ندیما گفتن : برای کسی بمیر که برات تب کنه
قدیمیا چه پر توقع بودن
من برات میمیرم ، خدا نکنه تو تب کنی
هيچگاه به”بی توبودن ها”عادت نخواهم كرد يابمان يا………!!! 
ياندارد”فقط بمان”
اگر عاشق شدی فقط یک نفر را دوست بدار،بخند ،گریه کن،قدم بردار، تنها برای یک نفر
یادته بهم گفتی توبه من نمیای؟؟باشه….”من”به”تو”نمیام ولی دمت گرم….توبه خودت بیا!!!!
ﺑِﻪ ﭼِﺸـــــــــــــــﻢ ﻫﺎﯾَتــــ ـ ﺑﮕــــــــﻮ  ﺍِﻧﺼــــــْـــﺎﻑْ ﻫَﻢ ﺧﻮبــــْـــ ﺍﺳتـــــ؛
ﺩﯾﮕَﺮ ﻃﺎﻗَتــــــ ﻧَﺪﺍﺭَﻡ !
ما آدم ها
موجودات عجیبی هستیم !
وقتی می گوییم تنهایم بگذار
یعنی بیش از همیشه
به وجودت احتیاج دارم. . .
آنروز که همدیگررایافتیم
یافتنمان هنرنبود،هنراینست که یکدیگرراگم نکنیم.
فکر نکن وقتی ازت دورم،یعنی فراموشت کردم …
نه !..
فقط دارم بهت فرصت میدم که دلت برام تنگ بشه …
وقتی خواستم گریه کنم گفتند بیهوده است…!
وقتی خواستم بخندم گفتند دیوانگی است…!
پس حال ک سکوت کرده ام می گویند یک عاشق است…!
پس خدایا زندگی بازیچه است؟؟؟!!
ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺴﺖ …. ﺷﺴﺘﻢ ﻭﻟﯽ ……!
ﮔﻔﺘﯽ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﯾﺪ ……. ﺩﯾﺪﻡ ﻭﻟﯽ …..!
ﮔﻔﺘﯽ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ ……. ﺭﻓﺘﻢ ﻭﻟﯽ …..!
ﺍﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﺧﯿﺲ ﻭ ﺷﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ …
ﻧﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﻡ ﺭﺍ …… ﻫﯿﭻ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ !!!!
ﻓﻘﺜﻂ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎ ﻃﻌﻨﻪ ﺍﯼ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻧﺪﯾﺪﻩ !!!!
رمــــــــضان مـــــــــــاه

خــــــُـــــــداســــــت و

“تــــــــــــــــُــــــــــــــو”

مـــــــــــــــــــــــــــــاه

مَنـــــــــــــــــــــــــی.

این گونه عادلانه نیست; چشمانت را زمین بگذار…
..
بیا دست خالی بجنگیم
وقتي دلم تنگه
(@-@) چشامو
(””-””) ميبندم
(?-?) فکر ميکنم
(*-*)(*-*) کنارمي
اسم مرا صدا کن….
دلتنگ صدای توام…
مرا صدا کن عشقم…
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻗﻠﺐ ﻣﻨﺴﺖ .. ﺧﺎﻧﮥ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﺍﻡ .. ﺑﯽ ﻏَﻞ ﻭ ﻏَﺶ .. ﺻﺎﻑ ﻭ
ﯾﮑﺮﻧﮓ ..
ﺑﻮﻕ ﻧﺰﻧﯿﺪ !!!
ﺗﺮﺩﺩ ﻭ ﺗﻌﻠﻞ ﺑﺎ ﺗﻈﺎﻫﺮ ، ﻣﻤﻨﻮﻉ ..
ﺩﺭﻭﻍ ﻍ ﻍ ﺑﺮ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﻦ ﻫﻢ ،ﻣﻤﻨﻮﻉ ..
ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ، ﺁﺷﻐﺎﻝ ﺑﺮﯾﺰﺩ …
اعتبار دوستى شما رو به پايان است لطفا براى شارژ مجدد يه بوس ارسال کنيد
معجزه یعنی ” تو ”

من چشم برنمیدارم ،

تو گم میشوی. . . .!

ﺩﻳﮕﺮ ﺩﻳﺮ ﺍﺳﺖ !
ﺧﻴﻠﯽ ﺩﻳﺮ !
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻳﺎﺩﺕ ﺑﻴﺎﻓﺘﺪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ …
ﺩﻳﮕﺮ ﺩﻳﺮ ﺍﺳﺖ !
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ
ﺩﻳﮕﺮ ﺩﻳﺮ ﺍﺳﺖ !
ﻭ ﺩﻳﺮ ﻳﻌﻨﯽ ﺣﺎﻻ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﻳﺖ
… ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺣﻀﻮﺭﺕ
ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ …
ﺩﻳﺮ ﻳﻌﻨﯽ ﺣﺎﻻ
ﻛﻪ ﺁﺭﺍﻣﻢ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﺩﻳﺮ ﺁﻣﺪﯼ ﺑﺎﻧﻮ !…
.
.
 ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﻣﺮﺟﻊ ﺍﻋﻠﻢ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ 
ﻧﺎﻣﺶ ﻫﺴﺖ
 ﻟﺐ ﺗﻮ ﻓﻄﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺸﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ !
من برای سال ها می نویسم
سالها بعد که چشمان تو عاشق میشوند
افسوس که قصه ی مادر بزرگ درست بود
همیشه یکی بود یکی نبود
این که عاشق کسی باشی یعنی هیچ
این که یکی عاشقت باشه یه چیزی
اما این که عاشق کسی باشی که عاشقته یعنی همه چیز
یعنی باقی دنیا هیچ . . .
میترسم چنان عاشق شوم قلبم تمام شود…..
قبل از اینکه عاشقم شوی مرا خوب خوب نگاه کن ، مبادا چیزی از قلم بیفتد که بعدها به چشمت بیاید !✔
اگه مَردی … ؟!!
مَرد بمون … اگه نیستی … نامَردی نکن … !!

اگه تنهایی … ؟!!
تنها بمون … اگه نیستی … تنهاش نذار … !!

اگه نجیبی … ؟!!
نجابت کُن … اگه نیستی … هرزگی نکن … !!

اگه عاشقی … ؟!!
عاشق بمون … اگه نیستی … حُرمتِ عشقو نَشکَن

.

ساده میگویم…
دلم یک خوب می خواهد نه یک عالیه عالی نه اینکه بهترین باشد دلم یک خوب می خواهد…
اومدی و با چشمات دلم رو کردی قارت ,دیگه برام نمونده ی خواب راحت.
منو ببر با حرفات تا مرز بی نهایت به قصه های خوب تو کردم عادت.
برای مادرت یک کاری بکن فردا نه…
چند ساعت بعد هم نه…
چند ثانبه دیگر هم نه……
همین الان……برای مادرت یک کاری بکن
اگر زنده است دستش را
اگر به آسمان رفته است …قبرش را….
اگر پیشت نیست …یادش را….
اگر قهری…چهره اش را….
اگر آشتی هستی پایش را…
ببوس…….:-*:-*:-*
ميترسم از تو براى خود بتى بسازم….
…….محبتت را گران بفروش ک از تو بحراسم!….
وقتی که دل دستهایم تنگ میشود برای انگشتان کوچکت آنها را میگذارم برابر خورشید تا با ترکیبی از کسوف و گرما دوریت را معنا کنم
نمیدونم چیه…فقط میدونم حالم خوب نیست،حالم خرابه،انگار یه بغض نشکسته داره قلبمو پاره میکنه….غریب افتادم تو این دنیا…انگار هیشکی جز تو! جز من! انگار…! ای بابا اینکه دوست دارم کافیه….اره کافیه!
عشق یعنی لحظه ای ک بیشتر از هرچیز دیگه ب اون نیاز داری تنهات بذاره… ولی وقتی باز برگشت نتونی پسش بزنی،، آره، عشق یعنی ی نیاز همیشگی، ی احساس بدون تاریخ مصرف….
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺷﻦ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻧﺒﺎﺷﻪ
ﺍﻧﮕﺎﺭﯼ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﯿﺴﺖ …
وقتے میفهمے عاشق شدے . . .
که دوست ندارے بخوابے . . .

چون واقعیت شیرین تر از رؤیاهات شده . .

گفتند فراموشش کن ارامش میابی ، ارامش یافتم اما… قبرم کمی تنگ است
ﺑﺮ ﻣﺰﺍﺭ ﺳﻨﮕﻲ ﺭﻭﻳﺎﻱ ﻧﺎﻓﺮﺟﺎﻡ
ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ
ﺁﻩ ﺩﺭ ﺳﻴﻨﻪ
ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻭ ﭘﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﻱ
ﻣﻲ ﺷﻤﺎﺭﻡ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﻱ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﺍ
ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ
– ﭘﻲ ﺩﺭ ﭘﻲ
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻫﺎﻱ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺁﻭﺭ
ﺍﺷﻜﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﻥ ، ﺁﻫﻲ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﻣﻲ ﺍﻓﺮﻭﺯﻡ .
ﺍﺯ ﭼﻪ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻱ ﻋﻤﺮ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺍﺭ ﺷﻮﻡ ﻭ ﻧﺎﻫﻤﻮﺍﺭ؟
تمام دنیادرآغوشت خلاصه شده است… کودکانه پناه میبرم به خلاصه ی دنیا
ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺠﺴﻢ ﮐﺮﺩﻡ
ﺑﻌﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺗﺒﺴﻢ ﮐﺮﺩﻡ
ﺁﺷﻨﺎ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮﻡ
ﭼﻮﻥ ﺗﻮﺭﺍﭘﺸﺖ ﻫﻤﯿﻦ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻡ
چشمانت را ببند …
تو که آیینه ام میشوی ، خود را برتر از هستی ام میبینم …
اعتراف میکنم نوشتن زیباترین کاردنیاست، وزیباترازآن چشم توست که آنرا میخواند. نوشتن یعنی نگاه کردن درچشم کسلنی که دوستشان داریم. ومن برای تومینویسم؛ برای ماندن درلحظه های ناب تو…
کاش بدانی کہ روشنترین ستاره بخت منی ، پس بتاب و دنیای مرا روشن کن.
من واسه ایـنکـه
این انـگـشتـا دیـگـه نلـرزن
خیلی زحمت کـشـیدم ….
دیـگـه بـرنـگـرد . . .
گاهی وقتها خاطرات به سراغت می آیند
حتی درخواب
برموهایت دست می کشند
بیدارت میکنند
روشن و واضح روبرویت حرکت می کنند
وتو مرورمی کنی تمام آن روز را
گاهی لبخند گاهی اشک نصیبت می شود
گاهی آرزو می کنی آن روزها برگردند
گاهی خدارا شکر میکنی که دیگر آن روزها رفته اند
گاهی برایت فقط آه وای کاش باقی می ماند
وگاهی کسی که آن خاطره را برایت رقم زده رادرکنارت می بینی
خداراشکرمیکنی
درآغوشت میگیری
وباحس آغوش او خاطراتت را دوباره مرورمی کنی
واینگونه زندگی به رویت لبخند می زند
هيچ رقيبى ندارم / جزآيينه / که هر روز تو را نگاه ميکند / او را هم شکست خواهم داد
ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ …..
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﻡ
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻫﯿﭻ ﺩﺳﺘﯽ ﻧﺒﺎﺷﻢ
ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ …..
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﺧﯿﺰﻡ
ﻣﻦ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ …..
ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﻫﮕﺬﺭﻧﺪ ﻫﻤﻪ
لا به لای ساز نفسهایت ، پنهان می شوم
اشک می شوم ! تا بمانم … تا نرانی مرا …!
من ” آه ” می کشم و تو ” انگ ” می زنی!
و این غم انگیز ترین ” آهنگ ” دنیاست…!
می خوام اونقــــــــــــــدر خودخواهانه بغـــــلت کـنــم؛
کــه جای ضـــــــربان قلبــــــــم روی تنت بمونه .
همانندپلی بودم برای عبورت،به فکرتخریب من نباش،رسیدی دست تکان بده،من خودم فرومی ریزم…
ﺍﯾﻨﺠﺎ… ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺷﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﯿﺴﺖ…
ﺯﻧﺪﮔﯽ… ﺁﺩﻡ ﻫﺎ… ﻗﻠﺐ ﻫﺎ…
ﯾﺎ ﯾﮑﯽ ﺑﯽ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ…
ﯾﺎ ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺩﻝ…
ﯾﮑﯽ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ…
ﺑﯽ ﺗﻮ… ﺩﻝ ﺗﻮﯼ ﺩﻟﺵ
ﻧﯿﺴﺖ
می گن بد ترین درد دنیا دندون درده
ولی اشتباه میگن…….
بدترین درد اینکه با تمام وجودت عاشق کسی باشی ولی ندونی، یکبار فقط یکبار در روز به یاد تو می افته یا نه.
و من چه عاشــــقانه می پرستم تمام آن لحظه هایی را که به نـــــــام میخوانمـت !و تو با جانـم گفتن هایت مرا بیــــخود کنی از خـــودم✔
هى غريبه !
قيافت خيلى اشناست
من و تو قبلا جايى همديگرو نديديم ؟
اهان ….
يادم اومد !
يه روزايى ،يه خاطره هايى ،باهم داشتيم
يادمه اون موقع دم از عشق ميزدى
هى …
انقد مات نگام نکن
عشقت حسوديش ميشه !
دستات ارزونى خودت …
راستى قبل رفتنت :ديگه هيچ حسى بهت ندارم
ديگه وقتى ديدمت دلم نلرزيد …
گفتی میخواستم بهانه داشته باشیم برای ارتباط. گفتم :رابطه بهانه نمیخواهم علاقه میخواهد. از علاقه ام گذشتم تو را به علاقه ات سپردم.

ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺑﺨﺸﯿﺪ ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺭﻓﺘﻨﺸﻮﻥ … ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻏﺎﺷﻮﻭﻭﻥ …
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺬﺍﺷﺘﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺑﺨﺸﯿﺪﺷﻮﻥ …
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻋﺼﺮﺍﯼ ﺟﻤﻌﻪ …
اینجا همه خوبند ،

خیالت راحت !

مـــــن مانده ام و چـــهارتا هم صحبت ،

این گوشه نشسته ایم و دلتـــنگ تـــوایم

مــــن ،

عشـــق ،

عقربه های ساعت،

خـــــــــدا…

ﺳﺮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺑﯽ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﻦ …
ﺑﺮ ﺗﻦ ﮐﻦ ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﻓﺘﯽ
دوســـت دارم این رو نوک پنجـــــه بلند شدن های تو را
و بوســــیدن لب هایتـــــــ را
همان لحظه هایی که تو یک عالمه زن می شی
و مــَـــــن یک عالمه مــَــــرد !!
میل دریا گر کنی من دیده را دریا کنم.میل صحرا گر کنی من سینه را صحراکنم.ناامیدم گرکنی .میمیرم اما بازهم در همان حالت دعایت میکنم.
اینقدر از هرزه ها دوستت دارم شنیدی
که عاشقانه های من برایت گزافه ای بیش نبود. . .
“تمنا”
دارم ازآسمان که اگر حتی قطره ای از خوشبختی بارید برای تو باشد!
هیزم نبودم ولی سوختم در زمستان نبودنت…
كاش بودي تا من چيزي براي از دست دادن، داشتم.
از پیراهن ن
از خون و اکسیژن ب من نزدیکتر باش
ﻧﮕﺎﻩَﺕ
ﮐﻪ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﻗﻨﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ
سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند
ﺑﻐﺾ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﺑﺸﮑﻨﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻟﺘﻤﺎﺳﻪ
مــَــردی کــه بغــلـــش محـــل آرامـــش “یــکــــــی” نبـــاشـــه مــَــرد نیـــس …
(“ق”♥”ل”♥”ب”♥”م”)
(“فدای تو”)
مرده وزنده است به یادتو
همه روفراموش میکنه جز تو
لهجه ات نه شمالی است نه جنوبی اما وقتی حرف میزنی
باد از شمال میوزد و پرندگان از جنوب باز میگردند
هنگامی که اغوشت برایم گرم نیس; دراغوشت اتش میگیرم اما باز نمیدانم چرا اغوشت همچنان سرد می ماند
تقدیم به توکه حتی نگاه سردت رابه آغوش گرم شقایق هانخواهم داد.
چه ناگهانی…
نگاهت را به نگاهم تعارف کردی!
وناگهان…
عاشقت شدم..
عشق یعنی دچار*
پس بی خیالش باش داش

عشق

عاشق یعنی دچارشدن پس کلآ بی خیااال

عاشق یعنی دچارشدن پس کلا بی خیااااالش

همیشه ماندگار من!
همه میخواهند تو از “سرم” بیفتی..
غافل از اینکه من تو را در “دلم” پنهان کنم
فرقی نمیکند اول من آمدم یا تو!
مهم اینه که کی تا آخرش می مونه..
ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣـے ﺷﻮﺩ ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﻮﺵ ﻣـے ﺁﻳﺪ . . .

ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ ﺧـــــــﺪﺍ ﺗـــــــﻮ ﺭا ﺷﺐ ﺁﻓﺮﻳﺪه . . .

ﺍﺯ ﻣﺎ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺖ !
ﺍﻣﺎ .…
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺕ “ﻫﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ” ﺩﺍﺷﺘﯽ
، ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺑﺘﺪﺍ … ﺳﻼﻣﯽ ﻧﮑﻦ ؛
ﻟﻄﻔﺎً !!! …
ﮔﺎﻩ ﮐﻮﭼﮑﻢ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ…
ﻧﻪ ﮐﻮﭼﮑﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺑﺰﺭﮒ؛ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺘﻲ ﮐﻪ ﺩﻭﺭ ﻣﻲ ﺷﻮﻱ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﮏ
به کسی که عاشق توست
بگو
هرروز،
تورا
با زیبا ترین تعابیرجهان
بیدارت کند،
من این جا
هرشب
تورا بازیبا ترین تعابیر جهان
به خواب میسپارم…
کاش بودی…
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺶ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﺴﺖ . . .
ﺗﻤﺎﻡ ﻓﮑﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺯﺧﻢ ﻧﺸﻮﺩ ….
كاهى وقتا مجبورم احمق باشم
روى كاغذ مينويسم دست هاى تو…..
و روى ان دست ميكشم….
ﺩﯾﮕﺮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﻧﻤﯿﻨﻮﯾﺴﻢ … ﺍﮔﺮ
ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺹ
ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭼﻮﻥ ﮐﺴﯽ ﺍﺭﺯﺵ
ﺧﺎﺹ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ !
\”ساده\” که باشی
زود \”حل\” میشوی
میروند سر وقت \”مساله\” بعدی✔
وقتی که صدف ها رابه ارمغان تو عاشقانه می چیدم دریا پر از مهتاب بود و گرمی دستانت را میان خلوت ساحل یافتم
لعنت به همه راههایی که عرضه ندارند تو را به من برسانند!!! من حواس فاصله ها را پرت می کنم تو فقط بیا
همش برای sooq sooq sooq تو میفرستم ،به شرطی که گوشیت رو بر عکس بگیری .
ﺑﻐﺾ ﻧﮑﻦ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ!
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻘﻂ
ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ!!!
پرسیدند : دوستش داری ؟؟
گفتم : دنیای من است !
گفتند : دوستت دارد ؟؟
گفتم : تنها سوال من است !!!
گاهی یاد کن مرامن همانم که اگرساعتی ، بی خبر بودی از حالم آسمان را به زمین می دوختی …..!
عاشق اسمم می شوم
وقتی
تو صدایم می کنی!
ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺷﺪﻩ … ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﯽ
ﺧﻮﺭﯾﻢ !……..
ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ !!!
با من چه کردي ک هر رماني ميخانم خودم را ميگذارم جاي معشوق آن ودرروياي خود خودم را ميبينم با کسي ک مرا ازمحبت لبريز ميکند..
–Share Via GO SMS
کاش دستتانم توان این را داشت
.
.
.
.
.
.
.
که بهتوانم دیوارهای زندگی را خراب کنه و من به آغوش گرمت می رسیدم
لبخند که می زنی
از پس رنج ها
چنان شیفته ام می کنی
که بهار را با مهربانی ات تاخت می زنم
و باز هم پیروزم !
ﺁﺩﻣـــــﻬﺎ
ﻣﺜـــﻞ ﻣـــﻮﺑـــﺎﻳﻞ ﻫﺎ
low battery ﻧــــﺪﺍﺭﻧﺪ
ﺍﮐﺜــــﺮﺍ ﺑـــﺪﻭﻥ ﺍﺧـــﻄﺎﺭ ﻗﺒﻠـــﻲ
ﻭﺧـــــﻴﻠﻲ ﻧــــــﺎﮔـــــﻪــﺎﻧﻲ
ﺗـــﻤـــﺎﻡ ﻣﻴـــﺸـــﻮﻧـــــﺪ
من یک فردم ؛ زوجم تو باش !…..
لبخندتوتمام تعادل شهررابهم میریزد
توبخند ،من شهررا از اول میسازم
اگرزمانی متوجه شدی کسی به تونیازدارد،نازت رابانیازش معامله نکن …!؟
برایت بهترینها را آرزو دارم! چون بهترینها را بمن هدیه دادی… عشقت را…
انگشتت فقط جای يک حلقه دارد …
دلت را …
دست به دست ميکنی برای چه ؟؟؟ !!!
دقیق نمیدانم رد پایت را در دلم که بگیری به کدامین بهانه اطلسی میرسی فقط این را میدانم که آن بهانه آنقدر قیمتیست که مدت هاست چشمانم به قلبم حسادت میکندبیا که ترنم نگاهم تجسم حضورت را می طلبد!…
اصـטּ دختر بایـــد تو زمستــــوטּ که میـخــواد بره بیروטּ لباس گــرم نپوشـــه !!!
که سردش بشــه و پسره کــتـشو بــده بهش …
دخــتره بگه پس خودتــ چــے ؟
بگه بپــوش عزیزم بوے عطرتو بگیره لباســم…
عشق يعني بعدازيه دعواي مفصل ازروي لجبازي گوشي روبذاري روي سايلنت وبري زيرپتو بعدهرچنددقيقه يه بار يواشکي گوشه پتو روکناربزني و زل بزني به سقف تاببيني نوري ازگوشي افتاده روي سقف يانه؟؟؟!!!
همیشه انتظار داشتم من را بفهمی و این برای من یک رویا بود
بیشتری از یه آرزو!
فرا تر از یه خواستنی!
عشق تو توو خون منه، یه عشق ناگسستنی!
صدای بالهایت می آید
پری برای بالیدن
بالی برای رسیدن
پــــرواز کــــن
بـر باغ بی پـــــــــرندهء چشمانم
بـــــر بـــام احساس دریـــائیـم
پـر بـزن
در آغــــــوش آرام ارغوانی
در سینهء نــــم خوردهء بـارانی
گـــــذر کـــن
ازعاج عطرآگین ستاره گان
از سپید یـال ِ خندان مهتاب
همبال شو با من
تا هفت شهر افسانه ای عشق
تا سر زمین هســتی و مسـتی
با من باش
تا فصل میوهء صنوبرها
تا زمزمهء دعای بارانها
پر بزن ، پرواز کن با من …
مــــدت هاست . . . .؛


بی آنــکه بـــــاشی. . . .


با تو زنــــــــدگی کرده ام. . . .


تلـــــخ تـــر از ایــن. . . .؟

من و تــــــــو

برای رسیدن به هم

هیچ چیز کم نداریم به غیر از یک معجزه

عشق یعنی خودت امتحانش کردی امتحانشو افتضاح پس داد
اینارو همشو می دونی ولی بازم
دوسش داری …
عاشقشی…
میمیری واسش…
ﻣﻦ
ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﺗﻮ
ﺩﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﻢ
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺧﺪﺍ !
گاهی یک نگاه انقدر مهربان است,که چشمانت هرگز رهایش نمیکند,گاهی یک عشق انقدر ماندگار است که زمان هیچ وقت حریفش نمیشود,وگاهی تو انقدر عزیزی که قلبم هیچ گاه تو رافراموش نمیکند]
دوست دارم یه بار موهاتو ببافم یه چند تارش بریزه بگم اینارو میبینی؟؟؟
بگی آره!!
منم بگم با همه دنیا عوضش نمیکنم.
طعم بووسه های مرا می دهد تمام تنت
حالا میخواهی بروی؟
برو….
این روزها که از همه سایه ها و آدمهای رنگی دلم به درد آمده است تنها به پنجره ای که عطر آرامش تو را می پراکند چشم دوخته ام
عاشقـــانه هایـــم
تمــــامی ندارنــد!
وقتـــی تــــو
بهتـــریــن
“اتفــــاق”
زندگـــی ام هستـــی….
ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﺮﺯﻩ ﺧﻄﺎﺏ ﮐﺮﺩﻡ …
ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺷﺪﻱ …
ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﻴﺎﻩ ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ ﺑﺮ ﺧﻮﺭﺩﺣﺮﻓﻢ …
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﺎ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺩﻳﺪﻧﺖ …
ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﭘﻬﻦ ﮐﺮﺩﻱ …
ﻫﻤﺎﻥ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﻴﺎﻫﺖ …
ﺩﺭﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ …
ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺳﯿﺪﻡ ، ﺍﻣﺎ . . .
ﺍﺷﮏ ﻧﻤﯽ ﺭﯾﺰﻡ ، ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻡ ﭘﺸﺖ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
از خدا خواستمت..نه از خودت..
اگه یه روزی ترو ازم بگیره هیچی نمیتونم بگم
چون خودش ترو داد و خودشم گرفته..

اگه یه روزی نشه که دیگه باتو باشم ..
میام اینجا فقط مینویسم:
خدا نخواست ما باهم باشیم…

ولی بدون اون روز روز
مرگ عشق منه

دوست دارم توشبهای تنهاییت برات ستاره باشم وتاصبح برات چشمک بزنم ولی به شرطی که صبح شد خورشید دراومدمنو فراموش نکنی
ﺑَﺪﺗﺮﯾـــﻦ ﺩَﺭﺩ ،
ﻣُــﺮﺩَﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﻝ ﺑَــﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﮐﺴﯿــﻪ ﮐﻪ
ﺳﻬﻢ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘـــ
وقتی تو حرفهایم را نمیخوانی چه تفاوتی دارد که حرف دلم را بنویسم یا از دفتر بغل دستی ام کپی کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قـبـــل تــر ها..!

وقتـــی هنــــوز تـــو نیــامده بــــودی…

عاشقـــانـــه های هــرکــس را کـه

می خـــواندم…

بـــه ســادگی اش می خنــــدیدم!

حالآ خـــودم گریــــه می کنم

و برایـــت عــاشــقـــــانــہ می نویســــــم

دل ماكه خرابت بوده و هست.اسير روي ماهت بوده و هست.اگر با ما كني تلخي چه باک است.كه اين دل خاك پايت بوده و هست.
گفتی: بیا جایمان را عوض کنیم…
دلت لک زده بودکسی دوستت داشته باشد…
حالابیاجایمان را عوض کنیم…
دلم لک زده کسی نتواندفراموشم کند…
دیشب فرشته ای فرستادم تا از تو مواظبت کند…اماوقتی رسید تو خواب بودی*زود برگشت و گفت هیچ فرشته ای نمیتواند مواظب فرشته ای دیگر باشد
دلم قصه ای عاشقانه میخواهد که

تا آخرش پای هیچ نفرسومی به میان نیاید…

ﮐﻔﺸﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﺪﻩ … ﭘﺎ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﻣﯿﺮﻭﻡ
ﺗﺎﺩﺭ ﺣﺮﯾﻢ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺗﺎﻭﻟﻬﺎﯼ ﭘﺎﯾﻢ
ﻋﺒﺮﺕ ﺑﮕﯿﺮﻡ …..
ﻣﻦ ﮐﺠﺎ؟؟؟
ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﺠﺎ !!!!
همه ی دردم این است :

یـک نـفـر در زنـدگی مـن هـست… کـه نیـسـت

عاشقی مست پیش می آید
کوزه بر دست پیش می آید
عاشقی جرم نیست ای مردم
اتفاق است،پیش می آید…
محبت چشمه ايست از جنس نور/هم ارادت هم سلام از راه دور
درد دارد…
وقتی بفهمی برای عشقت کم هستی!!!
پشت دریا شهری است ﮐﻪ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ ، ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﻫﺴﺖ ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﻓﮑﺮ ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺎﺭ ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ، ﻋﺰﯾﺰ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺗﻮ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﺵ ﺑﺎﺵ .
لـعنتي ضـربـه ات کـاري بـود
خـيـلي هـم کـاري …
ديـوار دلـم
فـــرو ريـخـت ..!!
عاشق گلی هستیم که سالها در جستجوی او گشته ام،
با چشمهای خیس به او رسیدم
او را از شاخه اش نچیدم تا خشک نشود، مثل قلب من پر پر و شکسته نشود.
در همانجا برایش مردم و گفتم همانجا خاکم کنید،
تا وقتیکه مردم با نام او رهسپارم کنید
این روزهادنیاخیلی بی ارزش شده، به گوش باش کسی بهت نگه دنیای منی.
مثل كودكيهاي پاپتي ام، كه زل زده است به ويترين اسباب بازي فروشيها، پولم نميرسد دوستت داشته باشم.
دست انداز عشق تو
شاه فنر قلبم را شکست.
یه روزاینقدعاشقم میشی…اینقدواسم گریه میکنی..که دیگه خیلی دیره…اون روزهمون روزیه که میفهمی من ازبس درفراق ونامردی توگریستم مردم..اون روز روزخاک سپاری من است در…دیارعاشقان…اون روزنزدیکست بیا به دیدنم….مهربان ترینم..
ﺑـــﺮﮒ ﭘـــﺎﯾﯿــﺰﯼ
ﺭﺍﻫـﯽ ﻧـﺪﺍﺭﺩ ﺟـــﺰ ﺳُــــــــﻘﻮﻁ ….
ﻭﻗـﺘﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧـﺪ
ﺩﺭﺧﺘـــــــــــ …
ﻋِﺸــﻖِ ﺑَـــﺮﮒ ﺗـــــﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩِﻝ ﺩﺍﺭﺩ !….
ناز نیستی اما ناناز منی. به فکرم نیستی اما رویای منی. حرفات تلخ اما عسل منی. با من نیستی اما نفس منی. دوستم نداری اما عشق منی
چه با قاطعیت حکم میدهی که “حواست رو جمع کن”
و من میمانم که چطور جمعش کنم وقتی تمامش پیش توست !
۲۰ بار دیدمت . ۱۹ بار بهت خندیدم .۱۸ بار به من اخم کردی . ۱۷ بار از دستم خسته شدی . ولی ۱۶ بار دیگه سعی کردم و ۱۵ جمله عاشقانه را ۱۴ بار به ۱۳ زبون و ۱۲ لهجه و ۱۱ روز و ۱۰ بار به کمک ۹ نفر به تو گفتم. اما تو ۸ بار قهر کردی . ۷ بار روتو از من برگردوندی و من ۶ بار برات مردم . ۵ بار قربونت رفتم و ۴ بار نازتوکشیدم . تا ۳ بار ناز کردی و ۲ بار خندیدی و جونمو به لب رسوندی وهنوز ۱ بارهم نگفتی دوستم داری.
محکومی به حمل همیشگی گرم ترین سلاح کشنده جهان
.
.
.
چشمانت
با اینکه میدونم دیگه هیچوقت نمیتونم ببینمش و هرگز مال من نمیشه، اما همیشه حسش میکنم. هیچ لحظه ای نیست که به یادش نباشم. وقتی رفت من دیوونه شدم، ۲۲ روز تو آسایشگاه روانی بستری شدم.. آره من دیوونه شدم اما دیوونه ی عشقم. تا ابد عاشقشم
ﮔـﺎﻫـﯽ اوﻗـﺎت آدﻣـ ﻧﯿـ ـﺎز دارَد در آﻏـﻮﺷـ ِ ﻣـَﺮدی ﻏـَﺮق ﺷـﻮد ، ﻣـَﺮدی ﮐـﻪ اﮔـﺮ ﮐﺴـﯽ اذﯾـﺖ ﮐـﺮد ﻗـﻮل دﻫـﺪ ﻫﻤﯿﺸـﺎن را ﻣﯽ زَﻧـَﺪ ﻣـﺮدی ﮐـﻪ ﺗـَﻪ رﯾـﺶ داﺷﺘـﻪ ﺑـﺎﺷـﺪ و ﻟﺒﺨﻨـﺪش ﻓﻘـﻂ و ﻓﻘـﻂ ﺑـﺮای ﺗـﻮ ﺑﺎﺷـﺪ ﻣـﺮدی ﮐـﻪ ﺳﺎﻋﺘـ ﻫﺎ در آﻏـﻮﺷـَﺶ ﻟـَﻤـ دَﻫـﯽ ﺑـﺪون ِ اﯾﻨـﮑﻪ ﺑـﺮوَد ﺳـَﺮ ِ اﺻـﻞ ِ ﻣﻄﻠـَﺐ ﻣـﺮدی ﮐـﻪ ﮔـﺮﯾـﻪ ﻫﺎﯾـﺖ را ﮔـﻮش ﮐﻨـﺪ و دَر ﺧـﻮد ﺣـَﻞ ﮐﻨـﺪ ﻣـﺮدی ﮐـﻪ ﻓﻘـﻂ ﯾـﮏ ﺳـﺮ و ﮔـﺮدن ﺑﻠﻨـﺪ ﺗـَﺮ ﺑـﺎﺷـﺪ ﻣـﺮدی ﮐـﻪ ﺗـﻮرا ﺑـﺎ دﻧﯿـﺎ ﻋـﻮض ﻧﮑﻨـﺪ ﺣﺘـﯽ اﮔـﺮ زﺷـﺖ ﺗـﺮﯾﻦ آدﻣـ ِ روی ِ زﻣﯿـ ن ﺑـﻮدی ! ﻣـﺮدی ﮐـﻪ ﻣـَـــــــﺮد ﺑـﺎﺷـَﺪ . . . ﻫﻤﯿـ ن
وقتی چشم به دیدن کسی عادت میکنه.میشه چشم روبست.اماوقتی گوش به صدای کسی عادت میکنه میشه نشنید.اماوقتی دل به کسی عادت کنه…….توبگو?
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺶ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ
ﺩﻟﺖ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ …
من از توضیح دادن متنفرم..
میشه از نگاهم بخونی که دوستت دارم
دیوارها هم عاشق میشوند…!
یادگاری ننویسید اگر قصد برگشتن ندارید…!
من از اعدام نمی ترسم
نه از “چوبش”نه از ” دارش”
من از پایان بی دیدار میترسم…
عاشق…عاشق
عاشق اون بالا سری…
اون ک ب
فقط با ما پرید و هرزگی نکرد…
واسه منی ک بندگی نکرد….
یاد دارم سالها پیش کسی ک گناه
میکرد داغ بر پیشانیش میگذاشتند..
عشق تو مگر گناه کبیره بود ک
داغش را بر دلم گذاشتی??
عـصـرهـا دلــــــم هـوایِ قـدم زدن بـا تـو را مـی کـنـد..
تــــو کـه نـیـسـتـی.
بـا دلـــــم قـدم مـی زنـم..
مـثـلِ تــو مـهـربـان اسـت… بـرایـم حـرفـهـایِ عـاشـقـانـه مـی زنـد..
مـــنـو بـه آنـجـا مـی بـرد کـه بـا تـو مـی رفـتـم..
مــی دانــی کـــجــا؟
در آغــــوشـَــت مـَــــرا غـَـرق مـی کـنـد..
درسـت مـثـلِ تــــــــــــــــو…..
روى فرش دل من جوهرى ازعشق توريخت آمدم پاك كنم عشق تورا،بدترشذ!!!
ﻫــﯿـــﺲ !
ﻣﯿﺨـــﻮﺍﻫــﻢ ﺑــﺸﻨـــﻮﻡ ﻋـﺎﺷــﻘـــﺎﻧــﻪ ﻫـــﺎﯾـــﺶ ﺭﺍ
ﻛــﻪ ﺩﺭ ﮔــﻮﺷــﺶ ﺯﻣــﺰﻣــﻪ ﻣﯿـﻜــﻨــﺪ
ﻭ ﺑــﻪ ﯾــﺎﺩ ﺑﯿـــﺎﻭﺭﻡ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﻛـــﻪ
ﻫـــﻤﯿــﻦ ﻫـــﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔــﻮﺷــﻢ ﺯﻣـــﺰﻣـــﻪ ﻣﯿــﮑــﺮﺩ …
نيست در اين گفته ى من سوسه ايي//گر تو به من قرض دهى بوسه اي
بوسه اي ديگر سر ان مينهم//لحظه اي ديگر به تو پس ميدهم
آخر به چه كار من می آيند
آفتاب و ماه
وقتی تو نباشی.
بشکن مرا….
باید که بشکند
اصلا همیشه عشق میاید ….که بشکند
یک روز هم در میان دل و خرد
قلب شبیه سنگ تو …..شاید که بشکند
ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻧﺸـــﺎ …
ﺗـــﺎﺑﺴﺘﺎﻧـــ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧـــﻪ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﯾﺪ؟؟
ﺑــــــﻪ ﻧـــﺎﻡ ﺧـــــــــﺪﺍ
ﺑــــﯽ ﺍﻭ …
ﺻﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺍﯾﻦ ﺟﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ !!! ﻧﺰﻥ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ !!!
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺟﻨﺒﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺩﻣﺎﺭ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ …
اشک رادوست دارم چون گره دل است،دل رادوست دارم چون محبت به من آموخته،محبت رادوست دارم چون فصل غم ست،غم رادوست دارم چون اشک دل ست.
اگر کسی یا جایی را دوست داشته باشید، آنها را زیبا هم خواهید یافت.زیرا “حس زیبا دیدن” همان عشق است
فرقی نمی کند، زمستان باشد یاپاییز هروقت….
غنچه روی لبانت گل کند،بـ ـهار من است.
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘـﮯِ ﺧﺎﻟﻖِ

ﺑـــــــــــﺎ ﺭ ا ن . . .

ﻣﺮﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺗﺮ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺧﻮﺩ ﺑﮕﯿﺮ . . .
ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ . . .
ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ” ﻟﻌﻨﺘﯽ ” ﺑﺴﭙﺎﺭﻡ . . .
ﻏﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﺭﺍ ﺧﯿﺲ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ ، ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ
ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ …
امروز حوصله ندارم شعر بنویسم…
نام تو را زمزمه می کنم
که زیباترین شعر عاشقانه است….
روي يک طاقچه سنگي ميون دو قاب رنگي بودن من وتو با هم داره تصوير قشنگي عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالي از غم حتي در مرگ تن من نمي گيره رنگ ماتم
ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ

ﻧﮕﺎﻫـﺖ ،ﻧـﻮﺍﺯﺷﺖ ،ﺣﺘﯽ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﺖ

ﺳﯿﺮﻡ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ!

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭﻟﯽ ﮐﻢ ﺗﻮﻗـﻊ ﺷﺪﻩ ﺍَﻡ

ﺑﻪ ﺷﻨﯿﺪﻥ ِ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﯾﺎ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ

ﺩﻝ ﺧﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨم…

ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻧﻪ …

ﻭﻟﻰ ﮔﺎﻫﻰ …

ﻣﻴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ …

ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻲ ﺍﻓﺘﺪ …

ﻭﻗﺘﻬﺎﻳﻰ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ …

ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻰ ﻭﻟﻰ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻛﻨﺎﺭﺵ ﺑﺎﺷﻲ!

ﻫــــﮯ ﻓﻼﻧـــــــــــــــــــــــــــــﮯ … ﻋﺎﺷﻘـــــــﺎﻧـﮧ ﻫﺎﮮ ﻣــــﺮﺍ ﺑـــﮧ ﺧـــــﻮבﺕ ﻧﮕﯿـــــﺮ، ﻣﺨـــــﺎﻃﺐ ﻣــــטּ ، ﻣﻌﺸـــــﻮﻗـــﮧ ﺍﯾــﺴﺖ ڪـــﮧ ﻭﺟـــﻮבﺵ ﺭﺍ ﺑــﮧ בﻧﯿـــــﺎﯾــﮯ ﻧﻤﯿـــــבﻫــــﻢ …
ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺏ ﻧﺒﺎﺵ؛
ﺯﯾﺎﺩ ﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺵ؛
ﺯﯾﺎﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﯽ، ﺩﻝ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ؛
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ؛
ﺑﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ، ﺁﻟﺮﮊﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛
ﺯﯾﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ، ﺯﯾــــــــــﺎﺩﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ..
صندلي كنار صندلي ام بكذار.همنشيني باتويعني تعطيلي رسمي تمامي دردها…
به این میگن عشق
روزی پیرمرد ناتوان که حتی نمیتونست راه بره با پسرش میره پارک و میشینن ی نیمکت و پیرمرده هی سوال میکنه این چیه پسرش میگه گنجشکه بابا .پیرمرده ده پانزده بار این سوالو میپرسه پسرش آخرش خسته میشه میگه بابا دس بردار دیگه اه و با صدای بلند فریاد میکشه گنجشکه گنجشک پیرمرده دیگه حرف نمیزنه و بر میگردن خونشون پیرمرد به پسرش میگه اونجا کنار کمد ی دفتری هس اونو برام بیار پسره میره دفتر رو میاره پدرش ی صفحه از اون دفتره رو باز میکنه میره اتاقش و بعد ده دقیقه میبینن که صداش دیگه نمیاد پسرش میره و میبینه باباش مرده.میرن خاکش میکنن برمیگردن پسرش میره لای دفتری رو که باباش بازش گذاشته میخونه میبینه دفتر خاطراتشه نوشته :امروز پسرم ی ساله شده توی پارکیم شمردم حدود صد و ده بار ازم پرسید بابا این چیه منم توی هر دفش با حوصله و ناز بهش گفتم عزیزم گنجشکه.
هر از گاهی زنگی بزن
سراغی بگیر
پیامی بده
احوالی بپرس
خیلی نگذشته است از روزهایی که نفست بودم!
کاش منم تو پاکت اس ام اس جا میشدم تا در عرض چند ثانیه بهت میرسیدم !
اگر
اویی که میان ما بود
یک مرد بود…
یک نامرد بود…
اگر…
هر که بود…هرچه بود
به آتش میکشیدم دنیا را…
زمین و زمان را بهم میریختم…
و هر طور که بود پایش را از میان عاشقانه هایمان میبریدم…
حتی به غیمت قاتل خطاب شدن…
ولی…
ولی حیف که اویی که میان ماست…
خود خداست…
ﺗﻮ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﺵ !
ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ
ﺗﺎﺏ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻡ
فراموش نکردن یعنی‌
وقتی که میدونی‌ عمرا بهت حتی یه اس ام اس بده
با هر خامووش روشن شدن چراغ گوشیت از جات بپــری …….!✔
کلید را زیر همان گلدان همیشگی گذاشتم،خیالت اگربه سراغ ما آمد،پشت درنمیماند….
اگ عشقت کورم کنه مهم نیست,حس بودنت قشنگتر از دیدن دنیاست…
ﺍﯾـﻦ ﺑــﺎﺭ ﭼَﺸﻤـــﺎﻧـَـﻢ ﺑـــﺎﺯ ﺑــﻮﺩ
ﮐِـﻪ ﺗـﻮ ﮔُــﻢ ﺷــﺪﯼ
ﭘﯿـﺪﺍﯾــﺖ ﮐـِــﻪ ﮐـــﺮﺩﻣـ

ﺩﺭ ﺁﻏـــﻮﺵ ﺩﯾﮕــــﺮﯼ ﺑـــــﻮﺩﯾـــ .
ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺍﺳﺘـ ﻧﻪ …؟؟ !
ﮐﻪ ﺗﻮ
ﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﺩﻭﺭ ﺑﺰﻧـــﯽ
ﻭ ﻣـــــﻦ
ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺧــــﻮﺵ ﮐﻨـــﻢ
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ
ﺩﺭ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﯼ ﺗﻮﺍَﻡ !…
تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام
درد یک اتفاق که شاید با اتفاق تـو
دردش متفاوت باشد ویرانم می کند
من از دست رفته ام ، شکسته ام
می فهمی ؟
به انتهای بودنم رسیده ام ؛
اما اشک نمی ریزم
پنهان شده ام پشت لبخنـدی که درد می کند
ﺩﻟﻢ ﻟﯿ ﺩﻫ ﺩﺍﺕ ﺗﻮ ﺩﯾﺘﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻫﻪ ﺭ ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺵ ﺑﯿﺖ ﻣﻨﯿﺶ ﺩﻟﺸﺎﺩﻡ ﺑﻬ ﺳﻼﻡ ﺣﺎﻟﯽ ﺣﺎﺯﺭ ﻣﻦ ﺯﻭﺭ ﻏﻪ ﻣﮕﯿﻨﻢ ﺩﻟﻢ ﺯﺍﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﭼﻮﻧﮑﻪ ناتبینم
من اما هر چیز با ارزشی که بود به تو بخشیده بودم…
عشقم…
غرورم…
دلم…
سادگی ام…
باورم…
و… زندگیم…
دیگرچیزی برایم نمانده..
ب جز”تو”
که توراهم بخشیدم…
وقتى تــــــــو نيستي همه نيستن،نه كه نيستن، همه هستن ولي مثل تـــــــــو نيستن.
دوست دارم آنقدر در خاطرت بمانم که اگر روزی نباشم، آهسته بگویی”یادش بخیر”
از متنام بدش میاد…دلیلشو نمیگه…اما من میدونم واسه اینه که متن هام بوی حقیقت میده و اون با حقیقت بیگانس…آره اون همون کسیه که داد میزنه عاشقمه…
پرواز را دوست دارم
وقتی که از ارتفاعات لبانت
به عمق آغوشت سقوط میکنم
چه سقوط دلنشینی
راستی میدانستی
پرواز را تو یادم دادی…
ﺁﺩﻡ ﻫــﺎ ﺑـﺮﺍﯼ ﻫــﻢ ﺳﻨﮓ ﺗﻤــﺎﻡ ﻣـﯽ ﮔﺬﺍﺭﻧــﺪ،
ﺍﻣــﺎ ﻧـﻪ ﻭﻗﺘــﯽ ﮐــﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﺸــﺎﻥ ﻫﺴــﺘﯽ،
ﻧــــــــﻪ ..،
ﺁﻧﺠــﺎ ﮐــﻪ ﺩﺭ ﻣﯿــﺎﻥ ﺧـﺎﮎ ﺧﻮﺍﺑﯿــﺪﯼ،
” ﺳﻨـــﮓِ ﺗﻤــﺎﻡ” ﺭﺍ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧـﺪ ﻭ ﻣــﯽ ﺭﻭﻧــﺪ ….
انگار خدا در ‌‍ـــ صــــدایــــت‌‌.ٰکدیٔین تزریق کرده….
با من که حرف میزنی درد هایم را تسکین
میدهی…
ﻫِـــﮯ ﺗـــ × ــــﻮ.. …. !!
ﺑﺂ ﺧﻮﺩ ﭼﻬـ ﻓﮑـــﺮ ﮐﺮ בﻫــ ﺍﯾﮯ. ….
ﺍَﺯ ﻣَـ טּ ב ﻭﺭ ﺑﺂﺵ ﺧﯿﻠﮯ ﻭَﻗﺘـ ﺍَﺳﺖ ﺍَﺯ ﺳﻨﮕـ ﻫَﻢ ﺳَﺨﺖ ﺗـﺮ ﺷـ ב ﻩ ﺍَﻡ
ﺗﻨﻬﺂ ﮐﺂﺭﯾﮯ ﮐﻬـ ﻣﯿﺘﻮﺁﻧﻢ ﺍَﻧﺠﺂﻡ ﺩﻫﻢ ضربه ﺯבטּ ﺍَﺳﺘـ….. בﻝ ﺷﮑﺴﺘَـ טּ ﺍَﺳﺘـ ….. ﺍَﺷﮑـ ב ﺭ ﺁﻭﺭﺩ טּ ﺍَﺳﺘـ
ﺍَﺯ ﻣـ טּ ב ﻭﺭ ﺑﺂﺵ…
پس چشمانت چه زمان درخواهند یافت که: “نگاه، زاده ی علاقه است!
کاردنیاروببین! تپش قلبم شده مثل تبلیغات پفیلا دوتا واسه تویکى واسه من
من از لیلـــی شدن باكــی ندارمولــــــــی مجــــــنون شدنکـــــــار شمــــــــا نیسـت
هیچ احساسی شعر نمیشود…..مگر پای چشمان تو در میان باشد……بیدار نمیشوی….. .
ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺒﻤﻮ ﺭﻭﻱ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺗﻮ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻛﺮﺩﻡ
ﭘﺲ ﺑﺨﻨﺪ ﺗﺎﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﻮﻧﻢ
تكيه بده….! اما به آغوشي كه اگه خوابت برد سرت را روي زمين نگذارد.
نگاه که بیندازی مرا خواهى دىد…
همان دخترى که پشت به تمام دنیا ایستاده ونگاهش منتظرتوست…
همان که دل ازتمام دنیا بریده وتمام دلش را “گره کور”به دلت زده…
همان که دلش میگیرد,وقتی دلگیری…
همان که دلش تنگ میشود زمانى که نىستى…
همان که دلش میمیرد اگر روزى نباشى…
ارى….
من همانم…
همان که از روز اشناىى باتو بادلم “تنها”زندگی میکنم…
مجنونت ميشوم
ليلي نميخواهم
فقط
گاهي دوستم داشته باش…
میبینی عشـــقِ مــــن!؟
میخاهند مارا ازهم جــــداکنند….
آرام باش عشـــقِ من!
ما تاهمیشه ازهمدیگریــم…عشق ما به دستهای گره خوردمان نیســــت…عشق ما به قلبهایمــــان است…
میبینی عشـــقِ مـــن!؟
ازامشـــب تاصبح نمیخابم,میخاهم غرق درچشمانت شوم
میخاهـــم قهـــوه ی خوش رنــگ چشمانـــت شود قهـــوه ی دلیل بیدار مانـدنم در دنیــــا…
میخاهـــم صبـــحِ بـــدون تو را بیدار نشـــــوم
آرام باش عشـــقِ مــــن!
روزمــــن به طلوع آفتاب دنیانیســـــت…روز من اینگونه آغاز میشود

“چشمهایــــم را روی هم میگــــذارم و به لحظه ای که برای اولیـــــن بار به آغوش فشاردمـــت فکــــرمیکنم…یادت هســــت!؟نفســـم به سختـــی درمی آمــــد,ازهمه ی دنیا بی خبرشــــدم…آری,آن لحظه دنیای من در بازوانت خلاصـــــه میشــد”
آری خورشیـــدِ زندگیـــه مــــن!
روز مــَــن بافکر بتـــو شروع میشــــود وباخیــــال تو شــــب بخاب میــــروم….

آری عشـــقِ مــــن,وعده ی ما هرشب در رویـــای آغــــوش یکدیگــــــر. . .

این جاده رو تا آخر برو….. ====================================================================== آخه تاکجا میخوای بری توکه میدونی هرجا بری از دل من بیرون نمیری! 
‏‎
شبى از پشت يك تنهايى نمناك وبارانى تو را با لهجه گلهاى نيلوفر صدا كردم تمام شب براى با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم.
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺳﺮﯾﺎﻝ ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﻮﺩ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ
ﻭ ﭼﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺗﯿﺘﺮﺍﮊ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ
ﻧﺸﺴﺘﻢ . .
ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻢ …
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺩﺑﻮﺩﻧﺖ …
ﻋﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ. ﺫﻭﺏ ﻣﯿﺸﻢ …
ﺍﻣﺎﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ …
ﺩﺍﺭﻡ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﭘﺲ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ …
ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﻻﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺘﻢ …
ﺯﻧﺪﮔﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ …
ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﺗﻮ …ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ . ﻏﺮﻭﺭﻭﻟﺠﺒﺎﺯﯼ ﻣﻦ
ﺍﺳﺖ
نطفه تمام سمفوني ها در نگاه تو بسته مي شوند

آن زمان که به صرافت نوشتن ملودي عشقت مي افتم..

آنقدر “دو”ر ِ تو مي گردم تا ايمان بياوري به

“ر”سالت عشقي که روي شانه هاي خيالم سنگيني مي کنند..

“مي”خوانم تو را در گام ماژور.. يک اُکتاو بالاتر از هفت نت خيال

مي خوانم تو را با صداي سوپرانو تا تمام “فا”صله ها از

ادا کردن نت به نت عشقت کر، شوند…

در تصوف نگاهت، به “سُلـ”ـوک مي رسم.. تا

“لا” جرعه بالا بروم.. از ديوار يقين دوست داشتن تو..

دوباره ريتم مي گيرم روي نگاه موزيکال تو..

موزون مي شوم از غِناي صدايت.. و

ارتعاش خنده هايت، همان حس سيالي است که در عمق جانم جريان دارد..

ملودي بودن تو اگر نباشد

حرف زندگي در سر هيچ سازي نمي رود..

عشق،تنها بلایست همه دنبال ان هستند.
چند دقیقه ای بود که روی نیمکت نشسته بود یه نگاهی به ساعتش انداخت پنج دقیقه بود که دیر کرده بود دیگه نمیتونست منتظر بمونه دیگه ازش متنفر بود دسته گل رو همونجا انداخت زمین,ازرونیمکت بلند شد وقتی که میرفت یه نفر ازپشت صداش کرد خودش بود,دیگه نمیخاست ببیندش قدمهاشو تندتر کرد دختره هم دنبالش دوید پسره از خیابون میگزشت که یه دفعه یه صدای ترمز ماشین اونو متوقف کرد برگشت یه باره سرجاش خشکش زد دختره تصادف کرده بود به سمت دختره رفت دختره مرده بود ناگهان چشمش به ساعت دختره افتاد خیلی عجیب بود ساعت دختره ربع ساعت ازساعت خودش,عقب بود از یه مرده پرسید اقا ساعت چنده,
مرده جواب داد چهارده دقیقه کم
اون دیر نکرده بود بلکه ده دقیقه رودتر هم اومده بود مرد به جنازه دختره خیره شد دیگه واسه عذرخواهی خیلی دیر شده بود
؟ﮔﻔﺘﻢ “ﻭِﺻـــــــــﺎﻝ” . . .

ﮔﻔﺘـﮯ “ﻣَﮕَﺮ ﺧﻮﺍﺑَﺶ ﺭﺍ ﺑِﺒﻴﻨـﮯ” . . .

ﻋُﻤﺮﻳﺴﺖ ﺑﻪ ﺍُﻣّﻴﺪ ﺁﻥ “مﮔَﺮ” ﻣـﮯ ﺧﻮﺍﺑَﻢ . . .

كتاب زندگی چاب دوم ندارد! پس عاشقانه زندگی كن…
چقـــــــدر خـــوبه که تــــو هستے
چقــــــــدر آرامشت خـــوبه…
کنار تو تمام عـــمر ارومم عشـــقم
همیــن که هستے
هرچند دور کافیــست براے قلب عاشقم…
بــودنت کنار احســاسم رو دوس دارم♥
عشق یعنی:
تو گوشیت یه سری اس ام اس هست که عمرا” دلت بیاد پاکشون کنی…!
ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﻴﺒﺎﺭﻡ … ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺭﻧﮕﻴﻦ ﻛﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺑﺎﺵ !
هرچی زنگ میزنم به گوشیت یه صدایی میگه: مشترکی که یادشی تو رو فراموش کرده!! راست میگه؟؟؟؟
ای عشق چه درشرح توجز عشق بگویم؟زیراكه تودرساده ترین شكلى و پیچیده ترینى
گفتم ای یار
گفت زهر مار
گفتم ای دوست
گفت مرده شور
گفتم از عشقت بیمارم
گفت به جهنم مگه من پرستارم
ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ !…
ﺳﺎﺩﻩ ﺑﮕﻮﯾﻢ …
ﺻﺪﺍﯼ ﻧﻔﺴﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ !…
دنيا با همه ى وسعتش

بدون عزيزان

جايى براى ماندن نداره.
به رسم سپاس نوشتم که بدانى عزيزى…

گاهی دوست دارم، دوست داشتن ها را باور نکنم؛ چون تنها دوست داشتن بود که هر کاری دوست داشت با من کرد..
ﻧﺎﻣﺘــــ ﺭﺍ ﻛــــﻪ ﻣﻲ ﺷﻨﻮﻣـ

ﺩﺭﺳﺘــــ ﻣﺜﻞ ﺁﻧﺮﻭﺯﻫـــــﺎ

ﺑﻨــﺪ ﺩﻟـــﻤـ

ﻳﻜﺠـــﺎ ﭘــــﺎﺭﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ

ﻭ ﺷــﺮﻣـ ﺍﺳﺘــــ

ﻛـــﻪ ﻣﻲ ﻧﺸﻴﻨﺪ

ﺭﻭﻱ ﮔــــﻮﻧــﻪ ﻫﺎﻱ

ﻣـﻦ ِ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻋــﺎﺷﻖ ِ ﺗــ ــﻮ

فهمیدم ک عـــشــــقــــــ سه بخش است :

آتـــش دیــــدن تـــــو

شوق بــودن با تـــــو

اندوه نبودن با تـــــو

من زندكي را در تو ديدم.تويي كه اغوش كرمت تمام دلهره ها را از من دور ميكند.
زبانت عشق را به من ياداور ميشود
و چشمانت, چشمانت محبت را
و من در قبال تمام خوبي هايت.فقط ميتوانم جانم و عشقم را تقديم قلب مهربانت كنم.
ﺗـــﺎ ﭼــﺸﻢ ﮐـــﺎﺭ ﻣـﯿــﮑﻨـﺪ ، ﻧـﯿــﺴﺘﯽ . . !!!.
ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﯾـــﺪ
کم طاقتى عادت آن روزهايت بود
اين روزها براى گرفتن خبرى از من عجيب صبور شده اى…✔
من محتاج عشق توام خدا كي عشقتو بة من ميرسونة
فاصله ها مهربانیت را از دلم پاک نمی کنند،ثانیه ها را می شمارم تا لحظه دیدار….
عشق چیست؟وجود من بدون تو خالیست
همیشه برایم به معنای واقعی یک عشق بوده ای گر چه
گهگاهی از تو بی وفایی دیده ام اما همیشه برایم با وفا
بوده ای گر چه دلم را می شکنی و اشکم را در می آوری
اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده ای ،،،
ای خوش آن لحظه ی دیدار که ما یار شدیم.

به صفای دل هم سخت گرفتار شدیم.

**********************

با اشك تمام كوچه را تر كردم,رفتيو نديدي كه چه محشر كردم,ديشب كه سكوت خانه دق مرگم كرد,دلبستگي ام را به تو باور كردم.
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﺑﺴﺮﺍﯾﻢ؛
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ،
ﺩﻭﺭﺗﺮﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺟﻬﺎﻧﯽ
ﻣﻦ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻢ .
ﭼﻪ ﻧُﺖِ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰﯼ ﺩﺍﺭﺩ…

ﺑﻮﻕِ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭِ ﺗﻠﻔﻨﯽ…

ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ…

هيچ گاه پاك کني ساخته نمي شود كه عشق تو را از دلم پاك كند،مگر خاک…
پیام های عاشقانه ام را که فقط برای تو می نوشتم برای همه می فرستادی دنیا را عاشق کرده ای و خود از هفت دولت آزادی…..!
ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﯾﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽ
ﺧﻮﺭﻡ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ 2 ﺑﻮﺳﻪ !!
ﺑﻌﺪ ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﻭ ﻫﻢ ﻫﻤﻪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻥ ﺣﺎﻻ ﺑﮕﻮ ﮐﺪﻭﻡ
2 ﺑﻮﺳﻪ ؟ !!
.
.
.
.
ﮔﻔﺖ :
ﺍﻭﻟﯿﺶ ﺍﻭﻥ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﭽﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻩ ﻣﯽ
ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﻪ !
ﺩﻭﻣﯿﺶ ﺍﻭﻥ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﺍﺯ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﺷﺪﺵ ﻣﯽ
ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ …
بیا بریم اونجا که شباش عطره تو باشه تو هواش باد که می یاد ردشه بره،بریزه سرت ستاره هاش…..
می بوسمت، آنقدر که طرح لبهایم روی اندامت بماند …
می خواهم همه بدانند آغوش تو قلمرو من است !
دوستي فصل قشنگيست پر از لاله سرخ

دوستي تلفيق شعور من و توست

دوستي رنگ قشنگيست به رنگ خدا

دوستي حس عجيبيست ميان من و تو

آرامش یعنی اینکه همیشه ته دلت مطمئن باشی توی سینه کسی که دوستش داری
یه خونه ی گرم داری
تاحالاکفشاتانگاه کردی؟دوتاعاشق دوهمراه که بی هم میمیرن,باهم خاکی میشن,بدون هم زیربارون نمیرن,کاش آدمهاهم یه کم ازکفشاشون یادبگیرن…
ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻥ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﻧﯿﺴﺖ ,
ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻨﻪ –
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺮﺳﯿﺪ ﭼﻮﻥ ﯾﺎ ﺑﻪ ,
ﮔﺮﯾﻪ ﺧﺘﻢ ﻣﯿﺸﻪ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺧﺸﻢ !!!
چةزیبا حرف میزنی؟تو می گویی از زاویه ی من به مسئله نگاه کن!از زاویه تو…آها دیدم،از زاویه ی تو چه تنگ است کنار هم نشستن دو ضلع!من وتو
چـه رســم تلخــی سـت
تــــو ، بــی خـــبـر از مــن
و
تمـــام مـن ، درگـــیر تــو…
ﺍﮮ ﺗَﻤﻨّﺎﮮ ﻫﻤﻪ ﺭﺍﺯ و ﻧﻴﺎﺯﻡ . . .

ﻣﻦ ﺑﻪ ﻋﺸﻖِ ﺗـــﻮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻮﺳﺖ ﻧﻤﺎﺯﻡ . . .

ﺗﻮ …
ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ
ﻫﻤﺮﻧﮓ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﻟﺒﺎﻧﺖ
ﻃﻌﻢ ﻟﺐ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﺩﺍﺷﺖ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﺮﺍ
ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯼ
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺯﯾﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ
هنوز هم در کوچه های خلوت عاشقی , در میان سکوت بوسه هایمان زندگی می کنم , شاید رهگذری مژده ایی از رویای ماندگار و عشق جاودانه ام , به همراه بیاورد ….شاید…….
گاهی دلم میسوزه که چرا نمیتونیم ما بشیم
خب بی انصاف یه کم به خاطر عشقی که ادعاشو داری بجنگ منم مردم ازبس برات جنگیدم!
روزى خرى عاشق شد گفتندش كه خرها احساسات ندارند كه عاشق شوند گفت برعكس خر جماعت فقط عاشق مىشوند
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ …
ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ …

ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ …
ﻫﯿﭻ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ..

ﺗﻮ …
ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﺷﯽ..
ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ …
ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺣﺮﯾﺼﻨﺪ ٬
ﺩﺭ ﻟﻤﺲ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ
مجنون هميشه مرد نيست!!گاهی مجنون دخترکی تنهاست که زمانی ليلی کسی بوده ….!
ﺩﯾﻮﻭﻧﮕﯽ ﯾﻌﻨﯽ :
ﻋﮑﺴﺸﻮ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﻫﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ . ﻭﺍﺳﻪ
ﺑﺎﺭ ﻫﺰﺍﺭﻡ ….
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻧﺪﯾﺪﯾﺶ !….
ﺑﻮﺳﺶ ﮐﻨﯽ ﻣﺤﮑﻢ ﻣﺚ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﻫﺎ !!….
ﺑﮕﯽ ﺧﺐ ﺁﺧﻪ ﺩﻟﻢ ﻫﻤﺶ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﻣﯿﺸﻪ
ﺑﺮﺍﺕ ….
ﺑﻐﺾ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺯﺭﺗﯽ ﺍﺷﮑﺎﺕ ﺑﺮﯾﺰﻩ ….
ﺷﻤﺎﺭﺷﻮ ﺑﺎ ﺫﻭﻕ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺟﻮﺍﺑﺘﻮ
ﺩﺍﺩ …..
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ ﺑﮕﻪ ﺟﻮﻧﻢ ….
ﺑﺎﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﺖ ﺑﭙﯿﭽﻪ :
ﻣﺸﺘﺮﮎ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮ ﻧﻤﯿﺒﺎﺷﺪ ….
ﻟﻄﻔﺎ ﻣﺠﺪﺩﺍ ” ﺑـﻤـﯿﺮﯾـﺪ ” ..
من به تو محتاجم مثل آدم به حوا
نه نه ،
مثل آدم به هوا
فکر نکن چون او را دوست دارم انتخابش کردم… نه..!!! چون تو مرا دوست نداشتی مجبور به انتخابش شدم… تا لج خودم را در بیاورم.. تا دلم را ساکت کنم…این روزهای آخر تو را صدا میزد اما تو حواست گرم شب های گرمت بود… او را انتخاب کردم تا شاید کمی حسود شوی کمی دلتنگم شوی اما… این بار راحت تر از دوست داشتن من دست کشیدی.. چه خیال باطلی بود اینکه فکر میکردم برای عشقم و به دست آوردنم میجنگی… او را بهانه قرار دادم تا عشقت را بسنجم تا دوستت دارم هایت را ثابت کنی… ولی تو…منتظر بهانه بودی عزیزم…
روشنترين ستاره شب در چشمان توست وقتى كه ميخندى.
این چهار چیز را در زندگی نشکن اعتماد،قول،رابطه،قلب چون وقتی اینا میشکند صدا ندارد ولی درد بسیاری دارند
چشمهای تــو ، یک مرضِ مسری دارند
هربار نگاه می کنم …
تب می کند ، وجودم
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺑﮕﻮ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ …
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﯽ ﺗﻮﯾﯽ
ﺑﯽ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﺎﻧﺪ
همه چیز رو میشه حاشا کرد
جز عطری که اون بر زندگیت جا گذاشته…
ﭼــﻘــﺪر ﻧــﮕــﺎﻩ ﮐــﺮدن ﺑــﻪ ﭼــﺸــﻢ ﻫــﺎﯾــﺘــ واﮔــﯿــﺮ دارد…ﻫــﺮ ﺑـﺎر ﮐــﻪ ﻧــﮕــﺎﻫــﺘــ ﻣــے ﮐــﻨــﻢ ﭘــﺮ ﻣــﯿــﺸــﻮم از ﻋــﺸــﻖ
مادونفریم با هم
دو نفر قوی
که قول دادیم به هم
هیچ جایی یه نفره نریم…
ﺑﺮان سراست کز اين قصه دست برداريم.مگر عزيزمن عشق دست بردار است??!!!کسى به جز خودم اى خوب من چه ميداند?که از او بريدن چقدر دشوار است.!!!مخواه مصلحت انديش و منطقى باشم.نميشود به خدا, پاى عشق در کار است!!!
زنی‌ عاشقت شد ،
زنی‌ از سرزمینِ عجایب .
تو را عجیب ساده ،
عجیب صادقانه دوست داشت .
زنی‌ که در نبودن تو سخت گریست .

تو باید مرد خوشبختی‌ بوده باشی .
و خدا خواست كه يك عمر نبيند يعقوب
شهر بي يار مگر ارزش ديدن دارد؟؟
چﻪ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺳﻨﮕﯿنيﺳﺖ
” ﺑﻼ ﺗﮑﻠﯿﻔﯽ ”
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ
ﺩﺍﺭﻣـــــــــــﺖ ﯾﺎ ﻧﺪﺍﺭﻣـــــــــــــﺖ ..
عشقم دروغاتم واسم قشنگن پس هرچی دوس داری بگو
دکتر عاشق….
یه وقتهایی هست که

باید آهنگهای خاطره

انگیزی که باهاش داشتی

راگوش کنی بعد با

خودت بگــــــی:

فقط یه “اشتباه شیرین” بـــــود.♥

من تمام هستیم را دامنی میکنم تاتوسرت را بر آن بنهی.تمام روحم را آغوشی میسازم تاتو در آن از هراس بیاسایی.تمام نیرویی که در دوست داشتن دارم دستی میکنم تا چهره و گیسوانت رانوازش کند.تمام بودن خود را زانویی میکنم تاتو برآن به خواب روی.خود را”تمام خود را”به تو می سپارم تاهرچه بخواهی از آن بیاشامی،از آن برگیری و هرجه خواهی از آن بسازی.هرگونه تو بخواهی باشم….
نگــاهت رو نگیـــر از من؛
کـــه نگاااااهـــــت دنــــیا مو می ساااازه..
موادی است به نام “مخدر”
اسمش را
از چشمان تو گرفته اند…
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست!
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم..
قهوه تلخ به خوردمان می دهندتا فراموش کنیم شیرینی عشقمان را
دلم یک فنجان چای می خواهدبا طعم تو…
من وتومثل خورشیدوبارانیم…
باهم بودنمان قشنگ است
ولی…
کوتاه…!!
لب آب
بوى گوسفند , باد
غرش دلتنگى و دود سيگار
که گم ميشود در دامنه کوه آغازينمان
که تکيه گاهيست بر شانه هايت
و من که محکتر از کوه
با چشمانى پر از شوق
و پاکى که ارزانيست بر وجودت
همچنان استوارتر از ديروز
ايستاده ام تا رويا
روياى شکفتن با تو
. . . .
دنـیـای بـی تـــو
مـثـل صـبـح ِ بَـهـــاری ِ بـی گـنـجـشـک
نـه ایـنـکـه زیـبــا نـبـاشـد
جـذاب نـیـسـت . . .
عاشق شدن سخت نیست
عاشق ماندن سخت است
گفته بودی ادم روزهای سختی…
ﺑـﻪ ﺧــــﺪﺍ ﮔﻔـــﺘـﻪ ﺍﻡ ﺯﺣـــﻤـﺖ ﻧـﮑﺸـﺪ !
ﻧﻪ ﻧــــﯿـﺎﺯﯼ ﺑـﻪ ﺯﻟـــﺰﻟـﻪ ﻫﺴﺖ !
ﻧﻪ ﻧــــﯿـﺎﺯﯼ ﺑـﻪ ﺳــــــﻮﻧــﺎﻣـﯽ !
ﻫﻤـﯿﻦ ﮐـﻪ ﺗـــﻮ ﻧــﯿﺴﺘـﯽ …
ﻫﻤـﯿﻦ ﮐـﻪ ﺗـــﻮ ﻧـــﻤﯽ ﺧـــﻨــﺪﯼ …

ﺑــــﻼﻫـــﺎﯼ ِ ﺑــــﺰﺭﮔــﯽ ﺍﻧـــﺪ …
ﮐﻪ ﺟــــﻬـﺎﻧـــــﻢ ﺭﺍ …
ﺑــــﺎ ﺧــــﺎﮎ …
ﯾـﮑﯽ ﮐــــﺮﺩﻩ ﺍﻧـــــﺪ !!
من سالها نقش چشاتو حبس کردم
تو قصر رویایی قلب ناصبورم
تو سالها قلب منو بازیچه کردی
من ناسپاسی کرده بودم یا غرورم)
ﺩﻟــ ـــــﻢ ﮐــﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ …
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻭﻋــ ــــﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﻫـــ ــﻢ
ﺍﺯ ﻫﻤــ ــﺎﻥ ﻭﻋﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑــﯽ ﮐﻪ :
ﺳﺎﻟﻬــ ــــﺎﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻣﯿــ ـــﺪ ﺭﺳﯿﺪﻧﺸﺎﻥ
ﺗﻘﻮﯾــ ــﻢ ﺭﺍ ﺧﻂ ﺧﻄﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ
یادت هست که (جناق) میشکستیم و میگفتیم ، 
یادم تو را فراموش!!!
 ولی امروز تمام (استخوان هایم)!
 شکسته باز هم تو را فراموش نکردم!
 همین…!
اگر کسی را واقعا دوس دارید
گذشته اش را بپذیرید و هیچگاه
ان را برویش نیاورید
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم
عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم
بستهٔ سلسلهٔ سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود

یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او
شهر پرگشت ز غوغای تماشایی او
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سر و سامان دارد
چاره اینست و ندارم به از این رای دگر
که دهم جای دگر دل به دل‌آرای دگر
چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر
بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر

“خاموشی” بهانه است… مشترک مورِد نظر، “فراموشی” دارد!✔
گـاهی اگـر تـوانـستی … اگر خواستـی … اگر هنـوز نـامی از مـن در سر داشتـی نـه
در دل! در كـوچه ی تـنهایـی ِ مـن قـدمی بـگذار  شلوغيه كوچه ظاهريست نترس بيا نگاهي پرت كن و برو !!
گاه با دویدن برای رسیدن به کسی، نفسی برای ماندن در کنار او باقی نمیماند.
مگر قلب من بت بود…
كه خدا تورا براي شكستنش فرستاد!!!!!!!!!!
درميان مشغله ها گم شده أم اما دلم براى پر زدن به هوايت هميشه بيكارست
عاشق آن نیس کنارت باشد.
عاشق آن است وفا دارت باشد.
ﺳﺎﺩﻩ ﺑﮕﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺖ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﺎ
ﺭﻭ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ.
هـمــیـنـــ کــهــ تو میــدانـیـــ
دوســـتــتــــ دارمـــ کافــیــسـتـــــ …
بـگـذار خــفــهـــ کــنـد خــودشـــ را
دنـــیـــا ….
میگن هرزگی اینه که بغل هرکی باشی..
مرد و زن نداره,ولی توکه بغلم اومدی چی شد که میگی ما به هم نمیایم.
سوگند نمیخورم ولی باور کن،کسی چون تو به خلوت دلم پا نگذاشت.
زیباترین آغاز را با تو تجربه کردم
پس تا زیباترین پایان با تو میمانم…
نوشته هایم تکه هایی از وجود من است.

بخوان تا پازل وجودم را بسازی.

نگاه من پر از حرفهای ناگفته است…

لبم میسوزد وقتی اسمت را میخونم نمیدانم از آتش درون من است یا لبهایم تحمل اسمت را ندارند
ای روزگار…
از خط خطے هایم ساده نگذر…!
به یاد داشتہ باش…
♥این دلنوشت ہ ها را یک دل، نوشت ه…!♥
ﺗﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ
ﺟﻮﯾﺒﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ
ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﺁﺏ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ !
برای زیستن دوقلب لازم است
قلبی که دوست بدارد،قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند،قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید،قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من،قلبی برای انسانی که من میخواهم
تا انسان را در کنار خود حس کنم.✔
دوس داشتن قشنگه اما وقتي قشنگتر ميشه كه توش تپش قلبه همو احساس كنيد،
راز عشق را در نگاهت باز كن
عشق من را در دلت آغاز كن

گر هوس كردي مرا در نزد خود
تلفن را بردار از ما ياد كن…!

هى فلانى با توام: چنان کردى با روزگارم ک حتى احساس ميکنم روزهايم بى فروغند…
همانند شب تاريک!!!
ميگذرانم، ولى بدام توهم گرفتار شب ميشوى…
سلام مهربونم ،میدونم بنده خوبی نیستم،میدونم تنهام نذاشتی میدونم با وجود گناهایی که داشتم همیشه مراقبم بودی خدا جونم باز هم تنهام نذار،کنارم باش الان بیشتر از قبل ازت انتظار دارم،چون به غیر از خودم باید مراقب یکی دیگه هم باشی که ازم دوره ولی دلم باهاشه جونم به جونش بنده،بیشتر از خودم یا هر چیز و هر کس دیگه ای دوسش دارم یکی که به خاطر من غرورشو شکست و کاریو انجام دادکه دوست نداشت،خدا جونم اگه اون طوریش بشه من نمیتونم زنده بمونم حالا حکمت کاراتو میفهمم کسی که مال من بود و عاشقم برام فرستادی،قول میدم لیاقتشو داشته باشم عشقم دوست دارمخدا جون عاشقتم
هر نفس که میکشم ،میکشد خاطراتت را درون سینه ..باز دم میکند خنده را بر لب ..
اي خدا
کل دنيا واسه خودت
ولي اوني که دنياي منه بهم بده
دنياي آدم برفي دنياي ساده ايست ،اگر برف بيايد هست اگر برف نيايد نيست،مثل دنياي من ،اگر تو باشي هستم،اگر نباشي…
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺍﺯ ﺑـــﺎﺯﺍﺭ ﯾﮏ ﺑﻐﺾ ﺧﻮﺏ ﺑﺨــــﺮ
ﻧـــﻪ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ
ﻧـــﻪ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﻬﺎ …..
ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﺸﮑﻨﻨــــﺪ !!…
كــنـارم گـذاشتي كـه تـلـــخـم كـني …
شــرابــــي شـــدم نـاب…حـــالا خمـــــاري ام را بــكــــش لعنتــــــي
اشک های شور من چه بی حوصله اند و حرف های تو چه تلخ…
کاش یک جرعه از این تلخی می نوشیدی؛و بعد مرا به دست خاک می سپردی …
to haman shaghayeghe marofe shere khobe sohrabi! ta to hasti zendegi bayad kard.
ﻭﻗﺘﯽ ﺳﺮ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﻢ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ …
ﯾﻌﻨـﯽ ﻭﻗﺖ ِ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﺗــ♥ــﻮﺳﺖ ….
زخم زندگی من تو هستی…همه ب زخماشون دستمال میبندن اما من ب زخمم دل بستم
چه جوري ميشه فراموشش کرد وقتي اسمش پسورد گوشيته✔
آن روانـپزشـک
ســـال ها پـيش
نـمي دانـست
کـه افـسردگـي ِ مـن
بــا خــوردن ِ قـــرص
درمـان نـميـشود ,
مــــن
“عـشــق” مـيـخـواســتم√
بعضی ها به ظاهر وقتی اول وارد قلبت میشوند
چیزی با خود نمی آورند ولی وقتی میروند
همه چیز آدم را با خودشان میبرند…..!
ﻧﻔﺴﻢ ﻧﻔﺴﺘﻮﺧﻴﻠﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺩﺍﮔﻪ ﻧﻔﺴﺖ ﻧﻔﺴﻢ
ﻭﻧﺨﻮﺍﺩﻧﻔﺴﻢ ﺩﻕ ﻣﻲ ﮐﻨﻪ ﭘﺲ ﻧﻔﺴﺖ ﻭﺑﺎﻧﻔﺴﻢ ﻳﮑﻲ
ﮐﻦ ﺗﺎﻧﻔﺴﻢ ﺑﺮﺍﻧﻔﺴﺖ ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ ﺑﺰﻧﻪ ﻧﻔﺲ
ﻋﺸــﻖ
ﻫﻤﯿﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﯼ ﺗﻮﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ
ﺗﺎ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﻢ
ﺭﻫﺎ ﺷﻮﻡ . . .
یه دختر و پسر که روزی همدیگر را با تمام وجود دوست داشتن، بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین شدند و آروم کنار هم نشستن … دخترمیخواست چیزی را به پسر بگه ، ولی روش نمیشد ..! پسر هم کاغذی را آماده کرده بود که چیزی را که نمیتوانست به دختر بگوید در آن نوشته شده بود … پسر وقتی دید داره به مقصد نزدیک میشه ، کاغذ را به دختر داد.. دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفش را به پسر گفت که شاید پس از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اون را نبینه .. دختر قبل از این که نامه ی پسر را بخواند ، به اون گفت : دیگه از اون خسته شده ، دیگه مثل گذشته عشقش را نسبت به اون از دست داده و الان پسر پیدا شده که بهتر از اونه ..! پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود ، با ناراحتی از ماشین پیاده شد………… در همین حال ماشینی به پسر زد و پسر درجا مــُـرد .. دختر که با تمام وجود در حال گریه بود ، یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود! وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود:
” اگــه یــه روز تــرکــم کـنــی میــمیــرم “
ﺩﺭ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ
ﺟﺎﺩﻩ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺩ ﺭﺍﻩ ﺁﻣﺪﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻢ
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﭼﺘﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ
ﺷﻌﺮ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﻣﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺵ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﺳﺖﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺯﻥ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺶ
ﺩﺳﺖﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ
ﮐﻪ ﺭﺟﻮﻉ ﻣﯽﮐﻨﺪ
ﺍﺯ ﻋﺸﻖ
ﻭ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ
ﺑﻪ ﻋﺸﻖ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺧﺎﻟﻲ ﺍﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻋﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻡ …
ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﺗﻠﺨﻴﺴﺖ
مثل پروانه ها….
که جز آغوش گل….
شب هیچ کجا نمی مانند….
خوابش نمی برد دلم….
جز در خیال تو…………..
دست در دستم که میگذاری،
دلم سریع “حمد و سوره”میخواند،
بیچاره میفهمد،
فاتحه اش خوانده است
بوی تو از خاک برمی‌خیزد و با یاکریم‌ها به پرواز درمی‌آید پنجشنبه است دلبرکم  تکان‌های دستم را ببین؛ بوی تو پر می کشد تا من بوی تو دست می‌شود حلقه بر گردنم ؛ بوی تو لب می‌شود می‌خندد بوسه می‌شود بر پیشانی‌ام ؛ چشم می‌شود اخم می‌کند به بی‌قراری‌ام ؛ بوی تو بوی تو بوی تو دلتنگم می‌کند بغض که می‌شوم پر می کشی و تنهایی آغاز می شود ؛ هر روز من بی‌تو پنجشنبه است دلبرکم تکان‌های شانه‌ام را ببین !
♡♥♡♥
تن تو ادامه ی جاده خورشیده / چشم تو نور رو تن لحظه پاشیدهتا تو با منی نگاهم خیس یک رویاست / با تو موندنی شدن چقده زیباست !✔
قشنگه وقتی ازش دوری زنگ بزنه و صداش بغض داشته باشه از دلتنگی….
نگاهت مرا مست میکند
صدایت مرا غرق میکند
فکرت مرا پرواز میدهد
خاطراتت مرا میگریاند
فراقت آرام آرام مرا میکشد ….
نام توراحک می کنم برروی قلبم …..تابدانی که تاابدمهرتودرقلب من است…..
ﻣﻴـــ ــﺪﺍﻧﻲ ؟
ﺯﻥ ﻣﻌﻨﻲ ﺧﻴﻠﻲ ﺍﺯ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺯﻧﺪﮔﻴﺴﺘــ
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨــــﺪ ﺗﻠـــﺦ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﺭﺍﻣــــﺶ ﺗــﻮ ﺑﻪ ﻫﻨﮕــﺎﻡ ﺑﻲ ﻗـــﺮﺍﺭﻱ ﻫﺎﻱ ﻣـــﺪﺍﻡ
ﻣﺜﻞ ﻫﻤــﺎﻥ ﻋﺎﺷﻘـــﺎﻧــ ﻩ ﻱ ﻫﻨﮕـــﺎﻡ ﻏـــﺮﻭﺑــ
ﻣﺜﻞ ﻫﻤـــﺎﻥ ﺑﻲ ﭘﻨـــﺎﻫﻲ ﻭ ﻣﻈﻠﻮﻣﻴﺘــ ﺁﻧـﻲ ﻭﺳـﻂ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺟﻨﮕــ ﺑﺎ ﺍﻭ
ﻣﺜﻞ ﺗﻔﺴﻴـــﺮ ﺗﻤـــﺎﻡ ﺩﻭﺳﺘﺘــ ﺩﺍﺭﻡ ﻫـــﺎﻳﻲ ﻛـــ ﻩ ﻫــﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﻳﺘــ ﺧــﺮﺝ ﻣﻴﻜﻨﺪ
ﻭ ﺧﻮﺑــ ﻛﻪ ﻧﮕﺎﻫـــﺶ ﻛﻨـﻲ … ﻣﻴﻔﻬــﻤﻲ ﺧـــﺪﺍ ﻫــﻢ ﺯﻳﺒـــﺎﺳﺘــ …
ﻭﺷــﺎﻳﺪ ﺍﻭ ﻫﻤــﺎﻥ ﻓﻠﺴﻔـــ ﻩ ﻱ ﺁﻓــﺮﻳﻨﺶ ﺁﻏــــﻮﺵ ﺍﺳﺘــ
ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻤـــﺎﻡ ﺍﻳﻨــ ــﻬﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﻛــ ﺍﻳﻦ ﺧـــﻮﺍﻫﻲ ﺭﺳﻴـــﺪ ﻛــ ﻩ
ﺯﻥ – ﻣــــﺎﺩﺭ – ﻣﻌﺼــﻮﻣﻴﺘــ
ﻭ ﺷـــﺎﻳﺪ ﺍﻭ ﺍﻣﺎﻧﺘـــ ﺗـــﻮ ﺑــﺎﺷﺪ ﺍﻱ ﻣـــﺮﺩ
ﺍﻱ ﻛـــﺎﺵ ﺍﻣـــﺎﻧﺘــ ﺩﺍﺭ ﺧـــﻮﺑﻲ ﺑـــﺎﺷﻲ…
رویای تو
که مملؤ از اما و اگرهاست
نمی دانم چه رنگی است؟
نیلی یا خاکستری!
اما می دانم قلبت روشنی را
از خورشید وامدارست
و چشم هایت
مهربانی را از گل های سپید باغچه
نمی دانم
آیا این پایانی ست سرسبز
یا شروعی لبریز از نیایش
اما می دانم
این سرود باید خوانده شود
و تو
پرده ی نگاهت را کنار یزن
قاصدک ها را ببین
برای تو پیغام دوستی آورده اند
چشم هایت را ببند
قاب خاطره را بشکن
و به ذهن بیاموز
لبخندی را به یاد آورد
که از روی مهر بود و در آن عشق پرپر می زد
رویای من!!!
من هرشب موهایم راشانه میکنم…
صبح که بیدارمیشوم،موهایم پریشان است…
آری!!! هرشب خواب سرانگشتان تورامیبینم!!!
اگه غمت از گذشته باشه باهاش كه بسازي هرروز ازش دورتر ميشي و كهنه ميشه…
نميدوني چقدر سخته وقتي كه غمت از آينده است چون هرروز بهش نزديكترميشي و تازه تر ميشه
من آرامم، مثل هميشه…

اگر باد نيايد و اين خاکسترها را کنار نزند…

چه دستهاي گرمي راردکردم وچه نگاههايي را نديده گرفتم
فکر ميکردم فقط تو دستهاونگاهت پاک است.
ديگران هم نسبت ب تو همين حس را داشتن ???!!!
تو

بامن

باش…

من

دست همه اتفاق ها را میگیرم

که نیفتند!

باور کن…✔

ادامه مطلب

نامه به عشق:…
فرستنده:ديوونه ى تو
گيرنده:عشق من
آدرس:سينه پاكت
مقصد:قلب مهربونت
موضوع:عشق بىريا
حرف دل:دوستت دارم…
عشق پاک من
هر روز رؤیاهایم را كنار هم می چینم تو را رو به رویم نقاشی می كنم تمام عاشقانه‌هایم را به پاهایت می ریزم و كرور كرور بوسه هایم را روی گونه هایم می كارم.
قلبم عاشقانه به عشق تو می تپد…..
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﺪﺍ ﮐﻪ “ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ” ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ
ﻭ “ﻣﻦ” ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯼ “ﺗﻮ” ﺑﺎ “ﺍﻭ” ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻢ … !
دست عشق از دامن دل دور باد!می‌توان آیا به دل دستور داد ؟می‌توان آیا به دریا حکم کردکه دلت را یادی از ساحل مباد ؟موج را آیا توان فرمود: ایست!باد را فرمود: باید ایستاد ؟آنکه دستور زبان عشق رابی‌گزاره در نهاد ما نهادخوب می‌دانست تیغ تیز رادر کف مستی نمی بایست داد …
قشنگ ترین و زیباترین ساعت دنیا, ساعتى بود که دیدمت ونگاهمان در هم قفل شد…
ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﮐﺸﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ
ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺯ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ

ﺑﻪ ﺁﻣﺪﻧﺖ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺍﺵ

پاییز است! انار نیستم که برسم به دستهای تو! برگم…. پر از اضطراب افتادنم…
از زير سنگ هم كه شده پيدايم كن مدت هاست تنهايي هايي مرا دست هاي جستجوگري مرا لمس نكرده اند
بچه که بودیم همه میگفتن همه رو دوست داشته باش
حالا که بزرگ شدم و یک نفر رو دوست دارم همه میگن فراموشش کن!
(دکتر علی شریعتی)
آغوش تو که باشد…
خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست…!
و تپش های قلبت میشود لالایی کودکانه ام…
کنارم بمان…
میخواهم..
صبح چشمانم
در نگاه تو… بیدار شود..!!
چه زیبا در قلبم جا داری و چه خوب که یک دنیا دوستت دارم اما چه بد که فاصله دوریمان بسیار است ولی باز چه خوب که امید دیدنت را دارم و خواهم داشت
رشته مهر تو شد زنجیرم
گر جدا از تو شوم میمیرم
پس مرا یکه و تنها مگذار
پس تو افتاده رو از پا مگذار
میدونی چرا بغل کردن قشنگه ؟؟

چون طرف راستت که قلب نیست همیشه خالیه,وقتی بغلش میکنی

طپش قلب اونه که پرش میکنه …

ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﺳﺖ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﯾﻦ ﮔﻨﺎﻫﻢ !
ﮔﻨﺎﻩ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺑﺎ ﺗﻮ…
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ!!
ﻣﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﯾﯿﻢ…
… ﮐﻪ ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ
ﺑﺎ ﻋﺸﻖ
ﺟﻬﻨﻢ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ
من از پشت پرده دائم نگران تو ام. خوشحالی یا دلگیری؟ عاشقی یا تنهایی؟؟ میخندی یا میگیری؟…. ولی تو چه راحت پرده را پس می زنی و از کنار من رد میشی.
من یک دخترم!بدان حوای کسی نمیشوم که به هوای دیگری برود…تنهاییم را با کسی قسمت نمیکنم که تنهایم گذارد…روح خداست در من دمیده شده و احساس نام گرفته و ارزان نمیفروشمش!دستهایم مثل آغوشم تکیه گاه تکیه گمشده ام است بی حرمتش نمیکنم و به هرکسی نمی سپارمش.
نگاه ِ تو سیب است
و من؛ نیوتنی بیچاره ،
بی خواب از کشف ِ جاذبه
یه من, یه تو ,یه فاصله…..نه نشد
بى من, یه تو, یه فاصله…..نه نشد
بى تو ,یه من, یه فاصله……بازم نشد
یه من ,یه تو, بى فاصله……حالا شد
ﺍﺳﭙﻨﺪ ﺩﻭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻘﻤﺎﻥ
ﻫﺮ ﺷﺐ
ﻣﯿﺎﻥ ﺭﺍﺯ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺎﯼ ﺷﺒﺎﻧﻪ
ﻧﮑﻨﺪ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮ ﺯﺷﺖ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ، ﭼﺸﻤﻤﺎﻥ ﺑﺰﻧﺪ . . .
اگر تمام راه های دنیا را اشتباه رفته باشم…
آغوشت را درست آمده ام…
دل من گم شده تهمت به که بندم؟؟؟
غیر از تو کسی راه به این خانه ندارد!!
آخرين تماشايت را پلك نخواهم زد تا مبادا تصويرت درچشمانم آواره شود
دلم كوچك است! كوچكترازباغچه پشت پنجره ولی انقدری جا دارد كه برای كسی كه دوستش دارم در آن نيمكتی بگذارم!
كاش پلاك گردنت بودم تا به هنگام دويدن
به ضربان قلبت بوسه مي زدم
بـــخـــــــــدا درد دارد…

وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم…دیگران یــــــادِ عشقشان می افتند…

اما تـــــــــو بی خیالی!✔

کاش یه محله وجودداشت مخصوص عاشق ها ومعشوق ها که فاصله فقط اندازه ی چندتاخونه بودوبس…
ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺑﺮﯾﺴﺖ؟؟؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ
ﮐﺮﺩﻡ ………………………….
پس از مرگ حوا ،

آدم گفت :

”” هرجا که او بود بهشت بود. . . . . ””

ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﻫﺮ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ
ﺧﻮﺷﺎ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺑﺮ ﻟﺒﻬﺎ ﺣﻖ ﺍﻭﻟﻮﯾﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ
شب نزدیک است . . . . .

من دستم را روی شانه اش می گذارم ، از “تو” برایش می گویم . . . .

باران می گیرد . . . !

گفتم دوستت دارم
یادت هست؟
و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن،
رفتم تا بزرگ شوم
اما آنقدر بزرگ شدم که یادم رفت،
زمانی دوستت داشتم
ﻛﺪﺍﻡ ﮔﻮﺷﻪ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ ؟ ﺗﺎ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺧﻂ ﻧﻴﺎﻧﺪﺍﺯﺩ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻟﻢ ، ﺧﻂ ﺧﻄﻲ
ﺳﺖ !..✘
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑﺤﺚ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺍﺻﻼً ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ
ﻣﻮﻗﻌﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺷﻮ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻫﯿﭻ ﺑﺤﺜﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ …
ﺁﺧﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮕﯿﺪﻥ ﻧﻤﻮﻧﺪﻩ … !
ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﻭ ﮐﯿﻨﻪ ﻧﯿﺴﺖ…

ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﮔﻔﺘﻢ:

ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﺷﺪﻧﺖ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻭﺩ ﮐﻪ…

“ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺍﺵ ﺁﻣﺎﻝ ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺑﻮﺩ”…

به هر که میگویم”تو”به خودش میگیرد!! چه ساده اند اینها
نمی دانند هیچکس برای من،”تو” نمیشود!
ﮐﺠﺎﯾﯽ ﺑﺎﻧﻮﻭ؟
دوکلمه نیست…
گاهی معنی دارد…
کجایی یعنی چرا سراغم نمیگیری؟
چیکار میکنی؟
چرا نیستی؟
دلم تنگ شده لامصب!
ﻓـــــﺎﺣﺸﻪ ﺑـــﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﺗـــــﻦ ﻓـــــﺮﻭﺷﯽ ﻧﯿﺴﺘــ
ﺑﻪ ﻓـــــﺮﻭﺧﺘﻦ ﺧـــــﺎﻃﺮﺍﺕ ﻗﺪﯾﻤﯽ،
ﺑﻪ ﺑﻬـــــﺎﯼ ﻭﺭﻭﺩ ﯾﮑــ ﺗــــﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺳﺘــ …
ﺩﻳﺮ ﺁﻣﺪﮮ . . .

ﺩﻳﺮ ﺷﺪ . . .

ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻴﺮ ﺷﺪ . . .

ﺑﺎ ﻋﺸـــــﻖ ﺩﺭﮔﻴﺮ ﺷﺪ . . .

ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ و پﻴﺮ ﺷﺪ . . .

ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔـﮯ ﺳﻴﺮ ﺷﺪ . . .

سلام گرم من تقدیم رویت هوای سرد غم دور ازوجودت امیدزندگی همسایه ات باد محبت سایه اش برخانه ات باد
يک ثانيه بدون تو بودن برام مثل يک سال بدون بارون… عزيزم باش پيشم تا تشنت نشم
هر وقت احساس کردی که در قلبت دیگه جایی ندارم بهم بگو، تا خودمو از زندگیت خط بزنم تا محو بشم،اون وقت من میمونم ویک عالمه غم…
روحم را در ترنم باران عشقت
شستشو دادم….
نمی دانستم نم دلبریت…
تا ابد…
بر اقلیم قلبم سنگینی خواهد نمود…..
ببخشيد ميشه يه بوس بديد!!!!

كانون بوس نديده ها…

ﺯﺧﻤﻲ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﻗﻠﺐ ﺑﻨﺸﻴﻨﺪ؛
ﺗﻮ ، ﻧﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻲ ﺯﺧﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﺖ
ﻭﺍﺑﻜﻨﻲ ،
ﻭ ﻧﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻲ ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ
ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﻱ.
ﺯﺧــــﻢ ﺗــﻜــﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻗــﻠــﺐ
ﺗــﻮﺳــﺖ . . . .
ﺯﺧﻢ ﺍﮔﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻗﻠﺒﺖ ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ.
ﺯﺧﻢ ﺍﮔﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ
ﺑﺘﻮﺍﻧﻲ ﺩﻭﺭ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﻱ.
ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﻭﺭ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻱ؟
ﺯﺧـــﻢ ﻭ ﻗــﻠـﺒـﺖ ﻳـﻜــﻲ
ﻫـﺴـﺘـﻨـﺪ . . . .
کاش داشتنت به راحتی دوست داشتنت بود
لـ ـبـخـ ـنـد تــــو..
حــتـ ــی مــاهــ ـی هــای حــوضـ ــچــه را هـم

در رویــاهــای شــیـ ــریـ ــن فــرو بـ ــرده..

وقــ ـتـ ـی نــبـ ــاشـ ـی دلـ ــشـان شـ ــور مـــیــزنـد!..

ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺑﻪ ﺣﺒﺲ ﺍﺑﺪ ﺍﺳﺖ
ﭘﺮﻧﺪﻩ ﯼ ﻋﺸﻘﺖ
ﺩﺭ ﻗﻔﺴﻪ ﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ
وقتى مهربانيت ازدوراينقدرنزديك است،حس ميكنم جغرافیا يك دروغ تاريخيست!!
تـــــــو صـــــادقانـــه دروغ بـــگــو
مـــن عــــاشقانـــه کـــاری خواهم کــرد”مـــــاه”همیشــه پشــت ابــر بمــاند!
شب و روز «در» فکر منی

چه می شد اگر

این «در»

شکسته می شد؟!

هر کس ميتونه اوني رو که دوستش داره بکشه بعضي با يک نکاه اين کار رو ميکنن و بعضي با يه حرف بعضي با خنده بعضي با کريه و اون منو با مردنش کشت
من که قرار نبود بگویم:
«دوستت دارم! »
امان از این چشم ها،
این چشم های دهن لقِ بی آبرو
و هنگامی که جهنم به انتظارم است…
به زانو در می آیم …
و به هم آغوشی های حریصانه ام …
به عشق …
به سراب حقیقت …
به زندگیه پر از گناهم …
و به تو
اعتراف می کنم …
آری شیرینی گناه تو آتش است …
دوستي را بايد از کوير آموخت که به عشق خورشيد از دريا بودن گذشت
ﻫﺮ ﮐﻪ آﯾﺪ ﮔﻮﯾد
: ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ، ﺗﺴﮑﯿﻦ اﺳﺖ ﮔﺮﯾﻪ آرام دل ﻏﻤﮕﯿﻦ اﺳﺖ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﻢ در ﭘﯽ ﺗﺴﮑﯿﻨﻢ وﻟﯽ ای ﮐﺎش ﮐﺴﯽ ﻣﯽ داﻧﺴﺖ ﭼﻨﺪ درﯾﺎ ﺑﯿﻦ ﻣﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ اﺳﺖ ﻣﻦ و آرام دل ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ
-ﻫﻤﻪ وﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻦ راﻩ درﺳﺖ دور زدﻧﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﯾﮑﯽ اﻣﺘﺤﺎن ﮐﺮدﻩ ﺑﺒﯿﻦ ﭘﺸﺖ اون دﯾﻮار ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﮐﯽ ﯾﺎ ﭼﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮت ﺑﻮدﻩ ﭼﺮا ﺧﺪا ﺗﻮرو رﺳﻮﻧﺪﻩ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﺑﺮای اوﻟﯿﻦ ﺑﺎر وﻗﺘﯽ ﺧﻮردم ﺑﻪ دﯾﻮار ﺑﻦ ﺑﺴﺖ اون ﻃﺮف دﯾﻮار رو ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮدم ﺗﻮرو دﯾﺪم ﮐﻪ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ از اون ﻃﺮف ﺑﻪ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﺧﻮردی و ﭼﻪ زﻧﺪﮔﯽ زﯾﺒﺎ آﻏﺎز ﺷﺪ در اﻧﺘﻬﺎی ﻫﺮ دو ﺑﻦ ﺑﺴﺖ
هنوز هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو می‌نویسم..
هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..

این روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به استقبال باران می‌روم.
می‌دانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..
می‌دانم یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،
کسی که جز تو نیست بازمی‌گردد..

می‌دانم تمام می‌شود و ما رها می‌شویم؛ پس بگذار بخوانم:
اولین عشق من و آخرین عشق من تویی
نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی..

من دزدکی نگاهت می کنم
تو نگاهت را از من می دزدی
هر دو دزدیم!
نه ؟
غروب عشق تو ، طلوع مرگ من است .
ميگن از تو حرکت از خدا برکت!!!!!!
خدا من و تو رو سر راه هم قرار داد درست…
ولي براي نگه داشتنم بايد خودت هم يه کارايي ميکردي لعنتي!!!
همه چيز را گردن خدا،قسمت،سرنوشت انداختن آسان است!
آرزوي خوشبختي کردن براي من آسان است
سخت اين بود که ميتونستي کمي مرد باشي که نبودي و نشدي
حيف دل من… نميدونم چقدر دووم مياره!!!!
هیچ ماشینی به مقصدِ تو نمی رساندَم
مسافرکِش ها هم فهمیده اند

خیالی بیشْ نبوده ای!

ﺑﻪ ﮐﻮﺭﻱ ﭼﺸﻢ ﻫﻤﻪ
ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ..
ﺩﺭ ﺷﻠﻮﻍ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻱ ﺷﻬﺮ ..
ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﻣ÷ﻲ ﺑﻮﺳﻤﺖ .
ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻭﻗﺘﯿﻪ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﻣﯿﺒﻨﺪﻩ
ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﯼ ﺑﻮﺳﯿﺪﻥ ﻣﯿﺪﻩ …
ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮ ﭘﯿﺸﻮﻧﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻮﺳﻪ
کاش میشد گاهی از مرد بودن استعفا داد …
نمی شود مرد باشی و دلت هوای یار قدیمیت را نکند

نمی شود مرد باشی و در خلوتت به یاد هم آغوشیت اشک نریزی

نمی شود…

هیچ کس بوی او را نمی دهد

هیچ کس…

هیچ آغوشی آرامش آغوشش را ندارد

هیچ نوازشی لطافت نوازشش را ندارد

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید
آمدیّ و همـه ی فرضیـه ها ریخت به هم!
منويِ کافه را هـــزار بار
زيـــر و رو کــــرده ام
هــر چه فکـــر مي کــنم نمي دانم
چرا دلم فقط لبهاي تو را ميخواهد و بـس
ﺩﺍﻧﻲ ﻋﺸﻖ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩﻡ
ﺟﺎﺭﻳﺴﺖ . ﺩﺭﺩ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺩﺭ
ﺳﻴﻨﻪ ﺗﻨﮕﻢ ﺑﺎﻗﻴﺴﺖ
مثل كبريت كشيدن درباد،ديدنت دشوار است…!!من كه به معجزه عشق ايمان دارم مي كشم آخرين دانه كبريتم را در باد…هرچه بادا باد…!!!
ﺗﺮﺍﺷﮑـــــــﺎﺭ ﻣﺎﻫـــــــﺮﯼ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺲ ﮐـــــــﻪ ﺗـــــــﻮ
ﻧﯿـــــــﺎﻣﺪﯼ
ﻭ ﻣﻦ ﺑـــــــﺮﺍﯼ ﺩﻟــــــــﻢ ﺑﻬﺎﻧـــــــﻪ ﺗﺮﺍﺷﯿﺪﻡ . . .
ﻗﻠﻪ ﯼ ” ﻗﺎﻑ ” ﮐﻪ ﺳﻬـﻞ ﺍﺳﺖ ،
ﻣﻦ ﻗﻠﻪ “ﮐﺎﻑ ” ﻭ ” ﻻﻡ ” ﻭ ” ﻣﯿﻢ ” ﻭ ” ﻧﻮﻥ ” ﻭ ” ﻭﺍﻭ ”
ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮﺕ ﻓﺘﺢ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ،
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ،
ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﮕﯽ ﺍﺕ ،
ﻣـــــــــﺮﺩ ﺑـــــــﺎﺵ !
ﺍﮔﺮ ﺳﺮﺍﻍ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ،
ﺑﮕﻮ :
ﻭﺍﮔــــــﺬﺍﺭ ﺷـــــــﺪﻩ …
ﺑــﻪ ﺧــــﻮﺍبـــــــ ﻫـــــﺎﯾـــــمــــــ ﺳـَــــﺮَکـــــــ ﻧـــــکشـــــــ ….
.
.
.

ﻭﻗﺘــــــے ﺩﺭ ﻟﺤــــﻈﺎتـــــــ ﺑﯿـــــﺪﺍﺭے ﺍمــــــ ”” ﺣـــــﻀﻮﺭ ﻧـــــﺪﺍﺭے !!

عشق یعنی اگه تو بری سفر من هم نمازمو شکسته بخونم…
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺁﻫﻨﮕﺶ.. ﺁﻏﻮﺵ ﻭ ﮔﺮﻣﺎﯾﺶ.. ﭘﻨﺠﺮﻩ‌ﯼ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺎﺯ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ…
ﺍﻭﺝ ﻟﺬﺕ
ﺍﻭﻧﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽﺗﻮ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪﯾﺖ ﺍﺧﺮﯾﻦ ﻧﮕﺎﻫﺘﻮ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﯿﺖﻣﯿﮑﻨﯽﻭ ﺳﺎﯾﻠﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ
،،،،ﯾﻪ ﭘﯿﺎﻡ ﺍﺯﺵ ، ﺑﯿﺎﺩﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ :
“”” ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ، ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽﺍﺭﻭﻣﻢ ﮐﻨﯽ “”
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺖ ؛
ﻧﻪ ﭼﻮﻥ ﻣﺴﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﺮﺍﺏ
ﮐﻪ ﺗﻠﺦ ﮐﺎﻣﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻟﻴﻤﻮﺳﺖ
ﺍﻳﻦ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺷﺎﻣﻪ . . .
ﺷﻤﻌﺎ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﮐُﻦ . . .
ﻧَﺒﻀِﺖ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺎﻣﻪ . . .
ﺷﻤﻌﺎ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﮐُﻦ . . .

ﺍﻳﻦ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺷﺎﻣﻪ . . .
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺳَﺮِ ﻳﮏ ﻣﯽز . . .
ﺍﻳﻦ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻣِﻬﺮِ . . .
ﺍﺯ ﺁﺧﺮﻳﻦ پﺎﻳﻴﺰ . . .

ﺷﻤﻌﺎ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﮐُﻦ . . .
ﺷﺐ ﺩﻟﻬُﺮﻩ ﺩﺍﺭﻩ . . .
ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻡ ﺍﻣّﺎ . . .
ﻋﻄﺮِﺕ ﻧﻤﻴﺬﺍﺭﻩ . . .

ﻧﻮﺍﺯﺵِ ﺁﺧﺮ . . .
ﺑﺎ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﻮﺳﻪ . . .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺷﺐ ﻫﺎ . . .
ﺗﮑﺮﺍﺭِ ﮐﺎﺑﻮﺳﻪ . . .

ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ …
ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ …
لعنتـــــــــــی هنوز هم تمام رویای من

به هم ریختن موهایت است… .

می فهمی لامصب…

کاش همانطور که از شکستن تکه اي شيشه بر ميگردي و نگاهش ميکني
وقتي دل مرا شکاندي1بار بر ميگشتي.فقط نيم نگاهي ميکردي.
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﺗﻭ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺷﻤﺮﺩ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﯾﺮﻭﺯ بود
تو اسمون قلبم خدا خودش نوشته.یه لحظه با تو بودن بالاتر از بهشته .
ﺷﻮﺭﺷـــــ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﻭﺭ ﺩﻧﯿـــــﺎ
ﻣﻨــــــ .. ﺁﺭﺍﻣـــــــ ﺟــــﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﻡ .. ﮐﻪ ﺷﯿـــــــﺮﯾﻨﯽِ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺸــــ
ﺷــــﻮﺭﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﯿـــــــــــــﭺ !
ﺗﻠﺨﯿﺘــــــ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽ ﺑــــــﺮﺩ … !
هیچ چیز غیر ممکن نیست,محالی در عالم نیست,همه چیز شدنی ست,جز یک چیز!زندگی بی تو…
من عاشقت هستم
و تا انتهای این دنیای پر از تهی
هیچ کاری بجز دوست داشتنت ندارم
هیچ دلیلی برای تنها گذاشتنت ندارم
هیچ بهانه ای برای از یاد بردنت حتی برای لحظه ای ندارم
عـــــــشــــــق یــــعــــنـــے غــــــم از دســـــــــت دادن…
چه وجه تشابهی
بین من و کلاغ قصه هاست
نه او به خانه اش رسید
نه من به تو…
آفاق
عشق یک مثءله 4مجهولیه دنبال جواب نگرد
ﻗﻮﺍﻧــــــﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﺸــــــﮑﻨﻢ ؛
.
.
.

ﺧــــﻼﻑ ﺟﻬﺖ ﺁبـــــــــ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ؛
.
.
.

ﺍﻣﺎ ﺩلــــــــــ ﻧﻤﯿﺸﮑﻨﻢ !!!

ای کاش گردنبند سینه ات بودم تابه هنگام دویدنت بر زبان قلبت بوسه میزدم
be name kasi ke aval ashegh shod bad rande..
چیزی از خودت را برایم جا بگذار
مثلا….عطر تنت را بر سطر خوابهایم
یا بوسه هایت را بر پیشانی ام….
راه آمدن را که خوب بلدی
عزیزک خوابهایم
نه با انگشتانم، نه با دستهایم، نه با لبهایم…
با هیچ کدام نتوانستم بنویسم که محبت زیباست…
اما محبت یعنی چه؟…
یعنی بازی با احساسِ پاکِ یک نفر؟…
یعنی شکستنِ قلب معصوم یک دلداده؟…
یعنی به خاک نشاندن یک عاشق که سر نسپرده؟…
یعنی روزی خوبی کردن برای لمس دستانش؟…
محبت کردن از روی هوس ممکن نیست…
محبت تنها یعنی دوستت دارم تو نیز مرا دوستم بدار…
محبت همان زیبایی ست ک در عشق نهفته ست…
من عاشقِ آن احساسیم ک بداند خوبی تاوانش بدی نیست…
تا بداند دوست داشتن مقدمه ی هر محبت حقیقی ست؛ ب همراهِ عشق!!!!
ﺧﻂ ﺯﻣﺎﻥ
ﭼﺮﻭﻛﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﻣﻦ
ﺩﺳﺘﻬﺎﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﻋﻤﻖ ﺳﺎﻟﻬﺎ
ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ
پاییز آمده از نوبرانه لبهایت اناری شکفته می خواهم. مرا ببوس
چـــــــه کــــــســــی بــــــاور کــــــرد

جـــــــنـــــگـــــل جــــــان مــــــرا

عـــــــــشـــــق تـــــــو

★☆خــــــــــاکـــــســــتــــر کـــرد

باران بهانه ایست تا چند لحظه زیر چترم بمانی…کاش تاابد باران ببارد…
“به اندازه یک همنشینی ساده، روی صندلی روبه روی من،در همین کافه نزدیک، قدر یک چای نوشیدن .
تـــــــکــــرار شـــــــــو…”✔
هنوز,
به روزهایی فکر میکنم,
که تنها دغدغه ام,
پیدا کردن ِ یک کافه بود,
و نوشیدن ِ یک فنجان قهوه,
کنار ِ تو,
هنوز,…
شخصی را که دوست داری نه برایش ستاره باش نه خورشید،برایش آسمان باش تا همیشه سایه ات روی سرش باشد.
لعنتی..!مهربان ترازمن دیدی؟؟نشانم بده.!!که بعدازآن همه حرف،بازباعشق نگاهت میکنم…
با کسی بمان که فکرکردن به او به تو آرامش میدهد
ﯾﮑﺊ ﺍﻣﺪ ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻡ ﺧﺎﻃﺮﻫﺎﺷﻮﭘﺲ ﮔﺮﻓﺖ
ﺍﻣﺎﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺖ ﺩﻟﻢ ﺑﺎﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺵ ﻧﻔﺲ ﮔﺮﻓﺖ
ﯾﮑﺊ ﺍﻣﺪﺗﻮﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺭﻭﻗﻠﺐ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﭘﺎﮔﺬﺍﺷﺖ،ﺭﻓﺖ
ﻭﻧﮕﺎﻩ ﺳﺮﺩﺷﻮﺗﻮﻗﻌﺮﻗﻠﺒﻢ ﺟﺎﮔﺬﺍﺷﺖ
ﯾﮑﺊ ﺍﻣﺪ ﺑﺎﻧﮕﺎﺵ ﺯﺩﻭ ﺩﻝ ﻣﻨﻮ ﺷﮑﺴﺖ
ﺑﺎﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﺊ ﻣﻬﺮﺉ ﻫﺎﺵ ﺑﺎﺯﻡ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﭘﺎﺵ ﻧﺸﺴﺖ
بازار سياه رفتم براى خريدن عشق ولى در ابتدا ورودم روى کاغذى خواندم درغرفه هوس بازان عشق را به حراج گذاشته اند…
گاهی هوس میکنم شماره ات را بگیر م و دوباره تپیدن این قلب لعنتی را احساس کنم !
خیلی وقت است دیگر هیچ چیز آن را نمی لرزاند ، جز شوق دوباره شنیدن طنین صدای تو
چقدرسخته دلتنگش بشی اما ندونی چطور باید بهش بگی کـــــــــاش یکی به گوشش برسونه چقدر دلتنگشم.
برای پريدن لازم نيست پرنده باشم،
همينكه بخندی،
بال درمياورم . . .
آئين عشق بازي دنياعوض شده است/يوسف وزليخاهم عوض شده است/سرهمچنان به سجده فروبرده ام ولي/درعشق سالهاست كه فتواعوض شده است/
ﻧﺴﻞ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻧﺴﻠﻲ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ؛
ﻳــــــﻮﺍﺷﮑﻲ …
ﺑﻮﺳﻴــــــﺪ ، ﻧﻮﺷﻴـــــــﺪ ، ﺧﻨﺪﻳــــﺪ ،
ﺣـــــﺮﻑ ﺯﺩ ، ﻓﮑﺮﮐـــــﺮﺩ ، ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐــــﺮﺩ ،
ﮔﺮﻳﻪ ﮐﺮﺩ ،ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩ ، ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ ،
ﺩﺭﺩ ﻭ ﺩﻝ ﮐـــﺮﺩ ، ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐــــــﺮﺩ ، ﻋﺎﺷﻖ ﺷـــــﺪ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﻲ ” ﻳــﻮﺍﺷــﮑــﻲ ” ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﻧﺒﻮﺩ ،
ﻧﺴﻞ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻣﻨــــﻘــــــﺮﺽ ﻣﻴﺸﺪ …
امروزه, روزى که بى وقفه, از خدا آرزو ميکردم.
امروزه, روزى که ميخواستم, دست اين عشقو من رو کردم.
امروزو من به تو مديونم,دنيامى من از ممنونم.
اين عشقو با همه خوبيهاش, دارم از تو قلب تو ميرونم.
با تو ميمونم, مىبالم,به تو هو اين عشق ديوونه, حالا تو چشمات, نگاه کن, جز ما اين حسو کى ميدونه.
با تو ميمونم, مىبالم, به تو هو اين عشق ديوونه.
حالا تو چشمات نگاه کن, جز ما اين حسو کى ميدونه.
جز تو هيچى تو يه اين دنيا, واسه من جاذبه نداره.
نميتونه چشمام يه لحظه, از نگاه تو چشم برداره.
جز من تو خوابو تو بيدارى, اسم تو روى لب کى بوده, تا اين لحظه که کنارمى, کى ميدونه حالم چى بوده.
با تو ميمونم,ميمونم,ميمونم,ميمونم.
مىبالم,مىبالم,مىبالم,مىبالم.
با تو ميمونم, مىبالم, به تو هو اين عشق ديوونه.
حالا تو چشمات نگاه کن, جز ما اين حسو کى ميدونه.
با تو ميمونم, مىبالم, به تو هو اين عشق ديوونه.
حالا تو چشمات نگاه کن, جز ما اين حسو کى ميدونه.
رفتار عاشقانه ی زن را باید از دلتنگـیش فهمید
از شوق و بی تابیش برای دیدار
از حس کودکانه اش برای آغوش
از خجالتش برای بوسه گرفتن
زن بی دلیل بهانه نمیگیرد
شاید بهانه ی دستانِ گرمت را دارد
که دستانش را بگیری !!!!!!!!
هزاران دست هم به سويم دراز شود
پس خواهم زد
تنها
تمناى دستان تورا دارم
باورکن خيلى سخت است
وفادار دست هايى باشى
که يکبار هم لمسش نکرده اى
نامه هایم چشمهایت رااذیت میکند
درد دل کردن برای توحضوری بهتراست
چای دم کن خسته ام ازتلخیه نسکافه ها
چای باعطرهل وگلهای قوری بهتراست
من سرم برشانه ات یا توسرت برشانه ام
توبگوبانو، اگرباشم چه جوری بهتراست
افتاد، شکست، زیر باران پوسید
آدم که نکشته بود، عاشق شده بود….
بهترین قلبها در پیشگاه خدا، متعلق به کسانیست که بی هیچ توقعی مهربانند.
از کجا باید سفر کرد،تاکجا باید دوید،ازکجا باید گذر کرد تا به قلب تو رسید؟
بوسه تنها تصادفيه كه خسارت نداره,آغوش تنها پاركينكيه كه جريمه نداره…
مياي باهم تصادف كنيم بريم پاركينك!
هروقت که به دریای نگاه تو مینگرم جزر میشود نگاه تو وجزر میکند مرا ومد میشد حضور تو مد میدهد نبود مرا..،
نام تو را که مى اورم دوباره ابر دلم مى بارد
نـــــــــــــــــــه
این باردلتنگت نیست!دل کوچکم باتوغریبگی میکند.
ﺍﻳن ﺳﻮﺧﺘَﻨَﺖ . . .

ﺟَﺰﺍﮮ ﺩﻝ ﺩﻭﺧﺘَﻨَﺖ . . .

هی چه حالی میده عشقت واست نازه کنه و تو نازشو بکشی
من از خودم هم بریده ام….تو مرا از رفتنت میترسانی؟؟!؟!….

اگر از رفتنت میترسیدم هرگز نمیگفتم:
“دوستت دارم…..”

من میروم اماقلبم کنارتوخواهدماند
وتوهمیشه مرامثل یک آه درسینه ات خواهی داشت
هی تو
اسم مراصدانزن…تنهاکلمه ایست که صدای زیبایت
رامیلرزاند
دلم آغوش “نامحرمی” را میخواهد که “شرعی” بودنش را فقط خودم میدانم و دلم..
ﻣﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ ،
ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ ♥
تمــام شعــرهــای عــاشقــانــه جهــان شبیــه تــوانــد!
تــو امــا،پشــت استعــاره ای ایستــاده ایکــه بــه ذهــن هیــچ شــاعــری نخــواهــد رسیــد . . .
هیس، هیچ نگو…
فقط چشم هایت را ببند و نفس بکش!
لمس نفس هایت ضربان قلبم را به شماره می اندازد…
تو آرام آرام نفس بکش، من لحظه به لحظه دیوانگی می کنم.
تو نرم نرم نگاهم کن، من قدم به قدم برایت می میرم…
همین…
نه سرو،نه باغ ونه چمن می خواهم.خواهم ز خدای خویش کنجی خلوت،من باشم و آن کس که من می خواهم
شاید دانستن حق تو بود…
شاید ناگفته ها را زودتر از امروز باید میدانستی
.ولی باو کن در زندگی هر کس,ناگفته هایی هست که گاهی از مرور آن خاطرات حتی در زیر لب و چون زمزمه ای هـــــــراس داریـــــم
 پــس میـــدانم:که مرامیفهمی
روی ایوان نشسته ام …

میخندم !..

به ابرهایی كه ..

هنوز اصرار دارند !..

باران …

خیس تر از چشم های من است !..

من باتو،توباهرکه دلت خواست فقط بیاقدم بزنیم..اصلا بیاوبگذارسایه ات باشم سایه که آزار ندارد،دارد؟!!
عشقم اگه همه ادمها رسم محبت صادقانه و عشق رو از تو ياد ميگرفتن ديگه بين آدما نه از نفرت خبري بود نه از خيانت

من تو را بیشتر از غرورم دوست داشتم و تو غرورت را بیشتر از من! حالا اما… بگذریم نه چیزی از غرور تو مانده نه از دوست داشتن من…!
بگذار شیطنت عشق چشمان ترا به برهنگی خویش بگشاید.هرچند آنجا جز رنج وپریشانی نباشد، اما،کوری را بخاطر آرامش تحمل نکن!
ﻣﻦ، ﺗﻮ ،ﺧﺪﺍ … ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ
ﭼـﻘـــ ــﺪﺭ ﺧـﻮﺑــﻬــ . . .

ﯾـﮑـــ ـﯽ ﺑـــ ـﺎﺷـﻬـ ..

ﯾـﮑــ ـــﯽ ﺑـــ ــﺎﺷـﻬـ ﮐـــﻪ ﺑـﻐـﻠـﺘـــ ﮐـﻨــــﻬـ . . .

ﺳـﺮﺗـــ ــﻮ ﺑـــ ــﺰﺍﺭﯼ ﺭﻭﯼ ﻗﻠﺒﺶ…

ﺁﺭﻭﻣــ ـﺘــ ﮐـﻨــ ــــﻬــ . . .

ﺣـُــ ــﺮﻡ ﻧـﻔـﺲ ﻫــ ـــﺎﺵ ﺗـﻨـﺘـــ ُ ﺩﺍﻍ ﮐـﻨــ ـــﻬــ . . .

ﻋـﻄـﺮ ﺩﺳـﺘـــ ــﺎﺵ ﻣـﻮﻫـﺎﺗــ ـــﻮ ﻧـﻮﺍﺯﺵ ﮐـﻨــ ـــﻬــ . . .

ﭼـﻘــ ـــﺪﺭ ﺧـﻮﺑــ ــﻬــ . . .

ﭼـﻘـــ ـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـــ ـﻬـ ﮐــ ــﻬـ ﺁﺭﻭﻣـ ﺩﻣـ ﮔـﻮﺷـ ﺑــﮕــ ـــﻬــ …

ﻋﺰﯾــ ـﺰﻣــ ﺩﻭﺳﺘـــ ﺩﺍﺭﻣـــ ….

پائیز که شد به جُرم ِ کم کاری اخراجش کردند. رُفتگری که عاشق شده بود که برگ ها ی چنار راقدم می زد نه جارو . .
وقتی تو می خوانی مرا
وقتی تو آوازم می کنی
صدایت
لایه ای از دانه روز برمی دارد
و پرندگان زمستانی
هم آوایت می شوند.

گوش دریا
پر است از زنگ و زنجیر و زنجره
از موج و اوج و حضیض
و من
پرم از تو
وقتی تو آوازم می کنی.

کسی که تو رو داره غم نداره ، غم بشینه رو دل کسی که تو رو دوست نداره
دل اگر یک دل شود,صد دل به دل,دل میدهد
دل اگر صد دل شود,کی دل به دل,دل میدهد
شاید عشق اینه…وقتی همراه نفس هات نفس میکشم و با نوکه انگشت هام رو بدنت دست میکشم….آروم از لبات بوسه ای شیرین میگیرم…وسوسه میشم که لبای خوشمزتو بخورم اما دلم نمیاد وقتی که میبینم خسته ای و تو بغلم به خواب رفتی…
از قدیم گفتن هر شکستی نماد پیروزیست پس اگر شکست عشقی خوده اید نگران نباشید چون پیروزی در راه است
همه میگویند چشمانش رنگارنگ است
اما من میگویم
چشمانش عسلیست
نه برای رنگش
برای اینکه شیرین ترین لحظاتم
در چشمان او خاطره شده اند.
وقتی پیش توام،یه ادم دیگم!وقتی تو با منی،من تو یه عالم دیگم…
زيباترين تصويري که در زندگانيم ديدم نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود.

زيبــــــاترين سخني که شنيدم سکوت دوست داشتني توبود.

زيبــــــــــاترين احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود.

زيــــــــباترين انتظار زندگيم حسرت ديدار توبود.

زيباترين لحظه زندگيم لحظه با تو بودن بود.

زيبــــــاترين هديه عمرم محبت توبود .

زيباترين تنهاييم گريه براي توبود .

زيباترين اعترافم عشق توبود

نــــــــه ..
تقصیر تو کـــه نیســــــــت
مدل این عینکــــ ‏های جدید طــــوری اســــت

کهـــــ هرگــــــــــز ..
سرخی چشمان تا صبـــح بیدار مانــــده را از پشتش نـــمی‏بینی ..

ﭼﺸﻤﺎﻥﺍﺕ ﺭﺍﺯ ِ ﺁﺗﺶ ﺍﺳﺖ .
ﻭ ﻋﺸﻖﺍﺕ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱﻱ ِ ﺁﺩﻣﻲﺳﺖ
ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ِ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﻣﻲﺷﺘﺎﺑﺪ .
ﻭ ﺁﻏﻮﺵﺍﺕ
ﺍﻧﺪﮎ ﺟﺎﺋﻲ ﺑﺮﺍﻱ ِ ﺯﻳﺴﺘﻦ
ﺍﻧﺪﮎ ﺟﺎﺋﻲ ﺑﺮﺍﻱ ِ ﻣﺮﺩﻥ
ﻭ ﮔﺮﻳﺰ ِ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺍﻧﮕﺸﺖ
ﺑﻪﻭﻗﺎﺣﺖ
ﭘﺎﮐﻲﻱ ِ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﻲﮐﻨﺪ .
ﮐﻮﻩ ﺑﺎ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺳﻨﮓﻫﺎ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻲﺷﻮﺩ
ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺩﺭﺩ .
ﺩﺭ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﺍﻧﻲﻱ ِ ﺳﺘﻢﮔﺮﻱ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺯ ِ ﺯﻧﺠﻴﺮﺵ ﺧﻮ ﻧﻤﻲﮐﺮﺩ ــ
ﻣﻦ ﺑﺎ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﻧﮕﺎﻩ ِ ﺗﻮ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪﻡ
یـکـی از لـذتـهـایـی کـه دیـگـه نـیـسـت ..
ایـنـه کـه یـکِ شـب اس بفـرسـتـی: مـن خـوابـم ن م ی ب ر ه
بـگـم : مـن کـه گـفـتـم بـیـام دنـبـالـت ، گـفـتـی خـسـتـه م..
بـگـی : الان مـیـخـوام، هـوس دزد بـازی کـردم ..
حـاضـر شـم ، بـیـام دنـبـالـت.. پـشـتِ پـنـجـره مـنـتظـر بـاشـی.. تـانـورِ مـاشـیـن رو بـبـیـنـی آمـاده شـی..
دَرو بـزنـی بـا نـورِ چـراغ قـوه گـوشـی بـیـام بـالا، وسـایـلـتـو بـگـیـرم .. آروم درو بـبـنـدی..
تـا بـه پـاگـرد اول نـرسـیـدیـم چـراغِ راه پـلـه روشـن شـه..
مـامـان بـابـات درو بـاز کـنـن، بـگـن: بـــــــازم؟؟؟؟!!!
مـنـم دسـتـمـو بـذارم رو سـیـنـه م بـگـم : شـرمـنـده دیـر وقـتـه .. بـفـرمـایـیـد اسـتـراحـت کـنـیـد.. شـبـتـون بـخـیـر ..
بـعـد تـا پـایـیـن صـدایِ خـنـده هـای ریـز و یـواشـکـیـت راه پـلـه رو پـُر کـنـه ..
دلـم مـی خـواسـت تـا آخـرِ دنـیـا سـارق بـاشـم،
ﺯﻥ ”
ﻭﺍﻻﺳــــــــــــﺖ ﻧــــﻪ ﮐـــــــــﺎﻻ !
ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺹ …
ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ
ﻣﻦ
ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻨﺪ ﻧﺒﻮﺩ…
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻭ
ﺩﻟﺶ
ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﯿﺮ ﺑﻮﺩ ….
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻔﺮ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﻢ،
ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ،
ﭼﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﻢ؟ !
ﻣﺮﺍ ﺑﯽ ‌ ﺁﻧﮑﻪ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﺳﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ‌ ﮐﺮﺩﯼ .
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ !
ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ‌ﺯ ﻋﺮﺵ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺁﯾﯽ
ﻟﺒﺎﺱ ﻓﻘﺮ ﭘﻮﺷﯽ
ﻏﺮﻭﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ‌ﺗﮑﻪ ﻧﺎﻧﯽ
‌ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﻧﺎﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﯼ
ﻭ ﺷﺐ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ
ﺗﻬﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺴﺘﻪ
ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ‌ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﺁﯾﯽ
ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻔﺮ ﻣﯽﮔﻮﯾﯽ
ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﯽ؟ !
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ !
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﻣﺎ ﺧﯿﺰ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ
ﺗﻨﺖ ﺑﺮ ﺳﺎﯾﻪﯼ ‌ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﮕﺸﺎﯾﯽ
ﻟﺒﺖ ﺑﺮ ﮐﺎﺳﻪﯼ ﻣﺴﯽ ﻗﯿﺮ ﺍﻧﺪﻭﺩ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ
ﻭ ﻗﺪﺭﯼ ﺁﻥ ﻃﺮﻑﺗﺮ
ﻋﻤﺎﺭﺕﻫﺎﯼ ‌ ﻣﺮﻣﺮﯾﻦ ﺑﯿﻨﯽ
ﻭ ﺍﻋﺼﺎﺑﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﮑﻪﺍﯼ ﺍﯾﻦﺳﻮ ﻭ ﺁﻥﺳﻮ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻥ
ﺑﺎﺷﺪ
ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻔﺮ ﻣﯽﮔﻮﯾﯽ
ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﯽ؟ !
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ !
ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺸﺮ ﮔﺮﺩﯼ
ﺯ ﺣﺎﻝ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ ﮔﺮﺩﯼ
ﺍﺯ ﻗﺼﻪ ﺧﻠﻘﺖ، ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻥ، ﺍﺯ ﺍﯾﻦ
ﺑﺪﻋﺖ
دورى فقط تعبیریست که فاصله هامیگویند
اماآنهابی خبرندازنزدیکى دلهایمان
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ …ﺍﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﮐﺠﺎﺳﺖ !!؟
آموخته ام زندگی سخت است …
اما من از او سخت ترم
من کوچک ترازآنم که بانویت باشم
تو مردی کن وآقایم باش ….♥
من مجرمم به جرم تو و اینک جزا توی
ببخشید باز هم بدموقع مزاحمت شدم،یک سوال ریاضی دارم…آخر تو نشان داده ای ریاضی و حسابت خیلی خوب است…میدانی کجا رفتن سود دارد کجا ماندن!دو دوتا چهارتا میکنی حتی برای اشک هایت!!
بگذریم….سوالم این است:چه طور

من + تو = من + بغض +غم +تنهایی + اشک+یک لبخند تلخ….؟؟؟!!

ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻭﺭﮔﻠﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﭙﯿﭽﺪ, ﭘﺲ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﮔﺎﻫﯽ ﻧﯿﻠﻮ ﻓﺮﺕ ﺑﺎﺷﻢ
عشق يعني :خواستن اما نگفتن
عشق يعني: سوختن ، اما ساختن
عشق يعني:
پرستش ، بدون چشمداشت
نيايش ،بدون خواهش
ستايش ،بي صدا
رفاقت ، بي جفا
صداقت ،بي ريا..
وقتي كه مستانه ضربه ميزند

لبهايت روي لبهاي من آرام ميشوم

گويي كه اين ضربه ها ….

آرام آرام بر قلب من ضربه ميزند

…تق تق تق …

قلب من در را باز ميكند….

و به بوسه ها خوشامد ميگويد

و چه حسي دارد …

اين ضربه ها….

زن که باشی ..گاهی کم می اوری،دست های را که مردانگی شان امنیت می اورد..
و شانه های را که استحکام آغوششان لمس آرامش را به همراه دارد..دست خودت نیست.
زن که باشی..گاهی دوست داری تکیه بدهی…پناه ببری…ضعیف باشی…
زن که باشی ..گهگاه حریصانه بو می کنی دستهایت را..شاید عطر تلخ و گس مردانه اش
لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد.
زن که باشی گاهی می زنی زیر گریه..که دلش بلرزد و صدایت کند بــــــــــانــــــو..
زن که باشی گاهی رهایش میکنی و پشت سرش آب می ریزی و قناعت میکنی به رویای حضورش..

زن که باشی همه ی دیوانگی های عالم را بلدی..
می توانی ساعت ها به امید گره خوردن شال دور گردنش ،ببافی و در هر رج بوسه بکاری برای روزهای مبادا که کنارش نیستی..
زن که باشی باید صبور باشی .مدارا کنی.با همه ی بغضت لبخند بزنی..
هزار بار هم که بگوید دوستت دارد ،باز هم خواهی پرسید دوستم داری؟؟؟
و ته دلت همیشه خواهد لرزید..
زن که باشی دست خودت نیست..

زن که باشی همه ی دیوانگی های عالم را بلدی

بوسه ام را ميگذارم پشت در/قهر کردى،قهر کردم سر به سر
تو بيا در را تمامأ باز کن/هر چى ميخواهى برايم ناز کن
من غرورم را شکستم داشتى؟/امدم حالا تو بيا با من اشتي؟
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ: ﺁﻥ ﯾﻮﺳﻔﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﮐﻨﻌﺎﻥ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎ
ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﻏﻤﺖ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭ …
شبت بخير نازنين يارم برس به اين قلب بيمارم امشب ميخوابمو ستاره هارو برات ميارم
کاش می دانستم چیست؟
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست!!!
ابر
دودِ سیگارِ مردی ست
که حرف هایش را می خورد
و بعد فوت می کند…
غم که زیاد باشد
باران می بارد.
زندگی تکرار جان فرسودن است / رنج ما تاوان عاشق بودن است .
چه مسخره است سوال امتحان که می گوید لطفا جای خالی را پر کنید!!! من اگر میتوانستم جای خالی (او) را پر میکردم
ای که در خلوت و در خویشم
تنها، و تنها به تو می اندیشم
مرا زیر خاکستر جا گذاشتی…
آهای با توام، تو…
یادت نرود…
من به خاطر تو آتش گرفته ام
ﺣﺮﻑ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ …
ﺍﻣﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﯽ !.!.!
ﮔﺎﻫﯽ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ …
ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻥ !!!
هر جا هستی به آسمون نگاه کن،بذار دلخوش این باشم که به آسمونی که تو نگاه میکنی خیره میشم.
ىاد دارى به من گفتى”هىچکس جز تو…….
من سخن هاى تو را باور کردم اما تو…….
وقتی که فکر میکنم که با توام
نه معنی تنهایی را میدانم و نه حس میکنم که خسته ام
اینک که دارم برایت از احساسم نسبت به تو مینویسم!!
…..

نمی دونم تو با چه دیدی به نوشته هایم نگاه میکنی !
اما میخوام بدونی که هر چی مینویسم بدون تفکر قبلیه و هرچه که
دستم مینویسد ، نوشته دل است
….

میگن حرفایی که از دل بیاد به دل می نشیند !
نمیدونم حرفام تا چه حدی به دلت میشینه ولی برای امشب
میخوام ساده بنویسم و بگم!

عطر تو در هواست میایی یا رفته ایی؟؟
دريا از من گله مند است !چون وسعت دل مهربان تورابه رخ اوكشيده ام.
ﻣﻘﯿﺎﺱ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﯿﺮﯼ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﺘﺮ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ﺍﺳﺖ ،
ﻣﺸﺘﺎﻕ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﻗﺪﻡ ﻧﯿﺰ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ
آتش زدن به یک “سرنوشت”
کبریت نمی خواهد که !!
“پـــا” می خواهد …
که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر …
و …
بـــــــــروی .. !!
چه سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی ولی وقتی دیدیش چیزی جز سلام نتونی بهش بگی…
وقتی یه آدم میگه
هیچکس منو دوست نداره
منظورش از هیچکس
یک نفر بیشتر نیست . . .
همون یه نفری که واسه اون همـــه کسه !
ﺣﺮﻑ ﺩﻝ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺁﻫﻨﮓ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻓﻬﻤﯿﺪ !!
ﺍﺩﻋــــــــﺎﯼ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ
ﻭ ﻓﺮﺍﻣـــﻮﺵ ﮐـــــــــــــﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ
ﺭﻧﮓ ﭼﺸـــــﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷــــــــــــــﻖ ﻣــــــــــــﺎﺩﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ !
ﺗﻨـــــــــــــﻬﺎ ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﻘﯿـــــــــﻘﺘﺶ ﺷﮏ ﻧﮑﺮﺩﻡ
ﻋــــﺸــــــــــﻖ ﻣــــــﺎﺩﺭﻡ ﺑﻮﺩ …
ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻋﺠﯿﺐ؛
ﻣﯿﺎﻥ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻭ ﺗﻮ …
ﺗﻮ ﺩﺭ ﻃﺎﻟﻊِ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﯽ،
ﻭﻟﯽ …
ﺩﺭ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﯼِ ﺍﻭ !
کمی مهربان تر باش…

برای شانه های ظریف زنانه ام

سنگین است
این سر سنگینی ها..

همیشه برای دوربین ها لبخند میزنی
دریغا من که نزدیک بینم….!!
من به اندازه ی هر دومون دوستت دارم اشکال نداره تو دوسم نداری…تو رو به جون اونی که دوسش داری تو فقط بیا
دروغ گفته اند که دنیا
این همه کهکشان دارد
دنیای من خلاصه میشود!
در عرض شانه هایِ تو…
ﻣﻦ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﻡ
ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺷﺎﻋﺮ ﺷﺪﻡ؛
ﻳﮏ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﺗﻮ
ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎ ﻧﺪﻳﺪﻧﺖ…!!
ﺩﺭ ﺭﮔﻬﺎﯼ ﺭﯾﺰ ﯾﻚ ﺑﺮﮒ
ﺑﯿﺸﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﻭ
ﺩﺭ ﻗﻄﺮﻩﺍﯼ ﺁﺏ، ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﻛﻠﻮﺧﯽ ﻛﻮﭼﻚ
ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻭ
ﺩﺭ ﺩﯾﺪﮔﺎﻥِ ﺗﻮ
ﺁﺳﻤﺎﻥِ ﺑﯿﻜﺮﺍﻥ ﺭﺍ
آنجا که عشق فرمان میدهد… محال سر تسلیم فرود می آورد…
عشقم مواظب خودت باش…شاید تنم با تو الوده شده باشد اما دلم هنوز پاک است…دیشب با حرف هایت خیلی گریه کردم….
میدونی غربت چیه؟
باور کن این نیست که تو کشور غریب یا تو شهر غریب باشی
غربت یعنی هر وقت از از نگاه و صدای اونی که آرومت میکنه 
دور شدی تو غربتی 
حتی تو کشور خودت حتی تا شهر خودت….
عــــاشـــق تریـــــن مــــــــرد….. ” آدم ” بـــ ـودکه بهشت را به لبـــــخنــــــد حـــــوا فروخــت …
سوهان می کشم قصه ی دلتنگی هایم را تا هموار سازم جاده های آمدنت را …
همه مشکلات درون را با خنده بروز داده ام.
کمکم کن تا خنده ام با وصال تو حقیقی شود.
آتشم ميزند بوسه‌ هايت
هيزمش را , باز هم بيشتر کن …!
پیامبر شب های دلتنگی ام باش،که من بی اعجاز ،تو را مومنم…
گل يا پوچ؟دستان راباز نكن ,بذار تصور كنم .كه در دستانت برايم كه عشق پنهان است
من به سلامی آشنامیکنم،توبه نگاهی…من انان رابادروغ جدامیکنم،توبامرگ
ﻣﯽ ﺳﭙﺎﺭﻣﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ .…
ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺴﭙﺮﺩ !
مـــــــــن زخمــــــــهای بی نظیری به تــن دارم

اما تــــ ـــــو مهــــربان تــــرینشان بودی

عمیـــــق تــــرینشان

عــــزیــــــــز تـــرینشان!

بعــد از تــــ ـــو آدم ها….

تنها خــــراش های کوچکی بودند بــر پوستـــــم

که هیچ کـــــــدامشان

به پای تـــــ ــــــو نــــــرسیــدند..

می گویند دنیا دار مکافات است !دنیا را بی خیال ، فعلا که دار و ندار ما تویی و ندیدنت مکافات …
این روزها میگذرند ولی من از این روزهانمیگذرم..حرف یک عمر زندگی من است…
دوستم داری

دوستت دارم

نمیگویی

نمیگویم

نمیدانم

تا کی غرور باید آشنای چشمهای بی قرارمان باشد. . .

سبز ترین بوسه های من
نثار سرخ ترین گونه های تو
اما جایت خالیست اینجا
دو صد افسوس
نمیشود در آغوش کشیدت
وقتی آنسوی تلفنی
دونه, دونه نامه هاموپاره کردی
تومنوازشهرخودآواره کردی
رفتم ودیگرز من نامی نبردی
دل به عشق دیگری بی من سپردی
بعدمن هرگزنگفتی اوکجارفت
ازکسی هرگزنپرسیدی چرارفت…!
ﻣﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻫﺴﺘﻢ
ﺣﻞ ﻣﯿﺸﻮﻡ …
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺖ !…
ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﺑﮕﻮ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﻧﮑﻨﻨﺪ …..
ﺑﮕﻮ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﯿﺮﻩ ﺍﺕ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ
ﺑﺎﺷﺪ !…
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ ﻫﺎﺍﺍﺍﺍ …… ﻧﻪ !!!
ﺣﻮﺍﺳﻢ ﻧﯿﺴﺖ…
ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ…
ﺍﻳﻦ ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎﻱ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﻤﻲ ﻣﺎﻧﺪ، ﻋﺸﻖ، ﺑﺪﻭﻥ ﻭﻗﻔﻪ ﺭﺷﺪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ، ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﻛﺎﻫﺶ ﻧﻴﺎﺑﺪ

ﺁﻧﺪﺭﻩ ﮊﻳﺪ

لبخند که میزنی …
پر میشوم از بهانه های خواستنت
پر میشوم از طنین خوش صدای نفسهایت
و زمزمه های در گوشی !
“لبخند زیباترین آرایش یک دختره”
“لبخند”كم خرجترين آرايش چهره است.چهره ات تاابدبه اين آرايش آراسته باد
بهترين قلبها در پيشگاه خدا متعلق به قلبيست كه بي هيچ توقعي دوست داشته باشد خدايا تو شاهد باش كه من هم او را با همان قلب ميخواهمش اگر غير از اين است قلبم را بگير
لبانت را ب صورتم نزدیک نکن…میترسم! شوری اشکهایم نمک گیرت کند…
تنها نرو این راه رفتن نیست
دنیای تو چیزی به جز من نیست
تو از خودت چیزی نمی دونی
تنها نرو تنها نمی تونی
میری که با فکر تو تنها شم
میری که همدرد خودم باشم):
بخدا خسته شدم انقد بهش گفتم داداشی و اونم بهم گفته آبجی!
بخدا خسته شدم, دیگه تحمل ندارم
گویم به این تن آری دارم آن سیاه چشم را میلرزد از نشاط این تن بیجاره که با کلمه ای فریب میخورد چه آسان میشود فریب داد به بهانه تو هرچیز را
همیشه همه توی بن بست زندگی بر میگردن سراغ عشق اولشون اما چه سخته اون روزی که عشق اولت رفته باشه سراغ عشق اولش
♥ﻋـ شـ ﻖ♥ ﺭﺍﺯ ﺍﺳﺖ . . .

ﻧه ﻧﻴـــــــــــــــﺎﺯ . . .

یه موقه هایی هست عشقت بهت میگه :یه چیز بگم ناراحت نمیشی؟! ما هم همیشه میگیم نه عزیزم بگو.. ولی وقتی حرفشو میزنه تمام عالم رو سرت خراب میشه، اون موقع دنیا فقط یه سیاهیه… همین…
گاهی دلم میخواهد عروسکی بودم …

از همان عروسک هایی که

تو با تمام وجودت به آغوشت میکشی ….

کاش من هم عروسکی بودم

تا لا اقل یک بار گرمای آغوشت را حس میکردم ..

چشمانت…
دریا را، به “مَد” می‌کشاند!
مرا به شعر…
ﺁﺭﺍﻣﻢ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻋﻤﺎﻗﻢ
ﻫﯿﺎﻫﻮﯾﯽ ﻣﯽ ﺟﻮﺷﺪ
ﺍﮔﺮ
ﺗﻠﻨﮕﺮﯼ ﺑﺰﻧﯽ
ﺗﺮﮎ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﺳﺮ ﺭﯾﺰ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ
ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ
ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺷﺪ …………
دست مـن اگر بود ..
نام تــو را میگذاشتـم جـزء مـخـدر ها …
تـرک کـردنت خـیلـی درد دارد ..!
میدونم یه روز مثله من اینجا تو هم با غصه هات هم تخت میشی …
من اونقد مرد بودم که ببینم تو داری با کسی ديگه خوشبخت میشی …
اي کـاش ارزشـش را داشـته باشـد…
کسـي را کـه به ديــگران تــمام زندگيــــت مـعرفي مـيکـنی
روزگار

قسمت

شرع

حکمت

آغوشت را از من جدا کردند

ولی من

هرچه قدر هم بدانم

تلاشم,بی فایده برای شکستن این هم بستگی آن ها خواهد بود

باز هم هنگام دیدار

آغوشت را از آغوشم

لبانت را از لبانم

جدا نخواهم کرد

بگذار هر چه میخواهند گناه برایمان بنویسند

میبخواهم آنکس که در این دنیا

از این ناهنجاری میسوزد

آن ها باشند نه من

قلب تو میتپد و قلب من با تپش های قلبت شاد است، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم، میدانم اینک کجا هستم، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم
همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود….
در آغوش عشق، بی خیال همه چیز، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود،دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده
عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﯾﮏ ﻏﺮﯾﺒﻪ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ
ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ
ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﯾﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ
ﺍﻣﺎ ﺍﻭ
ﻓﺎﺗﺤﻪ ﮐﻞ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﯾﮏ ﺟﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ
ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﻗﺪﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﮐﻪ
ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ
ﻭ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻨﺪﺍﻧﺪﻡ
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻢ
ﮔﻮﺵ ﻫﻤﻪ ﮐﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ …..
… ﺍﻣﺎ ….
ﺣﺎﻻ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ
ﻧﻤﯽ ﺷﻨﻮﻡ
ﺩﻟﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ….. . ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺩﻟﻢ ﺩﺭﯾﺎ ….. ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺩﻟﻢ …
ﺩﻝ …… ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﻌﻀﯽﻫﺎ
ﮐﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ !
ﺑﺎﻳﺪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ،
ﻣﺜﻞ ﺭﻭﺩﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﻣﯽﺭﺳﻨﺪ
ﺑﻌﻀﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻳﺎ ﻧﻤﯽﺭﺳﻨﺪ .
ﺭﻓﺘﻦ، ﻫﻴﭻ ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭ
چه کسی میگوید دوری سردی می آورد ؟ وقتی که هنوز با یادت بند بند وجودم گرم می شود !
هيچكس ديگر برايم او نميشود،حتي خودش…
درکم کن این دیوونگی سخته
باتو خیالم از خودم تخته
شاید ندونی اما باور کن
هرکی که با تو باشه خوشبخته…
من تو را آرام آرام وارد قلبم کردم. مدتیست قلبم درد میکند. به گمانم میخواهی به یکباره بروی….
چشات نازنينه إنگشترشب نگينه رهاکن دل اسمونه که جات پيش من روزمينه
ﺁﺩﻡ ﺍﺳـــﺖ ﺩﯾﮕﺮ …
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟـــﺶ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺴﯽ ﻣـــﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﻨﺪ ، ﺑﻮﺳــﻪ ﺑﺮ
ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﺁﺭﻭﻡ ﺯﯾﺮ ﻧﺮﻣــﻪ ﮔﻮﺷﺶ ﺑﮕﻮﯾﺪ :
ﺩﻭﺳـــﺘـﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺷﺒﻪ ﺷﺼﺖ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ ﺳﭙﺮﯼ ﮐﻨﻢ،
ﺑــﻌﺪ ﺑﯿﺎﯾـﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻋﺼـﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺩﺳــﺖ،
ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺷﻠﻮﻍ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﺷﻮﻡ،
ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻧﺸﻨﺎﺳﯽ،
ﻭﻟﯽ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯼ
ﻭ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻋﺒـﻮﺭﻡ ﺩﻫﯽ
ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ :
ﻓﺎﺟﻌﻪ ﯼ ﺭﻓﺘﻦ “ﺍﻭ ” ؛
ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩ !
ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﭼﺎﯼ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ،
ﻗﺪﻡ ﻣﯿﺰﻧﻢ .…
ﻫﺴﺘﻢ !
ﺍﻣﺎ .…
ﺗﻠﺦ ﺗﺮ ؛
ﺗﻨﻬﺎﺗﺮ ،
ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﺗﺮ … !!
ميخام بيام کنار تو،تا يکمى لوست کنم،اگر کسى اونجا نبود،يواشکى بوست کنم!
همه جا هستی…!!

در نوشته هایم…

در خیالم…

در دنیایم…

تنها جایی که باید باشی و ندارمت

کنارم است…..!!!!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯﻡ ، ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ ﯼ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻗﻠﺒﻢ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ !
زادگاه وتاريخ تولد هيچ كس در هيچ نقشه و تقويمي نيست چراكه آدمها هرلحظه در تپش قلبكساني كه دوستشان دارند متولد مي شوند!
همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری
اما…. تو آنقدر خوبی، که به عشق و دوست داشتن وفاداری
که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم
همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند نیز فکر نبودنت را نمیکنم
“فه” به زبان الماني ميشه بوس,
حالا بگو ببينم ” فهميدي؟”
زندگی زیباست زیبامیگذرد.انچه تقدیرمنوتوست همان میگذرد.زندگی باهمین کموبیشها خوش است
هی با توام… جواب دوستت دارم هایم مرسی نبود. کاش میفهمیدی، حوالی من توقف ممنوع!
من مي دانم …
مي دانم که اگر به کودکي ام بازگردم ،
تو آن بادبادک گمشده من …
در آسمان ها مي شوي !
ﻟﺒﻬﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ
ﺑﺎ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﻭﺭ ﺭﻭﺷﻨﻢ
ﻫﻤﺼﺤﺒﺘﻢ
ﺷﻬﺮ ﺑﯽ ﺭﻧﮓ
ﻓﺮﯾﺐ ﺳﺮﺥ ﻭ ﺳﺒﺰﺵ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺭ
ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺭﺍ
ﭼﻬﺎﺭ ﻣﯿﺦ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻮﺑﺪ
ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺳﻔﺮﯼ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ
ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﯾﺎ …
ﭘﯿﺶ ﮔﻮ
ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ
ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩ
ﻣﻦ ﻫﺮ ﺳﺤﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺴﺘﻦ ﮔﻴﺴﻮﺍﻥ ﺗﻮ ﺑﺮﻣﯽﺧﻴﺰﻡ،
ﺑﻪ ﺗﺒﺴﻢ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽﻧﮕﺮﻡ،
ﻭ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﺎ ﻣﯽﮔﺬﺭﺩ،
ﺯﻧﺒﻴﻞ ﺯﻳﺮ ﭼﺎﺩﺭﺵ ﺧﺎﻟﯽﺳﺖ .
ﺗﻬﯽ ﻣﯽﺁﻳﺪ ﻭ ﺗﻬﯽ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﻳﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺯﻧﺪﻩﺍﻳﻢ ﻫﻨﻮﺯ !
به جان چشمانت !!

اینبار آنچنان رفتنی ام …

که ، کاسه های آب را هم قسم دهی

نه آن روزها باز میگردند و نه من!!!

ایا میدانید دکترها اعلام کردند اغوش یک داروی معجزه اسای واقعیست که درد را تسکین میدهد واز استرس میکاهد وحتی افسردگی را درمان میکند
امیدوارم همیشه اغوشی گرم برایت گشوده باشد دوستم
اشک هایم را در صندوقچه چشمانم نگه میدارم تا در هنگام نبودنت منت باران را نکشم …
برای هر کسی
یه اسم تو زندگیش هست
که تا ابد هر جایی بشنوتش
ناخودآگاه برمیگرده به همون سمت!
هوا نیستم اما همیشه

چشم به آسمان دارم

حال عجیبی ست دیدن

همان آسمان که شاید

تـــــــــــو دقایقی پیش

به آن نگاه کرده ای.♥

ماه را خاموش می کنم تا بتابد چشمانت !
دوستداشتنت فقط وقتی معنی میده که من حالم خوبه و میخندم
چقدر عذاب آوره! نه؟!
کاش وقتی حالم بد بود و بهت احتیاج داشتم بودی و میگفتی عزیزم تا منو داری غم نداشته باش!!!
همه وقتی اززندگی خسته میشن میگن خدانفسموبگیرولی من هیچوقت اینونمیتونم بگم اخه تونفس منی
وﻗﺘﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺑﺎﻫﺎم ﺣﺮف ﻧﺰن ﯾﻌﻨﯽ ﯾﻪ ﭼﯽ ﺑﮕﻮ از دﻟﻢ در ﺑﯿﺎد !دﯾﻮوﻧﻪ
ﻏﻤﮕﯿﻨﻢ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪِ

ﻣﺮﺩ ﻫﺰﺍﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ:

” ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﻫِـﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ”…!!

هر دو به یک احساس رسیدیم تو به “فراغت” من به “فراقت”
یک حرف تفاوت که مهم نیست…
نمیـــــــدانمـ چـــﮧ بَـــر سَـــرِ زندگـــیِ مَــטּ و تــو می آیــــد …

فقط میدانـــــم

◄زندگــــی بدوטּ ِ تـُــو یعنـــــی ::

✗ ” کــــــــآتـــ ” ✗
 

انگشتت را هر جای نقشه که خواستی بگذار فرقی نمیکند، عمیق ترین جای جهان و انگشت تو هیچوقت به عمق فاجعه پی نخواهد برد
ميگن توي عشق و عاشقي يکي بيشتر عاشقتره …..
خدايا اون يکي من نباشم ….
ﻣﻦ ﻫﯿﭽﻢ ﻭ…
.
.
.
.
.
.
ﺗﻮ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡِ ﻫﯿﭻِ ﻣﻦ
ﻫﻤﻪ ﺍﯼ…
..
ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭﮐــــــــــــ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ

ﻭ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺩَﺭَﮐـــــــــــــــــــ …..

ﻋﺸﻘﺒــــــﺎﺯﯼ ﻋﺠــــﯿﺒﯿﺴـﺖ!

ناراحتی هایم را از این به بعد به کوه میگویم ………
زیرا او مثل تو نیست . حداقل جواب ناراحتی هایم را با ناراحتی میدهد …..
صدایـ ـ ـ ـ ـت آغـــوشی

است از آرامــــــــــش

که هر بـــــــار می آیــــد

مـ ـ ـَ ـ ـرا غــــــــــرق در

خـــــــــود می کنــــد.

تخیل کن مرا در آغوش اوکه لبانش را بر هرم سینه هایم گذاشته وپیچک شده بر اندامم.تخیل کن بوسه های وحشیانه تا سحرو عطش لذت یکی شدن راکه من تخیل کردم تو را و سوختم حالا نوبت توست تخیل کن مرادر اغوش ملتهب او…·
یادت درذهنم وعشقت درقلبم وعطرمهربانیت درتمام وجودم است عزیزم محبت را درپاکی نگاهت وصداقت را دروجودمهربانت معنی کردم وبدان که زیباترین لحظه هایم درکنارتو بودن است.
شايد نشود به كذشته بركشت و يك آغاز زيبا ساخت ولي ميشود هم اكنون آغاز كرد و يك بايان زيبا ساخت.
ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮﯼ ﮐﻪ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻪ

ﻣﺪﺍﻡ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺭﻭ ﭼﮏ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺗﻤﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ

ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ
،
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺯﻧﮓ ﻣﯽﺯﻧﻪ ،

ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﻭﯾﺒﺮﻩ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺗﮑﻮﻥ

ﻣﯽﺧﻮﺭﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﻗﻄﻊ ﺑﺸﻪ
،
ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪٔ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﻩ … ﺁﺩﻣﺎ ﺍﺯ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﻮﻧﺪﻥ ﺧﻨﺜﯽ ﻣﯿﺸﻦ…!!!

آه ای مرد که لبهای مرا
از شرار بوسه ها سوزانده ای
هیچ در عمق دو چشم خامشم
راز این دیوانگی را خوانده ای ؟
هیچ میدانی که من در قلب خویش
نقشی از عشق تو پنهان داشتم ؟
هیچ میدانی کز این عشق نهان
آتشی سوزنده بر جان داشتم ؟
گفته اند آن زن زنی دیوانه است
کز لبانش بوسه آسان می دهد
آری اما بوسه از لبهای تو
بر لبان مرده ام جان میدهد
هرگزم در سر نباشد فکر نام
این منم کاینسان تو را جویم به کام
خلوتی میخواهم و آغوش تو
خلوتی میخواهم ولبهای جام
فرصتی تا بر تو دور از چشم غیر
ساغری از باده هستی دهم
بستری میخواهم از گلهای سرخ
تا در آن یک شب تو را مستی دهم
آه ای مردی که لبهای مرا
از شرار بوسه ها سوزانده ای
این کتابی بی سرانجامست و تو
صفحه کوتاهی از آن خوانده ای
ﺷﺮﻳﮑﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺩ،ﻣﻨﻢ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﻏﻢ ﺩﺍﺭﻡ،ﻣﻨﻢ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﻟﺒﺨﻨﺪﻡ،ﻣﻨﻢ ﺩﺳﺘﺎﺗﻮ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺯﻱ ﻃﻮﻻ‌ﻧﻲ،ﻣﻨﻢ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺩﻝ ﮔﻴﺮﻡ ﻣﻨﻢ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺩﺭﮔﻴﺮﻡ،ﻣﻨﻢ ﺑﻲ ﻋﺸﻖ ﻣﻴﻤﻴﺮﻡ!ﺍ
گاهى مثل ابر بارانى گرفته اى….
گاهىمثل خورشيد ميدرخشى…
گاهى مثل دريا پرتلاطمى…
گاهى مثل ساحل پذيرانى امواجى…
گاهى مثل طوفان همه چيزرا خراب ميکنى…
گاهى مثل آسمان آبى, آرامى…
فقط بگو چطور با اين همه روحيات ضدو نقيض تو در اعماق قلبم نفوذ کردى؟؟؟
چطور؟؟؟
روزي برصفحه اي از تقویم هاخواهند نوشت:
تعطیل . . . روزظهورامام زمان
وبه زودي درمدینه دركنارساختمان نیمه كاره اي تابلوي زیررامی بینیم:پروزه حرم مطهرحضرت زهراسلام الله عليها
كارفرما:قائم آل محمد
پیمانكار:یاران حضرت
مساحت:وسعت دل تمام شیعیان التماس دعا
مقابل ِ پنجره ات نرده کشیده ای
تا عاشقانت دخیل ببندند!
و من بیمناکم از
کلیدی که قفل ِ احساست را بگشاید،
و دستی که پنجره ات را!
من از رعد وبرق نمیترسم
اما میان بازوان تو
امنیتی هست
که ترس را زیباتر میکند…
ﺍﮔﻪ ﺑﻪ ﯾــــــﻪ ﻧﻔﺮ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﮮ ﺑﺎﻫــــــﺎﺵ ﺑﻤﻮﻧﮯ …

ﺩﯾﮕﻪ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﮮ ﭼﺮﺍﻍ ﺍﻣﯿــــــﺪ ﺩﻟﺸﻮ ﺧــــــﺎﻣﻮﺵ ﮐﻨﮯ …

ﺭﻭ ﺣﺮﻓــــــﺖ ﺑﺎﺵ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺑــــــﺎﺵ…

ﻣﻄﻤــــــﺌﻦ ﺑﺎﺵ ﺩﻧﯿــــــﺎﺷﻮ ﺑﻪ ﭘﺎﺕ ﻣﯿــــــﺮﯾﺰﻩ…

کاش نامت “باران”بود انوقت تمام مردم شهر براي امدنت دعا ميكردند!
ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ . . . ! ﺑﺒﺮ . . . !
ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﻫﯿﭻ . . . !
ﺩﺳﺘﯽ ﻧﺒﺎﺷﻢ . . . !
ﺗــــﻮ ﺭﻭ ﺁﺭﺯﻭ ﻧﮑﺮﺩﻡ، ﺍﻳﻦ ﻳﻌﻨﯽ ﻧﻬﺎﻳﺖِ ﺩﺭﺩ . . .

ﺧﻴﻠﯽ ﭼﻴﺰﺍ ﻫﺴﺖ ﺗﻮ ﺩُﻧﻴﺎ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺷﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩ . . .

ﯾﺎ ﺑﻤﺎﻥ ﻭ ﺍﻣﯿﺪ ﻓﺮﺩﺍﯾﻢ ﺑﺎﺵ ﯾﺎ ﺩﯾﺮﻭﺯﻡ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ
چه بگویم که چنان ازتوفرو ریخـــته ام
که فقط ریزش آوار مـرامــی فــهمد
ﮔﻔﺘــــﻪ ﺑــــﻮﺩﻡ ﻟﺐ ﺗـــــﺮ ﮐﻨﯽ . . .
ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﺑﺮﺍﺕ . . !.
ﺍﻣــــــﺎ . . .
ﻧـــــﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣــــﺪ ﮐــﻪ ﻟﺐ ﻫـــﺎﯾﺖ . . .
ﺑــــــﺎ ﻟﺐ ﻫـــــﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗـــــــﺮ ﺷـــﻮﺩ . . ؛
ﺣـﺎﻻ ﺑـــﺮﻭ ﺑﻤﯿـــــــﺮ . !
بـدبخت ترين آدم اونيه كه عــشــقـــش مي شه دوست معموليش
انگار خدا در ” صدایت ” کدئین تزریق کرده…
با من که حرف میزنی درد هایم را تسکین می دهی …!
امروز باز هم پستچي محله ما نيامد
يا بايد خانه مان را عوض کنم يا پستچي را…!
تو ک نامه مينويسي مگر نه…؟!
وقتي پا در ميان راهي ميگذارم كه تو از آن گذشته اي . . .
اين دل باز هم هواي تورا ميكند. . .
عاشقتم
یک کلمه است بادنیایی از مسیولیت.
گفتنش هنرنیست
مسیولیت پذیریش هنر است…
پایم را روی مین گذاشته‌ام
اگر تکان بخورم مرده‌ام
باید
همین‌جا که هستم
بمانم تا آخر دنیا.
درست
وضعیت سرباز جنگی را دارم
کنار تو و زیبایی‌ات.
‏”تو‏”
بيب بيب برو کنار،اين اس ام اس يه بوس ابدار داره!خيس نشى
با چشم هایت حرف دارم
می خواهم
ناگفته های بسیاری را برایت بگویم..

از بهار،
از بغض های نبودنت،
از نامه های چشمانم،
که همیشه بی جواب ماند..

باور نمی کنی..!؟
تمام این روزها
با لبخندت آفتابی بود
اما،
دلتنگی آغوشت
رهایم نمی کند..

به راستی
عشق
بزرگترین آرامش جهان است..

گفت:سرنوشت من وتوازهم جداست! گفتم؛این بهانه است،قلب من بازیچه ی دلهاست!گفت:تقصیرخودت بود،عشق درقصه هاست!گفتم:اگرعشق درقصه هاست،پس چرابامن عهدبستی?!?گفت: تو اشتباه کردی که به پای من نشستی … !
دیشب،
قصه ات را
برای کسی میگفتم
باز دوباره؛
عاشقت شدم…!
دورنيست روزى که شاخه هاى خشکيده ام سبزميشوند
اين رابه اعتمادخورشيدى که درجان توست
ميگويم
دلبستگي؛مثل حس برگ به درخته،وقتی از درخت کنده میشه،باز به پاش میفته!
من سرم درد میکند برای دعواهایی که با هم نکردیم…لعنتی چقدر مهربان رفتی….
سالها ب دنبالش میگردی وقتی ک پیداش میکنی دستت بهش نمیرسه
عشق دست نیافتنیه
باید ب دنبال غیر زمینیش بود وگرنه
در تب عشقت می ســــــــــوزی.
دوست داشتن واقعی یعنی حاضرم مال من نباشی.ولی خوشبخت باشی
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﺕ …
ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺗﻪ ِ ﻫﯿـــﭻ ﺷﻌﺮﯼ ﻧﻘﻄﻪ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻢ
گونه های زبر مردانه ات را …
بچسبان به گونه های ظریف زنانه ام…
بیا لبخند بزنیم…
می خواهم عکسی بگیرم از این روزها..
می خواهم ثبت خاطره کنم برای فرداهایمان..
فرداهایی که ممکن است دیگر نباشی…
دلـــم هوای بوســـه های تورا کرده.. .همان بوســـه هایی که چشمانم را میبستم تا از درون حســـت کــنم.. .
شیفته ی نگاهِِ عاشقانه ی شبانه ات شدم
کیسه ی گداییه ، حرفهای شبانه ات شدم
بیقرارلرزش دستهای پر مهر شبانه ات شدم
پس کجایی تو ای ارامش بعد طوفانم!!
پس کجایی تو ای رنگین کمان بعد بارانم
بیا ، تا که بینی ، چگونه خفته ام از غم فراقت ،در دستان بی رحم بیمار بی یارم ،شاید که گردد فرجی ، بر منه عاجز گمنامم
پس بیا پیشم ،
هر وقت که دل خواهی
پس بمان پیشم ،
هر وقت که عشق داشتی!!
به قلبم میگم شبا خواب به چشم من نمیاد
قلبم گفت : بس که بعد از ظهرا میخوابی !!!!!
بیخود ادای عاشقارو درنیار……
فانوسهای ده میدانند بیهوده روشن هستندو…! سگان باخبرند که بیهوده تر بیدار…!وقتی درروشنی روز،
زمانه عشق ها را میدزدد!!!…
قلب یخ زده ام را،گرمای نگاهت ذوب کرد!حالا که آب شدم،چرا تو یخ بستی؟چرا؟
چند روز پیش بارون میومد با عشقم رفتیم زیر بارون.ازش پرسیدم چقدر دوستم داری گفت خ،ب اندازه تمام قطره هایه بارونی ک رو صورتمون میریزه
انگاری حواسش ب چتری ک رو سرمون گرفته بودم نشد.دل خوش همون چندتا قطره اشکی شدم ک از چشمام رو گونه هام ریخت
دوستم داشته باشه حتی چندتا قطره
بگذار دوست بمانیم…

عشق همه چیز را خراب میکند!

ﺣﻞ ﺷﺪﻡ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﻣﻌﻤﺎ
ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻡ …
ﺩُﺧــﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﻭﻝ ﺻُﺒﺢ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑُﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻪ
ﺑــﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﮊﻭﻟﯿﺪـﻪ ؛
ﺑﺎ ﻟـــــﺒﺎﺱ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻃﺮﻑ ﮐِﺶ ﺍﻭﻣـﺪﻥ
ﺑﺎ ﭼِـﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻧﯿﻤﻪ ﺑـﺎﺯ ﻭ ﻧﯿﻤﻪ ﺑَﺴﺘﻪ
ﺩﺭ ﺣـــﺎﻝ ﺭﺍﻫـ ﺭَﻓﺘـﻨﻮ ﺯﯾـﺮ ﻟـﺐ ﻏُﺮﻏـُﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﺑَﻐـﻞ ﮐـﺮﺩﻧﯽ ﺗـﺮﯾﻦ ﻣــﻮﺟﻮﺩ ﺩُﻧــﯿﺎﺳﺖ
ﺣَﺘــﯽ ﺑﻌـﻀﯿﺎ ﻣـﯿﮕﻦ ﮐﻪ
: ﻣﯿﺸﻬـ ﺑـﺮﺍﺵ ﻣـُﺮﺩ!
گور پدر آزادی!
من با اسارت سرخوشم
تا وقتی که در حصار تن تو
یک اسیر بی دفاعم.
ﻫﻮﺍﯾﺖ ﮐﻪ ﺑﺴﺮﻡ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺸﻢ ،
ﻋﺠﺐ ﻧﻔﺲ ﮔﯿﺮ ﺍﺳﺖ ﻫﻮﺍﯼ ﺑﯽ ﺗﻮ …
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﻌﻨﯽ :
ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻥ
ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ
ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﻝ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻣﻨﻄﻖ ﻧﻤﯿﭙﺬﯾﺮﺩ ، ﻣﺮﺩﻥ . . .
ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﭘﺪﺭ

ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﻬﺎﺭ ﺑﻔﺮﺳﺖ
ﺯ ﺷﻬﺮ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﻡ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺑﻔﺮﺳﺖ
ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﭘﺪﺭ!…
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﻋﺎﯼ ﺧﯿﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺗﺎﺭ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﺪ
ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺯﺣﻤﺘﺘﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ
ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺮﮎ ﺧﻮﺩ ” ﻗﺮﺍﺭ ” ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﺪ…
ﻏﻢ ﺍﺯ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺗﻬﯽ ﮐﺮﺩ ﺁﺳﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ
ﮐﻤﯽ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﯼ ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﺪ
ﺑﻪ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﻭ ﺧﻮﺷﻪ ﯼ ﻟﺒﺨﻨﺪ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﯼ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﺪ
ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﻣﻦ ﭘُﺮ ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺑﺮﺍﯾﻢ
ﺑﻬﺎﺭ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﺪ
يك…
دو….
سه….
چندين و چند…
هر چقدر مي شمارم خوابم نمي بردمن اين ستاره هاي خيالي راكه از سقف اتاقم تا بينهايت خاطرات تو جاري است….
يادش بخيروقتي بودي نيازي به شمردن ستاره ها نبوداصلا يادم نيست ستاره اي بود يا نبودهر چه بود شيرين بودحتي بي خوابي بدون شمردن ستاره ها
تو “دوست داشتنی ” خواهی ماند!
حتی اگر “طنین نفست” به گوشم نرسد…!
همه ی محبتمو خرج تو کردم.

واسه همینه الان سنگدل شدم.

کسیکه عشق میکارد اشک درو میکند.
امشب اولین شعرم را از دفتری تازه با تو شروع میکنم !
همین یک جمله کافیست ، می خواهم عاشقت باشم . . .
ﻣﯽ ﺁﯾﯽ
ﻣﯽ ﺭﻭﯼ
ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺳﻼ‌ﻡ
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﯾﮏ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ
ﻧﻪ …
ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﻦ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎ ﻋﺸﻖ
ﺗﻮ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ !
ﺑﯿﺪ ﻣﺠﻨﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﭼﺸﻢ ﻣﺎ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺷﺖ
ﺩﯾﺸﺐ ﻣﺮﺩ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ
ﺑﯿﺪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﺮﺩ
ﻋﺒــــــﻮﺭ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ
!!!..ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻩ ﺣﺲِ ﺳﺮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﺖ ﺁﺭﻭﻡ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯿﮕﺬﺭﻡ
عمری عاشق یک معلم بودم
او هردم به کسی درسی از عشق میداد یه روز من فردا دیگری و فردایش باز به دیگری….
ﻫﻤﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ !
ﺑﺮﻑ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﯾﺦ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺭﻭﺳﺘﺎ،
ﻧﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﻧﻪ ﺭﻣﺎﻧﺘﯿﮏ
گاهی آنقدر دلم هوایت را میکند،
که شک میکنم به اینکه این دل مال من است یا تو…!
همیشه پاییز که میشد عاشقانه هایم فوران میکرد….
نگاهم نکن!

پاییز امسال عاشق نیستم. . . . . .!

ﺩﺭ ﻧـــﮕﺎﻫﺖ ﭼﯿﺰﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﯿﺴﺖ ؟
ﻣﺜﻞ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻏــــﻢ . . .
ﻣﺜﻞ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪﻥ ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨــــﺪ . . .
ﻣﺜﻞ ﺑﻮﯼ ﻧﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑـــــﺎﺭﺍﻥ . . .
ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﭼﯿﺰﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﯿﺴﺖ ؟!
هرچــه هســـــت. . .
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺤﺘـــــــــﺎﺟﻢ. . .
با تمام فقر هرگز عشق را گدایی نکن و با تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن
عشق را آن لحظه دیدم که کودکی خورشید را به رنگ سیاه کشید تا پدر کارگرش زیر نور آفتاب نسوزد….
آدما دنبال یه بهونه هستن واسه اینکه همه ازشون حساب ببرن، یا یه بهونه واسه انتقام، یا اینکه خودی نشون بدن ویا یه بهونه واسه رها شدن، حتی بعضی وقتا برای کسی که دوستش دارن.
ولی…
خداوند دنبال یه بهونه ست…
یه بهونه واسه بخشیدن واسه اینکه از سر تقصیرات آدما بگذره
حتی برای کسایی که از فرمانش سرپیچی می کنند.
اونوقت همه از عشق میگن.
گنه از کیست؟
از آن پنجره ی باز!
از آن لحظه آغاز!
از آن چشم گنه کار!
از آن لحظه ی دیدار!؟
کاش می‌‌شد گنه پنجره و لحظه و چشمت،
همه بر دوش بگیرم،
جای آن یک شب مهتاب
تو را تنگ در آغوش بگیرم
بوسه ها را چیدم از باغ لبت، من گرفتارم در این زیبایی خال لبت! کاش مبیشد بوسه بارانت کنم ، من در آغوش خودم شبانه آرامت کنم، کاش میشد بوسه ها را قاب کرد، توی نامه سوی تو پرتاب کرد، کاش میشد عشق را تقسیم کرد، مثل گل آن را به تو تقدیم کرد!
کوتاه ترین حرف دنیادرشیرین ترین كلمه دنیا LOve عزیزترین شخص دنیاYou
نفسم بند امده…
همان نفسی که تا دیروز زیر گوشت مدام تکرار میکرد دوستت دارم…
بگو تا کجای جهان با منی؟ منی که تمام جهانم تویی…

عشقه من….به این مردم نگو غلامتم…فرصت طلب اند…میفروشنت
ﺧﺪﺍﯾﺎ .. ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺖ ﻭ ﺑﯽ ﻭﻗﺖ ﻣﺰﺍﺣﻤﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ 
ﻫﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺑﻐﻀﺶ ﻣﯽ ﺗﺮﮐﺪ، ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﺳﺮﺍﻏﺖ 
ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻧﯽ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻋﺎﻫﺎﯼ ﻋﺤﯿﺐ ﻭ ﻏﺮﯾﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ 
ﻭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﺩ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ 
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺳﺮﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ. ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻋﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﮐﻨﯽ 
ﻫﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﻟﺞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻟﻮﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ 
ﻫﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﺶ ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﻀﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﮐﻠﯽ ﺭﻭﺯﻩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺩﺍﺭﺩ 
ﻫﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ 
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺪ ﺟﻨﺲ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻩ 
ﺣﺎﻻ‌ ﯾﺎﺩﺕ ﺁﻣﺪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﻢ
ﮐﺴﯽ ﺑﺎ ﻧــــــــﺎﻡ “ﺗـــــــــــــﻮ”
 

 ” ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺭ “ﻣﻦ”

 ﮔُــــــﻢ ﻣﯽ ﺷـــــﻮﺩ ﮐﻢ ﮐﻢ ،

 ﻧﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺳَــــــــﺮﺕ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ

 ﺳـــﺮ ﺯﺩﻩ ﺑــــﯿـــــﺎﯾـــــﯽ ،

 ﺑـــــﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻣــــﯽ ﮔﻮﯾـــــﻢ

 ﻧــﻤـﯽ ﺷـﻨﺎﺳﯽ ﺍﻡ ﺩﯾـــــﮕﺮ !

ﺧﻮﻥ ﻗﻠﻤﻢ
ﺑﻪ ﺟﻮﺵ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ
ﺍﺯﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ
ﻭﻗﺘﯽ
ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ
ﺳﺮﻣﺸﻖ ﻋﺸﻘﻢ
ﺍﺳﺖ …
وقتی دلم تنگ میشه،میرم اون بالا پشت ابرا ریز ریز گریه میکنم!هروقت دیدی بارون میاد بدون دلم برات خیلی تنگ شده
ﻧﮑﻨﺪ ﺧﯿﺲ ﺷﻮﺩ
ﺑﺎﻭﺭﺕ
ﺯﯾﺮ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯼ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺗﻤﻨﺎﯼ ﻣﻦ .
ﻧﻪ ﭼﺘﺮ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﻟﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﺎﻭﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻭ ﺑﺮﻭ
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﻟﻢ ﺑﺪ ﺑﺎﺭﺍﻧﯿﺴﺖ
ﻭ ﯾﺎ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻃﻮﻓﺎﻧﯿﺴﺖ
ياد تو
حس قشنگي ست كه دردل دارم،
چه تو باشی چه نباشی
” نگهش ميدارم”
پلک هایم را که باز میکنم،تونیستی،این بی رحمانه ترین اتفاق هر روز من است.
پرسيد اهل کجايي:گفتم ده پايين ده بالا چه فرقي ميکنه

پرسيد چيکاره اي:گفتم هيچ کاره و همه کاره

پرسيد ارزوت چيه:گفتم يه دل راحت و يه خواب خوش

پرسيد سرگرميت چيه:گفتم اه،ناله،افسوس

پرسيد مايه داري:گفتم چند تا شعر ويه مشت خاطره

پرسيد کدوم وري هستي:گفتم نه اينوري نه اون وري

پرسيد کدوم رنگي رو دوست داري:گفتم رنگ بيرنگي

پرسيد از زندگيت راضي هستي:گفتم اي بفهمي نفهمي

پرسيد نکنه عاشقي:گفتم يواشتر بگو يه وقت نشنوه دور برداره

چکار به حرف مردم دارم؟ زندگی من همین است، شب که میشود…
عاشقانه ای می نویسم وخیره می شوم به “عکست در ذهنم”…
وباخودفکرمیکنم مگرمیشود.. تو را “دوست نداشت”..!!!؟
کاش دوستيمون مثل دوستي دست وچشم بودآخه وقتي دست زخم ميشه چشم گريه ميکنه ووقتي که چشم گريه ميکنه دست اشکاشوپاک ميکنه.
ﮔﺎﻫــﯽ ﻓﮑـﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐــﺎﺭ ﺗـــﻮ “ﺳـــــﺨــــﺖ ﺗﺮ ” ﺍﺯ ﻣـــﻦ ﺍﺳﺖ !!
ﻣـﻦ ﯾـــــﮏ ﺩﻧـــﯿﺎ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ …
ﻭ ﺗﻮ ﺯﯾﺮ ﺑـﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤــــﻪ ﻋﺸـــــﻖ ﻗــــﺪ ﺧـﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ
ممکن است در تمام دنيا يک نفر باشي,,ولي براي بعضي از افراد تمام دنيايي…
میدانم! کار داری! سرت شلوغ است!
اما اینکه …
. چندثانیه…
فقط لحظه ای به ذهنت خطور کند…
که یک جایی… کسی..
برای “تو” اشک میریزد
همین برای من کافیست…
ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﮐﻠﯽ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﯼ ﻗﺸﻨﮓ ..
.ﺑﺎ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ ﻭ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻪ :
ﻫﺮ ﺟﻮﺭ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻣﺠﺒﻮﺭﺕ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻤﻮﻧﯽ!!!
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﺳﻤﻮﻥ
ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺷﮑﺎﺷﻮ ﻣﯿﺮﯾﺰﻩ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ….
ﺑﻐﺾ ﺩﺍﺭﻩ ﺧﻔﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ
ﭼﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﺰﺭﮔﯽ،
ﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺧﺎﻟﯿﺴﺖ …
ﺯﯾﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ
ﻫﯿﭻ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻧﺒﻮﺩ
ﺟﺰ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺣﻠﻖ ﺁﻭﯾﺰ
ﻋﺸﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﯼ
ﻭ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺗﻮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﺸﺪ
ﻫﯿﭻ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻧﺒﻮﺩ
ﺟﺰ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ
ﺗﻮ ﺩﺭ ﺧﻂ ﺗﻦ ﺁﻭﺍﺯ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﻢ ﻣﯿﺸﺪﯼ
بازى با واژه ها ميکردى!!!

ندانستم!!!
.
.
.
با قلب منى !!!

فكر نوازش دستهاى منى
بى آنكه بدانى دلم است كه تنها مانده…
دستهايم،دوتايند
دوست داشتنت ،
هــوس نیست . . . کـه بــاشـد و نبــاشـد !
نفــس اسـت . . .
تا بـــــــاشم . . .
تـــــــا باشـــــــی . . .
اگر ازت دور نباشم
چه جوري برايت دلتنگي كنم ؟
گل قشنگم !
اگر كنارت نباشم
بوي گل و طعم بوسه هات
يادم مي رود
بودن يا نبودن
پلك زندگي ماست
در يكي تاب ميخوريم
در يكي بي تاب ميشويم
و من
در هر پلكي
يكبار ديدنت را ميبازم …
مــَن هیچـکـس نـبـودم….

اول تو را دیدم
بعـد لبـخنــدَت را
بعـد خـوابـَت …..

مــَـن هـیچـکـس نبودم
هرشب سـلامـت دادم
هــر صـبـح

با تو
مــَن خـیـــلی شدم
خـیــلی. . . . .
آن قدر که تــنــهایــی ام نـمـی کــُشدم..

eshgh yani tarafet tori neghahet kone,tori bahat raftar kone ke engari to kol donya adam ghahte.
عشق هفت مرحله دارد:
۱.طب عشق
۲.معرفت
۳.استغنا
۴.توحید
۵.حیرت
۶.فقر
۷.فنا
چراغها را خاموش کن ، نور نمی خواهم …
نگاهم که می کنی برق نگاهت من را که هیـــــــــــچ ، تمام شب را مچاله می کند
كاش معني نگاهت راميفهميدم نگاهي كه مرادعوت به ماندن ميكندنه رفتن نگاهت راباوركنم ياحرفت رادرحرفت تنفري بيش نيست ولي درنگاهت روزنه عشقي سوسوميكند كه بمان نرو
میدونی فرق لبخندتوبالبخندمن چیه؟؟؟
تووقتی شادی میخندی!!!
من
وقتی توشادی میخندم.
دلم عجیب برای عاشق شدن دوباره تنگ است
اهای غریبه…
با توام
فریاد هم که باشی
دیر برسی
خفه میشوم…!!!
zibatarin Aghaz Ra Ba To Tajrobe Kardam
Pas Ta zibatarin Payan Ba To Khaham Mand…
ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺑﯽ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮﮔـــ…
ﺑﻔﻬﻢ ﻟﻌﻨﺘﻲ !!!!!!!
مهم نیست که تو خوشگلی یا زشت !!!
مهم اینه که من انتخابت کردم ! ! !
و دیوانه وار دوستت دارم …
فاصله ها دروغ هستند وقتی مهربانی تواز دور هم احساس ميشود…
گفته بودي تو بگو….

چه بگويم اي دوست…

چه بگويم که سزاوار شنيدن باشد….

زير شلاق سکوت بهتر از ناله ديدن باشد….

اشتياقم بس نيست…؟؟؟؟؟

با توام…..

طرز نگاهم بس نيست…؟؟؟؟

میمانم باتو
تا اخرین لحظه زندگیم میمانم
دلیل ماندنم را نمیدانم
دوست دارم هایت رو با قلبم احساس کردم.
میدانم. دلیلی نیست.
چون دلیل نیست
دل خراش است که عاشق ب مرادش نرسد،در پی عشق بسوزد و به یارش نرسد
انسان ها عموما دو دسته اند :
تـــو و بقـیـه
وبدین سان هنوز،
عشق تو، ای مهربان!
سعادتی ست که شکنجه ام میکند..
امروز که برای تو مینویسم غروب از هر روز دیگر زیباتر است و یاد چشمان شهلایت مرا تا اوج میبرد کاش بودی و صدای باران را که به عشق تو میبارید میشنیدی
ميدوني کم جمعيت ترين جاي دنيا کجاست؟… قلب منه که فقط تو توشي.
ﻋﺸﻖ ﮐﻪ ﺑﺎ دﻟﻢ دﺳﺖ داد . . .

ﻋﻘﻞ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ را از دﺳﺖ داد . . .

چشمانت را ببند چشمانم را میبندم..تا شاید پشت پلکانمان باهم زندگی کنیم
درد غم عشق تو به هر کس که بگفتم
از بهر هلاک من بیچاره دعا کرد
برای رسیدن به تو
خودم را قسمت کردم
تو را سهم تمام رویاهایم کردم
انصاف نبود
تو که میدانستی با چه اشتیاقی
خودم را قسمت میکنم
پس چرا زودتر از تکه تکه شدنم
جوابم نکردی ؟؟
برای خداحافظی
خیلی دیر بود خیلی
ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺭﺩ ﺷﻌﺮﻡ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﻦ
ﻣﻦ ﺭﺩ ﭘﺎ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺭﺩ ﺩﺭﺩ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ
ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺱ
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮎ ﻣﻴﺒﻨﺪﻡ … ﺭﻭﻳﺎ
ﻣﻴﺸﻮﻯ … ﺷﻴﺮﻳﻦ ….. ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ
ﻣﻴﮑﻨﻢ …. ﺷﻌﺮﻣﻴﺸﻮﻯ …. ﺗﻠﺦ !!!!….. …. ﺗﻮ ﻧﺎﺏ
ﺗﺮﻳﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﻯ ﻫﺴﺘﻰ ﮎ ﻣﻦ ….. ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ
ﺣﺴﺮﺕ ﻃﻌﻤﺖ ﺩﻟﻢ ﺷﻮﺭ ﻣﻴﺰﻧﺪ
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ؛
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻓﺘﻦ
ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؛ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﺪ
ﻭ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺩﻭﺭﯼ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ

ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ
غم انگیز ترین جمله اینه که با شوق به کسی بگی دوسش داری اما اون با خونسردی بگه منم.
درد دارد وقتــــی
نبـــودنتـــــ می آیـــــد
می نشینـــــد روی ایـــن شانـــه هـــا …
سنگيــــن استـــــ !
چشمان تو زمین محبت بود و من وقتی جاذبه اش را فهمیدم که سیب دلم افتاد
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ می کنم ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﻬﺎﺭ می بارد …
ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﺩ
ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﻤﯽ ﭘﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻧﺴﺒﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ !
ﮐﺎﺵ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﺪﻧﺪ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﮒ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺧﻠﻖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ؛
ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺮﮒ ﻭ ﺑﺎﺩ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ؟ !
ﺩﺭ ﻫﻢ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﻨﺪ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
بامن چه کردند لبهایت…!
بعدازآن هرجه راخوردم “تلخ” بود.
و عشق صدای فاصله هاست
فاصله هایی که غرق ابهامند.
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﺑپرﺳﯽ ﭼﻄﻮﺭﯼ؟
ﻣﯿﮕﻦ ﺧﻮﺑﯿﻢ.
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻦ ﯾﻪ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺩﻧﺒﺎﻝ
ﻏﺬﺍ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ
ﺭﺍﻫﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﮐﺞ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ﺍﺯ ﯾﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﺮﻥ ﮐﻪ
ﺍﻭﻥ ﻧﭙﺮﻩ
ﺍﮔﻪ ﯾﺦ ﻫﻢ ﺑﺰﻧﻦ , ﺩﺳﺘﺘﻮ ﻭﻝ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ ﺑﺰﺍﺭﻥ ﺗﻮ
ﺟﯿﺒﺸﻮﻥ
ﺁﺩﻣﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ
ﺗﺎ ﺍﺯ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ
ﻫﻤﻮﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮﻥ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ﺑﮑﻨﻦ
ﺍﯾﻨﺎ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﻥ ….
عشق زماني است كه درست مثل روزهاي بچگي روي جدول پياده رو ، راه بروي و بي دليل بخندي
ﮔﺎﻫﻲ ﺣﺲ ﻣﻴﮑﻨﻢ
.
ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻓﺮﻗﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ…
.
ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺍﺳﺖ
.
ﻭﻗﺘﻲ ﻣﻴﻔﻬﻤﻲ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻫﻴﭻ ﻃﻌﻤﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ
هـمـه ی دلـخـوشـیـم ایـنـه کـه
وقـتـی خـسـتـه مـیـام خـونـه
بـه عـکـس یـه چـنـد لـحـظـه نـگــــــــــــاه کـنـم
و آروم تـوی دلـم بـگــــــــــم :
“خـیلـــــــــــــــی دوسِـــــت دارم …”
انـگـار هـمـه ی خـسـتـگـیـای دنـیـا بـا دیـدن عـکـسـت از تـنـم بـیـرون مـیـره …
از يه ني ني مي پرسن عشق يعني چي: ميگه يعني بزالي اونم از پفك بخوله
گاهی دلتنگی ها زیر نقاب سکوت پنهان می شوند باز هم بیصدا دلتنگتم …
ای کاش نگاهت
زیر نویس داشت…..
گفت: با عشقم جمله بساز
گفتم: من با عشقم جمله نميسازم، دنيامو ميسازم…
ز همه دست کشيدم که تو باشي همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشيدن دارد
زيباتر از گل چيزى نيست قشنگ تر از عشق حرفى نيست،عزيزتر از تو کسى نيست

شب بخیر.
می گوید:
شب بخیر، خوابای قشنگی ببینی…
با شادمانی فریاد می زنم:
میگویم خوابهایی قشنگند که تو توی آنها باشی. . .
امشب از شبهائیست

که دلم می خواهد

سر خود را بگذارم چندی

روی آن سینه لبریز از درد

تا که آرام شوم

تا فراموش کنم این غم جان افزا را

تا که خاموش شود شاید درد . . .

میدونی بدترین اتفاق چیه؟
اینکه تو بخوای..اونم بخواد…اما روزگار نخواد
گفته بودی پاییز که تمام شود

به سراغ رویاهایم می آیی

تا دلت را پیشکش عاشقانه هایم کنی

من جوجه هایم را شمرده ام

ببین … تو نیامدی

من هنوز این جای دلم درد می کند ، همین جا که تویی !
مثل امواج دریا آمدی و ساحل قلبم را در میان خودت گرفتی ، همدیگر را دیوانه کرده بودیم با نوازش های هم ، آن سکوت عاشقانه رابه یاد داری در لحظه بوسیدن هم؟
ﮔﻞ اﮔﺮ ﭼﺸﻢ ﺧﻮدش ﺑﺎز ﮐﻨﺪ ﺧﻮاﻫﺪ ﻣﺮد ﻣﺎه در اوج ﻏﺮورش ﺑﻪ زﻣﯿﻦ ﺧﻮاﻫﺪ ﺧﻮرد ﭼﻮن ﺑﻪ زﯾﺒﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﺣﺴﺮت ﻋﺎﻟﻢ ﺧﻮردﻧﺪ ﺑﺮق ﭼﺸﻤﺎن ﺗﻮ روح از ﺗﻨﺸﺎن ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﺮد
ﺧــﺪﺍﻳﺎ ؟
ﮐــﻤــﻲ ﺑــﻴـﺎ ﺟــﻠــﻮﺗــــﺮ . .
ﻣــﻲ ﺧــﻮﺍﻫـــﻤـــ ﺩﺭ ﮔﻮﺷــﺖ ﭼــﻴــﺰﻱ ﺑــﮕــﻮﻳﻢ . . . !
ﺍﻳـﻦ ﻳـﮏ ﺍﻋــﺘـﺮﺍﻓــــــ ﺍﺳــﺖ . . .
ﻣــﻦ ﺑــﻲ ﺍﻭ ﺩﻭﺍﻣــ ﻧــﻤﻲ ﺁﻭﺭﻣــ . . .
ﺣــﺘــﻲ ﺗــﺎ ﺻــﺒﺢ ﻓـــﺮﺩﺍ . . . !.!
ﺩﺭ ﺍﻓﮑﺎﺭﻡ
ﭼﻨﺎﻥ ﺟﺎ ﺧﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ
ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺷﻌﺮﯼ
ﺑﯽ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ
ﻣﺠﻮﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ
ﺑﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﺩ ….
ﺍﯾﻨﮏ ﻣﻦ
ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﻡ
وقتی همه رو شبیه اون میبینی یعنی:عاشقی/وقتی اونو شبیه همه میبینی یعنی: تنهایی
همیشه بهت میگفتم دلم میخواد خوشحالت کنم…
چه کنم که حالا دلیل خوشحالیت…
نبودنه منه…!!!
فال مان هر چه باشد
باشد
حالمان را دریاب…
خیال کن ” حافظ ” را گشوده ای و می خوانی..
” مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید ” یا
” قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود ”
چه فرقی می کند؟
فال نخوانده ی تو،
منم…
یوسف و زلیخا به کنار…

من در اغوش همین پیراهن یادگاری

هزار سال جوان تر میشوم…

ﻣـے ﺗﺮﺳﻢ . . .

ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺗﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑِﺒَﺮﮮ . . .

ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ . . .

ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ے ﺗﻮﺃﻡ . . .

دلم ز اشتیاقت پر شده است
اندامم برای رسیدن تو در التهاب گرمای تنم میسوزاندت
این صدای توست که در گوشم
می پیچد که: دیوانه ام کردی، من چه مستانه می خندم به دیوانگی تو
میان آغوشم
وقت عشق بازی…
وقتی زن میگوید.. دلم برایت تنگ شده….
یعنی دوستت دارد….
اگر بگوید دوستت دارد..
یعنی دلش برایت تنگ خواهد.. شد.
جمله ی “دلم برات تنگ شده”
برای زن عمیق تر از تمام اقیانوس ها ست.
فهمیدن زن سخت نیست….
فقط باید صدای ضربان قلبش را شنید..
که عاشقانه می تپد…….
..
ولی بی دلـــیل…
ولی بی احساس…
چند ورقه مه
می‌پیچم لای روزنامه
و به پست‌خانه می‌روم
می‌خواهم این وقت صبح را
به نشانی‌ات پست کنم
نفس نفس زدن آسمان را
که پایین آمده تا روی صورت زمین
برای تو که فکر می‌کنی
فاصله‌ها را نمی‌توان برداشت
قلبـــم را تــا می کــنم
میگــذارم لابلای ِ صفــحـات ِ کــتاب
تــا دست نخــورده بمــانـد
برای زمانی که بازمیگردی
راستـی ،
مـوریــانـه بیـــداد میکــند
دیــــر نکــنی .
سر کلاس پای تخته با یه تیپه شلخته با خط خوش نوشتم زندگی بی تو سخته
یار را گفتم:که خندان شو…
لبش چون گل شکفت و گفت:خندان تر از این…
گفتمش:مشکل بدست اری مرا…
ناگه به ناز،ماه اغوشم شد و گفت:اسان تر از این؟؟؟!!!
مشترک دوست داشتنی,اعتبار مهر و وفای شما رو به اتمام است لطفا برای شارژ مجدد کلمه,,دوستت دارم,,را ارسال نمایید.
چه حراج بی نظیری بود . . .
قلبی که ارزانی تو شد ! ! !
اما تو که کاسب ماهری بودی چرا . . .
ارزان فروختی قلب آکبندم را ؟ ! ؟
ضرر کردی عزیزم . . . ضرر ! ! !
ﺍﻭﻧﻲ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺬﺷﺖ , ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺖ !
رنگین کمان
بارانیست که
تورا از خود
عبور داده است. . .
قشنگترین حرفی‌ که یه پسر می‌تونه به عشقش بزنه اینه که عزیزم دختر بعدی که من عاشقش میشم ,دخترمون خواهد بود …
مگر نمی‌گویند که هر آدمی
یک بار عاشق می‌شود؟
پس چرا هر صبح که چشم‌هات را باز می‌کنی
دل می‌بازم باز؟
چرا هربار که از کنارم می‌گذری
نفست می‌کشم باز؟
چرا هربار که می‌خندی
در آغوشت در به در می‌شوم باز؟
عشق یعنی بدونی نمی خوادت اما نتونی ترکش کنی نه خودشو نه فکرشو
ﭼﻪ ﺭﺳﻢ ﺗﻠﺨﯽ ﺳﺖ
ﺗﻮ ، ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻦ ، ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺗﻮ
ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯿﺖ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﻭﺍﻧﯿﺪ
ﻧﻔﺮﯾﻦ ﺑﻪ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﺗﺒﺮ ﺯﺩ
ﺗﺎ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﻢ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ 
ﺭﺍ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺩﻓﻦ
ﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺷﺎﯾﺪ
نام زیبای تو را در کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد
و عکس قشنگت را در قابی از جنس عشق میگذارم
تا همه بدانند تو سلطان جان من و فاتح دلم هستی.
آرامتــر ورق بــزن
گوشـــه ی خيـــالم را…
بوسـه بوسـه خــوابشـان کرده ام
خـاطــراتت را…
ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻦ ﺳﯿﻪ ﺑﺨﺖ !
ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺨﻨﺪﯾﺪ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ !
ﻣﻨﻢ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ !
ﺟﻮﻭﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ !
ﺍﯾﻦ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﭘﯿﺮﻡ ﮐﺮﺩ !
ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﯿﺮﻡ ﮐﺮﺩ !
ﻧﺴﺎﺧﺖ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺎ ﻣﻦ !
ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﺠﯿﺮﻡ ﮐﺮﺩ !
ﺁﯼ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﭼﻘدﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ !
ﭼﻪ ﻇﻠﻢ ﺑﯽ ﺣﺪﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﯼ
كاش انسان مثل شمع فقط يک شب زندگی میكرد اما در كنار پروانه اش!
یه روزی عاشقش شدم…دل دادم… گریه ها کردم… التماسش کردم..اما امان از غرورش…
فقط تنها چیزی که به او گفتم این بود:
برای اینکه بدانی چه می کشم بی تو… خدا تو را به یکی چون تو مبتلا سازد… می دونید چی شد؟؟
چند مدت پیش بهم اس داد که عاشق شدم ولی اون دوسم نداره.. آرزوت براورده شد…
فقط گریستم… نمی دانم چرا؟؟؟

همچنین ببینید

عاشقانه ۶

میدانم که راه خانه هایمان ازشمال آسمان تاجنوب زمین ادامه دارد اما وقتی من تورا …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.