دلتنگی – 07

قلبم آسمان میشود به شوق تپیدن ستاره وجودت!
کاش میان تمام ستارگان
"سهیل" نمیشدی!!

قلبم را به بنده کفش هایم گره زده ام… تا زیر پاهای خودم له شود…
بهتر نیست…؟؟؟؟؟
قلبم میلرزد وقتی با آرامش میگویی نمیخوام مانع آرزوهات بشم… برو… تو لایق بیشتر از این هایی… هی لعنتی من خوبم… میخوام با تو باشم.
قلبی داری به وسعت هفت دریا
و
بی نهایتی آسمانها…
باید منطقی باشم،
حق داری اگر
دلت برایم تنگ نشود…
قیمت وفا شاید گران تر از آن بود که بهانه دوست داشتنی زندگیم از عهده داشتنش برآید.
لاتقنطوا من رحمة الله، إن الله یغفر الذنوب جمیعا…
ناامیدی بزرگترین گناه است…
لالا لالا بخواب دنیا خسیسه
واسه کمتر کسی خوب مینویسه
یکی لب هاش تو خوابم غرق خندس
یکی چشماش تو خوابم خیسه خیسه
لالایی شو ما خوندیم! رفت رو پای یکی دیگه خوابید!
لانه ات را،
بر حبابِ حوصلهء مردُمان نساز!
تا،
آوارهء بیحوصلگی شان نشوی!
لباسهایم که تنگ میشد
میبخشیدم به این وآن
ولی دل تنگم را, حالا
چه کسی میخواهد????
لبخند دروغکی چرا؟
خوب نیستم!
مثل قرصی که نیمه شب بدون آب گیر میکند، گیر کرده ام در گلوی زندگی…
لبخندش را تقسیم کرد خنده اش به من رسید لبانش به دیگری
لبهایت را به صورتم نزدیک نکن…
میترسم شوری اشک هایم نمک گیرت کنه!!!
لبهایت طعم سیگار میداد…
و میدانستم تو سیگار نمیکشی!!
لزومی ندارد من همانی باشم که تو فکر میکنی
من همانی ام که حتی فکرش را هم نمیتوانی بکنی..!
لطفا مسیج را با ریتم اهنگی بخون تا بقیه دست بزنن :واویلا لیلی/مسیج اومد خیلی
لعنت به اون زندگی…
که آدم همش بخواد توش حسرت بخوره…
لعنت به اونایی که, نه لیاقت موندن دارن, نه جسارت رفتن, هی میرن و برمیگردن و گند میزنن به زندگی ادم
لعنت به خنده ای که وسطش……… بغض میکنی….
لعنت به خیابان های شهر ما که فروختن مواد در آن آزاد است اما گرفتن دستان کسی که دوستش داری در آن جرم است..
لقمان را گفتند تند دویدن و سرعت را از که آموختی؟ گفت از اینترنت ایران
لقمه بزرگتراز دهانت بودم. برای همین مرا خرد میکردی که اندازه دهانت شوم!
لیاقت عشق ترو نداشتم ببخش اگه واسه تو کم گذاشتم ببخش که هرجارفتیو نشستی هوامو داشتی هواتو نداشتم… حلالم کن… حلالم کن…
ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم….
ما زخمی ترین درخت این جنگل خشکیم… تیغ و تبری نیست ک ما را نشناسد!!!
ما سه چیز را در دوران کودکی جا گذاشته ایم؛
شادمانی بی دلیل….
دوست داشتن بی دریغ…
کنجکاوی بی انتها…!
ما شقایق های باران خورده ایم / سیلی نا حق فراوان خورده ایم
ساقه احساسمان خشکیده است / زخم ها از باد و طوفان خورده ایم
ما نسلی هستیم که بهترین حرفهای زندگیمان را نگفتیم…..!! تایپ کردیم…..
ما همون سبز هاییم، زدنمون بنفش شدیم
ما کاشفان کوچه‌های بن بستیم.
حرف‌هایِ خسته‌ای داریم.
این بار،
پیامبری بفرست، که تنها گوش کند!
من زخمی ترین ساقه این جنگل خشکم تیغ و تبری نیست که تنم را نشناسد
من زندگی رو خیلی دوس دارم
ولی فک کنم دوس دختر داره
چون هرچی خودمو کشتم یه لبخندم بهم نزد!!!
من ماندم هیا هوی نگاهش
بغض درون نگاهش
من ماندم نبود دستای گرمش
دیگه رفته از تنم تاب و توان انتظارش
من ماندم و ۱۶ جلد لغت نامه، که هیچ کدام از واژه هایش مترادف این دلتنگی های لعنتی نمیشود کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد !
درد دارد.
من محتاج درک شدن نیستم فقط دردم می آید خر فرض شوم…
من می نویسم
و
تو
نمی خوانی!
اما
مخاطب که تو باشی…
مدیونم اگر ننویسم…
من ناامید نیستم!!!
هر شب پر از امید میخوابم…
هر شب میخوابم به امید اینکه دیگر بیدار نشوم!!!
من نمی دونم چرا بین این همه آدم به تو پیله کردم!؟ آخه می دونی شاید فقط با تو پروانه می شوم!!!
من نمیدونم، چراهرچیزی رو که فکر میکنم توامتحان درست نوشتم رو میفهمم غلط بوده، ولی هرچیزی رو که فکرمیکنم غلط نوشتم درست درمیاد
شما هم اینجورید…
من هر موقع تو خونه یه چیزی رو میزنم میریزم مامانم میگه من میدونستم الان میریزه ایا مامان شما هم اینجوریه یا فقط مامان من اینجوریه؟
من هم مثل همه ی آدمها /درد/ دارم…
حتماً که نباید جای ِ زخم هایم را
به شما نشان دهم!
من هنوز هم فکر می کنم؛
که رعد وبرق صدای سرفه های خداییست،
که این روزها زیاد سیگار می کشد!
و تنهایی هایش را گریه می کند…!!!
من و دفترچه خاطراتم خیلی بهم شبیه هستیم، تو دل هردومون پر از غمه، اونم دلشو پر کرده از غم های من، عجب رفیقیه این دفتر… ♥♡♥
من و دلم هیج؛؛
حیفه اون ذوقی که از "با من بودن" داشتی!
سکوتت؛ امتحانی بود که بعدها میفهمی بازندش خودت بودی…؛
من و دوستم…
مثل ماه و خورشید میمونیم!!
هر وقت من میام اون نیستش؛ هر وقت هم میادش من نیستم
من وقت را هدر دادم و اکنون اوست که مرا هدر می دهد
من پوچ هستم من را در هیچ قرعه ای نیندازید….
من چه میدانستم دل هرکس دل نیست؟؟…. قلبها زآهن و سنگ…. قلبها بی خبرازعاطفه اند؟؟
مصدق
من کاشفه کوچه های بن بستم حرفهای خسته ای دارم پروردگارا این بار پیامبری بفرست که فقط " بشنود "من حرفهای خسته ای دارم.
من که می دانم شبی عمرم به پایان خواهد رسید، پس چرا عاشق نباشم…!؟
من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است.
من یک دخترم نگاه به صدا و بدن ظریفم نکن اگر بخواهم تمام هویت مردانه ات را به اتش خواهم کشید
من یک معذرت خواهی به خودم بدهکارم…
واسه اینکه غرورمو شکستم…
احساساتی بودم…
انسان بودم…
من…
تو…
هه… زیاد تلاش نکن…
این ۲ هیچگاه دیگر ما نمی شوند…
من
در این بغض های هر لحظه…
در این دلتنگی های مدام…
در این آشفتگی های دقایقم…
دارم
سکوت
می شوم…
من، این روزها… صدای ثانیه به ثانیه فراموش شدنم رامی شنوم…
من، تو، ما، یادت هست؟ تمام شد! حالا :تو، او، شما، من هم به سلامت.
من؛ همه حرف هایی که پشت سرت بود را به جان "خریدم"؛
تو؛ همه ی من را به یک حرف "فروختی"…؛
مناجات
خدایا وقتی میخوام بیام خونت باید کلی پول خرج کنم، وقتی هم که مهمونتیم نباید لب به هیچی بزنیم
اصلا رفت و آمد نکنیم بهتره
مناسفانه در قرن ۲۱ اسکل به کسی گفته میشود که قلبی پاک. بیگناه ومهربون داره
آدم فروش. نارفیق نیست از پشت خنجر نمیزنه
منتظر خداحافظی من نباش! من هرکه را به خدا سپردم دیگر پس نیاورد!
منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش اشکهایت را بادست خودت پاک کن همه رهگذرند.
منتظرهیچ دستی در هیچ جای دنیا نباش، اشکهایت را بادستهای خودت پاک کن.
همه رهگذرند.
منو به جرم خیانت دار زد
اما رفت…
رفت پیِ عشقِ جدیدش…
منو که میذارین تو قبر، بزنین رو دوشم و بگین! هی رفیق سخت گذشت ولی دیدی گذشت….!!!!
مهدی جان کاش بشودروزی همه ماهمدلان باهم دررکابت به شهادت برسیم
مهدی.
مهدی…
مهدی….. واژه غرىبىست درروزگارپستى
مهربان که باشی رهایت میکنند, نمیدانم چرا هرچه سعی میکنم بد باشم نمیشود, نمیتوانم
مواظب زخم هایم باش….! وقتی که نمک میریزی و از
خنده ریسه میرود رقیب..!
موج اگر می دانست ساحل هیچ وقت دستش را نمی گیرد هرگز برای رسیدن نفس نفس نمیزذ
موقع رفتن گفت:
میرم که خوشبخت شی!
اما من با اون خوشبخت بودم!
مى دانى روز ها و شب هاى سختى را پشت سر گذاشتم اما براى رضایت خدایمان از ما تا ابد تحملشان مى کنم.
مى گویند دنیا بى وفاست؛
اما قدرش را بدانید… من دنیاى بى وفاترى هم داشتم…!
مَرد اونیه که، مَرد باشه!!!
ِحتی یه زنَم میتونه مَرد باشه!!!
مگر مردن برای کسی دلیل دارد؟ پس چرا من بدون هیچ دلیلی براش میمیرم… شاید عاشقش شده بودم و نمیدانستم…
مگر چند بار به دنیا آمده ایم، که این همه میمیریم!!!
مگه نمیگن مرگ حقه؟؟ ها؟
من حقمو میخوام
می ایی… می روریوفقط یک سلام و گاهی یک خداحافظی نه این انصاف نیست. من و یک دنیا عشق…. تو یک دنیا بی تفاوتی…!
می توانم بگوییم دوستت دارم
ولی نمیتوانم بگویم دوستم بدار
می خواهم به کودکیم بازگردم اما
کفش رفتن برایم کوچک است…!
می خواهم مدتی بخوابم…
نمیدانم چندروز؟
شایدروزی بیدارشوم ودنیا به شکل دیگری باشد….
حتی قلب آدمها……
می خواهی قضاوتم کنی؟
کفش هایم را بپوش
راهم را قدم بزن
دردهایم را بکش
سال هایم را بگذران
بعد قضاوت کن!
می دانستم رویا بود… من و تو؟؟ بعید بود آن همه خوشبختی"حتی در تصور خدا هم نبود! حق داشت ک برآورده نکرد.. دعاهاے من گناه بود!
می دانستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره واسه اینکه لبخند را به هر کسی میتونی هدیه کنی اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خواهی از دستش بدی…
می دونی تنهایی کجایش درد دارد؟ انکارش.
می دونی چیه رفیق…
این روزا با سکوت بیشتر حال می کنم تا گفتن حرفایی که هیچوقت دردی رو دوا نکرد…
+پایدار تا پای دار…
می دونید یکی از بد ترین اتفاقات زندگی چی می تونه باشه؟ این که کسی دوستی که بعد از خدا تنها امید زندگیتون بود نا امیدتون کنه.
می رسد روزی که تو تنها بمانی
و منتظر اشاره ای
حرفی
سخنی
از من!
می سپارمش به خدا… همان خدایی که هیچوقت نخواست او را به من بسپارد!
می گفتی مثل همه “نیستی”
که قول بدهی و بشکنی،
که حرف بزنی و عمل نکنی،
که بیایی و نمانی،
که بروی و نیایی، اما…
می گن خدا وقتی هرآدمی سازه از همون گل یه نیمه ی مکملم براش می سازه اما انگار موقعه ی ساختن من گل کم آورده به ساختن نیمه ی مکملم. نرسیده دیگه!
می گویند :'مرد که گریه نمیکند'
اما چه میفهمند قانون هایی که درد را حس نکرده اند…!؟
می گویند حضور ذهن ندارم…
وقتی حضورت نیست، ذهن می خواهم چه کار؟!
می گویند دلتنگ نباشم…
خدای من نگار به آب بگویند خیس نباش…..
می گویند قسمت نیست حکمت است…؟
خدایا من معنی قسمت و حکمت را نمی دانم
اما تو معنی طاقت می دانی!!!
مگه نه؟؟؟؟
می گویند لیاقت نداشت
نمی دانند که تو
فقط دوستم نداشتی
همین…
می گویند:
خوش به حالت…!
از وقتی که رفته حتی خم به ابرو نیاوردی…!
اما نمی دانند بعضی دردها کمر خم می کنند، نه ابرو…
میان دست من و تو هزار فرسنگ است
غریب مانده دلم بی وفا دلم تنگ است
سراغ چشم ترم را چرا نمی گیری
مگر جنس دل نازک تو از سنگ است
میبخشیشون. آشتی میکنین.
اما… فکر به کاراشون همیشه آدمو عذاب میده. دلت میخواد دیگه نبینیشون.
میتوانید گلایه کنید;
زیرا رز ها تیغ دارند.
میتوانید خوشحال باشید;
زیرا تیغ ها رز دارند.
میخوام بنویسم روقلبم باخط ریز
بگم که چقد دوست دارم عزیز
دیگه مثل تو، تودنیانیست
میخوام بگم توانتخابم شدم بیست
میخواهم
تمام سیگارها
را زیر تابلوی "سیگار کشیدن" ممنوع دود کنم
تا باطل کنم قانونی را که معنای "درد" را نمیفهمد…
میخواهی قضاوتم کنی؟ کفش هایم را بپوش، راهم را قدم بزن، دردهایم را بکش، سالهایم را بگذران، بعد قضاوت کن.
میخواھم مدتی بخوابم نمی دانم چندروز
شایدروزے بیدارشوم
ودنیابہ شکل دیگرے باشد….
میدانستی طول عمرم دست توست؟
من فقط روزهای “باتو” بودن را “زندگی” کرده ام
میدانم عاشقی
آن هم دیوانه وار
اما نمیدانستم این همه مغرور هستی که حتی برای داشتنم دیوار خوشبختی ات را خراب کنی و با آن کوه غرورت را محکمتر کنی
میدانم؛
دیگر برای من نیستی!
اما….
دلی که تنگ باشد این حرفها را نمیفهمد
میدانی که ازمرگ نمیترسم!
فقط حیف نیست..
هزارسال بخوابم وخواب تورا نبینم
میدونی اوج رفاقت کجاست? توجمع رفیقت بگوزه بگی من بودم! شرمنده
میدونی تلخ ترین درد چیه؟
تو بخوای. اونم بخواد. ولی دنیا نخواد!
میدونی دل تنگی یعنی چی یعنی هر دقیقه گوشیت رو چک کنی بعد بقیه فکر کنن داری ساعت نگاه میکنی خیلی هم ربط داره
میدونی سخت ترین لحظه تو زندگی چیه؟!؟!؟
وقتی بفهمی برای کسی که عاشقانه دوستش داری فقط یه تجربه ای
میدونی کجا خیلی میسوزی؟
اونجایی که میری تو یه سایتی ثبت نام کنی، اسم کشورارو بالا پایین میکنی میبینی سومالی و پالائو و جزایر کوک و… هست ایران نیست.
میدونی کی فهمیدم خیلی تنها شدم؟؟
موقعی که با دوستام نشسته بودم و همه اونا با گوشی هاشون مشغول بودند و من با فنجان چای بازی میکردم
میدونید قشنگترین و شیرین ترین هدیه عشق چیست؟
دلتنگی
سخته… ولی هم قشنگه هم شیرین!
میدونین بازیچه بودن یعنی چی؟؟ یعنی عشقت به لجِ عشقش با تو باشه… من بازیچه ام…
میدونین درد ناک ترین چیز تو دنیا چیه؟
این که ببینی کنار گوش مادرت
دو سه تا تار موی سفید درومده
جیگرت اتیش میگیره
میرسد روزی که با غم مرگ من باور در کنار عکس من خاطرات تلخ و شیرین یک به یک یادت کنی
میشنوی؟… دیگر صدای نفسم نمی آید، به دار کشیده مرا بغض نبودنت…
میون قلبای امروزی ما….
نمیدونم چرا نمی شه پل بست…
مثه دو ماهی افتاده بر خاک….
به دور از چشم دریا رفتیم از دسسسسسسست…..
میکشی… میکشد… میکشم… تو عشق او را.. اوناز تو را… و من….. فندکم کجاست؟!
میگماااا
هندزفری ضد آبم پیدا میشه؟؟؟
این چهارمین هندزفریمم از سیل اشکای شبونم سوخت
میگن قسمت نیست، حکمته…!
خدایا!
من معنی قسمت و حکمت رو نمی دونم!!!
اما تو معنی طاقت رو می دونی!!!
مگه نه…؟!!!
میگن لبخند هیج ربطی به مرگ نداره؛
ولی
تو"بخند" تا من برات بمیرم…
میگن ۱ نخ سیگار به آدم آرامش میده؛ کسی نیست که اندازه ی یه نخ سیگار باشه؟
میگویند :شاد بنویس…!! نوشته هایت درد دارند…!! و من یاد مردی می افتم، که با ویالونش…!! گوشه ی خیابان شاد میزد…!! اما با چشمهای خیس…!!
میگویند برای محبت باید محبت دید… ما ندیدیم کجای کاریم؟؟؟؟؟
میگویند دل به دل راه دارد راست میگویند…..دیگر نپرس چرا دوستت ندارم
میگویند شکستنی رفع بلاست… اما دلم باورش نمیشود…
میگویی بی خیالت شوم خب لعنتی تو بی خیال اوشو…..
نازک دلی رخت بست و پوزخند
حواله ی مهربانی های عالم گشت
نامردی
خیلی نامردی
بعد از چند سال دوست داشتنات حالا دیگه واست قدیمی شدم و نمی خوای منو ببینی واقعا چرا اسم نامردا رو مرد گذاشتن؟؟؟؟
نباشی؛ برای من هیچ اتفاقی نمی‌افتد!
فقط گاهی موهای صورتم سفید می‌شود، گاهی موهای سرم می ریزد…
نبودنت
هم
مثل
بودنت
عادت میشود
شک نکن…
نبودی دل به دل راهی نداشت
از خیال عشق آگاهی نداشت
تو نباشی تا قیامت بی کسم
در تمام زندگی دلواپسم
نزدیکترین همسایه بهشت جهنم است
نزدیکی در فاصله نبست.
در اندیشه است.
و تو اکنون میهمان اندیشه منی.
نسلی هستیم که اگر نبودیم هم آب از آب تکان نمیخورد…
نشسته ام به یاد کودکی هایم…
دور غلط ها یک خط بسته میکشم…
دور تو… دور خودم…
نصف اشباهاتمان ناشی از این است که
وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم
و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم…
نفس، پژمرده در تنگ گلویم…
شده زنجیر غم، هر تار مویم…
نمیدانم گناه از کیست؟ از چیست؟
خدایا! درد خود را با که گویم!؟
نفسی، واسه من بسی…
نفهمی دردیست که فرد را نمی کشد اما اطرافیان را دق مرگ می کند…
نقاشیش خوب نبود…!!!
اما راهش را خوب کشید و رفت…!!!
نمک بر زخم نپاشید.. یادتان باشد این نمک ها از سر سفره دل من برداشتید..
نمک خوردی نوش جونت…
نمکدونم شکستی، دمت گرم..
دیگه بقیشو به زخممون نپاش…!!!
نمی دانستم رجز خوانی یک وسوسه است، عشق من.
نمی دانم گنجشک هاکه شبیه هم هستندچه طوریکدیگررامی شناسند… ونمی دانم چندنفرشبیه من هستندکه تودیگرمرانمی شناسی!!!!…..
نمی دانم
باز هم نمی دانم خدا هدفش از خلقت من چه بود؟
نکند من را آفرید که غم تنها نباشد یا نکند من را آفرید تا غمخوار تنهایی باشم
نمی دونم این همه دونستن و مثل چی باهوش بودن به چه درد می خوره اگه آدم رو خوشبخت نکنه
نمی دونم چرا همه عشقا شارژی شده…
به هرکی میگی دوستت دارم میگه شارژم تموم شده یه شارژ برام میفرستی؟
نمی گوید بیا
نمیگوید بمان
نمیگوید برو حتی راحتم بگذار
می آید حرف های عاشقانه میشنود
لبخند میزند و میرود
کارهرشب اوست
نمیخوام برام بمیری،
تو فقط بگو نمیری….
نمیخوام دور و ورم پر از آدم باشه
همون چند نفری که دور و ورمن آدم باشند راضیم
نمیخوام چشمامو روهم بزارم، نمیخوام پیش چشات کم بیارم، من یه عمره با غمت زار میزنم، من پاپتی فقط تو رو دارم
نمیخواهم برگردی
این را به همه گفته ام؛ حتی به تو؛ به خودم
اما نمیدانم چرا هنوز برای آمدنت فال میگیرم…
نمیدانم باید محله مان را عوض کنم یا پست چی محله را… امروز هم گذشت ولی نامه تو را نیاورد!
تو که هر روز برای من نامه مینویسی مگه نه؟!
نمیدانم حواسم را کجا پرت کنم تا نزدیک تو نیفتد…
نمیدانم در این دنیا، چه لطفی دیده از ما، غم؟….. که هرجا میرود گیرد سراغ خانه ی ما را…!!!
نمیدانم چرا وقتی دلم هوایت میکند،
نفس کشیدن فراموشم میشود،
انگار دلم تاب هوای دیگری را ندارد
نمیدونم این پسرا و مردا چرا اینقد نازک نارنجی ان تا ی سردرد جزیی میگیرن میخوان بشینن وصیت نامه شونو بنویسن اون وقت به ما میگن ضعیفه!!!
نمیدونم تا حالا نزدیکاتونو از دست دادین یا نه. من یکی از دوستامو از دست دادم. لطفا واسش فاتحه بخونین. ممنون
نمیدونم مگه کمر من چه قدر جای خنجر خوردن داره که هرکسی رسید به من از پشت بهم خنجر زد و رفت.
نمیدونم چرا تو زندگیم هی نمیشه که بشه………
نمیدونم چرا من عاشق نمیشم بااین که ادمم…. قلب دارم…. احساس دارم…. ولی نمیدونم چی بگم. نمیدونم. نمیدونم……………….
نمیدونم چمه!!
فقط میدونم وقتی نیستی جای منم نیست هیچ جا جز اتاق تنهاییم…
پس کی میای…
نمیدونم گنجشکها که شبیه هم هستن چه جوری همدیگه رو میشناسن؟!!!
نمیدونم چندنفر دیگه تودنیا مثل من هست که تو دیگه منو نمیشناسی؟؟؟
نمی‌خواهد جوابِ اشکهایم را بدهی
من هیچوقت اشک نریختم
فقط جوابِ دودِ سیگارهایی را بده که سقف بالکن را سیاه کرده!
ننه… هرچی بدبختی کشیدن، گفتی حکمت خداست…. ببین ننه!
نیشونی این حکمت و بده برم در خونشون بگم :د لامصب مشکلت بامن چیه آخه…؟
نه ب دیروزهای که بودی میاندیشم نه به فرداهایی که شاید بیایی…. میخواهم امروز را زندگی کنم خواستی باش خواستی نباش…
نه تو رفتى…!
نه من…!
تمام این تنهایى ها به خاطر برگشت یک " غریبه آشنا " بود….!
نه صدایش را نازک میکرد و نه دستانش را آردی…!!!
از کجا باید به گرگ بودنش شک میکردم؟!؟؟؟
نه قدیس من باش.. نه ابلیس من……. لعنتی ﺍِﻧﺴﺎن ﺑﻮدنت کافی ست… ﺍِﻧﺴﺎن ﺑﺎﺵ………
نه پهلوان بودی, نه گردن کلفت محل!
اماوقتی کنارم بودی;
درمقابل نگاه چپ غریبه ها;
چه پنآه امنی بود برایم..
"حضورت"
نه پیشانی من به لبهای تو رسید….
نه لیاقت تو به احساس من……….!!!
چیزی به هم بدهکار نیستیم، هردو کم آوردیم
نه چتر با خود داشتی… نه روزنامه… نه چمدان… عاشقت شدم!!!
از کجا باید می دانستم مسافری؟؟؟
نه یادم میکنی نه میری ازیاد، عجب بردی تومارا زود از یاد، ببوسم رویت ای شاعرکه گفتی فراموشیست رسم آدمیزاد.
تنهام…!
نه یک نخ……..
نه یک پاکت……..
یک عمر هم که سیگار بکشم فایده نداره!
تا خودم نسوزم دلم ارام نمیشه
نه ﻣﺮﮒ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﺮﺳﻨﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ به خاطرش ﺷﺮﺍﻓﺘﺶ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ…
نوازش و دلربایی زیاد، پیشاپیش بستر مرگ را فراهم کند!!!
نوازشم کن…
نترس…
تنهایی ام واگیر ندارد…
نوشت سلام نفس!
کسی که چند لحظه پیش بهم شب بخیر گفت؟!
نوشتم حرف دل تا توبخوانی"که چون دورم زتو دردم بدانی" به غیر از تو کسی را من ندارم تو را تابی نهایت دوست دارم
نوشداروی ِ زخم دل،
از تقدیر ِ تلخ ِ روزگار
چشم روشن و دستان گرم توست
تا دیر نشده، وقت دارو
مهربان باش و بیا
نون و نمکمون رو می‌خورن
نمک رو زخممون میپاشن و نونمون را میبرند
نکته مهم تو رفاقت :گریزونی آویزونه، آویزونی گریزونه. یادت نره…
نگاهم یاده باران کرده امشب، مرا سر در گریبان کرده امشب، غم و فریاد من از این آن نیست، دلم یاده دلدار کرده امشب
نگو بار گران بودیمو رفتیم… نگو نامهربان بودیمو رفتیم… بگو با دیگران بودیمو رفتیم…
نیازمند یک لال هستم
آری یک لال که برایش بگویم از دلتنگی هایم و بغض هایم و…
او هیچ نگوید فقط بدانم که می‌شنود…
نیازمندى ها
فورى!!!!!
به یک دلیله خوب براى زندگى کردن نیازمندم!
نیازی بر دویدن نیست
زمان آهسته از آوار دردت
می رهاند باز… √
نیست بدتر از نسل شصت با نسل هفتاد
یه مشت فرشته بی بال و قصد پرواز…..
نیم نگاه دوستانه ات را به دنیا نمی فروشم حتی اگر ذره ای به یادم باشی! بیادتم
نیمه شب ها
اسمان را عالمیست
آه
اگر آسمان بی ماه بوود.
رازهای خفته در آفاق دور در سکوت نیمه شب
جان میگرفت…
نیمهی اول در آرزوی نیمه ی دوم
نیمه ی دوم در حسرت نیمهی اول
آدم ها دو نیمه اند
نیمکت کهنه ی چوبی باغ خاطرات خود را در اولین بارش زمستانی ازیاد برد
هر آدمی تو زندگیش یه بی معرفت داره…
که اون بی معرفت؛
یکی از دوست داشتنی ترین آدمای روزگارشه
هر بار کودکانه دست کسی را گرفتم گم شدم! ترس من از گم شدن نیست! از گرفتن دستی است که بی بهانه رهایم کند!
هر جا دلت شکست قبل رفتن جاروش کن و با خودت ببرش تا هر کسی منت دستای زخمیشو روسرت نزاره
هر جا که می بینم نوشته است:
” خواستن توانستن است ”
آتش می گیرم!
یعنی او نخواست که نشد؟!
هر رد پای آهویی که دیدی دنبالش نکن!
این روزها زیادند گرگ هایی که با کفش آهو تو را به قتلگاه می برند….
هر روز تکراریست
صبح هم ماجرای ساده ایست
گنجشک ها بیخود شلوغش میکنند…
هر روز نبودنت رابر روی دیوار خط کشیدم
نگاه کن این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد
خوش به حال تو که تنها یک خط کشیدی آنهم روی من
هر قدر هم کسی سرش شلوغ باشد اگر احساسش به شما واقعی باشد برایتان وقت پیدا خواهد کرد…
بععععععله…
هر وقت در فریب دادن کسی موفق شدی به این فکر نکن که اون چقدر احمق بوده، به این فکر کن که چقدر بهت اعتماد داشته…
هر وقت دلم میگیره یه عالمه اشک میریزم، نمیدونم چرا دیگه مثل قدیما سبک نمیشم بدتر سنگین میشم
هر چقدر دوس دارین نارو بزنین…
باکى نى…
سیگارم مثه کوه پشتمه…
هر چقدر هم که ضعیف باشی
گاهی اوقات
می توانی تکیه گاه باشی….
هر چند به دریا دل ماهی، گیر است
بیچاره اسیر بازی تقدیر است
افتاده میان قایقی فرسوده
از او نگرانتر دل ماهیگیر است
هر چه داشتم برایش رو کردم… اما لعنتی"اسیر نشد"… "سیرشد"..
هر چیزی زمانی دارد….
نفسم هم که باشی؛
دیر برسی، من رفته ام…!!!
هر کس به سهم خود از دنیا چیزی برمیدارد
 من از دنیا "دست" برداشتم…
هر کسی روزی میاد روزی میره، یکی با دلش میره یکی با پاهاش میره، ولی مواظب باش کسی با پاهاش از دلت نره…
هر که آمد و پای دلم نشست، برید
حتی کسی که قسم خورده بود پای دلم بماند، تا آخر عمر
دل که دل نیست، همین می شود
هرانچه خواستم نیامدب دست چونکه بیگانه ای بودم دراین دنیای پست، پی اب بودم کوزه ب دست چون ک اب یافتم کوزه شکست
هربار یه مشکلی
برام پیش اومد
گفتند امتحان الهیه
بابا اصلا من نخوام درس بخونم کی رو باید ببینم
(۰_o)
هربار کودکانه دست کسی را گرفتم گم شدم
ترس من از گم شدن نیست از گرفتن دستی است که بی بهانه رهایم میکند
هرجا که می بینم نوشته است خواستن توانستن است اتش میگیرم یعنی او نخواست که نشد
هرجادلت شکست خودت شکسته هارو جمع کن تاهر ناکسی منت دست زخمیشوبه رخت نکشه…
هردو چوب یک درخت بودیم. اوشدیک پیپ فانتزی زیباوامامن… هیزمی خشک که درشومینه میسوزم برای گرم کردن کسیکه آرام وخوشبخت ازاو کام میگیرد…
هررهگذری محرم اسرارنگردد صحرای نمکزارچمنزارنگردد هرجا که رسیدی مپاش بذررفاقت هربی سروپای یاروفادارنگردد
هرشب زغم عشق تومن خواب ندارم، فکردلم کن دگرتاب ندارم بس گریه نمودم زفراق غم عشقت چشمم به زبان آمدوگفت :اشک ندارم.
هرقدر رفاقت بکنم می ارزی/
اظهار صداقت بکنم می ارزی/
آنقدر عزیزی توبرایم ای دوست///
صد بار که یادت بکنم می ارزی…
هرموقع اومدیم درس بخونیم.. فازش رفت!! چرا واقعا؟؟؟؟ 🙂 🙂 🙂
هروقت دلم میگیرد لبخند میزنم، به یاد کسانیکه برای دیدن لبخندشان بارها دلم گرفت…
هروقت گریه میکنم سبک میشوم… عجب وزنی دارد این چند قطره اشک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هرچ بیشترمیخواهمت، دورترمیشوی… برگرد، قول میدهم دیگردوستت نداشته باشم!
هرچقدر امروز گرم بود, تو سرد بودى…
خیالى نیست!
به "ها"کردن دستانم عادت دارم…
هرچقدر بعضی آدمهارو میشناسی.. تنهاییت دلچسب تر میشه!
هرچقدر هم بگویی مردها فلان، زن ها فلان، تنهایی خوب است، دنیا زشت است، آخرش روزی قلبت برای کسی تندتر می زند.
هرچه بی وفایی کرد به دلخوشی بودنش با خود گفتم:
این نیز بگذرد…
لعنت به من که حتی یک بار هم نگفتم
او نیز بگذرد..
هرچه را میخواستی از من بدست اورده ای
مرگ غرورم بس نبود که قصد جانم کرده ای؟
هرچه میخواهمت دورتر میشوى…
برگرد قول میدهم دوستت نداشته باشم…
هرچه کردم و میکنم مصببش من نیستم چراباورنمیکنی که زندگی رودی است که جریان داردوهرچه کنی نمیتوانی بر خلافش شنا کنی این رود تورو خواهد بدرد
هرچی منتظر شدم زندگیم بیفته رو غلتک خبری نشد که نشد 😐
الان منتظرم غلتک بیفته رو خودم خلاص شم 😐
هرکس به من می رسدبوی قفس می ده…. جزتوکه پرمی دهی تامرابپرانی!!!
هرکس جای من بود، می برید،
اما…
من هنوز میدوزم، چشم هایم را به امید!!!!!!
هرکسی باید در زندگیش دست کم عاشق یک شریک بدشود تا قدر کسی که لایقش هست بداند
هرکسی منو میدید میگفت وای چطوری انقدر لاغر شدی؟
من لبخند میزدم و توی دلم میگفتم بازیچه شدم…
هرکه در سینه دلی داشت به دلداری داد/دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز
هرکه عیب دگران پیش تو آورد شمرد،
بی گمان عیب تو نزد دگران خواهد شمرد
هرکه مرا دید تورا نفرین کرد…
ومن..
حواس خدا را پرت کردم که مبادا بشنود…
هرگاه غروب غمگینی دیدی به یادم باش-تا هرگاه طلوع زیبایی دیدم به یادت باشم.
هرگز به دیگران اجازه نده قلم خودخواهی بدست بگیرند دفتر سرنوشتت را ورق بزنند خاطراتت رآ پاک کنند ودر پایانش بنویسند :قسمت نبود…
هرگز به کسی ک برای احساس تو ارزش قائل نیست دل نبند… ب خودت بیاموز هر کسی ارزش ماندن در قلبت رو نداره…
هرگز چشم به راه کسی که رفته نباش چون اگر هم برگردد راه رفتن را یاد گرفته…..
هرگز چشمانت را برای کسانی که معنای پاک نگاهت را نمی فهمند گریان نکن…
هزار تا مشکل یعنی اینکه صبحا به جای "صبح بخیر خدا جون" بگی "خدا بخیر کنه، صبح شد"
هست ولی نیست… نمیدونم میخواد باشه یا بره… خدایا کمکش کن زود تصمیمشو بگیره. من از این بلا تکلیفی خسته شدم..
هستن کسایی که موقع شادی اینقدر بهت چسبیدن که فکر میکنی بهترین دوستن ولی تو سختیا و ناراحتیا شرلوک همزم باشی پیداشون نمیکنی……
هستی من زهستی توست (مادر) گرتو نباشی من هم نیستم (پدر)
هفته پیش با پدرم دعوام شد من مرتکب به گناهی شده بودم ک پدرم عمری درگیرش بود
ای پدر مادرا کاش اینجا بودین
هم کار هم بودیم… هم درد هم شدیم… تا هم دل هم باشیم…
"هم" هایمان "به سر" آمد؛؛
به "سر" نرسید؛؛؛؛
همانند کودکی هق هق میکنم
که مادرش او را تهدیدکرده اگر بار دیگر اشک بریزد
او را میکشد…
همدم تنهاییم باش، نه همدم تن هایی که تنت را برای یک شب میخواهند….
همدیگر را فراموش نکنیم, شاید سالها بعد در گذر جاده هابی تفاوت از کنار همدیگر بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود!
همه آرزویم این بود و هست که:
کاش به پای هم پیر میشدیم! نه به دست هم…..
همه اتفاق های خوب افتادند ودست و پایشان شکست! 
این روزها اتفاق های خوب از ترس اتفاق های بد از افتادن میترسند…
همه ادمها بازی کردن رو دوست دارند
امااین توایی ک تصمیم میگیری هم بازیشون باشی یا اسباب بازیشون
همه حالشان خوب است اما…
من درددارم از الکل هایی که به سلامتی دیگران خوردم…
همه درد من این است که می پندارم
دیگر ای دوست من، دوست نداری باشم.
همه دردم اینه ک یه تارمو نباشم واسه اونیکه بعدازمن; بهش میگی; "به تعداد موهای سرتو کسی دورم بوده; 'اما تو با همشون فرق داری' "…
همه درست شبیه هم هستند فقط بعضی ها بهتر و باورکردنی تر دروغ میگویند!
همه دنیا را هم که داشته باشی، بازهم دلت میخواهد بعضی وقتها… فقط بعضی وقتها، اصلا برای یک لحظه هم که شده، تمام دنیای یک نفر باشی…!
همه زندگیمو به پاش گذاشتم باور نکرد
ای کاش باور کند روزی ای کاش…..
همه فکر میکنن شبا تا صب راحت میخوابی…
ولی نمیدونن حتی شب هم مشکلات دست از سرت بر نمیدارن
بعله… بعضی دردا رو فقط مردا میفهمن!!!
همه مرا با خنده های بلند می شناسند…
بیچاره بالشم
باگریه های بی صدا..
همه میگن :توش چی دیدی که عاشقش شدی؟
آخه اینم سواله که تو میپرسی؟
اگه قرار بود توام ببینی که تو عاشقش میشدی!
همه چیزخوب است فقط….
فقط اکثراوقات آب دهانم به سختی پایین میرود….
همه ی دردم این بود… عشقش بودم همون وقتایی که….. عشقش نبود
همه ی فعل هایم ماضی اند…
ماضی خیلی خیلی بعید…!!!
دلم برای یک حال ساده تنگ شده است……
همه ی ما تنهاییم من تورا دوست دارم تو دیگری را و دیگری کس دیگه را…
همونی که تا دیروز میگفت اعصاب ندارم هیچی نگو، الان شده برج اعصاب هر چه دل تنگت میخواهد بگو
همى نالم که مادردربرم نیست. صفاى سایه اوبرسرم نیست. مراگردولت عالم ببخشند برابربانگاه مادرم نیست.
همچنان ایستاده اَم..
آن دختری که فکر می کردی می شکند بی تو…
می شکند امثالی مثل ت و را….
همیشه با خداوند درد و دل کن نه با خلق خدا و فقط به او توکل کن؛ آن گاه می بینی که چگونه قبل از این که خودت دست به کار شوی، کارها به خوبی پیش می روند…
همیشه اونیکه قیافش زشته واسم میمیره اما اونیکه یخورده قیافش برام قابل تحمله سخت ازم بدش میاد شما هم اینجوری هستین؟؟؟؟
همیشه با به دست آوردن آن کسی که دوستش داریم، نمی توانیم صاحبش شویم. گاهی لازم است از او بگذریم تا بتوانیم صاحبش شویم.
همیشه با کسی درددل کنید که دو چیز داشته باشد:
یکی "درد" و دیگری "دل"
غیر از این باشد به تو می خندد…
همیشه برایم سوال است:
اگر قرار بود
روزی او را نداشته باشم،
چرا خدا خواست
که دوستش داشته باشم؟!
همیشه تلخ ترین لحظه ها را کسی می سازد که قشنگ ترین لحظه ها را با او داشتی…
همیشه تو دنیا کسی هست که اونقدری که دوستت داره دوسش نداری، شاید دل شکسته ی اونو که دیدی باعث بشه اونقدری که دوسش داری دوستت نداشته باشه…
همیشه جنگل سوختنی نیست خوردنی هم هست! من یک جنگل چوب سادگی ام را خوردم…
همیشه حرفهای دلم رو انبار میکنم
این روزا هرچی رو انبار کنیم گروون میشه…….
والااااا بخداااااااا
همیشه خاطره ای هست که نفس آدم را برای لحظاتی میگیرد!!
همیشه در سختی ها به خودم می گفتم
” این نیز بگذرد.. ”
هنوز هم می گویم..
اما حال می دانم آنچه می گذرد عمرِ من است، نه سختی ها…
همیشه درریاضیات ضعیف بودم سالهاست دارم حساب میکنم.
چگونه من بعلاوه تو. شدفقط من……….
همیشه فکر میکردم یکی هست که همیشه به یادمه. اما نمیدونستم که اون فقط تو یادمه
همیشه منتظر نباش تا به سمتت بیا
شاید اون منتطره تا تو به سمتش بری
همیشه ناراحت بودم که سیگار میکشه و مشروب میخوره
ولی حالا با رفتنش داغی به دلم گذاشت که نه سیگار نه مشروب دردمو دوا میکنه… برفی….
همیشه نمی توان زد به بیخیالی و گفت :تنها آمده ام… تنها می روم! یه وقتایی حتی برای ساعتی یا دقیقه ای کم می آوری دل وامانده ات یک نفر را می خواهد!
همیشه و همه جا از دوست جز نامردیش ندیدم،
هیچ وقت رفاقت نکنید.
همیشه واسه کسی بسوز
که واسه آروم کردنت از اشکش مایه بذاره
همیشه کسی رو دوست داشته باش که دلش اونقد بزرگ باشه که تو توش جا شی نه برای جا شدن مجبور شی خودتو کوچیک کنی.
همیشه یادمان باشد که
نگفته ها را می توان گفت
ولی گفته ها را نمی توان پس گرفت!!
همیشه یکی هست که بهش درد دلتا بگی….
ولی وای از همون روزی که همون بشه درد دلت….
همین عالم که مادر در برم نیست صفای سایه ی او بر سرم نیست، مرا گر دولت عالم ببخشند برابر با نگاه مادرم نیست
هنوز آنقدر ضعیف نشده ام
که خطرِ ریزشِ این کوه را جار بزنم
اما تو
حوالیِ من که می رسی احتیاط کن…..
هنوز دلخوشم به خدانگهدارش…
اگر نمیخواست برگردد…
چه اصراری بود که خدا مرا نگه دارد؟!؟!؟!؟
هنوز دلم بهانه ات را می گیرد،
تمام درد های دنیا را که نردبان کنی
دستت به سقف دل تنگی های من نمی رسد…
هنوز دوستش داری ولی دیگه مال تو نیست..
یعنی نمیخواد که باشه!!
پس بزار بره!
به درک که نمیخواد!
هنوز زیر آوار آخرین حرفت جامانده ام
بی انصاف خداحافظت چند ریشتر بود
هنوز هم نمیدانم اینجا چه فصلیست که من کال ماندم و به تو نمی رسم!
هنوزم عاشقه تو ام شاید تو هم مثله منی. انقدر دوستت دارم که وقتی میبینمت تمام بدنم میلرزه حتی نمیتونم حرف بزنم باور کردی چون دیدی
هوا ابری بود.
باران می بارید..
کودکی آرام گفت…؛
خدایا گریه نکن درست میشه…!!!
هوای دلم بارانییست همراه با تگرگ… چشمانم آفتابی!
آفتابی سوزان…
هوایت عجب دست سنگینی دارد! این را وقتی میزند به سرم میفهمم..
هَمیشه بآید کَسی باشد
کہ مَعنی سه نقطه‌هاے انتهاے جمله‌هایَت را بفهمد
هَمیشه بآید کسی باشد
تا بُغض‌هایت را قبل از لرزیدن چآنه‌ات بفهمد
هی بغض…!
بیا بیرون.
دیگر صدای هق هق ات کسی را بیدار نمیکند.
نمی بینی؟؟
تنهایم…
هی داداش دل به این دنیا نبد، دنیا اگه مردانگی داشت، اسمش دخترانه نبود…!
هی روزگار من به درک…. خودت خسته نشدی از دیدن تصویر تکراریه درد کشیدن من…؟؟؟؟
هی غریبه!!
روی کسی دست گذاشتی که همه دنیای منه!
بی وجدان، انقدر راحت عزیزم صدایش نکن!!
هی فلانی! تشکر کردنت پیش کش، لااقل نگو :مگه من ازت خواسته بودم… بی رحم…
هی فلانی…
عاشقانه های مرا به خودت نگیر،
مخاطب من، معشوقه ایست که وجودش را به دنیایی نمیدهم…
هی لعنتی بیا با هم بازی کنیم!!
تو بسته های قرص و سیگار من رو بشمار…
و من شماره های غریبه های گوشی موبایلت را…
هیس داره میاد.. صدای پاشو می شنوم.. تنهایی. غصه. غم.. بغض.. چیکار.. کنم همباز باید مداراکرد.. کاش مثل بچه گیهامون.. سوک سوک داشت
هیس!
کمی آرامتر تنها شو
بی صدا تر بشکن
آهسته تر سراغش را بگیر
ممکن است بیدار شود
وجدان نداشته اش..!
هیچ شباهتی به یوسف نبی ندارم
نه رسولم
نه زیبایم
نه عزیز شده ام
نه چشم به راهی دارم،
فقط در چاه افتاده ام.
هیچ عقربی کشنده تر از عقربه های ساعت نیست… وای از لحظه های بی تو بودن…
هیچ موجودی رو کره خاکی نمیتونه به اندازه پدر و مادر آدم رو خوشحال یا ناراحت کنه
هیچ وقت باورها واعتقادهای خودتونو به خاطر کسی ندیده نگیرید وتغییر ندید، اگر نتیجه داشت طرف مقابلتون هم همینکارو میکرد.
هیچ وقت روی پدر و مادرتون بیش تر از یه آدم معمولی حساب نکنید چون اونها هم مثل بقیه آدم های زندگیتون یه آدم معمولی هستند!!
هیچ وقت نباید به اجبار خندید!
گاهی باید تا نهایت آرامش گریه کرد…
لبخند بعد از گریه؛
از رنگین کمآن بعد از بآران هم زیباتره…
هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
امشب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی
که به خاطر لرزش دستانم
در زیر آواری از رنگ ها
ناپدید ماند
هیچ چی بهتر از این نیست که شب تو آغوش مامانت خوابت ببره
هیچ چیز بدتر از شماره‌هایی نیست که تو گوشیت سیو می‌مونند فقط برای اینکه اگه یه روزی دوباره تلفنت زنگ خورد، بدونی که نباید جواب بدی!
هیچ چیز بیشتر و بدتر از این…
مغز استخون آدمو نمیسوزونه که….
اطرافیانت بهت بگن:
اگه دوستت داشت نمی رفت…!!!
هیچ کس به جز خودت به فکر تو نیست….
هیچ کس بهتر از خودمان نمیتواند ما را فریب دهد
هیچوقت اخر شبا فیلم خارجی نگاه نکنید چون اخرش انقد احساساتی میشی که خوابت میپره
هیچکس تنها نیست دروغه!!!
پس من چرا تنهام؟
دیگه به این حرفا هم نمیشه اعتماد کرد! همش دروغه؟!
هیچی سخت تر از شکستن دل کسی که دوسش داری نیست…
خدایا هیچکس رو مجبور نکن این کارو بکنه…!
و بسا چیزی را دوست نمی دارید ولی برای شما نیک باشد و بسا چیزی را دوست دارید، اما برای شما بد باشد.
*آیه ۲۱۶ بقره*
و فکر کن چقدر سخت بود اگر از چهار زنگ زندگی،
سه زنگ جبر بود و زنگ چهارم، حساب فرصت از دست رفته……
و میگویند میشود ما برگردیم ولی……
پشیمانی به حالشان سودی ندارد!
التماس تأمل…
و “ماه” هم دیگر دلش به این زندگی “قرص” نمی شود!
واسه روز مردبهش گفتم چی دوس داری داشته باشی که واست کادو بگیرم, گفت آرامش واسه درس خوندن,!!! ی
یعنی من آرامش وازاون گرفته بودم؟؟؟
واسه شکستن یه دل فقط یه لحظه وقت میخوای اما واسه اینکه از دلش دربیاری شاید هیچ فرصتی نداشته باشی…
واسه همیشه رفت! دیشب تا صبح اشک ریختم! مثل اشکام از چشمام
افتاد! دیگه هیچ بهاری نمیشناسم!!!! تمام فصلای من پاییزه و بارونی!
واقعا خوشحالم ک خدا برام وقت میذاره و فکر میکنه و بدبختی جور میکنه واسم. این بدبختی هایی ک خدا واسم در نظر میگیره واقعا برنامه ریزی شده ست! آفرین!
واقعا شما مامانتونو دوس دارین? اگ اره خوش به حالتون. برای من که خیلی غیر قابل درکه
واقعی بودیم
باورمان نکردند
مجازی شدیم
فیلترمان کردند
و چه دنیایی ساخته*اند
برای ما نسل سوخته…!!
واقعیت را بی خیال
بیا دو نخ رویا بکشیم
وایستا دنیا من میخام پیاده شم.
سریع السیره ایستگاه نداریم.
پس دمت گرم سرعتتو بیشتر کن.
وتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت…..
فهمیدم که گاهی
"هرگز نرسیدن" بهتر از "دیر رسیدن است"
وجودم در نفس سرد باغ خشکیده است
و بغض گلویم، زخم می زند آخرین نفس هایم را
به فریادم برس، خدای مهربان
وقت اعدامم که شد پای چوبه دار چشمم به رفیقی افتاد که به گریه های مادرم میخندید دیدم همان رفیقی است که به مادرم میگفت :مادر…
وقتایی که خیلی روی حرف هایی که بهت میزنن حساس میشی و بغض میکنی…
وقتی از بس دروغ میشنوی حال نداری به رو خودت بیاری…
وقتی از کنارت رد شدم بی محلی هایت آزارم نداد، اما بد جور شکستم وقتی گفتی ندیدمت.
وقتی ب جای بمان میگی هر طور راحتی.. بوی خیانت میدهی.. درتنهایی من دیگر جایی برای تو نیست…
وقتی با دوستانت دعوا میکنی تاره می فهمی که آنها چقدر از اسرارت باخبرند!!!
وقتی با مشتهایش قلبم را میشکست
همه ی فکرم این بود
مبادا تکه های شکسته ی قلبم
دستانه نازنینش را ببرد…
وقتی با یک نفر خوشحالی به دومیش نیازی نیست!! بفهم…
وقتی بغض میکُنی… وقتی دآغونی… وقتی دلِت شکسته… دقیقا همین وقتا… انقدر حرف دآری که فقط میتونی بگی :“بیخیآل”…
وقتی به یاد دیگرانی… یادت نمیکنم…!!! میترسم خاطراتم خَش بردارد…:(
وقتی بچه بودیم جامونو جیس میکردیم همه میفهمیدن، اما الان که بزرگ شدیم بالشمان را خیس میکنیم کسی چیزی نمیفهمد.
وقتی خداوند از پشت سر دست هایش را روی چشمانم گذاشت
از لای انگشتانش آن قدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم.
وقتی خدای مهربون بنده هاشومی افریدبا قلم طلانوشت قصه خوب سرنوشت نوبت ماکه رسیدقلم نوک طلاشکست باجوهرسیاه
نوشت قصه تاخ سرنوشت
پیشانی ام،
چسپیدن به سینه ات را میخواهد و
چشم هایم، خیس کردن پیراهنت را
عجب بغض پرتوقعی دارم من
پیشانیم چسبیدن به سینه ات را می خواهد…
و چشمهایم خیس کردن پیراهنت را…
عجب بغض پر توقعی دارم…
من امروز…
چ زیباگفت مترسک وقتی نمیشود ب سمتت آمدهمین ی پاهم اضافه است
چ سخت است ماندن..
وقتی همه برای رفتنت دعا میکنند…
چاره ات در این است که جهتت را عوض کنی.
گربه در حالی که او را می درید چنین گفت.
چرا از دستم ناراحتی که دنبالت راه افتادم؟
من فقط دارم به حرف تو گوش میدم…
مگه خودت بهم نگفتی برو دنبال زندگیت؟!!!
چرا دنیا برای من همیشه پاد آرزو گرد بوده…
چرا؟؟؟
چرا دوباره برگشتی؟؟؟
نبش قبر گناه است مومن.
بفهم….
چراباآنکه میدانم نصیب من نخواهی شد، چنان باتاروپود دل برایت خانه میسازم
چراصدای شکستنم رانمی شنوی.. نمی بینی خوردشدم؟…!!!
چراهزاران نقش بازی کردم! بدون انکه, ذره ای دست مزد بگیرم.!!
چشم خته، بته می شود..
قلب خته،
می ایستد..
می ایستد!
چشم دوریت کور….
یک تنﮧ
تمام نبودنت را حریفم!
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند. و تماشای تو زیباست اگر…..
چشم هایت را ببند”
تحمل اینکه بدانم، می بینی و بی خیالی خیلی سخت است
چشم هایمان بدجور به هم گره خورده بود…
چشممان کردند…
حالا تو هی بگو من خرافاتی ام؛؛؛
چشم گذاشتی رفتی… اما تا همیشه شمردن
شرط بازی نبود…
چشمام رو بستم و فهمیدم یه نابینا نه فیلم میبینه، نه فوتبال، نه غذایى که میخوره و نه حتى صورت کسانى که دوستشون داره…
بگذار یکبار هم شکر کنیم….
چشمانم رو ب کسی تقدیم میکنم ک هیچ وقت برایم اشکی نریخت,
شایدبرای خودش اشکی بریزد,,,,
چشمهایت را ورق بزن شاید در گوشه ای از آن مرا به یادگار کشیده باشی… √
چشمهایم را بیهدف میبندم…
باز بی حوصله و تلخ کمی میخندم…
منتظر میمانم…
شاید او پشت همین در باشد…
چشمهایم را که می بندم تو را در مقابلم می بینم. کاش میشد با چشمان بسته هم زندگی کرد
چطوردلت اومدکه بری دردوبه من هدیه کنی. چطوردلت اومدمنو پرازگریه کنی. چطوردلت اومدکه منوبزاری به حاله خودم. (چطوردلت اومدکه بری حالاکه عاشقت شدم
چقد این نقاب خنده بهم میاد
چه دلچسبه آلزایمر
فقط ترسم از روزیه که اشکام از زیر نقاب بیرون بیاد
بقیه به درک. جواب خودمو چی بدم؟
چقد سخته بمونی وقتی همه دارن واسه رفتنت دعا میکنن!!!
چقد سخته تو هق هق گریه هات نفس کم بیاری و عشقت به یکی دیگه بگه نفس…!!
چقد سخته منطقی فک کنی وقتی احساسات داره خفت میکنه…
چقدر با منی!!!
وقتی غرق در تنهایی هایم شده ام!!!
چقدر باید بگذرد تا من
در مرور خاطراتم وقتی از کنار تو میگذرم…
تنم نلرزد…
بغضم نگیرد…
چقدر بده آدم از غصه ی اینکه مخاطب خاصش باهاش بیرون نمیاد بره تو کافی شاپ تنها بشینه بعد مخاطب خاصت فکر کنه الان داره بهت خوش میگذره…
چقدر بی آبرو شده ام
همه شنیده اند از چشمانم
آهنگ تلخ نبودنت را…
چقدر بی حوصلگی هایم کش آمده اند..
اندازه تمام انگیزه ای آب رفته ام…
چقدر ثانیه ها دیر می گذرد، وقتی در انتظار همدمت باشی
و برای زودتر بهم رسیدن فقط بتوانی ثانیه ها را بشماری.
چقدر خوبه وقتی با عشقت قهر میکنی و بر خلاف میلت میگی”دوستت ندارم.. دیگه نمیخوامت” این جمله رو بشنوی:
“غلط کردی.. چه بخوای چه نخوای مال منی… ”
چقدر خوبه که توی دنیات یه نفر باشه که اون چیزی رو که دوست داری بشنوی رو بهت بگه…
چقدر روح
محتاج فرصت هایی است که در آن..
هیچ کسی نباشد
تنهای تنها
چقدر سخت است،
که لبریز باشی از " گفتن "
ولی…
در هیچ سویت محرمی نباشد!!!
چقدر سخته به اونیکه دوسش داری بال و پربدی وقتی پردیدن یادگرفت به عشق یکی دیگه بپره.
چقدر سخته دستای کسی رو که دوستش داری تودستای کس دیگه ببینی و نتونی چیزی بگی خز این که بگی :((آهای غریبه مواظب عشقم باش.))
چقدر سخته دلتو بشکونن
غرورتو بشکونن
قولاشونو بشکونن و تو بخوای حداقل بغضتو سالم نگه داری اما نتونی…
چقدر سخته کسی تنهات بذاره که به جرم بااو بودن همه تنهایت گذاشته باشند
چقدر سخته یکی عاشق باشه یکی فارغ. میشه' عشق یک طرفه که مایه ی دردسره!
چقدر سخته، چقدر درد داره که عاشق کسی باشی که حتی یک بار هم بهت فکر نکرده!
چقدر هولناک است وقتی که حتی مرگ هم انسان را پس میزند
چقدر گرفته است دلم، برای روز رفتنت، ز خاطرم نمیرود غم تو و ندیدنت، دلم برای کوچه وهوای خیس چشم تو، گرفته است، ولی شکست، به سنگ دل شکستنت..
چقدراحمقانه است………!
ازیک قهوه ی تلخ انتظار فال شیرین داشتن…
چقدرخنده دار است…
شناسنامه ام رو میگویم!!! امروز نگاش میکردم صفحه وفاتش سفید است با اینکه سالهاست که من مرده ام…
چقدرماهراست دنیادل هیچ کس رابرای ماتنگ ندوخت
چند ساعتی با تو بودم! من به تو نگاه میکردم.. و.. تو به ساعتت; تو قرار داشتی و… من بی قراری!!
چند وقتی ست که لبخند، ز لبهام گذشته
با غصه اجینم، ز خدا هیچ نخواهم
در دل هوسی نیست بجز وصل که آن هم
با لعل شکر خند لبانت، همه حل است
چندسآل پیییییر میشی تا بتونی فراموشش کنی; یهو.. یه اتفاق.. گند میزنه به دلت!
فقط کافیه یکیو ببینی ک یکم شبییییه اون باشه;;;
چندصباحى است لبخندت رابه تاراج برده اند… براى دلم لحظه اى بى بهانه بخند، ازهمین فاصله هازیباییش راحس میکنم.
هعى دونیا…
چندی پیش دختر خاله ام بر سر نوشتن حرف میم مشکل داشت، ای کاش تمام مشکلات زندگی اینگونه بود.
چه اشتباه بزرگیست…….
تلخ کردن زندگی خود
برای کسی که……… در دوری ما
شیرین ترین لحظات
زندگیش را سپری می کند.
چه امید بندم در این زندگانی که در ناامیدی سر آمد جوانی
سر آمد جوانی و ما را نیامد پیام وفایی از این زندگانی…
چه بد دردیست
بزرگ شدن دردهایت، قبل از خودت…
چه بر سر عشق آمد که از افسانه ها به صفحه حوادث روزنامه ها رسیدیم؟؟؟؟؟؟؟؟
چه بر سرم آورده دوستت دارم های دروغ تو که از محبت های مادرم هم میترسم!!!
چه بسیارند لالایی هایی که بلدیم،
صادقانه میگوییم!
مومنانه مینویسیم!
اماتنها…
برای خواب کردن دیگران…!
چه تراژدی غمناکیست..
وقتی برای کسی که همه کس توست هیچ کسی نباشی..
چه تلخ است با بغض بنویسی وبا خنده بخوانند…
چه تناقض تلخی شده ام..!!
دلم شور میزند.
اما دستانم " نمک " ندارند…!
کاش زندگی یک بخش بود…….
******مرگ******
یعنی کلا ای کاش زندگی بخش نداشت ای کاششش
کاش زندگیم مثل فوتبال بود. وقتی ضربه میخوردم داور میومد بالا سرم و می پرسید :میتونی ادامه بدی؟! منم میگفتم :نه! بریدم; تعویضم کنید…
کاش عزراعیل شماره تلفن داشت تاهروقت که دیگه احساس کردم پیش آدماغریب شدیم بهش زنگ میزدیم میومد دنبالمون میرفتیم اون بالابالاها
کاش غم و غصه هم قیمتی داشت…..
چون مجانیه، همه می خورن!
کاش قلبم درد پنهانی نداشت چهره ام هرگز پریشانی نداشت کاش می شد دردفتر تقدیر عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت………………………..
کاش لحظات با دوست بودن مثل خط سفید جاده ها بود تکه تکه میشد اما قطع نمیشد.
کاش مث آآدم منو دوس داشتی…
اونوقت میدی واست چه حوآآیی میشدم…
کاش من هم دکمه alt+shift داشتم
تا وقتی حرفهایم را نمی فهمیدی
زبان گفته هایم را عوض می کردم
کاش موقع تولدمان هنگامی که در گوشمان اذان میگفتند این را هم می گفتند:
“تا زنده ای در مقابل کسی که به خودت علاقه مندش کرده ای مسئولی
کاش می شد عشق را تصویر کرد،
کاش می شد عمر را تکثیر کرد،
و ای کاش می شد زندگی را ترسیم کرد.
کاش میدانستم این سرنوشت را چه کسی برایم بافته, آن وقت به او می گفتم:
یقه را آنقدر تنگ بافته ای که بغضهایم را نمیتوانم فرو ببرم…
کاش میدانستی عشق و هوس دو مقوله ی جدا از هم هستند.
عشق بهانه ات بود برو جانم برو به هوس هایت برس..
از طرف داش آریا..: :زهرا::..
کاش میدونست مهمتر از دلم, اعتمادم بود که شکست..!!
کاش میشد باردیگر سرنوشت ازسر نوشت*کاش میشد هرچه هست در دفتر خوبی نوشت*کاش میشد از قلمهایی که برعالم رواست*با محبت_باوفا_با مهربانی ها نوشت
کاش میشد بعضی آدما رو شبا ساعت ۹ بزاری دم در
کاش میشد تو روزگارت
تو بهار موندگارت
میون اینهمه بارت
من بشم دار و ندارت….
کاش میشد قانون سوم نیوتن تو عشق هم دستی داشت یعنی همون اندازه که عاشق کسی هستی اونم همون اندازه عاشقته
کاش میشد لاغر کنم خییلی لاغر…… بیست کیلو بشم! ده کیلو بشم! نه!……. سنگینه براش…… پنج کیلو شم….. تا دوباره برم رو پاهای مامانم بخوابم…..
کاش میشد مثل دوران بچگی….
دستهامون رو دور پاهامون گره بزنیم
یه گوشه بشینیم….
به سرنوشت و زندگی بگیم:
من دیگه بازی نمیکنم….
کاش میشد نوای دل رو ضبط کرد
اونوقت من بهترین اهنگساز دنیا بودم واسه اونایی ک تنهان…
کاش میشد همه حرفارو زد تا عقده نشن تو دلت
کاش میشد گوشه اى ازدنیا نوشت؛
خدایا خسته ام فردا بیدارم نکن!
کاش میشد یکی ازشبا خدامیومدمیگفت :دیوونم کردی! 
بیااینم اونی که میخواستی
کاش میشد
کاشامون میشد…
کاش میشدبدانی که فراموش کردنت مثل برآورده شدن آرزوهایم محال است!!
کاش میفهمیدی قهرمیکنم دستم رامحکمتر بگیری
نه اینکه شانه بالا بیندازی و آرام بگویی هرطور راحتی!!
کاش میفهمیدیم قیافه آدمارو خدا آفریده نه خودشون…
کاش نارو هم مثل لایک زدنی بود…
میزدم میزدی….
نمیزدم نمیزدی…
کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی وقتی دل مرا شکستی، یکبار بر میگشتی فقط نیم نگاهی میکردی…
کاش همسایه ما بودی…
لذت دیدنت از پشت پنجره مال من..
قلب و احساس و چشمان سیاهم…
مال تو
کاش هنوز بچه بودیم و تو هولم میدادی منم زانوم زخم میشد
نه مثل الان که از پشت خنجر میزنیو دلم زخم میشه
کاش هیچ "منی"وجود نداشت تا "تو"تنهاش بزاری و دلتنگش کنی…
کاش هیچوقت اونایی که حس میکنیم همدردمونو واقعا دوسشون داریم تغییر نکنن!
کاش وقتی دلت گرفت وبغض کردی به جای اینکه آدما بگن چته؟
بگن گریه کن…
کاش وقتی یه دختر میگفت دوست دارم بی تو نمیتونم باور میکردین شماها چون واقعا نمیتونه به خدا نمیتونه این قلبشه که میمیره
کاش کسی بیاید و حالم را بهم بزند. این روزها خوشحالی هایم ته نشین شده…!!!
کاش کسی تو دلمون پا نمیذاشت… کاش اگه پا میذاشت دلمون رو تنها نمیذاشت
کاش اگه تنها میذاشت رد پاش رو روی دلمون جا نمیذاشت…
کاش گاهی زندگی
[◄◄ ] [ ◄] [■] [►] [ ►►] داشت…!
کاش!
کاش ی نفر بود…
وقتی بغض میکردم…
میومد بغلم میکرد و میگفت
" گریه کنی میکشمتا…!! "
کاش یادت نرود
روی آن نقطه پررنگ بزرگ
بین بی باوری انسانها
یک نفر می خواهد با تو تنها باشد
نکند کنج هیاهو بروم از یادت؟
کاش یکنفر بود که میگفت "همه ی آن من از آن تو باشد وقتی که دلت میگیرد"
کاش…
باز معلمی بود و انشایی میخواست…!
"روزگ ار خود را چگونه میگذرانید؟ "
تا چند خط برایش درد دل کنم…
کاشکی تلخی زندگی کمی الکل داشت!
شاید مستمان میکرد و درد را نمی فهمیدیم….!!
کاشکی دنیا فقط یک شب ماله ما بود. کاشکی
کاشکی چشمامو میبستم
کاشکی عاشقت نبودم
کاش ندونی بیقرارم
کاش اصلا دوست نداشتم…
کاش۱موسسه برای احساساتمون بود!
اسمشومیذاشتن کانون فرهنگی اموزشی بغل چی
کافه چی!!
قهوه ام راشیرین کن، آن روزها که تلخ میخوردم، روزگارم شیرین بود
کتاب هم نشدیم یار مهربان کسی باشیم!
کثیف بودن آدما اذیتم نمیکُنه
اما بعضیا خیلی پاکَن
اینکه قَراره اینا گیره اون کَثیفا بیفتن اذیتم میکنه
کجا مرا صدقه داده ای…
که این همه بلای بی تو بودن سرم می آید؟؟!!!
کدام حقیقت تلخ وقتی که رویا و دروغ ها هم تلخ شده اند.
کسایی که اول رابطه بهت میگن بی احساس
همون لعنتی هایی هستن که
وقتی عاشقت کردن، آخرش بهت میگن یه کم منطقی باش
کسی رامیهمان تنهائیم نمیکنم…! امااگرکسی سراغ تنهائی ام آمد. قدمش بردل!
کسی میدونه آیا افق دانشگاه هم داره؟ اگه آره چه رشته هایی داره؟ تصمیم گرفتم کل انتخاب رشته هامو بزنم افق…
کسی نیست…
بیا زندگی را بدوزدیم، آن وقت میان دو دیوار قسمت کنیم… √
کسی هست آغوشش را…
شانه هایش را…
به من قرض بدهد…!
تا یک دل سیر گریه کنم؟!
بدون هیچ حرف و سوال و جواب و دلداری و نصیحتی…
کسی چسب زخم سراغ دارد؟؟؟
میخواهم بر زخم های دلم چسب بزنم و مثل کودکی هایم در انتظار خوب شدنش باشم…
یعنی خوب می شود رد پایت؟
کسی که سیگار میکشدازیک درد بزرگتر رنج میبرد….
او را از سرطان نترسان
کسی که نگاهت را نفهمید…
توضیح های طولانی ات را هم نخواهد فهمید….
کشت ما را لحظه های انتظار….
کفش هایم که جفت میشود، دل هوای رفتن میکند.
من کودکانه بی قرار تو میشوم،
بی آنکه فکر کنم،
چه کسی دلتنگ من خواهدشد…
کفشهای کهنه را دور نیندازیم، شاید دوباره به ان کوچه های قدیمی برگشتیم…
کلافه کرده ای مرا چرا همیشه خنده هایت از نوشته های من قشنگ تر است عشق همین است تو لب تر کنی من مست و خراب شوم
کلاً نسل ما، نسل بی اعصابیه!
فقط می تونه با کامپیوترش زندگی کنه!
هر شبی که پیش خانواده نشستیم، بحثمون شد!:|
کلمات، قدرت آزار دادن شما را ندارند! مگر آنکه گوینده ی کلمات برایتان، بسیار عزیز باشد!!!
کلماتم
دوباره شاعر شده‌اند
از کدام‌سو نزدیک می‌شوی؟

همچنین ببینید

دلتنگی – 03

گاه همه چیز ساده اغاز میشود گاه همه چیز آرام آغاز میشود و گاه همه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.