دلتنگی – 02

چیزی نمیخواهم
شاید فقط سهمم را…
از آغوش تو
ک روزها ب جنونم میکشد
شبها عاشق…

چیست دلچسبترین نعمت این شهرالله؟
یک سحر، وقت اذان، صحن اباعبدالله…
کآش…
هیچ وقت
آرزو نمے کرد ґ،
کفش هاے مادر ґ
اندازه ا ґ شﮧ!!
کارنیکی که برای دیگران انجام می دهید، وظیفه نیست بلکه یک نوع لذت است که برای شماسلامتی وآرامش خاطربه ارمغان می آورد.
کارگر خسته ای سکه از جلیقه کهنه اش در اورد تا صدقه دهد" ناگهان جمله ای روی صندوق صدقه دیدومنصرف شد!!
<<صدقه عمر را زیاد میکند>>
کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره؟ ”
و تو جواب میدی “خوبم! ”
کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه :“میدونم خوب نیستی… ”
کاش اونی که من دوسش دارم می دونست دوست داشتنش برام حدی نداره طوری که هر دبیر ریاضی بیاد نمی تونه حدشو پیدا کنه.
کاش باز معلمی بود و انشایی میخواست….
(روزگار خود را چگونه میگذرانید؟)
تا چند خط برایش درددل کنم…
کاش بر میگشتم به کودکی چهره به چهره میشدم با او با کسی که بافت وپشت کوه انداخت زنجیر ناقص سرنوشتم را………..
کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم
کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود
کاش قلب ها در چهره بود
کاش برمیگشتم به کودکی
چهره به چهره میشدم با او
با کسی که بافت و پشت کوه انداخت
زنجیر ناقص سرنوشتم را…
کاش به زمانی برگردم که تنها غم زندگی ام شکستن نوک مدادم یاترکیدن بادکنکم بود!!!
کاش بودی تا دلم تنها نبود…
تا اسیر غصه فردا نبود…
کاش بودی تا فقط باورکنی…
بی تو هرگز زندگی زیبا نبود…
کاش حرف دلمو به چاه مستراح میگفتم اما به تو نمیگفتم…
کاش خدا کمی صبر میکرد هنوز اماده نبودم برای بزرگ شدن
کاش دنیا بر عکس بود . . .
آدما عاشق نمی شدند. . .
عاشقا آدم می شدند. . .
کاش دنیا هم یه دکمه پاز داشت. میزدیم میرفتیم یه مدت استراحت. خسته شدم از این زندگی…….
کاش دوران کودکی هم المثنی داشت…
کاش دوست داشتن مثله خط سفید جاده ها بود تکه تکه میشد ولی قطع نمیشد…
کاش دوستی دونفرهمیشه مثل اولش بود می پرسی چرا? چون دونفردرچندروزاول دوستی انقدرباهم رودروایسی دارند که رویشان نمی شود به هم خیانت کنند
کاش رفاقت آدمها مثل رفاقت دست و چشم بود. وقتی دست زخم میشه چشم گریه می کنه. وقتی چشم گریه می کنه دست اشکاشو پاک می کنه….
زندگی
کلاهت را به هوا بینداز
که من دیگر
جان بازی کردن ندارم.
تو بردی…
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم
زنگ میزنم از طرفت به خودم !!!

حرف میزنم به جایت با خودم !!!

راستی صدایت چه قدر شبیه هق هقم شده است ..

زورهایت را برای کسی بسوزان که بدانی هر لحظه نبودنت او را میسوزاند
زیبا ترین نگاه را در چشمان کسی دیدم که هرگز مرا ندید.
زیر چشم آرزوهایم کبود شده است…..
چه دستان سنگینی دارد
این سرنوشت….
ساده کنار می کشم… هرچند پای من هیچوقت وسط نبود…!
ساعت هم مست کرده

مثل من…

مانده است روی وقت قرارمان

فراموش کرده که رفته ای

عجب عالمی است مستی..

ساعت پنج شده، دلم بازم تنگ شده
ولی راه برگشت نیس، چشمام میشن با یه لبخند خیس
سیاوش سیجل
ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست یا ک من بسیار مستم یا ک سازت ساز نیست….
سالها از برخورد شهابی به زمینم میگذرد…
خاکستر شده ام و در کمال ناباوری آسمانی ام میخوانمش…
سالها گذشت از کوچه های تنهایی من و تو

حال اتوبانی شده اند و هزاران آدم در گذرند …!!!!!!!!!!

سالهاست در گلو مانده اند….
کم کم دارد به بغض هایم "خمس"تعلق می گیرد…
سخت است فراموش کردن کسی که با او همه چیز و همه کس را فراموش می کردم.
سخت است میان هق هق شبانه ات "نفس" کم بیاوری و او به عشق جدیدش بگوید "نفس"!
سخت است وقتی از بغض گلو درد میگیری و همه میگویند :لباس گرم بپوش…
سخت است… هنگام وداع آنگاه ک درمیابی چشمانی ک درحال عبورند پاره ای از وجودتورا نیز باخودمیبرند…
سخت ترین کار دنیا بی محلی کردن به کسیه
که با تمام وجود دوسش داری..
اهای تو,
سرد بودنم را بگذار پای گرم بودنت با دیگران..
سخته به جایی برسی که نه اومدنی آرومت کنه و نه رفتنی نا بودت
سختی تنهایی را وقتی فهمیدم که دیدم مترسک به کلاغ میگه :هر چقدر دوست داری نوکم بزن ولی تنهام نذار (سلدا)
سراب همین است دیگر
هر صدایی که در تنهایی میشنوم میگویم :جان دلم؟!
سراغ مرا هیچکس نمی گیرد… مگر که نیمه شبی… غصه ای… غمی…
سردرد. حالت تهوع. دلپیجه…
کسی چه میداند؟؟؟!!!
شاید "باردارم" از غصه هایی که هر شب با من نزدیکی میکنند..
سرراهت که میروی مراهم جمع کن بگذارپشت در… بدجورشکسته م!!
سرنوشت مرا که این گونه نوشته؟ همیشه تنها و سردرگم در جست وجوی شانه ای برای گریستن
سرنوشتم مثل قلیون بود تامعسل داشت همه دورم بودن همین که معسل سوخت گفتند سوخت بریم
سرنوشتم چیز دیگر را روایت میکند/بی تعارف این دلم خیلی هوایت می کند/قلب من با هر صدا با هر تپش با هر سکوت/غرق در خون یک نفس دارد دعایت میکند
سعی کن تنها باشی زیرا تنها بدنیا آمدی وتنها از دنیا خواهی رفت… بگذار عظمت عشق را درک نکنی زیرا آنقدر عظییم است که تورا نابود خواهد کرد…
سفر به فضا سفینه نمی خواهد تو بگو دوستت دارم…..
فضا با من….
سفرازفاصلہ ے دورحکایت دارد، گلہ از رفتن احساس رفاقت دارد، چ صمیمانہ بہ درگاہ خدامیگویم، دلم ازدورے رویت چہ شکایت دارد.
سفید شد موهایم که برای برگشتنت
اراسته بود….!
سقف آرزوهاى ما کف آرزوهاى دیگران است دنیا بطور ناجوانمردانه ای آپارتمان شده!
سلام ای بی وفا ای بی مروت
سلام ای ساز گیتار محبت
سلام کردم نگی تو بی وفایی
وگرنه ما که عاشقیم بی مروت
سلام ای ساکن کوچه های تنهایی بن بست؟!
منم غریبه ترین، آشنا یادت هست؟!
ما که در قفسیم، خبر از دوست نداریم
دلتنگ دوستیم ولی چاره نداریم.
سلام بر همگی
کافه چی، قهوه ام را شیرین کن آنروزها که تلخ میخورم روزگارم شیرین بود!!!!
سلام روزگار
چ میکنی با نامردمی مردمان!؟
من؟!
هی… خوبم… دارم خرده های دلم را چسب میزنم!
راستی این دل باز هم دل میشود؟؟؟؟
سلام پلی است که دو تنهایی را بهم وصل میکند
پرویز شاپور
سلام کردی
اما صدا نداشتی
به آغوشم کشیدی
اما
سایه ات را دیدم
که دست هایش توی جیبش بود
"گروس عبدلملکیان"
سلامتی اونایی که خوابشون پریشونه و به جای شب بخیر شنیدن آهنگ غمگین گوش میدن و اونقدر گریه میکنن تا خوابشون ببره!
سلامتیه اونایی که خیلی تنهان… نه اینکه نمیتونن با کسی باشن فقط دلشون نمیخواد با هرکسی باشن…
سنگین است بی تو بودن…. تو آسوده بخواب!
من مشق گریه هایم مانده….
سه نوع دور داریم:
اونی که دستت بش نمی رسه
اونی که چشمت بهش نمی رسه
اونی که فکرت هم بش نمی رسه
[فامیل دور]
سهم من از زندکی آسمانی است که پرده های از سقف آویخته آن را از من میگیرد…
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی, شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی, 
آه باران من سراپای وجودم آتش است, پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی.
سوداگران در نقش دوست برنارفیقان شرم باد
سکه های زندگیم انگار شیر ندارد،، تنها دلخوشیم همین خطیست که مرا به تو وصل کرده است!!! 🙁
سکوت خطرناکتر از حرفهای نیشدار است…

کسی که سکــــــــوت می کندروزی حرفهایش را سرنوشت به شما خواهدگفت….

سکوت خونه
حرفی غیر از تنهایی نداره…
سکوت دردناک است اما در سکوت است که همه چیز شکل میگیرد، و در زندگی ما لحظه هایی است که تنها کاری که باید انجام دهیم انتظار کشیدن است
سکوت همیشه معنای رضایت نیست…
گاهی هم نشان دهنده بی تفاوتیست…
سگ بفهمه دوسش داری باوفا میشه.

آدم بفهمه دوسش داری‌هار میشه !

سیاهی لبهایم از سیگار نیست….!
عزادار حرفهای نا گفته ایست که در دل دارم…..!
سیگار هم نشدیم، ترک کردنمون سخت باشه…
سیگاریم کرد
همان که به قلیون کشیدنم گیر می داد….
شازده کوچولو پرسید :پس آدم ها کجا هستند؟ آدم در بیابان احساس تنهایی میکند.
مار گفت :با آدم ها نیز آدم احساس تنهایی میکند…
شاعر نیستم
از تنهایی آموختم
احساسم را بنویسم
چه بد، چه تلخ و دردناک…
نوشتن آرامم میکند…..
شاید ان روز که رفتم…
یادتنهایی کنی
من همان تنهایی ام
یادت نره یادم کنی..
فکر میکردم تو همدردی!
ولی نه!
تو هم دردی
فکر نمی کردم بذاری زارو زمین گیر بشم فکر نمی کردم یه روز اینجوری تحقیر بشم این همه که دلم برات به آبو آتیش زده بود حتی اگه سنگ بودی دلت به رحم اومده بود…
فکر کنم
به بوی عطر تو حساسیت دارم
همین که در ذهنم میپیچد..
از چشمم اشک می آید…….
فکرم مسموم شده از بس هر شب خیال تو را خورد!
قاصدک آمد نداد ازتوخبر/پرپرش کردم عبرتی باشدبرای قاصدکهای دگر…
قانعم!!
او قسمت من نبود!!
مال مردم بود!!
قربان دلم که مال مرد خور نیست
قبل از اینکه عاشقم شوی مرا خوبه خوب نگاه کن!!!
مبادا چیزی از قلم بیفتد که بعدها به چشمت بیاید!!!!!!
قبل رفتن به جهنم این دیالوگ را خواهم گفت :خدایا ببخش که ناامیدت کردم…
قدر چیزی را که داری بدان
قبل از اینکه زمان به تو یادآوری کند:
باید قدر چیزی را که داشتی می دانستی…
قدش به عشق نمی رسید!!!
غرورم را زیر پایش گذاشتم…
هه باز هم نرسید…
قدیم که بودیم همه چیزمان بوی ماندن میداد…. آن روز ها حتی بیسکویتها مادر بودند… اما حالا شدن های بای!!
قدیمها همه چیز بوی ماندن میداد ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺣﺘﯽ ﺑﯿﺴﮑﻮﯾﺖ ﻫﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ… ﻭﻟﯽ ﺣﺎﻻ HI-BYE ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ…
قرار دیدار ما وقت دلتنگی، نرسیده به گریه بود. تو به دلتنگی نرسیدی و…
من از گریه گذشتم…
قراربوددست هامون توی دست هم باشه… اماحرفی ازرودست خوردن نبود!!!!
قربان وفاتم ب وفاتم گذری کن
تابوت همی بشنفم از رخنه تابوت
قسم میخورم دیگر حتى نامت را در اشعارم نخواهى دید… روى جلد دفتر شعرم بزرگ نوشته است
لعنت خدا بر پدر و مادر کسى که در این مکان اشغال بریزد
قصه عاشقی من اینگونه تمام شد….
من در فکر او و او در فکر او….
قلب من از تپیدنش خسته شد
نبضم با ضربه های معکوس مرد
قلب من از خستگی خوابش گرفت
این دل نا امیدو مایوس مرد……………….
قلبم درد میگیرد و من لبخند میزنم!
یادگار توست…
قلبم را گره زده ام
به بند کفشم! 
زیرپای خودم له بشود، 
بهتراست…!
قلک دلم پر می شود
از سکه های دلتنگی….
چه ثروتمند شده ام این روزها…
قوانین علم رابرهم زده اى! نبودت وزن دارد! تهى…. اما… سنگین…!
قول بده،
در تمام سال هایی که باقی مانده؛
تا ابد…
مراقب خودت باشی!
دیگر نیستم که یاد آوری کنم
لااقل بیا بگو که دیگر به دیدنم نمی آیی…
شاید اشکی نشست گوشه چشم هایی که به این "در " خشک شده اند…!
لااقل در خواب من دستش را نگیر… حرمت نگه دار لعنتی!
لاشه ی عاشقی ام
سګ خور نامردی تو
این قدر خون به دلم هست
که هارت بکند…
لالا لالا بخواب دنیا خسیسه… واسه کمتر کسی خوب مینویسه… یکی لبهاش همیشه غرق خنده است… یکی پلکاش تو خوابم خیس خیسه… یکی جز ” یاد تو ” هیچی نداره!
لاﮎ ﻏﻠﻂ ﮔﯿﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ “ ﺗﻮ ” ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ
ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ…
“ ﺗﻮ ”
ﻏﻠﻂ ﺍﺿﺎﻓﯽِ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺑﻮﺩﯼ…
لباس سفید تنته
دستای اونم تو دستاته
اما جواب دلتو چی میخای بدی
همون دلی که میخاست همیشه مال من و فقط من باشه
لبخند را چند وقتیست ندیده ام! برای دلم لحظه ای بی بهانه بخند… زیباییش را از فاصله ها هم میفهمم…
لحظه دیدار نزدیک است….
باز من دیوانه ام, مستم
باز میلرزد دلم, دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم….
لحظه ها ثانیه ها نامردند
گفته بودندکه برمیگردند
برنگشتندوپس از رفتنشان
بی گمان عغربه هامیگردند
لحظه هایی هست که واقعا دلم برات تنگ میشه، اسم این لحظه ها رو گذاشتم " همیشه "
لحظه ی رفتن "سکوتم" علامت رضا نبود!
می خواستم مثل همیشه روی حرفت حرفی نیاورم…
لعنت به اونى که بهترین روزاتو براش گذاشتى……!!!!
و اون تو بدترین روزا تنهات گذاشت…!!!
لعنت به تمام کسانی که"تو"نیستند، ولی عطرتورامی زنند، تادل مرابسوزانند
لعنتی سلام مرا به غرورت برسان
و به او بگو
بهای قامت بلندش تنهاییست…!!
لعنتی هرچه داشتم رو کردم ولی تو اسیر نشدی، سیر شدی…
لعنتی
این همه استخون تو بدنم بود…
چرا زدی دلمو شکستی…؟!
لیوان چایی روی میز در انتظار یک بوسه است.
نه تو میایی ونه او گرم میماند…..
چه گناهی دارد سماوری که داغ دیده است!!!؟؟؟
ما به هم نمیرسیم اما بهترین غریبه ات میمانم
که تورا همیشه دوست خواهد داشت
ما را از کودکی به جدایی ها عادت داده اند از ان جایی که روی تخته سیاه نوشتند
بدها/خوب ها
ما همیشه تو نخ کسی هستیم که سوزنش جایی دیگه گیر کرده
ماآدما مثل مدادرنگی هستیم شایدرنگ موردعلاقه یکدیگرنباشیم اما یه روزی برای کامل کردن نقاشی زندگیمان دنبال هم خواهیم گشت…
مابه هم نمی رسیم
امّا
بهترین غریبه ات می مانم
که تو را همیشه دوست خواهد داشت…
مادرم مراببخش…. درد بدنم بهانه بود کسی رهایم کرده کهه صدای بلند گریه ام اشکت را در آورد
مار در آستین شرف دارد به تو
مار را خودم پرورش داده ام
نیش تو دست پرورده ی کیست؟!
مارو بگو سپوردیمش دل وچشامونوبه کی/اون که به زندگی میگه نمایش عروسکی
ماندن کنار من لیاقت میخواست نه بهانه! بلندتر میگویم :به درک که رفت!!!
مانده ام سخت حیران…. مگرچند نفر بودی که بی تو دنیایم خالیست؟
مانده ام سکوتت را جواب ابلهان بدانم یا علامت رضایت!
وقتی که بهت میگویم دوستت دارم
مانند شیشه شکستنم آسان بود… ولی دیگر به من دست نزن این بار زخمی ات خواهم کرد
مانند هیزم های مصنوعی شومینه می سوزم و پایان ندارم
"درد" یعنی این…
ماههاست فراموشش کرده ام؛
خاطراتش را هم…!
ولی نمی دانم دستانم چرا هنوز به نوشتن نامش ذوق میکنند…
ماهی هم پرواز کرد…
حتی شوری دریا هم برای نمک گیر کردنش کافی نبود…
ماوقت، بی وقت، دم وقت، اول وقت، وسط وقت، اخروقت، خلاصه همه وقت به یادتیم!!
متاسفم… نه برای تو که دروغ برایت خود زندگیست… نه برای خودم که دروغ تنها خط قرمز زندگیست برایم…. متاسفم که چرا مزه ی عشق را…. از دست تو چشیدم
متضاد عشق؛ نفرت نیست؛ بی تفاوت بودنه…!
متنفر از گذر زمانی رو که بهت میگن دردت یادت میره
این زمان
فقط
لالت میکنه
بفهم لعنتی لال میشیی نه اینکه فراموش کردی
متنفرم از انسانهایی که دیوار بلندت را می بینند
ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند
که تو را فرو بریزند و از رویت رد شوند..
مث خاطره های پریده…
دو نگاه به هم نرسیده…
مثل تار موهایش…
این بار
دوستت دارم هایم را
پشت گوشش انداخت…
و…
رفت!
مثل لیوانی شده ام ک لبش پریده است
تشنه ک شدی، مراقب باش…
عجیب وحشی ام…
مثل کبریت کشیدن در باد دیدنت دشوار است. من که به معجزه ی عشق ایمان دارم میکشم آخرین دانه ی کبریتم را در باد هرچه باداباد.
مثلِ زخمی که روی پیشونیم
مونده از بچگیم، با من باش
تا تهِ زندگی که ممکن نیست
اما مثلِ قدیم، با من باش
محکم تر از آنمکه برای تنها نبودنم، آنچه را که اسمش را غرور گذاشته ام برایت به زمین بکوبم…
مخاطب خاصی ندارد نوشته هایم اما تا دلت بخواهد همدرد دارد داغِ تمامِ نوشته هایم…
مرا اینگونه باور کن
کمی تنها کمی بی کس
کمی از یادها رفته
خدا هم ترک ما کرده
مرا ببخش اگر به تو پیله کرده ام، قدری طاقت بیاور! پروانه میشوم و میروم!
مرا ببخش که با دوری ات زنده ام هنوز…!
.

آه چه دلتنگم من!!!یاد روزایی که دستت تویه دستم بود و حالا نیست دلمو تنگتر میکنه…و حالا از فراز سالها نسیمی سرد نبودنت کنارم رو فریاد میزنه

.

ائ كاش تيم احساسم انقدر قوئ بود كه هيچ كس جرات بازئ باان رانداشت،..

.

ااي چقدر دلش برام تنگ شده!!

.

اخه خداجون!قربون بزرگیت!!وفای سگ به چه کارمون میاد یه فکری به حال ادمات میکردی……..!

.

از این دنیا که خوشی هاش یه لحظه و غماش یه دنیاست

متنفرم.کاش میشد از این دنیا انصراف داد

.

از حقیقت های تلخ خسته ام…

یک دروغ شیرین بگو…

بگو.. بیادم هستی.

.

از دستم رفتی..

کاش از دلم هم میرفتی

.

از زمانی که میخ نگاهت شده ام…

مدام بر سرم میکوبی

.

اشتباهی که همه عمر پشیمانم از آن

اعتمادی ست که بر مردم دنیا کردم

درچنین دورانی که صداقت گل نایابی ست

به چه کس میتوان گفت با تو خوشبخت ترین انسانم؟!!!

.

اشک من جاری شد…

جای تو خالی بود

جـــــــــای تـــــــــو …

عکس تو درطاقچه ی کوچک قلبم خندید

شعر دلتنگی من سخت گریست

.

انگشتات را به من قرض بده ، برای شمردن لحظه های نبودنت کم آورده ام…

.

او “رفت”.

همینـــ…

قصـه ام کـوتـاه بـود

بـه سـر رسیـد،

کـلاغ جـان

تـو هـم بـرو

شـایـد جـایـی دیگـر

قصـه ای زیـبـا

منتظـرت باشـد..

.

اون روزا که خودم بودم کوچه پر از ترانه بود چشام یه برق دیگه داشت درختا پر جوانه بود من بودم و بنفشه ها یه پشت بوم یه خاطره دل جوونم می تپید پشت حصار پنجره..

.

اونی که وقتی دانشگاه قبول شد بهم خبر داد!

ازش پرسیدم من چندمین نفری هستم که با خبر شدم!

بهم گفت مگه غیر تو کس دیگه‌ای رو دارم؟

اما حالا……!!!!

.

اي غم ، تو که هستي از کجا مي آيي؟

هر دم به هواي دل ما مي آيي

باز آي و قدم به روي چشمم بگذار

چون اشک به چشمم آشنا مي آيي . .

.

اين روزها حس رفتن هم ندارم چه برسد به برگشتن پس برنگرد

.

اين روزها شيرها هم ميخواهند با دمش بازي كني اما با دلش نه……..

.

اگر دلت گرفت سکوت کن…

این روزها کسی معنای دلتنگی رانمی فهمد

.

اگر غم دوری بگذارد

از غربت نگاه

و دستهای نیازی ب آسمان

و عشقی نزدیکتر از پیراهن

قصه ها خواهم ساخت

.

ای اشک ، گرم و آرام ببار بر گونه بیمار من / ای غم ، تو هم لذت ببر از این همه آزار من

.

ای کاش احساسی به اسم دلتنگی وجود نداشت که باعث بشه مزاحمت بشم….!

.

ایـن روزهـا نـه مـجـالـی

بـرای دلـتـنـگـی دارم

و نـه حـوصـلـه ات را..

ولـی بـا ایـن هـمـه،

گـاه گـاهـی دلـم هـوای تـو را مـیکـنـد . .

.

این روزها که سپری میشوند یاد تو را با خود می برند حسادت میکنم به این روزها که حتی یادی از تورا با خود دارند…

.

با نگاهی

هرس کن

علف های هرز دل تنگی ام را!

.

باران که می بارد دلم برایت تنگ تر می شود

راه می افتم

بدون چتر

من بغض میکنم ، آسمان گریه ..

.

باز باران اما این بار بی ترانه,

گریه های بی بهانه,

می خورد بر سقف قلبم,

یادم آرد روی ماهت,

باورت شاید نباشد که دلم تنگ است برایت

.

بر مستی من حد سزاوار زدند

با شک و یقین تهمت بسیار زدند

حلاج شدم ولی به کفر سوگند

دلتنگ تو بدوم که مرا دار زدند

.

برای برگشتنت

دعــــــا

کافـــــــی نیست!

باید وِجــــــــــدان داشته باشی..

.

بغض هايم رابه آسمان سپرده ام!خدابه خيركندباران امشبم را….

.

به بعضیا باید گفت یه برنامه بزار دیگه نبینمت…..

.

به دروغ گفته ام

به خوابم می آیی

تا چشمانم

دمی پلک بر هم بگذارند

.

به دیدارم بیا هر شب

در این تنهایی تاریک و تنهای خدا مانند

دلم تنگ است

و من تنها و تاریکم

سنگ است دلی که نیست در سنگر عشق

.

به زخم هایم می نگری؟

درد ندارد دیگر

روزی که رفتی مرگ تمام دردهایم را با خودش برد

مرده ها درد نمی کشند…!

از تو خواهشی دارم

برنگرد دیگر

زنده ام نکن…!

.

به وسعت قلب کوچکم بیادتم شاید کم باشه اما قلب هرکس تمام زندگی اوست

.

به وسعت ندیدن نگاهت خسته ام،چگونه بشکنم ثانیه های سنگین دوری ات را..

.

بهار …

و این همه دلتنگی !

نه

شاید فرشته ای

فصلها را به اشتباه ورق زده باشد

.

بوی مهربانی میآید

کجا ایستاده ای ؟ در مسیر باد !؟

.

بیشتر مواقع پشت جمله

“عیب نداره، مهم نیست “

یه دل شکسته خوابیده . .

.

تروریــــــست ترین شخص روی زمین ، آن شخصی است که برای خودشیرینی و برای اثبات اینکه “من هم وجود دارم” دوستش ار در جمعی ضایع کند…… 🙁

.

تصویر خاطراتمان را در قاب خالی ذهنم به امید دیدار نگه میدارم

.

تقدیم به تنها صدف دریای دلم که به بیکرانگی اقیانوس عشق دلتنگشم

.

تقویم روزهایم شکسته و گم است،

بی تو چه فرقی میکند امروز چندم است ؟؟؟

.

تنها باشي روز تعطيل باشد غروب باشد باران هم ببارد احساس ميكني بلاتكليف ترين آدم دنيا هستي…!!

.

تنهایی را ترجیح میدهم

به تن هایی که روحشان با دیگریست . .

.

جا گذاشتی . . . !

رد خاطراتت را جا گذاشتی

مال ناراضی از گلوی ما پایین نمیرود

بیا برش دار……….!

.

جزایی بالاتر از این نیست که به کسی دل ببندی که قسمت تو نیست..

.

حالم خوب نیست و میدانم میدانی که بهتر شدنم نیازمندِ با تو بودن است… ❤❤❤

.

حتی عکستم ندارم که بذارم روبروم…اونقدر نگاش کنم تا بشکنه بغض گلوم..

.

حجم خالی تو با وجود هیچ کس پر نمیشود..حالا هی بگو دوستان به جای ما.

.

حلا كه با اون مي خندي خيلي دوس دارم بهش بگم: خوش به حالت خنده هاي عشق من بي نزيره

.

خاطره هاتنهامدرکی هستن که فراموشی رامحکوم میکنندپس بمان در خاطرم

.

خبر داری چی شده؟!

.

.

تو یه نقطه از کره ی زمین یه دلی غش میره واسه یه لحظه دیدنت..!!

.

خدا جون؟ خودمونیما…

این ضربه هایی که من میخورم چند امتیازه…؟

.

خداحافظ پیام من…کلام من…

خداحافظ تو ای تنها سلام من…

خـــداحافظ طلوع من غروب من…

خداحافظ تو ای محبوب خوب مـن..

.

خدایا خواستم بگویم تنهایم اما…

نگاه خندانت مرا شرمگین کرد، چه کسی بهتر از تو…

ولی عجیب دلتنگم..

.

خدایا مرا که افریدی گارانتی هم داشتم؟

دلم دیگر کار نمیکند…….

.

خواستی دیگر نباشی!!!

آفرین چه با اراده….

لعنت به دبستانی که تو از درسهایش فقط “تصمیم کبری” را آموختی……

.

خواندی: « زیرِ باران باید رفت »

و رفتی.

از باران، بدم می‌آید دیگر

.

خود بگو از تو کشم نازو تقافل تا کی/طاقتم نیست از این بیش تحمل تا کی..

.

خیره میشوی در چشمهایم…

می دوزم نگاهم را…

تا نفهمی چقدر دلتنگت بودم!

.

خیلی ها میگن دوری و دوستی، ولی من میگم سخته زنده بودن وقتی دوری و نیستی!

.

در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟

تنگ است دلم، قوت فریاد کجایی؟

با آنکه ز ما یاد نکردی..

ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟

.

در ماه مهر بادهای پاییزی بی مهری را با برگ درختان آغاز میکنند . .

.

در مقابل دو گروه از آدم‌ها همیشه سکوت کنید:

اونایی که بیش از حد معمول دوست‌شون دارید!

اونایی که بیش از حد معمول بی‌شعور هستن..

.

دردهایم در آغوشی مداوا شد که میدانم وقتی ندارمش بزرگترین دردم میشود..

.

درهر ورق زمان نوشته ام به يادت ميمانم ،حتي اگرهزار صفحه ازتو دور باشم

.

دقایقی تو زندگیم هست

که دلم برای تو انقدر تنگ میشه

که دلم میخواد تو رو از تو رویاهام بیرون بکشم

وتوی دنیای واقعی با تمام وجودم بغلت کنم

.

دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست

در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست

با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم

بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست

.

دل که میگیره دیگه چه فرقی داره هوا آفتابی ِ یا ابری

فقط کاش بارون نیاد . .

.

دلتنگ که شدی،پیش من بیا…کمی غصه هست باهم میخوریم‏!‏

.

دلتنگ که می شوی

دیگر انتظار معنا ندارد

یک نگاه کمی نامهربان

یک وازه کمی دور از انتظار

یک لحظه فاصله

می شکند بغضت را..

.

دلتنگم !

برای کسی که مدتهاست،

بی آن که باشد،

هـر لحـظه،

زنـدگی اش کـرده ام !

.

دلتنگم از اين لبخندهاي خشک ،

احوال‌پرسي‌ هاي معمولي !

چشمانِ من تصويري از جنسِ تو مي‌خواهد . .

.

دلتنگي عين آتش زير خاكستر است گاهي فكر ميكني تمام شده ، اما يك دفعه همه ات را آتش مي زند !!!

.

دلتنگی تنها نصیب من بود

از تمام زیبایی هایت..

.

دلتنگی مثل اتش زیر خاکستر است گاهی فکر میکنی تمام شده است اما یکباره همه چیز را به اتش میکشد

.

دلتنگی هایم را به رود اگر گویم می برد با خود !

ترسم از دریا و مرگ ماهی هاست . .

.

دلتنگی یعنی:

روبروی دریا ایستاده باشی اما…

خاطره ی یه خیابون خفه ات کنه!!

.

دلم

آنقدر تنگ است

که می ترسم

در هیاهوی اشک هایم

دیگر باز نشود

.

دلم از ظلمت غم ها گرفته

از این بی مهری دنیا گرفته

نمی دانم بخندم یا بگریم

دلم اندازه دنیا گرفته!

.

دلم برای کسی تنگ است ه با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند…

.

دلم برایت تنگ است… انقدر که دیگر میخواهم برای تمام دنیا فریاد بزنم این دلتنگی را..

.

دلم تنگ است …

پرواز ميخواهم؛

تا كجايش را نميدانم؟

از زمین بيزارم ..

.

دلم تنگ است…..

اما هنوز تو در آن جا می شوی…

چقدر ابعاد بودنت عجیب است…

.

دلم رادرغمت كردم زهرويرانه ويرانتر،چوديدم دوست ميدارد،دلت دلهاى ويران را

.

دلم كمى هواميخواهد…

امادرسرنگ،

از زندگى خسته ام..

.

دله سبزم را گره زد …

و رفت تا به آرزو هایش برسد..

.

دور که می شوم

“نزدیکتر میآئی”…!!

نزدیک که می شوم

“دورتر می روی”…!!

انگار که این “فاصله”

همیشه باید به شکلی رعایت شود ..

.

دوری مان

برای تو نمی دانم چگونه می گذرد …

اما برای من …. !

انگار بر گلویم خنجر گذاشته اند و نمی بُرند …. !!!

.

دوری ها برای بعضی افراد دوستی می آفریند و گاه دلتنگی..

.

ديگه فرصتي براي پيامك نيست دست واژه ها را ميگيرم و بديدنت ميآيم. دلتنگيت در هيچ پيامي نميگنجد

.

دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست

گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست

من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل

تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست . . .

.

دیشب تو خواب با بارون مسابقه دادم.اون بارید و من گریه کردم..

باهاش از تو حرف زدم..اون دلتنگ خورشید شده بود و من دلتنگ تو..

.

دیگر به دنبالِ همراهِ “اوّل” نیستم. این روزها اولِ راه، همه همراهند. این روزها باید به دنبالِ همراهِ “آخر” گشت..

.

دیگر بهار هم سر حالم نمی کند / چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند

آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چه کار؟ / وقتی که سنگ هم رحم به بالم نمی کند . .

.

راستش را نگو…!

یک عمر دروغ به خوردم دادی و حالا باز هم

دورغ بگو مثل سابق….!

که ترک عادت موجب مرض است…

.

رخ به رخ که شدیم من مات شدم ! و تو چون پادشاهی که از این فتح ها را زیاد دیده است بی اهمیت رد شدی

.

رفیق!
دلتنگ که شدی پیش من بیا…کمی غصه هست…
با هم میخوریم

.

روزهای دور از تو را هرگز نخواهم شمرد ، تا همیشه بگویم همین دیروز بود . .

.

روزی می آیی

اما آنقدر دیر

که چنان رج به رج

از تنهایی بافته ام لباسی

به تن خویش

که تو را یارای

پوشاندنم نیست………

.

زمانی “من و تو ” بودیم و “دیگران” در کنارمان

حال ” من و تو “هستیم اما “دیگران ” بین مان . .

.

زمزمه دلتنگی ام را یه نسیم میسپارم تا به تو برساند همیشه به یادت هستم

.

زیبا ترین حس زندگی مرور خاطره های خوب است،پس مرورت میکنم هنگام دلتنگی

.

زیباترین گل با اولین باد پرپر میشود ، با وفاترین دوست به مرور زمان بی وفا میشود. این پرپر شدن از گل نیست از طبیعت اس. و این بی وفایی از دوست نیست از روزگار

.

ساده میگویم…

دلم یک خوب می خواهد نه یک عالیه عالی نه اینکه بهترین باشد دلم یک خوب می خواهد…

.

سالهاست در گلو مانده اند!

کم کم دارد به بغض هایم

خمس تعلق می گیرد…!

.

سر راهت که میروی مرا هم جمع کن بگذار دم در…

بدجور شکسته ام…!!!

.

سفري بايد كرد تا به عمق دل يك پيچك تنها كه چرا ، اين چنين سخت به خود مي پيچد ، شايد از راز درونش بشود كشفي كرد، شايد اوهم دلتنگ است؛

شايد..

.

سلام به اون اهل دلی که بی ریا و باصفاست/قلب پر از محبتش همیشه بایاد خداست/دور باشه از وجودتون هرچی غم و هرچی بلاست/گفتم سلامی عرض کنم نگي فلاني بي وفاست

.

سلامی از دلی تنها/دلی آکنده از غمها/

گهی بی یار گهی با یار/گهی اززندگی بیزار

گهی گریان گهی خندان/گهی رنجیده از یاران

سلام ای بهتر از باران

.

شاید تو آسمون رو دوست نداشته باشی ولی یکی یه آسمون دوست داره. .

.

شغلش این بود بیاید، عاشق کند… تنها بگذارد و برود…! نامرد… نمی‌دانم! شاید ! مامور بود و‌ معذور.

.

طعمی تلخ تر از دوری نچشیدم..

اما حرف تو که باشد،فاصله سم است.

.

عاشقانه هایی که برایت مینویسم

مثل آن چای هایی هستند که خورده نمیشوند!

یخ میکنند و باید دور ریخت!

فنجانت را بده دوباره پر کنم

.

عشق، اگر عشق باشد…

ناممکن ترین ها را امکان می بخشد

تنها برکه ای ست که می توانی در آن غرق شوی و اما نفس بکشی!

.

عمر من قد نمی دهد…!!

به سفرت بگو کوتاه بیاید…

.

غم رفتنت در سينه باز مانده،برگرد تا اين دل در سينه نمرده

.

غم ساخت کار دل، ز نوا می توان شناخت / ظرف شکسته را، ز صدا می توان شناخت

.

فــــاصـله هـــرچقــــدر هــــم کــــم و کـــوچیـــک بـــــاشه … بـــــازم بــــزرگـــه ؛ به دکمه اســـپــیـــس روی کیبــــوردت نگــــاه کــن …!!!

.

فقط کسی معنی دلتنگی رو میفهمه که معنی وابستگی رو چشیده باشه..

.

قشنگترين حس. حس عاشقي است .حسي كه به يكباره تمام وجودت را فرا ميگيردوراه فراري درآن نيست. دلتنگه اين حسم..

.

قطرات بارون ممکنه کوچیک دیده بشن اما یه گل تشنه منتظر باریدنشه یه اس ام اس ممکنه ساده به نظر برسه اما قلب فرستندش خیلی به یادته..

.

قطره های اشک بی قرار نوازشگر گونه هایم است، چه کنم که اشک قشنگترین بهانه است برای گفتن از بی تو بودن، برای بیان دلتنگی و برای بیان غربت

.

قفس تنگ فلک جای پریشانی نیست یوسفی نیست در این مصر که زندانی نیست.

(صائب تبریزی)

.

قیلون قلبم دیگه کام نمیده فکر کنم زغال دوریت تنباکوی دلمو سوزونده!!

.

لباسهایم که تنگ میشد میبخشیدم به این و آن ، ولی ” دل تنگم” را چه کسی میخواهد ؟!؟

.

لبخند تو را چند صباحی است ندیدم/

یکبار دگر خانه ات آباد بگو سیب/

عمری است که اندوه به رویم زده لبخند/

از هر غمی اندیشه ات آزاد بگو سیب

.

لعنت به دردى که با هیچى نمیشه دودش کرد.

.

مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم

عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم

من آلوده کجا دیدن دلدار کجا

چشم دیدار رخ یار ندارم چه کنم

.

مدتی میگذرد از تو ندارم خبری / چه کنم ناله من هیچ ندارد اثری

شب و روز از غم تو پریشان حالم/ نه نشانی ز تو آمد نه پیامی جانم

.

مرا اینگونه باور کن…

کمی تنها

کمی بیکس

کمی از یادها رفته

خدا دیگر کجا رفته؟

نمیدانم مرا آیا گناهی هست؟

که شاید هم به جرم آن غریبی و جدایی هست…

.

مغتاد به اینترنت مجرم نیست…

تنهاست!

.

ممکنه من بهت بگم :”بذار به درد خودم بمیرم”

اما تو نذار بمیرم

شعور داشته باش!!

.

من خوبـــــــم..!عاشق نیستم..فقط گااهـــی حرف تو که میشه دلم تنگــــ میشه..این که عــــشق نیست…هســــــــت…؟؟

.

من در آن شهری که مردمانش عصا از کوران میدزدند محبت را جسجو کردم

.

من فقط تورا 2جا دوست دارم یکی دراین دنیا..یکی اون دنیا

.

من همونم که اگه کمی دیر جواب

اس ام اس هاتو میدادم آسمونو به زمین میدوختی یادته؟؟؟

تقصیر تو نیس (نو که بیاد به بازار کهنه باید فلنگو ببنده)

.

من هوای تو رو دارم،بذار بی وقفه ببارم

حالا که سهم من اینه،هیچ گلایه ای ندارم . .

.

من پر از حرف سکوتم / خالیم ، رو به سقوطم / بی تو و آبی عشقت / تشنه ام ، کویر لوتم

.

من گریه ام میگیرد وقتی میبینم کسی که دنیای من بود منت دستهای دیگری را میکشد..

.

من گم شده ام…
از يابنده تقاضا ميشود مرا به حال خودم رها كند…!

.

مهربانم!

هيچگاه باور نكن كه نبودنت را باور كنم!

هيچگاه باور نكن به نبودنت عادت كنم!

شايد به اجبار زمانه نبودنت را تحمل كنم!

اما اينكه نباشي…نه!نه!نه

.

می ترسم ازآن روزی که بغض آسمان بترکد ومن تنهای تنهازیرباران قدم بزنم،بدون دستهای تو

.

می خواهم تنهاییم را آنقدر تنها بگذارم تا از تنهایی بمیرد…

.

نبودن هیچ کس سخت نیست ، فراموش کردن یک بودن سخت است

.

نظر می رسد که زندگی بی تو

یعنی هیچ

حالا که رفتی

فهمیدم که فقط به نظر می رسید…..!

.

نه اینکه زانو زده باشم نه…..فقط نبودنت سنگین است…

.

نگاهم کن که من محتاج ان چشمان دلتنگم بگو بامن دوباره راز مستی را که بی تو به یک دنیا شقایق دل نمیبندم

.

نیستی دارم دق می کنم نیستی دارم می پوسم عکسات ومن یکی یکی برمی دارم می بوسم. پیرهن یادگاریت وهرشب دارم بومی کنم برای برگشتن توبه آسمون رومی کنم

.

هر بار که می خواهم به سمتت بیایم ، یادم می افتد که دلتنگی بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست

.

هرگز کسی را از رفتنتان نترسانید عادی میشود شایـــــــد هم تا حـــدی که در را برایتــــــان باز کنند

.

همه میگن روزه گرفتن صبر آدمو زیاد میکنه…

.

.

.

ولی هیچکی نمیدونه کار من از روزه گرفتن هم گذشته!

.

همه چیز را فروختم جز آن صندلی که جای تو بودشاید آن روز که برگشتی خسته باشی.

.

همیشه بهترین راه رو می بینم ولی بازم به راهی میرم

که بهش عادت کردم

.

هواشناس نیستم اما فکر میکنم هوای دلم ابری خیال توست . .

.

هوای تو دارم…

چه هوای لطیفیست برای نفس کشیدن.

.

هيج وقت به كسي وابسته نشو ؟؟ زيرا وابسته شدن به يه نفر دير يا زود به قيمت از دست دادن تكه اي از قلبت تمام مي شود

.

هیچ می شود خوابید دیگر بیدار نشد؟!!!

.

.

.

کاش می شد

.

هیچ وقت برای تنهایی خودم نگریستم دلتنگ کسی شدم که مرا تنها گذاشته است!!!!!!!!!!

.

وقتـی یه زن ســیگار کشید یعنــی دیگه گریه جواب نمیده و وقتی مــردی اشک ریخت بدون کار از ســیگار گذشته..

.

وقتي كسي نيست كه به او فكر كني به آسمان نگاه كن زيرادرآسمان كسى هست كه به توفكركند

.

وقتی فقط فقط فقط میپرسه حالت چطوره؟ ضربان قلبم بالا میره ، لکنت میگیرم و احساس می کنم نفسم گرفته حالا به نظرتون دقیقاً حالم چطوره ؟

.

وقتی می شکنم خوب تماشا کن

شاید روزی به دنبال تکه هایم بگردی

.

پارســـال با او در زیـر بـاران قـدم مـیزدم.

امســال او را بـا دیگری در زیـر بـاران اشـکهای خـود دیـدم!!

شاید بـاران پارســال اشـکهای کس دیــگر بود.

.

چای تازه دم با عطر و بوی خوش در استکان همیشگی ات را بر می دارم و می نوشم…اما مزه دلتنگی می دهد بدون تو!

.

چشمانم خیسی میخواهند از زمانی که به رفتنت خشک شدند!

چشمانم هیچ دلم را چه کار کنم تا ساکت شود!هر روز تو را میخواهد!

.

چقدر دلم هوايت را ميكند!
حالا كه ديگر
هوايم را نداري..

.

چقدر سخت است كه ببيني غريبه ها بهتر از آن”يك نفر” احساست را ميفهمند..

.

چندیست پیامهایت نمیرسند.سیم بانان را خبر کن شاید کاجی افتاده باشد

.

چه اشتباه بزرگیست تلخ کردن زندگیمان برایکسی که در دوری ما شیرینترین لحظات زندگیش را سپری می کند

.

چگونه بفرستم باورم را براي تو..
تا باور كنی
”از ياد بردنت” 
كارمن نيست

.

چگونه دراين چشم هاى زيبا

جا داده اى

اين همه دروغ را؟!

.

کاش میدانستی که الان یک شبم “چند روز” طول می کشد..

.

کلاغ ها گرچه سیاهند و آوازشان خوش نیست اما آنقدر باوفاییند که شاخه های خشک درختان را در فصل زمستان تنها نمی گذارند

.

گاه آنقدر تنهایم که اسم کوچکم هم از یادم میرود…

بس که صدایم نمیزنند..

.

گاهي فرار ميكنم از فكر كردن به تو مثل رد كردن آهنگي كه خيلي دوسش دارم

.

گاهی دنیایی از حرف داری و کلمه ای نیست…!

چه احساس تنگی..!

وگاهی فقط باید دل به نغمه ای موسیقی بسپاری!

وآرام بــگذری…!

.

گه از عشقت جدا شدي اوني كه كنارت ميمونه دوست واقعيته شك نكن

.

یه جوری دلم تنگ میشه برات;محاله بتونی تصور کنی

گمونم نمی تونی حتی خودت جای خالیتو تو دلم پرکنی:(

.

یک مشت خاطره جوانه میزند هرشب از بالشی که سنگین شده از اشکهایم

.

ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ؛

ﻭﻗﺘﯽ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ…

ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪگیت ﺳﯿﺮﯼ ؛

.

.

.

.محکم سرتو بکوب به اولین جای سفتی که دیدی :))

هههه :))

آدم ها عادت می کنند

به هر چیزی…

حتی به خنجر هایی که از پشت می خورند!

آره ..

ميتونه شكست عشق، از زندگي سيرت كنه..

جوونيتو بگير، با غصه درگيرت كنه..

ميترسم غصه ي عشق اولت، پيرت كنه..

تو رو آخر بشكنه، يه روز زمين گيرت كنه……

آنقدر سرگرمِ “اوقات فراغت” بودم،

که فکری به حالِ …

“روزهای فراقت” نکردم

آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد

کاش می آمدو از دور تماشا

میکرد

آه ای سنگ صبور

کاشکی صبر تو بود در دل من

کاشکی مهر تو بود در دل او

تا ک این غم نشود حاصل من

اب و هوای دلم انقدر بارانیست ک رخت های دلتنگی ام را مجالی برای خشک شدن نیست

اینگونه است ک دلم همیشه برایت تنگ است

از تو میپرسم

از قلبم

میگوید:پاسخی نیست

ناگزیر خود پاسخی می یابم که:

==خود کرده را تدبیر نیست==

از جدا شدن نوشتی ؛ رو تن زخمی هر برگ

گریه کردم و نوشتم ؛ نازنینم یا تو یا مرگ

به تو گفتم باورم کن میان این همه دیوار

تو با لبخندی نوشتی همنفس خدانگهدار

از میان تمام بازی های کودکانه

تنها” یادم تو را فراموش “را خوب بلد بودی

از وقتی که تــو رفتی ، آینده هیچ وقت نیامد که هیچ

گذشته هم هیچ وقت نگذشت . .

اشك از دلشكستگي است

سكوت از تنهايي

لبخند از مهرباني

واين پست از دلتنگي..

اشک من جاری شد…

جای تو خالی بود

جـــــــــای تـــــــــو …

عکس تو درطاقچه ی کوچک قلبم خندید

شعر دلتنگی من سخت گریست

امروز را به باد سپردم

امشب کنار پنجره بیدار مانده ام

دانم که بامداد

امروز ِ دیگری را با خود می آورد

تا من دو باره آن را

بسپارمش به باد ….

“فریدون مشیری”

امروز و فرداهایم ، پس فرداها ، همه و همه

خراب شده اند

بعد از تو …

برگرد

امشب دلم میخواهدت تا غصه هارا سرکنم

تا با تبسم های تو لبخند را از بر کنم

دستی ب موهایت برم در چشمهایت بنگرم

شاید رود خواب از سرم تا با تو شب را سر کنم..

انگار قرار نیست با تو بی حساب شوم

سالهاست که رفته ای

اما…

هنوز هم اشکهایم

دارند حسابِ دیدنت را

با چشم هایم صاف می کنند..

اونایی ک میگن مردها

احساس ندارن

قطعا اشک های

یه مرد دل شکسته رو ندیدن:(

اي کساني که دم از رفاقت ميزنيد

.

.

لااقل هر 39 روز يکبار احوالي از دوست خود بگيريد که اگر مرده بود به چهلمش برسيد

اگر تمام دنیا را نردبان کنی،

دستت به سقف دلتنگی من نمیرسد..

اگر تمام نقطه چین های آخر نوشته هایم کلمه میشدند

می فهمیدی که چقدر اشتباه کردی……..

درست مثل الان

اگه از دست همه خسته شدم

ب تو ک بدجوری وابسته شدم

ب تو ک نمیتونم راست نگم

ب چشات هرچی دلم خواست نگم

توی دست تو اسیری خوبه

جونمو ازم بگیری خوبه

اگه میدونستی چقدر دلم برات تنگ شده

پیش خودت میگفتی:

وااااااااااااااااااااااااای چقدر دلش برام تنگ شده

ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم

زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر نا مردیت را

این روزها زیــــــــادی ساکت شــــــــــده ام ،

نمی دانــــــم چـــــــرا حرفــــــــهایم،

به جـــــــــــــای گلو

از چشمهایم بیرون می آیند…

این روزها همه به من می گویند بالای چشمت ابروست…!.

همه فهمیده اند جای تو خالیست..!

این نیز بگذرد…

اما ای کاش از جای دیگری بگذرد و همش از روی ما نگذرد..

اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمی دانم

اینجا شده پاییز ، آنجا را نمی دانم

اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمی دانم . .

ایکاش فردا که از خواب بیدار میشوم، زندگی رنگ دیگری باشد….

همرنگ آرزوهــــایم!!

با اینکه میدانم

دستانم برای رسیدن

به تو کوتاه هستند

اما باز هم دستانم را به سویت دراز میکنم

با این امید که تو نزدیک تر بیایی:(

باران که میبارد…

دلم برایت تنگ میشود…

راه میافتم…

زیر باران…

تنها

بدون چتر

من بغض میکنم…

آسمان گریه..

باورش سخته هنوزم که تو رفتی از کنارم

خط کشیدی روی فردا ، بی تو فردایی ندارم

باید از عشق بسازم غزلی قابل تو…

غزلی ناب و صمیمانه به وزن ذل تو…

دلی از جنس بهار است که تقدیم تو باد…

شاد باشی و دلت خانه باییز مباد..

ببين …

باز هم دلم را تنگ کرده اى!

ببین من دل به کی دادم / به اون کس که نمیخوادم

دلم شیشه دلش سنگه / واسه سنگه دلم تنگه

ببین هیچی نگو

فقط یه دقیقه بیا بشین اینجا

کنارم

دلتنگم

همین…

بدون اینکه ” مار” ی در کار باشد

مزه ی “زهرمار” را میچشم!

وقتی نیستی..

براى متعهد بودن مهم نیست یه حلقه ی فلزى توى دستت باشه

مهم اینه که یه حلقه از عشق دور “قلبت”باشه…

برف ببارد یا

باران!!!

برای باور زمستان؛

همین جای نبودنت کافی ست…!!!

برنگرد،

که بر نمی گردی تو هیچوقت

نمی خواهمم داشته باشمت،نترس فقط بیا

در خزان خواسته هام کمی قدم بزن تا ببینمت

دلم برای راه رفتنت تنگ شده است…

بزرگترین آرزوی این

روزهای من:

کاش برای چند لحظه

نگاهت با نگاه پر حسرتم گره میخورد؛_؛

بعضي وقتا انقدر دلتنگ كسي ميشي

كه اگه بفهمه خودش از نبودنش خجالت ميكشه

بعضی آهنگها و ترانه ها برای گوش دادن ساخته نشده اند …

اونها به وجود اومدن برای کمک کردن به آدمها برای “یک دل سیر گریه کردن” از ته دل !

به سلامتی اون کسی که داشت میرفت گفتم نرو نمیتونی فراموشم کنی …

برگشت نگام کرد گفتم دیدی نمیتونی …

گفت: ببخشید شما ؟

به سلامتی اونایی که هرچی سعی می کنی که فقط برای یه لحظه بهشون فکر نکنی فقط یه لحظه اما بازم نمی تونی!!!

این یعنی عشق…!

پس به سلامتی هرچی عاشقه…!

به من میگفت که دلم خیلی کوچک است!

و من تازه دریافتم … که چرا مرا به دلش راه نداد…

من فقط کمی اضافه وزن داشتم..

به هیچ روزی پس ات نمیدهم،به هیچ ساعتی،به هیچ دقیقه ای،به هیچ هیچی!!!

سخت چسبیده ام تمامت را…………..

به گمانم برابری کند…،

غم دنیا با غم یک روز ندیدنت

بودنت اینجا،هرلحظه اش یک اتفاق تازه است برایم!هیچ وقت رنگ عادت نمیگیرد،لحظه های باتوبودن!

ونمیدانم راززودعادت کردنت رابه دقایق نبودنم!

بی وفا ! برگرد ببین

آیینه

عکس تو را قاب کرده…

مرا نشان نمی دهد !

بی وفا باشی وفایت میکنند… با وفا باشی خیانت میکنند…

آری این است رسم زمانه…

تمام خاطراتت تا كنار ميگذارم در روياهايم پامي گذاري

بگو به من با روياهايت چه كنم

تنهایی !

یعنی ارامش اینکه مجبور نباشی مجبور نباشی هر شب به کسی بگویی ” شب بخیر عزیزم “

تو این دنیا تو این عالم میانه این همه آدم

منو باش دل به کی دادم

به اون کس که نمیخوادم

دلم شیشه ، دلش سنگه

واسه سنگم دلم تنگه..

تو مرا مي فهمي

و همين ساده ترين قصه يك انسان است

من تو را ناب ترين شعر زمان مي دانم

و تو هم ميداني، تا ابد در دل من مي ماني

“”

تو هرگز دلتنگی چشمانم را ندیدی

و تصویر خاموشی قلبم را در روشنای آرزوهایت

یگر انتظارت را به انتظار نخواهم نشست

برو مسافر

جاده قدم های تو را دلتنگ است …

تو که نمی آیی،..‏

تاج و تختی…

برای خودش به هم می زند…

دلتنگی!

جای خالیت را نفس عمیق می کشم …

عطرت از تو باوفا تر است !

جلوى بعضى ازخاطره هابايدنوشت،

آهسته به يادآورده شود،

خطرريزش اشك..

حال که با خیالت زندگی میکنم، معنای دلتنگی را

نمی فهمم. دلتنگ خـــــــیالت که نمیشوم..

حتی کفش هم اگر تنگ باشد

زخم می کند

وای به وقتی

که دل تنگ باشد ..

حســــرت ، یعنی خواستن تـــــــو كه داشتن نمی شود

هیـــچوقـــــــــت…!!!

حــواسم را پرت کرده ای … آنقـــــــــدر دور …

که دیگر … یــادم نیست

” تو ” رفته ای و ” من ” … حـــــــواسم نیست !

حواست هست؟♪♫♥

شهریور است …♪♫♥

کم کم فکر باد و باران باش …♪♫♥

شاید کسی تمام گریه هایش را♪♫♥

برای پاییز گذاشته باشد ..♪♫♥

خدايا!

ميشه شب اول مرگم..

قبل از اينكه تو بپرسي..

من بپرسم چرا؟!!!

خدایا

یا کسی رو بهمون نده

یا اگر میدی دیگه ازمون نگیرش خوب

آخه آدم ها هم هدیه رو پس نمی گیرند تو که خدایی دیگه..

خدایا تاخرخره پراز دلتنگیم……

مرسی دیگه میل ندارم !!!!!

خسته تر از دیروزم کاش میشد گوشه ای نوشت

خدایا خسته ام فردا بیدارم نکن..

خــــدایا….

همه از تو می خواهند ، بدهی.من از تو می خواهم ، بگیری!!!

خـــــدایااین همه حس دلتنگی را از من بگیر..

خــــــــــدایا

خواستم بگویم تــنهایم

اما…

نـــــــــــگاه خندانت، مرا شــرمگین کرد

چه کسی بـــــــــــــــهتر از تو … ولی عجیب دلتنگم

خنده هايم شكلاتي شده اند

زيادي خالص

تلخ…

تلخ..

خود را به که بسپارم وقتی که دلم تنگ است

پیدا نکنم همدل دلها همه از سنگ است

گویا که در این وادی از عشق نشانی نیست

گر هست یکی عاشق آلوده به صد رنگ است

خوشحالم که ساعت ها را جلو کشیده اند !

حالا یک ساعت کمتر از همیشه نیستی

خیابانهای تنهایی دلی ولگرد می خواهد!

و آوازم بدون تو سکوتی سرد می خواهد!

برایت مرده بودم تا برایم تب کند قلبت!

ولی حتی نپرسیدی دلت همدرد می خواهد

دانستی اگر سوز شبانروز مرا / دامن نزدی آتش جانسوز مرا

از خنده دیروز حکایت چه کنی / بازآی و ببین گریه امروز مرا

دردمندترین کلمه “آخ” است..

آخ که چقدردلم هواتوکرده..

درونم غوغاست… ساده میشکنم… حتی با یک تلنگر کوچک…

اینگونه نبودم………

شدم….

دقت کردی وقتی زیر بارون قدم میزنیو تو خودتی و حواست به هیچ کس نیست

همه حواسشون به توئه

تو دلشون میگن

طرف دیوونست

دلامون رو پلاستیکی کردیم به خیال نشکستن…

یادمون رفت که پلاستیک ها زودتر می سوزند..

دلت كه تنگِ يك نفر باشد

خودِ خدا هم بيايد تا خوش بگذرد و لحظه اي

فراموش كني

فايده ندارد …

تو دلت تنگ است …

دلت براي همان يك نفر تنگ است

دلتـنگـــــم …

هــــــمـــین !

و ایــــــن نیــــــاز به هــــیچ زبـــان شاعــــرانه ای نــــدارد …

دلتنــــــگ نشــــدی ببیــــــنی

چـــــگونه خوبتـــــرین خــــاطره هــــــا

بی رحــــــم ترینــــــشان می شــــــود …

دلتنــگم

بــــرای کســـی کـــه مـــدتهـــاست

بــــی آن کـــه بــــــــاشد

هـــر لــحظه

زنــــــدگی اش کـــــرده ام …..!

دلتنگ که می‌شوی

چشم‌هایت را ببند

مثلِ یک عکسِ فوری؛

فوری ظاهر می شوم

دلتنگم اما…

توراطلب نميكنم…

نه اينكه بى نيازم…

صبورم…!!!

دلتنگم!

دلتنگ آن “میم”

که می آید آخر اسمم

و من را میکند مال تو…!

دلتنگم…

دلتنگ نبودی تا ببینی بهترین خاطراتت، بی رحم ترینشان میشود..

دلتنگی

عین آتش زیر خاکستر است

گاهی فکر میکنی تمام شده

اما یک دفعه

همه ات را آتش میزند . . . .

دلتنگی حس عجیبی است

که گاهی تو را به یادم می اورد

گاهی یعنی همیشه . . .

گاهی یعنی همین حالا . .

دلتنگی عین یه جای شکستگی روی عینک آدمه

هر جا نگاه می کنی می بینیش

دلــم برای کسی تنــگ است

که آمــد…

نمــاند…

و رفـــت …..

و پــایــان داد به هــرچه داشتــــــم..

دلـم

یک مـزرعــه مـیخـواهـد

یک تـو

یک من

و گندم زاری طلایـی رنگ

کـه هــوایـش آکنده بـا عطر نفـس هـای تـو بـاشد

دلم برایت تنگ شده !

می خواهم آنقدر اشک بریزم تا غبار فاصله از قلبم تمیز شود

ولی می ترسم … ” دنیا ” ، ” ونیــــز ” شود !!

دلم تنگ بود…

صدام غم داشت…

چشام گریه….

ولی حالا، دلم سنگه…

صدام خنده…

چشام بی رحم بی رحمه..

دنیایم پر از تنهاییست…

این را می توانی از عنکبوتی بپرسی که سالهاست بر در خانه ام تار تنیده است بدون آنکه حتی یک بار خانه اش آسیب دیده باشد..

دیـــــــــــــــــــــر آمـدی …

کمـــــــــــــــــــــــی تغییـــــــر کرده ام !

بــــــــرای شناخـتـنـم

عکـســــــــــم را

مچـالـــــــــــه کن …!!

دیگر کمتر اشک میریزم

دارم بزرگ میشوم

یاسنگ

خدا میداند..

راديوميگويد:آمارتصادفات خيلى بالاست!

پس چرامن تصادفأهم تورانميبينم؟

بازهم آماردروغ؟!

روزگار نبودنت را برایم دیکته میکند و نمره ی من باز صفر میشود!!!

هنوز نبودنت را یاد نگرفته ام……

روزی فکر میکردم اگر اورا با غریبه ای ببینم شهر را به آتش میکشم….

ولی امروز حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست…

“نیازی به لایک نیست…”

زخـــــم هـای آدم سرمـــایه استـــــ

ســرمـــایه ات رو بــا این و اون تقـــسیم نکن

داد نــزن هــوار نکش

آروووم و بی ســـر صدا هــمه چی رو تحــمل کن . .

سربسته میگم : یکی اینجاست که دلش….هوا….تو !

گرفتی؟

سرخوشانـــــه می خندم

شوخـــی می کنم

سَر به سَرت می گذارم

و تو نمیدانی ….

چقدر سخت اســت

احساس خفگی کردن پشـت این نقابِ لعنتـی

سهم “من” از “تو”

عشق نیست ، ذوق نیست ، اشتیاق نیست

همان دلتنگی بی پایانی ست

که روزها دیوانه ام می کند !

سکوت و خلوت بغض شبانه / چه دلگیر است بی تو حجم خانه

تو رفتی و دلی دارم که هر دم / برای گریه می گیرد بهانه

سیــــــــــر شدم …

بسکه سرد و گرم روزگار را چشیدم

شبها ک دل آشفته دلان نالد از جدایی

من نام تورا خوانم به دعا

شاید ک بیایی

شبی باران ، شبی آتش ، شبی آیینه و سنگم

شبی از زندگی سیرم ، شبی با مرگ می جنگم

تو آتش می شوی بر خرمن احساس تنهاییم

تو را با هر نفس می بویم ، اما باز دلتنگم

شما یادتون نمیاد!

یک زمانی دلش برام تنگ میشد!!!

صد بار قسم خوردم نیارم نامت به لب

اما باز خوردم قسم به نامت

صف میکشند دلتنگیهای من

چون دانه های تسبیح

به نخ کشید شده

چقدر بکردانم دانه ها ر ا

تا تو بیایی ..

عشق اول هیچوقت فراموش نمیشه

اما اون عشقی که حسرتش تا ابد رو دلت میمونه عشق آخره

عطر اونروز زیر بارونو بهم برگردون

بوسه ی رنگ تابستونو بهم برگردون

تو زمستون دست گرمت منو آتیش میزد

تو بمون با این کارت جونو بهم برگردون

غصــه نخــور ؛ کنــار آمـده ام بـا نبـودنت . . . خیلـی که دلـم بگیـرد ،

گریـه میکنـم !

غمناکم

غ : غصه

م : میخورم

ن : نمی شود

ا : آنچه

ک : که

م : میگویم

فال حافظ زدنت از پى دلتنگى كيست؟

ما كه هر لحظه به ياد تو و دلتنگ توييم.

فراموش كردنت برايم مثل آب خوردن بود !!!

از همان آبهايي كه مي پرد توي گلو و سالها سرفه ميكنيم …

فقط چند لحظه کنارم بشین

یه رویای کوتاه تنها همین

ته آرزوهای من این شده

ته آرزوهای مارو ببین ..

كــــفش هاى آخرين ديــــــدارمان را برق مي اندازمـــــ

امـــــــــا…..

چــــــــــقدر براى پاهـــــــايم كـــــــــــــوچكند..

لیلای من بودی

مجنون نبودم

امروز مجنونت شدم

لیلا کجایی؟؟؟

مرا به تو هیچ تملکی نیست جز اینکه :

همواره دلم برای مهربانیت تنگ میشود…

مسافرترین آدم دنیا هم

دست خطی می خواهد که بنویسد برایش

” زود برگرد “

طاقت دوری ات را ندارم…

مشکل از تو نبود

از من بود

با کسی حرف میزدم که …

سمعک هایش را پیش دیگری جا گذاشته بود

مــرور میــــکنـَم ..

خاطِراتِـمـــان را

امـــــا مَگر ..

کـپـــی برابـَـر اَصـــل میشــَـــوَد ؟…….

ممتد مانده ام ؛ انگار

سکون عجیبی ،

در شب ،

میان ذهن من ؛

جولان می دهد

مثل در خواب رفتن یک رویا ،

با تصویری تمام سیاه !

من خـــــدایی دارم

که به وقتش

دامنی می پوشد به اندازه ی

…تـــــــــــمام

دلتنگی هایم

و لحظه ای دیگر

سیـــنه ای دارد

مـردانه

و امن..

من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم…

که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود…

و من …

روبه روی تو …

می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا بگویم

من و این داغ در تکرار مانده

من و این عشق بیدار مانده ،

مپرس

از من چرا دلتنگ هستم

دلم بین در و دیوار مانده . .

منم دلتنگ رویت

دلم آید به سویت

چه کردی با دل من

که کرده آرزویت

مهربانیت را با دلم پیوند زدم تا از تو دور بودن را احساس نکنم .

اما باز دلتنگتم ؟؟ تو بگو چه کنم ؟؟

مهربانیت را بادلم پیوند زدم، تا از تو دور بودن را احساس نکنم…..

اما باز هم دلتنگم…….!!!

مي دونستي اشک گاهي از لبخند با ارزش تره؟!!!!

چون لبخند رو به هر کسي مي توني هديه کني اما اشک رو فقط براي کسي مي ريزي که نمي خواي از دستش بدي…!

ميپوشانم دلتنگي ام را با بستري از كلمات

اما باز كسي در دلم تو را صدا ميزند..

مَـن فـَـ‌رامــ‌وش نَـکـــ‌رده ام …

مَــن از نَـ‌هــایــتِـــــ درد بـ‌ه بـــی حـسـّــی رسـ‌یـــ‌ده ام .

مِهــربــ ـــــــــــان که میشــَ ــــــــــوی

دلم بیشتَـــــ ــــــــــــر تَنگــــــــــ میشود بَرایَتــــــــــــ

میان عابران تنهاتر از من هیچ کس نیست / کسى اینجا به فکر این غریبه در قفس نیست

دلم امشب براى خنده هایت تنگ تنگست / فقط در دستهاى گرم تو مردن قشنگست

میدانم ؛

دیگر برای من نیستی !

اما ….

دلی که با تو باشد این حرفها را نمیفهمد.

میگن دلتنگ نباش …هه!

مثل اینکه به آب بگن خیس نباش

ناشناسی بی کس، نیمه شب هم حتی!

اگر از کوچه ی تنهایی قلبم گذرد،

عطر بدرود و درودش سالی،

در دلم خواهد ماند….

تو که دیریست در این کوچه اقامت داری..

نشونی ازت ندارم

اما دنبالت میگردم

بغض وجودمو گرفته

باورم کو پر دردم

نـــبودنت

داغم می کند!

آنقدر که جای همه ی روزهای آخر سال

بی آتش

می سوزم ..

نفس نمیکشد هوا؛

قدم نمیزند زمین؛

سکوت میکند غزل؛

بدون تو یعنی همین…

نم کشیده ام بر دیوار اتاق

بس که لحظه های دور بودنت را

قطره هایی از باران دلتنگی باریده ام

روی آن به یادگار..

نمیدانم رفتی یا فرار کردی…..

بعضی ها می روند تا فرار نکرده باشند،بعضی ها فرار می کنند تا نرفته باشند…..

ساده تر بگویم نیستی!!

نمیدانم چرا ، اما برایت سخت دلتنگم ،

در این مسلک که صورت های بی احساس بسوی قلب های ساده میتازند ،

من اینجا در صف مرگ شقایق ها برای رنگ چشمان تو دلتنگم

هذیــان میگوید لبــانت چیــزی شبیه”دوستــت دارم”

بر خلاف چشمانــت!!!

هر جا که می بینم نوشته است :

” خواستن توانستن است ”

آتش می گیرم !

یعنی او نخواست که نشد ؟

هربار که صدای تورا میشنوم

عجیب میشکنم

تا اینکه خاطرات تو مرا دوباره

زنده میکند

اما انگار من به این شکست معتادم

همه مرا با خنده های بلند می شناسند.

بیچاره بالشم با گریه های بی صدا..

هميشه دلتنگي به خاطر نبودن كسي نيست

گاهي بخاطر بودن كسي ست كه حواسش به تو نيست .. !

وداع آخرم با تو، وداعم با نفس هامه

ببين نزديكه ويرون شم، رفيقم قلب تنهامه

يه دريا تو چشام دارم،شبم لبريز بارونه

بدون تو كسي جز من، كنار من نميمونه

وقتِ رفتنت آسمون بارید…

و تو چقدر خوشحال بودی و من هم …

کاشکی میدونستی به اندازه قطره های بارون دلتنگت میشم..

وقتی صدای خردشدنم زیر پای عابران صدای دلنشینی شد

چه فرقی میکند که روزگاری برگ سبز کدامین درخت بودم ؟..

يه حسي دارم اين روزا.

كه حس ميكنم مردم و اصلا حواسم نيست…

پروانه چه لذتی دارد؟

وقتی

زنبور کارگری باشی

که نتوانی

عاشق ملکه بشوی !

پلان اول:

بیا جلو!لبخند بزن!

و با نشانه رفاقت دست بده!

و چند سال بعد….

پلان آخر:

رد پا ، کوچه و آسمانی ک همیشه بی موقع گریه اش می گیرد!

چرا آدمها نمی دانند!!

بعضی وقتا “خداحافظ”

یعنی …نذار برم

چرا میشه دوست داشت..

حتی وقتی نمیشه دل بست.

چقد دنياعجيب شده!

مردم هرروز عشق هايشان را با عشق هاي هم عوض ميكنند

ديروزاو عشق توبود

امروز عشق من

فردا عشق ديگري…!

چقدر جالب است

همه چیز تنگش آدم را می آزارد

لباس تنگ ، کفش تنگ ، گلوی تنگ و دل تنگ

دلم برایت خیلی تنگ شده

چه صحنه زیبایی؟؟

همه نیمکت های پارک دونفر بر روی آنها نشسته است…

اما من..!!!

بیخیال ما روی چمن دراز می کشیم..

کار از پــُـک و نخ و بسته و باکس گذشته…

این روزها کیلومتری دود میکنم خاطراتت را.

کاش آدم ها یکم جرات داشتن …

گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :

ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،

واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم …

کاش دهخدا می دانست

دلتنگی … اشک …. فاصله …. بی وفایی….

تعریفش فقط دو حرف است

“تـــو”

کـاش دفتـر خاطراتــم

چراغ جادو بود

تا هر وقت از سـرِ دلتنگــی

به رویش دست میکشیدم

تــو از درونش

با آرزوی من بیرون می آمدی!

کــم طـاقتی عــادت آن روزهــایت بود!

ایـن روزهـا برای گـرفتن خـبری از من ،

عجـیب صـبور شـده ای.

کفش هم اگر تنگ باشد ، زخمی می کند

وای به روزی که دل ، تـنگ بـاشد . .

کلاغ جان!

قصه من به سر رسید…

سوار شو!

تو را هم به خانه ات می رسانم..

گاه این نازک دلم ، یاد رویت می کند

گاه با دیدار گل ، یاد بویت می کند

گاه با دلواپسی ، در کنار پنجره

از هزاران قاصدک ، پرس و جویت میکند !!!

همچنین ببینید

دلتنگی – 03

گاه همه چیز ساده اغاز میشود گاه همه چیز آرام آغاز میشود و گاه همه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.