ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﺍﺯ ﯾﮏ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ :
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ؟ ﮔﻔﺖ : ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﺴﺖ ؟ ﮔﻔﺖ : ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻖ
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺩﺭﺩ ؟ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻏﺼﻪ ؟ ﮔﻔﺖ : ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﻌﺸﻮﻕ
ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻥ
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻣﺎﺗﻢ ؟ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﻋﺰﺍﯼ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﻧﺸﺴﺘﻦ
ﮔﻔﺘﻢ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﻋﺸﻖ ؟ ﮔﻔﺖ : ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﻓﺮﻫﺎﺩ
ﮔﻔﺘﻢ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ؟ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺑﻮﺩﻥ
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﯾﺎ ؟ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺭﺳﯿﺪﻥ
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺁﺭﺯﻭﺕ ؟
ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺳﺮﺩ ﮔﻔﺖ :
ﻣــــﺮﮒ
بگذارهمه بدانند من دست خورده ی آغوش تو هستم…ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﺭ ﺭﻭﻳﺎﻱ ﻣﻦ ﻗﺪﻡ ﻣﻲ ﻧﻬﻲ !
ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻛﻪ ﻣﻴﺸﻮﻡ …
ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺎﻟﻴﺴﺖ !
ﻭ ﻧﮕﺎﻫﻢ …ﺩﺭﺩ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ ﺍﺯﻳﻦ ﺑﻴﺪﺍﺭﻱ !
ﺗﻨﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺭﺅﻳﺎﻱ ﻣﻦ ﻣﻲ ﺁﻳﻲ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ
ﺑﺨﻮﺍﺑﻢﺑﺨﺎﻃﺮ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺍﺯﻣﻦ ﮔﺬﺷﺖ،
ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻫﺶ، ﮐﻔﺸﻬﺎﯾﻢ ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪ…!!!دلم از آن آزادى هاى ناب مى خواهد
همان آزادى ها که تا ابد مرا گم میکند در حصار آغوشت…
دلم آزادى در آغوشت را مى خواهد…با من ازدواج میکنى؟
این خونه ̴ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ ̡͌l̡̡̡̡. __̴ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡*̡̡ ̡
اینم ماشین
____// _/__/
‘—-O—-۰– –
اینم پول
$$$$$$$$$$$$$$$$
اینم خودم
(•̮̮̃•̃)
_ /_گذشت آن روزها
که حکم “دل” بود و تو حاکم
دیر زمانی ست که حکم “خشت” است
و دیگر عشق تو زشت
بی جهت بالا نخوان که دستت برایم رو شده
اینبار اسم این بازی
” بیـــــــــدل ” است
بياحواسمان راپرت کنيم،مال هرکس دور ترافتادعاشق تراست… اول من…حواسموبده تا پرت کنم!!!عشق من اگه تونستی کسی رو پیدا کنی که بیشتر از من دوستت داشته باشه من بدون هیچ اعتراضی کنار میرم میسپارمت به اون همه چیز من اینو بدون تا آخر دنیا هم بگردی عاشق تو منمفراموشت نخواهم کرد حتی اگر زیر باران بمیرم و کسی نداند فراموش شدگان چگونه مرده انددرد بزرگی است برای کسی که متوجه نبودنت نیست ، پَرپَرشوی…ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ؛
ﻗﻴﺎﻣﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﺎ ﮐﻦ!!!
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻱ ، ﻣﺎ ﻋﺠﻴﺐ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻳﻢ ..
دو تا آدم برفی دو طرف رودخونه عاشق هم میشناز آتیش عشق همدیگه آب میشن تا بلكه وسط رودخونه به هم برسنکم خوابی داشتم …
شهرزادی برایم قصه خواند …
قصه هایش خواب از چشمانم گرفت …
حالا هزار و یک شب است که نخوابیده ام !!!
ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻧﺸﺎﻥﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﻦ ﺗﻨﮓ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ .
ﺑﺮﺍﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻧﻢ، ﺑﻮﺳﯿﺪﻧﻢ، ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﻢ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺩﺍﺷﺘﯽ
……… ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﺩﻟﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺗﻨﮓ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ …..
ﺷﮏ ﻧﮑﻦلعنت به تو…..
میدانی چرا ؟
که به من گفتی : تو سخترین لحظه ها کنارمی. . .
ولی تو خودت سخترین لحظه ها رو
برام رقم زدی. . .چقدر خوبه بدونی یکی یه جایی داره یه آهنگی رو فقط به یاد تو گوش میدهﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﺳﺕ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ،ﻣﺴﺘﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﺩ ﺩﻟﻢ دستمهیچوقت آرزوی خوشبختی نکن برای من…
بی خودت!ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
ﻭ ﺍﯾﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﯼ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ !
ﻣﺴﺌﻠﻪ ، ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻫﺎﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖبا من که شکستم ام کمی راه بیا بالی بگشا و گاه و بیگاه بیا آزرده مشو، بیا گناه از من بود گفتم که مقصرم، تو کوتاه بیاافسوس …
او نمي داند … و کاش فقط مي دانست…
بوسه کردم بر لب مستت دلم دیوانه شداز غم چشمان مستت خانه ام ویرانه شد
ای همه دل خوشی ام در بند گیسوی تو ام
من کجا از غصه گویم تا در آغوش تو ام!رفتن راحت است.. فقط باید چند قدم برداشت و دور شد! ولی برای فراموش کردن… باید چند قرن بگذرد! ولی باز هم ممکن است یک عطر تمام خاطرات را زنده کند!دورشدم از تودلم شور زد/سازدلم نغمه ی ناجورزد.
آه ازآن چشم که بایک نظر/بال وپرم راگره کور زد.چه دل بزرگی دارد !
آنکه پشت شیشه های مات ، انتظار مي كشد …
من براي آمدنت
بيابان را آب و جارو مي كنم
من براي ديدنت
آفتاب را به شب مي برم
حالا مي فهمم
چه دل بزرگي داشتي
كه پشت شيشه هاي مات
منتظرم بودي ….!!!
تا چشم کار می کند
.
.
.
جای تو خالی است.{ عشق یک طرفه }
عشق یک طرفه
خورشید تیره شد
و ماه سیاه شد
چون من عاشق او شدم
و او عاشق من نشد … Ilove you
ﭼﻮﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺧﺘﻢ
ﮐﻪ ﺑﺎ”ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ”ﺑﺮﺩ.مرا مچاله و خیس در آغوشت نگه دار!!!
از پهن شدن روی بند خاطرات گریزانم…!!عشقم… تو نِمے دانے…؟
وَقتی
چِشمانَت غَمگینَند…
وَقتی صِدایتــ آهنگ هَمیشگے اَش رآ نـَدارَد…
گاه کـہ غمـِ عالمـ در دِلَت جاے مے گیـرد…
اَز هَمـه ی دُنیـا گِرفتـہ اَستــ…
چـہ دردے مے کِشَم…؟
می خواهَـم یِکبآره تَمآم هَستے رآ بـہ آتَش بِکشَم …
تَمام دُنیـا رآ بَر هَم ریزَم …
تو چـہ مے دانے؟
چـہ دَردے دارَد…؟
غَمـِ چِشمانَت رآ دیدَن
نمے خواهم …
نمے خواهَم دنیایے رآ کـہ همـہ ی هستےِ مَن دَر آن
یکــ لَحظـه آرامِش نَدارَد…!
روزے کـہ
گُلِ خَنده روی لَبانَت بِشکُفـد…
بِهتَریـن و شیرین تَرین
لَحظـہ ی زِندِگے مَن اَستــ…
عِشقِ مَن!
مَن هَمه اَمـ رآ بآ تو می خواهَم…
زِندِگے بدونِ تو و لَبخَندتــ
بَرایَمـ پوچ اَستــ…
این لَحظآتــِ خوشبَختے رآ اَز مَن مَگیــر
کـہ تَمآمـِ مَن بـہ تو وآبَستـہ اَستــ وَ
تَنهآ تو د َلیلِ بودَنم هستے …
برای من نوشتهگذشته ها گذشته
تمام قصه ها هوس بود”
برای اونوشتم برای تو هوس بود برای من نفس بود””
کاشکی خبرنداشتی; دیوونه نگاتم یه مشت خاک ناچیز افتاده زیرپاتم”
کاشکی صدای قلبت نبود صدای قلبم””
کاشکی نگفته بودم تاوقت جون دادن باهاتم””
نوشته هرچه بود تموم شد
نوشتم عمرمن حروم شد
نوشته رفته ای زیادم ..
نوشتم شمع روبه بادم..
نوشته در دلم هوس ماند
نوشتم دل تو قفس ماندهيس
حواس تنهايی ام را
با خاطرات باتو بودن
پرت کرده ام
حرفی نزن
بگذار
لحظه ای آرام گيرد…✔
ﺳﯿﮕﺎﺭﻡ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺩﺭﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻣﺮﺍ ..ﺳﯿﮕﺎﺭﻡ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺩﺭﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻣﺮﺍ …
ﻭﺍﯼ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﺪ,, ﺍﯾﻦ ﻧﻮ ﻋﺮﻭﺱ ﻫﺮ ﺷﺐ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﺎﯾﻢ …
.. .. ﻟﺒﺎﺱ ﺳﭙﯿﺪﺵ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ …
ﻭ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻧﺶ ﺑﻮﺳﻪ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ …
.. ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﮕﯽ …
ﺍﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻣﺎﯾﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭ .. ﻣﻦ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ …
ﻫﺮ ﺩﻭ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﯾﻢ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻫﻢ
ﻣﻦ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭﻡپروردگارا،آرامش راهمچون دانه های برف،آرام وبی صدابه سرزمین کسانی که برایم عزیزند،بباران…واژه هاي درون قلبم را يك به يك مرور مي كنم
عشق
اشك
انتظار
بيقراري
ديوانگي آرزوهاي محال
نگاه عاشقانه
امابازهم يك واژه راكم دارم وآن واژه توهستي آري من بازهم(تو)راكم دارمﻗﻮﻝ ﻣﻲ ﺩﻫﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻴﺎﯾﻢ …
ﻳﻜﻲ ﺑﻴﺎﻳﺪ
ﺩﺳﺘﻬﺎﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﺗﻮﻱ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﺒﺮﺩ ﻓﺮﺩﺍ ﭘﺲ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ …
ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ….
ﻳﺦ ﺯﺩﻩ …
ﻳﺦ ﺯﺩﻩ !!…دوست داشتن مثل بازي الاکلنگ ميمونه اوني که عاشقتره هميشه خودش رو پايين نگه ميداره تاعشقش ازبالابودن لذت ببره.ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺳﻬﺮﺍﺑﯽ
ﺗﺎ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩوقتی توبامن نیستی ازمن چه میماندازمن جزاین هرلحظه فرسودن چه میماند ازمن چه می ماندجز این تکرارپی در پی تکرارمن درمن مگرازمن چه می ماند“واما… دل كوچكم،هرگز پشيمان نيست؛ اززيستن در همسايگي قلب مهربانت ..”وقتي تمام راه را آمدم…..
وقتي تاتوهيج نمانده بودچقدر دير يادش آمدخداكه ما قسمت هم نبوديم……!!!معشوقم در تمنای نگاهت غریبم،نگاهم کن شاید دیرتر بمیرمب
من یک زنم …
من یک زنم …
بــــــــدان …
“حــــــوای” کسی نـــــمی شــوم که به “هــــــوای” دیگری برود
تنهایی ام را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد
روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته
ارزان نمی فروشمش!
دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد
بـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــرکس نمی سپارمش
ســـــودای دلـــم قسمت هر بی ســر و پـــــایی نیست
من یک زنم …من درد ميكشم
تو اما چشم هايت را ببند
سخت است بدانم ميبيني و بيخيالي . .اگر تمام راه ها را اشتباه رفته باشم، به اغوشت درست امده ام….تا حالا شده از جنبه عقلی از یکی خوشت نیاد اما از نظر قلبی حاضر باشی براش جونتو بدینمـیـدانــم تـعـبیـر نـگاهـتــ
خـداحـافـظ یـسـتــ ــ
یـا انـتـظـار ..؟!
ﺍﺯﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪ :ﻣﻤﮑﻨﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﭘﺴﺮﯼ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺸﯽ؟
ﺯﻝ ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ :
ﻓﻘﻂ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﻣﯿﺸﻢ
ﻋﺎﺷﻖ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ …مردی که بغلش محل آرامش کسی نباشه مرد نیست…ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﻧﺪ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﻧﺪ
ﻭ ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﯾﮑﺎﯾﮑﺸﺎﻥ
ﺑﺮ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﻗﻠﺒﻢ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ
ﻣﮕﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ؟
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ
ﯾﮑﯽ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﯽ
ﻻﺑﺪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﻤﺖ
ﻭﮔﺮ ﻧﻪ ، ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻢ ﻫﺎ
ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺭﺧﺸﻨﺪ
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻨﺪاین روز ها دلگرمی میخواهم وگرنه سرگرمی که زیاد هست ……واژه را ..
به تازیانه می گیرم !
اگر ..
در ذهنم ..
جز به یاد تــــــــــــو جاری شود
اگر دنيا را بدون عشق تصور كنيم ميبينيم حتا دنيا هم زيبايى خودشو ازدست ميدهﻣﺮﺍ ﺳﺮ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪﺩﺍﻍ ﺑﻮﺩﻡ
ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻧﺪ
ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻡ
ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻧﺪ
ﺣﺎﻻ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﭼﻪ ﺣﯿﻒپسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تماموجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونمتا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من درقلبتو زنده ام.از دستمناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پسنیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)قلبدختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دخترداده بود..آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..وبه خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…..دوستم داشته باش
دوستم داشته باش
بادها در راهند
دوستت دارم ها
آه چه کوتاهند…به چشم هایت بگو …
آنقدر برای دلم ….. رجز نخوانند …
من اهل جنگ نیستم …
شـــاعـــرم !
خیلی که بخواهم گرد و خاک کنم …
شعری می نویسم ، آنوقت
اگر توانستی …
مرا در آغوش نگیر …
❤ ❤❤ ❤❤ ❤❤ ❤
میخوای بهم بد بگی بگو
حالت خوب نیست میخوای خودتو خالی کنی
راحت باش نفسم
میخوای آروم شی بیا بزنم
تو همه چیزمی
یه کم هم ناراحت نمیشم
بعد از همه اینا نوبت منه
حالا من آروم بغلت میکنم
دل بارونیتو تو آغوش خودم خالی کن عزیزجونمدرد دارد. . . .
خیلی درد دارد !
وقتی یکی هست ولی نیست !نمک پرورده عشقم , زبان نان می دانم ….هرچه قدم هايم راميشمارم به آخرنمي رسم چه بي انتهاست شب چشم هايتبه تو می اندیشم
به تو و تندی طوفان نگاهت بر من
به خود و عشق عمیقت در تن
به تو و خاطره ها….
که چرا هیچ زمانی من و تو ما نشدیم…
♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡
نیستی…یادت هم نباید باشد….
به آتش میکشم دلی را که با شنیدن نامت…
به«لرزه»بیفتد…ﺍﺩﻡ ﻫﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﻫﻢ ﺩﻭﺭ ﻣﯿﺸﻦ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﻪ ﮐﺲ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﻧﺰﺩﯾﮏ
ﻣﯿﺸﻦ …مانندندارند. . .
میم های مالکیتی که. . .
از زبان تومی شنیدم. . .
عشق بی نظیر من بی تو زنده میتوان ماند،اما زندگی نمیتوان کرد . . .بـﮧ چِشمـهـاے بیچاره ے عاشِقَمـــ
هَنوزَمـــ با عَڪسَتـــ ڪَلڪ میزَنمـــ …ﺗﺎ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ …
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺣﺠﻤﺖ ﺑﺎﺷﻢ !
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺘﺮﻭﮎ !
ﺗﺎ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺩﻭﺭ …
ﻣﯿﺎﻥ ﺗﻼﻗﯽ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺧﻂ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩآنهایی که بلند می خندد ، بی صدا گریه می کنند ….!هیچ خوشی بی توکامل نمیشود،حتی اگرمحض دل خوشیت بگویم خوش گذشت…میدونی اگه همه ادمای دنیا قیافشون مثل هم باشه بازم یکی هست که به نظرت قشنگ ترین چشمای دنیا رو داره…
تازه واسه حرفت دلیل هم داری :اخه اون با بقیه فرق داره. اون طرز نگاه رو هیچکی تو دنیا نداره!ﻣﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﯽ
ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﯽ
– ﻫﺮﮔﺰ، ﻫﺮﮔﺰ !
ﭘﺎﺳﺨﯽ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺩﺭﺷﺖ
ﻭ ﻣﺮﺍ ﻏﺼﻪ ﺍﯾﻦ
ﻫﺮﮔﺰ، ﮐﺸﺖﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﻋﻄﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻮ ﻧﮑﺶ !
ﺑﻮﯼ ﺗﻨﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺴﭙﺎﺭ ،
ﻋﻄﺮﺵ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﻭﻟﯽ ﺑﻮﯼ ﺗﻨﺶ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ !!!ﺑﻪ ﺗﻮ ﮐــــﻪ ﮐــــــﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺧــــﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻡ
ﺗﻘﺼـــــﯿﺮ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ “ ﺗــــــﻮ” ﺗﻨــــــﻬﺎ ﺩﺭﺩ ﻣﻨﯽ …Aßnaßati tarin r0ze sal ro ßa shirintarin ß0oseye omram ß to khoshmaze tarin shokolate ghalßam tabrik migamﻭﻗﺘﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻫ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺸﺴتن ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ ﺍﺭﺯﻭ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ باشدمــی سپارمــت بـه همانی که تورو بــه جان من انــداخـــت. …..تـــقــدیـــر. . .امیری به شهزاده گفت:که من عاشق توهستم.شهزاده گفت:زیباترازمن خواهرمن است که درپشت سرتوایستاده است.امیربرگشت ودیدهیچ نیست.شهزاده گفت:عاشق نیستی،عاشق به غیرنظرنمی کند.هر چه می خواهی باش
فقط باش
تا هستی، وزن تو را کم نیاورد
و نظم شعرهای عاشقانه ی دنیا به هم نخورد
و زمین از گردش باز نماند
فقط حضور داشته باش
تا زندگی جریان داشته باشد.لبهایت فتوا می دهندبه شروع عشقبازی،به تکثیر شیرینِ یک گناه!
امشب خدا هم چشم از ما بر نخواهـد داشت…یاردستم بو به دستش بودو دستم بو به دستم دادو دستم بوی دستم بوی دست او گرفت
خوشحالم ازآنکه دستم بوی دستم بوی دست اوگرفتکجایند آنهایی که می گفتند…کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم میرسد.!ای بی انصافا………………………………؟چرا من به او نرسیدم…!!!؟؟؟دلبرا هر طرفی در طلبت رو کردم/هر چه گل بود به عشق رخ تو بو کردم
آفتابا به سر عاشق دلخسته بتاب/تا نگویند که بیهوده هیاهو کردم . . .ﺗﻌﺠﺒـــ ﻧﮑﻨـــ ﺍﮔـــﺮ ﺷﻌــﺮ ﺗـــﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﺑـــﺮﺍﯼ ﺗـــﻮ ﻧﻤﯽ
ﻧﻮﯾﺴﻤــــ !..
ﻫﯿــﭻ ﻣﺪﺍﺩﯾــــ ، ﻭﻗﺘــﯽ ﺧﯿـــ ــﺲ ﻣﯿـــ ـــﺸﻮﺩ ﻧﻤﯽ
ﻧــﻮﯾـــﺴﺪصدای خنده اش حتی…
غم هایم را میخنداند…
دلبری پیمان شکست و عاشقی از درد سوختمرغکی در دام ماند و شادمان صیاد رفتباران دوستت دارم چون زیره بارشت هیچکس اشکهایم رو نمیبینه..
زمستان به تو عشق میورزم که سراسرت رو تو اغوشه گرمم..
پاییز تو را لمسم چون فصله عریان شدنی.
تابستان تو را زندگی میکنم .شلاقی بر خاک وجسم..
بهار تو را عشقم .که آغازه زایشی تو سلام خدا به ما هستیآن روز ها؛ تو و بوسه های داغ…..
این روز ها؛ من و داغ بوسه ها……..دوست داشتن من شبیه باران نیست كه گاهی می آید و گاهی نمی آید، دوست داشتن من شبیه هواست،اکثر اوقات ساكت، اما همیشه در اطراف توست…می گویند عشق خدا به همه یکسان است ولی من می گویم مرا بیشتر از همه دوست داردو گرنه به همه یکی مثل تو میداد …گفتمش دنیامی،بی تو میمیرم!!
بی تفاوت گفت:دنیایت را فراموش کن!!من غريبه ديروزم.آشناي امروزم.فراموش شده فردا.
پس در آشنايي امروز مينويسم كه در فراموشي فردا به يادم باشيگربدانم پشت پلکم خانه توست بخوابم تاقیامت چون دلم دیوانه توست.ﺑﻌﺪ ﺗﻮ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﺪ … ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﮐﺮﺩﺗﺎ ﺩﻳﺮ ﻧﺸُﺪﻩ . . . ﺑﺮﮔَﺮﺩ . . .
ﻳﺎﺩَﺕ ﺑﺎﺷَﺪ . . .
ﺧﻴﻠـﮯ ﺯﻭﺩ ﺩﻳﺮ ﻣـﮯ ﺷﻮَﺩ . . .
★
یه چیزی میگم بگو باشه*
*
*
*
*
*
*
*
*
یه ماچ بده دلم واشه! //
ﺑﮕـــﺬارﯾــــﮏ ﺑـﺎر دﯾﮕــﺮ ﺑﮕــﻮﯾﻢ:ﮐﻪ “ﻣـَـــﺮدِ ﻫﻤﯿـــﺸﻪ ﻣﺤﺒـﻮب ﻣـَـﻦ”
ﭼﻘـَـــﺪر عاشـقـــانه میخـــاهـَـمــت!!
حـَــبیـبـَـم در ﺗﻨﮕﺎﺗﻨـــﮓ “آﻏـــﻮش اَﻣــﻦ ﺗــــﻮ”
مـَـــن ﭼـــﻪ ﻟــــﺬﺗﯽ از “زن ﺑــﻮدﻧـــﻢ” ﻣﯽ ﺑــــﺮم!!ﮐﺎﺭﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ
ﻋﺎﺷﻘﺖ ..ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
ﻧﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﮐﻢ ﻣﯽ ﺍﯾﺪ
ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ
ﺑﻤﺎﻥ ﺗﺎ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﻨﻢپرسید عشق چیست؟گفتم:آتش.گفت:مگر ديده اي؟گفتم:نه،در آن سوخته ام.شب بیدار است
شب سرشار است
…زیباتر شبی برای مردن
.آسمان را بگو از الماس ستارگانش خنجری به من دهد…زیباتر شبی برای دوست داشتن
…با چشمای تو…مرا به الماس ستاره ها نیازی نیستﻣﺮﺍ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﻮﻡ ﮐﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﻧﺖ…
ﺑﮕﺬﺍﺭﻫﻤﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﯼ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ…این دله منه…
ندیدیش خب،معلومه دیگه دلم برات یک ذره شده بی معرفت
دیدیش؟ﺁﺥ ﺁﺥ ﺁﺥ . . .
ﻏﺮﻭﺏ ﺑﺎﺷﻪ . . .
ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺎﺷﻪ . . .
ﺟﻨﮕـــﻞ ﺑﺎﺷـــﻪ . . .
ﭼـــﺎﺩﺭ ﺑﺎﺷـــﻪ . . .
ﻗﻠﯿﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ . . .
ﻫﯿـــﺰﻡ ﺑﺎﺷـــﻪ . . .
ﮐﺘـــﺮﯼ ﭼـــﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﻪ . . .
ﯾــﻪ ﺭﻭﺩﺧﻮﻧـــﻪ ﺍﻡ ﺍﻭﻥ ﺑﻐﻠـــﺎ ﺩﺭ ﺟﺮﯾـــﺎﻥ ﺑﺎﺷــــﻪ . . .
ﻣـــﻦ ﺩﯾﮕـــﻪ ﺻﺤﺒــــﺘﯽ ﻧــــﺪﺍﺭﻡﺁﻧﻘﺪﺭ ﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ
ﺟﻬﻨﻢ
ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ “ﺗﺮﯾﻦ” ﻧﯿﺴﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺖ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﻢ !نمیدانم
“تا کی من با این قلب پردرد
زندگی خواهم کرد؟
و تا کی دنیای زیبای تورا
با نقش های زیبا
رنگی خواهم کرد؟”
دستانت را به من بده
مرا پر کن از امید
هراسم را بکش
رویایم را دور کن از تشویش
دستانت را به من بده
بگیر کابوس از خوابم
بساز از نو رویا برایم
با تو دگر نمیترسم از هیچ چیزی
نه از واقعیت
نه از حقیقت
نه از آینده
تو,فقط
دستانت را به من بده
براى شنيدن صدايى كه دوستش دارى همين لحظه هم بسيار دير است…افسوس خواهى خورد زمانى را كه ان سوى سيم ها كسى بى احساس ميكويد:برقراريه ارتباط با مشترك مورد نظر مقدور نمىباشد….ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺑﻮﺩ
ﻭﻟـــــــــــــ ـــــــــــــــ ـــــــــــــــ ـــــــــــــــ ـــــــــــــــ
ـــــــــــــــ ـﯽ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺷﺪ …!!
ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺍﻭﻥ ﺩﻻﯼ ﺗﮏ ﺳﺮ ﻧﺸﯿﻦ !!…گلم از من دوری ! اما به تو اندیشیدن را ، عادتی ساخته ام بهر تنهایی خویش .
♡
نازنین ام …برای زنانه ترین جولانگاه دنیا؛
فقط مرد بودن کم است
در آغوش تو، تنها باید که جان داد…
سه آرزوی قشنگ عاشقانه:بی من نباشی…
بی تونباشم…
بی هم نباشیم….فــکـر کـنـــم
بـــهـ بــوے عــطـــر خــاطــراتــتــ
حـــســاسیــتــ دارمـــ
هــمیـــن کـــه در ذهــنـــم میـپـیـچـــد
از چشــمـــمــ
اشــکـــ مــے آیــــد . . .به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو ، پای هر گل منشین آنقدر که خار شوی…آبي باش ::مثل آسمان:: تا عمري به هواي تو ؛؛ سر به هوا باشم .برای یک نفر زندگی کن و عاشق یکی باش اما مطمعن باش اون یک نفر یک نفره!!منه ، ساده دل ، دلم را به دل تو پیوند زده بودم ، غافل از
اینکه ، دل تو از سنگست ، وبا دل شیشه ای من میانه ای
ندارد.
یکی از سخت ترین لحظات زندگی وقتیه که میخوای باهاش درددل کنی بهش میگی اول تو بگو اونم شروع میکنه از دوست دخترای جدیدش میگه! اونموقع تمام حرفات بغض میشن تو گلوت و دیگه نمیتونی حرفی بزنی…لباسی را که از تنت در میاری و بی توجه پرتش می کنیمن آرزوی بوییدنش را دارم . . .ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ……
ﻥ ﺩﻟﺖ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻥ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺍﻧﺤﺼﺎﺭﻯمیبویم گیسوانت را
تافرشته ها حسودی کنند
شانه میزنم موهایت را تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا
شعر میگویم برای تو
تا کلمات کیف کنند مست شوند و
بمیرند…اگه عزیزی جزءخاطرات خوب زندگیت شدبرای بودنش ازش تشکرکن.
متشکرم که هستیباورنکن یه بی وفام/نامه میزارمو میرم
نه قسمت زندگی اینه/به کی بگم مسافرم
سهم من ازتودوریه/تولحظه های بی کسی
قشنگیه قسمت ماست/که مابهم نمیرسیمشبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردمروزی که …..
با تو شروع نشود
اصلا نمی ارزد
به شب برسانی اش …ﺗﻮ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﯼ ﻧﻮﺭﯼ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻇﻠﻤﺖ ﭘﻮﺵ ﺩﯾﺒﺎﭼﻪ ﯼ ﺁﻏﺎﺯﯼ ﺑﺮ ﻣﺘﻦ ﺷﺐ ﺧﺎﻣﻮﺵدوباره شب شد و من تا سحر دارم نوایی. به دنبال توام هر دم تو آن درد و دواییهــــــــى تو اى زندگيـــــــم. . .
روزهای بی تو. . .
همه اش شب بود. . .
درک ميکنى يا نه!؟. . .✔
ﻫﺮ ﺷﺐﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ
ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻭ ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ
“ﺣﺴﻮﺩﯼ ”
ﺍﻣﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻧﻮ ..ﻧـﮕﯿﺪ ﻣﻨـﻮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ …
ﭼﻮﻥ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧـﺪﺍﺭﻩ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ ﭘﺸﺖِ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻧـﻮﺷﺘـﻪ ﻫﺎﻡ ﭼﯿــﻪ !!!آغوش مردانه ات، امن ترین جای دنیاست!!! اما امشب هیچ نمیخواهم، نه آغوشت را، نه نوازش عاشقانه ات را، نه بوسه های شیرینت را، نه دست کشیدن بین موهای پریشانم را، فقط بیا… می خواهم نگاهت کنم! همین کافی است، برای آرامش قلب بیقرارم! تو فقط بیا…میخواستم با تو بودن را نقاشی کنم
دیدم این همه فاصله در کاغذ جا نمیشود
کمی نزدیکتر بیا بگذار وجودت را احساس کنمبعضی ها هستن که آدم دلش میخواد سرشو بذاره رو پاشون
و بخوابه تا دنیا تموم شه
از بس که آرامبخشن …………………….!کلید درهای جهان را داشته باشم
تو را نه…!
چه فایده!
هر قفل وزنجیری که می خواهی به پایم ببند
بگذار اصلا ً پلک نزنم!
لال شوم…
چشمانم… اصلاً زندگیم به سیاهی برود…
تو تنهـــــــــــــا دوستم داشته باش !….
کاش لحظههای با تو بودن مثل خط سفید جاده بود،تکهتکه میشد ولی قطع نمیشد.ﺁﻫﻨﮓ ﻫﺎ، ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﻧﺪ !!ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﻌـــﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﻣﯿﺒﺮﻧﺪ، ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺁﻧﻬﺎ،
ﺍﺯ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ….سلام، اين چه اخلاق بديه که تو داری؟ چرا هر چی از آدم برميداری ديگه نميدی؟!!
نميگی من دلمو لازم دارم؟؟!!!چــه زيبــاست وقتـي ميفهمـي کسـي زيــر ايـن گنبد کبــود انتظــارت را ميـکشد
چــه شيــرين است
طعــم چنـد کلمــه کــه ميگــويد :
” کجــايــي” …..؟
دلم که می گیرد به آسمان خیره می شوم و دلم آرام می گیرد! بی شک… تو هم زیر همین آسمانی… با من… زیر آسمان خدا….اگر یه دختر برای اولین بار تو تمام دوران زندگیش دست کسی رو جز پدر و برادرش گرفت.اگه برای اولین بار کلمه دوستت دارم رو به کسی گفت.
اگه برای اولین بار به کسی اعتماد کرد…
اگه برای اولین بار بخاطر “تو” پا گذاشت رو غرورش.
اگه برای اولین بار طعم بوسه رو حس کرد…… قسم به وجدانت قدر همه ی این “اولی” ها رو بدون!
اون “فقط بخاطر تو” این کارهارو انجام میداد!
… راحت ازش نگذرارزشمندترین گنج،قلبی عاشق است که به همه آرامش می بخشدنمیگم گل زندگیمی چون پرپرمیشی نمی گم افتاب وجودمی چون غروب می کنی میگم نفسمی چون اگرنباشی میمیرممیتوان همه ی زندگی را درآغوش گرفت،کافیست تمام زندگیت یک آدم باشد✔ﮐﻒ ﺑﻴﻨﻲ ﻧﮑﻦ ! ﺩﺳﺘﻲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻳﺖ ﺩﺭﺍﺯ
ﺷﺪﻩ … ﻃﺎﻟﻌﺶ ﺗﻮﻳﻲ !عشق مهمان مودبی است که ورود خود را با ضربان قلب اعلام میکنداگر کسیرو که دوس داری در میدان توانایی رقص گستاخی نکرد بدون عاشقته پس محدودش نذار که وابسته ات باشه تا بخاطر وابستگیش باتو بمونه.ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺁﺭﺯﻭﯼ “ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ” ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ …
ﺣﺎﻻ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ : “ﻟﻄﻔﺎ ﺑﯿﻔﺖ” …
ﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ !غمگين ترين روز زندگي ما انسانها روزي است كه احساس ميكنيم با ارزشترين موجود زندگيمون مي خواهد به نبودنمون عادت كنه…ﺧَـﺴـﺘِـﮧ ﺷُــــــــــﺪَﻡ
ﺑَـــﺲ ﮐِـــــــــــــــﮧ
ﺩِﻟَـــــــــﻢ ” ﺭَﻧﺠﯿـــــــــــــﺪ ” ﻭَ ” ﺧَﻨﺪﯾـــــــــــــــﺪَﻡ “ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺩﻭﺭﯾﻢ،
ﺗﻮ ﺑﺎ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽ ﺭﻗﺼﯽ ﻭ
…..
ﻣﻦ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﺑﻬﺎﯾﻢ ﻧﺎﺷﯿﺎﻧﻪ ….ممنوع السفرم کرده اند
خودت میدانی با خیالت
به کجا نرفته ام..عشقم بقدرلحظه ای بامن بمان …
بمان تاچگالی چشمانت رااندازه بگیرم تاوزن
مخصوص اشک مرااحساس کنی!!!
بمان که میخواهم بایک مولکول تبسم توتشکیل
دواتم ابدیت بدهم…تادرنبودت زنده بمانم وزنده مانی
کنم!!!ﻣﻴﺎﻥِ ﺗَﻥ ﻫﺎ ﻳﻴﻢ و . . .
ﺗـــــ ـﻨـــــ ـﻬﺎ ﻳـــ ـﻴـــ ـﻢ . . .
همین که شب و روز بی تابی ام را میبینیو خم به ابرو نمی آوری
دیر می آیی
زود میری
دلتنگم نمیشوی نگرانم نمیشوی
همین برای مردن بس است،ﺍﻭﻧﻢ ﮐﺴﯿﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﻏﻮﻧﺖ ﮐﺮﺩﻩ!
ﭼﻘﺪﺭ ﺟﺎﻟﺒﻪ!ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﻏﻮﻧﯽ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺁﺭﻭﻣﺖ ﮐﻨﻪ
آسمون به ماه ميگه عشق يعنىچه؟ماه ميگه بودن درآغوش تو،ماه ميگه توبگوعشق يعنىچه؟آسمون ميگه انتظارديدن تو.بوس♥بوث♥بوs♥بوص♥بو3♥بوc♥ تنوع ازماانتخاب ازشما.نمايندگی ماچ تاپ !!از روزی کهتصمیم به رفتن گرفته ای
بلاتکلیفی بین ما موج میزند
مثلا همین دل من
نمیداند با تو بیاید؟ یا پیش من بماند؟؟؟یک همیشه یک است شاید نتوانددرتمامی عمرش بیشترشودامابعضی اوقات میتواندخیلی باشدمثل یک دوست،یک انسان:یاتوک یک دنیایی!بی تفاوتی سخت است
نسبت به کسی که
عجیب ترین حس دنیا رو
با او تـــــجربه کردی…!ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ..
ﺍﺯ ﺷﺐ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻭﺭ ﺳَﺮﻡ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﯿﺪ ..
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ، ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ِ ﻗﺪﺭﺕ ، ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ِ ﺗﻮ ﭼﺮﺧﯿﺪﻡ ؟ !
ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ..
ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﺮﮐﯿﺪﻧﺪ ..
ﻭ ﻣﻦ ، ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ، ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻭﺟﻮﺩ ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ؟ !
ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ؟ !…✘کسي را که دوست داشتم ادم باگذشتي بود انقدر که ازمن هم گذشت.قدش به عشق نمی رسید غرورم را زیر پایش گذاشتم باز قدش به عشق نرسیدمن خانوم دست به دست…
▷◁.﹏
(ت) (ت)
-只–只-ایـــن شـعرهـــا را
همـــین حــــــالا بـخوان
وگـرنـه بعـــــدهـــــا …
بـاورت
نمی شود !
هـنگـام سرودن ِ آن
چـگونـه … دیــوانه وار
عـاشقـت بـوده ام !!!
یه ذره نزدیکمون بود
همه چیزو میسوزوند
ولی خورشید خبر نداری
یکی روی این زمین هست
که فقط اسمش
تمام وجودمو میسوزونهﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻡ …
ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻫﻨﮓ ﻫﺎﯼ ﺷﺎﺩ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺭﻗﺼﯿﺪﻩ ﺍﻡ
ﻭ ﺑﺎﺭ ﻫﺎ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻫﺎ ﻭ ﺗﺮﮎ ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﻣﻦ …
ﺗﻤﺎﻡ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺳﺮ ﺭﻓﺘﻪ
ﻣﻦ …
ﺩﻟﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ …
ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﻮﺩ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ
ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ ﺯﻭﺩ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ …
ﺗﺎ ﻣﻦ …
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﻡ ﺁﺧﺮمثل عكس رخ مهتاب كه افتاده درآب،
دردلم هستی وبین من وتوفاصله هاست.دوستت دارم دلم میگیره بی تو بی هوا هر لحظه قلب من میشکنه بی تو بی صدا عشقت تو خونم قلب تو قلب منه هر جا تو هر نفس دل واسه تو میزنهزپا هرگز نمی افتم ولی افسوس…. ولی افسوس در این شعله ها دیگرتوانی نیست رهایم کن مرا آخر که تا گریم بسوز عشق خود همواره بی پروا رهایم کن که فریادی زنم از عمق این سینه رهایم کن که من تنها فقط یک موج فریادم فقط یک سینه پر اشکم فقط یک قلب تنهایم رهایم کن …رهایم کن!!!!چه قهوه خانه گرمی است
چشمان تو
وقتی که بخار نفسهایم
یخ میزند
از انتظار …من نمیفهمم چرا هیچکس نمی نویسد از مردها
از چشمها،شانه ها و دستهایشان
از آغوش و عطرتنشان
از صدایشان
پررو می شوند؟
خب بشوند
مگر خود ما با هر دوستت دارمی تا آسمان نرفته ایم؟
مگر به اتکا همین نگاه ها
دستها و آغوشها در بزنگاه های زندگی سرپا نمانده ایم؟
من بلد نیستم در سایه دوست داشته باشم
من میخواهم دوست داشتنم گوش فلک را کر کند
میخواهم مردم بدانند دوستش دارم
“دوستت دارم”اشک تو از کجا میایی؟؟ تو بخار دل سوخته ای دل اتش گرفته دل خاموش شده چرا گونه هایم میسوزد چرا گلویم درد میکند؟؟ﻭ ﻣــــــــﻦ ﺳﺮ ﺑﺮ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿـــــــ ــــــﺎﻟﺖ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﺎ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﻪ
ﺗﻮ ﺧﯿﺎﻧـــــــــﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ
ﻭ ﺗـــــــــــــــﻮ
ﻫﺮﺷﺐ ﺳﺮ ﺑﺮ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﯾـــــــﮕﺮﯼ ﻣﯿﮕﺬﺍﺷﺘﯽ ﺗﺎ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﺯ
ﺣـــــﺎﻝ ﻭ ﻫــــــــﻮﺳﺖ ﺟﺎ ﺑﻤﺎﻧــــــﯽ …Har2mon kerm bodim,man 1kerme sib to 1kerme abrisham,man be to ghol dadam dige sib nakhoram va to ghol dadi dige dore khodet pile nazani ta betonim hamishe ba ham bashim ,vali nemidonestam chi shod taghat nayavordamo 1khorde az sib khordam to ham az ghose dore khodet pile basti… Hala 2vomin bare ke asheghet shodam vali man hanuz 1kerme sibam va to 1parvaneye khoshgel.to parvaz kardio rafti va man dige az har chi sibe motenaferam…دلم اعدامی عشق است به دار قلب خاموشت بدان تالحظه مردن نخواهم کرد فراموشتموهاي يک زن خلق نشده
براي باز شدن در باد
جلب نظر
يا براي به دنبال کشيدن نگاه….
موهاي يک زن خلق شده،فقط براي عشقش…
که بنشيند شانه اش کند و ديوانه شود…ديوانه شود…
مردهايي رو مي شناسم که رنگ چشم عشقشون و از ياد بردن اما عطر موهاش رو هرگز!!تجویز کن نگاهت را…
هر روز بر حوالی تبم…
کنار سوختگی های همیشگی…
بر طاق ریخته شده ی طاقتها نشانه بگیر…
حوالی سطرهای تب گرفته ام
و تجویز خداوندگاری نگاهت را
”من سکوت میشوم…”✔
ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ
ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺴﯽ
ﮐﻪ
ﺑﻐﺾ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﺳﺖ !زندگی مثل یه مردابه…شاید زیبا نباشد ولی میشه توی اون نیلوفری مثل تو پیدا کرد.هیچ میدونی مثل اکسیژنی؟هروقت میخوام چندلحظه بیخیالت بشم خفه میشم!ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﻱ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ؟
ﺗﻘﺼﻴﺮ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺖ
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩﻩ ، ﺑﺮﻭ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺕ ﺩﺳﺖ ﻧﻪ ، ﺩﻝ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﻲ ﺩﻫﻢ
ای کاش همه میفهمیدند عاشقی شور نمیخوادشعور میخوادبا توام غريبه ي آشنا !!!!
حاضرم سختي جدايي و تنهايي و نداشتنت رو به جون بخرم !
ولي …. سنگيني حقارت و آويزوني رو به دوش نکشم … !!هيچ كس ندانست كه زليخا زن نبود مرد بود!
مردانگي مي خواهد ايستادن پاي عشقي كه تو را پس ميزند.سه ثانیه وقت داری ! یا فدام شو یا فدات شم 1.2.3 دیر کردی فدات شدم!؟!؟ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺳﺮ ﺷﻮﻕ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩﺟﺰ ﺗــــﻮ…ﺗﻮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ!هنوز هیچی به جز چشمات غمو از من نمیگیره…عزیز ِ دلم
هنوز وقتـی آسمان ِ دلمـــ ابریست
لمس ِسبك ِ دستان ِ مهربانت را روی ِ مو هایمــ حس مـی كنمـــ…
تو هنوز با تمام ِ نبودنت
تنها پناهگاه ِ من از این آدمهایـے که…بیا آخرين شاهكارت را بيبين
مجسمـه اي با چـشمانی باز
خيره به دور دست
شايد شرق شايد غرب
مبهوت يك شكست،
مغلوب يك اتفاق
مصلوب يك عشق،
مفعول يك تاوان
خرده هايش را باد دارد مي برد
و او فقط خاطراتش را محكم بغل گرفته…
بيا آخرين شاهكارت را بيبين
مجسمه اي ساخته اي به نام «من»
حسادت میکنم به تو…
که آسان…
که آسوده…
فراموشم میکنی…
اما
فراموش نمیشوی…دلا ای پیرفرزانه مکن منعم زمیخانه که من باترک پیمانه دلی پیمان شکن دارمبوق اشغال میزند وقتی شماره ات را در ذهنم میگیرم کسی انگار پشت خط است!!!!هیچوقت از خدا نخواستم همه ی دنیا مال من باشه…
فقط خواستم اونی که دنیای منه
واسه هیچکس نباشه…
منبی نام تو
حتی
یک لحظه احتمال ندارم
چشمان تو
عین الیقین من
قطعیت نگاه تو
دین من است
من از تو ناگزیرم
من
بی نام ناگزیر تو می میرمﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ
ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﺯ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿـــــــــــﭻ
ﻧﮕﺎﻫﯽ
ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﻟﺮﺯﺍﻧﺪ..؟!!!این عشق براى من هیچ نداشت
اما…
گلهاى بالشم را باغبان خوبى بود
اشک هاى هر شب من…!!!ديوانه روزهايي هستم كه مهربان ميشوي…
حتي اگر ندانم چرا!!!دوریت ازنظرم مایه بی اقبالیست هرکجا مینگرم جای توپیشم خالیستمخاطب خاصم بهم گفت قشنگی اش به اینه که مال هم نشیم
مثل لیلی و مجنون
مثل شیرین و فرهاد
عزیزم میخوای بری واسه چی تاریخ رو زیرسوال میبری
بگو تکراری شدی تکراری تکراریعشق يعني شب نشيني با خدا،
گفتگو با ناله اما بي صدا،
عشق پرتاب گلي،
از سوي دوست،
هر کجا باشد،
دلم همراه،
اوست.
اگـــَـــــر دیوانگی نـیـسـت پَس چیست ؟؟؟وقتی در این دُنیای بـه این بزرگــــی . . .
دلت فقط هـــــَـــــواییک نفر را میڪُند…!!
man o joda shodan az koye tokhoda nakonad
khoda har anche konad az to jodayam nakonadمیتونی فقط برای یه لحظه چشماتو ببندی؟ممنونم.حالا دیدی تاریکی چه جوریه؟این زندگی منه بدون تو.غیر از من ،
کسی چشم های تو را نمی فهمد مطمئن باش
چشم های تو ،شعرهای منتشر نشده ی منند.
ﭼﻘـﺪﺭ ﺳـﺮﺩْ ﺍﺳﺖْ !…ﻭﻗﺘﮯ ﺩﻟﺘﻨﮕﺖ ﻫﺴﺘﻤـ ﻭ ﻧﯿﺴﺘﮯ …اي سراپايت سبز
دستهايت را چون خاطره اي سوزان
در دستهاي عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسي گرم از هستي
به نوازش هاي لبهاي عاشق من بسپار
باد ما را با خود خواهد برد.ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺳﻄﻞ ﺳﻄﻞ . . .
ﺍﺯﭼﺎﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺸﯿﺪ . ! . .
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻧﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺗﻪ . . .
ﺑﯽ ﻫﻮﺍ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﺗﺎ ﺧﻔﻪ ﺍﺕ ﮐﻨﻨﺪ . . .
ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ . . .
ﮔﺎﻫﯽ ﻭﺳﻂ یک ﻓﮑﺮ . . ! .
ﮔﺎﻫﯽ ﻭﺳﻂ یک ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ . . ! .
ﺳﺮﺩﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ . . . ﺩﺍﻏﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ . . . !
ﺭﮒ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﺭﺍ ﺑﻠﺪﻧﺪ . . . ﺯﻣﯿﻨﺖ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ . . !!! .
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ .ﺑﻬﺸﺖ ،
ﻧﻪ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﺑﻌﺪ ِ ﻣﺮﮔـــ !
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺳﺖ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ِ ﺯﻧﺪﮔﯽ…
ﮐﻪ ﺗﻨﻢ ﻣﺤﺼﻮﺭ ِ
ﺑﺎﺯﻭﺍﻥ ِ ﺗﻮﺳﺖ !صبح…ظهر…شب،صبح…ظهر…شب!بی تو تمام زندگی من همین است…گفت : دعا کنی می آید.…می ماند !
گفتم : آنکه با دعایی بیاید با نفرینی می رود…
خواستی بیایی….خواستی بمانی….
با دعا نه !
با دل بیا با دل بمان….آخرش عشق تو ویرونم کرد…!
مرد ویرون بشه خیلی حرفه…!!بگذارلمست کنم.این گاهی خواسته زیادیست توبگواز یک جایی به بعد فاصله دیگر دور نیست، درد است، نزدیک است!ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺗﻮﯼ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ،،،،،
ﺗﻮﯼ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺑﻤﯿﺮﻡ؛؛؛؛؛؛؛
ﻭ ﺗﻮﯼ ﻗﻠﺒﺖ ﺩﻓﻦ ﺑﺸﻢ…… °بتـــرس (!) از وقـت هـایـی کـه مـن سکوت کرده ام …از آن وقـت هـایـی کـه خـونسـرد و بـی تـفـاوت از کنـار / د ر و غ / هـای تـو عبــور می کنـم …بتــرس از مـواقـعـی کـه وانـمـود مـی کنـم هیـچ اتـفـاقـی نیـفـتـاده …بتــرس از مـوقـعـی کـه
سـرد مثـل ِ یـک آتشـفشـان ِ خـامـوش
داغ ِ عـاشقـانـه هـایـم را
در دلــم فـرو مـی ریــزم …
حـواسَـت کـه هـسـت (!)هـر آتشـفشـان ِ خـامـوشـی هـم
روزی فــــوران مـی کندتقدیم به تو که خودت میدانی تمام این نوشته هایم برای توست
تویی که با آمدنت شب هایم نیز همانند روزهایم روشن است و مهربانی و عشقت را مانند گرما و نور خورشید به من بخشیدی
خورشید زندگی ام دوستت دارم و تا آخرین غروب زندگی ام در کنارت خواهم ماندچقدر این جمله غمگینه” تمومه قصه بازی بود “تمومه عشق تو چشماش بفهمی صحنه سازی بودهیج وقت فکر نکن تو دنیا تنهایی
همیشه فکر کن یه تنهاست که تو براش
یه دنیاییفقط آغوش تو امن واسه من، بغضمو جای دیگه نمیشکنم، عشق واقعی خود خود تویی، غیر تو باهیشکی حرف نمیزنم. به دریا احتیاجی نیست، کنار تو لب دریاست، تو آغوش تو میمیرم، همینجا آخر دنیاستﺩﺭ ﺩﻭﺭﯼ ﻟﺬﺗﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﻕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ
ﺩﻭﺭﯼ ﺷﻮﻕ ﺩﯾﺪﺍﺭ . .با توام بانو…حواست کجاست…
با تویی که هر چه داشتم
با رفتنت به یغما رفت….
می شود بالهای اعتمادم را پس بدی?
نمی توانم دیگر پرواز کنم ….یعنی چیBMWمیدونی ماشین
B=به خدا
M=میمیرم
W=واستیه خیابونایی…
یه عطرایی…
یه آهنگایی…
یه تکیه کلامایی…
یه لباسایی…
یه کارایی…
یه روزایی…
یه پارکایی…
یه فیلمایی…
یه عکسایی…
یه…
اینا شاید هیچی نباشن،اما گاهی خیلی عذاب آورن برای
یه آدمایی!!!ﮐﺎﺭﻡ ﺍﺯ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ !
ﺩﻟﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺗﻮﯼ ﺑﻐﻠﺖ ﺑﻤﯿﺮﻡﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ، ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﮑﺸﯽ،
ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﻢ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻧﯿﺴﺖ !!…..عشق یعنی بتوان بخشید. پس ببخشا مرا…………عینکم هدیه به تو.!!
عینکی دارم، از جنس شیشه ى دل
میبینم از پس پرده ى عشق
این یکى مال من است..!ملیارد ها انسان در دنیا هست و همه ی انها بدون تو میتوانند زندگی کنند؛ولی من بیچاره چه کنم که نمیتوانم بدون تو زندگی کنﮔﺮﻣﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ، ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ، ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ . . . !
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ !تمام آرزوی من برایت این است…
(تنها نشوی).
گاهي به آسمان نگاه كن / چشم هاي تو وسعت اوست .ﭼﻪ ﺑﮕﺬﺭﻱ ﻭ ﺑﻴﺎﻳﻲ ﭼﻪ ﺭﺩ ﺷﻮﻱ،ﺑﺮﻭﻱ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﻨﺠـﺮﻩ ﻫﺎﻧﻪ!ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻨﻈـﺮﻩ ﻫﺎ/ﺣﻮﺍﺱْ ﭘﺮﺕ ﺗﻮ ﺍﻧﺪ.میگن دردت چیه؟ که عاشق شدی؟دردمن فقط سادگی خودم وزرنگی اون بوددوست دارم كمتر از خدا و بيشتر ازخودم چون به خدا ايمان دارم و به تو احتياج!!ﺯﻣــﺴــﺘــﺎﻥ ﺭﺍ ﺑــﺎﻭﺭ ﻧــﻜــﻦ !!!…
ﻫـــﻮﺍ ﺑــﯽ ﺗـــﻮ ﺳـــﺮﺩﺗـــﺮ ﺍﺯ ﺍﯾـــﻦ ﺣـــﺮﻓــﻬــﺎﺳــﺕ …ﻫﯿﺲ!
هیچ نگو..
فقط چشمهایت را ببند و نفس بکش!
ﻟﻤﺲ ﻧﻔﺲ هایت ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ می اندازد…
ﺗو آرام آرام نفس بکش،
ﻣن لحظه به لحظه دیوانگی می کنم!
ﺗو نرم نرم نگاهم کن،
ﻣن قدم به قدم برایت میمیرم.گفتی فاصله…
فاصله ای نیست…
دیگر حتی منی نمانده تا فاصله ای ایجاد کند…
این همه تویی که عشق را به رقص
سربازوار فرا میخوانی!!!
فاصله ای نمانده…
من درتو گم شده ام!!!
فقط پیدایم کن…
چــــقدر بایـــٰد بـمـــونم تا بشــــه عشقـــت فرامــــوشــــم!؟درتمام زندگی،،،درهجوم بی کسی،،،
درلحظه های تنهایی،،،
وجودت تنها چشمه امیدیست در ادامه این زندگی.
ﺗـــــــﻮ ﺑﺎ ﭼَﺸﻤﺎﻥِ ﻣﻦ ﻗَﻬﺮے . . .
ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﺎﻳﻢ ﻣـﮯ ﺁﻳـﮯ . . . ؟!
★
به خدا، اگر خدا و شرم از مردم نبوداز بوسه لبش میکردم کبوددیدم تنهایی گفتم همدمت میشم ندونستم یه روزدیوونه غمت میشمگاهی وقتها…
لازم نیست بین دو نفر حرفی زده بشه…
همین که دستت رو آروم بگیره…
یه فشار کوچیک بده…
همین تموم گفتنی هاست…♥ﮔﺎﻫﻲ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﻲ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ،
ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻳﮏ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻲ ﮐﺸﻮﻧﻪ … ﺍﻣﺎ
ﻭﻗﺘﻲ ﺩﻟﻢ ﺷﮑﺴﺖ، ﻭﻗﺘﻲ ﺻﺪﺍﻱ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﻟﻢ
ﺭﻭ ﺷﻨﻴﺪﻡ ،
ﺗﺎ ﭼﺸﻢ ﮔﺸﻮﺩﻡ ﺩﻳﺪﻡ، ﮐﻪ ﮐﻮﻩ ﻏﺮﻭﺭﻡ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ
ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﺁﻳﻴﻨﻪ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺭﻭﺷﻦ
ﻭﻗﺘﻲ ﺩﻳﺪﻡ ﭼﻄﻮﺭ ﭘﺎ ﺭﻭﻱ ﺩﻟﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻲ، ﺍﺯ ﺍﻭﺝِ
ﻏﺮﻭﺭ ﺑﻪ ﻗﻌﺮِ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﺳﻘﻮﻁ ﮐﺮﺩﻡ
ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﺑﻮﻱ ﺧﺎﮎ ﺧﻴﺲ ﻭ ﺳﺮﻣﺎﻱ ﻟﻄﻴﻒ، ﮐﻪ
ﺍﺯ ﺩﺭﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺳﮑﻮﺗﻢ، ﮔﻮﻧﻪ ﺩﻟﻢ ﺭﻭ
ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﻝ ﺳﻨﮕﻲ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﺑﺎ ﺍﻭﻟﻴﻦ
ﺑﺎﺭﺵ ﻏﺮﺑﺖ ﺷﮑﺴﺖ … ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻳﮏ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﻤﺖ ﺁﻏﺎﺯﻱ ﺩﻳﮕﺮ
ﻧﻤﻲ ﮐﺸﻮﻧﻪ
ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﻭ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﻲ ﺁﻏﺎﺯﻱ
ﺩﻳﮕﺮ … ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ
ﭘﺸﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻧﮕﺮﻳﺴﺖ
ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺸﺖ ﺣﺼﺎﺭِ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ …
ﺯﻣﺎﻧﻲ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻬﺎﻱ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻩ ﮐﻮﺭِ ﻋﺸﻖ
ﺯﺩﻳﻢ … ﻭ ﺑﺎ ﺗﻴﻎ ﻭﺩﺍﻉ ﮔﺴﻼﻧﺪﻳﻢ، ﻏﺮﻕ ﺷﻮﻳﻢ
ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﭼﻴﻦ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﻏﺒﺎﺭ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﺎ
ﺍﺷﮏ ﺷﺴﺖ … ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩ … ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﺍ، ﺑﻲ ﺁﻏﺎﺯﻱ
ﺩﻳﮕﺮ“با تو بودن” را برای این باور دارم که “بی تو بودن” را نمی توانم باور کنم …كاش عشق مثل خيابانه دو طرفه بود اي كاش…..پاییزی رادوست دارم که بارانش فقط برای شستن غم های تو باشد.
اميدوارم كه اين همان پاييزباشد…..ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ؛
ﺍﯾﻦﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼﯼِ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ
” ﻣﻦ ” ﺧﯿﻠﯽ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺷﺪﻩﺍﻡچشمای تو افسانه نیست که تمام خواب وخیالم بود تقدیرمن عشق تو شد که همیشه فکرمحالم بودگفتی گل گلدونم باش,شدم…
گفتی ستاره شبام باش,شدم…
گفتی هوای زندگیم باش,شدم…
گفتی…
چی شد که گل گلدونتو ازریشه در آوردی?
چی شد که ستاره شباتو گم کردی?
چی شد که هوات برات خفه کننده شد?
حالا ازگل جدیدت خوب مراقبت میکنی,
ستاره شباتو گم نمی کنی,
تواین مدتی که من نیستم,
خوب نفس می کشی…شاعر پس کوچه های زندگی ،عابر راه قشنگ بندگی ،عازم پرواز تا عرش خدا،دستهایت بال پرواز دعا،بر سر سجاده ی مهتابیت،در نیایش های پاک و آبی ات،کن دعایم مهربان آشنا،چون اجابت میکند از تو خداﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺍﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻢ ﮔﺬﺷﺖ .ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ .ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺧﻨﺪﺍﻧﻢ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺑﺎﻃﻨﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻭﺭﮐﻦگفتی حالا بشمار…
شروع کردم
تو و خدا
گفتی، همین!
دنیا یعنی همین!
گفتم آری
من در تو هستم و خدا کنارمان…
نگى به ک30خيلى نف30
ازهركه بپر30
به اين مير30
كه واسه من همه ک30عـشـق هـیـچـگـاه نـمـی مـیـرد !
تـنـهـا از لـبـخـنـد بـه اشـک،
از اشـک بـه خـاطـره ،
و از خـاطـره بـه لـبـخـنـد تـغـیـیـر مـاهـیـت مـیـدهـد !!يک دل فداي هرچي قلب مهربونه،صددل فداي اون کسي که اينو ميخونه.مرا چترى براى لحظه هاى دلتنگيت بدان
باران كه سخت شد،
تنهاقدم نزن…من باتوام.ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﺩِ ﭘﺎﯼ ﺑﻮﺳﻪﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﻦ ﺍﺕ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﮐﻒِ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻢ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﺍﺕ ﻣﯽﺁﯾﻢ ﮔﻢ ﻣﯽﺷﻮﻡ! ﺧﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻻﺑﻼﯼ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯽ….!!فدات فدات،یه بوس برات،کنج لبات،یه چسپ بزن،بچسبونش،که در نره،از رولبات!ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺷـﺐ ﻫﺎﻱ ﻣﻦ ، ﺗﻮ ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻴﮑﻨﻲ ..ﺁﺭﻭﻡ ﻧﻤﻴﮕﻴﺮﻩ ﺩﻟﻢ ، ﻭﻗﺘﻲ ﺗـﻮ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﮑﻨﻲ ..چقدواسم سخته بااین جمله کناربیام…”دوسم نداره،زورک نیس”…….میگن آدم برای رسیدن به عشقش ازهمه دنیامی گذره،ولی تودنیای منی،چطورازتوبگذرم.دلبسته ی توهستم لازم به گفتنی نیست/مهری که با توبستم هرگز شکستنی نیستﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺗﻮﺑﺎﮔﻞ ﭼﻴﻪ؟ﻫﺮﺩﻭﺗﻮﻥ ﻋﺸﻘﻴﻦ ﺑﺎﺍﻳﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻛﻪ ﮔﻞ ﻋﺸﻖ ﺯﻧﺒﻮﺭﻋﺴﻠﻪ ﻭﻟﻲ ﺗﻮﻋﺸﻖ ﻣﻨﯽهر وقت کم می آورم می گویم اصلا مهم نیست
اما تو که می دانی نبودنت چقدر مهم است….!اچشم وقتی قشنگه که مال اشک باشه،اشک وقتی قشنگه که ماال عشق باشه،عشق وقتی قشنگه که مال توباشه،تووقتی قشنگی که مال من باشی.من
برای دوست داشتن ات
مدت هاست آماده ام
اما
امان از تو
امان از زن ها
همیشه دیر حاضر می شوید . . .با هر تلنگری می لرزم..
با هر تَرَکی می شکنم…
با هر صدای بلندی خاموش می شوم…
با هر نیامدنی می روم
شانه نیستم که تکیه کنی
آرام نیستم که بیاسایی
من خسته ی دوستت دارم های نگفته ام
من کال ِ عشق های نرسیده ام
صدقه که نمی دهی
اسم این احساس ِ تازه رسیده عشق است.
لبالبم کن از خودت
نترس! از قلب من سر ریز نمی شوی
کم ارزش که نمی بینمت…! کم هم نمی خواهمت
بیش تر شو!
لبالب باش
سر ریز نمی شویمحکم راه برو دختر…
تو عاشق شدی…
جنگیدی….
و حالانتهایی!
سرتو بالا بگیر
اون لیاقت جنگیدن نداشتmara Az dorha tamasha kon man Az nazdik ghamginamدردهایم در
آغوشی مداواشد
که ندانستم
وقتی ندارمش بزرگترین دردم میشود…
قراربود فقط وقت دلتنگیام پیام بدم.یادم رفت بهت بگم هرثانیه دلتنگتممی دانی:
انگار چرخ و فلک سوارم
انگار قایقی مرا می برد
انگار روی شیب برفها با اسکی می روم.
مرا ببخش!
ولی آخر چگونه می شود عشق را نوشت.زیباترین آرزوهارابرای زیباشدن زندگیت سرسجاده ی آرامش خواهم خواند.dir baridi baram!!
dir!
man modathast Dar Hajm nabodan kasi khoshkideham..چه لذتی داره اون وقتی که مستِ خوابی یکی که با همه وجودت دوسش داری یهویی صدات کنه:عشـقم …**ﮐــــــﺎﺵ ﮔﻔﺘـــــﻪ ﺑــــﻮﺩﯼ …
ﻣــــﻮﺝ ﻧﮕـــــﺎﻫـﺖ ﺍﺯ ﺩﺭﯾـــﺎﯼ ﻫــــﻮﺱ ﺑـــﺮﻣــﯽﺧﯿــﺰﺩ
ﺗـــــﺎ ﺗـﻦ ﺑـــﻪ ﺗـــــﻮ ﺑﺴﭙــــﺎﺭﻡ …
ﻧـــﻪ ﺩﻝ!…ﻣﻮﻫﺎﻳﺶ ﺳﻔﻴﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ !!!!
ﮐﻮﺩﮐﻲ ﮐﻪ ﻳﻮﺍﺷﮑﻲ ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ …دررمانی۲۰جلدی شرح دادم مختصرداستان یک شب ازشبهای هجران تورامیدونی عشق یعنی جی؟
یعنی وقتی کنارمی دوس دارم ثانیه ها و دقیقه ها وایسن تا انقد نگات کنم شاید دلتنگیام تموم بشه وقــتی اومــدم پــیشت مـیخوام
دستمــوبزارم روچــشات ودرگـــوشت بگـــم:
اگـــه گــفتی مــن کیــم؟؟
تـــوام باخنــده بگی همونی که دلتــنگش بودم….
مــنم تــوگوشــت زمـــزمه میکنم:”عـــــــــاشقتم”دیــوونه!دلت خواسته که من هستم که دنیامو به تو بستم
که هر وقت مشکلی باشه برای تو دم دستم
ولی من چی؟ کیو دارم؟ که مثل خود من باشه
که هر وقت عشقو کم دارم مثل معجزه پیدا شه
مگر می شود با کلمات، احساس دستها را بیان کرد
وقتی دستهایت در دستانم گره خورده است…ﺩﺭ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻋﺸﻖ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻼ ﺑﺎﺭﻳﺪ
ﻋﺎﺷﻖ ﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺍز ﺩﺍﻳﺮﻩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﺮﻭﺩ………ﺑﺎ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻣﺎﻩ ﺭﻣﻀﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﺎﺯ ﭘﯿﺶ ﻣﯿﺎﺩ ﮐﻪ :
ﺧﺪﺍﯾﺎ !
ﻓﺮﻭ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺑﻐﺾ ﺭﻭﺯﻩ ﺭﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ؟ !آن كس كه قلب خاكی اش را سنگفرش قدم هايت ميكند…
“منم”
شبها وقتی که بیداری خداهم باتو بیدارهتاوقتی که نخوابیدی ازت چش ور نمیداره
خدا میبینه حالت رو خدا میدونه حست رو
از اون بالا میاد پایین خدا میگیره دست روﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣـــــﻼﻟﺶ ﮐﻨﻢ !
ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ …
ﺑﺎ ﺑــــﯽ ﺭﺣﻤـــﯽ …
ﻣﺤﺒﺖ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺣـــــﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ !!!!
گر ماندنی باشم به عشق تو میمانم.تقدیم به عشقمتمام عشق من زمانی است که ؛با کلی دعوا و فوشایی که بهت دادم گریه ام می گیره وبه نشانه ی قهر اونطرف تر میشینم..اما تو میگی؛بهم نگاه کن میگم نگاه کن..با دستات اشکامو پاک کنی و گونه مو ببوسی، بگی حق نداری با من حرف نزنی..!ﻣﻦ ﻫــــﺮ ﺭﻭﺯ ﻭ ﻫـــﺮﻟﺤﻈﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺖ ﻣﯽ ﺷــﻮﻡ !!!
ﮐــﻪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐــﻨﯽ … ؟ !!
ﮐــﺠﺎﯾﯽ … ؟ !!
ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ … ؟ !!
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ !!…
× ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﺑﺮﺍﮮ ﻣـטּ ×
× ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﺮﺍﮮ ﻣـטּ ×
× ﻫﻤـﮧ ﺑﻐﺾ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﺖ ﺑﺮﺍﮮ ﻣـטּ ×
ﺗـﻮ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﻨﺪ ……………..
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺎ ﻣـﻦ ﻫﻢ ﺑﺸﻨﻮﻡ
× ﺻﺪﺍﮮ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ × × ﺻﺪﺍﮮ ﻫﻤﯿﺸـﮧ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍﻗﻮﯾﺘﺮﯾﻦ “ﻣﺮﺩ ” ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ؛
ﻣﺤﺘﺎﺟﯽ !
ﻣﺤﺘﺎﺝ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﮥ ” ﮏﯾ ﺯﻥﻫــَـﺮ ﺭﻭﺯ ﻋﺂﺷِﻘﺂﻧـِﮧ ﺗَﺮ ﻣـﮯ ﻧِﻮﯾﺴـَـﻢ …
ﺗﺂ ﺗَﻤــــﺂﻡ ﺩُﺧﺘـَــﺮﺁﻥِ ﺍﯾﻦ ﺳَﺮﺯَﻣﯿــﻦ ﺗَﺐ ڪُﻨَﻨﺪ ! …
ﺩَﺭ ﺣَﺴـﺮَﺕِ ﺩﺍﺷﺘَﻦِ ﻣَﻌﺸﻮﻗـِﮧﺍﮯ ﺷَﺒﯿـﮧِ ” ﺗـ ـﻮیک فنجان چای داغ در جهنم یک ظهر تابستان
در کنار تو به تمام یخ در بهشت های دنیا می ارزد …عاشق شدن قشنگه,اما عاشق موندن سخته.,2 از اولی قشنگترهمن برای داشتنت … براي بودنت… همه را ك هيچ…خودم را نيز حذف ميكنمبه یک فرشته گفتم:برو و معشوقم که عاشقش هستم را ببوس!!
فرشته رفت و وقتی برگشت دیدم چشماش اشکیه و گریه کرده!!
به فرشته گفتم: معشوق مرا بوسیدی؟! فرشته گفت:
نه نشد !! به فرشته گفتم:چرا؟
فرشته مهربون گفت:دو فرشته هیچ وقت همدیگرو را نمی بوسنﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺎﺩ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﺍﺕ ،
ﻣﯽ ﮔﻪ : ﻫــــــــــــــــــــــﯽ !
ﺑـَــﺴــ ــﻪ ﻫـَـﺮ ﭼـﯽ ﻧﯿﮕﺎ ﮐﺮﺩﯼ . . .
ﭘﺎﺷــــﻮ ﺑـِـــ ــﺮﯾـﻢﺍﻭﻥ ﻓـﮏ ﮐـﺮﺩ ﻫـﻤـﻪ ﻣـــﺚ ﻣـﻨــﻦ، ﺭﻓـــــﺖ ﺳـــﺮﺍﻍ ﺑـﻘـﯿـــﻪ!!!ﻣـﻨــﻢ ﻓــﮏ ﮐـﺮﺩﻡ ﻫـﻤــﻪ ﻣـــﺚ ﺍﻭﻧـــﻦ ﺧــــﻂ ﮐـﺸـﯿـــــﺪﻡ ﺭﻭ ﺑــﻘـﯿــــﻪ …. بوسه مگرچیست فشاردولب است انکه گناه نیست چه روزو چه شبنمیدونم چرا این دیگه دست من نیست
هر وقت میبینمت قلب تند تند متپه
هر وقت میبینمت خنده رو لبامه
هر وقت میبینمت نمی تونم اعصبانی بشم
هر وقت میبینمت زمان زود می گذره
هروقت میبینمت عاشق تر می شم
خلاصه می خوام بگم (دوست دارم)ﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ “ﺷﺎﯾﺪ ” ﺑﯿﺎﯾﯽ …
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ …
ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺑﺎﺵ …
ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﯽ ﻧﺒﺎﺵواسه جشن دلتنگی ما ،گل گریه سبد سبد بود/با طلوع عشق من و تو ،هم زمین هم ستاره کم بودفقط چند پاراگراف!
وقتی به تو فکر میکنم
از آسـمــانِ تابســتــان
بهـــــــااااار میبارد…
من، به تو فکر میکنم!!!
پشت میز تحریرم مینشینم.
دهان لپتاپم را باز میکنم.
دکمه بیدار شدنش را فشار میدهم.
دستهایم را به هم میمالم.
انگار میخواهم واژهها را به نوک انگشتهایم هدایت کنم!
مثلِ هر روزِ این همه سالِ نویسندگی،
بااحتیاط قلبم را از سینه بیرون میآورم.
و میگذارم قسمت شمال غربی میز تحریرم!
توی کلاسهای نویسندگی،
میگویند که دوره نوشتههای احساسی به سر رسیده است
و نویسندهها باید با عقلشان بنویسند!
پس باید سعی کنم با عقلم بنویسم.
سعی میکنم و بالاخره… نمیتوانم!
مثل همه این روزهای نویسندگی… نمیتوانم!!!
بااحتیاط قلبم را برمیدارم و سر جایش میگذارم!
بعد مینشینم
و با خیال راحت،
شروع میکنم به سروکله زدن با کلیدهای لپتاپم.
آنقدر در دنیایم کم شده ای که گاهی حس میکنم تو را نسیه به من داده اندبی تابیم عجیب نیست…
من تو را نقد میخواهم!
سيگار بدى را روشن ميکنمکامى از لبش ميگيرم
بجاى لبهايي که چنديست نبوسيدم
انگشتانم بوى تند سيگار ميگرند
همانى انگشتانى که همچو باد
جنگل موهاى تو رو نوازش ميکرد
ديگر اين اندام تو نيست که مرا احاطه کرده
دود سيييگار است و بس…
سيگارم که به اخر ميرسد
لبم را ميسورزاند مانتد بوسه اي
که تو هنگام خداحافظى به ان تقديم کردىﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ!
ﻫﺪﺍﯾﺘﻢ ﮐﻦ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺑﺮﺳﻢ
ﮐﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺩﻋﺎﻫﺎﯾﻢ،
“ﺻﺒﺮ ” ﻭ ” ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ” ﺍﺳﺖمرا دوست بدار به سان گذر از یک سمت خیابان به سمتی دیگر …
اول به من نگاه کن
بعد به من نگاه کن
و باز هم مرا نگاه کن…✔عشق شیریست قوی پنجه که میگوید فاش/هرکه از جان گذرد بگذرد از بیشه ماﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﭼﯿﺰﯼ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﻦ ﺻﺪﺍ ﻣﯼ ﺯﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺘﺮﺱ ﺍﺯ ﺑﺎﺧﺘﻨﻬﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺳﺎﺧﺘﻨﻬﺎ!دیوانه ی تمام اس ام اس های عاشقانه ای هستم که اشتباهی سر از تلفن من در می آورنداصلا از کجا معلوم، تو نباشی؟اینجاکنارمن رویاییست که آرزومیکردم حقیقت باشد…!!!
حقیقتی به نام” تو”…
که دست بیندازددورگردنم…
ومن چشمانم رابه سیاهی چشمانش بندکنم…!!!ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻓﻘﻂ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯾﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯾﻮ ﺍﺩﻣﺎﺕ
ﺍﻣﺪﻡ ﺑﮕﻢ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻫﺮﭼﯽ ﺯﻭﺩ ﺗﺮ ﺑﯿﺎﻡ ﭘﯿﺸﺘﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﺕ ﺧﻼﺹ ﺑﺸﻢ
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺍﺯﺕ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺮﯼ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﺮﭼﯽ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺑﺴﻤﻪ
ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺍﺧﺮ ﺧﻂ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺗﺤﻤﻞ ﻫﯿﭽﯿﻮ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺣﺘﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﻣﻢ ﺯﯾﺎﺩﯾﻢ
ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﻪ ﺯﯾﺎﺩﯾﻢ ﻭﻗﺘﺸﻪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺻﺪﺍﻡ ﮐﻨﯽ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﻧﺒﻮﺩﻧﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﻬﺘﺮﻩ
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍﯾﻨﺎ ﻧﺎﺷﮑﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﺯﺕ ﻫﯿﭻ ﮔﻠﻪ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﭼﻮﻥ ﺭﺍﺿﯿﻢ ﺑﻪ ﺭﺿﺎﯼ ﺗﻮ
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺷﮑﺮﺕ ﻭﻟﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺑﺴﻤﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﺏ ﺷﺪﻧﻢ ﻧﻤﻮﺩﻩ
ﺧــــﺪﺍﯾـــــﺎ ؛ ﻫﯿـــــﭻ ﺗﻨﻬـــــﺎﯾــــﯽ ﺭﻭ ﺍﻭﻧﻘـــــﺪﺭ ﺗﻨﻬـــــﺎ ﻧﮑــ�زیرچتری که جای یک نفردارد”تو”بمان!
من به زیرباران ماندن درکنارت قانعم.!ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺷﮑﺴﺖ
ﺍﯾﻦ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺷﮑﺴﺘﻤﻪ ﻫﺮ ﯽﭼ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺑﺴﻤﻪ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﻤﯿﺸﻢ ﻗﻠﺒﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻤﻪ
ﻋﺸﻘﺖ ﮐﻪ ﺟﺎ ﻣﻮﻧﺪ ﺗﻮ ﺩﻟﻢ ﺍﺭﺯﺵ ﻗﻠﺒﻤﻮ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﻫﺎ ﻣﻨﻢ ﻣﯿﺎﻡ ﯾﻮﺍﺵ ﯾﻮﺍﺵ
ﻣﻨﻢ ﻣﯿﺎﻡ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﺵ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﺎﺗﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ
ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻟﻪ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺷﺖ ﻧﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﻤﯿﺮﻡاميد نگاهت،ايستازن روى شانه هايت،سر نهادن گونه هاى زيبايت را،بوسه دادن مرا ،خوش تر از اين ارزويي نيستاز اومدن یکی تو زندگیتون ذوق مرگ نشین. تا وقتی که تنهاتون گذاشت و رفت، دق مرگ نشین!دلم یک شب آروم میخواد …با آهنگی رمانتیک …چند تا شمع و یک عالمه تو …
که به دنیا بگم …خداحافظ .
دنیای من کسی است …که در آغوشش جان میدهم …
یعنی ” تو “دنياي پرنده قفس است و دنياي ماهي اقيانوس و دنياي من توهستی…میدونی فرق تو باکشتی چیه؟؟ کشتی به گل میشینه اما تو به دللللللللمن از اول عاشقت بودم تا به آخر رسیدمﺑﺎﺯ ﺁﻣﺪﻡ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻪ ﺧﻮﺍﺏ ، ﮐﻮﺯﻩ ﺗﺮ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻢ.
ﻣﺮﻏﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ. ﻧﻴﻠﻮﻓﺮ ﻭﺍ ﻣﯽ ﺷﺪ. ﮐﻮﺯﻩ ﺗﺮ ﺑﺸﮑﺴﺘﻢ،
ﺩﺭ ﺑﺴﺘﻢ
ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻮﺍﻥ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻨﺸﺴﺘﻢ.چقدربده چندساعت منتظرباشی تاکسی که دوسش داری بهت اس ام اس بده اما خبری ازش نشه وتونگرانش باشی..
از این لحظه ها متنفرم!چه ساده لوحند آنان که می پندارند من قاب عکس تو را به دیوار خانه ام آویخته ام. . . .
من دیوار خانه ام را به قاب عکس تو آویخته ام. . . .!
تنها خداست كه ميداند “بهترين” در زندگانيت چگونه معنا ميشود؛ من آن بهترين رابرايت آرزو دارم.میگویند دنیا زندانی بیش نیست …کاش حبس ابد ببرند برایمان و تو هم سلولی من باشی !ﭘﺴﺮ : ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻢ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﺁﺭﻩ ﺑﮕﻮ.
ﭘﺴﺮ : ﺗﻮ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﻋﻤﺮﻡ
ﺩﯾﺪﻡ !!
ﺩﺧﺘﺮ :ﻣﻨﻢ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻢ ؟
ﭘﺴﺮ : ﺑﮕﻮ ﻋﺰﯾﺰﻡ.
ﺩﺧﺘﺮ : ﺍﻭﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩگاهی
دلت میگیرد
یاد روزهایی می افتی
که کسی را دوست داشتی
کسی که تمام دنیایت بود
و به خود میگویی
چطور به اینجا رسیدیم؟بگذار…….
.
.
.
لب هایت را می گویم .
روی چشمانم بگذار….
تا دیگر برای همیشه
خواب بوسه ببینم . . .✔
ﻧﻪ ﺗﻠﺨﯽ ﺷﮑﻼﺕ ..
ﻧﻪ !
ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﻣﺰﻩ ﺍﯼ
ﺑﻪ ﻧﺎﺑﯽِ ﻃﻌﻢِ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ..نکند تو ای پرنده بپری از آسمانم/نکند خدا نکرده که بدون تو بمانمﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺑﻬﺖ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺳﻮﮔﻨﺪ
ﺩﺭ ﺑﺮﻑ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﮔﺎﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ
ﺷﺎﯾﺪ …
ﺷﺎﯾﺪ ﭼﺸﻤﯽ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺭﺩﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﻨﺪشبی مجنون به لیلی گفت …که ای محبوب بی همتا …تورا عاشق شود پیدا…ولی مجنون نخواهد شدشب است و در سکوت شب نشسته ام به خاطرت
دلخوشم به این دلی که بسته ام به خاطرت
ببین چگونه مهربان طلسم کرده ای مرا
که از تمام قبله ها گسسته ام به خاطرت.صفای دلت را به رخ آسمان میکشم تا به زیبایی محتابش ننازديکى بود يکى نبود واسه قديماس. الآن همه باشن تونباشى هيچ کس نيست…آغوش باش ومرابه اندازه ی تمام
اشتباهاتم بغل کن….
بدون آنکه حرفی میانمان ردوبدل شود
فقط نگاه باشدوسکوت….
صدای نفست باشد ولبخند عاشقانه ات…
عشق من….من محتاج چنین آغوشی ام
من که نباشم دنیا یک “من”کم داردتو که نباشی من یک “دنیا” کم دارم…شاید اگر عشق نبود
دلتنگی نبود
جدایی نبود
خیانت نبود
طمع نبود
هوس نبود
دروغ نبود
دو رویی نبود
دل شکستن نبود
آنوقت شاید میشد بگی”همه چی آرومه…”ﺑﮕـﺬﺍﺭ ﺧـﺪﺍ…
ﺟﻬﻨـﻢ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺥ ﺑﮑﺸــﺪ …
ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺩﺍﻏﯽ ﻟﺒﺎﻥ ﺗـــﻮ…
ﮔــُـﺮ ﻣﯽ ﮔﯿـــﺮﻡزیبایی عشق را به وجود نمی آورد بلکه عشق است که زیبایی به وجود می آوردماه من ، نماز آيات مي خوانم ، وقتي گرفته اي !کاش يه نفربودکه وقتي نصف شب بغض ميکردم بغلم ميکردميگفت گريه کني کشتمت.از دلم پرسیدم عشق را خلاصه کن گفت آغاز کسی باش که پایان تو باشد…دوست داشتنت مثل ستاره هاست ممکنه بعضی وقتا دیده نشه، اما همیشگیه.دیدن تو عشق منه/ نگاه تو عمرمنه / لبخند تو گنج منه/ندیدنت رنج منهمي خواهم بنويسم
نمي توانم ؛
يک کلمه به ذهنم مي رسد
” تــــ ــــو ”
تمام شد اين هم نوشته ي امروز …
عزيزم اشتباه نکنمن که ديوانه نيستم
من فقط عجيبم
و عجيب عاشق تو بودم….
راوی قصه عاشق دخترک شده بود، قصه را طول می داد تا شاهزاده قصه کمی دیرتر برسد.چشمایی خیس من این چشمه های غم دیونه تو اند ای رودمهربون از روز وصلمون چیزی بگو به مندیگر نمینویسمت ک بیایی ! همین ک هر لحظه برایم مرور میشوی، خنجر میشوی و بر قلبم میزنی کافیست! تا به تو می اندیشم نفس هایم حبس میشوند ناگاه به یاد اینکه روزی شاید تو را ببینم نفس میکشم… نفسی عمیق! از ته دل آهی بلند!نویسنده ها “سیگار “می کشندشاعر ها” هجران”
نقاش ها “تابلو”
زندانی ها “تنهایی”
دزدها “سرک”
… مریضها” درد”
بچه ها” قد”
و من برای کشیدن
“نفسهای تو “را انتخاب می کنم
من برای نفس کشیدن
* هوای تو * را انتخاب می کنمپاك ترين هواي دنيا متعلق به لحظه ايست كه…
دلمان هواي هم را مي كند…ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﯼ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ﺑﻮﺩﻥ
ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ
ﺑﺎﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻨﮓ ﺁﻭﺭﺩﻥ
ﻃﺮﺡ ﻣﺒﻬﻢ ﺍﻧﺪﺍﻣﺖ
ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﻢ
ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺍﻝ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ
ﺩﺭ ﺟﺎﻧﻢ
ﺷﺮﺍﺭﻩ ﯼ ﺑﯽ ﺭﻣﻖ ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ
ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻢ
ﺑﻨﺎﯼ ﺑﺎ ﺷﮑﻮﻫﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ
ﺁﺭﺍﻡ
ﺁﺭﺍﻡ
ﺩﺭ ﻣﻦ
ﻃﻌﻢ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﺪﺍﻡ ﺩﺭﯾﺎ
ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟
ﭘﺮﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺁﺑﻬﺎ
ﺁﺗﺶ ﻓﺮﻭﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ
ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﺵ ﺑﺎ ﺑﺎﺩ
ﻣﯽ ﺭﻗﺼﺪ
ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺰﺩ
ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﺤﻮ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ
ﺑﺎ ﻣﻦ
ﺍﯼ ﺩﺍﻍِ ﻫﻤﯿﺸﻪامشب دوباره مهتاب نقش تورارقم زد-باخاطری آسوده ازعشق دوباره دم زد-چشمان خسته ام را حلقه اشکی گرفت-امشب دوباره عشقت خواب مرابه هم زددوستی باتو برایم بوی ریحان میدهد،بی تو اما باغ ریحان بوی زندان میدهد.
شب وداع
شب درد
شب سکوت
شب اشک
شبی که خیال صبح شدن نداشت
شبی که در اوج گرما یک نفر لرزید
شبی که عشق مرا نفرین کرد
شبی که دل هم مرا نفرین کرد
شبی که تو از من پرسیدی
و از حسی گفتی که من به آن ایمان داشتم
و آن شب، حست باز مرا لو داده بود
و باز تو می خواستی از زبان خودم بشنوی
اما مرا یارای گفتن نبود
لب فرو بستم
خاموش ماندم
بهانه آوردم
گویی قفل خموشی بر دهانم زده بودند
سکوت و سکوت از من
اصرار و اصرار از تو
گفتم که نمی توانم
اما تو باز هم اصرار کردی
شوقی در صدایت بود
و من می دانستم که منتظر شنیدن چه هستی
حست درست گفته بود
ولی مرا قدرت اعترافی آنگونه نبود
مرا تاب آن همه خجلت نبود
در دلم غوغایی بود
اما نمی توانستم
نمی توانستم
لاجرم از جدایی گفتم
از ترس هایم
و از حرف هایی که از وداع نشانی می داد
و تو چه زود به حست شک کردی
اما من هنوز….
بگذریم
این روزها دائم با خودم زمزمه می کنم
سلاخی می گریست به قناری کوچکی دلباخته بودﻋــﺎﺷﻘـﻢ ﺍﻫـﻞ ﻫـﻤﯿﻦ ﮐـﻮﭼـﻪ ﯼ ﺑـﻦ ﺑـﺴﺖ ﮐــﻨﺎﺭﯼ
ﮐـﻪ ﺗــﻮ ﺍﺯ ﭘـﻨﺠــﺮﻩ ﺍﺵ ﭘـﺎ ﺑـﻪ ﻗــﻠﺐ ﻣـﻦ ﺩﯾـﻮﺍﻧـﻪ ﻧﻬـﺎﺩﯼ
ﺗـﻮ ﮐﺠـﺎ، ﮐـﻮﭼـﻪ ﮐﺠـﺎ، ﭘـﻨﺠـﺮﻩ ﯼ ﺑـﺎﺯ ﮐﺠـﺎ
ﻣـﻦ ﮐﺠــﺎ، ﻋـﺸـﻖ ﮐﺠــﺎ، ﻃـﺎﻗـﺖ ﺁﻏــﺎﺯ ﮐﺠـﺎ
ﺗــﻮ ﺑـﻪ ﻟـﺒﺨـﻨﺪ ﻭ ﻧﮕــﺎﻫـﯽ … ﻣـﻦ ﺩﻟـﺪﺍﺩﻩ ﺑـﻪ ﺁﻫـﯽ
ﺑـﻨـﺸـﺴـﺘـﯿـﻢ، ﺗـﻮ ﺩﺭ ﻗــﻠـﺐ ﻭ ﻣـﻦ ﺧــﺴﺘـﻪ ﺑــﻪ ﭼــﺎﻫـﯽ
ﮔـﻨﻪ ﺍﺯ ﮐــﯿﺴـﺖ ؟؟
ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘـﻨﺠـﺮﻩ ﺑــﺎﺯ ؟؟
ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼـﺸـﻢ ﮔــﻨﻪ ﮐــﺎﺭ ؟؟ !!
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧــﻨﺪﻩ ﻣﻌـﺼـﻮﻡ ؟؟ !!
ﯾــﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟــﺤﻈﻪ ﯼ ﺩﯾــﺪﺍﺭ ؟!!ﺍﯾـــﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻫــﺎ ﺗﻨــــﻢ ﯾــﻪ ﺍﻏــﻮﺵ ﮔﺮﻡ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫــــﺪ ﺑﺎ ﻃـــﻌﻢ ﻋﺸــﻖ ﻧﻪ ﻫﻮﺱ ﺍﯾــﻦ ﻟﺤﻈـــﻪ ﻫــﺎ … ﻟﺒــﺎﻧﻢ ﺭﻃﻮﺑــﺖ ﻟﺒــﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــﺪ ﺑﺎ ﻃﻌﻢ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﻪ ﺷﻬﻮﺕ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈــﻪ ﻫﺎ ﮔﯿﺴﻮﺍﻧـــﻢ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫــﺪ ﺑﺎ ﻃﻌﻢ ﻧﺎﺯ ﻧﻪ ﻧﯿـــﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈـــﻪ ﻫﺎ ﺗﻨﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺣــــﻢ ﺭﺍ ﺍﺭﺿــــــﺎ ﮐﻨﺪ ﻧﻪ ﺟﺴـــﻤﻢ ﺭﺍمیان این همه “اگر”
تو چقدر “بایدی”…!ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺑﺴﯿــــــــــــــــــــــ ﺍﺭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻧﺪ*لبش می بوسم ودرمی کشم می *
*به آب زندگانی برده ام پی*
*نه رازش میتوانم گفت باکس *
*نه کس رامیتوانم دیدباوی *
آنچه که هستی هدیه ی خداست به تو و آنچه که می شوی هدیه ی تو به خداست پس بی نظیر باشﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﺮﻭﻡ ، ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯽ ﮐﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺳﺨﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﻓﺘﻨﻢ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯽ !
محكمتر از آنم كه براي تنها نبودنم..آنچه را كه اسمش را غرور گذاشته ام برايت به زمين بكوبم؛
احساس من قيمتي داشت كه تو براي پرداخت آن فقير بودي…شنیدستم که مجنون هویاری
همی زد بوسه بر دیوار لیلی
یکی پرسید چرا بوسی گل و سنگ؟
نباشد این عمل از عقل و فرهنگ!!
بگفتا نی گل و خانه پرستم
ولی از عشق صاحب خانه مستم
چو لیلی کرده اینجا آشیانه
همی بوسم در و دیوار خانهميداني! عاشق روزهايي هستم كه خوشحال ببينمت،حتي اگرنفهمم چــــــرا!!!چند تا جفت استثنايي تو دنيا وجود داره
قلب و طپش اون
شب و ماه در اون
پرندگان و آوازشون
گل رز و نشانه عشق
تو و خنده هات
پس هميشه بخندﻣــﻦ ﻭ ﺗـــﻮ
ﺩﻭ ﻧﯿــﻤﻪ ﯼ ﯾــﮏ ﺳﯿــﺐ ﺑﻮﺩﯾـــﻢ
ﺗــﻮ ﺭﺍ ﯾــﮑﯽ ﺑــﺮﺩ
ﻣــﺮﺍ ﮐــﺮﻡ ﺧـﻮﺭﺩاز پیرمردی پرسیدم عشق چیست?
گفت آنکه مرا پیر کرد.گاه گاهي سفري كن به حوالي دلت شايد خاطره اي منتظر لمس نگاهت باشد.صبح عاشقی است
که از کوچه باغ منتهی به نگاه تو گذشته استﻫﻨﻮﺯﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ ﺩﻟﻢ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ
ﻣﯿﻠﺮﺯﻩ …
ﻫﻨﻮﺯﻡ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﻣﻦ ﺷﻮﻕ ﺩﯾﺪﻧﺖ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ
ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺑﺮﻕ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺗﻮﯼ ﺷﺒﻬﺎﻡ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﻩ
ﺍﺳﺖ
ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻋﻄﺮ ﻧﻔﺴﻬﺎﺕ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﻋﻤﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ
ﺍﺳﺖيادت درذهنم وعشقت درقلبم وعطرمهربانيت درتمام وجودم است عزيزم محبت را درپاکي نگاهت وصداقت را دروجودمهربانت معني کردم وبدان که زيباترين لحظه هايم درکنارتو بودن است من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم
تو آنقدر نخواستی که هیچ چیز را ندیدیﺍﮔﺮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﻢ .
ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺳﺎﮐﺘﻢ ، ﺁﺭﺍﻣﻢ ﻭ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﻢ .
ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﻩ
ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻤﺎﺭﻡ
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﻢ .
ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﯼ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﺮﻍ ﻋﺸﻖ
ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﻢ .
ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﻢ ﺍﺑﺮﯼ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﻢ .
ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ
ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﯿﺲ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﻢ .
ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﯾﺮﻡ ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﻢ .
ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﺭﺍ ﯽﮑﯾ ﯽﮑﯾ ﻣﯽ ﭼﯿﻨﻢ ﻭﺩﺳﺘﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭﺑﺎ
ﻟﺒﯽ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﻢ
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﻢ .
ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﯾﺪﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ …
ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ !!dastanat ra dore gardanam halqe kn. in dust da6tani tarin 6algardan dar 6aB Haye sard zemestanistهر جا هستي فقط شاد باش
با هر کي هستي خوش باش
همين که يادتو ازم نميگيري ممنونم.یک فرصت به من بده
که غلط ببوسمت
و تمام طول سال را
جریمه ام کن
که از روی آن هزار بار تمرین کنم !!گاهى نیاز دارى به یه آغوش بى منت،که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد.که وقتى تو اوج تنهاىى هستى با چشماش بهت بگه:هستم تا ته تهش….دلم یک مسابقه میخواهد
من و تو
تو بدویی از دست من فرار کنی با ناز
من هم بگیرمت در بغلم میان همه تماشا چیان بگم تو مال منی
مگه میزارم از دستم فرار کنیکنم هر شب دعا کز دلم بیرون رود مهرت,به دل آهسته می گویم الهی بی اثر گردانﭘﯿﺪﺍ …
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮔﻢ ﺷﻮﻡ
ﺩﺭ ﻧﯿﻤﻪ ﯼ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺍﻡ !
ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﻮﻡ …
ﺁﻧﺮﻭﺯ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺩﯾﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ .
ﻣﻦ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﮔﻢ ﺷﺪﻡ،ﻭ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﭘﯿﺪﺍﺁﺩﻡ ﮔﺎﻫﯽ ﭼﻪ “ﮔﺮﻡ” ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺑﻪ ﯾﮏ “ﻫﺴﺘﻢ”
ﺑﻪ ﯾﮏ “ﻧﺘﺮﺱ”
ﺑﻪ ﯾﮏ “ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ”
ﺑﻪ ﯾﮏ “ﻟﺒﺨﻨﺪ” . . .همیشه عکس هایم خندان تراند تا من… !!بیگمان میدانند روزی به دستت خواهند رسید…نميخوام برگ درختت باشم که اگه پائيزشدبميرم
ميخوام ريشه ات باشم که اگرتونبودى منم نباشم…سعادت گر چه بیرنگ است ارادت همچنان باقیست درست است ما ز هم دوریم محبت همچنان جاریستﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔــﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﮐــﻪ ﺩﻧــﯿﺎ
ﺍﯾــﻦ ﻫــﻤــﻪ ﮐــﻬﮑﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺩﻧـﯿـﺎﯼ ﻣﻦ ﺧـﻼﺻــﻪ ﻣﯿــﺸﻮﺩ
ﺩﺭ ﻋــﺮﺽ ﺷــﺎﻧــﻪ ﻫﺎﯼِ ﻣـﺮﺩﺍﻧﻪ ﺗﻮ !…نمدونم چطور مهرت به دلم نشست
نفهمیدم چجور تو همه کسم شدی
این دلم خیلی به تو وابسته شده
میگم : با من بمون …
برات میگم از این دلم تو رو که دوست داره
واسه دیدن تو یه لحظه آروم نداره
این دلم خیلی به تو وابسته شده
میگم : با من بمون …دنياسه اصل داره.خاطرات.غم.عشق.بااولي زندگي كن امادومي رابه خاطرسومي تحمل كن .پسر..یه چیزی،بگم
دختر ..آره بگو
پسر..تو قشنگترین لبخند رو داری که من تو عمرم دیدم
دختر..منم یه چیزی بگم
اون فقط بخاطر تو وجود دارهفاصله را بگو بخود نبالد،خاطرهء بودن با تو تمام فاصله ها راميشكند!آمدهام تا باشم،
برای آنانکه مرا میخواهند…
پس، آمدنم مبارک!
نمیدانم تا کی خواهم ماند؟
اما آرزو میکنم آنقدر عشق هدیه دهم
تا وقت بدرقه،
بگویند کاش بیشتر میماند…!ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺷﻢ …
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﻢ …
ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺰﺭﮒ … ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻏﻮﻝ ﭼﺮﺍﻍ ﺟﺎﺩﻭ …
ﺑﻌﺪ ﯾﮏ ﻫﻮ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﺟﻠﻮﯾﺖ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﻮﻡ …
ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﯼ 6 ﺁﺭﺯﻭ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﻦ ﻫﺮ 6 ﺗﺎﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﻢ …
ﻭ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻭ ﺗﻨﺪﺗﺮﺑﺰﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺷﺸﻤﺖ ﻣﻦﺑﺎﺷﻢدل ناله كند ازمن،من ناله كنم ازدل،يارب تو قضاوت كن ديوانه منم يا دل؟سلام به خورشیدی که هر روز صبح با طلوع چشمانش روشنایی را به دنیای تاریک من هدیه میدهد.اشک نیست !
بخارخاطرات تو , بر شیشه چشمانم , نشسته است…“آخر جای ما حسرت هایمان همدیگر را در آغوش میکشند”
اما نگذار
از هم آغوش بودن و در کنار هم بودنشان میترسم
اگر قدرتشان بیشتر از زور و بازوی ما شود
جدا کردنشان کار ما نخواهد بود و آن دو حسرت
جای واقعیت هم آغوشی مارا
خواند گرفت
شتاب کن و به پایان حسرت ها
و آغاز بوسه ها
و آغوشهایمان فکر کن
به يادت آرزو کردم که چشمانت اگر تر شدبه شوق آرزو باشد نه تکرار غم ديروزدﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﺪ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﺪ
ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺶ
ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ،
ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦﺁﻏــــــــــﻮﺵ ” ﺗــــــــــﻮ ”
ﻫﯿﭻ ﺑﻌـــــــــﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ،
ﻭﺍﺭﺩﺵ ﮐــــــــــﻪ ﺷﻮﯼ،
ﺯﻣــــــــﺎﻥ ﺑﯽ ﻣﻌﻨــــــــﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . .
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻧﻔــــــﺲ ﺑﮑﺸﯽ ﺭﻭﺣـــــــــــَﺕ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . .مرا میان بازوانت مومیایی کن
شاید … هزار سال بعد
باستان شناس کنجکاوی از عاشقانه های دستانت
رمز گشایی کنددیشب تورا ز خوبی نسبت به ماه کردم
تو خوبتر ز ماهی! من اشتباه کردم!!بدترين حسرتى که در زندگى ميخورم از کارهاى خطايى که مرتکب شده ام نيست…
بلکه ازاين است که چراکارهاى درست را براى تويى که لياقتش را نداشتى انجام دادم…✔tamame tanam misozad az zakhmhaei k khordeam
darde yek etefaq k shayad ba amadane to dardash motafavet bashad
viranam mikonad
man az dast rafteam
shekasteam
mifahmi?
b entehaye bodanam resideam,
ama ashk nemirizam
penhan shodeam poshte labkhandi k dard mikonad.پرندگان
به هم که ميرسند
آشيانه ميسازند؛
من و تو
خاطره …ﭼﻘﺪﺭ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ…
………………..
ﭼﻘﺪﺭ ﻭﻗﺖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ…
……………..
ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ…
………….
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ
ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺷﻮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ …!
ﺍﺯ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻛﺮﺩﻥ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﻳﻢ
ﺯﻭﺭ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ !
ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻤﻴﺘﻮﺍﻧﻢ ﺑﻲ ﺩﻟﻴﻞ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻢ ..
ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ !!…
….. ﺍﺻﻼ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻫﻢ ﻛﻪ ﺑﺨﻨﺪﻡ …
ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻢ ﻟﺞ ﻛﻨﻢ .. ﺑﺎ ﺗﻮ … ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ .. ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﻲ …
ﭼﻘﺪﺭ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﻭﺯ ﺩﻳﮕﺮﻳﺴﺖ ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ ﻣﺜﻞ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺷﻲ … ؟؟ !
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ … ﺍﺯ ﺗﻮ … ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ .. ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ …
ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺑﻜﺸﻢ ﻛﻨﺎﺭ .. ﺍﺯ ﺗﻮ … ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ .. ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ..✘من
سال های سال مردم
تااینکه یک دم زندگی کردم
تومیتوانی
یک ذره
یک مثقال
مثل من بمیری؟چادر برسر قلبم کرده ام و آنرا به سوی تو فرستادم نکند اورا بیازاری حداقل احترام چادرش رانگه دارﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ ؟
ﺑﻪ ﺷﻮﻕ ﺑﺨﻮﺍﻫﻤﺖ
ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﭼﻨﺪﻡ ﺑﻮﺩ
ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ ؟
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﻪ ﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺧﻨﺪﯾﺪ
ﺁﻧﺴﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﻦ
ﺗﻨﮓ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﺗﺎﻥ ﻣﯽ ﻓﺸﺎﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯدیکتاتور تویی و آغوشت !که هر بار مرا تسلیم می کند . . . !چگونه تو را فراموش کنم
اگر تورا فراموش کنم
باید سالهایی رانیزکه با تو بودهام
فراموش کنم
دریا را فراموش کنم
و کافههای غروب را
باران را
اسبها وجادهها را
باید
دنیارا
زندگی را
وخودم را نیز فراموش کنم
تو باهمه چیز درآمیختهای!هوا را هر چقدر نفس بکشی ، باز برای کشیدنش بال بال میزنی . . .
عین تو ک هرچقدر باید باشی ، باز باید باشی . . .
می فهمی چ می گویم ؟
بودنت مهم است عشق من ، همین . . .صدایت میکنم
از درون
از همین تن که شده خسته
از این دل که به تو بسته
کوله بارش روچشم هایم را می بندم ودرخیابان گم میشوم
و در کافه ای روبه روی صندلی خالی…
چیزی شبیه تو را سفارش می دهممن عاشق اینم که میگی عاشقتم
طنین صدایت که در گوشم میپیچد
چیزی درونم میلرزد
و به من گاهی اوقات میگوید چکار کنم
الان می گوید از ته دل محکم بغلت کنم عروسکمیه گونی عشق تقدیم تو باد… عشقش واسه خودت، گونیشم واسه نون خشکاتون!!!!ميخوام به چيزي فکر کنم که ديگه تورو يادم نندازه اما به چي بايدفکرکنم بارون،پاييز،غروب،ساحل،دريا،موج،سپيده،مهتاب،آسمان، تمام عمرم پرشده از يادت!انگار بايد به مرگ فکر کنم…عاشقان عشق را فخر میفروشند
ارزانش مفروشصبر کن
عشق که شکل گرفت
لب ، قلب ، چشم ، گویا می شود
و ذهن
پاک می شود از غبار
آن وقت
با من باش ، همیشه ی من !یه وقت به سرت نزند! که شعرهایم را بتکانی…
چرا که رسوا خواهم شد…!
و همه خواهند دید!!
لحظه لحظه تـ ـــــــــــــ ـ ـ و را “میان واژه هــــــــــــــایم”!!!…
عزیزمپرده چشماتوآروم میکشم روی چشمات
بوسه دوستت دارم رومیگیرم ازگونه هات
روزی کسی را پیدا خواهید کرد که گذشته ی شما برای او اهمیتی ندارد! چون میخواهد آینده ی شما باشد…عشق بافتن جامه اى است که تاروپودش رشته هايى ازقلب ماست،عشق ساختن خانه اى است ازجنس مهربانى.ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮنه مثل جبر… نه مثل هندسه …!
نه ﻣﺜﻞ ۱ منهای ۱ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ۰ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ
مثل نیمکت آخر… زنگ آخر…
ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ … ﻣﺪﺍﻡ ﺭﻭﯼ ﭼﻮﺏ ﺣﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩ
مرا یاد بگیر….!
دیوار چین را به فاصله بینمان اضافه کن !اهمیتی ندارد وقتی دلم کنار توستﺑــﺎ ﻣـــﻦ ﻟــﺞ ﻧﮑــﻦ ﺑــﻐــﺾ ﻧــﻔــﻬــﻢ …
ﺍﯾــﻦ ﮐــﻪ ﺧــﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﮔــﻮﺷﻪ ﯼ ﮔــﻠــﻮ ﻗــﺎﺋـــــــﻢ ﮐــﻨــﯽ …
ﭼــﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻋـــﻮﺽ ﻧﻤـــﯿـﮑﻨــﺪ ….
ﺑــﺎﻟــﺎﺧﺮﻩ ﯾــﺎ ﺍﺷــﮏ ﻣﯿـــﺸﻮﯼ ﺩﺭ ﭼــﺸــﻤﺎﻧـــﻢ ….
ﯾﺎ ﻋــﻘــﺪﻩ ﺩﺭ ﺩﻟـــــــﻢ !…
ﻫــــﺮ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺯﯾـــﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡدل کوچکم ،
هرگز پشیمان نیست ؛
از زیستن در همسایگی
قلب مهربانتمـن اگـر عـاشـقانـه مــی نـویسم
نـه عـاشـقـم ، نـه مـعشوق کـسـی !
فـقـط مـی نـویسم تـا عـشق یـاد قـلبم بـمانـد …
در ایــن ژرفـای دل کنـدن هـا و عـادت هـا
و هــوس ها فقـط تمـریــن آدم بـودن میکنم
دلـــــم خـــــوش اســـــتکـــــه گـــــاهـــــی٬
صـــــدایـــــی بشنـــــوم
که تـــــرا تکـــــرار کنـــــد.
از یـــــادم کـــــه نـــــمیـــــروی امــــــــــا٬
رد پـــــای همـــــه ی فـــــرامـــــوشی هـــــا٬
به برهـــــوت فـــــاصله هـــــای بـــــی صـــــدا می رســـــد.
حـــــالا منتظـــــرم
پشت ایـــــن گـــــلایـــــه هـــــای آشنـــــا٬
چیـــــزی از «دوســـــتت دارم» تـــــو بشنـــــوم….
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﮐﻨﻢ..ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﻴﺎﺑﻢ!!
ﺁرﺍﻣﺶ ﻳﺎﻓﺘﻢ..
ﺍﻣﺎ ﮐﻤﻲ ﻗﺒﺮﻡ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ!!لبخند بزن بدون انتظار پاسخي از دنيا *وبدانكه روزي آنقدر شرمنده ميشود كه به جاي پاسخ لبخندت با تمام سازهايت ميرقصدهمه آدمها
از دورشبیه تو اند
نزدیک که می آیند
نه مردمک قهوه ای دارندونه لبخندی جادویی…مانده بر لبان من داغ بوسه هاى تو
رفتى و بجا مانده اتشى بجاى توﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻲ ﺑﺒﺨﺶ ؛ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻲ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﻲ
ﻣﺎﻧﺪ ….
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺣﺴﺮﺗﻲ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﻱ ﺑﺮ ﺩﻟﻲ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﺩ ….فدای سرم که عاشقم نیستی
چیزی که زیاد است
جا
برای
مردن..من دیوانه ان لحظه ای هستم که تو دلتنگ شوی و محکم در اغوشم بگیری و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم! عشق من ..بوسه با لجبازی،بیشتر میچسبد!!!گــــــفته باشــــــــــم مــــــن دردمــــــی کــــشم; تـــــوامـــــا….چشم هــــــایت راببنـــــــد!سخت اســـت بدانــــم می بینی,وبیخیــــــالی…!سری را که درد نمیکند دست مال نمیبندند ، اما سر من درد میکند برای دستی که مال تو باشد .ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﯾﻨـــﻪ ﮐــــﻪ :
ﻫــــﺮﭼﯽ ﻣﻬـــﺮﺑﻮﻧﺘﺮ ﺑﺎﺷﯽ؛
ﺑﯿﺸﺘـــﺮ ﺑﻬﺖ ﻇﻠﻢ ﻣﯿﮑـــﻨﻦ …
ﻫــــﺮﭼﯽ ﺻـــﺎﺩﻕ ﺗـــﺮ ﺑﺎﺷﯽ؛
ﺑﯿﺸﺘـــﺮ ﺑﻬﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕــــﻦ …
ﻫـــﺮﭼﯽ ﺧـــﻮﺩﺗﻮ ﺧﺎﮐﯽ ﺗـــﺮ ﻧﺸﻮﻥ ﺑـــﺪﯼ؛
ﻭﺍﺳﺖ ﮐﻤﺘـــﺮ ﺍﺭﺯﺵ ﻗﺎﺋﻠﻨـــﺪ …
ﻫـــﺮﭼﯽ ﻗﻠﺒﺘـــﻮ ﺁﺳﻮﻧﺘـــﺮ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺑـــﺬﺍﺭﯼ؛
ﺭﺍﺣﺖ ﺗـــﺮ ﻟـــﻬﺶ ﻣﯿﮑـــﻨﻦ …
ﻭ ﺍﮔــــﺮ ﺑﺪﻭﻧﻨﺪ ﮐـــﻪ ﻣﻨﺘﻈـــﺮﯼ ﻭ ﺑﻬﺸـــﻮﻥ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺩﺍﺭﯼ ،
ﺍﻧـــﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺯﺕ ﻓﺎﺻﻠـــﻪ ﻣﯽ ﮔــــﯿﺮﻧﺪ !! …ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ ,
ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ !
ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﺭﺣﻤﺎﻧﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ !!!…عشق واسه یه زن وقتيه كه از روي ناراحتي با دستاي ظريفش رو سينهي ستبر مردش ميكوبه و مرد آروم بغلش ميكنه، دستاشو ميبوسه و ميگه: نزن گلم دستاي خودت درد ميگيره… دلم گرفت ای هم نفس
پرم شکست تو این قفس
تو این غبار تو این سکوت
چه بی صدا نفس نفس
از این نامهربونی ها دارم از غصه می میرم
رفیق روز تنهایی یه روز دستاتو می گیرم
تو این شب گریه می تونی پناه هق هقم باشی
تو ای همزاد همخونه چی میشه عاشقم باشی…ﻧـﻔــﺲ ﻛﺸـﻴــﺪﻥ ﭼﻘـــﺪﺭ ﺳـــﺨﺖ ﻣـﻴـﺸــــﻮﺩ ….
ﻭﻗـﺘــــﯽ ﮐـــﻪ … ﺍﯾـــﻦ ﺣﺎﻓــﻈﮥ ﻟﻌـﻨـﺘـــﯽ ﺗــــﻮ ﺭﺍ ﺑـﺎ ﺩﯾـــﮕﺮﯼ ﺑـﻪ ﺗـﺼـﻮﯾــﺮ
ﻣـﯿــﮑﺸــﺪ !..✘لحظه ای که بخواهم برای دختر دیگری سر خم کنم روزی است که بند کفش دخترم را میبندم
یاد قدیما بخیر یه نامه نوشتن ورسوندن به عشق هزار درد سر داشت وچقد دلهرودادنش و شیرین بود رسوندنش
ولی حالا تلخی مونده نامه ها راحت میرسه فقط عشقی میون این همه دلهوره نیست که شیرینش کنه….موقع آمدنت کفشهایت را قایم خواهم کرد تا موقع رفتنت بیشتر بر ماندنت بنگرم…صبح دلنشين یعنی تو; وقتی لبخند می زنی.
لبخندت به خیر!ﺑﻠﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﺭﻣﺎﻥ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪﯼ ﻗﺮﻥ
ﻋﻤﻖ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖﮐﺠﺎﯼ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﺑﮕﻮ …
ﺑﮕﻮ ﺗﺎ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ
ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﻧﯿﺰ ﻏﺮﻕ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪكمم نكن:
در كوشه اي از حافظه ات ارام مي نشينم,
فقط بكذار بمانم…اینجا مهم نیست کجاست, بی تو همه جا دور است…!شبها ک بغض ميکنى…دنيا سکوت ميکنه،زمان به صفر ميرسه…زمين سقوط ميکنه…ﻣﯿﺪوﻧﯽ ﻓﺮق ﻣﻦ ﺑﺎ ﺑﺮف ﭼﯿﻪ ؟…….
ﺑﺮف ﻣﯿﺎد و ﺑﻪ زﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺷﯿﻨﻪ ، وﻟﯽ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ.
ﺟﻮری ﻫﻢ ﺑﻪ دل ﻣﯿﺸﯿﻨﻢ
اولین چیزی ک چشمانم دوست دارد ببیند این است که جایت کنارم خالی نباشد. همین..آی ادما چشمان عشق را ببینید ..که فروتنانه تر از فروتنی
در انتظار قدمهایتان..
آی ادمها میشود آنقدر بزرگ شد که قدم بر چشمان عشق گذاشت
آنجا که مینامندش
شاهراه عشقﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﺯﯾﺮ ﺳﻘﻒ
ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ…ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ ﺗﻮ
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎچقدر درد دارد وقتی که از عشقت یک شماره خاموش مونده باشه برات. .پسورد تمام چیزهایم شماره ی تو شده است
و من دائم شماره ی تو را میگیرم
بدون آنکه صدایت را بشنوم….نيمكت با هم بودنمان تنهاست من دل نشستن ندارم تو دليل نشستن باش…ﺩﺳﺘﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺟﺪﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺎﺟﺮﺍﺳﺖ ﺩﻟﺨﻮﺷﻢ ﺷﺎﻳﺪﺑﻴﺎﻳﻲ ﻓﺮﺩﺍ ﻫﻢ ﺭﻭﺯﺧﺪﺍﺳﺖنمیتوانم…
نمیتوانم برای کسی که خیال میکردم همه دنیای من خواهد بود ارزوی بدبختی کنم
هرکجا هستی خوشبخت باشی…میشنوم صدای عشق را از لا به لای نوازش های پر مهر تو
میشنوی صدای محبتم را از سوی بوسه های پر از عشق منهـر شــب از پُـشـت صـفـحـه ي کـوچـکِ مــوبــایــلـم در آغــــــوش مـي گـیـــــرمــــت . . .
و نـمـیـدانـي کـه چـه آرامـــشـي سـت هـــمـیـــن آغــــــوش خـــــیــــــالـي …!اینجا انتهای دنیاست ابتدای چشم های تو را میگویم.
آغوش سرد افکارم را برای دلگرمی پلک هایت بپذیر…
این تمام سهم من از دلدادگی ست…
بازی با لحظه ها,سرگرمیه واژه های من است,ناتوان میشوم
رو به اغوش بر باد رفته ای که نیست.
رو به تنهایی که در تاریکی شب میمیرد…و باز این بار رو
به چشمهایت ناتوان میمانم…کاش پلک های مرا برای اشک
ریختن هایت بر میگزیدی …ان هنگام که هجوم غم ها بر دلت
چنگ میزند…زنده ام با سکوت ترانه هایم و
عاشقم با حضور واژه ها، من پرم از تمام با تو بودن
سکوت میکنم
قضاوت این نوشته با توست….باد میوزد
وعشق تنهامیماند….ﻫـﺮ ﭼﮧ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿـﺮﻭﺩ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑـﺮﻭﺩ …
ﭼﯿـﺰﯼ ڪﮧ ﺑﮧ ﺍِﻟﺘﻤـﺎﺱ ﺁﻟـﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻤـ !…
…
…
ﻫـﺮ ﭼﮧ ﺑـﺎﺷﺪ ﺣﺘﯽ ﺯﻧـﺪﮔﯽ !…ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ …
ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﺭﺍ …
ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐﻨﻢ …
ﺗﺎ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ …
ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ …
ﻧﺮﺳﺪ !ﻣﺪﺗﻬﺎﺳﺖ
ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺫﻫﻨﻢ ﻧﻘﺎﺷﻲ ﻣﻲ ﮐﻨﻢ
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﺑﻠﺪﻡ
ﻫﻴــــــــﺲ
ﺑﻴﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﺪﺟﻮﺭ ﺳَﺮِ ﮐﺸﻴﺪﻥِ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﮔﻴﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ !یادتونه بچه بودیم یه جامون زخمی می شد بابامون میگفت
*بیا بوسش کنم خوب شه*
باباجونم دلم از دست این روزگار زخمیه
بیا بوسش کن خوب شهﻗﻨﺪ ﺧﻮﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺎﻻﺳﺖ
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺶ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﻮﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ
ﺍﺷﮑﻬﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ…ﻣﺮﻭﺍﺭﯾﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺻﺪﻑ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ
ﺩﮐﺘﺮﻫﺎ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺁﺏ ﻣﺮﻭﺍﺭﯾﺪ
ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭ… ﮔﻮﯾﯽ ﺯﯾﺮ ﻧﻮﯾﺲ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ
ﺍﺩﻋﺎﻱ ﻋﺸﻖ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ
ﺭﻧﮓ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣــــﺎﺩﺭﻣـــﺎﻥ ﺭﺍ…….
هرکس به چشمــهایم نگاه کند !
تو را خواهد خواند. . .
دوست دارم تمام عاشقانه های دنیا را که برای تو سرودم آتش بزنم …..اما حیف که عاشقانه دوستت دارم وتو قدر نمی دانی….باختی در کار نیست…
برای تو “قلبم” را ریسک میکنم!
(یا می برم…)
(یا می میرم…)
هــــوا را هــــــر چــــقــدر نفـــــس بــکــشـــی بـــاز هــــــم بـــرای کــشیـــدنش بـــال بـــال میزنی… مــثـــل تـــــــــــــو… کـــه هـــر چــــقدر کـــه بــاشــی… بــاز بــاید بـــاشی! مـیـفهــمی چـــــه میگویــــم؟؟!!! بـــــــــــــودنـــت مهــــــــــــم است..شک کردهام …
به صفحه دوم شناسنامه ام شک کردهام این روزها …
دارم با کسی زندگی میکنم انگار..پروانه پر،گنجشک پر،کلاغ پر…
دلم واسه دیدنت همیشه پر پر پر پر پر.ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻫﺎﯼ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺍﻡ، ﻫﻤﺎﻥ ﺣﻮﺍﺱ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎ ، ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺧﯿﺎﻝِ ﺗﻮ ﺩﻭﺭﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﻧﺎﻣﺮﺩﻫﺎ ﺷﺐ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺗﻼﻓﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ !!!ﺩﺍﺭﺩ ﻋــﺎﺩﺗــﻢ ﻣـﯽ ﺷـﻮﺩ
ﮐــﻪ ﺑــﺎ ﺩﻟــﻬﺮﻩ ﺗــﻮ ﺭﺍ ﺑـــﺒﻮﺳـﻢ !
ﻣﺜﻞ ِ ﮔﻨﺠــﺸﮏ ﻫــﺎ
ﮐــﻪ ﻫــﺮﮔــﺰ
ﺁﺳــﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﺯﻣﯿـﻦ ، ﺩﺍﻧــﻪ ﺑﺮﻧﻤـﯽ ﭼﯿـﻨﻨﺪ!آرام می گیرم…
حتی به همین *صبرکن درست می شود*ها…اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه
یا دلم قول چشای روشنش رو خرده باشه
اما نه گذشتو دیدم دل من دیونه تر شد
به تو گفتمو دلت از قصه من با خبرشدzشب از مهتاب سر میره, تمام ماه رو آبه, شبیه عکس یک رویاست تو خوابیدی جهان خوابه. زمین دورتو میگرده زمان دست تو افتاده, تماشا کن سکوت تو عجب عمقی ب شب داده. توخواب انگارطرحی از گل ومهتاب و لبخندی, شب از جایی شروع میشه ک تو چشماتو میبندی…ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ،،،،
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﻤﯿﺎﯼ ﻭ ﻧﻤﯿﺨﻮﻧﯽ ،،،
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ،،،
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ِ ﺳﻮﺍﻟﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ،،،
ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻗﺒﻮﻝ ِ ﺑﺎﻭﺭﯼ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ ،،،
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﯿﺴﺖ ،،،
ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻤﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺭﻓﺖ ،،،
ﭼﻪ ﺁﺳﻮﻥ ،،،،
ﺗﻮ ،،،،،،،،،،،،،،،،،، ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﮑﺎﯼ ……………تمام تردید های من
در دوستت دارم های تو
بی معنا شدند
هرگز تصور نمی کردم
که روزی اینچنین به دام عشق گرفتار شوم
و همچون کبوتری دلبریده از دنیا
در بند چشمانت اسیر شوم
هر روز که می گذرد
قلب کوچکم بیش از دیروز تو را می خواهد
آری
اکنون دیگر بدون عشق تو خواهم مرد
من بیمار عشق توام
و تنها طبیب من
دستان هستی بخش توست
پروانه ی خیالم
هر لحظه شمع چشمانت می جوید
ولی افسوس
که تلاشش بی حاصل است
دنیا را نمی خواهم
آسمان را نمی خواهم
جون تویی دنیای من
و آسمان همان چشمان توست
و حتی نفس هایت،نفس های من است
و اگر روزی دیگر بر نیایند
بی شک خواهم مردﺗﻤﺎﻡِ ﺩﻝ ﺧﻮﺷـﮮﻫﺎﻣﻮ . . .
ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷِ ﺗــــﻮ ﻣﺪﻳﻮﻧَﻢ . . .
★
ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ !ﻧﻪ ﺍﺷﮑﯽ،
ﻧﻪ ﺁﻫﯽ،
ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ !
ﺍﻣﺎﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻢ ”ﺩﺭﺩ ”ﻣﯿﮑﻨﺪ..✘اشک هم آتش دلم را خاموش نمیکند و میسوزم از تنهایی آخر این تنهایی چیست که اینگونه گریبان مرا گرفته خسته ام اما چاره چیست!با یک دل سوخته تنها چه کنم کاش راه فراری بود تا به آرامش میرسیدمﯽ ﻧﺠﻮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﺒﺎﺵ
ﺩﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻮ ﮔﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ !..✘ﺧﺪﺍﯾﺎ…
ﺍﯾﻦ ﺗﻮﻭﺍﯾﻦ ﺩﻟﻢ !
ﺟﺎﯼ ﻧﺸﮑﺴﺘﻪ ﭘﯿﺪﺍﮐﺮﺩﯼ
ﭘﯿﺶ ﮐﺶِ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﺎﯾﺖ ..
_______
____________
گاه ميتوان براى عزيزى چند سطرسکوت يادگارى گذاشت،تا اودرخلوت خود هرطورکه خواست آنرا معناکند.ﻣﺎﺕ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻨﺖ
ﻫﯿﭻ ﻣﯿﺰ ﺷﻄﺮﻧﺠﯽ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﺒﻮﺩ !
ﺍﯾﻦ ﻭﺳﻂ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺩﻝ ﺑﻮﺩ . . .
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺖ !چشمهایت..به من امیدزندگی داد،آیه ای بود از لطف خدا.
چشمهایت..مراباحقیقت روشن عشق آشنا کرد
با نگاهت..چگونه بودن رادرک کردم،زیستن رافهمیدم
من برای لحظه ای کنارتو نفس کشیدن چه باید بکنم؟..
برای چشمهای تو…
که در زندان غم و اندوه اسیرند چقدر باید دعاکنم؟..
من چگونه میتوانم راه قلبم را برای تو نمایان سازم؟..
برای نگاهی که هرگز مرا نمی فهمد!…
باز گریه کردم…..
بازبه هوای باتو بودن گریه کردم
باز از دوریه توشکوه کردم
من که چنین مشتاق توام!
توبگو که دراین دیار بی وفایی مشتاق کیستی؟وقتی نیستی نگران میشم
خوشحالم ازاینکه تو الان پیشم
هستی واین برام بسه
بی تو این زندگی برام نحسه
من این همه دردو نخاستم وقتی لب رو لب هات گذاشتم،باتو تنها ترسی نداشتم ترسم ترک و ازتو گذشتن…گفتم: مجنونم گفتی:باش گفتم:مجنون توام لیلی گفتی:باش گفتم :چاره چیست؟گفتی:انتظاروقتی دلم می گیره، من با خدا، حرف می زنمفقط از خدا میخوام، با تو باشم….ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺴﺘﻪ … ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻧﺴﯿﻤﯽ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ.
ﺍﻣﺸﺐ ﻧﯿﺰ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ … ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺍ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ
ﺭﺍﻩ ﻣﮕﺬﺍﺭ
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺧﺒﺮ, ﺧﺒﺮ ﺁﺧﺮ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ …ey k dar khzanam dideii ba rang zard…
in khazanam nabin man ham bahari dashtam…ﺑﺎﻟﺸﻢ
ﺗﻨﻬﺎ ﺭﻓﯿﻖ ﻭ ﯾﺎﺭ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﺍﻡ
ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺷﻨﯿﺪ
ﺩَﻡ ﻧﺰﺩ ….گاهي وقتها چشمام به دلم حسوديشون ميشه، ميدوني چرا؟اخه تو هميشه تو قلبمي و از چشمام دوري…نميخواهم خاطره فردايم شوي.!
امروز من باش،
حتي لحظه اي…یادت چوباران است میدانی؟ میشویدغباردل !طراوت میدهد جان را! چه سبزم من زیر بارش نگاه مهربان تو…mARAb-T92ob اينطورى نميتونى بخونيش،بروبگيرش جلوى آينه،بعدشم خودتوببوسغريبه
مواظبش باش
عشقمو سپردم بهت
مبادا يه روز تنهاش بذاري
مبادا اشک تو چشماش باشه
مراقبش باش ک نفسم ب نفساش بنده
با اينکه نيستي
با اينکه ميدونم
ديگه وجودت مال من نيست
اما هنوزم دستم براي تو مي نويسه
ﺩﻟﻢ ﺗـــــــﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪﮐﻪ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ…ﺳﺎﺩﻩ ﺩﻝ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻗﺴﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩ+ + +
↘♥↓♥↙
+-♥ LOVE ♥-+
↗♥↑♥↖
+ + +ﺑﺎﺯ ﺳﻬﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﻮﯼ ﮔﻨﺪﻡ ﺷﺪ
ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﻣﺎﻝ ِ ﺗﻮ
ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻭ ﮔﻨﺪﻡ ﺩﺭ ﺍﻋﺼﺎﺑﻢ ﮔﻞ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻼﻍ ِ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﮐﺎﻩ
ﮐﺎﻩ
ﻣﯽ ﮐﺎﻫﺪ ﺍﺯ ﺗﻨﻢ…میخواهم به سوی تو پرواز کنم به سوی تو که ارامش بخش قلبه نا ارامه منی,می نویسم: برخیز
می نویسی: بگریز
می نویسم: باید
می نویسی: شاید
می نویسم: من و تو یعنی ما
می نویسی: تنها؟
می نویسم: تدبیر
می نویسی: تقدیر
می نویسم: همه را از سر گیر
می نویسی: اسیر
می نویسم: یک روز
می نویسی: دیروز
می نویسم: فردا
می نویسی: دردا
می نویسم: برگرد
می نویسی: پا درد
می نویسم: همت
می نویسی: قیمت
می نویسم: عاشق
می نویسی: هق٬هق
می نویسم: تو چه میگویی
می نویسی: عاطفه چیزبدیست٬سنگ دل باش ای مرد٬از همینجا برگرد
می نویسم: به تو امااینک مرگ احساست را تسلیت می گویم
غم آخر باشد٬غم آخر باشدﺳـﺨﺘـﻪ …
ﺑـﻪ ﺟـﺎﯾﯽ ﺑـﺮﺳﯽ ﮐـﻪ ﺩﯾـﮕﻪ
ﻧـﻪ ﻫﯿـﭻ ﺍﻭﻣـﺪﻧﯽ ﺁﺭﻭﻣـﺖ ﮐﻨـﻪ ،
ﻧـﻪ ﻫﯿـﭻ ﺭﻓﺘـﻨﯽ ﻧﺎﺑـﻮﺩﺕ …چقدر سخته پس از پشت سر گذاشتن کلی خاطره ی قشنگ…
با بی اعتنایی و بی تفاوتی بهت بگه:
هر جور راحتی کسی مجبورت نکرده بمونی!!!ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺵ
ﺣﺎﻝ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ !!!
…ﻧﻪ ﺍﺯ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺧﺒﺮﯼ ﻫﺴﺖ
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺷﯿﻮﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺪﺍﻭﻣﺶ ، ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ِ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ِ ﺗﻮ …
ﺁﺭﺍﻡ
ﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻧﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﻧﺸﻨﻮﯼ
ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻧﺸﺴﺘﻪ ،
ﻭ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﻣﯽ ﺳﭙﺎﺭﺩﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺭﻭﺯ ﻣﺒﺎﺩﺍﺳﺖ ، ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ
ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ، ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﺩﺍ . . .
ﻋﻤﯿﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﺭﺩﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ،ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻥ ﻗﻠﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﻔﻨﺎﮎ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺷﮑﺴﺘﻪ
ﺍﺳﺖهر شب برای خوشبخی♥ت را آرزو میکنم
ول ی
فق♥ط خدا میداند..
حسادت امانم را بریده. ♥..چشم هایت وقتی دروغ می گویی زیبا تر می شوند
اگر می خواهی زیبا ترین باشی همیشه به من بگو دوستت دارم ….ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﯼ
ﭘﺎ ﺑﺴﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﯼ
ﺑﻨﺪ ﺑﻨﺪ ﺩﻟﺖ
ﺑﻨﺪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﻪ ﭘﺎ …عشق یعنی:شب موقع خواب تا چشات رو میبندی،صورتش رو باتمام جزءیات ببینی،بعداروم لبخند بزنی.امشب دیوانه شده ام….اگر تا فردا مخاطب خاصم اومد که هیچ…وگرنه آنقدر متن گریه دار مینویسم که آسمان هم بگرید …فداط با(ط)دسته دار که دسته اش بخوره توسرکسی که چشم دیدنتونداره.دنياي آدم برفي ها دنياي ساده ايست
اگر برف بياد هست ، اگر برف نيايد نيست
مثل دنياي من ، اگر تو باشي هستم ، اگر نباشي …امـــــــــــــــــروز..
حرفـــــــــــــــی
نــــــــــــدارم…!
بــــــــــــاران
خــــــــــودش..
تــــــــــمام
حرفها را…
گفـــــــــت…
همه حرفاااااااااااااااااااااا اااااااااااااااارو…
)سلام.نصف نصف)
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻓﺮﺩﺍ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ
ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍﺳﺖ
ﭘﺲ ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟تاتوسوکت میکنی واژه کبوتر میشه واسه لمس تو
طعم آغوش تومیگیره صدام از تو بایه بوسه به دنیا میامگاهی احتیاج داری به کسی که بزنه تو گوشت توام نگاش کنی خشمگینه تو اخمش دوس داشتنو ببینی بهت بگه تو چته؟ بسه به خودت بیا!
بعد یهو بلرزی بغض کنی بغلت کنه با همون دستی که زد تو صورتت موهاتو ناز کنه تو به خودت بیای بگی واقعا چمه من؟
♡
بهشت نه! جهانى را برايت آرزو ميكنم كه “ارزشهايت” در آن جاودان بماند.ﺩﺭﺳﺘﺎﯾﺶﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ، ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﺴـــــــﺎﻓر
“ﺷــﮑﺴـــﺘــــﻪ ﺍﻡ”کاش دردنیا3چیزنبود 1.عشق2.غرور3.دروغ آن وقت انسان مجبورنبود به خاطرعشق ازروی غرور دروغ بگه.طوفانی ام میکند
چشمهایی که
آرام تر از آرامش است….
ﺩﺭﺁﻏﻮﺷﺖکه جا می گیرمعمیقتر گناه می کنم
من این جهنم که هوای بهشت دارد را
باهزاران بهشت که به تو هوای جهنم دارد را عوض نمی کنم…دل صد چاک ما را تىغ ترحم بدرىد/دل ما را به همان قىمت ارزان بخرىد
دل من گرچه شکسته,گوهرى ناب شده/ع.ش.ق در قلب تو آن تحفه ناىاب شده……نشسته ایم و داریم با هم نقطه بازی میکنیم…! خودم و دلم را میگویم…! زبان نفهم،نمیفهمد قواعد بازی را…! تمام خانه ها را با اسم تو پر میکند…!دلم رو روزگار بدجور، بدجوری سوزونده. به غیرازیک دل عاشق واسم چیزی نمونده. تویی که بهترین یاری. بقیش دست تقدیره. که گاهی دست وپا گیره…درکلبه ی کوچکی که شعله ی وجودتوفانوس آن باشد،سردی زمستان معنایی ندارد!مهم نیست که شانه هایت تجسم است
و آغوشت خیال!
همه ی یادت اینجاست
نگاهت…صدایت…خنده هایت…
دیگر چه میخواهم؟
هیچ!
دستانت را در دستهایم جا گذاشتی
نگاهت را در نگاهم
و خیالت را در خیالم…
و من آرامم…آرام تر از همیشه…!كسي نمانده جز ياد عزيزي كه امروز فردا ميكند براي آمدني خيالي .ﺳﻔﺮ ﺍﺯ ﭼﺸﻢﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﻣَﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺷﺪ؛
ﻣﺮﮒ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﻧﯿﺴﺖﺩﻟﻢ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﮐﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺭﻭﯼ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎﯼ ” ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ “ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺒﻢ
ﺑﺎ ﺗﻮ : _/_/_/_
ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ : __ __
ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ :کسی که باورت داره یه قدم جلوتر از کسیه که دوستت داره ، پس بیشتر از اینکه دوستت داشته باشم باورت دارمﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ˝ﻗَﺮﻳﺒﻴﻢ˝ . . .
˝ﻏَﺮﻳﺒﻴﻢ˝ . . .
★
ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺮﺳﺪ …..ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ …..
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﯼ ….
ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﮔﻠﻪ ﮐﻨﻢ….
ﺑﮕﻮﯾﯽ ﻫﯿﯿﯿﺲ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﮕﻮ …..
ﺑﮕﻮﯾﯽ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻫﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﺍﺯ ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻢ ….گاهی درذهنم آنقدرواقعیت داری که دستهایم هوایت رادر آغوش میگیرند….ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﭘﺎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺩﻭﺯﻧﺪ
ﺗﯿﺮﻫﺎﯼ ﺑﺮﻕ ﺳﺮﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﻧﻪ
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯼ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻧﻪ ﺩﺭﺧﺘﻨﺪ ﻧﻪ ﺗﯿﺮﺑﺮﻕمیخواهم برقصم تو ساز بزن من میرقصم به ساز بی محلی هایت. . .چه تند تند میدوی برای فراموش کردنم…!
بی انصاف!
مگر نمی بینی پاهای خیالم در فراموش کردنت چقدر ناتوان اند..؟!فرق بین فقر وثروت
خداوند زمینش را به ثروتمندان گرانتر میفروشد تا فقرا
برای همین آنها همیشه خرج میکنند ولی فقرا قناعت
نمیدانم خدا مرا به عشق تو فقیر آفریده یا غنی؟ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺁﺳﻤﻮﻥ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ
ﺷﮑﻨﺠﻪ ﻣﯿﺸﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺷﮑﻮﻩ ﮐﻨﻢ
ﺍﻧﮕﺎﺭﯼ ﮐﻮﻩ ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻣﺪﻩ
ﺁﺥ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻣﯿﺸﻪ، ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ
ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺁﺳﻤﻮﻥ، ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺗﺮﻡ
ﺗﻮ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ، ﯾﻪ ﻋﻤﺮﻩ ﮐﻪ ﺩﺭﺑﻪ ﺩﺭﻡ
ﺣﺘﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﻔﺴﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﻗﻔﺴﻢ
ﻣﻦ ﻭﺍﺳﻪ ﺁﺗﯿﺶ ﺯﺩﻧﻪ ﯾﻪ ﮐﻮﻩ ﺑﺎﺭ ﺷﺐ ﺑﺴﻢ
ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺁﺳﻤﻮﻥ، ﯾﻪ ﮐﻢ ﻣﻨﻮ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻣﻦ
ﻧﮕﻮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﮐﻤﺘﺮ ﮔﻠﻪ ﮐﻦ
ﻣﻨﻮ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﻋﻘﺮﺑﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻋﺘﻢ
ﺑﺮﮔﻪ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﻌﻨﺘﻢ
ﺁﻫﺎﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮ ﻧﻔﺲ ﻧﺰﻥ
ﻧﭽﺮﺥ ﺗﺎ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﯾﻪ ﺁﺩﻣﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺗﻦ
هیچ جاده ای توان فاصله انداختن میان ما را ندارد
عشق تنها نزدیکی دنیاست …
ﻣﯿـ ב ﺁﻧـﮯ ﭼﻘَـ בﺭ ﺳَــֿפ ــﺖ ﺍَﺳﺖﮎ ﻣَـ ּט ﺑﺂ ﻏَـﻢ ﻗَﻠـґ ﺑﺮ בﺁﺭَґ
ﺑﺂ ﺑُﻐﺾ ﻭﺁﮊـﮧ ﻫﺂﯾـَґ ﺭﺁ ﺍِﻧﺘﺨﺂﺏ ﮐُﻨـَґ
ﺑﺂ ﺍَﺷﮏ ﺁﻧـﻬـﺂ ﺭﺁ ﺑـﻨـﻮ ﯾﺴـґ
ּפ ﺕُ ﺁﻧــﻬﺂ ﺭﺁ ﺑـﺂ ﺧـَﻨـב ﻩ ﺑـ ֿפ ـﻮﺁﻧـﮯ ..ﻛﺎﺵ ﻣﻲ ﺷﺪ ﺗﻮ ﺟﻨﮕﻼ،ﻳﻪ ﻛﻠﺒﻪ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ،ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ …. ﺯﻣﻴﻦ ﻭ
ﺷﺨﻢ ﻣﻲ ﺯﺩﻳﻢ ،ﺩﻭﻧﻪ ﻣﻲ ﻛﺎﺷﺘﻴﻢ، ﻣﻦ ﻭﺗﻮ … ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺧﻮﻧﻪ
ﻣﻲ ﺳﺎﺧﺘﻴﻢ،ﺩﺳﺘﺎﻣﻮﻥ ﮔﻠﻲ ﻣﻲ ﺷﺪ …. ﺁﻫﻦ ﻭ ﺑﺘﻦ
ﻧﺒﻮﺩ،ﺩﻳﻮﺍﺭﺍ،ﻛﺎﮔﻠﻲ ﻣﻴﺸﺪ …ﻭﻗﺘﻲ ﻫﻴﺰﻡ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺗﻮ ﻣﻴﺸﺴﺘﻲ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﻡ … ﻣﻲ ﭼﻜﻴﺪ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺭﻭ ﺩﺭﺧﺘﺎ، ﺭﻭﻱ ﺑﻮﻡ …
ﺁﺗﻴﺶ ﻛﻠﺒﻪ ﺑﺮﺍﻩ ﺑﻮﺩ ،ﺩﻳﮕﻪ ﺳﺮﺩﺕ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ …………………من براى باتوبودن ازهمه چيز گذشتم
توچى؟داشته هايت را به رخم ميکشى.
می خواهم با تو شبیه خودتشبیه پروانه ها باشم
دلم
این روزها
عجیب
تو را میخواهدترسی از دوری ندارم فاصله یعنی علاقهکاش میشددوباره ازنو شد”به سراپرده ی عشق مجنون شد”کاش میشداخراین قصه ی عشق”به تمنای دل تومجنون شد.من بدون تو نمیتوانم
حالا تو هی فلسفه بباف که این عشق است یا عادت!تمام اصلهای حقوق بشر را خواندم
و جای یک اصل را خالی یافتم
و اصل دیگری را به آن افزودم
عزیز من
اصل سی و یکم:
هرانسانی حق دارد هر کسی را که میخواهد دوست داشته باشد.
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽ ﺯﻧﻢﺑﺎ ﻣﺸﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮔﺮﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ
ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﻡ
ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ
ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ
ﺍﺯ ﺷﻮﻕ ﮐﻮﻟﻪ ﭘﺸﺘﯽ ﺍﺕ ﻣﯽ ﭘﺮﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻧﻪ!
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﻬﺎﺭ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﻋﻄﺮ ﭘﯿﺮﻫﻨﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭘﯿﺪﺍﯾﺖ ﮐﻨﻢ
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﺍﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﯼ ﺳﺖ
ﮐﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ .ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ … ،
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻫﯿﭻ ﺷﺪﻥ ﭼﻪ ﺩﺭﺩﯼ ﺩﺍﺭﺩ …چقدر هوس حقیر می شود
وقتی عاشقانه از هوسهایمان می گوییم!ﻫﺮ ﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ …
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯾﮏ جایی به ﯾﮏ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺑﺮمبگردد !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺖ!
ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ !!!ﺩﺭﺩﻫﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ
ﺍﻣﺎ …
ﻫﻤﺪﺭﺩﻫﺎ ﻫﺮﮔﺰیه گاز از دماغت میدی !؟ (از عاشقانه های خرگوش و آدم برفی !!!)
به شرطی که من خرگوش شم تو ادم برفی،،،به همین سادگی از چشم دلم افتادی
آخرین بار چنان برگ گلی در بادی
بیشمارند همه تیشه بدستان در صف
گرچه شیرین منی از دهنم افتادی
باز گویم که چه ساده در دلم جا کردی
نه به این سادگی اما تو ولی افتادی
♡
B Name Eshq, jEsmat Ra LagaDMale boOSe hayE havaS AlodShan MikonanDVa b Name Eshq faraMuShat mik0nan!
taqCre hiChkaS niSt! B Name NejaBat bayD Sokut k0ni, b Name Sabr aZ Darun Viran Shavi!
taqCre hiChkaS niSt!
k qanUne qyRateShan Ra qaLamE qaRiZe emZa karDe…!!ترس از عشق،ترس از زندگی است،آنان که ازعشق می گریزند،مردگانی بیش نیستند…ﺍﺑﺮﺍﻫــﯿﻢ ﻧﯿﺴﺘﻢ , ﺍﻣـــــﺎ . . .
ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭﻭﻧـﻢ ﺭﺍ ﻗﺮﺑــــــﺎﻧﯽ کسی ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺷـﺶ ﮐـــﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﯾـــﮏ ﮔﻮﺳــﻔﻨــﺪ ﺑــﻮد . . . !!!دل من با دل تو خورده گره نکنه ناز کنی باز کنی این دو گرهﻣﻦ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﻣﺎ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ: ﺩﺭﻋﺼﺮﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ،ﺑﻪ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﻗﺪﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭ! ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻏﺮﺑﺖ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻦ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺷﻮ! ﮐﻠﺒﻪ ﯼ ﻏﺮﯾﺒﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻦ، ﮐﻨﺎﺭﺑﯿﺪﻣﺠﻨﻮﻥ ﺧﺰﺍﻥ ﺯﺩﻩ ﻭ ﮐﻨﺎﺭﻣﺮﺩﺍﺏ ﺍﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﺍﻡ! ﺩﺭﮐﻠﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﺑﻐﺾ ﺧﯿﺲ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﺮﻭ! ﺣﺮﯾﺮ ﻏﻤﺶ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ! ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﯽدرست نمی دانم! ولی… می گویند:
حوا بود که سیب را تعارف کرد!
و چرا آدم خورد؟؟؟
ساده نبود… عاشق بود…
نمی دانم! اما…
حوا برایش با ارزش بود. باارزش تر از بهشتی که میگویند مفت از دست داد…وقتی میاد دنبالم خیره نگاش میکنم فک میکنه ایرادی داره
نمیدونه دارم از عشق زیاد نگاش میکنم
و هرچی نگاش میکنم هیچ ایرادی نمیبینمهمیشه شلخته ای…
با امدنت دلم را به هم ریختی!
وبا رفتنت ذهنم را!!ازت خوشم میاد اما تا یه جاهایی این بدون و درک کنﺳــﺨــﺖ اﺳــﺖ دﻧــﯿـﺎﯾـﺖ ﯾـﮑــ ﻧﻔـﺮ ﺑـﺎﺷـﺪ .
و ﺗـﻮ ﻫـﻤﺎن ﯾـﮑـ ﻧﻔـﺮ را ﻧـﺪاﺷـﺘﻪ ﺑـﺎﺷــﯽ…✔زندگي تعداد نفس نيست,لبخند كسي است كه دوستش داري پس بخند تا زندگي كنم!قفل ها را عوض نکرده ام
زنجیر پشت در را نمی اندازم
شب بند را قفل نمی کنم
شاید نیم شبی
پشیمان و پریشان
با چمدانت برگردی
شاید با صدای افتادن
گلدان کنار مبل
از خواب بپرم و ببینمت··♥#♡کاش میتوانستم صدایت را ببوسم. . .
وقتی اسمم را صدا میزنی…✔
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻐﻀﺖ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﯼ ﻭ ﺍﺷﮑﺖ ﺭﺍ ﺗﻒ ﮐﻨﯽﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺑﻠﺮﺯﺩ !…
ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩﺕ ،ﺣﻖ ﺍﺷﮏ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﯼ
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻗﺮﻣﺰﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﺩﻝ ﻣﯿﺸﮑﻨﺪﺳﺘﻮﻥ ﻓﻘﺮﺍﺗﻢ ﺷﮑﻞ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺷﺪﻩ !
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻨﻢوقتی برای اولین بار
به چشمان خسته از عشقت نگریستم
دریایی متلاطم و طوفانی را دیدم
دریایی طوفانی از حضور شرم و عشق
با خود اندیشیدم که من شناگری ناپخته
و دریابی چنان متلاطم!
بی شک در آن نگاه دریایی و عمیق
غرقه خواهم شد
اما
دل به دریا میزنم
تنها به امید
دستان مهربان تو……..ز دوری تو در این روزها در آتشم.کجایی ببینی از این همه غم چه میکشم.زیر بار چنین گناه کمرم تا شده است.بهر کار ناصواب خود داءما در آتشم.فقط فرصتی بده تا کنم اثبات.این ادعای خویش را گلنازم که بی غشمبهترین لحظه لحظه ایه که تو خواب باشیو و وقتی بیدار شدی ببینی برات پیام اومده که: عشقم ? خوابی? بخواب فدات شم!هركجاهستي باش،اما كاش… نه…جاي هيچ آرزويي نيست…توفقط باشﻧﺎﻡ ﺗﻮ!!!
ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﻧﺎﻣﺖ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﺑﺎﺷﻢ !
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻝ ﺩﺭ ﮔﺬﺭ !
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﻧﺎﻣﺖ
ﺻﺒﺮ ﺍﯾﻮﺏ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻧﺰﺩﻥيعني ميرسد روزي كه روي همين صفحه بنويسم ؛آمد كه بماندوقتی نگاهم در مدار لبخند تو قرار میگیرد،
انفجاری رخ میدهد!
و سیاهچاله چشمانت،
تمام ذرات تنم را در خود فرو میکشد!
چیزی که می ماند …
کالبد مجــازی بی وزنی است در،
فضای بیکرانه لذتبخش خیال ..اغوشى باش و مرا به اندازه ى تمام اشتباهاتم بغل كن,بدون انكه حرفى ميانمان ردوبدل شود فقط نگاه باشد ونفس ,زندگى انقدر دوام نمى اورد,همين حالا هم دير است…فکر نکن کمبودِ محبت دارم…
نه…
عالم و آدم اند که به من محبت دارند…
من فقط تو را کم دارم…يادته…؟!!
جاي خالي رو پركن واسم بفرست! بايد خاطره مشتركي بين من وتو باشه!!!اگر کسی میگوید که برای تو میمیرد دروغ میگوید،حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی میکند!گریه….زبان دوم من است
در شهر غربت تو بانو….
گاه گاهی تکلم می کنم…
با لهجه سخت بارانیم
افسوس ….
حرفهای نم کشیده ام
فقط روی لبهای تو خشک می شودﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺣﺴﺮﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ
ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ ، ﻧﯿﺴﺖ …
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ …
ﭼﺮﺍ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﯿﺎﻗﺘﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ
ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯾﻢ …یه روزی جرات دادم به این دلم.بیامو بهت بگم دوستت دارم.اما تا اومدم پشت پنجره.دستاتو دیدم توی دست دیگه….ﺧــــﺪﺍﯾــﺎ ﺩﯾـﺪﯼ؟؟ !!!
ﮐﻠﯽ ﺑــﺎﺭﺍﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯼ ﺗــﺎ ﺍﯾﻦ ﻟﮑﻪ ﻫــﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻟـﻢ ﺑﺸﻮﯾـﯽ…
ﻣﻦ ﮐـﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑــﻮﺩﻡ ﻟﮑﻪ ﻧﯿﺴﺖ ،
ﺯﺧـــــــــــﻢ ﺍﺳﺖ!تلفنت اشغاله گوشی را اشتباه گذاشتی یا دلت را!آدم باید کسی رو داشته باشه که لااقل روزی سه بار با لفظ “عزیزم” صداش کنه…♥ﻣﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ……
ﺣﻮﺍ،ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﯿﺒﯽ ﺑﭽﯿﻦ ……
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻢ ﺑﯿﺮﻭﻧﻤﺎﻥ ﮐﻨﻨﺪ …….هرچقدر که عاشقی بلد باشم
خرج چشمان تو می کنم
فقط حرف بزن با من
تو ساکت میشوی انگار ,جهان تهی می شود از صدا
تو ساکت می شوی من کرمادرزاد میشوم
باد زوزه ندارد
بلبل بی شعر است
رودنا هیاهو
کودک بی خنده
خشخش برگ خاموش
نبظ زندگی کنده
حتی من….. جغجغه ی پر حرفی نیست…من یه ساحل آرومم که تغییر در فاصله تو تا من، مرا به جذر و مد می کشاند.می دانی؟ من جز تو با هرکس باشم تنهايمامروز باز هم پستچی پیر به محله ما نیامد،یا باید خانه مان را عوض کنیم یا پستچی را،تو که هر روز برایم نامه می نویسی مگه نه؟یک بار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد,
پس نگو, نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست, قبول ندارم
گر چه به ظاهرجسم خسته است ولی دل , دریایست , تاب و توانش بیش از اینهاست, دوستت دارم و تاوان آن هر چه باشد , باشد….تو انسانیت نداری؟اگه داری دل نداری؟اگه داری چرا برامن تنگ نمیشه؟اگه میشه چرا سراغمو نمیگیری؟پس دروغ میگی.اخرین حقیقت عشق:
عشق چیزیست که حس شدنیست نه گفتنی نه دادنیست نه فروختنی… موقعی میاد که انتظارشو نداری و موقعی ترکت میکنه که بهش احتیاج داری…فراموشی زمان نمیخواهد،دل میخواهد که آن هم پیش تو جا مانده …ﺳﻬﺮﺍﺏ : ﮔﻔﺘﯽ ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺴﺖ ! ﺷﺴﺘﻢ ﻭﻟﯽ ..…
ﮔﻔﺘﯽ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﯾﺪ ! ﺩﯾﺪﻡ ﻭﻟﯽ ..…
ﮔﻔﺘﯽ ﺯﺑﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﻭﻟﯽ ..… ﺍﻭ ﻧﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ
ﺧﯿﺲ ﻭ ﺷﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﻧﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﻡ ﺭﺍ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ
ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎ ﻃﻌﻨﻪ ﺍﯼ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺯﺩﻩﭘﺸـــﺘـــﻢ ﺭﺍ ﻣﯿــﻠـــﺮﺯﺍﻧﺪ …
ﺍﯾﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼِ ﻏﺮﯾـــﺐ ﻭ ﺑﻴﺮﻧﮕﺖ …
ﻣــﻦ .. ﺑـــﻪ .. ﻫﻤــﺎﻥ
ﺍﺧــﻢ ﻫﺎﯼِ ﺁﺷـــﻨﺎ ﻭ ﺷﯿــﺮﯾــﻦ ِ ﮔﺮﻩ ﺧــﻮﺭﺩﮤ ﭼﯿــﻦ ﻫﺎﯼِ ﭘﯿﺸــﺎﻧﯿــﺖ
ﺩﻟــــﺨـــﻮﺵ ﺑـــﻮﺩﻡ !!زير بارون گريه كردم، كه تو اشكهامو نبيني. ديگه چشمام مال من نيست. تو گرفتيش به اسيري.ﺩﺳﺘﻪ ﮔُﻠﻲ ﺑﻪ ﻃﺮﺡِ ﺩﻝ
ﺑﺎﺭﺍﻥِ ﮔﺮﻡِ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ :
ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﻗﻄﺮﻫﺎﻱ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﻓﺮﻭ ﻣﻴﺎﻓﺘﺪ
ﺑﺮﮒ، ﺑﻪ ﻗﺎﻣﺖ ﺑﻪ ﻟﺮﺯﻩ ﻣﻴﺎﻓﺘﺪ .
ﺩﻝِ ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ
ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻓﺮﻭ ﻣﻴﺎﻓﺘﺪ
ﺍﻳﻨﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻟﺮﺯﻩ ﻣﻴﺎﻓﺘﺪمن هـم يوسفـم
منتـها
پيراهنم نه از پشـت
که از جلو ؛ جــر خـورده سـت
درسـت
از جــايي که تـرنـج بيـرحم نگــاهت
کـارد
به دستــم داداز قلبم پرسیدم عزیزت کیه ؟ گفت اس ام اس بزن ببین کجا میره !!دنیاراعاشقانه به دنبال توگشتم وعاقبت خسته ومایوس بردرخانه خویش رسیدم آه ازآن لحظه ای که دیدم برسردرخانه ام نوشته بودی آمدم نبودیاگر سرت را روي سينه ام بگذاري…
هيچ صدايي نخواهي شنيد…
قلب من طاقت اين همه خوشبختي را ندارد…می گویند تاریخ تکرار می شود
یعنی باز هم
تکرار می شود دردِ نبودنت؟؟؟یه روزایی ، یه شبایی به یه آدمای خاصی خیلی احتیاج داری گوشیتو برمیداری شمارشو بگیری اما میدونی بی فایدس اینقدر دلگیرو دلتنگی که یهو به خودت میایو میبینی خیره شدی به یه صفحه ی خالیِ بی جواب اشکات سرازیر شُدن و بعد با خودِت فقط یه جمله میگی اونهمه دوست داشتن آخرش چِرا اینطوری شد…..!شنبه هاروبایاد تو اغاز می کنم
یک شنبه هاروبایاد تو می گذرانم
دوشنبه هارو با بوسه ی تو می گذرانم
سه شنبه هارو با خاطرات تو می گذرانم
چهار شنبه هاروبا مهر تو می گذرانم
بنج شنبه هاروبا عشق تو می گذرانم
جمعه هاروبافکر کردن به تومی گذرانم
هفته هاروبه عشق تو به بایان می رسانم
ﺩﻧـﯿـﺎﯼ ﺗـﻮ ﺭﻧـﮕﺎﺭﻧـﮓ ﺍﺳـﺖﻭ ﺩﻧﯿـﺎﯼ ﻣـﻦ ﺳﯿـﺎﻩ
ﺍﻧـﺘـﺨـﺎﺏ ﺳـﺨﺘـﯽ ﻧـﯿـﺴﺖ
ﯾـﮏ ﺭﻧـﮕﯽ ِ ﻣـﻦ
ﺑـﻪ ﺗـﻤﺎﻡ ﺩﻧـﯿـﺎﯾـﺖ ﻣﯽ ﺍﺭﺯﺩ …هر اتفاقی سر راهم. افتاد حقمه. تموم غلط بشه محال من بگذرم از تو. محال قلبم از تو رد شه… ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﮐﺎﻣﻼً ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ !
ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﻗﺎﺑﺶ ﮐﻨﻨﺪ
ﮐﻨﺎﯾﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ.
ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻣﯿﺎﻭﯾﺰﻣﺶ !
ﺟﺎﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺨﻂ ﺗﻤﺎﺷﺎﺋﯽاحساس خوبیه وقتی یه نفر دلتنگت میشه.!…
احساس بهتریه وقتی یه نفر عاشقت میشه…!
اما بهترین احساسه اینه که بدونی یه نفر هیچ وقت فرامدشت نمیکنه…!ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﺑﺮﺩ ﺑﺎﮐﺴﻲ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻲ ﺭﺣﻢ ﺑﺎﺷﺪ.ﺍﺯﺩﻟﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﻳﻪ ﺑﮕﺬﺍﺭﻱ ،ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺍﻱ.ميترسم ميداني؟
ميترسم از نیمه شبی که بیدار شوم و آغوش تو را بخواهم
اما…
خودم را در آغوش دیگری ببینم…
خدایا
اينگونه شبی را نصیب هیچ عاشقی مكنﺧﻮدم هم ﻗﺒﻮل دارم برات ﮐﻬﻨﻪ ﺷﺪم آﻧﻘﺪر ﮐﻬﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻪ روی ﮔﺮد و ﺧﺎک ﺗﻨﻢ ﯾﺎدﮔﺎری ﻧﻮﺷﺖ , ﺑﻨﻮﯾﺲ و ﺑﺮو … که از دستم راحت شوى …به دلیل بدهی قلبی که بهت دارم هرجا گیرت بیارم می بوسمت! ¡! ¡
((ایراندل))ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻣﻦ ،
ﺧﻼﺻﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ …
” ﺧﺴﺘــــــــــــــــــــــــﻪ”
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﮐﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺶ ﻣﺎﺳﮏ ﻋﺎﺷﻘﯽ
ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺩﺍﺭﻥ …
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﻔﺲ ﻣﯿﮑﺸﻢ …
ﺩﻟﻢ ﯾﮏ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ……..ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﻟﻢ ﺷﮑﺴﺖ … ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯼ ﻗﺒﻠﯽ !…
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺁﺧﺮ ﺍﺳﻤﺖ ﻧﻘﻄﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﻧﺸﻮﯼ !…
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﻢ: ” ﭘﺎﯾﺎﻥ”
ﺩﻟﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ …
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ !
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺗﺮﻧﺪچتر هم که باز کنم بی فایده است،خیس خجالت میشوم زیر باران خوبیهایتنه زیادی نه کمی
قد آغوش منی….ﭼﯿﺰﯾــــــــﻢ ﻧﯿـﺴﺖ
ﻓﻘـــﻂ
ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫــــــﯽ
ﺩﻟـــــﻢ ﺑﺮﺍﯼِ ﺑﺎ ﻫـــــﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﻫـــــﺎﯼِ
ﯾﻮﺍﺷــﮑﯽ ﻣﺎﻥ ﻟـﮏ ﺯﺩﻩ ﺍﺳـﺖ …ﻻﺍﻗﻞ ﺑﯿﺎ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻧﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺷﮑﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﮔﻮﺷﻪ
ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ “ﺩﺭ” ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪبه گلی گفتن این همه لطافت زچیست
گفت زمحبت عاشقان دل باخته استزندگی شوق رسیدن به همان فردا ییست که نخواهد آمد
به دل بگويم من تو را دوست
ولي لب وا نشد، افسوس
به قول یکی:
یک جوریم…………..ناجور!!…
ﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺗﻮ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺗﺮﯾﻦ ” ﺣﻀﻮﺭ ” ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻣﻨﯽ
ﻭ ﻣﻦ ﻋﺠﯿﺐ ؛ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﻮﯼ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ
ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ …لعنتی یعنی می شود!
همین حالا!
همین لحظه،
حتی اشتباهی،
یادم بیفتی؟؟؟
میشود…ﺑﻌﻀﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺩﻟﺖ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﻳﮑﻴﻮ ﻣﻴﺨﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﻧﺎﺯﺗﻮ ﺑﮑﺸﻪ…
ﮐﻪ ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺻﺪﻗﺖ ﺑﺮﻩ
ﮐﻪ ﺣﺮﻓﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻬﺖ ﺑﺰﻧﻪ…
ﺗﻮﺍﻡ ﻫﯽ ﺑﺮﺍﺵ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﯽ…ﻣﻴﺎﻥ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺳﻴﺮ ﻣﻴﮑﻨﻢ…
ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻠﻰ ﻣﻴﺒﻴﻨﻢ
ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ…
ﻣﻴﮕﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﻟﺨﻮﺍﻫﻢ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻴﮑﻨﻢ…
ﻣﻴﺎﻥ ﺁﺩﻣﺎ ﺍﻣﺎ ﮐﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﻴﺴﺖ…
ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺷﮑﻞ ﻋﻮﺽ ﻣﻰ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻫﺎﻳﻰ ﮐﻪ ﻧﻤﻰ ﺍﻓﺘﺪ
ﺑﺮﺍﻯ ﺩﺳﺘﻰ ﮐﻪ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ
ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺷﮑﻰ ﮐﻪ ﭘﺎﮎ ﻧﮑﺮﺩﻡ…
ﺑﺮﺍﻯ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﻯ ﮐﻪ ﻧﺒﻮﺩ…
ﺑﺮﺍﻯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻣﻰ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻣﺪ…
ﺑﺮﺍﻯ ﻣــــــــن که وجودم نبودن است…
ﻛﺎﺵ ﺗﻨﮓ ﺗﺮ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﻦ
مرا که می شناسیخودمم
کسی شبیه هیچکس…
کمی لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی..
شبیه شعرهایم هستم
شاد
گاهی غمگین
مهربان
صبور
کمی هم بهانه گیر…
شبیه باران پاییزی..
از فاصله های دور
وبه عشق نزدیک….
شریک می خواستم
تو حتی زحمت دیدن دنیایم را هم
به خود ندادی …از کورش پرسیدن چرا فقط یک زن
گفت چون او هم فقط یک مرد بخواهدزحمت چه می کشی پی درمان ما،طبیب
ما به نمی شویم و،تو بدنام می شویﻣُﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ !
ﮐﻪ ﺗـﻮ ﺑﺎ ﻣـﻦ ﭼـﻪ ﻣﯿﮑﻨـﯽ
ﺑﯿﺎ ﺑﺒﯿــﻦ
“ﺑـَﺮﺍﯼ ﺗـﻮ ”
ﻣﻦ ﺑﺎ ﺧـﻮﺩﻡ ﭼـﻪ ﻣﯿﮑﻨـﻢ !Montazere kasi bash ke age dar sade tarin lebase donya ham budi,hazer bashe toro be hame donya neshun bede va ba kamale eftekhar bege :In hameye 2nyaye mane..ﻣﺤﺒﺖ ﺯﻳﺎﺩﯼ، ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ
ﮔﺎﻫﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺩﻻﻳﻞ ﻣﺎﻧﺪﻧﺸﺎﻥ ﮐﻢ ﺷﺪﻩ
ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻮﭼﮑﻨﺪ ﮐﻪ
ﺗﺤﻤﻞ ﺣﺠﻢ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﺍﺳﺖ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺮﻭﺩایکاشمیشدباتو؛زیریکسقف؛همراهعشقوباعشقزندگیکنم.
دعامیکنموازخدامیخواهمبامنباشی وقتیباچشماتبهچشمانمننگاهمیکیچندروزنمیخوابمونمیتوانمچیزیبگویم.خیلیهاهمدردندولایکمیکنند……در من کوچه هاييست که با تو …
سفرهايست که با تو…
روزهاييست که با تو….
شبهاييست که با تو…
عاشقانه هاييست که با تو….
نگشته ام…
نرفته ام….
سرنکرده ام….
ارام نيافته ام….
نگفته ام….
میبینى چقدر با تو کار دارم؟؟؟؟!!!گاهی برایت مهم نیست فلانی چی نوشته ناخودآگاه تا اسمشو میبینی لایک میزنی چون اون آدمو دوست داری انگار با لایکت میخوای بهش بگی که ببین تو هر چی میخوای بنویس ولی فقط باش…آنقدررنجي كه دنيابادل ماميكند*بادل هركس كنداوترك دنياميكند* باخودم گويم كه فردا ترك دنياميكنم*چون تو هستي نازنين امروز و فردا ميكنمعشق رو کی اختراع کرده؟فقط باعث عذاب و بدبختیه!خدا لعنتش کنه!ولی عذابشم قشنگه!غریبه بود آشنا شد…عادت شد…عشق شد…هستی شد…روزگارشد…خسته شد…بی وفا شد…دورشد…بیگانه شد…امافراموش نشد…چند ساعت بعد از جدایی:
دختر :غمگین و ناراحت، پسر :خوشحال و خندان
چند روز بعد از جدایی:
دختر :ماتم زده، پسر :ماتم زده
یک ماه بعد از جدایی:
دختر :خوشحال و خندان، پسر :غمگین و ناراحتنفسهایم، هوس رقصیدن کنار لاله ی گوشت..
چشمانم، هوس نگاه کردن در چشمان بیقرارت…
گوشهایم، هوس شنیدن زمزمه های عاشقانه ات را دارد…
کجایی که آرام کنی این شیطنت ها را!!!بــا مــن
چــه كرد لبــهايت..
بعــد آن هــرچه خــوردم
تلــخ بــود !چندباردورت بگردم… تایک باربرای همیشه دایره ام شوی.!همین که در میان نفس هایت دستانت مال من باشد
کافیست…
با تو قطرات باران که سهل است،
فوران آتشفشان هم دلچسب می شود…آواره ام میان من و تو ، به امید روزی که ما شویم !ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺁﺭﺯﻭﻳﻢ . . .
˝ﺁﻟﺰﺍﻳﻤﺮ˝ ﺍﺳﺖ . . .
دهــقــانِ فــداکــاری شــده ام
کــه تــمــام وجـــــودش را روبرویت بــه آتــش کــشـیــده،
…
و تـــو
قــطاری که
چشم ِ دیدن مرا ندارد
تا زنـده ايدر بـرابـر کـسي کـه بـه خـودت عـلاقـه مـنـدش کـردي
مسـئــولـي … !!!
چیزی دارد تمام میشودچیزی دارد آغاز میشود
ترکِ عادتهای کهنه
و خو گرفتن به عادتهای نو
این احساس چنان آشناست که گویی هزاران بار زندگیش کردهام
میدانم و نمیدانم
کاش در کنار اين احساسهاى گنگ تو را هم حس ميکردم….کاش✔مهربان من،
هرروز به خورشید می سـپارمت تامبادا به سایه غم گرفتارشوي!میدونید بد بياري مال وقتيه که, بــــد بي يــــــاري ﺧﻮﺏ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻰ
ﻣﯿﺒﯿﻨﻰ
ﺁﻧﺮﻭﺯﻫﺎ ﻫﻢ، ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﺩ..
ﻣﮕﺮ ﺣﺎﻟﻤﺎﻥ
ﺍﺯ ﻫﻢ !.همین چند روز پیش فکر می کردم!
می توانم عاشق کسی شبیه تو شوم!
از همین چند روز پیش…
هیچ کس!
شبیه تو نیست…عزيزم تو نزديک من نيستي
اما ميتونم بشنوم:
هرگز نترس
خاطره هات اينجا هستن
با شادي زندگي کن
ديگه اشک نريز
چون تو هميشه مال منيبرای نبودنت گدایی نمیکنم چون تا نبودنت نباشد حس بودنت احساس نمیشودمرا کجا صدقه کرده ای که مدام بلای بی تو بودن سرم می آید…عشق يعني………..؟،
معني اش رو در اين روزگار نميدانم شايد سر کار گذاشتن دلها…!!!؟
همه چیززیادش
دل را میزند…
زیاد
دوستت داشتم…برای ریزش قطرات اشکت جمله ای نیست ابری هست چشمانت با آسمان رابطه ای داره چشمانت ببار آسمان ببار چشمانش هردو میشویند این اندوه را آن زمین راههـزاربـارآمـدم خطــت بزنم از قلبم…
خودخودت را…
یــادت را…
اسمت را…
امــا…
فقط قلبــم پر شد از خط خطی های عاشقانـه….شب اول با همه عشقی که بهش داشتم ناراحتش کردم , اونشب سجدشو تو نماز خیلی طولانی کرد , نفهمیدم به خدا چی گفته ولی فهمیدم داره از من میگه , خدایا تورو به بزرگیت کمک کن کاری نکنم که دیگه سر سجدش از من پیش تو گله بکنه..کاری بکن, کاری نکنم که دیگه ناراحتش بکنم..اگر عاشق شدن هست گناه دل عاشق شکستن هست صد گناهعشق بهترین نغمه در موسیقی زندگیست انسان بدون عشق هرگز با همسرایی با شکوه بشریت همنوا نخواهد شدیادت را با چنگ و دندان نگه داشتم، آرام تر بکش!
آخرین دندانم در حال شکستن است…!يه غم : تو نيستي كنارم
يه اميد: كه تو هستي بيادم
يه دلخوشي : كاش ببينمت
يه آرزو : فراموشم نكن
يه حقيقت : دلم برات تنگ شده .یه سوال چقدر دوست داری منو؟انگار “جمعه” به دنیا آمده ام. “دل” به هر چه می بندم “تعطیل” است!!!ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻧﻔﺲ ﻣﯿﮑﺸﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻡ ﺑﻐﻞ
ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻥ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﻭ ﻣﺎﻩ
ﻋﺴﻞ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻧﺸﺴﺘﻢ ﻫﻮﺍﺗﻮ ﻧﻔﺲ ﻣﯿﮑﺸﻢ | ﯾﻪ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯿﻪ ﺣﺎﻝ
ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﻩ
ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺗﻬﺶ | ﻣﻨﻮ ﺍﯾﻦ ﻫﻮﺍ ﺗﺎ
ﮐﺠﺎ ﻣﯽ ﺑﺮﻩ
ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺗﻮ ﺭﻭ | ﺗﻮﯾﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﯾﻪ
ﻋﻤﺮﻩ ﺭﺍﻫﯽ ﺷﺪﯼ
ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻧﮑﺮﺩ | ﺑﺒﯿﻦ ﺗﻮﯼ ﺁﯾﻨﻪ ﭼﻪ ﻣﺎﻫﯽ
ﺷﺪﯼ
ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻧﻔﺲ ﻣﯿﮑﺸﯽ | ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻡ
ﺑﻐﻞ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻥ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ | ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﻭ ﻣﺎﻩ
ﻋﺴﻞ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﺍﺯﻡ | ﺑﺎﺯﻡ ﭘﺎﯼ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻭﺍ
ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﻢ
ﯾﻪ ﺁﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺸﻮﻧﻢ ﺑﺪﻩ | ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﻋﺎﺷﻘﺖ
ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﻣﻦ ﺳﺠﺪﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ | ﻣﻦ ﺍﺯ ﺣﺴﺮﺕ
ﻏﯿﺮ ﺗﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﻡ
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﺮﺳﺘﯿﺪﻧﻪ | ﺑﺮﺍﻡ ﻫﯿﭻ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﮐﯽ ﺍﻡ
ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻧﻔﺲ ﻣﯿﮑﺸﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻡ ﺑﻐﻞ
ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺗﻮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻥ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﻭ ﻣﺎﻩ
ﻋﺴﻞ ﻣﯿﮑﻨﻢﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺗﺨﺘﻢ ﺑﺒﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ
ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ
ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﻧﺎﻟﯿﺪﻡ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ
ﺳﺮﺍﻏﻢ ﻧﯿﺎﯾﯿﺪ ….
ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻭﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ !!!از من نرنج …
نه مغرورم نه بي احساس
فقط خسته ام
خسته از اعتمادي بيجا !
براي همين قفلي محکم بر دل زده ام !
طفل عاشق کی ز عشق بیگانه استبچه پروانه هم پروانه استکاش می گفتی دوستت دارم… قلبم می ریخت… تکه های پازل را با هم از زمین برمیداشتیم و پازل را با هم از اول می چیدیم و تو میدیدی که تکه گم شده اش بودی…ﺣﺴﺮﺕ ، ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺗﻮ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ…!!!زندگی سه لحظه اش زیباست دیدن تو خندیدن تو بوسیدن تو … هیــــــچ ســــــاعتــــــی
بــــه درد مــــــــن نمــــــیخورد،
لحظــــــه لحظـــــه هایــــم،
تـــــو هستـــــى وبايد باشى….✔
عجب جنگي راه افتاده بين دل وغرور!دل توراميخواهدومدام ميخواهدبدنبالت بيايم وغرورسد راهم شده تونترس!جايت امن است! قرباني اين جنگ منم…ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﯽ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖﺑﺮ ﺗﻨﻢ
ﻭ ﻧﮕﺎﻫﺖ
ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ
ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ
ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﮒ ﻫﺎﯼ ﭘﺎﺋﯿﺰ
ﻭ ﺧﺶ ﺧﺶ ﺁﻭﺍﺯﯼ ﻣﺒﻬﻢ
ﺩﺭ ﺭﮒ ﻫﺎﯾﻢمن و تو
مثل دو رود موازي بوديم
من كه مرداب شدم
اي كاش تو دريا بشوي…..روزائى که تو توش نيستى
حيفم مياد زندگيشون کنم✔
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ،ﯾﺎ ﺩﻟﻢ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ
ﯾﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ …عشق.. رقصیدن به ساز کسی نیست.!
یک رقص دو نفره است.. گاهی گامی به عقب
گاهی گامی به جلو…محبت گلیست که فقط در قلب های پاک و بی آلایش می روید وتو مفهموم آن گلی.ﮔﺎﻫﯽ یک ﺯﻥ
ﺟﻮﺭﯼ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻣﯿﺸﻪ
ﮐﻪ ﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯ ﭘﯿﺸﺖ ﻧﻤﯿﺮﻩ.
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ
ﺟﻮﺭﯼ ﻣﯿﺮﻩ
ﮐﻪ ﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻧﺒﻮﺩﻩ…باز من دیوانه ام ،مستم.
باز میلرزد دلم،دستم.
باز گویی در جهان دیگری هستم.
های؛نخراشی به غفلت گونه ام را ،تیغ!
های؛نپریشی صفای زلفکم را ،دست!
آبرویم را نریزی ،دل!
ای نخورده مست-لحظه ی ددار نزدیک است.
مهدی اخوان ثالث/آبان 1334ﻧﻤﯿـــــــﺪﺍﻧﻤـ ﭼـــﮧ ﺑَـــﺮ ﺳَـــﺮِ ﺯﻧﺪﮔـــﯽِ ﻣَــטּ ﻭ ﺗــﻮ ﻣﯽ
ﺁﯾــــﺪ …
ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺪﺍﻧـــــﻢ
ﺯﻧﺪﮔــــﯽ ﺑﺪﻭטּ ِ ﺗـُــﻮ ﯾﻌﻨـــــﯽ ::
” ﮐــــــــﺂﺗـــچه ازدحامی به پا کرده ای در من همین تو یک نفرﻧﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺳﯿﺪ …
ﻧﻪ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻦ …
ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ؛ ﻫﺮ ﺩﻭ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ !!!ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﭙﺮﺳﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﻋﺸﻖ ﭼﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ؟
ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﻧﯿﻤﻪ ﯼ ﺷﺐ ﻣﻨﺘﻈﺮﯼ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﯼ
ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﻣﺎﻩ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ
ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺭﻫﮕﺬﺭﺍﻥ،ﺧﺒﺮ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺟﻮﯾﯽ
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺍﺕ ﮐﯿﺴﺖ؟
ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺻﺪﻓﯽ ﺩﺭ ﺩﺭﯾﺎ ﺍﺳﺖ؟
ﻧﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎﺳﺖ
ﯾﺎ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﺍﺯﻝ ﻧﺎﭘﯿﺪﺍﺳﺖ…؟من که از این جا نمی روم
تو هم که دیگر نمی آیی
باید بدهم دری بی دستگیره بسازند برای این خانه.ﻫﻤــﻪ ی ﻣـــﺎ ﻓﻘــﻂ ﺣﺴـــﺮت ﺑــﯽ ﭘــﺎﯾــﺎن ﯾــــﮏ اﺗﻔــــﺎق ﺳـــﺎدﻩ اﯾـــﻢ ، ﮐــــﻪ ﺟﻬــــﺎن را ﺑـــﯽ ﺟﻬــــــﺖ ! … ﯾــــﮏ ﺟــــﻮر ﻋﺠﯿﺒــــﯽ ﺟــــﺪی ﮔﺮﻓﺘـــــﻪ اﯾــــﻢ*.متاسفم
نه برای تو که دروغ برایت خود زندگیست
نه برای خودم که دروغ تنها خط قرمز زندگیست برایم
متاسفم که چرا مزه ی عشق را
از دست تو چشیدم
تا همیشه در شک دروغ بودنش بمانم
متاسفم…ﻫﺎ ﻫﻨﻮﺯ …
ﺑﺎ ﺩﻭ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺩﻣﯽ
ﺑﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ
ﺭﻭﯼ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﻧﺎﭘﻪ ﯼ ﻗﺪﯾﻤﯽ
ﻣﻦ ﭼﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﻢ
ﭼﺎﯼ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ
ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ …غربت را
حتما نباید لای الفبای شهری غریب بیابی
و یا جایی پشت لحظه های آشنا
همین که
عزیزت نگاهش را به دیگری تعارف کند،کافیست،تا تو غریب شوی!!بعضی نگاه هاصدای قشنگی دارند….ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﻌﻨﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﻟﺠﻦ ﻣﯽ ﮐﺸﯽ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ …دلــخــوشـمـــ کـه هـرچـه از مـن دور شـوی
از آن ســوی کُرۀ زمیـن
بـه مـن نـزدیـکــــــ تــر می شـوی !
فقط می ترسم
مبادا گالیله اشتباه کرده باشد …
ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻧَﺖ ﺯﻧﺪﻩ !
ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ
ﺑﻤﺎﻧﯿﻢ ﺑﺎﻫَﻢ
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ،
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭِ ﻫﻢ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﯾﻢ.عجب دنيايه !قلب منه واسه منه.تو سينه ي منه!اما واسه تو مي تپهﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﻫﺮﮐﺲ !
ﻣﺜﻞ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﮐﺲ ﺩﯾﮕﺮﯾﺴﺖ
ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺩﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ …
ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﺑﺮﺍﯾﻢ
ﺳﻬﻤﯽ ﺍﺯ ﺩﻋﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭ
ﺑﯽ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﻦ !!!…کاش ميفهميدي ک توازديدگاه من زيبابودي ديگران حتي نگاهت هم نميکردند وتوچ اشتباهي مغرور شديﻭﺍﺩﺍﺭﻡ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺭﻧﺞ ﺑﮑﺸﻢ
ﭘﺲ ﻟﺰﻭﻣﯽﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﻔﺮﺗﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻗﺪﺭ ﺫﺭﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﻧﻤﯽﺍﺭﺯﯼ
ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ
ﺣﻀﻮﺭﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﯾﺶ ﮐﺸﺘﻪﺍﻡ .
ﺣﺎﻻ، ﺗﻄﻬﯿﺮ ﺷﺪﻩ،
ﺩﺭ ﺑﺰﻡ ﺭﻗﺺ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﻣﯽﺭﻗﺼﻢﻣﻦ ﺧﺘﻢ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ.ﺫﻏﺎﻝ ﻓﺮﻭﺵ ﻋﺎﻟﻤﻢ.ﻭﻟﻲ اﻻﻥ ﺳﻴﺎﻩ ﻋﺸﻖ ﻳﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﺷﺪﻡ ﻭﻟﻲ اﻭﻥ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻭاﺳﻪ ﭘﻮﻟﺸﻪ و ﺑﺎ ﻛﻢ ﻣﺤﻠﻴﺎﺵ ﺩﻳﻮﻭﻭﻧﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻤﻜ ﻛﻤﻚ میدونی وقتی وسط درگیری های ذهنیت حس میکنی به آخر خط رسیدی ، چی میچسبه ؟
یه فنجون صداقت داغ !!!
اونم از لبهای کسی که اعتراف میکنه هر جوری باشی عاشقته !مرگ خبر که نمی کند !
یک روز می بینی نیامدم یعنی که نیستم !
همیشه خیلی زود ،دیر میشود….در مسلك ما معنى پرواز چنين است با بال شكسته به هواى تو پريدن …. !ﺩﺳﺘﺎﻧﻢ ﺭﺍﺑﻄﻪ ے ﻋﻤﻴﻘـﮯ ﺑﺎ ﻗـــــــﻠﺒﻢ ﺩﺍﺭﻧﺪ . . .
ﺭﻫﺎﻳِﺸﺎن ﮐﻪ ﻣـﮯ ﮐﻨﯽ . . .
ﺗپﺶِ ﻗﻠﺐ ﻣـﮯ ﮔﻴﺮﻡ . . .
★
دروغ است
توباورنکن
مثلاخودمن…
هرروز دوباره،
عاشقت میشومسرمايه ام 2سكه محبت است يكي ماله تو و ديگري صدقه به نيت شادي دلتیک دنیا حرف دارم که بگویم…
و یک دریا درد که آرامش کنی….
چه کرده ای بامن؟
که فقط سکوت میکنم اگر ببینمت….میگن هروقت دلت برای کسی تنگ شد
نیگاهش کن
نبود صداش کن
نشد دعاش کنﺷﺐ ﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ … ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺗﻮﺍﻡ … ﻟﻌﻨﺖ ﺑﺮ ﻫﺮ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﺪ!دنیا قشنگه
حتی اگه عشقمو ازم بگیره…
حتی اگه عشقتو ازت بگیره…ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ “ﺑﻠﯿﻂ ” ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﺮﻭﺭ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺩﻝ ﮐﺎﻓﯽ ﺳﺖ . .کاش صدای ناله هایم را میشنیدی کاش می شنیدی چطوری بیتو دارم جون میدمدست در دستانم بگذار و بامن سفر کن…
به کودکی ام که صاف و صمیمی ست،
به سکوتم که از سادگیست
به نگاهم خیره شو
چشمانم به نگاهت میبازد…
چه میفهمی از نگاهم؟
من صدایم را به بی رحمی باخته ام
به آغوشم بگیر،
بگذار مزار خستگی ام سینه ای باشد که به نگاهش دادم دل
روح زخم خورده ام خوابست لایِ دستانت
بگذار آرام بگیرم در میان دستانتعشـق یعنـی:
وقتـی ازت پرسیدن چـه نسبتـى باهاش داری؟
سـرت رو بالا بگیری و شجاعانـه بگـی “عشقمه” میفهمـی؟دلــــم بالــکنی می خواهـــد رو به شهـــر…
و کمی بـاد خنکــــ و تاریکـــــی …
یکــــ فنجان بــزرگــــ قهوه …
یکـــ جرعه تــو …
یکــــ جرعه من …
و سـکوتـــی که در آن دو نگاه گره خـــورده باشـــد …
بی کلام…
میـــــدانی…!؟
دلــــم یک “من” می خواهــد برای تــو…
و یک “تــو” تـــا ابــــد بــرای من …
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﺸﻮ ، ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺗﻮ ، ﻗﺒﻞ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﻭ ﺑﯽ ﺗﻘﺼﯿﺮﻡ ، ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺍﻣﺮ ﮐﻦ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻡ .ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﻋﺸﻖ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ .ﺁﻧﮑﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﻓﺮﯾﺪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖعزیزم بدون دستای گرمتبدون حرم نفسهات
بدون عطر جودت
میمیرم
تو تنها دلیل بودنم هستی
پس بمون که درمونده ی چشم مهربونتمﺯﻧﺪﮔــﯽ …
ﺍﺯ ﺟﺎﯾـﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﻣـﯽ ﺷﻮﺩ،
ﮐﻪ ﺑـﯽ ﻫﻮﺍ …
ﺑﻮﺳـﯿﺪﻩ ﺷﻮﯼ !!…مهربانم!
حکایت کن از گونه هایم…!
که من خواب بودم وتر شد……!!♥عزيزم اشتباه نکن
من که ديوانه نيستم
من فقط عجيبم
و عجيب عاشق تو♥
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو رادر انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکندوقتی میگم. . .
امروز هیچکس به گوشیم زنگ نزده. . .
منظورم همه ادما نیستن. . .
منظورم فقط تویی. . .
که واسم همه دنیایی….✔
مكاني برايت بهتر از دلم ندارم،تنگي اش را به لطف خودت ببخش.٢تا گل بگير دستت -يكي دستراست -يكي دست چپ ولي من
گل وسطي رو دوست دارمهی!!!
سه راه بیشتر نداری…
با من باشی…
با تو باشم….
توافق کنیم با هم باشیم….در نگاهت چيزيست كه نميدانم چيست ؟
مثل آرامش بعد از يك غم ، مثل پيدا شدن يك لبخند
مثل بوي نم بعد از باران ، در نگاهت چيزيست كه نميدانم چيست ؟
من به آن محتاجم !عاشقی حس لطیفی است…
نگهش خواهم داشت…
چ توباشی،چ نباشی…ﺩﺭﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﻫﺎ
ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻗﺴﻤﺖ ﺁﺧﺮ ﺑﺎﺷﻢافتاده ب بن بستم و در پیش ندارم,راهی ب جز آغوش تو اما شدنی نیست…!دنيايت را با دنيايم عوض ميكني؟
فقط چند ساعت…
ميخواهم بدانم انكه تمام دنیاي من است
در دنيايش چه سهمي دارم….؟همه
در حسرت یک پروازند…
من
به پرواز نمی اندیشم !
به
تو
می اندیشم …
تو
که زیباتر از اندیشه یک پروازی …
هر روز بر روی دلــــم می نویسم: ” عاشــــقی تا اطلاع ثانــوی ممنــــــــوع”به رویـــــای با تـــــو بودن که می رسم بار دیــــگر دلـــــم می لـــــرزد …این هوا هم
بدجور نقطه ضعف مارو
پیدا کرده همش دونفره میشه لامصب !!!من عاشق نیستم!
فقط شب ها بدون آغوشت , نمی توانم بخوابم …
روزها دلتنگت میشوم!
از دیدنت سیر نمی شوم !
عطرت روحم را به پرواز در می آورد !
…کنارم که هستی زمان بی معنا می شود…
یک نگاه گرم و لبخند مهربانت , دلم را قرص می کند…
گرمای دستانت , آب روی آتش این روزهایم هست….
من عاشق نیستم….
فقط حرف تو که می شود…
دیگر هیچ چیز نمی شنوم جز نام ” تو
ﺑﺎﻟﺸﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ
ﻻﺯﻣﺶ ﺩﺍﺭﻡ …
ﺍﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖگفتم اي دوست يك بوسه بده بهرخدا/ گفت امروزبرو فردا بيا/گفتم امروزبرم فردا بميرم چه كنم/ گفت يك بوسه دهم بازتورا زنده كنم/سلامى ازدلى تنها دلى آكنده ازغمها گهى بى بار گهى بى يار گهى اززندگى بيزار گهى گريان گهى خندان گهى رنجيده از ياران سلام اى بهترازیاران!لامصب این عشق چیست?
که نه انتخاب کردنی است, ن تعویض کردنی و ن انصراف دادنی!
درست گفتم?:|ﺗـــــﻮ . . .
ﺩﻝ ﺑُﺮﺩﮮ . . .
ﺍﻣّﺍ ﺩﻝ ﻧَﺪﺍﺩﮮ . . .
★
واژگان من ….پرندگان من اند
پرواز میکنند به جهان تو، با پیغام هایم….!
دستهايم را تا ابرها بالا برده ايو ابرها را تا چشمهايم پايين
عشق را در كجاي دلم …..
پنهان كرده اي كه :
هيچ دستي به آن نميرسد !
عاشق اون لحظه ام…ک از پشت بغلم میکنی…
نفسات گردنمو نوازش میده…
آروم میگی:
عشقم چطوره؟!!
و من غرق لذت میشوم!ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ
ﺩﻭﺭ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﮔﺎﻫﯽ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﯾﻜﯽ
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﻭﺭ
ﻛﻪ ﻣﺤﻮ ،ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺩﺭ ﺗﻮ ﻋﺠﯿﺐ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﺯ ﺩﻟﻢ …. ﺗﺎ ﺩﻟﺖ …. ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﻮﺍﻩ …..
ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﯽ ….
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ ….
ﺑﯽ ﻣﻌﻨﯽ ﺍﺳﺖ ..✘دوری ….
آزمــون دلـــهـاست !
یـــا دلتـــنگ مـی شــوی ؛
یـــا فــرامــوش … !!!
تـویی که از لـب مـن شعـر میشوی…
هـرکسـی لایق غـزل عـاشقـانه نیسـت..بوسه ام را بچین
عمر کوتاهے دارد
“گل”
چقدر خوبه کسی هست که وقتی بهش فکر میکنی،اونقدر گرم میشی که یادت میره اتاقت چقدر سرده!…بدترین درد این نیست که…………………به اونی که دوستش داری نرسی بدترین درد این نیست که…………………عشقت بهت نارو بزنه بدترین درد اینه که…………………………یکی رو دوست داشته باشی و اون ندونهﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﭘﯿﺮﯼ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻢ ، ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﻨﻢ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻋﻠﯽﺟﺎﻥ ﺗﻮﯾﯽ ، ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ، ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺭﺿﺎ ﺟﺎﻥ ﺗﻮﯾﯽ
ﻣﺎﺩﺭ ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ، ﺍﺳﻢ ﺳﻮﻡ ﺭﻭ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ ﺩﻟﻢ ﺷﮑﺴﺖ
، ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺭﻩ ﻣﺎﺩﺭ ﺟﻮﻥ ، ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺍﺣﻮﺍﻟﺘﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﭙﺮﺳﻢ . ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺫﻭﻕ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ
ﭼﺸﺎﻡ ﺧﯿﺲ ﺷﺪآسموني رو دوست دارم كه بارونش فقط واسه شستن غم هاي تو بباره!ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ
ﻫﺴﺘﯽ؟! ﯾﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﻮﺳﺖ؟!
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺑﯽ ﺷﮏ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺩﺍﺭﯾﺪ . . .از آزمون عشقت روسفیدبیرون آمدند … موهایم.دوست دارم افعال بی قاعده عشقت را ؛ وقتی بی واسطه مفعول لبهای تو می شوم !قشنگترین آوای تمام هستی صدای
لرزان تو در آغوشم بود
تو هستی
آغوشم هست
دستانت هست
ولی دیگر تو همه چیز من نیستیمیگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه خدا
خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا . . .ﻭ ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﯼ ﭘﺎﯾﯿﺰﯼ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﺍﺑﺮﯼ
ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﺩﺭﺩﺵ
ﭼﯿﺴﺖ ﻭ ﻧﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺩﯾﮕﺮ
ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩﺗﺮ
ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺩﻟﺶ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫدﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺨﻨﺪﯼ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﻢ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﭘﺲ ﺑﺨﻨﺪ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟﻬﺎ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﯽ … ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻩ ﭘﺲ ﺷﺎﺩﯼ ﺑﺨﺶ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺸﯽ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺍﮐﺴﯿﮋﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﻨﯽ ﭼﺸﻤﻪ ﯼ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﺕ ﺧﺸﮏ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﭘﺲ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﭘﺲ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﮐﻦ ﺍﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺗﻮﺳﺖ ﺍﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺷﻤﺮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺖ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖﻣـﺮﺩﻧَــﻢ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭﺳﺘــــ
ﺍﮔـــﺮ ﺁﺭﺍﻣﮕــﺎﻩ ِ ﺍﺑـَـﺪﯼ ﺁﻏــﻮﺵ ِ ﺗــﻮ ﺑـﺎﺷــﺪ . . .هــرچــه مــن حســاب می کنــم نـمی شــــود. . . .
روزهــــای سرد ِِِِ من به سـََــر نـمی شــود. . . .!
عاشقـــــانه عـــٰـاشـقی کـُــــن. . . .
ولی ایــــن درخــــت ؛
بدون ِِِِ ◁ ◀ تـ ــــ ــــ ــــ ـــو ▶ ▷
با ثـََمــــــر نـِمی شـَـــوَد. . . .!
بر سر در قلبم زدم:ورود عشق ممنوععشق وارد شد و گفت:من بی سوادمهرچه نفس دلیل زنده بودنم است ولی تو دیلی نفس منی.به دور دست ها می نگرم
آنجا که تو ایستاده ای!
به راستی
کدامین آرزو
ما را…
این قدر به هم
نزدیک می کند؟!اگه تونستی بدون اینکه کسی را لمس کنی عاشق بشی …
اون وقت می فهمی که لیاقت ” عـــشــــق ” رو داری!صدایت را میخواهم نه برای طنینش
برای گرمی محبت آن
که به لب های آتش می زندﻭﻗﺘﻲ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺳﺖ
ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺘﻲ
ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ
ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﻭ ﺭﻭ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺎ ﻭﻗﺖ ﻫﺴﺖ
ﺗﺎ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﺩﺭﺣﻮﺍﻟﻲ ﻫﻤﻴﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﭘﻴﺪﺍﻳﺖ ﮐﻨﻢ .
ﺗﺎ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﻣﺴﻴﺮﻏﺮﻭﺏ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺑﺪﻩ …
ﺩﺍﺭﺩ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻳﺎﺩﻡ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ .
ﮐﻤﻲ ﺑﺎﻝ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﻓﻘﻂ ﮐﻤﻲ …
ﺗﺎ ﻣﺮﺍ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪچه سخت است منتظر کسی باشی که میدانی هیچ وقت به او نمیرسی…ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﺮﮔَﻢ ﺭﺍﺿـﮯ ﺍﻡ ﺍﻣﺎ ﻧﻤـﮯ ﺁﻳﺪ ﺍَﺟَﻞ . . .
ﺑَﺨﺖِ ﺑَﺪ ﺑﻴﻦ ﺍﺯ ﺍَﺟَﻞ ﻫﻢ ﻧﺎﺯ ﻣـﮯ ﺑﺎﻳﺪ ﮐَﺸﻴﺪ . . .
وقتي اولين سيب رو ازباغ قلبت دزديدم ،تواونقدرمهربون بودي كه جيبمونكشتي ولي من اينقدرهل شدم كه بجاي سيب دلمو دادم بهتﺑـﺎﻧــــﻮ …ﻣــــﺮﺩ ﻧﺒــﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﺗـﺎ ﺑـﺪﺍﻧــﯽ ﺳــﺮﺕ ﺑـﺮ ﺭﻭﯼ ﺑـﺎﺯﻭﺍﻧــﻢ …
ﺍﻣﻨﯿــﺖ ﺗــﻮ ﻧﯿﺴــﺖ …
ﺁﺭﺍﻣــﺶ ﻣــﻦ ﺍﺳــﺖ …
ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﺮﺍ؟؟؟؟
ﺁﺧﻪ ﻋﺸﻘﺸﻮﻥ ﺁﺭﻭﻡ ﺁﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭﺷﻮﻥ ﻣﯿﺮﻩدلــگــیرم…از خـودم ،که گـذشتم…از تو ،
که به سادگـی رفتی…دلگیرم…از این شهر پرهـیاهو ، کـه من و تو توش تنها تریـنیم…من در حسرتــــ تو ،و تو در حسرتـــــ دیگــری…“ﻣﻦ”
“ﺗﻮ”
ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ …
ﺍﯾﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﺧﺪﺍ ﮐﺶ ﺭﻓﺘﻢ !نور بر قبرم ببارد
که عاشق توام…ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﺪ
ﺯﺭﺩﺗﺮﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺳﺮﺩﺗﺮﯾﻦ ﺑﺎﺩﻫﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﭙﺮﺩ
ﻃﺒﯿﻌﺖ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻫﻢ ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﻬﺎﯾﺘﺶ
ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺳﺖ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ
ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﻣﺮﮒ …
…ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ !قول میدهم که فراموشت کنم!وقتی صبح میشودتوراکه نه…ولی,قولم فراموش میکنم…!ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ
ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯﺧﻮﺩ ﻣﺎﯾﻨﺪ .
ﺯﯾﺮﺍ ﻧﻮﺭ
ﺑﺮﺗﺮﺍﺯﻓﺎﻧﻮﺱ ﺍﺳﺖ .
ﺷﻌﺮ
ﺑﺮﺗﺮﺍﺯﮐﺘﺎﺏ،
ﻭﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯﻟﺒﻬﺎﺳﺖ .اولین روز بارانی را به خاطر داری ؟
غافلگیر شدیم ، چتر نداشتیم ، خندیدیم ، دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم !
دومین روز بارانی چطور ؟
پیش بینی اش را کرده بودی ، چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم ؛ سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود !
و سومین روز چطور ؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری ، چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد !
و چند روز پیش را چطور ؟
به خاطر داری که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم !
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو …دلم پرواز می خواهد،
دلم با تو پریدن در هوای باز می خواهد
دلم آواز می خواهد،
دلم از تو سرودن با صدای ساز می خواهد
دلم بی رنگ و بی روح است
دلم نقاشی یک قلب پر احساس می خواهد!و عشق
قیچی شد !
وقتی تو سنگ شدی
و من کاغذی بی رنگ . . . چشمهایت، نگاهت، دستهایت حتی اگردورباشند، من وفادارعشقت میمانم
تقدیم به عشقماز عشق پرسیدم تو چه جور موجودی هستی گفت اگر تو این دنیا کسی بهم وابسته شد زندگیشو به اتش میکشمﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ………………….؟
ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻧﻤﯿﺪﺍﻡ .ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﯾﻌﻨﯽ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺩﻟﻬﺎتـــقریبـا هــمه رو متقاعد کردم که دیگه دوستت ندارم ..
سخت تریــن کـارش مـــونده …
حـــــالا وقـتـشـه کــــــــــه خودمـو مـتقاعد کـــنم ………..!می دانی قبله گاه لب های من کجاست؟
درست وسط پیشانی تو…هوایـــــــــــــــــــــ ــــت را کرده ام
کمی “هــــــــــــــا” کن
ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑــﺎﯾـﺪﺣــﺮﻓـﺶ …
ﻗــﻮﻟــﺶ …
ﻓــﮑــﺮﺵ …
ﻧـﮕـﺎﻫـﺶ …
… ﻗـﻠـﺒـﺶ …
… ﻭ …
ﺁﻧــﻘــﺪﺭ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺎﺷﺪ …
ﮐـﻪ ﺑـﺘـﻮﺍﻥ ﺗﺎ ﺑـﯿـﻨﻬـﺎﯾــﺖ ﺩﻧـﯿــﺎ …
ﺑـﻪ ﺍﻭ ﺍﻋـﺘــﻤــﺎﺩ ﮐــﺮﺩ ..ﭘﺎﮐﺘﺮﯾﻦ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻳﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻫﻮﺍﯼ ﻫﻢ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ.برای مــــــن همین “تـــــ ــ ــ ـو” کافیست برای تو چــند”او”؟؟؟♥ﺑﺎﺯﻧﺪﻩ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ﺷﺎﯾﺪﺑﺎﺯﮔﺮﺩﯼ ﺩﺯﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎید ﭼﯿﺰﻩ ﻣﻬﻤﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺩﻥ ﻧﻤﯿﺎﺑﺪ ﻣﻬﻢ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﺩﯼ!ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ …
ﺩﻟﮕﯿﺮ ﻣﺒﺎﺵ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﻮ ﮔﻨﺎﻫﮑﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﺍﻭ !!!……
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﻣﻬﺮ ﻣﯽ ﻭﺭﺯﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ …
ﭘﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﻨﺎﻫﮑﺎﺭ ﻣﺒﯿﻦ ……
ﻣﻦ ﻋﯿﺴﯽ ﻧﺎﻣﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ ﮐﻪ
ﺩﻩ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮑﺮﻭﺯ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩ …
ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮑﯽ ﺳﭙﺎﺳﺶ ﮔﻔﺖ !!!
ﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻢ ﮐﻪ ﺍﺑﺮ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎﺭﯾﺪﻩ …
ﯾﮑﯽ ﺳﭙﺎﺳﺶ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﻭ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﮐﻔﺮ !!! ….
ﭘﺲ ﻣﭙﻨﺪﺍﺭ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻋﯿﺴﯽ ﻭ ﺧﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﻔﺘﻨﺪ …
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﻗﺪﺭﺩﺍﻧﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ !!!
ﺧﻮﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﮕﯽ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ …
ﭘﺲ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺖ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻩ !!بگذار بگویم ناب ترین جای دنیا آغوش توست
جایی میان دو بازوانت
روی قفسه سینه ات
مماس با قلبت
همون قلبی که همه زندگی منه…
وقتی تند تند غر میزنم و سکوت میکنی بعد سرمو میارم بالا و تو فقط نگام میکنی و میگی “جانم قیافشو” بعد هردو میخندیم… همون لحظه ست که تو دلم میگم خدایا ازم نگیرش…تنهازمانی خاطرات باارزش باهم بودن را،فراموش خواهم کردکه عقلم خاموش،نفسم قطع،دلم درآسمان وجسمم درخاک باشد.تقدیم به مرواریدﺣﺘﻲ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺍﻱ ﺗﺮﻛﻢ ﻧﻜﻦ ، ﺩﻟﺒﻨﺪﺗﺮﻳﻦ !
ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻡ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺭ ﻣﻲ ﺷﻮﻱ
ﻛﻪ ﺁﻭﺍﺭﻩ ﺝﻫﺎﻥ ﺷﻮﻡ ،
ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ
ﺗﺎ ﺑﭙﺮﺳﻢ ﻛﻪ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺁﻣﺪ
ﻳﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺭﻫﺎﻳﻢ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ
ﺗﺎ ﺑﻤﻴﺮﻡﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﺎ
ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺩ ﺳﯿﮕﺎﺭﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ
ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ …
ﻣﻦ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﺗﺶ ﺯﺩﻥ ﺟﻨﮕﻞ ﻫﻢ
،ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺩﻭﺩ ﮐﻨﻢ .؟…“کاش” بودی و این همه “ای کاش” نبود …كاسه زانو هايم خالي ميشود. . .
وقتي بايد بزارمت و بروم..
ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﮔﻮﺭِﺕ ﺭﻭ ﮔﻢ ﮐﻦ …ﻭ ﺣﺎﻻ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻗﺒﺮ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ !!!
ﮐﺎﺵ ﺁﺭﺍﻡ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺕ ﻭ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﯽ :
“ ﺯﺑﺎﻧﻢ ﻻﻝدوستم بدار،اندکی!
ولی طولانی…من در دنیا نفسم را برایت میدادم… اما… تو در دنیا نفسم را از من گرفتی.غروب غمهايت را به هر قيمتي خريدارم
اگر همدم شبهاي تنهايي من باشیﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺩﺧﺪﺭ ﺑﺎﺱ ﺟﻠﻮ ﻫﻤﺴﺮ ﯾﺎ ﺩﻭﺱ ﭘﺴﺮﺵ
ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺎ ﺭﻧـــﮕﺎﯼ ﺷــــــــــﺎﺩ ﺑـــﭙﻮﺷﻪ
ﺑﺎﺱ ﭘﺎﯾﻪ ﺑﺎﺷﻪ ، ﺷﺮ ﺑﺎﺷﻪ ، ﺷﯿﻄﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ
ﺍﺯ ﺳﺮ ﻭ ﮐﻮﻟﺖ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻩ ، ﮐــــِــﺮﻡ ﺑﺮﯾﺰﻩ ﻫﯽ ﺑﺨﻨﺪﻩ
ﻧﻪ ﺑﺸﯿﻨﻪ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﺚِ ﺟﻮﺟﻪ ۱ ﺭﻭﺯﻩ ﻏﻤﺒﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻩ
ﺑﺸﯿﻨﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﭘﻠﯽ ﺍﺳﺘﯿﺸﻦ ﺑﺎﺯﯼ
ﮐﻨﻪ ﺷﺮﻃﯽ:))
ﺗﻮﻟﺪﺕ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﯽ ﺧﻮﻧﻪ ﮐﯿﮏ ﻭ ﺑﮑﻮﺑﻪ ﺗﻮ
ﺻﻮﺭﺗﺖ ﻫﺮ ﻫﺮ ﺑﺨﻨﺪﻩ
ﺣﺮﺻﺘﻮ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﻋﺼﺒﯽ ﮐﻪ ﺷﺪﯼ ﺑﭙﺮﻩ
ﺑﻐﻠﺖ ﻣﺎﺍﺍﺍﭼﺖ ﮐﻨﻪ
ﯾﻪ ﺳﺮﻩ ﻏﺮ ﻧﺰﻧﻪ ﺧﻼﺻﻪ ﻫﻤﺶ ﺗﻮ ﺑﺮﻕ ﻧﺒﺎﺷﻪ :ﺩﯼ
ﻫﻤﯿﻦ …دو چشمت سرزمین آرزوها ، نگاهت داستان آشنائیست
امان از آن زمان که قلبم ، گرفتار خزان یک جدائیستﭼـﻘــﺪﺭ ﺑـﮕـــﻮﯾـﻢ ؟
ﻗــﺮﺹ ﺁﺭﺍﻣـﻢ ﻧـﻤـــﯽ ﮐــﻨــــﺪ !!!
ﺁﻏـــﻮﺵ ﺗــ ــ ـــﻮ
ﺗـﻨـﻬــــﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺑـﺨـﺶ ﻣـــــﻦ ﺍﺳـﺖﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ . . .
.
.
.
ﺗﻮ ” ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ” ﺍﺭﺯﺷﺶ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻩ
.
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮِ ﺍﻭﻥ
ﺳﺮﺕ ﺩﺍﺩ ﮐﺸﯿﺪﻡ . . !می خواهم هوس را به حقارت بکشانم_._._.
این روحم است که آرامش آغوشت را میخواهد،نه جسمم_._._. !!
جذبه ی مردانگی ات مدت هاست که جسمم را متلاشی کرده_._._. !!عشق اخرش خواريست……عاشق نشويدبه ” تو ” که میرسم…!
مکث میکنم…!
انگار در ” زیبایی ت ” چیزی را,
جا گذاشته ام!
مثلا”…
در ص دایت… آرام ش ♥
در چش م هایت… زندگ ی ♥میگن دل به دل راه داره ولی اشتباهه دل من برا تو بیقراره دل تو خبر ندارهﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﭘﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺧﺪﺍ ﯾﮏ ﭘﻠﻪ ﺑﺎﻻ ﺗﺮﺳﺖ ﻧﻪ ﺑﻪ
ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ…با تو نیستم
تونخوان
با خودم زمزمه میکنم
.
.
.
من خوبم ….من آرامم……من قول داده ام
فقطکمی
تو را کم اورده ام
یادت هست؟ میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟ واژه کم می اورم برای گفتن دوستت دارمها؟
حالا تـــمــــــــام واژه ها در گلویم صف کشیده اند
با این همه واژه چه کنم؟
تکلیف اینهمه حرف نگفته چه می شود؟
باید حرفهایم را مچاله کنم و بر گرده باد بیاندازم
باید خوب باشم
من خوبم ….من آرامم……من قول داده ام
فقطکمی
بی حوصله ام
آسمان روی سرم سنگینی میکند
روزهایم کش امده
هر چه خودم را به کوچه بی خیالی میزنم
باز سر از کوچه دلتنگی در میاورم
روزها تمام ابرهای اندوه در چشمان منند ولی نمی بارند
چون
من خوبم ….من آرامم……من قول داده ام
تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد
اما شبها..
وای از شبها
هوای آغوشت دیوانه ام میکند
موهایم بد جوری بهانه دستانت را میگیرند
تک تک نجواهای شبانه ات لا به لای موهایم مانده اند
کاش لا اقل میشد فقط شب بخیر شبها را بگویی تا بخوابم
لالایی ها پیشکش
من خوبم ….من آرامم……من قول داده ام
فقط نمیدانم چرا هی آه میکشم
آه
و
آه
وبازمآه
خسته شدم از این همه آه
شبها تمام آه ها در سینه منند
ان قدر سوزناک هستند که می توانم با این همه آه دنیا را خاکستر کنم
اما حیف که قول داده ام
من خوبم ….من آرامم……
فقط کمی دلواپسم
کاش قول گرفته بودم از تو
برای کسی از ته دل نخندی
می ترسم مثل من عاشق خنده هایت شود
حال و روزش شود این…
تو که نمی مانی برایش آنوقت مثل من باید
آرام باشد …..خوب باشد….. قول داده باشد
بیچاره..دل آدم چه گرم می شود
به یک ” دلخوشی کوچک ”
به یک ” هستم ”
به یک ” نترس ”
به یک ” نوازش ”
به یک ” آغوش ”
به یک ” … “ساختم با همه ی بدی های روزگار.چشم بستم به همه ی آرزو هایی که داشتم.ناله ای نکردم از این سرنوشت شومم.ولی باز آخرش سوختم و سوختنم را هیچکس باور نکرد…ایـن خــوب بــودنــهآ مـَصـلـَحــَتـیـسـت ..!!!
گــآهـی بــهـتـَر اسـت از حــآلــَم بـی خــَبــَر بــآشــی.دیدار شما آرزوی ماست!
(روابط عمومی چشمان بی قرار ! )كاش مى شد در سايه ى مژگانت لحظه اى هرچند كم به تماشاى درياى خوشرنگ چشمانت مى نشستمعشق احساس میخواهد که بگی
پرسیدم گفتی نمیتونم
تو احساس داشتی
ولی عاشق نبودیفقـط چـند قـدم مانـده بـود برسـم بـه “تــو” اگر ایـن خواب لعنتـی ، دیشـب ادامـه داشـت !ﺣـــﺎﻻ ﮐـــﻪ ﻓـــﺮﻗــﯽ ﻧﻤــﯽ ﮐـــﻨﺪ …
ﮐـﻨــ ـﺎﺭﺗـــــــ ﺍﯾﺴﺘــ ـﺎﺩﻩ ﺑــﺎﺷـ ــﻢ
ﯾـ ــﺎ ﻧـ ــﻪ
ﺑﮕـ ــﺬﺍﺭ ﻫﻤـــﻪ ﭼﯿـ ــﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳـ ــﻂ ﻗﯿﭽــ ـﯽ ﮐﻨــــﻢ
ﺗـــﺎ ﺗــ ـﻮ …
ﺩﺭ ﻧﯿﻤـــﯽ ﺑــﺎﺷــﯽ ﻭ ﻣـــﻦ …
ﺩﺭ ﻧﯿﻤـ ـﯽ ﺩﯾﮕـ ــﺮ
ﺭﺍﺳﺘــ ـﯽ …
ﺑــﺎ ﺩﺳﺘــ ـﯽ ﮐـــﻪ ﺭﻭﯼ ﺷــ ـﺎﻧـﻪ ﺍﺗــ ــــــ
ﺟــ ـﺎ ﮔــﺬﺍﺷﺘــ ـﻪ ﺍﻡ …
ﭼـــﻪ ﻣــﯽ ﮐﻨــــﯽ !!؟.+””+..+””+.
+ Kheili +
“+. .+”
” + ”
.+””+..+””+.
+ Baram +
“+. .+”
” + ”
.+””+..+””+.
+ AZIZI +
“+. .+”
” + “گاهی دلـــم میخواهد کسی مـــوهایم را نوازش کند ، بوســه بر گونه ام بزند و آروم زیر نرمــه گوشم بگوید :
دوســـتـت دارم
ي روز بهم گفت:بگو كه هميشه ميماني گفتم: ميمانم خدايا!باخودش راميگفت؟يا با خيالش؟؟از ایــ ـن عادت باتو بودن هنوزببین لحظه لحظم کنــ ـارنت خوشه…
همیــ ـن عادت باتو بودن یه روز
اگه بے تو باشــ ـم منو میــ ـکشه…
یه وقتایے اونقدر حــ ـالم بده که
میپرســ ـم از هرکسے حالــ ـتو…
یه روزایے حس میــ ـکنم پشت من
همه شهر میگرده دنبــ ـال تــ♥ــو..
♥。loveless。♥
آهستــــﮧ بیاچیزـــــے هم ننویس
نظر هم نگذار
همان ڪــﮧ بخوانے بس است
من بـــــﮧ بــــْے محلـــــے آدمها عادت دارم.ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﮑﻦ !
ﻧﻪ ﺟﺬﺍﺑﻴﺖ ﺗﻮ
ﻭ ﻧﻪ ﻣﺤﺒﻮﺑﻴﺖ ﺗﻮ ،
ﻣﺮﺍ ﻣﺠﺬﻭﺏ ﺧﻮﺩ ﻧﮑﺮﺩ !
ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮐﻪ ﺭﻭﺡ ﺯﺧﻤﻲ ﻣﺮﺍ ﺑﻮﺳﻴﺪﻱ
ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺖ ﺷﺪﻡﺩﻭﺗﺎﮔﻞبگیردستت،یکی
دست راست،یکی دست
چپت،ولی من گل وسطی رو دوست دارم،
آخه خاطرش می خوام.آویزانم به بند دلت
مرا جمع کن
تا بر باد نرفته ام…ﺩﻛﺘﺮﻧﻴﺴﺘﻢ
ﺍﻣﺎﺑﺮﺍﻳﺖ ﺩﻩ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺭﻭﻱ ﺟﺪﻭﻟﻬﺎﻱ ﻛﻨﺎﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍﺗﺠﻮﻳﺰ
ﻣﻴﻜﻨﻢ ،
ﺗﺎﺑﺪﺍﻧﻲ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﭼﻴﺰﻣﻬﻤﻲ ﺳﺖ!
ﺍﻣﺎ . . .
ﺍﻣﺎ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮ ﺍﺳﺖمى گویند دل به دل راه دارد..
پس چرا؟
وقتى دلم را شکستى..
دلت نشکست..؟!بگو کی بود که لب هاش گل لب ها تو سوزونده بگو کی بوده که چشماش به این روز تو رو کشونده از اول تو با من محبت نداشتی دروغی تو قلبم گل عشق می کاشتیﯾﻪ ﺩﺭﺧﺖ ِ ﺧﺸﮏ ﻭ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻣﯿﻮﻥ ِ ﮐﻮﯾﺮ ِ ﺩﺍﻍ
ﺗﻮﯼ ﺗﻪ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﯼ ﺫﻫﻨﺶ، ﻧﻘﺶ ِ ﭘﺮﺭﻧﮓ ِ ﯾﻪ ﺑﺎﻍ
ﺷﺎﺧﻪ ﯼ ﺳﺒﺰ ِ ﺧﯿﺎﻟﺶ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﮐﺸﯿﺪ
ﺑﺮ ﺭﻭ ﺩﻭﺵ ﺍﺵ ﻫﻤﻪ ﭘﺮ ﺷﺪ ﺯ ﺍﻗﺎﻗﯽ ِ ﺳﻔﯿﺪ
ﺯﯾﺮ ِ ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﺧﯿﺎﻟﯽ، ﮐﻢ ﮐﻢ ﮎ ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺑﺴﺖ
ﺩﯾﺪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﮐﻔﺘﺮ ِ ﭼﺎﻫﯽ ﺭﻭﯼ ِ ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﺵ ﻧﺸﺴﺖ
ﺍﻭﻟﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺑﺎﺯ ﺑﺒﺎﺭﻩ ﺗﻮ ﮐﻮﯾﺮ
ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻣﺎ ﺳﺮ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻋﻤﺮ ِ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺧﺖ ِ ﭘﯿﺮ
ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﮐﻪ ﻗﺪﯾﻤﺎ ﯾﺎﺩﻣﻪ ﮐﻮﯾﺮ ﻧﺒﻮﺩ
ﺟﻨﮕﻞ ﻭ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﺬﺭ ِ ﺯﻻﻝ ﺭﻭﺩ
ﮔﻔﺘﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ
ﺍﻭﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺍﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﯾﺮ ِ ﺑﺎﻭﺭﻩﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﻡ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﮐﻪ
ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ. ﺑﺎ ﺍﺑﻬﺎﻡ ،ﺑﺎ ﮏﯾ ﮔﯿﺠﯽ ﻣﻤﺘﺪ ،ﺑﺎ
ﺧﻠﺴﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ….ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻃﻮﻓﺎﻥ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﺎﺷﻪ . ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﻗﺮﺍﺭﻩ
ﻃﻮﻓﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﺫﻫﻨﯿﺘﯽ ﺩﺭ
ﻣﻮﺭﺩﺵ ﻧﺪﺍﺭﻡمن از تمام این دنیا
از بدها از خوب ها
از زیبایی ها از زشتی ها
هیچ کدام را نمیخواهم
من تو رو میخواهم همان طور که هستیگـونـه هــایـت را لمس می کند و هـیچ کس از او نمی پـُرسد کـه بـا تو چه نسـبتی دارد… کــــاش مـــرا بــــاد می آفــــــریـدنــد . . .من عاشق تو هستم.
عاشق چشمانی که اقیانوسی از آرامش را در خود دارد.
عاشق دستانی که خداوند، نوازش را با الهام از آنها معنی کرده است!
عاشق لبخندی که زیبایی را تمام و کمال به تصویر می کشد. ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻋﺸﻘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ …
ﮐﺎﻓﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ !
ﮔﻨﺎﻫﺶ ﭘﺎﯼ ﺗﻮو خداوند همه بهترینها رو با (ب) آغاز کرد :بهترین کلمه بسم الله؛ بهترین نمره بیست؛ بهترین مکان بهشت؛ بهترین فصل بهار؛ بهترین حس بینایی؛ بهترین هدیه بوس آنهم نثار گل روی بهترین بهترینها.ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺵ!
ﺗﻘﺎﺹ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻦ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡشادی بهانه ای است برای زندگی،،زندگی پر بهانه ای را برایت آرزو میکنم.چشم از پنجره بر وسعت شب دوخته ام و به چشمان تو می اندیشم
پیش از آنی که سحر رنگ چشمان تو را پاک کند….میسازم بابی محبتی هایت میمانم بادل بی وفایت شب روزرامیشینم به انتظارت همین که هستی برایم کافیست نبودنت باورکردنی نیست ﭼﻮﺏ ﺣﺮﺍﺟﯽ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ
ﺑﺮ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﭼﻮﺏ ﺣﺮﺍﺟﯽ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ
ﺑﺮ ﺩﻝ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﻡ
ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﻧﯿﻢ ﺑﻬﺎﯾﯽ ﺑﺪﻫﯿﺪ
ﺗﮑﻪ ﺍﯼ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﺮﺣﻢ ﻫﻢ
ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﺎﺷﺪ
ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﻗﯿﻤﺖ ﺍﻥ ﻗﻠﺐ ﻧﺎ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﭼﻨﺪ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺑﺸﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺣﺎﻻ ﺑﯿﺎ ﭼﻮﺏ ﺣﺮﺍﺟﯽ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮ ﻗﻠﺐ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﺳﺒﺪﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻗﺸﻨﮓ
ﯾﺎ ﮐﻪ ﮏﯾ ﺑﻐﻞ ﻋﻄﺮ ﺑﻮﺩﻥ
ﯾﺎ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ
ﻧﯿﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﺧﻮﺍﻫﺸﯽ ﻫﻢ
ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ، ﺩﻟﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮ
ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﺗﻮ
ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﺴﺖ
ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺩﻟﺖ ﺷﺪ ﺑﺎﺯ
ﺑﺸﮑﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻬﺎﯾﺶ ﮐﻢ ﺷﻮﺩ ؟
ﺑﺸﮑﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻮﺏ ﺣﺮﺍﺟﯽ ﺑﺰﻧﻢ ؟
ﺑﺸﮑﺴﺖ ﮐﻪ ……..
ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﮐﻪ ﭼﻪ ﺁﺳﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﻟﻢ ﻧﺜﺎﺭ ﺍﻭ ﮐﻨﻢ
ﺩﻟﻢ ﻓﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﮐﻨﻢ
ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﻧﺪﺍﻧﺴﺖ ﻭ ﺷﮑﺴﺖ
ﺣﺎﻻ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭﺵ ﺷﺪﻩدستاشو مشت کرده بود…
پرسيدم توي مشتت چيه؟!
گفت :خودت نگاه کن
دستاشو گرفتم و آروم باز کردم… توي دستاش چيزي نبود!!! گفتم :چيزي نيست که…!
دستامو که توي دستاش بود فشرد و گفت :نبود… ولي “حالا هست”!
کسی با سکوتش،مرا تا بیابان بی انتهای جنون برد
کسی با نگاهش،
مرا تا درندشت دریای خون برد
مرا باز گردان
مرا ای به پایان رسانیده
آغاز گردان!زندگی كن و لبخند بزن به خاطر آنهایی كه با لبخندت زندگی میكنند . از نفست آرام میگیرند و به امیدت زنده هستند . و با یادت خاطره می سازند . نمیدانم در زندگی ات < بهترین > چگونه معنا میشود ! من همان بهترین را برایت آرزومندم!وتو کاش می دانستی
ﮐﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﺍﺕ… ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ…
ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ… ﻭﯾﺮﺍﻧﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﻢ!
ﻭ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﻪ
ﺍﻭﺝ ﻣﯽ ﺭﺳﻢ…
ﺍﻣﺎ ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﻧﺸﺎﻧﺖ ﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ
ﻧﻔﺴﻢ…
ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﯾﺎ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ… ﻣﯽ پﺮﺳﺘﻤﺖ!
میخواست امتحان کنه که میتونه فراموشم کنه یا نه ؟؟؟
برگشت……. گفتم ؟
دیدی نمیتونی !!!
گفت : شمامثل شوق یک پرستوي مهاجر پشت ديوار دلم از همه محبوب تريسرم را نه ظلم مي تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ،
سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود مادرچـ ـه تـ لـ ـخ اسـ ـت پـ ـس از سـ ـال هـ ـا جسـ ـتجـ ـو ،
نـ ـیمـ ـه گـ ـمشـ ـده ات را …
کـ ـامـ ـل بیـ ـابـ ـی !ﺷﺒﺎ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭﻡ،ﺧﻮﺍﺑﻢ ﻧﻤﯿﺒﺮﻩ،ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ ﻋﮑﺴﺖ ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ
ﺑﺒﻨﺪﻩ ﺑﻌﺪ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢنمی دانم چگونه به اوبگویم که دوستت دارم .هیچ چیزعذاب آورترازاین نیست که هروقت بگویی دوستت دارم عشقت پوزخندی بزندوبگویداین حرفهامال توکتاباست.واقعأچه چیزمی تواندکسی راکه چندی پیش شیداوسرکش بودبه این باوربرساندومثل خاکسترسردوخاموش کندآن هم باوجودکوه آتش فشانی ازعشق که بعدازگذشت سالهاروزبه روزعاشقترمی شوم.گورســـتــــــانـ مـــــا خـــــاکـ نیــســــــتـــــ . . .
گـــورســـــــتـــانـ مــــا قــــــلــبـ کسانیــــــســـتـ کــــهـــ میــــ پنداشتـــــیمـــ دوســـــتـمــــانــــ دارنــــــد . . . ! ! !مــــــن از تمــــــــام دنيـــــــــــا . . . .
فقـــــــــــــــط ؛
آن دايـره ی مشکی چشمـــــــــان “تـــــو” را ميخـــــــواهــم. . . .
وقتی که در شفـافيت اش. . . .؛
بازتـاب عکــــــــــس “خــــودم” را می بينــــم . . .
یــــــــــــــــــادت زیباست… اگر خودت هم بودى… چه غوغایى میشد…فکر نکنی این اس ام اسا خالیه؟ نه یه بوس توش بود تا بازش کردی پرید رو لباتمیــــــخواهــــــــَــم بـــــــــــودنــــــت کتابی باشد بــــا بـــی نـــهایت صفحه که هرروز مرور کنـــــــم تــــــــــو را بدون تـــــــــــرس از پــــــایــــان رسیدن ایــــــــن رُمــــــــانِ شیـــــریـــــن پس بــــــا مــــــــن بمــــــــــان.ﺁﺑﺴﺘﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻡﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺯﺟﺮ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ
ﺍﺯ ﺣﻠﻘﺸﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺷﺐ
ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺯﺍﺩﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯼ !
ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﺟﻨﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺳﻘﻂ ﮐﻨﻢاگر او برای تو ساخته شده
من برای تو ویران شدم..
حالا ببین
غذای روزانه ام شده…
فریادهایی که نجویده قورت میدهم…من ميبافم,و تو ميبافي,من براي تو کلاه تا سرت را گرم كند,تو براي من دروغ تا دلم را گرم كني!ﻚ ﻧﻔﺲ
ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻱ ﺗﻮ
ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺍﻱ
ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﭼﻪ ﻓﺮﻕ ﻣﻴﻜﻨﺪ
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﻣﻦ
ﭼﻘﺪﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﭼﻘﺪﺭ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡگفتی:دوست دارم.گفتم:دوست ندارم!
این دروغ به ان دروغ در….!!!ﻬـــــــــــﻢ ﻟﻌﻨﺘـــــﯽ … . !
ﺩﺍﺭﺩ ﻧــــﺎﺯ ﺗـــــﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﺸــــﺪ … .
ﺩﺧﺘــــــﺮﻱ ﮐـﻪ ﺍﺯ ﻏـــﺮﻭﺭ – ﺧﻮﺭﺷـــﯿﺪ ﻫـــﻢ ﺑــﻪ ﮔــﺮﺩ
ﭘﺎﯾـﺶ ﻧﻤﯿﺮﺳﺪ …لجم میگیرد وقتی عاشقانه هایم را مینویسم برای تو
اما همه می خوانند
الا تـــــــــــــــــــونمـی دآنَـم مـی دآنَـی یـ ـآ نَـه. . .؟
لَحظــه ی تَـوَلٌـد مَــטּ بـه هَمــآטּ ثــآنیـه اﮮ بَــرمی گَـردَد. . .
کـه تـوبـراﮮ اَولیــטּ بــآربـه مَــטּ گٌفتـﮯ. . .
★دوستَــت دارَم★
هـــي لعــنــتــياون طوريم که تو فکر ميکني نيست
شايد عاشقت بودم روزي
ولي ببين بي تو هم زنده ام، هم زندگي ميکنم
فقط گاهي در اين ميان يادت زهر ميکند به کامم زندگي راآدمایی هستن که
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم …
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده،
راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون حیوونکی نپره …
اگه یخ ام بزنن، دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون …
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه
همونایین که براتون حاضرن هر کاری بکنن
اینا فرشتن …
تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه، اذیتشون نکنین…
تنهاشون نزارین، داغون می شن !
همینها هستند که دنیا را جای بهتری می کنندﻫﻮﺱ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﻧﺒﺎﺷﻢ.
ﺷﺎﯾﺪ ﺣﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﯽ!ﻣـــﺮﺩ ﺑﺎﯾـﺪ ﻭﻗﺘـﯽ ﻋﺸﻘـﺶ ﻋﺼﺒـﺎﻧﯿـﻪ ! ﻧﺎﺭﺍﺣﺘـﻪ ! ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ
ﺩﺍﺩﺍﺑﺰﻧـﻪ !ﻭﺍﯾﺴﺘـﻪ ﺭﻭﺑـﺮﻭﺵ ﺑﮕـﻪ ﺗﻮﭼﺸـﺎﻡ ﻧﮕﺎﮐـﻦ ﺑﻬﺖ
ﺑﮕـﻪ ﻣﯿﮕـﻢ ﺗﻮﭼﺸـﺎﻡ ﻧﮕـﺎﮐـﻦ … ﺣـﺎﻻﺩﺍﺩﺑـﺰﻥ ﺑﮕـﻮ ﺍﺯ ﭼـﯽ
ﻧﺎﺭﺍﺣﺘـﯽ .… ﻭﻟـﯽ ﺗﺎﺑﺨـﻮﺍﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧـﻪ ﺑﺎ ﯼ ﺑﻮﺳـﻪ ﺩﻫﻨﺸـﻮ
ﻣﯿـﺒﻨﺪﻩتصادف عمدی نیست،،،
اتفاق است
پیش می آید!
عاشقی جرم نیست
اتفاق است
پیـــــش مـــی آیـــد…!
ﻭ ﺭﻭﺯﻱ ﺧـــﻮﺍﻫـــــﺪ ﺭﺳﻴـــــﺪ ..ﻛــﻪ ﺑــﺎ ﻟﺒـﺨـﻨـــــﺪ ﺯﻳــﺒــــــﺎﻱ ﺗـــﻮ ﺑﻴــــﺪﺍﺭ ﻣﻴــﺸـــﻮﻡ ..
ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ….
ﻫـــَــﺮ ﺭﻭﺯ ﻛــﻪ ﻣﻴــﺨــﻮﺍﻫـــﺪ ﺑـــﺎﺷــــــﺪ ♥
ﻓـﻘـــﻄـ ﺑــــﺎﺷـــــﺪ …ﺳـــﻮﻡ
ﻫﻔﺘــــﻢ
ﭼﻬﻠـــﻢ
ﺳـــــﺎﻝ . . .
ﭼﻨـــﺪ ﺳــــﺎﻝ ﺩﯾﮕــــﺮ
ﺑﺎﯾــــﺪ ﻋــــﺰﺍﺩﺍﺭ ﻧﺒـــﻮﺩﻥ ﻫﺎﯾـــــﺖ ﺑﺎﺷــــــﻢ . . . ؟ﺁﺭﯼ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻭﻟﯽ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻓﺎﻝ
ﻫﺎﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﻮﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺩ ؟ﭘﺮاز” ﺗﻮام” ﺑﻪ ﺗﻬﯿﺪﺳﺘﻲ ام ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻜﻦ،ﻣﮕﻮﻛﻪ ﻫﯿﭻ “ﻧﺪاري،ﺑﺒﯿﻦ” ﺗﻮرادارماحمقَ بوבטּ از انجایے شروعَ میشـــ ﮧ کـــ ﮧ میگے
ایـטּ بآ بقیـــ ﮧ فرقَ בآرهـَ✔
من هنوز از بازی کلاغ پر میترسم….میترسم بگویم تو….و تو آرام بگویی پر…ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺩﻡ ﺍﺳﺒﯽ ﻣﻦ ﻫﺮ ﺷﺐﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﺮ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ ﺗﺮﺍ
ﺷﯿﻬﻪ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ
ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺁﻧﻘﺪﺭ
ﮐﻮﺗﺎﻫﺶ ﮐﻨﻢ
ﮐﻪ ﻻﻝ ﺷﻮﺩ !ﺑﯽ ” ﺗــﻮ “ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ …
ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ .… ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !♡یه روز عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جاش مطمئن باشه اون رو تو قلبم قایم کردم
اما نمیدونستم که یه روز برای اینکه اون رو پس بگیری قلبم رو میشکنی♡بادی که گندم زار و عاشق کرد ماه ی که با برکه می خوابه
ابری که بارون و نبخشیده
خورشیدی که دیگه نمی تابه
با رفتنت دردام برگشتن
مردی که ترکش کردی, تنها نیست
اما یه چیز ,تازه فهمیدم
دنیا بدون عــشــق دنیا نیست
حال عجیبی دارم این روزا ابری شدم, نزدیک بارونم
چندتا بهار و برنمیگردی
چند ساله درگیره زمستونم
این زمستونم به یاد تو میمونم برف و بارونم به یاد تو میمونم
هرچی میتونی نیا و تلافی کن
من تا میتونم به یاد تو میمونم…گاهی وقتا وابستگی از عشق قدرتش بیشتره وچه حسی بهت دست میده که هم وابسته باشی وهم عاشقهمیشه دوست داشتم برم کشورهای مختلف و زیبایی ها دنیا راببینم حالا که دستات تو دستمه میبینم همه ی زیبای های دنیا تو دستایه تو ومنم دارم لمس شون میکنمچه ساده دل به تو بستم …
و تو چه مهربان مرا پذیرفتی…
مثل اتفاقی که باید می افتاد…
مرا ببخش اگر گاهی پا به پای تمام لحظه های تو نیستم…
مرا ببخش که گاهی در دقایق دلتنگی و تنهایی
شعری برایت نخواندم…
ای بهترین اتفاق غزل های من…!ﺑﯽ ﺭﺣﻤﯽ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ… ﮐﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺍﺟﺎﺯﻩ “ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ” ﻭ “ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ” ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺪﻫﺪ… ﺍﻣﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ “ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ”ﺭﺍ ﻧﻪعشق
دق الباب نميكند
مودب نيست ، حرف شنو نيست
درس خوانده نيست ، درويش نيست
سربزير نيست ،مطيع نيست
عشق ديوار را باور نميكند، كوه را باور نميكند
گرداب را باور نميكند، مرگ را حتي باور ندارد
پس بيخودي با عشق نجنگ ..تو برنده نميشيچقد سخته عشقت…!
عاشق چهار چرخ یه بچه مایه دار بشهزود باش از قلبت یه کپی بگیر چون میخوام اصلشو بدزدم.!نگاهت رو خدا اون روز که آفرید
به روی چشم من باز کرد
اون نگاه منو عاشق کرد
و از دنیا فارغ
ستاره آسمون دلم میمیرم براتﺣﺮﻓﻢ ﺑﺎﺷﻤﺎﺳﺖ:
ﺁﺭﻩ ﺑﺎ ﺷﻤﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺻﺎﻑ ﻭﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ ﺩﺍﺭﯼ …
ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﺩﻝ ﻧﺒﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﻣﺜﺎﻝ:
ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻨﯽ …
ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽِ ﻣﻨﯽ .…
ﺗﻮ ﻋﺸﻖ ﻣﻨﯽ …
ﺗﻮ ﺑﺮﯼ ﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ .…
ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ … ﻭ ..…
ﺍﯾﻨﺎ ﻫﻤﺶ “ﮐﺸﮑﻪ ” ﺩﻟﺘﻮ ﺳﻔﺖ ﺑﭽﺴﺐ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻗﺪﺭ ﺩﻝ ﭘﺎﮐﺖ ﻭ
ﺑﺪﻭﻧﻦ ﻭ ﻧﺸﮑﻮﻧﻨﺶ …ماه که همیشه پشت ابر نمی ماند
گاهی پشت دستان تو می ماند وقتی گریه می کنیمی ترسم روزی سراغم را بگیری ولی فاصله ی من و تو افقی نباشد …ﺧﺪﺍﯾﺎ ! ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ !
ﺍﯾﻦ ﺑﻐﺾ ﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺠﺎﯼ ﺩﻟﻢ ﭼﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ ؟؟ !!!سهم من خانه اى اجاره اى در قلب توست !و هر روز……ترس از رىختن وساىلم در کوچه هامـــیخـــواهــــم…
این راهی که من و تو آمده ایم را…
از ابتدا ویران کنم…
تا هیچ کس …
به اینجایی که ما رسیده ایم …
نــــــــــــــــرسد !میخواهم تمام آینه های مقابلت را بشکنم!
دوست دارم در هر آینه برایم هزاران بار تکرار شوی!سلام
از شرکت رب تبریک مزاحم میشم
میشه یه رب بغلتون کنم !؟
محض تبریک میگما !یه ” فنجان خالی “…؟
را که نگاه میکنم
گلویم به خاطر چای هایی..
که با تو نخورده ام چقدر میسوزد…دوستت دارم های توچه غوغایی دردلم به پامیکندروزی عشق از دوستی پرسید : تفاوت منو تو در چیه ? دوستی گفت :من دیگران را با سلامی آشنا میکنم توبا نگاهی من آنان را با دروغ جدا میکنم تو با مرگﺧﺴـــــــــﺘﻪ ﺍﻡ
ﺍﺯ ﺍﯾـــﻦ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭﻫﺎﯾــــﯽ ﮐﻪ
ﻫﯿﭻ ﮔــــﺎﻩ ﺑﻪ ﭘـــﺎﯾــــﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺭﺳـــــﺪ …
ﺩﻟــــــــﻢ ﺑــُـﻦ ﺑَﺴــــــــﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــَـــﺪ … !بــه تــو نیـــاز دارم مـثـــل آدم بــه ” حـــــــــــــوا ” …
نـه نـه
مـثـــل آدم بــه ” هـــــــــــــــوا ” ·دفتر نقــاشی ات را می بندم
می میـــرم
مدادهـــایت را بردار
و مـــرا دوبـــاره به دنیا بیاور…وقتی که دیدمت …
بیهوده لرزیدم….
بیهوده ترسیدم…
بیهوده خود را من
دست تو دادم بازمی شود ماه را در آغوش کشید
یا…..یا خورشید …
از پشت پنجره اتاق تو طلوع کند…
دیگر هیچ چیز غیر ممکن نیست
وقتی که عشق ما از جنس رویاستاز مهتابی خانه من تا آفتابی خانه تو یک دست فاصله است.دستت را دراز کن تا مهتابی آفتابی شودعــشــق مــثــل کـِـــشــی مــی مــونـــه کـــه دو نــفـــر دارن مــیــکــشــن
اگـــه یـــکـــی ولـــش کـــنــه دردش فــقــط واســـه کـــســیـــه کـــه هــنــوز اونــو نــگــه داشــتــهمی سـِِپـــــٰٰٰٰٰـارمـََت بـه خـــُُـــــــــــدا. . . .
خــُُـــــدایی كــه هیـــــــــــچ وقـــت نـَـخـــواســـــــــــــت
تـــــــــــو را
به مـــــــــن بـِِـسپـــــــٰٰـارََد. . . .
ﺗﻤﺎﻡِ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﮮ ﺧــــﺪﺍ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮﻡ . . .ﺗـــــﻮ ﺭﺍ ﻧﻢـے ﺗﻮﺍﻧﻢ . . .
★
از بس که پريشان شده موهاى تو شک نيستهدهد دو سه تا شانه به سر داشته باشدمیدانم داشتنت آرزوی محالیست
اما
به داشتنت که میتوانم افتخار کنم
فرقي نميكند!بگويم و بداني!
يا …نگويم و نداني!
فاصله،دورت نميكند وقتي در خوب ترين جاي انديشه ام جاي داري…مخـــاطب خــاص من
خـــاص بـــودن خاصــیت توســت!!!
تـــــــــــــو همیــشه خاص میمونے
چون سلیـــقه ے منے…ﻭ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯿﻢ ﭘﯿﺪﺍ ﺑﻮﺩ
ﻣﻦ ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻡ
ﻭ ﻧﻪ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺑﻠﻨﺪ
ﻭ ﻧﻪ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺑﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﭘﻠﯿﺪ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻮﺩﻡ
ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﭘﺲ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯿﻢ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ
ﺁﺭﺯﻭﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ
ﺩﻭﺭ ﺍﻣﺎ ﭼﻪ ﻗﺸﻨﮓدلــــــــــــــم یــــــک
دنیــــــا تنـــــــــــهایــی
میـخواهــــد با یـــــــک
عالــــــــــمه تـــــــــــــو
وتـــــــمام گــــــــوشه
کناره های قلبـــــــت
گفته بودی برایت چیزی بنویسمچیزی نمی نویسم!
چشم هایم را که بخوانی
برای سال ها از تو نوشتن کافی است…کاش میدانستی جهانم بی تو الف نداردتو آن شعر بلندی که آرزو میکنم امضای من زیر آن باشد.ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﺑﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮﯼ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﯼ ﺷﺐ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ ، ﮐﻨﺎﺭ ﺍﻭ
ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﭙﻬﺮ ﺁﺭﺯﻭ
ﯾﮕﺎﻧﻪ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻣﻦ ﺍﺳﺖمن و تو از همان روز اول،
محکوم به از دست دادن بودیم!
تو، همان یک ذره احساست را…
و من تمام زندگی ام را!یعــــنی می رسـَد روزی
کـــه رویِ همـین صفـحـه بنوـیسم:
“آمـــد….
کـــه بمــــآند”..با تو ام بی حضور تو
بی منی با حضور من
می بینی تا کجا وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند؟
همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم….هنــــــوز گاهی چشـــــم
به خیابان میدوزم و منتظرم که هر لحظه میرسی وقتی از آمدنت دلسرد میشوم خود را آماده میکنم که به دیدنت بیایم امــــــّــــــا نمیدانم کجـــــــــا؟ واقعا کجـــــــــــایی؟؟؟♥عشق..تمام تاريخ زندگى يک دختر است…اما فقط فصلى از زندگى يک پسر…ﻣــﻦ، ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺳﻤـــﺎﻥ یک ﺑــــﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ …
ﻭ ﺍﺯ ﺗﻤــــﺎﻡ ﺯﻣﯿــــﻦ، یک ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍ …
ﻭ ﺍﺯ ﺗﻤــــﺎﻡ ﺗـــــﻮ ، یک ﺩﺳﺖ
ﮐﻪ ﻗﻔــــﻞ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣـــــﻦ .عشق يعني در كمال بي كسي حس كني كه با كسي هم نفسيدلم بهانه ای می خواهد واسه ی ادامه ی زندگی مثل یک بوسه ی عاشقانه که یادم آید هنوز…. زنده امفعلا بمان …
قول می دهم بی تو بودن را کم کم یاد بگیرم …رودر روی درگاه خانه ات دوست دارم درخت شوم شاید روزیکه پیر شدی از یک شاخه ام عصایی بسازی.ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ ,ﮐﻪ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ
ﻣﻦ …نمیتوانم بگویم برو
میخواهمت
میخواهمت بفهم
با همه ی بدی هایت
نمیخواهد قدمی برایم برداری
نیم نگاهی کافیستﺗﺎﺱ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻡ
ﻭ ﺷﻌﺮ ﺑﺮ ﺗﻦ ﺍﺕ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ
ﻧﯿﺶ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺕ
ﮐﺸﻨﺪﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﺶ ﻫﺎﺳﺖ
ﺳﻘـــــﻮﻁ
ﻭ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺎﺭ ﻭ ﭘﻠﻪ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ …….ﺩﺍﻏﻮﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺁﻫﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﻏﻮﻥ ﺗﺮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺭﻭﺭﯾﭙﯿﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﻓﮑﺮﺍﺵ …ﻗﯿﺎﻓﺶ …ﺗﯿﭙﺶ…ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﺩﻭﺭﺳﺮﺕ ﻭ ﺟﻠﻮﭼﺸﻤﺎﺕ
ﺑﭽﺮﺧﻪ…چشمانم به نگاهت حسودی می کنند
و نگاه مشتاق و تشنه تو
به دستان گریزان من
ناگسستنی است..
چقدر خستگی ناپذیرست…
آشوب نگاه تو..
اگه این گوشه می خندمواسه حفظ آبرومه
سهم یکی دیگه میشه
اون کسی که آرزومه
من نبودم که ببینم
توی این اوضاع چی کشیدی
وقتی فهمیدی نمیام
به سر و وضعت رسیدی
خوش سلیقه هم که هستی
آره با این انتخابت
وقتی پرسیدن وکیلم
بگو نه چون من می خوامتسرخ شد آیینه از هرم نگاه من و تو / بهتر از عشق کسی نیست پناه من و تو / هنر عاشقی امروز پسند همه نیست / که محبت شده اینگونه گناه من و تو .عـــ ـآشِق شــ ـــدی
مِـــ ـــثــلـــ ـ زلـــــ ــــیــخــــ ـــا ســــِمِج
بــــ ـــاش…
آنـــقَـــ ـــدر رســــ ــــوا بـــ ـــازی دَر بــــ ـیار
تــ ــا خــــــ ــــدا خـــ ـــودَش
پــا دَر میــــانـــی کـــــ ـــند…
ﺍﻧﺘـــــــﻘﺂﻡ ﻣــﮯ ﮔﯿﺮَﻡ ﺍﺯ ﭼﺸــﻢ ﻫﺂﯾَﺖ ﺑـــﻪ ﺧــﺂﻃﺮ ﺗَﻤــﺂﻡﻟَﺤَﻈــﺂﺗــﯽ ﮐـــﻪ ﺑَــﻬﺂﻧــﻪ ﮮ ﺍﺷﮑــــ ﻫـ ـﺂﯾَﻢ ﺗـ × ـﻮ ﺑــ ـﻮﺩﮮ … !!!♥♡ﺁﻏـِـﺸـﺘــﻪ ﺑــﻪ ﺗــُـﻮ ﻣﮯ ﺷـَـﻮَﺩ….
ﺭﻭﺣـَـﻤـــ…
ﻧــَـﻔـَـﺴـَﻤـــ…
ﺑــَـﻨـﺪ ﺑــَـﻨــﺪ ﻭﺟﻮﺩَﻣـــــ…
ﻭَﻗـــﺘــﮯ ﺩَﺭ ﺣـِـﺼﺎﺭِ ﺩَﺳــﺘــﺎﻧــَـﺘــــــ…
ﺑـــﻮﺳــــﻪ ﺑـــﺎﺭﺁﻧـــــ ﻣﮯ ﺷــَــﻮَﻣـــ
میخواهم آنقدر شعر بگویمکه اگر فردا مٌردم
نتوانی انکارم کنی …!
♡
نمیدانم چرا عادت فراموش کاریم شامل تو یکی نمیشودﺷﺮﺍﺏ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮔﻔﺖ : “ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ”ﺁﻏﻮﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮔﻔﺖ: “ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ”
ﺑﻮﺳﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮔﻔﺖ: “ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ”
ﻧﻔﺲ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮔﻔﺖ: “ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ”
ﺣﺎﻻ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ” ﺩﯾﮑﺘﺎﺗﻮﺭﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ”
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﻄﺮﯼ ﭘﺮﺍﺯ” ﮔﻼﺏ”
ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺮﺳﺮ ﺧﺎﮐﻢ ﻭ ﺑﻪ” ﺁﻏﻮﺵ” ﻣﯽ ﮐﺸﺪ ﺑﺎ ﻫﺮﭼﻪ ” ﺑﻮﺳﻪ” ﺳﻨﮓ ﺳﺮﺩ ﻣﺰﺍﺭﻡ ﺭﺍ
ﻭ ﭼﻪ ﻧﺎﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﻋﮑﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﻣﺰﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ” ﻧﻔﺴﻬﺎﯼ” ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ
ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ …
ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻤﻨﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﻣﺎ
ﺳﺮ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭﻡ
ﺳﺮﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﺑﺮﻧﻤﯿﺪﺍﺭﻡ …
“ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡمیفرستمSMSمیدونی چرابرات
چون براي1 ثانيه اسمم ميوفته روگوشيت وتو1 ثانيه به من فكرميكني واين 1 ثانيه برام1 دنياارزش داره
.
گاهی به سرم می زند بزنم زیر همه چیز و همه چیز !اما سر که کاره ای نیست ، این “دل” است که فرمانروایی میکند …اینکه یه نفر بهـ ـــت بگه
“مواظـ ـــب خودت باش”
حس خوبـ ــی داره.
اما بهتـ ــر از اون وقتــ ـی هستش که
یه نفر بهـ ــت میگه
“من ازت مواظبـ ــت می کنم “يادت هست فقط ميگفتي لب تر كن . . .
لب كه هيچ چشمانم را تر كردم ولي باز تركم كردي. .اگرصدسال عمرکنی امیدوارم من صدسال منهای یک روززنده بمانم تامجبورنباشم بدون توزندگی کنمبراي محبتهايي كه عميقند،نديدن ونبودن،هرگزبهانه اي براي ازيادبردن نيست.ﺑﺮﻭ ﻋﺰﯾﺰ ﻗﺼﻪ …!
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺭﻫﮕﺬﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﻮ …
ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﻏﺮﯾﺒﻪﺍﯼ ﮐﻪ …
ﺭﻭﺯﯼ …. ﺟﺎﯾﯽ … ﺯﻣﺎﻧﯽ ..
ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺴﯿﺮ ﺗﻮ ﺷﺪﻡ …!
ﺑﺮﻭ …
ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩ …
ﻭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻮ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ …فاصله ها چه امین اند ذرّه ای از احساسمان بهم را ندزدیدند … مــن همچنان تـو را دوست دارم
و تـو همچنان نـه !!هر چه زدم بی تو دلم وا نشد ،جز تو کسی باب دل ما نشد ،هر چه پرستو شدم وپر زدم همنفسی مثل تو پیدا نشداز با تو بودن دل برایم عادتی ساخت که هیچگاه بی تو بودن را باور ندارم.عشق را دیدم گفتم ای عشق چه ها میکنی
سرش را بالاگرفت وگفت: طوفانی در دل مینکنم که نظیرش در زمین نیست!!!!♥اولین تو بودی♥
♥آخرین هم تو خواهی بود♥
♥نمی خواهم طعم چشم دیگری را بنوشم♥
♥انتظار بارانت سخت هم باشد♥
♥فقط به خیال آمدنت♥
♥خیس خیسم♥هرچه ادم می گذارم
درکفه دیگر
بازتوسنگین تری…وقتی تو در گذشته ای
حالِ حال را ندارمچه دوستم داشته باشی و چه ازمن متنفر باشی در هر صورت بهم لطف میکنی چون اگه دوستم داشته باشی تو قلبت هستم و اگه ازم متنفر باشی تو ذهنتم!درست است که بعضی ها بوده اند و بعضی ها هستند و خیلی ها هم بعدا می آیند…….. اما من می خواهم عزیز دل تو باشم میفهمی؟؟؟؟؟؟؟با من آن جور که با دیگران حرف میزنی .. حرف نزن .. من با همه فرق دارم .. ان ها برای خودشان دیوانه اند .. من دیوانه تو امعاقبت هم تو نخواهی دانست
چه کسی بحر تو مرد چه کسی بحر تو زیست
دلم آن لحظه شکست چشمم آن لحظه گریست
که منه شهره به رسوایی را
تو ندانستی کیست
عاقبت هم تو نخواهی دانست…وقتی میخندی…
میلرزد دلم…
انگار که قلبم روی گسل لب های توست…زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست !
زندگی باغ تماشـــای خداســت …
زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا
صبـــح هـا ، لبـخند هـا ، آوازهـــا …آی آدم ها
شما را به خدا
اگر قصد عاشقی دارید
عاشق همان شوید که هست
نه عاشق بتی که قرار است از او بسازیدﻫﺮﮔﺎﻩ ﺧﺒﺮﻣﺮﮔﻢ ﺭﺍﺷﻨﯿﺪﯼ،ﺩﺭﭘﯽ ﻣﺰﺍﺭﯼ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ
ﺑﺮﺳﻨﮕﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ :ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺎﺧﺘﻢمقصد که تویی
راه پیش پا افتاده است…چیزی در کلامم نیست
جزدوستت دارمهایی
که واژه نیستند
مثل دم در پی بازدم
حیاتم را رقم می زنند…هجوم خالی نفسهای تو…
“های” میشود مقابل “هوی” متروکم،،،تو تنها انعکاس این اطرافی..ﻣﻦ از آن روز ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻫﻢ دوﯾﺪ و ﭘﺮدﻩﻫﺎی آﺑﯽ و زﻧﮕﺎری را ﺷﮑﺎﻓﺖ و ﻣﻦ ﺑﻪ ﭼﺸﻢِ ﺧﻮﯾﺶ اﻧﺴﺎنِ ﺧﻮد را دﯾﺪم ﮐﻪ ﺑﺮ ﺻﻠﯿﺐِ روحِ ﻧﯿﻤﻪاش ﺑﻪ ﭼﺎرﻣﯿﺦ آوﯾﺨﺘﻪ اﺳﺖ در اﻓﻖِ ﺷﮑﺴﺘﻪی ﺧﻮﻧﯿﻦاش، داﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ در اﻓﻖِ ﻧﺎﭘﯿﺪای رودرروی اﻧﺴﺎنِ ﻣﻦ ــ ﻣﯿﺎنِ ﻣﻬﺘﺎب و ﺳﺘﺎرﻩﻫﺎ ــ ﭼﺸﻢﻫﺎی درﺷﺖ و دردﻧﺎکِ روﺣﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ دﻧﺒﺎلِ ﻧﯿﻤﻪی دﯾﮕﺮِ ﺧﻮد ﻣﯽﮔﺮدد ﺷﻌﻠﻪ ﻣﯽزﻧﺪ. و ِاﮐﻨﻮن آن زﻣﺎن دررﺳﯿﺪﻩ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺻﻮرت دردی ﺟﺎنﮔﺰای درآﯾﻢ؛ دردِ ﻣﻘﻄﻊِ روﺣﯽ ﮐﻪ ﺷﻘﺎوتﻫﺎی ﻧﺎداﻧﯽ، آن را ازﻫﻢدرﯾﺪﻩ اﺳﺖ. و ﻣﻦ اﮐﻨﻮن ﯾﮏﭘﺎرﭼﻪ دردماز قریبه ها شنیدم آشنایت نیستم خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم…!اگــه تو رودخونه بیفتی یه قایق نجات هست، اگـــه تو چــــــــاه بیفتی یه طناب هست، ولی وقتی تو دام عشـــــــق افتادی هیچ امیـــــدی نیست!!!درلحظه های خوش زندگی ات آرزوی توقف زمان رادارم …تاهمیشه شادبمانی…!نمیدانم دوست داشتن چیست… اما گاهی احساس میکنم که به حضور وجود تو سخت محتاجم.امروز ساعت دیواری اتاقم رو بر داشتم و به جاش عکس تورو گذاشتم
حالا تو شدی تمام لحظاتمﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺳﺎﻳﻢ ﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﯽ ﻳﺎﺑﻢ،
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﻳﺸﻢ
ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﻣﻌﻠﻖ ﻭ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎ
ﻋُﺮﻳﺎﻥ.
ﻣﯽ ﻭﺯﻡ، ﻣﯽ ﺑﺎﺭﻡ، ﻣﯽ ﺗﺎﺑﻢ.
ﺁﺳﻤﺎﻧﻢ
ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ،به جستجوی کسی رفته ام که
” مثل هیچکس نیست”
نگران نباشید
یا با او بازمیگردم
یااو
بازم میگرداند
میدانی ؟
میدانی از وقتی دلبستهات شدهام
همه جا
بوی پرتقال و بهشت میدهد ؟
هرچه میکنم
چهار خط برای تو بنویسم
میبینم واژهها
خاک بر سر شدهاند
هرچه میکنم
چهار قدم بيايم
تا به دستهات برسم
زانوهام میخمد .
نه اینکه فکر کنی خستهام ،
نه اینکه تاب راه رفتن نداشته باشم
نه …
تا آخرش همین است
نگاهت
به لرزهام میاندازد …
نفرین به توکه بادروغ منوازسرخودت بازکردی
نفرین به من که ترکت کردم واعتراف نکردم هرگز
نفرین به هرکی که توجداییمون نقش داشت
نفرین به سرنوشت که ازهمه دنیابراجداییمون استفاده کرده
خسته شدم دیگه…..يكي نوشت،يكي خوند،باز نوشت بازم خوند،آخرش اوني كه نوشت مرد،اما اونيكه ميخوند موند،حالا من مينويسم تو بخون،من ميميرم تو بمون…انارفصل ندارد
هروقت توبخندي
ميشكفد…
dz1352گفتم” تمام وجودم از آن تو بود.
مشکلم چیست که با من این چنین میکنی؟؟
گفت:آنقدر خوبی که حالم را بهم میزنی…!علم پزشکی ثابت کرده است که شکستن دل واقعیت است. یعنی وقتی دل کسی میشکند در قلب اتفاقی می افتد مثل یک خون ریزی کوچک یا یک جراحت ! مثل جراحتهای کوچکی روی پوسته ی انار که آرام آرام زیاد می شود تا انار ترک می خورد. چند وقتی است که نمیدانم جراحت های روی قلبم را مدیون تو هستم ،که قلبم را شکستی ، یا مدیون دانه های انار قلبم که زیاد عاشق شدند ، در آن فضای بسته ،دوام نیاوردند و قلبم را شکافتند …! بی خیال…! مهم این است که ” لیلی” انار ترک خورده دوست دارد…!کاش فکر منو نه فکر چشامو میکردی
که اون دنیا به خدا از دست من شکایت کنه که برای تو گریه میکردم یا تو که هر دیقه اشک منو درمیاوردیﺩﺭﺩﻡ ﺍﯾــــﻦ ﻧـــﯿـﺴـﺖ
ﮐـــــﻪ ﺍﻭ ﻋــــﺎﺷــــﻖ ﻧـــﯿــﺴـﺖ ،
ﺩﺭﺩﻡ ﺍﯾــــﻦ ﻧــﯿــﺴـﺖ
ﮐــــــــﻪ ﻣــﻌــﺸـــﻮﻕ ﻣــﻦ ﺍﺯ ﻋــﺸــﻖ ﺗـﻬــﯽ ﺍﺳـﺖ
ﺩﺭﺩﻡ ﺍﯾــــــﻦ ﺍﺳﺖ
ﮐــــــﻪ ﺑــــﺎ ﺩﯾـــــﺪﻥ ﺍﯾـــــﻦ ﺳــﺮﺩﯼ ﻫــــﺎ
ﻣـــــﻦ ﭼـــــﺮﺍ ﺩﻝ ﺑـــﺴــﺘــﻢ ؟asheghi ro pas bedarim.chon bozorgtarin miveye derakhte javoonieدلم….
به عظمت باران برايت دلتنگى ميکند !!!
امروز عجيب
بى واژه بى حصار مىخواهمت!!!!ﺧﺴﺘﮕﯽ ؛
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﮐﻨﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ
ﺧﺴﺘﮕﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺟﺮﻋﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻟﺒﺖ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ
ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺧﺎﮐﺸﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺗﻮ
ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺑﺮ ﮐﻒ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ
ﻭ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﯼ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﯽ . . . ﺯﺁﺭ
ﺯﺁﺭ . . !!.اونكه خاطرتو ميخواد، حتما نفسي ميخواد
نفسم باش، كه خاطرتو خيلي ميخواممحبوب من از میان همه ی مردهای دنیا…
فقط کافیست پای تو درمیان باشد!
نمی دانی برای تو…
زن بودن وعاشق بودن چه دنیایی دارد…!ﺩﺍﺭﻛﻮﺏ ﺍﮔﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﺩ
ﺭﺍﺯﯼ ﻧﻬﺎﻥ ﻧﻤﯽﻣﺎﻧﺪ
ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻫﺴﺖ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺭﻭﺯﯼ
ﺑﺮ ﺳﺎﻗﻪ ﻭ ﺗﻨﻪﯼ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﯽﻛﻮﺑﺪ ﻭ
ﺟﻤﻠﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﯽﻓﻬﻤﻨﺪدلت را صاف کن
دست من بسپار
صندوقچه ی دلت را تا ابد نگهداری میکنم
ولی هیچ گاه
آن را از من پس نگیرمرا ازخدا می خواستی تا احیایت کنم چون عیسی.
مرا که خدا به تو داد ذبحم میکنی چون اسماعیل..هنوز هم…
چشمانم نگاهت را…
نگاهم لبانت را…
و لبانم لبانت را نشانه
میرود در طلب یک بوسه…
هنوز هم زیباست انتظار
آغوشت را کشیدن…
حتی زیباتر از گذشته…✔
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯼﭘﺎﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺍﯼ
ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﺴﯿﻢ
ﭼﻪ ﺧﻮﺵ ﻏﯿﺮﺗﻢ ﻣﻦ!شاید میخوای این همه عشق بمونه تو دل خودم دلت میخواد بهت نگم که عاشقت شدمآنگاه كه ستارگان در آسمان شب سوسو ميزنند تو در وجودم ميدرخشي!شب به این سیاهی لیاقتش این همه ستارس.
دل تو سفیده لیاقتت بیشتر از ستاره های تو آسمونه پس شبت خوش
میبوسمت هوارتا…!من اگر آنقدر که به یاد تو هستم به یاد خدا بودم , آن دنیا نیمی از بهشت به نام من بود !ﺻﺒﺢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻓﺘﻢ
ﺑﺎﺯﻭﺍﻧﻢ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺷﺪﻧﺪ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ
ﻟﺒﻬﺎﯼ ﮐﻮﻩ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ
ﻟﺒﻬﺎﯾﻢ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﺷﺪﻧﺪ
ﺻﺪﺍﯼ ﭘﭻ ﭘﭽﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ
ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺷﺐ ﻧﻬﺎﺩﻡ
ﺧﻮﺍﺑﻬﺎﯾﻢ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﯼ ﺷﻌﺮ ﺷﺪﻧﺪ
ﻗﺎﻣﺖ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﯾﺪﻧﺪ
ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﯾﺪﻧﺪﺩِﻟﻢ ﻣـے ﺳﻮﺯﺩ ﺑﺮﺍﮮ ﺩِﻟﻢ . . .
ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺩَﺭﺩ . . .
ﻫَﻨﻮﺯ ﻣَــﺮﺩ ﺍﺳﺖ . . .
★
دلدادگی رسم من است ای داددل از روزگارپروانگی عشق من است آه از دل پروردگار
درروزگار عاشقی پروانه ها بی یاورند
شمعی دراین کاشانه نیست سوی حباب دل میبرنددوست دارم وا نشه چشمام،تو خوابم که پا میذاری
حتی خوابتم قشنگه،چه برسه به بیداریچه ارامشه دلچسبي تماشايه تو بم ميده
تو ايده ال ترين خابي كه بيداريه من ديده..شمع روشن شد و پروانه به آتش پیوست
میتوان سوخت اگر امر بفرماید عشقﺁﻏـﻮﺷـــ ﮔـﺮﻣـﺘـــ
ﻣـﺮﺍ ﭼـ ـﻪ ﺑﮯﺭﺣـ ـﻤـﺎﻧـﻪ ﻣـﮯﮐـﺸـﺎﻧـﺪ
ﻭ ﻣـﻨـــ ﺣـ ـﺘـﮯ ﻧـﻤـﮯﺗـﻮﺍﻧـﻤـــ
ﮔـﺎﻣـــ ﺍﺯ ﮔـﺎﻣـــ ﺑـﺮﺩﺍﺭﻣـــ
ﮔـﻤـــ ﮐـﺮﺩﻩ ﮮ ﭘـﯿـﺪﺍ ﺷـﺪﻩ ﺍﻣـــ
ﺻـﺒـﻮﺭﺑـﺎﺷـــ
ﻣـﻨـــ ﻫـﻨـﻮﺯ
ﭘـﮯ ﺩﺭ ﭘـﮯ ﺍﯾﻦ ﻓـﺎﺻـﻠـﻪ ﻫـﺎ
ﺗـ ـﻮ ﺭﺍ ﻣـﮯ ﺟـ ـﻮﯾـﻤـــﻫﯽ ﻓﻼﻧﯽ….
ﺭﻓﺘﻦ ﺣﻖ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﺳﺖ …
ﻭﻟﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﭘﺎﯾﯿﺰﻡ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ..یکی از لذت های دنیایی اینه که وقتی عشقت پشت فرمون نشسته دستتو تو دستش گرفته باشه.
اگه بارون بباره و سیاوش قمیشی هم بخونه دیگه لذت دنیایی نیست چون اون ماشین بهشته!ﺩﻟﻢ ﻋﺰﯾﺰﻣﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻗﺪﺭ ﺑﺪﻭﻧﯿﺪ ﺷﻤﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﺸﻘﺘﻮﻥ ﻭﺭﻩ ﺩﻟﺘﻮﻧﻪآخرین تماشایت را پلک نخوام زد تا در چشمانم آوره نگردد…ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺑﺎﺷﺪ …
ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ !!!…تفاوت ما همه تفاوت ما این است : تو به خاطر نمی آوری ، من از خاطر نمی برم . . . تو به خاطر نمي آوري كه ما چه روزهاي شيريني را گذرانده ايم و من از خاطر نمي برم كه نبايد ديگر كنارت باشم … تو به خاطر نمي آوري كه من چه عاشق پيشه اي بوده ام و من از خاطر نمي برم كه تو چه شيفته اي بودي … تو به خاطر نمي آوري كه چه سختي ها براي با تو بودن را پشت سر گذاشتم و من از خاطر نمي برم همان روزهاي به ياد ماندني را … و اين است تفاوت من و تو در تعبير نوع خاطره ها .دچار یعنی
عاشق
و فکرکن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد.میبینی عجب دنیايی شده!؟قلب منه,مال منه,توسینه منه….اما برای تو میزنهميدونى فرق لبخند تو با لبخند من چيه؟تو وقتى که شادى لبخند ميزنى و من وقتى که تو شادى لبخند مى زنم* *. * *
* *. * *
* ★ * ★ *
* ★ *
>>—-I love you—->
* *
* ★ *
* *
* *
*چیزی به مجنون شدنم نمانده است
هر روز در هر سوی خانه میبینمت که میخندی….
آغاز کسى باش که…….پاىان تو باشدساده می خندیودل من
سخت زیر و رو می شود ..نگاهت را از من دزدیدی بانو
من که می دانم….بالاخره یک روز
بر میگردد به صاحبش….
مال حلالبعضی وقتا آدم نیاز داره به یه آغوش بی منت..
که فقط فقط واسه خودش باشه..
که وقتی تو اوج تنهایی هستش..
با چشماش بهش بگه : هستم تا آخــــــــرش…!!!!!✔برای تا ابد ماندن باید رفت
گاه از قلب کسی
گاه به قلب کسی!هنوزم نفهميدم چرادوسم نداشتي چراگفتي برم قلبم ديگه چيزي واسه ازدست دادن ندارهﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﯾﺮ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﺣﺲ ﺧﯿﺲ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖﭘﺸﺖ ﺣـــــﺮﻑﻫﺎﯼ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ
ﭘﺸﺖ ﻧﻮﺍﺯﺵﻫﺎ
ﺳﺮﺯﻧﺶﻫﺎ
ﭘﺸﺖ ﺗـــﻤﺎﻡِ ﻧـــﮕﺎﻩﻫﺎﯼ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭ
ﭘﺸﺖ ﺳـــﮑﻮﺗِﺶ
ﭘﺸﺖ ﻟﺒﺨـــﻨﺪﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﺯِﺵ
ﻋـــﺸﻘﯽ ﺳﺖ
ﭘـــﻨﻬﺎﻥ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﺯﻧﺎﻧﻪ .
عشق من به تو از اون عشق های عجیب غریبی بود که آدم یک بار بهش دچار میشه!…نه از اون عشق هایی که نتیجه ی دوست داشتن زیاده و آدم هرچند بار که بخواد میتونه عاشق و فارق بشه!…پس تو عشق همیشگی من خواهی بود و من یکی از عشق های زندگی تو بودم!میخواهمت ولی دوری
خیلی خیلی دور
نه دستم به دستانت میرسد نه چشمانم به نگاهتترا افسون چشمانم ز ره بردست وميدانم,چرا بيهوده ميگويى دل چون آهنى دارم؟نميدانى,نميدانى که من جز چشم افسونگر,در اين جام لبانم,باده مرد افکنى دارم؟نميترسى؟نميترسى که بنويسند نامت را به سنگ تيره گورى,شب غمناک خاموشى؟بيا…بيا دنيا نمي ارزد به اين پرهيز واين دورى,فداى لحظه اى شادى کن اين رؤياى هستى را,تورا افسون چشمانم ز ره بردست وميدانم به سوز خواهشى بيمار ميسوزى,دروغ است اين اگر,پس آن دوچشم رازگويت را چرا هر لحظه برچشم من ديوانه ميدوزى؟ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻨﺘﺎﻥ ﻧﺘﺮﺳﺎﻧﯿﺪ !!
ﻋﺎﺩﯼ ﻣﯿﺸﻮﺩ ، ﺷﺎﯾـــــــﺪ ﻫﻢ ﺗﺎ ﺣـــﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺘــــــﺎﻥ
ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻨﺪكفش هايت كو؟مي خواهم آنهارابردارم تاتوهم مثل بي وفايان هوس رفتن نكني…ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ: ﺟﺎﻧــــــــــﻢ…مــَـن بـی تــو
شعـــر خــواهــم نــوشتـــ؛
تـــو بــی مـَـن
چــِـه خــواهــی کــــرد؟
اصـــلا”
یــــادت هَست
کــِــه نیستــَـم…؟
همچو مهتاب كه از خاطر شب ميگذرد / هر لحظه، آهسته، از آفاق دلم ميگذري.پدر درباران آمدمادر درباران آمد
برادر در باران آمد….
….این همه باران آمد آما تو نیامدی…،ﮐﺠﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ،
ﭘﺸﺖ ﮐﺪﺍﻣﯿﻦ ﭘﻨﺠﺮﻩ
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﺮﺩ؟.؟.؟ماهرچی تلخی بودامتحان کردیم ولی دیدم هیچ چیزتلخ ترازندیدنت نیست!عشق من عاشقم باش نزار بيفتم ازپشت عشقمن عاشقم باش كه تن به شب نبازم.یاده حرفات میوفتم…هی میگفتی آرومم میکنی هی میگفتی من عشقتم میگفتی بی من نمیتونی واسه چند لحظه خیلی هیجان زده میشم ولی چشامو که باز میکنم میبینم دیگه نیستی…حالا عاشقانه هات و برای کی میگی….عمرم تمام شودیانشود
توباشی یانباشی
من راباورکنی یانه…
دیگرهیچ چیزفرقی برایم نمیکندمن مدتهاست برپایه باورهای خودزنده ام وتو…زیباترین باورمنی!ﺩﺍﺭ ﺑِـــــﺰﻥ … ﺧــــﺎﻃِـــﺮﺍت ﮐﺴــﯽ
ﮐــِـه تﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﻩ
ﺣــــﺎﻟَــﻤـ ﺧــﻮﺑــ ﺍَﺳـﺘــ …
ﺍﻣّــــﺎ ﮔُـــﺬﺷﺘـــﻪ ﺍﻣــ ﺩَﺭﺩ ﻣﯿﮑُﻨــﺪﺗﻮ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﻮﻧﺪﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﺴﺘﻢ
ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺁﺭﻭﻣﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺘﺮﺳﻢ
ﺗﻨﻢ ﺳﺮﺩﻩ ﻭﻟﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺎﯼ ﺗﻮ ﺁﺗﯿﺸﻪ
ﺧﻮﺩﺕ ﭘﻠﮑﺎﻣﻮ ﻣﯿﺒﻨﺪﯼ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ
ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻣﯿﺸﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ
ﺗﻮ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﺎﺭ ﺳﺨﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺮﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ
ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖراه هاي زیادی هست
که از آنها تو به يادم مي آيي!!
و باور كن..
من راه هاي اندكي براي فرار از تو دارم!ﻋﺰﻳﺰﻡ . . .
ﺍﻳﻦ ﺑـے ﻋﺪﺍﻟﺘﻴﺴﺖ . . .
ﮐﻪ ﺩﻝ ﻧﺪﺍﺩﻩ . . .
ﺩﻝ ﻣـے ﺑَﺮﮮ . . .
★
میانــــ عاشقـــانه هایم قـــدم نزنــــاینــــ جـــا این نوشـــته ها ، آنـــ قــــدر بارانی انـــد
که می ترســم تمــــام لحظه هایتـــ خیــســــ شونـــد…!
آرزو دارم:بعضى اصوات را نشنوى،بعضى رنگ ها را نبينى،بعضى افكار را نفهمى و بعضى حالات راحس نكنى.آنچه حس مى كنى نور باشد و خوشبختى و عشق.پرسید:چرا آسمان ابریست؟گفتم:تو نبودی با او درد و دل کردم!ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﮔﻮﺭﻡ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻡﻭﮔﺮﻧﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﻮ . . .هـــزار بار آمدم خطـــت بزنم از قلبم،
خود ِ خودت را…
یادت را…
اسمت را…
امــــا،
فقط قلبم پـُـر شد از خط خطی هـای عاشقانه…!
عشق رو میدونی بایسی از چی یاد گرفت؟؟تا حالا کفشاتو نگاه کردي ؟؟ دو تا عاشق.دوهمراه که بي هم مي ميرن.با هم خاکي ميشن,بدونه هم زيره بارون نميرن, کاش آدما هم يه کم از کفشاشون ياد بگيرن…..ازم نپرس چجوری عاشقت شدم….خودم ام نمیدونم….فقط میدونم چشمای مستت دیوونم کرد….